تهران- ایرنا- شبکههای رادیویی به مناسبت سالگرد شهادت آیتالله رئیسی و یارانش، ویژهبرنامههایی را روانه آنتن میکنند. همچنین پایگاه کتاب گویای ایرانصدا، کتاب صوتی «ناکارآمدی طرح خاورمیانه بزرگ در خیزش بیداری اسلامی» را که تألیف شهید امیرعبداللهیان است، منتشر کرده است.
مستند «موتورسواران»؛ روایتی انسانی از شبی تلخ و قهرمانانی گمنام
کارگردان و تهیهکننده مستند «موتورسواران»، با اشاره به حادثه تلخ سقوط بالگرد رئیسجمهور شهید آیتالله رئیسی و همراهان ایشان، مستند خود را تلاشی برای ثبت یک لحظه تاریخی دانست.
برنامههای متنوع از قاب سیما
بررسی سریال «جانسخت» در «نمای نزدیک»، روایتی از امداد هوایی اورژانس، برای مصدومان حادثه انفجار اسکله شهید رجایی و مستند «استیفن کری کوچک شمرده شده» از قاب شبکههای سیما دیدنی میشوند.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: زنان «خشن و سیگاری» سریالهای خانگی نمیتوانند مروج فرزندآوری باشند
Post Content
آغاز نمایش فیلم در سینماهای کانون از اول خرداد
اعضای مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سراسر کشور در برنامهای با عنوان «تابستان با سینما کانون» ۱۰۶ اثر را به تماشا مینشینند.
پایان یک دوره طلایی در تاریخ برنامههای ورزشی بیبیسی ؛ گری لینهکر رفتنی شد
گری لینهکر، مجری سرشناس برنامه «مسابقه روز» و یکی از چهرههای مطرح رسانهای بریتانیا، قرار است این هفته و پس از ۲۶ سال همکاری، از بیبیسی جدا شود
برنامه های امروز شبکه ورزش سیما
پخش زنده فینال مسابقات ووشو و پخش زنده مسابقات هاکی روی یخ جهانی آلمان و چک از قاب شبکه ورزش تقدیم علاقه مندان می شود.
بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (3)
رسانههای برونمرزی؛ سکوی پرتاب یا آینه تحریف؟
در سالهای اخیر، رسانههای فارسیزبان خارج از کشور مانند ایران اینترنشنال، من و تو و صدای آمریکا، به پاتوق اصلی هنرمندان مهاجر بدل شدهاند؛ رسانههایی که نه فقط نقش اطلاع رسان، بلکه کار کردی شبه صنعتی در بازسازی چهرهها، تزریق هویتهای نو، و مدیریت نگاه عمومی دارند.
بسیاری از هنرمندان مهاجر، بهویژه آنان که با گفتمان سیاسی تند وارد میدان شدهاند، نخستین قدمهای خود را بر همین سکوها برداشتند. این رسانهها بهسرعت آنها را از چهرهای کم رنگ شده یا حتی محبوب در گذشتهای نهچندان دور، به یک “صدای اپوزیسیون” تبدیل میکنند. اما آیا این صدا، صدای حقیقی خود آن فرد است، یا پژواکی از نیاز رسانه به تولید قهرمان؟
نقش این رسانهها بیشتر شبیه کارگردانی است تا روزنامهنگاری. آنها روایتهایی میسازند که گاه با زندگی واقعی و گذشته هنرمند در تضاد است. همانطور که در مورد حمید فرخنژاد دیدیم؛ یک روز در قاب صداوسیما با افتخار از ایران میگوید و در فیلمهایی امنیتی همچون به رنگ ارغوان نقش میگیرد، روز دیگر در گفتوگو با اینترنشنال به سراحت به نظام حمله میکند و خود را از ابتدا منتقد میخواند. اما در هیچ کدام از این دو نسخه، صداقت کامل دیده نمیشود. او فردی منفعت طلب است که اگر هزینه پسرش آنهم به دلار تامین نشود ، به گفته خودش میخواهد ۸۰ میلیون ایرانی نباشد.
فاطمه معتمدآریا نیز، با حضور در رسانههای خارجنشین، در تلاش برای بازتعریف خود بهعنوان زنی “سرکوبشده در نظام مردسالار ایران” است؛ تعریفی که بهکلی با دههها فعالیت پروژه های هنری، و عضویت در هیئت داوران جشنوارهها، و دریافت جوایز داخلی، در تضاد است. این چرخش ناگهانی اگر صادقانه بود، باید پیشتر اتفاق میافتاد. اما وقتی با مهاجرت همزمان میشود، بیشتر رنگ و بوی فرصتطلبی دارد.
در این میان، مخاطب ایرانی، که روزی همین چهرهها را در قاب تلویزیون یا سینما تحسین کرده، دچار سردرگمی میشود: کدام نسخه واقعی است؟ هنرمندی که در قاب صداوسیما میدرخشید یا مبارزی که در گفتوگوهای یوتیوبی فریاد میزند؟
پاسخ این پرسش، بیش از هر رسانه یا چهرهای، د حافظه تاریخی مخاطبین است . مردم این دوگانگی را میبینند؛ حتی اگر نگویند یا برزبان نیاورند، مطمئنا فراموش نمیکنند.
ادامه دارد…
رهایی سینما از سیاست؛ جنجالی با یک منتقد سرسخت
مهدی پوربلاسی، متولد اسفندماه ۱۳۵۰ تهران، فرزند خانوادهای اصیل آذری (سرابی) که مسیر هنر و اندیشه را با تحصیلات آکادمیک در دو حوزهی به ظاهر متفاوت اما عمیقاً مرتبط پی گرفته است: کارشناسی کارگردانی تئاتر و کارشناسی ارشد ادیان و عرفان. این ترکیب تحصیلات، بنیانگذار نگاه ویژهای شد که در تمام آثارش – از تولیدات تلویزیونی تا نمایشهای صحنهای – قابل ردیابی است.حرفهی هنری او با تهیهکنندگی برنامههای فاخر اندیشهمحور در شبکهی چهار سیما آغاز شد؛ آثاری مانند «فلسفهی علم» (۱۳ قسمت)، «صفحهی۴» (۵۲ قسمت)، «کشتهی اشکها» (۱۳ قسمت)، «کرسیهای نظریهپردازی» (۲۶ قسمت)، «اسلامهراسی» (۱۳ قسمت) و «کتاب۴» (۲۶ قسمت) که هر کدام حلقهای از زنجیرهی تولیدات عمیق و محتوامحور او محسوب میشوند. و در عرصهی تئاتر، هم به عنوان نویسنده و هم کارگردان آثاری ماندگار خلق کرده است: نمایشهای «دیوانه! من هوراشیو هستم»، «ملکهی سرخپوش» و اقتباس هنرمندانهاش از شاهکار ادبی «پدرو پارامو». در تلویزیون نیز قلم شیوا و نگاه عمیق او در نویسندگی سریالهایی چون «با من قرار بگذار» (۱۳ قسمت)، «پنج دری» (۱۵ قسمت)، «عاقبت کار» (۱۳ قسمت)، «نقش خاک» (۲۶ قسمت)، «مخمصه» (۳۰ قسمت) و «شهر پشت دریاها» (۱۳ قسمت + کارگردانی) تجلی یافته است. تلهفیلم «من معتاد نیستم» نیز گواه دیگری بر تنوع موضوعی در کارنامهی اوست. پوربلاسی در عرصهی ادبیات نیز با انتشار رمان «پریان درهی انار» توسط انتشارات قدیانی، توانایی خود را در خلق جهانهای داستانی به اثبات رسانده است. کارنامهی او تلفیقی است از نگاه فلسفی، دغدغههای عرفانی و تسلط حرفهای به زبان نمایشی که در هر اثرش به شکلی منحصر به فرد متجلی شده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:
پاسخم روشن است: هر گونه رسالت تحمیلی به هنر، برابر است با قتل آن. وقتی هنر را به خدمت شعارهایی مثل “آگاهیبخشی” یا “اعتراض سیاسی” میگیرید، آن را از ماهیت اصلیاش تهی میکنید. هنر مانند آب زلال است – ذاتش رهاییبخش و زیباست. هر دستکاری در این ذات، آن را به چیزی غیر از هنر تبدیل میکند.
تفاوت بنیادینی وجود دارد بین تأثیرپذیری از واقعیتها و جهتگیری سیاسی سازمانیافته. من با سینمایی که به صورت طبیعی مسائل جامعه را بازتاب میدهد مشکلی ندارم. مشکل من با سینمای سفارشی است که از ابتدا با بودجه و دستورالعمل نهادهای سیاسی ساخته میشود تا روایت خاصی را تحمیل کند.
وضعیتی فاجعهبار. به ویژه در حوزه کمدی که به سطحیترین و مبتذلترین شکل ممکن سقوط کرده است. فیلمهایی پر از رقص مردان، شوخیهای جنسی پیشپاافتاده و صحنههای مستی. اینها حتی اصول اولیه کمدینویسی را هم رعایت نمیکنند. اگر از این “طنز”ها نمیخندم، آیا مشکل از من است؟
مدیریت ناکارآمد در تمام سطوح. وقتی در حوزههای کلانی مثل محیط زیست، اقتصاد و فرهنگ چنین مشکلات ساختاری داریم، چگونه انتظار داریم سینما سالم بماند؟ از یک سو فشارهای سیاسی و سانسور، و از سوی دیگر فرار به سمت ابتذال برای جلب مخاطب.
نخست باید سینما را از چنگال دو آفت مهلک نجات داد: سیاستزدگی و ابتذال. دوم باید فضایی ایجاد کرد که فیلمسازان واقعی بتوانند نفس بکشند. به یاد بیاورید موج سینمای معناگرا چه آثار درخشانی تولید کرد؛ فیلمهایی که هم سرگرمکننده بودند هم اندیشهبرانگیز.
جهتگیری سیاسی ماهیتاً با دین متفاوت است. سینمای دینی وقتی به تبلیغات سیاسی تبدیل میشود که بخواهد دیدگاه خاصی را تحمیل کند. اما سینمای اصیل دینی، ارزشهای انسانی را بدون شعارزدگی و به صورت طبیعی بیان میکند.
باید سینما را به اهلش بسپارند. نه سیاستمداران که به فکر تبلیغات هستند، نه بازاریها که به فکر سود بیشتر. برای نجات سینما، نیاز به تحولی اساسی داریم. همانطور که گفتهام: “عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی”.
شما که معروفید به نترسی و شجاعت! نمره ی بی پروایی به این مصاحبه از نظر شما، نمره ی خوبی است. من هم متشکرم.
تقدیر از کوین اسپیسی در حاشیه جشنواره کن
تهران- ایرنا- کوین اسپیسی، بازیگر برنده جایزه اسکار، در مراسم شام سالگرد بنیاد «جهان بهتر» در شهر کن فرانسه، به خاطر «تأثیر ماندگار در سینما و تلویزیون» تجلیل خواهد شد.