آمار استقبال از سینماها طی یک هفته اخیر، اگرچه نسبت به مدت مشابه هفته گذشته خود با رشد مواجه شده اما انتظار میرود مطابق با تقویم هرساله، استقبال پائیزی اصلی، طی ماههای آبان و آذر رقم بخورد؛ روندی که در صورت نمایش چند فیلم پرمخاطب میتواند به اتفاقهایی خوب در سینمای ایران منتهی شود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینمای امسال ایران تا آخرین سهشنبه مهرماه، ۱۳ میلیون و ۳۱۵ هزار مخاطب داشت و این تعداد مخاطب، گیشه ۵۷۸ میلیاردی را برای این سینما به ارمغان آوردند.
آنچه اما مختصات سینمایی یک هفته اخیر را تشکیل میدهد، استقبال ۷۷۰ هزار مخاطب و گیشه حدودا ۲۹ میلیاردی است که با توجه به هفتههای قبلی، یک آمار خوب محسوب میشود.
بر پایه این گزارش، هتل، پرفروشترین فیلم یک هفته اخیر سینماهای کشور است که موفق شد تا بیش از ۱۵ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان بفروشد. حدود ۳۶۰ هزار نفر نیز به تماشای این فیلم نشستند.
رتبه دوم پرمخاطبترین فیلم یک هفته اخیر سینماها، به انیمیشن بچه زرنگ تعلق دارد. این انیمیشن موفق شد تا با حدود ۱۳۰ هزار مخاطب، حدود ۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش داشته باشد.
فسیل اما همچنان پررونق است و مخاطب دارد. این کمدی در یک هفته اخیر، ۷۰ هزار نفر مخاطب داشت و ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان نیز فروخت.
در ادامه استقبال مخاطبان از آثار کمدی، شهر هرت نیز در رتبه چهارم قرار میگیرد. فیلمی که با حدود ۵۰ هزار مخاطب، ۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش داشته است.
گیجگاه نیز تاکنون نزدیک به ۴۰ هزار مخاطب داشته است و به فروش ۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومانی نائل آمده است.
مساله فلسطین از موضوعهایی است که همواره شخصیتهای برجسته در سراسر دنیا به آن توجه داشتهاند. بسیاری از افراد تاثیرگذار در برهههای مختلف، از آزادی فلسطین حمایت کرده و مقاومت مردم این سرزمین در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی را تحسین کردهاند.
قلبهای آزادهای که برای فلسطین میتپد
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در سال ۲۰۲۱ بسیاری از افراد مشهور در همبستگی با فلسطین و حمله به اسرائیل به ویژه در ماه مه(اردیبهشت) زمانی که درگیری رژیم صهیونیستی و فلسطین با حملات هوایی روزانه در غزه و اخراج غیرقانونی فلسطینیان در محله شیخ جراح اورشلیم به اوج خود رسید، در شبکههای اجتماعی واکنش دادند.
سوزان ساراندون
سوزان ساراندون(Susan Sarandon) بازیگر و فعال اجتماعی هالیوود یکی از سرسختترین حامیان فلسطین در مقابل خشونت رژیم صهیونیستی بوده است. این بازیگر بارها از طریق حساب توئیتر خود حمایتش را تکرار کرد و رژیم صهیونیستی را برای استعمار شهرکنشینان، آپارتاید و موارد دیگر مورد حمله قرار داد. او در توئیتی با انتشار تصاویری از حملات رژیم صهیونیستی به مردم غزه نوشت: «در همبستگی با مردم فلسطین که با پاکسازی قومی و ترور توسط دولت اسرائیل و سازمانهای شهرکنشینان یهودی مواجهاند و ایستادگی میکنند. جهان در حال تماشاست.»
همچنین این بازیگر در میان بیش از صد نفر از افراد مشهوری بود که در ماه نوامبر ۲۰۲۱ (آبان ۱۴۰۰) در نامهای سرگشاده به همراه تیلدا سوینتون(Tilda Swinton)، ریچارد گیر(Richard Gere)، سیمون پگ(Simon Pegg) و مارک روفالو(Mark Ruffalo) نام ۶ گروه حقوق بشر فلسطینی را که توسط رژیم صهیونیستی به عنوان «سازمانهای تروریستی» اعلام شده بود، محکوم کردند.
راجر واترز
راجر واترز(Roger Waters) نوازنده انگلیسی از گروه «راک پینکفلوید» نیز یکی از پرشورترین صداها در حمایت از حقوق فلسطینیها بود و رژیم صهیونیستی را به اخراج اجباری در «شیخ جراح» محکوم کرد. او در توئیتی با اشتراک گذاشتن ویدئویی از خود نوشت: «یادداشتی از راجر، اسرائیل واقعی یک دولت آپارتاید(نژادپرست) است. پاکسازی خانه و نسلکشی شیخ جراح را بررسی کنید.»
کمدین و مجری تلویزیونی بریتانیایی_آمریکایی، اسرائیل را به ارتکاب «جنایت جنگی» و انجام «نوعی از آپارتاید» متهم کرد و گفت: یک طرف بیش از ۱۰ برابر تلفات داشته استجان اولیور
جان اولیور(John Oliver) کمدین و مجری تلویزیونی بریتانیایی_آمریکایی در یکی از قسمتهای برنامه خود، به موضوع فلسطین و اسرائیل پرداخت. این مجری تلویزیون اسرائیل را به ارتکاب «جنایت جنگی» و انجام «نوعی از آپارتاید» متهم کرد. اولیور در این برنامه گفت: «یک طرف بیش از ۱۰ برابر تلفات داشته است. وقتی صحبت از تسلیحات و تواناییهای نظامی دو طرف به میان میآید، یک عدم تعادل عظیم وجود دارد.»
ناتالی پورتمن
در سال ۲۰۱۸ این هنرپیشه در اعتراض به دولت نتانیاهو، جایزه جنسیس را که به آن جایزه نوبل اسرائیل میگویند، رد کرد و گفت: «بدرفتاری با کسانی که از جنایات امروزی رنج میبرند با ارزشهای یهودی من مطابقت ندارد.» او همچنین سال ۲۰۱۸ به مناسبت اکران فیلم جدیدش در مصاحبهای با روزنامه «عربید» در لندن، گفت: «قانون دولت_ملت اسرائیل نژادپرستانه و اشتباه است و این قانون بر زندگی بسیاری از مردم تاثیر میگذارد و من با آن موافق نیستم.»
دوآ لیپا
دوآ لیپا(Dua Lipa) خواننده بریتانیایی_آلبانیاییتبار نیز همبستگی خود را با فلسطین اعلام کرده بود. این خواننده همراه با خواهران حدید، به یهودستیزی و توهین به اسرائیل متهم شد و در آگهی شبکه ارزشهای جهانی(world values network) که در نیویورک تایمز منتشر شد او را «تثلیث نامقدس ضد صهیونیستی» نامید. لیپا البته ساکت نماند و گفت: «من در همبستگی با همه مردم مظلوم و رد هرگونه نژادپرستی هستم» و ادعاهای نادرست وحشتناک در شبکههای اجتماعی خود را رد کرد.
خواهران حدید
خواهران مدل فلسطینی_آمریکایی «بلا و جیجی حدید» به ویژه در مورد مبارزات در سرزمین پدری خود صحبت و در تظاهرات نیز شرکت میکردند و به طور آشکار از تبار فلسطینیشان دفاع میکردند. بلا حدید در صفحه اینستاگرامش چند مجموعه استوری در حمایت از فلسطین دارد.
دالیا مجاهد
«دالیا مجاهد» محقق و مشاور آمریکایی مصریالاصل، مدیر تحقیقات موسسه سیاست اجتماعی و تفاهم(ISPU) در واشنگتن است. او همچنین رئیس و مدیرعامل شرکت مشاوره Mogahed، یک شرکت مشاوره و مربیگری اجرایی مستقر در واشنگتن و متخصص در جوامع مسلمان و خاورمیانه است. مجاهد مدیر اجرایی سابق مرکز مطالعات مسلمانان گالوپ _ یک مرکز غیر حزبی _ است که دادهها و تحلیلهایی را برای انعکاس دیدگاههای مسلمانان در سراسر جهان ارائه میکرد. مجاهد، همواره از ملت مظلوم فلسطین حمایت کرده اما با شروع درگیریهای جدید میان ملت فلسطین و رژیم صهیونیستی در مهرماه امسال، در صفحه اینستاگرام و توئیترش با حمایت از مردم غزه، از دنبالکنندگانش برای کمک به مردم غزه درخواست کمک کرده است. او در پستهای متعدد به روشنگری در مورد آنچه که در فلسطین اتفاق میافتد و پروپاگاندای رژیم صهیونیستی پرداخته است.
دالیا در یکی از پستهای صفحه اینستاگرامش با انتشار عکسی از خود در کنار مسجدالاقصی نوشت: «افرادی که به وضوح از حقوق فسلطینیان دفاع نمیکنند، نمیدانند که هرکسی که این کار را میکند به معنای واقعی کلمه ترور میشود. من هرگز در این مورد در ملاء عام صحبت نکردهام، بیشتر به این دلیل که میدانم فعالان واقعی برای حقوق فلسطینیها وضعیت بسیار بدتری دارند. اما فکر میکنم بخشی از داستانم را فقط برای نشان دادن شیوه سرکوب، سکوت و تحریم سخنرانی درباره ملت فلسطینی به اشتراک بگذارم.»
«ما به سادگی نمیتوانیم در این کشور(آمریکا) آزادانه درباره فلسطین صحبت کنیم بدون اینکه با پیامدهای منفی واقعی روبرو شویم. رسانههای ما سوءگیری شدیدی دارنددالیا در این پست خاطرهای را از نخستین تجربهاش در مقابل سانسور و تهدید در ارتباط با مطلبی که در مورد فلسطین در سن ۱۷ سالگی نوشته بود، منتشر کرده و نوشته است: «نخستین باری که این واقعیت را تجربه کردم، ۱۷ ساله بودم. دانشجوی سال اول کالج و تنها دانشجوی رشته مهندسی در میان کارکنان روزنامه دانشگاه؛ من یک پاسخ به مقاله طولانی دانشجویی نوشتم که تابستان را در ارتش اسرائیل گذرانده بود و تجربهاش را از «سربازان بدون چهرهای که از تنها دموکراسی خاورمیانه دفاع میکردند» بازگو کرد. مقاله اشتباههای بیشماری در مورد تاریخ اشغال و همچنین واقعیت کنونی(در آن زمان) داشت. من خط به خط این ادعاها را نقد کردم و سردبیرم گفت این یک شاهکار است.
بعد از مدتی شروع کردم به دریافت نامههای نفرتانگیز. به من فاحشه تروریست میگفتند. به من میگفتند قاتل بچههای اسرائیلی. پاسخ به مقاله من در یک پویش به ظاهر هماهنگ سرازیر شد. همه آنها در روزنامه مخالف روزنامه من منتشر شد. پنج تا در یک روز، درباره مقالهام به مدت دو یا سه هفته. برای مدتی حدود یک ماه من مشهورترین فرد در محوطه دانشگاهی با ۴۰ هزار دانجشو بودم. طنز ماجرا این بود که این حمله نتیجه معکوس داشت. بسیاری از استادانم مقاله من را نخوانده بودند اما سیلی از پاسخها به آن را دیده بودند که آنها را به خواندن سوق داد و به من گفتند که مقاله من بسیار متقاعدکننده است.
سپس ویراستارم شروع کرد به تماس گرفتن با من. نه از سوی دانشجویان یا استادان، بلکه از سوی تبلیغکنندگان که به او هشدار دادند مقاله را پس بگیرد یا عذرخواهی کند در غیر این صورت بودجه و تبلیغاتش را حذف میکنند.
من ۱۷ ساله، تنها و وحشتزده بودم. از نوشتن درباره فلسطین دست کشیدم. با وجود اینکه سردبیرم التماس میکرد برگردم و ماهها درباره چیزی ننویسم. سردبیرم در کمال تعجب و قدردانی همیشگی من، به جای عذرخواهی مطلبی را منتشر و تهدیدهایی را که دریافت کرده بود افشا کرد. او بعدها به من گفت هرگز آن نوع قلدری و سانسور را در مورد چیزی ندیده یا تجربه نکرده است.
این تنها نمونه کوچک است به یک حادثه کوچک که در آن خطرات بسیار کم بود. تصور کنید وقتی عضو کنگره، نویسنده یک روزنامه بزرگ یا هر شخص بانفوذ دیگری هستید این اتفاق به چه شکل صورت میگیرد. ما به سادگی نمیتوانیم در این کشور آزادانه درباره فلسطین صحبت کنیم بدون اینکه با پیامدهای منفی واقعی روبرو شویم. رسانههای ما سوءگیری شدیدی دارند.»
به نام صلح به کام اشغالگری
اگرچه بسیاری از افراد سرشناس و چهرههای مشهور و تاتثیرگذار در سراسر دنیا از حقوق مردم فلسطین حمایت کرده و خواستار آزادی این سرزمین بودهاند اما دیدگاه برخی از این افراد نیز به مساله فلسطین، دیدگاه صلحطلبانه بوده است و نه دیدگاه آزادیخواهانه.
لنا هدی
لنا هدی(Lena Headey) بازیگر نقش ملکه «سرسی لنیستر» از سریال بازی «تاج و تخت» در میان افراد مشهوری بود که در سال ۲۰۲۱ در همبستگی با ملت فلسطین ایستاد. او چندین ویدئو را در صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشت تا توجه مخاطبان خود را به اخراج اجباری مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی از منطقه «شیخ جراح» جلب کند. او در یکی از این پستها نوشته بود: «شیخ جراح را نجات دهید. آپارتاید صهیونیستی اسرائیل.» این بازیگر همچنین از هشتگ #Free Palestine با پستی علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه استفاده کرد.
اما این بازیگر دهم اکتبر ۲۰۲۳(۱۸ مهر ۱۴۰۲)، سه روز پس از آغاز درگیریها در فلسطین و حملات رژیم صهیونیستی به مردم غزه، با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش، به این اتفاق واکنش نشان داد. او در این پست، عکسی را به اشتراک گذاشت که در آن نوشته بود: «کشتن فلسطینیان بیگناه وحشتناک است. کشتن اسرائیلیهای بیگناه وحشتناک است. اگر شما هم همین احساس را ندارید فکر میکنم باید از خود بپرسید که چرا اینطور است.»
ویولا دیویس
ویولا دیویس (Viola Davis) بازیگر آمریکایی برنده اسکار نیز در ماه می ۲۰۲۱ (اردیبهشت ۱۴۰۰) در صفحه اینستاگرامش، پستی برای نشان دادن همبستگی خود با فلسطین منتشر کرد. او با بازنشر یک پست آموزنده در صفحه خود با عنوان «بیاید در مورد آنچه در شیخ جراح میگذرد صحبت کنیم» توجه مخاطبانش را به اخراج غیرقانونی فلسطینیان توسط اسرائیل جلب کرد. دیویس در این پست با انتشار چند عکسنوشته با موضوع تاریخچه شیخ جراح، در مورد آنچه که در طول این سالها برای این منطقه و مردم آن اتفاق افتاده است با مخاطبانش صحبت کرده بود. او در بخشی از این تصاویر، در مورد احکام ظالمانه رژیم صهیونیستی علیه مردم منطقه شیخ جراح و اخراج اجباری ۳۰۰۰ فلسطینی ساکن این منطقه توضیحاتی داد.
دیویس اما در پست دیگری که در ۹ اکتبر ۲۰۲۳(۱۷ مهر ۱۴۰۲) و دو روز بعد از آغاز درگیریها بین نیروهای حماس و رژیم صهیونیستی در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، برای آزادی نظامیان رژیم صهیونیستی که در این درگیریها به اسارت نیروهای حماس درآمدند آرزوی آزادی کرد. او در متن این پست نوشت: «من برای بازگشت امن همه گروگانها و آرامش دعا میکنم».
او در عکس نوشتههایی که در این پست به اشتراک گذاشت، به موضوع پرپاگاندای رسانهای و تاثیر آن روی افکار عمومی اشاره کرد و از مردم خواست بدون توجه به دولت رژیم اشغالگر قدس، با مردم اسرائیل همدردی کنند.
به نظر میرسد دیویس نیز تحت تاثیر پروپاگاندای رسانهای غرب و رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. با وجود سالها کشتار بیرحمانه مردم فلسطین و به ویژه کودکان _ که خود او نیز در سال ۲۰۲۱ در پستی در اینستاگرامش به آن اشاره کرده بود _ اکنون و پس از حملات دفاعی حماس به رژیم صهیونیستی، آن محکوم میکند.
مدیر تنها سینمای بافق که تحت حمایت مجموعه معدنی سنگ آهن مرکزی فعالیت دارد با اشاره به تلاشهای صورت گرفته جهت نمایش فیلمهای روز کشور در این سینما به منظور تحقق عدالت فرهنگی، گفت: خوشبختانه در چند سال اخیر روزنههای امید از آشتی مردم با سینما را شاهدیم.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، سینما هنر هفتم است، آن را هنر قرن بیستم هم میگویند؛ هنری که حدود ۱۳۰ سال قبل آغاز شد و کمکم ارتقا یافت و با بهرهگیری از دیگر هنرها، اوج گرفت تا جایی که امروز نامش با صنعت گره خورده و بیشتر از آن که فرهنگساز باشد، پولساز شده است.
البته سینما و صنعتش امروز در دنیا جزئی از سیاست برخی کشورها نیز شده تا از طریق آن تفکر خود را بر دنیا غالب و حاکم کنند، چرا که سینما به عنوان یک فعالیت جمعی میتواند تاثیر بسزایی در رشد فرهنگی و اجتماعی جوامع داشته باشد.
اهمیت توسعه سالنهای سینمایی به ویژه در شهرهای کوچک و حتی روستاها با توجه به اهمیت آن در رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حداقل لازمه عدالت فرهنگی در کشورمان است، ولی با این حال هنوز هم بسیاری از مناطق کشورمان به دلیل موانع اقتصادی و زیرساختی فاقد چنین امکانی هستند.
خوشبختانه در شهرستان معدنی بافق به اهتمام شرکت سنگ آهن مرکزی شاهد فعالیت یک سینما با عنوان «سینما قدس» در آهنشهر هستیم که این روزها برای پخش فیلمهای بهروز و به سلیقه تماشاگران، پررنگتر از گذشته فعالیت میکند و در همین اواخر نیز تغییرات بسیاری در بهبود فضای درونی و بیرونی آن برای رضایت و رفاه تماشاگران اتفاق افتاده است؛ البته لازم به ذکر است که مطابق با استانداردهای جهانی به ازای هر ۱۰ هزار نفر باید یک سالن سینما ایجاد شود اما بافق با جمعیتی افزون بر ۵۰ هزار نفر تنها یک سینما آن هم با حمایت یک مجموعه معدنی دارد.
«محمود تقی زاده» مدیر تنها سینمای بافق در گفتوگو با خبرنگار ایسنا میگوید: سینما در بافق روند تحولی خود را در پیش دارد و با توجه به این که در چند سال اخیر، روزنههایی از امید برای آشتی مردم با سینما ایجاد شده، امیدواریم هنرمندان و هنردوستان به عصر طلایی خود برسند.
وی با بیان این که سینما قدس آهنشهر در بافق از قدیمیترین سینماهای استان یزد است، عنوان میکند: سالهاست که با هدف تحقق عدالت فرهنگی، فیلمهای سینمایی پرفروش و بهروز کشور در این سینما نیز اکران میشود اما مشکل اساسی، کمبود مخاطب است.
تقی زاده به طرحهای تشویقی سینما برای جلب مخاطبان و علاقمندان نیز اشاره و بیان میکند: بلیط سینما برای دانشآموزان به همراه اولیای مدارس، نیم بهاست و تماشای فیلمها برای کودکان بیبضاعت و مددجویان کمیته امداد و مجمع خیرین رایگان است و خوشبختانه مدارس از اکران فیلمهای کودکان در سانس صبح استقبال خوبی دارند.
وی از تلاش برای بهبود سیستمهای دیجیتال این سینما به تجهیزات پیشرفته و به روزتر همانند بسیاری از سینماهای کشور خبر میدهد و عنوان میکند: در راستای توسعه فضاهای جانبی سینما نیز اقداماتی صورت گرفته و به زودی شاهد بهرهبرداری بوفه، کافیشاپ و سالن انتظار مسقف سینما خواهیم بود.
مدیر سینما قدس اظهار میکند: طبق آمارها، فیلمهای ویژه کودکان و فیل های طنز و کمدی بیشترین مخاطب را در شهرستان بافق دارند.
تقی زاده معتقد است که هرچند وجود یک سینما در مرکز شهر موجب استقبال بیشتر مخاطبان است ولی ساخت سینما از سوی بخش خصوصی به تنهایی دشوار است و دولتمردان باید برای کمک برای ایجاد این زیرساخت فرهنگی به میدان بیایند و با کمکهای مالی در جهت ساخت سالنهای سینمایی مناسب در شهرهای کوچک گام بردارند.
وی با بیان این که سینماداری در کشورمان اصلاً اقتصادی نیست و بازگشت سرمایه چندانی ندارد، میگوید: نیمی از بهای بلیطهایی که به فروش میرسد سهم صاحب فیلم و نیم دیگر سهم سینمادار است که از محل آن باید عوارض و هزینهها و حقوق کارکنان پرداخت شود، لذا سرمایهگذاری برای ساخت سینما حداقل در شهرای کوچکی مانند بافق بدون حمایت دولت به هیچ وجه صرفه اقتصادی ندارد.
تقی زاده در پایان نیز خاطرنشان میکند: سینماهای بخش خصوصی در شهرهای کوچک نیازمند حمایت دستگاههای متولی اعم از فرمانداری، شهرداری و فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند چرا که سینما قدس بافق نیز اگر حمایت سنگ اهن مرکزی نبود، تاکنون تعطیل شده بود.
شبکه نمایش بخش ثابتی از کنداکتور خود را در هفته آتی را به مرور آثار زنده یاد داریوش مهرجویی اختصاص می دهد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی شبکه نمایش سیما، در بخش نمایشی ساعت ۱۹ از شنبه، ۲۹ مهر تا جمعه، ۵ آبان ماه فیلم های «گاو»، «هامون»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «مهمان مامان» و «اجاره نشین» ساخته مرحوم داریوش مهرجویی از این شبکه پخش خواهند شد.
فیلم سینمایی «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی شنبه، ۲۹ مهر ساعت ۱۹ از شبکه نمایش روی آنتن می رود.
عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جعفر والی، جمشید مشایخی، پرویز فنی زاده، عصمت صفوی، عزت الله رمضانی فر، مهین شهابی، فیروز بهجت محمدی در این فیلم به نقش آفرینی پرداخته اند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویله اش دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شده است که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد اما روزی که مش حسن به شهر رفته، گاو به علت نامشخصی میمیرد و افراد روستا با موافقت همسر مش حسن نعش گاو را در چاه روستا میاندازند و پس از بازگشت مش حسن وانمود میکنند که گاو گریخته است …
فیلم سینمایی «هامون» داریوش مهرجویی نیز یکشنبه، ۳۰ مهر ساعت ۱۹ پخش می شود.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونه خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش درباره عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان، خود را به امواج دریا میسپارد اما…
خسرو شکیبایی، بیتا فرهی، فریدون آزما، اسدالله یکتا، فرهاد خان محمدی، فتحعلی اویسی، امرالله صابری، جلال مقدم، حسین سرشار، عزتالله انتظامی، فاطمه طاهری، سیما تیرانداز و توران مهرزاد در فیلم سینمایی «هامون» نقشآفرینی کردهاند.
فیلم سینمایی «سارا» اثر داریوش مهرجویی ساعت ۱۹ روز دوشنبه، اول آبان روی آنتن میرود.
این فیلم سینمایی در سال ۱۳۷۱ ساخته شده و نیکی کریمی، امین تارخ، زندهیاد خسرو شکیبایی و یاسمین ملکنصر در آن نقشآفرینی کردهاند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده: حسام برای درمان بیماریاش مجبور است به خارج از کشور سفر کند. سارا همسر او مخارج سفر او را تأمین میکند اما میگوید که این پول را از محل ارثیه پدرش به دست آورده است. حسام بهبود مییابد. سارا پنهان از چشم شوهرش با کار سخت و مداوم خیاطی سعی میکند بدهیهای خود را پرداخت کند تا اینکه…
فیلم سینمایی «پری» داریوش مهرجویی هم سه شنبه، ۲ آبان روی آنتن می رود.
این فیلم با بازی خسرو شکیبایی، نیکی کریمی، علی مصفا، پارسا پیروزفر و … یکی از موفق ترین فیلمهای مهرجویی در دهه هفتاد نام گرفت.
در خلاصه داستان فیلم آمده است؛ پری دانشجوی ممتاز رشته ادبیات و تئاترکه از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن¬کتاب سبز کوچکی دچار تحولات فکری و حسی می شود.
فیلم سینمایی «لیلا» به کارگردانی داریوش مهرجویی چهارشنبه، ۳ آبان پخش می شود.
فیلم سینمایی «لیلا» با هنرنمایی علی مصفا و لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا و جمیله شیخی، محصول سال ۱۳۷۵ است که داستان زنی به نام لیلا را روایت میکند که با وجود زندگی آرام و عاشقانهاش به سبب عدم باروری تحت فشار خانواده همسر قرار میگیرد….
فیلم سینمایی «مهمان مامان» ساخته این کارگردان فقید هم پنجشنبه، ۴ آبان روی آنتن می رود.
این فیلم کمدی خانوادگی که محصول سال ۱۳۸۲ و هجدهمین فیلم بلند کارگردان محسوب میشود، بر اساس کتابی به نام «مهمان مامان» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: مادر باخبر میشود که خواهرزادهاش به همراه نوعروس خود قرار است به میهمانی نزد او بیایند، مادر برای اینکه حفظ آبرو کند، دستپاچه و نگران است و تلاش زیادی برای آماده کردن وضعیت ظاهری خانه دارد اما هنوز پدر یدالله نیامده و هرلحظه ممکن است میهمانان از راه برسند…
گلاب آدینه، پارسا پیروزفر، امین حیایی، حسن پورشیرازی، نسرین مقانلو، ژاله علو، فریده سپاهمنصور و آفرین عبیسی از بازیگران این فیلم هستند.
فیلم سینمایی «اجارهنشینها» به کارگردانی داریوش مهرجویی جمعه، ۵ آبان ساعت ۱۹ از شبکه نمایش پخش خواهد شد.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: یک آپارتمان در حاشیه شهر تهران که مالکش درگذشته، بدون وارث مانده و اداره امور آپارتمان و مستاجرها را مباشر مالک درگذشته که خود نیز ساکن همین ساختمان است به عهده گرفته و قصد دارد با همکاری یک مشاور املاک محلی ملک را تصاحب کند. آپارتمان فرسوده و نیازمند تعمیرات اساسی است ولی عباس آقا نه خود وظیفه تعمیرات را به عهده میگیرد و نه به دیگر ساکنان اجازه انجام این کار را میدهد. در این ساختمان هر یک از ساکنان به دنبال به کرسی نشاندن حرف و نظر خود هستند و این امکان تفاهم بر سر چگونگی تأمین هزینههای تعمیرات را از بین میبرد، تا این که…
عزت الله انتظامی، اکبر عبدی، حسین سرشار، حمیده خیرآبادی، رضا رویگری و ایرج راد در فیلم سینمایی «اجارهنشینها» هنرنمایی کردهاند.
به گزارش ایسنا، باز پخش این فیلم ها ساعت ۸ صبح و ۱۳ ظهر روز بعد از شبکه نمایش پخش می شود.
داریوش مهرجویی کارگردان مولف سینما در حالی در ۸۴ سالگی دارفانی را وداع گفت که طی ۶ دهه گذشته همواره حضوری فعال و تأثیرگذار در سینمای ایران داشت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، کمتر از ۷۲ ساعت از اتفاق تلخ درگذشت داریوش مهرجویی و همسرش میگذرد و هنوز سینمای ایران از ابعاد این فاجعه، در بهت است، هنوز پیامهای تسلیتی برای او صادر میشود و هنوز این سوال مطرح است که انگیزه قاتل یا قاتلانشان چه چیزی بوده است. در این میان تحلیلها فراوان است، این تحلیلها از صحبتهای عامه مردم فراتر رفته و حتی پا به روزنامهها و رسانههای رسمی هم گذاشته است، فقط کافی است سری به صفحه نخست روزنامههای صبح دیروز بزنید تا با گوشهای از این تحلیلها مواجه شوید.
این اتفاق به قدری تلخ بود که رئیس سازمان سینمایی در پیام رسمی خود، بر لزوم روشن شدن ابعاد این جنایت تأکید کرد و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم برای پیگیری ماجرای قتل داریوش مهرجویی و همسرش جلسه فوقالعاده برگزار کرد.
با این همه اما آنچه باید بپذیریم، از دست دادن یکی از کارگردانان کهنهکار و تأثیرگذار سینمای ایران است. کارگردانی مولف که با آنکه فیلمهای متاخرش حتی سختترین هوادارانش را هم راضی نمیکرد اما نمیتوان کتمان کرد که از چهرههای شاخص جریان موج نو در سینمای پیش از انقلاب بود و در سالهای پس از انقلاب هم همچنان در عرصه فیلمسازی فعال بود و آثار تاثیرگذاری خلق کرد.
در این گزارش، مروری کوتاه بر کارنامه این هنرمند فقید داشتهایم.
داریوش مهرجویی که در جوانی برای تحصیل در رشته فلسفه به کالیفرنیا رفته بود، در اواسط دهه ۴۰ به ایران بازگشت و در اولین تجربه فیلم «الماس ۳۳» را کارگردانی کرد. فیلمی بسیار پرهزینه که در گیشه شکست خورد و نتوانست توجه ویژهای را هم از سوی علاقهمندان سینما به سمت خود جلب کند.
او ۲ سال بعد، با همکاری غلامحسین ساعدی، فیلمنامه «گاو» را در قالب اقتباسی از مجموعه داستان «عزاداران بیل» نوشت و اینگونه یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه خود را در حالی که هنوز از مرز ۳۰ سالگی عبور نکرده بود، کارگردانی کرد.
عزتالله انتظامی در نمایی از فیلم «گاو»
فیلم «گاو» با بازی درخشان عزتالله انتظامی، از آثار شاخص موج نوی سینمای ایران بود که در تقابل با سینمای مبتذل پیش از انقلاب شکل گرفته بود. پخش تلویزیونی فیلم «گاو» در اولین ماههای پس از انقلاب و مهر تأیید امام خمینی (ره) بر آن، بهعنوان سینمایی که میتواند در جمهوری اسلامی ایران استمرار پیدا کند، به این فیلم جایگاهی تاریخی هم داد.
مهرجویی یک سال بعد از «گاو» براساس فیلمنامهای از علی نصیریان، فیلم «آقای هالو» را کارگردانی کرد که نصیریان خود ایفاگر نقش اصلی آن هم بود.
در نخستین سال از دهه ۵۰ مهرجویی در همکاری دیگری با علی نصیریان به عنوان بازیگر نقش اصلی، فیلم اقتباسی «پستچی» را کارگردانی کرد اما اتفاق ویژه در کارنامه فیلمسازی این کارگردان در دهه ۵۰، در سال ۵۳ رقم خورد.
فیلم سینمایی «دایره مینا» حاصل اقتباس دیگری از قصههای غلامحسن ساعدی در کارنامه مهرجویی بود. فیلمی با سوژه تلخ و مرتبط با معضلات اجتماعی که براساس برخی روایتها، بازتابهای رویکرد انتقادی آن بود که منجر به تسریع در تأسیس سازمان انتقال خون ایران شد.
داریوش مهرجویی در پشت صحنه «دایره مینا»
«دایره مینا» دومین فیلم توقیفی کارنامه مهرجویی بعد از «گاو» محسوب میشود به نحوی که صدور پروانه نمایش برای آن سه سال طول کشید و مدیریت وقت سینمای ایران تمایلی به اکران عمومی آن نداشت. فیلم بعدها در جشنوارههای خارجی هم خوش درخشید و در سال ۵۷ توانست به اکران عمومی برسد.
«مدرسهای که میرفتیم» عنوان آخرین فیلم داریوش مهرجویی در دهه ۵۰ و اولین فیلم رسمیاش در سالهای پس از پیروزی انقلاب است. فیلمی که مانند آثار قبلی مهرجویی همچنان علی نصیریان و عزتالله انتظامی در آن ایفای نقش میکردند و داستانش مرتبط با حال و هوای انقلابی آن سالهای ایران بود.
در سالهای پایانی دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰ داریوش مهرجویی برای مقطعی کوتاه به فرانسه مهاجرت میکند اما بازگشت او به میدان کارگردانی سینما در میانه دهه ۶۰ منجر به اتفاقاتی ویژه در کارنامه این فیلمساز میشود.
«اجارهنشینها» بهعنوان یکی از موفقترین فیلمهای کمدی سینمای بعد از انقلاب، در سال ۶۵ و براساس طرحی که داریوش مهرجویی در پاریس نوشته بود، به تولید رسید که در آن شاهد درخشش بازیگرانی همچون عزتالله انتظامی، اکبر عبدی، حمیده خیرآبادی و فردوس کاویانی بودیم. فیلم هر چند مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت اما منتقدانی هم داشت که شاخصترین آنها محسن مخملباف بود.
اکبر عبدی در نمایی از «اجارهنشینها»
مخملباف در نامهای معروف به مدیریت وقت بنیاد سینمایی فارابی در واکنش به فیلم «اجارهنشینها» نوشت: «دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم.»
مهرجویی در گام بعدی خود فیلم «شیرک» را با فیلمنامه مشترکی با کامبوزیا پرتوی و به تهیه کنندگی مسعود کیمیایی ساخت که از معدود فیلمهای نوجوانانه کارنامه این فیلمساز هم محسوب میشود.
سال ۶۸ اما سالی است که «هامون» در سینمای ایران متولد میشود. فیلمی مهم در تاریخ سینمای ایران که داریوش مهرجویی با نقشآفرینی درخشان و ماندگار خسرو شکیبایی آن را کارگردانی کرد و همچنان از نگاه برخی منتقدان، شاخصترین فیلم کارنامه این فیلمساز محسوب میشود. همان فیلمی که هنوز هم که هنوز است بریدههایش در شرایط مختلف در فضای مجازی دست به دست میشود.
«بانو»، «سارا» و «پری» عناوین فیلمهایی است که داریوش مهرجویی در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ کارگردانی کرد و همانطور که از عناوین آنها مشخص است، وجه بارز آنها تمرکز بر دنیای قهرمانان زن بود.
در ادامه همین مسیر هم فیلم «لیلا» در سال ۷۵ ساخته شد که جایگاه لیلا حاتمی را بعد از ۲ تجربه همکاری با پدرش زندهیاد علی حاتمی، بهعنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار، در سینمای ایران تثبیت کرد.
لیلا حاتمی در نمایی از فیلم «لیلا»
«درخت گلابی» را هم داریوش مهرجویی با اقتباس از داستانی به قلم گلی ترقی در سال ۷۶ کارگردانی کرد. فیلمی که با روایت سرگشتگیهای یک نویسنده، همچنان بخشی از دغدغههای فلسفی مهرجویی در سینما را نشان میداد.
«دختر دایی گمشده» و «میکس» را هم مهرجویی در سالهای پایانی دهه هفتاد کارگردانی کرد.
دهه هشتاد را مهرجویی با کارگردانی فیلم تلخ و تکاندهنده «بمانی» آغاز کرد. فیلمی اپیزودیک با روایتهایی از دخترانی که قربانی تنگنظری بزرگترهای خود میشوند.
۲ سال بعد اما فیلمی با حال و هوای کاملاً متفاوت با امضای مهرجویی به سرانجام رسید؛ «مهمان مامان» در سال ۸۲ و در قالب اقتباس از داستانی به قلم هوشنگ مرادی کرمانی کارگردانی شد. پروژهای که مهرجویی نسخهای سریالی از آن را هم در اختیار تلویزیون قرار داد و در اکران عمومی هم یکی از موفقترین آثار این فیلمساز در برقراری ارتباط با مخاطب عام بود.
داریوش مهرجویی در پشتصحنه «سنتوری»
سه سال بعد اما نوبت به جنجالیترین فیلم کارنامه این فیلمساز رسید. در سال ۸۵ فیلم «سنتوری» در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و علاوهبر سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بهرام رادان، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را هم به دست آورد. اما فیلم نتوانست به راحتی وارد چرخه اکران عمومی شود و حاشیهها باعث توقیف آن شد. بعدها نسخه قاچاق فیلم بهصورت گسترده در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
بعد از حواشی فیلم «سنتوری» در نیمه دوم دهه هشتاد، مهرجویی ۲ فیلم «طهران، تهران» و «آسمان محبوب» را ساخت که هیچیک آثاری درخور توجه در کارنامه این فیلمساز به حساب نیامدند.
گویی بعد از حواشی فیلم «سنتوری» مسیر فیلمسازی داریوش مهرجویی به سمت و سویی رفت که دیگر نتوانست به دوران اوج خود بازگردد. او در دهه ۹۰ چهار فیلم «نارنجیپوش»، «چه خوبه که برگشتی»، «اشباح» و «لامینور» را کارگردانی کرد که هیچکدام حتی علاقهمندان پیگیر سینمای ایران این فیلمساز را هم راضی نکرد.
نمایی از «لامینور» آخرین فیلم داریوش مهرجویی
زندهیاد داریوش مهرجویی ۶ دهه از ۸ دهه عمر خود را به فیلمسازی و سینما اختصاص داد و هیچگاه از کسب تجربههای تازه در این عرصه، خسته نشد. او فیلمسازی بود که با تمام فراز و فرودها در کارنامهاش، خاطرات بسیاری را برای سینمادوستان ایرانی به یادگار گذاشته است. او به معنای واقعی یک عاشق سینما بود.
برخلاف بیانیه انجمن سینماداران مبنیبر فعال بودن همه سینماها در روز تشییع داریوش مهرجویی تهیهکنندگان فیلمهای پرفروش از لغو اکران آثار خود خبر دادند.
به گزارش خبرنگار مهر، پس از اعلام روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه به عنوان روز برگزاری آیین تشییع پیکر زندهیاد داریوش مهرجویی، انجمن سینماداران با انتشار بیانیهای از فعال بودن همه سینماها و اکران همه آثار روی پرده در این روز خبر داد که این موضع با انتقاد علاقهمندان سینما مواجه شد.
در پی این بیانیه صنفی، تهیهکنندگان فیلمهای کمدی پرفروش در حال اکران در سینماها با انتشار متن کوتاهی در فضای مجازی از لغو اکران فیلمهای خود در روز چهارشنبه خبر دادند.
در متن مشترک محمدحسین فرحبخش، محمد شایسته و سیدابراهیم عامریان آمده است:
«در همراهی با دوستداران فرهنگ و ایستادن کنار اهالی داغدار سینما در روز چهارشنبه ۲۶ مهر مصادف با مراسم وداع با پیکر داریوش مهرجویی بزرگ و وحیده محمدی فر عزیز فیلمهای «هتل»، «فسیل»، «نارگیل ۲» و «شهر هرت» در سالنهای سینما اکران نخواهند شد. سلامتی و خوشحالی همه مردم ایران آرزوی ماست.
محمد حسین فرح بخش، محمد شایسته و ابراهیم عامریان.»
روحالله سهرابی مدیر کل اداره نظارت بر نمایش فیلمها هم در گفتوگو با خبرنگار مهر تاکید کرده بود، تهیهکنندگان فیلمهای در حال اکران این اجازه را دارند که فیلمهای خود را در روز تشییع داریوش مهرجویی اکران نکنند و اینگونه مسئولیت تصمیمگیری در این زمینه از صنف سینماداران سلب شد.
پیکر زندهیاد داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر صبح فردا چهارشنبه از مقابل تالار وحدت و در پهنه رودکی به سمت خانه ابدی تشییع خواهد شد.
بدون تردید «داریوش مهرجویی» از فیلمساران تاثیرگذار سینمای ایران و از معدود کارگردانهای ایرانی است که عموم فیلمهایش در گونه سینمای اقتباسی قرار میگیرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، داریوش مهرجویی که زندگیاش با پایان تراژیکی مواجه شد و خبر قتلش همه را در شوک فرو برد، علاوه بر کارگردانی، گاه در قامت نویسنده هم ظاهر شده است. او معتقد بود کار فیلم و نوشتن رمان هیچ فرقی با هم ندارند و هر فیلمی یک رمان است. میگفت: «همیشه وسوسه نوشتن داشتهام و سناریو همه فیلمهایم را خودم نوشتهام و انسی با کلام و شیوههای نگارش دارم و سعی کردهام خودم را در کوران ادبیات دنیا و ایران بگذارم و چون کار دیگری بلد نیستم، نوشتهام.» انگیزهاش از نوشتن را هم اینگونه بیان میکند که «خیلی آرزو داشتم که سناریوهایی را از نویسندگان به فیلم تبدیل کنم، اما متأسفانه اغلب نویسندههای ما از هنر، تاریخ و زیباشناسی سینما غفلت دارند و سینما را نمیشناسند. بنابراین نمیتوانند کمککننده باشند. عامل دیگری که باعث شد رمان بنویسم این بود که هریک از فیلمهایم چه قبل و چه بعد از انقلاب با سد عظیم سانسور مواجه شد. از فیلم «گاو» که دو سال توقیف شد تا «پستچی» و «دایره مینا». بعد از انقلاب هم بسیار دیگری از فیلمهایم از جمله آخرین آنها فیلم «سنتوری» با سانسور و توقیف مواجه شد.»
به گفته خودش نمیخواست در حرفهاش در سینما و ادبیات، جلو دوربین باشد و بنازد زیرا معتقد بود: «مردم ما فهیم، باذکاوت و زیرک هستند و حتی نسل جدید موشکاف و زیرک هستند و من خوشحالم که میتوانم از طریق آثارم به ذهن و بارورهای آنها کمک کنم.»
«گاو»، «سارا»، «پری»، «مهمان مامان»، «درخت گلابی» و «دایره مینا» از جمله فیلمهای داریوش مهرجویی هستند که اقتباس ادبی دارند. ناگفته نماند که این علاقه در مهرجویی نسبت به اقتباس، به علاقه وافرش به کتاب هم برمیگردد، چرا که از جمله فیلمسازان کتابخوان بود.
در میان نویسندگانی که آثارشان محل اقتباس مهرجویی بوده است، غلامحسین ساعدی جایگاهی خاص دارد. فیلم «گاو» در سال ۱۳۴۸ ساخته شد و در جشنوارههای بینالمللی به نمایش درآمد. ساعدی درباره ساخت این فیلم حساسیتهای زیادی نشان داد. او سر صحنهها حاضر میشد و در جریان ساخت فیلم قرار داشت، اما بهدلیل برخی محدودیتها در زمان ساخت فیلم برخی بخشها حذف میشود.
مهرجویی «دایره مینا» را نیز براساس داستان «آشغالدونی» از مجموعه داستانهای «گور و گهواره» غلامحسین ساعدی ساخت. این فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و در جشنواره پاریس و برلین و سپس ایران به نمایش درآمد.
«پستچی» محصول سال ۱۳۵۱ از نمایشنامه ویتسک نوشته گئورک بوشنر اقتباس شده است. در خلاصه این فیلم آمده است: تقی پستچی در خانه اربابیاش با همسر زیبای خود زندگی میکند و … .
«هامون» فیلمی اجتماعی و سوررئالیستی است که در سال ۱۳۶۸ به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد. داستان این فیلم با الهامگرفتن از «بوف کور» صادق هدایت نوشته شده است. درباره داستان فیلم آمده است: «حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوسگونه خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش درباره عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان، در پی شکایتهایش، خود را به امواج دریا میسپارد، اما عابدینی او را نجات میدهد. همچنین، این فیلم به دغدغههای جوانان روشنفکر بعد از انقلاب میپردازد؛ میان دنیاخواهی و آرمانخواهی. تصویری از آرمانخواهی که بهدلیل حبّ دنیوی (زیبایی و…) در تلاطم است و درمقابل، علی عابدینی فردی که تکلیفش با خودش مشخص است و دنیا را فدای آرمانها و عقایدش کرده است.
«پری» نام فیلمی است به کارگردانی و نویسندگیِ داریوش مهرجویی، ساختهشده در سال ۱۳۷۳. این فیلم اقتباسی از رمان «فرانی و زویی» و داستان کوتاهِ «یک روزِ خوش برای موزماهی» نوشتهٔ «جروم دیوید سالینجر» است؛ «پری» دانشجوی ممتاز رشته ادبیات و تئاتر که از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن کتاب سبز کوچکی دچار تحولات فکری و حسی میشود. کتاب سرگذشت سیر و سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم هجری است. پری پس از خواندن کتاب با آنکه خواهان مراتب معنوی بالاتری است، از زندگی معمولی دل کنده و در وادی دردناک طلب سرگردان میشود.
«سارا» که محصول سال ۱۳۷۱ است، از نمایشنامه «خانه عروسک» اثر هنریک ایبسن الهام گرفته شده است. در خلاصه داستان فیلم میخوانیم: «حسام برای درمان بیماریاش مجبور است به خارج از کشور سفر کند. سارا همسر او مخارج سفر او را تأمین میکند، اما میگوید که این پول را از محل ارثیه پدرش به دست آورده است. حسام بهبود مییابد. سارا پنهان از چشم شوهرش با کار سخت و مداوم خیاطی سعی میکند بدهیهای خود را پرداخت کند. گشتاسب مردی که به سارا کمک مالی کرده است متهم به جعل اسناد شده است و موقعیت شغلی او در بانک دچار مخاطره میشود و از سارا میخواهد از طریق اعمال نفوذ حسام که حالا رئیس بانک شده است در شغلش ابقا شود. سارا خود نیز میداند که امضای پدرش در اسناد جعل شده چون خود او امضای پدرش را جعل کرده است. وقتی حسام پی به واقعیت امر میبرد، در جریان یک نزاع لفظی میگوید که او را لایق زندگی و معاشرت با خود و فرزندانش نمیداند. سارا آزرده از بیرحمی شوهرش در قبال رنجی که خاطرش متحمل شده ناگزیر خانه او را ترک میکند.»
لیلا هم که در سال ۱۳۷۶ ساخته شده، بر اساس داستانی نوشته مهناز انصاریان به نگارش درآمده است؛ لیلا (لیلا حاتمی) و رضا (علی مصفا) در یک مراسم شلهزردپزان همدیگر را میبینند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند. آن دو، بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد. آنها درمانهای متعدد و آزمایشهای گوناگونی را دنبال میکنند اما همه بدون نتیجه میماند. در این میان هر چند برای رضا بچهدار نشدن لیلا اهمیتی ندارد، اما مادرش با وجود این احساس رضایت و خوشبختی رضا از زندگی بدون فرزند، لیلا را تحت فشارهای شدید قرار میدهد و از او میخواهد که اجازه دهد برای رضا همسری بگیرند تا فرزندی برای او بیاورد و سپس همسر دوم رضا از زندگی آنها خارج شود. فشارهای مادر رضا بالاخره کارگر میافتد و لیلا، رضا را راضی میکند. بدون اطلاع خانواده لیلا ازدواج مجدد رضا با گیتی (شقایق فراهانی) انجام میشود. اما شب عروسی، لیلا به خانه مادرش پناه میبرد و حاضر نمیشود به زندگی رضا برگردد. رضا این عمل را خلاف قولهای قبلی لیلا میداند و مدتی بعد همسر دومش را طلاق داده و فرزند دختری را که از او دارد به مادرش میسپارد و خود تنها زندگی میکند. رضا هم با خواهشهای مکرر از لیلا و خانوادهٔ او، روزی در همان مراسم شلهزردپزان با دخترش باران به دیدار لیلا میرود.
«درخت گلابی» محصول سال ۱۳۷۶ به کارگردانی داریوش مهرجویی است که براساس داستان کوتاهی از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشته گلی ترقی ساخته شده است. فیلم داستان یک نویسنده است؛ نویسندهای که برای نوشتن باقیمانده کتاب جدید خود در پی یک کمکاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آوردهاست. اما در باغ، درخت گلابی قدیمی که برای محمود سرشار از خاطره است میوه نداده و باغبانان از او میخواهند که در مراسمی آیینی برای ترساندن درخت و به بار نشستن دوباره آن شرکت کند و محمود میپذیرد و در این بین او به مرور خاطرات نوجوانی خود میپردازد؛ زمانی که شیفته دخترعمهاش، میترا (یا به قول محمود در دفتر خاطراتش، میم) بوده و با اینکه دختر از او بزرگتر است به او ابراز عشق میکند و برایش اشعار عاشقانه میگوید و با او ساعتها در باغ به اجرای نمایشنامههای مختلف میپردازد، چرا که هردو به ادبیات علاقهمندند. اما روزی دختر برای خداحافظی میآید، چون قصد دارد نزد پدرش که خارج از کشور است برود. محمود از او میخواهد که صبر کند و دختر میپذیرد، اما سالها بعد که محمود وارد جریانات سیاسی میشود نامههای دختر را پاسخ نمیدهد و رفتنش را به تاریخی بعد موکول میکند تا اینکه بر اثر فعالیتهای سیاسی به زندان میافتد و آنجا با دیدن یکی از اقوام دختر خبر فوت او را دریافت میکند. محمود اکنون در آستانه شصتسالگی همانند درخت گلابی که هنوز بوی کفشهای کتانی میم را میدهند بیبار شده و نمیتواند کتاب آخرش را تمام کند.
«مهمان مامان» یک فیلم کمدی خانوادگی به کارگردانی داریوش مهرجویی محصول سال ۱۳۸۲ است. این فیلم بر اساس کتاب «مهمان مامان» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی تولید شده است. مرادی کرمانی که خود از نویسندگانی است که آثارش مورد اقتباس قرار میگیرند، زمانی گفته بود: اقتباسهای داریوش مهرجویی از داستانهای خارجی هم بسیار موفق بوده؛ چون فکر مهرجویی فرنگی است و بومی فکر نمیکند؛ برای همین اقتباسهایش از کارهای خارجی خیلی خوب انجام شده است. در کارهای ایرانی هم آنهایی که نویسنده در کنار او بوده مانند فیلم «گاو» خیلی خوب از آب درآمده است.
مهرجویی میگفت زمانی که اثری را نتواند بسازد، ترجیح میدهد در وادی ادبیات بنویسد تا در آرزوی ساخت فیلم نماند. او رمانهایی را چون «در خرابات مغان»، «خاطرات پاریس»، «عوج کلاب»، «به خاطر آن رسید لعنتی» و «سفر به سرزمین فرشتگان» از خود به جا گذاشته است.
مهرجویی درباره «در خرابات مغان» گفته بود: برای نوشتن رمان «در خرابات مغان» یادم است که در حال خواندن کتابی از نجیب محفوظ بودم. در این داستان شخصیت داستانی در حال نماز خواندن و نیایش با خداوند بود. در آنجا جملهای گفت که خیلی روی من اثر گذاشت. البته این را هم بگویم که من از هفتسالگی تا پانزدهسالگی نماز میخواندم و تحت تأثیر محیط خانواده قرار داشتم و به حسینیه میرفتم. بنابراین آن تجربههای عرفانی که در کتاب از آن صحبت میکنم برای من به صورتی رخ داده است و برای من در کتاب «در خرابات مغان» این شخصیت دینی شکل گرفت. در عین حال پسرعمهای در آمریکا دارم که شغلش نزدیک به شغل شخصیت اصلی داستان «در خرابات مغان» بود و من از این مسئله هم بهره گرفتم و بقیه داستان را تخیل کردم.
«عوج کلاب» مربوط به دورانی است که مهرجویی در سفری برای یک پروژه سینمایی راهی اروپا میشود و به سبب اینکه برخی داروهای گیاهی را با خود همراه داشته به او مظنون میشوند و بازداشتش میکنند و… .
رمان «به خاطر آن رسید لعنتی» این نویسنده و کارگردان نیز با تاکید بر مشکلات کارمندی به قضایای مشکلات بروکراسی اداری و پیچ و خمهای این موضوع میپردازد.
و بالاخره کتاب «سفر به سرزمین فرشتگان» به ماجرای زن و شوهری تحصیلکرده تعلق دارد که هر دو در حوزه کاری خود نخبهاند اما کار چندانی برای آنان نیست. این زن و شوهر که یکی در رشته کامپیوتر و دیگری در رشته موسیقی فعال است در حالی که در ابتدای زندگی مشترکشان گرفتار مشکلات مالی هستند برنده نوعی لاتاری میشوند و نویسنده با اتکا به همین شانس به ماجراهای چگونگی برخورد با مهاجران در کشورهای اروپایی میپردازد.
دیگر کتاب مهرجویی «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» است؛ حدیث زندگی فیلمساز جوانی که میخواهد فیلم بلند بسازد، اما محور حوادث رمان را عشق و حسادت او به نامزدش – سلما – تشکیل میدهد.
رمان «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» شباهتی به آثار سینمایی مهرجویی ندارد. به عبارتی در نوع گفتوگوها، شخصیتپردازیها و یا حتی لحن داستان نمیتوان نزدیکی بخصوصی با آثار سینمایی داریوش مهرجویی یافت. رمان را شخصیت اصلی آن یعنی سلیم مستوفی (دانشجوی فیلمسازی) با زبانی روان، به شکل من راوی روایت میکند.
رمان از زبان سلیم با شرح یک حس شوم به نام حس حسادت آغاز میشود. حسی که سلیم آن را مایه تمام بدبختیهای جامعه ما میداند و معتقد است که هیچ کس از این حس بیبهره نمانده است و شاید تمام اتفاقات رمان نیز، همه از همین حس ناشی میشود. به خاطر همین حس است که آدمی دست به انجام بسیاری از کارها میزند که منتهی میشود به بروز سوء تفاهمها، گلهمندیها، شکوه، شکایت، قهر و جدایی و … .
«جهان هولوگرافیک» (نظریهای برای توضیح تواناییهای فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز و جسم) اثری است به قلم مایکل تالبوت با ترجمه داریوش مهرجویی که درباره آن اظهار کرده است: جهان خود یک هولوگرام غولپیکر است. به این شکل در کتاب «جهان هولوگرافیک»، «مایکل تالبوت» تجارب فراطبیعی ذهن، مسئلههای تئوری کوانتوم، ماوراءالطبیعه و سایر معماهای حلنشده بدن و مغز را تشریح میکند.
خبر به اندازه کافی برای تمام دوستداران سینما نابودکننده بود؛ شوک شبانه بزرگی که به تاریخ سینما وارد شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، همیشه فکر میکردم وقتی خبر درگذشت داریوش مهرجویی را بشنوم، به چه حال و روزی بیفتم. اینکه مانند عباس کیارستمی، دچار بیماری شود و ما آمادگی رفتن او را از مدتها قبل پیدا میکنیم و یا مانند وقتی که خبر فوت کیومرث پوراحمد را شنیدیم، دچار شوک میشویم. آری، دچار شوک شدیم اما شوک اصلی ما از بابت فقدان مهرجویی نبود بلکه از بابت نوع درگذشت او بود که تاکنون برای هیچیک از سینماگران سرشناس این مملکت رخ نداده است.
این خیلی مهم است آن فردی که بر روی مهرجویی بزرگ چاقو کشید، آیا میدانست بر روی چه کسی دارد دست به چنین جسارتی میزند. یعنی میدانست دارد فردی را از ملت میگیرد که در تاریخ سینما و هنر این مملکت، تاریخسازی کرده است؟ یعنی میدانست او چند نسل را با آثارش، عاشق کرده است؟ آیا میدانست او کسی است که با هر سلیقهای که دست به انتخاب برترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بزنیم، چند تایش متعلق به اوست.
و آیا میدانست دارد به شانیت کسی جسارت میکند که هیچ جایگزینی در سینمای ایران نداشته و ندارد؟
چنین جنایتکاری باید به اشد مجازات برسد. او تنها مهرجویی را از سینما و فرهنگ این مملکت نگرفت بلکه توهین و دستدرازی جسارتآمیزی به هویت فرهنگ معاصر کشورمان داشت و هنرمند محبوب یک ملت را از آنها گرفت.
این سینما قطعا از امروز، یک کاستی دیگر به آن اضافه شد. باید یک تسلیت بزرگ گفت به تمام روشنفکران و سینمادوستانی که از دهه ۴۰، با گاو و آقای هالو، سبک جدید و مترقی از سینما را تجربه کردند.همانهایی که در دهه ۵۰، با پستچی و دایره مینا، ایمان آوردند که با تفکری شگرف در سینمای ایران مواجه هستند که یک اتفاق نیست بلکه جریان است.
هنوز هم خیلیها، بهترین کمدی سینمای ایران را اجارهنشینها میدانند. طیف گستردهتری از این افراد البته هامون را بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران میدانند. بانو، سارا، پری، لیلا، درخت گلابی، میکس، مهمان مامان، سنتوری و… یعنی یک کارگردان چند اثر جریانساز و محبوب باید بسازد تا جایگاهش به این سطح از ماندگاری برسد؟
این حقیقت است که مهرجویی در سینمای ایران، یک استثنای بزرگ بود. یادم میآید وقتی خسرو شکیبایی فوت کرد، مهرجویی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان حضور داشت و همانجا گفت که بلای بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است. در همان روز سیاه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ که آن شوک بزرگ به سینمای ایران وارد شد، کسی نمیدانست که در بامداد امروز، قرار است بلای بزرگ دیگری بر سر سینمای ایران فرود بیاید و اینچنین دوستداران این کارگردان بزرگ را در شوکی عمیق فرو ببرد.
درگذشت ناباورانه و ناجوانمردانه داریوش مهرجویی که مینوشت، میساخت و ترجمه میکرد، وجدان بیدار هر ایرانی را خدشهدار کرد و خشم و نفرت آنها را نسبت به این تراژدی بزرگ برانگیخت.
آری او راست میگفت؛ مصیبت بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است.
خبر شوک آمیز و تلخ قتل داریوش مهرجویی و همسرش در کابوس شبانه ۲۳ مهر ماه را باورمان نیست، ای کاش صبح از خواب بیدار میشدیم و به جای آنکه خبر تلخ رفتن خالق «گاو»، «هامون»، «اجارهنشینها» را میدیدیم، خودمان را کنار سینما فلسطین در سیل جمعیتی پیدا میکردیم که در انتظار تماشای «سنتوری» در جشنواره بودیم اما گویا خبر درست است و باید ناباورانه از کارنامه سینمایی یکی از بنیانگذاران موج نو سینمای ایران بنویسیم.
به نقل از رسانه سینمای خانگی از ایسنا، آذر ماه سال ۱۴۰۰ به بهانه تولد داریوش مهرجویی با او تماس گرفتیم، او که آخرین فیلمش «لامینور» در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ اکران شد، هنوز خاطرات تلخ توقیف «سنتوری» را یادآوری میکرد.
مهرجویی در طول بیش از نیم قرن فیلمسازی، علاوه بر خلق شخصیتهای ماندگار در سینما، بازیگرانی را با فیلمهایش به سینمای ایران معرفی کرده که هر کدام یا ستاره شدند یا مسیری تازه پیشرویشان باز شد؛ مثل عزتالله انتظامی، خسرو شکیبایی، بیتا فرهی، علی مصفا و لیلا حاتمی.
آثار او در سالهای دور وقتی که شرکت در جشنوارههای جهانی اینچنین مرسوم نشده بود، در جشنوارههای معتبری مثل ونیز، برلین، کن، شیکاگو و توکیو شرکت داشت و جایزههایی هم گرفت؛ اما به همان میزان فیلمهایش دچار ممیزی یا عدم نمایش شدهاند.
او در آخرینم مصاحبه با ایسنا درباره اینکه آیا قصد ساخت فیلم جدیدی را ندارد، ضمن گلایه از برخی ممیزیها گفته بود: کلا هم شرایط طوری است که با این گرانی و تورم، فیلمسازی صرف نمیکند، چون ساخت یک فیلم دستکم ۱۰ میلیارد تومان هزینه دارد و باید موقع اکران ۳۰ میلیارد بفروشد تا به پول اولیهاش برسد.
مهرجویی یادآور شده بود: من این روزها در حال نوشتن خاطراتم هستم، آنجا خیلی از مسائل را درباره آنچه بر سر فیلمهایم آمد میگویم.
کارگردان «اجاره نشینها» با وجود گلههایی که داشت تاکید میکرد: با همه این اتفاقها میدانم که سینما پابرجا میماند چونجوانها هر روز مشتاق فیلمسازی میشوند و جلو میآیند. سینما تفریح مردم است و برای همین، این همه سینما در سالهای اخیر ساخته شده است؛ هر چند جای افسوس دارد که وقتی ما میگفتیم سینما کم است، چیزی نمیساختند اما حالا که وضع فیلمها به اینجا رسیده، این همه سالن سینما ساخته شده است.
مهرجویی که روزگاری به آمریکا رفت تا در دانشگاه فقط سینما بخواند، رشته اصلیاش را به فلسفه با گرایش سینما تغییر داد و در دهه ۱۳۴۰ شروع به فیلمسازی کرد تا سال ۴۸ که یکی از آثار ماندگار سینمای ایران یعنی «گاو» را ساخت؛ فیلمی که تولیدش سختیهای خود را داشت و تهیهکنندههای زیادی آن را رد میکردند، چون آن روزها دور، دورِ فیلمهایی مثل «گنج قارون» با رقص و آواز بود.
او در همان سالهای قبل از انقلاب چند فیلم دیگر از جمله «دایره مینا» را ساخت و چند سال بعد از انقلاب هم با «اجاره نشینها» یکی از بهترین فیلمهای کمدی سینما را ثبت کرد.
مهرجویی در سال ۶۸ تصمیم به ساخت فیلمی میگیرد که هیچ تهیهکنندهای حاضر به همکاری برای تولید آن نمیشود، چون آن را در فروش موفق نمیدانند ولی مهرجویی که دوست داشت آنچه را در سر دارد بسازد برای اولین بار خودش تهیهکنندگی یک فیلم را برعهده میگیرد و این طور میشود که «هامون»، یکی از به یادماندنیترین فیلمهای مهرجویی و سینمای ایران میشود.
«بانو»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «بمانی»، «درخت گلابی» و «مهمان مامان» دیگر کارهای مهم و شاخص این فیلمساز در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ بودند تا اینکه سال ۸۵ «سنتوری» ساخته شد؛ فیلمی که در جشنواره فجر تحسینبرانگیز بود و جایزه هم گرفت، اما شبِ اکران عمومیاش توقیف شد. این توقیف که ضربه سختی برای مهرجویی بود، سه ماه بعد به قاچاق دیویدی فیلم ختم شد.
او که در تمام این سالها مشغول نوشتن و ترجمه هم بوده، پس از «سنتوری» بهسراغ ساخت فیلمهایی رفت که دیگر مثل قبل علاقهمندان و مخاطبانش را راضی نمیکرد؛ فیلمهایی که اگرچه شاید با دغدغه شخصی و اجتماعی مهرجویی ساخته شدند اما انتظار طرفداران مهرجویی را برآورده نکردند و این تصور را پیش آوردند که شاید دوران اوج او هم با تاراج «سنتوری» به پایان رسیده است.
اما مهرجویی که چند سالی بود میخواست قصهای دیگر از «سنتوری» بسازد، در آستانه نهمین دهه زندگیاش فیلم «لامینور» را ساخت که سال گذشته اکران شد.
و اما یکی از آخرین برنامههای که برای داریوش مهرجویی تدارک دیده شد، در ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ انجمن فیلم کوتاه ایران بزرگداشتی برای داریوش مهرجویی ترتیب دادند که در آن نشان ایسفا را اهدا کردند.
در بخشی از مراسم به روال سال های قبل که تندیس ایسفا به یک فیلم ساز قدیمی اهدا می شد، فیلم کوتاهی پخش شد که در آن نشان ایسفا در منزل داریوش مهر جویی به او اهدا شد، این فیلم ساز سخنان کوتاهی را خطاب به فیلم سازان مطرح کرد که از اهمیت این نوع فیلم سازی سخن می گفت و تاکید می کرد که فیلم سازی کوتاه،کار سختی است چون در زمان کوتاه باید حرفت را مطرح کنی .
خالق “اجاره نشینها”، “هامون”، “لیلا”، “مهمان مامان” ، “سارا” یادآور شده بود که خودش ۱۰ فیلم کوتاه ساخته است و از دست اندرکاران آکادمی فیلم کوتاه که در این روزگار کرونا زده این نشان را به او دادند، تشکر کرده بود.
داریوش مهرجویی فیلمهای چون الماس ۳۳ ، آقای هالو، مدرسه ای که میرفتیم، بانو، درخت گلابی، میکس، دختر دایی گمشده، بمانی،طهران تهران، آسمان محبوب، نارنجیپوش، اشباح و … را هم در کارنامه هنریاش دارد و در گزارشهای بعدی مبسوطتر درباره کارنامه سینماییاش خواهیم نوشت.
*منبعی که برای تاریخ تولد داریوش مهرجویی به آن استناد شده، دانشنامه سینمای ایران تالیف عباس بهارلو است که ۱۷ آذر سال ۱۳۱۹ در آن قید شده در حالی که در برخی منابع دیگر مثل ویکیپدیا سال ۱۳۱۸ درج شده است.
ایرج محمدی با مثبت ارزیابی کردن داوری فیلمهای جشنواره کودک و نوجوان و تاکید بر رفع مشکلات فنی سینماهای اصفهان برای دوره آینده جشنواره گفت: اکران فیلم کودک در سینمای ایران کار بسیار سختی است و نیازمند توجه بیشتر است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، هفته گذشته سیوپنجمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان در اصفهان برگزار شد و این جشنواره که با مسائل متعددی همچون تغییر مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی (دبیر جشنواره) روبرو بود با نقدهایی مثبت و منفی به پایان برسد.
در روزهای برپایی جشنواره برخی فیلمسازان حاضر در این رویداد اظهارنظرهای مختلفی را مطرح کردند و آنچه بیشتر رسانهای شد حضور داوران دختر و پسر (در بخش کودک و نوجوان) و تماشای فیلمها توسط آنها در سالنهای تفکیک شده و نیز کیفیت پایین سالنهای نمایش فیلم از نظر صوتی و تصویری بود. این جشنواره در سیوپنجمین دوره حتما نکات مثبتی هم دارد که در روزهای آینده تلاش میشود در گفتوگو با داوران به ارزیابی دقیقتری رسید.
با این حال یکی از فیلمسازان باسابقه که چند دوره در این جشنواره شرکت داشته، معتقد است جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان در اصفهان به عنوان یک رویداد بینالمللی باید از نظر فنی تقویت شود و همچنین اکران فیلمهای کودک باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
ایرج محمدی که در سیوپنجمین دوره این جشنواره با فیلم «سینگو» به اصفهان رفته بود، در گفتوگویی با ایسنا درباره برخی انتقادها از جشنواره بیان کرد: اینکه کیفیت فنی سالنها مورد نقد بود، یک واقعیت است؛ درواقع این بضاعت سینمای اصفهان است و کاری نمیشود کرد. البته به نظرم از نظر پخش صدا وضعیت خوب بود ولی از نظر تصویر، خیر و احساس میکنم توانمندی سینما در این زمینه پایین است چون مثلا ویژگیهای بصری فیلم «سینگو» که در قشم فیلمبرداری شده و میتوانست روی پرده بسیار جلوهگری کند اصلا به چشم نیامد و وقتی علت را پرسیدیم، متوجه شدیم بخاطر مشکلات فنی است.
او افزود: سازمان سینمایی هم به این موضوع باید توجه کند چون این جشنواره به عنوان یک رویداد بینالمللی پس از ۳۵ دوره به برند تبدیل شده لذا اگر به بحث فنی ماجرا رسیدگی بیشتری شود هم برای مخاطبان و هم فیلمسازان شعفآور است که با کیفیت بهتری فیلم را تماشا کنند. امیدوارم در جشنواره سال آینده این نقص برطرف شود.
وی همچنین با تاکید براینکه از وضعیت تمام سالنهای جشنواره مطلع نیست، به سالن محل برپایی مراسم افتتاحیه هم اشاره کرد و گفت: امکانات سالن افتتاحیه خیلی مناسب بود و در این چند دورهای که در جشنواره کودک شرکت کرده بودم، افتتاحیه امسال را از گذشته بهتر دیدم.
محمدی همچنین حضور داوران کودک و نوجوان را اتفاقی خوب دانست و ادامه داد: من فیلم را با داوران نوجوان دختر تماشا کردم و خیلی کنجکاو بودم که پس از فیلم چه سوالهایی میپرسند؛ جالب بود از بخشهایی سوال میپرسیدند که برای ما اصلا قابل پیشبینی نبود و خیلی سوالهای فنی مطرح میکردند. پیش از این هیچ وقت با داوران کودک و نوجوان در جشنواره مواجه نشده بودم و این نوع نقد و بررسی برایم جذاب بود چون ما فیلم را برای مخاطب میسازیم که در این حوزه مخاطب اصلی ما دقیقا همین کودکان و نوجوانان هستند. البته برای داوران بزرگسال احترام قائلیم بخصوص آنکه وقتی به جشنوارهای میرویم قواعد آن را هم میپذیریم اما هیچگاه از نظر آنها مطلع نمیشویم و حتی گاهی ابهام و ناراحتیهایی هم پیش میآید در صورتی که این مواجهه فیلمساز با داوران نوجوان شراطی کاملا متفاوت دارد.
اودر پایان با اشاره به اینکه فیلم «سینگو» در ۲۷ جشنواره بینالمللی شرکت کرده و جایزه هم کسب کرده است، بیان کرد: هر چقدر فیلمهایی که ساخته میشوند در عرصه بینالملل قابل عرضه باشد به سینمای ما بیشتر کمک میکنند چون متاسفانه گیشه سینمای ایران فیلم کودک را برنمیتابد و به طور کلی با فیلمهای کودک برخوردی علیالسویه میشود. این وضعیت سبب میشود تهیهکنندهها در بخش خصوصی علاقهای به سرمایهگذاری نداشته باشند.
محمدی افزود: «سینکو» یک فیلم مستقل است که در خارج از کشور طرفدار زیادی پیدا کرد و میتوانیم هزینه آن را درآوریم اما دوست داریم فیلم در ایران هم نمایش داده شود در حالی که اکران فیلم کودک در سینمای ایران کاری دشوار است. نهادهای مربوطه و نیز شورای پروانه نمایش باید به پخش فیلم کودک و نوجوان اهمیت دهند و نباید توقع داشته باشند که فیلمهای کودک صرفا کمدی باشند چون بچهها فیلمهای قهرمانمحور یا آنهایی را که با زندگی شخصیشان مرتبطتر باشد بیشتر میپسندند.