بیژن همدرسی: نگاهی بر نمایش «یه تُن تَن» به کارگردانی اشکان درویشی…

بیژن همدرسی: نگاهی بر نمایش «یه تُن تَن» به کارگردانی اشکان درویشی…

نمایش «یه تُن تَن» با تکیه بر فضایی کمدی ـ رئال، روایت خود را از درون یک پاسگاه مرزی آغاز می‌کند؛ جایی که شوخی‌های سربازی، روابط ساده و فضای سرزنده‌ی خوابگاه، در ابتدا مخاطب را به جهان آشنایی دعوت می‌کند. این آغاز پرتحرک و گرم، به‌درستی نقش طعمه‌ای روایی را بازی می‌کند تا تماشاگر بی‌آنکه متوجه باشد، قدم‌به‌قدم وارد مسیری تاریک‌تر شود.

قصه با ورود زنی به بهانه‌ی جن‌گیری و فال قهوه، در غیاب فرمانده پاسگاه، به نقطه عطف خود می‌رسد. زن با مسموم‌کردن قهوه، سربازان را یکی‌یکی از پا درمی‌آورد و خود نیز در نهایت به‌دست تنها سربازی که قهوه نخورده کشته می‌شود. انگیزه‌ی این خشونت، به‌تدریج و در لایه‌های پایانی روایت آشکار می‌شود؛ انتقامی ریشه‌دار از زخمی که در کودکی و در سکوت و کتمان، به‌دلیل حفظ آبروی خانوادگی، بر روح او نشسته است. ایده‌ی مرکزی نمایش، جسورانه و قابل تأمل است و تلاش می‌کند چرخه‌ی خشونت، سرکوب و انتقام را به‌عنوان یک زخم اجتماعی به تصویر بکشد.

با این حال، مشکل اصلی نمایش در پرداخت شخصیت‌هاست. کاراکترها بیش از آنکه به شخصیت‌هایی چندلایه تبدیل شوند، در حد تیپ باقی می‌مانند. اگرچه هر یک تلاش می‌کنند گذشته‌ای دردناک یا زخمی پنهان را با خود حمل کنند، اما این درونیات کمتر به کنش نمایشی مؤثر تبدیل می‌شود. انرژی بالای بازیگران در اجرا قابل انکار نیست، اما این انرژی بیشتر صرف حفظ ریتم و فضای صحنه می‌شود تا تعمیق شخصیت‌ها.

در میان بازی‌ها، انتظار از حضور شراره رخام در نقش زن جن‌گیر و فرشید نوابی در نقش فرمانده پاسگاه، با توجه به سابقه‌ی حرفه‌ای آن‌ها، بیش از آن چیزی است که روی صحنه محقق می‌شود. هر دو در محدوده‌ای آشنا و امن از جنس بازی‌های پیشین خود باقی می‌مانند؛ موضوعی که شاید به بازگشت دوباره‌ی آن‌ها به صحنه پس از سال‌ها بی‌ارتباط نباشد. در مقابل، پرحس‌ترین و باورپذیرترین بازی نمایش را السا عبداللهی ارائه می‌دهد؛ اجرایی که با کنترل احساس، جزئیات رفتاری و پرهیز از اغراق، به‌درستی با فضای دوگانه‌ی کمدی و رئال نمایش هم‌نفس می‌شود و شایسته‌ی توجه ویژه است.

یکی از انتخاب‌های قابل بحث نمایش، استفاده از موسیقی زنده با صدای گرم و پر احساس امین بانی است. کارگردان از این عنصر برای القای حس صحنه‌ها و همچنین ایجاد فاصله‌گذاری میان پرده‌ها بهره می‌برد؛ انتخابی که در اصل می‌تواند به غنای فرمی اثر کمک کند. با این حال، شیوه‌ی اجرا باعث می‌شود موسیقی گاه از دل نمایش جدا شود. ارتباط مستقیم خواننده با تماشاگر و حال‌وهوای کنسرت‌گونه‌ی اجرا، هرچند جذاب، اما تمرکز مخاطب را از جهان نمایشی می‌گیرد. شاید اگر موسیقی زنده بیشتر در بافت دراماتیک اثر حل می‌شد و نقش درونی‌تری می‌گرفت، تأثیرگذاری آن عمیق‌تر و ماندگارتر می‌بود.

در مجموع، «یه تُن تَن» نمایشی است با ایده‌ای جسورانه و دغدغه‌مند که تلاش می‌کند از دل طنز و سرزندگی، به زخمی پنهان و تلخ برسد. اما این مسیر، بیش از آنکه با تعمیق شخصیت‌ها پیش برود، بر شانه‌ی روایت و انرژی اجرایی استوار مانده است. نمایشی که بیش از هر چیز، نوید یک ظرفیت بالقوه را می‌دهد؛ ظرفیتی که اگر در پرداخت شخصیت و انسجام فرمی جدی‌تر گرفته می‌شد، می‌توانست به اثری تأثیرگذارتر بدل شود.

دیدگاهتان را بنویسید