بیژن همدرسی: «از صحنه‌ی شهرت تا میدان دشمن» تأملی بر غلط زیادی یک سلبریتی

بیژن همدرسی: «از صحنه‌ی شهرت تا میدان دشمن» تأملی بر غلط زیادی یک سلبریتی


در روزگاری که تصویر و صدا بیش از هر زمان دیگری بر ذهن مردم تأثیر می‌گذارد، هنرمند تنها یک چهره‌ی فرهنگی نیست، بلکه حامل بخشی از حافظه‌ی جمعی و احساسات اجتماعی ملت خویش است. اما گاهی همین سرمایه‌ی فرهنگی، به ابزاری برای پروژه‌های بیگانه تبدیل می‌شود؛ جایی که بعضی چهره‌ها، پس از رسیدن به شهرت و بهره‌بردن از امکانات کشور خود، ناگهان مسیر را عوض می‌کنند و در صف رسانه‌هایی قرار می‌گیرند که مأموریتشان چیزی جز تخریب باور، امید و هویت ایرانی نیست.

پدیده‌ی مهاجرت چهره‌های مشهور، به خودی خود مذموم نیست. در بسیاری از کشورها، هنرمندان برای کار، تجربه یا آزادی بیشتر به دیگر سرزمین‌ها می‌روند. اما آنچه این مهاجرت را به مسئله‌ای ملی تبدیل می‌کند، تغییر موضع و هویت پس از مهاجرت است. برخی از این افراد، گویی برای بقا در دنیای رسانه‌ای غرب، باید نقش تازه‌ای بگیرند؛ نقشی که در آن وطن‌شان «دشمن» و مردم‌شان «فریب‌خورده» معرفی می‌شوند. آن‌ها می‌دانند که تنها با جنجال، نفرت‌پراکنی و موضع‌گیری علیه ریشه‌های خود می‌توانند همچنان در قاب دیده شوند، و چه جای تأسف اینکه پاره ای از این چهره ها از تجربه تلخ گروهک هایی که به دامن دشمن ملت و کشور افتاده و حتی در جنگ رو در رو با کشورشان کنار دشمنان جنگیدند درس نمی گیرند و آنان نیز چون سگان زرد ، عوعو کنان برای دشمن ملت دم تکان می‌دهند تا تکه استخوانی گلو گیر نصیبشان شود و اندکی بیشتر به حیات شهرت ننگین شأن ادامه دهند.

اما چرا این چهره ها از محبوب ملت به مغضوب ملت تبدیل می شوند؟
در تحلیل روان‌شناختی، این رفتارها اغلب از بحران هویت و احساس بی‌معنایی پس از شهرت سرچشمه می‌گیرد. کسی که سال‌ها بر صحنه تشویق شده و در وطنش احساس اهمیت کرده، پس از مهاجرت ناگهان به چهره‌ای فراموش‌شده بدل می‌شود. این سقوطِ ناگهانی از مرکز توجه به حاشیه، برای ذهنِ شهرت‌طلب قابل‌تحمل نیست. پس او به‌دنبال صحنه‌ای تازه می‌گردد؛ صحنه‌ای که این‌بار رسانه‌های خارجی و دشمن برایش می‌سازند، و از او در ازای آن، «روایت علیه وطن» می‌خواهند.

از اینجاست که پای سیاست به میان می‌آید. رسانه‌های بیگانهِ معاند، سال‌هاست که از چهره‌های هنری برای پیشبرد اهداف خود بهره می‌برند؛ چون می‌دانند ممکن است گاهی تأثیر یک بازیگر محبوب، از هزاران خبر و تحلیل سیاسی بیشتر باشد. چهره‌ای که روزی محبوب مردم بود، حالا در ویترین رسانه‌هایی می‌نشیند که سال‌هاست در پروژه‌ی تحریف چهره‌ی ایران نقش دارند. این همان نقطه‌ای است که هنرمند از صحنه‌ی هنر به میدان دشمن می‌رود؛ نه به‌خاطر باور، بلکه به‌خاطر باز دیده‌شدن و در بطن ماجرا هم ، یک واقعیت تلخ نهفته است:
هرجا «ارزش» از معنا جدا شود و «شهرت» به هدف بدل گردد، هنرمند به راحتی در دام تحریف می‌افتد. او به جای اینکه صدای ملت باشد، پژواک رسانه‌های بیگانه می‌شود. در این پروژه‌ی سازمان‌یافته، مأموریت اصلی روشن است؛ تخریب چهره‌ی وطن در ذهن مردم و تزریق حس ناامیدی و بی‌اعتمادی.

اما اندیشه همیشه بیدار ملت بارها نشان داده که آگاه‌تر از آن است که با چند تصویر و شعار از مسیر خود منحرف شود. تاریخ ما پر است از هنرمندانی که در سخت‌ترین دوران‌ها، قلم و صحنه و صدای خود را وقف مردم کردند. آن‌ها ستارگان واقعی‌اند؛ نه آنان که برای ماندن در قاب رسانه‌های بیگانه با تحریف حقایق ، دروغ پردازی، فحاشی و عکس سوزی ، حقیرانه به وطن پشت می‌کنند و بجای خار کردن کشور و سربازان جان بر کفش خود را به گند خیانت آلوده کرده و در آخرین روزهای حیات از چشم می افتند.

حرف آخر اینکه، دشمنان ایران امروز، بیش از هر زمان، بر پروژه‌ی تحریف و تخریب فرهنگی تمرکز کرده‌اند؛ زیرا می‌دانند ملت ما را نمی‌توان با سلاح نظامی شکست داد. اینجاست که وظیفه‌ی هنرمندان اصیل و آگاه دوچندان می‌شود؛ آن‌ها که هنوز می‌دانند «صحنه» حرمت دارد، اگر به عشق مردم روشن بماند، نه به آتش کینه.

دیدگاهتان را بنویسید