اکران آنلاین فیلم سینمایی «اسفند» از فردا ۲ تیر در نمایش خانگی آغاز میشود.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ فیلم سینمایی «اسفند» به کارگردانی دانش اقباشاوی از امروز به صورت آنلاین در فیلمو اکران شد.
این فیلم که به تهیهکنندگی شادروان جلیل شعبانی و مهاجر توحیدپرست، با محوریت زندگی شهید علی هاشمی به روایت تلاشها و مجاهدتهای وی و دیگر فرماندهان جنگ، برای اجرای عملیات خیبر میپردازد، با نگاهی متفاوت به زندگی شهید علی هاشمی و بهرهگیری از تکنیکهای سینمایی قابل توجه، الگویی جدید در حوزه خلق آثار سینمای دفاع مقدس را ارائه کرده است.
رضا مسعودی، مهدی زمینپرداز، سعید آلبوعبادی، خیام وقار کاشانی، محمدرضا عقدائی یزدی، یاسین مسعودی و محمد عسگری از بازیگرانی هستند که در این اثر حضور دارند.
فیلم «اسفند» محصول مشترک سازمان هنری رسانهای اوج و بنیاد سینمایی فارابی است که اردیبهشت امسال روی پرده رفت و از امروز به اکران آنلاین رسید.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، حامد جعفری مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی با محکومیت جنایات ناجوانمردانه و وحشیانه رژیم غاصب صهیونیستی و در راستای اعتلای جایگاه فرهنگ و هنر در این کارزار، پیامی را به جشنواره های بین المللی فیلم و رویدادهای فرهنگی در سراسر جهان ارسال کرد و آنها را به پویش حمایت از عدل و آزادی و محکومیت رژیم جنایتکار و کودککش صهیونیستی دعوت کرد.
متن پیام مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی به این شرح است:
«دوست عزیز
سلام
جنگافروزان همیشه در مقابل هنر، زیبایی و رویدادهای هنری که مهمترین زبان بیان زندگی هستند، قد علم میکنند. رژیم سفاک و غاصب صهیونی که بدنام به نسلکشی در غزه است این بار به یکی از کهنترین و تاریخیترین کشورهای جهان یعنی ایران حمله کرده است. آنها نهتنها دانشمندان و فرماندهان را به شهادت رساندهاند، بلکه مدارس و بیمارستانها را بر سر زنان و کودکان آوار کردند.
وظیفه اخلاقی ما محکوم کردن متجاوز و توجیهکنندگان آنها است، وظیفهای سازگار با روح و جوهر هنر اصیل و حقیقی که شعارش صلح و آرامش است.
رژیم متجاوز و غاصب اهداف و آرمان هنر، یعنی فهم متقابل، را زیر پا لگدمال میکند؛ ما تمام قد در مقابل چنین رژیم رذلی میایستیم و توقع داریم دوستداران هنر اصیل نیز اعمال شنیع وی را محکوم کنند. این اقدام از سوی شما پیوند ناگسستنی میان آزادگان جهان و اهالی هنر ناب را تقویت کرده و به ما یادآوری میکند که برای چه آرمانهایی در مسیر هنر گام برمیداریم: آزادی، برابری، برادری.»
پیام مذکور از طریق معاونت امور بین الملل بنیاد سینمایی فارابی در روزهای گذشته به روسا و دبیران جشنوراه های بین المللی معتبر سینمایی و همچنین رخدادهای مختلف سینمایی و فرهنگی ارسال شده است.
مرکز روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد: با تصمیم مراجع ذیصلاح و هماهنگیهای انجامشده، تمامی مراکز هنری و سینمایی کشور از روز شنبه آینده ۳۱ خردادماه ضمن رعایت اصول و مقررات لازم الاجرا، برنامههای عادی خود را خواهند داشت.
انتظار میرود که تمامی این مراکز در راستای تقویت روحیه و توان ملی در پاسداری از ایران عزیز و ایجاد فضای ارامش و امید، از تمامی ظرفیتهای خویش در این دوران حساس استفاده کنند.
برای تمامی شهیدان بویژه فرماندهان، دانشمندان و زنان و کودکان و تمامی مظلومانی که در پی تهاجم ددمنشانه رژیم متجاوز صهیونیستی به شهادت رسیدهاند، علو درجات مسآلت داریم.
بر اساس این گزارش مرکز روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای تمامی شهیدان بویژه فرماندهان، دانشمندان و زنان و کودکان و تمامی مظلومانی که در پی تهاجم ددمنشانه رژیم متجاوز صهیونیستی به شهادت رسیدهاند، علو درجات مسآلت کرده است.
رضا کاشانی اسدی، نویسنده، کارگردان و تهیهکننده برجسته ایرانی، با تحصیلات کارشناسی در رشته ی سینما و کارشناسی ارشد در رشته ی ادبیات نمایشی، یکی از چهرههای پرکار در عرصه هنر و رسانه است. او با نگارش و تولید دهها سریال و فیلم سینمایی و تلویزیونی، نقش مهمی در صنعت فیلمسازی ایران و سیمای جمهوری اسلامی ایفا کرده و رمانهای بلندی چون «پشت درهای بهشت»، «سلمان ما»، «پرواز از فرنگ»، «پایان سکوت» و «وطهورا» از او به یادگار مانده است. کاشانیاسدی همچنین بهعنوان منتقد سینمایی در نشریات مختلف قلم زده و ضمن مدیریت فرهنگی، در شوراهای سینمایی از جمله شورای نمایش خانگی سازمان سینمایی و شوراهای سیمافیلم نیز عضویت داشته است. او مدرس دانشگاه و انجمن سینمای جوانان تهران نیز هست، و با تلفیق دانش آکادمیک و تجربه عملی، به تربیت نسل جدیدی از هنرمندان مشغول است.
با سلام و تشکر از شما به خاطر شرکت در این مصاحبه. برای شروع با این نکته آغاز می کنیم؛ شما در جایی اشاره کرده اید که بخش بزرگی از مردم ایران به سینما نمیروند. درست است. آمارها هم همین را نشان می دهند. به نظر شما چرا؟
بله این اولین سوال من هم هست! چند در صد مردم ایران به سینما می روند و چند در صد نمی روند؟ اصلاً آیا ارزیابی شده آن کسانی که می روند چرا می روند و یا آن بخش عظیمی که به سینما نمی روند، چرا نمی روند؟ آیا کسی روی این چراها به درستی کار کرده؟ آیا مسئولین دولتی و صنفی یا نویسنده ها و کارگردان ها و تهیه کننده ها به این موضوع فکر کرده اند؟ آیا این ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته شده و دلیلش مشخص شده؟ نمی دانم.
پرسش مهمی است که اتفاقاً مسئولین باید جواب آن را بدهند. متأسفانه برخی ها یک گوششان را در کرده اند و یک گوششان را دروازه… گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله ی توست… آن چه البته به جایی نرسد، فریاد است…
شما می دانید که خانواده ها و دولت چه هزینههای کلانی برای آموزش فرزندان می-کنند؟ چرا معادل اندکی از آن را به سینما اختصاص نمیدهند؟ خوب است کمی این را بررسی کنیم!
موافقم!
چرا در صد کمی از هزینه ی زندگی خرج رفتن به سینما نمی شود؟ جالب نیست؟ سینمایی که تمام ویژگی های جذابیت را دارد و اصولا کشش انسان ها به شنیدن داستان و ماجرا قاعدتاً باید آن ها را به سمت سینما بکشاند، و اتفاقاً خیلی هم گران نیست! چرا برای آن هزینه نمی شود؟! لابد می دانید که هر ساله بودجه هنگفتی از درآمدهای کشور، خرج آموزش فرزندان می شود. در خانواده ها، در طبقات مختلف بحث آموزش و پرورش فرزندان، بیشترین دغدغه است و هزینه کلانی بابت این صرف می شود. اگر پاسخ سؤال مشخص بشود، شاید بسیاری از ابهاماتی که داریم، خود به خود مرتفع می شود. این پاسخ ها اگر بی غرض و عالمانه کشف بشود، چراغی می شود راهنما، برای دست اندرکاران و برنامه ریزان سینمای کشور. البته ناگفته معلوم است تا موقعی هم که این اتفاق نیفتد ما نمی توانیم به زمزمه ها، به حرف ها، و به نکاتی که از زبان های مختلف شنیده می شود، خیلی اتکا کنیم.
شما گفتید که کشف دلایل عدم استقبال از سینما میتواند راهگشا باشد. منظورتان این است که این فاصله گرفتن مردم از سینما، پیامی در خود دارد؟
ارزیابی روند (دهه به دهه) در کاهش تماشاگر سینما نشان می دهد که بله! این فاصله گرفتن های قاطبه ی ملت با سینما پیام بزرگی دارد که ما یا نمی خواهیم بشنویم یا واقعا قدرت درک و دریافت آن را نداریم که بفهمیم این پیام از چه اهمیتی برخوردار است. به طور مسلم، برای ما نباید مایه ی مباهات باشد که مثلاً یک نفر در سال پنجاه بار به سینما می رود، آن هم در مقابل جمعیت کثیری از مردم که حتی سی چهل سال است به سینما نرفته اند. این خودش واقعا جای تامل ندارد؟
نظر شما چیست؟
چیزی که برداشت حقیر در خصوص این چرایی است، این است: یک تعریفی عقلای اسلامی از انسان دارند، و تعریف دیگری دیگران، که عمده ی اساسش به فلسفه غرب وابسته است. تفاوتی بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب هست که اگر بتوانیم بر جان ها و ذهن ها و دل های جهانیان بنشانیم؛ قطع به یقین به بیزاری از فلسفه ی غربی منتج می شود. خلاصه اش این است: فرهنگ و فلسفه غرب این را می خواهد که شما با فردیتت رفاه کامل داشته باشی، با فردیتت لذت تام ببری، از جهان اطرافت با فردیتت تمام تعارضات رو در هم بشکنی، و برای خودت آن چنان زندگی کنی که رضایت شخصی تو جلب شود و تو هیچ مسئولیتی نسبت به دیگران نداری. به خلاف این، در نگاه عقلای اسلامی، عقلای خاص جهانی، عقلای اخلاقی، عقلای انسانی، و نگاه انسان هایی که با آموزه های اسلامی زیست کرده اند، چیز دیگری است که می گوید انسان ذاتاً اجتماعی است، شما با جمع حرکت می کنی، حقوق دیگران را رعایت می کنی، حتی آن حقوق را بر حق خودت مقدم می دانی، بهره مندی را با او تقسیم می کنی! حتی اگر توانستی ایثار و گذشت می کنی! تو هم یکی هستی در میان جمع!
شاید بتوان جنایت تاریخی کودک کشی غزه را که متأسفانه همچنان در جریان است، مصداقی از همین فرهنگ و فلسفه ی غربی دانست!
درست است، اما بستر بحث من الآن سینمای ایران است. ابتدا، ما باید تعریفی از درک و دریافتمان از یک انسان «ایرانی ـ اسلامی» یا «اسلامی ـ ایرانی» داشته باشیم که برای آینده او مثلاً برای پنجاه سال چه چشم اندازی تعریف می کنیم! قرار هست که او را از کجا به کجا برسانیم؟ نگاه حضرت امام همواره این بوده که سینما یک دستگاه آموزشی است. حتماً منظور امام این نبوده که ما مثلاً از کلاس های درس معلم پای یک تخته فیلم بگیریم و در سینماها نشان بدیم، نه! قرار هست داستان بگوییم و با داستان حرفمان را بزنیم. حتی نزدیک به یک سوم قرآن، که کتاب آسمانی ماست قصه و حکایت است. دستگاه آموزشی مد نظر امام، دستگاهی است با ساختارها و لوازم خودش…
توضیح بدین لطفاً…
دغدغه و نگرانی امام چه بود؟ نگرانی ایشان که همان روز اول در بهشت زهرا به آن اشاره فرمودند این بود که ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم؛ و این که آن ها (یعنی مخالفین انسان) آمده اند سینما را اساس و ابزار ویرانگری قرار داده اند. به تعبیر من، سینمای امروز ما مثل اتومبیل یا اتومبیل های ترمز بریده ای است که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و کسانی هستند که کنار ایستاده اند و به جای این که برای جلوگیری از سقوط چاره ای بیندیشند، رانندگان ماشین های در حال سقوط را با هلهله و شادی تشویق می کنند که اتفاقاً سرعتشان یا انحرافشان بیشتر شود! وحشتناک است که ما بر اساس میزان انحراف و سرعت سقوط به آنان امتیاز می دهیم. جالب تر این که متاسفانه و متاسفانه بسیاری از عقلا هم می بینند، تشویق می کنند و کف می زنند!
تشبیه عجیب و عبرت آموزی است…
البته ممکن است استثناهایی هم باشد، من الآن با آن ها کاری ندارم، اما عجالتاً باید گفت با یک گل به واقع بهار نمی شود. به هر حال ما باید زیرساخت های سینما رو درست کنیم؛ و یکی از مهم ترین زیرساخت ها خود مدیران و رؤسا و تصمیم گیرندگان هستند. پیشنهاد من این است که آن ها اول خودشون باید قائل به دیدگاه فلسفه ی انسانی ایرانی ـ اسلامی باشند، خودشان باید تهذیب شده مکتب امام باشند. اگر نباشند با ظرف آلوده نمی شود نوشیدنی سالم نوشید.
بنا به گفته ی شما، تهذیب نداشتن مدیران سینما با عث شده تا سینما از نشاط درست فاصله بگیرد و به سمت محتواهای ناسالم برود. این برداشت من درست است؟
شک نکنید! واقعاً مدیران، رؤسا، و تصمیم گیرندگان باید اول خودشان به یک وارستگی و تهذب رسیده باشند تا بتوانند دیگران را به آن سمت هدایت، حمایت، و یا نظارت کنند. ذات نایافته از هستی، «بخش»! کی تواند که شود «هستی بخش»؟ وقتی ما می خواهیم انسان ایرانی این قرن که انسان مکتب امام خمینی است را گامی به جلو ببریم، نمی توانیم خودمان بخشی از آن نباشیم. پس واقعا باید در صف بایستیم، الگو بگیریم، الگو بشویم، و الگو بدهیم. در صف کسانی که این راه را رفته اند و به نتیجه رسیده اند؛ مثل شهیدان و علمای بزرگ، نه کسانی که راه غلط را تا به آخر پیموده اند و به بن بست رسیده اند. گروه دوم به تعبیر حضرت امام از بالاترین عنصری که وحشت دارند، از جوان سالم و مهذّب ماست که مبادا روزی در برابر ایشان طغیان کند. آن ها که خواسته یا ناخواسته به دیدگاه های غربی نزدیک ترند، تلاش می کنند تا از ابزار سینما در جهت اهداف خودشان به طور کامل و بدون هیچ اغماضی استفاده کنند و برای نابودی نسل جوان ما و نابودی اخلاق ما بهره بگیرند. آن ها سرمایه گذاری می کنند تا هر چه بیشتر فیلم بسازند و هر چه بیشتر از مفاهیم ضد انسانی را در آثار خود استفاده کنند و به شهوت پیدا و پنهان بپردازند تا افراد بیشتری را به دیدن آن ها ترغیب کنند. به همین دلیل است که بارها گفته شده شاخص پیشرفت ما، افزایش تعداد آثار نیست. میزان پیشرفت ما در سینما، بالارفتن میزان فروش نیست. البته که آن هم بخشی از شاخص ها و میزان ها است، اما باید دید نتیجه ی این افزایش چیست؟ من با صدای بلند می پرسم، آن کسانی که پنجاه بار در سال سینما می روند، چه کسانی هستند و آن هایی که چهل سال است به سینما نرفته اند، چه کسانی هستند؟! یک نفر جواب بدهد!
دلیل تفاوت بین مخاطبان سینما و کسانی که از آن دوری میکنند، از نظر شما چیست؟
قصد بی احترامی به هیچ کس را ندارم. من بخش قابل توجه را بحث می کنم. زاویه ی نگاه فرهنگ غربی که ما با آن تفاوت اساسی داریم، توجه ویژه و ویرانگر به عناصر شهوت و غضب است که در آثارشان خیلی به آن تکیه می کنند. در اسلام این دو عنصر هم بخشی از لوازم حیاتی انسان است، اما باید کنترل شوند و در جهت اهداف والاتری مورد استفاده قرار گیرند. غربی ها در آثارشان ایجاد غضب می کنند، ایجاد وهم می کنند، نیروهای شهوانی تحریک می کنند. چرا؟ برای مشغول بودن به لذتی غیر انسانی و بلکه حیوانی! شاهد هستیم و می بینیم که دنیای وهم و شهوت و غضب بر سر جوامع جهان چه آورده است. آن چیزی که انسان ها را خواب زده کرده، دچار وهم و خیال کرده، به نکبت شهوت مدرن آلوده کرده، همانی است که او را در اوج فقر و فلاکت و بدبختی و اختلاف های طبقاتی شدید، به سرگشتگی و سرگردانی عمیق و تاریکی دچار کرده که گویی هیچ راه برگشتی ندارد. این با تفکر اسلامی مغایرت دارد. مدیر ما باید این را بفهمد!
خب حالا، آیا سینمای ایران میتواند با تکیه بر نشاط اسلامی این سرگشتگی را برطرف کند و مخاطبان را جذب کند؟
قطعاً. اسلام با نشاط یک پیوند عمیق دارد. یکی از خواسته های بزرگ اسلام این است که ما در برابر دیگران، همیشه چهره گشاده داشته باشیم. یکی از مشخصه های نبی مکرم اسلام (ص)، تبسم و بشاش بودن ایشان بوده است. ما چرا این تهمت را می زنیم که اسلام با تفریح و سرگرمی مخالف است؟ اصلا این طور نیست. حتی در قضایای عاشورا، که محزون ترین اتفاق در تمام طول تاریخ است. همراهان امام حسین (ع) پرنشاط ترین شب عمرشان را گذراندند. در دفاع مقدس هم همینطور بود، آن ها واقعا نشاط داشتند. اما نشاطش فرق داشت با هرزه گویی، لغوگویی، و تمسخر دیگران، یا احیانا پرداختن به آن نفسانیت بی ارزش! لذت نشاط واقعی انسانی، با هیچ حال خوش حیوانی قابل قیاس نیست. انصافاً فرح، نشاط و سروری را که در خانواده مومنین هست با فرح، نشاط، و سرور خانواده های غیرمومن نمی توان مقایسه کرد. مدیر و هنرمند باید خودش این لذت را برده باشد تا بتواند آن را به دیگری پیشنهاد بدهد.
با وجود این، چرا سینمای امروز به سمت کمدیهای لغو و آثار سرخورده رفته است؟
متاسفانه باید گفت، این مسیر دردآور باعث شده تا کسانی را که روزی فیلم های ارزشمندی را در کارنامه داشته اند به سرخوردگی از وضع امروز دچار کند و آنان را به سمت کمدی های لغو و سخیف سوق بدهد. چرا؟ چون ما یعنی مدیران و تصمیم گیران، آن ها را در زمستانی سخت، در کوهستانی صعب العبور، پشت کوهی سهمگین نگه داشته ایم و بی پناه و بی توشه رهاشان کرده ایم. این درد را چند بار باید گفت و هیچ مدیری به آن توجه نکند؟! چرا توجه نمی کنند؟ چون نجاتشان را در فرهنگ سرخورده و سرشکسته ی غرب جستجو می کنند. این بن بست را باید کسانی باز کنند که اهل اندیشه، اهل فکر، و اهل تبیین باشند. آن هایی که می توانند راه را باز کنند، تبیین کنند، حرکت بسازند، جریان بسازند، و… گفتم اهل اندیشه! البته دانشگاه های سینمای ما هم در این عرصه کم مقصر نیستند.
در سرخوردگی فیلمسازان ارزشی و نقش دانشگاهها و انزوای افراد صاحباندیشه ای مانند آوینی چه عواملی را مؤثر می دانید؟
این، سینمایی که امروز ما در آن هستیم، قتلگاهی هست برای نوع آوینی ها! ما در زمان حیات آوینی با او چه کردیم و با او چه برخوردی داشتیم که امروز جملات او را کتیبه بالای سرمان می کنیم؟! مگر ما مرده پرستیم؟ در زمان حیات او، او را به سازمان صدا و سیما راه نمی دادیم… حالا برایش مستند می سازیم؟ جایزه به نامش می دهیم؟ جشنواره برایش برگزار می کنیم؟ مفهوم است! آوینی اگر مرده باشد برای ما عزیز است، چون دیگر نمی تواند اندیشه های ما را به نقد بکشد! چون دیگر قدرت ادامه ندارد، و کلامی و زبانی برای گویش ندارد! الأن اگر کسی پیدا شود، آیا بهتر از آوینی زنده با او برخورد می کنند؟! این در حالی است که من یقین دارم، اگر جستجو کنیم افراد بسیاری را از خرد تا کلان در رده های مختلف پیدا می کنیم که صاحب اندیشه هستند، صاحب توان هستند. این ها منزوی شده اند در سینما. چرا؟ به خاطر گرفتاری سینمای امروز به باندهای خطرناک، و مدیران غیرمهذب!
آیا این باندهای خطرناک به نفوذ بیگانگان در سینمای ایران مرتبط می شود؟
دوستی دارم که ده ها سال در اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی حضور داشت. او می گفت: که گاهی فیلمنامه ای با برآورد هنگفتی می آمد و اصرار می شد تا توسط آورنده ساخته شود. می گفت که نه سازنده را آدم صالحی می دانستند نه برای کار چنان هزینه ای را تأیید می کردند، به یقین برگشتی هم نداشت. می بینید؟ این معماها که البته یکی دو تا هم نیست، به دست های فعال آن باندها دلالت می کند. خود این افراد، پول هایشان، حمایت هایشان، اصرارشان، با وجود تبعات آثارشان! سؤال برنگیز نیست؟ اگر به دنبال نجات سینما هستیم باید آفت زدایی شود. ما در سینما نیاز به چیزی شبیه انقلاب داریم، چون نمی توانیم با یکی دو مورد حرکت اصلاحی به نتیجه ای درست و کامل برسیم.
انقلاب در سینما؟ احساساتی شده اید! ابعاد این انقلاب چیست؟ یعنی باید سینما پاکسازی بشود؟
قبول دارم که حرف سهمگین و وحشتناکی است. اگر سینمای امروز بر همین مسیری که اکنون می تازد و شتابان به دره می رود، برود! چاره ای نیست! امروز یا فردا باید این سینما را تطهیر کرد. عناصری که به وارستگی اخلاقی، انسانی، و اسلامی نرسیده اند، باید جایشان را به افرادی بدهند که لاأقل به مدارجی در این عرصه دست یافته باشند. معمار حکیم انقلاب می فرمودند که بروید، ببینید، کسی که قرار است فیلم بسازد، خودش که بوده؟ گذشته اش چه بوده؟ پدرش که بوده؟ خاندانش چه بوده اند؟ این حرف ها واقعی است… مدیران و تصمیم گیرندگان بروند بخوانند… ما چه می کنیم با این مردم؟!
معلوم است که شخصیت فیلمساز و تأثیر آن بر آثارش اهمیت دارد. اما آیا تا این حد؟!
بله، کاملاً. هر اثر هنری که خلق می شود، جلوه ای است از شخصیت خالق آن، یعنی او در اثرش، در نقاشی اش. در فیلمنامه اش، در فیلمش، متجلی است. او با خلق اثر دارد شرح نفس می کند و با آن خودش را باز تعریف می کند. در نتیجه اگر من درونم آلوده و متعفن باشد، به قطع و یقین آثارم نیز همین طور خواهد بود. عکس آن هم صادق است.
با این وصف، چه پیشنهادی برای تحول سینمای ایران دارید تا به اهداف فرهنگی و اسلامی نزدیکتر شود؟
رویکرد من به جوانانی هست که واقعا دغدغه مندند و دلشان به حال فرهنگ و دین کشورشان و به حال آینده شان می سوزد. آن هایی که نو رسته اند، آن هایی که در میانه راه هستند، و دلسوزند. این ها باید تک تک، یا دوتا دوتا، واقعا به حرف اسلام و انقلاب عمل کنند. شجاع باشند! با بصیرت باشند! عمیق باشند! اهل مطالعه و تهذیب باشند! مواظب باشند گنداب متعفن فرهنگ غربی آنان را آلوده نکند! باید مثل آوینی عمل کنند… اگر آوینی امروز بود، چه می کرد؟ من با او حشر و نشر داشته ام، آوینی جزو کسانی بود که هم درک داشت، هم پاک بود و هم قائل بود که باید قیام فردی و جمعی را شکل بدهد. ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به این داریم که کاری بکنیم. هر کس هر قدر می تواند… با یک فیلم بلند، با یک فیلم کوتاه، با یک مقاله، با یک سخنرانی! به هر حال باید فریاد زد که این سینما، سینمایی نیست که ملت را نجات بدهد.
با وجود آن باندهای خطرناکی که اشاره کردید، آیا این تحول در سینما شدنی است؟ و آیا این تحول شامل قطع دست بیگانگان از سینمای ایران هم می شود؟
اگر بخواهیم، می شود. من فقط خواسته ام را بر مبنای وظیفه ی دینی و انقلابی ام مطرح می کنم. هر جایی هم که به من مربوط شود، تلاش می کنم به آن عمل کنم. اما آن کسی که مسئول اصلی است، مدیران و تصمیم گیران هستند و کسانی که قرار است بر آن ها نظارت کنند! مسئولین باید دست بیگانه را از سینما قطع کنند. آن ها این کار را هم نمی توانند؟! حتماً می توانند جلوی بودجه های مشکوک را بگیرند! لابد می توانند جایزه هایی که ناحق است ندهند! قطعاً می توانند فیلم هایی که فرصت برای دشمن فراهم می کند به جشنواره های خارجی نفرستند! با این نوع کارها تا حد زیادی دست بیگانه از سینما دور می شود. مسئولان می توانند ریشه ی ارتزاق روشنفکرنماهای غربزده را با کوتاه کردن دست دشمن خشک کنند. این گام بسیار مؤثری است. اگر دست آمریکا و غرب و به طور کلی دست دشمنان از سینمای کشور کوتاه شود، آن وقت می توان در باره ی سینمای مطلوب اندیشید.
آیا این کار میتواند سینما را به مسیری برگرداند که خانوادهها را جذب کند؟
آنقدر اوضاع خراب شده که تغییر در آن به این سادگی رخ نخواهد داد. مهم این است که این اساس باید از بنیان زیر و رو بشود. به ما اتهام می زنند که ما قشری فکر می کنیم. مسلماً خودشان مستحق این اتهام هستند. آنان فردی ترین و انحصارگرایانه ترین حرکت ها را انجام می دهند. آنچه امروز بر سر سینما آمده خواست یک جمعیت اندک است. آنان مجموعه مردم را از سینما محروم کرده اند! مسئولیت آن را هم نمی پذیرند و سعی می کنند هزینه اش هم را به گردن دیگران بیندازند، که این یک دروغ بزرگ است. اگر آن ها که اتفاقاً خیلی هم نیستند، اما نفوذی قدرتمند دارند، بگذارند سینما در ریل خودش قرار بگیرد و در مسیر خودش حرکت کند، آن وقت معلوم می شود که چگونه صف های طولانی خانواده ها پشت در سینما شکل می گیرد. این را باید به تمامه درک کرد و تا درک نشود راه به جایی نمی بریم.
متشکرم از بحث مفصل و روشنگرانه شما.
من هم متشکرم. ای کاش فایده ای داشته باشد. ان شاءالله
حمید رسولیان از طراحان و مجریان برجسته ی جلوههای ویژه میدانی فیلم و سینمای ایران است که از سال 1372 تاکنون مشغول به فعالیت بوده و طراحی و اجرای جلوههای ویژه میدانی بیش از ۵۰ سریال و بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی را به انجام رسانیده است. از جمله آثار شاخص او میتوان به سریالهای ماندگار «در چشم باد»، «روزگار غریب»، «تبریز مه آلود»، «سالهای مشروطه»، «ستارخان»، «تانک خورها»، و «یزدان» اشاره کرد. فیلمهای سینمایی «غریب»، «دست ناپیدا»، «پیشمرگ»، «اسفند»، و «صیاد» از جمله آثار جدید او در دو سال گذشته است که به خاطر آنها موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه میدانی در سه دوره متوالی جشنواره فیلم فجر شده که در تاریخ سینمای کشور بی نظیر است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:
آقای رسولیان، به عنوان برنده چندین سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه میدانی در جشنواره ی فیلم فجر (به صورت پی در پی) و نیز سایر جوایز از جشنواره های دیگر، ارزیابی شما از وضعیت کنونی سینمای ایران چیست؟ آیا پیشرفتهای فنی می تواند جای ضعف محتوایی را پر کند؟
به هیچ وجه! من در فیلمهایی که جلوه های ویژ هی آنها را کار کرده ام، ثابت کردهام که تکنولوژی باید در خدمت محتوا باشد، نه جایگزین آن. برخی بر این جایگزینی اصرار دارند و متأسفانه به فیلم و سینما آسیب هم وارد کرده اند. امروز شاهد ضعف محتوایی شدیدی هستیم. سینما به سمت تجاریسازی مطلق پیش رفته و دغدغه اصلی سرمایه گذاران بیش از مسئولیت های فرهنگی و هنری، فقط بازگشت سرمایه و سودآوری شده است.
این تجاریسازی چه تأثیری بر پرداخت به موضوعات اخلاقی داشته است؟
دقیقاً مشکل همین جاست! وقتی پای فروش و اکران به میان میآید، موضوعات اخلاقی به حاشیه رانده میشوند. من در جشنوارهها و موقعیتهای مختلف شاهد بودهام که چگونه فیلمهای سطحی و گاه ضد فرهنگی به بهانه جذب مخاطب تولید میشوند. این روند ضربات سنگینی به پیکره اجتماع و خانوادهها وارد کرده است.
به نظر شما آیا تغییرات سیاسی بر این روند تأثیر گذاشته است؟
نوسانات سیاسی تأثیر مستقیمی داشتهاند. در برخی دورهها شاهد سیل فیلمهای غربگرایانه بودیم که ضد فرهنگی هم بودند. در مقابل، زمانی که تولیدات به سمت موضوعات جدی، دفاع مقدس و ارزشهای خانواده رفت، نه تنها کیفیت بهتر شد، بلکه رضایت عمومی هم افزایش یافت.
اگر حرف شما را بپذیریم باید بگوییم که ساختار سینمای ایران کاملاً دولتی است. آین دریافت را قبول دارید؟
درست است. سینمای ایران به دلیل مشکلات اقتصادی نیازمند حمایت دولت است. این واقعیتی انکارناپذیر است.
با این وصف، چگونه میتوان این چالشها را مدیریت کرد؟
مشکل وقتی شروع میشود که تدابیر درست و حساب شده ای به کار گرفته نمی شود. این بی تدبیری، میدان را برای سوء استفاده باز می کند. هم کسانی که دنبال فرصتی برای دلبری نزد مسئولان دولتی هستند، و هم کسانی که به پشتوانه ی سرمایه و اعتبار مادی شان، سینما را به سمت خود می چرخانند. نتیجه چنین تدابیری، هزینه های بالای تولید در بخش دولتی، و محتوای ضعیف و غیرخانوادگی در بخش خصوصی است. البته با احترام به استثناها، که خب استثنا هستند و نمی توانند جای قاعده را بگیرند.
خطر اصلی ادامه این روند چیست؟
اگر به این روند ادامه دهیم، آسیبهای غیرقابل جبرانی خواهیم دید. وقتی سینما نتواند به واقعیتهای اجتماعی، دغدغه های فرهنگی، و مسائل اقتصادی مردم بپردازد، وقتی نخبگان فرهنگی نتوانند راه کارهای گذار از مشکلات را ارائه دهند، نه تنها در جا خواهیم زد، بلکه به عقب برمیگردیم.
راهکار شما برای برونرفت از این وضعیت چیست؟
دو راهکار اساسی دارم؛ اول بهرهگیری از دانشمندان جامعهشناسی، انسانشناسی و اخلاقشناسی در تولید محتوا، دوم ایجاد فضایی که در آن حمایت دولتی مانع تولید آثار نقدگرا و تفکربرانگیز نشود. وقتی متخصصان واقعی وارد کار شوند، میتوان هم مشکلات مردم را نشان داد، هم استانداردهای هنری را رعایت کرد.
و سخن پایانی؟
سینمای ایران نیازمند تحولی اساسی است. تکنولوژی – همان چیزی که من سالهاست با آن کار میکنم – فقط ابزار است. محتوای غنی، متعهد و مردمی است که میتواند سینمای ما را نجات دهد. امیدوارم روزی برسد که سینمای ایران بتواند فارغ از هرگونه گرایش باندی و سیاسی، آینه تمامنمای جامعه باشد.
در شرایطی که سینمای ایران با بحرانهای ساختاری و اجرایی متعددی دست به گریبان است، با جبار آذین، تحلیلگر و منتقد صاحبنظر به گفتوگویی عمیق و همهجانبه نشستیم. او منتقد و مدرس برجسته سینما، تئاتر و تلویزیون، با پنج دهه تجربه درخشان در عرصه قلم و رسانه، چهرهای پیشکسوت و تأثیرگذار در حوزههای فرهنگی و هنری است و سالها سردبیری نشریات و خبرگزاریهای معتبر را بر عهده داشته و از بنیانگذاران انجمن منتقدان سینما و کانون ملی منتقدان تئاتر محسوب میشود. همچنین عضویت در انجمنهای معتبر تئاتری و سینمایی جهانی و داوری در جشنوارههای متعدد، گواهی بر جایگاه بلند او در این عرصههاست. آذین، دانش سینما و کارگردانی را از بهرام بیضایی، داستاننویسی و نمایشنامهنویسی را از اکبر رادی، فنون تئاتر را از نعمتالله اسداللهی، فیلمنامه و نمایشنامهنویسی را از غلامحسین ساعدی، و بازیگری را از عزتالله انتظامی و پرویز فنیزاده آموخته و امروز نیز با همان شور و تخصص به تدریس و نقد هنری ادامه میدهد. این مصاحبه که علی الظاهر به تمامی ابعاد نظرات وی در آن اشاره شده، تصویر جامعی از مشکلات سینمای ایران ارائه میکند و نشان میدهد سینمای ایران در یک بحران چندبعدی قرار دارد که در لایه های پنهان و آشکار فراوانی ریشه دوانیده است.
آقای آذین عزیز! با عرض سلام و خوش آمدید، به عنوان اولین سؤال می پرسم که ارزیابی کلی شما از وضعیت کنونی سینمای ایران چیست؟
سینمای ایران امروز به وضوح در حال افول است. این یک سینمای دولتی، نهادی، و باندی است که نه بر اساس نیازهای ملی و مردمی، بلکه بر مبنای وفاداری به اهداف و سیاستهای همان ها هم شکل گرفته است. تجربه جهانی به وضوح نشان داده که این گونه ی سینما که اساس آن را سیاست، تجارت، سودجویی افراطی و رفاقت تشکیل میدهد، نه فرهنگ و هنر! سالهاست که مردود شده و شکست خورده است.
چه عواملی را در شکلگیری این وضعیت مؤثر میدانید؟
در واقع مشکل از ساختار مدیریتی آغاز میشود. با هر تغییر دولت، سیاستها و مسئولان فرهنگی هم عوض می شود، این تغییرات شرایطی را فراهم می کند که باندهای فرصت طلب هم از آن سوء استفاده کنند. از آن جهت که در سینمای ما، مدیران و رؤسا متأسفانه عمدتاً از میان سیاسیون انتخاب میشوند نه از بین اهالی هنر و قلم متخصص و کاربلد، ناگزیر آنان هم خواسته یا ناخواسته از مشاورانی کمک می گیرند که به دنبال همین فرصت ها هستند. نتیجه ی این مدیران نابلدِ سیاستزده ی فاقد درک درست و هدفمند از هنر، سینما و نیازهای مردم با آن رویکردهای جناحی می شود، همین که می بینیم.
پس شما معتقدید، مسبب وضعیتی که تصویر میکنید، مدیران هستند. درست است؟
معلوم است! نتیجه این شده که سلیقهمداری حاکم شده است. به همین دلایل، در دورههای مختلف، تنها کسانی که به خط فکری سیاسی و غیر سیاسی مدیران نزدیکتر بودهاند امکان فعالیت پیدا کردهاند. به راحتی شاهدیم که در برههای فقط فیلمهای اجتماعی، در دورهای فقط فیلمهای دفاع مقدسی و مقاومتی، و زمانی دیگر فقط کمدیهای سطحی در اولویت تولید قرار گرفتهاند. این نوسانهای سیاستزده بسیاری از سینماگران را به حاشیه رانده و بیکاری و تفرقه را دامن زده است.
اما به نظر میرسد مشکلات فراتر از مسائل مدیریتی است. سایر چالشهای پیش روی سینمای ایران را چگونه می بینید؟
سینمای امروز ایران دچار انواع بیماریهاست: از مشکلات فکری و فرهنگی گرفته تا سیاستزدگی و رفاقتبازی. باندهای مافیایی تولید و اکران، ملوکالطوایفی، تفرقه و رقابتهای ناسالم، هجوم پلتفرمهای غیرحرفهای، نفوذ پولشویان و هنرفروشان، همه و همه فضای سینما را آلوده کردهاند. البته این وضعیت منحصر به سینما نیست و در دیگر هنرها مثل موسیقی و تئاتر هم چنین وضعیتی مشاهده میشود.
ریشه ی آن را در چه چیزهایی می دانید؟
در دوره پهلوی، سینما عمدتاً مبلّغ سیاستهای رژیم بود و ابتذال در آن بیداد میکرد. تولید هرگونه فیلم ضد ملی، ضد دینی و ضد اخلاقی آزاد بود، در حالی که آثار هنری با محتوای سیاسی و متعهد امکان تولید نداشتند. پس از انقلاب، البته، تحول مثبتی رخ داد. سینمای مبتذل کنار رفت، تولیدات معناگرا و ارزشمند رشد کرد، مخاطب به سینما برگشت، حضور زنان در سینما متحول شد، و سینمای ایران در عرصه جهانی هم مطرح گردید. اما متأسفانه به مرور، با ورود مدیران غیرفرهنگی و سیاستزده، مجدداً تجارت و کاسبی بر هنر غلبه کرد.
این را قبول دارم که مدیریت غیرفرهنگی و سیاستزده آسیب می رساند!
کاملا!… و از این بدتر، تفرقه و انفکاکی است که در بین سینماگران بروز کرده است. با این مدیریت، سینماگران فعال امروز کشور حداقل به چهر دسته تقسیم شده اند: گروهی وابستگان دولتی و نهادی هستند که اوضاع نسبتاً خوبی دارند، عده ای گویا متفاوت می اندیشند که حالا یا نسبت به شرایط موجود منتقدند یا در قالب اپوزیسیون قرار می گیرند و به هر صورت از پشتیبانی هایی بهره مندند، گروه سوم، فیلمسازان بازاریساز هستند که ظاهراً چرخشان خوب میچرخد! از اینها که بگذریم، در گروه چهارم، عده ی بسیاری از سینماگران کاربلد و استخوان خرد کرده حضور دارند که به حاشیه رانده شده اند و فقط با غم و اندوه این اوضاع نابسامان را در سینما نظاره می کنند. این تقسیمبندی ناسالم نتیجه شکافهای فرهنگی و اجتماعی است که به بیسر و سامانی و دوری مردم از سینما انجامیده است.
و شما این را نتیجه ی مدیریت مدیران ارزیابی میکنید؟
قبلا گفتم، باز هم تکرار میکنم، مدیران سینمایی کشور به دلایل متعددی مقصر اصلی هستند: بیسوادی هنری و سینمایی، سیاستزدگی، اهمال و غفلت، انحراف از مسیر اصلی، و بازیهای نمایشی. آنها حتی یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمای پس از انقلاب، یعنی جشنواره فیلم فجر را هم تکهپاره کردهاند و سینمای کودک و نوجوان و جشنواره آن را به نابودی مطلق کشانده اند. بدتر این که این مدیران نقدناپذیر هم هستند و راه را بر هرگونه تحول و اصلاح بستهاند. هر کس هم انتقادی به گوشه ای از این همه اشتباهات بکند، کلاً حذف می شود!
آیا از طریق قانونی نمیتوان احقاق حق کرد؟ اساساً ساختار حقوقی و تشکیلاتی سینمای ایران را چگونه میبینید؟
نحوه ی مدیریت سینمای ایران فاقد جایگاه قانونی استاندارد و تعریفشده است. به جای قانونمندی؛ سلیقهمداری و حکومت قبیلهای و حزبی بر آن حاکم است. ساختار آن کاملاً فرسوده است. حتی سازمان متولی سینما هم کارایی خود را از دست داده است. ظهور باندهای تخریب گر در سینما هم نتیجه مستقیم همین مدیریت نادرست است.
این که خیلی دردناک است! پس چه راهحلهایی برای نجات سینمای ایران وجود دارد؟
اگر گوش شنوایی باشد، راهحلهای زیادی هست که به نظر من، اساسی ترین آنها عبارتند از: «مردمی و ملی شدن سینما و خروج آن از چارچوبهای حزبی و سیاسی»، «قطع وابستگی به سوداگری و تجارتزدگی»، «سپردن مدیریت سینما به اهل هنر و متخصصان واقعی»، «انجام اصلاحات اساسی در مدیریت، و نیز در مناسبات تولید و اکران»، «پایان دادن به تفرقه در بین اهالی سینما»، و «ایجاد ساختارهای قانونمند و شفاف». تردید نکنید که بدون این تغییرات اساسی، هیچ تحول مثبتی در سینمای ایران رخ نخواهد داد.
کلام پایانی؟
از زمانی که سیاست و تجارت به سینما راه یافت، هنر و فرهنگ و اخلاق از آن رخت بربست. سینمای ایران برای نجات نیاز به یک تحول بزرگ و همهجانبه دارد. این صنعت به معماران نوین و نگاههای تازه نیازمند است. باید این نکته را به خود یادآوری کنیم که بدون یک انقلاب فرهنگی واقعی در تمام ارکان سینما، امیدی به بهبود وضعیت نیست.
موارد زیادی را مطرح کردید که نشان از تدبر و تأمل فراوان جنابعالی در همه ی این سالهای حضور عالمانه در سینمای کشور دارد. به یاری خدا، اگر بار دیگر فرصت مناسبی فراهم شود، چقدر خوب است که تک تک این عبارات را باز کنید و شرح بدهید تا مسئولین دولتی و غیر دولتی به آنها توجه کنند. به هر حال ممنونیم از این که وقت گذاشتید و در این مصاحبه شرکت کردید.
من هم ممنونم. امیدوارم این دلسوزیها نتیجه ی مفیدی در بر داشته باشد.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به دنبال انتشار پیام سرلشکر باقری رییس ستاد کل نیروهای مسلح «اینجا»، مهدی عظیمی میرآبادی با تحلیلی بر این پیام، به بررسی آن پرداخت.
پیام رییس ستاد کل نیروهای مسلح به ششمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه رسام که در مراسم اختتامیه ی این جشنواره قرائت شد، به وضوح بر نقش جشنواره های فیلم دفاع مقدس و مقاومت در حفظ و انتقال ارزشهای تاریخی انقلاب اسلامی تأکید دارد. این جشنواره، و جشنواره هایی از این دست مثل جشنواره ی فیلم مقاومت که روی آثار برتر این حوزه دست می گذارد و آن ها را به جامعه ی مخاطبان معرفی می کند، به عنوان یک رسانه فرهنگی مؤثر، بخش مهمی از مسئولیت انتقال میراث گرانقدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به نسلهای جدید را بر عهده دارد. نمونه های بارز این آثار را میتوان در میان مجموعه ای از فیلم های سینمایی، فیلم های کوتاه، سریال ها، پویانمایی ها و امثال آن جستجو کرد و نام های شاخصی مثل «آژانس شیشهای»، «بازمانده»، «بر بال فرشتگان»، «سفر به چزابه»، «افق»، «مردی شبیه باران»، «حماسه ی مجنون»، «حمله به H3»، «تک تیرانداز»، «سرزمین خورشید»، «جنگ نفتکش ها»، «موقعیت مهدی» و… را یافت که ضمن توجه به ارزشهای بیانی زبان سینما، روحیه ایثار و مقاومت را به مخاطبان فراوان خود منتقل نموده و در حفظ هویت ملی، ارزش های انسانی، و آموزه های الهی اسلام تأکید ورزیده اند.
این پیام، به درستی بر قدرت منحصر به فرد سینما در انتقال مفاهیم عمیق فرهنگی و تاریخی نیز تأکید میکند. سینمای مقاومت و دفاع مقدس در ایران ثابت کرده است که میتواند هم جنبه سرگرمی و هم جنبه آموزشی داشته باشد که ضمن بازنمایی واقعیتهای جنگ و دفاع، و تلاش برای همذات پنداری مخاطبان با قهرمان های داستان و بهره مندی از لذت داستان پردازی و درام، آنان را به لطایف و ظرایف جزئی ترین ارتباطات رزمندگان دفاع مقدس و مقاومت (از شهیدان شاخص و منحصر به فرد گرفته تا آحاد مردمی که در مسیر آنان گام بر می دارند) بیش از پیش آگاه کند. ظرفیت های الهی و انسانی مبتنی بر عدالت و ظلم ستیزی، ارتقای روحیه ی سلحشوری و مقاومت، و تعالی ویژگی های ایمان و پایداری در این سینما، به صراحت آن را به سوی بهره مندی از ظرفیتهای جهانی سوق می دهد.
از دیگر نقاط قوت این پیام، توجه به مقوله ایثار و فداکاری به عنوان بخشی جداییناپذیر از تاریخ معاصر ایران بزرگ و قدرتمند است. ضرورت حفظ یاد و خاطره رشادتهای دوران دفاع مقدس و مقاومت که از کلیدی ترین ایام و فرازهای انقلاب اسلامی است، و بی تردید، همچنان در تاریخ ایران تا ابد خواهد درخشید، از مهمترین و راهبردی ترین الگوهای مدیریت جزئی و کلی در جمهوری اسلامی است و هر مسئول آگاه و دلسوزی بر روشن نگهداشتن این چراغ پرفروغ تأکید می ورزد. هر چند ممکن است برخی افراد خواسته یا ناخواسته در کاستن اهمیت آن تلاشی داشته باشند. در این راستا، همراه با آثار فیلم و سینما باید از برگزاری نمایش ها، ساخت و ارائه ی آثار موسیقایی، عکس، هنرهای تجسمی، و انتشار خاطرات رزمندگان در قالب کتابهای مختلف نیز نام برد که مکمل یکدیگر در انتقال ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت به نسلهای بعد بوده و هستند.
توجه این پیام که به طور خاص هنرمندان را به خلق آثار هنری در حوزه مقاومت و دفاع مقدس تشویق میکند، نشان از شناخت صحیح از نقش مؤثر هنرمندان در جامعه است. همراهی هنرمندان به صورت عام، و تلاش برای حفظ و انسجام هنرمندان مؤثر و فعال در عرصه ی هنر مقاومت و دفاع مقدس به ویژه در زمینه ی فیلم و سینما، و جلوگیری از انزوا و دلسردی آنان، مسیر مطلوب انقلاب اسلامی را در بستر فیلم و سینما هموارتر می سازد و با پرورش استعدادهای جوان در سایه ی اساتید مجرّب، مبرّز، و برجسته ضمن ارتقای کیفیت تولید و عرضه ی آثار، آینده ای شکوفا و روشن را به تصویر می کشد.
این همه به نتیجه نخواهد رسید، اگر بین نهادهای مختلف فرهنگی، هنری، سینمایی، تلویزیونی، دولتی، عمومی، و خصوصی همکاری لازم صورت نپذیرد. تأکید بر این نکته ی بسیار مهم، یکی دیگر از نقاط قوت پیام سردار ریاست ستاد کل نیروهای مسلح است که هماهنگی سازمانی را برای پیشبرد اهداف فرهنگی مورد نظر ضروری می نماید. قطعاً همکاری و هماهنگی بین نهادهای مختلف به ارتقای کیفیت رویدادهای فرهنگی می انجامد و این الگوی برگرفته از سال های دفاع مقدس! میتواند به تولید و عرضه ی آثار هنری باکیفیتتر و تأثیرگذارتر در حوزه دفاع مقدس و مقاومت منجر شود.
به یاری خدا؛ مدیریت جوان، پرانگیزه، و خوش فکری که مسئولیت جدید سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت را به عهده گرفته است، تلاش مؤثر و مفید این سازمان را در راستای اجرای اهداف بلند تصویر شده توسط ریاست ستاد کل نیروهای مسلح نوید می دهد.
دکتر پیمان علویزاده، چهره پیشکسوت و تأثیرگذار سینما و تلویزیون ایران، با سابقهای درخشان در جایگاههای سرمایهگذار، تهیهکننده، مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره مؤسسات معتبر نقشی کلیدی در توسعه صنعت فیلم کشور ایفا کرده است. از تولیدات سینمایی شاخص ایشان میتوان به “مرسدس”، “جوانی”، “تلفن”، “چتری برای دو نفر”، “چند کیلو خرما برای مراسم تدفین” و “و…ناگهان (بدون اجازه)” اشاره کرد که هرکدام در دوره خود مهم ارزیابی می شدند. در تلویزیون نیز تولید “بهار عشق”، “مهربانو” و مشارکت در سریالهای ماندگاری مانند “تفنگ سرپُر” و “مختارنامه” (به عنوان یکی از عظیمترین پروژههای تلویزیونی ایران) از جمله افتخارات او است. کارنامه او، گویای تعهد عمیق و مدیریت هنرمندانه وی در خدمت به سینما و تلویزیون ایران است. پایگاه خبری سینمای خانگی با وی مصاحبه ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:
آقای علویزاده، شما در جایی سینمای ایران را در “برزخ” توصیف کردید. این هشدار، آیا نشاندهنده ی بحران است؟
دقیقاً! سینمای ما امروز میان یک دو راهی تاریخی گیر کرده: یا باید شاهد تحولی اساسی باشیم که امیدوارم اینطور باشد، یا دردمندانه باید سقوطی فرهنگی را تجربه کنیم. متأسفانه نشانههای وضعیت دوم بیشتر به چشم میآید.
اتفاقاً شما سینما را هم با همین دیدگاه به دورههای قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرده اید. گویی این تقسیمبندی به معنای برتری یکی بر دیگری است. این طور نیست؟
نه! ببینید دوست من! ما در هر دو دوره شاهد نقاط قوت و ضعف بودهایم و هستیم. قبل از انقلاب با وجود فیلمفارسیها، شاهد ظهور موج نوی سینمای ایران با چهرههایی مثل کیارستمی و مهرجویی هم بودیم. بعد از انقلاب هم با وجود برخی فیلمهای ضعیف و بدون مخاطب، آثار درخشانی خلق شد. اما امروز چه؟!
امروز چه؟ مگر امروز چه اتفاقی افتاده؟
ما امروز متأسفانه به ابتذال رسیدهایم! هجوم کمدیهای تکراری و بیمایه، سلیقه مخاطب را به پایینترین سطح ممکن کشاندهاند. این روند از نظر جامعهشناسی بسیار خطرناک است.
خب این وضعیت در پیش از انقلاب که بدتر بود… بدتر نبود؟
این قیاس غلط است. نزدیک به چهل و شش سال از انقلاب اسلامی گذشته و شرایط فنی، هنری، و محتوایی تغییرات اساسی کرده است. از انقلابی که همواره داعیهدار فرهنگ اسلامی بوده، چنین وضعیتی قابل پذیرش نیست. ما امروزه باید سینمایی می داشتیم که هم از نظر محتوایی، هم از نظر هنری، و هم از نظر ارتباط با مخاطب در بالاترین سطح باشد. انصافاً پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب، این سطح، اصلا مطلوب نیست.
درست می گویید، این سینما با توجه به اهدافی که اعلام شده، تا سطح مطلوب خیلی فاصله دارد.
ضمن این که مدیریت های غلط، ناپخته، و سلیقهای هنرمندان زیادی را منزوی کرده، خیلی ها را به ساخت فیلم های سطحی و مبتذل کشانده، خیلی های دیگر را خانه نشین کرده است. صادقانه بگویم، با کمال تأسف، آن چه می بینیم سینمای فرهنگی نیست. من نمی گویم فیلمهای کمدی ساخته نشود، نه! حرف من این است که باید در کنار فیلمهای کمدی و سرگرمکننده، فیلم های جدّی و هنری هم ساخته شود؛ فیلم هایی که به مسائل اجتماعی روز مردم می پردازد و حتی فیلم های کاملا هنری هم نزد افراد خاصی محبوبیت دارد. باید این گونه فیلم ها نیز ساخته شود. سینما باید خوراک فرهنگی مناسب برای جامعه داشته باشد و سطح نگاه و سلیقهی مردم را ارتقا دهد. در واقع باید فرهنگسازی شود نه آنکه ضد فرهنگ عمل شود…
ما از مدیران کشور جمهوری اسلامی که داعیه دار فرهنگ اسلامی است، چنین توقعی را نداریم.
پس شما برخی از مدیران فرهنگی را مسئول این وضعیت میدانید. دلیل این اتهام سنگین چیست؟
چون آنها غالباً هنر را نمیفهمند! با دیدگاههای تکبعدی و غیرحرفهای، هم خلاقیت را کشتهاند و هم به هنرمندان آسیب زده اند. آن ها را یا به مهاجرت سوق داده اند و یا به ساخت فیلمهای بیکیفیت وادار کردهاند، و یا این که به کنج عزلت فرستاده اند.
اما برخی معتقدند همین مدیریت باعث شده سینمای ایران در جشنوارهها بدرخشد.
فضای حداکثری، نتیجه ی رفتار مدیریتی است، نه افتخارات سینماگران ایرانی در داخل و خارج از کشور! این افتخارات محصول نبوغ فردی آن هایی است که علیرغم سیاستهای غیر اصولی و متغیر، کار کردهاند. ببینید! وقتی برای یک فیلم ساده بارها اصلاحیه می دهند، و گاهی اصلاحیه ها همدیگر را نقض می کنند، و گهگاه اعصاب هنرمند را به هم می ریزند که واقعاً احساس درماندگی می کند! اساساً چگونه میتوانند ادعای حمایت از سینما داشته باشند؟
راه حل شما چیست؟ آیا راه بهتری سراغ دارید؟
بله! به نظر من، باید پروانه ساخت را حذف کرد. ممیزی باید به حداقل برسد. باید بگذارند تهیهکنندگان و کارگردانان با تشخیص خودشان کار کنند. بزرگترین داور، خود مردم هستند، نه برخی مدیران ناآگاه.
این حرفها شبیه به نظامهای سینمایی لیبرال است. مگر با فرهنگ ما سازگار است؟
مگر مثلاً در ترکیه یا امریکا یا هر کشور دیگری ممیزی نیست؟ حتماً هست! اما خیلی از ممیزی های آنها حرفهای است. اکثر ممیزی های ما سلیقهای است. هر مدیری عوض می شود، سر تا پای ممیزی ها تغییر می کند. مگر کشور قانون ندارد؟! مشکل ما “روحیه کاسبکارانه” در بخش قابل توجهی از مدیریت فرهنگی است. بسیاری از مدیران می خواهند سلیقه ی خود را اعمال کنند. این اصلا راه درستی نیست که با بهانه های غیر اصولی جلوی کار و تلاش دیگران را بگیریم. البته که اگر راه را باز بگذارند، سینمای ایران قدرت رقابت با خیلی از کشورها و حداقل ترکیه و کره را دارد.
و اگر این روند ادامه پیدا کند؟…
اگر همین روال را ادامه بدهند، نه تنها سینما، که کل فرهنگ عمومی آسیب خواهد دید. سینما آینه جامعه است. وقتی این آینه مخدوش باشد، تصویر ما هم مخدوش خواهد شد.
خیلی عالی… و سخن پایانی؟
تا وقتی اغلب مدیران فرهنگی ما از سینما فقط “فیلم های گرانقیمت” یا “کمدیهای مبتذل” را میفهمند، نباید انتظار معجزه داشته باشیم. بزرگترین ضربه را کسانی میزنند که داعیه فرهنگداری دارند، اما در عمل جز محدودیت و کوتاه نظری چیزی ارائه نمیدهند.
از این که در پاسخ به پرسشهای مستقیم و بدون تعارف ما، پاسخهای صریح دادید و سعی کردید تا همراه با جسارت و شجاعت همه جوانب موضوع را مورد بررسی قرار بدهید، سپاسگزارم.
من هم از شما که این فرصت را در اختیارم قرار دادید، متشکرم.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از آنا، پروژه سینمایی «چشمهایش» به کارگردانی بهمن فرمانآرا، وارد مرحله پیشتولید شد و علی مصفا و صابر ابر به عنوان بازیگر به این اثر پیوستند.
همچنین محمد شمس لنگرودی شاعر، پژوهشگر و نویسنده نامدار کشورمان نیز از دیگر بازیگیان این فیلم سینمایی است. این شاعر معاصر پیش از این تجربه بازی در فیلم های سینمایی «رفتن»، «احتمال باران اسیدی» و «دوباره زندگی» را نیز دارد و «چشمهایش» جدیدترین تجربه اوجلوی دوربین خواهد بود.
فیلم «چشمهایش» با کارگردانی بهمن فرمانآرا با حمایت بنیاد سینمایی فارابی، در حال تولید است.
بهمن فرمانآرا پیش تولیدفیلم سینمایی «چشمهایش» با اقتباس از رمان بزرگ علوی را در شهرک سینمایی غزالی کلید زد.
این فیلم اقتباسی است از رمان چشمهایش اثر ماندگار بزرگ علوی که در مرحله پیشتولید قرار دارد و در سالگرد هفتادمین چاپ این اثر مجوز فیلمنامه گرفته است.
بهمن فرمانآرا و شادمهرراستین به طور مشترک بهعنوان نویسنده فیلمنامه این اقتباس را گرد هم آوردهاند.
«چشمهایش»، رمانی که اولین بار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد، داستانی پُر از رمز و راز از زندگی یک نقاش انقلابی را روایت میکند؛ نقاشی که در دل یک فضای پرتنش سیاسی و اجتماعی، با دنیای پیچیدهای از عشق و مبارزه روبهرو است. بهمن فرمانآرا، کارگردان و نویسنده مطرح سینما، که پیش از این تجربههای موفقی، چون «شازده احتجاب» و «سایههای بلند باد» را در کارنامه دارد، با این پروژه دوباره به سراغ ادبیات معاصر ایران رفته تا تصویری نو از این اثر جاودانه خلق کند.
این فیلم که در حال حاضر در مرحله پیشتولید قرار دارد، به زودی مراحل اصلی تولید خود را با حمایت بنیاد سینمایی فارابی آغاز خواهد کرد.
همچنین به گزارش این پایگاه به نقل از شبکه های اجتماعی گفتنی است؛ خبرگزاری ها خبر داده اند، بهمن فرمان آرا تهیه کننده فیلم معروف در امتداد شب فیلم تازه خود “چشمهایش” را با حمایت فارابی میسازد. حامد جعفری، مدیر تازه ی فارابی از جمله سینماگران مورد حمایت جریانات ارزشی بوده و بواسطه همین حمایتها بالا آمده و حالا اینکه در فارابی میخواهد از امثال فرمان آرا حمایت کند، یک معنی بیشتر ندارد و اینکه بالاخره جریان ارزشی هم فهمیده که فیلمسازی با شعار و ارگان زدن و پول خرج کردن درنمیآید و واقعا باید استعداد هم داشت.
جذب فرمان آرا که در دهه پنجاه و با حمایت مهدی بوشهری-شوهر اشرف پهلوی- شرکت فیتسی را راه انداخت، نوید این را می دهد که ارزشیون از بودجه خرج کردن برای افراد فقط ظاهرالصلاح دست بردارند! و میتوان امیدوار بود به زودی از پوری بنایی هم برای بازی در یک فیلم دعوت به عمل آورد یا کمک کند کارگردان در امتداد شب -پرویز صیاد- هم به ایران برگردد و فیلم تازه ای از صمد بسازد.
داود کنشلو، روزنامهنگار و منتقد سینما، و از چهرههای فعال رسانهای ایران است که عمدتاً با خبرگزاری ایکنا همکاری دارد. او که با رویکردی تحلیلی و تخصصی، در حوزههای نقد سینما، هنرهای نمایشی و مسائل فرهنگی فعالیت میکند، با تسلط بر اصول روزنامهنگاری و نقد فیلم، آثار سینمایی را با نگاهی عمیق و به دور از کلیشههای رایج تحلیل میکند و با نگاهی آسیبشناسانه به گفتمان رسانهای میپردازد. وی به عنوان عضو انجمن منتقدان خانه سینما، در عرصههای مختلفی از تحلیل مسائل روز رسانه تا پژوهشهای فرهنگی حضور فعال دارد. ترکیب دانش تخصصی سینمایی با مهارتهای حرفهای روزنامهنگاری، او را به چهرهای شاخص در حوزه نقد و تحلیل فرهنگی تبدیل کرده؛ نوشتههایش غالباً با نثری روشن، مستند و متعهدانه همراه است و جایگاه ویژهای در میان همکاران رسانهای و جامعه سینمایی دارد.
با سلام و احترام، ممنون از شما که وقت ارزشمندتان را در اختیار ما گذاشتید. امروز میخواهیم درباره وضعیت سینمای ایران در مقایسه با دهههای گذشته گفتوگو کنیم. به نظر شما، چرا سینمای امروز ایران بیشتر به سمت تولید آثار سرگرمکننده و گیشهای رفته است؟
سلام و درود به شما. بله، متأسفانه در سالهای اخیر، سینمای ایران بیشتر در خدمت گیشه و سرگرمی بوده است. فیلمهایی که امروز میبینیم، عمدتاً هدفشان خنداندن مخاطب برای دقایقی کوتاه است. این اتفاق دلایل مختلفی دارد؛ از مسائل اقتصادی گرفته تا عوامل فرهنگی. البته جای بحث مفصلی دارد، اما بهطور خلاصه میتوان گفت که شرایط جامعه و سیاستگذاریهای نادرست در این روند تأثیرگذار بودهاند.
اگر بخواهیم سینمای امروز را با سینمای دهههای ۶۰ و ۷۰ مقایسه کنیم، چه تفاوتهای بنیادینی میبینید؟
از نظر تکنیکی و تولید، پیشرفتهای چشمگیری داشتهایم. فیلمها ساختار فنی بهتری دارند، اما مسئله اینجاست که آثار ماندگار و تأثیرگذار، بهویژه در حوزه اجتماعی، بسیار کم شدهاند. در دهه ۶۰ و ۷۰، فیلمهایی مانند «هامون» یا «زیر پوست شهر» را داشتیم که هنوز هم در خاطرها ماندهاند. حتی در ژانر اکشن، سینمای آن دوران قویتر از امروز بود. اما الان چنین آثاری بسیار نادرند.
به نظر شما، نقش مدیران و سیاستگذاران سینمایی در این روند چگونه بوده است؟
متأسفانه سیاستگذاریهای نادرست مدیران سینمایی در سالهای اخیر، مسیر را به سمتی برده که یا آثار خنثی تولید میشوند یا آثاری با جهتگیریهای خاص. در دولت قبل، فیلمهای سفارشی و به اصطلاح «استراتژیک» مورد حمایت قرار میگرفتند که اغلب مخاطب چندانی نداشتند. در دولت فعلی هم تغییر محسوسی رخ نداده است. این روند تقریباً یک تا دو دهه است که ادامه دارد و نتیجهاش را در افت کیفی سینما میبینیم.
با این شرایط، آینده سینمای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، بهزودی دیگر سینمای ملی نخواهیم داشت. امروز فقط فیلمهای کمدی و گیشهای هستند که دیده میشوند. مثلاً فیلم «مست عشق» یکی از معدود آثار غیرکمدی بود که فروش خوبی داشت، اما چنین نمونههایی بسیار نادرند. در مقابل، یک فیلم کمدی مثل «فسیل» چندصد میلیارد فروش میکند، درحالی که یک اثر جدی با هزینه بالا، مثل «موسی»، حتی به دهها میلیارد هم نمیرسد. این نشاندهنده عدم پویایی سینمای ماست.
راهکار شما برای بهبود این وضعیت چیست؟
اولاً باید اجازه دهیم موضوعات ناگفته، بهویژه در حوزه اجتماعی، بیان شوند. نباید از نمایش مشکلات جامعه هراس داشته باشیم. در سینمای جهان، فیلمهایی درباره معضلاتی مثل کارتنخوابی ساخته میشود، اما هدفشان سیاهنمایی نیست، بلکه روشنگری است. ثانیاً باید اکران جهانی داشته باشیم. متأسفانه با بهانه حمایت از تولید ملی، فیلمهای خارجی را محدود کردهایم، درحالی که رقابت با سینمای جهانی میتواند کیفیت آثار ما را ارتقا دهد.
و در نهایت، درباره زیرساختهای سینمایی چه نظری دارید؟
سالنهای سینمای ما بسیار محدود و قدیمی هستند. حتی در شهرهای بزرگ مثل تهران، تعداد سالنهای استاندارد کم است، چه برسد به شهرهای کوچک. من به هند سفر کردهام و دیدهام که در شهرهای کوچک آنها، سینماهایی با امکانات عالی وجود دارد. ما باید به فکر توسعه سالنهای مدرن و مجهز باشیم، ترجیحاً در مجتمعهای چندمنظوره که هم خرید و هم سینما را برای مخاطب جذاب کند.
بسیار ممنون از تحلیلهای دقیق و صریح شما. امیدواریم روزی شاهد تحولات مثبت در سینمای ایران باشیم.
من هم از شما سپاسگزارم. همیشه آرزوی پیشرفت برای سینمای کشورمان دارم.