دبیرخانه دائمی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان در دومین روز المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران به یک لوکیشن جذاب سینمایی تبدیل شد. نوجوانان سینماییِ مهمان اصفهان در کارگاههای خود مشغول انجام کارهای مرتبط جهت عرصه رساندن فیلمنامهها، تغییر جزئیات، طراحی میزانسن و زاویه دوربین و گشت و گذار میدانی برای کشف لوکیشنهای خاص و جذاب بودند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، روز گذشته در هوای سرد آخرین روز دیماه، گرمای دبیرخانه و جلسات نگارش طرح فیلمنامه از ۹ صبح تا ۱۲ ظهر بچههای سینما را به خود خواند. سرزندگی و فعالیت گروهی در کلاسها و راهروها از صبح پدیدار شده، بچهها در حال تلاش برای سروشکل دادن به ایدههایی بودند که تا نیمه راه فیلمنامه آمده و حالا در مرحله ای قراردارد که باید روندِ پیشرفت شخصیتهای فیلم، به نیمه رسیده و خود را برای رسیدن به نقطه اوج آماده کند.
المپیاد، تلاش نسل گذشته و نسل آینده
دبیرخانه، به پشت صحنه جذاب تلاش نسل گذشته و نسل آینده سینمای ایران مبدل شده بود. این تعریف، از همکاری جالب و مهرآمیز مربیها، بچهها و کادر هنری بیشتر به چشم میآمد. این امر، نشان از آموزههای مهم کار جمعی دارد. افراد میکوشند تا با تعامل با هم از صبح تا شب، به کلماتی که تبدیل به فیلمنامه میشوند جان ببخشند تا درنهایت امر، فیلمهای کوتاه ساخته شوند. بنابراین، هدف صرفا نوشتن فیلمنامه و ساختن فیلم نیست. باهم بودن، برای درکنار هم بودن است.
در هر کلاسی داستانی در جریان است
در هر کلاسی داستانی در جریان است. نوجوانهای سینمایی روی بسط و گسترش ایدهها به فیلمنامههایی که قرار است در روزهای آینده منسجم شود به توافق رسیدهاند. بسیاری از آنها به همراه مربیهایشان برای بازدید از لوکیشنها رفته و با یک تیر، دونشان زده اند: هم با بافت شهری آشنا شده و هم به سنجش موقعیت شخصیتهایشان در موقعیت واقعی پرداختهاند. عدهای از آنها به میدان نقش جهان و کوچهها و بافت تاریخی پیرامون آن رفتهاند، عدهای دیگر به سبزه میدان و کوچههای اطراف آن رهسپار شدهاند. عدهای هم در ستاد جشنواره مشغول جدل منطقی برای برطرفکردن حفرههای موجود در فیلمنامهها هستند.
برخی از بچه ها که ریزبین ترند، رفتار و حرکات مردم را هم زیرنظرگرفته اند. حواسشان به دیالوگها، رنگ و نور، نحوه تعامل آدمها باهم و با محیط هم بوده است. آنها، کار عملی را اینگونه یاد میگیرند.
سفر عروسکهای خمیری در المپیاد فیلمسازی
انیماتورهای آینده، در کلاس مشغول ساخت عروسکهای خمیری بودند و حالا آماده میشدند تا سفرِ قهرمانی شخصیت داستانیشان را برای روزهای آینده تکامل ببخشند. آنها از نگاه جالب رهگذران برای پروژه فیلمبرداریشان هم سخن گفتند؛ از تعجب رهگذران و از خنده ملیحی که بر لبان برخی از آنها نقش میبسته است.
هیات انتخاب و داوری بخش «فیلم» شصتوهشتمین جشنواره منطقهای سینمای جوان مشگینشهر-ساوالان معرفی شدند.
بهگزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، هیأت انتخاب و داوری بخش «فیلم» شصتوهشتمین جشنواره منطقهای سینمای جوان مشگینشهر-ساوالان که از ۲ تا ۵ بهمن ۱۴۰۲ به میزبانی انجمن سینمای جوانان ایران-دفتر مشگینشهر برگزار میشود، معرفی شدند.
اعضای هیات انتخاب و داوری که آثار سینمایی این جشنواره را در چهار بخش «داستانی»، «تجربی»، «پویانمایی» و «مستند» را ارزیابی کردهاند، عبارتند از: نیما عباسپور، رضا سبحانی، میردولت موسوی، کاوه صباغزاده، احسان همتی، سیامک سلیمانی و نازنین چیتساز.
نیما عباسپور؛ کارگردان و مدرس سینما، ساخت یازده فیلم کوتاه داستانی، تجربی و چهار مستند تلویزیونی را در کارنامه هنری خود دارد. وی همچنین مجری طرح سه فیلم سینمایی «سه روز و سه قتل»، «ناتور» و «سردباد» بوده و برنده جوایز مختلف در جشنوارههای داخلی و برنده مدال نقره یونیکا در سال ٢٠۱٠ برای فیلم کوتاه «جنگل» شده است. عباسپور عضو هیأت مدیره انجمن فیلم کوتاه ایران و عضو هیأت انتخاب و داوری جشنوارههای متعدد از جمله جشنواره فیلم فجر، جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، جشن تصویر سال، جشنواره فیلم موج کیش، جشنواره بینالمللی فیلم رشد و جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران بوده است.
رضا سبحانی؛ نویسنده، کارگردان، تهیهکننده سینما، کارگردانی فیلمهای سینمایی از جمله «زیستن»، «خاک سرد»، «آفتاب پشت برف»، «به تهران خوش آمدید»، «رژیم طلایی»، تهیهکننده و کارگردانی «اژدر»، کارگردانی فیلمهای کوتاه و مستند از جمله «کشتار»، «نخل سوخته»، «پنجره»، «راهبان»، «کلاف فلزی»، «درخت کُنار»، «خواب تاریک»، «دستها»، «رویای دانوب»، «نفسهایش»، «همسایهها»، «فایز و پری» و «یک کیلو بال مگس» را در کارنامه هنری خود دارد. وی عضو کانون کارگردانان سینمای ایران، انجمن تهیهکنندگان و انجمن فیلم کوتاه و عضو خانه سینما است و در جشنوارههای سینمایی متعدد بهعنوان هیأت انتخاب و داوری حضور داشته است.
میردولت موسوی؛ نویسنده، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، تدوینگر و دارای مدرک تحصیلی کارشناسیارشد کارگردانی است. موسوی تا کنون فعالیتهایی نظیر مدیر گروه فیلمسازی دانشکده خبر اردبیل، عضو خانه سینما، عضو آکادمی آسیفا، مدرس رشتههای مختلف سینما در دانشگاههای پیام نور، دانشکده خبر، فرهنگ و هنر نوین و مراکز هنری، برگزاری کارگاههای آموزشی در دفاتر انجمن سینمای جوانان ایران، نویسنده و کارگردان بیش از ۲۰ فیلم کوتاه داستانی و مستند، طراح، نویسنده و تهیهکننده هشت سریال تلویزیونی، عضو شورای سیاستگذاری، مدیر و دبیر اجرایی جشنوارههای مختلف ملی، منطقهای و استانی و بیش از ۴۳ نمایشگاه عکس و هفتههای فیلم و عکس، عضو شورای سیاستگذاری و دبیر دو دوره جشن مهر سینمای ایران – استان اردبیل را در عرصه سینمای کشور داشته است.
کاوه صباغزاده، نویسنده و کارگردان، فعالیتهایی نظیر برنامهریزی و دستیاری کارگردان در بیش از سی فیلم و سریال ازسال ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۹، ساخت پنج فیلم کوتاه و هشت تیزر تبلیغاتی را در کارنامه خود دارد. نویسندگی و کارگردانی فیلمهای سینمایی «ایتالیا ایتالیا» و «رمانتیسم عماد و طوبا» از جمله سوابق هنری او بهشمار میآید.
احسان همتی؛ نویسنده و کارگردان سینما، تحلیلگر فلسفه فیلم، زیباییشناسی سینما و پژوهشگر روانشناختی در سینما و دارای مدرک تحصیلی کارشناسیارشد سینما است. وی تا کنون معاون اجرایی سیودومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، دبیر جشنواره فیلم کنگره بینالمللی محمد (ص)، پیامبر رحمت، در آیینه ادب و هنر، مدرس نشست تخصصی (Real Time Film) به همراه پروفسور والنتینا والنتینی از دانشگاه ساپینزا، ایتالیا، عضو کمیته برگزاری نخستین جشنواره فیلم و عکس آیین آینه و هیأت انتخاب نخستین آفرینواره فیلم اروند بوده است.
سیامک سلیمانی؛ فیلمساز، تدوینگر و مدرس سینما است. سلیمانی بهعنوان مدیر نظارت بر تولیدات انجمن سینمای جوانان ایران، عضو شورای عالی تولید انجمن سینمای جوانان ایران، مدیر پرتال تولید انجمن، مدرس دورههای فیلمنامهنویسی دفاتر انجمن، مدرس کارگاههای دورهای «ایده تا ارائه»، مشاور ایدهپردازی، فیلمنامهنویسی و پیچینگ فیلمهای کوتاه داستانی، مدرس اولین اردوی فیلمنامهنویسی فیلم کوتاه انجمن، عضو هیأت انتخاب بخش بینالملل سیوهشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران و عضو هیأت انتخاب اولین دوره جشنواره ملی حوا، فعالیت داشته و دارد.
نازنین چیتساز؛ فیلمساز و دارای مدرک تحصیلی کارشناسیارشد ادبیات نمایشی است و کارگردانی فیلمهای کوتاه «پرتاب ناگهانی یک فیل»، «گزینش»، «دامجی»، «نام، نامخانوادگی» را در کارنامه هنری خود دارد. از جمله فعالیتهای وی تا کنون میتوان از عضو شورای فیلمنامه انجمن سینمای جوانان ایران، داور جشنواره ملی هنری بانوی ایرانی، مدرسِ بخش فیلم کوتاه در رویداد ملی «دا»، مجری کارشناس برنامه «سینما جوان» نام برد.
شصت و هشتمین جشنواره منطقهای سینمای جوان مشگینشهر-ساوالان، ۲ تا ۵ بهمنماه ۱۴۰۲ به میزبانی انجمن سینمای جوانان ایران-دفتر مشگینشهر برگزار میشود.
محمدعلی بصیرینیک کارگردان انیمیشن «ساعت جادویی» ضمن ابراز خرسندی از حضور انیمیشنها در جشنواره فیلم فجر به ارایه توضیحاتی درباره این اثر پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، محمدعلی بصیرینیک کارگردان انیمیشن سینمایی «ساعت جادویی» از آثار راهیافته به بخش پویانمایی چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، در گفتوگو با خبرنگار ایرنا درباره این پروژه توضیح داد: این انیمیشن پیشتر با نام «سفر به تاریکی» در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان در بخش ویژه توانست جایزه گوهرشاد را دریافت کند. بعد از آن که تصمیم به ارسال این اثر به جشنواره فجر گرفتیم، براساس آنالیزهایی که داشتیم، نام پروژه را تغییر دادیم و حالا با نام «ساعت جادویی» در جشنواره اکران میشود.
وی درباره خط داستانی این اثر توضیح داد: روایت این فیلم درباره واقعه تاریخی مسجد گوهرشاد است که این واقعه در لابهلایه قصه اصلی اثر، گنجانده شده است. بهدنبال تحمیل تاریخ به یک داستان کودکانه نبودیم و صرفا این قصد را داشتیم که شناختی نسبت به اتفاقات گذشته برای بچهها ایجاد شود. معمولا کلاسهای تاریخ، کلاسهایی حوصلهسربر برای بچهها هستند و ما تلاش کردیم در مدیوم انیمیشن و با تصاویر جذاب، وقایع گذشته را برای بچهها روایت کنیم.
این انیمیشنساز درباره ساختار «ساعت جادویی» هم توضیح داد: این کار با تکنیک پویانمایی سهبعدی ساخته شده است و سه بخش موزیکال در روایت دارد که این بخشها بهصورت دوبعدی اجرا شدهاند. در کل اما روایت داستان در قالب سهبعدی طراحی شده است.
بصرینیک درباره بازخوردها نسبت به اکران این اثر در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان گفت: بازخوردهایی که در آن جشنواره داشتیم، از جنس اغلب واکنشها به آثار به نمایش درآمده در آن رویداد بود. به این معنا که اکثر مخاطبان جشنواره اصفهان، علاقهمند هستند در این رویداد کارهای متناسب با رده سنی کودکان را ببینند، اما اکثر کارهای پذیرفته شده، رده سنی بالاتری داشتند. انیمیشن «ساعت جادویی» هم متناسب با سنین بالاتر از ۱۰ سال است و این گروه سنی به خوبی با کار ارتباط برقرار کردند اما مخاطبان کم سنوسالتر خیر. آنها بیشتر پس از تماشای اثر، دچار سوال و ابهام شده بودند.
وی افزود: رویکرد ما این بود که در این پروژه سینمایی، طیف گستردهتری از مخاطبان را درگیر داستان کنیم تا مخاطبان نوجوان هم بتوانند برداشت درستی از فیلم داشته باشند. در عین حال فکر میکنم در بخش ارتباط با مخاطب کودک، چندان نتوانستیم بازخورد مناسبی را دریافت کنیم.
کارگردان «ساعت جادویی» درباره حامیان مالی تولید این انیمیشن سینمایی هم توضیح داد: کار در حال حاضر بهعنوان یک اثر مستقل تولید و به جشنواره ارائه شده است. این اثر، تهیهکننده شخصی دارد و طبیعی است که تهیهکننده خصوصی هم میتواند از مراکز دیگری برای تامین مالی پروژهاش کمک بگیرد. شاید در فرآیند اکران عمومی، مباحث مالی دیگری به پروژه اضافه شود که هنوز هیچچیز در این زمینه قطعی نیست.
نمایی از انیمیشن «ساعت جادویی»
بصیرینیک تاکید کرد: انیمیشن سینمایی «ساعت جادویی» بهطور کامل آماده نمایش است و به احتمال زیاد بعد از رونمایی در جشنواره، بخش مربوط به تبلیغات آن کلید میخورد و بعد وارد فرآیند اکران عمومی میشود. برنامهمان این است که این کار در نوروز ۱۴۰۳ اکران شود اما در این زمینه هم هنوز همه چیز قطعی نیست.
این کارگردان سینمای انیمیشن درباره حضور پررنگ آثار پویانمایی در جشنواره چهلودوم فیلم فجر هم گفت: قطعا برای من بهعنوان یک انیمیشنساز این اتفاق، خوشحالکننده است چراکه میتواند نقطه آغاز اتفاقات بزرگتری در آینده باشد. بچههای انیمیشن بابت تخصیص چنین بخش ویژهای در جشنواره فجر، حق داشتند، چرا که حجم تولیدات انیمیشن سینمایی در ایران، به اندازهای کم است که هنوز نمیتوانیم وارد یک جریان رقابتی جدی شویم. اینگونه نیست که در هر سال ۱۰ انیمیشن سینمایی تولید بشود و همه آنها هم شانس اکران داشته باشند تا خود به خود شاهد شکلگیری یک جو رقابتی باشیم.
وی افزود: هرچند هنوز این جریان رقابتی شکل نگرفته است اما اینکه جشنواره فیلم فجر چنین تمرکزی روی انیمیشن دارد و به آن اهمیت میدهد، نقطه آغاز یک اتفاق بزرگ است و به سرانجام آن خوشبین هستم. در این مرحله واقعا برایم جایزه گرفتن اثر خودمان اهمیت ندارد، مهم دیده شدن زحمات بچههایی است که در حال کار کردن در صنعت انیمیشن ایران هستند. این چرخ در حال حرکت است، متوقف هم نخواهد شد و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
کارگردان «ساعت جادویی» درباره انتظار خود از حضور این انیمیشن در جشنواره فجر هم گفت: طبیعتا اصلیترین انتظار از حضور در یک فرآیند رقابتی، برخورد منصفانه و حرفهای با آثار است. شکر خدا امسال کارهای انیمیشن وضعیت خوبی دارند و شاهد حضور چهار اثر در بخش رقابتی هستیم. تولید چهار انیمیشن سینمایی در طول یک سال، اتفاق خوبی برای سینمای ایران است. افزایش روز به روز تولیدات، کمک میکند تا آرامآرام همان حس رقابتی که به آن اشاره کردم، میان فعالان این حوزه شکر بگیرد و آن را در ایام جشنواره فجر تجربه کنند.
وی در پایان گفت: انتظار چندان زیادی از این رویداد نداریم چرا که میدانیم جشنواره فجر، نمیتواند بهصورت مستقل، روی تولیدات انیمیشنی تمرکز داشته باشد و همین اندازه توجهی که به این حوزه دارد، ارزشمند است. از این به بعدش دیگر هر نتیجه به همراه داشته باشد و هر اتفاقی رخ دهد، خوب است. شخصا اطلاع دقیقی درباره دیگر تولیدات انیمیشنی حاضر در جشنواره امسال ندارم و صرفا بهواسطه اطلاعرسانیها و نقل قولهای منتشر شده در فضای رسانهای درباره آنها اطلاعات پراکندهای دارم. طبق همین اطلاعات فکر میکنم انیمیشن «ببعی» جزو کارهای قابلتوجه در جشنواره امسال باشد.
مراسم اختتامیه چهاردهمین جشنواره فیلم «عمار» دقایقی پیش در سالن اندیشه حوزه هنری آغاز شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا،، مراسم اختتامیه چهاردهمین جشنواره فیلم «عمار» به دبیری سهیل اسعد شامگاه ۲۹ دیماه با پخش آیاتی چند از کلامالله مجید و سرود جمهوری اسلامی ایران در سالن اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
اجرای این مراسم را محمدرضا باقری برعهده داشت. سپس از سید حسین حسینی آزاد سوژه یکی از مستندها قدردانی شد.
حسینی آزاد گفت: من از روستای چناران شهرستان نیشابور هستم. من از سال ۴۴ در خانه مستضعف زندگی کردم و از سال ۴۴ در خط ولایت بودم. از اولین دستور امام مسئول شورا و پایگاه بسیج شدم. ۱۴۴۱ این پایگاه نیرو داشت این روستا ۱۷ شهید داده است. وقتی تصمیم گرفتم ازدواج کنم دیدیم شرایط سخت است و تصمیم گرفتم به کسانی که دوست دارند ازدواج کنند کمک کنم و خدا یاری داد که این کار را کنم. من وصیت کردم در روستای چناران در کنار شهیدان دفن شوم.
وی افزود: سن ازدواج دختران و پسران بالا میرود و از مسئولان میخواهم شرایط ازدواج آنها را فراهم کنند. دولت باید فکری به حال آنها کنند من در یک روستای ۵۰۰ خانواری شاهد این شرایط هستم و شما ببینید در کل کشور وضعیت به چه شکل است از مجلس میخواهم فکری به حال جوانان کنند که به دلیل نداشتن خانه و وسایل زندگی در خانه ماندهاند از مسئولان میخواهم که این موضوع را رفع کنند.
در ادامه خانواده مسعود علیمحمدی دانشمند هستهای روی صحنه آمدند و نشان استقلال را به حسینی آزاد سوژه مستند «آقای شورا» تقدیم کردند.
سپس جایزه ویژه موزاییک مرگ بر آمریکا توسط خانواده حسین اجاقی شهید مدافع امنیت به علی عارضی کارگردان «رقصنده با گرگ» اهدا شد.
عارضی در این بخش گفت: جا دارد از تیم سازنده این اثر؛ بچههای موسسه شهید آوینی تشکر کنم در محضر خانواده شهدا هستیم و خواستم این نکته را بگویم که ما فرزندان خود را برای مبارزه با استکبار و ادامهدهنده راه فرزندان شما تربیت میکنیم.
سپس جوایز بخش آرمان روحالله، ملت قهرمان، تاریخ فرهنگی و دفاع مقدس اهدا شد.
لوح افتخار آرمان روحالله به «مکرون» به کارگردانی سجاد رضازاده رسید. لوح افتخار دیگر این بخش به «فراخوان خونین» به کارگردانی حسین پالیزدار اهدا شد. همچنین لوح افتخار دستاورد پژوهشی این بخش به «گزارش کلانربرگ» به پژوهش مهدی پورصفا تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش ملت قهرمان به «داستان بارانی» به کارگردانی حسین نژادموسی اهدا شد. فانوس این بخش به «سرکش» به کارگردانی سجاد سلیمانخانی رسید.
لوح افتخار بخش تاریخ فرهنگی و دفاع مقدس هم به «عیدوک» به کارگردانی امیر عسگری و «هفت سال اینجا» به کارگردانی سیدمصطفی سیدالحسینی تعلق گرفت. فانوس این بخش به «آخرین زنگی زمان» به کارگردانی مهرداد خاکی اهدا شد.
در بخش دیگر از این مراسم پاسداشت سید محمد جوزی پیشکسوت تاریخ شفاهی دفاع مقدس با حضور خانواده شهدا برگزار شد.
جوزی در این بخش با معرفی حاضرانی که روی صحنه حضور داشتند گفت: آقای مجیدپور وقتی ۱۵ سال داشت در دفاع مقدس حضور داشت و منزل او حالا به یک موزه دیدنی در ونک تبدیل شده است. سردار هادی فرمانده گردان المهدی و جانباز است. سردار دلیلی برادر سه شهید است، پدر شهید مسلم فراهانی هم در اینجا حضور دارد. مادر مسلم میگفت وقتی مسلم میخواست به جبهه برود به من گفت من یک روز به آسایشگاه کهریزک میروم و به سالمندان کمک میکنم پس وقتی شهید شدم این کار را به جای من کنید. اولین چیزی که از خانواده این شهید دیدم این بود که تولد شهید را بر سر مزارش جشن میگرفتند.
سردار هادی در ادامه گفت: جوزی را به شما معرفی میکنم او در کربلای ۵ جوانی خوش سیما بود، وقتی به گردان ما آمد فهمیدم او همه هستی خود را در مسیر ولایت گذاشته است. در کربلای ۵ و کربلای ۴ و کربلای ۸ وقتی به او اشاره میکردم او با سر به سینه دشمن میرفت. باید بگویم در عملیات کربلای ۵ آنقدر ساعت عملیات به تاخیر افتاد که عملیات ساعت ۱۲ ظهر آغاز شد در این زمان یکی از رزمندگان گفت نماز را بخوانیم بعد به عملیات برویم که به او گفتم نماز را شکسته در راه میخوانیم حالا دوست دارم همه هستی خود را بدهم و حال آن نماز را داشته باشم.
وی در ادامه گفت: آن روز بچهها را به گلوله بستند و شهدا را یک یک انتخاب کرده بودند. مادران شهدا میگویم که فکر نکنید بچههایتان همینطور گلوله خوردند بلکه آنها تک تک انتخاب شده بودند باید بگویم وقتی از عملیات بیرون آمدم دیدم خبرنگاری به دنبالم میآید. آن خبرنگار گفت کلاهت را با من عوض کن. من با عصبانیت کلاهم را به او دادم. او گفت کلاه را نگاه کن و وقتی به کلاه نگاه کردم دیدم سوراخ سوراخ شده است اما من برای شهادت انتخاب نشده بودم. به گفته حاج قاسم باید شهید باشیم تا به شهادت برسیم. آقای جوزی دوربین به دست آن روز هرکجا رفت همه چیز را ثبت کرد.
پس از پخش کلیپی از سیدمحمد جوزی و اجرای قطعه «صبح فردا» توسط غلامرضا صنعتگر، از این هنرمند قدردانی شد.
در بخش دیگر از این مراسم از دکتر عطارودی استاد دانشگاه شریف با حضور خانواده شهید شهریاری قدردانی شد. در این بخش نشان استقلال منقش به تصویر شهید شهریاری به او اهدا شد.
سپس عطارودی بیان کرد: واقعیت این است که غافلگیر شدم چون من برای این اتفاق اینجا نبودم بلکه داور بودم و در اینجا حضور پیدا کردم. اینجا خانواده معظم شهدا حضور دارند و بنده چیزی برای گفتن ندارم ولی به اقتضای کار خودم چند کلمهای میگویم.
وی با بغض گفت: همیشه شهدا و خانواده آنها را تاج سر خودمان میدانیم.
عطارودی درباره دستگیریاش توسط آمریکا اظهار کرد: کار آنها خیلی دقیق بود و اینطور نبود که تصادفا یک استاد را گرفته باشند من چندین سال بود که به آمریکا رفت و آمد میکردم و در کنفرانسها حضور داشتم اما آنچه آنها را ناراحت کرده این بود که به تکنولوژی میکروالکترونیک دست یافته بودیم. الان نبرد بزرگ آمریکا و چین به عنوان دو ابر قدرت بر سر صنایع چیپ است.
وی افزود: آمریکاییها متوجه شده بودند که من در صنعت چیپ تکنولوژی موفق شدم و توانستم آن را تبدیل به صنعت کنم، به گونهای که جوانان مشغول به کار شوند و مهاجرت کنند نه به خاطر تحقیقاتم و نه به خاطر انتقال تکنولوژی من را نگرفته بودند، من ۳۵ سال به آمریکا رفت و آمد داشتم ولی وقتی دیدند داریم در ایران این صنعت را اقتصادی میکنیم، از آن پول درمی آوریم و جوانان مشغول به کار میشوند میخواستند جلوی این کار را بگیرند و با دستگیری بنده چندین سال این کار را به عقب انداختند و به نتیجهای که میخواستند رسیدند.
عطارودی ادامه داد: اگر این اتفاق نمیافتاد حالا هزاران نفر از جوانان و نخبههای این مملکت مشغول به کار بودند. وقتی میخواهید فرزندان خود را تربیت کنید شهید شهریاری و علیمحمدی و… را الگوی خود قرار دهید و حتما به علم و فناوری توجه کنید چون امروز مبارزه دنیا مبارزه صنعت و دانش و فناوری است. حتما بچههای خود را تشویق کنید تا با کیفیت به دنبال علم و صنعت بروند، به این کار همت کنید چون ما حتما باید از علم و فناوری پول درآوریم. بله ما باید دنبال آخرت باشیم اما باید نصیب خود را از دنیا هم ببریم چرا باید همه اقتصاد در دست غربی ها باشد اما چرا ما نباید کشوری باشیم که به لحاظ اقتصادی و فناوری سرآمد کشورهای دیگر باشیم؟
در ادامه بخش دیگری از جوایز اهدا شد.
لوح افتخار بخش مستند جنگ اقتصادی به «ماهی ها پرواز میکنند» به کارگردانی محمد مجیدپور اهدا شد. فانوس این بخش هم به «سوت گلخانه» به کارگردانی معصومه قاسمی و داوود محمدی رسید. همچنین در بخش مستند رویای ایرانی فانوس به «تغییر ماموریت» به کارگردانی سجاد ریاحی رسید. فانوس دیگر به «رویای بزرگ» به کارگردانی احسان مشکور اهدا شد.
مشکور پس از دریافت جایزه گفت: این جایزه خیلی برایم اهمیت دارد، وظیفه خود میدانم که این جایزه را به مدیر بزرگ کشورمان که دو سال و نیم قبل فوت کردند تقدیم کنم؛ به حاج آقا یزدانی خرم.
لوح افتخار بخش جنگ نرم هم به «پیاده روی شهرت» به کارگردانی حسین الهام رسید. لوح افتخار دیگر به «پک آخر؛ راه حل آمریکایی» به کارگردانی لقمان یداللهی تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش نهضت جهانی مستضعفین به «داستان ساحل شرقی» به کارگردانی احسان شادمانی رسید. لوح افتخار پژوهشی این بخش هم به «میراث سمی» به پژوهشگری علیرضا حسنی اهدا شد. فانوس این بخش هم به «داستانهای فوتبال» به کارگردانی مهدی افضلزاده تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش نظم نوین جهانی به «جنگ سردتر» به کارگردانی سیامک مختاری رسید. فانوس این بخش به «قاعده بازی» ساخته حسین وزیرزاده رسید. همچنین در این بخش با حضور سه فعال یمنی جایزه ویژه «خنجر یمنی» به حسن وزیرزاده اهدا شد.
وزیرزاده پس از دریافت جایزهاش بیان کرد: یک سری از عزیزان دنیایی را که در آن هستیم، با شهر بازی اشتباه گرفتهاند! اما دنیای ما جنگل است و اگر چوب شما کنار دستتان نباشد هر لحظه باید منتظر باشید یک حیوان وحشی به شما حمله کند.
در ادامه جایزهای هم به سفیر بولیوی اهدا شد.
سپس سفیر بولیوی هم عنوان کرد: خوشحالم که در این مراسم در خدمت خانواده شهدا و حاضران هستم. من همیشه این جایزه را که نماد مقاومت است، با خودم همراه خواهم داشت همچنین از همراهان یمنی که در راستای آرمان فلسطین تلاش میکنند، تشکر میکنم. جایزهای که امروز به من داده شد برای همه مظلومان و کودکان فلسطینی و همه آنهایی است که در فلسطین مقاومت میکنند. بار دیگر تشکر میکنم که از من به عنوان نماینده دولت بولیوی و یکی از همراهان فلسطین دعوت کردید.
در بخش دیگر یاد مرحوم ناصر طهماسب گوینده و دوبلور با پخش کلیپی گرامی داشته شد.
در بخش دیگر از این مراسم با حضور پدر ریحانه سلطانی نژاد؛ دختر کاپشن صورتی و خانواده شهدای کرمان جوایز حافظه ملی بخش اهدا شد.
لوح افتخار بخش حافظه ملی به «آلترناتیو» به کارگردانی محمد صالح نیکنام رسید. لوح افتخار دیگر به «دوئل امجدیه» به کارگردانی محمدرضا یوسفی اهدا شد. فانوس این بخش هم به «جوانمرگ» به کارگردانی سعید فضل زرندی و «ایزو ۱۳۶۱» به کارگردانی محمدرضا میراضی تعلق گرفت.
میراضی پس از دریافت جایزه گفت: چند سال پیش در جشنوارهای یکی از کارگردانان برگزیده گفت دیگر نمیگذارم از جلوی دوربین که نه از پشت دوربین هم پلیس رد شود اما «ایزو ۱۳۶۱» تنها یک صفحه از تاریخ پلیس انقلاب اسلامی است مادر شهید طالب طاهری در تهران در آیسییو است یقین دارم بخشی از بلایایی که از سر کشور رد میشود به خاطر قلب ایشان است. این جایزه را به همه سبزپوشان نیروی انتظامی کشورمان اهدا میکنم.
لوح افتخار بخش نقد درون گفتمانی به «لاتارینو» به کارگردانی مجید رستگار اهدا شد.
فانوس این بخش به به اثر «هُمیجان» به کارگردانی حمیدرضا بهوندی و «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچکزاده رسید.
سپس یادبود پروانه معصومی بازیگر کشورمان که چندی پیش به دلیل بیماری دار فانی را وداع گفت، برگزار شد.
در این بخش لوح یادبود به نیما معصومی فرزند مرحومه پروانه معصومی توسط مادرشهیدان شاهآبادی (ننه علی) اهدا شد.
لوح افتخار بخش تیزر فرهنگی به «پیرمرد و دریا» به کارگردانی قاسم خسروی رسید. فانوس این بخش به «انگشتر» به کارگردانی محمدحسین عباسی تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش داستانی به «اذان صبح به افق یزد» به کارگردانی زهره صباغیان و «شورشی» به کارگردانی علی سلمانی رسید. فانوس این بخش به «خوانا بنویسید» به کارگردانی مرتضی علیزاده تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش سریال به «سوران» به کارگردانی سروش محمدزاده رسید. فانوس دستاورد هنری به محمدرضا شجاعی مدیر هنری سریال «سوران» اهدا شد.
لوح افتخار دستاورد هنری بخش داستانی بلند به «ایلیا جستجوی قهرمان» به کارگردانی سیدعلی موسوی نژاد رسید. فانوس کارگردانی این بخش به مصلحت به کارگردانی حسین دارابی رسید. یامینپور به نیابت از دارابی این جایزه را دریافت کرد.
یامینپور پس از دریافت جایزه گفت: این جایزه را به شهدای غزه و حادثه کرمان تقدیم میکنیم
نشان شهید سیاح طاهری اکران کننده مردمی با حضور همسر این شهید به محمد جورکش نماینده ستاد اکران مردمی جشنواره عمار در استان اصفهان اهدا شد.
همسر این شهید گفت: در این فضای معنوی حضور شهدا حس میشود و روح مستندها حضور شهدا را نشان میدهد امیدوارم شهدا ما را یاد کنند. امیدوارم در این عرصه راه شهدا چون فانوسی به مسیر همه ما نور دهد.
اکران خصوصی انیمیشن «مسافری از گانورا» با حضور افرادی از جامعه معلولان سه شنبه ۲۶ دی ماه در تالار ایوان شمس برگزار شد.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی موسسه فرهنگی بهمن سبز، اکران خصوصی انیمیشن «مسافری از گانورا» سه شنبه ۲۶ دی ماه در جمع مخاطبان دارای معلولیت برگزار شد.
این برنامه به همت موسسه فرهنگی تبلیغاتی بهمن سبز، جامعه معلولان ایران و با همراهی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با هدف ارتقا وضعیت معلولان در شهر تهران انجام شد.
این اکران خصوصی با حضور زهرا شمس احسان عضو شورای شهر تهران، فرزانه فخریان مشاور وزیر ارشاد در حوزه کودک و نوجوان، حمید گلی تهیه کننده و بازیگر حوزه کودکان، کامران عاروان مدیرعامل انجمن معلولان ایران، هادی پرگیر مدیر تامین برنامه شبکه سلامت، امیررضا مافی مدیر مرکز انیمیشن سوره و حمید صاحب مدیر کل اداره سلامت برگزار شد.
پس از اکران این انیمیشن، زهرا شمس احسان عضو شورای شهر تهران عنوان کرد: این کار هم یک ارزش اجتماعی و هم یک دغدغه همگانی است. این که کارگردان و تهیه کننده این انیمیشن توانستند این موضوع را تبدیل به سناریو و داستانی بکنند نشان از دغدغه و اهمیت آن دارد. باید شاکر باشیم که اقدامات سمنهای فعال در کنار اقدامات حاکمیتی سبب این پذیرش در جامعه شده است که امروز قهرمان یک انیمیشن، کودک دارای معلولیت است. اگرچه این انیمیشن فرهنگ سازی و آموزندگی را در دستور کار داشته است، اما خود سبب تغییر یک نگرش در سطح جامعه است.
وی در ادامه گفت: ما قدردان تلاشهای بی شایبه مدیران فرهنگی هستیم که جامعه را به این پذیرش رساندند که انیمیشنی با این کیفیت به موضوع معلولیت بپردازد. اثراتی که محصولات چند رسانهای دارد بسیار ارزشمند است. زیرا کودکان را مدنظر قرار میدهد و معلولیت و نحوه تعامل با این مفهوم را آموزش میدهد.
فخریان مشاور وزیر ارشاد در حوزه کودک و نوجوان مهمان دیگر این نشست، ضمن اشاره به اهمیت انیمیشن «مسافری از گانورا» بیان کرد: از آقای مافی و همکارانشان در مرکز انیمیشن سوره تشکر میکنم که پای چنین کاری ایستاده اند، زیرا این روزها ما خیلی مضامین متنوع در محصولات تصویری نمیبینیم. یک سری محصولات صرفا برای سرگرمی تولید میشوند، اما در نهایت به آن چیزی که نیاز جامعه است نمیپردازند. «مسافری از گانورا» یک محصول نسلی خواهد بود که که زمان های زیادی می توان درباره آن صحبت کرد. این انیمیشن یک موفقیت برای یک محصول تصویری است که بتوان آن را بارها تماشا و به دیگران معرفی کرد.
حمید گلی بازیگر و برنامه ساز تلویزیون در این نشست ضمن ابراز خوشحالی از تاثیرگذاری این انیمیشن در کشورمان بیان کرد: ما گاهی یادمان می رود که یک جمعیتی هستیم با تنوعی که خانم شمس احسان اشاره کرد و برای این فرهنگ سازی، آموزش بسیار مهم است ویکی از مصادیق آن رسانه است اعم از تولیدات تلویزیون ، حوزه هنری، وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و… که در این آموزش ها کودکان یاد می گیرند با افراد معلول چگونه رفتار و تعامل داشته باشند و کودکان معلول نیز یاد می گیرند که به هر شکلی که هستند میتوانند با عزیزان دیگر تطبیق پیدا کنند و توانمندی و استعداد های خودشان را که خداوند در آن ها به ودیعه نهاده کشف کرده و پرورش دهند.
در ادامه برنامه امیررضا مافی تهیه کننده انیمیشن «مسافری از گانورا» ضمن ابراز خرسندی برای اکران فیلم در جمع حاضر گفت: این انیمیشن محصول زحمت برادران علمدار در شهر مقدس مشهد است که با این دغدغه آمدند و اثری را ارایه کردند. یکی از وجوه خیلی مهمی که ما باید درباره آن فرهنگ سازی کنیم اقلیت انگاری جامعه معلولان کشور است. وقتی ما اقلیت انگاری میکنیم یک دید غیرکارشناسی را مضاعف میکنیم. ما در سینما و انیمیشن و تلویزیون برای این حوزه کار کمی انجام داده ایم. محصولات مرتبط با این بخش بزرگ جامعه کم تولید شده است.
وی افزود: در سازمان رسانهای سوره و در تلویزیون تلاش میکنیم که قهرمانهایی از جنس معلولان روی پرده سینما و قاب تلویزیون دیده شوند. تلاش داریم در یک سال آینده سریالی را که قهرمان آن معلول است نیز آماده پخش کنیم.
انیمیشن «مسافری از گانورا» به کارگردانی احمد علمدار و تولید مرکز انیمیشن سوره است که از ۱۵ آذر ماه در تمام سینماهای سراسر کشور اکران شده است.
چهار انیمیشن در بخش ویژه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآیند تا ببینیم کدام یک میتوانند بعدها و در زمان اکران مخاطبان را با خود همراه کنند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، اگر همین حالا سری به سامانه فروش فیلمهای سینمایی بزنید، احتمالا فروش یک فیلم کودک برایتان تعجببرانگیز باشد، فیلمی در قالب انیمیشن که اتفاقا در این سالها به پای ثابت گیشهها تبدیل شدهاند و حضورشان در چرخه اکران متضمن بخشی از فروش است.
انیمیشن «بچه زرنگ» که حالا فروش ۵۶ میلیاردی را در گیشه تجربه میکند، مسئولان سینمایی و حتی وزیر ارشاد را بر آن داشته تا سازندگانش را هر بار در محافل سینمایی تحسین کرده و در مقابل انتقادات نسبت به فروش قابلتوجه کمدیها، بر فروشش تکیه بزنند و به آن استناد کنند. این اما مسیری نیست که با «بچه زنگ» آغاز شده باشد، گذرگاهی است که پیش از آن «پسر دلفینی»، «لوپتو»، «فیلشاه»، «شاهزاده روم» و… از آن عبور کردهاند تا عدد و رقم عایدیشان چشم اهالی سینما را به گونهای دیگر از فیلمها هم روشن کند، تا این گزاره برایشان پررنگ شود که میشود بر نوع متفاوتی از فیلمها هم سرمایهگذاری کرد و اتفاقا نتیجه هم گرفت.
انیمیشن پسر دلفینی
فرصتی برای جذب «خانوادهها»
انیمیشنها حالا رقیبی جدی برای جدیترین فیلمهای سینمایی به حساب میآیند که میتوانند همزمان با آنکه کودکان را با خود همراه کنند، پای بزرگسالان را هم به سینما باز کنند. انیمیشنها گرچه پیش از این در اذهان عمومی بهعنوان آثاری برای گروه سنی کودکان تعریف میشدند و البته هنوز هم بارقههای همین تصور را میتوان در صحبتهای سینمادوستان درباره این آثار دید، اما این گونهای است که به واسطه حضور گروههای سنی متفاوت در سینماها و مشخصا جذب «خانوادهها» توانسته جایگاهی در میان سینماداران هم پیدا کند.
این اما صنعتی است که بزرگترین کمپانیهای جهان را به خود اختصاص داده، عظیمترین سرمایهگذاریها را به سمت خود سوق میدهد و آوردهای بلندبالا را در پی دارد. صنعتی که برای گروه بزرگی از متخصصان، قوه اشتغالزایی و خلاقیت را بارور میکند، اما حالا در ایران هم یک قطب فیلمسازی را با خود همسو کرده و باعث شده بیش از پیش بر لزوم توجه به آن تاکید شود.
این مسیر البته بهراحتی طی نشده و سینماگران هربار با ساخت اثری تازه آن را تسهیل و تصحیح کردهاند، کافی است یک دهه گذشته را مرور کنید تا با انبوهی از اظهارنظرها از فعالان انیمیشنسازی مواجه شوید، هنرمندانی که نسبت به اقبال کم مسئولان سینمایی به این محصولات گلایه و گاه این گزاره را مطرح میکردند که دیر و دور نیست تا برای برخورداری از شرایط بهتر، کشور را به مقصد دیگری ترک کنند. همه این مسائل دست به دست هم داد تا برای اولینبار بنیاد ملی پویانمایی تاسیس شود و حالا شاهد حضور ۴ فیلم انیمیشن در جشنواره فیلم فجر باشیم و این صنعت نوپا یک بخش از این رویداد ملی را به خود اختصاص دهند.
«ببعی» به کارگردانی حسین صفارزادگان و میثم حسینی، «رویاشهر» به کارگردانی محسن عنایتی، «ساعت جادویی (سفربه تاریکی)» به کارگردانی محمدعلی بصیرینیک و «شمشیر و اندوه» به کارگردانی عماد رحمانی و مهرداد محرابی، چهار انیمیشن سینمایی هستند که در چهلودومین جشنواره فیلم فجر حضور دارند و قرار است برای کسب سیمرغ بلورین بهترین انیمیشن با یکدیگر به رقابت بپردازند.
در این گزارش به معرفی این چهار انیمیشن میپردازیم؛
ببعی/ حسین صفارزادگان و میثم حسینی
اگر از آن دسته از مخاطبانی که باشید کودکی در خانه دارید، احتمالا تا حالا چند قسمت از آن را از شبکه پویا دیده باشید، انیمیشنی که موفقیتش در نسخه سریالی، سازندگانش را بر آن داشت تا نسخه سینمایی از آن را هم تولید کنند
اگر از آن دسته از مخاطبانی که باشید کودکی در خانه دارید، احتمالا تا حالا چند قسمت از آن را از شبکه پویا دیده باشید، انیمیشنی که موفقیتش در نسخه سریالی، سازندگانش را بر آن داشت تا نسخه سینمایی از آن را هم تولید کنند. «ببعی» را حسین صفارزادگان و میثم حسینی در مقام کارگردان و محمدمهدی مشکوری در مقام تهیهکننده به پشتیبانی سازمان اوج ساخته و روانه فجر کردهاند، نکته جالب درباره «ببعی» اما این است که سازندگانش در دوره پیشین این رویداد، فرم حضور در جشنواره را پر کرده بود و با نزدیک شدن به ایام جشنواره حتی خبر از آماده شدن این فیلم مخابره میشد، اما حالا در دوره پیش روی این رویداد حضور دارد.
انیمیشن «ببعی» پس از دو تجربه «فهرست مقدس» و «پسر دلفینی» سومین انیمیشن سینمایی است که با تکنیک سه بُعدی در سازمان اوج تولید شده است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «ببعی که همیشه مجلات جغد قهرمان درباره پرواز را میخواند در سر رویای پرواز دارد و میخواهد مانند یک پرنده پرواز کند ولی چون پرنده محسوب نمیشود با مشکلاتی مواجه است…»
رویاشهر/ محسن عنایتی
محسن عنایتی و مصطفی حسنآبادی بهعنوان کارگردان و تهیهکننده «رویاشهر» پیش از این و در سال ۹۷ انیمیشن «بنیامین» را در ویترین جشنواره فیلم فجر داشتند. دو سینماگری که این فیلم را در کاشان ساخته بودند و قبلترش آن را در جشنواره فیلم کودک و نوجوان رونمایی کرده بودند. «بنیامین» در دوره سی و هفتم جشنواره فیلم فجر قدر دید و نامزد دریافت جایزه بهترین انیمیشن شد، فیلمی که بعدها هم به لطف پخش چندین و چندباره تیزرهای تبلیغاتیاش از تلویزیون، در گیشه روزهای پراقبالی به خود دید و توانست بر صدر گیشه فروش فیلمهای کودک بنشیند.
این تیم حالا بعد از ۵ سال سراغ «رویاشهر» رفتهاند فیلمی که محصولی از سازمان سینمایی سوره و اداره کل فرهنگی شهرداری تهران است و داستان ماجراجویانه پسربچهای به نام آرات را روایت میکند که تصمیم دارد قهرمان «رویاشهر» شود. این اثر نگاهی به آینده دارد و امیر هوشنگ زند سرپرست گویندگان آن است.
ساعت جادویی (سفربه تاریکی)/ محمدعلی بصیرینیک
محمدعلی بصیرینیک و محمدمهدی نخعیراد انیمیشن سینمایی «ساعت جادویی (سفربه تاریکی)» را پیش از این در جشنواره فیلم کودک و نوجوان رونمایی کرده بودند و معتقدند این فیلمی است که میتواند با مخاطبان ۹ تا ۱۵ سال ارتباط برقرار کند. انیمیشنی که در سال ۹۸ تولید و فرآیند فنی آن از سال ۹۹ پیگیری شد. با آنکه سازندگانش «ساعت جادویی (سفربه تاریکی)» را اثری مستقل توصیف میکنند اما کارگردانش یک بار عنوان کرده کار ساخت این اثر ابتدا به صورت مستقل آغاز شده اما بعدها حسینیه هنر در مسیر تولید از آن حمایت کرده است.
داستان این فیلم از جایی آغاز میشود که یک پسربچه به واسطه هدیهای که از پدربزرگ خود دریافت میکند، موفق به سفر در زمان میشود و به دوران کودکی مادربزرگ خود میرود. در این سفر، این پسربچه شغل خانوادگی خودشان یعنی نمدمالی را از نزدیک میبیند که در گذشته رونق بسیاری داشته است. این سفر در زمان مصادف با قیام گوهرشاد میشود و اشارههایی به فرهنگ پوشش در آن زمان هم میشود. این پسربچه بخشی از حوادث تاریخی را به چشم خود میبیند.
شمشیر و اندوه/ عماد رحمانی و مهرداد محرابی
تاریخ اسلام مملو است از قصههایی که ظرفیتهای زیادی برای تصویر شدن دارند، این قصهها گاه در قالب فیلمهای رئال منعکس شدهاند اما انیمیشنسازان گروهی هستند که از این فرصت بهصورت جدیتر استفاده کردهاند و تولیدات زیای با همین مضامین به سرانجام رسیدهاند
همین چند ماه پیش بود که سازمان سینمایی خبر از دریافت مجوز یک انیمیشن داد، «شمشیر و اندوه» به کارگردانی عماد رحمانی و مهرداد محرابی و تهیهکنندگی مهدی جعفری عنوان انیمیشنی بود که مجوز ساخت گرفت و حالا در این دوره از جشنواره قرار است رونمایی شود. ساخت این اثر نزدیک به دو سال به طول کشیده و نزدیک به ۲۰۰ نفر در این پروژه درگیر کار بودهاند.
تاریخ اسلام مملو است از قصههایی که ظرفیتهای زیادی برای تصویر شدن دارند، این قصهها گاه در قالب فیلمهای رئال منعکس شدهاند اما انیمیشنسازان گروهی هستند که از این فرصت بهصورت جدیتر استفاده کردهاند و تولیدات زیای با همین مضامین به سرانجام رسیدهاند. همین چند سال پیش هم بود که انیمیشن «ناسور» در نسخهای سینمایی با محوریت واقعه کربلا تولید و در جشنواره فیلم فجر دیده شد حالا چند سال بعد از آن قرار است بار دیگر ویترین فجر شاهد انیمیشنی با همین محوریت باشد.
«شمشیر و اندوه» اثری ۹۲ دقیقهای است که برهه تاریخی بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) تا ورود امام حسین(ع) به کربلا را روایت میکند. روایت این اثر از زاویه دید یک ایرانی است که در شهر مداین زندگی میکند و منجر به پیوستنش به قافله امام حسین (ع) خواهد شد. مخاطب این انیمیشن نوجوان و جوان در نظر گرفته شده و در خلاصه داستان آن آمده است: «کارن کودکی ۶ ساله که برای تحقق آزادی مبارزه میکند…»
کارگردان انیمیشن سینمایی «مسافری از گانورا» به ارائه توضیحاتی درباره این انیمیشن پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «مسافری از گانورا» به کارگردانی احمد علمدار این روزها بر پرده سینماست، فیلمی که در گیشه بالغ بر ۴ میلیارد تومان فروخته است. احمد علمدار اما برای روایت این فیلم به سراغ یک قهرمان متفاوت رفته است، قصه های «مسافری از گانورا» را سهیل پیش می برد، نوجوان معلولی که به کمک دوستانش سعی در عبور از بحران ها دارد.
این فیلم در کنار این موضوع به مسایل دیگری همچون لزوم توجه به محیط زیست، توجه به دانشمندان هسته ای، خودکفایی ملی، مهاجران افغانستانی و… هم پرداخته است که همین تعدد موضوعات باعث شده است بخشی از مسائل مطرح شده در این فیلم به صورت کامل پیش روی مخاطبان قرار نگیرد.
با سید احمد علمدار درباره این انیمیشن به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
«مسافری از گانورا» ایدهها و خردهداستانهای مختلفی دارد، این جرقه اولیه کدام ایده بود و داستان حول کدام محور بسط پیدا کرد؟
بخشی از روایت «مسافری از گانورا» ناظر به مشکلات معلولان است اما بخش عمدهتر آن مربوط به روابط درون خانواده و ارتباط نسلهای گذشته با نسلهای امروز استایده اولیه ما درباره رابطه مادر و فرزندی بود که فرزند دچار معلولیت جسمی بود و به دلیل حرفهایی که بهصورت اتفاقی از زبان مادرش شنیده بود، او را مقصر وضعیت جسمی خود میدانست. این اتفاقی واقعی بود که ما شنیدیم و میدانستیم این فرزند سالها با مادر خود قهر کرده و با او صحبت نمیکند.
شنیدن این روایت جرقه اولیه شکلگیری این داستان بود. هر چند اتفاقی واقعی خیلی غمانگیز هم بود اما آن را تبدیل به یک درام کردیم و براساس همان هم سناریویی را نوشتیم. بخشی از روایت ناظر به مشکلات معلولان است اما بخش عمدهتر آن مربوط به روابط درون خانواده و ارتباط نسلهای گذشته با نسلهای امروز است.
رابطهای که به دلیل سرعت رشد تکنولوژی شاهد افزایش گسست در آن هستیم. اگر بخواهیم یک پیام محوری را در فیلم پررنگ کنیم، همین طرح سوال درباره چگونگی رفع شکاف است. پاسخی هم که به آن داده میشود، فداکاری و عشق است. یک نگاه تمثیلی هم به این مضامین در داستان داشتهایم.
چرا در فرآیند طراحی این کاراکتر معلول و جزییاتی مانند ترددش در فضای شهری، هیچ اشارهای به مشکلات این قشر نداشتید؟
ما تلاش کردیم بیشتر به موضوعاتی اشاره داشته باشیم که احساس میکردیم پیشتر کمتر به آنها پرداخته شده است. نکاتی مانند مسیر تردد معلولان و کمکاریهاش شهرداری در این زمینه، که پیشتر دیگرانی هم نسبت به آن نقدهایی به فیلم وارد کردهاند، مسائلی است که تقریبا همه از آن آگاهیم. ما در واقع میخواستیم روی توانمندی این فرد برای غلبه بر معلولیت و ناتوانیهایش تمرکز کنیم.
حس نمیکنید مخاطب معلولی که به تماشای فیلم مینشیند، از منظر عدم توجه به این قبیل مشکلات، دچار تناقض نسبت به فیلم میشود؟
حرف ما این بود که اگر این معلول، توانایی راهرفتن را به دست بیاورد، نیازها و خواستههایش متوقف نمیشود و همچنان توانمندیهای بیشتری را میخواهد. خواستههای انسانها متوقفشدنی نیستما در جشنواره اصفهان چنین بازخوردی را گرفتیم. گروهی از کودکان معلول را دعوت کردیم تا به تماشای فیلم بنشینند و خیلی هم از فیلم خوششان آمد و با آن ارتباط برقرار کردند.
فرد بزرگسالی که همراه این کودکان بود اما دچار این سوال شده بود که این معلول کارهایی را انجام میدهد که با معلولیتش جور نیست! برخی از نکات مدنظر او را بعدها در فیلم هم اصلاح کردیم اما هدفمان این بود که بگوییم میتوان برای یک معلول چنین تواناییهایی را در نظر گرفت.
شخصیت اصلی ما دچار معلولیت است و آرزویش راه رفتن است. حتی قراری که با آن موجود فضایی میگذارد، مربوط به توان راه رفتن میشود. ما تعمدا در داستان توانمندیهایی را برای این کاراکتر در نظر گرفتیم که حتی شاید آدمهای عادی هم از توانشان خارج باشد.
حرف ما این بود که اگر این معلول، توانایی راهرفتن را به دست بیاورد، نیازها و خواستههایش متوقف نمیشود و همچنان توانمندیهای بیشتری را میخواهد. خواستههای انسانها متوقفشدنی نیست. ما مدام به دنبال توانمندیهای بیشتر و بهتر هستیم. پیام فیلم را هم در پایان تغییر دادیم…
چرا تغییر دادید؟
یکی از دلایلش تذکر همان فرد همراه با کودکان معلول بود. در پایان داستان وقتی شخصیت اصلی میخواهد آن لباس خاص را پس بدهد، میگوید اگر دست یک انسان نامناسب بیفتد، ممکن است اتفاقات بدی را رقم بزند. ما این موضوع را در روایت تغییر دادیم و در نسخه فعلی میبینید که او میگوید دیگر نیازی به این لباس ندارم. این تغییر دردسرهای زیادی هم برایمان داشت…
چه دردسرهایی داشت؟
بالاخره نیاز به دوبله مجدد و کاتهای متفاوت بود. از طرف دیگر هم بعد از اعمال این تغییر باید مجدد برای دریافت پروانه نمایش اقدام میکردیم. به واسطه همان یک بازخورد، احساس میکنیم توانستیم پیام خود را بهتر به مخاطب منتقل کنیم.
سهیل و ستار بهعنوان دو کاراکتر اصلی روایت به گونهای انتخاب شدهاند که انگار زخمخورده جنگ هستند. ایده خاصی پشت این طراحی داشتید؟
داستان «ستار» هم اقتباسشده از یک داستان واقعی است. اتفاقا آن کاراکتر را به همین دلیل به داستان اضافه کردیم. فرد مهاجری بود که برای ما کار میکرد و حوالی سال ۹۴ بود که داستان زندگیاش را برایمان تعریف کرد. دقیقا همین اتفاق برای او افتاده بود. یعنی مادرش براثر جنگ فوت شده و او به ایران مهاجرت کرده بود. او هم مدام در ذهن خودش به فکر انتقام بود.
ما شخصیت ستار را از همین کاراکتر واقعی اقتباس کردیم و در قالب آن به مشکلات مهاجران و حتی بهصورت عامتر قومیتها در داستان پرداختیم. خیلی از ما این مشکلات را واقعا درک نمیکنیم. بالاخره منطقه خاورمیانه منطقه جنگخیزی است. خوشبختانه کشور ما امروز در آرامش است اما ما هم تجربههای تلخی را پشتسر گذاشتهایم. به همین دلیل لازم است درباره این موارد برای کودکان خود صحبت کنیم. کودک ایرانی مانند برخی کودکان آمریکایی و اروپایی نیست که هیچ تجربهای از سایه جنگ نداشته باشد.
یعنی مشخصا قصد داشتید بخشی از تبعات جنگ را برای کودکان به تصویر دربیاورید؛ فکر میکنید چقدر موفق بودهاید؟ مشخصا بچهها چقدر متوجه این بعد از داستان شما میشوند؟
تا حدی دوست داشتیم کودکان هم با این فضا و مضمون آشنا شوند اما نه بهصورت مستقیم. خیلی زیرپوستی به این موضوع پرداختیم. بالاخره جنگ اتفاقی تلخ و وحشتناک است و نمیخواستیم ذهن کودکان را بهصورت مستقیم درگیر آن کنیم. بیشتر سعی کردیم وجوه مثبت این جریان مانند مقاومت و ایستادگی را به تصویر درآوریم. در عین اینکه جنگ را واقعتی میدانیم که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
کمی بیشتر درباره کاراکتر «ستار» صحبت کنیم. یک کودک افغانستانی که به نظرم هم در گرافیک چهره و هم در قصههایی که دربارهاش مطرح میشود، مخاطب کودک خیلی واضح متوجه هویت او نمیشود. حتی سهیل دیالوگی درفیلم خطاب به امید دارد که میگوید «تو چه کار به ملیت ستار داری؟» اصراری داشتید که این کاراکتر هویت مشخص نداشته باشد؟
میخواستیم حتی اگر مهاجران هم خودشان را در این فیلم دیدند، از تماشای آن احساس غرور داشته باشند نه اینکه مانند کلیشههای مرسوم در سینما، آنها را افراد تحقیرشده نشان دهیمبخشی از اتفاقات درباره طراحی این کاراکتر در فرآیند نظارت کیفی رخ داد. ما از ابتدا اشارههای مستقیمی به ملیت ستار در داستان داشتیم. در همان سکانس مربوط به دیالوگی که اشاره کردید، قبلتر اشارههای مستقیمی به ملیت ستار داشتیم که با نظر برخی دوستان مسئول اصلاحات، این بخشها حذف شد. در نسخه فعلی شاید کودکان بهصورت مستقیم متوجه هویت او نشوند اما در نسخه اولیه در چند نوبت این اشاره مستقیم وجود داشت.
ما حتی براساس نظر دوستان ناظر، برخی دیالوگهای فیلم را هم دوبله مجدد کردیم. نظر ناظران این بود که با توجه به کلکل میان دو شخصیت ستار و امید، بهتر است که هویت آنها خیلی پررنگ نشود. از طرف دیگر هم اشاره کردم که هدف اصلی ما از طراحی این کاراکتر، صرفا مربوط به افغانستانیها نبود و اساسا همه مهاجران را مدنظر داشتیم.
حتی در بالغبر ۹۰ درصد فیلم، ستار لهجه خاصی هم ندارد و عین همه ما صحبت میکند. درباره این موضوعات گفتوگوهای بسیاری داشتیم. نمیخواستیم به این کاراکتر برچسب خاصی بزنیم. میخواستیم حتی اگر مهاجران هم خودشان را در این فیلم دیدند، از تماشای آن احساس غرور داشته باشند نه اینکه مانند کلیشههای مرسوم در سینما، آنها را افراد تحقیرشده نشان دهیم. ستار هم یکی از قهرمانان داستان ماست که حضور تأثیرگذاری هم در روند اتفاقات دارد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که فیلم قرار است اکران بینالمللی هم داشته باشد، فکر میکنید مخاطب خارجی، متوجه مهاجر بودن این کاراکتر میشود؟
در نسخه بینالمللی میتوانیم تغییراتی ایجاد کنیم. حتی این پیشفرض را داشتیم که اگر بهطور مثال قرار است فیلم در چین اکران شود، چه تغییراتی باید در دوبله آن بدهیم که این حس به مخاطب منتقل شود. حتی میتوان ملیت این کاراکتر را هم متناسب با کشور محل اکران، تغییر دهیم. به این موارد هم فکر کردهایم.
به همین دلیل هم طراحی چهره ستار چندان تفاوتی با کاراکترهای دیگر ندارد؟
ما نمیخواستیم چهره او تفاوت عجیب و غریبی با کاراکترهای دیگر داشته باشد. به همین دلیل در میان ترکیب چهره افغانستانیها هم سراغ قوم هزاره رفتیم که خیلی شبیه ما ایرانیها هستند. کمی سعی کردیم ترکیب چشمهای ستار را به هزارهها نزدیک کنیم اما در عین حال میخواستیم فانتزی و زیبایی کاراکترهای انیمیشنی را هم در طراحی لحاظ کنیم. فکر میکنم در قیاس با انیمیشنهای دیگر، میتوانم بگویم کاراکترهای این انیمیشن، تا حدودی بامزه و دوستداشتنی شدهاند. زیبایی کاراکترها برایمان بسیار حائز اهمیت بود.
در طراحی کلکلها و اختلافات میان کاراکتر ستار و امید صرفا به یک کشمکش بچگانه نظر داشتید یا به چالشها و اختلافات موجود میان جامعه امروز و مهاجران افغانستانی هم نیمنگاهی داشتهاید؟
اگر دقت کرده باشید، در یکی از سکانسها وقتی کاراکتر امید دیر به خانه باز میگردد، پدرش به او میگوید «تو باز هم با این پسره مهاجر بیرون بودی؟» این یکی از کدگذاریهای ما در فیلم ناظر به همین نکته بود. حتی در دیالوگ اولیه فیلم، پدر میگوید «پسره افغانی» که آن را اصلاح کردیم. تلاش کردیم حساسیتها را تا حد امکان کم کنیم، اما به آن اشاره داشتهایم.
حتی میخواستیم این واقعیت را نشان دهیم که این بزرگترها هستند که این جنس اختلافات را به ذهن بچهها منتقل میکنند. بچهها واقعا ذهن پاک و سادهای دارند. اگر بزرگتری پیدا شود و دشمنی با کسی را در ذهن یک بچه، تزریق کند، آن بچه چه واکنشی میتواند داشته باشد؟ به نوعی مخاطب ما در این بخش، بیش از کودکان بزرگترها هستند.
بدنه اصلی داستان «مسافری از گانورا» مربوط به تقابل زمینیها و فضاییها میشود؛ در طراحی این بخش از داستان چقدر وامدار نمونههای خارجی بودید؟
خیلی تلاش کردیم تا جایی که میتوانیم از نمونههای خارجی استفاده نکنیم. نمیخواستیم داستان فیلم کپیبرداری باشد. کمااینکه اکثر داستانهای روایت شده در فیلمهای خارجی با محوریت فضاییها، شباهتهای بسیاری هم به یکدیگر داشتند. از طرف دیگر آنقدر میتوان درباره این موضوع خیالپردازی کرد که بهنظر میرسد بینهایت داستان درباره فضاییها میتوان متصور بود. از گونههای مختلف این موجودات فضایی گرفته تا داستانها و موقعیتهایی که میتوان برای آنها طراحی کرد.
ما تلاش کردیم، روایتمان معطوف به سیارهای باشد که شباهتهایی به زمین داشته است. از همین زاویه تلاش کردیم آنچه در زمین در حال رقم خوردن است را در سیارهای دیگر تصور کنیم. گویی سیاره گانورا، نمودی از آینده زمین است. ابتدا هم حساسیتهایی روی این نگاه وجود داشت.
چه حساسیتهایی وجود داشت؟
بالاخره از منظر نگاه فرهنگی برخی این شباهت را دوست نداشتند. حساسیتهای عجیبی روی این موضوع وجود داشت اما ما دوست داشتیم وارد چنین فضایی شویم. یکی از سوالات از ابتدا این بود که چرا ما این ژانر را انتخاب کردیم؟ ما میدانستیم برای روایت یک داستان خیالی، باید وارد چنین فضایی شویم.
اگر سهیل را وارد چنین چالشهای تخیلیای کردیم، به این دلیل بود که نمیخواستیم خروجی کار یک فیلم معمولی درباره مشکلات یک پسربچه معلول شود. اگر میخواستیم چنان فیلمی بسازیم، احتمالا باید به همان مسائل مربوط به پیادهروها و معابر میپرداختیم. ما اما اصرار داشتیم از این فضاها فاصله بگیریم و به فضای ذهنی سهیل نزدیک شویم. دوست داشتیم نیمه پر لیوان را که مربوط به توانمندیهای انسانها میشود به تصویر درآوریم تا بهخصوص بچهها یاد بگیرند که به تواناییهای خود اتکا کنند و جلو بروند.
شخصیت فضایی ما در این فرآیند تنها نقش کاتالیزور یا سرعتدهنده دارد. حتی به این مورد که در تمام تعقیب و گریزها در فیلم، هیچ خبری از پلیس نیست هم فکر کرده بودیم. میخواستیم یک جهان کاملا فانتزی خلق کنیم تا نشان دهیم اگر بچهها بتوانند از محدودیتهای ذهنی خود عبور کنند، چه کارها که میتوانند انجام دهند.
فکر نمیکنید «مسافری از گانورا» دچار تعدد مضامین و سوژهها شده است؛ از مصائب مهاجران و محیط زیست گرفته تا دانشمندان هستهای و تولید ملی. چه اصراری بود که به همه این موضوعات بپردازید؟
شاید یکی از دلایلش این بود که احساس میکردیم اگر بخواهیم تمام فیلم را حول یک موضوع جلو ببریم، ناگزیر باید به محتوای آن آب میبستیم! البته منکر این نیستیم که شاید میشد یکی دو موضوع را کنار گذاشت اما به دلیل همین تعدد موضوعات مجبور شدیم برخی اطلاعات علمی را از روایت کم کنیم. در روایت اولیه، کاراکتر سهیل خیلی دغدغهها و اطلاعات عملی بیشتری داشت.
خب از آن طرف احساس نکردید اینگونه تراکم موضوع در یک فیلم موجب الکن ماندن آنها میشود؟
معتقدم این انیمیشن به دلیل محتوایی که دارد، محکوم به دیده شدن استبله این موضوع را قبول داریم. حتی اگر امکان اصلاح مجدد روایت فیلم را داشته باشیم، شاید برخی از این موضوعات را به نفع موضوعات دیگر کمرنگتر کنیم. این جزو اشکالاتی است که آن را میپذیریم. ما نباید در برابر انتقادات مقاومت کنیم چرا که قصد داریم سراغ کارهای بعدی برویم و این مسیر را ادامه دهیم. به همین دلیل معتقدیم مدام باید کار فعلی خود را آنالیز و بررسی کنیم تا ایرادات آن مشخص شود. باید نقاط ضعف خود را هم قبول کنیم.
این انیمیشن تجربه اول ما بود و باید در ادامه کمبودهای خود را جبران کنیم. در عین اینکه میدانیم برای همین کار، افراد بسیار زحمت کشیدهاند و از همه آنها تشکر میکنم. معتقدم این انیمیشن به دلیل محتوایی که دارد، محکوم به دیده شدن است. بهخصوص از طرف بچههایی که مخاطب پیامهای این فیلم میتوانند باشند. ما میخواهیم به مرحلهای برسیم که حتی بتوانیم در بازارهای بینالمللی رقابت کنیم.
یکی از ایدههای نمادین در فیلم، پوسترهای اتاق سهیل است که در ابتدا شاهد ترکیبی از پوسترهای سوپراستارهای هالیوودی روی دیوار اتاقش هستیم و در آخر ناگهان پوسترهای دانشمندان ایرانی، جای آنها را میگیرد. در طول روایت نشانهای مبنیبر وقوع چنین تحولی در نگاه این کاراکتر نمیبینیم، آیا این مسئله هم به حذفیاتی که به آن اشاره کردید مربوط میشود؟
بله. اساسا ایده پوسترهای فیلم ابتدا با تمرکز بر دانشمندی خارجی بود که به دلیل استفاده از ویلچر خیلی معروف است. ما در استفاده از این نماد، دچار اشتباهات محاسباتی شده بودیم و به همین دلیل مجبور به حذف آن شدیم. سهیل ابتدا همین شخصیت علمی را بهعنوان الگو برای خود انتخاب کرده بود و بهواسطه اتفاقاتی که میافتد، دانشمندان ایرانی را جایگزین او میکند.
چون بخش اول حذف شده، احتمالا این تغییر را بهدرستی مخاطب متوجه نمیشود. سهیل درواقع در میان این دوگانه قرار دارد که آیا باید به سمت دانشمندان و چهرههای علمی برود، یا ابرقهرمانهای هالیوودی؟ سرانجام هم دست به انتخاب درست میزند. بهواسطه آن حذفیات برخی از این نقصانها در نسخه نهایی وجود دارد که آن را میپذیریم و باید در کارهای بعدی آن را اصلاح کنیم.
یکی از نقدها به «مسافری از گانورا» که البته مربوط به همه انیمیشنهای سینمایی ایران هم میشود، فقدان کاراکترهای دختر تأثیرگذار است. چرا فضای انیمیشنهای ما تا این اندازه پسرانه شده است؟
این مشکل مربوط به انیمیشنسازها نیست. ما در این زمینه مشکل ساختاری داریم. به دلیل ممیزیهای موجود، اگر بخواهیم یک شخصیت دختر به داستان اضافه کنیم، با یک دنیا ملاحظات مواجه میشویم که کار را به مراتب برایمان دشوارتر میکند. به قول یکی از دوستان هر گاه در مدارس ما دختران و پسران مختلط حاضر شدند، در انیمیشنها هم میتوانیم کاراکتر دختر و پسر را در کنار هم داشته باشیم!.
این مشکلات بهصورت کلی وجود دارد اما مشخصاً درباره داستان فیلم ما، شرایط بهگونهای بود که اساسا امکان حضور کاراکتر دختر نداشتیم. میتوانستیم یک کاراکتر فرعی و بیخاصیت در نظر بگیریم اما ترجیح دادیم زمانی سراغ یک کاراکتر دختر برویم که بتوانیم عملی قهرمانانه و تأثیرگذار برای او در نظر بگیریم. برای کارهای بعدی، طرحی را در دست داریم که اساسا شخصیت قهرمانش یک دختر است.
کار شما از نظر گرافیک و انیمیت، بهنظر میرسد چندگام از دیگر انیمیشنهای سینمایی این سالها عقبتر است و از نظر کیفی توان رقابت با آنها را ندارد؛ این فاصله کیفی را میپذیرید و فکر میکنید، دلیلش چیست؟
درباره گرافیک «مسافری از گانورا» تا به امروز نظرات متفاوتی داشتهایم و به همین دلیل این نظرات را متناسب با سلیقه افراد میدانیم. در عین حال کیفیت هر پروژهای را متناسب با بودجه و امکانات تولیدش باید سنجید. نه اینکه بخواهم گلهگذاری کنم اما این طبیعی است که پروژهای با بودجه بیشتر میتواند کیفیت بهتری هم داشته باشد.
آنچه امروز در «گانورا» شاهد هستید، محصول تمام بضاعت ما بوده و به جرأت میگویم همین امروز با بودجهای که ما در اختیار داشتیم حتی ۱۰ الی ۱۵ دقیقه از کاری با کیفیت گانورا هم امکان تولید ندارد.
میتوانید بگویید چقدر بودجه صرف این کار شده است؟
خیلی بودجه کمی بود و شاید بتوانم بگویم کمتر از ۲ میلیارد تومان صرف آن شده است. با چنین بودجهای حتی بهترین انیمیشنساز با بهترین تیم همراه هم نمیتواند چنین کیفیتی برای ۹۰ دقیقه به شما ارائه کند. تکتک بچههایی که در این پروژه حضور داشتند، با جان و دل همراهی کردند و انرژی گذاشتند.
به زبان سادهتر، شما توان ارائه کیفیت بهتر را داشتهاید، اما بودجه آن را در اختیار نداشتید.
دقیقاً. بالاخره ساخت یک کار سینمایی متناسب با کیفیت انیمیشنسازی روز دنیا، واقعا بودجه بسیار بالایی نیاز دارد. در اینجا دیگر کیفیت کار مربوط به بودجه میشود و نیروی انسانی چندان مطرح نیست. حتی میتوانم بگویم برخی زیرساختها هم در این زمینه وجود دارد اما تکمیل و استفاده از آنها نیازمند بودجه است.
احتمالا حجم پایین استفاده از موسیقی در کار هم به همین مسئله مربوط باشد. معمولا کارهای کودک بهواسطه موسیقیشان ماندگار میشوند اما «مسافری از گانورا» تنها یک قطعه موسیقی دارد که آن هم کیفیت خیلی پایینی دارد!
بله. در نمونه مشابه برای «پسر دلفینی» فارغ از موسیقی متن فیلم، فقط برای چند ترانه، هزینه مجزایی کردند و از صدای علیرضا طلیسچی استفاده کردند. ما طبیعتا چنین امکانی را در اختیار نداشتیم! اتفاقا درباره آن صحبتهایم داشتیم و واقعا هم بلد بودیم که چه باید بکنیم، اما بودجهاش را نداشتیم. در مجموع اما امروز خوشحالم که با تمام سختیها و کمبودها توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم.
این سوال را خیلی صادقانه پاسخ دهید؛ چقدر در فرآیند اکران احساس رقابت با انیمیشن «بچه زرنگ» را دارید که این روزها رکوردهایی را در زمینه اکران انیمیشنهای سینمای جابهجا کرده است؟
از نظر فروش اساسا این دوره، دوره بدی برای فیلمهای غیرکمدی شده است. همه فیلمها تحت تأثیر سانسهای زیاد فیلمهای کمدی، سهمشان از چرخه اکران شکسته و محدود شده است. به تازگی فیلمی به نام «هاوایی» هم به چرخه اکران اضافه شده است که اکران هر فیلمی با این شرایط، به همه فیلمهای دیگر فشار وارد میکند.
سال گذشته اتفاق خوبی که برای «پسر دلفینی» و «لوپتو» افتاد این بود که هم با تراکم فیلم در اکران مواجه نبودیم و هم تنها همین دو اثر کودک روی پرده بود، اما امروز که با هم صحبت میکنیم همزمان ۴ فیلم کودک روی پرده است. در این شرایط خداراشکر با وجود همه کمبودهایی که وجود داشت، فاصله مخاطب روزانهمان با «بچه زرنگ» خیلی کم شده است.
در عین حال شاید از نگاه ما کمی احساس رقابت وجود دارد ولی واقعیت این است که از زاویه نگاه مخاطب بهتر است که دو فیلم همزمان در حال اکران باشد و وقتی از یکی لذت میبرد، گزینه دیگری هم برای تماشا داشته باشد.
در ابتدای گفتوگو اشارهای به ایده شکاف نسلها داشتید. از این منظر احساس نمیکنید برخی جزییات در ترسیم روابط فرزندان و والدین در فیلم، صورت بدآموزی پیدا کرده است؟ بهخصوص در زمینه مسائلی مانند دیر به خانه آمدن بچهها و یا کلکلهای بیش از اندازه کاراکتر اصلی با مادرش.
این نقد از سوی دیگران نسبت به انیمیشنهای دیگر هم مطرح شده و درباره کار ما هم این نکات را مطرح کردهاند اما باید این داستانها را از نگاه کودکان دید. بله ما هم اگر از نگاه خودمان و نسبت به زندگی واقعی بخواهیم قضاوت کنیم، چنین اتفاقی درباره با تأخیر به خانه بازگشتن یک کودک، منطقی نیست اما این یک داستان کودکانه است. بالاخره بخشی از داستان ما در قالب ماجراجویی این بچهها روایت میشود و ما نمیتوانستیم آن را نادیده بگیریم.
در عین حال این نکته هم درست است که پدران و مادران ایرانی ملاحظات خیلی زیادی در این زمینهها دارند. تنها پاسخی که میتوان به این نگرانیها داد، این است که همه اینها قصه و داستان است. دنیای کودکان، واقعا دنیایی متفاوت از ما بزرگترهاست.
درباره حاضرجوابیهای سهیل نسبت به مادرش که دیگر این تفاوت دنیاها موضوعیت ندارد! بهخصوص که امروز جسارت بچهها دربرابر والدین بهگونهای است که بسیاری از خانوادهها با آن چالش دارند. این حاضرجوابی در فیلم شما وجود دارد و تقبیح هم نمیشود!
وقتی از یک روانشناس درباره این موضوع پرسیدم، مجموعه کتابی را به من معرفی کرد که برای کودکان زیر سه سال است و کاراکتر اصلی آن اساسا کارهای اشتباه میکند و بعد در انتها نتیجهگیری میشود که آن کار بد بوده است! آن روانشناس میگفت بچه زیر سه سال، اساسا نتیجهگیری را درک نمیکند و فقط فعل را درک میکند و احساس میکند باید آن کار را انجام دهد.
برای این رده سنی، نکته شما درست است اما برای بچههای بالای سه سال، نتیجهگیری اعمال هم موضوعیت دارد و وقتی کار بدی را از یک کاراکتر میبیند، نتیجه منفی آن را هم درک میکند. ما هم در این بخش، نتیجهگیری را به ذهن مخاطب واگذار کردیم. بهخصوص که در پایان داستان، رابطه این پسر و مادر اصلاح میشود و یکدیگر را در آغوش میکشند. این محبت را تعمدا در انتها به تصویر درآوردیم.
«کاپیتان»، «مهران» و «بچه گرگهای دره سیب» برای حضور در سومین جشنواره بینالمللی کودکان گوآهاتی، به ایالت آسام هند میروند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی بنیاد سینمایی فارابی، فیلم سینمایی «کاپیتان» به کارگردانی محمد حمزهای و تهیهکنندگی سید صابر امامی، فیلم «بچه گرگهای دره سیب» به کارگردانی فریدون نجفی و تهیهکنندگی مجید برزگر و شهرام ابراهیمی و «مهران» ساخته رقیه توکلی و به تهیهکنندگی محمد پیرهادی، برای رقابت در سومین دوره جشنواره بینالمللی کودکان گوآهاتی، راهی ایالت آسام هند میشوند.
«کاپیتان» قصه عیسی پسر نوجوانی است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند و آرزوی دیدن دریا را دارد. این فیلم در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در سی و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان نیز جایزه ابونصر فارابی را دریافت کرد.
همچنین، «بچه گرگهای دره سیب» در سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوان در بخش سینمای ایران به عنوان بهترین فیلم این رویداد هنری برگزیده شد و در مجموع چهار پروانه زرین را دریافت کرد. این فیلم، روایتگر قصه آشو پسر نوجوانی است که پدرش متهم به قتل و متواری است. او فکر میکند مادرش را نیز در کودکی از دست دادهاست. وی در یک سفر به حقایقی دست پیدا میکند و همین موضوع داستانهای جدیدی را برایش رقم میزند.
«مهران» نیز که علاوه بر حضور در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر در دوره سی و سوم جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان نیز حضور داشت و موفق به کسب پروانه زرین و جایزه ویژه شهید بهنام محمدی و جایزه ویژه دبیر جشنواره شد، داستان پسربچهای ۱۲ ساله و یزدی به اسم مهران است که خانوادهاش بعد از اشغال مهران، میزبان یک خانواده کُرد جنگزده میشوند.
فیلمهای «کاپیتان» و «مهران» از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی بهشمار میرود و همچنین پخش بینالمللی فیلم سینمایی «بچه گرگهای دره سیب» نیز بر عهده بنیاد فارابی است.
سومین جشنواره بینالمللی کودکان گوآهاتی از بیست و یکم تا بیست و چهارم ژانویه سال ۲۰۲۴ برابر با یکم تا چهارم بهمن سال جاری در کشور هندوستان برگزار میشود.
این فیلم سینمایی انیمیشن (پویانمایی) فیلمی علمی ـ تخیلی است که داستان آن، از علاقه کودکان و نوجوانان به فضا و کهکشان و نیز قهرمان های افسانهای الهام گرفته است. در نگاه اول فیلم، قصه ماجراجویی یک پسر نوجوان و دوستانش را به تصویر می کشد، اما با توجه به کشمکش ها و کنش های روایت، داستان را به بیان برخی از رویدادهای تاریخی ایران و معرفی قوم های ایرانی نیز می کشاند.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی، منیره سادات حسینی، کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، طی یادداشتی که در اختیار این پایگاه قرار داده، به بررسی و تحلیل فیلم سینمایی پویانمایی مسافری از گاندورا پرداخته است.
«مسافری از گانورا» که سید محمدحسین علمدار فیلمنامه ی آن را نوشته و تهیه کرده است و سید احمد علمدار کارگردانی آن را بر عهده داشته، داستان پسری نوجوان به نام سهیل را روایت می کند که اصالتا کرد و اهل سردشت است و به صورت مادرزادی از ناحیه پا دچار معلولیت دارد. مادرش ضمن داشتن لهجه کردی، لباس کردی هم می پوشد و عمه اش (که تداعی کننده نقش عمه در انیمیشن لوپتو است) به عنوان یک پزشک فیزیوتراپی سهیل را انجام می دهد. در یکی از جلسات فیزیوتراپی سهیل علت معلولیت خود را از گفتگوی عمه و مادرش متوجه می شود و از همین طریق مادر خود را در ایجاد معلولیت مقصر می داند و با او قهر می کند. موجودی فضایی به نام ساماندر،سربازی از سیاره ای به نام گانورا که به دنبال ملکه سرزمین خود به زمین آمده، با کمک سهیل و دوستانش گمشده اش را پیدا می کند و صلح را به دنیای گانورا بر می گرداند.
این فیلم سینمایی انیمیشن (پویانمایی) فیلمی علمی ـ تخیلی است که داستان آن، از علاقه کودکان و نوجوانان به فضا و کهکشان و نیز قهرمان های افسانهای الهام گرفته است. در نگاه اول فیلم، قصه ماجراجویی یک پسر نوجوان و دوستانش را به تصویر می کشد، اما با توجه به کشمکش ها و کنش های روایت، داستان را به بیان برخی از رویدادهای تاریخی ایران و معرفی قوم های ایرانی نیز می کشاند. فرای از دیالوگ عمه که اشاره به بمباران هوایی و حمله شیمیایی سردشت و بیان اثرات بعد بمباران می شود و تلویحاً علت نبود پدر سهیل را هم بیان می کند، انتخاب نام هیوا (عمه) و لباس کردی مادر هموطنان کرد را به خوبی به تصویر می کشد و استفاده از زبان و لهجه کردی در شناساندن این قوم غیور به فرزندان ایران مؤثر است.
دوستی بین سهیل و ستار (پسر افغانستانی) که به عنوان نماینده فرزندان افغانستان برای بازپس گیری سرزمین مادری خود از متجاوزان تلاش می کند، همبستگی بین دو ملت ایران و افغانستان را نشان می دهد. لباس، لهجه و حتی چهره پدر ستار بیانگر ملیت اوست و این توقع را در مخاطب ایجاد می کند که پسرش، نیز لباس محلی خود را حفظ کند و با زبان و لهجه افغانستانی صحبت کند، اما در فیلم این توقع در نظر گرفته نشده و باعث ایجاد دوگانگی در مخاطب می شود؛ ضمن آن که چیزی را که ستار به خاطر آن به شدت ورزش های رزمی را در منزل خود دنبال می کند، نادیده می گیرد.
امید، دوست دیگر سهیل نشانگر مردم عادی جامعه هست که مشکلات سهیل و ستار را ندارد، و با پدر و مادر تحصیل کرده و مرفه خود زندگی می کند. امید در این داستان مغز متفکر و آشنا به فناوری های روز است و چینش سه گانه ی هری پاتر و دوستانش را در ذهن تداعی می نماید.
ساماندر به صرف دریافت یک پیام کمک، با دست خالی و بدون هیچ اسلحه ای برای نجات ملکه به سمت زمین می آید و از سهیل در ازای سلامتی او درخواست کمک می کند. از سوی دیگر فقط سهیل است که می تواند با ملکه ارتباط ذهنی برقرار کند و ملکه هم با صدای سهیل که مادرش را صدا می زند، از خواب بیدار می شود، خواب و فریز شدنی که، به فیلم میان ستاره ای (کریستوفر نولان) اشاره می کند. شاید بتوان گفت این داستان، ماجراجویی و نبرد سهیل با تفکرات و اندیشه خود را مد نظر دارد. در واقع ساماندر همان سهیل است، و ملکه، نمادی از مادر اوست و فیلم دنیای درونی سهیل را به تصویر کشیده است.
تعقیب و گریز های خیابانی سهیل و دوستانش با دشمنان گانورا که برگرفته از فیلم های پلیسی آمریکایی و اروپایی است و در دیالوگ ستار هم به این موضوع اشاره می شود نشان از آن چیزی دارد که در ذهن سهیل از قبل نقش بسته است.
ستار که هنوز به سن قانونی نرسیده، با وجود وسایل نقلیه سنگین و تخلفات فراوان رانندگی در خیابان های شهر که منجر به نابود کردن و از بین بردن خودروهای دیگران و حتی خسارت به ساختمان های شهر می شود، موتور سواری می کند. این رفتارها بر گرفته از فیلم هایی است که سهیل پوستر آن ها را به عنوان الگوی زندگی خود بر روی دیوارهای اتاق خود نصب کرده، حتی به عنوان کاغذ دیواری از آن ها استفاده نموده است. به عبارت دیگر علاقه شدید سهیل به فضا با توجه به دکور و کتاب هایی که در مورد فیزیک و بعد چهارم و نجوم در چیدمان اتاق دیده می شود، نگاه، آرزوها، و مبارزه ی او را با تفکرات مخالف و تردیدهای خود در قالب تقابل موجودات فضایی نشان می دهد. فیلم با بیان این که دشمنان سرزمین گانورا از درون خود گانورا هستند به این مساله و نکته می پردازد که علل موفقیت و شکست هر فرد را باید در درون و باورهای خود او جستجو کرد.
در عین حال چند نکته بی پاسخ و ناتمام در فیلم همچنان بی جواب می ماند: اول این که با توجه به درونمایه و هدف فیلم که کارگردان فیلم به آن اشاره کرده است، آیا مخاطبان اصلی مسافری از گانورا که کودکان و نوجوانان حدود 9 سال هستند، می توانند به این هدف دست پیدا کنند؟ دوم این که چرا در سکانس پایانی فیلم، پوسترها و کاغذ دیواری اتاق سهیل عوض می شود و تصویر قهرمانان و دانشمندان ایرانی جایگزین می گردد بدون این که توضیحی داده شود؟ سومین نکته به ترانه های بینامتن فیلم مربوط می شود که به سبک آثار دیزنی اجرا شده، گویا فقط برای تنوع و رفع خستگی در فیلم قرار گرفته و در روند پیشبرد داستان کمک نمی کند. آخرین نکته هم با توجه به روند داستان و استفاده از کارکترها و نمادها و علاقه مندی های پسرهای کودک و نوحوان، معلوم می شود که این فیلم برای مخاطبین پسر ساخته شده و علاقه های مخاطبین دختر در نظر گرفته نشده است؛ چرا؟
اسامی فیلمهای حاضر در بخشهای سودای سیمرغ، فیلم اولیها و پویانمایی چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر اعلام شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، اسامی فیلمهای راه یافته به چهل و دومین جشنواره فیلم فجر دقایقی پیش توسط مجتبی امینی دبیر این رویداد به صورت زنده از شبکه خبر اعلام شد.
در ابتدای این برنامه مجتبی امینی گفت: قطار چهل و دومین جشنواره فیلم فجر مسیر خود را آغاز کرده و شروع به حرکت کرده و وارد فصل جدیدی از جشنواره شدیم. هیات انتخاب حدود یک ماه فعالیت خود را انجام داد و بازبینی ۱۰۶ اثر را انجام دادند و سحرگاه شب گذشته جمع بندی انجام شد و آثار راه یافته اعلام میکنیم.
دبیر چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر افزود: هفت نفر از اعضای هیات انتخاب که کمک کردند در انتخاب آثار بخش ملی داریوش ارجمند، حسین زندباف، روح الله سهرابی، محمدرضا عباسیان، محمدحسین لطیفی، احمد مرادپور و محمدحسین نیرومند بودند.
۲۲ اثر در بخش رقابتی حضور دارند که عبارتند از:
بخش سودای سیمرغ:
«آبی روشن» به کارگردانی قاسم لطفی خواجه پاشا و تهیهکنندگی سید محمدحسین میری
«آسمان غرب» به کارگردانی محمد عسگری و تهیه کنندگی حبیب اله والی نژاد
«آغوش باز» به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیهکنندگی علیرضا سرتیبی
«احمد» به کارگردانی امیر عباس ربیعی و تهیهکنندگی حبیب اله والی نژاد
«بهشت تبهکاران» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و تهیه کنندگی فتح الله جعفری جوزانی و علی قائم مقامی
«پرویز خان» به کارگردانی علی ثقفی و تهیه کنندگی سازمان هنری رسانهای اوج
«تابستان همان سال» به کارگردانی محمود کلاری و تهیهکنندگی علی اوجی
«تمساح خونی» به کارگردانی جواد عزتی و تهیهکنندگی کامران حجازی
«دروغ های زیبا» به کارگردامی مرتضی آتش زمزم و تهیه کنندگی مرتضی آتش زمزم
«دست ناپیدا» به کارگردانی انسیه شاه حسینی و تهیهکنندگی سید سعید سیدزاده
«دو روز دیرتر» به کارگردانی اصغر نعیمی و تهیهکنندگی محسن شیرازی
«شه سوار» به کارگردانی حسین نمازی و تهیهکنندگی حسین نمازی
«شور عاشقی» به کارگردانی داریوش یاری و تهیه کنندگی داریوش یاری
«صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیر محمدی
«صبحانه با زرافه ها» به کارگردانی سروش صحت و تهیه کنندگی مصطفی احمدی
«قلب رقه» به کارگردانی خیراله تقیانی پور و تهیه کنندگی سعیدپروینی
«مجنون» به کارگردانی مهدی شاه محمدی و تهیه کنندگی عباس نادران
«معجزه پروین» به کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیه کنندگی محمدرضا شریفی نیا
«میرو» به کارگردانی حسین ریگی و تهیه کنندگی سعید الهی
«نبودنت» به کارگردانی و تهیه کنندگی کاوه سجاده حسینی
«نپتون» به کارگردانی محمد ابراهیم غفاریان و تهیه کنندگی سیاوش امین پور
«نوروز» به کارگردانی سهیل موفق و تهیه کنندگی محمدرضا نادری
بخش فیلم اولی ها:
«آپاراتچی» به کارگردانی قربانعلی طاهرفر و تهیه کنندگی سجاد نصراللهی نسب
«باغ کیانوش» به کارگردانی رضا کشاورز و تهیه کنندگی محمدجواد موحد
«بی بدن» به کارگردانی مرتضی حسینعلیزاده و تهیه کنندگی سیدمصطفی احمدی
«پرواز ۱۷۵» به کارگردانی محمدحسین حقیقت و تهیه کنندگی سعید شرفی کیا
«پرویز خان» به کارگردانی علی ثقفی و تهیه کنندگی سازمان هنری رسانهای اوج
«تمساح خونی» به کارگردانی جواد عزتی و تهیه کنندگی کامران حجازی
«شکار حلزون به کارگردانی محسن جسور و تهیه کنندگی مصطفی سلطانی
«ظاهر» به کارگردانی حسین عامر و تهیه کنندگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
«قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور و تهیه کنندگی سعید پروینی
«مجنون» به کارگردانی مهدی شاه محمدی و تهیه کنندگی عباس نادران
«ملکه آلیشون» به کارگردانی ابراهیم نور آور محمد و تهیه کنندگی ابراهیم نورآورمحمد
«نپتون» به کارگردانی محمد ابراهیم غفاریان و تهیه کنندگی سیاوش امین پور
بخش پویانمایی:
«ببعی» به کارگردانی حسین صفارزادگان، میثمحسینی و تهیه کنندگی محمدمهدی مشکوری
«رویا شهر» به کارگردانی محسن عنایتی و تهیه کنندگی مصطفی حسن آبادی
«ساعت جادویی (سفر به تاریکی)» به کارگردانی محمد بصیری نیک و تهیه کنندگی محمدمهدی نجفی راد
«شمشیر و اندوه» به کارگردانی عماد رحمانی، مهرداد محرابی و تهیه کنندگی مهدی جعفری
فیلمهای رزرو:
«مسخ نرگس» به کارگردانی حامد علیزاده و تهیه کنندگی سعید شریفی کیا
«شوماه» به کارگردانی مژگان بیات و تهیه کنندگی عبدالمحمد نجیبی