حمید رسولیان از طراحان و مجریان برجسته ی جلوههای ویژه میدانی فیلم و سینمای ایران است که از سال 1372 تاکنون مشغول به فعالیت بوده و طراحی و اجرای جلوههای ویژه میدانی بیش از ۵۰ سریال و بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی را به انجام رسانیده است. از جمله آثار شاخص او میتوان به سریالهای ماندگار «در چشم باد»، «روزگار غریب»، «تبریز مه آلود»، «سالهای مشروطه»، «ستارخان»، «تانک خورها»، و «یزدان» اشاره کرد. فیلمهای سینمایی «غریب»، «دست ناپیدا»، «پیشمرگ»، «اسفند»، و «صیاد» از جمله آثار جدید او در دو سال گذشته است که به خاطر آنها موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه میدانی در سه دوره متوالی جشنواره فیلم فجر شده که در تاریخ سینمای کشور بی نظیر است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:
به هیچ وجه! من در فیلمهایی که جلوه های ویژ هی آنها را کار کرده ام، ثابت کردهام که تکنولوژی باید در خدمت محتوا باشد، نه جایگزین آن. برخی بر این جایگزینی اصرار دارند و متأسفانه به فیلم و سینما آسیب هم وارد کرده اند. امروز شاهد ضعف محتوایی شدیدی هستیم. سینما به سمت تجاریسازی مطلق پیش رفته و دغدغه اصلی سرمایه گذاران بیش از مسئولیت های فرهنگی و هنری، فقط بازگشت سرمایه و سودآوری شده است.
دقیقاً مشکل همین جاست! وقتی پای فروش و اکران به میان میآید، موضوعات اخلاقی به حاشیه رانده میشوند. من در جشنوارهها و موقعیتهای مختلف شاهد بودهام که چگونه فیلمهای سطحی و گاه ضد فرهنگی به بهانه جذب مخاطب تولید میشوند. این روند ضربات سنگینی به پیکره اجتماع و خانوادهها وارد کرده است.
نوسانات سیاسی تأثیر مستقیمی داشتهاند. در برخی دورهها شاهد سیل فیلمهای غربگرایانه بودیم که ضد فرهنگی هم بودند. در مقابل، زمانی که تولیدات به سمت موضوعات جدی، دفاع مقدس و ارزشهای خانواده رفت، نه تنها کیفیت بهتر شد، بلکه رضایت عمومی هم افزایش یافت.
درست است. سینمای ایران به دلیل مشکلات اقتصادی نیازمند حمایت دولت است. این واقعیتی انکارناپذیر است.
مشکل وقتی شروع میشود که تدابیر درست و حساب شده ای به کار گرفته نمی شود. این بی تدبیری، میدان را برای سوء استفاده باز می کند. هم کسانی که دنبال فرصتی برای دلبری نزد مسئولان دولتی هستند، و هم کسانی که به پشتوانه ی سرمایه و اعتبار مادی شان، سینما را به سمت خود می چرخانند. نتیجه چنین تدابیری، هزینه های بالای تولید در بخش دولتی، و محتوای ضعیف و غیرخانوادگی در بخش خصوصی است. البته با احترام به استثناها، که خب استثنا هستند و نمی توانند جای قاعده را بگیرند.
اگر به این روند ادامه دهیم، آسیبهای غیرقابل جبرانی خواهیم دید. وقتی سینما نتواند به واقعیتهای اجتماعی، دغدغه های فرهنگی، و مسائل اقتصادی مردم بپردازد، وقتی نخبگان فرهنگی نتوانند راه کارهای گذار از مشکلات را ارائه دهند، نه تنها در جا خواهیم زد، بلکه به عقب برمیگردیم.
دو راهکار اساسی دارم؛ اول بهرهگیری از دانشمندان جامعهشناسی، انسانشناسی و اخلاقشناسی در تولید محتوا، دوم ایجاد فضایی که در آن حمایت دولتی مانع تولید آثار نقدگرا و تفکربرانگیز نشود. وقتی متخصصان واقعی وارد کار شوند، میتوان هم مشکلات مردم را نشان داد، هم استانداردهای هنری را رعایت کرد.
سینمای ایران نیازمند تحولی اساسی است. تکنولوژی – همان چیزی که من سالهاست با آن کار میکنم – فقط ابزار است. محتوای غنی، متعهد و مردمی است که میتواند سینمای ما را نجات دهد. امیدوارم روزی برسد که سینمای ایران بتواند فارغ از هرگونه گرایش باندی و سیاسی، آینه تمامنمای جامعه باشد.