محمدحسین لطیفی کارگردان سریال «سنجرخان»‌ ضمن ارائه روایتی درباره حاشیه‌های این مجموعه تلویزیونی، از دلایلش برای نپذیرفتن کارگردانی سریال «موسی»‌ و قطع همکاری با برنامه سینمایی «هفت» گفت.

به گزارش سینمای خانگی ه نقل از مهر، درست است که بهانه اصلی‌مان برای دیدار و گفتگوی مشروح با محمدحسین لطیفی اکران فیلم سینمایی «غریب» در سینماها بود اما مگر می‌شد سراغ کارگردانی با سابقه و کارنامه لطیفی در تلویزیون برویم و درباره تجربه‌های قبلی و برنامه‌های آتی‌اش برای فعالیت در قاب سیما سوالی مطرح نکنیم.

بعد از انتشار صحبت‌های مشروح محمدحسین لطیفی درباره دغدغه‌ها و حواشی تولید و اکران فیلم «غریب»، بخش سوم را به‌طور کامل به سوالات تلویزیونی اختصاص داده‌ایم.

لطیفی که این روزها در تلاش است تا گره‌های به‌وجود آمده در مسیر نهایی شدن تولید و پخش سریال تازه‌اش با عنوان «سنجرخان» را باز کند، حرف‌ها و گلایه‌های بسیاری درباره همکاری با تلویزیون در دل داشت و شاید به پشتوانه همین گلایه‌ها زمانی که از او درباره امکان همکاری مجددش با سیما در آینده نزدیک پرسیدیم، با قطعیت جواب منفی داد.

در ادامه بخش سوم و پایانی گفتگوی مشروح خبرگزاری مهر با محمدحسین لطیفی را می‌خوانید.

* در لابه‌لای گفتگو درباره «غریب» اشاره‌هایی به سریال «سنجرخان» داشتید، خیلی صریح می‌خواهم بدانم مشکل این پروژه کجاست و در حال حاضر چقدر به رفع مشکل و پخش سریال امید دارید؟

امروز امیدوارترم چرا که به تازگی ملاقاتی با یک عزیز داشتم که وعده داد مشکلات این سریال حل شود.

* این «عزیز» یکی از مسئولان سازمان صداوسیما است؟

شخص رئیس صداوسیما بود و به همین دلیل است که می‌گویم امیدوارم. مشکل «سنجرخان» از آنجا آغاز شد که این پروژه در امور استان‌های سازمان صداوسیما کلید خورده بود و من هم بعد از درگذشت مرحوم ضیاالدین دری، به درخواست آقای ضرغامی مسئولیت این پروژه را پذیرفتم. من واقعاً آن زمان نمی‌دانستم کار در امور استان‌ها یعنی چه! بعدها فهمیدم آن‌ها فکر کرده‌اند یک کارگردان دم‌دستی پیدا شده که حاضر شده در شهرستان کار کند! من می‌خواستم به این دوستان بگویم من آمده‌ام که با کارم، شما را ارتقا بدهم و بالا بیاورم و قرار نیست شما من را پایین بیاورید!

مدیر تلویزیون به من می‌گفت در کار سینما باید بلد باشی گونی را به‌گونه‌ای تن بازیگرت کنی که به نظر برسد حریر است! در پاسخ گفتم: جدی!؟ من برای این سریال داشتم اسلحه برنو و ام‌یک را می‌ساختم، به آن‌ها توضیح می‌دادم که من دارم یک گاری می‌سازم. این پروژه یک کار تاریخی است و همه اجزای آن پول نیاز دارد. دوستان فکر می‌کردند برای همه این جزئیات، ۱۲ میلیارد تومان کفایت می‌کند!

مدیر وقت این مرکز در تلویزیون به من می‌گفت در کار سینما باید بلد باشی گونی را به‌گونه‌ای تن بازیگرت کنی که به نظر برسد حریر است! در پاسخ گفتم: جدی!؟ من برای این سریال داشتم اسلحه برنو و ام‌یک را می‌ساختم، به آن‌ها توضیح می‌دادم که من دارم یک گاری می‌سازم. این پروژه یک کار تاریخی است و همه اجزای آن پول نیاز دارد.

دوستان فکر می‌کردند برای همه این جزئیات، ۱۲ میلیارد تومان کفایت می‌کند! زمان دلار سه هزار تومانی گفتند بروید جلو کار را بسازید، پولش را ما می‌دهیم. وقتی جلو آمدیم اما ابتدا اصلاح برآورد ندادند و بعدها ماجراهایی پیش آمد که منجر شد به‌سختی بتوانم با حذف برخی سکانس‌ها و در مرحله تدوین نهایی، در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۱ گروه را مرخص کنم و بگویم بروید که کار تمام شد! در حالی که اگر واقعاً می‌خواستم کار را تمام کنم حداقل ۲۵ روز دیگر زمان نیاز داشتیم.

دیگر هیچ بودجه‌ای نداشتیم و تهیه‌کننده هم بالا یک میلیارد تومان بدهی داشت. از آن لحظه تا همین امروز، کلاً یک رقم بسیار جزئی در اسفندماه پرداخت کردند! یعنی یک سال تمام این سریال تعطیل بود! طی همین یک سال من یک فیلم سینمایی ساختم و تمام کردم. فیلم «غریب» اکران هم شد اما آن سریال هنوز منتظر بودجه است. مشکل کل سریال «سنجرخان» به زبان ساده همین بود. اشتباه اصلی هم از من بود که پذیرفتم در امور استان‌های صداوسیما کار تاریخی بسازم!

* یعنی معتقدید امور استان‌ها اساساً آمادگی و ظرفیت این قبیل پروژه‌ها را ندارد؟

آن‌ها همین هستند که هستند. وظایف امور استان‌ها مشخص است و بودجه‌اش هم واقعاً همین اندازه محدود است. به همین دلیل می‌گویم اشتباه از من بود و دیگر هیچ‌وقت این اشتباه را تکرار نخواهم کرد.

* البته قبل از شما هم مرحوم دری این پروژه را در دست داشت که ایشان هم از کارگردانان شاخص تلویزیون بودند. چرا این پروژه در امور استان‌ها تعریف شده بود؟

مطمئنم این پروژه با حضور ضیاالدین دری اصلاً ساخته نمی‌شد! حتی به ۱۰ روز فیلمبرداری هم نمی‌رسید. این حرف من نیست، تمام آن‌هایی که در این پروژه حضور دارند، می‌گویند غیر از محمدحسین لطیفی نمی‌توانید کارگردان دیگری را پیدا کنید که می‌توانست این پروژه را حتی برای ۲۰ روز جلو می‌برد! این ادعا را واقعاً دارم که البته ادعای بدی است و پدرم بابت آن درآمده است! درست است که می‌گویم اشتباه از من بود اما سریال «سنجرخان» مثل بچه من بود و نمی‌توانستم بچه‌ام را رها کنم.

* با تمام این سختی‌ها الان کیفیت خروجی سریال را دوست دارید؟ چون به نظر می‌رسد در مواردی ناگزیر شده‌اید از ایده‌آل‌های خود کوتاه بیایید.

بله ناگزیر شدم اما بعد از ۴۰ سال کار کردن بالاخره کلک‌هایی هم بلد بودم، در مواردی کلک زدم و کارم را پیش بردم.

* یعنی فکر می‌کنید مخاطب هم خروجی کار شما در این سریال را دوست خواهد داشت؟

واقعاً امیدوارم اینگونه باشد. آن‌هایی که تا به امروز سریال را دیده‌اند معتقدند که اگر قسمت یک را ببینید، نمی‌توانید قسمت‌های بعد را دنبال نکنید و این کشش را تا قسمت ۲۴ دارد. البته که طبیعتاً از کم شدن مخاطب تلویزیون نگران هستم.

چرا کارگردانی «موسی»‌ را نپذیرفتم؟/ پرونده «هفت» را بسته‌ام!

* تلویزیون در سال‌های اخیر بحران سریال‌سازی دارد و خیلی از سریال‌های شاخص هم آخرین قسمت‌های پخش خود را سپری می‌کنند و مشخص نیست بعد از این‌ها چه سریال‌هایی قرار است در کنداکتور قرار بگیرد. محمدحسین لطیفی یکی از خوش‌سابقه‌ترین سریال‌سازان تلویزیون در سال‌های گذشته بوده است، اگر پیشنهادی برای کار در شرایط مناسب داشته باشید، می‌پذیرید؟

خیر!

* دلیل این قطعیت‌تان در پاسخ منفی چیست؟

یک وجهش این است که واقعاً به یک سال زمان برای استراحت نیاز دارم. از طرف دیگر مدیران امروز تلویزیون خودشان هم می‌دانند که شرایطش را ندارند که بخواهند با هم‌نسلان من کار کنند، مگر در پروژه‌های ویژه‌شان. اصلاً نمی‌توانند شرایط را برای حضور امثال لطیفی، مهیا کنند.

تنها یک کار ممکن است من را برای همکاری با تلویزیون وسوسه کند و آن هم همان سریال ۴۰ قسمتی درباره خرمشهر است. آن کار من را وسوسه می‌کند و فکر نمی‌کنم غیر از آن کاری باشد که به واسطه آن برای همکاری با تلویزیون وسوسه شوم. حتی اگر تلویزیون بگوید پول کلانی برای کاری به من می‌دهد، می‌گویم می‌خواهم چه کار؟

* منظور از این شرایط صرفاً مباحث مالی است؟

بخشی از آن قطعاً مسائل مالی است. بخش مهمتر اما این است که هم‌نسلان من استاندارد خودشان را دارند و قرار نیست کسی به آن‌ها بگویند چه بسازند و چه نسازند. تلویزیون دیگر نمی‌تواند به من محمدحسین لطیفی بگوید چه بسازم، بلکه این من هستم که باید به تلویزیون بگویم چه بسازد. این انگیزه هم امروز در من کشته شده است که بخواهم پیشنهادی برای تلویزیون داشته باشم. پیش‌تر هم این موضوع را گفته‌ام که تنها یک کار ممکن است من را برای همکاری با تلویزیون وسوسه کند و آن هم همان سریال ۴۰ قسمتی درباره خرمشهر است. آن کار من را وسوسه می‌کند و فکر نمی‌کنم غیر از آن کاری باشد که به واسطه آن برای همکاری با تلویزیون وسوسه شوم.

حتی اگر تلویزیون بگوید پول کلانی برای کاری به من می‌دهد، می‌گویم می‌خواهم چه کار؟ البته که پول چیز خوبی است اما من دیگر پول می‌خواهم چه کار؟ ایده‌آل‌های امروز تلویزیون مشخص است، امروز تلویزیون اساساً عاری از ایده‌های تازه و ناب شده است.

از طرف دیگر یکی مثل داوود میرباقری ۹ سال است که دارد «سلمان» را می‌سازد و من آن اندازه هم توانش را ندارم! کمااینکه «موسی» به من پیشنهاد شد و نپذیرفتم. گفتم من آدم شش، هفت سال کار برای یک سریال نیستم. اصلاً بلد نیستم این کار را و این مرض را دارم که کارم سریع جمع شود. کل سریال ۲۴ قسمتی «سنجرخان» را در ۱۱ ماه کاری گرفتم و باقی زمانی که برای این سریال سپری شد، صرف دویدن دنبال پول کردیم! فکر نکنید برای ساخت این سریال ۲ سال و نیم وقت گذاشته‌ام. به همین دلیل نمی‌توانم کارهای بزرگ انجام دهم، مگر سوژه‌های خاص.

زمانی قرار بود من سریال «خواجه‌نصیر» را برای تلویزیون بسازم اما امروز چه کسی می‌خواهد پول چنین سریالی را برای تلویزیون بپردازد!؟ همین امروز در تأمین بودجه سریال میرباقری، تلویزیون مانده است! یک سریال «موسی» هم روی دستش مانده است!

* آن سریال خرمشهر که اشاره کردید الان در چه مرحله‌ای است؟ فیلمنامه‌ای برای آن دارید؟

بله. حدود چهار، پنج قسمت فیلمنامه آن به‌طور کامل آماده است ولی سال‌ها مانده است. وقتی همه ایده ساخت آن را مطرح می‌کنیم، دوستان آن را شوخی می‌گیرند. با خودشان می‌گویند یک کار جنگی دیگر است! نمی‌دانند کار جنگی مدنظر من یعنی فقط روزی یک دقیقه و نیم، تولید. یعنی هر قسمت ۴۵ دقیقه‌ای یک ماه زمان می‌برد و برای ۴۰ قسمت، یعنی ما نیاز به ۴۰ ماه بودجه تولید داریم. برای دکور و لوکیشن حداقل باید یک هشتم خرمشهر را بازسازی کنیم و دکور بزنیم. تا دل‌تان بخواهد هم بازیگر نیاز دارد!

حضور من در برنامه «هفت» برای این بود که در قاب تلویزیون به درد سینما بخورم، نه پول زیادی می‌گرفتم و نه اتفاق ویژه‌ای برای من به حساب می‌آمد. به نوعی حتی این من بودم که داشتم خرج تلویزیون می‌شدم و حضور در تلویزیون عایدی‌ای برای من نداشت. منظورم صرفاً مالی هم نیست، تلویزیون حتی آنتن زنده‌اش را از من دریغ کرد!

من نمی‌دانم امروز برآورد «موسی» و «سلمان» چقدر است، اما می‌دانم سریال خرمشهری که من مدنظر دارم، با کمتر از نصف بودجه آن سریال‌ها، هیچ وقت ساخته نخواهد شد. آیا تلویزیون حاضر است نصف بودجه آن پروژه‌ها را به من بدهد؟ اگر حاضر هستند، بسم‌الله برویم برای ساخت! اما نمی‌دهند. مدیران تلویزیون به زبان می‌گویند بیایید برای کار، اما وقتی می‌روید متوجه می‌شوید که خبری نیست. با خودشان می‌گویند بگذار فلانی آنقدر برود و بیاید، تا خودش خسته شود.

* پرونده حضور در برنامه «هفت» هم برای همیشه برای شما بسته شده است؟

پرونده «هفت» حدود هفت الی هشت ماه پیش از آنکه پخشش تمام شود، برای من بسته شده بود. همان زمان هم به دوستان اعلام کرده بودم. من برای دوره مشخصی قرارداد همکاری داشتم و زمانی که قرار شد قرارداد را تمدید کنیم، این کار را نکردم. احساس کردم به ادامه این کار علاقه‌ای ندارم. خود تهیه‌کننده هم دیگر علاقه‌ای نداشت چرا که ادامه کار همزمان با جشنواره فجری شد که تهیه‌کننده برنامه دبیر آن جشنواره شد و طبیعتاً امکان ادامه حضور نداشت. قاعدتاً باید تهیه‌کننده تغییر می‌کرد و منطقاً نسبت به تهیه‌کننده جدید هم من دیگر تعهدی نداشتم.

صادقانه‌اش این است که حضور من در برنامه «هفت» برای این بود که در قاب تلویزیون به درد سینما بخورم، نه پول زیادی می‌گرفتم و نه اتفاق ویژه‌ای برای من به حساب می‌آمد. به نوعی حتی این من بودم که داشتم خرج تلویزیون می‌شدم و حضور در تلویزیون عایدی‌ای برای من نداشت. منظورم صرفاً مالی هم نیست، تلویزیون حتی آنتن زنده‌اش را از من دریغ کرد! این شرایط احساس خوبی برای من به همراه نداشت.

* در همان دوره حضورتان فکر می‌کنید چقدر به درد سینما خوردید؟

اوایل داشت اتفاق‌هایی می‌افتاد. محبت و ارادتی داشت میان اهالی سینما شکل می‌گرفت. در سال اول داشتیم خوب پیش می‌رفتیم اما آرام‌آرام اتفاقاتی افتاد که منجر شد گروهی از سینماگران حاضر به حضور در تلویزیون نباشند و آرام‌آرام برنامه «هفت» عاری از حضور چهره‌های سینمایی شد. میز نقد برنامه هم که کلاً به آقای فراستی واگذار شده بود و من تعمدا خواسته بودم که میز نقد جدا باشد و من در میز نقد حضور نداشته باشم. از روی اول به این شرط اجرا را پذیرفتم که در میز نقد حضور نداشته باشم. ترجیح می‌دادم در برنامه میهمان‌نواز باشم نه اینکه با دمپایی به جان مهمان بیفتم! (می‌خندد!)

دیدگاهتان را بنویسید