رسانه سینمای خانگی- در فجر امسال چه خواهیم دید

امسال آثاری به بخش «سودای سیمرغ» و «نگاه نو» چهل و دومین جشنواره فیلم فجر راه پیدا کردند که هر کدام داستان و ماجرایی متفاوت دارند از این رو به صورت تفصیلی به معرفی آنها پرداختیم.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، جشنواره فیلم فجر که یکی از مهمترین و معتبرترین جشنواره‌های سینمایی در کشور محسوب می‌شود، هر سال به صورت ثابت در بهمن ماه برگزار می‌شود. این جشنواره علیرغم فراز و فرودهایی که داشته، جایگاهش را میان هنرمندان، سینماگران و مردم حفظ کرده است و به جزو معدود دوره‌هایی که به دلیل کرونا و برخی وقایع اجتماعی دستخوش تحول شد، تاکنون به صورت مرتب برگزار شده است. حضور در این رویداد و راه پیدا کردن در بخش «سودای سیمرغ» جشنواره را شاید بتوان یکی از اهداف هر فیلمسازی دانست. به سیاق هر ساله، در گزارش پیش‌رو، فیلم‌های حاضر در بخش «سودای سیمرغ» و «نگاه نو» را که امسال به جشنواره اضافه شد، مرور می‌کنیم.

درامی متفاوت از دیار ترک‌زبان‌ها

فیلم سینمایی «آبی روشن» به کارگردانی قاسم (بابک) لطفی خواجه پاشا و تهیه‌کنندگی سید محمدحسین میری، اولین محصول مشترک سازمان هنری رسانه‌ای اوج و فارابی است که نویسندگی آن را امیر ابیلی و داود گنجوی به صورت مشترک برعهده داشته‌اند.

بابک خواجه‌پاشا پیش از این با فیلم سینمایی «در آغوش درخت» در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت که موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و دیپلم افتخار بهترین کارگردانی شد. پیش بینی می‌شود داستان این فیلم به موضوع مردی تبریزی می‌پردازد که با مشکلاتی مواجه است و نقش این کاراکتر را مهران احمدی بازی می‌کند.

در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون مهران احمدی، مهران غفوریان، سارا حاتمی، مرتضی امینی‌تبار، روح‌الله زمانی، علی‌اکبر اصانلو، کاظم هژیرآزاد، سامان مهکویه و … به ایفای نقش می‌پردازند.

سایر عوامل اصلی «آبی روشن» عبارتند از مجری طرح: وحید معدنی، مدیر فیلمبرداری: پیمان عباس‌زاده، تدوین: حسین جمشیدی‌گوهری، موسیقی: فرید سعادتمند، طراح صحنه: امیر زاغری، مدیر تولید: سید مقصود میرهاشمی، طراح چهره پردازی: کامران خلج، طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی،، مدیرصدابرداری: اشکان پورتاجی، طراح لباس: الهام ترکمن، مدیر برنامه ریزی: امید همتی‌فراز، دستیار اول کارگردان: امیر رونقی، طراح جلوه‌های ویژه میدانی: ایمان کرمیان، طراحی جلوه‌های بصری: امین پهلوان‌زاده، منشی صحنه: آرزو قربانی، عکاس: صمد قربان‌زاده، روابط‌عمومی: الهام عرشی‌زاده.

شهید شیرودی روی پرده سینما دوباره جان می‌گیرد

«آسمان غرب» عنوان فیلم جدید محمد عسگری به تهیه‌کنندگی حبیب‌اله والی‌نژاد است که اولین روایت سینمایی از دلاورمردی‌های خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی و دیگر هم‌رزمانش در هوانیروز ارتش محسوب می‌شود. این فیلم، رویدادهای مربوط به یک ماه ابتدایی جنگ تحمیلی در منطقه غرب کشور را بررسی می‌کند و با فشرده‌سازی در فیلمنامه، مجموعه حوادث را در بازه زمانی سه روزه به تصویر می‌کشد.

«آسمان غرب» دومین تجربه کارگردانی محمد عسگری پس از ساخت فیلم سینمایی «اتاقک گلی» است و در لوکیشن‌های متعدد استان کرمانشاه فیلمبرداری شده است. این فیلم سینمایی محصول بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی سوره است که با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی ایران ساخته شده است.

امیرحسین آرمان در این فیلم با چهره‌ای متفاوت در کارنامه کاری خود، در قامت سرلشکر شهید حسین ادبیان از فرماندهان غیور نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، جلوی دوربین رفته است. همچنین، میلاد کی‌مرام نیز ایفاگر نقش شهید شیرودی در این فیلم است.

آغوش باز متفاوت بهروز شعیبی

فیلم سینمایی «آغوش باز» به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیه‌کنندگی علیرضا سرتیبی، از جمله آثار کنجکاوی برانگیز جشنواره چهل و دوم خواهد بود. این فیلم پیش از این با نام «هم‌آهنگ» پروانه ساخت گرفته بود که برای حضور در جشنواره فیلم فجر، به «آغوش باز» تغییر نام داده است.

«آغوش باز» ششمین اثر سینمایی بهروز شعیبی است که پیش از این کارهایی چون «بدون قرار قبلی»، «روز بلوا»، «دارکوب»، «سیانور» و «دهلیز» را ساخته است. فیلمنامه «آغوش باز» را مهرداد کوروش‌نیا و محمدسجاد نجفی به طور مشترک نوشته‌اند. شعیبی پیش از این در جشنواره جهانی و ملی فجر داوری کرده و با تمام فیلم‌های کارنامه کارگردانی‌اش در جشنواره فیلم فجر حضور داشته است.

در خلاصه داستان فیلم آمده است: «سه قصه عاشقانه … سه زوج در فراز و نشیب روابط عاطفی، فرصت پیدا می‌کنند به تعریف جدیدی از عشق برسند.»

مهدی هاشمی، احترام برومند، حسن معجونی، حامد کمیلی و محسن کیایی در کنار گلاره عباسی، شبنم گودرزی، جواد خواجوی، وحید نفر، علی عطایی، روژین فاطوری‌فر، ساینا توکلی، میثم نوروزی، سهیل هژبر، مسعود خانی، هاتف شعیبی و نفس نکی بازیگران این فیلم هستند.

همچنین برخی از عوامل فیلم سینمایی «آغوش باز» عبارتند از مجری طرح و سرمایه‌گذار: محمدمهدی عسکری، نویسندگان فیلمنامه: مهرداد کوروش‌نیا و محمدسجاد نجفی (بر اساس طرحی از بهروز شعیبی)، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، تدوین: خشایار موحدیان، مدیر تولید: مسعود زمانی، موسیقی: مسعود سخاوت‌دوست، طراح چهره‌پردازی: فاطمه کمالی و زهرا کمالی، طراح جلوه‌های بصری: محمد برادران، طراح صحنه: محمدرضا میرزامحمدی، طراح لباس: شیوا رشیدیان، طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان، صدابردار: عباس رستگارپور، دستیار اول کارگردان: نگار جنیدی، مدیر تدارکات: مرتضی اسکندری، برنامه‌ریز: حامد مختاری، منشی صحنه: غزل رشیدی، عکاس: مسعود اشتری، روابط عمومی: محمد کفیلی، طراح لوگو: روح الله موحدی.

نگاهی به حادثه تراژیک ملی در «احمد»

فیلم سینمایی «احمد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و تهیه‌کنندگی حبیب‌اله والی‌نژاد به عمل قهرمانانه شهید احمد کاظمی در ۱۸ ساعت ابتدایی زلزله مهیب بم به عنوان یک حادثه تراژیک ملی می‌پردازد. این اثر برای اولین بار قصه‌ای ناگفته از ۱۸ ساعت ابتدایی حادثه تراژیک زلزله بم و اقدامی قهرمانانه در این ساعات پرالتهاب را همزمان با بیستمین سالگرد این اتفاق روایت می‌کند.

امیرعباس ربیعی پس از فیلم‌های سینمایی «لباس شخصی» و «ضد» در فضای تاریخی، فیلم سینمایی «احمد» را در ژانر حادثه‌ای و در فضای متفاوت مقابل دوربین برده است. «احمد»، محصول مشترک سازمان سینمایی سوره حوزه هنری و موسسه تصویرشهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است.

تینو صالحی‌، هنرمند باسابقه عرصه تئاتر، در این اثر ایفاگر نقش شهید کاظمی است. همچنین، توماج دانش‌بهزادی با ایفای نقش یک پژوهشگر علمی و دانشگاهی در فیلم سینمایی «احمد» حضور دارد.

فیلمی که حواشی‌اش بر متنش غلبه کرد!

«بهشت تبهکاران» جدیدترین اثر بلند سینمایی مسعود جعفری جوزانی به تهیه‌کنندگی فتح‌الله جعفری جوزانی و علی قایم مقامی در نخستین اکران خود در بخش مسابقه «سودای سیمرغ» در چهل و دومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر روی پرده می‌رود.

داستان «بهشت تبهکاران» در سال ۱۳۲۹ روایت می‌شود سالی که احمد دهقان نماینده مجلس، روزنامه‌نگار و مدیر تئاتر «نصر» توسط حسن جعفری در خیابان لاله‌زار تهران به قتل می‌رسد.

در «بهشت تبهکاران» بازیگرانی چون امیرحسین آرمان، لادن مستوفی، سحر جعفری جوزانی، پژمان بازغی، حمید گودرزی، رضا یزدانی، بهنام تشکر، هومن برق نورد، حسام منظور، رضا شفیعی جم، فریبا متخصص، فخرالدین صدیق شریف، اسماعیل خلج، علیرضا جلالی تبار، محمدرضا هاشمی، سهیل برخورداری، حمید متقی، فتح‌الله جعفری جوزانی، مهدی مهریار و جواد طوسی به هنرنمایی پرداخته‌اند و همچنین در این اثر سینمایی افسانه بایگان و فرهاد قایمیان با نقش آفرینی خود، حضور افتخاری دارند.

برخی عوامل فیلم سینمایی «بهشت تبهکاران» عبارتند از کارگردان: مسعود جعفری جوزانی، مدیرفیلمبرداری: امیر کریمی، تدوین: مهدی حسینی وند، موسیقی: فردین خلعتبری، فیلمنامه: مسعود جعفری جوزانی، فرید مصطفوی، طراح صحنه و لباس: اصغر نژاد ایمانی، طراح چهره‌پردازی: مهین نویدی، طراحی و ترکیب صدا: سید محمود موسوی نژاد، صدابردار: آرش برومند، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، جلوه‌های بصری: کامیار شفیع پور، مدیرتولید: بهزاد هاشمی، عکاس: علی نیک رفتار، دستیاران کارگردان: علی مهرآسا، مهدی حاجی یوسف، پارسا هاشمی، مشاور رسانه‌ای: منصور جهانی و تهیه‌کنندگان: فتح‌الله جعفری جوزانی، علی قایم مقامی.

سال گذشته، نام فیلم «بهشت تبهکاران» در بین فیلم‌های بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش رزرو قرار گرفته بود که همین موضوع حواشی را برای این فیلم در دوره چهل و دوم رقم زد. اما طبق پیگیری‌های خبرنگار مهر؛ مشخص شد که سال گذشته تنها ۴۰ دقیقه از راش های این اثر سینمایی به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر ارایه شده بود و «بهشت تبهکاران» به صورت رسمی در دوره گذشته در جشنواره فیلم فجر حضور نداشته است.

نکته مهم این است که در صورت‌جلسه‌ای که درباره حضور فیلم‌ها در جشنواره فیلم فجر نوشته می‌شود؛ قید شده است فیلم ناقصی که فرم حضور پر کرده در صورتی که تکمیل شود، می‌تواند سال آینده بازبینی شود و «بهشت تبهکاران» نیز از این دست فیلم‌ها است. در واقع این فیلم سال گذشته ناقص بوده و حتی به مرحله بازبینی نیز نرسیده است.

رمال پیری که جلوی دوربین کلاری رفت

«تابستان همان سال» عنوان تازه‌ترین ساخته محمود کلاری در مقام کارگردان است که تهیه‌کنندگی آن را علی اوجی برعهده دارد. مهران مدیری در این فیلم ایفاگر نقش یک رمال پیر است.

محمود کلاری سال گذشته و بعد از گذشت ۲۲ سال از ساخت آخرین فیلمش تصمیم گرفت تا سومین فیلم سینمایی خود با نام «همچون در یک آینه» را به تهیه‌کنندگی علی اوجی جلوی دوربین ببرد. این فیلم در سکوت خبری وارد مرحله تولید شد و برای حضور در بخش مسابقه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر از داستان و بازیگرانش رونمایی شد. در فیلم جدید محمود کلاری که به دلیل شباهت با آثار ناصر تقوایی به «تابستان همان سال» تغییر نام داده است، علی شادمان عهده دار نقش اصلی است و در کنار او بازیگرانی چون فریبا نادری، سمیرا حسن پور، صابر ابر، پژمان بازغی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

«تابستان همان سال» داستان پسر بچه هفت ساله‌ای است که پیش رمالی می‌رود تا دزد طلاهای عمه اش را از آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان می‌آورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت، هر آن‌چه از تعاریف عمه‌اش درباره شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده بازگو می‌کند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دوراز انتظار برای کل خانواده می‌شود.

محمود کلاری سابقه همکاری با فیلمسازان شاخصی همچون مرحوم علی حاتمی، مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی‌کیا، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را در کارنامه دارد و اولین بار در سال ۱۳۷۵ فیلم «ابر و آفتاب» را به عنوان کارگردان جلوی دوربین برد که موفقیت‌هایی هم به دست آورد. باید دید فیلم جدید او که در سکوت خبری تولید شده است، می‌تواند موفقیت‌های قبلی‌اش را ادامه دهد.

سوژه‌ای از دل بنگلادش پر از رنگ و فقر

فیلم سینمایی «دروغ های زیبا» به تهیه کنندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم، محصول مشترک ایران و بنگلادش با حضور سوپراستار بنگلادش، جایا احسن و دیگر بازیگران این کشور از جمله شمون فاروق، ریکیتا ناندینی، شهیدالزمان سلیم، شاهد علی، شاهین میردها و جان پل سرمادیراس و بازیگر کودک شاتی، در لوکیشن‌های شهرهای داکا و قاضی پور مقابل دوربین بایرام فضلی رفت. ملودرام اجتماعی «دروغ‌های زیبا» در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر رونمایی می‌شود.

فیلم از زمان ساخت، به دلیل حضور ستاره‌های سینمای بنگلادش، مورد توجه مطبوعات این کشور قرار گرفت. بنگلادش با جمعیتی بیش از صد و هشتاد میلیون نفر به وسعت استان کردستان است که پر تراکم‌ترین کشور جهان محسوب می‌شود و سینما در این کشور متأثر از سینمای هند و از بزرگترین دغدغه‌های مردم آن است.

مرتضی آتش زمزم نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما و تلویزیون، ساخت فیلم‌های سینمایی «آخرین گزارش»، «بن‌بست»، «مرگ سپید»، «مالیخولیا»، «سیمین»، «هولیا»، «قهرمان من» و «نیروانا» و همچنین مستندهای سینمایی «رودی که کشته شد» و «شرم بودا» را در کارنامه دارد. همچنین، «قهرمان من» به نویسندگی و کارگردانی او، پاییز امسال در سی وپنجمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم کودک موفق به دریافت پروانه زرین بهترین فیلمنامه و پروانه زرین بهترین کارگردانی شد.

عوامل «دروغ های زیبا» عبارتند از نویسندگان: مرتضی آتش زمزم، ممیت الرشید، صدابردار: فرامرز مختاری، صداگذار: حسین قورچیان، تدوین: کاووس آقایی، موسیقی: فواد حجازی، طراح پوستر: بهزاد خورشیدی، منشی صحنه: عطیه پیرعلی، مدیر تولید بنگلادش: محمد فاسول عفران، مدیر تولید ایران: ابوالفضل آتش زمزم، گروه کارگردانی: ضیاالحق منیر، حسین سیمونتو، ناهید السلام نیلای، طراح گریم: محبوب الرحمن مانیک، گروه فیلمبرداری: محمد کوثر، سهیل رعنا، حبیب الرحمان، عجوم خان، گروه تولید: شکیل حسین، محمد شفیق، اسکندر، محمد نور، مسعود جلال کبیر، دستیار صحنه: محمد آلوم، مشاور پروژه: سید موسی حسینی، مجری طرح: محسن آتش زمزم، مشاور رسانه‌ای: هادی اعتمادی مجد، محصول مشترک ایماژ سینما از ایران و ماکسیموم و سی ته سینما بنگلادش.

کلید زدن «دست ناپیدا» با چفیه و انگشتر متبرک رهبری

پنجمین فیلم سینمایی انسیه شاه حسینی به تهیه‌کنندگی سید سعید سیدزاده، «دست ناپیدا» نام دارد که درباره زنان حوضه خوان پشت جبهه است که لباس می‌شستند و در واقع روایت‌گر زندگی زنی است که ۲۰۰ فانوسقه خونین روی دوش دارد و همه را در آب کارون شسته و آن‌ها را به جبهه می‌فرستد.

انسیه شاه حسینی، ایده «دست ناپیدا» را از فیلم «شب به‌خیر فرمانده» گرفته است. شاه حسینی که از زمان تولید آخرین فیلمش ۱۱ سال می‌گذرد، تنها کارگردان زنی است که در دوره چهل و دوم جشنواره فیلم فجر، فیلمش به جشنواره راه پیدا کرده است. معصومه بافنده، نسرین احمدخانی، اعظم سادات موسوی، زیبا عسکری و… بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد شهید و امور ایثارگران، سرمایه‌گذار این فیلم هستند. وجه تسمیه «دست ناپیدا» از قطعه شعر مولانا یعنی «دست ناپیدا گریبان می‌کشد، من پی دست و گریبان می‌روم» برداشت شده است. بر این اساس، «دست ناپیدا» نگاه متفاوت و شاعرانه‌ای را نسبت به دفاع مقدس دنبال می‌کند.

شاه حسینی، خرداد ماه امسال در گفت‌وگویی مطرح کرده بود که رهبر معظم انقلاب عوامل این فیلم را دعا کردند که بتوانند این اثر ارزشمند را به خوبی تولید و آن را تقدیم نگاه مهربان ملت عزیز ایران کنند و توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز هدیه‌ای به وسعت یک دنیا انگیزه برای عوامل فیلم ارسال کردند. شاه‌حسینی اضافه می‌کند که با خود عهد بستیم با همین چفیه و انگشتر متبرک رهبری، آغاز تولید فیلم را در سرزمین حماسه و ایثار کلید بزنیم.

سودای مهاجرت، بی پولی و فرزندآوری در یک فیلم

فیلم سینمایی «دو روز دیرتر» با موضوع فرزندآوری و ازدیاد جمعیت به کارگردانی اصغر نعیمی و نویسندگی رضا مقصودی و حمید اکبری خامنه و براساس طرحی از سیدمحمد حسینی و تهیه‌کنندگی محسن شیرازی در بنیاد فرهنگی روایت فتح تولید شده است.

در این فیلم سینمایی که با رویکرد طنز اجتماعی ساخته شده است سینا مهراد، پردیس احمدیه، فرهاد آییش، گوهر خیراندیش، کمند امیر سلیمانی، سید جواد یحیوی، سیاوش چراغی‌پور، محمد فیلی و علیرضا داوودنژاد به عنوان بازیگر حضور دارند.

برخی از عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از مشاور تهیه کننده: سید جمال ساداتیان، مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی، تدوین: میثم مولایی، آهنگساز: مسعود سخاوت دوست و طراح چهره پردازی: عباس عباسی.

در خلاصه داستان «دو روز دیرتر» آمده است: «سهیل و مریم زوج جوانی که سودای مهاجرت دارند، علیرغم توصیه‌های پدر و مادر مریم از فرزندآوری خودداری می‌کنند تا اینکه پدر مریم تصمیم می‌گیرد مبلغی را که از خواهرش به ارث برده، بین نوه‌هایش تقسیم کند. سهیل و مریم که برای مهاجرت نیاز به پول دارند تصمیم می‌گیرند بچه‌دار شوند اما فوت ناگهانی غلامحسین محاسبات آن‌ها را برهم می‌زند تا اینکه ….»

بنیاد فرهنگی روایت فتح سرمایه‌گذار اصلی این پروژه سینمایی است که در تولید این فیلم با بنیاد سینمایی فارابی و مؤسسه بهمن سبز حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی مشارکت دارد.

ماجرای مراسم عروسی که چند بار به‌هم خورده…

حسین نمازی که کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی «شه‌سوار» را برعهده دارد پیش از این، تجربه موفق «شادروان» و «آپاندیس» را در کارنامه خود ثبت کرده است. داستان «شه‌سوار» طی سه شبانه روز و در یک مراسم عروسی رخ می‌دهد.

این فیلم سینمایی محصول بنیاد سینمایی فارابی است که با مشارکت بخش خصوصی تولید شده است. مهرداد صدیقیان، الناز حبیبی، هادی کاظمی، عباس جمشیدی‌فر، گیتی قاسمی، سعید عطایان، ایمان برات‌پور، حافظ نبی زاده، مهرناز افلاکیان، ناهید استواری، با هنرمندی عزت‌الله رمضانی‌فر با حضور امیر دژاکام بازیگران فیلم «شه سوار» هستند.

در خلاصه داستان «شه‌سوار» آمده است: به دنبال درگذشت پدر خانواده در جریان برگزاری عروسی که چندبار به هم خورده است، خانواده او قصد پنهان کردن این خبر را دارند.

سایر عوامل فیلم سینمایی «شه سوار» عبارتند از تهیه کننده اجرایی: سعید عطایان، مشاور تهیه کننده: سعید خانی، مجری طرح و مدیر تولید: پیمان حجازی، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، فیلمبردار: حامد اوتادی، طراح گریم: امید گلزاده، طراح صحنه: وحید زارع‌مند، طراح لباس: فاطمه صفری‌زاده، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، برنامه ریز: مسعود میمی، دستیار اول کارگردان: سعید بیات، منشی صحنه: حمیرا نعمت‌اله، جانشین مدیر تولید: شهرام شاهرخ، مدیر تدارکات: محسن قراخانلو، مدیر مالی: داود رواقی، تصویربردار پشت صحنه: شیما رییسی، عکاس: ریحانه زنگنه.

روایتی جدید از کربلا و روایت‌گری زینب (س)

فیلم سینمایی «شور عاشقی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی داریوش یاری با حضور بازیگرانی همچون شهره موسوی، پیام احمدی‌نیا، مهدی زمین‌پرداز، سیامک صفری، نادر فلاح، علی استادی، بهزاد دورانی، بهرام ابراهیمی، ساخته شده است. داریوش یاری با بهره‌گیری از یک فیلمنامه دراماتیک، روایت تفکربرانگیزی از حرکت کاروان اهل بیت (ع) در مسیر کوفه را به تصویر کشیده است.

در خلاصه داستان «شور عاشقی» آمده است: «زنی رسانه شد تا راست و دروغ در تاریخ جابه‌جا نشود.»

این فیلم که محصول مشترک بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد سینمایی فارابی است در آخرین مراحل فنی قرار دارد و پوستر و لوگوی آن را محمد روح الامین طراحی کرده است. اولین نمایش این فیلم در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر خواهد بود.

عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان: داریوش یاری، مدیر پروژه: مسعود زمانی، مدیر فیلمبرداری: فریدون شیردل، تدوین: امیر ادیب‌پرور، آهنگساز: مسعود سخاوت‌دوست، صدابردار: فرخ فدایی، طراح صحنه: پیام حسین سوری، طراح لباس: نیاز حمیدی، طراح گریم: شهرام خلج، صداگذار: محمود موسوی‌نژاد، جلوه‌های بصری رایانه‌ای: روزبه شمشیری، منشی صحنه: سیده معصومه موسوی، عکاس: علی عارف‌نسب، جانشین تهیه‌کننده: سعید حران اف، مدیر تدارکات: بهمن صدیق، دستیارکارگردان و برنامه‌ریزی: مهدی توکلی. بازیگران: شهره موسوی، پیام احمدی‌نیا، مهدی زمین‌پرداز، سیامک صفری، نادر فلاح، علی استادی، بهزاد دورانی، بهرام ابراهیمی، بابک والی، رضا خدادابیگی، میترا خواجه‌ییان، روح‌اله مهرابی، هادی آقاحسینی، مرتضی آقاحسینی، مرجان شکوفکی، پانته آ کی‌قبادی، مریم آهنگر.

۲ ساعت قبل از اعدام طیب به روایت بهروز افخمی

«صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی تازه‌ترین محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی، برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت می‌شود.

پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این ۲ شخصیت است که بهروز افخمی پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.

علاوه بر ارسطو خوش رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی، داود فتحعلی‌بیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، مهرداد نیکنام در نقش تیمسار، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان و فریبا آذرشب در نقش مادر حاج اسماعیل رضایی در تازه‌ترین ساخته بهروز افخمی نقش آفرینی می‌کنند.

بهروز افخمی درباره این فیلم گفته است: فیلمنامه «صبح اعدام» را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشته‌ام. دیالوگ‌های طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آورده‌ام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» مصاحبه‌های مختلفی با لوطی‌های تهرانی دارد که طیب را می‌شناختند و نثر آن تهرانی قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود.

صبحانه‌ای با زرافه‌های سروش صحت

سروش صحت علاوه بر این‌که در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به عنوان بازیگر در «بی بدن» ایفای نقش دارد، اما خود در کسوت کارگردان با فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» در این دوره فیلم فجر حضور خواهد داشت.

ترکیب متفاوت بازیگران دومین فیلم سروش صحت، نشان از موفقیت آن در گیشه خواهد داشت؛ بهرام رادان سال‌ها بعد از بازی در «بی پولی» دوباره پا به دنیای طنز و کمدی گذاشته است و به نظر می‌رسد باید با یک بهرام رادان متفاوت روبرو شویم. حضور پژمان جمشیدی بعد از تجربه بازی در «جهان با من برقص» نشان می‌دهد سروش صحت روی توانایی‌های کمدی او حساب ویژه‌ای باز کرده است. هوتن شکیبا که بعد از درخشش در سریال لیسانسه‌ها و فوق لیسانسه‌ها در نقش حبیب تبدیل به یکی از ماندگارترین شخصیت‌های تلویزیونی شد، حالا باز هم با همکاری مجدد با سروش صحت تلاش می‌کند خاطرات خوش «لیسانسه‌ها» را برای مخاطب زنده کند. بیژن بنفشه‌خواه نیز از جمله بازیگران قدیمی در عرصه کمدی است که حضورش در فیلم سروش صحت بعد از چندین تجربه مشترک همکاری یک اتفاق خوب است. هادی حجازی‌فر در «صبحانه با زرافه ها» در نقشی متفاوت می‌تواند به یکی از آس‌های صحت در جشنواره امسال تبدیل شود.

فیلم سینمایی «صبحانه با زرافه‌ها» به تهیه‌کنندگی سید مصطفی احمدی است.

پرتره‌ای از پروین اعتصامی به تهیه‌کنندگی محمدرضا شریفی‌نیا

فیلم سینمایی «معجزه پروین» که امسال در بخش سودای سیمرغ چهل و دومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شریفی‌نیا، پرتره‌ای از داستان زندگی پروین اعتصامی شاعر معاصر ایرانی است.

مارال بنی آدم، آزیتا حاجیان، محمدرضا شریفی نیا، حسین پاکدل، محمدعلی نجفی، امیرحسین صدیق، رامین ناصر نصیر، رضا فیاضی، بیژن بنفشه خواه، یوسف صیادی، حسام نواب صفوی، ملیکا شریفی نیا، محمد شعبان‌پور، الهه جعفری، محمدرضا شهبانی نوری، مریم ورزی، محمد ساربان، مجید جعفری، شهراد بانکی، عباس علی محمدی و امیررضا انوریان از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

گروه سازنده «معجزه پروین» نیز عبارتند از مدیر فیلمبرداری: فرشاد خالقی، مهدی حسینی وند، تدوین: مهدی حسینی وند، آهنگساز: بهزاد عبدی، مدیر صدابرداری: ارسلان کیان ارثی، طراح چهره پردازی: شهرام خلج، طراح صحنه: مسعود اوسطی، صحنه آرا: سوفیا شکری، طراح لباس: رویا ابراهیمی، دستیار اول کارگردان: رهام مخدومی، مدیر برنامه ریزی: حسین متحد، منشی صحنه: سحرناز ضیایی، عکاس: احمدرضا شجاعی، اصلاح رنگ و نور: نیما دبیرزاده، صداگذاری: مهرداد جلوخانی، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقا بیک، مستند پشت صحنه: مریم ورزی، گروه تولید و تدارکات: امیر فیاض، علیرضا حق شناس، سعید هرانُف، حمید نخعی، محصول: وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و بنیاد سینمایی فارابی.

روایتی از بسیجی نوجوان چابهاری در «میرو»

فیلم سینمایی «میرو» به‌کارگردانی حسین ریگی و تهیه‌کنندگی سعید الهی در ژانر کودک و نوجوان و در بستر روایتی از دوران مقدس ساخته می‌شود و سومین اثر سینمایی حسین ریگی بعد از فیلم‌های «لیپار» و «هوک» طی سال‌های اخیر است. این فیلم در ژانر کودک و نوجوان تولید شده و در بستر قصه‌ای متعلق به دوران دفاع مقدس در دهه ۶۰ روایت می‌شود.

«میرو» با محوریت نمادین یکی از بسیجیان نوجوان شهرستان چابهار و اراده وی برای عزیمت به جبهه‌های جنگ، تحت تاثیر سردار شهید حاج قاسم میرحسینی ساخته شده است.

بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد سینمایی فارابی سرمایه‌گذاران فیلم سینمایی «میرو» بوده و سعید الهی که مستند اخیرش به‌نام «قوی دل» در جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» موفق به کسب ۴ تندیس در بخش‌های کارگردانی و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد.

«میرو» با حضور بازیگرانی چون سودابه بیضایی، امیررضا دلاوری، حمید ابراهیمی، آرزو تاج‌نیا، ابوالفضل همراه، مهدی دین‌محمدپور، ایوب افشار و جمعی از هنرمندان بومی استان سیستان و بلوچستان در تلاش است تا در موعد مقرر به چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برسد.

مهاجرت و فروپاشی خانواده سوژه کاوه سجادی حسینی شد

کاوه سجادی‌حسینی با ملودرامی زنانه درباره مهاجرت و فروپاشی خانواده به جشنواره فیلم فجر آمده است. فیلم سینمایی «نبودنت» به کارگردانی کاوه سجادی حسینی، درباره زنی به نام مرضیه است که چند سالی است در انتظار همسرش است اما شوهرش نمی‌تواند به خانه بازگردد. سحر دولتشاهی، امیرآقایی، آزاده صمدی، فرید سجادی حسینی، رضا بهبودی، علیرضا ثانی‌فر و شیوا سرمست بازیگران این فیلم هستند.

«نبودنت» چهارمین فیلم بلند سینمایی کاوه سجادی حسینی است که آخرین حضور او در جشنواره فیلم فجر مربوط به فیلم «بوفالو» بود که در سی و سومین دوره این جشنواره به نمایش درآمد.

«نبودنت» درامی اجتماعی است که به قلم کاوه سجادی حسینی به نگارش درآمده است که البته قرار بود سال ۹۶ توسط او کارگردانی شود که به تعویق افتاد و حالا برای چهل و دومین جشنواره فیلم فجر آماده شده است.

جلوه «نوروز» با علی نصیریان دوچندان می‌شود

فیلم سینمایی «نوروز» جدیدترین ساخته سهیل موفق است که سابقه ساخت آثار کودک و نوجوان را دارد. توجه به آیین‌های ملی از جمله عید نوروز از جمله ویژگی‌های این فیلم است.

در خلاصه داستان فیلم نوروز آمده است: «نوروز در راه است، اما اهریمن در کمین است تا نوروز و بهار را از بین ببرد. عمو نوروز در مسیر کلبه ننه سرما و جستجوی حاجی فیروز دچار سانحه می‌شود و طوفانی بزرگ آغاز می‌شود.»

علی نصیریان، شبنم مقدمی، مهدی هاشمی، افشین هاشمی، مهتاب ثروتی، سیاوش چراغی‌پور، علی آرا، طاها شادی‌فر، سحر حسینی و علی بوراک سیلان بازیگران این فیلم هستند.

از عوامل اصلی نوروز می‌توان به تهیه‌کننده: محمدرضا نادری، مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی، برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان: علی جناب، منشی صحنه: سعیده دلیریان، مدیر تولید: مهدی چراغی، طراح لباس: آزاده قوام، طراح صحنه: سیامک کاری‌نژاد، طراح گریم: محسن دارسنج، صدابردار: منصور شهبازی، طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، جلوه‌های بصری: امیر ولیخانی، تدوین: کاوه ایمانی، موسیقی: بهمن دهقانیار، عکاس: سمیرا بخشی اشاره کرد.

فیلم اولی‌های بخش «نگاه نو» را بیشتر بشناسید

اولین قدمی که «تمساح خونی» شد

جواد عزتی اولین تجربه کارگردانی‌اش را در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر پشت سر می‌گذارد و از این منظر یکی از اتفاقات جالب این جشنواره به حساب می‌آید. کامران حجازی مدیر تولید سریال «زخم کاری» که تهیه‌کنندگی آثاری چون «مرد بازنده» و «کت چرمی» را در کارنامه دارد در چهارمین همکاری مشترک با عزتی تهیه‌کننده فیلمش هم شده است.

علاقه عزتی به فضای اجتماعی و سابقه حضورش در فیلم‌هایی چون «شنای پروانه»، «خورشید» و «جان‌دار» باعث شده است فضای فیلم «تمساح خونی» هم به آثار متاخری که بازی کرده است نزدیک باشد.

در این فیلم سینمایی که نقش اصلی آن را جواد عزتی بر عهده دارد، عباس جمشیدی‌فر، سعید آقاخانی، الناز حبیبی، بهزاد خلج و شبنم قربانی نقش‌آفرینی می‌کنند.

در خلاصه داستان «تمساح خونی» آمده است: «من یه تمساحم، یه تمساح خونی‌! یه آدم زخمی که کل زندگیش فقط باخته و چیزی برای از دست دادن نداره … ولی باز دلش ریسک‌های بزرگ می‌خواد!»

روایت موقعیتی متناقض در «قلب رقه»

«قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور و تهیه‌کنندگی سعید پروینی از فیلم‌های بخش نگاه نو جشنواره امسال است. در این فیلم، موقعیتی متناقض روایت شده است و سوژه تقیانی پور، رخ دادن جنایت و خشونت عاشقانه‌ای در دل جنگ است؛ همان شمه‌ای که در سریال‌ها و کارهای قبلی‌اش نیز در نظر گرفته بود.

این کارگردان از ابتدا برای ایفای نقش اصلی فیلمش، شهرام حقیقت دوست را در نظر گرفته بوده است چراکه سابقه همکاری او با شهرام حقیقت دوست به تئاتر برمی‌گردد.

کشور سوریه لوکیشن اصلی فیلم «قلب رقه» است. «قلب رقه» به عنوان محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد رسانه‌ای بیان در جشنواره فیلم فجر روی پرده می‌رود و شهرام حقیقت دوست، فرهاد قایمیان، محمدرضا شریفی‌نیا، هدایت هاشمی، عبدالرضا نصاری، مصطفی ساسانی و شادی مختاری بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.

شهید زین‌الدین در قامت سجاد بابایی جان می‌گیرد

فیلم سینمایی «مجنون» به تهیه‌کنندگی عباس نادران تازه‌ترین محصول سینمایی سازمان اوج است که به روایت زندگی یکی از شهدای شاخص دوران دفاع مقدس می‌پردازد. کارگردانی فیلم «مجنون» را مهدی شامحمدی برعهده دارد که از کارگردانان شناخته‌شده در سینمای مستند است و با این فیلم اولین کارگردانی فیلم بلند سینمایی را در کارنامه خود تجربه می‌کند.

عباس نادران که تهیه‌کنندگی «مجنون» را برعهده دارد هم در مقام تهیه‌کننده تا به امروز فیلم‌هایی همچون «شاه‌کش» و «شادروان» را به سرانجام رسانده است و هم، این پروژه اولین همکاری او با سازمان اوج محسوب می‌شود.

پس از فیلم‌های «ایستاده در غبار» با روایتی از زندگی حاج احمد متوسلیان، «منصور» با روایتی از زندگی شهید منصور ستاری و «غریب» با روایتی از زندگی شهید محمد بروجردی، حالا «مجنون» تازه‌ترین محصول سازمان اوج محسوب می‌شود که به زندگی شهید مهدی زین‌الدین می‌پردازد که فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی بود و در سال ۶۳ در منطقه سردشت در پی درگیری مستقیم با نیروهای مسلح دشمن در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.

عشق به سینما در «آپاراتچی»

فیلم سینمایی «آپاراتچی» که به کارگردانی علی طاهرفر، پاییز امسال جلوی دوربین رفته بود، دلبستگی‌های یک نقاش ساختمان عاشق سینما را روایت می‌کند که با اشتیاق تمام به تولید چند فیلم کوتاه موفق شده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است. این فیلم با نگارش حسین تراب‌نژاد و احسان لطفیان برداشتی آزاد از کتاب «آپاراتچی» نوشته روح الله رشیدی است که رویدادهای آن در اوایل دهه ۶۰ شهر تبریز می‌گذرد.

این اثر محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی، سازمان سینمایی سوره و مدرسه سینمایی اندیشه و هنر «ماه» به تهیه‌کنندگی سجاد نصراللهی است. تورج الوند، فاطمه مسعودی‌فر و رضا ناجی در کنار بازیگرانی چون هومن برق‌نورد، بهنام تشکر، امید روحانی و علیرضا استادی در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند. وحید مبصری، امین گلستانه، حسین عابدینی و ولی فروتن از دیگر بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

قربانعلی طاهرفر متولد ۱۳۵۱ تبریز و در حال حاضر عضو شورای بررسی فیلم و فیلمنامه استان است. وی از سال ۱۳۶۱ وارد انجمن سینمای جوان شده و در سال ۱۳۷۲ اولین فیلم خود را با نام «خاک آشنا» ساخته است. طاهرفر در سال ۱۳۷۵ اولین مجموعه تلویزیونی خود را با موضوع کودک و نوجوان، به نام «سحرخیزان کوچک» تولید کرده و «ترمینال غرب»، از جمله آثار اوست که فانوس هفتمین جشنواره عمار را کسب کرده است. همچنین نویسندگی و کارگردانی ۶ فیلم بلند، کارگردانی بیش از ۱۰ فیلم کوتاه و ۸ مجموعه تلویزیونی نیز در کارنامه او به چشم می‌خورد.

«آپاراتچی» را می‌توان از معدود فیلم‌های حاضر در جشنواره فجر دانست که فیلمنامه آن اقتباس از یک کتاب است و نکته دیگر، درباره آپاراتچی این است که این فیلم درباره عشق به سینما است.

ماجرای دستبرد به «باغ کیانوش»

فیلم سینمایی «باغ کیانوش» به عنوان اولین محصول مشترک باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اثری ماجراجویانه و با محوریت نوجوانان است که فیلمنامه آن به صورت اقتباسی و توسط رضا کشاورز حداد به نگارش درآمده است.

رضا کشاورز حداد که نخستین تجربه کارگردانی سینمایی خود را پشت سر می‌گذارد، پیش از این چندین فیلم کوتاه از جمله «تریبون»، «تعمیرکار»، «ناهارترین»، «ترسناک نیست»، «هیات همراه»، «مداد رنگی»، «تکیه‌گاه»، «هدیه»، «آخرشه» و… را تولید کرده که عمدتاً در ژانر کودک نوجوان بوده‌اند و همچنین کارگردانی یکی از اپیزودهای سریال تلویزیونی «تازه وارد» به تهیه‌کنندگی محمدجواد موحد را برعهده داشته است. این کارگردان جوان چهارمین هنرمند فیلم اولی است که توسط باشگاه فیلم سوره به سینمای ایران معرفی می‌شود.

داستان رمان «باغ کیانوش» در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق در روستایی از توابع شهر همدان اتفاق می‌افتد. حمزه و عباس تصمیم می‌گیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. این ماجرا با سقوط یک هواپیمای بمب‌افکن عراقی در نزدیکی باغ هم‌زمان می‌شود. سقوط هواپیما و ورود خلبان آن به باغ کیانوش ماجراهای جالبی رقم می‌زند.

شهرام حقیقت‌دوست، علیرضا آرا، مجید پتکی، با حضور عباس جمشیدی‌فر بازیگران اصلی این فیلم سینمایی را تشکیل می‌دهند.

عوامل این پروژه عبارتند از تهیه کننده: محمد جواد موحد، نویسنده و کارگردان: رضا کشاورز حداد، مجری طرح: محمد گودرزی، مشاور کارگردان: حسین دارابی، مشاور نویسنده: احسان ثقفی، مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی، طراح صحنه: بابک کریمی طاری، مدیر صدابرداری: حسین بشاش، طراح گریم: محمود دهقانی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: سیاوش رمضانلو، تدوین: سیاوش کردجان، موسیقی: بامداد افشار، طراح لباس: مجید لیلاجی، مدیر تولید: محمداسماعیل کلبی آبادی، طراح و ترکیب صدا: رامین ابوالصدق، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، جلوه‌های ویژه کامپیوتری: محمد عبدی، انیمیشن: میلاد محمدی، عکاس: سعید کریمی و حسن شجاعی، روابط عمومی: عطیه موذن.

«بی بدن» و حواشی ادامه‌دارش!

فیلم «بی بدن» اولین ساخته سینمایی مرتضی علیزاده احتمالاً یکی از فیلم‌های مهم و جنجالی جشنواره فیلم فجر ۴۲ است، فیلمی که هنوز نمایش داده نشده حواشی بسیاری را ایجاد کرده است.

«بی بدن» فیلمی جنایی است که از یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ الهام گرفته است؛ پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت. بر این اساس، غزاله شکور دختر ۱۹ ساله‌ای بود که روز ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۲ به دست آرمان عبدالعالی کشته شد و جسدش هرگز پیدا نشد. آرمان عبدالعالی در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشت. روند طولانی رسیدگی به پرونده قتل غزاله شکور در نتیجه مفقودی جسد و همین‌طور صدور احکام متعدد اعدام و لغو در آخرین لحظات این پرونده را پیچیده کرد. عبدالعالی سرانجام در دادگاه مجرم شناخته و بامداد چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ به دار آویخته شد. از این پرونده به عنوان یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی ایران یاد می‌شود.

سروش صحت، گلاره عباسی، الناز شاکردوست و نوید پورفرج ایفاگر نقش‌های اصلی «بی بدن» هستند.

کاظم دانشی کارگردان مستعد و جوان ایران که پیش از این فیلم «علفزار» را ساخته بود، فیلمنامه «بی بدن» را نوشته است. «علفزار» نیز که در دوره چهل و یکم جشنواره فیلم فجر حضور داشت، حواشی کم نداشت.

حاشیه‌های فیلم سینمایی «بی بدن» از جایی رسانه‌ای شد که سایت مشرق با اطلاعات کامل از فیلمنامه و سیر داستانی فیلم خواستار توقف پخش آن شد. آن‌طور که این سایت ادعا کرده «بی‌بدن» یک اثر جسور در نشان دادن جزییات یک پرونده مهم قضایی است و خانواده عبدالعالی نیز نسبت به ساخت این فیلم راضی نیستند. فشارها برای حذف این فیلم از فهرست آثار حاضر در جشنواره تا جایی بالا گرفت که برخی بدون تماشای فیلم آن را اثری ضد امنیت ملی معرفی کردند!

فیلمی جذاب برای فوتبالی‌ها درباره معلم اخلاق

در سال‌های اخیر فیلم‌هایی در مورد زندگی برخی ورزشکاران ساخته و اکران شده است که به جز فیلم «جهان پهلوان تختی»، سایرین خیلی مورد استقبال اهالی ورزش قرار نگرفتند اما احتمالاً فیلم «پرویز خان» به کارگردانی علی ثقفی و تهیه‌کنندگی سازمان سینمایی اوج برای جامعه فوتبال جذابیت‌های خاصی خواهد داشت. این فیلم آخرین مراحل فنی خود را پشت سر می‌گذارد و قرار است در اکران ویژه میزبان بسیاری از چهره‌های فوتبالی به ویژه اعضای سابق تیم ملی فوتبال ایران باشد.

«پرویز خان» به زندگی و اتفاقات دوران مربی‌گری مرحوم پرویز دهداری مشهور به معلم اخلاق اختصاص دارد که در مقطعی از حضور او در تیم ملی و استعفای دسته جمعی تعدادی از ملی پوشان را شامل می‌شود.

سعید پورصمیمی، مریم سعادت، خسرو احمدی، حمیدرضا پگاه، بهنام تشکر، علی باقری، المیرا دهقانی، مهدی قربانی، یاسین مسعودی، محمدصادق ملک، نیما نادری، یدالله شادمانی، مهدی فریضه، روزبه رئوفی، منوچهر علیپور، امیر دانشجو، سید ابوالفضل موسوی، نصیر ساکی، امیرمهدی کوشکی، اسکندر کوتی بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

سایر عوامل «پرویز خان» عبارتند از مدیر تولید: رضا زنجانیان، مدیر فیلمبرداری: وحید ابراهیمی، مدیر صدابرداری: میثم یاردیلو، طراح صحنه: محسن خدابخشی، طراح لباس: آزاده قوام، طراح چهره پردازی: امید گلزاده، تدوین: حسن حسندوست، طراح جلوه‌های بصری: سیدهادی اسلامی، صداگذار: حسین قورچیان، آهنگساز: بامداد افشار، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، دستیار اول کارگردان: علی غیاثوند، مدیر تدارکات: امیر مرایی، برنامه ریز: سحر زرندی، عکاس: حبیب مجیدی، مجری طرح: استودیو بادبان.

داستان زن سرپرست خانواده و صیغه محرمیت…

فیلم سینمایی «شکار حلزون» نخستین اثر سینمایی محسن جسور در مقام کارگردان و به تهیه‌کنندگی مصطفی سلطانی است که در بخش نگاه نو چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به رقابت خواهد پرداخت.

«شکار حلزون» روایتگر قصه مینو، زن جوان سرپرست خانواده‌ای است که برای تامین معاش در یک شرکت خدماتی و نظافتی مشغول به کار است‌. او با پیشنهاد شغل پرستاری از پدر یک جوان مواجه می‌شود که شرط پذیرفتن این شغل با حقوق مناسب، جاری شدن صیغه محرمیت میان آن‌هاست.

حسین پاکدل، فرناز زوفا، محمد سول صفری، مسعودرضا عجمی، رابعه مدنی، یاسمن ترابی، علی‌اکبر قاضی نظام، امیرعلی سخایی، میثم محمدی و زنده‌یاد حسام محمودی بازیگران «شکار حلزون» هستند.

محسن جسور دارای مدرک کارشناسی ارتباط تصویری از دانشگاه هنر سوره است و از فعالیت‌های او می‌توان به نویسندگی فیلمنامه فیلم‌های کوتاه «آن زن»، «بی آسمان»، «بهشت کجاست»، تله فیلم‌های «خشت بهشت»، «رقص روی یخ»، «چند کوچه پایین‌تر»، «ایستگاه سلام»، فیلم‌های سینمایی «آوا»، «به تهران خوش آمدید»، «چراغ‌های ناتمام»، «پله‌ها نزدیک است»، «این کوچه خالی است»، «فصل فراموشی یک طبقه گرسنه»، سریال‌های تلویزیونی «پردیسان» و «محکومین» اشاره کرد.

عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده و کارگردان: محسن جسور، تهیه‌کننده: مصطفی سلطانی، مدیر فیلمبرداری: احسان غفوریان، مجری طرح: مهدی عبادتی، مدیر تولید: علی‌حسین قاسمی، آهنگساز: امیریل ارجمند، تدوینگر: موحد شادرو، طراحی و ترکیب صدا: مهرداد جلوخانی، مدیر صدابرداری: هادی افشار، طراح صحنه و مدیر هنری: مرتضی پورحیدری، طراح چهره‌پردازی: رکسانا نیک‌پور، طراح لباس: ندا حسین‌پور، دستیار اول کارگردان و مدیر برنامه‌ریزی: احساس طرخورانی، مدیر تدارکات: زنده‌یاد هادی نوری، اصلاح رنگ و نور: محمد مرادی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: امیر مرشدزاده، طراح لوگوتایپ و گرافیک: بهداد صالحی، منشی صحنه: مونا افخمی، مشاور رسانه‌ای و مدیر روابط عمومی: مریم قربانی‌نیا.

ملکه‌ای که پس از ۹ سال به ثمر نشست

پروانه زرین بهترین دستاورد فنی و هنری، پروانه زرین بهترین بازیگر کودک و نوجوان و پروانه زرین ویژه هیات داوران سی و پنجمین دوره جشنواره بین المللی فیلم‌های کودکان و نوجوان، از موفقیت فیلم سینمایی «ملکه آلیشون» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی ابراهیم نورآور محمد است، به همین دلیل به طور مستقیم وارد بخش مسابقه جشنواره فجر شده است.

در خلاصه داستان فیلم «ملکه آلیشون» آمده است: آدور در کودکی زندگی فقیرانه‌ای را با پدربزرگش سپری کرده. پدر و مادر او به دست موجودی شیطانی به نام کایوت از بین رفته‌اند اما به او گفته‌اند تب جنگل باعث مرگ آن‌ها شده است. آدور از جنگل به شدت متنفر است. روزی آدور با پدربزرگش بحث می‌کند و از خانه فراری می‌شود و به جنگلی مخوف می‌رسد. تونل زمان او را به داخل خود می‌کشد و بعد به جنگل سوخته‌ای که حاکمش یک پری به اسم ملکه آلیشون است، فرستاده می‌شود.

نسترن سیفی، نسیم عبدی، امیررضا اسماعیلی، سعید فاضل ساعتچی، صبا منصوری، فاطمه زحمتکش، عارف امرج شکری، آرزو مهتری، شانلی محمدی و میترا شجاعی بازیگران این فیلم هستند.

«ملکه آلیشون» از عجیب‌ترین فیلم‌های جشنواره است چرا که فیلمساز تمامی کارهای فیلمش را خودش انجام داده و در تیتراژ فیلم نامی غیر از خودش را نمی‌بینید. ساخت این فیلم حدود ۹ سال طول کشیده است و از این حیث یک رکورد محسوب می‌شود.

مشکلات نپتونی یک پسربچه صد و شصت ساله!

فیلم سینمایی «نپتون» به نویسندگی مرجان ساداتی، کارگردانی محمد ابراهیم غفاریان و تهیه‌کنندگی سیاوش امین‌پور در ۲ بخش سودای سیمرغ و نگاه نو چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور دارد.

در خلاصه داستان «نپتون» آمده است: «افسانه و همسرش به دلیل مشغله کاری از فرزند خود غافل شده‌اند که فرزند آنها دچار مشکلی می‌شود. یک سال نپتون، معادل صد و شصت و پنج سال زمینه! یعنی یک بچه یک ساله توی نپتون یک پیرِ صد و شصت و پنج ساله روی زمین!»

بهدخت ولیان و آرمین رحیمیان با حضور مسعود کرامتی و بهناز جعفری همراه با امین میری، آیدا ماهیانی، رها خدایاری، ندا عقیقی، محمد نریمانی، سحر آقاسی، مهرداد خانی، محمد حسینی، مهدی حیدری، کیوان شابازاده، شایان زهراکار و با معرفی بهداد بلیغ و شهلا اکبری در کنار بازیگران کودک؛ امیر رضا جوکار، ماهک حقیقی، آرتین تیموری، در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند.

بقیه عوامل این فیلم عبارتند از مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: حمید نجفی راد، طراحی و ترکیب صدا: بهروز شهامت، موسیقی: کارن همایونفر، مدیر صدابرداری: منصور شهبازی، طراح چهره پردازی: محمود دهقانی، طراح صحنه: ملودی اسماعیلی، طراح لباس: زهرا صمدی، دستیار کارگردان: سید علی قاسمی، برنامه ریز: غزل معصومی، منشی صحنه: رویا بابابیگی، مربی بازیگری کودک: بهار داورزنی، دستیار اول فیلمبردار: هومن خلیلی، عکاس: اردلان آزرمی، تصویربردار پشت صحنه: پویا حقیقی، جلوه‌های ویژه بصری: تهمینه اذکاری، طراح تیتراژ: حامد باریی طبری، طراح لوگو: عرفان بهکار، مشاور پروژه: نیما اقلیما، مدیر اجرایی پروژه: وحید ظریف، مدیر تدارکات: مهرداد خانی، جانشین تهیه کننده و مدیر تولید: حسین رامه.

بر این اساس، در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر ۴ فیلم سینمایی انیمیشن نیز در بخش سودای سیمرغ حضور دارند که عبارتند از:

«ببعی» بالاخره به فجر رسید

انیمیشن سینمایی «ببعی قهرمان» به کارگردانی حسین صفارزادگان، میثم حسینی و تهیه‌کنندگی محمدمهدی مشکوری که بر اساس سریال «ببعی» یکی از آثار پرمخاطب شبکه پویا، ساخته شده است، برای حضور در جشنواره فجر آماده می‌شود. این انیمیشن سینمایی سال گذشته قرار بود در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شود!

«ببعی قهرمان» محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که با مشارکت موسسه «قاب رویا» و همکاری شرکت رایمون مدیا تولید شده است. این انیمیشن سینمایی با تکنیک سه بعدی طراحی و ساخته شده است.

انیمیشن «ببعی قهرمان» پس از ۲ فیلم «فهرست مقدس» و «پسر دلفینی» سومین انیمیشن سینمایی است که در سازمان هنری رسانه‌ای اوج تولید شده است.

نمایش قهرمانان بومی ایرانی در «رویا شهر»

انیمیشن سینمایی «رویا شهر» به کارگردانی محسن عنایتی داستان ماجراجویانه پسربچه‌ای به نام آرات است که تصمیم دارد قهرمان رویاشهر شود. «رویا شهر» تلاش دارد قهرمانانی با ویژگی‌های بومی و مبتنی بر اصول جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد.

امیر هوشنگ زند سرپرست گویندگان این انیمیشن است که توسط اداره‌کل فرهنگی شهرداری تهران با مشارکت مجتمع مهوا و سازمان سینمایی سوره در استودیو آینده‌نگار تهیه و تولید شده است. مصطفی حسن‌آبادی تهیه‌کننده این اثر است، مجری طرح آن آینده نگار بوده و دوبله آن با حضور منوچهر زنده‌دل، لیلا کوهسار، میرطاهر مظلومی، آرزو آفری، ابراهیم شفیعی و اردشیر منظم انجام شده است.

این اثر که تولید آن پس از انیمیشن «بنیامین» توسط شرکت آینده‌نگار آغاز شد، در رویداد رویازی ارایه و جزو تولیدات سازمان سینمایی سوره قرار گرفت که بعدتر معاونت فرهنگی شهرداری تهران و مجتمع مهوا نیز در روند تولید، از آن حمایت کردند و تولید این انیمیشن حدود ۳ سال طول کشید.

نگاهی به واقعه تاریخی مسجد گوهرشاد در «ساعت جادویی»

انیمیشن سینمایی «ساعت جادویی» از آثار راه‌یافته به بخش پویانمایی چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر است که کارگردان آن محمدعلی بصیری‌نیک است و تهیه‌کنندگی آن را محمدمهدی نجفی راد برعهده دارد.

روایت این فیلم درباره واقعه تاریخی مسجد گوهرشاد است به صورتی که این واقعه بین قصه اصلی اثر، گنجانده شده است و قصد سازندگان آن، ایجاد شناخت نسبت به اتفاقات گذشته برای بچه‌ها بوده است. «ساعت جادویی» با تکنیک پویانمایی سه‌بعدی ساخته شده است و سه بخش موزیکال در روایت دارد که این بخش‌ها به‌صورت دوبعدی اجرا شده‌اند و در کل روایت داستان در قالب سه‌بعدی طراحی شده است.

داستان انیمیشن «ساعت جادویی» (سفر به تاریکی) از جایی آغاز می‌شود که یک پسربچه به واسطه هدیه‌ای که از پدربزرگ خود دریافت می‌کند، موفق به سفر در زمان می‌شود و به دوران کودکی مادربزرگ خود می‌رود. در این سفر، این پسربچه شغل خانوادگی خودشان یعنی نمدمالی را از نزدیک می‌بیند که در گذشته رونق بسیاری داشته است. این سفر در زمان مصادف با قیام گوهرشاد می‌شود و اشاره‌هایی به فرهنگ پوشش در آن زمان هم می‌شود. این پسربچه بخشی از حوادث تاریخی را به چشم خود می‌بیند.

روایتی از نقش و حضور پررنگ ایرانی‌ها در کربلا

«شمشیر و اندوه» به کارگردانی عماد رحمانی، مهرداد محرابی و تهیه‌کنندگی مهدی جعفری، اثری ۹۲ دقیقه‌ای است که برهه تاریخی بعد از شهادت امام حسن مجتبی (ع) تا ورود امام حسین (ع) به کربلا را روایت می‌کند. روایت این اثر از زاویه دید یک ایرانی است که در شهر مداین زندگی می‌کند و منجر به پیوستنش به قافله امام حسین (ع) خواهد شد. مخاطب این انیمیشن نوجوان و جوان در نظر گرفته شده و در خلاصه داستان آن آمده است: «کارن کودکی ۶ ساله که برای تحقق آزادی مبارزه می‌کند.»

انیمیشن سینمایی «شمشیر و اندوه» با این هدف ساخته شد که ضمن باز روایت وقایع مهم تاریخ اسلام، نقش ایرانی‌ها و حضور پررنگ ایرانیان در آن عرصه را به نمایش بکشد و در واقع پیام‌هایی را که در متن خود فیلم گنجانده شده به مخاطب منتقل کند.

ساخت این اثر نزدیک به ۲ سال طول کشیده است و نزدیک به ۲۰۰ نفر در این پروژه درگیر کار بوده‌اند.

زهره شکوفنده، مهبد قناعت پیشه، تورج نصر، غلامرضا صادقی، سعید مقدم‌منش، میثم نیکنام، سعید غفارمنش، حسام صادقی‌نیکو، محسن سرشار، محسن زرآبادی، اعظم حبیبی، کوروش زارع‌پناه، مهرداد معمارزاده، مریم خلقتی، شیدا زینی، عالم‌تاج خیری‌نیا، ابراهیم ربیعی، جوانه برهانی، میلاد مبینی، شهره روحی و مسیحا شیهدی‌اصل، صداپیشگان این اثر سینمایی هستند.

عوامل اصلی «شمشیر و اندوه» عبارتند از فیلمنامه‌نویسان: عماد رحمانی، مهدی جعفری، کارگردانان: عماد رحمانی، مهرداد محرابی، تهیه‌کننده: مهدی جعفری، مدیر تولید: معین کریمی، تدوین: مهرداد محرابی، موسیقی: شاهین پژهان، آرش آقابابایی، طراح صدا و SFX: شاهین پژهان، طراح ارشد کاراکتر: بنیامین شجاعی باغینی، کارگردان هنری: میلاد علیقلیا، مسئول رندر: بهداد باقری، شبیه‌سازی مو و پارچه: محمد مشتاقی، سیاوش مصلحی، سرپرست صداپیشگان: حسام صادقی‌نیکو، مدیر دوبلاژ: حسام صادقی نیکو، صدابردار: بهنیا سبزواری، امور فنی صدا: میلاد استخری.

رسانه سینمای خانگی- از المپیاد فیلمسازی نوجوانان چه خبر؟

دبیرخانه دائمی جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان در دومین روز المپیاد فیلم­سازی نوجوانان ایران به یک لوکیشن جذاب سینمایی تبدیل شد. نوجوانان سینماییِ مهمان اصفهان در کارگاه­‌های خود مشغول انجام کارهای مرتبط جهت عرصه رساندن فیلم­نامه‌­ها، تغییر جزئیات، طراحی میزانسن و زاویه دوربین و گشت و گذار میدانی برای کشف لوکیشن‌­های خاص و جذاب بودند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، روز گذشته در هوای سرد آخرین روز دی‌ماه، گرمای دبیرخانه و جلسات نگارش طرح فیلم‌نامه از ۹ صبح تا ۱۲ ظهر بچه­‌های سینما را به خود خواند. سرزندگی و فعالیت گروهی در کلاس‌ها و راهروها از صبح پدیدار شده، بچه­‌ها در حال تلاش برای سروشکل دادن به ایده­‌هایی بودند که تا نیمه راه فیلمنامه آمده و حالا در مرحله ای قراردارد که باید روندِ پیشرفت شخصیت­‌های فیلم، به نیمه رسیده و خود را برای رسیدن به نقطه اوج آماده کند.

المپیاد، تلاش نسل گذشته و نسل آینده

دبیرخانه، به پشت صحنه جذاب تلاش نسل گذشته و نسل آینده سینمای ایران مبدل شده بود. این تعریف، از همکاری جالب و مهرآمیز مربی­‌ها، بچه‌­ها و کادر هنری بیشتر به چشم می­­‌آمد. این امر، نشان از آموزه‌­های مهم کار جمعی دارد. افراد می­‌کوشند تا با تعامل با هم از صبح تا شب، به کلماتی که تبدیل به فیلمنامه می‌­شوند جان ببخشند تا درنهایت امر، فیلم­‌های کوتاه ساخته شوند. بنابراین، هدف صرفا نوشتن فیلمنامه و ساختن فیلم نیست. باهم بودن، برای درکنار هم بودن است.

در هر کلاسی داستانی در جریان است

در هر کلاسی داستانی در جریان است. نوجوان­‌های سینمایی روی بسط و گسترش ایده­‌ها به فیلم­نامه‌ه­ایی که قرار است در روزهای آینده منسجم شود به توافق رسیده‌­اند. بسیاری از آنها به همراه مربی‌­هایشان برای بازدید از لوکیشن‌­ها رفته و با یک تیر، دونشان زده اند: هم با بافت شهری آشنا شده و هم به سنجش موقعیت شخصیت‌هایشان در موقعیت واقعی پرداخته­‌اند. عده‌­ای از آنها به میدان نقش ­جهان و کوچه‌ها و بافت تاریخی پیرامون آن رفته‌اند، عده­ای دیگر به سبزه میدان و کوچه‌های اطراف آن رهسپار شده‌اند. عده‌ای هم در ستاد جشنواره مشغول جدل منطقی برای برطرف‌­کردن حفره‌­های موجود در فیلم­نامه‌­ها هستند.

برخی از بچه­ ها که ریزبین ترند، رفتار و حرکات مردم را هم زیرنظرگرفته اند. حواسشان به دیالوگ­‌ها، رنگ و نور، نحوه تعامل آدم‌­ها باهم و با محیط هم بوده است. آنها، کار عملی را این‌گونه یاد می­‌گیرند.

سفر عروسک‌های خمیری در المپیاد فیلم‌سازی

انیماتورهای آینده، در کلاس مشغول ساخت عروسک­‌های خمیری بودند و حالا آماده می­‌شدند تا سفرِ قهرمانی شخصیت داستانی­‌شان را برای روزهای آینده تکامل ببخشند. آنها از نگاه جالب رهگذران برای پروژه فیلم‌­برداری­شان هم سخن گفتند؛ از تعجب رهگذران و از خنده ملیحی که بر لبان برخی از آنها نقش می‌­بسته است.

رسانه سینمای خانگی- شاید بهتر است یک خاکریز برگردیم

کارگردان فیلم «پالایشگاه» با بیان اینکه تمرکز ارگان‌های دولتی بر ساخت فیلم‌های دفاع مقدسی در حدی است که انگار در دهه ۶۰ هستیم اظهار کرد: دیگر وقت آن است که از یک خاکریز عقب‌تر برویم تا به شهرها و مردمانی بپردازیم که انگار فراموش شده‌اند و بی‌توجهی به آن‌ها هیچ توجیهی ندارد.

به گزارش سینمای خانگی، بهمن‌ماه سال قبل که جدیدترین فیلم مهرداد خوشبخت با نام «گل‌های باوارده» در جشنواره فجر نمایش داده شد، کارگردان فیلم نارضایتی خود را بابت نسخه‌ ناقص پخش شده با صراحت بیان و اعلام کرد که فیلمش به چند ماه زمان نیاز دارد تا تکمیل شود. حالا حدود یک سال گذشته و فیلم مهرداد خوشبخت با نام «پالایشگاه» در حالی به تازگی به سینماها آمده که او این نسخه را درخشان می‌داند و به مخاطبانش هم توصیه می‌کند آن را حتما روی پرده سینما تماشا کنند.
 
«پالایشگاه» با درونمایه‌ای از دو نوع نگاه و عملکرد روایت آنهایی است که معتقدند پالایشگاه نفت آبادان باید تخریب شود و دیگرانی که معتقدند باید نجاتش داد تا به دست دشمن نیفتد و این فیلم داستان تلاش چند نفر از کارکنان این مجموعه برای حفظ آن در روزهای اول جنگ است.  
 
خوشبخت در گفت‌وگویی با ایسنا، علاوه بر اشاره به سختی‌هایی که ساخت «پالایشگاه» داشته است _ از جمله همزمانی فیلمبرداری با التهاب‌های سال گذشته کشور که امکان کوچکترین انفجار را هم از گروه‌های فیلمسازی می‌گرفت – از ضرورت تولید فیلم‌هایی این چنینی سخن گفت و تاکید کرد، برای نسل جدید ناگفته‌های زیادی از جنگ وجود دارد که صرفا در خط مقدم جبهه رخ نداده‌اند و اتفاقا الان زمان آن رسیده که باید با عبور از داستان‌های تکراری، یک سنگر عقب‌تر رفت تا آنچه را در شهرها و حمایت‌های پشت جبهه از نیروهای رزمی رخ داده، به تصویر کشید.

او در این زمینه بر همراهی نهادها و ارگان‌های مرتبط بویژه در تامین تجهیزات تاکید دارد.
 
خوشبخت در این مصاحبه همراه با علی طباطبایی (پخش‌کننده) در خبرگزاری ایسنا حاضر شد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:


 فیلم «پالایشگاه» اگرچه در دسته فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرد ولی مثل فیلم‌های مرسوم جنگی صحنه‌های انفجار و خونریزی و… ندارد و در عین حال از آن دسته فیلم‌هایی است که باید حتماً روی پرده سینما دیده شود. این‌ در شرایطی است که تعداد فیلم‌های کمدی در حال اکران زیاد است و مخاطب هم بیشتر سراغ همان‌ها می‌رود. چه تمهیدی درنظر گرفتید تا فیلم «پالایشگاه» مخاطبان امروز سینما را ترغیب به تماشا کند؟
 
اولین نکته‌ ضروری برای یک فیلم جذاب، داشتن داستان و درام است. برای داستان فیلم «پالایشگاه» هم به دلیل آنکه روایتگر مجموعه اتفاق‌هایی واقعی در روزهای اول جنگ بود، باید حتما یک خط روایی جذاب پیش‌بینی می‌کردیم. این حداقل کاری بود که می‌شد انجام داد ولی در اینکه چهره فیلم به نظر جنگی می‌آید کاری نمی‌توان کرد چون فیلم در زمان جنگ اتفاق می‌افتد و یک ماجرای واقعی را روایت می‌کند که البته مربوط به جنگ نیست یعنی خاکریز و توپ و تانک و تفنگ ندارد بلکه مربوط به پشت جبهه و حمایت‌های پشت فضای جنگ است. ما فیلمی را می‌بینیم که در کارگاه مرکزی پالایشگاه، تعمیرات اسلحه و ماشین انجام می‌شود یا اینکه سوخت کشور را تامین می‌کند. در واقع انگار شرایط همین الان را مثل زمانی که با مشکل توزیع بنزین مواجه می‌شویم، روایت کرده‌ایم؛ فقط یک تفاوت مهم این است که الان افراد جوان‌تر جایگزین قدیمی‌های پالایشگاه و شرکت نفت شده‌اند. بنابراین برای جذب مخاطب جدا از آنچه در فیلم انجام دادیم، تلاش‌هایی در زمینه تبلیغات توسط دوستان موسسه شهر فرنگ به خوبی انجام شده تا چهره جنگی به فیلم داده نشود. کمااینکه بجز دقایقی از فیلم که صحنه‌های انفجار دارد، «پالایشگاه» به آن معنا جنگی نیست.
 
در بخش تبلیغات از تنها حربه‌ای که می‌توانیم برای معرفی فیلم استفاده کنیم همین است که بگوییم «پالایشگاه» فیلمی درباره روابط انسانی در دوران جنگ است همانند فیلم «آبادان یازده ۶۰» که قصه آن داخل ساختمان رادیو اتفاق می‌افتاد و حرفش این بود که این آدم‌های عادی در شرایط ویژه به قهرمان تبدیل می‌شوند درست مثل «پالایشگاه» که یک عده با تلاش و انگیزه شخصی بدون اینکه کسی به آن‌ها امر کند، قطعات پالایشگاه را برای اینکه حفظ شوند، از محاصره شهر خارج می‌کنند.
 
 شما بعد از فیلم «آبادان یازده ۶۰» تصمیم گرفتید «پالایشگاه» را بسازید؟ چون بر اساس آنچه در تیتراژ فیلم پالایشگاه دیده می‌شود به نظر می‌رسد مستندی هم از آن ساخته‌اید.
 
آن‌ها مستند – مصاحبه‌هایی هستند که قرار است در مستندی درباره پالایشگاه استفاده شوند ولی هنوز ساخته نشده است. قصد دارم برای حفظ تاریخ شفاهی پالایشگاه حتماً آن مستند را بسازم.
 
 با توجه به سختی‌های ساخت چنین پروژه‌هایی بدون حمایت دولتی، از چه زمانی ایده ساخت پالایشگاه را در ذهن داشتید و چه زمانی شرایط ساخت آن فراهم شد؟
 
قبلاً در روایت فتح یک مستند در این زمینه کار می‌شد که من در مرحله تحقیقات همکاری می‌کردم ولی به دلیل حادثه‌ای که برایم رخ داد نتوانستم کار را ادامه دهم. اما خودم آن تحقیقات دوست و استادم علیرضا اسلامی را ادامه دادم و به بسیاری از موضوعاتی که درباره آبادان تاکنون گفته نشده برخورد کردم مثل رادیو آبادان، پالایشگاه یا ذوالفقاری. قصد داشتم یک سه گانه بسازم که با رادیو آبادان شروع شد، با «پالایشگاه» ادامه داشت و امیدوارم به ذوالفقاری که یک جنگ ۲۴ ساعته در آبادان است برسم. این سوژه‌ها از دل همان تحقیقات بیرون آمد و هرکس آن‌ها را می‌شنید برایش تازگی داشت چون با آنچه تاکنون در زمینه جنگ و آبادان کار شده، فرق داشت.
 
 مستند را چه زمانی قرار است بسازید؟
 
فعلاً در حال مذاکره با روابط عمومی وزارت نفت هستم و اگر هزینه آن فراهم شود حتماً ساخت آن را پیگیری می‌کنم چون بخش عمده‌ای از آن را با هزینه خودم ساخته‌ام. در واقع در سفرهای شخصی‌ تحقیقاتم را به صورت تصویری هم ضبط می‌کردم و برای ساخت فیلم باید بازسازی‌هایی انجام شود که آن‌ها هزینه‌هایی را لازم دارند و اگر آن هزینه فراهم شود حتماً کار را شروع می‌کنم، در غیر این صورت باید خودم به نحوی هزینه ساخت مستند را جور کنم.

 
به نظر می‌رسید اگر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت نفت و به طور کلی بخش دولتی حمایت نمی‌کردند امکان ساخت «پالایشگاه» فراهم نمی‌شد. تجربه این مشارکت چطور بوده که قصد دارید یک بار دیگر برای مستند آن را تکرار کنید؟
 
ماجرا اینطور بود که من تحقیقاتم را انجام دادم. بعد به یک ایده داستانی رسیدم، آن را نوشتم و به یک طرح مفصل ۳۰ صفحه‌ای رسیدم. پیگیری‌های زیادی انجام دادم و وقتی در وزارت نفت آن را مطرح کردم متوجه شدم که خیلی‌ها از این جریان (داستان واقعی فیلم) مطلع نبودند و وقتی متوجه چنین ماجرایی در زمان جنگ شدند، برایشان جذاب شد که همکاری کنند. البته نسل قدیمی وزارت نفت از این ماجرا مطلع بودند ولی نسل جدید آگاهی چندانی نداشتند که سر همین پروژه ارتباطی بین آن نسل قدیم و نسل جدید هم شکل گرفت. آقایایان فروزنده و قاسمی در روابط عمومی شرکت نفت نگاه بسیار خوب و متفاوت و فرهنگی ای داشتند در ادامه طرح را به فارابی ارائه دادم، در آنجا هم با نگاه مثبت  آقای احمدیان (معاون فرهنگی) پروژه راه افتاد به این ترتیب وزارت ارشاد و وزارت نفت به هم وصل شدند، توافق کردند و فیلمنامه نوشته شد. در این مسیر ما یک قرارداد با فارابی داشتیم و فارابی هم قرارداد تولید را با وزارت نفت منعقد کرد و کار اینطور پیش رفت که از وزارت نفت پول به فارابی داده می‌شد و آن‌ها نیز به ما می‌دادند.


 
 فیلم را چه زمانی کلید زدید؟
 
اول مهرماه سال ۱۴۰۱ فیلمبرداری کلید خورد و بعد از ۷۲ جلسه هم تمام شد. این ۷۲ جلسه برای فیلمی مثل «پالایشگاه» خیلی کم بود مخصوصا آنکه برآورد اولیه ما ۹۰ روز بود.

یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوه‌های بصری زیاد و کلا پست‌پروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچه‌ها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم
 
 با چنین پروژه‌ای که فیلمبرداری آن هم ۷۲ روز طول کشیده بود به نظر می‌رسد خیلی طبیعی بود که آماده‌سازی نهایی آن زمان زیادی طول بکشد. چرا اصلا فیلم در جشنواره بود که تازه بعد از به تعویق افتادن سانس اکران، نسخه‌ای برسد که با نارضایتی شما همراه باشد؟

 
یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوه‌های بصری زیاد و کلا پست‌پروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچه‌ها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم چون هم با مشکلات فنی زیادی مواجه شدیم و هم لابراتوارها با توجه به حجم بالای فیلم‌ها بسیار شلوغ بودند و نمی‌توانستند همه وقت خود را برای یک فیلم بگذارند. همین اتفاق‌ها باعث شد فیلم به دو روز آخر جشنواره برسد و به دلیل همان فشار زیاد، یک فیلم به معنای واقعی ناقص را به جشنواره دادیم؛ یعنی از نظر خودم نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده شد اصلاً قابل دیدن نبود چون نه تنها ویژوال کاملی نداشت بلکه حتی نتوانسته بودیم رِندر نهایی را از پلان‌ها بگیریم و خیلی از صحنه‌ها باکیفیت نبود. در سینمای رسانه منتظر شروع نمایش فیلم بودند و بابت همین موضوع کلی از آن‌ها (اهالی رسانه) کنایه شنیدم چون تایم شروع فیلم مدام تغییر می‌کرد و آن‌ها هم می‌گفتند اگر نمی‌خواهی فیلم را نمایش دهی چرا ما را در صف نگه داشته‌ای و من هم عذر خواهی می‌کردم ولی واقعا مسئله فنی بود. من برای رساندن فیلم، خودم در آن شب بارانی هارد را از لابراتوار گرفتم و با موتور به پردیس ملت بردم تا فیلم برای خبرنگارها نمایش داده شود. فیلم را کپی کردیم اما پِلِی نمی‌شد. دوباره روی یک هارد سالن دیگر کپی کردیم که همه این‌ها زمان‌بَر بود تا در آن ترافیک فیلم را دوباره به پردیس ملت برسانیم. در یک سالن دیگر امتحان کردیم ولی باز هم پلی نشد و اصلاً امکان نمایش فیلم در آن شب فراهم نشد. در آخر روز بعد همان نسخه با کیفیت پایین را خروجی گرفتیم و نمایش دادیم که خیلی بابت آن عصبانی بودم.

حالا از این نسخه‌ای که در سینماهاست راضی هستید؟
 
بله. بعد از جشنواره کمی صدا را دستکاری کردیم، اصلاح رنگ و ویژوال افکت کامل شد و الان یک نسخه دیدنی برای اکران روی پرده سینما آماده شده و به نظرم حداکثر استعدادی که برای بخش‌های مختلف پست پروداکشن لازم بود به کار گرفته شده است و اگر ضعفی وجود دارد به من مربوط می‌شود.
 
در میکس نهایی آیا صحنه‌هایی کم و زیاد شده‌ یا فیلم در تدوین تغییری کرده است؟
 
 مدت زمان نمایش فیلم تغییری نکرده منتها برخی پلان‌ها بخصوص در بخش ویژوال افکت جایگزین شده‌اند.
 
در توضیح ابتدایی فیلم «پالایشگاه» به ۳۳۰ شهید پالایشگاه نفت آبادان اشاره می‌شود که فیلم به آن‌ها تقدیم شده است. این تصمیم خود شما بود که همانند دیگر فیلم‌های دفاع مقدسی به طور مستقیم به شهادت یک رزمنده خاص اشاره نکنید؟  
 
این ۳۳۰ شهید پالایشگاه مربوط به تمام هشت سال جنگ است ولی داستان ما در همان دو سه ماه اول جنگ رخ می‌دهد. البته در همان مقطع هم کسانی شهید شدند که اشاره شده ولی داستان فیلم مسیر دیگری را پیش می‌برد.

بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده می‌کردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می شود هیچ توجیهی ندارد
 
 این مسیر دیگر فیلم، بنا بر همان ایده‌ای است که قبلا هم در باره آن صحبت کرده‌اید که جنگ را از زوایای دیگری ببینیم؟ شما «پالایشگاه» را با چه نگاهی ساختید تا مثل بسیاری از فیلم‌های امروزی دفاع مقدسی صرفا حول یک قهرمان شهید پیش نرود؟  
 
به نظر من بخش‌هایی از تاریخ جنگ ما مغفول مانده که اگرچه در کتاب‌ها ثبت شده یا در تاریخ شفاهی‌ها گفته شده ولی خیلی کم به فیلم تبدیل شده است. عمدتاً هم اگر این‌ها به فیلم تبدیل نشوند مردم در جریان آن‌ها قرار نمی‌گیرند چون مگر چقدر مخاطب کتابخوان داریم؟ به همین دلیل فکر می‌کنم الان وقت آن است که سراغ بخش‌هایی برویم که تاکنون به آن‌ها پرداخته نشده است. ما درباره جبهه جنگ زیاد فیلم ساخته‌ایم یعنی از خط مقدم فیلم‌های متفاوت و زیادی ساخته شده و همچنان هم ساخته می‌شوند در حالی که این جبهه جنگ، یک پشت خط مقدمی هم داشت. این باور وجود دارد که اگر مثلاً ۲۰ درصد در خط مقدم می‌جنگیدند، ۸۰ درصد در پشت آن مشغول جنگ بودند که شامل تمام فعالیت‌ها و آدم‌ها از پایتخت و مرکز کشور گرفته تا شهرهای مرزی می‌شود ولی کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. در تیتراژ آخر فیلم تصویر مستندگونه‌ای وجود دارد که می‌گوید در طول هشت سال جنگ، آب تصفیه شده و آشامیدنی آبادان قطع نشد چون پالایشگاه بخش تصفیه آب خود را قطع نکرد و ما بابت همین مسئله کلی شهید دادیم. این بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده می‌کردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می‌خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می‌شود هیچ توجیهی ندارد. همچنین گفته می‌شد وقتی برای هلیکوپترها روغن می‌خواستند، عده‌ای بودند که از جان خود مایه گذاشتند و این روغن را از پالایشگاه تامین می‌کردند تا به شهرهای مختلف فرستاده شود اما به هیچ کدام از این موضوع‌ها پرداخته نشده است و فراموش شده که ما قهرمانانی داشتیم که مردم عادی بودند یعنی تفنگ در اختیار نداشتند ولی هیچ چیزی کمتر از آن بسیجی و ارتشی و تکاوری که با بعثی‌ها می‌جنگیدند، نداشتند. بنابراین حالا بعد از اینکه فیلم‌های زیادی در خط مقدم ساخته شده، وقت آن رسیده که ارگان‌های دخیل در این ماجرا هزینه کنند و از داستان‌های غیرتکراری بگویند مخصوصا آنکه پرداختن به برخی از این داستان‌ها می‌تواند از یک جنبه راحت‌تر باشد چون وقتی برای یک داستان یا فیلم وارد منطقه عملیاتی می‌شوید، خط قرمزها در خط مقدم بسیار زیاد است اما وقتی یک خاکریز عقب‌تر می‌آیی خیلی چیزها را می‌توانی راحت‌تر بگویی و الان زمان آن است که بگوییم در شهرهای مرزی چه اتفاقاتی افتاده است.
 
 این نوع نگاه به دلیل آبادانی بودن شما بسیار کمک‌کننده است چون خیلی چیزها را خودتان تجربه کرده‌اید. از آن زمان بگویید. وقتی اولین شعله‌های آتش جنگ در پالایشگاه نفت آبادان دیده شد که آن را به اولین شعله‌های آتش جنگ تعبیر می‌کنند، شما در آبادان بودید؟
 
بله. ما در آنجا بودیم و من کودک بودم، مدتی زندگی کردیم ولی بعد دیگر شرایط سخت بود و جنگ‌زده شدیم و از شهر بیرون آمدیم. البته هر از گاهی برمی‌گشتم چون در اهواز بودیم و فاصله زیادی با آبادان نبود. در سال۱۳۶۵ حدودا ۱۵ – ۱۶ ساله بودم که  به عنوان عکاس در عملیات والفجر ۸ در آبادان بودم؛ در همان شبی که غواص‌ها رفتند من هم رفتم و عکاسی و فیلمبرداری کردیم و صبح آن روز هم به فاو رفتیم. در مجموع قصه‌های جذاب زیادی از همین سنگرهای پشت جنگ وجود دارد و بجز آبادان و خرمشهر شهرهای دیگری مثل قصر شیرین، کرمانشاه و ایلام هم قصه‌های زیادی دارند.

تجربه من پس از فیلم «آبادان یازده ۶۰» که هیچ کامنت یا نقد رسمی منفی هم ندیدم نشان می‌دهد که نسل جدید از دهه‌های ۷۰ و ۸۰ که فیلم را دیده بودند اول تمایلی به دیدن فیلم جنگی نشان نمی‌دادند بخصوص در جشنواره که بخاطر مجموعه بلیت‌هایی که خریده بودند، به اجبار به تماشای فیلم رفتند ولی وقتی از سالن خارج می شدند از همان‌ها هم واکنش‌های مثبت گرفتم چون این‌ها مطالب ناگفته‌ای است که نسل جدید باید آن‌ها را بداند.
 
البته توجه فیلمسازها هم می‌تواند به این مسائل جلب شود، موقعیت‌هایی هم پیش می‌آید که برای یکسری فیلم‌ها سرمایه‌گذاری بیشتری انجام می‌شود؛ مثلاً چند سالی بود که فیلم دفاع مقدسی نداشتیم طوری که وقتی «آبادان یازده ۶۰» در جشنواره فجر نمایش داده شد، فیلم جنگی زیادی در آن دوره نبود ولی بعد تصمیم گرفتند تعداد این فیلم‌ها را زیاد کنند تا امسال که انگار در دهه ۶۰ هستیم و همه ارگان‌های دولتی مشغول ساخت فیلم جنگی هستند. یک زمان هم بود که تمرکز بر ساخت فیلم درباره مجاهدین زیاد شده بود و حوزه هنری و سازمان اوج و … سراغ ساخت چنین فیلم‌هایی رفتند اما کسانی که پالایشگاه را دیده‌اند، می‌گویند بعد از مدت‌ها یک فیلم سینمایی را روی پرده تماشا کرده‌اند از نظرتصویر و صدا که البته زحمت زیادی هم برای آن کشیده شد. یادم می‌آید برای صحنه انفجار تانکی گازوییل هیچ تصوری که چطور در می‌آید وجود نداشت و بعضی که وقتی فیلمنامه را می خواندند، به من گفتند فیلمنامه با شرایط سینمایی ما این صحنه‌ها موقع اجرا درنمی‌آید. تقریباً هم سکانسی جا نماند که آن را اجرا نکنیم و در بخش فیلمبرداری و ویژوال و بازیگران و همکاران جوانم با شجاعت و جسارت و استعداد و غیرت کمک بسیار زیادی کردند و نشان دادند که با همین امکانات می‌توان یک فیلم سینمایی خوب ساخت.


 
 حالا که بر روایت‌های متفاوت از پشت خط مقدم و در شهرهای مرزی و جنگ‌زده تاکید می‌کنید، قصد ندارید سراغ ساخت فیلمی از دوران معاصر این شهرها، زندگی مردمانش و آسیب‌های جنگ بروید؟
 
سراغ این موضوع‌ها هم می‌توان رفت و اگر اشتباه نکنم فیلم‌های خیلی کمی هم درباره جنگ‌زده‌ها ساخته شده؛ مثلا آقای رحمان رضایی یک فیلم ساخته بود و همینطور آقای عیاری که امیدوارم هرچه زودتر حالشان خوب شود، فیلم «آبادانی‌ها» را در هتل زیر پل سیدخندان که الان تخریب شده ساختند. درواقع فیلم‌های خیلی محدودی نه فقط در این مورد بلکه حتی در مورد خانواده‌ها شهدا و رزمندگان و زندگی عادی آن‌ها ساخته شده است وشاید از معدود نمونه‌های آن به فیلم «موقعیت مهدی» بتوان اشاره کرد که یک طرف جذاب‌تر ماجرا را نشان می‌داد.  
 
ارزش قطعاتی که در همان ماه‌های اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. یعنی چند نفر تصمیم می‌گیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آن‌ها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها می‌شنوی که اختلاس می‌شود

در پرداختن به این داستان‌ها خط قرمزها کمتر نمی‌شود؟
 
اگر بخواهیم به آسیب‌ها بپردازیم خط قرمزهایی وجود دارد ولی اگر بخواهیم حماسه‌سازی کنیم، خط قرمزی نیست. یک اتفاق جالب که من اخیراً متوجه آن شدم و احتمالا طرح آن سخت باشد این بود که طبق اسناد موجود، ارزش قطعاتی که در همان ماه‌های اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد و آن‌ها را از آبادان خارج کردند،  سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. ما در زمان جنگ تحریم بودیم و این قطعات تمام پالایشگاه‌های کشور را سرپا نگه داشت. حتی پس از جنگ هم وقتی می‌خواهند پالایشگاه آبادان را بازسازی کنند باز، همین قطعات است که به کمک می‌آید یعنی چند نفر تصمیم می‌گیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آن‌ها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها می‌شنوی که اختلاس می‌شود.
 
 در چند سال گذشته بازیگران سرشناسی به فیلم‌هایی که در دسته فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرند وارد شده‌اند مثل امیر جدیدی یا جواد عزتی. با توجه به حمایت مالی که از طرف وزارت نفت داشتید نمی‌خواستید از بازیگران چهره استفاده کنید تا فیلم جذابیت‌های بیشتری برای فروش در گیشه داشته باشد؟
 
من در «آبادان یازده ۶۰» هم همین رویه را در پیش گرفتم. نمی‌خواستم سراغ استار بروم و دنبال این بودم تا همه کنار هم متعلق به خود آنجا باشند. در «پالایشگاه» هم از طرف صاحبان فیلم فشار می‌آمد که سوپراستار داشته باشیم ولی از یک طرف بودجه نداشتیم و از طرف دیگر من اصرار داشتم که بودجه‌ دعوت از یک بازیگر چهره را برای خود فیلم خرج کنیم چون «پالایشگاه» فیلم استار نیست، فیلم اجراست. الان هم که نتیجه کار را می‌بینم به نظرم تمام بچه‌ها بخصوص بانیپال (شومون) و امیررضا دلاوری به عنوان بازیگران غیر بومی  خیلی خوب، لهجه آبادانی را درآوردند و جنس کارگری آن‌ها در نقش، خیلی خوب در فیلم نشست؛ حتی الهام نامی با وجود سکانس‌های بسیار اندکش در یاد مخاطب می‌ماند.  البته این را هم باید اضافه کنم که «پالایشگاه» فیلم خیلی سختی بود و بخاطر همان پیگیری‌ها با چند بازیگر مطرح هم صحبت کردیم اما بعضی از آن‌ها می‌گفتند این فیلم خیلی دردسر دارد. همین پول را در تهران می‌گیریم چرا به گرمای آبادان بیاییم؟
 
 با این وجود شما با یک بازیگر مطرح به نتیجه رسیده بودید تا در فیلم بازی کند که آن هم به حاشیه‌های زیادی ختم شد.
 
بله ولی چون ما هیچ نقشی در آن نداشتیم ترجیح می‌دهم دربار ه آن حرفی نزنم.  
 
به فیلم برگردیم و صحنه‌هایی که از آبادان تصویر کردید. زمانی ناصر تقوایی می‌گفت برخی سمبل‌ها و مکان‌هایی که از جنگ در آبادان آسیب دیده‌اند باید حفظ شوند. شما چقدر از فیلم را در آبادان ساختید و فکر می‌کنید چقدر از آنچه آقای تقوایی می‌گفت در آبادان انجام شده است؟
 
فیلم را که به طور کامل در آبادان ساختیم و از پرده سبز و آبی هم استفاده کردیم متاسفانه مسئولین ظاهرا قرار نیست به آبادان و خرمشهر رسیدگی کنند و اصلا انگار مردم آنجا قوم فراموش شده‌اند مثل قوم سیستان و بلوچستان. یکی از موضوعاتی که من معتقدم باید درباره آن فیلم ساخت همین چیزهاست. مردم با دیدن فیلم «پالایشگاه» متوجه می‌شوند که آبادان چه بوده، چه آدم‌هایی در آن حضور داشتند و الان به چه شرایطی رسیده است. در زمان جنگ شهر در دست بچه‌های شرکت نفت بود؛ یعنی تمام شهر را بچه‌های شرکت نفت کنترل می‌کردند چون نظم و انضباط را می‌دانستند و خیلی فوری شهر را ساماندهی کردند. حتی این چاپ کوپن از آبادان شروع و بعد در کل کشور رایج شد. اولین بار کوپن‌ها در چاپخانه آبادان به چاپ رسیدند و بعدها سهمیه‌بندی برنج و روغن به کل کشور رسید. ما صحنه‌های زیادی را بنا به داستان‌های مختلف اتفاق افتاده در فیلمنامه داشتیم که بخاطر طولانی بودن، مجبور به حذف آن‌ها از فیلمنامه شدیم از جمله اینکه پدر آن نقشی که امیررضا دلاوری آن را بازی می‌کند، سرآشپز شرکت نفت بود و آشپزخانه شرکت نفت در روزهای جنگ روزانه ۱۵ هزار غذا برای رزمنده‌ها و مردم داخل شهر می‌پخت. این‌ها اتفاق‌های خاصی هستند که برای مردم هم جذابیت دارند.
 
شما در زمان فعالیت پالایشگاه این فیلم را ساختید. در چه ساعت‌هایی در پالایشگاه حضور داشتید؟
 
ما در ساعت‌هایی در پالایشگاه کار می‌کردیم که کارکنان آنجا به ما می‌گفتند مگر دیوانه‌اید در این تایم فیلمبرداری می‌کنید؟ چون آن‌ها بخاطر گرما ساعت ۱۱ تا ۲ ظهر کار خود را تعطیل می‌کردند و این دقیقاً زمانی بود که ما همچنان کار می‌کردیم یعنی از صبح تا غروب در پالایشگاه بودیم و بیشتر تمرکز ما هم در بخش‌هایی بود که کارهای اصلی پالایشگاه انجام نمی‌شد یا اگر هم دستگاه‌ها روشن بودند کارکنان با ما همکاری زیادی انجام می‌دادند تا بتوانیم با سر و صدای کمتری صحنه‌ها را فیلمبرداری کنیم. بسیاری از این کارکنان پالایشگاه از کسانی بودند که پدر، برادر یا عموی آن‌ها پیش‌تر در گذشته‌های دور در پالایشگاه کار می‌کردند و بعضی سکانس‌هایی را که فیلمبرداری می‌کردیم آن‌ها در جریان واقعی ماجرا بودند؛ حتی یکی از آن‌ها گفت پدرش راننده لیفتراک بود و جزو کسانی بوده که شهید شده است. بچه های شرکت و مردم آبادان و خرمشهر و مسیولین پالایشگاه خیلی همراهی کردند. به نظرم علاوه بر مردم،  بخشی از مخاطبان اصلی این فیلم مسئولان هستند آن هم نه فقط مسئولان وزارت نفت، بلکه اتفاقاً مسئولان دیگر وزارتخانه‌ها را نیز مخاطب این فیلم می‌دانم تا بدانند این پالایشگاه چطور و با چه غیرتیحفظ شده است.
 
قرار نیست فیلم جدیدی بسازید؟
 
چرا مشغول نوشتن فیلمنامه‌ای هستم که داستان آن به بعد از زمان جنگ برمی‌گردد.
 
آقای طباطبایی کشاندن مردم برای دیدن این نوع فیلم‌ها در سینما با وجود تعدد فیلم‌های کمدی کار سختی است. در دفتر پخش چه برنامه‌هایی را در نظر دارید؟
 
 در حال حاضر ما با چند مسئله مهم مواجه هستیم از جمله ایینکه به سینمادارها بعد از دوران رکود نمی‌توان حق نداد چون دو سال کرونایی را پشت سر گذاشته، به شدت ضرر کرده و آنقدر هزینه‌هایش زیاد بوده که تازه با فروش امسال سینما به نقطه سر به سر با هزینه‌های سال قبلش رسیده است. از طرف دیگر مخاطب عادت کرده که فیلم کمدی تماشا کند یعنی حتی وقتی به سالنی می‌رود و متوجه می‌شود فیلمی که می‌بیند فقط به ظاهر کمدی بوده بعد از چند دقیقه از سالن بیرون می‌آید به همین دلیل شرایط اکران بسیار سخت شده ولی با این حال تلاش می‌کنیم در شهرستان‌ها و به ویژه شهرهای فاقد سینما اتفاق‌هایی را برای پخش فیلم رقم بزنیم تا اکران‌های خارج از سینما داشته باشیم بخصوص آنکه مخاطبی که در این شهرهاست و نیز آن دسته از تماشاگرانی که از طریق سینماهای سیار فیلم‌ها را نگاه می‌کنند، به این جنس فیلم‌ها نزدیک‌تر هستند.  

ما بیش از هر چیز باید تلاش کنیم فیلم «پالایشگاه» را به آن دسته از مخاطبانی برسانیم که این نوع سینما را دوست دارند و منتظر دیدن آن هستند و معتقدیم اگر مخاطب به سالن بیاید حتماً از تماشای این فیلم لذت می‌برد.
 
البته به نظرم این انتظاری که امسال نسبت به فروش فیلم‌ها ایجاد شد، باید حتماً تعدیل شود چون الان سینمدارها به فیلمی که ۵۰ میلیارد تومان می‌فروشد می‌گویند نفروخته است یعنی انگار فیلمی با فروش زیر ۱۰۰ میلیارد را خوب نمی‌دانند. این مسئله به نگه داشتن فیلم در سانس‌های متعدد ضربه می‌زند. همین الان فیلم اگر فیلم «جنگل پرتقال» در سانس‌های محدود اما به طور پیوسته اکران شود مخاطب خود را پیدا می‌کند و فروش بیشتری به دست می‌آورد در حالی که به چنین فیلمی  فضا داده نمی‌شود و بعد از مدتی اکران آن را تمام می‌کنند و به جایش یک کمدی دیگر پخش می‌کنند. وقتی توقع فروش بالا می‌رود یک فیلم اجتماعی که ۲۰ یا ۳۰ میلیارد تومان هم بفروشد مثل یک اثر شکست خورده است در صورتی که این روزها در بین این همه فیلم کمدی یک انیمیشن داریم که ۵۰ میلیارد تومان فروخته و در باشگاه ۵۰ میلیاردی‌های سینما تنها فیلم غیر کمدی ماست اما به چشم هیچکس نمی‌آید.  این روند سبب می‌شود سرمایه‌گذارها دیگر وارد حیطه فیلم‌های غیر کمدی نشوند. تمام این‌ها هم در شرایطی است که سال آینده تعداد فیلم‌های کمدی در حال تولید یا ساخته شده، آنقدر زیاد است که به راحتی هر ماه می‌توان دو فیلم کمدی اکران کرد و اگر این اتفاق بیفتد فیلم دیگری را نمی‌توان با آن‌ها روی پرده برد.  
 

فیلم «پالایشگاه» امکان پخش تیزر از تلویزیون را دارد؟
 
طباطبایی:‌ بله تعدادی تیزر داریم ولی پخش تیزر در ماهواره بسیار مهم است چون فیلم‌های کمدی که در شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ می‌شوند سبب می‌شوند بیشتر مخاطبان فضای کلی سینمای ایران را صرفا در همان محدوده ببینند در صورتی که ما اصلا امکان پخش تیزر در ماهواره را نداریم و عجیب است که سینمادارها این نکته را بررسی می‌کنند که آیا فیلمی تبلیغات ماهواره‌ای دارد یا خیر و اگر داشته باشد به نوعی پوئن مثبت برایش محسوب می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- چرا ثریا سیمرغ نگرفت

کارگردان فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» گفت: می‌خواستم داستان مادری را روایت کنم که فارغ از ایدئولوژی و نگاه سیاسی، فقط مادر باشد مادری که با همه مشخصاتش ایرانی است، ژاله صامتی نیز انتخاب اول من بود، در خیلی از سکانس‌ها پشت دوربین گریه می‌کرد، از این رو می‌گفتم ژاله به قدری درخشان است که قطعا سیمرغ به او تعلق می‌گیرد.

به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایرنا، لیلی عاج که سال گذشته در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول را دریافت کرد، درباره نوع پرداخت به قهرمان زن قصه‌اش در این فیلم گفت: گاهی در یک فیلم شخصیت اصلی زن است و نویسنده، مردی در این فیلم قرار می‌دهد تا بار قصه را بین آنان تقسیم کند. من قصد نداشتم ثریا را تغییر دهم. وفادار به این بودم که قصه یک مادر را تعریف کنم و هیچ دخل و تصرفی در آدم های اطراف ثریا نداشته باشم.

این کارگردان ادامه داد: ژاله صامتی انتخاب اول من بود. درست است که موقع نوشتن فیلمنامه خیلی به این فکر می‌کردم که چه کسی ثریاست. خیلی‌ها هم با من حرف می‌زدند اما من فاکتورهای ذهنی زیادی داشتم؛ دنبال مادری بودم که فارغ از ایدئولوژی و نگاه سیاسی و فقط مادر باشد.

وی افرود: مادری که وقتی نگاهش می‌کنیم با همه مشخصاتش ایرانی است. در عین حال توانمندی خانم صامتی خیلی برای من مهم بود. ترکیب این دو مهم بود که هم توانایی اجرای نقش یک مادر را داشته و همین‌طور بازیگر خوبی باشد.

خانواده‌ها تمایل نداشتند جزئیات زندگی‌ خصوصی آنان و خط قرمزهایشان نمایان شود

 لیلی عاج کارگردان فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا»

فکر می‌کردم باید قصه مادری را تعریف کنیم که در یک بیابان گیر کرده و چشم انتظار دیدن فرزندش است. قصه کسی که بچه اش را که سال‌هاست ندیده پشت دیوارهای اشرف استعاج درباره تمرکز بر قصه ثریا و کمبود خرده پیرنگ‌ها در فیلم گفت: هر رویکرد روایی، چالش‌هایی دارد. چون یک قهرمان داشتم ترجیح دادم راوی دوربین اول‌شخص باشد؛ یعنی هر کس وقتی حضورش معنا پیدا می‌کند که در ارتباط با ثریا باشد. هیچ دوربینی نداریم که ثریا آنجا نباشد و این محدودیت هم ایجاد می‌کرد.

این فیلمساز تاکید کرد: فکر می‌کردم باید قصه مادری را تعریف کنیم که در یک بیابان گیر کرده و چشم انتظار دیدن فرزندش است. قصه کسی که بچه اش را که سال‌هاست ندیده پشت دیوارهای اشرف است و فیلم تماما درباره او باشد که چه می‌کند و چگونه برای دیدن بچه‌اش تلاش می‌کند.

عاج درباره امتناع خانواده‌ها از پرداخت به جزئیات این مساله گفت: من با مادرانی که در کمپ آزادی بودند و همین‌طور با کسانی که از اشرف فرار کردند، حرف زدم. خیلی از این مادران با من به عنوان کسی که به خانه آنها می‌رود و با آنان حرف می‌زد صحبت می‌کردند اما تمایل نداشتند این مساله به عنوان فیلمی در سینماها پخش و بخشی از زندگی خصوصی آنان و خط قرمزهایشان نمایان شود.

وی خاطرنشان کرد: بارها پیش آمد با خانواده‌ای صحبت کنم اما هفته بعد تماس می‌گرفتند و از من می‌خواستند که بخشی از توضیحات را حذف کنم چرا که نگران تفکری بودند که مردم راجع‌شان داشتند.

وقتی فضولات گاو به سمت خانواده های اسرای اشرف پرتاب می‌کردند!

کارگردان سرهنگ ثریا با اشاره به حساسیت موضوع گفت: شاید در حال حاضر نگاه نسل جدید به این قضیه مثل دهه ۶۰ نباشد اما همچنان حساسیت وجود دارد. مثلا برادر یکی از کاراکترهای ما که از شمال به سازمان جذب شده بود، می‌گوید: ما سری در سرها داشتیم، اما تا فهمیدیم برادرمان به اشرف رفته، از آن وقت فضولات گاو به سمت خانه ما پرت می‌کردند و رفتار همه با ما تغییر کرده بود.

عاج اظهار کرد: برخورد افراد جامعه در دهه ۶۰ به گونه‌ای بود که دوست نداشتند روایت‌هایشان با جزئیات و آشکار ذکر شود. خودشان می‌گفتند این بچه‌ها کاری کردند که کسی ما را دوست نداشته باشد. به عبارتی اینها مادرانی هستند که از فرزندانشان دور هستند اما به خاطر عملکرد بچه‌هایشان جایگاه اجتماعی هم ندارند و کسی با آن‌ها همذات‌پنداری ندارد و به سراغ‌شان نمی‌رود.

مادران فردی منافق تربیت نکرده بودند

این کارگردان، مادران را مبری از این مساله دانست و گفت: بخش زیادی از این بچه‌ها نرفته‌اند که جذب سازمان شوند، بلکه یا می‌خواستند به صورت مخفیانه از کشور خارج شوند یا به صورت اتفاقی جذب سازمان شده‌اند. در حقیقت به گونه‌ای نبوده که مادران نقشی در این مساله داشته باشند و فردی منافق و با ایدئولوژی منحرف تربیت کرده باشند.

عاج ضمن اشاره به ویژگی‌های مادرانه اثر گفت: به لحاظ زنانه فقط یک مادر می‌فهمد ثریا چه می‌گوید، چراکه از بچه‌شان دریغ شدند و این دلتنگی بدی است. در شرایطی که فقط در دو کانکس در بیابان و پشت دیوار اشرف زندگی می‌کرده‌اند، تنها یک مادر دوام می ‌آورد. خواهر یا برادر در نهایت باید به روال عادی زندگی برگردد ولی هیچ‌کس جز مادر آنجا نمی‌ماند و شرایط را تحمل نمی‌کند.

وی افزود: از این رو مطمئن بودم که زاویه دید من باید ثریا و اول شخص باشد. اینها موتور محرکی بودند که باعث شدند قصه را فقط مادرانه انتخاب کنم.

بازی ژاله صامتی مستحق سیمرغ بود

کارگردان سرهنگ ثریا درباره همکاری با ژاله صامتی گفت: صامتی بازیگر درجه یکی است در خیلی از سکانس‌ها جلوی دوربین گریه نمی‌کرد؛ مثل سکانسی که پشت فنس‌ها می‌گوید: امیرعلی بیا دیگر طاقت ندارم. خانم صامتی پشت دوربین گریه می‌کرد و ما اکثرا صبر می‌کردیم حالش خوب شود و به سراغ پلان بعدی برویم. او کنترل‌شده بازی می‌کرد و همراه و با تمرکز بود. نمونه بارزی از بازیگری که تمام جهان را پشت در می‌گذاشت و سر صحنه می‌آمد.

عاج تاکید کرد: ژاله فهم درست و دقیقی از ماجرا داشت و من فقط می‌گفتم چه فهم و تخیلی از فضا دارم و باقی‌اش تجربه و تمرکز و بازی درخشان او است.

این کارگردان افزود: با خودم می گفتم بازی ژاله به قدری درخشان است که قطعا سیمرغ به او تعلق می‌گیرد.

تمام تمرکزم بر این بود که این فیلم شبیه تئاتر نشود

کارگردان نمایش بابا آدم درباره تفاوت مدیوم تئاتر و سینما گفت: من نمایش هم که کار می‌کنم، نمی‌توانم در سالن بمانم. هرکس نسبت به چیزی که خلق می‌کند وسواس دارد. فکر می‌کنم اگر دوباره سرهنگ ثریا را خلق کنم، بهتر شود. خیلی مهم است که وقتی از تئاتر به سینما می‌‎آیید، تیمی با شما همراه باشند. از اینکه همه به یک خانمی که از تئاتر آمده اعتماد می‌کنند، حس دل انگیزی به من منتقل شد.

عاج درباره نقدی که به سرهنگ ثریا و شیوه روایت تئاتری آن می‌شود، گفت: عده‌ای در نقد سرهنگ ثریا می‌گویند که کارگردان، تئاتری بزرگ را کارگردانی کرده. من برای این که این اتفاق نیفتد، عامدانه و با ترس‌ولرز تلاش و تمرکزم روی این بود که هر سکانس به سینما نزدیک‌تر باشد تا به تئاتر.

کاراکترها شبیه خانواده‌ها بودند نه خود آن‌ها

برنده جایزه گوهرشاد در چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر ادامه داد: قصه‌ها در فیلم هم نقشی در پیرنگ دارند، هم در بخشی با تخیل نویسنده ترکیب شده‌اند. من دوست داشتم وقتی خانواده‌ها قصه را می‌شنوند، بگویند چقدر این کاراکتر شبیه من است. در عین حال که برای آنان آشناست، قصه آنان نباشد.

عاج افزود: این خانواده‌ها به قدری مشکل داشتند که به لحاظ انسانی درست نبود داغ دیگری بر دل آنان گذاشته شود. شاید این عدم‌پرداخت به جزئیات، قصه را در خرده پیرنگ‌ها لاغر کرده اما وفاداری خودم نسبت به قولی که به آنان داده بودم، برایم مهم‌تر بود.

این کارگردان درباره جدیدترین اثر سینمایی خود گفت: کار جدیدم، فضای بسیار متفاوتی از سرهنگ ثریا دارد و به زودی کلید می‌خورد.

سرهنگ ثریا نخستین ساخته سینمایی لیلی عاج در مقام کارگردان است که از ۱۰ آبان ماه اکران خود را آغاز کرده است.

رسانه سینمای خانگی- آخرین خبر از سلامتی علی رویین‌تن

علی رویین‌تن پس از سکته قلبی همچنان در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، این کارگردان سینما اخیرا در تدارک فراهم کردن مقدمات ساخت فیلم سینمایی «عشق جامه‌گان» و انجام مراحل پس از تولید فیلمی دیگر بود که دچار سکته قلبی شد.

فرود رویین‌تن – پسر این فیلمساز – به ایسنا گفت: پدرم دو روز قبل براثر سکته قبلی به بیمارستان منتقل شد و در حال حاضر در سی‌سی‌یو بستری است.

او با اشاره به اینکه علی رویین‌تن مشغول پیش تولید فیلم «عشق جامه‌گان» و انجام مراحل فنی فیلمی درباره شهید ابراهیم هادی بوده است، گفت: حال عمومی ایشان بهتر و همچنان تحت مراقبت است.  

«آتش و گلستان» یک مستند داستانی است که هفت محقق در آن تلاش می‌کنند تا درباره شهید ابراهیم هادی حقایقی را که دریافت و برداشت کرده‌اند، برای کارگردانی که قصد نوشتن فیلمنامه‌ای بر اساس زندگی این شهید را دارد، ارائه کنند. این فیلم قرار است پشتوانه‌ای باشد برای ساخت یک فیلم سینمایی به نام «چریک» که روایت‌گر پهلوانی و زندگی این شهید است.

رویین‌تن همچنین تهیه‌کننده و فیلمنامه‌نویس «عشق جامه‌گان» است و کارگردانی آن را رضا چوبینه برعهده دارد. قرار بود بیش از ۵۰ نفر بازیگر جوان برای اولین بار در این فیلم بازی کنند.

او توضیح داده بود که داستان فیلم اگر چه در ارتباط با روزهای کرونا و فداکاری جامعه پزشکی و پرستاری می‌گذرد، اما فیلمی عاشقانه است که در دوران کرونا اتفاق می‌افتد.

فیلم سینمایی «دل شکسته» از دیگر ساخته های علی رویین تن است.

رسانه سینمای خانگی- علاقۀ خاص کارگردان «جنگل پرتقال» به مهرجویی

آرمان خوانساریان، کارگردان جوانی که این روزها فیلم «جنگل پرتقال» را به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی‌اش روی پرده سینماها دارد، عاشق معلمی است و در یک هنرستان پسرانه هم درس می‌دهد؛ او آنقدر دلبسته این حرفه است که می‌توان گفت به اندازه سینما برایش عزیز است.

این فیلمساز که پیش‌تر با فیلم‌های کوتاه «سبز کله غازی» و «سایه فیل» در جشنواره‌های فیلم کوتاه جایزه‌های متعددی گرفته بود، پس از چند سال سراغ ساخت یک فیلم سینمایی بلند رفت؛ فیلمی که بخش‌های زیادی از آن برگرفته از زندگی خود «آرمان» یا اطرافیانش است و سال گذشته در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.

خوانساریان در گفت‌وگویی با ایسنا از تجربه ساخت «جنگل پرتقال» گفت و علاقه‌ای که به تدریس دارد؛ از  شب عجیب ۲۲ مهرماه گفت که فیلمش را برای جمعی از فیلمسازان صاحب‌نام کشور اکران کرد ولی سرخوشی‌اش با خبر تلخ قتل داریوش مهرجویی دو، سه ساعت بیشتر دوام نیاورد.

بخش‌های زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه می‌گیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور می‌کنم

گپ و گفت ما با این فیلمساز جوان با حرفه معلمی او آغاز شد و اینکه آیا «سهراب بهاریان» (نقش اول فیلم جنگل پرتقال با بازی میرسعید مولویان) همان آرمان خوانساریان است؟

او در جواب به این پرسش می‌گوید:‌ «شاید بله، چون به هر حال هر کسی تکه‌هایی از خودش را در فیلمش جا می‌گذارد. بخش‌های زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه می‌گیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور می‌کنم یعنی سهراب بهاریان شخصیت بیرونی من نیست. درواقع هنگام نوشتن فیلمنامه براساس بانک عاطفی خود و تکنیک‌های فیلمنامه‌نویسی محصولی خلق می‌شود  و در این مورد حدود ۸۰ درصد ماجراهای فیلم بر اساس اتفاقاتی شکل گرفته که برای خودم یا نزدیکانم رخ داده است.»

داستان اصلی فیلم «جنگل پرتقال» در شهر تنکابن و دانشگاهش می‌گذرد؛ دانشگاهی که آرمان خوانساریان سال ۱۳۹۳ به آنجا انتقالی گرفت. «جریان دانشگاهم کمی مفصل است. من در دانشکده هنر و معماری تهران – مرکز درس می‌خواندم ولی تمام دوستانی که با آن‌ها در هنرستان هم‌دوره بودم در تنکابن درس می‌خواندند. بعد از مدتی در دانشگاه خودم دچار رخوت شدم و فکر می‌کردم از این تکرار خسته شده‌ام. ذات هنر درون خود زیبایی‌هایی دارد که در شهری مثل تهران نمی‌شود آن را تحصیل کرد.  فکر کردم استادها که تقریبا یکی هستند،  رشته تحصیلی من هم بیشتر به مطالعه فردی متکی است، پس تصمیم گرفتم به تنکابن بروم و جزو معدود کسانی بودم که معکوس انتقالی گرفتم. این اتفاق خیلی برایم بهتر بود چون تنکابن شهری خلوت، پر از زیبایی و آرامش بود که در آنجا هم می‌توانستم درس بخوانم و هم بنویسم و فصل جدیدی در زندگی‌ام آغاز شد و مستقل زندگی کردم.»

او درباره اینکه آیا تجربه‌های همان مقطع را در فیلم روایت کرده و ایده فیلم از زمان دانشگاه سراغش آمده، می‌گوید: «نه، ایده فیلمنامه اولین روزی که سر کلاس مدرسه برای تدریس رفتم به ذهنم رسید. البته امیدوارم موفق شده باشم موضوعی را که می‌خواستم، روایت کنم چون داستان درباره نوعی از دست دادن و بازگشت است، در صورتی که من در دانشگاه در مقطعی بودم که زندگی را پر از روشنی و رو به آینده می‌دیدم؛ جایی که خود را مهم می‌دیدم ولی حسی که در فیلم وجود دارد حاصل تمام شدن آن دوران است؛ دورانی که دیگر نه دانشگاهی هست که در آن شاگرد اول باشی و نه جمعی که در آن سوگلی بمانی. این موضوعی بود که در فیلم روایت می‌شود ولی ایده کلی فیلم سال ۹۸ و در اولین روزی که معلم مدرسه شدم شکل گرفت.»

آرمان خوانساریان در ادامه به فضای مدرسه و نوع برخوردش با دانش‌آموزان پسر هنرستان اشاره می‌کند که تلاش می‌کرده با روشی ملایم‌تر از آنچه خودش تجربه کرده معلمی کند. او می‌گوید «همه چیز از همان روزی شروع شد که مدیر هنرستان مرا فرستادند تا مدرکم را برایشان بیاورم.»

روزهای سه‌شنبه در هنرستان، دو زنگ آخر با احمد طالبی‌نژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم می‌گفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسه‌های دیگری سراغم آمدند و کار را حرفه‌ای‌تر دنبال کردم

آرمان فارغ‌التحصیل رشته تئاتر است و می‌خواهد شغل معلمی را حتما ادامه دهد؛ حتی می‌گوید معلمی به اندازه سینما برایش اهمیت دارد. اما چه شد که به عنوان یک فیلمساز از تدریس در مدرسه سردرآورد؟

«رشته‌های تحصیلی زیادی در ایران وجود دارند که وقتی آن‌ها را می‌خوانی طبیعتاً باید معلم همان رشته شوی مثل تاریخ. اما من در دانشگاه مدرک تئاتر گرفتم و از این جهت شرایطم متفاوت بود؛ با این حال همین رسیدن به تئاتر ماجراهایی داشت. من خیلی دوست داشتم سینما بخوانم و وقتی می‌خواستم به هنرستان بروم خانواده‌ام خیلی موافق نبودند چون اولا خیلی‌ها فکر می‌کردند و هنوز هم فکر می‌کنند که اگر فرزندشان استعدادی دارد باید حتما در رشته‌های تجربی و ریاضی درس بخواند. دیگر آنکه تصور خوبی نسبت به محیط هنرستان‌ وجود نداشت. بعضی از این تصورها درست هم بود و متاسفانه هنرستان تبدیل به جایی شده بود برای دانش آموزان ضعیفی که در رشته‌های تجربی و ریاضی نمره نیاورده بودند؛ در صورتی که هنرستان باید محلی برای نخبگان هنری باشد. با این حال سال ۱۳۸۶ که وارد هنرستان شدم دنبال این بودم که حتماً سینما بخوانم که این رشته هم در همه هنرستان‌ها تدریس نمی‌شد. بعدها دوست داشتم در همان هنرستانی که درس خوانده بودم معلم شوم چون روزهای سه‌شنبه دو زنگ آخر با احمد طالبی‌نژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم می‌گفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسه‌های دیگری سراغم آمدند و کار را حرفه‌ای‌تر دنبال کردم. در اولین دوره‌ای که درس دادم دانش‌آموزان خوبی داشتم مثل آراد نویزی که دوست دارم اسمش را بیاورم و از نخبگان هنری است. الان هم هر وقت به مدرسه می‌روم، حتی زمانی که با خستگی برمی‌گردم حالم آنقدر خوب است که اطمینان دارم سینما این خوشحالی همیشگی را به من نمی‌دهد»

او در کنار علاقه زیاد به این حرفه، دلسوزی و توجه ویژه‌ای هم به نسل جدید دارد؛ نسلی که با وجود دسترسی بیشتر به اطلاعات، بعضی دغدغه‌هایش با نسل‌های قبلی یکی است.

خوانساریان پیش از آنکه تدریس حرفه‌ای را شروع کند، در دهه ۹۰ خیلی جدی وارد عرصه ساخت فیلم کوتاه شده بود و خیلی‌ها او را با دو فیلم «سبز کله غازی» و «سایه فیل» می‌شناسند. به نظر می‌رسد او هم به سیاق بسیاری دیگر از کارگردان‌ها، فیلمسازی در سینمای کوتاه را سکویی برای ورود به سینمای بلند می‌دانست. او درباره اینکه آیا برنامه‌ریزی خاصی برای این کار داشته است، می‌گوید: «معمولاً به فیلم کوتاه از دو منظر می‌توان نگاه کرد؛ اول اینکه مجوز فیلمسازی از طریق ساخت فیلم‌های کوتاه گرفته می‌شود و دیگر آنکه گروهی اساساً عاشق فیلم کوتاه هستند. من از دسته‌ای بودم که فیلم کوتاه را به خاطر مجوز فیلم بلند نمی‌ساختم. سه فیلم کوتاه داشتم که هر سه در «تصویر سال» جایزه گرفته بودند و می‌توانستم به راحتی مجوز فیلم بلند را بگیرم اما بیش از هر چیز فضای تجربی سینمای کوتاه را دوست داشتم. فکر می‌کردم هنوز باید در همان حیطه بمانم چون متاسفانه سینمای بلند ما چندان موقعیتی برای تجربه ندارد. حس می‌کردم در سینمای بلند یک شابلون وجود دارد و تو هم باید مثل بقیه باشی. این‌ها باعث می‌شد بیشتر در دنیای فیلم کوتاه بمانم»

او ادامه می‌دهد: «بجز این‌ها یک اتفاق خوب و خوش شانسی برای من این بود که فعالیتم در نیمه اول دهه ۹۰ یعنی سال‌های شکوفایی فیلم کوتاه بود، به طوری که فیلم کوتاه منبع درآمدم شد. در همین دوران است که نسلی تازه از فیلمساز مثل آرین وزیر دفتری یا امید شمس که از فیلمسازی آن‌ها به خوبی صحبت می‌شود، دیده شدند. آن‌ها در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه فعالیت می‌کردند، در صورتی که الان با دوران عجیب و غریبی مواجیهم.»

جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنباله‌رو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلم‌سازی مراجعه می‌کنی، می‌گویند فیلمت خوب است اما… ا. یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح می‌دهند نمونه‌ای از همان فیلم‌های الگو شده و موفق را بسازی

خوانساریان پس از آنکه فیلم کوتاه «سایه فیل» را می‌سازد به سمت فیلم بلند گرایش پیدا می‌کند و ابتدا چند همکاری در نگارش فیلمنامه از جمله «ابر بارانش گرفته» به کارگردانی مجید برزگر داشت و بعد هم وارد یک پروسه سریال‌سازی می‌شود. او دراین زمینه می‌گوید: «از آنجا که در یک دوران حرفه‌ای از سینمای کوتاه فعالیت می‌کردیم، داوران جشنواره‌ها وقتی می‌دیدند کسی استعداد دارد می‌خواستند او را وارد جریان سینمای بلند کنند. واقعیت این است که من سه دوره پیاپی در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و جایزه گرفتم. با وجود آنکه سقف این حوزه سینمایی، کوتاه است در آنجا مانده بودم و وقتی خواستم فیلم بلندم را بسازم فکر کردم نکند آن هم شابلونی باشد مثل بقیه؛ شابلونی که یک تم اجتماعی داشته باشد و در آن یک جغرافیای جعلی بسازم با خانواده‌ها و آدم‌هایی که سر هم داد می‌زنند و دعوا می‌کنند.  جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنباله‌رو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلم‌سازی مراجعه می‌کنی، می‌گویند فیلمت خوب است اما… یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح می‌دهند نمونه‌ای از همان فیلم‌های الگو شده و موفق را بسازی. مثلاً سعید روستایی با سختی مدل سینمایی خود را پیدا کرده و سختی‌های زیادی کشیده است تا تهیه‌کننده‌ای به فیلم اول او اعتماد کند و حالا تهیه کننده‌های دیگر فکر می‌کنند که فقط و فقط باید با مدل سعید روستایی فیلم بسازیم؛ در صورتی که قبل از اینکه سعید روستایی مطرح شود مدل سینمایی خود او هم برایشان یک ریسک بود.

شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفه‌ای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلم‌های موفق باشی

متاسفانه این سینما جایی برای نفس کشیدن ندارد و تو باید امتحان خود را پس بدهی تا بعد همه از کارت تقلید کنند. البته این یک اتفاق تازه نیست؛ سینمای ایران در اواخر دهه ۶۰ و بعد ۷۰ تحت تاثیر سینمای عباس کیارستمی ساخته می‌شد، با نابازیگر و در روستاها. در دهه ۸۰ آقای فرهادی با بازیگران چهره، قصه‌های جانداری را روایت کرد و بعد همه سینما پر از آن مدل شد. بعد هم سعید روستایی آمد با فیلم‌هایی از قصه‌های جنوب شهری. وقتی به اینجا می‌رسی، فکر می‌کنی «جنگل پرتقال» کدام یک از دفاتر سینمایی را می‌توانست امیدوار کند؟ شاید هیچ کدام، به همین دلیل کمی خرده داستان به فیلمنامه من اضافه می‌کردند مثل قصه‌های ناموس‌پرستی یا چیزهایی شبیه آن؛ در صورتی که من می‌خواستم قصه‌ای را روایت کنم که با وجود غم، راه حل هم داشته باشد؛ آن راه حل هم گفت‌وگوست. نمی‌دانم شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفه‌ای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلم‌های موفق باشی.»

کارگردان جوان «جنگل پرتقال» در حالی بر روشنی و گفت‌وگو تاکید دارد که ایده اولیه فیلمش در سال تلخ و پر از حادثه ۱۳۹۸ کلید خورده است. «ما در این چند سال اتفاق‌های تلخی را پشت سر گذاشته‌ایم ولی این “دوربین روشن یا به سمت روشنایی” نگاه و سلیقه من است. استاد من در سینما عباس کیارستمی بود با آن نگاه به زندگی که از او می‌شناسیم. شاعرانی مورد علاقه‌ام هستند که همیشه – خارج از اینکه چه اتفاقی می‌افتد- درباره یک “مفهوم” صحبت می‌کردند. این تکنیک من نیست بلکه برای تراپی و درمان شدن، موقع فیلمسازی از روشنی می‌گویم. نوشتن (فیلمنامه) هم برای من یک نوع درمان است ولی وقتی قصه‌ای سیاه بنویسم یا دوربینم به سمت تیرگی‌ها باشد حال خودم دوچندان بد می‌شود. من از بازنمایی زشتی لذت نمی‌برم. زیبایی‌شناسیِ زشتی برایم جذاب نیست، حتی اگر به عنوان نقد باشد. فیلم‌های بسیار زیادی هستند که چنین نگاهی (منتقدانه) دارند و من هم آن‌ها را خیلی دوست دارم اما سلیقه خودم در سینما اینطور نیست.

من جزو نسلی هستم که روی پرده سینما «مهمان مامان» دیده‌ام؛ فیلمی از داریوش مهرجویی، بزرگ مرد سینما که در اوج تیرگی‌ها فرهنگ و خصوصیات جغرافیایی ما را به آن شکل نمایش می‌داد. پس اگر ۹۸ درصد زشتی وجود داشته باشد من حتماً دوربینم را به سمت آن دو درصد زیبایی می‌چرخانم اما نه به این عنوان که یک فیلم سرخوش و شاد بسازم. برای همین فیلم اولم نیز سختی کم نکشیدم، پای آن ایستادم تا در نهایت به سرمایه‌گذاری بنیاد سینمایی فارابی و تهیه‌کنندگی آقای صدرعاملی رسیدم.»

او درباره چگونگی همکاری‌ با رسول صدرعاملی هم توضیح می‌دهد: «یکی از خوش‌شانسی‌های من در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه، این بود که جشنواره‌ای با نام «حسنات» برگزار می‌شد که مثل جشنواره‌های «وارش» یا موج»   دیگر وجود خارجی ندارد. آن جشنواره باعث شد آقای صدرعاملی مرا بشناسند و بعد که در یک دوره‌ از جشنواره فیلم کوتاه تهران، فیلمنامه‌ام را در پیچینگ جشنواره ارائه کردم پس از پذیرفته شدن، فارابی هم برای مشارکت آمد و آقای صدرعاملی هم که پیش‌تر در جریان کار بودند مجوز ساخت فیلم را مرداد ۱۴۰۱ گرفتند و من در آن ماه یکی از بهترین روزهای زندگی‌ام را تجربه کردم.» 

خوانساریان اضافه می‌کند، «یک ویژگی بزرگ رسول صدر عاملی که فکر می‌کنم در خیلی از تهیه کننده‌های دیگر کمرنگ باشد، اعتماد کاملی بود که به کارگردانش داشت و دست مرا برای هر کاری که می‌خواستم بکنم باز گذاشت.  فکر می‌کنم این اعتماد کامل حتماً از فیلم‌های کوتاه من نشأت می‌گرفت در حالی که بعضی تهیه‌کننده‌ها پیشنهادهایی برای تغییر در فیلمنامه به من می‌دادند که ترجیح می‌دادم اگر قرار است با مدل آن‌ها ساخته شود، خودشان فیلم را بسازند.»

چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفته‌ایم و این روزها سرگرمی حرف اول را می‌زند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف می‌کشیدیم. من «کاغذ بی‌خط» ناصر تقوایی را در سینما دیده‌ام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح می‌دهم زمین بازی‌ام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت می‌کنم

اگرچه آرمان خوانساریان نگاه متفاوتی را در فیلمسازی دنبال می‌کند اما به هر حال گیشه برایش بی‌اهمیت نیست. گیشه‌ای که این روزها در قرق فیلم‌های کمدی است و جای سوال است که آیا مخاطب به راحتی پای تماشای «جنگل پرتقال» می‌نشیند.

کارگردان «جنگل پرتقال» می‌گوید: «در سینما سه مدل روایت قصه وجود دارد؛ در یکی شاه پیرنگی از یک حادثه بزرگ رخ می‌دهد. در یکی دیگر فقط خرده پیرنگ‌ها وجود دارند مثل سینمای عباس کیارستمی و یک سینمای ضد پیرنگ که زمان روایی در آن به چالش کشیده می شود. من فکر می‌کنم سینمای ما در حال حاضر از اتفاق‌های بزرگ اشباع شده است، به همین دلیل نمی‌خواستم در جامعه‌ای که روزانه با کلی حادثه و ماجرا روبرو است، فیلمم به سمت خیانت، مرگ، خون و جنایت یا غیرت و این حرف‌ها برود؛ می‌خواستم نگاهم بر بخش‌هایی از وجود انسان‌ها متمرکز باشد تا تماشاگر به یک تجربه متفاوت‌تر برسد. راه آن هم فقط روایت داستان‌های خرده پیرنگی بود چون وسط چنین فیلمی، ممکن است ناگهان خود را غرق شده در داستان پیدا کنید. من «جنگل پرتقال» را نساختم که ۴۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد، گرچه هیچ کس از پول بدش نمی‌آید ولی مسئله این است که در این سن و در این برهه از زمان، دغدغه دیگری داشتم. فکر می‌کنم چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفته‌ایم و این روزها سرگرمی حرف اول را می‌زند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف می‌کشیدیم. من «کاغذ بی‌خط» ناصر تقوایی را در سینما دیده‌ام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح می‌دهم زمین بازی‌ام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت می‌کنم. شاید الان جوان هستم و اینطور می‌گویم ولی این راهی است که انتخاب کرده‌ام و امیدوارم بتوانم تا پایان پای آن بایستم. من الان معلم یک مدرسه هستم و با هر میزان خستگی، لحظه‌ای که متوجه می‌شوم با نوشتن حتی یک بیت شعر روی تخته سیاه چشم دانش آموزی، برق می‌زند احساس می‌کنم کارم درست است و برای همین به زندگی آمده‌ام.

آرمان خوانساریان با وجود نگاه همراه با امیدی که در فیلمسازی دارد اما از خلق لحظه‌های منتقدانه نسبت به جامعه هم دور نیست و نشانه‌هایی از آن را در همین «جنگل پرتقال» بخصوص با کاراکتر «هژیر» به خوبی می‌بینیم. خودش در این رابطه می‌گوید: «خیلی به دنبال نشانه‌گذاری نیستم ولی مگر می‌شود یک فیلمساز نسبت به شرایط اطراف خود انتقادی نداشته باشد؟ حتماً من هم این راه را در فیلمسازی‌ام دنبال می‌کنم و اصلا بخاطر سیلاب بدی‌هاست که به این دوربینِ به سوی روشنی پناه برده‌ام. به هر حال یکسری حس‌ها درون آدم وجود دارد که من آن‌ها را در خودم نگه می‌دارم و بیشتر صبر می‌کنم تا در زمانی مناسب کارم را انجام دهم. یکسری حس‌های دیگر هم وجود دارند که نمی‌توان آن‌ها را با چند کلمه بیان کرد؛ مثلا فیلم «هامون» داریوش مهرجویی را نمی‌توان در چند کلمه توضیح داد. «جنگل پرتقال» هم برای من همین است که انتقادها و امیدها و ناامیدی‌هایم را با هم در آن روایت کرده‌ام.» 

با وجود آنکه «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانش است اما گروهی از بازیگران صاحب‌نام و مطرح از جمله سارا بهرامی و رضا بهبودی در آن بازی کرده‌اند. میرسعید مولویان هم که نقش اصلی را ایفا کرده با فیلم «تومان» مرتضی فرشباف برای خیلی‌ها به چهره‌ای آشنا بدل شد. خوانساریان درباره این بازیگرها می‌گوید که سارا بهرامی انتخاب اولش بوده ولی برای نقش اول (با بازی مولویان)، ابتدا گزینه‌های دیگری داشت.

«برای این نقش یک بازیگر چهره‌تر در نظر داشتم و خوش شانس بودم؛ چون کار کردن با میرسعید یک موهبت است و هر لحظه لذت می‌بری و از این حجم خلاقیت و عشق شگفت‌زده می‌شوی. این هم بخشی از آن پروسه بود که آقای صدرعاملی در آن خیلی نقش داشت. یک روز تماس گرفتم و با ترس و لرزه برای اینکه بگویم بازیگر استار در این نقش انتخاب نکنیم، گزینه خودم را مطرح کردم که در همان یکی دو جمله اولم با تحسین آقای صدرعاملی مواجه شدم و گفت همین کار درست است. من در دفتر آقای صدر عاملی تصویری از فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» را روی دیوار دیده بودم که خانم علیدوستی -که در آن زمان اولین فیلم سینمایی خود را بازی می‌کرد – کلاکت به دست دارد. به آقای صدر عاملی گفتم هر وقت این تصویر را می‌بینم با خودم فکر می‌کنم نباید حتماً به چهره‌ها تکیه کنم. برای همین عکس‌ها و چند مصاحبه از آقای مولویان را فرستادم  وگفتم جنسی از غرور سعید مولویان، وقتی که روی صندلی نشسته، همان چیزی است که من برای این نقش می‌خواهم.

سارا بهرامی هم اولین انتخابم بود چون او فارغ التحصیل همان دانشگاه تنکابن است که من هم در آن درس می‌خواندم، در واقع او یکی از مهم‌ترین خروجی‌های آن دانشگاه است. انتخاب سارا برایم خیلی مهم بود. او کسی بود که باعث شد من با اعتماد به نفس بیشتری فیلمم را کارگردانی کنم و در تمام طول فیلمبرداری حسابی هوایم را داشت. انتخابم او بود چون می‌خواستم با توجه به زیستی که در این منطقه داشته، چیزهایی را به این نقش اضافه کند. وقتی بازیگرها می‌خواهند نقشی شبیه خودشان را بازی کنند برایشان بسیار سخت می‌شود و برخی شباهت‌ها میان نقش با خود سارا باعث می‌شد یک چالش جدی برایش به وجود آید. در نهایت هم آنچه دیده شد حاصل تمرین‌های مفصلی بود که ما سه نفر با هم داشتیم و مثل یک گروه تئاتری تمرین می‌کردیم.»

آن شب روی ابرها بودم. تمام کارگردان‌هایی فیلم‌های مورد علاقه‌ام آمده بودند اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانه‌ترین لحظه‌هایم با سینمای ایران با او گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت 

فیلم «جنگل پرتقال» که حال و هوای پاییزی جذابی دارد، قطعا یکی از بهترین زمان‌های اکرانش همین پاییز می‌توانست باشد و خوانساریان فکر می‌کند اتفاق قشنگی است که با همین اولین باران‌های پاییزی فیلم «جنگل پر تقال» هم روی پرده سینماها بود. او و رسول صدرعاملی شنبه سه هفته قبل میزبان تعدادی از سینماگران شدند تا در یک دورهمی صمیمانه فیلم خود را برایشان نمایش دهند. در این جمع دوستانه چهره‌های زیادی آمدند ولی پایان شب با خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش به تلخی رقم خورد.

«من پس از چند سال سخت که برای ساخت فیلم سپری کرده بودم، آن شب از خوشحالی روی ابرها بودم. خیلی از کسانی که از کارهایشان آموخته بودم آنجا بودند. وقتی آقای محمد صالح‌علاء را دیدم، به ایشان گفتم من هنوز یاد آن برنامه «دو قدم مانده به صبح» شما در تلویزیون هستم و دفترچه‌ای که در آن از شب‌های سینما و تئاتری برنامه یادداشت برمی‌داشتم. گفتم بخش زیادی از آنچه روی پرده سینما می‌بینید از چیزی است که در برنامه‌هایش برای من به جا گذاشته و چقدر فرق است که در آنتن تلویزیونت بشکن و بالا بیندازی یا اینکه از فرهنگ بگویی.  وقتی در سنین نوجوانی تمام عشق و علاقه‌ام این بود که پای برنامه‌های این چنینی و صحبت‌های فریدون جیرانی و محمد رحمانیان بنشینم معلوم است که سراغ خشونت نمی‌روم.  من در دوران راهنمایی فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» آقای میرکریمی را دیدم که آن شب آنجا بودند. عاشق آن سفر قهرمانی شدم یا فیلمی مثل «نفس عمیق» پرویز شهبازی و من نسبت به همه این‌ها احساس مسئولیت می‌کردم. حالا تصور کنید در چنین شبی که تمام کارگردان‌های این فیلم‌ها حضور داشتند، من چقدر خوشحال بودم اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانه‌ترین لحظه‌هایم با سینمای ایران با او، داریوش مهرجویی گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت و این روزها فقط اینطور خودم را  آرام می‌کنم که ای کاش شاگرد آخر آن کلاسی باشم که آقای مهرجویی آن همه برایش زحمت کشید»

آرمان خوانساریان با توجه به دغدغه‌هایی که در فرهنگ و هنر و بویژه در برخورد نزدیک با نسل جوان و دانش‌آموز دارد، احتمالا مسیر مشخصی را برای کار هنری‌اش دارد اما خودش می‌گوید:‌ «من هم مثل خیلی‌های دیگر پر از تردید هستم. نه می‌دانم و نه می‌توانم حدس بزنم که چطور باید پیش بروم. من این فیلم را خیلی سخت ساختم و فعلاً می‌خواهم ببینم که چه کرده‌ام چون نه آدم باانگیزه سال قبل هستم و نه تردیدهایم اجازه می‌دهند که الان تصمیم دقیقی بگیرم.» 

او درباره اینکه آیا مسیرش را به سمت سینمای کوتاه ادامه می‌دهد نیز می‌گوید: «فیلم کوتاه توجیه اقتصادی ندارد. ما همیشه پول‌های خود را جمع می‌کردیم و فیلم می‌ساختیم اما شرایط سینمای حرفه‌ای فرق می‌کند. سن ما هم بالاتر رفته و واقعیت این است که خیلی‌ها می‌گویند به سمت سینمای کوتاه برمی‌گردند اما این بیشتر یک تعارف است چون شرایط چنین اجازه‌ای به آن‌ها نمی‌دهد. من خودم چند فیلمنامه کوتاه دارم و فقط اگر شرایط برای ساخت حرفه‌ای آن‌ها به صورتی که تهیه‌کننده‌ای پای کار باشد حتماً سراغ ساختشان می‌روم و آن وقت فیلم بعدی‌ام حتماً کوتاه خواهد بود.» 

خوانساریان در بخش پایانی این گفت‌وگو به دو نکته اشاره می‌کند؛ یکی درباره مخاطبانی که دعوت می‌کند فیلمش را تماشا کنند و دیگر یک گله بابت واژه «فیلم اولی» که به فیلمسازانی همانند خودش نسبت می‌دهند.  

او که مشخص است بخاطر این کلمه ناراحتی‌هایی را دیده، می‌گوید: «نمی‌دانم این واژگان چیست که انتخاب می‌کنند. ما یک فیلم‌ خوب داریم و یک فیلم بد. فیلم اولی یعنی چه؟ مگر مجوز فیلم اول سینمایی را بدون ساخت فیلم‌های قبلی می‌دهند؟ متاسفانه تصورات عجیبی درباره فیلمساز اول وجود دارد؛ می‌گویند دستش در ساخت فیلم کند است. دست ‌و پایش می‌لرزد. زیادی وسواس دارد! این را به من هم می‌گفتند آن هم به عنوان کسی که چند تجربه ساخت فیلم کوتاه داشتم و اتفاقا در فضای فیلم کوتاه باید بتوانی زود پروژه را جمع کنی. من «جنگل پرتقال» را در ۳۱ جلسه ساختم صرفا بابت تجربه‌ای که در فیلم کوتاه داشتم. اصلا یک بار فیلمم را پیش از فیلمبرداری اصلی ساختم و پلان‌ها را کشیدم تا بیشتر بر کارم تسلط داشته باشم. این‌ها اگر وسواس است بله من وسواس دارم چون سینما و سلیقه جای وسواس است. مهم این است که برای وسواس‌هایت چه برنامه ریزی داشته باشی؛ من چون قول داده بودم فیلم را در ۳۱ جلسه تمام می‌کنم و می‌دانستم که حتما با وسواس هم کار را جمع خواهم کرد، با ساخت ماکت سعی کردم به سرعت کار کمک کنم.»

می‌خواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی می‌بیند ولی فیلم‌های ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من می‌خواهم آن‌ها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر می‌کنم اگر آن‌ها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد می‌دهند

«اما درباره «جنگل پرتقال»… تمام تلاش ما و کسانی که برای تبلیغات فیلم همراهی می‌کنند، این است که آدرس درست از فیلم به مخاطب بدهیم، حتی اگر جایی به ضرر فروش شود. من اگر بخواهم کسانی را برای تماشای این فیلم به سینما دعوت کنم آن‌هایی را خطاب قرار می‌دهم که مدت‌هاست به سینما نرفته‌اند چون سلیقه‌شان با آنچه بیشتر مواقع روی پرده سینماست فرق دارد.  البته من اصلاً درباره فیلم خوب یا بد صحبت نمی‌کنم و فقط می‌خواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی می‌بیند ولی فیلم‌های ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من می‌خواهم آن‌ها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر می‌کنم اگر آن‌ها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد می‌دهند.»

رسانه سینمای خانگی- رابطه مهرجویی با تلویزیون چگونه بود؟/ چه خبر از سریال‌های مهرجویی؟

داریوش مهرجویی در دوره ریاست سید عزت‌ الله ضرغامی چند فیلم برای شبکه‌های مختلف ساخت که البته به گفته‌ی خودش برخی پخش نشدند و بلاتکیف ماندند. او در آن زمان امیدوار بود که با تغییر مدیریت صداوسیما همکاری‌ها با سینماگران بیشتر شود اما در حقیقت همکاری مهرجویی و البته خیلی‌های دیگر با تلویزیون، به همان کارها محدود شد و دیگر ادامه پیدا نکرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، داریوش مهرجویی از کارگردانان صاحب‌نام سینمای ایران، برخلاف خیلی‌های دیگر از هم‌صنفانش به ندرت با صداوسیما همکاری کرد؛ با این همه یکی از آثار مخاطب‌پسند او به نام «مهمان مامان» در همین رسانه ملی ساخته شد. فیلمی که همچنان سال‌هاست از تلویزیون پخش می‌شود و با بازی بازیگرانی چون گلاب آدینه، حسن پورشیرازی، پارسا پیروزفر و امین حیایی بر اساس متنی از هوشنگ مرادی کرمانی توانست بسیاری از نگاه‌ها را به خود جلب کند.

«مهمان مامان» هجدهمین ساخته داریوش مهرجویی بود که آن را با سرمایه صداوسیما (مرکز سیما فیلم) کارگردانی کرد. مهرجویی «مهمان مامان» را پس از فیلم «بمانی» ساخت. 

او هیچگاه برای صداوسیما سریالی نساخت؛ البته قصد داشت مجموعه‌های «عطار» و «زکریای رازی» را بسازد اما در نهایت این همکاری به ساخت چند فیلم محدود شد؛ آن‌هم زمانی که سیمافیلم در دوره ضرغامی به ساخت فیلم‌های سینمایی تصمیم گرفته و قرار بود بخشی از بودجه صداوسیما را به این بخش اختصاص دهند.

نمایی از سریال مهمان مامان

با ساخت «مهمان مامان»، گلاب آدینه و امین حیایی برای نخستین‌ بار همکاری‌شان با داریوش مهرجویی را به ثبت رساندند؛ اما پیروزفر که در فیلم پری نقش سالک را بازی می‌کرد، برای دومین‌بار در فیلمی از مهرجویی مقابل دوربین ظاهر شد.

سازندگان «مهمان مامان» فیلم‌برداری را از ۲۷ شهریور ۱۳۸۲ در محله پامنار تهران آغاز کردند؛ خانه‌ای که تمام شخصیت‌های سریال را در خود جای داده، در همین محله واقع شده است.

«مهمان مامان» می‌بایست بهمن همان سال (۱۳۸۲) به جشنواره فیلم فجر می‌رسید و حتی در مقاطعی رسیدن این فیلم به جشنواره با تردیدهایی همراه بود. بر این اساس اثر مهرجویی زمان مشخصی برای اکران در خلال جشنواره به خود اختصاص نداد اما مسوولان وقت به مهرجویی قول دادند که اگر فیلم را بتواند به موقع برساند، زمانی را برای اکران آن مشخص خواهند کرد.

«مهمان مامان» سرانجام به جشنواره رسید و پس از حضور موفق در جشنواره فیلم فجر، به جشنواره‌های خارجی رفت و جایزه ویژه هیأت داوران نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم داکا را دریافت کرد. این فیلم نماینده ایران در جشنواره فیلم نیوزلند و جشنواره فیلم‌های آسیایی هند بود و در آمریکا نیز اکران شد.

«مهمان مامان» نوروز ۸۳ در سینماهای ایران اکران شد و رقم قابل‌توجهی را به لحاظ فروش کسب کرد. این فیلم در طول اکران رقمی بالغ بر ۴۰۰ میلیون تومان فروش داشت.

ساخته داریوش مهرجویی در زمان اکران در سینماها به مانند برخی دیگر از آثار تولیدشده در رسانه‌ی ملی با تبلیغات بسیار در شبکه‌های مختلف همراه شد. اما این تبلیغات بسیار هم اعتراض مهرجویی را در مردادماه ۸۳ برانگیخت!

وی با اعتقاد بر این‌که این تبلیغات در حقیقت ضدتبلیغ است و اثر عکس می‌گذارد، خطاب به مسوولان تلویزیون گفت که «احتیاج به این همه تبلیغ نیست!»

پس از اکران سینمایی «مهمان مامان»، این فیلم چندین‌بار از شبکه دو به نمایش درآمد و اتفاقا پربیننده‌ترین فیلم نوروز ۸۴ با ۵۴ درصد بیننده لقب گرفت.

اما در شرایطی که بسیاری از مردم و خصوصا مطبوعات پخش سریال «مهمان مامان» را منتفی دانسته و حتی پخش پشت صحنه‌هایی از این سریال را که در آن‌زمان از سوی خود مهرجویی تأیید شده بود را هم به فراموشی سپرده بودند، به یک‌باره از سوی سیما فیلم اعلام شد که سریال «مهمان مامان» در قالب شش قسمت از شبکه چهار (!) پخش می‌شود.

از «همدان‌ها» تا «آسمان محبوب»

داریوش مهرجویی در پشت صحنه آسمان محبوب

کارگردان صاحب‌سبک سینمای ایران دو فیلم دیگر با عناوین «همدان‌ها» و «آسمان محبوب» را هم برای سیمافیلم ساخته بود اما در همان سال‌ها از تلویزیون پخش نشد.

داریوش مهرجویی با گله از پخش نشدن دو فیلمش از صداوسیما گفته بود: «امیدوارم با تغییر مدیریت صداوسیما همکاری ها با سینماگران بیشتر شود.» او گفته بود، در دوره ریاست عزت الله ضرغامی چند فیلم برای شبکه‌های مختلف ساخته که هنوز پخش نشده‌اند و بلاتکیف هستند. مهرجویی گفته بود: فیلم «همدان‌ها» را برای شبکه استان همدان ساختم که متاسفانه به دلیل تغییر مدیریتی نه تنها از تلویزیون سراسری بلکه از شبکه استانی هم به نمایش درنیامد. همدان یکی از زیباترین شهرهای ایران است که اماکن تاریخی زیادی دارد و نکته قابل توجه در این شهر تعداد زیاد پارک است که به زیبایی شهر افزوده است و وجود همین پارک ها موجب تمیز بودن این شهر شده است.»

وی گفته بود: «در این فیلم کتیبه‌های گنجنامه، آرامگاه باباطاهر، آرامگاه بوعلی سینا، باغ موزه تاریخ طبیعی، غذاهای اصیل و محلی و آداب و رسوم به تصویر کشیده شده است.»

مهرجویی همچنین درباره فیلم دیگرش نیز گفته بود: «آسمان محبوب» با همکاری سیمافیلم ساخته شد؛ هنگام فیلمبرداری همین فیلم بود که پایم شکست اما با همان پای شکسته فیلمبرداری آن را به پایان رساندم و این فیلم موفق به دریافت جوایز زیادی شد اما تاکنون حتی یک‌بار هم در تلویزیون به نمایش درنیامد. این در حالی است که فیلم «آسمان محبوب»، موفق به کسب جایزه بین‌المللی بین‌الادیان شد که جایزه بسیار مهمی است.

آسمان محبوب داستان زندگی دکتر جوانی به نام شایان بود که در اوج موفقیت کاری و اجتماعی‌اش درمی‌یابد مبتلا به تومور مغزی شده‌ است. او تصمیم به خودکشی می‌گیرد اما در آخرین لحظه اتفاقی رخ می‌دهد که باعث می‌شود سر از روستایی دورافتاده درآورد و وقایع غیرمترقبه‌ای برای اش رقم بخورد.

در این فیلم بازیگرانی همچون علی مصفا، لیلا حاتمی، فریده سپاه‌منصور، مانی حقیقی، همایون ارشادی و قربان نجفی نقش آفرینی کرده بودند.

سریال‌های «عطار» و «رازی» بایگانی شدند!

مهرجویی همچنین از بایکوت شدن سریال «عطار» توسط تلویزیون خبر داده و اعلام کرده بود که پس از تحقیقاتی مفصل شروع به نوشتن فیلمنامه این سریال کرده اما در نهایت مسوولان وقت تلویزیون، طرح و فیلمنامه او را بایکوت کرده و مجوز ساخت آن را صادر نکردند.

این کارگردان علاوه بر سریال «عطار» قصد داشت، سریال «زکریای رازی» را هم برای تلویزیون کارگردانی کند، اما این سریال هم به همان سرنوشت دچار شده و بعد از پایان نگارش فیلمنامه به بایگانی رفت.

دعوا با تلویزیون بر سر «گاو»

مهرجویی علاوه بر این اعلام کرده بود که طی این سال‌ها تلویزیون فیلم «گاو» را بدون خرید حق پخش روی آنتن شبکه‌هایش فرستاده و شکایتش از این رسانه هم به جایی نرسیده است.

اما بخش جالب صحبت‌های مهرجویی جایی است که او به بدحسابی تلویزیون در همکاری با خودش در پروژه «مهمان مامان» اشاره کرده و گفته بود: «من برای تلویزیون «مهمان مامان» را ساختم که قسط آخرش را نداند! و ماجرایش را در کتاب «آن رسید لعنتی» نوشته‌ام. فیلم «آسمان محبوب» را با سرمایه خودم و اندک پول «سیما فیلم» ساختم اما نگذاشتند فیلم اکران شود و یکدفعه از تلویزیون پخش کردند.»

او به اندازه‌ای در آن زمان از مسوولان وقت صداوسیما عصبانی بود که در نشست ایسنا در سال ۸۳ هم شرکت نکرد و از بازیگرانش هم خواست که صحبت نکنند.

رسانه سینمای خانگی- نگاهی گذرا به کارنامه حرفه‌ای افخمی

تازه‌ترین ساخته بهروز افخمی با اتمام فیلمبرداری بخش‌های داخلی، از نیمه گذشته است. به همین مناسبت سعی کردیم نگاهی به کارنامه سینمایی این کارگردان مهم سینما داشته باشیم.

به گزارش سینمای خانگی از فارس، نوشتن از بهروز افخمی با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و البته رزومه کاری‌اش اصلا ساده نیست. همه آثار افخمی در قامت یک کارگردان حرفی سیاسی دارد؛ تا جایی که شاید بتوان او را سیاستمدار هنرمندان دانست. افخمی حتی نمایندگی مجلس را هم تجربه کرده تا در بعد سیاست ورود بیشتری داشته باشد.

شاید تمام آثار افخمی یا پیامی مهمی داشته باشند و یا فیلم مهمی باشند؛ حتی «سن پترزبورگ» که ساخته کمدی و طنز افخمی است شاید مهم‌ترین اثر در سینمای بدنه و گونه فیلم‌های سرگرم کننده باشد؛ فیلمی که در زمان اکران هم گیشه موفقی داشت.

بی‌شک او یکی از بهترین فیلمسازان بعد از انقلاب سینمای ایران است. فیلم‌های مهمی ساخته و در دسته کاربلدان و باسوادان سینمای ایران قرار دارد، اما شخصیت سینمایی وی در فیلم‌هایش خلاصه نمی‌شود. ساخت برنامه تلویزیونی «هفت» به‌عنوان یکی از مهم‌ترین برندهای تخصصی سینما در تلویزیون است.

نگاهی به آثار افخمی

۱ـ «عروس» (۱۳۶۹)

«عروس» نقطه شروع مهمی در کارنامه کاری بهروز افخمی است؛ یک فیلم باجسارت که از دنیای جوانان می‌آید. شاید همه باهم اتفاق نظر داشته باشیم که سینما جای پند و اندرز مستقیم نیست. افخمی در این فیلم ستاره‌سازی می‌کند و به‌جای پند و اندرز اخلاقی قصه‌گویی. موسیقی بابک بیات آن‌قدر خوب‌روی تصاویر می‌نشیند و آن‌قدر خوب بار دراماتیک صحنه‌ها را منتقل می‌کند که به یکی از مهم‌ترین عناصر قصه گوی فیلم تبدیل می‌شود.

دو ستاره جوان و تازه‌وارد فیلم، ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی همنشینی بسیار خوبی باهم روی پرده‌ دارند و شاید این فیلم شروع خوبی برای آنها هم بوده است. حتی گزاف نیست اگر موفقیت‌های ادامه راهشان را از این فیلم بدانیم. همه این ویژگی‌هاست که «عروس» را به فیلم مهمی تبدیل می‌کند. در نهایت «عروس» جزو معدود فیلم‌هایی است که در سینمای پس انقلاب به بازنمایی حقیقی از رابطه عاشقانه و زناشویی حداقل کمی نزدیک می‌شود.

۲ـ «روز فرشته» (۱۳۷۲)​

«روز فرشته» اوج هنرنمایی افخمی است. فیلمی فانتزی و غیرمتعارف که افخمی با پایبندی‌اش به اخلاقیات می‌سازد. شاید از این حیث، «روز فرشته» شخصی‌ترین فیلم افخمی باشد و پررنگ‌ترین ردپا از حضور او را در خود داشته باشد.

هنرنمایی بازیگرانی چون اکبر عبدی و عزت‌الله انتظامی در کنار لحن کمدی که خوب‌ روی روایت می‌نشیند. «روز فرشته» همان‌قدر که جدی است، از دنیای واقعی و رئال «عروس» فاصله دارد و به شکلی دیگر مخاطبش را درگیر می‌کند. اخلاق‌گرایی افخمی اینجا از «عروس» واضح‌تر است، اما همچنان توی ذوق نمی‌زند.

۳ـ «جهان‌پهلوان تختی» (۱۳۷۶)​

«جهان‌پهلوان تختی» به‌هیچ‌وجه در زمره بهترین آثارش قرار نمی‌گیرد. «جهان‌پهلوان تختی»، شاید حتی تاریک‌ترین نقطه فیلمسازی افخمی را رقم می‌زند. فیلمی که میراث علی حاتمی بود و حاتمی آن را با حضور عزت‌الله انتظامی کلید زد تا روایت زندگی غلامرضا تختی را بسازد. هم‌زمان با فیلم‌برداری، بیماری حاتمی شدیدتر می‌شود و درنهایت با فوت او این پروژه نیمه‌کاره می‌ماند. بعد از فوت علی حاتمی، ساخت این فیلم به افخمی رسید.

افخمی در مسیری تلاش می‌کند تا فیلم را برای خود کند. در حالی که حاتمی روی روایت زندگی تختی تمرکز داشت، افخمی با ساختاری فیلم در فیلم و شبه مستند، روی ماجرای مرگ تختی تمرکز می‌کند تا به نوعی این فیلم از دریچه دید او روایت شود. همه تلاش افخمی برای شخصی کردن این فیلم هم به نتیجه نمی‌رسد و تا امروز هم سایه نام علی حاتمی بر این فیلم مانده است.

۴ـ «شوکران» (۱۳۷۷)

بی‌شک مهم‌ترین و بهترین فیلم کارنامه کاری افخمی، «شوکران» است. افخمی در «شوکران»، بی‌محابا، قصه عشقی ممنوع را به تصویر می‌کشد و به‌جای قهرمان ساختن یک ضدقهرمان خاکستری، اما ملموس می‌سازد.

نگاه انتقادی سیاسی افخمی در «شوکران» در سال‌های دولت اصلاحات و رونق گرفتن ساخت فیلم‌های انتقادی به‌شدت مورد استقبال قرار گرفت. افخمی در این اثر، باز به سراغ یک روایت عاشقانه رفت و تراژدی او، کاملاً ریشه‌های وطنی دارد و از نگاه بومی فیلمساز به جامعه‌اش می‌آید. افخمی با دقت روابط میان آدم‌های قصه‌اش را می‌آراید و با یک پایان‌بندی جذاب، روانکاوی شخصیت‌هایش را تکمیل می‌کند.

۵ـ «گاوخونی» (۱۳۸۱)

 «گاوخونی» تفاوت زیادی با دیگر آثار بهروز افخمی دارد. از میان آثار افخمی «شوکران» و یا حتی «روز فرشته» جزیی از سینمای قصه‌گو به‌حساب می‌آیند، اما گاو خونی شروع مسیر افخمی در سینمای مدرن است.

او در «گاوخونی» از رمان جعفر مدرس صادقی اقتباس می‌کند و با زبانی شاعرانه مرز میان خیال و واقعیت را در هم می‌آمیزد. «گاوخونی» به یکی از موفق‌ترین تجربه‌های افخمی است.

۶ـ «سن‌پترزبورگ» (۱۳۸۸)

«سن‌پترزبورگ» یکی از نمونه‌های موفق سینمای کمدی ایران است. همکاری افخمی و پیمان قاسم‌خانی، منجر به خلق کاراکترها و لحظات کمدی جذابی می‌شود. «سن‌پترزبورگ» برخلاف «روز فرشته»، نه شعار اخلاق‌مداری دارد و نه سعی در انتقال پیام و مفهومی عمیق‌تر از یک قصه سرگرم‌کننده. 

«سن‌پترزبورگ» از آن دسته فیلم‌هاست که می‌تواند سینمای بدنه ایران را بسازد و الگوی فیلم‌های کمدی باشد. یک روایت تازه با افت‌ و خیزهای جذاب و دراماتیک. «سن‌پترزبورگ» نشان می‌دهد که افخمی قوانین سینمای جریان اصلی و سرگرم‌کننده را هم خوب می‌شناسد.

۷ـ «فرزند صبح» ( ۱۳۸۸ـ۱۳۸۴)

«فرزند صبح» یکی از پروژه‌های مهم سینمای ایران است، اما مشکل آن این است که بعد از بیش از ۱۰ سال تکلیف آن مشخص نیست. افخمی در یک پروژه بزرگ و پرخرج با حضور برخی از مطرح‌ترین ستاره‌های سینمای ایران، به سراغ روایت زندگی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی ایران می‌رود. او با این فیلم هم به جهان ذهنی‌اش وفادار می‌ماند و هم ریسک پرخطری را می‌پذیرد که احتمالاً برای فیلمسازان دیگر، حتی ورود به آن‌ هم دشوار است.

باوجود سابقه افخمی در ساخت آثار بیوگرافی و تاریخی مثل «جهان‌پهلوان تختی» و «کوچک جنگلی»، او بهترین گزینه برای ساخت فیلمی درباره امام خمینی به نظر می‌رسد. با این‌حال، «فرزند صبح» که بودجه زیادی هم صرف ساخت آن شده است، همچنان یک معما باقی‌ مانده است.

افخمی چندی پیش از اتمام این پروژه سینمایی و آماده بودن آن برای اکران در سینما خبر داد و البته گفت که بعد از رونمایی از این فیلم دیگر قصد ساخت فیلم جدیدی ندارد و می‌خواهد در اوج خداحافظی کند.

شروع دوباره با «صبح اعدام»

فیلم سینمایی «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه‌کنندگی علی شیرمحمدی تازه‌ترین محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی که از ۱۷ مردادماه در شهر تهران کلید خورده بود، اخیرا طی خبری اعلام شد که این فیلم از نیمه گذشته است.

علاوه بر مسعود شریف، ارسطو خوش‌رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، داوود فتحعلی‌بیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان در تازه‌ترین ساخته بهروز افخمی نقش‌آفرینی می‌کنند.

 «صبح اعدام» برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت می‌شود. 

پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این دو شخصیت است که بهروز افخمی پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.

افخمی در مصاحبه‌ای درباره این فیلم گفته است: «حدود ٢٠ سال پیش، آرشیو روزنامه کیهان را بررسی می‌کردم که به گزارش تیرباران طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی برخوردم. در واقع، این گزارش شماره‌ای از کیهان روز ١١ آبان سال ١٣۴٢ بود. این گزارش خبری، به قدری جذاب و مفصل بود که برای خودم از آن کپی کردم و در کتابخانه‌ام گذاشتم. از همان زمان در ذهنم شکل گرفت که براساس این گزارشِ تیرباران می‌توانم فیلم سینمایی بسازم. همواره مشتاق بودم تا خبرنگاری که این گزارش را نوشته، پیدا کنم اما هنوز در دفتر روزنامه کیهان نتوانسته‌ام فردی را بیابم که این خبرنگار را بشناسد. به هر حال این گزارش دو صفحه‌ای، با امضای خبرنگاری است که متن را به‌گونه‌ای با دلبستگی و علاقه نسبت به اعدام‌شوندگان نوشته بود و چنین جبهه‌گیری‌ای در آن زمان بسیار عجیب بود. می‌توان اذعان کرد چون مصطفی مصباح‌زاده ـبنیان‌گذار کیهانـ به دنبال نشان دادن وجهه روشنفکری از خودش بود، این گزارش را چاپ کرده اما شخص خبرنگاری که آن را نگاشته، برای من بسیار اهمیت داشت.»

وی با اشاره به اینکه فیلمنامه «صبح اعدام» را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشته است، عنوان کرد: «دیالوگ‌های طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آورده‌ام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» مصاحبه‌های مختلفی با لوطی‌های تهرانی دارد که طیب را می‌شناختند و نثر آن تهرانیِ قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود.»

افخمی در پایان در پاسخ به اینکه «صبح اعدام» قرار است چه حرفی را به مخاطب القا کند، گفت: «همان‌طور که گفتم فیلم خوب، فیلمی است که شما را تکان دهد. اگر «صبح اعدام» فیلم خوبی از آب دربیاید، به معترضان امروزی خواهم گفت که معترض واقعی این‌هایی هستند که در فیلم دیدید، نه شما

رسانه سینمای خانگی- وقتی خود افخمی هم به خوب بودن فیلمش مطمئن نیست!

بهروز افخمی که ساخت فیلم «صبح اعدام» را به نیمه رسانده، معتقد است که اگر فیلمش خوب از آب دربیاید معترضان واقعی را نشان می‌دهد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، کارگردان فیلم‌های «عروس»، «سن‌پطرزبورگ» و «فرزند صبح» این روزها مشغول ساخت جدیدترین فیلمش با نام «صبح اعدام» است که سوژه آن را از سال‌ها قبل در ذهن داشته و اگر چه قرار بود زمستان سال قبل آن را کلید بزند اما فیلمبرداری‌اش به تابستان ۱۴۰۲ رسیده و شاید در جشنواره فیلم فجر امسال رونمایی شود.

او در گفت‌وگویی تازه جزئیات بیشتری را از چگونگی شکل‌گیری این فیلم توضیح داد و در کنار آن اشاره‌ای هم به ارتباط «صبح اعدام» به وقایع سال گذشته کشور داشت.

افخمی با بیان اینکه تقریبا نیمی از فیلم را ساخته است، از چگونگی شروع این پروژه سینمایی به ایسنا گفت: حدود ٢٠ سال پیش، آرشیو روزنامه کیهان را بررسی می‌کردم که به گزارش تیرباران طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی برخوردم. در واقع، این گزارش شماره‌ای از کیهان روز ١١ آبان سال ١٣۴٢ بود. این گزارش خبری، به قدری جذاب و مفصل بود که برای خودم از آن کپی کردم و در کتابخانه‌ام گذاشتم. از همان زمان در ذهنم شکل گرفت که براساس این گزارشِ تیرباران می‌توانم فیلم سینمایی بسازم. همواره مشتاق بودم تا خبرنگاری که این گزارش را نوشته، پیدا کنم اما هنوز در دفتر روزنامه کیهان نتوانسته‌ام فردی را بیابم که این خبرنگار را بشناسد. به هر حال این گزارش دو صفحه‌ای، با امضای خبرنگاری است که متن را به‌گونه‌ای با دلبستگی و علاقه نسبت به اعدام‌شوندگان نوشته بود و چنین جبهه‌گیری‌ای در آن زمان بسیار عجیب بود. می‌توان اذعان کرد چون مصطفی مصباح‌زاده -بنیان‌گذار کیهان- به دنبال نشان دادن وجهه روشنفکری از خودش بود، این گزارش را چاپ کرده اما شخص خبرنگاری که آن را نگاشته، برای من بسیار اهمیت داشت.

وی با اشاره به اینکه فیلمنامه «صبح اعدام» را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشته است، عنوان کرد: دیالوگ‌های طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آورده‌ام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» مصاحبه‌های مختلفی با لوطی‌های تهرانی دارد که طیب را می‌شناختند و نثر آن تهرانیِ قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود.

افخمی افزود: طیب حاج‌‎رضایی تنها قهرمان این فیلم نیست و کاراکتر حاج اسماعیل رضایی هم قهرمان جوان‌تری است که در فیلم می‌بینیم. در واقع، «صبح اعدام» بیوگرافی نیست بلکه درباره کشتار ١۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و نتایج آن است. نکته جالب فیلم، روایت ٩٠ دقیقه پیش از اعدام است که دو مرد در آستانه اعدام، چه حرف‌هایی می‌زنند و چه رفتار خاصی از خود نشان می‌دهند. می‌توان گفت «صبح اعدام» همچون فیلم‌های «مسیر سبز» و «می‌خواهم زنده بمانم» در ژانر فرعی اعدام است. 

این فیلمساز درباره مدت زمان پیش‌تولید و همکاری با حوزه هنری توضیح داد: پاییز سال ١۴٠١، نوشتن فیلمنامه را آغاز کردم که حدود پنج هفته زمان برد. پس از نگارش فیلمنامه، از همان پاییز پیش‌تولید را آغاز کردیم. طرح داستانی فیلم را هم از همان ابتدا برای دوستان سازمان سینمایی سوره حوزه هنری مطرح کرده بودم و از قبل برای همکاری اعلام آمادگی کرده بودند. از اوایل نگارش فیلمنامه با هم پیش رفتیم و در پیش‌تولید هم مدام به ما سر می‌زنند و همچنان پیگیر انجام کار هستند. ما باید تمام جزییات صحنه را همچون دهه ۴٠ دربیاوریم و همین امر، منجر به طولانی شدن پیش‌تولید شده است. در تلاش هستیم کار را برای جشنواره فجر نهایی کنیم. 
 
افخمی درباره پیش‌بینی‌اش از بازخوردها نسبت به فیلم در رونمایی احتمالی در جشنواره فجر گفت: ‌از نظر من اگر فیلم سینمایی «صبح اعدام» در جشنواره فیلم فجر سال گذشته نمایش داده می‌شد، اتفاق بهتری برایش می‌افتاد زیرا این فیلم نوعی مقابله مستند با آن چیزی بود که در پاییز ١۴٠١ اتفاق افتاد. «صبح اعدام» نشان می‌دهد تظاهرات واقعی و سه هزار کشته و زخمی و سرازیر شدن تانک‌ها در خیابان‌ها در یک روز یعنی چه. البته فکر می‌کنم پس از اکران فیلم، خیلی‌ها از تماشای آن عصبانی شوند. 

وی در پاسخ به این سوال که چرا فیلم‌ها و صحبت‌هایش معمولا درگیر حاشیه می‌شوند، عنوان کرد: من از کار اولم یعنی «کوچک جنگلی» مورد پرونده‌سازی و اتهام قرار گرفتم. حتی زمانی که فیلم‌های «عروس» و «شوکران» را ساختم تا همین چند سال پیش که درباره کرونا حرف زدم، همواره به من حمله کردند. در زمان کرونا هم گفتم که ماسک زدن اساسا کار بیهوده‌ای است و این اواخر سازمان بهداشت اتحادیه اروپا هم این موضوع را تایید کرد. در حالی که همان زمان عده زیادی به من ناسزا گفتند.

او اضافه کرد: معتقدم فیلمساز باید مردم را به فکر بیاندازد. فیلم‌های جدی عصبانیت ایجاد می‌کند و شما را وادار می‌کند تا در طرز زندگی‌تان تجدیدنظر کنید که البته کار آسانی نیست. برای مثال زمانی که فیلم سینمایی «دکتر ژیواگو» ساخته شد، خیلی‌ها تصور کردند که اثری عاشقانه است. در حالی که این فیلم در زمان خودش به شدت بین مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها نفرت ایجاد کرد. «دکتر ژیواگو» در فروش سال نخست خود شکست خورد اما در سال‌های بعد جزو آثار پرفروش شد.

افخمی در پایان در پاسخ به اینکه «صبح اعدام» قرار است چه حرفی را به مخاطب القا کند، گفت: همان‌طور که گفتم فیلم خوب، فیلمی است که شما را تکان دهد. اگر «صبح اعدام» فیلم خوبی از آب دربیاید، به معترضان امروزی خواهم گفت که معترض واقعی این‌هایی هستند که در فیلم دیدید، نه شما! 

رسانه سینمای خانگی- «شهرک»، فیلمی که تماماً از ذهن کارگردان تراوش کرد

نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «شهرک» گفت: در نوشتن فیلمنامه شهرک واقعا از چیزی الهام نگرفتم، البته حتما همه آثاری که دیده ام و خوانده ام بر من اثر گذاشته است ولی این که یک اثر خاص را بگویم این گونه نیست.

به گزارش سینمای خانگی، علی حضرتی در گفت وگو با ایرنا و در توضیح ایده نوشتن قصه فیلم «شهرک» بیان کرد: وقتی این ایده به ذهنم رسید که نمی دانم دقیقا چه زمانی بود، آن را پرورش دادم به سمت یک زندگی قراردادی؛ یعنی اگر قرار بود در زندگی واقعی طبق قراردادهایی از پیش تعیین شده زندگی کنیم چه اتفاقاتی می افتد و این ایده اولی و مرکز قصه و فیلمنامه شهرک بود که پرورش یافت و به داستانی رسید که یک بازیگر جوان وارد یک پروژه فیلمسازی بزرگ می شود.

تهیه کننده فیلم سینمایی خداحافظی طولانی (فرزاد موتمن ۱۳۹۳) در پاسخ به این پرسش که آیا شهرک اقتباسی از نمایش ترومن -(The Truman Show) فیلمی طنز، علمی تخیلی و درام محصول سال ۱۹۹۸ میلادی به کارگردانی پیتر ویر- است، بیان کرد: این فیلم نسبتی با نمایش ترومن ندارد، اگر بگوییم این فیلم یک بازی بزرگ را مطرح می کند که ترومن شو هم این گونه است میتوان مصادیق متعددی برای آن برشمرد: مثلا فیلم بازی (۱۹۹۷ The Game) اثر دیوید فینچر یا سریال بازی مرکب (۲۰۲۱ Squid Game) که توسط برخی از منتقدان برای شباهتش با شهرک مثال زده شده بود (و من هنوز آن را ندیده ام) و آثاری دیگر که شباهت هایی با این قصه دارند.

در نوشتن فیلمنامه شهرک از چیزی الهام نگرفتم

وی افزود: در نوشتن فیلمنامه شهرک واقعا از چیزی الهام نگرفتم، البته حتما همه آثاری که دیده ام و خوانده ام بر من اثر گذاشته است ولی این که یک اثر خاص را بگویم این گونه نیست؛ افراد زیادی مثال هایی زدند مثلا به کتاب ۱۹۸۴ جرج اورل اشاره کردند و شباهتی با شهرک دیده اند و دیگران بسته به فیلم ها و کتابهایی که دیده و خوانده اند شباهت هایی را دیده اند، اما مخرج مشترک همه آثاری که شباهتی بینشان هست بحث قرارداد اصلی است.

حضرتی ادامه داد: مثلا در فیلم لانتیموس اثر فیلمساز یونانی یک خانواده ای هست که پدر و مادر نمی گذارند بچه ها بیرون بروند و این بچه ها مجبورند قراردادی را بپذیرند؛ در نمایش ترومن یک داستان متضاد شهرک وجود دارد؛ در فیلم بازی همه دست به هم داده اند که اتفاقی را رقم بزنند و همه اینها یک مخرج مشترک و یک قرارداد را در خود دارند ولی ساده انگارانه است که این قرارداد داشتن را به مثابه اقتباس بگیرم. نگاه عمیقی نیست که این اثر را به اثری دیگر مشابهت بدهیم.

تهیه کننده فیلم سینمایی نیمرخ‌ها (ایرج کریمی ۱۳۹۴) در مورد دلیل پذیرش کارگردانی شهرک گفت: بعد از کارگردانی سازهای ناکوک (۱۳۹۸) که دوسال قبل از شهرک ساخته بودم، شهرک را که نوشتم و دوست داشتم خودم آن را کارگردانی کنم و بعد با آقای علی سرتیپی هم که در میان گذاشتم ایشان هم فیلمنامه را خواندند و دوست داشتند همکاری خوبی داشتیم؛ فیلمنامه شهرک را نوشتم که خودم آن را بسازم.

وی در پاسخ به این سوال که آیا در هنگام نوشتن قصه بازیگران مشخصی را مدنظر داشته است، افزود: بله در زمان نوشتن فیلمنامه همه گزینه هایم را در ذهن داشتم و بازیگران این فیلم را مشخص کرده بودم؛ ساعد سهیلی نقش اول من بود.

قصه اصلا گنگ نیست، چرا که ما هر بذری که در قصه گذاشته ایم و به هر سوالی که مطرح کرده ایم، پاسخ داده ایمکارگردان فیلم سینمایی شهرک (۱۴۰۰) در مورد بازیگر نقش اول زن این قصه تصریح کرد: در نهایت مهتاب ثروتی در پیش تولید به پروژه اضافه شد. خصوصیات این کاراکتر را در ذهن داشتم و پس از قرارهای متعددی که با بازیگران مختلف گذاشتیم در نهایت به انتخاب ایشان رسیدیم.

حضرتی در واکنش به نقد ضعف پایان بندی این فیلم، بیان کرد: مخاطبان شهرک را به مخاطب عام و خاص تقسیم نمی کنم، بلکه آنان را مخاطبان بادقت و کم دقت می دانم؛ اصلا مهم نیست مخاطب این فیلم تا چه اندازه فیلمباز یا خاص باشد اگر فیلم را با دقت ببیند و در حین تماشا گوشی اش را چک نکند یا حواسش جای دیگری نباشد قصه اصلا گنگ نیست، چرا که ما هر بذری که در قصه گذاشته ایم و به هر سوالی که مطرح کرده ایم، پاسخ داده ایم.

وی افزود: از ابتدا گفته ایم که در جریان روایت شهرک فیلمی قرار است ساخته شود و این آدم ها دارند برای آن فیلم تمرین می کنند و در انتهای فیلم هم مضمون کاغذی که برای این زوج آمد این بود که از فردا فیلمبرداری شروع می شود و شب قبل هم شخصیت مرد داستان از درون پذیرفت که وارد داستان شود و جهان ساختگی به جهان واقعی بدل شد و روح و جان گرفت.

با اکران آنلاین امیدواریم هزینه تولید را در بیاوریم

کارگردان فیلم کوتاه ساعت ساز (۱۳۹۵) در مورد هزینه تولید شهرک گفت: برای شهرک زیر ۴ میلیارد تومان هزینه کرده بودیم و اگرچه این فیلم تا امروز و بیش از یکماه از اکران به فروش یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون رسیده است، اما با اکران آنلاین امیدواریم هزینه تولید را در بیاوریم.

وی تاکید کرد: البته که همه فیلم های جدی مشکل اکران دارند و موانع تبلیغاتی زیادی بر سر راه همه فیلم ها هست مثلا عدم همکاری تلویزیون یا بهانه تراشی های جدی که در تبلیغات محیطی ما بود به دیده شدن بیشتر فیلم آسیب زد؛ در حقیقت تا به اینجا بخشی به کمک فضای مجازی و بخشی به واسطه تبلیغات دهان به دهان مردمی فروخته است. ضمن این که در روزهای اخیر ۸ فیلم جدید اکران شدند و به شکل عجیبی تعداد فیلم های اکران زیاد شده و سانس خوب پیدا کردن سخت شده است.

اگر دوباره شهرک را کارگردانی کنم احتمالا در کارگردانی و تدوین، ریتم را اندکی بالاتر می گیرماین نویسنده و کارگردان در مورد بازخوردهای مردمی نسبت به فیلم گفت: از بازخوردهای مردم و منتقدین و تحلیلگران حوزه های مختلف (سیاسی، فرهنگی و اجتماعی) راضی بودم و واکنش های مثبت فراتر از حد انتظارم بود و نقدها و مطالب خوبی در مورد این فیلم نوشته شد.

حضرتی در مورد جدی ترین انتقادی که نسبت به فیلم پذیرفته است، اظهار داشت: این سوال را این گونه پاسخ می دهم که اگر دوباره این فیلم را کارگردانی کنم چه تغییری خواهم داد و احتمالا در کارگردانی و تدوین، ریتم را اندکی بالاتر می گیرم.

وی در انتها بیان کرد: این روزها مشغول نگارش یک فیلمنامه هستم که ترجیح می دهم چیز بیشتری در این باره نگویم.

علی حضرتی به عنوان مدیر ویژه نامه هنری تماشاخانه فعالیت خود را آغاز کرد و پس از آن به تهیه‌کنندگی تئاتر پرداخت و پس از آن در سال ۱۳۹۲ اولین فیلم کوتاه خود به نام صبح روز بعد را تهیه کرد و سپس سراغ تهیه‌کنندگی فیلم‌های سینمایی خداحافظی طولانی و نیمرخ ها رفت.

حضرتی به عنوان نویسنده و کارگردان نخستین فیلم سینمایی خود به نام سازهای ناکوک را در سال ۱۳۹۸ ساخت. این فیلم به تهیه کنندگی فرشته طائرپور، ماجرا زندگی دو خواهر را روایت می‌کند.

در سال ۱۴۰۰، شهرک دومین فیلم سینمایی علی حضرتی به عنوان نویسنده و کارگردان و تهیه کنندگی علی سرتیپی ساخته شد. این فیلم که در چهلمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر حضور یافت، ماجرای‌ جوانی علاقمند به بازیگریست که در تست یک فیلم سینمایی بزرگ قبول می‌شود و برای پیوستن به این پروژه باید شرایط ویژه و تمرین های روحی و روانی گروه بازیگران در شهرکی ایزوله شده را بپذیرد.

فیلم سینمایی شهرک از ۱۴ تیرماه ۱۴۰۲ روی پرده اکران قرار گرفته و تا به امروز با گذشت بیش از یک ماه به فروش یک میلیارد و ۲۳۵ میلیونی رسیده است.

خروج از نسخه موبایل