«سرهنگ ثریا»؛ گل‌به‌خودی / رگه‌های تفکر ضدانقلابی در یک فیلم دفاع‌مقدسی

به دور از هر هیجانی و با ادای احترام به اصالت و ذات محبت مادرانه، «سرهنگ ثریا» را نه می‌توان و نه باید، فیلمی در تراز گفتمان انقلاب اسلامی دانست؛ حتی اگر در بازی، نور، صدا، تصویر و دیگر موارد، بهترین باشد که البته نیست.

هادی مرادی

به دور از هر هیجانی و با ادای احترام به اصالت و ذات محبت مادرانه، «سرهنگ ثریا» را نه می‌توان و نه باید، فیلمی در تراز گفتمان انقلاب اسلامی دانست؛ حتی اگر در بازی، نور، صدا، تصویر و دیگر موارد، بهترین باشد که البته نیست.

تولید فیلم با موضوع مقاومت در همه شئون آن، از ساخت فیلم با محوریت دفاع مقدس گرفته تا جنگ سوریه، شهدای هسته‌ای و حتی منافقین، گرچه امری مهم و ضروری است اما حرکت روی لبه تیغ است به‌طوریکه اگر کارگردان به ظرافت‌ها توجه نکند، به راحتی محتوای فیلم، ضد آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب خواهد شد. همین بی‌دقتی سبب شده اغلب آثار سینمای دفاع مقدس و انقلاب، نه‌تنها مروج ارزش‌ها نباشند بلکه مفاهیمی ضدارزش‌های جامعۀ بومی را به بیننده انتقال دهند.

یکی از این آثار، «سرهنگ ثریا»ست؛ فیلمی به نسبت خوش‌ساخت که در ظاهر به جنایت منافقین و سرگشتگی و حیرانی خانواده‌های جنبش خلق می‌پردازد اما در بطن فیلم، جای جانی و قربانی عوض شده است (شاید لازم باشد کمی دربارۀ صاحب عکس‌هایی که مادران این افراد در دست دارند و واقعیت آنان دقت شود!).

در این فیلم، مخاطب خانواده‌هایی را می‌بیند که برای یکبار دیدن فرزندشان که به عضویت منافقین درآمده‌ است، در مقابل اردوگاه اشرف، مقر منافقین در عراق، اردو زده‌اند و تلاش دارند با سرتیمی “سرهنگ ثریا” (که مشخص نیست چرا او را سرهنگ خطاب می‌کنند)، با فرزندان خود ملاقات کنند.

نکته مهم اینکه در این فیلم نظامیان رژیم عراق کاملاً بی‌طرف و بی‌رنگ هستند و حتی در مواردی به واسطه یکی از کاراکترهای عراقی که در بین اردونشینان آمد و شد دارد، کمک‌هایی نیز به خانواده‌های ایرانی می‌شود.  

نکته دیگر اینکه، در معدود دفعاتی که برخی از اعضای سازمان می‌توانند از اردوگاه فرار کنند، به اردونشینان نمی‌پیوندند و مشخصاً با آنان زاویۀ اعتقادی دارند. این یعنی فرار از اردوگاه اشرف، به معنای بازگشت به دامن انقلاب نیست!

از طرف دیگر، وقتی یکی از شخصیت‌های فراری به اردونشینان پناه می‌آورد، به حدی با رژیم ایران، انحراف اعتقادی دارد که در ابتدا حتی خوردن غذای حکومت را نیز بر خود حرام می‌داند و در ارائه اطلاعات به اردونشینان بیشتر تلاش می‌کند آنان را ناامید و سرخورده کند تا اینکه رگه‌ای از ندامت و پشیمانی از گذشته در او وجود داشته باشد.

مسئلۀ  اصلی اما اینست که خود اعضای سازمان که خانواده‌هایشان در اردوگاه هستند، تمایل به دیدن مادران خود ندارند و اذعان می‌کنند مادر و پدر معنوی‌شان “مریم” و “مسعود” هستند و برای رسیدن جنبش به اهداف خود، هیچ قید و وابستگی به خانواده‌هایشان ندارند. این موضوع در رویارویی دو برادر به خوبی عیان است و حتی در سکانس‌های پایانی که سال‌های بعد را به تصویر می‌کشد نیز عزم این افراد برای ادامۀ جنایت خود علیه انقلاب، به تصویر کشیده شده است.

با این حال، شیوۀ روایت فیلم به نحوی‌ست که بیننده، اعضای مجاهدین خلق را بیش از آن‌که جنایتکار بداند، قربانی یک جریان سیاسی می‌بیند که این به هیچ‌وجه در ادبیات و گفتمان انقلاب جایی ندارد و هرگونه تطهیر و یا سم‌زدایی از جنایت‌های منافقین، ضدارزش‌های انقلاب اسلامی است. موضوعی که فیلم تلاش دارد آن را در لایۀ محبت و مهر مادری پنهان کند.

در این فیلم، حتی اگر مادر را نماد وطن نیز بدانیم، باز باید گفت جنایت منافقین قابل اغماض نیست به‌خصوص اینکه در تمام فیلم، اعضای منافقین نه‌تنها به جنایت خود اعتراف نمی‌کنند بلکه به تدریج راسخ‌تر نیز می‌شوند. به عبارت بهتر، وطن مانند مادر، پذیرای فرزندان خود هست اما مادامی که این فرزندان فریب‌خورده باشند وگرنه باز کردن آغوش به سوی جنایتکار، جفا بر دیگر اعضای خانواده است.

نکتۀ تأمل‌برانگیز دیگر اینکه در تمام فیلم حتی یک دیالوگ و حتی یک المان از انقلاب اسلامی در دیده نمی‌شود و این یعنی به دور از هر هیجانی و با ادای احترام به اصالت و ذات محبت مادرانه، «سرهنگ ثریا» را نه می‌توان و نه باید، فیلمی در تراز گفتمان انقلاب اسلامی دانست حتی اگر در بازی، نور، صدا، تصویر و دیگر موارد، بهترین باشد که البته نیست.

به نظر می‌رسد مدیران اوج یا باور عملی به مقولۀ سینمای مقاومت و انقلاب ندارند و یا دل‌مشغولی‌های آنان بیش از آن‌ است که وقت کنند به زوایای پنهان یک اثر سینمایی دقت کنند. در پایان باید اذعان کرد «سرهنگ ثریا» یک گل‌به‌خودی بدموقع از سوی اوج بود.

دیدگاهتان را بنویسید