زاکانی دست به جیب می‌شود؟

شهردار تهران از اختصاص جایزه ویژه مدیریت شهری به فیلمسازان برگزیده چهل و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر خبر داد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی برج میلاد، علیرضا زاکانی شهردار تهران شامگاه ۱۸ بهمن با حضور در خانه جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با اشاره به همکاری گسترده شهرداری تهران با ستاد جشنواره فیلم فجر گفت: جشنواره بین المللی فیلم فجر قله ارائه آثار هنری است که هر ساله همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می‌شود.

وی ادامه داد: شهرداری تهران ناظر بر حوزه های مختلف شهری است و تمام تلاش خود را برای ارائه خدمات مختلف شهری می کند و ارائه تسهیلات و کمک به برگزاری هر چه بهتر مهمترین رویداد سینمایی کشور را از وظایف خودمان می دانیم.

شهردار تهران از اختصاص جایزه ویژه مدیریت شهری برای فیلمسازان خبر داد و گفت: این جایزه از امسال به فیلمسازان برگزیده جشنواره فیلم فجر اهدا خواهد شد.

آقای کارگردان! بگو ما هم بدانیم/ در «های پاور» چه گذشت؟

کارگردان فیلم «های پاور» در نشست رسانه‌ای فیلم در جشنواره فیلم فجر تاکید کرد درگیر مشکلاتی بوده‌اند که تنها خدا، خودش و تهیه‌کنندگانش می‌دانند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، نشست خبری فیلم سینمایی های‌پاور به کارگردانی هادی محمدپور و تهیه کنندگی مهدی عظیمی و اباذر جوکار و با حضور اتابک نادری، مجید پتکی، فرزاد حسنی، آرمان جوکار بازیگران فیلم، عصر امروز چهارشنبه ۱۹ بهمن ماه در محل پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

در ابتدای این نشست، جوکار روز نیروی هوایی را به سلحشوران این عرصه تبریک گفته و این فیلم را به شهدای نیروی هوایی تقدیم کرد.

عظیمی در بخشی از صحبت‌های خود بیان کرد: وقتی به عنوان مخاطب فیلمی را انتخاب می‌کنم باید به این فکر باشم که یک حس و یا سوال را برای من تأمین یا پاسخ دهد. قهرمان مهمترین فاکتور برای ارتباط با مخاطب است و قهرمان یکی از ضرورت‌های سینما است و دفاع مقدس و انقلاب اسلامی قهرمانان بسیاری دارد که با سینما می‌توان آن را به جامعه معرفی کرد.

هادی محمدپور با اشاره به اینکه این فیلم بیش از ۱۰۹ دقیقه بوده اما بنا به دلایلی به ۸۰ دقیقه رسیده است، گفت: پیش از هر چیز باید بگویم مردم خوی در شرایط بدی هستند و امیدوارم رسانه‌ها در این راستا از مردم کمک بخواهند. این فیلم پروژه سنگینی درباره شهید ستاری بود چرا که محیط امنیتی بود و دغدغه‌های زیادی برای کار با ما همراه بود. خدا، تهیه کنندگان و من می‌دانیم که چه مشکلاتی داشتیم که اگر بدانید می‌گوئید چه فیلم خوبی ساخته‌اید و این یعنی من از فیلم خود راضی هستم.

شایان مهر نویسنده فیلمنامه نیز بیان کرد: من هم نویسنده و هم خبرنگار هستم. این کار مانند کارهای دیگر به من سفارش داده شد و قرار بود که یک درام تاریخی از بخشی از جنگ بود. ابتدا قرار بود شهید ستاری محور فیلم باشد اما بعد تصمیم گرفتیم شخصیت امانی را نیز که در تاریخ خیلی کم نام او آمده نیز در فیلم داشته باشیم. من کار سفارشی می‌نویسم و حتی از دانشجویان خود نیز سفارش می‌گیرم، اما این کار سخت بود چون هرچقدر از تخیل استفاده می‌کردیم می‌گفتند تاریخ چیز دیگری است.

اتابک نادری بازیگر در ابتدا به زبان ترکی خطاب به مردم خوی بیان کرد که من بچه آذربایجانم، به مردم خوی سر سلامتی می‌دهم و می‌گویم دلگیر و نگران نباش و توضیح داد: به دلیل اینکه سر صحنه فیلمبرداری بودم نمی‌خواستم در این نشست باشم اما گفتند تکلیف است و من آمدم. معتقدم جوایز و رتبه‌ها سرنوشت ساز من نبوده من با عشق کار کردم و این عشق خانه‌ای ساخته به اسم خانه تئاتر و خانه سینما و حتی اگر دلخور هم باشیم خانه خود را ترک نمی‌کنیم. ما در شرایط حادی هستیم و داغدار هموطنانمان در خوی هستیم و از همینجا با آنها ابراز همدردی می‌کنم و دست هنرمندان و ورزشکارانی که در خوی هستند را می بوسم.

فرزاد حسنی هم گفت: زمانی که بحث دفاع مقدس و ارتش جمهوری اسلامی شد بدون اینکه فکر کنم آن را پذیرفتم. لحظه‌های خوبی را با این گروه داشتم و معتقدم باید ارتش فیلم‌هایی از این دست را درباره ستاره‌های ارتش بسازد.

خلیلی مدیر جلوه‌های ویژه بصری نیز بیان کرد: در این فیلم ویژوال های پنهانی وجود دارد که اگر دیده نشود یعنی ما کار خود را خوب انجام داده‌ایم. اگر از ابتدای کار در خدمت گروه بودم ایده‌هایی می‌دادم که به بهتر شدن کار کمک کند.

عظیمی نیز بیان کرد: تهیه کننده اصلی این فیلم آقای جوکار است و اواخر پروژه قرار شد نام من نیز در این کار باشد به همین دلیل اطلاعات دقیقی از روند تولید ندارم.
محمدپور درباره ضعف شخصیت‌ها در فیلم بیان کرد: ملاک نقش پدافند و والفجر هشت بوده است که بسیار گسترده بود. به ما گفتند نقش پدافند را به تصویر کشیم که از شانس ما شهید ستاری نقش مهمی در این بخش داشته‌اند.

جوکار ادامه داد: سال‌ها در جنگ بوده و پدافندی بودم، تلاش کردیم دیالوگ‌هایی که در واقعیت بیان شده در فیلم هم هست.

شایان مهر نیز بیان کرد: هرچه می‌نوشتیم به ممیزی‌های کارشناسانه می‌خوردیم.

جوکار تاکید کرد: آیا با دیدن این فیلم پیام تلاش پدافند به مخاطب نرسیده است؟ اگر این اتفاق رخ داده که ما کار خود را انجام داده‌ایم.

واقعیت منافقین «اتاق گلی‌‎»ست “سرهنگ”!/ تطهیر منافقین، خط قرمز سینماست

نشست فیلم سینمایی «اتاقک گلی» همزمان با رونمایی در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در پردیس ملت برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، نشست خبری فیلم سینمایی اتاقک گلی به کارگردانی محمد عسگری شامگاه چهارشنبه ۱۹ بهمن‌ماه در پردیس ملت برگزار شد.

داوود صبوری تهیه‌کننده این فیلم در ابتدا گفت: برایم مهم بود که بدانم نگاه خانواده شهدا درباره فیلم چیست چون خیلی‌ها بعد از سی و چند سال پدر، مادر، خواهر خود را در این فیلم دیدند. دیشب به‌خاطر همین از استرس نخوابیدم.

محمد عسگری هم گفت: به نظرم هرگونه صحبتی درباره فیلم در حال حاضر به‌گونه‌ای پیوست من به فیلم است. معتقدم فیلم اگر فیلم باشد مسیر خود را پیدا می‌کند و مثل رودی وارد دریا می‌شود با این حال پاییز سال گذشته بود که از سوی آقای صبوری ساخت این فیلم به من پیشنهاد شد و اسفند سال گذشته به نسخه اولیه از فیلمنامه رسیدیم درواقع من به دعوت تهیه‌کننده آمدم و پذیرفتم این فیلم را با وجود سختی‌هایش کار کنم. من در حوزه سینما تمام فعالیت‌هایی که در حوزه انتخاب بازیگری، دستیاری و… داشتم فیلم‌هایی بودند که پروداکشن سنگینی داشتند همین موضوع باعث شد کار در این پروژه را بپذیرم.

پدرام کریمی نویسنده اثر هم بیان کرد: یادم است روزهای اول که با محمد و آقای صبوری صحبت می‌کردیم تاکید داشتیم که داستان در کارگاه قالیبافی بگذرد، هر کسی گره از کار باز کند و این مفهوم را برساند که این اتحاد است که آینده ایران را رقم می‌زند. وقتی داشتم می‌آمدم دوستی به من گفت چگونه شد در این اغتشاشات چنین فیلمی ساختید انگار فیلم برای این روزهاست. ما روی مفهوم اتحاد تاکید داشتیم.

عسگری درباره حضور قهرمان این فیلم گفت: قهرمان باید در این دسته از فیلم‌ها وجود داشته باشد اما قهرمانی که از جنس مردم باشد. گاهی قهرمانی در فیلم‌ها می‌بینیم که دست‌نیافتنی است در این فیلم تمام تلاش ما بر این بود که قهرمان به اندازه خودش فعالیت قهرمانانه انجام بدهد. تاریخ همیشه پیوست به بشر دارد و جنگ مقوله‌ای است که بشر همواره به نوعی از آن گریزان بوده اما اتفاقاتی رخ می‌دهد که این آرامش را بر هم می‌زند ما در این فیلم می‌خواستیم کاراکتری را خلق کنیم که از جنس مردم باشد. تمام تلاش ما این بود که هیچ چهره کاملی را از اعضای گروهک منافقین نبینیم تنها دو بار چهره برخی از آنها دیده می‌شود که در یکی از آنها شاهو شخصیت اصلی در حد خود تلاش می‌کند او را از پا دربیاورد و عمل قهرمانانه داشته باشد.

نجفی منش هم گفت: ما سال گذشته فیلم سینمایی دسته دختران را داشتیم اما در اینجا واقعاً زمان کمی داشتیم و کار سخت بود.

صفری هم گفت: این کار واقعاً سخت بود، ما با تلاش شبانه روزی کار کردیم. چون زمان کمی داشتیم به اندازه هفتاد درصد از خروجی کار راضی هستم.

محمد خدابخش طراح صحنه هم بیان کرد: این فیلم ما را درگیر یک سری مسائل کرد چون جغرافیای فیلم باعث شد که به کرمانشاه برویم ما یک روستا را به طور کامل ساختیم و پنجاه کمرشکن را به کرمانشاه بردیم این موضوع در حوزه فیلم‌های دفاع مقدس کم‌سابقه است. آقای صبوری هم چون خودش در عملیات بود می‌گفت منافقین این میزان ادوات نداشتند که شما در این پروژه دارید.

عسگری در پاسخ به سوالی درباره استفاده نکردن از چهره‌های معروف سینمایی گفت: در تمام فیلم‌های گذشته تمام تلاشم این بوده که بازیگران مستعدی را پیدا کنم که به سینما معرفی شوند ماحصل این امر در فیلم «خورشید»، «محمد رسول‌الله»، «قصر شیرین»، و «نگهبان شب» بوده است بازیگری که در این فیلم انتخاب شد به دلیل آنتومی چهره که شبیه مردمان آن منطقه بود و البته به دلیل استعدادش انتخاب کردیم. معتقدم مجموعه‌ای از عوامل فیلم را سر و سامان می‌دهند که بازیگر هم از جمله آنهاست اگر بازیگر کار خود را به درستی انجام بدهد تماشاگر با فیلم همراه می‌شود عده‌ای از بازیگران را هم به دلیل شباهت چهره‌شان به چهره شهدا انتخاب کردیم.

عسگری در بخش دیگر صحبت‌هایش اظهار کرد: دشمن شر است، از ابتدا شر بوده و تا انتها هم شر است، آن بخشی هم سیاس‌گونه با مردم روستا رفتار می‌کند نماد شر بودن آنهاست.

این کارگردان درباره شباهت پایان فیلم با «رنگ خدا» مطرح کرد: مگر می‌شود دانش‌آموخته استادی باشید و از او تأثیر نگیرید؟ حضور آقایان میرکریمی و مجیدی تأثیرگذار بوده است اما اشاره مستقیم به آثار آنها نداشتیم و برداشتی از رنگ خدا نداشتم. درباره پایان‌بندی فیلم باید بگویم همه ما اتفاق نظر داشتیم که پایان درستی است تلفیق نگاه احساسی و حماسی مد نظر ما بود.

وی درباره خشونت فیلم گفت: مگر می‌شود جنگ را نشان بدهیم و خشونت را نشان ندهیم تازه ما خشونت را تلطیف کردیم. ضمن اینکه بخشی از این فیلم عاشقانه و بخشی جنگی بود در برهه‌ای از التهابات قرار گرفتیم که به ما ادوات نمی‌دادند ما در جوانرود و در شلوغی‌ها کار می‌کردیم یا باید تعطیل می‌کردیم یا فیلم را تمام می‌کردیم اگر جایی فکر می‌کنید غلو نمایی بوده سعی می‌کنم آن را ترمیم کنم.

کریمی هم اظهار کرد: اگر می‌خواستیم کاری که منافقین در آن دوران کردند به تصویر بکشیم اصلاً قابل پخش نمی‌شد مثلاً آنها زیر گلوی همه شهدا باز تیغ می‌کشیدند که مطمئن باشند تمام کرده‌اند یا مثلاً چشم یکی از شهدا را درآوردند ضمن اینکه ما قصد نداشتیم دوربین ما به سمت منافقین بروند و با توجه به اینکه نیمی از منافقین خانم بودند می‌ترسیدیم بیننده سمپات شوند آقای صبوری تهیه‌کننده خودشان هم در همان اتاقک در زمان عملیات مرصاد بودند و آن روزها را یادشان است.‌

عسگری هم گفت: گاهی اوقات در بداهه فرمانده تصمیم می‌گیرد چه اتفاقی رخ بدهد همه چیز از پیش تعیین شده نیست گاهی شما در میدان هستی و بر اساس اتفاقات دست به تصمیم می‌زنی.

صبوری هم توضیح داد: در جنگ فرصت برای فکر کردن نیست، در جنگ باید همان لحظه تصمیم گرفت و همان موقع اقدام کرد. در موقعیت باید این‌طور چیزها را دید. نسل نو با جنگ آشنا نیست و نیاز است توضیحات بیشتری بدهیم. ما تلاش کردیم در فیلم موضوع را انعکاس بدهیم.

عسگری گفت: خیلی از فیلم‌ها را می‌بینید که داستان یک عملیات است و چیز دیگری به آن اضافه نشده است.

کریمی هم عنوان کرد: خیلی از فیلم‌ها مثل در «جبهه غرب خبری نیست»، «۱۹۱۷» و «نجات سرباز رایان» قصه کمی دارند اما این نوع پرداخت است که آنها را متفاوت می‌کند در این فیلم ما قصه هم داریم. علاقه اصلی من نوشتن است تا اجرا، اجرا برای من توفیقی است.

صبوری درباره هزینه ساخت فیلم اظهار کرد: کف ساخت یک فیلم اجتماعی زیر ۱۵ میلیارد تمام نمی‌شود. من یک قرارداد ناهار و شام بسته بودم ظرف سه ماه مبلغ آن ۹۵ میلیون تومان شد. فیلم‌های دفاع مقدس به جهت اینکه اثری تاریخی هستند و صاحب یک ارزش معنوی هستند یقیناً هزینه بر هستند اما تمام تلاش خودمان را کردیم تا از ظرفیت کرمانشاه استفاده کنیم از فرماندار جوانرود و استاندار وقت کرمانشاه تشکر می‌کنم به نظرم ظرفیتی که در استان‌ها هست در تهران نیست به جرأت می‌توانم بگویم ارزان‌ترین فیلم دفاع مقدسی است. در نقطه مرزی بزرگترین جابجایی ناوگان ادوات جنگی را داشتیم کار خیلی سخت بود سعی کردیم هزینه‌ها را کم کنیم و از بخش‌های مختلف مشارکت بگیریم.

وی درباره سرمایه‌گذار گفت: این کار را در ابتدا با محبت موزه ملی دفاع مقدس شروع کردم ولی دوستان گفتند باید مشارکت داشته باشیم پس به سوی بنیاد شهید رفتم و مشارکتی هم از آنها گرفتم. یقیناً فیلم بدون ادوات و نیروی انسانی ماهر ساخته نمی‌شد. نیروهای روایت فتح هم از اولین روز حضور ما در پروژه با ما بودند هدف هر سه نهاد این بود که فیلم ساخته شود.

عسگری گفت: در فرهنگ شرق قصه‌گویی همیشه بوده و هست به نظرم فیلم‌هایی که داستان‌هایی فقیری دارند همیشه شکست خورده‌اند اگر فقر قصه‌گویی وجود داشته باشد فیلم موفق نخواهد بود.

صبوری با اشاره به تابلویی که در دست داشت بیان کرد: با این تابلو به نهادهای مختلف می‌رفتم اما در این رفت و آمدها بعضی دوستان به ما چایی می‌دادند بعضی ما را راه نمی‌دادند با این تابلو چهار ماه به دنبال سرمایه بودم. فیلم من مربوط به شهدا ست. شهدا هیچوقت تخریب نمی‌شوند ما دنبال این نبودیم که از این فیلم نردبانی برای خودمان بسازیم این فیلم متعلق به شهید عطا، شهید مظفری، شهید حاج اکبری و… است. این فیلم متعلق به شهداست و نگران نیستیم دیگران ما را تخریب کنند تلاش می‌کنیم باز هم فیلم‌های این چنینی بسازیم.

آنچه در ملت خواهیم دید/ مأموریت مهم شهید بروجردی آشکار می‌شود؟

محمدحسین لطیفی با «غریب»، تورج منصوری با «وابل» و بابک خواجه‌پاشا با «در آغوش درخت» در پردیس سینمایی ملت حضور پیدا می‌کنند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، امروز پنجشنبه ۲۰ بهمن ماه همزمان با نهمین روز از برگزاری چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر پردیس سینمایی ملت که محل نمایش آثار برای اهالی رسانه و منتقدان است، ۳ فیلم سینمایی «در آغوش درخت»، «غریب» و «وابل» به نمایش گذاشته می‌شود.

طلاق و تأثیر آن بر فرزندان

براساس برنامه‌ریزی انجام شده، ساعت ۱۳ فیلم سینمایی «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک خواجه پاشا به نمایش گذاشته می‌شود. این فیلم اولین تجربه سینمایی این کارگردان به شمار می‌رود. تهیه کنندگی این فیلم برعهده محمدرضا مصباح و سجاد نصراللهی است.

در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون جواد قامتی، مارال بنی آدم، روح الله زمانی، رایان لطفی و اهورا لطفی حضور دارند.

«بحران پیچیده زندگی کیمیا و فرید که دوازده سال از ازدواج‌شان می‌گذرد، جهان زیبای فرزندانشان را بهم می‌ریزد. کودکانی که هیچ چیز جز سادگی و مهربانی را در زندگی نمی‌شناسند.» این خلاصه داستانی است که از فیلم «در آغوش درخت» منتشر شده است.

یکی از نکات جالب این اثر سینمایی، حضور مجید مجیدی و رضا میرکریمی از جمله کارگردانان شناخته شده سینمای ایران در لوکیشن فیلمبرداری و حمایت از آن است.

گفتگوی مشروح خبرگزاری مهر با عوامل این فیلم سینمایی را اینجا بخوانید.

شهید بروجردی از نگاه محمدحسین لطیفی

اما محمدحسین لطیفی که آخرین اثر سینمایی خود را با نام «مرد نقره ای» در سال ۱۳۹۸ به تولید رسانده بود، در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر قرار است با فیلم سینمایی «غریب» حضور خواهد داشت. این فیلم سینمایی که قرار است ساعت ۱۶ نمایش داده شود، تجربه جدیدی برای این کارگردان به شمار رود.

در واقع محمدحسین لطیفی سال‌ها بعد از «روز سوم» باردیگر به سراغ دفاع مقدس رفته و فیلمی درباره شهید محمد بروجردی ساخته است.

در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است: «غریب» شمایلی است از وقایع کردستان در سال‌های ۵۸ و ۵۹؛ که آغاز مسیری برای تبدیل شهید محمد بروجردی به مسیح کردستان شد.

بابک حمیدیان، مهران احمدی، پردیس پورعابدینی، رحیم نوروزی، فرهاد قائمیان، جعفر دهقان، هژیر سام، حسام محمودی، سامیه لک از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

یک روستا و سیلی ویرانگر

سانس سوم در پردیس سینمایی ملت، قرار است فیلم سینمایی «وابل» به کارگردانی تورج منصوری و تهیه کنندگی سپهر سیفی ساعت ۱۹ به نمایش گذاشته می‌شود.

در این فیلم بازیگرانی چون آزاده زارعی، نوید پورفرج، فرید سجاد حسینی و رامین راستاد حضور دارند.

در خلاصه داستان «وابل» آمده است: اهالی یک روستا بعد از سیل، بی‌خانمان شده و در یک ایستگاه متروک قطار به طور موقت زندگی می‌کنند اما اتفاقی، مسیر حوادث را تغییر می‌دهد.

کارگردان «در آغوش درخت» مطرح کرد: تحریم جشنواره، تحریم سینما یا خودتحریمی؟

بابک خواجه‌پاشا کارگردان فیلم سینمایی «در آغوش درخت» ضمن انتقاد از موضع برخی افراد برای تحریم سینما و جشنواره تأکید کرد آسیبی که این افراد به سینما می‌زنند را مغول به فرهنگ ایران نزده است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، از میان فیلم‌های حاضر در چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، حوزه هنری در تولید دو فیلم مشارکت داشته است که یکی از آن‌ها را در قالب همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به سرانجام رسانده است. «در آغوش درخت» اولین فیلم بلند کارنامه بابک خواجه‌پاشا در مقام کارگردان به‌حساب می‌آید که حالا در جشنواره فیلم فجر رونمایی شده است.

فیلم روایتی ساده در عین حال پیچیده از روابط میان یک زوج در آستانه جدایی ارائه می‌کند که ناخواسته زندگی کودکان خود را تحت تأثیر تصمیمات خود قرار داده‌اند.

همزمان با حضور این فیلم سینمایی در جشنواره فیلم فجر میزبان بابک خواجه‌پاشا کارگردان و سجاد نصرالهی‌نسب یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم در خبرگزاری مهر بودیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل این گفتگو درباره فیلم «در آغوش درخت» است.

* یکی از کنجکاوی‌ها درباره فیلم حضور و همراهی چهره‌هایی مانند مجید مجیدی، رضا میرکریمی و حتی هادی حجازی‌فر در فرآیند تولید آن است. به بهانه اشاره به این همراهی‌ها کمی از شکل‌گیری ایده «در آغوش درخت» برای‌مان بگویید.

بابک خواجه‌پاشا: ایده این فیلم از یک فضای کاملاً زیستی و شخصی شکل گرفت. ایده فیلم را از چند خانواده‌ای که در اطرافم بودند و با مشکل روایت شده در فیلم مواجه بودند گرفتم. خانواده‌هایی که بچه‌هایی دارند اما گرفتار نادیدن این نعمت‌ها در زندگی خود هستند. نادیده گرفتن موجود گران‌بهایی به نام کودک در برخی خانواده‌ها ایده این فیلم را به ذهن من انداخت. روزی شعری از یک شاعر ژاپنی خواندم که خیلی روی من تأثیر گذاشت. این شعر می‌گفت تا زمانی که آخرین کودک بر روی زمین قدم می‌گذارد، یعنی هنوز شانس برای داشتن جهانی بهتر وجود دارد. بچه‌ها نشانه امید در زیست ما هستند و تا زمانی که هستند احساس می‌کنیم قرار است اتفاقات بهتری رخ دهد و شاید همین کودک است که قرار است تغییر عظیمی را در جهان رقم بزند. همه این‌ها در کنار یکدیگر جمع و تبدیل به یک ایده شد. شروع به نوشتن یک فیلمنامه کردم. در همان مقطع با آقای نصرالهی به‌واسطه همکاری‌ای که در پروژه «موقعیت مهدی» داشتیم، آشنا شدم.

* سطح همکاری‌تان در فیلم «موقعیت مهدی» چگونه بود؟

خواجه‌پاشا: من دستیار اول کارگردانی یعنی آقای حجازی‌فر بودم و سجاد نصرالهی هم که همه کاره بود! قبل از آقای نصرالهی با هادی حجازی‌فر درباره ایده‌ام صحبت کردم و او گفت که تو حتماً باید کارگردانی کنی. پیش‌تر تئاترهای من را خیلی دیده بود و به همین دلیل این اعتماد به‌نفس را به من داد تا وارد عرصه کارگردانی سینما شوم. آقای نصرالهی هم که طرح را خود به دلیل فضای اخلاقی و انسانی آن، کار را دوست داشت و این همکاری را پذیرفت. بعدها که در مرحله پیش‌تولید بودیم با آقای میرکریمی و آقای مجیدی صحبت کردم. قطعاً جهان ذهنی من چه در نگارش فیلمنامه و چه در کارگردانی از این دو نفر نشأت گرفته چراکه سال‌ها دستیار این دو عزیز بودم و با آن‌ها همکاری داشتم. غیر از این دو کارگردان، فرد دیگری که در سینما خیلی به او علاقه دارم، بی گله جیلان است.

* اتفاقاً می‌خواستم به این نکته اشاره کنم که فضای فیلم هم شبیه سینمای جیلان است و هم در مقاطعی یادآور «آتابای» است؛ البته درباره فضاسازی فیلم صحبت می‌کنم نه داستان.

خواجه‌پاشا: فیلم من و فیلم «آتابای» در یک اقلیم ساخته شده‌اند اما فکر می‌کنم جهان این دو فیلم خیلی با هم متفاوت است. در «آتابای» ما بیشتر شاهد یک نقد اجتماعی با فضای تاریک حاکم بر آدم‌ها هستیم اما در این فیلم من سعی کردم آدم‌هایم رنگی باشند و روح روشن‌تری داشته باشند. زمانی که فیلم را می‌ساختم هنوز «آتابای» را ندیده بودم و طبیعتاً از آن تأثیر نگرفته‌ام اما شاید به دلیل نزدیک بودن نویسنده هر دو فیلم به یک جهان، شاید این تشابه هم به‌وجود آمده باشد.

* یکی از نکاتی که در داستان فیلم جلب توجه می‌کند، اشاره به این واقعیت است که بچه‌ها چقدر سریع متوجه اختلاف‌ها می‌شوند و چقدر هم سریع از آن‌ها آسیب می‌بینند.

خواجه‌پاشا: به نظر من ما بچه‌ها همیشه پایین‌تر از چیزی که هستند می‌بینیم. اینکه می‌گوییم طوری باید حرف بزنیم که بچه‌ها نفهمند غلط است چرا که آن‌ها بیشتر از ما می‌فهمند. در یکی از نمایش‌نامه‌هایم جمله‌ای دارم که فکر می‌کنم در تعریف بچه‌ها خیلی جمله درستی است؛ «بچه‌ها فرشته‌اند فقط وقتی بزرگ می‌شوند یادشان می‌رود» انگار بچه‌ها تا وقتی کوچک هستند جهانی دارند که خیلی زیباتر از جهان آدم بزرگ‌هاست. وقتی آن‌ها بزرگ می‌شوند هم آن لطافت را فراموش می‌کنند. برخی حتی به فیلم ایراد می‌گرفتند که این حرف‌ها که این بچه‌ها در فیلم می‌زنند، برای بچه‌ها نیست اما پاسخ من این است که اتفاقاً بچه‌های امروز این گونه‌اند. بچه پنج ساله شما امروز هم فضای مجازی را می‌شناسد و هم روابط را بهتر از ما درک می‌کنند. این بچه‌ها جدایی را هم بهتر از ما متوجه می‌شوند و به همین دلیل بچه‌های فیلم اینگونه ترسیم شده‌اند.

* آقای نصرالهی شما از ورود خود به این پروژه بگویید، به‌خصوص که در خبرهای اولیه درباره تولید فیلم فقط نام محمدرضا مصباح به‌عنوان تهیه‌کننده اعلام می‌شد.

سجاد نصرالهی‌نسب: آقای مصباح از دوستان خیلی نزدیک بنده هستند. زمانی که ایده این طرح مطرح شد خیلی آن را دوست داشتم. مقدمات کار را آغاز کردیم و همان ابتدا با ایشان هم یک مشورت تلفنی داشتم..

* شما آن زمان به‌عنوان سرمایه‌گذار در خبرها معرفی می‌شدید.

نصرالهی‌نسب: بله. آن زمان هنوز من برای دریافت کارت تهیه‌کنندگی اقدام نکرده بودم و از آنجایی که فصل تولید را از دست می‌دادیم نمی‌توانستیم کار را متوقف نگه داریم تا این مراحل طی شود. آقای مصباح خیلی از کار خوشش آمده بود و پای کار آمد. هر جا هم که توانست هوای گروه را داشت و همراه ما بود. در مجموع کار را در کنار یکدیگر پیش بردیم. پروانه ساخت به نام آقای مصباح صادر شد و بعدها برای حضور در جشنواره آن را اصلاح کردیم و تهیه‌کنندگی آن به‌صورت مشترک درج شد. درباره بابک خواجه‌پاشا پیش‌تر در «موقعیت مهدی» با او آشنایی داشتم و واقعاً حتی در موقعیت دستیاری کارگردان، مانند یک کارگردان تمام عیار ظاهر می‌شد. به جزئی‌ترین مسائل هم حواسش جمع بود. وقتی برای اکران «موقعیت مهدی» به ارومیه رفتیم، آنجا که با آقای حجازی‌فر بودیم، آقای خواجه‌پاشا طرحش را مطرح کرد. هادی حجازی‌فر خیلی از طرح خوشش آمد. من هم می‌دانستم که حجازی‌فر در زمینه شناخت فیلمنامه و داستان هوش بسیار خوبی دارد. اصلی‌ترین نکته‌ای هم نظر من را جلب کرد بحث خانواده و اهمیت بچه‌ها در یک خانواده بود. خیلی وقت‌ها ما حواس‌مان به این هدیه‌های الهی در زندگی‌مان نیست. این فیلمنامه روی جایی دست می‌گذارد که من خیلی خوشم آمده بود. خیلی وقت‌ها یک زوج برسر مسائل پیش‌پا افتاده و حتی لجاجت به سمت جدایی و حتی طلاق توافقی می‌روند اما اصلاً حواس‌شان به وضعیت بچه‌ها نیست. این نکته در فیلمنامه «در آغوش درخت» بسیار برای من قابل توجه بود.

* آقای زمانی شما از ورود به این پروژه برای‌مان بگویید. به‌نظر می‌رسد شیب خیلی خوبی در مسیر بازیگری پیدا کرده‌اید و به نظر می‌رسد اتفاقات خوبی را قرار است در آینده شاهد باشیم.

روح‌الله زمانی: ممنون از لطف شما. آشنایی من با آقای خواجه‌پاشا به فیلم «خورشید» برمی‌گردد که زمانی طولانی را با هم بودیم. بعدها رفاقت و همکاری‌هایی باهم داشتیم. البته که من جای پسرشان هستم. در پروژه «موقعیت مهدی» هم بار دیگر همکار شدیم و بعد از آن بود که این فرصت به‌دست آمد تا در فیلم «در آغوش درخت» به کارگردانی ایشان حضور داشته باشم. نقشی که در این فیلم داشتم خیلی نقش چالش‌برانگیزی بود و برای خودم تجربه کاملاً متفاوتی محسوب می‌شد. نمی‌خواهم داستان را لو بدهم اما نقشم نقش پسری است که در طول داستان می‌میرد و زنده می‌شود. گویی در دل آتش در حال جنگ است. یک پسر عاشق دیوانه است (می‌خندد).

* در پرداخت کاراکتر اصلی مرد داستان این نکته خیلی ظریف بود که او را از کلیشه‌های مرسوم خیانت دور کرده‌اید اما از آن طرف به‌نظر می‌رسد دلیل تصمیم این زوج برای جدایی خیلی برای مخاطب باز نمی‌شود. چرا دلیل فروپاشی این زندگی به‌صورت واضح مطرح نمی‌شود؟

خواجه‌پاشا: قرارمان این بود که روایت‌مان از فروپاشی این خانواده به‌گونه‌ای باشد که واقعاً همه اعضای یک خانواده بتوانند به تماشای آن بنشینند. یعنی حتی یک کودک هم بتواند فیلم را ببیند. پس قطعاً از نظر اخلاقی نمی‌توانستم برخی از خطوط را رد کنم و وارد جزییات شوم. باید به سمتی می‌رفتم تا بخشی از ماجرا در تخیل مخاطب شکل بگیرد. سکانس‌هایی هست که در آن‌ها نشانه‌هایی قرار داده‌ایم. درباره کاراکتر مرد هم اگر او بعد از جدایی با آن دختر فعال در کارگاهش ازدواج می‌کرد، اسمش خیانت نبود اما معتقدم نوع تعاملش با آن دختر، خودش نوعی خیانت است. برخی مردها هستند که با همکاری و یا خانم‌های اطرافشان تعامل و روابطی دارند که نفس آن تعامل به‌نوعی خیانت محسوب می‌شود چرا که تأثیر روانی بر روی زندگی‌شان می‌گذارد.

خواجه‌پاشا: برخی مردها هستند که با همکاری و یا خانم‌های اطرافشان تعامل و روابطی دارند که نفس آن تعامل به‌نوعی خیانت محسوب می‌شود چرا که تأثیر روانی بر روی زندگی‌شان می‌گذارد

مرد دیالوگی دارد که به آن دختر می‌گوید نمی‌خواهم با تو ازدواج کنم و از بازیگر هم خواستم که این دیالوگ را به‌گونه‌ای بگوید که ناراحت است چرا دیگران متوجه این ارتباط شده‌اند. گویی خودش هم می‌داند که قرار نبوده با دختر ازدواج کند و تنها به دنبال سرگرمی در این رابطه بوده است. نکته دیگری که در فیلم به آن اشاره می‌کند جدایی مرد از یک سری لذت‌های سطحی مانند سفر رفتن است. زنی که دچار این جنس از فوبیاها و ترس‌هاست، طبیعتاً در طولانی‌مدت مرد را خسته می‌کند. حتی فوبیای یک زن نسبت به گربه هم می‌تواند برای یک مرد خسته‌کننده شود.

شاید این مسائل به‌ظاهر ساده باشد اما همین موارد جزیی و ساده می‌تواند در طولانی‌مدت منجر به انزجار دو طرف و حتی طلاق شود. عوامل طلاق امروز دیگر فقط خیانت و یا اعتیاد نیست. برای تحقیق همین کار وقتی به دادگاه‌های خانواده مراجعه کردم با مواردی مواجه شدم که واقعاً قابل‌باور نیست. زوجی که برسر عینک به اختلاف خورده‌اند! برسر چیزهایی خیلی ساده ناگهان دو نفر به این نتیجه می‌رسند که باید از هم جدا شوند! ما واقعاً نیاز داریم گاهی عمیق‌تر به روابط خود فکر کنیم. واقعاً چرا نام این پیوند را ازدواج گذاشته‌ایم؟ چرا آن را باعث تکامل می‌دانیم؟ به جای آنکه مردی زنش را به سمت درمان پیش ببرد، خودش هم کم می‌آورد! فیلم از این منظر در جستجوی عنصری است که من نامش را «فداکاری» می‌گذارم. در نسل ما و بعد از ما این فداکاری بسیار کم‌رنگ شده است. مادران‌مان می‌گفتند پدرتان فلان و بهمان بود و وقتی می‌گفتیم چرا جدا نشدی؟ پاسخ می‌دادند به خاطر شما. آن‌ها در کنار هم ماندند به‌خاطر ما اما در نسل ما این فداکاری وجود ندارد و خیلی کم‌رنگ شده است.

نصرالهی‌نسب: این نکته هم در داستان فیلم وجود دارد که از مرحله‌ای به بعد و در سکانس داخل ماشین، تازه مرد متوجه ریشه مشکل همسرش می‌شود. گاهی اکثر مردها اینگونه هستند که به‌دنبال ریشه مشکلات طرف مقابل نیستند و تنها ناراحت هستند که او چرا اینگونه است!

* حتی برداشت من از فیلم این بود که کاراکتر زن خیلی تمایلی به تمام شدن این زندگی ندارد و اشاره‌هایی هم به این گرایش در دیالوگ‌هایش هست.

خواجه‌پاشا: بله همین‌طور است. این از همان مواردی است که اشاره کردم خیلی نمی‌خواستم به آن نزدیک شوم. به زبان اشاره نکات زیادی را در فیلم مطرح کرده‌ام که شاید برای درک بخشی از آن‌ها باید فیلم را دوبار ببینید.

* برگردیم سراغ بچه‌ها؛ چطور شد به این بازیگران رسیدید و چگونه تا این اندازه بازی گرم و تأثیرگذار از آن‌ها در مقابل دوربین گرفتید؟

خواجه‌پاشا: این دو کودک در واقعیت روابط خیلی خوبی با هم دارند…

* برادر هستند؟ چون نام خانوادگی‌شان مشترک است.

خواجه‌پاشا: نه پسر عموی یکدیگر هستند. برای پیدا کردن بازیگران کودکی که مدنظر داشتیم ابتدا یک فراخوان دادیم. اما از مرحله‌ای به بعد تصمیم گرفتیم که بچه‌ها را به‌صورت دوتایی فرابخوانیم. یعنی خواستیم که مثلاً اگر دو برادر هستند که روابط نزدیکی باهم دارند را برای تست بیاورند. بچه‌های مختلفی آمدند و تست گرفتیم اما به رابطه‌ای که مدنظر داشتم نرسیدم. رابطه‌ای که فراتر از بازی مقابل دوربین باشد. یکی از اتفاقاتی که در یکی از سکانس‌های فیلم می‌بینید را ما کاملاً مستند گرفتیم. یعنی به یکی از بچه‌ها درباره دیگری خبری دادیم و واکنش واقعی او را ثبت کردیم. فوران عاطفی او نسبت به کودک دیگر آنقدر واقعی بود که همه ما را تحت‌تأثیر قرار داد. به همین دلیل هم همین بچه‌ها را انتخاب کردیم. اوایل خیلی از کیفیت حضور آن‌ها مقابل دوربین راضی نبودیم اما دستیارم بسیار با بچه‌ها کار کرد و همه سکانس‌ها را هم بارها با آن‌ها تمرین کردیم. از جایی به بعد خانم بنی‌آدم هم آمد و با بچه‌ها زیست می‌کرد. حتی بچه‌ها با آقای قامتی (بازیگر نقش پدر) به تفریح و خرید می‌رفتند تا رابطه میان آن‌ها شکل بگیرد. حس و حال فیلم به دلیل همین فرآیند بازیگردانی با این کیفیت درآمده است. بازیگردانی اساساً یک پروسه است. حتی برای روح‌الله هم از سه روز قبل مقدماتی را درنظر می‌گرفتیم تا به نقشش برسد. گاهی حتی به جواد (قامتی) می‌گفتم با روح‌الله اصلاً وارد دیالوگ نشود. مدام آن‌ها را از هم دور می‌کردم تا رابطه‌ای که در داستان دارند، به درستی شکل بگیرد. بازیگردانی به دلیل همین مسائل سخت است. بچه‌ها هم خیلی به من کمک کردند. جهت اطلاع هم می‌گویم که کودک بزرگ‌تر یعنی طاها، پسر خود من است و آن کودک دیگر پسر برادرم است.

نصرالهی‌نسب: واقعاً هم شرایط کار سخت بود. با این شرایط کسی زیر بار تولید و بازی گرفتن از بچه‌ها نمی‌رفت و واقعاً دوستان برای این کار زحمت کشیدند تا اتفاق درست بیفتد.
خواجه‌پاشا: این دو کودک سال‌هاست که با یکدیگر هستند و واقعاً هم برادرانه یکدیگر را دوست دارند.

* آقای زمانی شما از بازی در کنار بچه‌ها برای‌مان بگویید.

زمانی: واقعاً یکدیگر را داداش صدا می‌کردیم. ارتباط عجیبی بین ما شکل گرفته بود و حضور در این پروژه خیلی چیزها را به من یاد داد. به قول آقای خواجه پاشا واقعاً رسیدن به این روابط در بازیگری کار ساده‌ای نیست.

* نکته‌ای بود که پیش‌تر در قالب همکاری با مجید مجیدی در زمینه بازیگری مقابل دوربین یاد گرفته و در این فیلم به بچه‌ها یاد داده باشید؟

زمانی: واقعاً فضای این کار خیلی متفاوت از فیلم آقای مجیدی بود. آقای خواجه‌پاشا در فیلم «خورشید» هم بسیار به من کمک می‌کرد.

خواجه‌پاشا: همین رابطه‌ای که در این فیلم با بچه‌ها داشتیم، حین ساخت فیلم «خورشید» هم بین من و روح‌الله شکل گرفته بود. امروز همه چیز را درباره روح‌الله می‌فهمم و او را به خوبی می‌شناسم. این شناخت خیلی در این همکاری به من کمک کرد.

زمانی: نقشی که در «خورشید» داشتم خیلی به من نزدیک بود. آقای مجیدی هم تمام تلاشش این بود پسری را برای این نقش انتخاب کند که زندگی‌اش واقعاً اینگونه باشد. به تعبیر دیگر در آن فیلم من داشتم زندگی خودم را می‌کردم چون در واقعیت هم زندگی‌ام همان بود و من چیزی به آن اضافه نکردم

* در «خورشید» مدل همکاری شما با آقای خواجه‌پاشا در زمینه بازیگری چگونه بود؟

زمانی: حضور در «خورشید» اساساً برای من ناگهانی اتفاق افتاد. ماجراهایی داشت که نمی‌خواهم بازگو کنم. آن زمان برای این نقش آقای مجیدی سه کاندیدا داشت که از شهرهای مختلف هم آمده بودند. حدود سه چهار ساعت تست ما طول کشید تا اینکه در نهایت آقای مجیدی اعلام کرد که من را انتخاب کرده است. نقشی که در آن فیلم داشتم خیلی به من نزدیک بود. آقای مجیدی هم تمام تلاشش این بود پسری را برای این نقش انتخاب کند که زندگی‌اش واقعاً اینگونه باشد. به تعبیر دیگر در آن فیلم من داشتم زندگی خودم را می‌کردم چون در واقعیت هم زندگی‌ام همان بود و من چیزی به آن اضافه نکردم. در عین حال برای بازیگری از کمک‌های آقای خواجه‌پاشا استفاده می‌کردم. هر چه نیاز داشتم را به من یاد می‌دادند.

* یعنی عملاً در فیلم‌های بعدی بود که بازیگری را به معنای حرفه‌ای آن تجربه کردید.

زمانی: واقعاً ادامه مسیر بازیگری بستگی به خود آدم دارد و اینکه چه هدفی را برای خودش انتخاب کرده است.

* هنوز از مشورت‌های مجید مجیدی برای قبول نقش‌هایی که پیشنهاد می‌شود استفاده می‌کنید؟

زمانی: من با آقای مجیدی همچنان ارتباط دارم و در هر زمینه‌ای نیاز به مشورت داشته باشم از ایشان کمک می‌گیرم. آقای مجیدی به‌شدت انسان شریفی است.

* درباره پایان‌بندی فیلم توضیح می‌دهید که آیا آنچه در نسخه فعلی قرار دارد مطابق همان فیلمنامه اولیه شماست یا به دلیل حضور حوزه هنری و کانون پرورش فکری به‌عنوان سرمایه‌گذار تغییری در نسخه ایده‌آلی که خودتان مدنظر داشتید، دادید؟

خواجه‌پاشا: صددرصد پایان‌بندی فعلی پایان‌بندی‌ای است که ما در فیلمنامه داشتیم. از ابتدا همین ایده را در ذهن داشتیم و ترجیح می‌دهم درباره جزییات آن هم توضیح بیشتری ندهم که تازگی فیلم برای مخاطبانی که آن را ندیده‌اند از بین نرود. درباره تعامل با این دو نهاد هم تأکید می‌کنم من عاشق کانون و حوزه هنری هستم. معتقدم بخشی از سینمای ما مدیون فیلم‌هایی است که این دو ارگان ساخته‌اند.

سینما پس از انقلاب اگر رشد کرده است، به‌تبع فعالیت همین دو نهاد بوده است. از «خانه دوست کجاست» تا «میم مثل مادر» و تمام آثاری که این دو ارگان در سینما ارائه کرده‌اند. خیلی دوست داشتم با این دو نهاد کار کنم و هیچ‌کدام هم هیچ‌چیز را به ما دیکته نکردند. من هم جهان این دو نهاد را به خوبی می‌شناسم. من اساساً درباره مقوله پایان‌بندی یک نکته دیگر هم دارم که احساس می‌کنم یک مبحث روان‌شناسی درباره سینمای ایران است. شما نگاه کنید در فیلم‌های ما ۹۹ درصد قهرمان‌ها می‌میرند! ای کاش این موضوع را در سینمای ایران ممنوع کنند! هیچ کجای دنیا شرایط اینگونه نیست. من با این شرایط روانی در فیلم‌های ما مشکل دارم. در سینمای جهان برخی موقعیت‌های به‌شدت تلخ گاهی پیش می‌آید اما اینگونه نیست که چنین اذیت و آزارهایی مدام تکرار شود. من سریال «پوست شیر» را دوست دارم و دنبال می‌کنم اما این حجم از فشار روحی روی مخاطب چرا باید مدام تکرار شود. ماجرا کشتن قهرمان آسیب بسیار زیادی به ذهن مخاطب به‌خصوص در گروه کودک و نوجوان می‌زند.

* ما حتی خیلی راحت بچه‌ها را در فیلم‌ها می‌کشیم!

خواجه‌پاشا: من هنوز بابت مرگ یک بچه در یکی از فیلم‌هایی که چند سال پیش دیدم ناراحتم. این خیلی اتفاق ترسناکی است. مرگ یک بچه اساساً متعلق به ژانر وحشت باید باشد. نمی‌توان با مرگ یک کودک فیلم درام ساخت. این موقعیت بسیار تلخ و دردناک است.

* برای پایان‌بندی نکته‌ای درباره حضور فیلم در جشنواره فیلم فجر در شرایط فعلی ندارید؟

خواجه‌پاشا: واقعیت این است که سینمای ایران بعد از سال ۵۷ رشد کرده است. تا قبل از آن ۵ فیلم خوب هم به‌عنوان نمونه نمی‌توانید نام ببرید. خیلی فیلم‌های خوب تا پیش از انقلاب محدود بوده است. بعد از انقلاب این سینما رشد کرده است و آن‌ها که امروز صحبت از تحریم جشنواره می‌کنند، به نوعی دارند به این رشد، خیانت می‌کنند. همه چیز را کنار بگذاریم، سینمای این کشور که به تبع انقلاب رشد کرده است. امروز چرا باید به این جریان رشد آسیب بزنید؟ اصلاً باورهای مدنی، سیاسی و اجتماعی‌تان به جای خود. من هم شاید در قلب خودم اعتقاداتی داشته باشم اما همه این‌ها ربطی به عنصر سینما ندارد. شما به حرفه یک سری جوان که دارند نان خانواده خود را از سینما تأمین می‌کنند، آسیب وارد کرده‌اید! این آسیب هم طولانی مدت خواهد بود و اینگونه نیست که در همین مقطع باقی بماند. کاری که امروز عده‌ای دارند علیه سینمای ایران می‌کنند، مغول با هنر ایران نکرده‌اند. اعتراض مدنی جای خود را دارد و سیستم خود را می‌طلبد اما هنر که تحریم کردنی نیست. هنر جای این حرف‌ها و مواضع نیست!

تقدیس عشق با هنرنمایی استاد

نخستین ساخته بلند سینمایی فرشاد گل‌سفیدی از آن دست فیلم‌های سلامتی است که کثرت چندانی در سینمای ما ندارند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، «هفت بهارنارنج»، سه مسیر روایی را به موازات یک‌دیگر پیش می‌برد؛ بحث اصلی، جنون عشق است. موضوع دوم، بحث فراموشی و استیصال آقاشمس (علی نصیریان) است و در نگاه سوم، بحث شکست زمان مطرح می‌شود.

فیلم یک سکانس افتتاحیه درست دارد. سیاست محتوایی فیلم، سوار بر حقانیت است و به همین دلیل، بحث شکست زمان که به هم‌صحبتی آقا شمس با طلعتی (لادن مستوفی) محدود می‌شود، از همان نخستین دقایق فیلم، برای مخاطب مشخص می‌سازد که حقیقی نیست.

این، یک سیاست درست و صادقانه برای فیلمی است که نه می‌خواهد گدایی ترحم کند و نه با بیانی اغراق‌آمیز، مخاطب خود را تحت تاثیر و تاثر قرار دهد. بنابراین با چنین پیش‌فرضی، مخاطب، تکلیف خود را با فیلم، از همان ابتدا می‌داند.

در بحث فراموشی که بیشترین دقایق داستان را به خود اختصاص می‌دهد، نوآوری چندانی دیده نمی‌شود. زیرکی فیلمنامه در آن بود که به‌شکلی تک‌بعدی به داستان ورود نکرد و چون ۲ پیرنگ روایی قدرتمند داشت، خلاء این نوآوری، چندان برای مخاطب آزاردهنده نشد.

البته که فیلم، از همان سکانس‌های نخست، خود را بی‌ادعا نشان می‌دهد و این باور را به مخاطبش می‌قبولاند که در اتمسفری شاعرانه و انسانی قدم برداشته که تمام آن، ناشی از جبر زندگی است. این مقوله جبر، بدون تلاش دراماتیک، جنس صریح رئالیستی خود را به مخاطب نشان داده و به همین دلیل، مورد پذیرش و مقبولیت قرار می‌گیرد.

البته که در سراسر اثر، نوعی شلختگی غیرملموس دیده می‎شود که ناشی از عدم‌مهندسی سه رکن اصلی روایت است. به‌عنوان مثال، مخاطب در یک‌سوم ابتدایی داستان، معاشقه‌های پینگ‌پونگی خوبی میان آقاشمس و طلعتی می‌بیند اما به‌یک‌باره که موضوع حیات نباتی طلعت نشان داده می‌شود، این سکانس‌ها نیز رها شده و دیگر دیده نمی‌شوند. هم‌چنان‌که بخش اعظم فیلم، سوار بر موضوع آلزایمز و ناتوانی آقاشمس می‌چرخد که سبب می‌شود تا کنش‌مندی در بحث عشق آقاشمس نسبت به همسرش، بیشتر نمود دیالوگی داشته باشد تا اکت‌های بیرونی و مشخص.

با این وجود اما اتمسفر کلی فیلم، این پیام را به مخاطب رسانده که آقاشمس، متحمل ناراحتی بسیاری از حیات نباتی همسرش است و همچنان امید دارد تا وی به زندگی معمول بازگردد. این گزاره به اندازه‌ای در کلیت فیلم پررنگ است که مخاطب، متوجه این میزان شلختگی در ساختار روایی کار نشده و با جدیت، داستان را دنبال می‌کند.

البته که کلیت فیلم، سینمادوستان را به یاد آثاری چون عشق هانکه و پدر فلوریان زلر می‌اندازد اما گل‌سفیدی به خوبی توانسته داستان را ایرانیزه کرده و در یک فرهنگ فولکوریک، حوایج مطرح‎‌شده در داستان را به موضوع نهال‌ها و شکوفه‌های بهارنارنج و گره زدن پارچه به آن ربط دهد.

در این کار، یک بازی درخور توجه از علی نصیریان می‌بینیم و قدرت اعجاب‌انگیزی که سبب می‌شود تا این بازیگر، یک‌تنه فیلم را با اکت‌های درونی و بیرونی، به جلو پیش ببرد. قطعا باید منتظر افتخارآفرینی این بازیگر پیش‌کسوت در شب اختتامیه جشنواره امسال بمانیم.

هفت بهارنارنج، در تقدیس عشق است. به‌خوبی توانسته از هزلیات و اضافات دوری کند و فیلم سلامتی را به مخاطب تحویل دهد که قابلیت این‌همانی دارد. فیلمی که بدون خرید ترحم، می‌تواند مخاطب را به دنیای تنهای آقاشمس وارد کرده و یک روایت‌گری ساده و بدون پیچش‌های مرسوم دراماتیک را به انجام برساند.

سینمای درام‌زده ما، احتیاج فراوانی به آثاری از این دست دارد.

برف می‌بارد و …

آرش بعد از مدت‌ها دوری به زادگاهش باز می‌گردد و به دنبال گمشده‌اش است در این بین اتفاقات گوناگونی برایش رخ می‌دهد و با حقایق جدیدی که در گذشته برای زندگی اش به وقوع پیوسته مواجه می‌شود.

«بعد از رفتن» یک داستان ساده دارد ولی حول یک محور پیچیده می چرخد: ارتباطات. شخصیت اصلی داستان آرش است، یک پدر مجرد که سرپرستی فرزندش فرشاد را به عهده دارد و از همان سکانس اول می فهمیم بداخلاق و بدقلق و چقر و بی پول است. در طول فیلم می فهمیم همسری داشته که از دست داده و همسر دومی اختیار کرده که مادر فرزندش است و سر او را کلاه گذاشته و رفته و برادرزنی که تلاش دارد به او کمک کند و پدر و مادر و برادر و خواهر و شوهرخواهری که خیلی هم ارتباط نزدیکی با هیچ کدامشان ندارد و داستان زندگی او یک سفر است: از جنوب به تهران برای یافتن همسرش.

شخصیت آرش پرداخت خوبی دارد، کارهایش و اعمالش بخاطر ماجراهای تلخی است که پشت سر گذاشته و به همین دلیل بیننده می تواند با او همذات پنداری کند. اما باقی شخصیت ها در حد تیپ باقی می مانند و واقعا بود و نبود بعضی هایشان هیچ تاثیری در روند داستان ندارد: از محبوب ماهیگیر که دلش برای فرشاد تنگ می شود و احتمالا کمی هم دلش پیش آرش گیر است تا شوهرخواهر و برادرش آرمان که عشق سرعت دارد و پدر سنتی ای که دلش برای فرزندش می تپد اما بنا به رفتارهایی که از تیپ پدر با همان رفتارهای همیشگی اش سراغ داریم به روی خودش نمی آورد و دلتنگی اش را با سر بر روی شانه فرزند نهادن تسکین می دهد.

به این ها مادر را اضافه کنید که همان زن شوخ و شنگ و بامزه ای است که در خیلی از آثار دیده ایم و فرانک و محسن آقا پدر و خواهر همسر اولش و حتی مونا و کاوه و عماد که هیچ شخصیت پردازی نشده اند و در حد تیپ باقی می مانند. از دیگر سو خط روایت کلاسیک داستان هم کمی دیر گره گشایی می شود و در لحظات پایانی نقطه عطف دوم داستان شکل می گیرد: مونا مادر واقعی فرشاد نیست و به همین دلیل آرش با او زندگی مشترک را آغاز کرده و دقیقا به همین دلیل هم مونا آرش را ترک کرده و خب طبیعتا این حجم اطلاعات برای بیننده کمی دیر است که در سکانس ماقبل آخر تازه بفهمد کل قضایا چه بوده است.

پایان بندی فیلم اما به نظرم به ساختار داستان نزدیک است: اینکه سرنوشت قهرمانان داستان تقریبا مشخص است و البته بیننده بعد از خروج از سالن کماکان درگیر داستان است و تلاش دارد در ذهنش ادامه داستان را بنویسد: آرش بر می گردد و مونا هم و جمع خانواده دوباره تشکیل می شود یا آرش می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند. ضمن اینکه بیننده از اواسط فیلم انتظار دارد پدر واکنشی در برابر آرش و نجات او از تنهایی و تلخی داشته باشد.

نجاتی در کارگردانی کمی ضعیف تر از نویسندگی داستان ظاهر شده: صابر ابر خیلی زیاد تلاشی در جهت تجلی نقش آرش ندارد و فن بیان و حرکات صورت و بدنش تقریبا همانی است که همیشه دیده ایم. سارا بهرامی و پانته آ پناهی ها هم همین طور. اما در این میان بازیگر نقش فرشاد حامی ترابی و احترام برومند در نقش مادر و بهرام شاه محمدلو در نقش پدر با تمام کوتاه بودن عالی است. طراحی صحنه و لباس فیلم راستش به نظرم خیلی در خدمت فیلم نیست و موسیقی هم در بسیاری از لحظات بار سنگینی است به دوش فیلم. ضمن اینکه در بسیاری از لحظات انگار فیلم کش آمده و قطعا کار نیاز به تدوین مجدد دارد تا از حوصله تماشاگر خارج نشود.

به هر روی به عنوان یک کار اولی می توان به آینده نجاتی امید بست و نمی توان گفت این کار خوب است یا بد چون یا بیننده فیلم را دوست دارد یا دوست ندارد اما تاکنون و در میان فیلم های نمایش داده شده می توان امتیاز قبولی به این فیلم داد و آرزو کرد که این فیلم ورودی یک کارگردان و نویسنده موفق به دنیای بزرگ فیلم حرفه ای بلند باشد.

یک تجربه‌نگاری از فجر

آرش بعد از مدت‌ها دوری به زادگاهش باز می‌گردد و به دنبال گمشده‌اش است در این بین اتفاقات گوناگونی برایش رخ می‌دهد و با حقایق جدیدی که در گذشته برای زندگی اش به وقوع پیوسته مواجه می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل ایرنا، «بعد از رفتن» یک داستان ساده دارد ولی حول یک محور پیچیده می چرخد: ارتباطات. شخصیت اصلی داستان آرش است، یک پدر مجرد که سرپرستی فرزندش فرشاد را به عهده دارد و از همان سکانس اول می فهمیم بداخلاق و بدقلق و چقر و بی پول است. در طول فیلم می فهمیم همسری داشته که از دست داده و همسر دومی اختیار کرده که مادر فرزندش است و سر او را کلاه گذاشته و رفته و برادرزنی که تلاش دارد به او کمک کند و پدر و مادر و برادر و خواهر و شوهرخواهری که خیلی هم ارتباط نزدیکی با هیچ کدامشان ندارد و داستان زندگی او یک سفر است: از جنوب به تهران برای یافتن همسرش.

شخصیت آرش پرداخت خوبی دارد، کارهایش و اعمالش بخاطر ماجراهای تلخی است که پشت سر گذاشته و به همین دلیل بیننده می تواند با او همذات پنداری کند. اما باقی شخصیت ها در حد تیپ باقی می مانند و واقعا بود و نبود بعضی هایشان هیچ تاثیری در روند داستان ندارد: از محبوب ماهیگیر که دلش برای فرشاد تنگ می شود و احتمالا کمی هم دلش پیش آرش گیر است تا شوهرخواهر و برادرش آرمان که عشق سرعت دارد و پدر سنتی ای که دلش برای فرزندش می تپد اما بنا به رفتارهایی که از تیپ پدر با همان رفتارهای همیشگی اش سراغ داریم به روی خودش نمی آورد و دلتنگی اش را با سر بر روی شانه فرزند نهادن تسکین می دهد.

به این ها مادر را اضافه کنید که همان زن شوخ و شنگ و بامزه ای است که در خیلی از آثار دیده ایم و فرانک و محسن آقا پدر و خواهر همسر اولش و حتی مونا و کاوه و عماد که هیچ شخصیت پردازی نشده اند و در حد تیپ باقی می مانند. از دیگر سو خط روایت کلاسیک داستان هم کمی دیر گره گشایی می شود و در لحظات پایانی نقطه عطف دوم داستان شکل می گیرد: مونا مادر واقعی فرشاد نیست و به همین دلیل آرش با او زندگی مشترک را آغاز کرده و دقیقا به همین دلیل هم مونا آرش را ترک کرده و خب طبیعتا این حجم اطلاعات برای بیننده کمی دیر است که در سکانس ماقبل آخر تازه بفهمد کل قضایا چه بوده است.

پایان بندی فیلم اما به نظرم به ساختار داستان نزدیک است: اینکه سرنوشت قهرمانان داستان تقریبا مشخص است و البته بیننده بعد از خروج از سالن کماکان درگیر داستان است و تلاش دارد در ذهنش ادامه داستان را بنویسد: آرش بر می گردد و مونا هم و جمع خانواده دوباره تشکیل می شود یا آرش می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند. ضمن اینکه بیننده از اواسط فیلم انتظار دارد پدر واکنشی در برابر آرش و نجات او از تنهایی و تلخی داشته باشد.

نجاتی در کارگردانی کمی ضعیف تر از نویسندگی داستان ظاهر شده: صابر ابر خیلی زیاد تلاشی در جهت تجلی نقش آرش ندارد و فن بیان و حرکات صورت و بدنش تقریبا همانی است که همیشه دیده ایم. سارا بهرامی و پانته آ پناهی ها هم همین طور. اما در این میان بازیگر نقش فرشاد حامی ترابی و احترام برومند در نقش مادر و بهرام شاه محمدلو در نقش پدر با تمام کوتاه بودن عالی است. طراحی صحنه و لباس فیلم راستش به نظرم خیلی در خدمت فیلم نیست و موسیقی هم در بسیاری از لحظات بار سنگینی است به دوش فیلم. ضمن اینکه در بسیاری از لحظات انگار فیلم کش آمده و قطعا کار نیاز به تدوین مجدد دارد تا از حوصله تماشاگر خارج نشود.

به هر روی به عنوان یک کار اولی می توان به آینده نجاتی امید بست و نمی توان گفت این کار خوب است یا بد چون یا بیننده فیلم را دوست دارد یا دوست ندارد اما تاکنون و در میان فیلم های نمایش داده شده می توان امتیاز قبولی به این فیلم داد و آرزو کرد که این فیلم ورودی یک کارگردان و نویسنده موفق به دنیای بزرگ فیلم حرفه ای بلند باشد.

آیا «کاپیتان» فرصتی استراتژیکی برای استعدادها بود؟

صابر امامی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «کاپیتان» به ارایه توضیحاتی درباره این فیلم پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، صابر امامی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «کاپیتان» به کارگردانی محمد حمزه‌ای که در بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، درباره تهیه‌کنندگی آثار اجتماعی به خبرنگار مهر گفت: همان‌طور که می‌دانید تولید آثار اجتماعی با پیچیدگی‌های زیاد مواجه است، به صورتی که دقت به مضامین و جزئیاتی که داخل این فضا وجود دارد باعث می‌شود که کارها خیلی سخت و دشوار پیش برود.

وی درباره کار با محمد حمزه‌ای و اینکه چه انتظاراتی را برایش برآورده کرده است، بیان کرد: محمد حمزه‌ای تجربیات جدی در حوزه اجتماعی داشت و در سطوح مختلف صنعت سینما از دستیاری کارش را شروع کرده و فیلم‌های کوتاه شاخصی را ساخته است. سال ۹۵ هم فیلم «آذر» را ساخت و به اعتقاد من، در فیلم «کاپیتان» به نقطه خیلی خوبی از بلوغ رسیده است.

امامی همچنین تاکید کرد: کار و تجربه متفاوتی از سینمای کودک و سینمای اجتماعی در فیلم «کاپیتان» عرضه شده است.

وی در پاسخ به اینکه چه انتظاراتی از نمایش فیلم در جشنواره فجر دارد و این حضور را چقدر به نفع فیلم می‌داند، گفت: به هر حال همان‌طور که می‌دانید تقویم سینمای کشور از جشنواره فجر ورق می‌خورد و حضور در این جشنواره مهم‌ترین رخداد سینمایی کشور است که به نظرم بسیار مورد توجه است. معتقدم در جشنواره فیلم فجر حتماً فرصت جدی دیده شدن وجود دارد، همچنین حضور در بین رسانه‌ها و منتقدان و تماشای فیلم با آنها و با هنرمندان می‌تواند ظرفیت‌های زیادی ایجاد کند.

این تهیه‌کننده سینما درباره اینکه در ساخت «کاپیتان» چقدر با سختی مواجه شده است، توضیح داد: به نظر من، سختی پروژه که اتفاقاً نقطه جذاب و دلچسب پروژه بود، کار کردن با بچه‌های بازیگر بود چراکه کار کردن با بچه‌هایی که به عنوان نقش‌های کلیدی در این فیلم حضور دارند، قوای جسمی آدم‌های بزرگسال را ندارند و سختی روزهای فیلم‌برداری برای‌شان دشواری زیادی داشت سخت بود، گروه تولید هم این فشار را باید تحمل می‌کردند تا بچه‌ها بتوانند همراه با فیلم حرکت کنند که به اعتقاد من، تجربه بی‌نظیری شده است.

وی بیان کرد: سال‌هاست که در سینمای کشورمان حضور پُر رنگ بازیگران کودک را به این شکل که در «کاپیتان» داریم، نداشتیم. در واقع، این ظرفیت جدیدی است که در این فیلم وجود دارد و در عین حال این‌که نقش‌های بزرگسال‌مان خیلی خوب با نقش‌های کودکان چفت شدند و کار را پیش بردند، تجربه خوبی بود.

امامی در پایان در مورد نمایش جهانی فیلم نیز گفت: در این مورد، به دلیل اینکه مساله و موضوع «کاپیتان» مسأله‌ای جهانی و ادبیاتی جهانی دارد، مفاهیمی که در این فیلم دنبال می‌شود، در همه دنیا شبیه هم است. این یک فرصت استراتژیک است که این فیلم بتواند در عرصه‌های بین‌المللی خوش بدرخشد. ما تلاش کردیم اثری را خلق کنیم که پیام اصلی‌اش امید و زندگی باشد که در همه جای دنیا خریدار دارد، به همین دلیل، به موفقیت در فضای جهانی امیدواریم.

ابراهیم بله را می‌گوید؟

کنجکاوی درباره ترکیب داوران چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حالی اوج گرفته است که نام ابراهیم حاتمی‌کیا در برخی گمانه‌زنی‌ها بیش از دیگران جلب توجه می‌کند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل زا مهر، «مهر سیمرغ» عنوان بسته خبری-تحلیلی روزانه‌ای است که به مرور متن و حاشیه چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر می‌پردازد.

هر روز می‌توانید با «مهر سیمرغ ۴۱» در جریان آخرین تحولات بزرگ‌ترین رویداد سینمایی کشور، در تازه‌ترین دوره برگزاری قرار بگیرید.

امروز سه‌شنبه ۱۸ بهمن‌ماه و هم‌زمان با هفتمین روز اکران فیلم‌های چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر، در پردیس سینمایی ملت و سایر سینماهای مردمی با هفتمین شماره از «مهر سیمرغ ۴۱» همراه شوید.

چهره روز؛ علی نصیریان

برای معرفی‌اش نیاز به مقدمه و موخره طولانی‌ای نیست، حتی آن‌هایی که چندان سینما و تلویزیون را پیگیری نمی‌کنند حتماً یک‌بار آثارش را تماشا کرده‌اند، حتماً یک‌بار اتفاقی پوستر فیلم‌هایش را بر سردر سینماها دیده‌اند، حتماً یک‌بار بریده فیلم‌هایش را در فضای مجازی دیده‌اند بازیگری که بارها و بارها قدرت بازی‌اش را به رخ کشیده و حتی در ۸۰ و چند سالگی هنوز از پای ننشسته است.

از علی نصیریان می‌گوییم. مردی که قدیمی‌ها او را یکی از پنج تن سینمای ایران خطاب می‌کردند و مخاطبان دهه نود او را با «بزرگ آقا» ی سریال «شهرزاد» به یادش می‌آوردند. او اما از همان زمانی که در فیلم‌های اولیه داریوش مهرجویی همچون «گاو» و «آقای هالو» به ایفای نقش می‌پرداخت در ذهن‌ها باقی ماند.

علی نصیریان با همه کارنامه پربارش اما در سال ۹۷ برای اولین‌بار موفق به کسب سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد از آن دوره از جشنواره آن هم در ۸۳ سالگی شد تا همه بگویند باز هم دود از کنده بلند می‌شود. گفتنی‌ها درباره او کم نیست و این سطور را فقط برای این می‌نویسیم که بگوییم هنوز نقش‌هایش به جان می‌نشیند.

درست چند روز قبل از برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر بود که نامه‌ای از سوی علی نصیریان خطاب به دبیر جشنواره منتشر شد که در آن آورده بود به دلیل مشکلات جسمی و عوارض روحی از حضور در جشنواره و هر برنامه مرتبط با آن معذور است، در میان همه واکنش‌های اعتراضی که در این چند مدت از سوی برخی بازیگران نسبت به جشنواره شاهد بودیم تا جایی که بی‌سابقه‌ترین دوره فجر را از منظر حضور نیافتن بازیگران در نشست‌های رسانه‌ای سپری می‌کنیم، این اما نامه‌ای بود که بار دیگر مخالفان و موافقان جشنواره از متانت علی نصیریان یاد کنند و او را بزرگ‌آقای سینمای ایران بخوانند.

علی نصیریان روز گذشته روایتگر زندگی شمس در «هفت بهارنارنج» بود کاراکتری که می‌توان قرابتش را با زندگی واقعی او هم دید؛ همان‌جایی که همسرش در بستر بیماری می‌ماند اما عاشقانه به مراقبت از او می‌پردازد همین موضوع بود که خبرنگاران را بر آن داشت تا از فرشاد گل‌سفیدی کارگردان این فیلم درباره شباهت این نقش با شخصیت خود علی نصیریان در واپسین روزهای زندگی همسرش سوال کنند و گل‌سفیدی هم آن را تأیید کند.

«هفت بهارنارنج» با آنکه احتمالاً به لحاظ کیفی و فیلمنامه نمی‌تواند از فیلم‌های محبوب مخاطبان باشد اما آنچه در این فیلم باز هم تمام نشدنی است کیفیت حضور علی نصیریان است تا آنجایی که به گفته کارگردانش او یک تنه بار اصلی این فیلم را بر دوش کشیده است.

حاشیه روز؛ فهرست داوران لو رفته است؟

همین دو روز پیش بود که مجتبی امینی دبیر جشنواره فیلم فجر در پاسخ به پیگیری خبرنگار مهر درباره تأخیر در معرفی هیأت داوران این دوره از جشنواره توضیح داد که این تأخیر تعمدی و براساس زمان‌بندی‌ای است که شورای سیاست‌گذاری جشنواره در نظر گرفته است تا از فشارهای احتمالی به اعضای این هیأت از سوی برخی جریانات رسانه‌ای جلوگیری شود.

این تصمیم هرچند جلوی حاشیه‌های ناشی از فشار بر داوران را می‌تواند بگیرد اما زمینه‌ساز شکل‌گیری جریانی از گمانه‌زنی و شایعات در محافل رسانه‌ای درباره ترکیب احتمالی هیأت داوران شده است.

روز گذشته این جریان گمانه‌زنی اوج گرفت و فهرست‌هایی در فضای مجازی بازنشر می‌شد که ترکیبی از چهره‌های متفاوت را در خود جای داده بود. در میان این فهرست‌ها اما یکی از پرتکرارترین و جلب‌توجه‌برانگیزترین نام‌ها نام ابراهیم حاتمی‌کیا بود.

ابراهیم حاتمی‌کیا در دهه ۶۰ و ۷۰ با داوری در ۴ دوره جشنواره فیلم فجر از چهره‌های پرکار در حوزه داوری این رویداد به حساب می‌آمد. او بعدها در دهه ۸۰ تنها یک بار این مسئولیت را پذیرفت و بعد از آن دیگر به دعوت برگزارکنندگان فجر برای داوری پاسخ مثبت نداد. دعوتی که در مواردی حتی صورت رسانه‌ای هم پیدا کرد.

در سال ۹۷ بود که ابراهیم داروغه‌زاده دبیر سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر با انتشار یادداشتی کوتاه خطاب به ابراهیم حاتمی‌کیا نوشت: «از آخرین باری که داور جشنواره فیلم فجر انقلاب بودید ۱۰ سال می‌گذرد. از صمیم قلب آرزو داریم پس از ۱۰ سال دوباره افتخار بدهید و در مقام قاضی در جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر انقلاب حضور داشته باشید.» ابراهیم حاتمی‌کیا اما این دعوت را نپذیرفت تا همچنان از چهره‌هایی باشد که گویی رغبتی به قبول مجدد مسئولیت داوری ندارد.

داروغه‌زاده بعدها در یک گفتگوی تلویزیونی درباره عدم حضور چهره‌هایی همچون اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا در ترکیب داوران جشنواره فجر در سال‌های اخیر، از دشواری و حساسیت کار داوری و ملاحظات این چهره‌های مطرح برای قرار نگرفتن در جایگاه قضاوت گفته بود.

حالا نام ابراهیم حاتمی‌کیا جدی‌تر از همیشه به‌عنوان یکی از گزینه‌های اصلی داوری جشنواره فیلم فجر مطرح شده است. حاتمی‌کیا در حالی با این پیشنهاد مواجه شده که در دوره‌های مختلف یکی از چهره‌های معترض به عملکرد هیأت‌های داوری فجر بوده و حالا حضورش می‌تواند باردیگر ملاک‌های مدنظر این فیلمساز باسابقه برای داوری مطلوب در این رویداد سینمایی را به نمایش بگذارد.

آیا او این بار دعوت مسئولان جشنواره فجر را پذیرفته است.

پیشنهاد ویژه؛ گل‌های باوارده

مهرداد خوشبخت بعد از «آبادان یازده ۶۰» به سراغ موضوعی تازه از جنگ رفته، اساساً مسایل جنگ و جنوب جزو دغدغه‌های اوست. او حالا موضوعی تازه از دفاع مقدس را در «گل‌های باوارده» به تصویر بکشید. فیلمی که در ابتدا «پالایشگاه» نام داشت و بعد از مدتی تغییر نام داد.

مهرداد خوشبخت اصالتاً جنوبی است و زیستش در این منطقه و حوادثی که آبادان در طول این سالیان از سر گذارنده در سینمای خوشبخت هم موثر بوده تا بتواند بخشی از مصائب آن دوران را در قالب فیلم دیدنی کند.

ایده «گل‌های باوارده» از همان زمان که «آبادان یازده ۶۰» را ساخت با او بود اما خوشبخت هر بار در گفتگوهایش عنوان می‌کرد که این فیلم برای ساخت نیاز به همراهی مسئولان صنعت نفت دارد چون اساساً موضوعش با آن گره خورده است.

«گل‌های باوارده» با آنکه چندی پیش به دلیل ماجراهای حمید فرخ‌نژاد و آن دستمزد معروفش که بدون بازی در پلانی دریافت کرده و رفته است، دچار حاشیه شد اما سرمایه‌گذارش بنیاد سینمایی فارابی به این فیلم امید بسته تا بتواند حضوری آبرومند در ویترین جشنواره فیلم فجر داشته باشد.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: در سال ۱۳۵۹ همزمان با جنگ تحمیلی، تعدادی از مهندسین پالایشگاه نفت آبادان در تلاش هستند با امکانات و تجهیزاتی که در داخل انبارهای آن است، پالایشگاه‌های دیگر را ترمیم کنند.

در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون بانیپال شومون، امیررضا دلاوری، الهام نامی نیک، نادر سلیمانی و یاسین مسعودی حضور دارند.

«گل‌های باوارده» امشب ۱۸ بهمن ماه در ساعت ۱۹ در پردیس ملت (خانه رسانه) روی پرده می‌رود.

خروج از نسخه موبایل