, ,

سینمای ایران و بحران‌های چندبعدی از نگاه آذین

سینمای ایران و بحران‌های چندبعدی از نگاه آذین

در شرایطی که سینمای ایران با بحران‌های ساختاری و اجرایی متعددی دست به گریبان است، با جبار آذین، تحلیلگر و منتقد صاحب‌نظر به گفت‌وگویی عمیق و همه‌جانبه نشستیم. او منتقد و مدرس برجسته سینما، تئاتر و تلویزیون، با پنج دهه تجربه درخشان در عرصه قلم و رسانه، چهره‌ای پیشکسوت و تأثیرگذار در حوزه‌های فرهنگی و هنری است و سال‌ها سردبیری نشریات و خبرگزاری‌های معتبر را بر عهده داشته و از بنیان‌گذاران انجمن منتقدان سینما و کانون ملی منتقدان تئاتر محسوب می‌شود. همچنین عضویت در انجمن‌های معتبر تئاتری و سینمایی جهانی و داوری در جشنواره‌های متعدد، گواهی بر جایگاه بلند او در این عرصه‌هاست. آذین، دانش سینما و کارگردانی را از بهرام بیضایی، داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی را از اکبر رادی، فنون تئاتر را از نعمت‌الله اسداللهی، فیلمنامه و نمایشنامه‌نویسی را از غلامحسین ساعدی، و بازیگری را از عزت‌الله انتظامی و پرویز فنی‌زاده آموخته و امروز نیز با همان شور و تخصص به تدریس و نقد هنری ادامه می‌دهد. این مصاحبه که علی الظاهر به تمامی ابعاد نظرات وی در آن اشاره شده، تصویر جامعی از مشکلات سینمای ایران ارائه می‌کند و نشان می‌دهد سینمای ایران در یک بحران چندبعدی قرار دارد که در لایه ­های پنهان و آشکار فراوانی ریشه دوانیده است.

آقای آذین عزیز! با عرض سلام و خوش­ آمدید، به عنوان اولین سؤال می ­پرسم که ارزیابی کلی شما از وضعیت کنونی سینمای ایران چیست؟

سینمای ایران امروز به وضوح در حال افول است. این یک سینمای دولتی، نهادی، و باندی است که نه بر اساس نیازهای ملی و مردمی، بلکه بر مبنای وفاداری به اهداف و سیاست‌های همان­ ها هم شکل گرفته است. تجربه جهانی به وضوح نشان داده که این گونه ­ی سینما که اساس آن را سیاست، تجارت، سودجویی افراطی و رفاقت تشکیل می‌دهد، نه فرهنگ و هنر! سال‌هاست که مردود شده و شکست خورده است.

چه عواملی را در شکل‌گیری این وضعیت مؤثر می‌دانید؟

در واقع مشکل از ساختار مدیریتی آغاز می‌شود. با هر تغییر دولت، سیاست‌ها و مسئولان فرهنگی هم عوض می­ شود، این تغییرات شرایطی را فراهم می ­کند که باندهای فرصت ­طلب هم از آن سوء استفاده کنند. از آن جهت که در سینمای ما، مدیران و رؤسا متأسفانه عمدتاً از میان سیاسیون انتخاب می‌شوند نه از بین اهالی هنر و قلم متخصص و کاربلد، ناگزیر آنان هم خواسته یا ناخواسته از مشاورانی کمک می­ گیرند که به دنبال همین فرصت­ ها هستند. نتیجه ­ی این مدیران نابلدِ سیاست‌زده­ ی فاقد درک درست و هدفمند از هنر، سینما و نیازهای مردم با آن رویکردهای جناحی می ­شود، همین که می­ بینیم.

پس شما معتقدید، مسبب وضعیتی که تصویر می­کنید، مدیران هستند. درست است؟

معلوم است! نتیجه این شده که سلیقه‌مداری حاکم شده است. به همین دلایل، در دوره‌های مختلف، تنها کسانی که به خط فکری سیاسی و غیر سیاسی مدیران نزدیک‌تر بوده‌اند امکان فعالیت پیدا کرده‌اند. به راحتی شاهدیم که در برهه‌ای فقط فیلم‌های اجتماعی، در دوره‌ای فقط فیلم‌های دفاع مقدسی و مقاومتی، و زمانی دیگر فقط کمدی‌های سطحی در اولویت تولید قرار گرفته‌اند. این نوسان‌های سیاست‌زده بسیاری از سینماگران را به حاشیه رانده و بیکاری و تفرقه را دامن زده است.

اما به نظر می‌رسد مشکلات فراتر از مسائل مدیریتی است. سایر چالش‌های پیش روی سینمای ایران را چگونه می­ بینید؟

سینمای امروز ایران دچار انواع بیماری‌هاست: از مشکلات فکری و فرهنگی گرفته تا سیاست‌زدگی و رفاقت‌بازی. باندهای مافیایی تولید و اکران، ملوک‌الطوایفی، تفرقه و رقابت‌های ناسالم، هجوم پلتفرم‌های غیرحرفه‌ای، نفوذ پولشویان و هنرفروشان، همه و همه فضای سینما را آلوده کرده‌اند. البته این وضعیت منحصر به سینما نیست و در دیگر هنرها مثل موسیقی و تئاتر هم چنین وضعیتی مشاهده می‌شود.

ریشه ­ی آن را در چه چیزهایی می ­دانید؟

در دوره پهلوی، سینما عمدتاً مبلّغ سیاست‌های رژیم بود و ابتذال در آن بیداد می‌کرد. تولید هرگونه فیلم ضد ملی، ضد دینی و ضد اخلاقی آزاد بود، در حالی که آثار هنری با محتوای سیاسی و متعهد امکان تولید نداشتند. پس از انقلاب، البته، تحول مثبتی رخ داد. سینمای مبتذل کنار رفت، تولیدات معناگرا و ارزشمند رشد کرد، مخاطب به سینما برگشت، حضور زنان در سینما متحول شد، و سینمای ایران در عرصه جهانی هم مطرح گردید. اما متأسفانه به مرور، با ورود مدیران غیرفرهنگی و سیاست‌زده، مجدداً تجارت و کاسبی بر هنر غلبه کرد.

این را قبول دارم که مدیریت غیرفرهنگی و سیاست­زده آسیب می­ رساند!

کاملا!… و از این بدتر، تفرقه و انفکاکی است که در بین سینماگران بروز کرده است. با این مدیریت، سینماگران فعال امروز کشور حداقل به چهر دسته تقسیم شده­ اند: گروهی وابستگان دولتی و نهادی هستند که اوضاع نسبتاً خوبی دارند، عده ­ای گویا متفاوت می ­اندیشند که حالا یا نسبت به شرایط موجود منتقدند یا در قالب اپوزیسیون قرار می­ گیرند و به هر صورت از پشتیبانی­ هایی بهره­ مندند، گروه سوم، فیلمسازان بازاری‌ساز هستند که ظاهراً چرخشان خوب می­چرخد! از این­ها که بگذریم، در گروه چهارم، عده ­ی بسیاری از سینماگران کاربلد و استخوان خرد کرده حضور دارند که به حاشیه رانده شده­ اند و فقط با غم و اندوه این اوضاع نابسامان را در سینما نظاره می ­کنند. این تقسیم‌بندی ناسالم نتیجه شکاف‌های فرهنگی و اجتماعی است که به بی‌سر و سامانی و دوری مردم از سینما انجامیده است.

و شما این را نتیجه­ ی مدیریت مدیران ارزیابی می‌کنید؟

قبلا گفتم، باز هم تکرار می­کنم، مدیران سینمایی کشور به دلایل متعددی مقصر اصلی هستند: بی‌سوادی هنری و سینمایی، سیاست‌زدگی، اهمال و غفلت، انحراف از مسیر اصلی، و بازی‌های نمایشی. آن‌ها حتی یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمای پس از انقلاب، یعنی جشنواره فیلم فجر را هم تکه‌پاره کرده‌اند و سینمای کودک و نوجوان و جشنواره آن را به نابودی مطلق کشانده­ اند. بدتر این که این مدیران نقدناپذیر هم هستند و راه را بر هرگونه تحول و اصلاح بسته‌اند. هر کس هم انتقادی به گوشه­ ای از این همه اشتباهات بکند، کلاً حذف می­ شود!

آیا از طریق قانونی نمی­توان احقاق حق کرد؟ اساساً ساختار حقوقی و تشکیلاتی سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟

نحوه ی مدیریت سینمای ایران فاقد جایگاه قانونی استاندارد و تعریف‌شده است. به جای قانونمندی؛ سلیقه‌مداری و حکومت قبیله‌ای و حزبی بر آن حاکم است. ساختار آن کاملاً فرسوده است. حتی سازمان متولی سینما هم کارایی خود را از دست داده است. ظهور باندهای تخریب گر در سینما هم نتیجه مستقیم همین مدیریت نادرست است.

این که خیلی دردناک است! پس چه راه‌حل‌هایی برای نجات سینمای ایران وجود دارد؟

اگر گوش شنوایی باشد، راه‌حل‌های زیادی هست که به نظر من، اساسی­ ترین آن­ها عبارتند از: «مردمی و ملی شدن سینما و خروج آن از چارچوب‌های حزبی و سیاسی»، «قطع وابستگی به سوداگری و تجارت‌زدگی»، «سپردن مدیریت سینما به اهل هنر و متخصصان واقعی»، «انجام اصلاحات اساسی در مدیریت، و نیز در مناسبات تولید و اکران»، «پایان دادن به تفرقه در بین اهالی سینما»، و «ایجاد ساختارهای قانونمند و شفاف». تردید نکنید که بدون این تغییرات اساسی، هیچ تحول مثبتی در سینمای ایران رخ نخواهد داد.

کلام پایانی؟

از زمانی که سیاست و تجارت به سینما راه یافت، هنر و فرهنگ و اخلاق از آن رخت بربست. سینمای ایران برای نجات نیاز به یک تحول بزرگ و همه‌جانبه دارد. این صنعت به معماران نوین و نگاه‌های تازه نیازمند است. باید این نکته را به خود یادآوری کنیم که بدون یک انقلاب فرهنگی واقعی در تمام ارکان سینما، امیدی به بهبود وضعیت نیست.

موارد زیادی را مطرح کردید که نشان از تدبر و تأمل فراوان جنابعالی در همه­ ی این سال­های حضور عالمانه در سینمای کشور دارد. به یاری خدا، اگر بار دیگر فرصت مناسبی فراهم شود، چقدر خوب است که تک ­تک این عبارات را باز کنید و شرح بدهید تا مسئولین دولتی و غیر دولتی به آن­ها توجه کنند. به هر حال ممنونیم از این که وقت گذاشتید و در این مصاحبه شرکت کردید.

من هم ممنونم. امیدوارم این دلسوزی­ها نتیجه­ ی مفیدی در بر داشته باشد.

این صفحه از «پایگاه خبری سینمای خانگی» را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید…

دیدگاهتان را بنویسید