پیرکاری در گفتگو با سینمای خانگی: این تهرانی که در آثار نمایش خانگی به تصویر می کشید کجاست؟/ باید در سینما رویا فروشی کنیم

سینمای خانگی: مریم پیرکاری مدیرعامل موسسه تصویر شهر در خصوص کارهای آینده این نهاد و همچنین مقوله ترویج خشونت در آثار نمایش خانگی با سینمای خانگی به گفتگو نشست. پیرکاری علاوه بر اینکه یکی از معدود بانوان مدیر در سینمای کشور است سال ها در قامت بازیگر، تهیه کننده و کارگردان نیز فعالیت داشته و دیپلم افتخار بهترین فیلم جشنواره فیلم کودک و نوجوان با عنوان «پسرم رسول» را نیز دریافت کرده است.

*سینمای خانگی: نظر شما در خصوص محتوای آثار شبکه نمایش خانگی و نسبت این آثار با زیست شهری چیست؟

-شما اگر مروری به آثار شبکه نمایش خانگی داشته باشید به خصوص از این ۳ پلتفرمی که روی بورس هستند با دیدن تولیدات شان به این نتیجه می رسید که تهران شهر قاتلان و متجاوزان و دزدها و اراذل و اوباش است! شهری به شدت ترسناک و خطرناک متشکل از افرادی که از هیچ قانونی در شهر پیروی نمی کنند که حتی اگر در جنگل زندگی می کردند باید از یک سری قواعد طبیعی پیروی می کردند اما حالا در شهر زندگی می کنند و از قواعد طبیعی و غریزی مثل نوع دوستی و فداکاری و همراهی و همدلی و هیچ قانونی پیروی نمی کنند.

*سینمای خانگی: یعنی همه آثار نمایش خانگی این چنین هستند؟

-یکی از بهترین تولیدات نمایش خانگی «پوست شیر» بود که مبتنی بر انتقام شخصی ساخته شده و همیشه مأمور قانون چندین قدم عقب تر از کسانی است که درگیر ماجرا هستند. من به عنوان کسی که در تصویر شهر سمت دارم و در این مجموعه آثار فرهنگی تولید می کنم برایم عجیب است این شهری که در این آثار به نمایش درآورده می شود کجا است؟ کاش سازندگان این سریال ها یک بازدیدی برای ما بگذارند و برویم و این افراد را از نزدیک ببینیم. در جامعه آماری من این تعداد قاتل و دزد و تبهکار نمی بینم. مسأله دیگری که برایم جای سوأل دارد این است که یک مبحثی در روانشناسی است به نام یادگیری مشاهده ای؛ آلبرت بندورا می گوید دنیا یک زمانی به سمت طراحی بازی های خشن رایانه ای رفت تا برای نوجوان کاهش خشم داشته باشد ولی مشاهده خشم باعث خشمگین تر شدن نوجوانان شد. خشم جزو احساساتی است که با بروز نادرستش باعث فروکش نمی شود و بالعکس باعث تشدید می شود. خشم مثل غم نیست که فرد با گریه کردن سبک شود. اگر مدیریت خشم نباشد فاجعه شکل می گیرد. ما نباید فراموش کنیم که انسان همواره در حال یادگیری است حالا چه به صورت خودآگاه و یا ناخودآگاه. انسان از دوران نوزادی یاد می گیرد واکنش هایی را انجام دهد. با این مسیرهای نورونی که در مغز ساخته می شود شما به افراد یاد می دهید اگر عصبانی شدی کارد را بردار و دیگری را بکش و او را بزن و نقشه قتلش را بکش و بعد هم توجیه می کنیم این افراد یا مواد یا مشروبات الکلی مصرف می کردند و اختیاری از خود نداشتند.

*سینمای خانگی: در واقع شما معتقدید که به نوعی از اراذل و اوباش در این آثار حمایت می شود؟

– ببینید این آثار همه جوره به یک جوان یاد می دهند که چطور زندگی کند. من حرفم این است که نمایش خانگی مگر نباید تنوع ژانر داشته باشد؟ چرا همه کارها یک سمت و سو است؟ چرا فقط به ژانر جنایی و معمایی توجه داریم؟ آیا باید جوانان و نوجوانان برای تماشای یک فیلم یا سریال آنقدر با خطر ترس روبرو باشند؟ الآن نتفلیکس هم کار تولید می کند اما این میزان خشونت در آن نیست و مهمتر از همه اینکه آثارشان با رده بندی سنی پخش می شود. ما هم اینجا نهایتاً می زنیم فلان سریال مثبت ۱۵ است که این اتفاق خودش نوعی از سر باز کردن است. ما باید از خودمان بپرسیم مسئولیت اجتماعی ما در قبال مخاطب چیست؟ آیا ما به این فکر کرده ایم که این آثار بعد از این ماجرا راحت در فضای مجازی منتشر می شود؟ جداً چه شخص یا ارگانی مسئول این فجایع است؟ ساترا مسئول است؟ مدیران پلتفرم مسئولند؟ خود هنرمندان مسئول هستند؟ برای من جای سوأل شده که چرا عنوان یک اثر باید سرشار از خشونت باشد؟ این ترویج خشم تا کجا ادامه خواهد داشت؟

*سینمای خانگی: شما مدیرعامل موسسه تصویر شهر هستید؛ پرسش بنده این است که این موسسه چه قدمی برداشته برای اینکه در تضاد این رفتار مبادرت به تولید اثر کند؟ شما در جشنواره فیلم فجر گذشته فیلمی را حمایت کردید که درونمایه اش بسیار تلخ بود و باز هم همین اتفاقات تلخ و روابط پشت پرده دختر و پسر و قتل را نشان می داد؛ چرا شما برعکس کار نکردید و مقابله با این جریان که به آن منتقد هستید نداشتید؟

– فیلم «بی بدن» خشونت را به تصویر نمی کشد. نه چگونگی قتل را نشان می دهد و نه ترویج خشونت می کند؛ آنچه برای ما مهم بود بحث فضای مجازی بود. اینکه مثلاً یک مادر بخواهد فردی را ببخشد یا نبخشد چقدر فضای مجازی می تواند این شرایط را تشدید کند. حرف ما در «بی بدن» این بود. اتفاق فیلم «بی بدن» هم واقعی بود. ما در «بی بدن» مسائل خیلی مهمتر را مطرح کردیم. ما در «بی بدن» قانون و بازپرس و قوه قضائیه ای داشتیم که محکم پشت این ماجرا بود؛ چه برای بخشیده شدن پسر یا آرامش خانواده. آیا ما پلیس را حذف کردیم؟ حتی موقعی که مادر تهدید می شود که عکس دخترش پخش شود به بازپرس متوسل می شود و اقدام شخصی نمی کند. ما تلاش کردیم صحنه خشونت آمیز نداشته باشیم و تنها خواستیم که برداشت منصفانه ای داشته باشیم از اینکه آیا این خانواده حق داشت پسر را قصاص کند یا نه؟ آیا مردم باید خویشتن داری می کردند یا نه؟ ما می خواستیم مردم بعد از تماشای فیلم از خودشان سوأل کنند که ما چقدر در اعدام آن جوان سهم داشتیم؟ ما در این فیلم بحث فضای مجازی را نشان دادیم که چقدر می تواند اثرگذار باشد. شما بهتر می دانید در شرایطی که دنیا به این سمت می رود که رسانه ها مفاهیم را قلب می کنند چقدر تأثیر فضای مجازی مهم است. مثلاً در سال ۹۶ درختان خیابان ولیعصر (عج) تهران قطع شد و اینک در فضای مجازی آن را منتسب به دوران فعلی شهرداری می کنند. فضای مجازی با روح و روان مردم این کار را می کند. ضمن اینکه اثربخشی یک فیلم سینمایی با سریال به شدت متفاوت است. ما می گوییم یک بازیگر اگر می خواهد معروف شود باید نقش اصلی یک سریال را بازی کند چون کارش مداومت دارد و هر هفته با آن درگیر است. در کمترین حالت یک سریال ۸ هفته مخاطب خود را درگیر می کند. ۸ هفته مداومت کجا و یک فیلم سینمایی یک ساعت و نیمه کجا؟!

*سینمای خانگی: البته خیلی از چهره ها هستند که دقیقاً برعکس این نظریه شما با یک فیلم معروف شدند.

بحث بنده روی کارکرد سریال است؛ من می گویم اصولاً کاری که سریال می کند و اثرگذار است را یک فیلم سینمایی نمی کند. شما به یاد بیاورید که در دوران پر فروغ صدا و سیما شهاب حسینی با سریال «پلیس جوان» طرفدار پیدا کرد. چهره هایی مانند میترا حجار، جواد عزتی، مصطفی زمانی و… را مرم با سریال های مطرح شان شناختند. الآن هم آثار نمایش خانگی را مردم بیشتر از سینما می بینند. مخاطب سریال عام تر است و تأثیرگذاری جدی دارد.

*سینمای خانگی: آیا با توجه به کارکرد سریال موسسه تصویر شهر در آینده اقدامی برای سریال سازی خواهد داشت؟

موسسه تصویر شهر قطعاً در سریال سازی ورود خواهد کرد؛ تصویر شهر سال ها تولید جدی نداشت؛ همزمان با ورودم مشغول ساماندهی اوضاع سینماهای موسسه و مسائل مالی و بدهکاری ها شدم و به همین خاطر ورودمان به تولید کمی زمان بر شد اما امسال قصد ورود جدی به حوزه سریال سازی داریم.

*سینمای خانگی: نگاه شما برای ورود به این اتفاق چیست؟

-من انتقادم به پلتفرم ها نیست، انتقادم به همه مان است. من می خواهم روزی برسد که ژانر در پلتفرم ها وجود داشته باشد. همه ما در این اوضاع باید دست به دست هم بدهیم و کمک کنیم و به تنوع ژانر در سریال های خانگی برسیم. باید بدانیم قرار نیست همه تولیدات تنها به یک سمت برود. ببینید سریال «در انتهای شب» پلتفرم فیلم نت چقدر مورد پذیرش مخاطب قرار گرفت و مخاطب آن را دوست داشت. چون مخاطب با فضای آن بیگانه نبود. یا سریال «افعی تهران» که بنده شخصاً نسبت به آن نقد داشتم و این سوأل برایم پیش آمده بود که چرا کاراکتر مثبت سریال که کتاب می خواند و ارتباط خوبی با همسایه و بچه اش  دارد خودش قاتل است؟ در مجموع سریالی بود که شهر و آدم ها را مثبت نشان می داد. آدم ها در این سریال جنس شان واقعی بود و شما به عنوان مخاطب آن ها را می پذیرفتید اما در مجموع «افعی تهران» سریال خوبی بود و شهر در این سریال زیبا بود. اما از سوی دیگر برخی کاراکترها در سریال ها وجود دارند که مخاطب به هیچ وجه نمی تواند آن ها را درک کند و بپذیرد مثلاً کاراکتر سمیرا در سریال «زخم کاری» و یا کاراکتر عاطفه  در «جنگل آسفالت» به شدت عجیب هستند. من از خودم سوأل کردم که این زن ها کجا هستند و چرا اینطور خشمگین هستند؟ قطعاً باید تدبیری جدی در این خصوص اندیشه کرد.

*سینمای خانگی: سال ها قبل زنده یاد داریوش مهرجویی فیلم «طهران، تهران» را ساخت؛ شهر تهران در این فیلم شخصیتی دلنشین داشت و هر مخاطبی را مجذوب این شهر می کرد. ما در عین تلخی های درون فیلمنامه عاشق و شیفته شهر تهران می شدیم. چقدر قرار است در تولیدات آتی موسسه تصویر شهر شاهد آثاری باشیم که شهر تهران را مبنای خودش بگذارد و تصاویر زیبا و به یاد ماندنی از این شهر به مخاطب نشان بدهد تا پلشتی ها را بشورد و ببرد؟

-یکی از اهداف اصلی ما همین است؛ هدف اصلی تولیدات ما زیست شهری است. البته یک سوءتفاهمی برای برخی مدیران و هنرمندان ایجاد شده و فکر می کنند موسسه تصویر شهر باید صرفاً در آثارش خدمات شهری را به تصویر بکشد. مثلاً به زندگی پاکبان های محترم و یا هر آنچه به شهرداری مربوط می شود بپردازد اما هدف اصلی تولیدات ما این است که مفاهیم والایی مانند جوانمردی و فداکاری و همسایگی و عشق را در کنار هم نشان دهیم. برای شکل گیری درام قصه دوست داریم شهر تهران را شهر شیرینی نشان دهیم چون می خواهیم به مردم امید را تزریق کنیم. ما در سینما یک کار مهم داریم که آن را یادمان رفته؛ ما باید در سینما رویا فروشی کنیم و امید را به مخاطب القا کنیم حتی اگر امید وجود نداشته باشد. ما باید به مقوله مهم فضای مجازی نیز توجه داشته باشیم. فضای مجازی به نظرم سرعت تأثیرگذاری اش مثل سرعت نور است. شما فکر کنید ویدیوهای کوتاه و استوری ها تا چه میزان ما را سطحی و شتاب زده کرده؛ همین که در اکسپلور اینستاگرام مان می چرخیم و فیلم ها را تند تند رد می کنیم چقدر ما را شتاب زده کرده؛ فکر کنید این فضا چقدر مسموم است! باید با این فضا مقابله کرد. من فکر می کنم چند شب قبل برای بار هشتم بود که فیلم خوب «جهان با من برقص» را دیدم. چقدر این فیلم دوست داشتنی است. آیا همه چیز را گل و بلبل نشان داده؟ خیر. اما شما به عنوان مخاطب از این فیلم بدت نمی آید، اگر بغضت می گیرد در درونت می گردی چیزی را اصلاح کنی چون فیلم در تتمه اش امید دارد. این جنس فیلم ها کجا هستند؟ این آثار نه تنها سیاه مطلق نیستند که در عین حال حرف های به شدت مهم و عمیق می زنند. همه آدم ها با این آثار ارتباط می گیرند و فیلم را دوست دارند. ایده آل من این نوع فیلم ها و امثال «خسته نباشید» هستند که حال آدم را خوب می کنند یا حتی «نگهبان شب» آقای میرکریمی که به شدت لطیف است و در عین تلنگری که به مخاطب می زند به هیچ وجه سیاه نیست و زندگی در آن جریان دارد.

*سینمای خانگی: شما با توجه به اینکه سالن های سینمایی زیادی را در زیرمجموعه خود دارید وضعیت تولیدات سینمایی را چطور ارزیابی می کنید؟ فکر نمی کنید در سینما وضعیت عجیب است و برعکس شبکه نمایش خانگی این روزها فیلم های کمدی با اقبال زیادی روبرو شده اند؟

-بله ما کمدی ناموفق هم داشتیم؛ فیلم اجتماعی «بی بدن» را هم به عنوان فیلمی پر فروش داشتیم که مردم دوستش نداشتند. این اواخر در سینما برای من فیلم «مست عشق» جالب بود. کسی فکرش را نمی کرد این فیلم بیاید و چنین رکوردی را بزند. نمی دانم کار آماری انجام شد یا نه اما باید پژوهش کنند و ببینند که دلیل دیده شدن این فیلم چه بود؟ بازیگران ترکیه ای؟ تم عرفانی؟ تیم موفق آقای فتحی؟ من هم نمی توانم به قطعیت بگویم دلیل موفقیت این فیلم چه بود اما این فیلم ثابت کرد می شود در عین حال که فکر می کنیم مخاطب فقط به دیدن فیلم کمدی می رود اثری تولید کنیم که در سینما غوغا کند.

*سینمای خانگی: شاید با فروش نسبتاً خوب این فیلم موافق باشم اما دلایل این اتفاق روشن است؛ ترکیب بازیگران مطرح ایرانی و ترک و کارهای شاخص قبلی آقای فتحی باعث شد تا مردم جذب این اثر شوند ضمن اینکه کار اینقدر ضعیف بود که من نوعی در آینده دیگر فریب نمی خورم و هرگز به تماشای چنین فیلمی نخواهم رفت.

-من برخلاف شما معتنقدم هر کسی که کتاب «ملت عشق» را دوست داشت از این فیلم هم راضی بود. در واقع مخاطب عامی که با آن کتاب ارتباط برقرار کرده بود با این فیلم هم ارتباط خوبی برقرار کرد.

*سینمای خانگی: در واقع نظر شما این است که سینما نیاز به این جنس فیلم ها دارد؟

هم این فیلم هم فیلم های دیگر در ژانرهای دیگر؛ ما برای کودک کاری نداریم و برای همین است که یک انیمیشن می آید سالن های سینما غلغله می شود. «ببعی قهرمان» از زمانی که اکران شده سالن های سینماهایش فول می رود چون بچه ها انتخاب دیگری ندارند. ما می گوییم سینما مخاطب ندارد چون مفهوم خانواده را برای مخاطبان مان در نظر نمی گیریم. خانواده یعنی همه افراد از هر سنی بتوانند به سینما بروند و فیلم مختص خودشان را ببینند. من و همسرم باید فیلم خودمان را ببینیم و بچه ها باید فیلم خودشان را داشته باشند. اما وقتی سبد سینما تکمیل نیست مردم در خانه می مانند و آثار نمایش خانگی را با هزینه به مراتب پایین تر می بینند. این روزها مخاطبان سینما یا تازه عروس دامادها هستند یا افراد مسن و یا تین ایجرها! ک سری فیلم ها در حد اکران شدن نیستند و باید مستقیم به اکران آنلاین بروند! چرا مردم باید هزینه کنند و فیلم های بی کیفیت را در این اوضاع اقتصادی در سینما ببینند؟ از سوی دیگر برخی فیلمسازان سینما را تنها در جنوب شهر تهران همراه با قتل و اعتیاد و… تصور می کنند! این اتفاقات نیاز به آسیب شناسی دارد. البته بنده معتقدم اگر همین الآن کسی بخواهد وضعیت سینما را بهبود دهد حداقل ۳ سال زمان می برد چرا که وضعیت سینما به شدت پیچیده شده و تکلیف بسیاری از موارد اصلاً روشن نیست.


دیدگاهتان را بنویسید