وقتی «بچه زرنگ»، به خط مقدم جنگ می‌رود

انیمیشن «بچه زرنگ» بی‌ترید پدیده این دوره جشنواره فیلم فجر به شمار می‌رود. اثری که در کنار جذابیت محتوایی و تکنیک ممتازش به سبب آسیب ناخودآگاه استفاده از بیان گل‌درشت و صدای بلند مفاهیم پندهای متعالی‌اش برای یافتن جایگاه خود در عصر نبرد رویات‌ها و معادله جنگ نرم دشمنان با آسیب‌هایی مواجه است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرنگار سینمایی فارس؛ تردیدی در این مسئله وجود ندارد که یکی از شناخته‌شده‌ترین، فراگیرترین و البته درآمدزاترین گونه‌های تولید آثار سینمایی درمیان طیف متنوع ژانرهای هنر هفتم به هنر پویانمایی (انیمیشن) بازمی‌گردد.

نکته حائز اهمیت دیگر آن است که با وجود سابقه بیش از نیم قرن تولید آثار انیمیشن در کشورمان، هنرمندان این عرصه، خاصه در تولید آثار بلند سینمایی پویانمایی طی چند سال اخیر توفیقات بسیار بزرگ و عظیمی را در ددو حوزه کیقیت و محتوا تجربه کرده‌اند و علاوه‌بر فتح قله‌های داخلی در چرخه اکران و مقوله گیشه، در تسخیر بازارهای جهانی در حوزه اکران آثار انیمیشن ایرانی با آثاری مانند «پسر دلفینی» و «لوپتو» که پیش‌از این تولید شده‌است قدرت‌نمایی کرده‌اند.

*رویاباقی یا ساختن رویا؛ مساله این است

تنها اثر انیمیشن موجود در میان 24 فیلم حاضر در بخش سودای سیمرغ چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به انیمیشن «بچه زرنگ» با کارگردانی مشترک هادی محمدیان، بهنود نکویی و محمدجواد جنتی که ذهن علاقه‌مندان و مخاطبان انیمیشن‌های ایرانی این هنرمندان را پیش‌از این با انیمیشن موفق و شاید بی‌اغراق، آغازگر رشد و توسعه انیمیشن سینمایی در کشورمان یعنی «فیلشاه» بازمی‌گردد.

«بچه زرنگ» بنا به سنت دیگر آثار انیمیشن جهان که رؤیا و تخیل را برای مخاطبان دست‌یافتنی و شدنی می‌کند، به همان میزان نیز در خرق عادت دست بالایی دارد. این‌بار «محسن» -قهرمان ایرانی انیمیشن «بچه زرنگ»- نوجوانی که خود را در ساحت ابرقهرمان‌های بزرگ برای یاری به حیوانات جنگل تصور می‌کند، تلاش می‌کند تا پا را از رویا بافتن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های زیست انسان‌ها خاصه در دوران نوجوانی و جوانی فراتر بگذارد و برای فتح قلب حقیقت رؤیا وارد کارزار و ماجرای روایت داستان بچه زرنگ شود.

محسن به همان میزان که شیرین، دوست‌داشتنی، خوش‌زبان و جذاب است؛ به همان میزان نیز در حوزه کار اجرایی و برای کمک به حیوانات جنگل زیرک، قدرتمند، توانا و موفق است. حال در انیمیشن «بچه زرنگ» تمامی این عوامل دست‌به‌دست یکدیگر می‌دهند تا درنهایت این انیمیشن به‌عنوان رنگین‌کمانی از جذابیت، موفقیت و لذت با تمام شیطنت‌های یک پسر نوجوان در ذهن مخاطبان نقش خود را برای ماندگاری هرچه بیشتر حکاکی کند. 

«بچه زرنگ» با اینکه تنها انیمیشن چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر است، اما تا اینجای کار که سه روز به پایان جشنواره مانده است به زعم منتقدان یکی از بهترین و جذاب‌ترین آثار حاضر در جشنواره است. اثری خوش ساخت با روایتی ملی که در قلب کوره راه‌های جنگلی نوری از ایمان در قلب مخاطبان می‌نشاند.

*بازنمایی مفاهیم ارزشی در «بچه زرنگ»

اگر نگاهی به دنیای جدید عصر حاضر (قرن بیست‌ویکم) با تمام مؤلفه‌های خوب و بدش داشته باشیم؛ یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌هایی که در جهان امروز دست بالایی بر جریان‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تمامی جوامع دارد به جنگ نرم، نبرد روایت‌ها و مقوله شبیخون فرهنگی یا به تعبیر مقام معظم رهبری ناتوی فرهنگی بازمی‌گردد. در این کارزار پر واضح است که کشورهایی که به شکل مستقیم مورد حمله دشمنان‌شان در حوزه جنگ ترکیبی و نبرد روایت‌ها قرار می‌گیرند باید با همین ابزار در راستای پاسخ‌گویی به دشمنان خود پای در میدان بگذارند و چه ابزاری مهم‌تر، کاراتر و اثرگذارتر از تولیدات هنری که مهم‌ترین سلاح در جنگ روایت‌ها شناخته می‌شوند.

این مساله‌ای بدیهی است که در جبهه مقابل جنگ نرم و نبرد روایت‌های دشمنان، باید از نرمی و لطافت زبان هنر بیشترین بهره را برد. در این میان تولیدکنندگان «بچه زرنگ» با تأکید بر مفاهیم مذهبی و معنوی در این اثر بسیار دقیق و ارزشمند به کار برده‌اند.  

ورود صحیح به این مهم دقیقاً همان نقطه‌ای است که «بچه زرنگ» را به اثری مهم و متفاوت بدل می‌کند. خرده مفاهیم دینی در پیوند با موضوعات محیط زیستی و هم صدا شدن با عناصربومی، ملی و انسانی همه و همه آنچنان در «بچه زرنگ» در هم تنیده شده‌اند که هم اجزا هر کدام تک به تک تداعی‌های خاص خود را ایجاد می‌کنند و هم کلیت پیرنگ اثر تاثیری خاص بر مخاطب می‌گذارد.

پیشتر تولیدکنندگان این اثر تجربه بسیار خوب و موفقی را در تولید انیمیشن «فیلشاه» و دیگر آثار پویانمایی در بازارهای بین‌المللی داشته‌ و مخاطبان فراوانی را نیز برای آثار و نام خود کسب کرده‌اند؛ و «بچه زرنگ» می‌تواند  در این میان نوری تازه به مفاهیم دینی و معنویی بی‌اندازد. ترکیب انتزاع امر دینی با موضوعات عینی زمینی مثل محیط زیست در خدمت تربیت نسل‌های در راه رویکرد اصلی این انیمیشن تاثیرگذار حاضر در جشنواره چهل و یکم فجر است.

در ارتباط میان اسطوره و مفاهیم آیینی و معنوی تردیدی وجود ندارد. چنان‌که در تاریخ اساطیر جهان نیز اگر نگاه کنیم ریشه تک‌تک این اساطیر از مفاهیم آیینی، معنوی و مذهبی سرچشمه گرفته‌اند. رویکردی که اتفاقا در سایه توجه بیشتر و دقیق‌تر به آن می‌تواند به قدرت‌نمایی این اثر در حوزه اکران جهانی کمک شایانی کند.

*تاثیر زبان نرم و بیان هنرمندانه در جبهه جنگ نرم و نبرد روایت‌ها

بار دیگر ذکر این نکته حائز اهمیت است که اشاره به شیوه زیست و بهره بردن از سلوک، بصیرت و معنویت جاری در زندگی ائمه اطهار(ع) در حوزه الگوسازی یکی از مهم‌ترین نقاط کلیدی و موفقیت آثاری است که بخش مهمی از پیام خود را در ارتباط با مفاهیم معنوی و مذهبی بر چنین نگرشی استوار کرده‌اند.استفاده از زبان نرم و هنرمندانه در ارائه این دست از مفاهیم می‌تواند در شکل دادن به گفتمان‌های دینی برای نسل‌های آینده تاثیری مستقیم داشته باشد.

در آخر اینکه «بچه زرنگ» مانند انیمیشن‌های بلند سینمایی چند سال اخیر کشورمان نه‌تنها در فتح گیشه‌های داخلی سینما می‌تواند بسیار موفق عمل کند که در حوزه اکران جهانی نیز قطعاً مانند تجربیاتی که پیش‌از این «پسر دلفینی» و «لوپتو» داشته‌اند می‌تواند ادامه دهنده راه آن‌ها و حتی فراتر از آن‌ها باشد.

سرلک پاسخ می‌دهد: منتقد، مخرب است یا مصلح؟

برنامه تلویزیونی اینترنتی نقطه ویژه چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در بستر روبیکا و آپارات قابل رویت و تماشا است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس،‌ برنامه تلویزیونی اینترنتی نقطه ویژه چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر که در بستر روبیکا و آپارات قابل رویت و تماشا است با مشارکت موسسه راوینو، اداره فیلم و نمایش معاونت فرهنگی هنری بسیج و همچنین خانه اکران فیلم بسیج هرشب پذیرای مهمانان جشنواره بین المللی فیلم فجر در برج میلاد می‌باشد. حجت الاسلام علی سرلک (عضو هیئت علمی دانشگاه هنر) با حضور در این برنامه به لزوم بازنمایی فرهنگ ایرانی اسلامی در سینمای کشور اشاره داشته و شعارزدگی را آفت فیلم های سینمایی می داند.

حجت الاسلام سرلک در برنامه تلویزیونی اینترنتی نقطه به لزوم پرداختن به موضوعات و مسائل روز کشور در فیلم های سینمایی اشاره داشته و در این باره می گوید: خداروشکر که برخلاف سایر کشورهای همسایه، ما دارای سینما به عنوان کانسپت محتوایی ان هستیم. شاید در کشورهای دیگر سالن سینما باشد و فیلم هم نشان دهند ولی فیلم ها را از کشورهای دیگر می گیرند و صنعت سینما در این کشورها به خصوص حوزه خلیج فارس همچون ایران شکل نگرفته است. به دلیل فرهنگ غنی و بسترهای فرهنگی مناسب در کشور ما، ملزومات لازم برای فیلم سازی با محتوای مناسب وجود دارد ولی متاسفانه به این محتوای فرهنگی غنی در کشورمان کمتر توجه می شود. به عنوان مثال درباره مسائلی همچون رشد علمی کشور، مساله تحریم ها، مساله خانواده به عنوان رکن اصلی فرهنگ ایرانی اسلامی به نظرم غفلت شده و فیلم های درخوری ساخته نشده است. اگر در یک کلام بخواهم بگویم سینمای ایران متناسب با جریان انقلاب اسلامی و پا به پای ان حرکت نکرده است. با توجه به ظرفیت بزرگ تمدنی ایرانی و خرده فرهنگ هایی که داریم، جامعه ایرانی نسبت به سایر جامعه متمایز شده و بنابراین زیرساخت های محتوایی مناسب برای ساخت فیلم وجود دارد ولی فیلمساز به سراغش نمی رود. البته بودند فیلم سازانی همچون علی حاتمی که می توان به ایشان لقب سعدی سبک زندگی ایرانی را داد و فیلم های درخوری ساختند ولی اگر به طور کلی به پروسه فیلم سازی در ایران نگاه کنیم این کارگردان های دغدغه مند تعدادشان زیاد نبوده است. این نکته هم نباید فراموش شود که ما از ساخت فیلم سازی در قبل از دهه پنجاه به اینجا رسیده ایم و این خود رشد بزرگی است بالاخره تغییر در فرهنگ به ویژه حوزه سینما زمان می خواهد که 40 سال و اندی زمان زیادی برای تغییر فرهنگی نیست بنابراین باید فرصت داد تا فیلم سازی به نقطه مطلوب محتوایی و فرهنگی خود متناسب با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی برسد.

عضو هیئت علمی دانشگاه هنر همچنین به لزوم پرهیز از شعارزدگی در سینمای به ویژه سینمای دفاع مقدس اشاره داشته و در این باره می گوید: ما در گذشته شاهد شعار زدگی و بیان گل درشت موضوعات در فیلم های سینمایی به ویژه سینمای دفاع مقدس بودیم که در واقع این فیلم ها بازنمایی درستی از دفاع مقدس نبود بلکه با شعارهای کلیشه ای سعی در اقناع و تطمیع مدیران فرهنگی را داشته تا سرمایه گذاری برای فیلم هایشان شکل گیرد. این مساله شعارزدگی بیش از اینکه نوک پیکانش به سمت کارگردان ها باشد به نظرم به سمت سیاست گذاران فرهنگی است که نتوانسته اند آنچه واقعیت دفاع مقدس بوده را در ریل گذاری فرهنگیشان در قالب سینما به هنرمند منتقل کنند.

استاد سرلک به نقش پررنگ و اثرگذار منتقدین در بهبود وضعیت سینما نیز اشاره داشته و در این باره افزود: منتقدین سینما همچون ریه های فرهنگی به حساب می آیند؛ همان طور که در دوران کرونا ریه ها اگر درگیر می شدند کل متابولیسم بدن مختل می شد بنابراین اگر منتقدین نیز نقش خود را به خود ایفا نکنند، کل ساختار فرمی و محتوایی صنعت سینما نیز مختل می شود. بنابراین باید با عینک انصاف و درست بینی توسط منتقدین، به سمت اصلاح فرمی و محتوایی فیلم ها برویم.

وی در پایان با انتقاد به ریل گذاری فرهنگی در کشور ابراز داشت: به نظرم تا زمانی که بحث ریل گذاری فرهنگی شجاعانه تر، انضمامی تر شکل نگیرد ما توقع بهبود وضعیت فرهنگی در همه حوزه ها به خصوص سینما را نخواهیم اشت. در حال حاضر گویی یک سردرگمی میان متولیان فرهنگی کشور وجود دارد و همین امر کار را با مشکل روبرو ساخته است. شما اگر حتی به نظام آموزشی ما نیز دقت کنید سرفصل هایشان و درس هایشان تاریخ انقضایش گذشته و متناظر با مسائل فرهنگی کشور نیست و خب این مساله موجب شده تا از نظر ساختاری با مشکل فرهنگی روبرو شویم که نتایج ان را در حوزه های مختلف می بینیم

کدام جایزه به ققنوس اضافه شد؟

برنامه تلویزیونی اینترنتی نقطه ویژه چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در بستر روبیکا و آپارات قابل رویت و تماشاست.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس،‌ برنامه تلویزیونی اینترنتی نقطه ویژه چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر که در بستر روبیکا و آپارات قابل رویت و تماشا است با مشارکت موسسه راوینو، اداره فیلم و نمایش معاونت فرهنگی هنری بسیج و همچنین خانه اکران فیلم بسیج هرشب پذیرای مهمانان جشنواره بین المللی فیلم فجر در برج میلاد می‌باشد. سعید مظاهری، دبیر جنبش فکری هنری سینما انقلاب و دبیرجایزه سینمایی ققنوس مهمان این برنامه بوده که در این مصاحبه به لزوم ارتباط محتوایی میان نام جشنواره فجر و فیلم های ساخته شده اشاره می کند.

سعید مظاهری در مصاحبه با برنامه تلویزیونی اینترنتی نقطه، درباره چگونگی شکل گیری جایزه ققنوس این گونه بیان کرد: از سال 88، 9 جریان فکری در کشور راه افتاد که یکی از آنها جریان سینما انقلاب بوده که تمرکز آنها بر کار فکری در حوزه سینما بود. در 12 دوره گذشته شاهد حضور اساتید علوم انسانی، اندیشمندان و منتقدین و تولید کنندگان سینما بودیم که از منظر گفتمان انقلاب به فیلم های سینمایی ساخته شده می پرداختند. هر سال پس از اکران فیلم ها، محافل هم اندیشی برگزار می شده و موضوع فیلم ها مورد نقد و بررسی از زاویه عینک گفتمان انقلاب قرار می گرفت. در دو سه سال اخیر یک اتفاق جدید رخ داد و ما شبکه داوری را ایجاد کردیم که براساس آن منتقدین سینما و اساتید علوم انسانی به آثار سینمایی امتیاز می دادند. در نهایت در یک هیئت مرکزی، جمع بندی کیفی وکمی درباره آرای داده شده صورت می گرفت و به  آثار برتر جایزه ققنوس تعلق می گرفت.

دبیرجنبش فکری هنری سینما انقلاب به اهدای ققنوس (زیست عفیفانه) در جشنواره چهل و یکم اشاره کرده و افزود: امسال سه حوزه مهمان در محافل جایزه سینمایی ققنوس وجود داشته که حوزه اول مهمان هایی شامل اساتید سینما و علوم انسانی هستند، حوزه دوم شامل مهمانان خانم هستند که 100 بانوی فرهیخته و منتقد سینما در آن حضور دارند و حوزه سوم شامل بخش بین الملل بوده که مهمان هایی از 28 کشور جهان به تماشا و نقد فیلم های ایرانی می پردازند، نوع نگاه این مهمان ها مساله سینما پیشرفت در برابر سینما توسعه بوده و محافل تخصصی در این زمینه برگزار می شود. ما با توجه به حوادث چند ماه اخیر بخش جدیدی تحت عنوان جایزه(زیست عفیفانه) انتخاب کردیم که در آن به فیلمی که شاخصه های زیست عفیفانه در آنها رعایت شده، جایزه سینمایی ققنوس تعلق می گیرد.

دبیر جایزه سینمایی ققنوس با انتقاد نسبت عدم وجود استراتژی در جشنواره فیلم فجر، یکی از لازمه های هدفمند بودن جشنواره ها در ایران را وجود استراتژی راهبردی دانست. وی در این باره می گوید: شما اگر به جشنواره های اسکار و یا کن نگاه کنید وجود استراتژی در آن به خوبی نمایان است و می توان فهمید فلسفه شکل گیری این جشنواره ها چیست و چه فیلم هایی جایزه می گیرند. متاسفانه همین نگاه در جشنواره فیلم فجر وجود ندارد و صرفا شاهد یک جشنواره هستیم که با شاخصه های انقلاب اسلامی به عنوان خاستگاه نام گذاری جشنواره ارتباط معنایی ندارد. وقتی ما می گوییم که همه سلیقه ها باشند و ارتباط محتوایی با نام جشنواره ندارد بنابراین باید لااقل داوران براساس قواعد فنی فیلم هارا انتخاب کنند ولی حتی این مساله نیز رخ نمی دهد و سلیقه ها جایگزین می شوند. البته خداروشکر این یکی دوسال وضعیت بهتر شده است. آنچه در جشنواره فیلم فجر مشاهده شده مستولی شدن مساله حاشیه ها به بحث استراتژی جشنواره است در حالی که ما انتظار یک اقدام خاص استراتژیک در جشنواره فیلم فجر هستیم.

با همه نکاتی که عرض کردم ولی این نکته را نباید فراموش کرد که تولیدات فراوانی که وارد جشنواره فیلم فجر شده اند نسبت به سالهای گذشته از شذوذات اخلاقی کمتری برخوردار بوده و کمتر شاهد فیلم های آپارتمانی هستیم که در این جا باید از شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی تشکر کرد. در جشنواره چهل و یکم شاهد سوژه هایی در حوزه مقاومت هستیم که بکر بوده و کمتر بدان پرداخته شده بود که نمونه بارز آن همین فیلم سرهنگ ثریاست. نکته قابل توجه دیگر در جشنواره امسال بوم گرایی فیلم هاست. در سالهای گذشته به جز فیلم های دفاع مقدس، سایر فیلم ها در شهر تهران ساخته می شد ولی امسال شاهد اکران فیلم ها از نقاط مختلف کشور هستیم و این مساله تهران زدگی در جشنواره امسال کمتر دیده شده است.ما در سینماپیشرفت بوم گرایی را دربرابر تهران زدگی قرار می دهیم و خداراشکر جشنواره امسال به سمت بوم گرایی حرکت کرده است.

«کاپیتان» فیلمی برای کودک یا درباره کودک؟

«کاپیتان» فیلمی شریف و محترم است که تصویر متفاوتی از این بیماری سخت نشان می‌دهد و اشک و لبخند را توأمان بر لبان مخاطب می‌نشاند. فیلمی تأثیرگذار که با داستانی ساده اما پرامید و روشن به مخاطب بگوید سرطان پایان زندگی نیست و وقتی انسان می‌میرد که امید و روحیه خود را ببازد.

سرطان همواره واژه‌ای دردناک برای بشر بوده است، واژه‌ای که یادآور مبارزه‌ای یکطرفه با غولی بی شاخ و دم است که هرلحظه در تمام وجود ریشه می‌دواند و جز امید هیچ سلاحی دربرابر آن‌ کارساز نیست. بیماری سرطان و مواجهه با آن بدلیل بار دراماتیک تاکنون دستمایه ساخت فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی بسیاری بوده است، آثاری که روایتگر عمق درد و رنج و عذابی ست که این بیماران و خانواده‌های آنان تحمل می‌کنند و این رنج زمانی دوچندان می‌شود که بیمار سرطانی یک کودک پاک و معصوم باشد.

فیلم «کاپیتان» دومین ساخته سینمایی محمد حمزه‌ای با نگاهی تازه به این بیماری پرداخته است، در «کاپیتان» بجای ترسیم فضایی تلخ و زجرآور شاهد جغرافیایی شاد و کودکانه هستیم که امید و عشق به زندگی در سراسر آن موج می‌زند. شخصیت‌های فیلم فرشته‌های معصوم و پاکی هستند که شیطنت‌ها و صدای خنده‌هایشان بجای اشک و آه لبخند را برلبان مخاطب می‌نشاند.

*کودکانی که شبیه به کودکان امروز نیستند

از همان سکانس ابتدایی که عیسی خود را معرفی می‌کند از لحن او می‌فهمیم با پسربچه‌ای متفاوت روبه رو هستیم: «به من میگن عیسی، هرکاری بخوام می‌کنم». پسری که گویی مرد بیمارستان است و چون برادری دلسوز تکیه گاه برادرها و خواهرهای کوچکش؛ داداشی و آبجی مدام ورد زبان عیسی است.

فیلمساز با اطلاعات اندکی که از زندگی عیسی می‌دهد مثل اینکه مادرش را از دست داده و پدرش هم گاهی شب‌ها نیز سرکار می‌رود، می‌خواهد شخصیتی خودساخته و قوی از او نشان دهد، شخصیت محکم و درعین حال جوانمردی که در پایان شادی دوستانش را بر شادی خود ترجیح می‌دهد و کاپیتان واقعی بی‌شک خود عیسی ست اما واقعیت آن است که لحن و طرز صحبت کردن و تکیه کلام‌های عیسی و حتی آن پسربچه آبادانی چندان تناسبی با سن و سال آنها و دوره و زمانه کنونی ندارد و بیشتر مخاطب را یاد داش مشتی‌های قبل از اتقلاب می‌اندازد. از این جهت مخاطب بویژه کودک و نوجوان نمی‌تواند چندان با این نوع ادبیات ارتباط برقرار کند و حتی معنی و مفهوم برخی از اصطلاحات آنها را بفهمد.

همچنین قهرمان فوتبالی که عیسی به آن دل بسته یعنی کریم باقری برای نوجوان امروز شناخته شده نیست و بهتر بود فیلم‌ساز از یک فوتبالیست جوان‌تر که حداقل اکنون نیز در حال بازی است، استفاده می‌کرد تا برای نوجوان امروزی شناخته شده باشد. به نظر می‌رسد که فیلمساز بدنبال ادای دینی شخصی به کریم باقری بوده است!

*فیلمی درباره کودکان نه برای آن‌ها

گرچه شخصیت‌های اصلی «کاپیتان» کودکان هستند اما کاپیتان فیلمی برای بزرگسالان است، کرامت با بازی پژمان بازغی آمده تا به والدین گوشزد کند در هر برهه‌ای حتی بیماری سختی مثل سرطان باید به بچه‌ها اجازه دهند بچگی کنند؛ یادمان بیاید سکانسی را که خانم نیازی با تعریف موضوع سرطان پسرش و حسرتی که هنوز بر دل دارد به کرامت می‌گوید که بیماری بخشی از زندگی این بچه‌هاست نه همه آن و باید این بچه‌ها بچگی کنند و آرزوهایشان را دنبال نمایند.

کرامت- پدر عیسی- نماد پدری زحمتکش است که از یکسو درد فراق از همسر را تحمل می‌کند و از سوی دیگر جگرگوشه اش جلوی چشمانش در حال آب شدن است. برخلاف ظاهر سرد و جدی کرامت، او شخصیتی عاطفی و حساس دارد اما چون بسیاری از والدین نحوه درست ابراز احساسات و ارتباط با نوجوانش را یاد نگرفته از این رو گویی فقط وقتی از شخصیت واقعی‌اش جدا می‌شود و در قالب دلقک فرو می‌رود می‌تواند به عیسی نزدیک شود و حتی آرزوهایش را محقق سازد.

*کلام آخر

در پایان باید گفت «کاپیتان» فیلمی شریف و محترم است که تصویر متفاوتی از این بیماری سخت نشان می‌دهد و اشک و لبخند را توأمان بر لبان مخاطب می‌نشاند. فیلمی تأثیرگذار که با داستانی ساده اما پرامید و روشن به مخاطب بگوید سرطان پایان زندگی نیست و وقتی انسان می‌میرد که امید و روحیه خود را ببازد.  

منافقین را باید تقبیح کرد نه تطهیر!

داوود صبوری تهیه‌کننده فیلم سینمایی «اتاقک گلی» ضمن اشاره به ایده مرکزی این فیلم از دشواری‌های ساخت فیلم دفاع مقدسی در شرایط ملتهب ماه‌های اخیر گفت.

به گزارش سینمای خانگی، داوود صبوری تهیه‌کننده فیلم سینمایی «اتاقک گلی» به کارگردانی محمد عسگری از فیلم‌های راه‌یافته به بخش اصلی چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در گفتگو با مهر، درباره این فیلم گفت: این فیلم درباره مقاومت گروهی از مردم یک روستا در کنار رزمندگان، در برابر یک دشمن واحد به نام منافقین است. برشی از عملیات مرصاد هم در این فیلم روایت می‌شود و مربوط به اتفاقی است که منجر می‌شود گروهی از رزمندگان وارد یک روستا شوند و اتفاقاتی در آن‌جا رقم می‌خورد. همین حوادث را در قالب درام روایت کرده‌ایم.

وی افزود: داستان این فیلم بر اساس یک اتفاق واقعی روایت شده است که با تحقیقات آن را کامل‌تر هم کرده‌ایم تا بتوانیم در قالب یک فیلم داستان آن را روایت کنیم. داستان فیلم ما در منطقه‌ای از کرمانشاه روایت می‌شود اما هم ماجرای انتخاب سوژه و هم لوکیشنی که داستان در آن روایت می‌شود هیچ ارتباطی با حوادث اخیر ندارد. شما هر وقت درباره تاریخ فیلم بسازید، روایت شما کهنه نخواهد بود، چراکه تاریخ همواره تکرار می‌شود.

این تهیه‌کننده ادامه داد: در سال‌های دفاع مقدس، مردم مرزنشین ما سختی‌های بسیاری را تحمل کردند. هر کسی با اسلحه وارد خاک هر کشوری شود دشمن به حساب می‌آید و باید در برابر او مقاومت کرد. کسی هم که مقاومت می‌کند، کشته هم می‌شود. فیلم ما روایتی از ماندن و شهید شدن در برابر یک دشمن واحد است. تا سال‌ها اگر همچنان درباره منافقین در سینمای ایران فیلم ساخته شود، بازهم این ظرفیت وجود دارد. شخصاً معتقدم بسیاری از اتفاقات و التهابات اخیری که در کشور شاهد بوده‌ایم، زیر سر عوامل همین گروهک بوده است و ما باید با ماهیت این افراد آشنا شویم.

وی درباره بازنمایی عملیات مرصاد در سینمای ایران گفت: تجهیزاتی که منافقین در این عملیات داشتند، تجهیزاتی بسیار خاص بود که امروز پیدا کردن نمونه آن‌ها بسیار سخت است. بخش عمده‌ای از این تجهیزات همان زمان منهدم شد. تنها حالت بازنمایی این تجهیزات در یک فیلم سینمایی این است که بودجه بسیاری در اختیار داشته باشی و آن‌ها را در قالب ویژوال و جلوه‌های ویژه به تصویر درآورید. اطلاعات مربوط به این عملیات امروز در فضای مجازی وجود دارد و مردم می‌توانند به مستندات آن مراجعه کنند. یک مسیر ۱۰۵ کیلومتر را مملو از ادوات نظامی کرده بودند. ما هر چقدر هم تجهیزات در فیلم جمع کنیم، بازهم نمی‌توان این حجم از ادوات را نمایش داد.

صبوری درباره دشواری تأمین تجهیزات نظامی برای ساخت فیلم سینمایی در ماه‌های اخیر هم گفت: ما فیلم را در شرایط بسیار سختی در جوانرود فیلمبرداری کردیم و امیدوارم خدا تجربه این شرایط را قسمت هیچ‌کس نکند! ساختن فیلم دفاع مقدس در این شرایط بسیار سخت بود. ما از هراس شرایطی که وجود داشت حتی می‌ترسیدیم از آرپی‌جی استفاده کنیم. به همین دلیل معتقدم سخت‌ترین فیلم دفاع مقدس را در شرایط ملتهب جوانرود ساخته‌ام.

تهیه‌کننده «اتاقک گلی» ادامه داد: در اوج التهابات فیلمبرداری پروژه ما به مدت ۴۲ روز متوقف شد و بهترین زمان فیلمبرداری در تابستان را به دلیل همین شرایط از دست دادیم. بابت همین مسائل است که این تجربه را سخت‌ترین فیلم دفاع مقدسی می‌دانم.

وی درباره ترکیب بازیگران گفت: در این فیلم از حضور بازیگران بومی کرمانشاه هم استفاده کردیم چرا که زبان کرمانشاهی بسیار سخت است. حتی یک منطقه نسبت به منطقه دیگر زبان متفاوتی دارند و تلاش کردیم در ترکیب بازیگران این نکته را با بهره‌گیری از بازیگران بومی در کنار بازیگران اصلی لحاظ کنیم.

زاکانی دست به جیب می‌شود؟

شهردار تهران از اختصاص جایزه ویژه مدیریت شهری به فیلمسازان برگزیده چهل و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر خبر داد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی برج میلاد، علیرضا زاکانی شهردار تهران شامگاه ۱۸ بهمن با حضور در خانه جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با اشاره به همکاری گسترده شهرداری تهران با ستاد جشنواره فیلم فجر گفت: جشنواره بین المللی فیلم فجر قله ارائه آثار هنری است که هر ساله همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می‌شود.

وی ادامه داد: شهرداری تهران ناظر بر حوزه های مختلف شهری است و تمام تلاش خود را برای ارائه خدمات مختلف شهری می کند و ارائه تسهیلات و کمک به برگزاری هر چه بهتر مهمترین رویداد سینمایی کشور را از وظایف خودمان می دانیم.

شهردار تهران از اختصاص جایزه ویژه مدیریت شهری برای فیلمسازان خبر داد و گفت: این جایزه از امسال به فیلمسازان برگزیده جشنواره فیلم فجر اهدا خواهد شد.

آقای کارگردان! بگو ما هم بدانیم/ در «های پاور» چه گذشت؟

کارگردان فیلم «های پاور» در نشست رسانه‌ای فیلم در جشنواره فیلم فجر تاکید کرد درگیر مشکلاتی بوده‌اند که تنها خدا، خودش و تهیه‌کنندگانش می‌دانند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، نشست خبری فیلم سینمایی های‌پاور به کارگردانی هادی محمدپور و تهیه کنندگی مهدی عظیمی و اباذر جوکار و با حضور اتابک نادری، مجید پتکی، فرزاد حسنی، آرمان جوکار بازیگران فیلم، عصر امروز چهارشنبه ۱۹ بهمن ماه در محل پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

در ابتدای این نشست، جوکار روز نیروی هوایی را به سلحشوران این عرصه تبریک گفته و این فیلم را به شهدای نیروی هوایی تقدیم کرد.

عظیمی در بخشی از صحبت‌های خود بیان کرد: وقتی به عنوان مخاطب فیلمی را انتخاب می‌کنم باید به این فکر باشم که یک حس و یا سوال را برای من تأمین یا پاسخ دهد. قهرمان مهمترین فاکتور برای ارتباط با مخاطب است و قهرمان یکی از ضرورت‌های سینما است و دفاع مقدس و انقلاب اسلامی قهرمانان بسیاری دارد که با سینما می‌توان آن را به جامعه معرفی کرد.

هادی محمدپور با اشاره به اینکه این فیلم بیش از ۱۰۹ دقیقه بوده اما بنا به دلایلی به ۸۰ دقیقه رسیده است، گفت: پیش از هر چیز باید بگویم مردم خوی در شرایط بدی هستند و امیدوارم رسانه‌ها در این راستا از مردم کمک بخواهند. این فیلم پروژه سنگینی درباره شهید ستاری بود چرا که محیط امنیتی بود و دغدغه‌های زیادی برای کار با ما همراه بود. خدا، تهیه کنندگان و من می‌دانیم که چه مشکلاتی داشتیم که اگر بدانید می‌گوئید چه فیلم خوبی ساخته‌اید و این یعنی من از فیلم خود راضی هستم.

شایان مهر نویسنده فیلمنامه نیز بیان کرد: من هم نویسنده و هم خبرنگار هستم. این کار مانند کارهای دیگر به من سفارش داده شد و قرار بود که یک درام تاریخی از بخشی از جنگ بود. ابتدا قرار بود شهید ستاری محور فیلم باشد اما بعد تصمیم گرفتیم شخصیت امانی را نیز که در تاریخ خیلی کم نام او آمده نیز در فیلم داشته باشیم. من کار سفارشی می‌نویسم و حتی از دانشجویان خود نیز سفارش می‌گیرم، اما این کار سخت بود چون هرچقدر از تخیل استفاده می‌کردیم می‌گفتند تاریخ چیز دیگری است.

اتابک نادری بازیگر در ابتدا به زبان ترکی خطاب به مردم خوی بیان کرد که من بچه آذربایجانم، به مردم خوی سر سلامتی می‌دهم و می‌گویم دلگیر و نگران نباش و توضیح داد: به دلیل اینکه سر صحنه فیلمبرداری بودم نمی‌خواستم در این نشست باشم اما گفتند تکلیف است و من آمدم. معتقدم جوایز و رتبه‌ها سرنوشت ساز من نبوده من با عشق کار کردم و این عشق خانه‌ای ساخته به اسم خانه تئاتر و خانه سینما و حتی اگر دلخور هم باشیم خانه خود را ترک نمی‌کنیم. ما در شرایط حادی هستیم و داغدار هموطنانمان در خوی هستیم و از همینجا با آنها ابراز همدردی می‌کنم و دست هنرمندان و ورزشکارانی که در خوی هستند را می بوسم.

فرزاد حسنی هم گفت: زمانی که بحث دفاع مقدس و ارتش جمهوری اسلامی شد بدون اینکه فکر کنم آن را پذیرفتم. لحظه‌های خوبی را با این گروه داشتم و معتقدم باید ارتش فیلم‌هایی از این دست را درباره ستاره‌های ارتش بسازد.

خلیلی مدیر جلوه‌های ویژه بصری نیز بیان کرد: در این فیلم ویژوال های پنهانی وجود دارد که اگر دیده نشود یعنی ما کار خود را خوب انجام داده‌ایم. اگر از ابتدای کار در خدمت گروه بودم ایده‌هایی می‌دادم که به بهتر شدن کار کمک کند.

عظیمی نیز بیان کرد: تهیه کننده اصلی این فیلم آقای جوکار است و اواخر پروژه قرار شد نام من نیز در این کار باشد به همین دلیل اطلاعات دقیقی از روند تولید ندارم.
محمدپور درباره ضعف شخصیت‌ها در فیلم بیان کرد: ملاک نقش پدافند و والفجر هشت بوده است که بسیار گسترده بود. به ما گفتند نقش پدافند را به تصویر کشیم که از شانس ما شهید ستاری نقش مهمی در این بخش داشته‌اند.

جوکار ادامه داد: سال‌ها در جنگ بوده و پدافندی بودم، تلاش کردیم دیالوگ‌هایی که در واقعیت بیان شده در فیلم هم هست.

شایان مهر نیز بیان کرد: هرچه می‌نوشتیم به ممیزی‌های کارشناسانه می‌خوردیم.

جوکار تاکید کرد: آیا با دیدن این فیلم پیام تلاش پدافند به مخاطب نرسیده است؟ اگر این اتفاق رخ داده که ما کار خود را انجام داده‌ایم.

واقعیت منافقین «اتاق گلی‌‎»ست “سرهنگ”!/ تطهیر منافقین، خط قرمز سینماست

نشست فیلم سینمایی «اتاقک گلی» همزمان با رونمایی در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در پردیس ملت برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، نشست خبری فیلم سینمایی اتاقک گلی به کارگردانی محمد عسگری شامگاه چهارشنبه ۱۹ بهمن‌ماه در پردیس ملت برگزار شد.

داوود صبوری تهیه‌کننده این فیلم در ابتدا گفت: برایم مهم بود که بدانم نگاه خانواده شهدا درباره فیلم چیست چون خیلی‌ها بعد از سی و چند سال پدر، مادر، خواهر خود را در این فیلم دیدند. دیشب به‌خاطر همین از استرس نخوابیدم.

محمد عسگری هم گفت: به نظرم هرگونه صحبتی درباره فیلم در حال حاضر به‌گونه‌ای پیوست من به فیلم است. معتقدم فیلم اگر فیلم باشد مسیر خود را پیدا می‌کند و مثل رودی وارد دریا می‌شود با این حال پاییز سال گذشته بود که از سوی آقای صبوری ساخت این فیلم به من پیشنهاد شد و اسفند سال گذشته به نسخه اولیه از فیلمنامه رسیدیم درواقع من به دعوت تهیه‌کننده آمدم و پذیرفتم این فیلم را با وجود سختی‌هایش کار کنم. من در حوزه سینما تمام فعالیت‌هایی که در حوزه انتخاب بازیگری، دستیاری و… داشتم فیلم‌هایی بودند که پروداکشن سنگینی داشتند همین موضوع باعث شد کار در این پروژه را بپذیرم.

پدرام کریمی نویسنده اثر هم بیان کرد: یادم است روزهای اول که با محمد و آقای صبوری صحبت می‌کردیم تاکید داشتیم که داستان در کارگاه قالیبافی بگذرد، هر کسی گره از کار باز کند و این مفهوم را برساند که این اتحاد است که آینده ایران را رقم می‌زند. وقتی داشتم می‌آمدم دوستی به من گفت چگونه شد در این اغتشاشات چنین فیلمی ساختید انگار فیلم برای این روزهاست. ما روی مفهوم اتحاد تاکید داشتیم.

عسگری درباره حضور قهرمان این فیلم گفت: قهرمان باید در این دسته از فیلم‌ها وجود داشته باشد اما قهرمانی که از جنس مردم باشد. گاهی قهرمانی در فیلم‌ها می‌بینیم که دست‌نیافتنی است در این فیلم تمام تلاش ما بر این بود که قهرمان به اندازه خودش فعالیت قهرمانانه انجام بدهد. تاریخ همیشه پیوست به بشر دارد و جنگ مقوله‌ای است که بشر همواره به نوعی از آن گریزان بوده اما اتفاقاتی رخ می‌دهد که این آرامش را بر هم می‌زند ما در این فیلم می‌خواستیم کاراکتری را خلق کنیم که از جنس مردم باشد. تمام تلاش ما این بود که هیچ چهره کاملی را از اعضای گروهک منافقین نبینیم تنها دو بار چهره برخی از آنها دیده می‌شود که در یکی از آنها شاهو شخصیت اصلی در حد خود تلاش می‌کند او را از پا دربیاورد و عمل قهرمانانه داشته باشد.

نجفی منش هم گفت: ما سال گذشته فیلم سینمایی دسته دختران را داشتیم اما در اینجا واقعاً زمان کمی داشتیم و کار سخت بود.

صفری هم گفت: این کار واقعاً سخت بود، ما با تلاش شبانه روزی کار کردیم. چون زمان کمی داشتیم به اندازه هفتاد درصد از خروجی کار راضی هستم.

محمد خدابخش طراح صحنه هم بیان کرد: این فیلم ما را درگیر یک سری مسائل کرد چون جغرافیای فیلم باعث شد که به کرمانشاه برویم ما یک روستا را به طور کامل ساختیم و پنجاه کمرشکن را به کرمانشاه بردیم این موضوع در حوزه فیلم‌های دفاع مقدس کم‌سابقه است. آقای صبوری هم چون خودش در عملیات بود می‌گفت منافقین این میزان ادوات نداشتند که شما در این پروژه دارید.

عسگری در پاسخ به سوالی درباره استفاده نکردن از چهره‌های معروف سینمایی گفت: در تمام فیلم‌های گذشته تمام تلاشم این بوده که بازیگران مستعدی را پیدا کنم که به سینما معرفی شوند ماحصل این امر در فیلم «خورشید»، «محمد رسول‌الله»، «قصر شیرین»، و «نگهبان شب» بوده است بازیگری که در این فیلم انتخاب شد به دلیل آنتومی چهره که شبیه مردمان آن منطقه بود و البته به دلیل استعدادش انتخاب کردیم. معتقدم مجموعه‌ای از عوامل فیلم را سر و سامان می‌دهند که بازیگر هم از جمله آنهاست اگر بازیگر کار خود را به درستی انجام بدهد تماشاگر با فیلم همراه می‌شود عده‌ای از بازیگران را هم به دلیل شباهت چهره‌شان به چهره شهدا انتخاب کردیم.

عسگری در بخش دیگر صحبت‌هایش اظهار کرد: دشمن شر است، از ابتدا شر بوده و تا انتها هم شر است، آن بخشی هم سیاس‌گونه با مردم روستا رفتار می‌کند نماد شر بودن آنهاست.

این کارگردان درباره شباهت پایان فیلم با «رنگ خدا» مطرح کرد: مگر می‌شود دانش‌آموخته استادی باشید و از او تأثیر نگیرید؟ حضور آقایان میرکریمی و مجیدی تأثیرگذار بوده است اما اشاره مستقیم به آثار آنها نداشتیم و برداشتی از رنگ خدا نداشتم. درباره پایان‌بندی فیلم باید بگویم همه ما اتفاق نظر داشتیم که پایان درستی است تلفیق نگاه احساسی و حماسی مد نظر ما بود.

وی درباره خشونت فیلم گفت: مگر می‌شود جنگ را نشان بدهیم و خشونت را نشان ندهیم تازه ما خشونت را تلطیف کردیم. ضمن اینکه بخشی از این فیلم عاشقانه و بخشی جنگی بود در برهه‌ای از التهابات قرار گرفتیم که به ما ادوات نمی‌دادند ما در جوانرود و در شلوغی‌ها کار می‌کردیم یا باید تعطیل می‌کردیم یا فیلم را تمام می‌کردیم اگر جایی فکر می‌کنید غلو نمایی بوده سعی می‌کنم آن را ترمیم کنم.

کریمی هم اظهار کرد: اگر می‌خواستیم کاری که منافقین در آن دوران کردند به تصویر بکشیم اصلاً قابل پخش نمی‌شد مثلاً آنها زیر گلوی همه شهدا باز تیغ می‌کشیدند که مطمئن باشند تمام کرده‌اند یا مثلاً چشم یکی از شهدا را درآوردند ضمن اینکه ما قصد نداشتیم دوربین ما به سمت منافقین بروند و با توجه به اینکه نیمی از منافقین خانم بودند می‌ترسیدیم بیننده سمپات شوند آقای صبوری تهیه‌کننده خودشان هم در همان اتاقک در زمان عملیات مرصاد بودند و آن روزها را یادشان است.‌

عسگری هم گفت: گاهی اوقات در بداهه فرمانده تصمیم می‌گیرد چه اتفاقی رخ بدهد همه چیز از پیش تعیین شده نیست گاهی شما در میدان هستی و بر اساس اتفاقات دست به تصمیم می‌زنی.

صبوری هم توضیح داد: در جنگ فرصت برای فکر کردن نیست، در جنگ باید همان لحظه تصمیم گرفت و همان موقع اقدام کرد. در موقعیت باید این‌طور چیزها را دید. نسل نو با جنگ آشنا نیست و نیاز است توضیحات بیشتری بدهیم. ما تلاش کردیم در فیلم موضوع را انعکاس بدهیم.

عسگری گفت: خیلی از فیلم‌ها را می‌بینید که داستان یک عملیات است و چیز دیگری به آن اضافه نشده است.

کریمی هم عنوان کرد: خیلی از فیلم‌ها مثل در «جبهه غرب خبری نیست»، «۱۹۱۷» و «نجات سرباز رایان» قصه کمی دارند اما این نوع پرداخت است که آنها را متفاوت می‌کند در این فیلم ما قصه هم داریم. علاقه اصلی من نوشتن است تا اجرا، اجرا برای من توفیقی است.

صبوری درباره هزینه ساخت فیلم اظهار کرد: کف ساخت یک فیلم اجتماعی زیر ۱۵ میلیارد تمام نمی‌شود. من یک قرارداد ناهار و شام بسته بودم ظرف سه ماه مبلغ آن ۹۵ میلیون تومان شد. فیلم‌های دفاع مقدس به جهت اینکه اثری تاریخی هستند و صاحب یک ارزش معنوی هستند یقیناً هزینه بر هستند اما تمام تلاش خودمان را کردیم تا از ظرفیت کرمانشاه استفاده کنیم از فرماندار جوانرود و استاندار وقت کرمانشاه تشکر می‌کنم به نظرم ظرفیتی که در استان‌ها هست در تهران نیست به جرأت می‌توانم بگویم ارزان‌ترین فیلم دفاع مقدسی است. در نقطه مرزی بزرگترین جابجایی ناوگان ادوات جنگی را داشتیم کار خیلی سخت بود سعی کردیم هزینه‌ها را کم کنیم و از بخش‌های مختلف مشارکت بگیریم.

وی درباره سرمایه‌گذار گفت: این کار را در ابتدا با محبت موزه ملی دفاع مقدس شروع کردم ولی دوستان گفتند باید مشارکت داشته باشیم پس به سوی بنیاد شهید رفتم و مشارکتی هم از آنها گرفتم. یقیناً فیلم بدون ادوات و نیروی انسانی ماهر ساخته نمی‌شد. نیروهای روایت فتح هم از اولین روز حضور ما در پروژه با ما بودند هدف هر سه نهاد این بود که فیلم ساخته شود.

عسگری گفت: در فرهنگ شرق قصه‌گویی همیشه بوده و هست به نظرم فیلم‌هایی که داستان‌هایی فقیری دارند همیشه شکست خورده‌اند اگر فقر قصه‌گویی وجود داشته باشد فیلم موفق نخواهد بود.

صبوری با اشاره به تابلویی که در دست داشت بیان کرد: با این تابلو به نهادهای مختلف می‌رفتم اما در این رفت و آمدها بعضی دوستان به ما چایی می‌دادند بعضی ما را راه نمی‌دادند با این تابلو چهار ماه به دنبال سرمایه بودم. فیلم من مربوط به شهدا ست. شهدا هیچوقت تخریب نمی‌شوند ما دنبال این نبودیم که از این فیلم نردبانی برای خودمان بسازیم این فیلم متعلق به شهید عطا، شهید مظفری، شهید حاج اکبری و… است. این فیلم متعلق به شهداست و نگران نیستیم دیگران ما را تخریب کنند تلاش می‌کنیم باز هم فیلم‌های این چنینی بسازیم.

آنچه در ملت خواهیم دید/ مأموریت مهم شهید بروجردی آشکار می‌شود؟

محمدحسین لطیفی با «غریب»، تورج منصوری با «وابل» و بابک خواجه‌پاشا با «در آغوش درخت» در پردیس سینمایی ملت حضور پیدا می‌کنند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، امروز پنجشنبه ۲۰ بهمن ماه همزمان با نهمین روز از برگزاری چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر پردیس سینمایی ملت که محل نمایش آثار برای اهالی رسانه و منتقدان است، ۳ فیلم سینمایی «در آغوش درخت»، «غریب» و «وابل» به نمایش گذاشته می‌شود.

طلاق و تأثیر آن بر فرزندان

براساس برنامه‌ریزی انجام شده، ساعت ۱۳ فیلم سینمایی «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک خواجه پاشا به نمایش گذاشته می‌شود. این فیلم اولین تجربه سینمایی این کارگردان به شمار می‌رود. تهیه کنندگی این فیلم برعهده محمدرضا مصباح و سجاد نصراللهی است.

در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون جواد قامتی، مارال بنی آدم، روح الله زمانی، رایان لطفی و اهورا لطفی حضور دارند.

«بحران پیچیده زندگی کیمیا و فرید که دوازده سال از ازدواج‌شان می‌گذرد، جهان زیبای فرزندانشان را بهم می‌ریزد. کودکانی که هیچ چیز جز سادگی و مهربانی را در زندگی نمی‌شناسند.» این خلاصه داستانی است که از فیلم «در آغوش درخت» منتشر شده است.

یکی از نکات جالب این اثر سینمایی، حضور مجید مجیدی و رضا میرکریمی از جمله کارگردانان شناخته شده سینمای ایران در لوکیشن فیلمبرداری و حمایت از آن است.

گفتگوی مشروح خبرگزاری مهر با عوامل این فیلم سینمایی را اینجا بخوانید.

شهید بروجردی از نگاه محمدحسین لطیفی

اما محمدحسین لطیفی که آخرین اثر سینمایی خود را با نام «مرد نقره ای» در سال ۱۳۹۸ به تولید رسانده بود، در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر قرار است با فیلم سینمایی «غریب» حضور خواهد داشت. این فیلم سینمایی که قرار است ساعت ۱۶ نمایش داده شود، تجربه جدیدی برای این کارگردان به شمار رود.

در واقع محمدحسین لطیفی سال‌ها بعد از «روز سوم» باردیگر به سراغ دفاع مقدس رفته و فیلمی درباره شهید محمد بروجردی ساخته است.

در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است: «غریب» شمایلی است از وقایع کردستان در سال‌های ۵۸ و ۵۹؛ که آغاز مسیری برای تبدیل شهید محمد بروجردی به مسیح کردستان شد.

بابک حمیدیان، مهران احمدی، پردیس پورعابدینی، رحیم نوروزی، فرهاد قائمیان، جعفر دهقان، هژیر سام، حسام محمودی، سامیه لک از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

یک روستا و سیلی ویرانگر

سانس سوم در پردیس سینمایی ملت، قرار است فیلم سینمایی «وابل» به کارگردانی تورج منصوری و تهیه کنندگی سپهر سیفی ساعت ۱۹ به نمایش گذاشته می‌شود.

در این فیلم بازیگرانی چون آزاده زارعی، نوید پورفرج، فرید سجاد حسینی و رامین راستاد حضور دارند.

در خلاصه داستان «وابل» آمده است: اهالی یک روستا بعد از سیل، بی‌خانمان شده و در یک ایستگاه متروک قطار به طور موقت زندگی می‌کنند اما اتفاقی، مسیر حوادث را تغییر می‌دهد.

کارگردان «در آغوش درخت» مطرح کرد: تحریم جشنواره، تحریم سینما یا خودتحریمی؟

بابک خواجه‌پاشا کارگردان فیلم سینمایی «در آغوش درخت» ضمن انتقاد از موضع برخی افراد برای تحریم سینما و جشنواره تأکید کرد آسیبی که این افراد به سینما می‌زنند را مغول به فرهنگ ایران نزده است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، از میان فیلم‌های حاضر در چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، حوزه هنری در تولید دو فیلم مشارکت داشته است که یکی از آن‌ها را در قالب همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به سرانجام رسانده است. «در آغوش درخت» اولین فیلم بلند کارنامه بابک خواجه‌پاشا در مقام کارگردان به‌حساب می‌آید که حالا در جشنواره فیلم فجر رونمایی شده است.

فیلم روایتی ساده در عین حال پیچیده از روابط میان یک زوج در آستانه جدایی ارائه می‌کند که ناخواسته زندگی کودکان خود را تحت تأثیر تصمیمات خود قرار داده‌اند.

همزمان با حضور این فیلم سینمایی در جشنواره فیلم فجر میزبان بابک خواجه‌پاشا کارگردان و سجاد نصرالهی‌نسب یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم در خبرگزاری مهر بودیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل این گفتگو درباره فیلم «در آغوش درخت» است.

* یکی از کنجکاوی‌ها درباره فیلم حضور و همراهی چهره‌هایی مانند مجید مجیدی، رضا میرکریمی و حتی هادی حجازی‌فر در فرآیند تولید آن است. به بهانه اشاره به این همراهی‌ها کمی از شکل‌گیری ایده «در آغوش درخت» برای‌مان بگویید.

بابک خواجه‌پاشا: ایده این فیلم از یک فضای کاملاً زیستی و شخصی شکل گرفت. ایده فیلم را از چند خانواده‌ای که در اطرافم بودند و با مشکل روایت شده در فیلم مواجه بودند گرفتم. خانواده‌هایی که بچه‌هایی دارند اما گرفتار نادیدن این نعمت‌ها در زندگی خود هستند. نادیده گرفتن موجود گران‌بهایی به نام کودک در برخی خانواده‌ها ایده این فیلم را به ذهن من انداخت. روزی شعری از یک شاعر ژاپنی خواندم که خیلی روی من تأثیر گذاشت. این شعر می‌گفت تا زمانی که آخرین کودک بر روی زمین قدم می‌گذارد، یعنی هنوز شانس برای داشتن جهانی بهتر وجود دارد. بچه‌ها نشانه امید در زیست ما هستند و تا زمانی که هستند احساس می‌کنیم قرار است اتفاقات بهتری رخ دهد و شاید همین کودک است که قرار است تغییر عظیمی را در جهان رقم بزند. همه این‌ها در کنار یکدیگر جمع و تبدیل به یک ایده شد. شروع به نوشتن یک فیلمنامه کردم. در همان مقطع با آقای نصرالهی به‌واسطه همکاری‌ای که در پروژه «موقعیت مهدی» داشتیم، آشنا شدم.

* سطح همکاری‌تان در فیلم «موقعیت مهدی» چگونه بود؟

خواجه‌پاشا: من دستیار اول کارگردانی یعنی آقای حجازی‌فر بودم و سجاد نصرالهی هم که همه کاره بود! قبل از آقای نصرالهی با هادی حجازی‌فر درباره ایده‌ام صحبت کردم و او گفت که تو حتماً باید کارگردانی کنی. پیش‌تر تئاترهای من را خیلی دیده بود و به همین دلیل این اعتماد به‌نفس را به من داد تا وارد عرصه کارگردانی سینما شوم. آقای نصرالهی هم که طرح را خود به دلیل فضای اخلاقی و انسانی آن، کار را دوست داشت و این همکاری را پذیرفت. بعدها که در مرحله پیش‌تولید بودیم با آقای میرکریمی و آقای مجیدی صحبت کردم. قطعاً جهان ذهنی من چه در نگارش فیلمنامه و چه در کارگردانی از این دو نفر نشأت گرفته چراکه سال‌ها دستیار این دو عزیز بودم و با آن‌ها همکاری داشتم. غیر از این دو کارگردان، فرد دیگری که در سینما خیلی به او علاقه دارم، بی گله جیلان است.

* اتفاقاً می‌خواستم به این نکته اشاره کنم که فضای فیلم هم شبیه سینمای جیلان است و هم در مقاطعی یادآور «آتابای» است؛ البته درباره فضاسازی فیلم صحبت می‌کنم نه داستان.

خواجه‌پاشا: فیلم من و فیلم «آتابای» در یک اقلیم ساخته شده‌اند اما فکر می‌کنم جهان این دو فیلم خیلی با هم متفاوت است. در «آتابای» ما بیشتر شاهد یک نقد اجتماعی با فضای تاریک حاکم بر آدم‌ها هستیم اما در این فیلم من سعی کردم آدم‌هایم رنگی باشند و روح روشن‌تری داشته باشند. زمانی که فیلم را می‌ساختم هنوز «آتابای» را ندیده بودم و طبیعتاً از آن تأثیر نگرفته‌ام اما شاید به دلیل نزدیک بودن نویسنده هر دو فیلم به یک جهان، شاید این تشابه هم به‌وجود آمده باشد.

* یکی از نکاتی که در داستان فیلم جلب توجه می‌کند، اشاره به این واقعیت است که بچه‌ها چقدر سریع متوجه اختلاف‌ها می‌شوند و چقدر هم سریع از آن‌ها آسیب می‌بینند.

خواجه‌پاشا: به نظر من ما بچه‌ها همیشه پایین‌تر از چیزی که هستند می‌بینیم. اینکه می‌گوییم طوری باید حرف بزنیم که بچه‌ها نفهمند غلط است چرا که آن‌ها بیشتر از ما می‌فهمند. در یکی از نمایش‌نامه‌هایم جمله‌ای دارم که فکر می‌کنم در تعریف بچه‌ها خیلی جمله درستی است؛ «بچه‌ها فرشته‌اند فقط وقتی بزرگ می‌شوند یادشان می‌رود» انگار بچه‌ها تا وقتی کوچک هستند جهانی دارند که خیلی زیباتر از جهان آدم بزرگ‌هاست. وقتی آن‌ها بزرگ می‌شوند هم آن لطافت را فراموش می‌کنند. برخی حتی به فیلم ایراد می‌گرفتند که این حرف‌ها که این بچه‌ها در فیلم می‌زنند، برای بچه‌ها نیست اما پاسخ من این است که اتفاقاً بچه‌های امروز این گونه‌اند. بچه پنج ساله شما امروز هم فضای مجازی را می‌شناسد و هم روابط را بهتر از ما درک می‌کنند. این بچه‌ها جدایی را هم بهتر از ما متوجه می‌شوند و به همین دلیل بچه‌های فیلم اینگونه ترسیم شده‌اند.

* آقای نصرالهی شما از ورود خود به این پروژه بگویید، به‌خصوص که در خبرهای اولیه درباره تولید فیلم فقط نام محمدرضا مصباح به‌عنوان تهیه‌کننده اعلام می‌شد.

سجاد نصرالهی‌نسب: آقای مصباح از دوستان خیلی نزدیک بنده هستند. زمانی که ایده این طرح مطرح شد خیلی آن را دوست داشتم. مقدمات کار را آغاز کردیم و همان ابتدا با ایشان هم یک مشورت تلفنی داشتم..

* شما آن زمان به‌عنوان سرمایه‌گذار در خبرها معرفی می‌شدید.

نصرالهی‌نسب: بله. آن زمان هنوز من برای دریافت کارت تهیه‌کنندگی اقدام نکرده بودم و از آنجایی که فصل تولید را از دست می‌دادیم نمی‌توانستیم کار را متوقف نگه داریم تا این مراحل طی شود. آقای مصباح خیلی از کار خوشش آمده بود و پای کار آمد. هر جا هم که توانست هوای گروه را داشت و همراه ما بود. در مجموع کار را در کنار یکدیگر پیش بردیم. پروانه ساخت به نام آقای مصباح صادر شد و بعدها برای حضور در جشنواره آن را اصلاح کردیم و تهیه‌کنندگی آن به‌صورت مشترک درج شد. درباره بابک خواجه‌پاشا پیش‌تر در «موقعیت مهدی» با او آشنایی داشتم و واقعاً حتی در موقعیت دستیاری کارگردان، مانند یک کارگردان تمام عیار ظاهر می‌شد. به جزئی‌ترین مسائل هم حواسش جمع بود. وقتی برای اکران «موقعیت مهدی» به ارومیه رفتیم، آنجا که با آقای حجازی‌فر بودیم، آقای خواجه‌پاشا طرحش را مطرح کرد. هادی حجازی‌فر خیلی از طرح خوشش آمد. من هم می‌دانستم که حجازی‌فر در زمینه شناخت فیلمنامه و داستان هوش بسیار خوبی دارد. اصلی‌ترین نکته‌ای هم نظر من را جلب کرد بحث خانواده و اهمیت بچه‌ها در یک خانواده بود. خیلی وقت‌ها ما حواس‌مان به این هدیه‌های الهی در زندگی‌مان نیست. این فیلمنامه روی جایی دست می‌گذارد که من خیلی خوشم آمده بود. خیلی وقت‌ها یک زوج برسر مسائل پیش‌پا افتاده و حتی لجاجت به سمت جدایی و حتی طلاق توافقی می‌روند اما اصلاً حواس‌شان به وضعیت بچه‌ها نیست. این نکته در فیلمنامه «در آغوش درخت» بسیار برای من قابل توجه بود.

* آقای زمانی شما از ورود به این پروژه برای‌مان بگویید. به‌نظر می‌رسد شیب خیلی خوبی در مسیر بازیگری پیدا کرده‌اید و به نظر می‌رسد اتفاقات خوبی را قرار است در آینده شاهد باشیم.

روح‌الله زمانی: ممنون از لطف شما. آشنایی من با آقای خواجه‌پاشا به فیلم «خورشید» برمی‌گردد که زمانی طولانی را با هم بودیم. بعدها رفاقت و همکاری‌هایی باهم داشتیم. البته که من جای پسرشان هستم. در پروژه «موقعیت مهدی» هم بار دیگر همکار شدیم و بعد از آن بود که این فرصت به‌دست آمد تا در فیلم «در آغوش درخت» به کارگردانی ایشان حضور داشته باشم. نقشی که در این فیلم داشتم خیلی نقش چالش‌برانگیزی بود و برای خودم تجربه کاملاً متفاوتی محسوب می‌شد. نمی‌خواهم داستان را لو بدهم اما نقشم نقش پسری است که در طول داستان می‌میرد و زنده می‌شود. گویی در دل آتش در حال جنگ است. یک پسر عاشق دیوانه است (می‌خندد).

* در پرداخت کاراکتر اصلی مرد داستان این نکته خیلی ظریف بود که او را از کلیشه‌های مرسوم خیانت دور کرده‌اید اما از آن طرف به‌نظر می‌رسد دلیل تصمیم این زوج برای جدایی خیلی برای مخاطب باز نمی‌شود. چرا دلیل فروپاشی این زندگی به‌صورت واضح مطرح نمی‌شود؟

خواجه‌پاشا: قرارمان این بود که روایت‌مان از فروپاشی این خانواده به‌گونه‌ای باشد که واقعاً همه اعضای یک خانواده بتوانند به تماشای آن بنشینند. یعنی حتی یک کودک هم بتواند فیلم را ببیند. پس قطعاً از نظر اخلاقی نمی‌توانستم برخی از خطوط را رد کنم و وارد جزییات شوم. باید به سمتی می‌رفتم تا بخشی از ماجرا در تخیل مخاطب شکل بگیرد. سکانس‌هایی هست که در آن‌ها نشانه‌هایی قرار داده‌ایم. درباره کاراکتر مرد هم اگر او بعد از جدایی با آن دختر فعال در کارگاهش ازدواج می‌کرد، اسمش خیانت نبود اما معتقدم نوع تعاملش با آن دختر، خودش نوعی خیانت است. برخی مردها هستند که با همکاری و یا خانم‌های اطرافشان تعامل و روابطی دارند که نفس آن تعامل به‌نوعی خیانت محسوب می‌شود چرا که تأثیر روانی بر روی زندگی‌شان می‌گذارد.

خواجه‌پاشا: برخی مردها هستند که با همکاری و یا خانم‌های اطرافشان تعامل و روابطی دارند که نفس آن تعامل به‌نوعی خیانت محسوب می‌شود چرا که تأثیر روانی بر روی زندگی‌شان می‌گذارد

مرد دیالوگی دارد که به آن دختر می‌گوید نمی‌خواهم با تو ازدواج کنم و از بازیگر هم خواستم که این دیالوگ را به‌گونه‌ای بگوید که ناراحت است چرا دیگران متوجه این ارتباط شده‌اند. گویی خودش هم می‌داند که قرار نبوده با دختر ازدواج کند و تنها به دنبال سرگرمی در این رابطه بوده است. نکته دیگری که در فیلم به آن اشاره می‌کند جدایی مرد از یک سری لذت‌های سطحی مانند سفر رفتن است. زنی که دچار این جنس از فوبیاها و ترس‌هاست، طبیعتاً در طولانی‌مدت مرد را خسته می‌کند. حتی فوبیای یک زن نسبت به گربه هم می‌تواند برای یک مرد خسته‌کننده شود.

شاید این مسائل به‌ظاهر ساده باشد اما همین موارد جزیی و ساده می‌تواند در طولانی‌مدت منجر به انزجار دو طرف و حتی طلاق شود. عوامل طلاق امروز دیگر فقط خیانت و یا اعتیاد نیست. برای تحقیق همین کار وقتی به دادگاه‌های خانواده مراجعه کردم با مواردی مواجه شدم که واقعاً قابل‌باور نیست. زوجی که برسر عینک به اختلاف خورده‌اند! برسر چیزهایی خیلی ساده ناگهان دو نفر به این نتیجه می‌رسند که باید از هم جدا شوند! ما واقعاً نیاز داریم گاهی عمیق‌تر به روابط خود فکر کنیم. واقعاً چرا نام این پیوند را ازدواج گذاشته‌ایم؟ چرا آن را باعث تکامل می‌دانیم؟ به جای آنکه مردی زنش را به سمت درمان پیش ببرد، خودش هم کم می‌آورد! فیلم از این منظر در جستجوی عنصری است که من نامش را «فداکاری» می‌گذارم. در نسل ما و بعد از ما این فداکاری بسیار کم‌رنگ شده است. مادران‌مان می‌گفتند پدرتان فلان و بهمان بود و وقتی می‌گفتیم چرا جدا نشدی؟ پاسخ می‌دادند به خاطر شما. آن‌ها در کنار هم ماندند به‌خاطر ما اما در نسل ما این فداکاری وجود ندارد و خیلی کم‌رنگ شده است.

نصرالهی‌نسب: این نکته هم در داستان فیلم وجود دارد که از مرحله‌ای به بعد و در سکانس داخل ماشین، تازه مرد متوجه ریشه مشکل همسرش می‌شود. گاهی اکثر مردها اینگونه هستند که به‌دنبال ریشه مشکلات طرف مقابل نیستند و تنها ناراحت هستند که او چرا اینگونه است!

* حتی برداشت من از فیلم این بود که کاراکتر زن خیلی تمایلی به تمام شدن این زندگی ندارد و اشاره‌هایی هم به این گرایش در دیالوگ‌هایش هست.

خواجه‌پاشا: بله همین‌طور است. این از همان مواردی است که اشاره کردم خیلی نمی‌خواستم به آن نزدیک شوم. به زبان اشاره نکات زیادی را در فیلم مطرح کرده‌ام که شاید برای درک بخشی از آن‌ها باید فیلم را دوبار ببینید.

* برگردیم سراغ بچه‌ها؛ چطور شد به این بازیگران رسیدید و چگونه تا این اندازه بازی گرم و تأثیرگذار از آن‌ها در مقابل دوربین گرفتید؟

خواجه‌پاشا: این دو کودک در واقعیت روابط خیلی خوبی با هم دارند…

* برادر هستند؟ چون نام خانوادگی‌شان مشترک است.

خواجه‌پاشا: نه پسر عموی یکدیگر هستند. برای پیدا کردن بازیگران کودکی که مدنظر داشتیم ابتدا یک فراخوان دادیم. اما از مرحله‌ای به بعد تصمیم گرفتیم که بچه‌ها را به‌صورت دوتایی فرابخوانیم. یعنی خواستیم که مثلاً اگر دو برادر هستند که روابط نزدیکی باهم دارند را برای تست بیاورند. بچه‌های مختلفی آمدند و تست گرفتیم اما به رابطه‌ای که مدنظر داشتم نرسیدم. رابطه‌ای که فراتر از بازی مقابل دوربین باشد. یکی از اتفاقاتی که در یکی از سکانس‌های فیلم می‌بینید را ما کاملاً مستند گرفتیم. یعنی به یکی از بچه‌ها درباره دیگری خبری دادیم و واکنش واقعی او را ثبت کردیم. فوران عاطفی او نسبت به کودک دیگر آنقدر واقعی بود که همه ما را تحت‌تأثیر قرار داد. به همین دلیل هم همین بچه‌ها را انتخاب کردیم. اوایل خیلی از کیفیت حضور آن‌ها مقابل دوربین راضی نبودیم اما دستیارم بسیار با بچه‌ها کار کرد و همه سکانس‌ها را هم بارها با آن‌ها تمرین کردیم. از جایی به بعد خانم بنی‌آدم هم آمد و با بچه‌ها زیست می‌کرد. حتی بچه‌ها با آقای قامتی (بازیگر نقش پدر) به تفریح و خرید می‌رفتند تا رابطه میان آن‌ها شکل بگیرد. حس و حال فیلم به دلیل همین فرآیند بازیگردانی با این کیفیت درآمده است. بازیگردانی اساساً یک پروسه است. حتی برای روح‌الله هم از سه روز قبل مقدماتی را درنظر می‌گرفتیم تا به نقشش برسد. گاهی حتی به جواد (قامتی) می‌گفتم با روح‌الله اصلاً وارد دیالوگ نشود. مدام آن‌ها را از هم دور می‌کردم تا رابطه‌ای که در داستان دارند، به درستی شکل بگیرد. بازیگردانی به دلیل همین مسائل سخت است. بچه‌ها هم خیلی به من کمک کردند. جهت اطلاع هم می‌گویم که کودک بزرگ‌تر یعنی طاها، پسر خود من است و آن کودک دیگر پسر برادرم است.

نصرالهی‌نسب: واقعاً هم شرایط کار سخت بود. با این شرایط کسی زیر بار تولید و بازی گرفتن از بچه‌ها نمی‌رفت و واقعاً دوستان برای این کار زحمت کشیدند تا اتفاق درست بیفتد.
خواجه‌پاشا: این دو کودک سال‌هاست که با یکدیگر هستند و واقعاً هم برادرانه یکدیگر را دوست دارند.

* آقای زمانی شما از بازی در کنار بچه‌ها برای‌مان بگویید.

زمانی: واقعاً یکدیگر را داداش صدا می‌کردیم. ارتباط عجیبی بین ما شکل گرفته بود و حضور در این پروژه خیلی چیزها را به من یاد داد. به قول آقای خواجه پاشا واقعاً رسیدن به این روابط در بازیگری کار ساده‌ای نیست.

* نکته‌ای بود که پیش‌تر در قالب همکاری با مجید مجیدی در زمینه بازیگری مقابل دوربین یاد گرفته و در این فیلم به بچه‌ها یاد داده باشید؟

زمانی: واقعاً فضای این کار خیلی متفاوت از فیلم آقای مجیدی بود. آقای خواجه‌پاشا در فیلم «خورشید» هم بسیار به من کمک می‌کرد.

خواجه‌پاشا: همین رابطه‌ای که در این فیلم با بچه‌ها داشتیم، حین ساخت فیلم «خورشید» هم بین من و روح‌الله شکل گرفته بود. امروز همه چیز را درباره روح‌الله می‌فهمم و او را به خوبی می‌شناسم. این شناخت خیلی در این همکاری به من کمک کرد.

زمانی: نقشی که در «خورشید» داشتم خیلی به من نزدیک بود. آقای مجیدی هم تمام تلاشش این بود پسری را برای این نقش انتخاب کند که زندگی‌اش واقعاً اینگونه باشد. به تعبیر دیگر در آن فیلم من داشتم زندگی خودم را می‌کردم چون در واقعیت هم زندگی‌ام همان بود و من چیزی به آن اضافه نکردم

* در «خورشید» مدل همکاری شما با آقای خواجه‌پاشا در زمینه بازیگری چگونه بود؟

زمانی: حضور در «خورشید» اساساً برای من ناگهانی اتفاق افتاد. ماجراهایی داشت که نمی‌خواهم بازگو کنم. آن زمان برای این نقش آقای مجیدی سه کاندیدا داشت که از شهرهای مختلف هم آمده بودند. حدود سه چهار ساعت تست ما طول کشید تا اینکه در نهایت آقای مجیدی اعلام کرد که من را انتخاب کرده است. نقشی که در آن فیلم داشتم خیلی به من نزدیک بود. آقای مجیدی هم تمام تلاشش این بود پسری را برای این نقش انتخاب کند که زندگی‌اش واقعاً اینگونه باشد. به تعبیر دیگر در آن فیلم من داشتم زندگی خودم را می‌کردم چون در واقعیت هم زندگی‌ام همان بود و من چیزی به آن اضافه نکردم. در عین حال برای بازیگری از کمک‌های آقای خواجه‌پاشا استفاده می‌کردم. هر چه نیاز داشتم را به من یاد می‌دادند.

* یعنی عملاً در فیلم‌های بعدی بود که بازیگری را به معنای حرفه‌ای آن تجربه کردید.

زمانی: واقعاً ادامه مسیر بازیگری بستگی به خود آدم دارد و اینکه چه هدفی را برای خودش انتخاب کرده است.

* هنوز از مشورت‌های مجید مجیدی برای قبول نقش‌هایی که پیشنهاد می‌شود استفاده می‌کنید؟

زمانی: من با آقای مجیدی همچنان ارتباط دارم و در هر زمینه‌ای نیاز به مشورت داشته باشم از ایشان کمک می‌گیرم. آقای مجیدی به‌شدت انسان شریفی است.

* درباره پایان‌بندی فیلم توضیح می‌دهید که آیا آنچه در نسخه فعلی قرار دارد مطابق همان فیلمنامه اولیه شماست یا به دلیل حضور حوزه هنری و کانون پرورش فکری به‌عنوان سرمایه‌گذار تغییری در نسخه ایده‌آلی که خودتان مدنظر داشتید، دادید؟

خواجه‌پاشا: صددرصد پایان‌بندی فعلی پایان‌بندی‌ای است که ما در فیلمنامه داشتیم. از ابتدا همین ایده را در ذهن داشتیم و ترجیح می‌دهم درباره جزییات آن هم توضیح بیشتری ندهم که تازگی فیلم برای مخاطبانی که آن را ندیده‌اند از بین نرود. درباره تعامل با این دو نهاد هم تأکید می‌کنم من عاشق کانون و حوزه هنری هستم. معتقدم بخشی از سینمای ما مدیون فیلم‌هایی است که این دو ارگان ساخته‌اند.

سینما پس از انقلاب اگر رشد کرده است، به‌تبع فعالیت همین دو نهاد بوده است. از «خانه دوست کجاست» تا «میم مثل مادر» و تمام آثاری که این دو ارگان در سینما ارائه کرده‌اند. خیلی دوست داشتم با این دو نهاد کار کنم و هیچ‌کدام هم هیچ‌چیز را به ما دیکته نکردند. من هم جهان این دو نهاد را به خوبی می‌شناسم. من اساساً درباره مقوله پایان‌بندی یک نکته دیگر هم دارم که احساس می‌کنم یک مبحث روان‌شناسی درباره سینمای ایران است. شما نگاه کنید در فیلم‌های ما ۹۹ درصد قهرمان‌ها می‌میرند! ای کاش این موضوع را در سینمای ایران ممنوع کنند! هیچ کجای دنیا شرایط اینگونه نیست. من با این شرایط روانی در فیلم‌های ما مشکل دارم. در سینمای جهان برخی موقعیت‌های به‌شدت تلخ گاهی پیش می‌آید اما اینگونه نیست که چنین اذیت و آزارهایی مدام تکرار شود. من سریال «پوست شیر» را دوست دارم و دنبال می‌کنم اما این حجم از فشار روحی روی مخاطب چرا باید مدام تکرار شود. ماجرا کشتن قهرمان آسیب بسیار زیادی به ذهن مخاطب به‌خصوص در گروه کودک و نوجوان می‌زند.

* ما حتی خیلی راحت بچه‌ها را در فیلم‌ها می‌کشیم!

خواجه‌پاشا: من هنوز بابت مرگ یک بچه در یکی از فیلم‌هایی که چند سال پیش دیدم ناراحتم. این خیلی اتفاق ترسناکی است. مرگ یک بچه اساساً متعلق به ژانر وحشت باید باشد. نمی‌توان با مرگ یک کودک فیلم درام ساخت. این موقعیت بسیار تلخ و دردناک است.

* برای پایان‌بندی نکته‌ای درباره حضور فیلم در جشنواره فیلم فجر در شرایط فعلی ندارید؟

خواجه‌پاشا: واقعیت این است که سینمای ایران بعد از سال ۵۷ رشد کرده است. تا قبل از آن ۵ فیلم خوب هم به‌عنوان نمونه نمی‌توانید نام ببرید. خیلی فیلم‌های خوب تا پیش از انقلاب محدود بوده است. بعد از انقلاب این سینما رشد کرده است و آن‌ها که امروز صحبت از تحریم جشنواره می‌کنند، به نوعی دارند به این رشد، خیانت می‌کنند. همه چیز را کنار بگذاریم، سینمای این کشور که به تبع انقلاب رشد کرده است. امروز چرا باید به این جریان رشد آسیب بزنید؟ اصلاً باورهای مدنی، سیاسی و اجتماعی‌تان به جای خود. من هم شاید در قلب خودم اعتقاداتی داشته باشم اما همه این‌ها ربطی به عنصر سینما ندارد. شما به حرفه یک سری جوان که دارند نان خانواده خود را از سینما تأمین می‌کنند، آسیب وارد کرده‌اید! این آسیب هم طولانی مدت خواهد بود و اینگونه نیست که در همین مقطع باقی بماند. کاری که امروز عده‌ای دارند علیه سینمای ایران می‌کنند، مغول با هنر ایران نکرده‌اند. اعتراض مدنی جای خود را دارد و سیستم خود را می‌طلبد اما هنر که تحریم کردنی نیست. هنر جای این حرف‌ها و مواضع نیست!

خروج از نسخه موبایل