جایزه بهترین فیلم جشنواره «سیبریاداک» روسیه به فیلم ایرانی «تنها» رسید.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، جشنواره بین المللی مستند «سیبریاداک» در کشور روسیه به کار خود پایان داد و مستند ایرانی «تنها» ساخته جعفر نجفی برنده جایزه بزرگ بهترین فیلم این رویداد سینمایی شد.
فیلم «تنها» ساخته جعفر نجفی پس از اولین حضور جهانی خود در هفتاد و نهمین جشنواره فیلم ونیز در جشنواره های مونیخ آلمان، المپیا در یونان، بلک نایتز سوییس و گوانژو چین و… نیز نمایش داده شده است.
جعفر نجفی تا کنون با فیلم های «آشو» و «چهره پرداز»موفق به کسب بیش از ده جایزه مهم جهانی، از جمله؛ آمستردام«ایدفا» ، جشنواره فیلم «لایپزیگ» آلمان ،جشنواره فیلم «یاماگاتا» ژاپن ، جشنواره فیلم «فرایبورگ» سوئیس و سینما «حقیقت» ایران شده است
در مستند سینمایی «تنها» جعفر نجفی در کنار کارگردانی تهیه کننده و فیلمبردار این اثر را خود بر عهده گرفته است و مشاور پروژه این فیلم فریدون نجفی بوده است تدوین این مستند را سجاد ایمانی انجام داده و طراح و ترکیب صدا مستند را محمدحسین ابراهیمی به اتمام رسانده است.
دیگر عوامل فیلم مستند سینمایی«تنها» عبارتند از: صدابردار : روح الله یوسفی ، اصلاح رنگ نور: محسن نجفی مهری ، مجری طرح و دستیار یک و برنامه ریز : آساره هداوند ، مشاور تولید : جواد یوسفی ، مدیر تولید: روح الله یوسفی ، دستیار تهیه : عباس نجفی ، عکاس : عباس نجفی ، شهلا خدادادی ، ترجمه زیرنویس : بهمن نورایی ، تیتراژ : پژمان ابولقاسمی ، پوستر : امین آب خیز
مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر گفت: در حال بررسی محل جشنواره هستیم و پیش بینی ما برای محل خانه جشنواره برج میلاد است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مسعود نجفی با توجه به آیین نامهای که منتشر شده و شرایط حضور در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، فیلمها مورد بازبینی و بررسی هیئت انتخاب را مورد بررسی قرار می دهد گفت: پس از ارزیابی دبیرخانه تا ۱۵ دی ماه اسامی فیلمهای راه یافته به بخش اصلی جشنواره به طور رسمی اعلام می شود.
وی درباره تعداد فیلمهای راه یافته به این جشنواره نیز توضیح داد: به روال هر سال، برای بخش اصلی جشنواره ۲۰ فیلم در نظر گرفته شده است؛ اما براساس آییننامه اگر تعداد فیلمهای بخش اول به تعدادی برسد که لازم به جداسازی در بخشی مستقل باشد؛ بخش نگاه نو راهاندازی میشود، این روند تصمیمی است باید از سوی هیئت انتخاب اتخاذ شود که تا پایان موعد مقرر یعنی نیمه دیماه اعلام میشود.
مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر افزود: از آنجایی که امسال بخش ملی در کنار بخش بینالملل برگزار میشود طبیعتاً بازار فیلم را خواهیم داشت و برنامههایی که مختص بخش بینالملل است همچون سالهای گذشته در طول ایام جشنواره فیلم فجر برگزار می شود.
نجفی در برنامه «سینماچی» رادیو جوان، درباره نحوه و تعداد فیلمهای ارسالی به این جشنواره گفت: مهلت ارسال آثار به جشنواره بینالمللی فیلم فجر امسال، تا ۱۵ آذر بود و ۱۰۶ اثر به دبیرخانه واصل شد.
حضور فیلم اولیها پررنگتر از سالهای گذشته بود
مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر همچنین متذکر شد که امسال نسبت به سال گذشته، حضور پرشورتر و گستردهتر بوده به طوری در سال گذشته ۷۵ فیلم متقاضی شرکت در جشنواره بودند در حالی که امسال ۱۰۶ فیلم ارسال شده است البته در ادوار گذشته تا ۱۲۰ اثر ارسالی را هم شاهد بودهایم و امسال حضور فیلم اولیها پررنگتر از سالهای گذشته بود.
نجفی ادامه داد: باید توجه داشته باشیم که شگفتیهای بسیاری از ادوار جشنواره بینالمللی فیلم فجر توسط فیلم اولیها رقم خورده است و رونمایی از آثار اینچنینی از جذابیت و شاخصههای ویژهای برخوردار است؛ مانند فیلم ایستاده در غبار اثر محمدحسین مهدویان، ابد یک روز، اثر سعید روستایی، اتاقک گِلی به کارگردانی محمد عسگری و… که برای نخستین بار آثار خود را به جشنواره فیلم فجر ارسال میکردند.
وی با تأکید بر تلاش مستمر و تخصصی فیلمسازان کشور گفت: رونمایی از بسیاری از فیلمسازان شاخص، موفق و برجسته کشورمان در جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاده است و با معرفی آثاری شاخص مورد توجه ویژه قرار گرفتند مانند؛ ابراهیم حاتمیکیا، زنده یاد رسول ملاقلی پور و دیگر فیلمسازانی که با حضور در جشنواره درخشیدند و سپس جزو کارگردانان به نام سینمای کشور شدند.
پیش بینی ما برج میلاد است
مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر توضیح داد: امسال هم همچون ادوار گذشته پیش بینی میکنیم که شاهد شگفتیهایی از فیلمسازان کشور باشیم و امیدواریم که در این بخش نیز شاهد معرفی و رونمایی از کارگردانان و فیلمسازان برجسته آتی کشور باشیم و باید این مهم را هم بگویم که در حال بررسی مقر جشنواره هستیم و البته پیش بینی ما برج میلاد است؛ اما هنوز به قطعیتی در این راستا نرسیدهایم و به محض تصمیم گیری نهایی، نتیجه را رسماً اعلام میکنیم تا تیمهای رسانهای در آنجا مستقر شوند.
نجفی در راستای برگزاری کارگاههای تخصصی جشنواره فیلم فجر بیان کرد: برای امسال هنوز تصمیم خاصی برای برگزاری کارگاههای تخصصی گرفته نشده است بهخاطر اینکه بزرگترین عامل و جذابیتی که تماشاگران را به جشنواره میکشاند محتوای فیلمهای شرکت کننده در جشنواره است و مسائل جانبی تا به حال با استقبال چشمگیر و حائز اهمتی مواجه نشده است؛ اما به هر حال اگر بنا به تصمیم مسئولین نتیجهای حاصل شده، قطعاً اعلام میشود.
وی در خصوص نحوه تهیه بلیت به ویژه در شهرستانها گفت: امسال تهیه بلیت همچون ادوار گذشته روال خاص خود را دارد و براساس برنامهریزی اعلامی از سوی دبیرخانه انجام می شود.
برنامه «سینماچی» رادیو جوان به تهیه کنندگی مجتبی امیری با اجرای حسن خلقت دوست و با آیتم سازی زهره عبدالرحیم و اکرم اویسی پنجشنبه ها ساعت ۲۱:۰۰ روی موج fm ردیف ۸۸ مگاهرتز تقدیم شنوندگان رادیو جوان می شود.
جشنواره بینالمللی فیلم کودک المپیا در کشور یونان میزبان نمایش آثار بلند و کوتاه ایرانی خواهد بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، در این رویداد سینمایی فیلم «روز سیب» ساخته محمود غفاری، مستند «تنها» ساخته جعفر نجفی، فیلم کوتاه «برخورد» ساخته امیر حسین محسنی و انیمیشن «یونیفورم ما» ساخته یگانه مقدم به نمایش در خواهند آمد.
بیست و ششمین جشنواره فیلم کودک الیمپیا (Olympia International Film Festival for Children and Young People) از ۲ تا ۹ دسامبر (۱۱ تا ۱۸ آذر) در شهرهای پیرگوس و آمالیادا یونان برگزار خواهد شد.
مستند ایرانی «تنها» به کارگردانی جعفر نجفی در بخش رقابتی بیستمین جشنواره بین المللی فیلم های مستند «گوانجو» چین به نمایش در می آید.
به گزارش سینمیا خانگی از ایسنا، این رویداد سینمایی از ۴ الی ۷ دسامبر (۱۳ الی ۱۶ آذر ۱۴۰۲) در شهر گوانژوی کشور چین برگزار میشود.
جشنواره فیلم مستند گوانجو، یکی از معتبرترین جشنواره های فیلم مستند در آسیا به شمار میرود و همه ساله تهیهکنندگان و پخشکنندگان مستند را گردهم میآورد.
مستند «تنها» تاکنون در جشنوارههای معتبر دیگری چون هفتاد و نهمین جشنواره فیلم ونیز، مونیخ آلمان ، المپیا یونان ، بلک نایتط سوییس و سیبریا داک روسیه به نمایش درآمده است.
جعفر نجفی تا کنون با فیلم های «آشو» و «چهره پرداز» موفق به کسب بیش از ده جایزه مهم بین المللی، چون«ایدفا» هلند ، «لایپزیگ» آلمان، «یاماگاتا» ژاپن ، «فرایبورگ» سوئیس و جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» شده است.
فیلم سینمایی “پرونده باز است” آخرین ساخته زندهیاد کیومرث پوراحمد از امروز چهارشنبه هشتم آذرماه اکران آنلاین میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، “پرونده باز است” آخرین فیلم زنده یاد “کیومرث پوراحمد” درباره فرهاد نوجوانی است که ناخواسته مرتکب قتل میشود وی در آستانه هجدهسالگی قرار دارد و باید…
بازیگران:پژمان بازغی، محمدرضا غفاری، نسیم ادبی، حسین پاکدل، شادی مختاری، علی باقری و با حضور سام قریبیان، مهلقا باقری، جواد طوسی.بازیگران نوجوان:پویا نجفی، مهبد جهاننوش، راشین ربی، محمد متین ستاری، یزدان عیدی.
عوامل اصلی این فیلم که در فیلمو اکران آنلاین میشود، عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: اصغر رفیعیجم، تدوین: خشایار موحدیان و سعید سیاح، موسیقی: حمیدرضا یراقچیان، طراح چهره پردازی: محسن دارسنج، صدابردار: بهمن حیدری، صداگذار و ترکیب صدا: مهدی جمشیدیان، طراح صحنه و لباس: امیرعباس دهقانی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: فرزاد ظریفی، فیلمبردار: احمدرضا گودرزی، مدیر تدارکات: حسین روزبهانی، عکس: مهدی حیدری،تهیه کننده: علی قائم مقامی.
پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلیها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهتزده کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سالها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گلهای داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیهای برای رباب» گرفت.
معصومی تحصیلات خود را در رشته زبانهای خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بیتا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.
آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شبها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.
نقشهای معصومی در فیلمهای قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آنها جایگاه ویژهای در فیلمهای روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.
این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلمها و خاطرات خود سخن گفت.
با درگذشت پروانه معصومی (سهشنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر میشود.
شروع بازیگری با «بیتا»
اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستیشان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بیتا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمیکشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفهای نبودم و سینما را نمیشناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمیآیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلمهای آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدمهای تحصیلکرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامههایشان دیده بودم.
«رگبار»
شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدهام و دورهای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمیکرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمیدیدم.
میدانستم بازیگر شدنم با مخالفتهای وحشتناک خانوادهام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمیشناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، آقای بیضایی گفتند چقدر میگیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید میدونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین میگیرد و بازی میکند. گفتم: من اینقدر میگیرم و بازی میکنم، اگر هم نمیخواهید بازی نمیکنم. گفتند: با یک سکانس شروع میکنیم که اگر قبول شدید پول را به شما میدهیم و با سکانس فوقالعاده مشکلی شروع کردند. صحنهای که عاطفه وارد مدرسه میشود و آقای حکمتی را جای مدیر میگیرد و شروع میکند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را میدهیم.
«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بیریایی داشت و میتوانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوقالعاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوقالعاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنیزاده در نقش مقابلم بود. آقای فنیزاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار میکردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمیگرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنماییشان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنوارههای داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپهای تحصیل کرده به آنجا میرفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلمهایم بیشتر دوست دارم.
گویندگی در «شهر قصه»
در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را میساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند میخواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار سادهای بود و زیباییاش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.
«غریبه و مه»
این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمیکردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا میکند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی میکنم چون به هیچ وجه دلم نمیخواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو میرفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم میتواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.
«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم میدیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج میشوند و فکر میکردم ایرانیهای مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی ماندهاند و خارجیها رفتهاند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگیها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش میداد و خیلی دلم میخواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام میشود همه من را نشان میدهند و خوشم نمیآید. گفت خب من میگویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آنها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم میخواست به آنها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمیروید، اما اگر اینکار را می کردم آنها مرا میشناختند، پس تا آخر با فحشهای آنها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاعزاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوانتر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علیرغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.
روایتی از حضور در تئاتر
نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر میکنند یک نفر از سینما به جمعشان اضافه شده و میخواهد جای آنها را بگیرد.
«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی
بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت میخواست برخلاف فیلمهای قبلیاش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که میخواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی میکرد چون تواناییاش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کردهام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشتهاش میگردد و میخواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.
بعد از انقلاب اسلامی
بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوقالعاده بدی با قصه فوقالعاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسندههای خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی میکردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب میدانم، تا قبل از آن زنها به عنوان یک مشت سیاهی که میروند و میآیند در فیلمها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.
«گلهای داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن
وقتی فیلمنامه «گلهای داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر میشد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهرهام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی میتوانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنهای بود که باید به زندان میرفتم و خبر مرگ شوهرم را میشنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ میکشد و خودش را به زمین میاندازد و توی سرش میزند و کارهایی میکند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچهاش را بیسر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمیخورد. گفتم این جوری نمیتوانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمیشناختم.
آقای صدرعاملی گفت، شما چطور میبینید؟ گفتم من این زن را میبینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولیوار است که به این زن نمیخورد. گفتم، آن چیزی که شما میخواهید بازی کردنش برای من خیلی راحتتر از چیزی است که خودم میگویم اما آنچه که میخواهید با من ارتباط برقرار نمیکند. البته ایشان نمیدانستند من قبلا در همان جا چنین صحنهای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف میکرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیههایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب میکرد که حرفهایش را گوش میکرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمیتوانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج میکنیم نمیآید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکتها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچههایش همراهش بودند هیچ جوری نمیخواست خودش را بشکند. آن صحنه «گلهای داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا بردهایم.
نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که میتوانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس میکنم که این درستتر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درستتر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت میکنند و همان نوشتههای خودشان را میخواهند گفتند دو برداشت میگیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی میگویند و یکی آنکه شما میگویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را میگیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملکزاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی میگوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین میآید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب میشود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمیتوانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را میشنیدم که میگفت از دست نده خانم معصومی دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من میآمد از در بیرون میرفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق میافتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردمپسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دورهای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق میگرفت.
ماجرای سیمرغ جشنواره فجر
گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدتها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کردهاند که به خاطر اینکه باید با چادر میرفتم و جایزه را میگرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.
«آشیانه مهر»
این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست میدهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبلهاش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنههایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر میدانستم همچون اتفاقی میافتد هرگز این فیلم را نمیساختم.
«ناخدا خورشید»
با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار میکردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که میخواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی میکنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار میکنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیهکننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمیدهم اما من دلم میخواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیهکننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمتهای زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانعکنندهای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.
دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر
من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، «خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلمهایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلمهای «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.
«ناصرالدین شاه آکتور سینما»
در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی میکردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلمشان یک نوع حقشناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برفها را روی سر من میریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همینجور نگه داشته بودم و واقعا نمیدانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام میدادند و با اینکه صحنههای من در یک روز به پایان رسید اما فوقالعاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی میدادند و فیالبداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.
دوران کمکاری
در مقطعی پیشنهاداتی که به من میشد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجعبه نقشهای قالی بود و فیلم دیگر راجع به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام میدهد. دو بار که نمیشود. دلم میخواهد وقتی نقش را بازی میکنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم میآید. دوست ندارم در فیلمها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.
سریال «امام علی(ع)» و اشکهایی که از درد و سوز دل ریخته میشد
آقای میرباقری برای نقش زن مالکاشتر در سریال امام علی(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاههایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچدار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل میکردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که میگفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شبها با ماساژ کمک میکردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.
به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گلهای داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکسالعملی نشان نمیدهد اما فکر میکنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزهها را میکند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمیتوانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین میکنی. گفت اما با این پا نمیتوانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا میتوانم بدوم. میتوانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که میریختم از دردی بود که میکشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همینطوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان میخواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی میکردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا میدیدند از سریال امام علی (ع) نام میبردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش میشد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.
«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید
مدتها بود که در سینما کار نمیکردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمیشد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگرینسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال میشناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصهاش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون میدانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلانها و سکانسهای این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگرینسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی میریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟
«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوانبندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف میشد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت میکردیم اگر چیزی درست بود تصحیح میکرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دستاندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان میبینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمتها از ۴۵ دقیقه به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمتها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنههایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیدهای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول میآیم و جای کار بازیگری را میسنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آنها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع میشد مردم میگفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگیام به من میگفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام میشود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگتر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمیگردد به تهیهکننده که حیفشان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آنها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریاییها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.
مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضیشان را بداند
مرحوم فتحی اولین کار سینماییشان «تحفهها» بود که نقش پدر من را بازی میکردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازیشان را ستایش میکردم و معتقدم هر نقشی را که بازی میکردند یک تازگی به آن نقش میدادند و این شاید به دلیل آن چشمهای فوقالعاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشمهای آقای فتحی که همه چیز را میتوانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی میکردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفهها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ میگذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت میکردم تا اینکه بعد از مدتها سر سریال «دریاییها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جملهها یادشان نمیماند اما هیچ چیزی از مریضیشان نمیگفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند.
ناصر تقوایی
بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاریشان را تشکیل میدهند میبینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگها را هم باید به زبان ارمنی میگفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی میگفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار میدانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.
آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)
سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوریزاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی میکنم. در دورهای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ میکند و پسرش میمیرد، در دورهای هم با اسطورههایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوریزاد هم به خوبی بازی را میفهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴)
بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب
ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زنها چه میخواسته و اصلا نمیتوانیم بگوییم که اینها بازیگران بدی بودهاند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر میکردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم میتوانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی میکردند. آن زمان آن چیزها را میخواست، کمااینکه الان مردم آن را نمیتوانند بپذیرند. من شنیده بودم فیلمهایی که کار نمیکرده رقص و آواز وسطش میگذاشتند و فیلم فروش میکرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.
وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰
متاسفانه فیلمهای الان یا گیشهای هستند یا جشنوارهای، من نمیدانم چرا الان به اینجا رسیدهایم. خیلی از فیلمهای شبیه به هم ساخته میشوند و فقط اسم و بازیگر عوض میشوند. نمیدانم هزینه سرسامآور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیدهایم یا چیز دیگر. الان همه هدفها رفته به آنجایی که همه دواندوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنوارهها راه افتادهاند. فیلمی ساخته میشود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را میبینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمیکند. ایشان فکر نمیکنم فیلمشان را برای جشنواره ساختهاند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنوارهای رفت و جایزهای گرفت یا نه هیچ کدام اینها را نمیدانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کردهایم و خلاءهایی است که باید پر شود.
نیکی کریمی
ما در سالهای اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوقالعاده خوبی هستند و به آنجا رسیدهاند که چهره برایشان مهم نیست. من نمیگویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمیبینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمیبینید و بازی خوبش را میبینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازیهای خوبی از ایشان دیدهام.
زندگی در روستا
من در یکی از روستاهای صومعهسرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی میکنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی میکردم هیچ کس نمیدانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژههای فیلمسازی است. بچههای سر پل فیلمی است که هر روز آن را میبینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچههایی که مدرسهشان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز میبینم و خسته نمیشوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنوارهای هم نمیرود. هشت، نه سال است که با این بچهها زندگی میکنم و از بودن با آنها لذت میبرم.
«عاشقی» و تجربه کارگردانی
مستند را همیشه دوست داشتهام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بیجان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تختسلیمان است و بیشتر به نظریات و جهانبینی این فرد راجع به تخت سلیمان میپردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوامپور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.
«سفر به شوشتر»
آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشتماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلیام داشتهام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقشهایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. میتوانم بگویم بعد ار مدتها نقش فوقالعاده خاصی در سینما بازی کردم.
«چشمان پدر»
این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیهکنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی میپردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهههای جنگ رفتند و عدهای از آنها شهید شدهاند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفتهاند. الان سالها از جنگ میگذرد و عدهای از این جانبازان تشکیل خانواده دادهاند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمیدانند اما شاهدان این جنگ در این خانوادهها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان میکنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آنها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژهای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حقشناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچهای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.
جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی
– وقتی در فیلمی کار میکنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمیروم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.
-در فیلمهای ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.
– با توجه به فرم چهرهام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.
– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم میشود که غیر از این رخ دهد.
-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی میکند.
– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمیکنند.
– خودم را در آن حد نمیدانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.
– جوانان ما جوانی نمیکنند و جوانیشان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.
– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصهاش خیلی موثر بودم این فیلم میتوانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.
– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنیاعتماد بود و من هم اولین تجربهام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر میتواند راحت باشد.
– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.
– یک بازیگر خیلی زحمت میکشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوقالعاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.
فیلم کوتاه «به جای همه» آماده نمایش شد، همچنین ۱۰ فیلم کوتاه و یک مستند نیز اکران آنلاین شدند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلم کوتاه «به جای همه» به کارگردانی سیداحسان موسویان و نویسندگی مشترک با سجاد رضایی پس از سه روز فیلمبرداری در تهران به کار خود پایان داد.
«به جای همه» داستان ۲ برادر است که برای آشکار شدن یک حقیقت خانوادگی وارد چالشی جدی میشوند.
آرش فلاحت پیشه، مهران آتشزای و امیر قنبری در این فیلم کوتاه نقش آفرینی کردهاند.
دیگر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از:مدیر فیلمبرداری: کیوان شعبانی، طراح صحنه و لباس: رسول علیزاده، صدابردار: امیر نخجوان، طراح گریم: مهرنوش سلیمی، تدوین: هانیه جلوخانی، جلوههای ویژه میدانی: میلاد علیزاده، سرپرست گروه کارگردانی: سجاد رضایی، دستیار کارگردان: مهداد رحیمی، مدیر تولید: رضا سامانی، برنامه ریز: ریحانه امینی، منشی صحنه: پانیذ افتخاری، عکاس و طراح پوستر: وحید عبدالحسینی، مشاور رسانهای: فرانک قنبری، دستیار اول فیلمبردار: آرش غلامی، دستیاران فیلمبردار: علی عطار و رضا زارعی، دستیار دوم کارگردان: مائده احمدی، مدیر تدارکات: حمید رضا ایوبی، دستیاران صحنه و لباس: علی لطفی و مرضیه تیرانی، پشتیبانی فنی: گرا مدیا.
اکران آنلاین مستند «بیجا» آغاز شد
اکران آنلاین مستند «بیجا» به کارگردانی و نویسندگی مجتبی محمودی و تهیهکنندگی مجید عزیزی آغاز شد.
مستند «بیجا» سعی دارد تا با نگاهی متفاوت به معضل افزایش سرسامآور اجاره بها مسکن در تهران و کوچ بسیاری از مستاجران به حاشیه تهران و شکلگیری انبارهای کانکسی بپردازد.
در خلاصه داستان این مستند آمده است: «در حاشیه تهران انبار کانکسی وجود دارد و خانوادههایی که توان اجاره خانه ندارند وسایل خانه خود را داخل این کانکسها انبار میکنند و…
سایر عوامل این مستند عبارتند از تدوینگر و صداگذار: فرهاد نجفیراد، تصویربردار: حمیدرضا تقوی، رضا زلکی، مدیر تولید: غنچه استوارنیا، صدابردار: حسین لشگری، عکاس: غزاله عمیدی.
این مستند در پلتفرم فیلیمو قابل مشاهده است.
اکران آنلاین ۱۰ فیلم کوتاه
امور پخش و توزیع انجمن سینمای جوانان ایران همزمان با آغاز آذر ماه، بسته فیلم کوتاه «دهگانه» از تولیدات انجمن سینمای جوانان را برای نمایش آنلاین از روز چهارشنبه ۱ آذرماه ۱۴۰۲ به صورت فروشی در دسترس مخاطبان فیلم کوتاه قرار داده است.
این بسته اولین بسته از سری «دهگانه» های اکران آنلاین فیلمهای انجمن سینمای جوانان ایران و شامل ۱۰ فیلم کوتاه است که شامل آثار زیر است:
«۱۳-۷۶۹» به نویسندگی و کارگردانی روزبه شعرای نجاتی روایت سامان است که جشن سال نو را بهانه خوبی میبیند برای پیوستن به مادرش و جشن گرفتن با او؛ این خاطرات قدیمی تنهایی را در ذهن او بیدار میکند.
«آب یخ» به نویسندگی و کارگردانی جلال ساعدپناه و تهیهکنندگی انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر سنندج ساخته شده و در خلاصه داستان آن آمده است: «شاید بهتر از هر کس، قدر آب را پیرمردی میداند که تار قطرات آن را به پودهای عمر خود گره زده است … .»
«ابراهیم» بهن ویسندگی پویان رنجبر و ایمان باقری و کارگردانی پویان رنجبر درباره ابراهیم است؛ مرد میانسالی که پسرش چند ماه پیش به قتل رسیده، این فیلم به تهیهکنندگی مهدی رشیدی و انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر شیراز ساخته شده است.
«۹۹۹۹۹۹۹۹۹» بهنویسندگی و کارگردانی کریم عظیمی و تهیهکنندگی مشترک کریم عظیمی و انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر اردبیل ساخته شده است و در آن انسانها در حال طی کردن پلکان زندگی هستند؛ آنها درگیر مسایل زندگی میشوند تا اینکه … .
«آتن» راوی داستان دختری است که با مردی در ارتباط است و تنها چند روز فرصت دارد تا تصمیم بگیرد که با مرد از ایران برود یا نزد مادرش در ایران بماند … .
این فیلم به نویسندگی و کارگردانی حسین شاعری و تهیهکنندگی حسین شاعری و انجمن سینمای جوانان ایران تولید شده است.
«آرداک» فیلمی به نویسندگی و کارگردانی اسماعیل منصف و تهیهکنندگی انجمن سینمای جوانان ایران- دفتر انزلی است و در خلاصه داستان آن چنین آمده است: «من منتظرت میمانم، نه بهخاطر اینکه مطمئن باشم برمیگردی، به خاطر اینکه راه دیگری ندارم.»
در «استخوان» رسیدن خبر پیکر تازه تفحصشده به خانوادهای، مسیر زندگیشان را عوض میکند. فیلمنامه این فیلم را کریم خودسیانی و غلامرضا حیدری به صورت مشترک نوشتهاند و غلامرضا حیدری به تهیهکنندگی انجمن سینمای جوانان ایران آن را کارگردانی کرده است.
«آن سوی خیابان» را احمد میرهاشمی نوشته و کارگردانی کرده، این فیلم داستان پیمان است که همراه پدرش در کارگاه چوب کار میکند؛ پیمان خانهای برای سگش در کارگاه چوب ساخته از طرفی یک اره برقی از کارگاه چوب گم شده است. تهیهکنندگی این فیلم برعهده انجمن سینمای جوانان ایران- دفتر کرج بوده است.
«آن شب باران میبارید» به نویسندگی و کارگردانی محمدمهدی باقری ماجرای شخصی را روایت میکند که همسرش نیمه شب او را از خواب بیدار میکند و اظهار میکند که شخصی در خانه است … .
این فیلم بهتهیهکنندگی محمدمهدی باقری و انجمن سینمای جوانان ایران ساخته شده است.
«آینههای پریدهرنگ» که به تهیهکنندگی سالم صلواتی و انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر سنندج تولید شده، راوی داستان شوبو زنی جوانی است که برای بچهدار شدن در برزخ تردیدی قرار گرفته است و انگار برای مادر شدن فرصت چندانی ندارد ….
نویسندگی و کارگردانی این فیلم کوتاه را سالم صلواتی برعهده داشته است.
بستههای اکران آنلاین «دهگانه» به تناوب در پلتفرم فیلمنت بارگذاری و متعاقباً زمان آغاز اکران آنها و فیلمهای هر بسته اعلام خواهد شد.
تمام فیلمهایی که در بستههای فروشی اکران آنلاین فیلم کوتاه در پلتفرمها معرفی و توزیع شدهاند، پس از اتمام بازه زمانی ۶۰ روز از اکران خود، به صورت اشتراکی در دسترس مخاطبان در بازه زمانی نامحدود قرار میگیرند.
امور پخش و توزیع انجمن سینمای جوانان ایران تاکنون بالغ بر ۲۱۰ فیلم کوتاه را که در انجمن سینمای جوانان ایران تولید شدهاند، به صورت اشتراکی و فروشی در پلتفرمهای هاشور، ودیو، تیوال و فیلیمو اکران آنلاین کرده است.
نسخه ترمیم شده «قضیه شکل اول، شکل دوم» ساخته زندهیاد عباس کیارستمی به جشنواره «ایدفا» و چند انیمیشن محصول مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی به جشنواره تایوانی میروند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، انیمیشنهای «پیانو» به کارگردانی مرجان کشانی و شهاب شمسی، «کلنل» ساخته پرستو کاردگر، «ققنوس» به کارگردانی مونا شمس و «رؤیا میبافد تا آبی دریا» ساخته مریم خلیلزاده که تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی هستند، نامزد دریافت جایزه از پانزدهمین دوره جوایز انیمیشن کودکان Hsin-Yi ۲۰۲۳ توسط بنیادی با همین نام در کشور تایوان شده است.
هدف این جشنواره اهدای جایزه به انیماتورهای با استعداد از سراسر دنیاست که فیلمهای متنوع برای مخاطبان کودک و نوجوان تولید میکنند. پخش بینالملل این انیمیشنها با واحد بینالملل مرکز گسترش است.
برندگان این جشنواره ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۲ معرفی میشوند.
نمایش «قضیه شکل اول، شکل دوم» کیارستمی در جشنواره فیلم آمستردام
نسخه ترمیم شده فیلم مستند داستانی «قضیه شکل اول، شکل دوم» زندهیاد عباس کیارستمی در سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند آمستردام هلند «ایدفا» به نمایش درمیآید.
«قضیه شکل اول، شکل دوم» در روزهای ۲۱ و ۲۵ آبان ۱۴۰۲ (۱۲ و ۱۶ نوامبر ۲۰۲۳) در فرمت DCP و با زیرنویس انگلیسی برای مخاطبان فیلم کلاسیک این دوره از جشنواره به نمایش درمیآید.
جشنواره جهانی فیلم مستند آمستردام با نام اختصاری «ایدفا» به عنوان بزرگترین جشنواره فیلم مستند در سراسر جهان شناخته میشود که از سال ۱۹۸۸ به صورت سالانه در شهر آمستردام هلند برگزار شده است. این جشنواره محل نمایش آثار مستند قابل فهم، خلاق، بدیع و آثاری که بینشهای جدیدی به جامعه ارائه میدهند، است.
این فیلم ۵۳ دقیقهای به صورت رنگی از تولیدات سال ۱۳۵۸ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که نویسندگی، کارگردانی و تدوین آن را عباس کیارستمی بر عهده داشته و هوشنگ بهارلو آن را با فرمت ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری کرده است.
در خلاصه فیلم مستند داستانی «قضیه شکل اول، شکل دوم» آمده است: «هفت پسر دبیرستانی از کلاس درس اخراج میشوند. معلم تهدیدشان میکند که اگر اسم کسی را که با صدای ضربِ مداد روی میز، نظم کلاس را بر هم میزده به او نگویند، یک هفته از حضور در کلاس درس منع خواهند شد.»
سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند آمستردام «ایدفا» از ۱۷ تا ۲۸ آبان ۱۴۰۲ (۸ تا ۱۹ نوامبر ۲۰۲۳) در کشور هلند در حال برگزاری است.
«پسر خورشید» ایرانی در جشنواره اسپانیایی
فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» اولین تجربه کارگردانی راد پورجبار که به تهیه کنندگی مهناز افتادهنیا و نویسندگی امیرمحمد عبدی، تولید شده است، در اولین حضور بینالمللی خود به یازدهمین جشنواره Inclus اسپانیا راه پیدا کرد.
این فیلم کوتاه داستان پسر نابینایی را روایت میکند که تصمیم میگیرد تتو بزند و در ادامه با دلیل تصمیم او برای این کار و جهانی که پدر برای او ساخته آشنا میشویم.
این جشنواره از تاریخ ۲۷ نوامبر تا ۴ دسامبر ۲۰۲۳، مصادف با ۶ تا ۱۳ آذر ۱۴۰۲ در شهر بارسلونای اسپانیا برگزار میشود.
پیش از این، فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» در چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، بیستودومین جشن حافظ و سیزدهمین جشن آکادمی فیلم کوتاه ایسفا حضور داشته است.
فرید سجادی حسینی، پوریا سلطانزاده و راد پورجبار، سه بازیگری هستند که در فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» نقش آفرینی کردهاند.
عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از کارگردان: راد پورجبار، تهیه کننده: مهناز افتاده نیا، مشاور کارگردان: کاوه سجادی حسینی، بازیگران: فرید سجادی حسینی، پوریا سلطان زاده، راد پورجبار، نویسنده: امیرمحمد عبدی، دستیار کارگردان و مجری طرح: هنگامه صفایی پور، منشی صحنه: رعنا بهرخ، مدیر فیلمبرداری: حسن اصلانی، مدیر صدابرداری: محمد صالحی، گریم: مهرنوش سلیمی، تدوین: احسان واثقی، صداگذاری و اصلاح رنگ: حامد وقاری، طراح صحنه: پریا رندیز، عکاس صحنه: باربد مرندیز، تدارکات: عباس نامآور، مشاور رسانهای: محمد کفیلی و پخش بینالملل: مهدی مهائی و فرست اسکرین.
«خانه ماهرخ» در بیشکک تماشایی شد
فیلم سینمایی «خانه ماهرخ» به کارگردانی شهرام ابراهیمی، تهیهکنندگی مشترک محمدرضا محمدی و شهاب حسینی و نویسندگی حسن عطارها به جشنواره بینالمللی بیشکک قرقیزستان راه یافت.
این جشنواره از ۱۶ تا ۲۱ نوامبر در کشور قرقیزستان برگزار میشود.
در خلاصه داستان این فیلم اجتماعی آمده است: «ماهرخ که مشغول بازی در اولین فیلمش است، وارد خانه میشود و توسط همسرش کیوان و دوستانِ مشترکشان، به مناسبت تولدش غافلگیر میشود …»
امیررضا دلاوری، الهام نامی، رضا نجفی، رحمان باقریان، مهری آل آقا، محمد قوام، مهدی بجستانی، علی عطایی هور، رضا نیلی، جمال فوادیان، مهرو تفرشی، رامین سامانی، اشکان دلاوری، شبیر شیرازی، میثم کزازی، سوده ازقندی، علی سیبی، عرفان حیدری، خشایار عاطفی، سرور امیری، رضا حیدری، محسن یوسفی، نسیم کیانی، فربد حیدری، بردیا ماهی صفت، علی میرعلمزاده، حبیب تاج میری، عباس نیسی، وحید حیدری، راشین عربزاده، هانیه بیدار، ملیکا اکبری، اهورا گرجی، حسین موسوی، حسین شیخی، حامد سجادی فر، علی غیاثی، آوا رسولی و آتنه فقیهنصیری در این فیلم به ایفای نقش میپردازند.
انیمیشن «چرخ خیاطی» به کارگردانی نجمه هاشمالحسینی به جشنواره هندی رفت و فیلم سینمایی «دوار» نامزد جایزه بهترین فیلم تجربی جشنواره فیلم «ویرجینیا» آمریکا شد.
به گزارش سینمای خانگی انیمیشنهای «چرخ خیاطی» به کارگردانی نجمه هاشمالحسینی و «تولد» ساخته زهره عباسی از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی به بخش مسابقه پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک احمد آباد در کشور هند راه پیدا کردهاند.
در دورههای قبل این جشنواره فیلمهای «بادبادک باز»، «میلیونر زاغهنشین»، «تنها در خانه»، «مینیونها» و … به نمایش درآمدند.
امسال ۲۶۷ فیلم از ۴۵ کشور به این جشنواره ارسال شده، هدف از برگزاری این جشنواره، شناساندن هر چه بیشتر سینمای کودک به مخاطبان بینالمللی است.
پخش بینالملل «چرخ خیاطی» و «تولد» با واحد بینالملل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است.
جشنواره فیلم کودک احمدآباد هند از ۱۷ تا ۱۹ آذر ۱۴۰۲ برگزار میشود.
«دوار» نامزد جایزه بهترین فیلم تجربی جشنواره فیلم «ویرجینیا» آمریکا شد
فیلم سینمایی «دوار» با نام بینالمللی «اوربیتال» به کارگردانی میثم حسنزاده و تهیهکنندگی علیرضا علویان در سومین حضور بینالمللی پس از ایتالیا و یونان به پانزدهمین دوره جشنواره موسیقی و فیلم مستقل جهانی در «ویرجینیا» آمریکا راه پیدا کرد.
این اثر همچنین نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم تجربی از این فستیوال جهانی شد.
این رویداد ۳ و ۴ می ۲۰۲۴ و مراسم اعلام جوایز آن در هتل واشنگتن دالس ماریوت در «ویرجینیا» برگزار خواهد شد.
فیلم سینمایی «orbital» توسط ماداکتو پیکچرز با مدیریت محمد توریوریان به جشنوارههای جهانی عرضه میشود.
«دوار» پیش از این موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی از هشتمین جشنواره soundscreen ایتالیا شد و همچنین در میان فیلمهای منتخب دوازدهمین جشنواره فیلمهای دیجیتال آتن در یونان قرار گرفته است که شانس حضور در میان برگزیدگان این جشنواره را دارد.
فیلم «دوار» ماههای گذشته در سینماهای «هنر و تجربه» اکران شد.
عوامل فیلم «دوار» عبارتند از تهیهکننده: علیرضا علویان، نویسنده و کارگردان: میثم حسنزاده، مدیر فیلمبرداری: داوود رحمانی، تدوین: احسان شیبانی، طراحی صدا: علیرضا علویان، طراح موسیقی: پیام آزادی، عکاس: نازیلا ملکی و مصطفی امیری، مجری طرح: بهداد الهامی و میثم حسنزاده، درجه نور و رنگ: حسامالدین ظریف، جلوههای ویژه بصری: حسن پیلهور، بازیگران: میلاد خزاعی، مهسا اکبرپور، راحیلی کافی، رضا سنایی و…
بازیگر فیلم «هبه» نامزد دریافت جایزه از جشنواره آمریکایی شد
«هبه» به نویسندگی و کارگردانی هاتف عسگری و تهیه کنندگی حسام علی عسگری که به تازگی در دوازدهمین جشنواره سن لوییس آمریکا راه پیدا کرده است، توانست نامزدی بهترین بازیگر زن را برای نسترن پارساییان به ارمغان بیاورد.
این اثر کوتاه روایتی متفاوت از نقش خانواده در سرنوشت فرزندان است.
هاتف عسگری که پیشتر در عرصه مستندسازی، اجرا و برنامهسازی تلویزیون فعالیت داشته است، نویسندگی و کارگردانی «هبه» را برعهده دارد.
این فیلم کوتاه در تاریخ ۱۴ تا ۱۷ نوامبر در سن لوییس، آریزونای آمریکا نمایش خواهد داشت.
دیگر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: علیرضا کلیایی، طراحی و ترکیب صدا: امیرحسین صادقی، مدیر صدابرداری: مسعود شاهوردی، تدوین: فاطمه توکلی، مدیر تولید: مصطفی غزنوی، مشاور فیلمنامه: نیکا عسگری، تهیه کننده: حسام علی عسگری.
«داستان اوجان» برنده نشان «طلوع» از جشنواره مونیخ شد
فیلم مستند داستانی «داستان اوجان» ساخته شهرام بدخشان مهر فیلمساز مستقل ایرانی برنده نشان «طلوع» از جشنواره «دنیای بهتر» مونیخ آلمان شد. سونا کروگر به نمایندگی از فیلمساز نشان جشنواره را دریافت کرد. عنوان این نشان برگرفته از نام فیلمی از فریدریش مورنائو فیلمساز برجسته آلمانی است که جزو صد فیلم برتر تاریخ سینما به شمار میرود.
جشنواره «دنیای بهتر» بر فیلمهایی تمرکز دارد که مضمون آنها تلاش برای داشتن جهانی بهتر است.
«داستان اوجان» روایتگر زندگی یک خانواده در روستای اوجان ارمنستان است.
فیلم «داستان اوجان» محصول مشترک ایران و ارمنستان است و تهیه کنندگان آن موسسه FILMADARAN و شهرام بدخشان مهر هستند.
رقابت «گلین» و «بوغاناق» در باکو
فیلمهای کوتاه «گلین» و «بوغاناق» از انجمن سینمای جوانان استان اردبیل به بخش مسابقه چهاردهمین جشنواره بینالمللی باکو راه یافتند.
در بخش مسابقه آسیایی چهاردهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه باکو – جمهوری آذربایجان، ۱۶ فیلم از ۱۱ کشور به رقابت میپردازند که ۲ فیلم «بوغاناق» اثر سیدابراهیم جوادخانی و «گلین» ساخته کارسونیا فتحی با این آثار رقابت خواهند کرد. این ۲ فیلم از تولیدات حرفهای دفتر اردبیل هستند که از طریق شورای پیچیینگ تصویب شده و به مرحله تولید رسیدهاند.
چهاردهمین جشنواره بینالمللی فیلم باکو، ۱۸ تا ۲۴ آبانماه برگزار میشود و به برگزیدگان این جشنواره پری طلایی اهدا خواهد شد.
حضور «جناکات» در یک جشنواره ایتالیایی
فیلم کوتاه «جناکات» با عنوان بینالمللی Psychicken که محصول مشترک ایران و ایتالیا و از تولیدات انجمن سینمای جوانان ایران است و به نویسندگی و کارگردانی عطا مجابی تولید شده است، در بیستودومین دوره جشنواره ماگما ایتالیا رقابت خواهد کرد.
جشنواره ماگما یکی از مهمترین جشنوارههای تخصصی فیلم کوتاه در کشور ایتالیاست که سالانه حدود ۹۶۰۰ فیلم کوتاه از ۹۵ کشور جهان متقاضی شرکت در آن هستند و امسال ۲۷ اثر در بخش بینالملل آن رقابت خواهند کرد.
جایزه اصلی این جشنواره بهنام «لورنزو وچیو» موسس این جشنواره است که در ۲۳ سالگی درگذشت، نامگذاری شده است.
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه ماگما یک جشنواره تخصصی فیلم کوتاه است که با هدف ارایه فرصتی برای دیده شدن آثار با ارزش و ایجاد پلی بین مخاطبان و گونههای مختلف فیلم کوتاه هر ساله فیلمهای کوتاه داستانی، مستند، انیمیشن و تجربی زیر ۲۰ دقیقه را به رقابت میگذارد و در این سالها با بسیاری از جشنوارههای معتبر و تخصصی فیلم کوتاه همکاری داشته است.
این جشنواره ۱۳ تا ۱۸ نوامبر مصادف با ۲۲ الی ۲۷ آبان ۱۴۰۲ در شهر آچیرئاله ایتالیا برگزار خواهد شد.
«جناکات» اثری اقتباسی در گونه داستانی و در ژانر «نئونوآر / فانتزی» است که در لوکیشنهایی با هویت تاریخی و فرهنگی، در تهران و قزوین فیلمبرداری شده است.
این فیلم کوتاه با نقشآفرینی ابراهیم عزیزی و سوسن مقصودلو، یک فیلم کوتاه بدون دیالوگ است و قصه یک دزد را روایت میکند که حین سرقت مرتکب جنایتی هولناک شده و میگریزد، ولی متوجه میشود کسی او را تعقیب میکند.
دیگر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از مدیر فیلمبرداری و کالریست: کیوان محسنی، طراحی و اجرای نور: علیرضا نصرتی، اپراتور دوربین و وسایل حرکتی: محمد قاسمی، دستیار اول فیلمبردار: یاشار زاهد، دستیار نور: علیرضا خالیان، دستیاران فیلمبردار: محمدحسین مهدیخانی، علیرضا صانعیفر، امیرحسین لشگری، محمدامین شریفیکیا، تدوین: حمید نجفیراد، با تشکر از علی مردانی، موسیقی: آرماندو باگلا، طراحی و ترکیب صدا: جیان مارکو لاوری، صدابردار صحنه: پیمان بالایی، سرپرست جلوههای ویژه بصری: محمد برادران، سرپرست تیم سهبعدی: امیر صفتکیا، کامپوزیت: امید شفق، محمد خانبان، محمد اسفندیاری، هومن مهری، محمد دلبند، انیماتور: راضیه کاظمی، مدلینگ و تکسچرینگ: مصطفی قربانی، روتوسکوپی: معینا هندوپور، حنانه ششپری، رضا قلی پور، حسن احمدی، کمراترکینگ: محمد سجاد مرادی، طراح تولید: عطا مجابی، مشاور: النورا دیانا، جلوههای میدانی و ساخت دکور: امیر سلیمانی، دستیار دکور: مجید کارآمد، گریم: مسعود سمنانی، مدیر تولید شهر تهران: حمید عزیزی، دستیار تولید شهر تهران: وحید ویسی، مدیر تولید شهر قزوین: پیمان فلاح، گروه تولید و هماهنگی شهر قزوین: علی لشگری، آرمین الماسی، عرفان دادخواه، مدیر تدارکات: افشین حیدری سروستانی، دستیار تدارکات: یادگار خدابندهلو، عکاس: مهری رحیمزاده، دایری تولید و راکورد صحنه: تارا رصافی، مجری طرح و برنامهریز: فرزانه قائمیزاده، تهیهکنندگان: عطا مجابی، نیکولتا کاتالدو، پویان صدقی، انجمن سینمای جوانان ایران و مشاور رسانهای: محمد کفیلی.
موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیهای مشترک صادر کردند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیهای مشترک صادر کردند. این بیانیه توسط بیش از یکصد نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح امضا شده است.
همچنین هنرمندانی چون داوود میرباقری، مجید مجیدی، محمد مهدی عسگرپور، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان، کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی این بیانیه را امضا کردهاند.
متن بیانیه بدین شرح است: « به نام حق
جناب آقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، با امضای این نامه دردمندانه از شما می خواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید.
جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود. به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.
با احترام موزه صلح تهران – خانه سینمای ایران ۲۱/۸/۱۴۰۲ ۲۰۲۳-۱۱-۱۲»
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا: ۱- امیر اثباتی ۲- حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی ۳- حافظ احمدی ۴- محمود اربابی ۵- بهمن اردلان ۶- همایون اسعدیان ۷- عبدالله اسفندیاری ۸- حبیب اسماعیلی ۹- مهدی اصلانی ۱۰- مهرداد افراسیانی ۱۱- مجید الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۱۲- محسن امیر یوسفی ۱۳- مسعود امینی تیرانی ۱۴- مجید انتظامی ۱۵- محمد آفریده ۱۶- محمد بحرانی ۱۷- مریم بوبانی ۱۸- هدایت الله بهبودی ۱۹- بهروز بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد ۲۰- حسین پاکدل ۲۱- اصغر پورهاجریان ۲۲- هادی پویان ۲۳- کمال تبریزی ۲۴- سیروس تسلیمی ۲۵- محسن تنابنده ۲۶- فرهاد توحیدی ۲۷- هانیه توسلی ۲۸- بتول توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۲۹- امیرحسین توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس ۳۰- امین جعفری ۳۱- مهدی جعفری ۳۲- مسعود جعفری جوزانی ۳۳- رامبد جوان ۳۴- پرویز چابهاری ۳۵- افسانه چهره آزاد ۳۶- لیلا حاتمی ۳۷- هادی حجازی فر ۳۸- مالک حدپور سراج ۳۹- حسن حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۴۰- علیرضا حسینی ۴۱- شهریار خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی) ۴۲- سعید خانی ۴۳- محسن دامادی ۴۴- علیرضا داوود نژاد ۴۵- محمد داوودی ۴۶- احمدرضا درویش ۴۷- محمدرضا دهقان ۴۸- علی دهکردی ۴۹- شادمهر راستین ۵۰- مجتبی راعی ۵۱- مرتضی رزاق کریمی ۵۲- محمّد رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۳- مهدی رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۴- احسان روستاپور فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۵۵- فرید سجاد حسینی ۵۶- مهدی سجاده چی ۵۷- علی سرتیپی ۵۸- محمدرضا سروش (پزشک جانبازان شیمیایی) ۵۹- محمدرضا سکوت ۶۰- احمد سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۶۱- کوروش سلیمانی ۶۲- محسن شاه ابراهیمی ۶۳- منوچهر شاهسواری ۶۴- علیرضا شجاع نوری ۶۵ محمد شکیبا نیا ۶۶- وجیه الله شهیدی ۶۷- داریوش صادق پور ۶۸- احد صادقی ۶۹- مهدیه صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۷۰- محمد صادقی ۷۱- حمید صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۲- رسول صدرعاملی ۷۳- محسن ضرغامی ۷۴- سعیده عرب ۷۵- محمدمهدی عسگرپور ۷۶- بهرام عظیمی ۷۷- علیاکبر علافزاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۸- مجید علیزاده ۷۹- محمدرضا علیقلی ۸۰- نصرالله فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی ۸۱- مهدی فخیم زاده ۸۲- محمدرضا فرحبخش ۸۳- مهرداد فرید ۸۴- ملاصالح قاری (آزاده) ۸۵- آرش قاسمی ۸۶- علی قائم مقامی ۸۷-عبدالحمید قدیریان ۸۸-ژاله کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۸۹- مهدی کوهیان ۹۰- رضا کیانیان ۹۱- مصطفی کیایی ۹۲- محسن کیایی ۹۳- محمد حسین لطیفی ۹۴- علی لقمانی ۹۵- مجید مجیدی ۹۶- حسین محجوب ۹۷- اسدالله محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۹۸- منوچهر محمدی ۹۹- احمدرضا معتمدی ۱۰۰- کاظم معصومی ۱۰۱- عادل معمارنیا ۱۰۲- شبنم مقدمی ۱۰۳- کامران ملکی ۱۰۴- تورج منصوری ۱۰۵- فرزاد موتمن ۱۰۶- وحید موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۱۰۷- سیدعبدالجواد موسوی ۱۰۸- محمد حسین مهدویان ۱۰۹- سید داوود میرباقری ۱۱۰- مجتبا میرتهماسب ۱۱۱- مازیار میری ۱۱۲- سید رضا میرکریمی ۱۱۳- اکبر نبوی منش ۱۱۴- علیرضا نجف زاده ۱۱۵- محمد علی نجفی ۱۱۶- جواد نوروزبیگی ۱۱۷- محمّد باقر نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد ۱۱۸- وحید نیکخواه آزاد ۱۱۹- افشین هاشمی ۱۲۰- سید ضیا هاشمی ۱۲۱- سیدجواد هاشمی ۱۲۲- محمدرضا هنرمند ۱۲۳- مکی یازع (جانباز) ۱۲۴- منصوره یزدانجو ۱۲۵-احمد یوسفزاده (آزاده) ۱۲۶- محمود یارمحمدلو.