مسعود طاهری کارگردان مستند «الکافی» درباره دلیل ساخت چنین اثری میگوید که «الکافی» سرگذشت مهمترین کتاب حدیث شیعه در گذر تاریخ است، این مستند تنها درصدد به تصویر کشیدن اهمیت و ارزش کتاب برای مومنان مذهب شیعه نیست بلکه میخواهد تطورات اندیشه شیعه را هم به مخاطب بشناساند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، مستند «الکافی» به کارگردانی مسعود طاهری سرگذشت کتاب «الکافی» مهمترین کتاب از کتابهای اربعه شیعیان را روایت میکند که قرار است پس از سه دوره فیلمبرداری و با مدت زمان ۱۳۹ دقیقه، ۱۲ دیماه ساعت ۱۴:۳۰ در ایوان شمس رونمایی شود.
مسعود طاهری کارگردان این اثر درباره شیوه روایت «الکافی» میگوید: در فیلم ابتدا به بافتارهای مذهبی و جغرافیایی جامعه شیعی و منطقه کوفه، قم، ری و در ادامه بغداد میپردازیم، پس از آن حوادثی که برای جامعه شیعه اتفاق افتاده که پیشزمینه بهوجود آمدن این کتاب و مولفش است، بررسی میشود.
وی درباره علت پرداختن به این موضوع تاکید کرد: کتاب «الکافی» یکی از مهمترین منابع برای بررسی شناخت و تطور اندیشه شیعه به ویژه شیعه نخستین است؛ اهمیتی که شیعه به عناصری مانند عقل، نوع توحید خاص از منظر تشیع، امام معصوم به عنوان حجت خدا و… میداده همگی باعث شده است که موضوع تشیع در فیلم «الکافی» از جنبههای جانبدارانه و احساسی در نگاه به تشیع گذر کند و به رویکردی آبژکتیو، پدیدارشناسانه و علممحور درباره مسائل اصلی مورد نظر شیعه برسد.
به گفته طاهری، «الکافی» سرگذشت مهمترین کتاب حدیث شیعه در گذر تاریخ است، این مستند تنها درصدد به تصویر کشیدن اهمیت و ارزش کتاب برای مومنان مذهب شیعه نیست بلکه میخواهد تطورات اندیشه شیعه را هم به مخاطب بشناساند.
کارگردان «الکافی» ادامه داد: کتاب «الکافی» شیخ محمد بن یعقوب کلینی در کنار «البصائر» صفار قمی و «المحاسن» برقی قمی جزو اولین کتابهای موسوعه حدیثی شیعه به شمار میرود که برای شیعه باقی مانده است، لذا کتابی که از حوادث بزرگ کتاب و کتابخانهسوزیهای زیادی که در شهرهای ری، قم و بغداد رخ داده جان به در برده، شبیه به معجزه است، از این رو باید آن را همچون گنجینه و میراث بزرگ فرهنگی برای مذهب شیعه و اصولا تاریخ دین در جهان بدانیم.
طاهری خاطرنشان کرد: یکی دیگر از موضوعات «الکافی»، مولف کتاب یعنی شیخ محمد بن یعقوب کلینی است که به عنوان بزرگترین محدث شیعه از ناحیه ری برخاسته است. بسیاری از افراد مذهبی، مکتبی و هیئتی از اهمیت کتاب «الکافی»، قدر و منزلت مولفش دچار کماطلاعی گاه مفرط هستند، فیلم سعی میکند که خلاء معلوماتی این افراد را تا حد امکان و تا جایی که مقدور بود، پر کند.
وی درباره شیوه روایت «الکافی» بیان کرد: ساختار فیلم از گفتوگومحور به گفتار متن محور، تغییر سبک داده است، البته همچنان با حضور افراد خبره و صاحب نظر درباره زندگی کلینی و کتاب «الکافی» همراه میشویم. فیلم با هدف آشنایی هر چه بیشتر مومنان شیعی درباره مهمترین کتاب حدیثی و همچنین پاسخهایی مشخص برای برخی سوالات، چالشها و نظریههایشان در عرصه مطالعات شیعی و شیعهپژوهی درباره اندیشه شیعی به ویژه شیعه نخستین، حدیثپژوهی، کافیپژوهی، و زندگی شیخ کلینی ساخته شده است.
این کارگردان درباره مدت زمان فیلمبرداری فیلم عنوان کرد: فیلم سه دوره تصویربرداری داشته است؛ دوره اول، پاییز سال ١۴٠١ در شهر پاریس، دوره دوم، بهار ١۴٠٢ در کشور عراق، به ویژه شهر بغداد و نجف، همچنین تصویربرداری در روستای کلین و شهر ری و قم و دوره سوم، تابستان ١۴٠٢ مصاحبههای باقیمانده در قم و تهران و انجام اصلیترین بخش کار تصویربرداری این پروژه یعنی بخش بازسازی در شهرکهای سینمایی تاریخی و بخشهای مرتبط با آن انجام شد.
وی با اشاره به اینکه قرار بود «الکافی» برای حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» آماده شود، گفت: به دلیل نگاه علممحور و علممدار فیلم، مدت زمان آن طولانی شد که با ۱۳۹ دقیقه، از شانس و امکان اکران و نمایش در جشنوارههای مختلف سینمایی جا ماند، اما سعی کردهایم که سرشار از دادههای مختلف جغرافیایی، تاریخی، اعتقادی، برای همه علاقمندان و متخصصان باشد.
طاهری در پایان درباره رونمایی این فیلم اظهار کرد: مستند «الکافی» قرار است ۱۲ دیماه در ایوان شمس رونمایی شود، پس از آن در چند شهر دیگر نیز روی پرده میرود تا درنهایت به اکران آنلاین در سایت هاشور درآید. این مستند به دلیل مدت زمان طولانی و تاکید بر اطلاعات ارائه شده در آن، امکان نمایش در جشنوارههای کلاسیک، سانسهای استاندارد سینما و نمایش در باکسهای پخش تلویزیونی را از دست داد لذا بهترین سکوی نمایش برای آن اکران آنلاین خواهد بود که به کار مومنان، علاقهمندان بحثهای اندیشه شیعه و متخصصان این عرصه آید.
عوامل مستند «الکافی» عبارتند از نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: مسعود طاهری، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: مژگان حصاری، تصویر: محمدعلی پور اسد، تدوین: مسعود طاهری، هاجر آقایی، موسیقی: فرزاد هادی، گرافیک: نیلوفر جوشن، صدا: سیاوش حیدری، راوی: محمود راسخ فر، امیرعباس قلیچ لو، اصلاح رنگ: ایمان صالحی، پژوهش: مسعود طاهری، دستیاران پژوهش: سمیه خرمنژاد، فاطمه حقیقت، فاطمه خضردوست، ربابه میرباقری، بازیگران: امیرعباس قلیچ لو، حمید عبادی، مهدی قاهری، حسین تقیزاده، مجید بختیاری، احد توحیدیراد، محمدمهدی پیریزاد، امیرحسین صفاپور، طراح پوستر: مونا طاهری، طراح گریم: محمدمهدی پریزاد، طراح لباس: پروین حسینی، تولید بازسازی: مجتبا دربندی، محصولی از مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
پژمان مظاهریپور، کارگردان مستند «معمای تخت جمشید» گفت: از قاچاقچیان آثار باستانی پیشنهاد ساخت فیلم درباره فعالیتهایشان را داشتم، اما نپذیرفتم.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، نخستین برنامه «فیلمواره چشم هفتم در میراث» توسط موزه سینما با همکاری شورای بینالمللی موزهها (ایکوم) با نمایش مستند «معمای تخت جمشید»، عصر روز گذشته ( ۹ دی ماه) در موزه سینما برگزار شد.
پژمان مظاهریپور، کارگردان این اثر در ابتدای صحبتهای خود گفت: فیلمی که مشاهده کردید از مجموعه ایران باستان است، که سال ۱۳۹۶ تولید آن آغاز شد و تا سال ۱۴۰۰ مراحل تحقیق و تدوین آن به طول انجامید. کار پژوهشی این اثر زیر نظر دکتر رزمجو انجام شد. فیلم نخست از این مجموعه در ارتباط با شروع کاوشها و تا جنگ جهانی دوم را دربرمیگیرد. فیلم دوم نیز درباره کاوش در تخت جمشید است که مربوط به اهمیت زنده یاد علی سامی، نخستین باستانشناس ایرانی است که در بنیاد تخت جمشید شروع به کاوش کرد.
او ادامه داد: در این فیلم همچنین به فعالیتهای مرمت و حفاظت ایتالیاییها پرداخته شده است که همین امر به شناسایی نقشهایی همچون «بارعام خشایار شاه» منجر شده است که امروزه در موزه ملی ایران نگهداری میشود. پایان فیلم دوم، مصادف با سال ۱۳۵۷ است و فیلم سوم، درباره مجموعه مطالعاتی است که شاهرخ رزمجو درباره برخی سازههای تخت جمشید، از جمله «کاخ تچر»، «کاخ زنان» و «کاخ سه دروازه» انجام داده است و همچنین به تحلیل و بررسی نقش بارعام که در ضلع شرقی کاخ آپادانا تخت جمشید میپردازد.
مظاهریپور درباره دشواریهای ساخت فیلم مستند درباره مجموعه تخت جمشید و چالشهای پیش روی خود، گفت: در ارتباط با کاربری بناهای تخت جمشید تا کنون فیلمهای متعددی ساخته شده است؛ آثاری که به توضیح دوره هخامنشی مخصوصا دوره داریوش میپردازند و نحوه زیست آن دوره را بیان میکنند، اما کمتر پیش آمده که همکاران ما درباره تحلیل تاریخ باستانشناسی فیلمی بسازند. زمانی که من در حال ساخت این فیلم بودم، همزمان «ارد عطارپور» هم در حال ساخت فیلمی درباره لوحههای بخش شمالی این مجموعه بود و فیلمبرداریها به صورت همزمان پیش رفت که اثر بینظیری را ارائه کرده است.
او بیان کرد: من معتقدم تخت جمشید هنوز هم اسراری ناشناخته دارد که فاش نشده و جای کار بسیاری برای محققان و فیلمسازان دارد.
این مستندساز درباره تجربه شخصی خود در تولید این فیلم گفت: «معمای تخت جمشید» اثری بود که با فکر تولید شد و در حدود یک سال نگارش کار به طول انجامید. متنهای فراوانی درباره تخت جمشید وجود دارد و تا کنون مطالعات زیادی روی آن صورت گرفته است. هنگام فیلمبرداری دقیقا میدانستیم که چه چیز میخواهیم. بخشی که بیش از همه به طول انجامید، تدوین بود که علت آن، به وجود جزئیات ناشی از تحقیقات مفصل ما بازمیگشت.
مظاهریپور افزود: دسترسی به مستندات تصویری بسیار سخت بود و ما از مراجع مختلف به آنها دسترسی پیدا کردیم. برنامه پارس در قاب تصویر، در سال ۲۰۰۵ در کشور آلمان برگزار شد. آلمانها به اثری آرشیوی در موزه فیلم مسکو در روسیه دست پیدا کرده بودند و من نسخهای از آن را یافتم و این اثر تاکنون در فیلمهای مختلفی استفاده شده است.
او ادامه داد: همچنین آرشیو پتک، اولین فیلمی است که قبل از کاوشها و در سال ۱۳۱۰ گرفته شده است. اینها منابعی هستند که وجود دارند، اما دسترسی به آنها بسیار دشوار است.
مظاهریپور درباره حساسیتهای موجود درباره فیلمبرداری از مکانهای تاریخی نیز گفت: فیلمبرداری در سایتها و محوطههای تاریخی دشواریهای فراوانی به دنبال دارد. در حالی که بسیاری از مردم بهراحتی وارد این مکانها شده و روی آثار باستانی یادگاری مینویسند. کار کردن در این فضاها به آگاهی از مسائل باستانشناسی، تاریخ و مرمت نیاز دارد که در نتیجه باعث میشود بتوانیم مسایل فنی را به درستی در اثر خود به کار بگیریم.
او ادامه داد: مستندهای باستانشناسی، وسیلهای برای دیده شدن فعالیتهای مرتبط با باستانشناسی هستند. در واقع این حوزه، ویترین کشور ما به حساب میآید. محوطه و سایتهای فراوانی در این کشور وجود دارد که گردشگری موجب تخریب آنها میشود و حتی بسیاری از راهنمایان گردشگری آشنا نیستند تا برخورد درستی با این مجموعهها داشته باشند و در این میان تلاش من ثبت این بناها است.
این فیلمساز در پاسخ به سوال مرجان حاجی رحیمی، کارشناس حوزه میراث فرهنگی مبنی بر تخریب محوطههای باستانشناسی، اظهار کرد: متاسفانه قاچاقچیان آثار باستانی، افراد زیرک و باسوادی هستند و حتی پیشنهاد ساخت فیلم درباره فعالیتهای خود را به من دادهاند، اما من هیچ وقت نپذیرفتم. درحال حاضر دوستان عزیزی در سالن هستند که در منطقه سیلک کاشان به کاوش میپردازند و در همراهی با مردم، به آنها اجازه میدهند که در کاوشها حاضر باشند. خوشحالم که جمعیت زیادی در سالن حضور دارند و مشخص است که اقبال به چنین آثاری بیشتر شده است. هر اندازه فرهنگ در جامعه ما گسترش یابد، سبب میشود تا توهم وجود گنج در محوطههای تاریخی از میان برود.
مظاهریپور درباره فعالیتهای جدید خود، گفت: درحال حاضر روی سری دوم مستند «ایران باستان» کار میکنم که یکی از فیلمها، مربوط به تاریخ مطالعات سیلک و بخش دیگر در ارتباط با کاوشهای جندیشاپور است که در سال ۱۳۹۵ و توسط دکتر یوسف مرادی به انجام رسید.
فرهاد ورهرام، مستندساز شناخته شده از جمله افراد حاضر در این نشست بود که در سخنانی گفت: در ایران نهادهای فرهنگی و موزهها، مانند کشورهای دیگر باید از مستندسازان برای تولید فیلمهای مرتبط با این حوزه دعوتکنند و نیاز است تا برای این کار فرهنگی هزینه شود.
پژمان مظاهریپور در بخش دیگری از صحبتهای خود بیان کرد: ۲۲ سال پیش که این حرفه را شروع کردم، به سخنی میتوانستیم در سایت باستانشناسی کار کنیم. این حرفه به شدت ارتباط سختی با رسانه برقرار میکرد. اینکه امروز چنین جلساتی برگزار میشود نشان میدهد اعتماد میان حوزه باستانشناسی و رسانهها برقرار شده است که اتفاق بسیار بزرگی به شمار میآید. با توجه به اقبالی که نسبت به این فیلمها به وجود آمده ممکن است در آینده نهادهای گوناگون، بخشی از هزینهها را برعهده بگیرند و در این خصوص جای امیدواری وجود دارد.
در ادامه حاجی رحیمی به کاوشهای باستانشناسی در منطقه شوش اشاره کرد و مظاهری در اینباره گفت: شوش در گذشته تپهای بوده که به منظور یافتن آثار باستاتی شخم زده شده است. دمورگان این منطقه را به شیوه کار معدنکاوی، مورد کاوش قرار داده و به کف آن رسیده است. شیوه کار در این ناحیه گویای این موضوع بوده که چگونه تخریبها صورت گرفته است. من معتقدم باستانشناسی کار شریف و بسیار مهمی محسوب میشود.
او درباره خروج آثار باستانی از کشور اظهار کرد: این آثار به هیچوجه نباید از ایران خارج میشدند و من از وجود آنها در موزههایی نظیر لوور راضی نیستم، اما در هر صورت اینکه اشیاء باستانی در بخش ایران و با تعریف تاریخ ایران نمایش داده میشود، خوب است. بسیار دردناک است که ما باید آثار مرتبط با گذشته کشور خود را در جای دیگری از دنیا ببینم.
مظاهریپور با اشاره به انفعال سینما و تولیدات نمایشی کشور نسبت به تولید آثاری با موضوعیت باستانشناسی گفت: هنگامی که به باستانشناسی میپردازیم باید تحلیل را وارد کار کرده و درام به وجود آوریم. اگر بخواهیم به باستانشناسی و اسناد وفادار باشیم، باید به دادههای علمی توجه کنیم.
او ادامه داد: در ایران تعداد زیادی محوطه و سایت تاریخی وجود دارد، اما سریالهای تاریخی ما به آن نمیپردازند. علت این است که ایجاد درام در این زمینه، کاری سخت و دشوار است.
در این برنامه، افرادی همچون فرهاد ورهرام، ارد عطارپور، مهدی باقری، محسن معصومی، فخرالدین سیدی و جمعی از علاقهمندان به سینمای مستند حضور داشتند.
کارگردان مستند «تکثیر در اسارت» گفت: اولین حسرت زندگی من این بود که شیر و ببر در حیاتوحش ایران به راحتی منقرض شده و حالا وقتی برای اولین بار میتوانستم فیلمی بسازم دوست داشتم کاری کنم که سومین گربهسان با ارزش ما از دست نرود.
به گزارش سینمای خانگی، مهدی ایمانی شهمیری که اثرش جایزه بهترین مستند جشنواره سینماحقیقت را دریافت کرد در گفتوگو با ایرنا، گفت: مساله محیط زیست مسالهای حیاتی است که به حاشیه رانده شده و بیشتر خودش را در فضای مجازی و چالشهای بین گروهها نشان میدهد.
وی افزود: بعد از اکران مستند تکثیر در اسارت در جشنواره حقیقت بازخوردی از سوی مسئولین ندیدم. تصمیمگیرندگان این مساله در شکل کلان، مدیران محیط زیستی و مجلس هستند. ما نیز موانع و چالشهایی داریم که فقط آنها میتوانند مرتغع کنند.
شهمیری درباره دغدغهمندی خود در اینباره گفت: علاقه من به یوزپلنگها به خیلی قبل تر برمیگردد. گربهسانان برای من نوستالژی کودکی هستند و بسیار به حیاتوحش علاقه دارم.
کارگردان مستند تکثیر در اسارت تاکید کرد: اولین حسرت زندگی من این بود که شیر و ببر در حیاتوحش ایران به راحتی منقرض شده و حالا وقتی برای اولین بار میتوانستم فیلمی بسازم دوست داشتم کاری کنم که سومین گربهسان با ارزش ما از دست نرود.
کارگردان «عیدوک» همزمان با نمایش این مستند در جشنواره «سینماحقیقت» به ارایه توضیحاتی درباره این اثر که درباره یکی از اشرار شناخته شده است، پرداخت و نحوه مواجه حاج قاسم با اشرار را توضیح داد.
رسانه سینمای خانگی، امیر عسکری کارگردان مستند «عیدوک» از مستندهای راهیافته به هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در گفتوگو با مهر، درباره این اثر توضیح داد: این مستند روایت زندگی یکی از اشرار است که از سال ۶۳ شروع به شرارت کرده و این فعالیتهایش تا سال ۷۴ ادامه داشته است. در این فیلم مستند هم ما ۲ کاراکتر مهم داریم، یکی شخصیت عیدمحمد است که در لهجه بلوچی او را عیدوک خطاب میکنند و شخصیت دیگر حاج قاسم سلیمانی است که در یک فرآیند، تأثیراتی را روی شخصیت عیدوک میگذارد. حاج قاسم عملیات مهمی را در آن منطقه به انجام رسانده است که ما در این مستند به روایت این عملیات و نقش شهید سلیمانی در این منطقه میپردازیم.
وی افزود: در منطقه جنوب شرق ما چند عملیات مهم داشتهایم که یکی از این عملیاتها عملیات «آورتین» است که شخصیت عیدوک در آن نقش داشته است. هر کدام از اشرار در این منطقه گروه خاص خود را داشتند که مسئول یکی از این گروهها، عیدوک بامری بوده است. به نوعی حتی میتوان او را یکی از بزرگترین و خطرناکترین اشرار آن منطقه دانست. بعدها که عملیاتی در آنجا صورت میگیرد، روی کل منطقه تأثیر میگذارد و متأثر از آن این گروهها اعلام آمادگی میکنند تا سلاحهای خود را تحویل دهند. برخی از این گروهها حاضر به تسلیم سلاح نمیشوند و حاج قاسم با آنها وارد مذاکره میشود.
عملیاتی که رضاشاه نتوانست و حاجقاسم توانست
این مستندساز در ادامه درباره انگیزه خود برای تمرکز بر شخصیت عیدوک هم گفت: یکی از ویژگیها عجیب این کاراکتر قصیالقلب بودن و نترسی او بود که حاج قاسم سلیمانی هم به این ویژگی اشاره و او را به یک «تیپ مکانیزه» تعبیر کرده بود! او بسیار بیباک و زرنگ بود و آنقدر قدرت داشت که در سه مقطع تاریخی عملیاتهایی در آنجا صورت گرفت که همه آنها ناکام ماند؛ یک بار زمان رضا شاه، یک بار زمان محمدرضا شاه و یک بار هم بعد از انقلاب از سوی نیروهای کمیته. نوبت چهارم بود که حاج قاسم این عملیات را انجام داد و توانست در منطقه «آورتین» موفق شود.
وی افزود: عیدوک بهواسطه قتلهایی که انجام داده بود و نقشی که در زمینه مواد مخدر داشت، از شخصیتهای چشمگیر و شناختهشده در آن منطقه محسوب میشد و همین امروز هم خیلی از افراد او را در بلوچستان میشناسند. در ابتدای مستند «عیدوک» اشاره میکنیم که این شخصیت در ۲۶ بهمن ۱۳۷۴ کشته شده است و این مستند هم بهدنبال کشف راز قتل او نیست. همین روایت ابتدایی تعلیقی را برای مخاطب مستند بهوجود میآورد. این مستند در واقع روایتی از نحوه مواجهه حاج قاسم با چنین شخصیتی است.
عسکری در این زمینه ادامه داد: جذابیت اصلی مستند «عیدوک» این است که روایت آن به آرشیوهای قوی متکی است و ما در مستند از فیلمهای واقعی همان عملیات استفاده کردهایم. روند کار هم روندی تند و دوستداشتنی است. عیدوک فکر میکرد حاج قاسم بهدنبال کشتن و حذف اوست اما حاجقاسم هدف دیگری داشت و به آنچه میخواست هم رسید. خواسته اصلی حاجقاسم بازگشت عیدوک به زندگی و زمین گذاشتن سلاح بود.
وی افزود: عیدوک مدام در کوهستان سرگردان بود و هر بار به محاصره درمیآمد فرار میکرد. جذابیت روایت فیلم هم همین کشمکشهاست. ساختار فیلم برپایه مصاحبه، آرشیو و نریشن است و در عین حال اکثر مصاحبهها را با تصاویر واقعی تنظیم کردهایم.
این مستندساز درباره دسترسی به افراد برای مصاحبه در این مستند هم گفت: تعداد از این افراد از اشرار و همراهان عیدوک بودند که حاضر به مصاحبه نمیشدند اما ما توانستیم برخی از آنها را راضی به گفتوگو کنیم. برخی از افراد مطلع هم به دلیل مسایل امنیتی حاضر به مصاحبه تصویری نبودند. در عین حال با هر فردی که مصاحبه میکردیم، به چند فیلم قدیمی هم برمیخوردیم که افراد در خانههای خود نگهداری میکردند. وقتی همه این فیلمها را جمع کردم چیزی بیش از ۴۰ ساعت آرشیو در اختیار داشتم. بریدههای این فیلمها تبدیل به مستند «عیدوک» شده است.
از بچگی قصههای عیدوک را برایمان میگفتند
کارگردان مستند «عیدوک» با اشاره به اصالت کرمانی خود گفت: نام این شخصیت در منطقه کرمان بسیار معروف بود و از بچگی من نام او را میشنیدم. حتی وقتی پدرم میخواست داستانی برای ما تعریف کند، لابهلای آن اشارهای به شخصیت عیدوک هم میشد. در کنار نام بردن از این شخصیت، گاهی هم از بزرگی حاجقاسم در برابر او برایمان میگفتند. وقتی بهصورت جدی وارد عرصه مستندسازی شدم، شروع به پژوهش جدی درباره این شخصیت و این سوژه کردم که حاصلش تبدیل به این مستند شد.
وی درباره ویژگیهای عجیب شخصیت عیدوک توضیح داد: در بخشی از مستند اشاره میشود که او در یک غار گرفتار میشود که تنها یک دهانه داشته و در محاصره مأموران هم قرار میگیرد اما موفق به فرار از آن غار میشود! او با درگیری و زرنگی موفق به فرار از این موقعیت میشود. او شناخت کاملی از کوهستانهای آن منطقه داشته و به همین دلیل به راحتی فرار میکرده است. او از ۱۲ سالگی بهعنوان یک فراری در کوهستان زندگی میکرده و اولین قتلش را هم در همان سن ۱۲ سالگی انجام میدهد. از همان روز به همراه پدرش تبدیل به یک فرد فراری میشود.
این مستندساز درباره چالشهای فنی مستند «عیدوک» عنوان کرد: مهمترین چالش من در شروع فرآیند ساخت این مستند، نداشتن آرشیو بود. شاید به اندازه ۱۰ دقیقه هم در ابتدای کارم آرشیو در اختیار نداشتم. اما دل به دریا زدم و در واقع در حین کار بود که آرشیوها را پیدا کردم. در فرآیند کارگردانی هم شخصیتپردازی برایم بسیار مهم بود و از نظرم عیدوک یک ضدقهرمان جذاب بود. از طرف دیگر قهرمان جذابی بهنام حاج قاسم هم داشتیم. تصویری از حاجقاسم در این فیلم ارایه کردهام که مردم کمتر آن را دیدهاند.
وی یادآور شد: در این مستند هم به لحاظ چهره و عکس، هم به لحاظ نوع تصاویر و برخوردی که از حاج قاسم شاهد هستیم، تصویری بهکل متفاوت ثبت شده است. حاجقاسم در دوره دفاع مقدس با دشمنی مشخص جنگیده بود اما در بازه روایت این فیلم او را در حال نبرد با اشراری میبینیم که در میان مردم عادی زندگی میکردند. حاجقاسم واقعاً در ۶ سال حضورش در جنوب غرب کشور، کارهای عجیب و غربی را به انجام رساند که از نگاه من، در نوع خودش یک دفاع مقدس دیگر بود.
کارگردان مستند نیمه بلند «اسلحه مادری» که در بخش مسابقه ملی هفدهمین جشنواره فیلم مستند ایران، سینماحقیقت حضور دارد، گفت: این فیلم داستان یک زن شجاع و فداکار روستایی است که هدفی بزرگ دارد.
به گزارش سینمای خانگی، سیده زهرا موسوی ازغندی در گفت وگو با ایرنا، درباره این فیلم توضیح داد: «اسلحه مادری» داستان زنی است که برای هدفی بزرگ سعی دارد به زنان روستا تیراندازی آموزش دهد. داستان مادری که از تمام اهالی روستا حمایت میکند و قدرت و عشق او تنها منحصر به فرزندان خودش نیست. او فداکار و دلیر است و اکنون نیز تلاش میکند به سایر زنان آموزش دهد که راه نجات همیشه در مقاومت و آمادگی و دوست داشتن است.
او درباره دلیل پرداختن به این سوژه گفت: زنانگی و مادرانگی برای من و قصه هایم همیشه مهم بوده اند و این زن، در روستایی دور افتاده، بیسواد، فقیر ولی با این بینش بزرگ و این نگاه عمیق هر فیلمسازی را به وجد میآورد. من میخواستم اول به خودم و بعد به دیگران نشان دهم که قدرت یک زن و حس حمایت او از همسر و فرزندانش چطور باعث نجات کل روستا شده است و چه بیشمار زنانی که این گونه اند و کسی آنها را نمیشناسد.
مطمئنا «سینماحقیقت» مهمترین اتفاق در سینمای مستند ایران و بهترین بستر دیده شدن استاین کارگردان درباره مخاطبان «اسلحه مادری» عنوان کرد: من میخواستم فیلمی بسازم که هم دوستان فیلمسازم دوست داشته باشند و هم مادرم از دیدنش لذت ببرد. دوست دارم هر مخاطبی فیلم را ببیند و این مادر را بشناسد. تمام کسانی که دلشان میخواهد بدانند بی کرانگی و عظمت و شناخت تنها در کلان ها نهفته نیست، میتوانند مخاطب فیلم من باشند. هرچند زبان و توان من از واگویه کردن تمام آنچه دیدم، ناتوان بود.
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره جشنواره «سینماحقیقت» گفت: مطمئنا «سینماحقیقت» مهمترین اتفاق در سینمای مستند ایران است، بهترین بستر دیده شدن است. درنتیجه این فرصت برای من بسیار ارزشمند است. من با فهرست فیلمها و فیلمسازانی که در جشنواره امسال دیدم، حس میکنم دوره پرباری است. خودم به شخصه بیشتر از دیده شدن فیلمم آمده ام که فیلم خوب ببینم و فکر میکنم اینگونه خواهد شد.
موسوی تصریح کرد: در درجه اول باید تعریف درستی از کارکرد و مخاطب سینمای مستند وجود داشته باشد و بعد باید ساز و کار مشخص و مدونی برای پیشرفت در این حوزه ایجاد شود. فعلا بیشتر برخوردها سلیقه ای است. جایگاه واقعی مستند در سینما و تلویزیون باید شناخته شود و باید سیاست گذاری ها به سمت دیده شدن سینمای مستند حرکت کنند.
«اسلحه مادری» جمعه اول دی ماه ساعت ۲۱:۳۰ در سالن شماره ۶ پردیس چارسو نمایش داده می شود.
هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدیمقدم از ۲۷ آذرماه تا ۲ دیماه برگزار میشود.
کارگردان مستند «داستان بارانی» گفت: این فیلم سفر هزار کیلومتری یک مرد برای دیدن دوست قدیمیاش است. هدف اصلی ما در این فیلم این بود که راهی برای خودمان و مخاطبان پیدا کنیم تا به درون ذهن شخصیت برویم.
به گزارش سینمای خانگی، حسین نژادموسی در گفتوگو با ایرنا، اظهار کرد: تاثیر جشنواره «سینماحقیقت» بر سینمای مستند ما و فیلمسازان غیرقابل انکار است. به نظر من یکی از بزرگترین رسالتهای این جشنواره این است که به وجه تسمیه خودش پایبند باشد یعنی به حقیقتی که وجود دارد و توسط فیلمسازان مستند بازخوانی میشود، پایبند باشد. این موضوع با توجه به سلایق مختلف به دست میآید.
وی افزود: پویایی امروز جشنواره «سینماحقیقت» مدیون فیلمسازان خارج از پایتخت است. شکر خدا امسال در جشنواره شاهد فیلمهای جدی از شهرستانها هستیم که دیده میشوند و ازنظر فنی و محتوایی کیفیت مطلوبی دارند.
وی ادامه داد: در این دوره آثار خوبی از فیلمسازان نامآشنا به جشنواره راه پیدا کردهاند و امیدواریم که نگاه جشنواره و داوران فارغ از اسم و اعتبار شخصی فیلمسازان باشد و کاملا منصفانه صرفا به فیلمها نگاه کنند.
نژادموسی با اشاره به فراگیر شدن سینمای مستند گفت: مهمترین ویژگی سینمای مستند ما امروزه این است که بسیار فراگیر شده است یعنی توجه مخاطبان به مستند نسبت به گذشته بیشتر شده است و همچنین فیلمسازان جدیدی با نگاههای مختلف فیلم میسازند. درواقع به دلیل پیشرفت علم و تکنولوژی حوزه مستند از نوعی انحصار خارج شده است و همزمان این موضوع میتواند تبدیل به چالشی برای کیفیت آثار شود. یعنی فراگیر شدن نباید موجب پایین آمدن کیفیت و نگاه سطحی به مستند شود.
نمایی از مستند «داستان بارانی»
کارگردان مستند «داستان بارانی» که در بخش جایزه شهید آوینی هفدهمین جشنواره فیلم مستند ایران سینما حقیقت حضور دارد، درباره این فیلم گفت: داستان بارانی یک مستند پرتره است از شخصیتی به نام رضا. این آقا رضای ۳۴ ساله یک آدم سادهزیست اما درعینحال سرسخت است که زندگی خودش و خانوادهاش را از راه صافکاری میگذراند. مسائلی در گذشته رضا باعث شده است که امروز شرایط روحی و جسمی خوبی نداشته باشد. رضا متوجه میشود که عصب یکی از دستهایش ازبین رفته است و چندتا از انگشتان او بیحس میشوند و دیگر نمیتواند کار صافکاری را ادامه دهد و از کارش اخراج میشود. دکتر به او میگوید که باید درمان شوی و هفت ماه نمیتوانی کار کنی.
پشت صحنه مستند «داستان بارانی»
او ادامه داد: داستان فیلم از اینجا شروع میشود که رضا پیش از اقدام برای درمان دستش تصمیم میگیرد براساس یک قول و قرار قدیمی برای دیدن دوستش به سفر برود. «داستان بارانی» قصه این سفر هزار کیلومتری رضا است که با موتور به دیدن دوستش میرود.
این کارگردان درباره ایده اولیه این مستند توضیح داد: یک سری افراد در اطراف ما هستند که ما آنها را میبینیم و شاید گاهی با آنها همصحبت شویم و فکر میکنیم که این آدمها را میشناسیم. اتفاقی برای من افتاد و با یکی از این افراد برخورد کردم و متوجه شدم که من اصلا این افراد را نمیشناسم و تاکنون جهان او را تجربه نکردم و حتی شناخت نسبی هم از او نداشتم. نگرش و جهانبینی او با چیزی که فکر میکردم بسیار متفاوت بود. درنتیجه در مرحله اول سعی کردم خودم او را بفهمم و در مرحله دوم یعنی در مرحله ساخت فیلم، بتوانم او را به دیگران معرفی کنم. هدف اصلی ما در این فیلم این بود که راهی برای خودمان و مخاطبان پیدا کنیم تا به درون ذهن شخصیت برویم و از نگاه او به دنیا و زندگی نگاه کنیم.
او درباره مخاطبان «داستان بارانی» گفت: فکر میکنم این فیلم مخاطب عمومی دارد و مخاطب خاص به آن معنا که فقط عدهای فیلم را متوجه شوند، ندارد. اما میزان ارتباط برقرار کردن مخاطبان با سوژه در افراد مختلف، کاملا متفاوت است زیرا وقتی شما با دنیای متفاوتی مواجه میشوی ممکن است واکنش متفاوتی داشته باشی.
هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران سینماحقیقت با دبیری محمد حمیدیمقدم از ۲۷ آذرماه تا ۲ دیماه برگزار میشود.
کارگردان مستند «ناخدا» از فیلمهای جشنواره حقیقت امسال گفت: در این فیلم با توجه به شخصیت خود ناخدا که علاوه بر ماهیگیری، شعر میسراید و نقاشی میکشد من هم به عنوان فیلمساز نگاهی شاعرانه را دنبال کردم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم مستند کوتاه ناخدا به کارگردانی علی ارکیان، تولید مرکز گسترش سینمای مستند به بخش مسابقه ملی هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران، سینما حقیقت راه پیدا کرده است.
وی در گفتوگو با ایرنا، درباره نحوه آشنا شدن با این سوژه توضیح داد: مشغول ساخت فیلمی مستند درباره داوود کوچکی به نام «مرد مدادی» بودم که نقاش خودآموخته بود. او طی فیلمبرداری به دلیل سرطان معده درگذشت. یک نفر به من ناخدا عبدالرسول غریبی را معرفی کرد و سراغ او رفتم. این فرد هم ناخدا و هم ماهیگیر و هم نقاش خودآموخته است و در ماهینی بوشهر زندگی میکند.
ارکیان با یادآوری این که فیلمبرداری ۱۵ روز طول کشید اظهار داشت: این ناخدا جدا از این که در زمینه های مختلف کتاب نوشته، شعر می گوید و نقاشی هم میکشد. در مجموع هنرمند بزرگ و انسان شریف و مهربان و دوست داشتنی است. او که گذشته بوشهر را در نقاشی های خودش زنده کرده، بارها نمایشگاه نقاشی برگزار کرده است.
وی افزود: ناخدا در جریان ساخت فیلم به ما خیلی کمک کرد و هر چه از او می خواستیم دو برابر بیشتر انرژی گذاشت. به همین خاطر توانستیم در یک فرصت فشرده فیلم را به سرانجام برسانیم. امیدوارم مخاطبان تشویق بشود پس از دیدن این فیلم، آثارش را در فضای مجازی ببینند و کتابهایش را بخوانند.
این کارگردان درباره طراحی لوگوی پوستر گفت: لوگو دقیقا امضای زیر نقاشیهای ناخداست. ما از امضای ایشان در پوستر و تیتراژ اولیه به عنوان لوگو استفاده کردیم.
به گفته وی فیلم مستند «ناخدا» روز سه شنبه ساعت ۱۵ و جمعه ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه در سالن شماره ۶ پردیس سینمایی چارسو اکران میشود.
عوامل مستند «ناخدا» عبارتند از: نویسنده و کارگردان (علی ارکیان شریفی)، پژوهش (منصوره قیمی) ، تصویر بردار (فرشید آذری) ، تدوینگر و مشاور کارگردان (بابک بهداد)، صدا بردار (ساسان زالی)، دستیار کارگردان (حامد ارکیان شریفی) و مدیر تولید (محمود حجتی).
علی ارکیان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته کارگردانی سینما از دانشکده سینما و تئاتر تهران است. او بیش از سی فیلم کوتاه و مستند در کارنامه خود دارد.
جایزه جشنواره روستا برای فیلم «تکیه بر جام» و جایزه بهترین فیلم طنز از جشنواره طنز ایران برای فیلم «این یک موش نیست» و … از جمله جوایزی است که او تا کنون کسب کرده است.
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران، سینما حقیقت به دبیری محمد حمیدیمقدم از تاریخ ۲۷ آذر ماه تا ۲ دی ماه ۱۴۰۲ در پردیس چارسو تهران برگزار میشود.
مهدی حاجی یوسف کارگردان مستند «اُ-۳۲۴» با اشاره به اینکه این مستند به زندگی عطاءالله صفوی میپردازد معتقد است که باید مستندسازان را از نظر ایدهپردازی آزاد بگذارند تا تنوع تولیدات بالا برود.
به گزارش سینمیا خانگی، مهدی حاجی یوسف کارگردان مستند «اُ -۳۲۴» که در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد، درباره شکل گیری این مستند به مهر گفت: من شاگرد مسعود جعفری جوزانی هستم و در دفتر وی پشت صحنههای سریال «در چشم باد» را کپچر میکردم که به موردی برخورد کردم. آقای جوزانی در حدود سال ۱۳۸۰ با سحر دخترشان به تاجیکستان رفتند تا با پسر عطاالله صفوی پزشک جراح اورولوژ ایرانی و از بازماندگان اردوگاه کار اجباری دوره استالین صحبت کنند. مصاحبههایی با دوربین هندی کم گرفته شده بود که من اینها را دیدم. همانجا با خانم سحر جعفری جوزانی صحبت کردم که اگر امکان دارد در این باره مستندی بسازیم.
وی ادامه داد: خانم جعفری جوزانی قسمتهای تاریخی را نوشت و مونولوگ این کار را هم خود آقای جعفری جوزانی گفت. آقای جعفری جوزانی بعد از «به سوی آزادی» دیگر در هیچ کجا مونولوگ نگفته بود که در این مستند قبول زحمت کرد.
حاجی یوسف درباره پروسه تولید این مستند توضیح داد: کار را مونتاژ کردیم و از فیلمهای جاهای مختلف استفاده کردیم. در این مستند زندگی آقای صفوی به تصویر کشیده شده است؛ زمانی که در عصر متفقین کمونیست بود و بعد به شوروی رفت و به جرم جاسوسی حدود ۹ سال در اردوگاه اجباری ماند. او بعد از مرگ استالین آزاد میشود و به تاجیکستان میرود و پزشک میشود و بعدتر هم به ایران میآید. تلاش کردیم با این مستند به بیان اتفاقات جنگ جهانی دوم در ایران بپردازیم. پروسه تولید این مستند حدود ۹ ماه طول کشید و بیش از همه چیز هم تدوین آن زمان بر بود.
این مستندساز درباره جشنواره «سینماحقیقت» مطرح کرد: واقعیت امر این است که کسی من را نمیشناسد و با این اوصاف شاید فیلمم هم دیده نشود ولی بستری مانند جشنواره «سینماحقیقت» باعث میشود تا این فیلم بهتر دیده شود و خودم نیز بیشتر شناخته شوم. چنین فضاهایی فیلمسازان را تشویق میکند و این امر خود باعث حرکت و پویایی خواهد شد.
کارگردان مستند «اُ -۳۲۴» درباره وضعیت سینمای مستند بیان کرد: تصور من این است که اگر مستندسازان را از نظر ایده پردازی آزاد بگذارند بسیار خوب خواهد شد. صرف اینکه براساس سفارشها تولیدات انجام شود باعث یک شکل شدن آثار میشود و دیگر تنوعی وجود ندارد. علاوه بر این متأسفانه بودجه مناسبی هم برای مستند درنظر گرفته نمیشود و در بیشتر اوقات باید خودمان از جیب خرج کنیم. از نگاه برخی هم همچنان مستندسازی به عنوان یک شغل تلقی نمیشود و وقتی این موارد در کنار هم قرار بگیرد باعث میشود که اکثر دوستان به سراغ ساخت فیلمهای تبلیغاتی کشیده شوند.
حاجی یوسف در پایان درباره فعالیتهای آینده خود گفت: مستند «اُ -۳۲۴» دومین کار من به حساب میآید و پیش از آن نیز مستند «حبیب الله» را ساختهام. همچنین در تدارک پروژهای با نام «چرخ ها و پاهای دونده» هستم. با تمام سختیهایی که پیشتر نیز عرض کردم من به حوزه مستند علاقه دارم و دوست دارم که در این مسیر کار خود را ادامه بدهم.
عوامل این مستند عبارتند از کارگردان، تدوینگر و آهنگساز: مهدی حاجی یوسف، تهیه کننده، پژوهشگر، نویسنده، فیلمبردار: سحر جعفری جوزانی، طراحی و ترکیب صدا: سید محمود موسوی نژاد، صداگذار: معصومه حاجی یوسف، گوینده متن: مسعود جعفری جوزانی، طراح پوستر: علیرضا غریب دوست.
کارگردان مستند «آذرآبادگان» گفت: این مستند روایتی از یک بحران ملی است که بعد از جنگ جهانی دوم در ایران بروز پیدا میکند. این بحران مربوط به شکلگیری فرقهای در منطقه آذربایجان ایران است که شاید تا دو دهه قبل، کسی درباره نقش مستقیم استالین که رهبر وقت شوروی بود، در شکلگیری آن چیزی نمیدانست.
به گزارش سینمای خانگی حامد کلجهای کارگردان مستند سینمایی آذرآبادگان از محصولات سازمان اوج که در بخش اصلی هفدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت حضور دارد، در گفتوگو با ایرنا، درباره سوژه این اثر گفت: وقتی جنگ شورویها با آلمان نازی بالا میگیرد، کنفرانسی در تهران شکل میگیرد که طی آن تصمیم گرفته میشود تا برای رساندن سلاح به شوروی، از کریدور ایران استفاده شود. در همین کنفرانس این تعهد هم مطرح میشود که بعد از اتمام جنگ، هر سه کشور متفقین نیروهای خود را بهطور کامل از ایران خارج کنند. انگلیس و آمریکا همین کار را میکنند اما شوروی این کار را نمیکند و نیروهای ارتش سرخ را در ایران نگه میدارد.
وی افزود: این مستند روایتی از یک بحران ملی است که بعد از جنگ جهانی دوم در ایران بروز پیدا میکند. این بحران مربوط به شکلگیری فرقهای در منطقه آذربایجان ایران است که شاید تا دو دهه قبل، کسی درباره نقش مستقیم استالین که رهبر وقت شوروی بود، در شکلگیری آن چیزی نمیدانست.
این مستندساز ادامه داد: در آن مقطع شورویها سودای بهدست آوردن نفت ایران را داشتند. از طرف دیگر از طریق تشکیل یک فرقه در منطقه آذربایجان، تلاش میکنند تا حکومت مرکزی را هم تحت فشار قرار دهند تا زیر بار شرایط مطلوب خود برود. از سمت دیگر هم طبیعتا حکومت مرکزی همهجوره تلاش کرد تا جلوی این زیادهخواهی را بگیرد.
کلجهای درباره دغدغه شخصی خود برای پرداختن به این سوژه توضیح داد: وقتی ساخت این مستند از طرف مصطفی شوقی تهیهکننده مستند به من پیشنهاد شد، تقریبا هیچ چیز درباره سید جعفر پیشهوری رهبر فرقه دموکرات آذربایجان نمیدانستم. وقتی پژوهش و مطالعه روی این موضوع را آغاز کردم، رفتهرفته به این سوژه نزدیکتر شدم.
این مستندساز تأکید کرد: این مستند نه تنها موفق شده است عملکرد فرقه دموکرات آذربایجان را بررسی کند، بلکه یک شبهپرتره از سیدجعفر پیشهوری هم محسوب میشود. در این اثر ۸۰ دقیقهای مخاطب میتواند با شخصیت پیشهوری هم آشنا شود؛ از حضورش در باکو و فعالیتهای دوره جوانیاش تا ورودش به روزنامهنگاری و نمایندگیاش در شورای ملی. چگونگی رسیدن پیشهوری به رهبری فرقه دموکرات هم در این مستند روایت میشود و این یک خلا است که در مستندهای پیشین به آن اشاره نشده بود.
وی افزود: من از سمت پدربزرگ مادریام، رگ آذری دارم. وقتی با اقوام آذریام درباره این سوژه صحبت میکردم، اغلب میگفتند که بخش زیادی از مردم درباره این فرقه نمیدانند. آنقدر در آن سالها فشار حکومت زیاد بوده که اعضای فرقه یا فرار کردند یا نسبت خود با فرقه را پنهان نگه داشتند. به همین دلیل هم اکثر افراد پیشنهاد میکردند این کار را به سرانجام برسانم چرا که معتقد بودند هر اثری بتواند اندکی در این زمینه روشنگری کند، مغتنم است.
این مستندساز گفت: من این دغدغه را داشتم که اگر روزی قرار است مستندم در تبریز اکران شود، بازتاب منفی نداشته باشد و بهخوبی دیده شود. به همین دلیل تلاش کردم با مشورت آقای شوقی و سالار سیفالدینی که مشاور پژوهشی پروژه بود، صداهای مختلف را در مستند سهیم کنم و موضوع را از نگاه کارشناسان مختلف مورد بررسی قرار دهم.
وی درباره اصالت آذری بیشتر کارشناسانی که در مستند طرف گفتوگو قرار گرفتهاند هم تأکید کرد: طبیعتا نزدیک بودن افراد به موضوع موردبحث، برایم موضوعیت داشت اما این نکته را هم باید بگویم که برخی افراد را برای گفتوگو مدنظر داشتیم که حاضر به همراهی نشدند. برخی افراد را نتوانستیم جلوی دوربین داشته باشیم اما آنهایی که در مستند حضور دارند، به معنای واقعی درباره فرقه دموکرات و غائله آذربایجان، سالها پژوهش کرده بودند.
کلجهای افزود: این ترکیب، نویدبخش این مسئله بود که ما میتوانیم این موضوع را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دهیم. طی مصاحبهها و در طول تدوین و گفتار متن هم تلاش کردیم مسیری را در پیش بگیریم که بدون قضاوت به این موضوع پرداخته باشیم.
این مستندساز درباره ساختار انتخابی برای این مستند و غیبت گفتوگوکننده در فضای گفتوگو با کارشناسان تاریخی گفت: من در مستند حضور دارم چراکه صدای نریشن این مستند، متعلق به خودم است. کسی که آشنایی قبلی با آثار من داشته باشد هم بهخوبی این صدا را میشناسد. اما برخلاف فیلم قبلیام ماریان، که خودم در فضای روایت هم حضور داشتم و تصویر خودم هم در مستند دیده میشد، اینجا اینگونه عمل نکردم چرا که بهعنوان کارگردان احساس کردم در این موضوع، نیازی به ورود مستقیم خودم نیست.
وی افزود: زمانی است که من فراتر از مستندساز، پژوهشگری هستم که سالها روی موضوع مستندم کار کردهام، آن وقت میتوانم خودم را هم نشان دهم و حرفی بزنم. اما در وضعیت فعلی من در نهایت بیطرفی تنها میخواستم شنونده باشم و روایت خودم را اینگونه و بدون هیچ داوریای در قالب گفتوگو با صاحبنظران دیگر شکل بدهم. باید دید مخاطبان چه ارتباطی با این ساختار برقرار خواهند کرد.
مستند سینمایی آذرآبادگان در هفدمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت اولین اکران خود را تجربه خواهد کرد.
پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به جشنواره «سینماحقیقت» ضمن ارایه توضیحاتی درباره این مستند، از شرایط اقتصادی حاکم بر سینمای مستند انتقاد کرد.
به گزارش سینمای خانگی، پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در گفتوگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: «گیرشمن» سومین قسمت از سهگانهای درباره تاریخ مطالعات باستانشناسی در شوش دانیال است که به کاوشهای رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی میپردازد. او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران میشود. ابتدا به نهاوند میرود، تپه گیان را کاوش میکند، سپس به تهران و بعد کاشان میرود، در کاشان تپههای سیلک را کاوش میکند و در ادامه به کاوش در بی شاپور میپردازد، در آنجا موزاییکهای معروف ساسانی را پیدا میکند و آثار معماری مهمی به دست میآورد.
وی افزود: جنگ جهانی دوم که آغاز میشود گیرشمن در ایران میماند، سپس به افغانستان میرود و بعد دهلی نو و پس از آن مصر. بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمیگردد و متوجه میشود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال میرود و شروع به کاوش میکند. در شهر شاهی، ترانشه (فرورفتگیهای مصنوعی) وسیعی باز میکند و شهر پانزدهم را پیدا میکند، پیدا شدن شهر پانزدهم در زمان خودش بهعنوان واقعهای مهم در باستانشناسی ایران تعریف میشود اما یافتهها و تئوریهای او درباره شهر پانزدهم بعدها مورد انتقاد باستانشناسان قرار میگیرد.
این مستندساز ادامه داد: کاوشهای او در هالهای از ابهام قرار میگیرد و باستانشناسان انتقادهایی نسبت به عملکرد او داشتهاند. مهم است که بدانیم گیرشمن اشیای زیادی را بدون اجازه دولت ایران از کشور خارج کرده است. هنگام کاوش در شوش است که کار کاوش در چغازنبیل را آغاز میکند، او زیگورات معروف چغازنبیل را از زیر خاک خارج کرد.
روایت سرگذشت آقای باستانشناس از نگاه همسرش
مظاهریپور درباره شیوه روایتگری خود در این مستند هم توضیح داد: مستند «گیرشمن» به مجموعه فعالیتهای این باستانشناس از زبان همسرش میپردازد، کسی که او را در تمام طول مسیر همراهی میکند و ما در واقع در این مستند با راوی دوم شخص روبهرو هستیم. سعی کردهایم که راوی ما قصهای را تعریف کند؛ قصهای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستانشناسش است. همسر گیرشمن باستانشناس نیست اما این موضوع را تجربه میکند پس با یک قصه طرف هستیم، نه یک نریشن بهعنوان عقل کل مطلق و برای اینکه تنها به اطلاعات خشک باستانشناسی و تاریخی بسنده نکنیم، به وقایع تاریخی موازی با این قصه مثل به قدرت رسیدن نازیها در آلمان و جنگ دوم جهانی، وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شهریور ۱۳۲۰ و … هم اشاره کردهایم. ما در «گیرشمن» تاریخ را از سال ۱۹۳۲ شروع میکنیم و قصهمان تا سال ۱۹۶۸ ادامه مییابد یعنی زمانی که گیرشمن بازنشسته میشود و از ایران میرود.ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد
این مستندساز درباره حضور پررنگ باستانشناسان خارجی در ایران و فقدان باستانشناس معتبر ایرانی در زمینه پژوهشهای تاریخی بیان کرد: بخشی از این مساله به حوزه باستانشناسی باز میگردد که برای مردم ناشناس است، بخشی دیگر به باستانشناسان مربوط است که باید باستانشناسی را معرفی کنند، بخشی دیگر به سینمای مستند برمیگردد که کمتر به موضوع باستانشناسی میپردازد. ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد.
وی افزود: باستانشناسی در ایران خیلی دیر شروع میشود. با آغاز دهه ۴۰، مرحوم عزتالله نگهبان آموزش باستانشناسی نوین را در دانشگاه تهران شروع میکند و ما شاهد حضور باستانشناسانی هستیم که در محوطههای بزرگ باستانی همراه با خارجیها کاوش میکنند. باستانشناسان ایرانی آنقدر تجربه نداشتند که یک سایت باستانی را در اختیارشان قرار دهند، تازه در دهه ۴۰ و ۵۰ است که میبینیم باستانشناسانی مثل عزتالله نگهبان، میرعابدین کابلی، یوسف مجیدزاده، اسماعیل یغمایی و مرحوم حاکمی و دیگر باستانشناسان ایرانی وارد محوطههای باستانی میشوند و به کاوش میپردازند.
مظاهریپور تاکید کرد: باستانشناسان ایرانی همیشه در کنار خارجیها کاوش میکردهاند که ایرادی هم نداشته چراکه هیأتهای علمی مشترک همیشه در باستانشناسی چه در ایران و چه در جهان مرسوم بوده است. البته که در سالهای گذشته باستانشناسی ایران به قدرت امروز نبوده و انتقال تجربه انجام میشده است. در سالهای اخیر است که باستانشناسی ما از نظر علمی به قدرتی رسیده است که به شکل مستقل کاوش میکنند و البته کاوشگران خوبی هم داریم. در سالهای اخیر هم که گروههای باستانشناسی خارجی به طرز مشهودی از باستانشناسی ایران حذف شدهاند.
وی در توضیح اینکه چرا مستندهایی که به باستانشناسی میپردازند کمتر از مستندهای تاریخی است؟ گفت: ارتباط رسانهها و سینمای مستند و بهطور کلی سینمای ما با باستانشناسی ارتباط کامل و گستردهای نیست و ما کمتر شاهد حضور باستانشناسان در فیلمهای داستانی یا به طور کلی حوزه سینما هستیم. بعد از انقلاب، باستانگرایی به شکل ناملموس و غیرمستقیم با حکومت پیش از انقلاب ارتباط پیدا میکرد، چراکه حکومت پهلوی علاقه خاصی به باستانشناسی و باستانگرایی داشت. طبیعتاً برای حفظ امور باستانی کشور و برای اینکه این امر به یک امر ضدانقلابی تبدیل نشود، باستانشناسی در سکوت و سکون فرو میرود.
مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است
این مستندساز تاکید کرد: البته دلایل مختلف دیگری هم وجود دارد مثلاً ما وارد جنگ با عراق میشویم و طبیعتاً مسائل کشور به سمت جنگ میرود. بحث بازسازی کشور، هزینهها و … در اولویتهای کشور قرار میگیرند و باستانشناسی در این اولویت وجود ندارد. به نظرم، الان، وقت پرداختن به باستانشناسی از جنبههای مختلف رسیده است. حفظ فرهنگ کشور، حفظ تاریخ و همچنین امور اقتصادی مثل گسترش گردشگری از جمله این جنبههاست. مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است یعنی این حوزه متریالی را برای گردشگری و سایر حوزهها تولید میکند.
وی درباره تأثیر ضعف باستانشناسی در زمینه جذب گردشگر هم گفت: باستانشناسی یک اتاق فکر خیلی جدی است و از آن جایی که این اتاق فکر ارتباطش را با بدنه فرهنگی کشور ضعیفتر کرده است و ما این ارتباط را کمتر میبینیم در نتیجه به نظر میرسد که از امکاناتی که میتوانیم برای رسیدن به یک جامعیت در امور فرهنگی داشته باشیم، دور شدیم. هر چقدر بیشتر بتوانیم به باستانشناسی به ویژه در ایران که شامل سایتهای باستانی، محوطههای باستانی، اشیای باستانی، شهر، بافتهای باستانی و … است، بها دهیم و آن را جدی بگیریم، میتوانیم تولیدات علمیمان را در عرصههای مختلف گسترش دهیم و از باستانشناسی در عرصههای مختلف استفاده کنیم.
کارگردان «گیرشمن» درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند توضیح داد: کارهای تحقیقاتی «گیرشمن» پیش از همهگیری ویروس کرونا یعنی در سال ۱۳۹۸ آغاز شد؛ از فرزانه ابراهیمزاده تشکر میکنم که کار پژوهش اثر را انجام داد و ما براساس پژوهش او، اطلاعاتمان را تکمیل کردیم. همچنین پیش از سال ۱۳۹۸ مصاحبههایی انجام داده بودیم، در ادامه در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ آنها را کامل کردیم.
از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند
وی افزود: فیلمبرداری «گیرشمن» هم پاییز سال ۱۳۹۹ انجام شد، پس از آن وارد کار تدوین شدیم؛ فیلمهای باستانشناسی تدوین طولانیای دارند، البته این بخش از کار دیده نمیشود، پیدا کردن آرشیوها، تطبیق تصاویر، مطابقت وقایع با یکدیگر و مصاحبههایی که باید تکمیل شوند، فیلمهای باستانشناسی را به یک پازل تبدیل میکنند این مسائل باعث میشود تدوین فیلم سه یا چهار ماه یا حتی بیشتر به طول انجامد. در مستند «گیرشمن» یک فیلمنامه تحقیقاتی و یک فیلمنامه برای فیلمبرداری داشتیم که با آن فیلمبرداری را آغاز کردیم، یک فیلمنامه تدوین داشتیم که با آن تدوینمان را انجام دادیم و بعد از آن فیلمنامه نهایی که گفتار متن ماست و فیلم به پایان رسید.
این مستندساز درباره حضور کمرنگ مستندهای باستانشناسی در جشنوارههای سینمایی عنوان کرد: از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند. از طرف دیگر باستانشناسان هم وارد فضای تازهای میشوند؛ آنها شاید ندانند که با یک مستندساز چگونه برخورد کنند، شاید ندانند تفاوت یک فیلمساز مستند با خبرنگار چیست و چگونه باید با هر کدام از آنها ارتباط ایجاد کرد.
وی افزود: از طرف دیگر بحث بودجه و سرمایهگذاریها وجود دارد. ما میدانیم که در حوزه محیطزیست سرمایهگذاری وسیعی وجود دارد یعنی مستند محیط زیست آنقدر جای خود را پیدا کرده است که سیاستگذاری سرمایهگذاران به آن سمت میرود و مردم هم از آن استقبال میکنند اما مردم و سیاستگذاران سینمایی با بحث بافتها، بناها، مطالعات باستانشناسی، محوطههای باستانی چندان آشنا نیستند. به همین دلیل فکر میکنم برای ساخت مستندهای باستانشناسی باید سیاستگذاری داشت، فرهنگسازی درباره باستانشناسی موجب میشود تا عواقب ناخوشایندی محوطهها، اشیا و بناهای باستانی را تهدید نکند و بعدها موجب تأسف همه ما نشود. محوطههای باستانی کشور ما به دلیل فرهنگ اشتباه مردم در معرض تهدید جدی قرار دارند.
ورود فیلمسازان جدید به میدان «سینماحقیقت»
مظاهریپور درباره حضور مستند «گیرشمن» در جشنواره هفدهم «سینماحقیقت» هم گفت: امسال فیلمسازان جدیدی وارد جشنواره «سینماحقیقت» شدهاند، این اتفاق مهمی است، این واقعه به ما میگوید که قطار سینمای مستند به حرکت خود در مسیرش ادامه میدهد، اتفاق خوبی است که فیلمسازهای ما تکرار نشوند البته با احترام به پیشکسوتها و البته تنوع و تکثر در آثار وجود داشته باشد. اما از نظر اقتصادی به شدت نگران سینمای مستند هستم؛ سینمای مستند ما مرزهای ورشکستگی را درنوردیده و بسیاری از مستندسازان که شغلشان مستندسازی است، ورشکسته هستند یعنی درآمدشان از طریق مستندسازی، کفاف زندگیشان را نمیدهد.
وی افزود: این نکته مهمیست که متولیان امر چه در تلویزیون و چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید خیلی به آن دقت کنند که آتیه این مستندسازان مهم است و با سرنوشت سینمای این کشور گره خورده است، هم اینکه تولید آثار مستند دیگر با بودجههای موجود امکانپذیر نیست.
این کارگردان مستند در پایان تاکید کرد: این صحبتها غر زدن نیست بلکه اتفاقی است که در عرصه اقتصاد سینمای ایران میافتد؛ ما از زمانی که قرارداد کاری را میبندیم، تا زمانی که میخواهیم تولید آن را شروع کنیم، اعتبار اختصاص یافته و پول دریافتی به یک دوم یا یک چهارم ارزش ریالی خود میرسد که این به معنای فاجعه است.