بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (4)

اخلاق حرفه‌ای و مسئولیت اجتماعی هنرمند مهاجر

هنرمند، حتی اگر در مقام فردی تصمیم به مهاجرت بگیرد، نمی‌تواند مسئولیت اجتماعی‌اش را انکار کند. شهرت یک بازیگر یا مجری، اتفاقی نیست؛ این شهرت معمولاً حاصل سال‌ها فعالیت در رسانه ملی، مشارکت در پروژه‌های عمومی، و دیده‌شدن توسط مردمی‌ است که مالیات می‌دهند و تولیدات فرهنگی را تماشا می‌کنند. به‌عبارت دیگر، هنرمند سرمایه‌ای اجتماعی در اختیار دارد که از بطن همان جامعه زاده شده، حتی اگر امروز دیگر در آن زندگی نکند.

اما چه می‌شود وقتی هنرمند، همین سرمایه اجتماعی را به‌جای حفظ و پاسداشت، ابزاری می‌کند برای چرخش‌های ناگهانی فکری یا بهره‌برداری‌های سیاسی؟ اخلاق حرفه‌ای ایجاب می‌کند فرد به گذشته‌ خود وفادار باشد، نه اینکه همان مردم و رسانه‌هایی را که روزی او را بالا کشیدند، امروز با لحن تحقیر و خشم نواخته و گاه حتی فحاشی کند.

به عنوان مثال، احسان کرمی مجری سال‌های نه‌چندان دور صداوسیما، در خارج از کشور به‌سرعت به یک چهره رسانه‌ای فعال سیاسی بدل شد. او که زمانی با طنزهای سبک در تلویزیون ملی شناخته می‌شد، حالا با تندترین لحن‌ها , نظامی را که بستر دیده‌شدنش را فراهم کرده، نقد می‌کند. این نقد، نه تنها از منظر محتوا که از حیث لحن، سبک، و تناقض‌ها، محل سؤال است. چرا فردی که سال‌ها با سیستم همکاری داشته، ناگهان تبدیل به دشمنی آشتی‌ناپذیر می‌شود؟ آیا این تغییر ریشه در تجربه و تحول دارد یا در نیاز به ماندن در مرکز توجه در جغرافیای جدید؟ که در اصل یک فرصت شغلی است برای حیاط در آنجا آنهم با فروش مردم و ارزشهای کشورش .

پرستو صالحی بازیگری که شهرت و اعتبارش را بواسطه سیمای جمهوری اسلامی دارد و در سال‌هایی که بسیاری از هنرمندان زن دچار محدودیت بودند، از جایگاه و احترام خوبی برخوردار بود حالا، در چرخشی آشکار، خود را صدای سرکوب‌شدگان معرفی می‌کند و در یک برنامه مبتذل بنام عشق ابدی از هر چه لازم است تا آبرو و فرهنگ ایرانی و اسلامی را ببرد خرج میکند و نان در آبروی ملت ایران و بی شرافتی میزند.
او و هنرمندانی از این دست برای صرفا حیات خود به خود فروشی سیاسی و حتی اخلاقی افتاده و تن به بازی رسانه های معاند با کشورشان داده اند .
البته از انصاف نباید گذشت که همه هنرمندان مهاجر به این فلاکت اخلاقی و دروغگویی آشکار نیفتاده اند .
در این میان، برخی چهره‌ها چون ارژنگ امیرفضلی نشان داده‌ که می‌توان مهاجرت کرد، اما حریم اخلاق را نگاه داشت. او نه به گذشته‌اش پشت کرده، نه مردم را شماتت کرده و نه با سیاسی‌کاری برای ماندن در قاب‌ها دست و پا زده. بلکه ترجیح داده در سکوتی حرفه‌ای به زندگی در محیطی تازه ادامه دهد. این نوع مهاجرت، صادقانه و محترمانه است؛ نه به مردم خیانت شده، نه به حرفه و سابقه.

اخلاق حرفه‌ای یعنی حفظ صداقت با گذشته، احترام به مردمی که از هنر فرد حمایت کردند، و شجاعت در پذیرش نقش‌های قبلی. هنرمند مهاجر اگر می‌خواهد مدعی صداقت باشد، پیش از انتقاد، باید از گذشته‌اش عبور نکند، بلکه آن را شفاف کند.

ادامه دارد…

سینمای ایران در چنگال ابتذال؛ هشدار یک پیشکسوت!

اکبر سنگی، استاد پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران، با بیش از چهار دهه فعالیت هنری درخشان، چهره‌ای ماندگار در عرصه بازیگری کشور محسوب می‌شود. این هنرمند پرتلاش که متولد سوم فروردین ۱۳۳۲ در تهران است، مسیر هنری خود را از تئاترهای محلی آغاز کرد و با تحصیل در دانشگاه هنر تهران، پایه‌های علمی و آکادمیک هنر نمایش را فراگرفت. سنگی در دهه ۶۰ با حضور در نقش‌های کوچک سینمایی و تلویزیونی پا به عرصه هنر نهاد و به تدریج با خلق شخصیت‌های عمیق و تأثیرگذار، جایگاه خود را به عنوان یکی از بازیگران مطرح ایران تثبیت کرد.

ویژگی بارز بازیگری اکبر سنگی، تسلط کم نظیر او بر روان‌شناسی شخصیت‌ها و توانایی خلق نقش‌های پیچیده با لایه‌های عاطفی متنوع است. از فیلم‌های ماندگار او می‌توان به «یوسف هور»، «قلاده‌های طلا»، «مرگ کسب‌وکار من است» و «مرد نامرئی» اشاره کرد. در عرصه تلویزیون نیز آثار درخشان او در سریال‌هایی چون «نبردی دیگر», «سربداران»، «امام علی(ع)» و «در چشم باد» همواره در یاد مخاطبان باقی مانده است. سنگی علاوه بر بازیگری، به عنوان مشاور هنری، کارگردان تئاتر و مربی بازیگری نیز فعالیت داشته و همواره الگویی از اخلاق حرفه‌ای و تعهد هنری برای هنرمندان جوان بوده است. امروز در ۷۲ سالگی، این استاد بزرگ همچنان با همان شور و اشتیاق اولیه به خلق آثار هنری ارزشمند ادامه می‌دهد و هر نقش جدید او، گواهی بر پویایی و استمرار هنر ناب ایرانی است.پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

استاد عزیز، با تشکر از حضورتان. اخیراً در جایی اظهارات تندی درباره سینمای ایران داشته‌اید و از “ابتذال کامل” سینما سخن گفتید. آیا واقعاً معتقدید سینمای امروز ایران به نقطه غیرقابل بازگشتی رسیده است؟ 

ببینید، من نزدیک به پنج دهه در این عرصه زحمت کشیده‌ام. وقتی می‌گویم سینما به ابتذال کامل رسیده، یعنی دیگر حتی آن محتوای حداقلی که روزی داشتیم هم ناپدید شده. آیا این همان سینمایی است که قرار بود پس از انقلاب “دانشگاه” باشد؟ امروز نه پیامی وجود دارد، نه پشتوانه فرهنگی، فقط تمسخر و سطحی‌نگری است. 

اما برخی می‌گویند سینمای امروز نسبت به گذشته واقع‌گراتر است و با زبان مردم صحبت می‌کند. مثلاً دیالوگ‌های خودجوش بازیگران را نشانه خلاقیت می‌دانند. 

این اسمش “خلاقیت” نیست! وقتی بازیگر بدون فیلمنامه هر چه دلش می‌خواهد جلوی دوربین می‌گوید، این آنارشی است. آیا مسئولان سینما به فرزندان خود اجازه می‌دهند چنین دیالوگ‌های ناهنجاری را تکرار کنند؟ من به شما می‌گویم: چه بسا یک فیلم بد، برابر با هشتاد بار خواندن یک کتاب مسموم است! امروز خیلی­ها وقتی از سینما بیرون می‌آیند، همان رفتارهای زشت فیلم‌ها را در زندگی واقعی اجرا می‌کنند. 

شما به “رقص آقایان” اشاره کرده­اید. این نگاه، نوعی حذف گزینشی اخلاق‌گرایانه نیست؟ 

مگر مسئله سر زن بودن یا مرد بودن فردی است که در فیلم­ ها می­رقصد… این برداشت غلطی است. مسئله “ابتذال نهادینه شده در فیلم­های سینمایی” است. قبل از انقلاب، در فیلم­ها با عرض پوزش کافه و رقاصه موج می­زد. چه شده که امروز همان مضامین را با ژست مدرن تکرار می‌کنند؟ تفاوتش چیست؟ فقط پوشش ظاهری تغییر کرده یا دیکته­ی نانوشته­ای در حال اجراست؟! آیا می­شود فهمید که مسئولین نظارتی و صنفی سینما ناآگاهانه یا عمداً این مسیر را طی می­کنند؟! 

خب با این شرایط، پیشنهاد عملی شما برای نجات سینما چیست؟ 

واقعاً باید تأسف خورد که به اصطلاح در سینما درد از ناله زیادتر شده است. به نظرم باید سه اقدام فوری در دستور کار قرار بگیرد. مسئولان باید به جای تعارفات و نان قرض دادن های باندی و جناحی، نشست اضطراری برقرار کنند و پروتکل­های شفافی برای نجات سینما و خط قرمزهای محتوایی تهیه و اجرا کنند. باید از مخاطبان واقعی به طور جدی و بدون جهت­گیری بازخورد بگیرند و به آن توجه کنند. باید سازندگان و مسئولان در قبال این آشی که پخته­اند، مسئولیت‌پذیر باشند و از خود بپرسند که آیا حاضرند این فیلم­ها را در حضور خانواده­شان تماشا کنند؟

و در پایان! آقای سنگی عزیز نگران­تر شدم؛ آیا امیدی به آینده سینمای ایران دارید؟ 

البته، اگر مدیران و مسئولان سینمایی به خواب رفته بیدار شوند، بله. ترس من این است که از خواب بیدار نشوند. آنوقت فاجعه است.  فقط یک جمله بگذارید به عنوان جمله­ی پایان بگویم… سینما آیینه جامعه است، اما این آیینه را زنگار بگیرد، تصویر جامعه تحریف می‌شود. تاریخ آینده، با این فیلم­ها چگونه در مورد جامعه­ی امروز ما قضاوت خواهد کرد؟ این مسئولیت سنگینی است که باید آن را به دوش کشید!

سپاسگزارم از صراحت شما. امیدواریم این هشدارها جدی گرفته شود. 

من هم از شما متشکرم، و امیدوارم باعث توجه بیشتر مسئولان امر باشد.

مستند پرتره استاد انصاری

به گزارش خبرنگار ویژه پایگاه سینمایی خانگی در استان قزوین ؛ مستند داستانی پرتره استاد قاسم انصاری به روی میز تدوین آمد
به جایگاه شخصیتی و علمی و تالیفات و تاثیر دکتر قاسم انصاری در ادبیات می پردازد.
ایشان دکترای الهیات و مولف بسیاری از کتب مرتبط با ادبیات و الهیات هستند.
این فیلم بعد از جلسات متعدد تصویر برداری و جمع آوری موارد آرشیوی به پای میز تدوین رسید .

عوامل فیلم عبارتند از
نویسنده و کارگردان. مریم کریمی
تصویر. مریم خوئینی
منشی صحنه. لیلا روغنگیر قزوینی

نوشته مستند پرتره استاد انصاری اولین بار در پایگاه خبری سینمای خانگی استان قزوین. پدیدار شد.

محسن رضایی: آزادسازی خرمشهر محصول فرماندهی سپاه و ارتش بود/ دلایل ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر

فرمانده سپاه در دوران جنگ تحمیلی با اشاره به درس‌های عملیات بیت‌المقدس گفت: جنگ پس از آزادسازی خرمشهر تا پیش از صدور قطعنامه ۵۹۸ با هدف پیروزی سیاسی ادامه یافت و پذیرش این قطعنامه همان پیروزی سیاسی بود.

خروج از نسخه موبایل