تهران- ایرنا- بزرگداشت روز ملی سینما امسال نیز همچون سالیان گذشته طی مراسمی با حضور هنرمندان برگزار شد؛ اما این بار انگار بیشتر فضای درد دل مهیا بود، سینماگران هم از دلتنگی برای سینمای متفکر سخن گفتند و هم نام و یاد بزرگان سینما را در این شب گرامی داشتند.
نحوه ﭘﺬﯾﺮش معرفیشدگان ﭼﻨﺪ ﺑﺮاﺑﺮﻇﺮﻓﯿﺖ رشتههای شرایط خاص
نحوه ﭘﺬﯾﺮش و مراجعه معرفیشدگان ﭼﻨﺪ ﺑﺮاﺑﺮ ﻇﺮﻓﯿﺖ رشتههای شرایط خاص دانشگاه صداوسیما در آزﻣﻮن سراسری سال ۱۴۰۴ اعلام شد.
۳۹۳ اثر متقاضی حضور در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان
با پایان مهلت ثبت نام در سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، ۳۹۳ اثر در بخشهای مختلف به دبیرخانه جشنواره ارسال شد.
«احمد طالبی» درگذشت
سینماپرس: احمد طالبی هنرمند نقاش و طراح فیگوراتیو در ۵۲ سالگی درگذشت.
مستند «منارستان» با روایت نمایشهای میدانی مسجد بابالحوائج
مستند «منارستان» امشب ساعت ۲۲:۳۰ از شبکه مستند سیما روی آنتن میرود.
روز ملی سینما و سایه روشنهای هنر هفتم در ایران/ پدیدهای که زبان فرهنگ ایران اسلامی شد
بیست و یکم شهریورماه هر سال در تقویم با عنوان «روز ملی سینما» شناخته میشود. امسال این مناسبت در شرایطی سپری شد که سینمای ایران در ۱۲۵ سالگی مسیر سختی را پیش روی خود میبیند.
تمجید مقام معظم رهبری از فیلم سینمایی موسی علیهالسلام: عالی بود
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری صدا و سیما؛ حضرت آیتالله خامنهای اخیراً در دیدار تهیهکننده، کارگردان و جمعی از دستاندرکاران فیلم سینمایی موسی کلیمالله علیهالسلام فرمودند:
«فیلم موسی علیهالسلام را دیدم، عالی بود. انشاءالله دنبالهی آن را هم همینطور بتوانید بیاورید. خیلی برجسته بود الحمدلله. من هم لذت بردم از دیدن فیلم و هم خوشحال شدم از اینکه یک چنین اثری تولید شد.»
آقای حاتمیکیا کارگردان فیلم سینمایی موسی کلیمالله علیهالسلام در این باره گفت:
من هیچ وقت کلمات و جزئیّات در یادم نمیماند ولی این را یادم هست که سه بار گفتند «عالی بود» و نفس من باز شد. ببینید! وقتی میگفتند آقای میرباقری دارد فیلم مختار را میسازد و هفت سال برای ساختن آن وقت گذاشته، من میگفتم گلی به جمالش، باید این آدم را طلا گرفت که هفت سال سر یک فیلم ایستاده. من یکساله کار میکردم ولی الان پنج سال است که در این فیلمم و هنوز پروژهی اصلی که سریال است کلید نخورده؛ یعنی من فقط داشتم آن آزمایشهای اوّلیّه را انجام میدادم. بعضی گفتند خب این فیلم سینمایی را ساختید، امّا بهتر بود از اوّل میرفتید همان سریال را میساختید. بابا! این اسب دارد حرف میزند؛ فهماندن این کار زحمت دارد.
من یک فیلمنامه نوشتم ــ همین فصلی که شماها در سینما دیدید ــ این فیلمنامه نزدیک هزار دقیقه بود و من این هزار دقیقه را در ۱۳۰ دقیقه خلاصه کرد بودم، آنطور که بهاصطلاح برای سینما کافی است؛ امّا الان میخواهم سریالش را بسازم. تجربهی این فیلم سینمایی در سینما برای من بهغایت مهم بود که ببینم وقتی اکران شود و مردم بیایند سینما، چه کسانی میآیند؛ آیا فقط مذهبیها میآیند؟ آنهایی که اهلیّتی دارند، به این بحثها علاقهمند میشوند؟ تصوّر اوّلیّهام این بود؛ مثل فیلمهای جنگی خودم، میگفتم حتماً یک بسیجی بیشتر به اینها تن بدهد و دل بدهد. بعد که فیلم آمد در سینما، اتّفاقی که افتاد این بود که دیدم به طرز حیرتآوری طیفِ بهاصطلاح غیرمذهبی که اصلاً علقهی با اینگونه فیلمها ندارد، با این فیلم ارتباط بسیار عمیق عاطفی ایجاد کرده! خب خدا را خیلی شکر کردم که چنین اتّفاقی برای آن افتاده. این چیزی که میگویم، به قاعدهی تحقیق است؛ یعنی کاملاً دراینباره تحقیق کردیم. این خیلی مهم بود برایم که نسل جوان به این فیلم اقبال کرد.
من چهل سال است دارم فیلم میسازم و نسلی با من بزرگ شده. الان بعضی وقتها من یک جاهایی میروم، یک نفر پیرمرد بغلم میایستد با ریش بلند و موهای سفید، میگوید من این فیلم اوّل تو را دیدهام، مثلاً فیلم «دیدهبان» تو را دیدهام. بحث من این است که من چهل سال تجربه دارم ولی وقتی وارد عرصهای با این مختصّات میشوم، من باید زحمت بکشم و با همهی قوا کار کنم. ما یک فیلم سینمایی صدوسیدقیقهای ساختیم که از آن فهمیدیم بعضی نکاتش را باید کمتر بگوییم، بعضی نکاتش را باید بیشتر بگوییم، بعضی جاها را باید جور دیگری بگوییم یا در این حوزههایی که مثلاً مربوط به مدارک دینی میشود، باید اینقدر به آن نزدیک بشویم و اینقدر نزدیک نشویم. اینها باعث شد که این تجربه را به دست بیاوریم.
من در طول این پنج سال، یک لحظه بیکار نماندم و با تمام قوا مشغول بودم؛ جمعهها هم سر این کار بودم، کرونا هم گرفتم سر این کار بودم، با همین مختصّات کار میکردم و کار را تعطیل نکردم. طبعاً الان هم با این انرژی دارم وارد میشوم که ولیّ امرم، کسی که بالای سرم است، این آدم با آن مختصّات مذهبیاش، با آن تعلّقات مذهبیاش، با آن علمش، فیلم را میبیند و میگوید عالی است، عالی است، عالی است و اشاره میکند که همین را ادامه بدهید؛ نزدیک به این مضمون که بقیّهاش را هم به همین خوبی بسازید. پس من دیگر باید کارم را شروع کنم.
سینما آینه زندگی ما است؛ پاسداشت یک قرن شکوه
فاطمه محمدی مدیرعامل موزه سینما به مناسبت روز ملی سینما یادداشتی منتشر کرد.
هشلهف ششم: بفهم!! نفهم!
مدیرمسئول (خیر ندیده) فکر میکنه من میرزابنویسم! بابا چرا این بستهی مخ و مغز دستنخوردهت را به کار نمیگیری؟! بابا من میرزاننویسم؛ میرزاننویس! بفهم!! نفهم!
طرف از طریق سردبیر (قربونش برم) دستور داده دوباره دربارهی وضعیت مشعشع سینمای ایران قلم بزنم! زهی خیال باطل که من هم مثل بعضی از نویسندگان و منتقدان پشت کوه قاف، قلمبهمزد بشم و هر چی سفارشدهنده بخواد براش بنویسم!! هیهات!! من بیشرف نیستم… بفهم! نفهم!!
اما چیکار کنم که سردبیر (قربونش برم) با چشماش اشاره میکنه: مرگ من! من هم چشمای چپم را میبندم که: چشم، فقط به خاطر تو!… (پس کی جواب شرفم را میده؟!!) حالا… بگذریم…
سینمای ما که اساساً شده مثل یه فیلم کمدی سیاه دستچندم تلویزیونی! نه آدم حسابی پشتشه، نه پول درست ودرمان داره، نه بازیگر مهم و قابل اعتنا توش هست، نه به مخاطب کار داره، نه خندهداره، نه لبخند توش هست، نه به کسی برمیخوره، نه هیچی! انگار نه انگار که سینما هنر هفتمه! هنر هفدهم هم نیست! میفهمی؟!!
هر کی روابطش بهتره، پولش تپلتره، ادبش کمتره، دیاستش! چربتره، و دمش گرمتره معلومه که اعتبارش بیشتره، و بقیهی ترترها!! اون پیرمرد بالای سکو، چه امیدهایی داشت به این سینما!!
سردبیر (قربونش برم) میگه: میرزا! درست بنویس! این حرفا چیه؟! جای زخم قندون تو سرت خوب شده مگه؟ دوباره هوس قندون کردی؟!
قربونت برم، من که دارم درست مینویسم! وقتی مثلاً یه فیلم پفکی را که مثل گردوهای مغزدغالی از تو کلهش فقط بوی تعفن و سوختگی از هزار کثافت فرهنگی و اخلاقی و دینی و اجتماعی و سیاسی و هنری بلند میشه، از توی قفسههای تارعنکبوتی بیرونش میارن و کلی آلاف و الوف (علوف) بارش میکنن و طاقچهبالاش میزارن و نفروخته و استقبالنشده رتبه فیلم بِرفوش بهش میدن و حتی میبرنش توی کمیته انتخاب فیلم برای اسکار و این و اون و غیره… تو از این چی میفهمی که من چپول نمیتونم بفهمم؟!
تازه این در شرایطیه که همچنان اون خط قرمز نامرئی که قبلاً گفته بودم هست و وجود داره! همون خط قرمزی که دور اسم بعضی سینماگرها کشیده شده! که نه بودجه میدن… نه سالن میدن… نه اجازه نفس کشیدن میدن! بعد هم هی میگن: پیشرفت کردیم! پیشرفت؟! این شیشرفت هم نیست که! این گوریه که خود ماها (منتقدها، خبرنگارها، رسانهها، صنوف، بازیگرها، کارگردانها، تهیهکنندهها، سرمایهگذارها، نویسندهها، سینماگرها، مدیرها، مسئولان و…) کندهایم و حالا خودمان افتادهایم توش! خدا کنه بالأخره یک روزی یک مدیر داغوننشدهای پیدا بشه و یک جوری اوضاع را درست کنه… و الاّ آخرش این فیلم کمدی میشه فیلم تراژدی! بعد نگی نگفتمها… بفهم!! نفهم!!
فریاد مدیرمسئول (خیر ندیده) از تو اتاقش بلند شد که با اعصاب درب و داغونش سردبیر (قربونش برم) را صدا کرد… گمونم حرفهای من را شنیده… برم تا با قندون نیامده!
تا هشلهف بعدی مواظب خودتون باشین…
اسکار ایران پشت درهای بسته؛ وقتی حق فیلمسازان و رسانهها نادیده گرفته میشود
برنا- گروه فرهنگ و هنر: اولین جلسه کمیته انتخاب فیلم ایران برای اسکار ۲۰۲۶ در حالی برگزار شد که نبود شفافیت، رسانهها را در حاشیه و فیلمسازان را در انتظار گذاشت.