علیرضا بختیان تصریح کرد: بسیاری از کارگردانان هستند که علاقهمند در موضوع اقتباس کار کنند اما سرمایهگذار میترسد.
بهگزارش سینمای خانگی بهنقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ در ادامه پرونده «اقتباس در سینمای ایران» در میزگردی نظرات تخصصی صاحبنظران حوزه سینما را جویا شدیم در این میزگرد سید جواد میرهاشمی پژوهشگر و فیلمساز، علیرضا بختیان تهیهکننده و فیلمساز و مجید کیانیان پژوهشگر و مترجم حوزه سینما و تئاتر حضور داشته اند که در ادامه بخش اول این میزگرد را میخوانید:بهعنوان سوال ابتدایی، بفرمایید اقتباس در سینما به ماهو اقتباس چیست و اقتباس مکتوب، این موضوع را کمی توصیح بدهید.
کیانیان: بحث را بنیادین شروع کردید. اگر بخواهم موجز به موضوع اشاره کنم، اساسا به لحاظ معنایی اقتباس در فرهنگ معین و دهخدا اینگونه آورده شده: فراگرفتن، اخذ کردن، آموختن و یا فایده گرفتن از کسی، اما در سینما به لحاظ رویکردی، چند شکل مختلف بنابه نظرگاه صاحبنظران پیدا میکند. از جمله اینکه دادلی اندرو معتقد است در اقتباس، سه رویکرد عمده وجود دارد. رویکرد اول وام گرفتن که بیشتر مبتنی بر زیباییشناسی است تا وفاداری به متن، اتفاقی که مثلا برای آثار شکسپیر میافتد. یعنی یک مضمون از مکبث را میگیرند و تغییراتی ایجاد میکنند و صرفا بحث زیباییشناسی مطرح است. رویکرد دوم، به اصطلاح تلاقی اینطور است که عین متن مبدا برش خورده و در متن مقصد میآید بدون کوچکترین تغییر. رویکرد سوم نیز، وفاداری و تبدیل اینطور است که وفاداری وجود دارد و سعی میکنند از همان متن، همان نگاه را اما به شکل بدیعتری به آن سمت بروند.
این نمونه رویکردهایی است که وجود دارد. از طرفی به توجه به مسیری که طی شده، در وادی مصادیق، شکلهای مختلفی به خودش میگیرد. از جمله اینکه برخی به سراغ متون مکتوب میروند که ما در این مسیر در کشور بیشتر کار کردهایم، برخی هم که بیشتر در سینمای روز جهان متداول است یا به تعبیر دقیقتر، سینمای هالیوود، آنها جهان تصویر و فهم تصویرشان را بر مبنای اقتباس شکل میدهند. به این معنی که سینما به مثابه جهانی از عناصر دنیای دید، وامدار هنرهای تجسمی است. اینگونه بگویم که مثلا در کشور خودمان، وقتی درباره اقتباس صحبت میکنیم، اولبن چیزی که به ذهنمان خطور میکند، این است که به سراغ متون مکتوب کلاسیک و یا کهن برویم و اقتباس انجام دهیم. اما سینمای جهان یک گام جلوتر َشاید و یا عمیقتر، جهان و فرهنگ بصریشان را نیز وامدار و به نوعی اقتباس شده از هنرهای تجسمی میدانند. سویهی دیگری نیز وجود دارد، مثل فیلم مگنولیا که اقتباس از موسیقی میگیرند، در واقع پل توماس اندرسون اساساً به دنبال شکل دیگری از هنر میروند و چندان که در سکانس معروف وایز آپ (Wise up) مشخص است بنیان فیلم را بر مبنای موسیقی ایمی مان میآفریند.
در سینمای ایران، معمولا اقتباس کم داریم، و دوستان نویسنده معتقدند که برای کارگردان و تهیه کننده سخت است هزینه کند هم به نویسنده اصلی و هم برای نوشتن فیلمنامهای فیلمنامه نویس به صورت اقتباسی مینویسد. این یکی از معظلات است، البته که مانع اصلی نیست و دریچههای مختلفی وجود دارد که میتواند بحث اقتباس را پیش برد. لطفا این بحث را بیشتر موشکافی کنید. با توجه به اینکه در سینمای جهان بیشتر آثار، اتر اقتباسی هستند چه از کتاب، چه موسیقی نقاشی و سایر هنرهای تجسمی و حتی در همین جشنواره فیلم کوتاه هم دیدیم، اقتباس از شعر صبحانه داشتیم. اما در سینمای ما کمرنگ است. فکر میکنید علت این کمرنگی در سینمای ما و برعکس پررنگبودن آن در سینمای جهان چیست؟ و آیا این اثار اقتباسی تاثیر دارد؟
بختیان: به عنوان کسی که کار فیلمسازی انجام میدهم بحثی که خودتان مطرح کردید، یکی از مهمترین عوامل مانع اقتباس در سینمای ایران است. در دنیا و هنگام فیلمسازی، بودجههای هنگفتی برای فیلمها در نظر میگیرند. مثلا در هالیوود بودجه ی فیلمی کمتر از 5، یا 6 میلیون دلار نیست. معادل آن را در ایران ببینیم که چه فیلمی اینچنین هزینه میکند! هزینه در واقع یکی از مهمترین عوامل در ایران است. اگر بخواهید از داستانی الهام بگیرید و آن را تبدیل به فیلمنامه کنید، دو هزینه یابد پرداخت شود. در ایران متاسفانه، گِیجی که برای قیمت کارها گذاشته شده، دقیق است. یعنی مثلا اگر بگوییم فیلمنامه چقدر است، نمیگویند فیلمنامه اقتباسی چنین هزینهای دارد و فیلمنامه معمولی هزینهای متفاوت. برآورد میکنند یک فیلمنامه فلان مقدار هزینه دارد و همان مقدار بسته میشود. حالا هرچقدر بگویی این اقتباس است و معادل همبنمفدار را باید برای تحقیق و پژوهش و.. بگذاری، در آن دیده نمیشود. به همین دلیل اغلب نویسندهها به سمت کار تحقیقاتی خیلی دقیق نمیروند.
دومین موضوع این است که موضوعاتی که وجود دارد مثلا در بحثی که شما عنوان کردید، یکی از مسائل این است که برای ساخت فیلمهایی درباره روزمرگیها که به شکل رئال، در حال تولید هستند، شرایط خوب، دکور مناسب و تجهیزات خوب وجود دارد،و لی زیرساخت قوی برای کارهای کهن و اقتباسی در کشور نداریم. این موضوع باز هم با بودجه و هزینه برمیگردد.
فیلمهایی که شما میگویید در سینمای کوتاه و باقی از اقتباس ستفاده میشود، صرفا با مراجعه به بخشی از آن است. یعنی یک قسمت را میگیرند و خودشان داستانپردازی میدهند. کمتر میبینید عین به عین اقتباس کرده باشند.
اما در کشورهای خارجی و هالیود داستانهایی چون هریپاتر و ژولورن، عین به عین اقتباس و ساخته شده، چون هزینه میکنند. اما در ایران به دلیل کمبود بودجه. هزینه چنین چیزی امکانپذیر نیست. در ایران، شخصیتی از کتاب را اقتباس میکنند و با آن داستان خود را پیش میبرند، در اصل با یک المان و یک نمایه و ارجاع کوچکی به داستان، آن را منتقل میکنند و البته شاید این دلیل هم باشد که ما هنوز مخاطب را به سمت فیلمهای اقتباسی عادت ندادهایم که به آن سمت بروند. بینندگان عمدتا به دنبال داستانهای اجتماعی، عشق و عاشقی و.. میروند. داستانهایی روایت که ما را به این قضیه عادت داده است.
بیننده ما، بینندهای است عادت به چند ژانر ثالت عادت کرده است و کسی باید این قبح را بشکند. این کار را انجام نمیدهند. شما در سریالهای تلویزیون هم ببینید، اگر به سمت سریالهای تاریخی بروید،مخاطب اوایل زده میشود.
کمی که بگذرد جذب میشود و اواخر کار، شاید بگوید خوب است. چرا سریال را مثال زدم، چرا که سریالها بیشتر کارهای اقتباسی انجام میدهند. من حس میکنم مزاج ایرانیها هنوز خیلی تغییر نکرده است.
بحث گیشه خیلی مهم است و مخاطب در وهله اول آن کار را پس میزند و کارگردان میترسد؟
بختیان: سرمایهگذار میترسد، اتفاقا بسیاری از کارگردانان هستند که علاقهمند در این موضوعات کار کنند اما سرمایهگذار میترسد. شما ببینید عمده کارهایی که به شکل تاریخی کار شده و اقتباس صدرصد بوده در گیشه شکست خورده است. درآمد با هزینهای که شما همخوانی نداشته، و حمایت سازمانها و ارگانها از کارهای اقتباسی بسیار ضعیف است و تلویزیون نیز کار تاریخی با شرایط و موضوعات خاص خودش میسازد. خیلی به آن سمت نمیروند.
کیانیان: من با مقوله بازار فیلم موافق حرفهای آقای بختیان هستم، و این موضوع در بحث تنوع ژانر هم مطرح میشود و مشخص میشود که چرا کارگردانان سراغ ژانرهای مختلف نمیروند. اما فیلمهای اقتباسی کم نیستند و پرفروش نیز کم نداریم. به نظرم معضل جای دیگری است. یک بحث، بحت مولفمحور بودن ناخودآگاه فیلمسازان ماست. یعنی دوست دارند بنویسند و کارگردانی کنند. این یک بخش است. بخش دیگر این است که سینماگران ما مشخصا تهیهکنندهها، همه جا، مخصوصا جاهایی که ویترین دارد پول میدهند اما جایی که ویترین ندارد، هزینه نمیکنند. این است که به مشکل میخوریم. مجموعه این موارد است که به سمت کارهای اقتباسی نمیروند. البته که فیلمهایی داریم که قصههای روز هستند، همین سریال محمد کارت، یاغی که آن هم اقتباسی است. مشکلی که به نظر من وجود دارد این است که رفقای فیلمساز ما خیلی به ایده اهمیت میدهند اما اینکه چگونه ایده را پیاده کنند، اهمیت نمیدهند. شما قطعا با دوستان جوانی همراه بودید که متنی اقتباسی از شکسپیر در دست دارند، ولی آن متن را تنها از یک صحنه اقتباس میکنند. در صورتی که اقتباس این نیست. چطور میتوان زبان اثر را با یک صحنه اقتباس کرد. ما در چگونگی انتقال زبان مبدا در زبان مقصد و چگونگی پرداخت مشکل داریم. دچار تکرار میشویم به شدت متنها را تک صدا میکنیم، به شدت نمایهای میکنیم، به شدت کاری میکنیم ارتباط سطح روایی مخاطب با اثر کنده میشود یعنی کاری میکنیم برای فهم روایتمان توسط مخاطب، روایت مبدا باید ضمیمه اثر باشد. بحث بازار و گیشه موافقم، اما بحث تهیهکنندهها نیز هست، ذائقه سازی نیز وجور دارد، بحث مولف محور بودن و مورد مهم شیوه پرداخت.
بختیان: چیزی که ایشان درباره سریال یاغی گفتند، در سریالها نیز اتفاق افتاده است. ولی کم و کمرنگ. چند سریال این اتفاق افتاده که این اواخر صداو سیما یا پلتفرومها سرمایهگذاری میکنند. اما در سینما هنوز ما مشکل داریم. در سینما، فیلمهایی که اقتباسی بودند عمدتا گیشه را نداشتند. شاید تک و توک به آن رسیده باشند ولی عمده فیلمها چنین نبودهاند. عمده فیلمسازان جوان ما علاقهمندند خودشان بنویسند و خودشان بسازند. پدیده کارگردان-مولف..
کیانیان: البته ما تنها نباید یک طرفه موضوع را ببینیم. از آن سمت نیز آثار مبدا معاصری که وجود دارد، این ضعف را دارند که ظرفیت ندارند. یعنی نویسنده فیلمنامه باید تلاش ویژهای کند تا متن مبدا را به مقصد برساند. هم بحث روایتش است هم ساختار و قابلیت تصویری متون.
بختیان: اتفاقی که در کشور ما افتاده این است که بین تاریخ و فرهنگ الان و قدیم فاصله وجود دارد. مثلا فیلم کوتاهی کار شد به نام «دوآلپا» که مردم با آن آشنایی ندارند. یعنی بین فرهنگ فاصله افتاده و کدها را ندارد. دقیقا آنچه که آقای کیانیان گفت. باید دانه دانه کدها را برایش تعریف کنیم. این تعریف کردن کار را سختتر میکند و کارگردان سعی میکند سمت این موارد نرود. و فیلم چیزی باید که بیننده ببیند. راحت ارتباط برقرار کند. ولی وقتی کدهایی وجود دارد که نیاز به پسزمینه دارد و باید رویش کار انجام شده باشد، مسلما به آن سمت نمیرود. نیاز به فرهنگسازی دارد و هنوز متاسفانه بستر فراهم نیست.
کیانیان: میشود از چند زاویه نگاه کرد. ازجمله انواع شکلهای اقتباسی که آنها به سراغش میروند و کار میکنند. در صورتی که ما یک تصور یک خطی از اقتباس داریم که مثلا پیشنیهی متنمان، حتما یک چیزی باشد. بر فرض مثال، سراغ دوآلپا برویم یا شاهنامه یا متن معاصر، اما اینکه چگونه با آن مواجهه شویم و یا آن متن چه باشد، اینجا یک سری مولفههای محوری و اساسی وجود دارد که گاها دیده نمیشود. به نظرم در دو سطح باید سراغ این موضوع برویم. یکی آسیبشناسی اتفاقاتی که افتادهاند که چهارپنج مورد را عرض کردم. دیگر اینکه آنها چکار میکنند. اقتباسی که در مورد سینمای جهان میگوییم، تحلیل کنیم که چگونه صورت میپذیرد. به قولی یکی از دوستان مدیوم رسانهای ما شعر و ادبیات است. مدیوم هالیودد رسانه و سینماست. یعنی مادرزاد شاعر بهدنیا میآییم. آنها سینماگر هستند. این فاصله مقولهی مهمی است.
میرهاشمی: درجامعهای که تیراژ کتاب 200.300 نسخه است، اصلا اقتباس کردن، یک مطلب شوخی است. فرض کنید کتابی در ایران چاپ اول و دوم میشود، ناگهان به هر دلیلی چاپ سوم ممنوع چاپ میشود و یا بهتر بگویم “مجوز نشر این کتاب باطل و فروش این کتاب ممنوع میشود.” اما فیلمی بر اساس همان رمان ساخته میشود. سیاست فرهنگیمان یک با و دو هواست!