به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ محمد کاسبی، هنرمند پیشکسوت سینما و تلویزیون، پس از عمری تأثیرگذاری در عرصه هنر انقلاب اسلامی، دار فانی را وداع گفت.
بر اساس اطلاعیه رسمی خانواده این هنرمند فقید، که از طریق روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد، پیام دختر ایشان حاکی از وداع با هنرمندی فرهیخته و عزیزی بهتر از جان بود.
زندگینامه هنری پرافتخار
محمد کاسبی، متولد چهارم خرداد ۱۳۳۰ در تهران، از سیزده سالگی با عشق به هنر، فعالیتهای تئاتری خود را آغاز کرد. وی با وجود قبولی در رشته پزشکی، به دلیل علاقه وافر به هنر، راه خود را در دانشکده هنرهای دراماتیک ادامه داد و در رشته بازیگری و کارگردانی سینما و تئاتر فارغالتحصیل شد.
این هنرمند متعهد، همزمان با تحصیل به دوبلوری پرداخت و در نمایشهای متعددی ایفای نقش کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، حضوری فعال در عرصه هنر انقلاب داشت به طوری که به مدت دو سال مسئول واحد نمایش رادیو بود.
محمد کاسبی از بنیانگذاران حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری) و همچنین مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد بود. او از اواسط سال ۱۳۶۰ تمام توان خود را صرف حوزه هنری و فیلمسازی برای این نهاد کرد که اولین ثمره آن فیلم «توبه نصوح» بود.
این هنرمند پرکار، علاوه بر بازیگری در آثار متعدد سینمایی و تلویزیونی، نمایشنامهنویس و کارگردان توانایی نیز بود. نمایشنامههای «زالو» و «بایگانی» از جمله آثار مکتوب اوست که نمایش «بایگانی» علاوه بر اجرا در تئاتر شهر، در پنجمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس لوح تقدیر دریافت کرد.
وی در عرصه فیلمنامهنویسی نیز آثار ارزشمندی مانند «شنا در زمستان» (دریافت لوح تقدیر از جشنواره معلم)، «شتهها»، «قاصد»، «راز سهراب» و «خانه» را خلق کرد.
محمد کاسبی، هنرمندی متعهد و پرتلاش، عمر خود را صرف اعتلای هنر انقلاب اسلامی کرد و آثار ماندگارش همواره در یادها خواهد ماند.
در نظریه ادبی و هنری، مکتب «هنر برای هنر» بر استقلال مطلق اثر هنری از هرگونه غایت بیرونی (اعم از اخلاقی، آموزشی، سیاسی، یا اجتماعی) تأکید میورزد. از این منظر، ارزش ذاتی هنر در زیباییشناسی، فرم و اصالت بیان آن نهفته است، نه در سودمندی یا پیامرسانی آن. این دیدگاه، اگرچه خود همواره مورد مناقشه بوده، اما معیاری تئوریک برای سنجش خلوص و سلامت نهادهای هنری فراهم میآورد. اکنون، با به کار بستن این معیار برای بررسی جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان، شاهد یک وارونگی غمانگیز هستیم: این جشنواره نه تنها در تحقق آرمانهای سینمای ناب ناکام مانده، بلکه به نمونهای بارز از یک پدیده خودشکن تبدیل شده است؛ پدیدهای که میتوان آن را «جشنواره برای جشنواره» نامید. این مفهوم، توصیفکننده وضعیتی است که در آن، یک رویداد هنری سینمایی، هدف و توجیه وجودی خود را از دست داده و صرفاً برای تداوم فعالیتش (و عمدتاً برای مصرف بودجه و نمایش صوری یک عملکرد) برگزار میشود. بررسی این افول، فراتر از یک نقد سینمایی، واکاوی یک شکست نهادی است که ریشه در مدیریتی ناکارآمد و چرخهای معیوب دارد.
یکی از نخستین و بارزترین نشانههای این زوال، تسلیم شدن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان در برابر تفکر کارکردگرایی محفلی است. از منظر «هنر برای هنر»، هنر والاترین ارزش خود را در «بیغایتی» مییابد. این جشنواره هم عرصهای شده است که در آن، فیلمها نه به عنوان «آثار هنری»، بلکه به عنوان یک ردیف از فهرست آثار شرکت کننده در جشنواره مورد توجه واقع شود. حتی برخی از این آثار معدود، چیزی با کارکرد «رسانهی آموزشی» و ابزارهایی برای انتقال ارزشهای از پیش تعیینشده (اخلاقی، اجتماعی و دینی) هم نیستند. از معیارهای اصلی این جشنواره؛ زیباییشناسی، نوآوری در فرم، عمق تجربه زیسته هنری، یا حرف و کلامی مفید نیست، بلکه گویی «سودمندی برای پر کردن فهرست فیلمهای مورد نیاز جشنواره» تنها هدف مد نظر است. این نگاه، جشنواره را به شاخهای از مدیریت تبلیغاتی و بیلانگرا تقلیل میدهد و جرقه اصیل آفرینش هنری و سینمایی را که میتواند باعث شکوفایی سینمای کودک و نوجوان باشد، خاموش میسازد. در چنین فضایی، انگیزهای برای فیلمساز، نویسنده، منتقد، سرمایهگذار، و تهیهکننده در سینما و تلویزیون باقی نمیگذارد که به شوق شرکت در چنین جشنوارهای خود را به آب و آتش بزند تا کاری برای شرکت در این جشنواره که عنوان بینالمللی را نیز به یدک میکشد، فیلمی بسازد. این روند، نه تنها فیلمسازان خلاق و دردمند را دلسرد میکند، بلکه «کودک» را نیز به عنوان مخاطب فیلم و سینما (و نه مخاطب یک جشن پرهزینه) نادیده میگیرد؛ موجودی که ظرفیت کامل برای دریافت حس زیباییشناسانه، شگفتی محض و حتی تضاد و ابهام را دارد، اما مدیریت، او را صرفاً یک «شهروند کوچک و قابل مدیریت» میپندارد که باید همواره زینت المجلس جشنواره بشود.
بحران این جشنواره تنها به این مورد محدود نیست، بلکه در ساختار و کارکرد آن نیز رخنه کرده است. نماد بارز این فروپاشی ساختاری، ایجاد یک «چرخه باطل تولید و اهدای جایزه» است که حول محور نهادهای خاص میچرخد، که هدفشان، نه کشف سینمای کودک و نوجوان، نه سینمای با کیفیت، نه تشویق فیلمسازان مستقل، و نه ایجاد رقابت سالم، بلکه توجیه بودجه، نمایش صوری یک فعالیت و حفظ چرخه قدرت است. طبیعی است که جایزه چنین جشنوارهای (که محصول یک بازی از پیش باخته است) احترام و اعتبار خاصی در میان جامعه سینمایی ایجاد نمیکند و شوقی برای فیلمسازان جدی خارج از این حلقه باقی نمینهد. این وضعیت که ریشهی دیرینهای پیدا کرده، به وضوح نشان میدهد که مشکل اصلی در «مدیریت تاریخی» جشنواره نهفته است؛ مدیریتی که این نهاد هنری را در حد یک نهاد تبلیغاتی و اداری کوچک کرده است.
البته، «جشن»، «دورهمی»، «خوشحال کردن دل بچهها»، «کارناوال رنگارنگ» و امثال اینها به خودی خود، بد نیستند و میتوانند در جایگاه خویش مهم و ضروری هم باشند، آما آن چه مسلم است، این است که همهی اینها با هم، باز هم جشنواره نمیشود و این استحاله از یک رویداد سینمایی به یک جشن صرف، نشانه مرگ تدریجی روح هنری و سینمایی آن است.
این افول داخلی، به ناگزیر به انزوا و بیاعتباری بینالمللی آن نیز میانجامد. عنوان «بینالمللی» برای امروز این جشنواره را میتوان تنها یک ادعا برشمرد، چرا که اعتبار جهانی یک رویداد هنری در گرو کیفیت آثار حاضر در آن، استانداردهای داوری، و توانایی آن در جذب فیلمها و فیلمسازان شاخص از سراسر جهان است. جشنواره اصفهان، با محصور شدن در چرخه بسته تولید داخلی و اولویتدادن به ملاحظات غیرهنری، عملاً از کانون توجه سینمای کودک جهان هم حذف شده است.
با این همه، پایان این داستان لزوماً شکست قطعی نیست. حضور مدیریتی کارآشنا و جدید در بنیاد سینمایی فارابی، فرصتی تاریخی برای شکستن این چرخه معیوب است. این نهاد میتواند با ارادهای جزم، مسیر جشنواره را از یک «فعالیت اداری صرف» و«محلی برای مصرف بودجه» به سوی «پروژهای فرهنگی هنری سینمایی اثرگذار» تغییر دهد. تحقق این امر مستلزم نگاهی نقادانه به گذشته، شجاعت در ایجاد شکاف با روشهای ناکارآمد قبلی و احیای جایگاه واقعی سینمای کودک و نوجوان در ایران است. تنها در این صورت است که این جشنواره میتواند بار دیگر به آرمانهای خود بازگردد.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از تسنیم؛تورق صفحات تاریخِ مظلومیت فلسطین اشغالی طی دهههای گذشته، همانطور که با نسلکشی مداوم فلسطینیان توسط رژیم غاصب صهیونیستی همراه بوده و منازعات مختلفی را بهدنبال داشته، دربردارنده نگاهها و خوانشهای متفاوتی نیز بوده است، بر این اساس، درباره فلسطین و مصائب آن همواره برداشتها و خوانشهای متفاوت و بعضاً متضادی وجود داشته است، این خوانشهای متکثر در بازنمایی تصویر فلسطین در مدیوم سینما نیز قابل ردگیری است، به این ترتیب، اگر نگوییم بازنمایی تصویر فلسطین در سینمای جهان دچار تشتت است، باید بگوییم که این قسم بازنماییها به چند دسته گوناگون تقسیم میشوند که هرکدام از منظری متفاوت به فلسطین، تاریخ، مردم و مصائب این ملت رنجدیده نگریستهاند، منظرهایی که بعضی از آنها حاکی از تغافل، تجاهل، سکوت، بیتفاوتی، عافیتطلبی و یا منفعتجویی نسبت به مسئله فلسطیناند، برخی دیگر از آگاهی و هوشیاری سینماگران نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی حکایت دارند و برخی دیگر نیز راوی جانبداری آشکار از ظلم رژیم خونریز صهیونیستی به ملت فسلطیناند.
در ادامه، به مرور مختصر هریک از این جریانهای سینمایی میپردازیم:
الف) جریان تطبیع: نخستین جریان سینمایی در بازنمایی فلسطین که به جریان «تطبیع» معروف است، دیدگاه افرادی را دربرمیگیرد که خواستارِ طبیعیسازی زندگی فلسطینیها و اسرائیلیها کنار یکدیگر هستند، بهبیان دیگر، این جریان با نفی منازعه موجود، در پی آن است که جهان آرمانیاش را بر پایه همزیستی مسالمتآمیز میان مردم فلسطین و اسرائیل بگذارد. این نگاه که عمدتاً میان سینماگران آمریکایی و اروپایی دیده میشود، در فیلمی مانند «زیتون» بهکارگردانی «اِران ریکلس» بهوضوح قابل مشاهده و ردگیری است.
ب) جریان نوستالژیک: جریان دوم، جریانی است که هرچند منکر ظلم به مردمِ مظلوم فلسطین نمیشود اما همزمان تمایل چندانی هم به بازگویی جنایات رژیم صهیونیستی نشان نمیدهد. افراد این جریان با اتخاذِ نظرگاهی نوستالژیک و رو به گذشته نسبت به فلسطین و تاریخ آن، عمدتاً با نگاهی حسرتبار صرفاً خود را راوی گذشته از دست رفته کشور فلسطین میدانند و حاضر به برداشتن گامی فراتر در این راستا نیستند. عجیب نیست اگر بگوییم این نگاه در جامعه فلسطینیهای مهاجر یا مهاجرزادههای ساکن کشورهای غربی شکل گرفته است که دستاویزی غیر از رجوع به آلبومها و آه کشیدن برای سرزمین مادری از دست رفتهشان نداشتهاند. ازجمله فیلمسازان شاخص این جریان میتوان به «آنه ماری جاسر» اشاره کرد که فیلمهایی چون «نمک این دریا» و «وقتی تو را دیدم» را کارگردانی کرده است.
ج) جریان میانهرو: جریان سوم که جریان میانهرو نام دارد، جریانی است که در میانه مسیر مقاومت و عدم مقاومت باقی مانده است. این جریان، گاه با توقف در زندگی روزمره، مقاومت را نادیده میگیرد و گاه در تکریم مقاومت سخنوری میکند. فیلمسازان این جریان گرچه در بطن دیدگاهشان با مقاومت همراه هستند، اما از آنجا که آثار خود را عمدتا با حمایت و مشارکت کمپانیها و تهیهکنندگان اروپایی میسازند، ناگزیر به اتخاذ رویکردی کجدار و مریز هستند. به بیان دیگر، این افراد میخواهند بهصورت همزمان در هر دو طرفِ جوی آب بایستند! میتوان گفت که «هانی ابواسعد» سرشناس ترین فیلمساز این جریان است که ساخت فیلمهایی نظیر «عمر» و «اینک بهشت» در کارنامه او به چشم میخورد.
د) جریان مقاومت و مبارزه: اما چهارمین جریان سینمایی، موسوم به جریان مقاومت و مبارزه که مهمترین جریان موجود در بازنمایی مسئله فلسطین به شمار میرود، جریان مدافع انتفاضه و مقاومت است و تولیدات آن دامنهای از فیلمهای حاوی مضامینی چون اثبات حقانیت فلسطینیان در دفاع از سرزمین مادریشان، آزادیخواهی ملت فلسطین، دعوت به قیام و مبارزه علیه رژیم غاصب صهیونیستی، مقاومتهای مردمی در برابر ظلم، مظلومیت فلسطینیان و موارد دیگری از این دست را در بر میگیرد. سینمای مصر، سوریه، تونس، فلسطین، شمال آفریقا و مهم تر از همه، سینمای ایران، نمایندگانی در این جریان دارند که با موضعی صریح و قاطع، مقاومت را تنها راه حل فلسطین عنوان میکنند. از جمله آثار شاخص این جریان میتوان به فیلمهایی نظیر «بازمانده» و «شهر موچدان» اشاره کرد.
ه) جریان اسرائیلی: سینمای رژیم صهیونیستی بهخلاف نوپابودنش، تاکنون آثار زیادی را ساخته و در قبال مسئله فلسطین، دو رویکردِ کلی چپ و راست را اتخاذ کرده است. در نگاه فیلمسازان جریان چپ که به لحاظ ایدئولوژیک به احزابی مانند حزب کار نزدیک هستند، رگههایی دیده میشود که خواهان سازش و صلح با فلسطینیان و پایان دادن به منارعه است. ازجمله فیلمهای شاخص این جریان میتوان به فیلم «عجمی» ساخته مشترک «اسکندر کوپتی» و «یارون شانی» اشاره کرد که بحث همزیستی مردم فلسطین و اسرائیل را اینبار از زاویه دیدِ اسرائیلی مبنای درام خود قرار میدهند. در مقابل این جریان، فیلمسازان جریان راست قرار میگیرند که از حیث ایدئولوژیک تماما با ایدئولوژی رژیم سیاسی اسرائیل همسو بوده و مواضعی سراسر ضدفلسطینی دارند.
در تحلیل نهایی باید گفت این نوار باریک در نقشه جغرافیا که میان دریای مدیترانه و کرانه رود اردن جا خوش کرده و سالهاست از آن فریاد مظلومیت، مقاومت و آزادیخواهی به گوش جهانیان میرسد، افزون بر نبردی که در میانه میدان تجربه میکند، جنگی دیگر را نیز همزمان روی پرده سینماها پیشرو دارد؛ جنگی مهم که مهمات آن نه موشک و تانک و سنگ، بلکه قلم و دوربین و روایت است.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی معاونت سیما؛ برنامه «آرمان»، جمعه 18 مهر ماه با موضوع، بررسی آرایش رسانه ای دشمن و الزامات فرهنگی نهادها در حوزه حجاب و عفاف از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد.
برنامه «آرمان»، برای بررسی چالشهای رسانهای در حوزه حجاب و عفاف و تبیین وظایف فرهنگی دستگاههای مسئول در برابر جنگ نرم دشمن برنامه ی این هفته خود را با موضوع بررسی آرایش رسانه ای دشمن و الزامات فرهنگی نهادها در حوزه حجاب و عفاف از شبکه قرآن ومعارف سیما پخش کرد . بر همین اساس از محمدحسین ساعی – از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (میهمان حضوری)، دکتر علی شیرینزاد – نماینده مجلس شورای اسلامی (میهمان تلفنیو ) زهره سادات لاجوردی – نماینده مجلس شورای اسلامی (میهمان تلفنی) دعوت شده و در خصوص عنوان برنامه با ایشان گفتگو شد .
برنامه «آرمان»، جمعه ۱۸ مهر، ساعت ۲۱:۰۰ تا ۲۲:۰۰ با اجرای مهدی صفری، از شبکه قرآن و معارف سیما پخش گردید.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی؛ در احکام صادره از سوی رئیس سازمان سینمایی، حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین نواب، اعظم راود راد، وحید شالچی، بهمن نامور مطلق، علیرضا اسماعیلی و حسین یزدان شناس به عنوان اعضای شورای سیاستگذاری هشتمین جایزه پژوهش سال سینمای ایران معرفی شدند.
در نخستین جلسه شورای سیاستگذاری هشتمین جایزه پژوهش سال سینمای ایران که با حضور رائد فریدزاده برگزار شد، دوره هفتم جایزه پژوهش سال سینمای ایران مورد آسیب شناسی قرار گرفت و مقرر شد در فراخوان امسال علاوه بر افزایش مبالغ جایزه نقدی برگزیدگان، یک جایزه ویژه با عنوان «نقش سینمای ایران در تقویت انسجام ملی» به مجموع جوایز اضافه شود و پژوهش برتر سال توسط بنیاد سینمایی فارابی به چاپ برسد.
در این جلسه احکام شورای سیاستگذاری هشتمین جایزه پژوهش سال سینمای ایران توسط رییس سازمان سینمایی اعطا شد.
سیزدهمین دوره آموزشی «مدیریت رسانه» و «مهارت ارزیابی محتوا» ویژه مدیران رسانههای صوت و تصویر فراگیر در ساترا برگزار میشود.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی؛ سیزدهمین دوره آموزشی «مدیریت رسانه» و «مهارت ارزیابی محتوا» ویژه مدیران رسانههای صوت و تصویر فراگیر از روز دوشنبه ۱۴ مهرماه به همت ساترا و با همکاری دانشگاه صداوسیما برگزار میشود.
این دوره آموزشی در راستای مأموریت ساترا بهمنظور توانمندسازی، ارتقای سطح دانش، بینش و مهارت فعالان حوزه صوت و تصویر فراگیر طراحی شده است.
همچنین ارتقای تواناییهای تخصصی مدیران رسانهها و رابطان محتوایی رسانههای دارای مجوز در زمینههای مدیریت راهبردی و مهارتهای نوین ارزیابی محتوا از دیگر اهداف برگزاری این دوره است.
به گزارش پایگاه خبری رسانه سینمای خانگی، خبرنگار نیشابور؛ اثر کوثر بیات هنرمند نیشابوری در جشنواره منطقهای فیلم فرانک، در بخش دفاع از حقوق معلولین به عنوان بهترین فیلم مورد تقدیر واقع شد. همچنین فیلم کوتاه «گزارشگر» به کارگردانی سید سجاد موسوی نسب و سید حجت حسینی نیز در بخش دفاع از حقوق معلولین نامزد دریافت جایزه شد و هنرمندان سید محمد حسینی برای بازی در فیلم “آراز” و حسین احمدیان برای موسیقی فیلم “مکمن ” نامزد جایزه بخش هنرمندان معلول شدند.
جشنواره منطقهای فیلم فرانک، بهعنوان نخستین بار در تاریخ خود، با هدف ترویج هنر سینما و حمایت از حقوق معلولین برگزار گردید. این جشنواره فرصتی منحصر به فرد برای فیلمسازان معلول و جوانان به شمار میرود و به آثار هنری که به داستانها و چالشهای مربوط به معلولین میپردازند، اهمیت ویژهای میبخشد. جشنواره فیلم فرانک بهعنوان بستری برای گردهمایی هنرمندان و علاقمندان به سینما، فرصتی مناسب برای تبادل تجربیات و ایدهها در حوزه حقوق معلولین فراهم میکند. این جشنواره نهتنها آثار خلاقانه را به نمایش می گذارد، بلکه مشوق فیلمسازان جوان و معلول است تا با طراحی داستانهایی جذاب و تأثیرگذار، صدای معلولین را به گوش جامعه برسانند.
جشنواره منطقه ای فیلم فرانک به همت اداره کل بهزیستی خراسان رضوی در تاریخ 17 و 18 مهر ماه در شهرستان کاشمر، با هدف و تلاش برای افزایش آگاهی جامعه نسبت به مسائل معلولین برگزار می شود.
برنا- گروه فرهنگ و هنر: مدیر فستیوال موسیقی و هنر «کاوان» در قشم، همزمان با انتشار جدول کامل اجراهای این فستیوال از حضور چهرههای شاخص موسیقی جنوب و برگزاری مراسم تجلیل از آنها خبر داد.
در روزگاری که گفتوگو به یکی از نیازهای اساسی جامعه تبدیل شده، برنامه «بیا حرف بزنیم» از رادیو فرهنگ تلاش دارد تا مهارت گفتوگو و تفکر نقادانه را از دوران کودکی در خانوادهها نهادینه کند. این برنامه با محور تربیت خانواده و سبک زندگی سالم، با حضور و مشارکت خودِ کودکان شکل میگیرد تا از همان سالهای نخست، گوش شنوا و ذهن پرسشگر را در نسل آینده پرورش دهد.