شاخه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد جوایز اسکار ۲۰۲۴، شاهد یکی از جذاب ترین رقابتهای این شاخه در چند سال اخیر خواهد بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، با آغاز فصل جوایز سینمایی ۲۰۲۴-۲۰۲۳، شاخه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد یکی از غیرقابل پیش بینی ترین دوره های خود را تجربه میکند، جایی که چهره های سرشناسی از «نیکلاس کیج» و «دی کاپریو» تا «بردلی کوپر» و «کیلین مورفی» برای کسب جایزه رقابت تنگاتنگی خواهد داشت.
آیا «بردلی کوپر» پس از چهار بار ناکامی در شاخه بازیگری، نهایتا برنده اسکار این شاخه خواهد شد یا «دی کاپریو» دومین جایزه اسکار خود را خانه میبرد و یا این که فیلم موفق «اوپنهایمر» و نقش آفرینی درخشان «کیلیان مورفی» در این فیلم با کسب اسکار جایزه نقش اصلی مرد همراه خواهد شد.
نشره هالیوود ریپورتر به معرفی ۱۰ شانس اصلی شاخه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد اسکار ۲۰۲۴ پرداخته است:
نیکلاس کیج، سناریوی رویایی (Dream Scenario)
«کیج» در این کمدی تاریک بهترین ویژگیهای مختص به خود را را نشان داده و در نقش یک شوهر، پدر و استاد دانشگاه خسته کننده بازی کرده که ناگهان در رویاهای غریبهها ظاهر می شود و او را در جهان مشهور می کند. این نقش آفرینی، خاطرات نامزدی اسکار او را برای بازی در فیلم «اقتباس» تداعی می کند.
«نیکلاس کیج» در سال ۱۹۹۵ توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، جایزه گولدن گلوب، جایزه انجمن بازیگران فیلم و چندین جوایز دیگر را بخاطر بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» بهدست آورد.
بردلی کوپر، مایسترو (Maestro)
«بردلی کوپر» امسال با گریمی سنگین در نقش اصلی «لئونارد برنستاین» موسیقیدان برجسته آمریکایی بازی کرده است و آماده است پنجمین نامزدی اسکار خود را کسب کند. او آخرین بار در سال ۲۰۱۹ برای بازی در فیلم «ستاره ای متولد شده است» که خودش کارگردانی کرده بود، نامزد جایزه اسکار بازیگری شده بود.
«کوپر» نخستین بار در سال ۲۰۲۳ برای بازی در فیلم «دفترچه بارقه امید» (۲۰۱۳) نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد شد و در سال ۲۰۱۴ برای نقش مکمل مرد برای این فیلم «اخاذی آمریکایی» برای دومین بار نامزد جایزه آکادمی شد. او در سال ۲۰۱۵ برای فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» در دو شاخه بهترین فیلم (تهیه کنندگی) و بازیگری، در سال ۲۰۱۹ برای فیلم «ستاره ای متولد شده است» در شاخه های کارگردانی، بازیگری و بهترین فیلم (تهیه کنندگی)، در سال ۲۰۲۰ برای تهیه کنندگی فیلم «جوکر» و در سال ۲۰۲۲ نیز برای تهیه کنندگی فیلم «کوچه کابوس» نامزد جایزه اسکار شده است.
لئوناردو دی کاپریو، قاتلان ماه کامل (Killers of the Flower Moon)
«لئو» برای ششمین بار در فیلمی به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» ظاهر شده که در آن نقش یک آدم ساده لوح را بازی می کند که بخشی از نقشه کشتن و غارت جامعه اوسیج میشود. این نقش میتواند هفتمین نامزدی اسکار را برای او به ارمغان بیاورد. او در سال ۲۰۱۶ برای «بازگشته» برنده اسکار شده بود.
کولمن دومینگو، راستین (Rustin)
این بازیگر برنده جایزه امی برای فیلم «یوفوریا»، نخستین بار است که برای بازی در یک فیلم سینمایی مورد تمجید قرار میگیرد. او قلب، ذهن و روح خود به بخشی از شخصیت «بایارد راستین» وام داده است، یک فعال حقوق مدنی سیاهپوست که راهپیمایی ۱۹۶۳ در واشنگتن را سازماندهی کرد.
کریستین فریدل، منطقه مورد علاقه (The Zone of Interest)
«فریدل»، بازیگر آلمانی که بیشتر برای سریال تلویزیونی «بابیلون برلین» شناخته میشود، با بازی در نقش «رودلف هوس» فرمانده نازی آشویتس که در همسایگی اردوگاه کار اجباری زندگی میکرد در فیلم ترسناک ساخته «جاناتان گلیزر» با عنوان «منطقه مورد علاقه» منتقدان و مخاطبان سراسر جهان را شگفتزده کرده است.
پل جیاماتی، نگهبانان (The Holdovers)
این بازیگر کهنهکار میتواند ۱۹ سال پس از همکاری قبلیاش با «الکساندر پین» در سریال «راههای فرعی»، نامزد بهترین بازیگر مرد شود. او در فیلم «نگهبانان» در نقش یک مربی مدرسه شبانه روزی بازی کرده که مجبور شده در تعطیلات کریسمس در دانشگاه بماند.
بری کیوگان، سالتبرن (Saltburn)
این بازیگر ۳۱ ساله تنها یک سال پس از موفقیت در فیلم «بنشیهای اینیشرین» که برای آن نامزد اسکار نقش مکمل شد، یکی از شانسهای مهم رقابت اسکار برای بازی در نقش مردی جوان با رازهای بسیار در فیلم «سالتبرن» دومین ساخته «امرالد فنل» است.
کیلیان مورفی، اوپنهایمر (Oppenheimer)
این مرد ایرلندی که بیشتر برای سریال تلویزیونی «پیکی بلایندرز» شناخته می شود، بیش از ۲۰ سال است که کارهای قابل توجهی در زمینه فیلم انجام میدهد، اما هیچ کدام هرگز به اندازه نقش «جی رابرت اوپنهایمر «در فیلم زندگینامه پرفروش «کریستوفر نولان» دیده نشده است. «کیلیان مورفی» در برخی از پیشبینیها شانس اصلی اسکار ۲۰۲۴ در شاخه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد است.
اندرو اسکات، همه ما غریبهها ( All of Us Strangers)
بازیگر نقش «کشیش» در سریال» فلبگ» قویترین نقدهای دوران حرفهای سینماییاش را برای بازی در داستان فراطبیعی «همه ما غریبهها» ساخته «اندرو هی» دریافت کرده است. او در این فیلم به پدر و مادرش که در ۱۲ سالگی از دست داده بود دوباره میپیوندد.
جفری رایت، داستان آمریکایی (American Fiction)
«رایت» یکی از مهمترین بازیگران سینماست که هرگز نامزد اسکار نشده است. این بازیگر برنده امی احتمالاً بهترین عملکرد حرفهای خود را به عنوان یک استاد دانشگاه بداخلاق در فیلم «داستان آمریکایی» ارائه میدهد که کتابهایی مینویسد که هیچ کس نمیخواند تا این که یک کتاب با نام مستعار و در ژانری متفاوت مینویسد.
سیامک صفری خود را بازیگری خوش شانس میداند که بخت با او یار بوده و در بخش بزرگی از آثار درخشان تئاتر بازی کرده و به قول خودش کمتر در انتخابهایش به جاده خاکی زده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، اگر شما هم در دو دهه اخیر جزو تماشاگران تئاتر بودهاید، قطعا بخشی از خاطرات خوشتان با نام سیامک صفری گره خورده است. بازیگری که در تعداد زیادی از نمایشهای خاطرهانگیز کشورمان بازی کرده است.
او این روزها با بازی در دو نقش قوام السلطنه و ملکالشعرای بهار در نمایش «کلنل» در تالار وحدت روی صحنه میرود.
به انگیزه بازیاش در این نمایش گفتگویی با او داریم.
آنچه پیشرو دارید، گفتگوی ایسنا با این بازیگر است؛ گفتگویی که در خلال آن یادی میکنیم از نمایشهای خاطرهانگیزی که با بازی سیامک صفری برایمان دیدنیتر شدند.
شما قبلا هم نقش افراد واقعی را که در تاریخ کشورمان حضور داشتهاند، بازی کردهاید، از آغا محمد خان تا جامهدار و … اصولا بازی در نقش کارکترهای واقعی که ممکن است تماشاگر نسبت به آنان اطلاعات، دیدگاههایی یا حتی تعصباتی داشته باشد، چگونه تجربهای است؟
اولین برداشت درباره این کارکترها این است که بازیگر باید به آن پرسوناژها وفادار بماند ولی بازیگر در چارچوب و ظرفیتی که متن از آن شخصیت تعریف میکند، میتواند کار کند. جالب است که بگویم وقتی در نقش پرسوناژی تاریخی بازی میکنم که برای مردم آشناست، خیلی به این فکر نمیکنم که باید تلاش کنم شبیه او باشم و معتقدم آنچه متن از آن پرسوناژ معرفی میکند، محل شکلگیری بازی بازیگر است. مثلا در همین نمایش «کلنل» با دو پرسوناژ رو به رو هستم؛ ملک شعرای بهار و قوامالسلطنه. بهار ضمن اینکه عنصری سیاسی است، شخصیتی ادبی، روزنامهنگار، شاعر و … بوده است ولی قوامالسلطنه فردی سیاستمدار بوده.
کدام یک از این دو شخصیت برایتان جذابتر است؟
منهای همه خصوصیاتی که برشمردم، وقتی با این دو پرسوناژ رو به رو شدم و ظرفیتهای هر یک از آنان را در متن دیدم، بیشتر جذب قوام شدم چون صحنهای که در آن نقش بهار را بازی میکنم، به نظرم خیلی محدود است و ابعاد مختلف این پرسوناژ را نشان نمیدهد. صرفا به انگیزه حضور در دفتر بهار، یکسری اطلاعات ارایه میشود. به همین دلیل برای من خیلی جای کار نداشت. ولی قوام را دو موقعیت میدیدیم؛ یکی وقتی که والی خراسان است و با کلنل رو به رو میشود و او را جوانی میبیند که کلهای پر باد و ایدههایی عجیب و غریب دارد و یک بار هم او را در موقعیتی میبینیم که توقیفش کردهاند و واکنشها یا دیدگاههایش را نسبت به این وضعیت میبینیم. در همین محدوده کوچک، قوام برای من پرسوناژ جذابتری بود اما من برای بازی در نقش او تلاش زیادی نمیکنم و این طور نیست که خیلی تحقیق و جست و جو کنم. بلکه یک اطلاعات کلی درباره او دارم.
چرا؟ به منابع تاریخی اعتماد ندارید؟
اگر اسم متن به جای «کلنل»، احمد قوامالسلطنه بود و قرار بود من این نقش را بازی کنم، حتما آن را دنبال میکردم تا ابعاد مختلف این شخصیت و تجربیات او را به دست آورم ولی در ظرفیت این متن، نیازی نمیدیدم که خیلی کنکاش کنم در حالیکه مثلا نمایشنامه «شکار روباه» مرا علاقهمند کرد که در تاریخ درباره آغا محمد خان قاجار جست و جو کنم و نتیجهاش آن شد که این پرسوناژ ضمن تاریخی بودن، از ذهن و تخیل نویسنده و کارگردان و بازیگر هم عبور کرده بود. به طوری که ما لحظاتی را از این شخصیت میدیدیم که در تاریخ وجود ندارد مانند پیچیدگیهای عاطفیاش یا ارتباطش را با مضمون عشق یا نگاهش به خشونت و … موضوعاتی که در تاریخ نمیتوانی درباره پرسوناژی مانند آغا محمد خان به دست آوری ولی در تئاتر تعریف شد. در نمایش«کلنل» هم قوامالسلطنه عنصری است که کلنل از کنار او عبور میکند. ظرفیتی که متن از این پرسوناژهایی مانند قوام یا بهار معرفی میکند، خیلی عمیق و گسترده نبود که رغبت کنم فراتر از اینها دربارهشان جستجو کنم.
قوام این قابلیت را دارد که به نقش محوری یک اثر هنری تبدیل شود؟
بله. پرسوناژ جذاب، عمیق و هوشیاری است و اگر در تاریخ درباره او جستجو کنیم، متوجه جذابیت و اثرگذاری او در دوره خودش میشویم. البته با قضاوتی که تئاتر درباره افراد دارد و نه قضاوت صرفا تاریخی. در همین نمایش «کلنل» اشارههایی که به شخصیت قوام میشود، نشان میدهد ظرفیت خوبی دارد برای تبدیل شدن به یک شخصیت محوری و میتوان روایت نمایشی او را کار کرد و گسترش داد.
به عنوان بازیگری که چند نقش تاریخی بازی کردهاید، فکر میکنید چقدر در آثار نمایشی به شخصیتهای مهم ملی و تاریخیمان میپردازیم تا تلنگری باشد برای مخاطب که درباره آن شخصیتها و آن برهه تاریخی مطالعه کند؟
تجربه خود من هم در برخورد با مخاطب است. واکنش مثبتی که مردم نسبت به این گونه شخصیتها نشان میدهند، نشانگر علاقه آنان به این پرسوناژهاست. همین الان در برخورد با نمایش «کلنل»، شاید بسیاری از تماشاگران، این شخصیت را خیلی نمیشناختند ولی با دیدن نمایش برایشان جالب میشود که چه آدم عجیب و پرکار و میهن دوستی بوده و نسبت به او خیلی سمپاتی پیدا میکنند. تجربیاتی که داشتهام مانند نمایش «شکار روباه» که برگرفته از شخصیت آغامحمد خان قاجار است یا «خاطرات و کابوسهای جامهدار…» که نقش دلاکی را بازی میکردم که شاهد قتل میرزاتقی خان فراهانی است، استقبال و توجه مردم نشانگر علاقه آنان به این پرسوناژها بود. الان هم در این اجرا با همین موضوع مواجهیم.
شما در تالار وحدت در چند نمایش خاطرهانگیز بازی کردهاید؛ از همین «شکار روباه» و «خاطرات و کابوسها» که گفتید تا «میسیسیپی نشسته میمیرد» و … حالا بعد از چند سال در «کلنل» روی صحنه این تالار هستید. در فاصله میان این نمایشها تا «کلنل»، فضای تئاتر چقدر عوض شده است؟
برای من خیلی. من با هنرمندی کار کردم که معلم من است و اجراهای خیلی زیادی را با هم در این تالار روی صحنه بردیم که نامش دکتر علی رفیعی است که هم سبک هنری خودش را به خوبی میشناسد و هم آن را درست انتقال میدهد و کارهای بزرگی در تالار وحدت روی صحنه آورد مانند «یک روز خاطرهانگیز از زندگی داشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «یادگار سالهای شن» که قبل از این نمایشها اجرا شدند و مثلا همین «یادگار سالهای شن» از نظر طراحی، بینظیر بود. امروز چیزی از دستم رفته و آن امکان کار با دکتر رفیعی است. اصلا مدتی از تئاتر دور بودهام. با این اجرا بعد از مدتها دوباره کار میکنم. نمیخواهم بگویم فضای تئاتر بد شده یا خوب ولی این تغییر را حس میکنم.
بخصوص که شما با بسیاری از کارگردانهای خوب تئاتر همکاری داشتهاید که مدتی است از فضای کار دور بودهاند.
بله، با زندهیاد آتیلا پسیانی کار کردم. به عنوان یک کارگردان خلاق که همیشه نگاهی تازه و جوان داشت، برایم خیلی جذاب بود یا فرهاد مهندسپور که 3 نمایش با او کار کردم و حالا سالهاست کار نمیکند. این فرصت را داشتم که با آدمهای درجه یکی کار کنم. مثل کورش نریمانی که فصل مفصلی داشتیم از اجراهای خلاقی که او داشت و نوع نگاهش که ویژه است. کورش در سبک تئاتری خود، یک کارگردان کاملا منحصر به فرد است. با نادر برهانی مرند چند اجرای خیلی خوب داشتیم، با علیرضا نادری عزیز، نمایشی بسیار زیبا کار کردیم که جزییاتی دیوانهکننده داشت یا حسین پاکدل که دو اجرای خیلی خوب با هم داشتیم؛ «سمفونی درد» متن بسیار جذابی داشت و خیلی اجرای مدرن و قشنگی بود و تیم خوبی هم داشتیم و نمایش دیگری هم داشتیم به اسم «عشق و عالیجناب» که فقط یک شب در جشنواره اجرا شد و نفهمیدم چرا آن همه زحمتی که کشیدیم، در همین یک اجرا خلاصه شد. به هر حال حیف شد چون کار قشنگی بود درباره دکتر مصدق. با حسین کیانی تجربیات خوبی داشتیم. او هم در نوع تئاتر خود، کاربلد بود یا همایون غنیزاده که در نسل جوان، یکی از درجهیکهاست که نبوغ عجیبی در میزانسن کردن و نگاه به صحنه دارد و همیشه هم کارهایش عالی، خلاقانه و حیرتانگیز بوده و خوشبختانه من در دو تا از کارهایش بازی کردهام. امیدوارم اسمی را از قلم ننداخته باشم ولی همانطور که میبینید آدم خوش شانسی بودم! بازیگری بودهام که بیشتر اوقات در کارهایی حضور داشتهام که اتفاقات خوبی رقم زدهاند و خیلی کم پیش آمد که به جاده خاکی زده باشم. بیشتر اوقات با کارگردانهای خوب همکاری کردهام که متنهای جذابی اجرا کردند و من هم پرسوناژهای خوبی را بازی کردهام که میتوانم مدعی باشم خیلیها با دیدن همین اجراها به تئاتر علاقهمند شدند و به تماشاگران آن اضافه شدند. به همین دلیل فکر میکنم مجموعه حضورم در تئاتر یک نوع شانس بود.
این موضوع هم خوشحالکننده است و هم حسرتبرانگیز.
بله وقتی دور میشوی و دیگر آن تجربهها تکرار نمیشود، کمی حال آدم گرفته میشود.
اگر این نامهایی را که گفتید به عنوان بخشی از سرمایههای انسانی کشورمان در نظر بگیریم، چقدر از این سرمایهها درست استفاده کردهایم؟
به نظر من ظرفیت این افراد خیلی بزرگتر از چیزی بود که ما از آن بهره بردیم. ما از بخش کوچکی از بودن و حضور آنان بهرهمند شدیم.
در این سالها به جز بازیگری، کارگردانی هم کردهاید. چقدر کارگردانی برایتان در اولویت است؟
من شاگرد هنرمندی به نام علی رفیعی هستم که فقط بازیگر تربیت نمیکند، او طراح صحنه، نویسنده، کارگردان و … تربیت میکند. من همیشه دو زانو جلوی او نشستهام برای یادگیری. هرچند متاسفانه هیچ وقت نتوانستهام آنچه را که از او یاد گرفتهام، متناسب با ظرفیتی که بوده، به کار ببرم ولی به کارگردانی، نوشتن و نگاه به صحنه گرایش دارم. معلمم آن نگاه را به من داده. وقتی هم تئاتری را میبینم، به تمام جزییات آن دقت میکنم و اغلب متوجه میشوم از خیلی از عناصر نمایشی به خوبی استفاده نشده است.
چقدر تئاتر میبینید؟
خیلی کم. برنامه سیستماتیک و مرتبی برای دیدن تئاتر ندارم. شاید به این دلیل که خیلی حوصله ندارم. اتفاقا خیلی هم دوست دارم تئاتر ببینم ولی انگار چیزی در من مقاومت میکند و مانع میشود شاید تنبلی است یا اینکه اگر تئاتر ببینم، ممکن است به این فکر کنم که چرا خودم کار نمیکنم. خیلی از اجراها را ندیدهام. از آنها تعریف هم شنیدهام، افسوس هم میخورم ولی …
برنامهای دارید برای یک کار جدید؟
دوست دارم متن جمع و جوری با دو سه بازیگر پیدا کنم و خودم هم کارگردانی کنم و هم بازی. فعلا مشغول خواندن نمایشنامه هستم. دوست دارم کمی خودم را به سمت تئاتر بکشانم. احساس میکنم از آن دور شدهام و چون میدانم چه کار سختی است، میخواهم زودتر به سمت آن برگردم که کمکم دچار ترس از آن نشوم. اگر از این دورتر بشوم، دیگر جرات نمیکنم به تئاتر برگردم چون میدانم چه کار سختی است.
کار سختی شده یا همیشه بوده؟
همیشه بوده. تئاتر کار آسانی نیست بلکه بسیار سخت است و خلاقانه.
برای سینما برنامهای دارید؟
اگر پیشنهاد بازی باشد، کار میکنم ولی سینما اصلا بحث دیگری است و به نظرم با تئاتر خیلی متفاوت است. از نظر من دنیای سینما و تئاتر ربط چندانی به هم ندارند. تئاتر، جای دیگری است. شاید هم اشتباه میکنم ولی به نظر من این طور میآید.
بار دیگر دست قساوت نوادگان قابیل در خون زنان و کودکان و بیماران و مجروحان بی پناه غزه فرو رفت و لبخند شیطانی و رضایت بر چهره منحوس سردمداران زر و زور و تزویر صهیونیسم سفاک نشست.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی_ دفتر اصفهان، هیأت مدیره موسسه انجمن هنرهای نمایشی استان اصفهان بیانیه ای را در محکومیت رژیم جعلی کودک کش اسرائیل صادر کرد، متن بیانیه به شرح ذیل است:
▪️بار دیگر دست قساوت نوادگان قابیل در خون زنان و کودکان و بیماران و مجروحان بی پناه غزه فرو رفت و لبخند شیطانی و رضایت بر چهره منحوس سردمداران زر و زور و تزویر صهیونیسم سفاک نشست. این فاجعه دردناک که از غیض حماسه طوفان الاقصی سلحشوران فلسطینی و فرو ریختن هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی رخ داد، آزمونی است برای مرزبندی و تعیین دیگرباره باورمندان جبهه حق که ندای “کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا” را از گلوی مبارک امیر مؤمنان، علیه السلام شنیدهاند و در صف متحد و منسجم ملتهای مسلمان، کابوس آن درندگان کودککش شوند. ما هنرمندان هنرهای نمایشی استان اصفهان ضمن اظهار انزجار شدید خود از جنایات غاصبان صهیونیست، کشتار فجیع مجروحان بیپناه و مردم بیدفاع غزه را محکوم نموده و روشن و رسا اعلام میداریم که یار و کنار مردم نستوه و مقاوم فلسطین خواهیم بود و آنها را تنها نمیگذاریم. ▪️سکوت دردناک حاکمان ناشایست جهان و مدعیان کذاب حقوق بشر تازگی ندارد، اما لازم است جبهه جهانی هنرمندان مقاومت، ضدّ این فجایع و نسلکشی غیر قابل انکار صورت بندد و هنرمندان متعهد جهان به عهد انسانی و الهی خود عمل نمایند. ?در پایان به ساحت قدسی منجی عالم بشریت (عج) و همه احرار جهان عرض تعزیت و تسلیت داریم و امیدواریم بنا به حقیقت تاریخی پیروزی خون بر شمشیر، خون مردم مظلوم فلسطین شجره طیبه مقاومت را آبیاری نماید، سفاکان غاصب اسرائیلی را در سیلاب خود غرق کند و به آزادی قدس شریف منتهی شود. الیس الصبح بقریب؟
هنرمندان جبهه مقاومت با امضا بیانیه «بنیاد روایت فتح» ضمن ابراز انزجار از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه اعلام کردند: بار دیگر دست قساوت نوادگان قابیل در خون زنان و کودکان بیپناه غزه فرو رفت، اما ما یار و کنار مردم نستوه و مقاوم فلسطین خواهیم بود و آنها را تنها نمیگذاریم.
به گزارش سینمای خانگی، بنیاد فرهنگی روایت فتح در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و حمایت از مردم مظلوم فلسطین بیانیهای صادر کرده است که جمعی از هنرمندان و مدیران فعال عرصه سینما، تئاتر، مستند، عکس، هنرهای تجسمی و ادبیات پایداری آن را امضا کردهاند.
هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی فرو ریخت
در این بیانیه با طرح این سوال که به کدامین گناه کشته شدند؟ آمده است: بار دیگر دست قساوت نوادگان قابیل در خون زنان و کودکان و بیماران و مجروحان بیپناه غزه فرو رفت و لبخند شیطانی و رضایت بر چهره منحوس سردمداران زر و زور و تزویر صهیونیسم سفاک نشست. این فاجعه دردناک که از غیض حماسه طوفان الاقصی سلحشوران فلسطینی و فرو ریختن هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی رخ داد، آزمونی است برای مرزبندی و تعیین دیگرباره باورمندان جبهه حق که ندای «کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا» را از گلوی مبارک امیر مؤمنان، (ع) شنیدهاند و در صف متحد و منسجم ملتهای مسلمان، کابوس آن درندگان کودککش شوند.
مردم غزه را تنها نمیگذاریم
امضاکنندگان این بیانیه تاکید کردند: ما هنرمندان جبهه مقاومت با اظهار انزجار شدید خود از جنایات غاصبان صهیونیست، کشتار فجیع مجروحان بیپناه و مردم بیدفاع غزه را محکوم کرده و روشن و رسا اعلام میداریم که یار و کنار مردم نستوه و مقاوم فلسطین خواهیم بود و آنها را تنها نمیگذاریم.
در این بیانیه آمده است: سکوت دردناک حاکمان ناشایست جهان و مدعیان کذاب حقوق بشر تازگی ندارد، اما لازم است جبهه جهانی هنرمندان مقاومت، ضدّ این فجایع و نسلکشی غیر قابل انکار صورت بندد و هنرمندان متعهد جهان به عهد انسانی و الهی خود عمل کنند.
الیس الصبح بقریب؟
هنرمندان جبهه مقاومت و امضا کننده این بیانیه با تعزیت و تسلیت این جنایت به ساحت قدسی منجی عالم بشریت (عج) و همه احرار جهان ابراز امیدواری کردند بنا به حقیقت تاریخی پیروزی خون بر شمشیر، خون مردم مظلوم فلسطین شجره طیبه مقاومت را آبیاری کند و سفاکان غاصب اسرائیلی را در سیلاب خود غرق کند و به آزادی قدس شریف منتهی شود.
رژیم صهیونیستی سهشنبه شب -۲۵ مهر- در جنایاتی آشکار با حمله موشکی به بیمارستان المعمدانی غزه، باعث شهادت و مجروح شدن بیش از هزار تن از مردم مظلوم و بی دفاع این منطقه شد.
این دور از جنایت رژیم صهیونیستی پس از عملیات طوفان الاقصی (۱۵ مهر) آغاز شد، صهیونیستها پس از این عملیات در مقابل رزمندگان جبهه مقاومت حماس کاملا مستاصل شدند و با بمباران شدید مناطق مسکونی، درمانی و مساجد غزه برگی دیگر از جنایت ضد بشری را علیه فلسطینیان رقم زدند که تاکنون منجر به شهادت و زخمی شدن هزاران تن از مردم بیدفاع نوار غزه شده است.
کشته شدن مردم بیدفاع، زنان و کودکان بیگناه غزه موجی از خشم و نفرت در میان اقشار مختلف مردم در سراسر جهان ایجاد کرده است و اجتماعات ضد صهیونیستی حتی در پایتختهای اروپایی شکل گرفته است. همچنین بسیاری از چهرهها و شخصیتهای فرهنگی، هنری، ورزشی و علمی جهان با انتشار پیام، عکس و یادداشت نسبت به جنایت صهیونیستها واکنش نشان دادند، و با حمایت از رزمندگان مقاومت صدای مظلومیت فلسطینیان را به جهانیان رساندند.
شبکه نمایش بخش ثابتی از کنداکتور خود را در هفته آتی را به مرور آثار زنده یاد داریوش مهرجویی اختصاص می دهد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی شبکه نمایش سیما، در بخش نمایشی ساعت ۱۹ از شنبه، ۲۹ مهر تا جمعه، ۵ آبان ماه فیلم های «گاو»، «هامون»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «مهمان مامان» و «اجاره نشین» ساخته مرحوم داریوش مهرجویی از این شبکه پخش خواهند شد.
فیلم سینمایی «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی شنبه، ۲۹ مهر ساعت ۱۹ از شبکه نمایش روی آنتن می رود.
عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جعفر والی، جمشید مشایخی، پرویز فنی زاده، عصمت صفوی، عزت الله رمضانی فر، مهین شهابی، فیروز بهجت محمدی در این فیلم به نقش آفرینی پرداخته اند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویله اش دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شده است که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد اما روزی که مش حسن به شهر رفته، گاو به علت نامشخصی میمیرد و افراد روستا با موافقت همسر مش حسن نعش گاو را در چاه روستا میاندازند و پس از بازگشت مش حسن وانمود میکنند که گاو گریخته است …
فیلم سینمایی «هامون» داریوش مهرجویی نیز یکشنبه، ۳۰ مهر ساعت ۱۹ پخش می شود.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونه خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش درباره عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان، خود را به امواج دریا میسپارد اما…
خسرو شکیبایی، بیتا فرهی، فریدون آزما، اسدالله یکتا، فرهاد خان محمدی، فتحعلی اویسی، امرالله صابری، جلال مقدم، حسین سرشار، عزتالله انتظامی، فاطمه طاهری، سیما تیرانداز و توران مهرزاد در فیلم سینمایی «هامون» نقشآفرینی کردهاند.
فیلم سینمایی «سارا» اثر داریوش مهرجویی ساعت ۱۹ روز دوشنبه، اول آبان روی آنتن میرود.
این فیلم سینمایی در سال ۱۳۷۱ ساخته شده و نیکی کریمی، امین تارخ، زندهیاد خسرو شکیبایی و یاسمین ملکنصر در آن نقشآفرینی کردهاند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده: حسام برای درمان بیماریاش مجبور است به خارج از کشور سفر کند. سارا همسر او مخارج سفر او را تأمین میکند اما میگوید که این پول را از محل ارثیه پدرش به دست آورده است. حسام بهبود مییابد. سارا پنهان از چشم شوهرش با کار سخت و مداوم خیاطی سعی میکند بدهیهای خود را پرداخت کند تا اینکه…
فیلم سینمایی «پری» داریوش مهرجویی هم سه شنبه، ۲ آبان روی آنتن می رود.
این فیلم با بازی خسرو شکیبایی، نیکی کریمی، علی مصفا، پارسا پیروزفر و … یکی از موفق ترین فیلمهای مهرجویی در دهه هفتاد نام گرفت.
در خلاصه داستان فیلم آمده است؛ پری دانشجوی ممتاز رشته ادبیات و تئاترکه از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن¬کتاب سبز کوچکی دچار تحولات فکری و حسی می شود.
فیلم سینمایی «لیلا» به کارگردانی داریوش مهرجویی چهارشنبه، ۳ آبان پخش می شود.
فیلم سینمایی «لیلا» با هنرنمایی علی مصفا و لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا و جمیله شیخی، محصول سال ۱۳۷۵ است که داستان زنی به نام لیلا را روایت میکند که با وجود زندگی آرام و عاشقانهاش به سبب عدم باروری تحت فشار خانواده همسر قرار میگیرد….
فیلم سینمایی «مهمان مامان» ساخته این کارگردان فقید هم پنجشنبه، ۴ آبان روی آنتن می رود.
این فیلم کمدی خانوادگی که محصول سال ۱۳۸۲ و هجدهمین فیلم بلند کارگردان محسوب میشود، بر اساس کتابی به نام «مهمان مامان» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: مادر باخبر میشود که خواهرزادهاش به همراه نوعروس خود قرار است به میهمانی نزد او بیایند، مادر برای اینکه حفظ آبرو کند، دستپاچه و نگران است و تلاش زیادی برای آماده کردن وضعیت ظاهری خانه دارد اما هنوز پدر یدالله نیامده و هرلحظه ممکن است میهمانان از راه برسند…
گلاب آدینه، پارسا پیروزفر، امین حیایی، حسن پورشیرازی، نسرین مقانلو، ژاله علو، فریده سپاهمنصور و آفرین عبیسی از بازیگران این فیلم هستند.
فیلم سینمایی «اجارهنشینها» به کارگردانی داریوش مهرجویی جمعه، ۵ آبان ساعت ۱۹ از شبکه نمایش پخش خواهد شد.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: یک آپارتمان در حاشیه شهر تهران که مالکش درگذشته، بدون وارث مانده و اداره امور آپارتمان و مستاجرها را مباشر مالک درگذشته که خود نیز ساکن همین ساختمان است به عهده گرفته و قصد دارد با همکاری یک مشاور املاک محلی ملک را تصاحب کند. آپارتمان فرسوده و نیازمند تعمیرات اساسی است ولی عباس آقا نه خود وظیفه تعمیرات را به عهده میگیرد و نه به دیگر ساکنان اجازه انجام این کار را میدهد. در این ساختمان هر یک از ساکنان به دنبال به کرسی نشاندن حرف و نظر خود هستند و این امکان تفاهم بر سر چگونگی تأمین هزینههای تعمیرات را از بین میبرد، تا این که…
عزت الله انتظامی، اکبر عبدی، حسین سرشار، حمیده خیرآبادی، رضا رویگری و ایرج راد در فیلم سینمایی «اجارهنشینها» هنرنمایی کردهاند.
به گزارش ایسنا، باز پخش این فیلم ها ساعت ۸ صبح و ۱۳ ظهر روز بعد از شبکه نمایش پخش می شود.
بدون تردید «داریوش مهرجویی» از فیلمساران تاثیرگذار سینمای ایران و از معدود کارگردانهای ایرانی است که عموم فیلمهایش در گونه سینمای اقتباسی قرار میگیرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، داریوش مهرجویی که زندگیاش با پایان تراژیکی مواجه شد و خبر قتلش همه را در شوک فرو برد، علاوه بر کارگردانی، گاه در قامت نویسنده هم ظاهر شده است. او معتقد بود کار فیلم و نوشتن رمان هیچ فرقی با هم ندارند و هر فیلمی یک رمان است. میگفت: «همیشه وسوسه نوشتن داشتهام و سناریو همه فیلمهایم را خودم نوشتهام و انسی با کلام و شیوههای نگارش دارم و سعی کردهام خودم را در کوران ادبیات دنیا و ایران بگذارم و چون کار دیگری بلد نیستم، نوشتهام.» انگیزهاش از نوشتن را هم اینگونه بیان میکند که «خیلی آرزو داشتم که سناریوهایی را از نویسندگان به فیلم تبدیل کنم، اما متأسفانه اغلب نویسندههای ما از هنر، تاریخ و زیباشناسی سینما غفلت دارند و سینما را نمیشناسند. بنابراین نمیتوانند کمککننده باشند. عامل دیگری که باعث شد رمان بنویسم این بود که هریک از فیلمهایم چه قبل و چه بعد از انقلاب با سد عظیم سانسور مواجه شد. از فیلم «گاو» که دو سال توقیف شد تا «پستچی» و «دایره مینا». بعد از انقلاب هم بسیار دیگری از فیلمهایم از جمله آخرین آنها فیلم «سنتوری» با سانسور و توقیف مواجه شد.»
به گفته خودش نمیخواست در حرفهاش در سینما و ادبیات، جلو دوربین باشد و بنازد زیرا معتقد بود: «مردم ما فهیم، باذکاوت و زیرک هستند و حتی نسل جدید موشکاف و زیرک هستند و من خوشحالم که میتوانم از طریق آثارم به ذهن و بارورهای آنها کمک کنم.»
«گاو»، «سارا»، «پری»، «مهمان مامان»، «درخت گلابی» و «دایره مینا» از جمله فیلمهای داریوش مهرجویی هستند که اقتباس ادبی دارند. ناگفته نماند که این علاقه در مهرجویی نسبت به اقتباس، به علاقه وافرش به کتاب هم برمیگردد، چرا که از جمله فیلمسازان کتابخوان بود.
در میان نویسندگانی که آثارشان محل اقتباس مهرجویی بوده است، غلامحسین ساعدی جایگاهی خاص دارد. فیلم «گاو» در سال ۱۳۴۸ ساخته شد و در جشنوارههای بینالمللی به نمایش درآمد. ساعدی درباره ساخت این فیلم حساسیتهای زیادی نشان داد. او سر صحنهها حاضر میشد و در جریان ساخت فیلم قرار داشت، اما بهدلیل برخی محدودیتها در زمان ساخت فیلم برخی بخشها حذف میشود.
مهرجویی «دایره مینا» را نیز براساس داستان «آشغالدونی» از مجموعه داستانهای «گور و گهواره» غلامحسین ساعدی ساخت. این فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و در جشنواره پاریس و برلین و سپس ایران به نمایش درآمد.
«پستچی» محصول سال ۱۳۵۱ از نمایشنامه ویتسک نوشته گئورک بوشنر اقتباس شده است. در خلاصه این فیلم آمده است: تقی پستچی در خانه اربابیاش با همسر زیبای خود زندگی میکند و … .
«هامون» فیلمی اجتماعی و سوررئالیستی است که در سال ۱۳۶۸ به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد. داستان این فیلم با الهامگرفتن از «بوف کور» صادق هدایت نوشته شده است. درباره داستان فیلم آمده است: «حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوسگونه خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش درباره عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان، در پی شکایتهایش، خود را به امواج دریا میسپارد، اما عابدینی او را نجات میدهد. همچنین، این فیلم به دغدغههای جوانان روشنفکر بعد از انقلاب میپردازد؛ میان دنیاخواهی و آرمانخواهی. تصویری از آرمانخواهی که بهدلیل حبّ دنیوی (زیبایی و…) در تلاطم است و درمقابل، علی عابدینی فردی که تکلیفش با خودش مشخص است و دنیا را فدای آرمانها و عقایدش کرده است.
«پری» نام فیلمی است به کارگردانی و نویسندگیِ داریوش مهرجویی، ساختهشده در سال ۱۳۷۳. این فیلم اقتباسی از رمان «فرانی و زویی» و داستان کوتاهِ «یک روزِ خوش برای موزماهی» نوشتهٔ «جروم دیوید سالینجر» است؛ «پری» دانشجوی ممتاز رشته ادبیات و تئاتر که از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن کتاب سبز کوچکی دچار تحولات فکری و حسی میشود. کتاب سرگذشت سیر و سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم هجری است. پری پس از خواندن کتاب با آنکه خواهان مراتب معنوی بالاتری است، از زندگی معمولی دل کنده و در وادی دردناک طلب سرگردان میشود.
«سارا» که محصول سال ۱۳۷۱ است، از نمایشنامه «خانه عروسک» اثر هنریک ایبسن الهام گرفته شده است. در خلاصه داستان فیلم میخوانیم: «حسام برای درمان بیماریاش مجبور است به خارج از کشور سفر کند. سارا همسر او مخارج سفر او را تأمین میکند، اما میگوید که این پول را از محل ارثیه پدرش به دست آورده است. حسام بهبود مییابد. سارا پنهان از چشم شوهرش با کار سخت و مداوم خیاطی سعی میکند بدهیهای خود را پرداخت کند. گشتاسب مردی که به سارا کمک مالی کرده است متهم به جعل اسناد شده است و موقعیت شغلی او در بانک دچار مخاطره میشود و از سارا میخواهد از طریق اعمال نفوذ حسام که حالا رئیس بانک شده است در شغلش ابقا شود. سارا خود نیز میداند که امضای پدرش در اسناد جعل شده چون خود او امضای پدرش را جعل کرده است. وقتی حسام پی به واقعیت امر میبرد، در جریان یک نزاع لفظی میگوید که او را لایق زندگی و معاشرت با خود و فرزندانش نمیداند. سارا آزرده از بیرحمی شوهرش در قبال رنجی که خاطرش متحمل شده ناگزیر خانه او را ترک میکند.»
لیلا هم که در سال ۱۳۷۶ ساخته شده، بر اساس داستانی نوشته مهناز انصاریان به نگارش درآمده است؛ لیلا (لیلا حاتمی) و رضا (علی مصفا) در یک مراسم شلهزردپزان همدیگر را میبینند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند. آن دو، بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد. آنها درمانهای متعدد و آزمایشهای گوناگونی را دنبال میکنند اما همه بدون نتیجه میماند. در این میان هر چند برای رضا بچهدار نشدن لیلا اهمیتی ندارد، اما مادرش با وجود این احساس رضایت و خوشبختی رضا از زندگی بدون فرزند، لیلا را تحت فشارهای شدید قرار میدهد و از او میخواهد که اجازه دهد برای رضا همسری بگیرند تا فرزندی برای او بیاورد و سپس همسر دوم رضا از زندگی آنها خارج شود. فشارهای مادر رضا بالاخره کارگر میافتد و لیلا، رضا را راضی میکند. بدون اطلاع خانواده لیلا ازدواج مجدد رضا با گیتی (شقایق فراهانی) انجام میشود. اما شب عروسی، لیلا به خانه مادرش پناه میبرد و حاضر نمیشود به زندگی رضا برگردد. رضا این عمل را خلاف قولهای قبلی لیلا میداند و مدتی بعد همسر دومش را طلاق داده و فرزند دختری را که از او دارد به مادرش میسپارد و خود تنها زندگی میکند. رضا هم با خواهشهای مکرر از لیلا و خانوادهٔ او، روزی در همان مراسم شلهزردپزان با دخترش باران به دیدار لیلا میرود.
«درخت گلابی» محصول سال ۱۳۷۶ به کارگردانی داریوش مهرجویی است که براساس داستان کوتاهی از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشته گلی ترقی ساخته شده است. فیلم داستان یک نویسنده است؛ نویسندهای که برای نوشتن باقیمانده کتاب جدید خود در پی یک کمکاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آوردهاست. اما در باغ، درخت گلابی قدیمی که برای محمود سرشار از خاطره است میوه نداده و باغبانان از او میخواهند که در مراسمی آیینی برای ترساندن درخت و به بار نشستن دوباره آن شرکت کند و محمود میپذیرد و در این بین او به مرور خاطرات نوجوانی خود میپردازد؛ زمانی که شیفته دخترعمهاش، میترا (یا به قول محمود در دفتر خاطراتش، میم) بوده و با اینکه دختر از او بزرگتر است به او ابراز عشق میکند و برایش اشعار عاشقانه میگوید و با او ساعتها در باغ به اجرای نمایشنامههای مختلف میپردازد، چرا که هردو به ادبیات علاقهمندند. اما روزی دختر برای خداحافظی میآید، چون قصد دارد نزد پدرش که خارج از کشور است برود. محمود از او میخواهد که صبر کند و دختر میپذیرد، اما سالها بعد که محمود وارد جریانات سیاسی میشود نامههای دختر را پاسخ نمیدهد و رفتنش را به تاریخی بعد موکول میکند تا اینکه بر اثر فعالیتهای سیاسی به زندان میافتد و آنجا با دیدن یکی از اقوام دختر خبر فوت او را دریافت میکند. محمود اکنون در آستانه شصتسالگی همانند درخت گلابی که هنوز بوی کفشهای کتانی میم را میدهند بیبار شده و نمیتواند کتاب آخرش را تمام کند.
«مهمان مامان» یک فیلم کمدی خانوادگی به کارگردانی داریوش مهرجویی محصول سال ۱۳۸۲ است. این فیلم بر اساس کتاب «مهمان مامان» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی تولید شده است. مرادی کرمانی که خود از نویسندگانی است که آثارش مورد اقتباس قرار میگیرند، زمانی گفته بود: اقتباسهای داریوش مهرجویی از داستانهای خارجی هم بسیار موفق بوده؛ چون فکر مهرجویی فرنگی است و بومی فکر نمیکند؛ برای همین اقتباسهایش از کارهای خارجی خیلی خوب انجام شده است. در کارهای ایرانی هم آنهایی که نویسنده در کنار او بوده مانند فیلم «گاو» خیلی خوب از آب درآمده است.
مهرجویی میگفت زمانی که اثری را نتواند بسازد، ترجیح میدهد در وادی ادبیات بنویسد تا در آرزوی ساخت فیلم نماند. او رمانهایی را چون «در خرابات مغان»، «خاطرات پاریس»، «عوج کلاب»، «به خاطر آن رسید لعنتی» و «سفر به سرزمین فرشتگان» از خود به جا گذاشته است.
مهرجویی درباره «در خرابات مغان» گفته بود: برای نوشتن رمان «در خرابات مغان» یادم است که در حال خواندن کتابی از نجیب محفوظ بودم. در این داستان شخصیت داستانی در حال نماز خواندن و نیایش با خداوند بود. در آنجا جملهای گفت که خیلی روی من اثر گذاشت. البته این را هم بگویم که من از هفتسالگی تا پانزدهسالگی نماز میخواندم و تحت تأثیر محیط خانواده قرار داشتم و به حسینیه میرفتم. بنابراین آن تجربههای عرفانی که در کتاب از آن صحبت میکنم برای من به صورتی رخ داده است و برای من در کتاب «در خرابات مغان» این شخصیت دینی شکل گرفت. در عین حال پسرعمهای در آمریکا دارم که شغلش نزدیک به شغل شخصیت اصلی داستان «در خرابات مغان» بود و من از این مسئله هم بهره گرفتم و بقیه داستان را تخیل کردم.
«عوج کلاب» مربوط به دورانی است که مهرجویی در سفری برای یک پروژه سینمایی راهی اروپا میشود و به سبب اینکه برخی داروهای گیاهی را با خود همراه داشته به او مظنون میشوند و بازداشتش میکنند و… .
رمان «به خاطر آن رسید لعنتی» این نویسنده و کارگردان نیز با تاکید بر مشکلات کارمندی به قضایای مشکلات بروکراسی اداری و پیچ و خمهای این موضوع میپردازد.
و بالاخره کتاب «سفر به سرزمین فرشتگان» به ماجرای زن و شوهری تحصیلکرده تعلق دارد که هر دو در حوزه کاری خود نخبهاند اما کار چندانی برای آنان نیست. این زن و شوهر که یکی در رشته کامپیوتر و دیگری در رشته موسیقی فعال است در حالی که در ابتدای زندگی مشترکشان گرفتار مشکلات مالی هستند برنده نوعی لاتاری میشوند و نویسنده با اتکا به همین شانس به ماجراهای چگونگی برخورد با مهاجران در کشورهای اروپایی میپردازد.
دیگر کتاب مهرجویی «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» است؛ حدیث زندگی فیلمساز جوانی که میخواهد فیلم بلند بسازد، اما محور حوادث رمان را عشق و حسادت او به نامزدش – سلما – تشکیل میدهد.
رمان «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» شباهتی به آثار سینمایی مهرجویی ندارد. به عبارتی در نوع گفتوگوها، شخصیتپردازیها و یا حتی لحن داستان نمیتوان نزدیکی بخصوصی با آثار سینمایی داریوش مهرجویی یافت. رمان را شخصیت اصلی آن یعنی سلیم مستوفی (دانشجوی فیلمسازی) با زبانی روان، به شکل من راوی روایت میکند.
رمان از زبان سلیم با شرح یک حس شوم به نام حس حسادت آغاز میشود. حسی که سلیم آن را مایه تمام بدبختیهای جامعه ما میداند و معتقد است که هیچ کس از این حس بیبهره نمانده است و شاید تمام اتفاقات رمان نیز، همه از همین حس ناشی میشود. به خاطر همین حس است که آدمی دست به انجام بسیاری از کارها میزند که منتهی میشود به بروز سوء تفاهمها، گلهمندیها، شکوه، شکایت، قهر و جدایی و … .
«جهان هولوگرافیک» (نظریهای برای توضیح تواناییهای فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز و جسم) اثری است به قلم مایکل تالبوت با ترجمه داریوش مهرجویی که درباره آن اظهار کرده است: جهان خود یک هولوگرام غولپیکر است. به این شکل در کتاب «جهان هولوگرافیک»، «مایکل تالبوت» تجارب فراطبیعی ذهن، مسئلههای تئوری کوانتوم، ماوراءالطبیعه و سایر معماهای حلنشده بدن و مغز را تشریح میکند.
خبر شوک آمیز و تلخ قتل داریوش مهرجویی و همسرش در کابوس شبانه ۲۳ مهر ماه را باورمان نیست، ای کاش صبح از خواب بیدار میشدیم و به جای آنکه خبر تلخ رفتن خالق «گاو»، «هامون»، «اجارهنشینها» را میدیدیم، خودمان را کنار سینما فلسطین در سیل جمعیتی پیدا میکردیم که در انتظار تماشای «سنتوری» در جشنواره بودیم اما گویا خبر درست است و باید ناباورانه از کارنامه سینمایی یکی از بنیانگذاران موج نو سینمای ایران بنویسیم.
به نقل از رسانه سینمای خانگی از ایسنا، آذر ماه سال ۱۴۰۰ به بهانه تولد داریوش مهرجویی با او تماس گرفتیم، او که آخرین فیلمش «لامینور» در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ اکران شد، هنوز خاطرات تلخ توقیف «سنتوری» را یادآوری میکرد.
مهرجویی در طول بیش از نیم قرن فیلمسازی، علاوه بر خلق شخصیتهای ماندگار در سینما، بازیگرانی را با فیلمهایش به سینمای ایران معرفی کرده که هر کدام یا ستاره شدند یا مسیری تازه پیشرویشان باز شد؛ مثل عزتالله انتظامی، خسرو شکیبایی، بیتا فرهی، علی مصفا و لیلا حاتمی.
آثار او در سالهای دور وقتی که شرکت در جشنوارههای جهانی اینچنین مرسوم نشده بود، در جشنوارههای معتبری مثل ونیز، برلین، کن، شیکاگو و توکیو شرکت داشت و جایزههایی هم گرفت؛ اما به همان میزان فیلمهایش دچار ممیزی یا عدم نمایش شدهاند.
او در آخرینم مصاحبه با ایسنا درباره اینکه آیا قصد ساخت فیلم جدیدی را ندارد، ضمن گلایه از برخی ممیزیها گفته بود: کلا هم شرایط طوری است که با این گرانی و تورم، فیلمسازی صرف نمیکند، چون ساخت یک فیلم دستکم ۱۰ میلیارد تومان هزینه دارد و باید موقع اکران ۳۰ میلیارد بفروشد تا به پول اولیهاش برسد.
مهرجویی یادآور شده بود: من این روزها در حال نوشتن خاطراتم هستم، آنجا خیلی از مسائل را درباره آنچه بر سر فیلمهایم آمد میگویم.
کارگردان «اجاره نشینها» با وجود گلههایی که داشت تاکید میکرد: با همه این اتفاقها میدانم که سینما پابرجا میماند چونجوانها هر روز مشتاق فیلمسازی میشوند و جلو میآیند. سینما تفریح مردم است و برای همین، این همه سینما در سالهای اخیر ساخته شده است؛ هر چند جای افسوس دارد که وقتی ما میگفتیم سینما کم است، چیزی نمیساختند اما حالا که وضع فیلمها به اینجا رسیده، این همه سالن سینما ساخته شده است.
مهرجویی که روزگاری به آمریکا رفت تا در دانشگاه فقط سینما بخواند، رشته اصلیاش را به فلسفه با گرایش سینما تغییر داد و در دهه ۱۳۴۰ شروع به فیلمسازی کرد تا سال ۴۸ که یکی از آثار ماندگار سینمای ایران یعنی «گاو» را ساخت؛ فیلمی که تولیدش سختیهای خود را داشت و تهیهکنندههای زیادی آن را رد میکردند، چون آن روزها دور، دورِ فیلمهایی مثل «گنج قارون» با رقص و آواز بود.
او در همان سالهای قبل از انقلاب چند فیلم دیگر از جمله «دایره مینا» را ساخت و چند سال بعد از انقلاب هم با «اجاره نشینها» یکی از بهترین فیلمهای کمدی سینما را ثبت کرد.
مهرجویی در سال ۶۸ تصمیم به ساخت فیلمی میگیرد که هیچ تهیهکنندهای حاضر به همکاری برای تولید آن نمیشود، چون آن را در فروش موفق نمیدانند ولی مهرجویی که دوست داشت آنچه را در سر دارد بسازد برای اولین بار خودش تهیهکنندگی یک فیلم را برعهده میگیرد و این طور میشود که «هامون»، یکی از به یادماندنیترین فیلمهای مهرجویی و سینمای ایران میشود.
«بانو»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «بمانی»، «درخت گلابی» و «مهمان مامان» دیگر کارهای مهم و شاخص این فیلمساز در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ بودند تا اینکه سال ۸۵ «سنتوری» ساخته شد؛ فیلمی که در جشنواره فجر تحسینبرانگیز بود و جایزه هم گرفت، اما شبِ اکران عمومیاش توقیف شد. این توقیف که ضربه سختی برای مهرجویی بود، سه ماه بعد به قاچاق دیویدی فیلم ختم شد.
او که در تمام این سالها مشغول نوشتن و ترجمه هم بوده، پس از «سنتوری» بهسراغ ساخت فیلمهایی رفت که دیگر مثل قبل علاقهمندان و مخاطبانش را راضی نمیکرد؛ فیلمهایی که اگرچه شاید با دغدغه شخصی و اجتماعی مهرجویی ساخته شدند اما انتظار طرفداران مهرجویی را برآورده نکردند و این تصور را پیش آوردند که شاید دوران اوج او هم با تاراج «سنتوری» به پایان رسیده است.
اما مهرجویی که چند سالی بود میخواست قصهای دیگر از «سنتوری» بسازد، در آستانه نهمین دهه زندگیاش فیلم «لامینور» را ساخت که سال گذشته اکران شد.
و اما یکی از آخرین برنامههای که برای داریوش مهرجویی تدارک دیده شد، در ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ انجمن فیلم کوتاه ایران بزرگداشتی برای داریوش مهرجویی ترتیب دادند که در آن نشان ایسفا را اهدا کردند.
در بخشی از مراسم به روال سال های قبل که تندیس ایسفا به یک فیلم ساز قدیمی اهدا می شد، فیلم کوتاهی پخش شد که در آن نشان ایسفا در منزل داریوش مهر جویی به او اهدا شد، این فیلم ساز سخنان کوتاهی را خطاب به فیلم سازان مطرح کرد که از اهمیت این نوع فیلم سازی سخن می گفت و تاکید می کرد که فیلم سازی کوتاه،کار سختی است چون در زمان کوتاه باید حرفت را مطرح کنی .
خالق “اجاره نشینها”، “هامون”، “لیلا”، “مهمان مامان” ، “سارا” یادآور شده بود که خودش ۱۰ فیلم کوتاه ساخته است و از دست اندرکاران آکادمی فیلم کوتاه که در این روزگار کرونا زده این نشان را به او دادند، تشکر کرده بود.
داریوش مهرجویی فیلمهای چون الماس ۳۳ ، آقای هالو، مدرسه ای که میرفتیم، بانو، درخت گلابی، میکس، دختر دایی گمشده، بمانی،طهران تهران، آسمان محبوب، نارنجیپوش، اشباح و … را هم در کارنامه هنریاش دارد و در گزارشهای بعدی مبسوطتر درباره کارنامه سینماییاش خواهیم نوشت.
*منبعی که برای تاریخ تولد داریوش مهرجویی به آن استناد شده، دانشنامه سینمای ایران تالیف عباس بهارلو است که ۱۷ آذر سال ۱۳۱۹ در آن قید شده در حالی که در برخی منابع دیگر مثل ویکیپدیا سال ۱۳۱۸ درج شده است.
میترا مهتریان یکی از کارگردانان مستند «سینهما رکس» که به بازخوانی حادثه تلخ آتشسوزی سینما رکس میپردازد، به طرح نکاتی درباره لزوم توجه بیشتر به فرآیند عرضه آثار مستند پرداخت.
به گزارش رسانه سینمای خانگی، میترا مهتریان یکی از کارگردانان مستند «سینهما رکس» که با موضوع بازخوانی حادثه آتشسوزی سینما «رکس» به تازگی بهصورت اینترنتی عرضه شده است، در گفتگو با مهر درباره این مستند توضیح داد: حادثه آتشسوزی سینما رکس یکی از معدود حوادث تلخ و فجیع درباره سینماست و شامل همه مردم ایران و خارج از مرزهای ایران میشود. در این حادثه انسانهایی از همه طبقات و سلیقهها و اعتقادات و ایدئولوژیها در جای مهمی به نام سالن سینما دور هم جمع شده بودند تا شاید برای دقایقی از واقعیت زندگی خود فاصله بگیرند و به تماشای قصه آدمهای دیگری بنشینند. آنها با امید به لذت بردن از سینما، از خانه بیرون رفتند ولی هرگز به منزل بازنگشتند! روایت این قصه تلخ، بیشک همه طیف مخاطبی را میتواند با خود همراه کند.
این مستندساز درباره اینکه در مستند خود تلاش کرده از نگاه صرفاً سیاسی پرهیز کند و به ابعاد انسانی و اجتماعی حادثه آتشسوزی سینما رکس بپردازد، گفت: سینما رکس تا مدتها به یک کلیدواژه خط قرمزی تبدیل شده بود اما به دور از قضاوت، میشود با وجوه دیگر حادثه روبرو شد و آن وجه دیگر را هم به نمایش گذاشت.
وی افزود: زمانی که اخبار حضور من و تیم تولید مستند «سینهما رکس» در شهر آبادان منتشر شده بود، همین اخبار باعث شد بعد از چهل سال، یک حرکت دولتی در شب سالگرد حادثه شکل بگیرد. همه ساله مردم این شهر بهصورت خودجوش برای برگزاری سالگرد و گرامیداشت قربانیان اقدام میکردند اما سالی که ما در آبادان حضور داشتیم شاهد حرکتی دولتی نیز بودیم که بی تأثیر از حضور ما نبود. حتی در فیلم هم بخشهایی از این مراسم وجود دارد که شهردار در حال سخنرانی است و بازگو میکند که شاید این اتفاق در هر جای دنیا رخ داده بود مسئولان اقدامات بهتری برای گرامیداشت یاد و خاطره قربانیانش انجام میدادند.
پایان کابوس ۴۰ ساله یک پدر
کارگردان «سینهما رکس» درباره بازخوردهای نمایش این مستند بیان کرد: زمان افتتاحیه نمایش مستند در باغ فردوس، فرزند یکی از قربانیان حادثه به عنوان یک شاهد زنده، اشک میریخت و میگفت این فیلم به کابوس چهل ساله پدرم پایان داده چون او به دلیل اینکه حرفهایش را جلوی دوربین زده، گویی بار امانت از دوشش برداشته شده و به زندگی برگشته است.
وی ادامه داد: با اشکهای آن خانم در بین جمعیت اشک ریختم و از درون راضی بودم که حداقل قدمی کوچک جهت ادای دین به قربانیان این حادثه برداشتهام. مخاطبانی که فیلم را در سینما دیده بودند با قربانیان احساس همذاتپنداری بیشتری داشتند و میگفتند ترس سوختن همین سینما تا انتها با ما همراه بود.
مهتریان تأکید کرد: فیلم مستند با تمام شدن در زمان تولید به پایان نمیرسد؛ تاثیراتش بر سوژهها و زندگی افراد بعد از تولید و نمایش تازه شروع میشود که من این تأثیرات را خوشبختانه شاهد بودم و افراد مرا از تحولات روحی خود بیخبر نگذاشتند. این دستاورد معنوی، دستاورد کمی برایم نبود هرچند به لحاظ مالی علیرغم گرفتن وام و قرض و بدهی، ساخت «سینهما رکس» برایم ریالی نفع مادی نداشته و هنوز درگیر پرداخت بدهیهای آن هستم اما برایم رضایتبخش است که یاد و خاطره قربانیان را زنده کردم و نگذاشتم فراموش شوند و البته این آغاز راه است.
این کارگردان سینمای مستند درباره وضعیت نمایش و عرضه فیلمهای مستند هم گفت: سینمای مستند در عرصه نمایش و عرضه وضعیت خوبی ندارد. شاید با توجه به حضور تشکلی به نام «هنروتجربه» و برگزاری جشنواره «سینماحقیقت» طی یکی دو سال اخیر که به شیوه برخط (آنلاین) هم برگزار شد، اتفاقهای خوبی رخ داده باشد اما اینها کافی نیست.
هیچ سازمان و نهادی تمایل به ریسک ندارد
وی افزود: تجربه نشان داده که «هنروتجربه» در شهرستانها یا اغلب کم رونق بوده و یا اصلاً با استقبال مواجه نشده است. کارهای زیربنایی برای عرضه مستند از سمت نهادهای ذیربط صورت نگرفته است. همواره راههای طی شده با تغییرات کم و بیش در اجرا دوباره تکرار شده که تأثیرگذار نبوده و متأسفانه راههای جدید هم امتحان نشده و تمایلی به ریسک در هیچ سازمان و نهادی هم دیده نمیشود بهعنوان مثال چه ایرادی دارد اگر تیزر چند مستند قبل از شروع بعضی فیلمهای پرمخاطب در سینماها نمایش داده و چند مستند معرفی شود؟ ما همیشه از ضعف فیلمنامه، طرح، فکر و اندیشه در فیلمنامهنویسان و فیلمسازان خود شکایت داریم اما واقعاً به ضعف و غیرعلمی بودن مدیریتهای خود در این زمینه هم معترف هستیم؟
این مستندساز ادامه داد: در وزارت علوم فرانسه یک مرکز مستند وجود دارد که کار این مرکز ساخت و جمعآوری فیلمهای مستند علمی آموزشی از فرانسه و سراسر جهان است. با یک دانشجوی دکترای مردمشناسی دانشگاه سوربن که ایرانی بود آشنا شدم. او برای پایاننامه دکتری میخواست فیلمی از غذاهای عشایر بختیاری بسازد. میگفت هزینه تولید فیلم را مرکز مستند وزارت علوم فرانسه تأمین میکند و این به معنی جمعآوری صدها فیلم مستند علمی از سراسر جهان در طول سال است و نشان میدهد یک برنامه هدفمند، مستمر و علمی در آنجا وجود دارد. در ایران کدام وزارتخانه، سازمان، نهاد، یا پلتفرمی حاضر به انجام چنین برنامهای خواهد بود؟
کارگردان «سینهما رکس» گفت: ما همیشه از ضعف فیلمنامه، طرح، فکر و اندیشه در فیلمنامهنویسان و فیلمسازان خود شکایت داریم اما واقعاً به ضعف و غیرعلمی بودن مدیریتهای خود در این زمینه هم معترف هستیم؟
مهتریان درباره ظرفیت فیلمهای مستند ایرانی برای جذب مخاطب در فرآیند اکران هم گفت: بدون شک این پتانسیل وجود دارد. حتی مخاطب عام هم امروز تشنه دانستن و کشف حقیقت و یافتن و دیدن رخدادهای واقعی است. بدون شک بخش عظیمی از مستندهای ساخته شده توسط مستندسازان، این قابلیت را دارد که مخاطبان عام را هم راضی کند و نظر آنها را جلب کند. تأثیرگذاری سینمای مستند نسبت به داستانی به مراتب چشمگیرتر است اما باید مسیر عرضه به درستی طراحی شود.
به پلتفرمها امیدوارم اما…
وی تأکید کرد: در این فرآیند من به نقش پلتفرمها خیلی امیدوارم. در همه جای دنیا واقعاً جایگاه پلتفرمها درست و معنادار است. أخیرا پلتفرم فیلم نت با نامی آشنا برای فیلمسازان فیلم کوتاه و مستند، تحت عنوان «سینمای دیگر» به نمایش آثار مستند اقدام کرده است. این نام برای ما آشناست چون نسل ما که در دهه شصت تولید فیلم کوتاه و مستند داشتیم خاطرمان هست برنامه خوبی با عنوان «سینمای دیگر» در تلویزیون هر هفته پخش میشد که یک برنامه ترکیبی از نمایش فیلم کوتاه، مستند و گفتگو با فیلمسازان و مدرسان و صاحب نظران بود.
تبلیغات فراگیر و همه جانبهتر میتواند باعث اقبال و رو آوردن همه اقشار مردم به تماشای فیلم مستند را به همراه داشته باشد اما در ایران متأسفانه پلتفرمها فقط به سمت حمایت از سینمای داستانی و سریالها گرایش دارند و اصلاً توجهی به سینمای مستند نشان ندادهاند
این کارگردان مستند ادامه داد: نمایش فیلمهای مستند در پلتفرمها اتفاق خجستهای است که چون هنوز زمان زیادی از آن نگذشته نمیتوان درباره عملکردشان قضاوت کرد اما همین که سینمای مستند وارد شبکههای خانگی شده و به خانهها میرود قطعاً اتفاق فرخندهای است که میتواند با بهره گیری از تجربیات روز دنیا موفق و درخشانتر پیش برود.
مهتریان تأکید کرد: در شبکهها و پلتفرمهای دنیا وقتی صحبت از تولید میشود برنامه اکران از قبل تعیین و مشخص شده و چارت زمانبندی اکران آماده است؛ حالا شما نگاه کنید به چرخه معیوب اکرانهای ما که یا با سلیقه داوران جشنوارهها تنظیم میشود و یا مدیران دولتی، و باز هم میتوان اشاره کرد که در آن سوی آبها علاوه بر سینماهای مخصوص عرضه و نمایش فیلم مستند، پلتفرم مخصوص فیلمهای مستند در ژانرها و گونههای خاص خود فیلمهای مستند نمایش میدهند و این پلتفرمها جدا از عرضه و نمایش در کار تولید مستند هم نقش دارند.
وی افزود: چه چیز بهتر از اینکه مستندساز فارغ از حمایتهای دولتی، از حمایتهای بخشهای خصوصی نیز بهرهمند شود. بدون شک وقتی پلتفرمها در تولید هم مشارکت داشته باشند راههای بهتری برای عرضه هم در نظر خواهند داشت. تبلیغات فراگیر و همه جانبهتر میتواند باعث اقبال و رو آوردن همه اقشار مردم به تماشای فیلم مستند را به همراه داشته باشد اما در ایران متأسفانه پلتفرمها فقط به سمت حمایت از سینمای داستانی و سریالها گرایش دارند و اصلاً توجهی به سینمای مستند نشان ندادهاند. وقتی این پلتفرمها که شکلی از تخصص در عرضه را به نمایش میگذارند، توجهی به مستند ندارند از مخاطب عام چه توقعی باید داشت؟!
مدیرانی که چرخه تولید مستند را از حالت رنگینکمانی خارج میکنند!
این مستندساز درباره اهمیت سوژهیابی مستندسازان برای جلب توجه مخاطبان هم گفت: به نظر من انتخاب سوژه و دست یافتن به موضوعات بکر و جذاب از طرف جمیع فیلمسازان به نحو درست و شایستهای انجام میشود اما سازمانها و نهادها، عامل بزرگی در مقابل تلاش مستندسازان برای جلب مخاطب هستند که با توجه به سیاستهای کشور سعی میکنند چرخه تولید را از شکل رنگینکمانی خارج و فقط به رنگهای خاکستری بسنده کنند.
وی ادامه داد: سوژههای دردسرساز، موضوعهایی که قصد پرسشگری داشته باشند و یا طرحهای که جنجالی باشند گاه از چرخه تولید حذف میشوند و حتی سعی میشود از چرخه نمایش و اکران و حضور جشنوارهای هم حذف شوند. وقتی در جایگاه مدیریت و سیاست، تصمیمگیری شود بدون شک با سلیقه مردم کاری ندارند و همین نه تنها باعث جذب مخاطب نمیشود که گاه باعث ریزش مخاطب نیز خواهد شد.
مهتریان گفت: مستندسازان ما وارد عرصههای فوقالعادهای شدهاند، وقتی دستشان برای انتخاب هر نوع سوژه باز باشد و تعدد موضوع را هر ساله شاهد باشیم، شک نکنیم که هر موضوع مخاطب خودش را به همراه میآورد. جعبه مدادرنگی ۱۷۲ رنگ، همه نوع سلیقهای را راضی میکند اما وقتی با یک جعبه که شش مدادرنگی خاکستری، سیاه، سفید، زرد، سبز و آبی مواجه باشیم به ناچار با همان تعداد مخاطب مواجه خواهیم شد.
به دنبال اعتصاب انجمن بازیگران هالیوود در پی شکست مذاکرات با استودیوها، دهها نفر از ساکنان، عمدتا شهروندان سالخورده بر اثر آتشسوزی عظیم دو ساختمان آپارتمانی در هالیوود، آواره شدند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، هفته گذشته انجمن بازیگران آمریکا که بیش از ۱۶۰ هزار بازیگر سینما و تلویزیون در این کشور را دربرمیگیرد، هم به صف معترضان پیوستند.
از ماه می انجمن نویسندگان سینما و تلویزیون آمریکا دست به اعتصاب زده بودند که هفته گذشته انجمن بازیگران هالیوود نیز به صف آنها پیوستند. در طول ۶۳ سال گذشته، نخستین بار است که استودیوها با اعتصاب دوگانه انجمن نویسندگان (WGA) و همچنین انجمن بازیگران (SAG-AFTR) مواجه شدهاند.
در پی آتش عظیم در این دو ساختمان، بسیاری از ساکنان در یک پناهگاه موقت صلیب سرخ آمریکا اقامت داشتند که روز جمعه به آنها گفته شد پناهگاه در حال تعطیل شدن است. پناهگاه صلیب سرخ پس از اطمینان از اینکه ساکنان آواره میتوانند برای اسکان به پناهگاههای بیخانمان ها یا جای دیگری نقل مکان کنند، بسته شد.
به گفته اندرو کوزیمانو یکی از ساکنان، این تجربه مانند یک کابوس بد است. صلیب سرخ به کوزیمانو کمک کرد تا یک آپارتمان جدید پیدا کند، اما او گفته که اجاره بها خیلی زیاد است.
دیگر ساکنان آواره شامل اعضای انجمن بازیگران هستند که در حال حاضر در اعتصاب به سر میبرند.
یکی از اعضای انجمن گفته من میخواهم در صفوف اعتراضها بمانم.
ساکنان آواره گفتند که علاوه بر احساس ناامیدی، بسیار خشمگین هستند و ادعا میکنند ساختمان آپارتمانشان به قدری خراب بوده که حتی صدای هشداردهندههای دود هنگام وقوع آتش سوزی هم خاموش نشده است.
دهها تن از ساکنان که به دلیل آتشسوزی گسترده آپارتمان در هالیوود در هفته گذشته آواره شدند، پس از پایان کمکهای صلیب سرخ خود مجبور به یافتن مکان دیگری برای اقامت هستند.
زیور حجتی کارگردان فیلم «زنان لجمن» که برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره منطقهای سینمای جوانان شده است، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این فیلم با سوژهای تلخ پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، در همین سالهایی که سینمای بلند داستانی ایران شرایط چندان ایدهآلی را در جذب مخاطب و فروش در گیشه تجربه نمیکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
فیلم کوتاه «زنان لجمن» بیستونهمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان عواملش بودیم.
«زنان لجمن» که با حمایت انجمن سینمای جوانان ایران به تولید رسیده است، سوژهای ملتهب مرتبط به سالهای جنگ عراق علیه ایران دارد و داستان زنی را روایت میکند که حضورش در خط مقدم زمینهساز بروز یک بحران در زندگی شخصیاش شده است.
این فیلم به کارگردانی زیور حجتی از آثاری است که در جشنواره منطقهای سینمای جوان استان یزد جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرده است و به پشتوانه همین مقام، بهصورت مستقیم میتواند در جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران در سال جاری حضور داشته باشد.
آنچه میخوانید حاصل گفتگو مهر با زیور حجتی فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم کوتاه «زنان لجمن» است.
* فیلم شما قصه شوکهکنندهای دارد اما بد نیست از اسم فیلم شروع کنیم؛ «زنان لجمن» به چه معناست؟
«لجمن» یک اصطلاح نظامی است که مخففی متشکل از حروف ابتدایی عبارت «لبه جلوی میدان نبرد» است و در اصطلاحات نظامی خود ما هم مرسوم است. زمانی انجمن سینمای دفاع مقدس فراخوانی را منتشر کرد تحت عنوان «۴۰ سال، ۴۰ فیلم» و یکی از موضوعاتی که در این فراخوان مطرح شده بود، مربوط به آسیبهای جنگ بود. همین فراخوان جرقهای شد که سراغ چنین موضوعی بروم. شخصاً هم دغدغههایی در این زمینه داشتم و شروع به نگارش فیلمنامه کردم. وقتی متن را فرستادم از طرف داوران امتیاز بالایی دریافت کرد اما اتفاقی که افتاد آن فراخوان منجر به هیچ تولیدی نشد! گویا مدیران آن مجموعه تغییر کردند و اساساً با رویکرد مدیران قبلی مخالف بودند.
اگر هزینه تولید فیلم در حدود ۱۴۰ میلیون شده باشد، حدود ۳۵ میلیون تومان آن را انجمن، در قالب حمایت پرداخت کرد. در هر حال در مقطعی که من اصرار داشتم این فیلم را بسازم، با حمایت انجمن این اتفاق ممکن شد
میخواستند روی متنها بازبینی مجدد کنند اما من اصرار داشتم که همین متن خود را بسازم. با آن مجموعه به توافق نرسیدیم تا مدتی بعد که ماجرای پیچینگ انجمن سینمای جوانان پیش آمد. طرح این فیلم را برای انجمن سینمای جوانان اصفهان فرستادم و با پذیرش کار بهصورت حمایتی در تولید آن مشارکت کردند. اگر هزینه تولید فیلم در حدود ۱۴۰ میلیون شده باشد، حدود ۳۵ میلیون تومان آن را انجمن، در قالب حمایت پرداخت کرد. در هر حال در مقطعی که من اصرار داشتم این فیلم را بسازم، با حمایت انجمن این اتفاق ممکن شد.
* همین فیلمنامه را خوانده بودند و پذیرفتند در تولید مشارکت کنند؟
بله.
* آن زمان فکر میکنم مسئولیت انجمن با سیدصادق موسوی بود.
بله. اتفاقاً کلیت فیلم را که دیدند از نظر ساختار دوست داشتند اما از نظر محتوا و بهواسطه زیرمتنی که داستان فیلم داشت کمی نکته داشتند. بهخصوص که در نسخه که آن زمان برای آنها نشان دادم، صحنههایی در فیلم بود که داستان را مستقیمتر روایت میکرد و آنها با این میزان از صراحت در طرح موضوع مشکل داشتند. بعدها دو پلان را حذف کردیم و وقتی فیلم را به جشنواره منطقهای فرستادیم موفق به کسب جایزه شد. با توجه به اینکه آثاری که از جشنوارههای منطقهای جایزه کسب میکنند به طور مستقیم به جشنواره فیلم کوتاه تهران راه پیدا میکنند، امسال هم فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور خواهد داشت.
* مسئله «تجاوز» تقریباً سوژهای است که در هر مقطع زمانی میشود به آن پرداخت. چه شد که این داستان را در بستر جنگ روایت کردید؟
آنچه در فیلم به آن اشاره میشود بخشی از واقعیتهای جنگ ماست که برخی نمیخواهند مطرح شود. این نخواستن البته تا حدودی منطقی هم هست، اما از منظر سینمایی معتقدم خیلی زودتر از اینها باید سراغ چنین سوژههایی میرفتیم. واقعیت هم این است که در داستان فیلم اصل موضوع تجاوز چندان برایم مسئله نیست و معتقدم همیشه میتواند وجود داشته باشد، اما اینکه این تجربه تلخ در جریان جنگ روایت شود، برایم موضوعیت داشت به خصوص که تا کنون هیچ روایتی از آن نداشتیم.
* در یکی از سکانسهای فیلم «روز سوم» البته اشارهای به این جریان میشود…
آنجا اما با ورود کاراکتری که حامد بهداد نقشش را ایفا میکرد، این اتفاق رخ نداد. این موضوعی بود که واقعاً ذهنم را درگیر کرده بود و بهواسطه همان جرقهای که به آن اشاره کردم، سراغ ساخت آن رفتم.
* یکی از ویژگیهای فیلم «زنان لجمن» که بهخصوص در سکانسهای ابتدایی خیلی مشهود است، تلاش برای پایبندی به کلیشهها و قواعد ژانر وحشت است. چرا تا پایان این هویت ژانری را در روایت فیلم حفظ نکردید؟
جذابیت سینما برای من این است که میتوان در قالب آن کارهایی را انجام داد که خیلی پایبند قواعد خاصی نیست. در طول روایت یک فیلم هم لحن روایت میتواند تغییر کند و هم ژانر آن. آنچه برای من مهم است این است که محصول نهایی انسجام خود را حفظ کرده باشد. معتقدید این انسجام در فیلم وجود ندارد؟
مخاطب من باید با کاراکتر زن فیلم من همذاتپنداری کند و من دوست دارم مخاطبم هم به همان اندازه حالش بد شود تا موقعیت این زن را درک کند. اگر در لحظهای که باید حال مخاطب را بد کنم، حس خوبی به او منتقل کنم، اساساً بهعنوان کارگردان کارم را غلط انجام دادهام.
* بهنظرم در مواردی این تغییر لحن به یکدستی روایت شما آسیب زده است.
خب نظر شما حتماً محترم است اما من چنین نگاهی به فیلم ندارم. در میان مخاطبانی که فیلم را دیدهاند هم تاکنون با چنین بازخوردی مواجه نشده بودم.
* اصلاً چرا این داستان ملودرام را در قالب ژانر وحشت روایت کردید؟
در فیلمسازی بیش از هر چیز برای من فضاسازی اهمیت دارد و اینگونه نیست که از قبل تصمیم گرفته باشم در یک ژانر خاص فیلم بسازم. براساس متن است که تصمیم میگیرم با ابزارهایی که در اختیار دارم، چه فضایی را باید بسازم. این متن هم این قابلیت را داشت که در چنین فضایی روایت شود. خیلی هم در بند آن نبودم که حتماً باید یک فیلم در ژانر خاص بسازم.
* یکی از نکاتی که در داستان فیلم ذهن مخاطب را درگیر میکند، تناقضی است که میان حس کاراکتر اصلی نسبت به اطرافیانش در فیلم وجود دارد. اتفاقی که برای همه اطرافیان بهشدت مبارک است تبدیل به یک چالش و عذاب درونی برای شخصیت اصلی شده است و این تناقض لحظات وحشتناکی را برای او رقم میزند.
این موقعیت واقعاً موقعیت سختی است. شاید بتوانم بگویم تلخترین لحظاتی است که یک زن میتواند در زندگی آن را تجربه کند. کاراکتر در این موقعیت کشمکشهایی درونی با خود دارد که تبدیل به برخی کابوسهای شخصی برای او شده است. حتی گاهی تصمیم به اقداماتی میگیرد که حتی فکر کردن به آن تکاندهنده است. در مقاطعی هم چالشهایی برای طرح موضوع با شوهرش دارد که مدام با تردید با آن مواجه میشود.
* قصههای تلخ در سینما واقعاً جذاب هستند و نمیتوان این موضوع را کتمان کرد اما دو رویکرد در روایت قصههای تلخ وجود دارد. هم میتوان آن را در قالبی بیان کرد که برای مخاطب اذیتکننده نباشد و در عین تأثیرگذاری حال بدی را به او منتقل نکند و هم میتواند چنان عریان به تلخیها بپردازد که تمام تلخی آن در جان مخاطب رسوب کند. فکر نمیکنید فیلم «زنان لجمن» کمی از جنس دوم است و در مقاطعی خیلی حال مخاطب را بد میکند؟ این موضوع در سینمای بلند ما هم جای طرح دارد که ما تا کجا مجاز هستیم که برای روایت یک داستان تلخ، حال مخاطب را بد کنیم؟
من چنین نگاهی ندارم و قائل به این مرز نیستم. وقتی قرار است موضوعی تا این اندازه تلخ را روایت کنید، قطعاً حسی که دارید به مخاطب منتقل میکنید هم یک حس تلخ است. بالاخره مخاطب من باید با کاراکتر زن فیلم من همذاتپنداری کند و من دوست دارم مخاطبم هم به همان اندازه حالش بد شود تا موقعیت این زن را درک کند. اگر در لحظهای که باید حال مخاطب را بد کنم، حس خوبی به او منتقل کنم، اساساً بهعنوان کارگردان کارم را غلط انجام دادهام.
* «غم» بهعنوان یک «حس» میتواند از طریق روایت شما به مخاطب منتقل شود اما بد کردن حال مخاطب موضوع دیگری است. بهصورت مصداقی وقتی قرار است براثر فشار روحی یا جسمی یکی از کاراکترها در فیلم بالا بیاورد و دچار تهوع شود، هم میتوان به گونهای این لحظه را کارگردانی کرد که مخاطب متوجه این وضعیت کاراکتر شود، هم میتوان با یک قاب بسته از لحظه بالا آوردن کاراکتر، مخاطب را هم دچار حالت تهوع کرد! نکتهای که من عرض میکنم ناظر به این است که حالت دوم چه الزامی دارد؟
من این فیلم را دو سال پیش ساختهام و همین امروز هم فیلمنامههای آمادهای برای ساخت فیلم بلند دارم، اما مسیری که برای ورود فیلمسازی مانند من به سینمای بلند وجود دارد، کمی غیرقابلپیشبینی است. این دشواریها فیلمسازانی که در ابتدای مسیر قرار دارند را بیشتر اذیت میکند متوجه منظور شما شدم. این مرز بستگی به این دارد که کارگردان تا چه اندازه میخواهد موضوعی که مدنظر دارد را بیواسطه با مخاطبش مطرح کند. مشخصاً من برای این فیلم احساس کردم این زن آنقدر در چنین موقعیتی حالش میتواند بد باشد که به همان اندازه مخاطب هم میتواند حال بد را حس کند. البته به قول شما شاید میشد در برخی جزییات، رویکرد دیگری داشت اما برای شخص من این اندازه نمایش عریان تلخیها، جذابیت بیشتری داشت.
اما به این نکتهای که شما میگویید هم میتوان فکر کرد و شاید اگر من باردیگر بخواهم فیلمی درباره یک موضوع تلخ بسازم، به گونهای دیگر جزییات آن را با مخاطبم در میان بگذارم. زمان ساخت این فیلم این مدل را انتخاب کردم و شاید برای فیلمهای بعدی سراغ مدلهای دیگری بروم.
* کاراکتر اصلی فیلم برای تصمیمگیری در موقعیتی که در آن قرار گرفته شده، دچار تردیدهایی است که شاید برای یک زن معمولی چندان قابل درک نباشد. در چنین موقعیتی احتمالاً یک زن خیلی زود تصمیم نهایی را برای رها شدن از کابوسی که گرفتار آن شده است میگیرد.
درباره این تردیدها دو نکته را مدنظر قرار دهید. اول اینکه این زن یک پرستار در میدان جنگ است و طبیعتاً شخصیتی محکم دارد. چنین کاراکتری احتمالاً خیلی اهل نشان دادن واکنشهای آنی نیست و با تأمل بیشتری تصمیم میگیرد. دلیل دیگر هم بحث ارتباط او با خانواده و همسرش است. او حتی در چند نوبت میخواهد اصل داستان را به همسرش بگوید اما وقتی شرایط او را میبیند، بازهم دچار تردید میشود.
* بهعنوان سوال پایانی برنامهای برای ورود به سینمای بلند ندارید؟
من این فیلم را دو سال پیش ساختهام و همین امروز هم فیلمنامههای آمادهای برای ساخت فیلم بلند دارم، اما مسیری که برای ورود فیلمسازی مانند من به سینمای بلند وجود دارد، کمی غیرقابلپیشبینی است. این دشواریها فیلمسازانی که در ابتدای مسیر قرار دارند را بیشتر اذیت میکند. این فرآیند نیاز به آسیبشناسی دارد. من جزو فیلماولیهایی هستم که از سوی بنیاد فارابی هم تأیید شدهام و از آنجایی که آدم بیشفعالی هم در زمینه نوشتن هستم، همین الان فیلمنامه آماده برای کار دارم اما رفتوآمدها و پیگیریها برای امکان ساخت فیلم بلند، گاهی آدمها را خسته میکند. امیدوارم برای من این فرصت فراهم شود که بتوانم فیلم بلندم را بسازم.