به مرد هزار چهره شهره است و همچنان میتواند شما را با ذوق و هنرش غافلگیر کند اما پای مردم که به میان بیاید، نشان داده فقط یک چهره دارد؛ در کنار مردم اما نه با جنجال و هیاهو.
به گزارش ایسنا، امروز، ۱۵ بهمن ماه زادروز علی نصیریان است؛ هنرمندی که امسال ۸۹ ساله میشود. در این سالها، کم فراز و فرود زندگی را تجربه نکرده و در کنار تمام افت و خیزها دو باری هم طعم بازجویی را چشیده، یک بار پیش از انقلاب و در اوایل جوانی و بار دیگر دهه ۹۰ به دلیل بازی در اثری نمایشی که این بار دوم، دیگر یک جوانی تازه از راه نرسیده نبود بلکه علی نصیریانی بود که با مویی سپید و کولهباری تجربه به دادسرای هنر و رسانه رفت تا برخی از پرسشها را در باب اجرای نمایش «تانگوی تخممرغ داغ» به کارگردانی هادی مرزبان پاسخ بدهد. تجربه ناخوشایندی بود برایش اما لب به گلایه نگشود.
حتی آن شب سرد زمستانی که در اختتامیه سی و هفمین دوره جشنواره فیلم فجر برای اولین بار به سخن آمد و باور بسیاری از ما را شکست که در تمام این سالها سیمرغی از جشنواره فیلم به خانه نبرده و به قول خودش بعد از ۴۰ سال برای بازی در فیلم «مسخرهباز» کار همایون غنیزاده، سیمرغ درجه دو (نقش مکمل) گرفت، شاید این تنها باری بود که سفره دلش را بعد از این همه سال برای موضوعی شخصی، باز میکرد. آن شب حرف دلش را زد و دلگیریاش را نشان داد ولی دیگر دنباله ماجرا را نگرفت و این قصه را همان جا تمام کرد ولی طعم تلخ آن با ما ماند.
علی نصیریان متعلق به نسلی است که یک شبه ره موفقیت نپیموده و قلهها را فتح نکرده است.
او که از دوران کودکی، صدای خود را کشف کرده و شوق هنر را در خود یافته بود، متعلق به دورانی است که هنوز خبری از تلویزیون نبود و رادیو تنها در برخی از خانهها یافت میشد. دورهای که کتابی درباره تئاتر منتشر نمیشد و تنها کتاب موجود، «هنر تئاتر» عبدالحسین نوشین بود.
در کودکی او، هنوز تختحوضی در عروسیها و جشنها اجرا میشد و تعزیه برای خودش جایگاهی داشت.
گاهی با مادرش زیر آواز میزد و تصنیفهایی را میخواند که به روی کاغذی کاهی نوشته شده بود و به ریالی، میشد آنها را خرید.
جزو اولین کسانی بود که در هنرستان هنرپیشگی مشق بازیگری کرد و بعدها به اداره هنرهای دراماتیک رفت و در تمام سالهای نوجوانی و جوانی، لحظهای از شوق نایستاد. هم نوشت و هم کارگردانی کرد و بیش از همه هم بازیگری. ولعی داشت برای خواندن و کشف کردن ولی میدانست که «علم عشق در دفتر نباشد» و باید در کنار خواندن و دیدن، کار هنر را به ذوق سپرد و خلاقیت.
با شکلگیری موج نو سینما، او نیز همچون دیگر همقطاران خود، بازی بر پرده نقرهای را آغاز کرد و با رواج تلویزیون، از کسب تجربه در این مدیوم نیز غافل نشد.
کارنامه هنری او بینیاز از معرفی است اما کمتر هنرمندی مانند او داریم که در آستانه ۹۰ سالگی همچنان بتواند با ذوق و استعدادش تماشاگر را خیره کند. اما فقط بحث توانمندی هنری نیست که هنرمندان مستعد، کم نداشتهایم، علی نصیریان اما قدر خود را میداند. درباره هر موضوعی، اظهار نظر نمیکند و حتی به سختی به گفتگوهای مطبوعاتی تن میدهد. اگر موضوعی برایش جذابیت داشته باشد، در چند جمله کوتاه، نظر خود را به صورت شفاف بیان میکند که نمونههای آن واکنش به حذف درس ادبیات از کنکور است و نیز دفاع از هنرمندان سیاهباز در برابر نظرات غیرکاشناسانه یکی از مدیران شهرداری که سیاهبازان را به نژادپرستی محکوم کرده بود.
او که یکی از اولین اعضای گروه هنر ملی به سرپرستی زندهیاد عباس جوانمرد است، به خوبی نشان داده که ملی بودن، تنها به انتخاب یک متن یا شیوه اجرایی نمایش ایرانی نیست بکه ملی بودن به معنای آن است که به عنوان یک هنرمند چگونه و با چه کیفیتی در کنار ملت باشی.
و این چنین است که بهار سال گذشته که مهمان شب بازیگران خانه تئاتر بود، تنها به بیان چند جمله اکتفا کرد و گفت: «وقتی حال مردم خوش نیست، جشن گرفتن بیمعنی است و خوب بود به جای جشن، دورهمی ترتیب میدادیم و با یکدیگر گفتگو میکردیم.»
او که خیلی گزیده در محافل هنری حضور پیدا میکند، اگر قرار باشد به جشنواره یا رویدادی نرود، به صورت مکتوب و رسمی و در محترمانهترین شکل ممکن، خود را از حضور در آن برنامه معاف میدارد و همه اینهاست که او را به علی نصیریان تبدیل کرده؛ هنرمندی که خطاب به نسل جوان میگوید که نومیدی و کم آوردن در کار هنر، جایی ندارد و باید ماند و ساخت و کار کرد ولی قدر خود را دانست و تن به پلشتیها نداد.
علی نصیریان امسال با فیلم «نوروز» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
بلیتفروشی صبح امروز جشنواره فیلم فجر اگرچه با استقبال خوب مخاطبان همراه بود اما محدود کردن این فرآیند به فروش بلیتهای نیمه نخست جشنواره، علامت سوال بزرگی است که میتواند تبعاتی را برای این رویداد رقم بزند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بلیتفروشی فیلمهای جشنواره فجر در حالی از ساعت ۱۰ صبح امروز آغاز شد که استقبال خوبی از این رویداد به عمل آمد. البته در بحث بلیتفروشی، همواره در ادوار مختلف، استقبال قابلتوجهی از سوی مخاطبان صورت میگرفت و طبیعی بود که ۴ سامانه فروش بلیت، دقایقی پرترافیکی را در آغاز فروش بلیت سپری کنند.
البته برخی از این ۴ درگاه، اختلالهای لحظهای را تجربه کردند که در این میان، گیشه ۷، از کندی بیشتری نسبت به ۳ سامانه دیگر برخوردار بود.
۳ فیلم موفق شدند تا در کمتر از ۱۵ دقیقه، بلیت تمام سانسهای خود تا ۱۶ بهمن را به فروش برسانند که صبحانه با زرافهها، تمساح خونی و بیبدن، ترکیب این فیلمها را تشکیل میدهند.
همچنین از نخستین دقایق بلیتفروشی، پای بازار سیاه نیز به آثار جشنواره باز شده بهطوری که بلیت برخی فیلمها نظیر تمساح خونی، صبحانه با زرافهها و شهسوار در بازار سیاه با قیمتهای ۱۲۰ و ۱۵۰ هزار تومان به فروش میرسد.
از نخستین دقایق بلیتفروشی، پای بازار سیاه نیز به آثار جشنواره باز شده بهطوری که بلیت برخی فیلمها نظیر تمساح خونی، صبحانه با زرافهها و شهسوار در بازار سیاه با قیمتهای ۱۲۰ و ۱۵۰ هزار تومان به فروش میرسد
نکته قابلتوجه راجع بلیتفروشی امروز آنکه در اتفاقی کمسابقه، بلیتفروشی تنها برای نیمه نخست جشنواره در دسترس قرار گرفته و مشخص نیست به چه دلیل این اقدام که نیاز به آسیبشناسی دارد، بدون اطلاع قبلی صورت گرفته است. همچنین تاکنون تاریخی برای بلیتفروشی نیمه دوم جشنواره معین نشده است.
البته که معادلات برای بلیتفروشی نیمه دوم جشنواره، با علامت سوالهایی همراه است چرا که طی یک هفته آتی، نخستین نقدها از آثار منتشر میشود و مخاطبان، با آگاهی بیشتری نسبت به خرید بلیت اقدام میکنند و همین رویکرد، اگرچه برای تعدادی فیلم با افزایش تقاضا همراه خواهد شد اما احتمالا فیلمهای بیشتری مشمول عدماقبال میشوند و این اتفاق طبیعتا نمیتواند به سود جشنواره تمام شود.
جای امیدواری وجود دارد که سینماها از همان روزهای نخست، سانسهای فوقالعاده را برگزار کنند.
تجربه نشان داده که این اتفاق هیچ منافاتی با میزان استقبال از آن فیلمها طی روزهای انتهایی ندارد. طبیعتا فیلمی به سانس فوقالعاده میرسد که از اقبال بیشتری برخوردار است و رضایت مخاطبان خود را جلب کرده بنابراین فرآیند استقبال از چنین فیلمهایی طی نیمه دوم جشنواره، با توجه به تبلیغات دهانبهدهان و اخبار مثبتی که از آن آثار در رسانههای مکتوب و مجازی منتشر میشود، عطش مخاطبان بیشتری را برای تماشا به همراه دارد و این اتفاق نمیتواند به روند اکران روزهای انتهایی فیلم خللی وارد کند.
بنابراین امیدوار هستیم که مجوز سانسهای فوقالعاده، از همان نخستین روزهای جشنواره، به سینماها اعطا شود. این رویه سبب خواهد شد ضربهشست تبعات بلیتفروشی تا ۱۶ بهمن، تا حدودی گرفته شده و رضایت بیشتری از سوی مخاطبان حاصل شود. همچنین با توجه به محدودیت سانسهای روزانه برای سینماها، این رویه کمک بیشتری به چرخش آثار و اکران بیشتر میانجامد و فیلمها در رقابت بازار آزاد، محک خواهند خورد.
ستاد برگزاری جشنواره با تعامل خوبی که با سینماها برقرار میکند میتواند رضایت بیشتری از عملکردهای قابلقبول خود به دست آورد.
حسن نقاشی درباره مستند جدیدش با نام «یزد الی یزد» که اتفاقی واقعی در دوران قاجار را روایت میکند، توضیحاتی ارایه داد و به دغدغه بومیگرایی خود در مستندسازی اشاره کرد.
به گزارش سینمای خانگی، حسن نقاشی مستندساز که این روزها مشغول ساخت پروژه «یزد الی یزد» است درباره داستان این مستند به مهر گفت: ماجرای مستند «یزد الی یزد» بخشی از حافظه شفاهی مردمانی است که علاوه بر تحمل سختیهای جانفرسای اقلیم خشک و تشنه کویر، با قیام و بلواهای گاه و بیگاهی روبهرو بودهاند؛ رخداد هایی که اغلب حاصل شرایط نامطلوب اواخر قاجاریه بود که از ضعف حکومت مرکزی، عدهای شورشی و راهزن یا مزدور این و آن، قد علم میکردند و دار و ندار مردم ستمدیده را به یغما میبردند. یزد از این گونه مصیبتها زیاد دیده بود از شورش افغانها تا قیام کاشیها، لوطیها و …
وی ادامه داد: نخستین بار با ماجرای مستند «یزد الی یزد» هنگام پژوهش برای فیلم مستند «شاه جهان» آشنا شدم، هر چند اهل یزد با روایت شفاهی و نقل سینه به سینه این واقعه کم و بیش آشنایی دارد اما آنچه یافتم نه یک نقل شفاهی که گزارشهای کتبی یکی از تجار مشروطهخواه یزد به هند بود.
نقاشی تاکید کرد: اواخر حکومت محمدعلی شاه بود که یک بنای یزدی معروف به لوطی محمد گِلکار قیام میکند و با حمایت لوطیها، حاکم مشروطه یزد را عزل و خود را حاکم مستقل میداند، توهمی که موجب شد تا یزد برای چندی آرمانشهر مستبدان ضد مشروطه باشد. کار به جایی میرسد که لوطیِ گِلگار خود را شاه جا میزند و با وضع قوانین مستبدانه، اساس سیاست مملکت محروسه خود را پیکار با مشروطه اعلان میکند.
کارگردان «دبستان پارسی» افزود: لوطیها در چند نبرد، موفق به سرکوب قوای حکومتی شدند که همین بر توهم شاهِ لوطیان افزود، چنان که در نوشتههای محرمانه به هند میخوانیم او با ضرب سکه و طرح درفش و تعیین وزیر و وکیل در پی کسب قدرت بیشتر است اما بعد از فتح تهران و عزل محمدعلی شاه و استقرار حکومت مشروطه، قوای حکومت مرکزی رویای لوطیان را نقش بر آب میکند و با این یورش حکومت شاه محمد لوطی که از آخرین بازیهای مستبدان بود خاموشی میگیرد.
این مستندساز تصریح کرد: سرنوشت محمد لوطی، گچ بر و بنای نابغه و فرجام شومش، برای یزدیها مَثَل شد و هنوز هم ماجرای حکومت چهل روزهاش نقل مجالس است. فیلم ضمن روایت این واقعه گمنام، اسناد و مدارک ناخواندهای را افشا میکند. در حال حاضر پژوهش و جمعآوری اسناد واقعه به آخر رسیده و بخشهایی از اثر نیز ضبط شده است.
نقاشی درباره اینکه چه اسنادی در فیلم وجود دارد، عنوان کرد: شروع پژوهش با دستیابی به مجموعه نامههای تاجری یزدی به هند بود، بعدها آگاه شدم که یکی از مشروطهخواهان یزد با شخصیت اصلی فیلم یعنی محمد گِلکار گفتوگوی مفصلی داشته است که خوشبختانه این دست نوشتهها نگهداری میشود و موفق به خواندن آن شدم، همچنین تلگرافهای کنسولگری انگلیس در یزد به وزارت خارجه بریتانیا کمک حالم شد و در ادامه روزنامههای عهد مشروطه که بهصورت پراکنده از حکومت لوطیها گزارشهایی داشتند مورد توجهم قرار گرفت.
این مستندساز درباره پژوهش چنین واقعه تاریخی و چالشهایش گفت: مرحله پژوهش، زمانی است که شاکله اصلی فیلم شکل میگیرد و پیرنگ نهایی پدید میآید. پژوهش ما را هدایت میکند که کدام شیوه روایی را برای فیلم برگزینیم، موضوعِ گفتار متن چه باشد و شیوه بیان آن تا چه حد قطعی باشد. زیباییشناسی و واقعگرایی در مستند تاریخی، در گرو همین مرحله است. مهمترین بخش پژوهش گفتوگو با نسل دوم و سوم آدمهایی بود که مستقیم با این واقعه ارتباط داشتند؛ از نوه لوطیان گرفته تا فرزندان مشروطه خواهان. گاه روایتها متناقض و متفاوت بود، گاه اصل ماجرا انکار میشد و به مصلحت، وقایع دیگری با آن تلفیق میشد برای مثال شورش حسین کاشی و بلوای محمد لوطی گاه با هم تلفیق شده بود که من در مقام پژوهشگر میبایست این ۲ واقعه شبیه در یک شهر را از هم تشخیص میدادم تا مباحث در هم نیامیزد و اطلاعات غلط در اختیار مخاطب قرار نگیرد اما مشکل اصلی چنین پژوهشی یافتن اسناد مکتوب و تصویری است به ویژه اسناد تصویری که به تعداد محدودی یافت میشد.
کارگردان «شاه جهان» درباره اینکه چرا بسیاری از مستندهایش در یزد روایت میشود، مطرح کرد: اقلیم مساله بنیادین سینمای مستند است، اقلیم نه جغرافیا که مجموعهای پیچیده از باورهای ملی، مذهبی و فرهنگی است، اقلیم داستان و تاریخ خود را دارد. ایران کشور اقلیمهاست، در حقیقت به تعداد شهر و روستاهایش اقلیم دارد، گاه در کویر، پاره آبادیهای مجاور، تفاوت ریشهای در زبان و سنت دارند. بوم گرایی در آثار من تعمدی است، جغرافیای من کویر است، از این فرهنگ هستم و در این فرهنگ زیستهام و به قصههایش، باورهایش، تاریخ پر فراز و نشیبش دل بستهام.
نقاشی در پایان یادآور شد: ما در ایران از تاثیر اجتماعی روایات تاریخی غافل هستیم، درست همانطور که در حفظ مکتوبات قدیم یا معاصر چالش داریم. یکی از پژوهشگران مطرح یزد به من گفت؛ در مرمت یک خانه تاریخی به صندوقچهای از اسناد قجری برخوردیم، ما سرگرم بحث و جدل بر سر مالکیت اسناد بودیم که متوجه شدیم، کارگران ساختمان، هر روز برای روشن کردن اجاق چای و نیمرو، یک رول سند را آتش میزدند. این آتش، با آتش اسکندر چه فرقی دارد؟ مستندنگاری از اقلیم با روایتهایی گنگ و هزارتو، پر ابهام و رازآلود، همیشه برایم جذاب بود. آینهای میشوم تا فرهنگی که در آن زیستهام، به جلوه درآید. بیدل میفرماید: «ما کارگه رنگیم/ رنگ است تماشاها».
مستند تازه حسن نقاشی «یزد الی یزد»، تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است.
محمود گبرلو در بخش سوم یادداشت خود درباره جشنواره فجر، به انتخاب فیلمها و تغییرات در رویکرد بینالمللی جشنواره پرداخته و آورده است: «تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!»
به گزارش سینمای خانگی، محمود گبرلو، از منتقدان سینمای ایران در سومین قسمت از سلسله یادداشتهایش درباره جشنواره فیلم فجر، سیاستهای سابق و فعلی این رویداد را نقد کرده و پیشنهاداتش درباره هرچه باشکوهتر برگزار شدن بزرگترین جشن سینمای ایران را بیان کرده است.
گبرلو در بخش سوم این یادداشت با عنوان «جشنواره فیلم فجر؛ قدرت برتر یا قدرت منفعل؟»، درباره بیتوجهی همیشگی به وجوه داخلی و بینالمللی این رویداد و همچنین نکاتی درباره موضوعات اجرایی و عملکرد هیات انتخاب در ایسنا نوشت:
درک قدرت برتر: تیم آشکار و پنهان دولت سیزدهم مستقر در سینما، احتمالا ،چون “نگاه ایدیولوژیک” خود را برتر از دیگران در سینما میدانستند، اکثریت نیروهای قبلی، حتی متخصصترین و متعهدترین را، جابجا کردند تا آنچه را که صحیحتر میدانند به ظهور برسانند.
اگر قائل به این تحول ضروری باشیم، طبیعتا قوانین موجود و نگاه استراتژیک رهبر انقلاب در سینما، ملاک برتر محسوب میشود. از جمله “سینما یک هنر برتر است. هنر برجسته سینما، یک نیاز و ضرورت محسوب میشود، کلید پیشرفت کشور، به میزان زیادی دست سینماگران است” اما عملکرد برخی از مسئولان فعلی با این نگاه ژرف و عمیق رهبری فاصله دارد!
طبیعتا اجرای استراتژیک ولی فقیه الزاماتی دارد که وظیفه حاکمیت و دولت است که شیوههای اجرایی آن را تبیین کند؛ از جمله حمایتهای معنوی و مالی!
اما کدام حرکت تیم سینمایی دولت سیزدهم طی این دو سال و اندی توانسته زمینه بروز و اجرای چنین نگاه ژرفی را فراهم آورد؟ کدام حمایت معنوی باعث ایجاد روحیه شادابی و انگیزشی برای تولید آثار بهتر و برتر شده است؟ تیم سینمایی دولت حتی یک بار گردهمایی صمیمانهای ترتیب نداده و یا در محافل عمومی سینمایی گپ و گفت انجام نداده است؟ برای تولید گسترده و رونق سینما از لحاظ مضمون و ایده و جذب تماشاگر چه برنامهای ارایه داده است؟ ارایه آمار ساخت سالنهای سینمایی، بدون آنکه به فیلم خوب ضمیمه شود چقدر میتواند برای سینمای ایران مثمرثمر باشد.
در کنار اینها، اگر رونقی هم در تولید آثار انقلابی، دینی و ارزشمدار ایجاد شده، زمینهاش توسط همان ارگانها طی چند سال قبل فراهم شده است. “خانه سینما ” که بالاترین مرجع تجمع بیش از ۶ هزار سینماگر است و یا تشکلهای خصوصی دیگر – که انتقاد به برخی عملکردشان وارد است – چه حمایتی دریافت کردهاند که دلخوش باشند؟ آیا شاهد حضور موثر تیم دولت سیزدهم در میان خود بودهاند که احساس حمایت و امنیت شغلی کنند؟ اگر بودهاند، چرا هیچ خبر مشخصی از آن منتشر نشده است که این پالس مثبت را به اجتماع بدهد؟ اما در مقابل، برخی افراد منصوب و منتسب به مدیران دولتی سینما، بارها در یادداشتها و سخنرانیهای خود، سینماگر ایرانی را مورد تخریب و استهزا قرار دادند و دریغ از یک تذکر و اعتراض از سوی متولیان سینمایی به حملهکنندگان. یا دریغ از یک تمجید و تشویق با صدای بلند از یک فیلم یا سینماگر که بتواند مصداق همدلی و همگرایی باشد؛ و یا حتی بتوان آن را مصداق حمایت از نیروهای ارزشی و متعهد سینمایی دانست! کدام چتر حمایتی برای سینماگران باز شده است که آنان -بهخصوص فعالان بخش خصوصی- احساس رفاقت، دوستی و پشتوانه کنند؟ اگر شده است، چرا درباره آن صحبت نمیشود و فقط از تریبون رسمی، دو قطبی کردن فضا بیشتر به چشم میآید و پیامها و جلسات عمومی، حاوی پیامهای مشارکت و همدلی در شرایط اجتماعی حساس فعلی نیست.
سالیانه بیش از ۱۰۰ فیلم نیاز است تا نیاز تماشاگر و نیاز اقتصادی سینما برطرف شود و این فقط بهدست بخش خصوصی رونق مییابد. برای ردیف بودجه سینمایی که “قدرت برتر است” باید فریاد زد و با چنگ دندان مبارزه کرد و نیروی مبارز طلبید؛ نه آنکه همین مقدار سرمایهگذار اندک را به طرق مختلف از جمله فیلم بد ساختن یا قوانین دست و پاگیر، فراری داد.
تصویبکنندگان ردیف بودجه در دولت و مجلس وقتی با هجمههایی روبرو میشوند که تلویحا مهر تایید متولیان سینمایی را میگیرند، طبیعی است نباید انتظار داشت با روی خوش، بودجه مناسب تعیین کنند. ردیف بودجهای که دولت برای سینما در نظر گرفته حتی توان تولید 10 فیلم سینمایی را ندارد چه به آن که بخواهد معیشت و نیاز روزمره سینماگران را فراهم آورد.
باید نگاه تزیینی از سینما و سینماگر ایرانی کنار برود و با درک واقعیتها و کنار آمدن با سلایق متفاوت و اصلاح کردن برخی رویههای اشتباه هواداران، شیوه جذب را افزایش دهند؛ نگاهی که به عنوان مثال در دیدار سینماگران با رئیس سازمان برنامه و بودجه جاری و ساری بود و افرادی از طیفهای مختلف در کنار مدیران سینمایی که لزوما مشترکات سیاسی چندانی ندارند، برای حل مشکل معیشت سینماگران و دریافت بودجه بیشتر به نفع سینما، گرد هم آمده بودند؛ هرچند شنیده میشود که افرادی در سینما که سیاسیبازیشان فرقی با برخی از همان افرادی که بالاتر به آنها انتقاد کردیم ندارد، فشارهای زیادی را به حاضران آوردهاند که باعث تاسف است.
بازار جهانی یا انفعال: سینما به اذعان همه رایزنان فرهنگی، یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی در ایام دهه فجر و بلکه در طول سال برای نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود که مورد تایید همه جناحها و دولتها بوده و هست. به دلایلی بخش بینالملل، جدا و به طور مستقل با عنوان جشنواره بینالمللی فیلم فجر فعالیت خود را آغاز کرد.
علیرغم انتقادات وارده، انصافا بستری برای حضور بیش از یکصد فیلمساز خارجی و دیدن مستقل آثار سینمای ایران و جهان و تعامل بین فیلمسازان ایرانی و خارجی بهخصوص آنانی که فارغ از افکار رایج (سکس، خشونت، سیاست) حرفهای انسان دوستانه، مشابه فیلمهای ایرانی داشتند فراهم شده بود. اما با آمدن دولت سیزدهم، به بهانه ایجاد تحول و رونق، این جشنواره تعطیل، افراد برکنار و بساط آن جمعآوری شد اما هیچ اتفاق جدیدی به جای آن رخ نداد. کاری که بیشتر شبیه یک لجبازی با تیم جشنواره دولت قبل و یا شاید از روی ناآگاهی و تعجیل بود.
ناگفته نماند در همان دوران، افراد و تیمهای موازی دیگری مثل مرحوم طالبزاده و آقای خزایی در جشواره فیلم مقاومت فعالیت داشتند که قابل احترام و توجه بودند اما همان مسیر هم ادامه نیافت و الان، با یک عملکرد ضعیف در بخش بینالملل روبرو هستیم که آن را به یک بخش تزیینی و بیخاصیت تبدیل کرده است. کدام فیلم و فیلمساز معتبر جهانی در این مدت حضور یافت؟ چه تعامل و گفتوگویی انجام شده است؟ همه تلاش گذشته، برای “دیده شدن بهتر سینمای ایران” و یا برای “دیده شدن بهتر ایران امروز” تعطیل شد. چرا؟
آیا این کار، همان کنار گذشتن نگاه استراتژیک که “هنر سینما… بلاشک یک هنر برتر است، سینما یک روایتگر کاملاً مسلط و یک هنر پیچیده، پیشرفته و متعالی است”. نباید سرمایههای انسانی و خلاق را که عشق و تعهدشان به ایران و سینمای ایران اثبات شده است به بهانههای سیاسی و جناحی کنار گذاشته شوند و با نگاه بدبینانه و گاه شخصی به حوزه فرهنگ بهخصوص سینما، آسیب زد.
همگرایی، همدلی و اقناع پذیری و استفاده از ظرفیتها در هر طیف فکری راهکار موفقیت حاکمیت و نظام در عرصه سینماست.
انتخاب یا انتحار: سیاستگذاران جشنواره فیلم فجر با انتخاب جمعی از سینماگران و مقامات دولتی “هیات انتخاب” خود را معرفی کرد و آنان حتما بر اساس ملاکهای فردی و تعداد مورد نیاز جدول جشنواره، برگزیدگان را اعلام کردند، اما چون شیوه اجرایی، درست عمل نشده است، هیات انتخاب و بالطبع جشنواره به انتحار نزدیک شده است تا انتخاب!!
انتخاب بهترینها و یا تعداد مشخص، حق قانونی هر جشنوارهای است. اعتراضی هم بر آن وارد نیست. همانند سایر جشنوارههای جهان که متناسب با تعاریف و نیازها، فیلمها را انتخاب میکنند و معمولا هم ملاک انتخابها بهدلیل اقتصادی نه سیاسی، آشکار و علنی نیست.
جشنواره فیلم فجر هم از این رویه مستثنی نیست. اما در شرایط امروز، اگر ملاکها جزییتر و شفافتر میبود، آسیب کمتری وارد میشد و شور و هیجان سینمایی آن هم همزمان با جشن انقلاب افزایش مییافت.
در فراخوان جشنواره اهداف اینچنین ذکر شده است: “هدف، معرفی آثار برگزیده یک سال سینمای ایران بر پایه هویت ملی و دینی است”. اما چون اهداف در فراخوان، همانند سالهای قبل، کلی بیان شد، دهها سوال بحرانزا به وجود آورد و ایجاد شک و شبهه کرد. معلوم است متولیان جشنواره، تدبیر تازه و کاربردی اتخاذ نکردند که سینماگر احساس کند استدلال درست و منطقی وجود دارد. نمونهاش جملات متناقض یکی از اعضای هیات انتخاب که ادعا کرد: “نزدیک 30 فیلم از میان بیش از 70 فیلم دیده شده، انتخاب شده است”. یعنی نزدیک به 40 فیلم رد شدند. و یا ایشان مبنای عدم انتخاب را “چهره غیرسینمایی” دانست، در صورتی که نام، اشخاص و ارگان ملاک نیستند و ملاک مفاهیم اثر است اما درباره مفاهیم در نظر گرفته شده برای هیات انتخاب، توضیحی ارایه نداد. ضمن آنکه همه 70 یا 100 فیلم متقاضی، در حلقه قوانین جمهوری اسلامی و با مجوزهای رسمی ساخته شدهاند و چون سینماگران، آثار خود را متناسب با اهداف جشنواره میدانستند در آن شرکت کردند. مشخص است با یک بیتدبیری و روش نامتناسب روبرو هستیم. به نظر میرسد حتی اگر ساختار فیلمها در حد جشنواره نبودند. تدبیر حکم میکند، در شرایط حساس کنونی، جشنواره نباید دچار خودباوری بشود و احساس کند هر آنچه که میپسندد و یا میگوید باید دیگران بپسندند و بگویند!
راه نجات از بحرانهای گاه خودساخته، انتخاب افرادی با سلایق متفاوت و باورپذیر برای عموم سینماگران و تبیین جزئیتر اهداف کلان است، نه انتخاب افراد و مدیرانی شبیه هم که یک نفر با هفت نفرشان تفاوتی نمیکند. تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!
عصر امروز، عصر شفافسازی رسانهای و بالعکس عصر ایجاد شک و شبهه رسانهای است. بازی در این میدان، دانایی و کارآمدی با نیروهای متبحر و دانا میخواهد. تعیین و تبیین ملاکهای ارزیابی در چند سر فصل مکتوب، انتخاب سخنگویی با قدرت نفوذ کلام، نمایش فیلمهای خارج از مسابقه برای کارشناسان، ایجاد مناظرههای سینمایی و… از آن جمله است.
محمد شلتوکی کارگردان مستند «پرچمدار» با روایتی از دستاوردهای ایران در حوزه صنعت ساخت پهپاد، به ارایه توضیحاتی درباره این مستند و اصطلاح «جوجه اردک زشت» درباره پهپادهای انتحاری پرداخت.
به گزارش سینمای خامگی، محمد شلتوکی تهیهکننده و کارگردان مستند «پرچمدار» در گفتوگو با مهر درباره این مستند توضیح داد: سال ۹۷ بود که ایده اولیه این کار به ذهنم رسید اما آن زمان قالب مستند برای آن در ذهن نداشتم. بعدها اتفاقی در حوزه پهپادها رخ داد که سویه تازهای از این پدیده در ایران را به نمایش گذاشت. اسفندماه ۹۷ بود که رزمایشی در حوزه پهپادها برگزار شد که شاخکها را نسبت به این موضوع تیزتر کرد. احساس کردیم باید اثری درباره پهپادهای ایرانی تولید کنیم.
وی افزود: تحقیقات را در این زمینه آغاز کردیم و اواسط سال ۹۸ بود که احساس کردیم تحقیقاتمان کامل شده است اما به محض آنکه خواستیم کار را کلید بزنیم، بحران کرونا اتفاق افتاد و کارمان متوقف شد. اسفند ماه ۱۴۰۰ بود که کشور به یک ثبات رسید و تصمیم به تولید کار گرفتیم.
هیچ سند مکتوبی درباره پهپاد وجود نداشت
این مستندساز تأکید کرد: مهمتر چالش ما برای شروع کار این بود که هیچ سند مکتوبی درباره موضوع پهپادها در اختیار نداشتیم. از آنجایی که پیشتر هم در این زمینه کاری تولید نشده بود، هیچ منبعی در اختیار نداشتیم. به همین دلیل باید همه چیز را از ابتدا آغاز میکردیم. به همین دلیل با ۱۱ نفر از افرادی که در زمینه توسعه صنعت پهپادی ایران مؤثر بودهاند، مصاحبههایی را ترتیب دادیم که چیزی در حدود ۳۰ ساعت گفتوگو ضبط شد که این گفتوگوها امروز خودش تبدیل به یک مرجع درباره این موضوع شده است.
برخی موضوعات روز هم مطرح میشد که پرداختن به آنها نیاز به مجوزهای خاص داشت. مانند ماجرای طرح شایعه استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین که ما خیلی علاقه داشتیم به آن بپردازیم اما این اتفاق نیازمند مجوزهایی بود که بتوانیم به برخی تصاویر آرشیوی دسترسی داشته باشیم
شلتوکی در ادامه گفت: در فرآیند تولید این مستند، برخی موضوعات روز هم مطرح میشد که پرداختن به آنها نیاز به مجوزهای خاص داشت. مانند ماجرای طرح شایعه استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین که ما خیلی علاقه داشتیم به آن بپردازیم اما این اتفاق نیازمند مجوزهایی بود که بتوانیم به برخی تصاویر آرشیوی دسترسی داشته باشیم. با همراهی و حمایت سردار حاجیزاده این اتفاق محقق شد و توانستیم به این موضوع هم بپردازیم.
کارگردان مستند «پرچمدار» درباره مصاحبهها در این مستند تأکید کرد: وقتی ما مشغول گرفتن مصاحبهها شدیم، تازه فهمیدیم که چقدر در این زمینه نمیدانیم و چقدر آن چیزهایی که احساس میکردیم در پژوهشها به آن رسیدهایم، با آنچه در واقعیت وجود داشته، متفاوت بوده است.
نمایی از رونمایی از مستند «پرچمدار»
این مستندساز با اشاره به سابقه رسانهای خود گفت: به دلیل همین سابقه، نگاهم به حوزه نظامی نگاهی فنی بود. از ابتدایی که به این حوزه ورود کردم تا چنین مستندی را بسازم، انگیزهام ساخت یک مستند فنی و صنعتی بود. البته این مستند میتوانست خیلی تخصصیتر هم باشد اما به آن سمت حرکت نکردیم. حتی برخی افرادی که در این حوزه متخصص هستند و سررشتهای دارند، وقتی این مستند را میبینند، میگویند خیلی به ابعاد تخصصی آن نپرداختهاید!
وی افزود: میخواستم مستندی بسازم که بخشی از آن برای یک استاد دانشگاه مفید باشد، بخشی برای مسئولان مهم باشد و بخشی برای مخاطب عام جذابیت داشته باشد. اگر توانسته باشم به این خروجی رسیده باشم، کارم را کردهام. بخشی از مستند که درباره استفاده از یک خودرو برای پرواز پهپاد صحبت میکند، بهصورت ویژه مورد توجه مخاطب عام قرار گرفته است و حتی در برخی صفحات اینستاگرامی هم بازتاب پیدا کرد که ما از آن انرژی میگرفتیم.
این مستندساز ادامه داد: از آنجایی که میخواستیم هر گروه از مخاطبان با کار ارتباط برقرار کنند، ناگزیر بودیم بینابینی حرکت کنیم. درباره این موضوع هیچ اثری ساخته نشده بود و تنها فیلم «مهاجر» ابراهیم حاتمیکیا بود که مربوط به ۳۰ سال پیش بود. به همین دلیل هیچ پایه و اساسی نداشتیم که بخواهیم به آن تکیه کنیم و آن را ادامه دهیم. به اجبار سراغ مسائل و موضوعات متنوع مرتبط با این سوژه رفتیم.
تمامی منابع را رایگان در اختیار دیگران میگذاریم
شلتوکی افزود: هر کس امروز بخواهد درباره موضوع پهپاد اثری را تولید کنید، حاضر هستیم تمامی منابع خود را به رایگان در اختیار آنها بگذاریم. خود ما هم قصد داریم اثر دیگری را با این موضوع تولید کنیم. حجم بسیار زیادی از اطلاعات و اسنادی که برای این پروژه جمعآوری کردیم، همچنان دستنخورده باقی مانده است.
این کارگردان درباره تغییر صدا و یا پوشاندن تصویر برخی افراد در مستند هم گفت: در این زمینه هم ملاحظه امنیتی داشتیم و هم حفاظتی. برخی از این افراد همچنان در سیستم فعال هستند و دشمن هم بهشدت دنبال آنهاست. یکی از همین عزیزان، فردی است که نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در یکی از سخنرانیها با اسم آوردن به شخص او اشاره کرده بود و طبیعتاً ما هم باید تصویر ایشان را در مستند محافظت میکردیم.
اطلاعاتی که در این مستند از طبقهبندی خارج شده است، حجم قابل توجهی دارد و به همین دلیل ما همکاری بسیار نزدیکی با دوستان امنیتی داشتیم تا بهواسطه این مستند، به فعالیتهای این حوزه لطمهای وارد نشود. توصیههای این دوستان را به طور کامل مدنظر داشتیم
وی یادآور شد: اطلاعاتی که در این مستند از طبقهبندی خارج شده است، حجم قابل توجهی دارد و به همین دلیل ما همکاری بسیار نزدیکی با دوستان امنیتی داشتیم تا بهواسطه این مستند، به فعالیتهای این حوزه لطمهای وارد نشود. توصیههای این دوستان را به طور کامل مدنظر داشتیم، بد نیست بدانید از نظر فنی، پوشاندن چهره این افراد در مستند، برایمان بسیار هزینهبر شد. شخصاً از مات کردن چهرهها بدم میآمد چرا که این عزیزان زندانی نبودند و میخواستم به کمک نورپردازی چهره این افراد مشخص نباشد. اجرای این جنس نورپردازی در فضای باز، خیلی سخت بود از این رو ضبط همه مصاحبهها را در شب انجام دادیم و گاهی تا ۳ بامداد مشغول ضبط گفتوگو بودیم. این فرآیند و تجهیزاتی که لازم داشت، خیلی پرهزینه بود.
شلتوکی درباره استفاده از تصاویر آرشیوی در مستند «پرچمدار» توضیح داد: بخشی از این تصاویر در فضای مجازی بود اما نزدیک به ۸۰ درصد این تصاویر برای اولینبار از آرشیو خارج شدهاند.
این مستندساز درباره صدابرداری مستند بهویژه در بخشهای بیرونی عنوان کرد: بخشهایی که فعالیت پهپادها در بیابان را داشتیم، با طوفان مواجه شدیم. خاطرم است در یکی از صحنهها هوا تیره و تار شد و رعد و برقی زد، که همه گروه فراری شد! باد هم مشکلات صدابرداری زیادی را برای ما بهوجود آورده بود. کاری هم نمیتوانستیم بکنیم چرا که مجوز گرفتن برای حضور در این لوکیشن مدتها زمان برده بود. مشکل صدابرداری را هم با برخی اقدامات فنی مانند استفاده از محافظ برای ابزار صدابرداری رفع کردیم و بخشی از آن هم در مرحله تدوین صدا اصلاح شد.
اتفاقی که با شکار جاسوس آمریکایی رقم خورد
کارگردان «پرچمدار» درباره اشاره به شکار پهپادهای جاسوسی آمریکا در این مستند توضیح داد: در اختیار گرفتن پهپاد آرکی و۱۷۰ باعث یک انقلاب در حوزه پهپادی سپاه شد. تا آن زمان پهپاد خیلی در کشور به رسمیت شناخته نمیشد و سرمایهگذاری چندانی روی آن صورت نمیگرفت. در چنین شرایطی یکی از پیشرفتهترین پهپادهای دنیا را بهصورت سالم شکار کردیم و اینگونه بدون یک ریال هزینه، بالاترین فناوری دنیا در این حوزه را در اختیار گرفتیم. همین نقطه مبدأ تولد پهپادهای مشابه در این سبک در ایران بود.
وی درباره ماجرای اصطلاح «جوجه اردک زشت» هم گفت: این اصطلاح درباره پهپادهای انتحاری مطرح میشود. در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ کسی پهپاد را در ایران به رسمیت نمیشناخت اما این پهپادها، جثه خیلی کوچکی داشتند و شکلشان هم خیلی خاص بود. به همین دلیل وقتی آن را میدیدند به نام جوجه اردک زشت خطابش میکردند! بعدها وقتی این پهپاد در حوزه عملیاتی خودش را نشان داد، گفتند اینها همانهایی هستند که زمانی به آنها جوجه اردکهای زشت میگفتیم. این پروژه اتفاقاً پروژه پردردسری هم بود که شکر خدا بعدها نتیجههای خوبی به همراه داشت.
در حالی که کمتر از ۲ ماه به برگزاری هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» زمان مانده است، به بازخوانی برترین فیلمهای دورههای گذشته این رویداد پرداختهایم.
به گزارش خبرنگار مهر، جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» مهمترین محفل فعالان و علاقهمندان سینمای مستند در ایران است. این رویداد در حالی امسال به هفدهمین دوره خود میرسد که در ۱۶ دوره گذشته جایزه بهترین فیلم مستند مهمترین جایزه این جشنواره بوده است.
کمتر از ۲ ماه تا آغاز هفدهمین دوره از جشنواره «سینماحقیقت» باقی مانده است. در هر دوره از جشنواره و در رقابت داغ مستندها، معمولاً یک فیلم در آیین اختتامیه تندیس بهترین فیلم را دریافت میکند، که این امر باعث شده برای دوستداران سینمای مستند، همیشه جایزه بهترین فیلم واجد ارزش ویژه ای باشد. بحث و تمرکز رسانهای هم درباره بهترین مستند هر دوره، بیش از آثار دیگر است.
از این رو در گزارش پیش رو به معرفی بهترین مستندهایی که جشنواره «سینماحقیقت» در این ۱۶ دوره به علاقهمندان معرفی کرده است، میپردازیم.
عزیز؛ داستان حماسی یک زن پولادین
در شانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» جایزه بهترین فیلم مستند به مهدیه سادات محور جعفری برای تهیهکنندگی و کارگردانی «عزیز» تعلق گرفت.
مستند نیمهبلند «عزیز» روایت زندگی حماسی یک زن پولادین است که یکه و تنها با خانواده پرجمعیتش در خانهای ساده در پاکدشت کرج زندگی میکند، او تلاش میکند خانوادهاش را حفظ کند و در این مسیر، استوار و پرانگیزه است.
قلعه برقرار؛ داستان آبادانی در حاشیه کویر
در جشنواره پانزدهم جایزه بهترین فیلم مستند به فرشاد فداییان و الهه نوبخت برای تهیهکنندگی مستند «قلعه برقرار» رسید.
این مستند که فرشاد فداییان آن را ساخته است، داستان فردی به نام مرتضی را روایت میکرد که همه زندگیاش را در شهر میفروشد و در حاشیه کویر، قلعهای قدیمی متصل به هکتارها زمینِ سالها رها شده و کشت نشده و هزاران هکتار مرتع نیمه خشک برای چرای گله مختصری که دارد و یک رشته قنات مخروبه، میخرد. به تدریج، مرتضی به کمک همسر و گاه پسرانش، قنات مخروبه را احیا و زمین را برای کشت آماده میکند. او حالا سی سال است که همه زندگیاش را به مزرعه خودش منتقل کرده است.
جاهای خالی پر شود؛ چالشهای طلاق والدین برای یک دختر
بهترین فیلم مستند چهاردهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به مستند «جاهای خالی پر شود» به تهیهکنندگی و کارگردانی عطیه زارعآرندی رسید.
این مستند برشی از زندگی دختر بچهای ۱۰ ساله را نشان میدهد که پدر و مادرش جدا شده و هر کدام دوباره ازدواج کردهاند. به همین دلیل این دختر نزد پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش زندگی میکند. با وجود محبت بیدریغ آنها، این دختر دچار وضعیتی پیچیده است که ناگزیر او را مجبور به انتخابهای دشوار میکند. او میان پدر، مادر و درگیریهای اجتنابپذیر آنها معلق است.
گلوله باران؛ از آسمان باران میبارد و از زمین گلوله
نشان فیروزه بهترین فیلم مستند سیزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به مرتضی شعبانی تهیه کننده فیلم «گلولهباران» رسید. این فیلم مستند را مرتضی پایه شناس و حسین مومن ساختهاند که درباره ۲ فیلمبردار است که همراه با گروهی نظامی عازم خط درگیری میشوند.
در میانه راه یکی از فیلمبرداران توسط تکتیرانداز دشمن مجروح میشود. او نمیتواند به راه رفتن ادامه بدهد. ساعتها به سختی میگذرد. وضعیت پیچیدهتر میشود، از آسمان باران میبارد و از زمین گلوله. مرتضی پایه شناس، با «گلوله باران» مسیری تازه را در سینمایش آغاز کرد، مسیری که برای تعدادی از مستندسازان جذاب بود.
خانهای برای تو؛ داستان جدال با سرطان
جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در دوازدهمین دوره نشان فیروزه را به مهدی شامحمدی برای مستند «خانهای برای تو» اهدا کرد.
این مستند که مهدی بخشی مقدم آن را ساخته است، داستان یک جوان ۳۰ ساله گیلانی به نام داوود است که کمتر از یک سال از ازدواجش میگذرد و در شغلش دچار ورشکستگی شده است. او همزمان متوجه میشود که به سرطان پیشرفتهای دچار شده و در این شرایط برای زندگیاش تصمیمات جدیدی میگیرد.
مهدی بخشی مقدم و مهدی شامحمدی در زمینه ساخت مستندهای اجتماعی، ترکیب موفقی هستند که در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» با «خونه مامان شکوه» حضور داشتند.
بانو قدس ایران؛ داستان زندگی همسر امام خمینی (ره)
در یازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» تندیس فیروزه بهترین فیلم به تهیهکننده فیلم «بانو قدس ایران» موسسه عروج فیلم تعلق گرفت. این مستند که مصطفی رزاق کریمی آن را ساخته است، روایتی منسجم و ماندگار را از زندگی و حیات خانم خدیجه ثقفی همسر فقید رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) را به نمایش میگذارد.
رونمایی از این مستند در یازدهمین دوره جشنواره بسیار مورد توجه قرار گرفت.
مصطفی رزاق کریمی سال گذشته ساخت مستندی درباره زندگی حجت الاسلام احمد خمینی را شروع کرد و احتمالاً با این فیلم در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد.
صفر تا سکو؛ داستان خواهران ووشوکار
در دوره دهم جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» نشان فیروزه بهترین فیلم به مهتاب کرامتی و طهورا ابوالقاسمی ۲ تهیهکننده فیلم «از صفر تا سکو» اهدا شد. مستندی که در اکران عمومی پس از جشنواره، بسیار موفق بود.
«صفر تا سکو» به کارگردانی سحر مصیبی روایتگر زندگی خواهران منصوریان، ووشوکاران اهل سمیرم است که قهرمان جهان و ایران شدند. این مستند به بخشهای مهمی از زندگی ورزشی و شخصی خواهران منصوریان از تمرین با امکانات کم و مشکلاتی که آنها در طی این مسیر داشتند، پرداخته است.
فصل هرس؛ داستان مدعی کشف داروی سرطان
نشان فیروزه نهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به مهدی شامحمدی تهیهکننده فیلم «فصل هَرَس» تعلق گرفت.
این فیلم به کارگردانی لقمان خالدی ساخته شد و یکی از فیلمهای مهم آن دوره از جشنواره «سینما حقیقت» بود. «فصل هرس» داستان فردی به نام قاسم تک دهقان را دنبال میکرد که مدعی است داروی سرطان را کشف کرده است اما او جهت اثبات ادعایش دچار چالشهایی میشود.
از ابرها در راهند تا حیات در رگهای سرد
جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در دوره هشتم جایزه بهترین فیلم خود را به ۲ مستند اهدا کرد. در این دوره جایزه بهترین فیلم جشنواره به صورت مشترک به محمدعلی فارسی تهیهکننده مستند «ابرها در راهند» و فتحالله امیری تهیهکننده مستند «حیات در رگهای سرد» اهدا شد.
مستند «ابرها در راهند» را محمدعلی فارسی ساخته و داستان آن با ارایه تصاویر بکر و جذاب از تجمعات در اروپا، از اسلامی سخن میگوید که منشا آن، انقلاب اسلامی ایران است و پیام متفاوتی دارد.
مستند «حیات در رگهای سرد» به کارگردانی فتحالله امیری نیز به بررسی رفتارهای منحصر بهفرد و رازهای زندگی خزندگان استان ایلام میپردازد. در این فیلم گونههای نادری چون افعی دم عنکبوتی برای اولین بار در جهان به نمایش در میآید.
خاطراتی برای تمام فصول؛ داستان درمان مجروحان شیمیایی در اتریش
هفتمین دوره از جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» جایزه بزرگ و نشان فیروزه خود را به مرتضی رزاق کریمی تهیهکننده مستند «خاطراتی برای تمام فصول» اهدا کرد.
این مستند که مصطفی رزاق کریمی آن را ساخته است ناگفتههایی از داستان درمان مجروحان شیمیایی ایرانی در کشور اتریش در دروان جنگ تحمیلی را به تصویر کشیده است. این مستند با توجه به خاطرات فیلمساز در مدت اقامتش در کشور اتریش و در کنار آلام جانبازان شیمیایی ایران ساخته شده است. آنهایی که «از کرخه تا راین» ساخته ابراهیم حاتمیکیا را دیده باشند، میتوانند رد و نشانی از شخصیتهای آن فیلم را در «خاطراتی برای تمام فصول» بیابند.
در این دوره از جشنواره، مستند «خان آخر» به کارگردانی گلاندام صفر تندیس بهترین مستند کوتاه، فیلم «لطفا بوق نزنید» ساخته رضا فرهمند تندیس بهترین فیلم مستند نیمه بلند و مستند «در پناه بلوط» ساخته مهدی نورمحمدی تندیس بهترین فیلم مستند بلند را به دست آوردند.
رودخانه لیان؛ داستان یک رود
در دوره ششم جشنواره «سینماحقیقت»، بهترین فیلم مستند کوتاه جشنواره به نوا رضوانی تهیهکننده مستند «ظغال» اهدا شد. همچنین تندیس بهترین فیلم مستند میان مدت جشنواره به محمد احسانی کیاسری تهیهکننده مستند «گنبد مینا» تعلق گرفت.
در دوره ششم این رویداد تندیس بهترین فیلم بلند جشنواره به مستند «رودخانه لیان» به تهیهکنندگی و کارگردانی رامتین بالف رسید. داستان مستند «رودخانه لیان» درباره ۲ رودخانه مهم «حله» و «مند» است که وارد استان بوشهر میشوند و در نهایت به خلیج فارس میریزند. در این مسیر زندگی حیات وحش، پوشش گیاهی، میراث طبیعی و تاریخی حاشیه این ۲ رود با روایتی متفاوت به تصویر کشیده شده است. این مستند سفری نیز به درون آب خواهد داشت و مخاطب خود را با موجودات آبزی این ۲ رود آشنا میکند. علاوه بر موجودات ساکن این رود و حاشیه آن، پرندگان مهاجر نیز در این مستند به تصویر کشیده شدهاند.
خلیج فارس؛ داستان خلیج همیشه فارس
در دوره پنجم جشنواره «سینماحقیقت»، بهترین فیلم مستند کوتاه جشنواره به احمد بیوته تهیهکننده مستند «عروسی عشایر» به کارگردانی حسن قهرمانی اهدا شد. همچنین تندیس بهترین فیلم مستند میان مدت جشنواره به مهدی زمانپور کیاسری تهیهکننده و کارگردان مستند «مشتی اسماعیل» رسید.
تندیس بهترین فیلم مستند بلند جشنواره هم به اُرد عطارپور تهیهکننده و کارگردان مستند «خلیجفارس» اهدا شد. مستند «خلیج فارس» با ارایه اسناد مکتوب، صوتی و تصویری مختلف از مدارک ثبت شده تاریخی از اصالت نام خلیج فارس میگوید. در این فیلم اسناد مکتوب، صوتی و تصویری از کشورهای مختلف عربی مخاطب را جذب میکند.
از «صحرای زنده» تا «حقیقت گمشده»
در جشنواره چهارم تندیس بهترین فیلم مستند کوتاه بهطور مشترک به «صحرای زنده» سیدحسین صافی و «زندگی زیباست» سیدعباس سجادی، بهترین فیلم مستند نیمه بلند به «آریو برزن» خسرو حیدری و جایزه بهترین فیلم مستند بلند نیز به «حقیقت گمشده» محمدعلی فارسی تعلق گرفت.
از «روز پایان» تا «جای خالی آقا یا خانم ب»
در سومین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» نیز نشان فیروزه بهترین فیلم مستند کوتاه به نرگس آبیار کارگردان «روز پایان»، نشان فیروزه بهترین فیلم مستند نیمه بلند به محسن رمضان زاده کارگردان فیلم «این خانه روشن است» و نشان فیروزه بهترین فیلم مستند بلند به فیما امامی و رضا دریانوش کارگردانان فیلم «جای خالی آقا یا خانم ب» اهدا شد.
از «میدان بی حصار» تا «تینار»
در دومین جشنواره «سینماحقیقت» هم بهترین فیلم مستند کوتاه به مهرداد زاهدیان برای فیلم «میدان بیحصار»، بهترین فیلم مستند نیمهبلند به محمدحسن دامنزن برای فیلم مستند «طرقه» و بهترین فیلم مستند بلند به مهدی منیری کارگردان فیلم مستند «تینار» اهدا شد.
از «سرزمین گمشده» تا «قدرت»
در اولین جشنواره بینالمللی سینمای مستند ایران «سینماحقیقت» که مهر ماه ۱۳۸۶ برگزار شد، جایزه بهترین مستند بلند به وحید موسائیان برای مستند «سرزمین گمشده» و دلارام کارخیران برای مستند «کودک دیروز خیال» اهدا شد.
دیپلم افتخار بهترین مستند کوتاه به کیوان علی محمدی و امید بنکدار برای مستند «M.D.M.A» و پریوش نظریه برای مستند «نزدیکتر از نفس» و نشان فیروزه به مهرناز اسدی برای مستند «قدرت» اهدا شد.
فیلم سینمایی اُختالرضا(س) همزمان با ایام معصومیه با حضور شخصیتهای حوزوی، فرهنگی و هنری برای نخستین بار در تالار مرکزی شهر قم رونمایی و نشان خادمی حضرت معصومه (س) به مجید مجیدی کارگردان سینما اهدا شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مدیر حرم حضرت معصومه در این آیین طی سخنانی اظهار داشت: از سالیان گذشته آستان مقدس حضرت معصومه (س) جلوگاه هنر بوده، و برای معرفی بیشتر چهره نورانی حضرت معصومه اقدامهای فراوانی را در عرصههای مختلف معماری و کاشیکاری، همچنین آثار مکتوب و شعر و شاعری شکل داده است.
حجتالاسلام صفر فلاحی افزود: یکی از مسائل مورد توجه آستان مقدس بهویژه در دهه اخیر، مساله بهرهگیری و بهره بردن از هنر و رسانه بوده است.
وی یادآور شد: همان گونه که رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند، مقوله هنر، رساترین و دقیقترین ابزار رساننده پیام است.
فلاحی خاطرنشان کرد: به منظور معرفی هر چه بیشتر چهره اهل بیت، از سالهای گذشته، مساله ساختن فیلم، مستند و حتی سریال در خصوص زندگانی نورانی کریمه اهل بیت مطرح بود، این اقدام با عنایت آن بانوی بزرگوار و لطف و کرامت عتبه امام حسین(ع) و هنرمندانی که در سرزمین کریمه اهل بیت رشد پیدا کردند، و عشق و علاقهشان را نشان دادند، محقق شد.
مدیر حرم حضرت معصومه با ذکر این نکته که افراد فراوانی برای تولید این فیلم زحمت کشیدند و کارشناسانی گوناگونی وقت گذاشتهاند گفت: علاوه بر تولیتهای این آستان مقدس که طی ۲ دهه در این زمینه تلاش کردند،؛ محققان، نویسندگان، هنردوستان و اصحاب رسانه نیز مشورتهای مختلفی را ارائه دادند.
حجت الاسلام فلاحی بیان داشت: چهره نورانی حضرت معصومه(س)، چهرهای است که باید به شکل ظریف، دقیق و کارشناسانه معرفی شود.
وی ادامه داد: حضرت معصومه شخصیتی است که جغرافیای جهان اسلام و تشییع را تغییر داده است، و آمدن او به ایران بعد از امام رضا(ع) انقلاب شیعی را پیش برده است.
وی تاکید کرد: این بانوی بزرگ در عرصههای معنویت، عرفان، اخلاق، عبودیت و بندگی آنچنان قدرتمند است، که در حقیقت نفوذ کلمه او را نشان میدهد.
فلاحی گفت: اگر در کنار حوزههای علمیه شخصیتهای بزرگ که هر کدام آنان رکنی از ارکان تشیع هستند، رشد پیدا میکنند، به واسطه نشستن سر سفره کریمه اهل بیت است.
مدیر حرم بانوی کرامت در بخش دیگری از سخنان با قدردانی از اعتباب مقدس، نهادهای فرهنگی و انقلابی، سپاه پاسداران و حوزه علمیه در تولید فیلم اخت الرضا(س) اظهار کرد: این فیلم به واسطه پژوهشهای گوناگونی که برای تولید آن انجام شده، جایگاه هنر را ارتقا خواهد داد.
نماینده عتبه حسینی نیز در این آیین با بیان اینکه اخت الرضا(س) نخستین اثری هنری است که با کمک مجموعه رسانهای کربلا و با همکاری یکی از بهترین نهادهای مذهبی جمهوری اسلامی تولید شده است افزود: ما از روی افتخار و با توجه به حمایتهای معنوی و مادی فراوان و تعامل استثنایی که از سوی تولیت عتبه حسینی شاهد بودهایم، مشتاقانه به همکاری بیشتر در این زمینه چشم میدوزیم.
حیدر اسلامی همچنین خاطرنشان کرد: تولیت عتبه حسینی به محض مطرح شدن ایده تولید این فیلم و خواندن نام حضرت فاطمه معصومه، موافقت فوری را اعلام، و بودجه مورد نیاز را نیز تخصیص دادند.
وی افزود: این نشان دهنده میزان محبت و دلبستگی عراقیها به اهل بیت بهویژه خواهر امام رضا است. ما همیشه درباره بانوی بزرگوار و مکرم قم و این شخصیت منحصر به فرد و زندگانی درخشان ایشان میخوانیم و صحبت میکنیم.
سلامی گفت: تجسم همه اینها در یک فیلم آن هم به دو یا چند زبان که برای رساندن پیام آن حضرت در فرهنگهای متنوع و مکانهای دوردست آماده شده، قطعا و یقینا از روی حُسنِ توفیق و خلوص نیت است.
حجتالاسلام علی نظری منفرد از استادان حوزه علمیه قم نیز با بیان اینکه تولید این فیلم کار بسیار سخت و طاقت فرسایی بوده است گفت: حدود ۴۴ سال از پیروزی انقلاب میگذرد، انقلاب از قم آغاز شد، باید خیلی زودتر برای ساخت فیلم حضرت معصومه که همه برکتها از آن حضرت است، اقدام میشد.
گلایه مجیدی از ساخت ۲ فیلم درباره حضرت محمد (ص)
مجید مجیدی از کارگردانان سرشناس کشور نیز در این آیین ساخت شهرک سینمایی نور را مورد توجه قرار داد و گفت: این شهرک سینمایی که در نوع خود در جهان اسلام بینظیر است، به شکل سه بُعدی و با استحکام بالا ایجاد شده، و این قابلیت را دارد که آثار زیادی در رابطه با زندگی اهل بیت در آن تولید و ساخته شود.
مجید مجیدی گفت: بهرغم ظرفیت عظیم این مجموعه، ولی به دلیل مدیریتی که در حوزه فرهنگ وجود دارد، متاسفانه آنچنانکه باید و شاید و به نحو شایسته از آن استفاده نشده است.
کارگردان فیلم محمد رسولالله تولید فیلم در خصوص تاریخ اسلام و زندگانی اهل بیت را سخت و طاقت فرسا توصیف کرد و گفت: در حالیکه در مورد زندگانی حضرت عیسی(ع) بیش از ۱۳۰ فیلم و سریال، در رابطه با زندگی حضرت موسی(ع) ۷۰ تا ۸۰ فیلم و همچنین زندگی بودا نیز ۴۲ فیلم ساخته شده، اما این تعداد، پیرامون زندگی پیامبر اسلام و آخرین فرستاده خداوند، فقط ۲ فیلم است.
فیلم سینمایی اُختالرضا که روایتگر زندگی حضرت معصومه و هجرت آن بزرگوار از مدینه به شهر قم است، به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی، توسط سازمان سینمایی سوره و با مشارکت آستان مقدس حضرت معصومه(س) و عتبه حسینی ساخته شده است.
این فیلم ۹۰ دقیقهای برای نخستین بار در قم اکران شد، و از ۱۹ مهرماه نیز در سینماهای سراسر کشور به روی پرده خواهد رفت.
اعطای نشان خادمی حضرت معصومه به مجید مجیدی و تجلیل از کارگردان و عوامل تهیه این فیلم از جلوههای ویژه، این آیین بود.
رییس سازمان سینمایی با اشاره به گسترش و تقویت روابط فرهنگی میان ایران و ازبکستان گفت: در نقشه جدید سازمان سینمایی توجه ما بیشتر به کشورهای حوزه آسیای مرکزی و نگاه به شرق بهخصوص ازبکستان است.
به گزارش سینمای خانگی از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، محمد خزاعی به دعوت وزارت فرهنگ ازبکستان، به تاشکند سفر کرد. ملاقات با وزیر فرهنگ ازبکستان و امضای تفاهمنامه سینمایی مهمترین برنامههای این سفر اعلام شد.
رییس سازمان سینمایی در این سفر، در دیداری با وزیر فرهنگ ازبکستان درباره گسترش همکاریهای فرهنگی و سینمایی به گفت و گو نشست.
آزاد بیک نظر بیک اف وزیر فرهنگ ازبکستان در این دیدار با اظهار خرسندی از حضور هیئت ایرانی در ازبکستان اظهارداشت: خوشحالم در خدمت شما هستم، وقتی به عنوان وزیر فرهنگ منصوب شدم دوست داشتم با نمایندگان ایران دیدار داشته باشم.
وی گفت: شکی نیست که ایران و ازبکستان دو پایتخت تمدنی مهم جهان اسلام هستند و تصور جهان اسلام بدون مظاهر تمدنی این دو کشور غیرممکن است.
به گفته وزیر فرهنگ ازبکستان، همکاریهای دو کشور در زمینه فرهنگ و به طور ویژه در حوزه سینما بسیار مهم و موثر است، به خصوص در زمینه فیلمهای تاریخی، چرا که شخصیتهای مهم و مشترکات تاریخی بسیاری بین دو کشور وجود دارد.
نظر بیک اف خطاب به رییس سازمان سینمایی کشورمان بیان کرد: آقای خزاعی! من با آثار سینمایی شما آشنایی دارم، بنده اگر از ۱۰ سال قبل با شما آشنا میشدم میتوانستیم همکاریهای بیشتری داشته باشیم و در موسیقی فیلمی که شما درباره داعش تهیه کردید همکاری کنیم.
وی اظهارداشت: ما خواستار گسترش و افزایش همکاریهای فرهنگی بین دو کشور هستیم و در معاهدهای که بین دو وزارت فرهنگ ازبکستان و جمهوری اسلامی ایران همزمان با حضور رییس جمهور ایران به امضا رسیده روی محورهای مهم این همکاری تاکید شده است.
وزیر فرهنگ ازبکستان با بیان اینکه باید تولیدات مشترک سینمایی و آثار مستند را طراحی کنیم، افزود: به عنوان مثال میتوان درباره چهرههایی همچون علی شیر نوایی، جامی، شراف الدین علی یزدی و بسیاری از شخصیتهای مشترک تاریخ با مشارکت دو کشور فیلم تهیه کرد. درباره بسیاری از این شخصیتها میتوان در لوکیشن روایت و تصویربرداری صورت گیرد.
نظر بیک اف با تاکید بر اینکه مهمترین هدف و اولویت ما بازسازی تاریخی ازبکستان است، گفت: در دوران شوروی تاریخ ازبکستان را نابود کردند و ما در صدد بازسازی مکتوب و تصویری این تاریخ هستیم. درباره ازبکستان چندین هزار نسخ خطی وجود دارد که چند هزار نسخه آن در ایران قرار دارد.
وی با بیان اینکه بازسازی تاریخ ازبکستان به زبان تصویر به دور از تحریفات صورت گرفته در دوره شوروی ضروری است، خاطرنشان کرد: سینما میتواند در این زمینه به حافظه جمعی کمک کند.
وزیر فرهنگ ازبکستان بیان کرد: ایران از ظرفیتهای بزرگ سینمایی برخوردار است و سینما در احیای تاریخ، تبیین ظرفیتهای مشترک فرهنگی و توریستی نقش اساسی دارد.
نظر بیکاف با اشاره به اینکه رونق گردشگری متقابل هم میتواند فرصت شناخت دو ملت را افزایش دهد، افزود: به شخصه خوشحالم روابط فرهنگی دو کشور تجدید و تقویت شده است، من موسیقی و سینمای ایران را دوست دارم، علاقه بسیاری به گسترش همکاری فرهنگی دو کشور دارم.
وی اظهارداشت: در دنیای جدید و پیچیدهای زندگی میکنیم و مناسبات سیاسی روابط ملتها را تحت الشعاع قرار میدهد؛ پس باید سمت خود را مشخص کنیم، ما هم دوست داریم همکاری خود را با کشور ایران متمرکز کنیم.
توجه نقشه جدید سازمان سینمایی به کشورهای حوزه آسیای مرکزی
رییس سازمان سینمایی کشورمان نیز در این دیدار ضمن تشکر از وزارت فرهنگ و سازمان سینمایی ازبکستان به خاطر میزبانی هیات ایرانی گفت: این سفر به منظور گسترش و تقویت روابط فرهنگی سینمایی بین دو کشور که در حوزههای مختلف دغدغههای مشترک دارند پیش بینی شده است.
خزاعی افزود: در نقشه جدید سازمان سینمایی توجه ما بیشتر به کشورهای حوزه آسیای مرکزی و نگاه به شرق است.
به گفته وی، در بین کشورهای حوزه فرهنگی – سیاسی آسیای میانه، ازبکستان یکی از مهمترین کشورهایی است که به دلیل اشتراکات تاریخی، ریشههای زبانی، فرهنگی و مذهبی برای ما در برنامهریزی حوزه بینالملل سینما حائز اهمیت بیشتری است.
رییس سازمان سینمایی با بیان اینکه مشترکات فرهنگی اساسیترین زمینه تحکیم پیوند میان مردم دو کشور است، اظهارداشت: تمدن این دو کشور در هم آمیخته شده است، شهرهای مشهد، سبزوار، اصفهان، ری، تهران، تبریز، شیراز، نیشابور و کرمان ایران برای ساکنان ازبکستان همانقدر شناخته شده و عزیز است که شهرهای سمرقند، بخارا، خیوه (خوارزم)، ترمذ، فرغانه و تاشکند برای ملت و فرهنگ ایران.
وی با تاکید بر اینکه رویکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شخص محمدمهدی اسماعیلی بر لزوم توسعه همگرایی فرهنگی بین دوکشور است، افزود: قطعا، سینما، مهمترین عنصر فرهنگی امروز نقش و جایگاه مهمی در این همگرایی ایفا میکند.
به گفته خزاعی، سینما در زمانه فعلی رسانه برتر است و این ظرفیت را دارد که به نزدیکی بیشتر مردم کشورها به یکدیگر کمک کند. ما آمادگی همکاری در زمینه برگزاری هفتههای فیلم، عرضه متقابل آثار دو کشور، تولیدات مشترک و … داریم.
رییس سازمان سینمایی با اشاره به اعتبار جهانی سینمای ایران و ظرفیت نیروی انسانی کیفی و تخصصی در ایران اظهارداشت: قطعا همکاری دوجانبه و بهره گیری از نمایش آثار دو کشور در سینماها نه تنها به همگرایی و نزدیکی دو ملت کمک میکند که باعث رونق اقتصادی فیلم و از رهگذر آن باعث ارتقای مضاعف مقوله گردشگری خواهد شد.
وی عنصر سینما را یکی از مهمترین مولفههای قدرت در دیپلماسی نوین دانست و گفت: سینما به عنوان یکی از دریچههای مهم شناخت یک جامعه و یک ملت محسوب میشود و این هنر برآمده از اندیشه و تفکر هنرمندان و نویسندگان هر کشوری است. امیدوارم این ملاقاتها و رفت و آمدها بتواند فضای همکاری جدیدی را میان سینماگران و هنرمندان و شرکتهای سینمایی دو کشور فراهم آورد.
خزاعی افزود: جایگاه رفیع سینمای ایران به ویژه در چهار دهه اخیر- بعد از انقلاب اسلامی در جهان ممتاز است. این سینما بعد از انقلاب اسلامی با نگاه و محوریت پررنگ مسائل انسانی، مفاهیم خانواده و نگاه شاعرانه شکل گرفته است.
به گفته رییس سازمان سینمایی، سینمای ایران بدون بهرهگیری از جذابیتهایی همچون ابتذال و خشونت در جهان گفتمان و افق تازهای را باز کرده که برای مخاطبان ازبکستانی جذاب خواهد شد.
امیرسعید کرمی رایزن فرهنگی ایران در ازبکستان نیز در این دیدار با بیان اینکه طیف گستردهای از همکاریهای فرهنگی برای ادامه و شروع جدید میان دو کشور وجود دارد، اظهارداشت: همکاریهای فی مابین با تشکیل کمیسیون مشترک تعریف شده در توافق رئیس جمهور ایران و براساس نقشه راه مشخص با حضور نمایندگان میتواند آغازگر کارهای بزرگ باشد.
وی گفت: وارد هر حوزهای میشویم میدان گستردهای برای همکاری وجود دارد. سینما، موسیقی، گردشگری، کتاب، صنایع دستی، نسخههای خطی و همکاریهای علمی دانشگاهی و ورزش و همکاریهای دینی و همه اینها دستور کار مفصلی را جلوی ما قرار میدهد.
کرمی بیان کرد: لازم است همکاریهای فی مابین ریل کمیسیون مشترک و بر اساس نقشه راه مشخص با حضور نمایندگان دو کشور در قالب کارگروه دنبال شود.
امیر عباس کنعانی کارگردان مستند «مقدسنما» با موضوع تحرکات انجمن حجتیه علیه جریان انقلاب اسلامی، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این مستند پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، امیرعباس کنعانی کارگردان مستند «مقدس نما» به بهانه رونمایی از این مستند، در گفتگو با مهر درباره آن توضیح داد: ساخت مستند «مقدسنما» از آنجایی آغاز شد که احساس میکردم همواره در جمع بچههای حزباللهی و مذهبی، شاهد تقابل ۲ نگاه نسبت به اسلام هستیم؛ عدهای اسلامی بیتفاوت به همه چیز را میخواهند و تنها قایل به حفظ دین خود هستند. در مقابل اما تفکری هست که ما به آن پایبند هستیم و آن هم اسلامی سیاسی است. برای بررسی این تقابل بود که به سوژه انجمن حجتیه رسیدیم.
وی افزود: زمانی که این انجمن پیش از انقلاب و در حد فاصل سالهای ۳۲ تا ۴۲ تأسیس شد، اکثر علما در موضع مبارزه با بهائیت از آن حمایت میکردند اما از سال ۴۲ به بعد که نهضت امام خمینی (ره) برای مبارزه با شاه کلید خورد، آرامآرام تقابل آنها با این جریان عیان شد تا جایی که در دهه ۵۰ این انجمن همکاریهایی را با ساواک داشت. در حالی که بیشتر اعضای ساواک از همان بهاییان بودند. بهانهشان هم تنها این بود که بتوانند فعالیت خود را ادامه دهند.
این مستندساز ادامه داد: عدهای از مبارزان در جریان نهضت امام خمینی (ره) در مسیر مبارزه با رژیم پهلوی دستگیر، تبعید و حتی اعدام میشدند، این گروه در حال همکاری با ساواک بودند. ما سراغ این موضوع رفتیم که در مبارزه با فرقه ضداسلامی بهاییت، ۲ گروه به ظاهر در حال مبارزه بودند، یکی نهضت امام خمینی (ره) و دیگری همین انجمن حجتیه و این سوال را مطرح کردیم که واقعاً فعالیت کدام یک منجر به موفقیت شده است. انجمن حجتیه هیچگاه نمیتوانست خطر این فرقه را دفع کند و این جریان امام (ره) بود که پایگاه این فرقه را در ایران از بین برد. سعی کردیم در این روایت تاریخی تقابل باورمندان به اسلام سیاسی و اسلام سکولار را نشان دهیم.
آرشیو تصویری از انجمن حجتیه موجود نیست
کنعانی درباره استفاده از مستندات مربوط به انجمن حجتیه و فرقه بهائیت در این مستند هم گفت: مستندات مربوط به بهائیت بیشتر مکتوب بود و متنهایی از آنها بود که صراحتاً میگفتند ما باید اسلام را از بین ببریم. صوتی که از اعضای این گروه در فیلم میشنویم هم یک صوت بازسازی شده بر مبنای یکی از همین متون است. ما هرچه گشتیم، نوار مربوط به آن جلسه را پیدا نکردیم تا بتوانیم از اصل صوت استفاده کنیم. درباره انجمن حجتیه هم آرشیوی که در اختیار داشتیم بیشتر عکس بود و آرشیو ویدئویی از آنها تقریباً وجود ندارد. این آرشیوهای تصویری را هم از مستندی که خودشان درباره خودشان ساخته بودند به دست آوردیم. در مرکز اسناد و آرشیو صدا و سیما، هیچ عکس، فیلم و صدایی از انجمن حجتیه نبود که بتوانیم به راحتی به آنها دسترسی داشته باشیم.
اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط میشود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلساتشان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم
کارگردان مستند «مقدسنما» درباره گفتگو با کارشناسان و حضور برخی چهرههای تکراری در این مستند هم گفت: ما برای گفتگوهای کارشناسی به خیلی از افراد رو انداختیم. خیلیها وقتی اسم انجمن حجتیه را میشنیدند حاضر به گفتگو نمیشدند. در حالی که برخی از آنها حتی کتاب در این موضوع داشتند اما با اعلام اینکه ما تخصصی نداریم، این موضوع را از سرشان باز میکردند. به همین دلیل در این مستند تنها سه مصاحبه داریم و بیشتر حرفهای تند و تیز هم مربوط به عباس سلیمینمین است.
وی درباره تمرکز روایت این مستند بر تصاویر آرشیوی هم توضیح داد: از آنجایی که هدف اصلی ما ارائه یک روایت تاریخی بود، تلاش کردیم با اسناد موجود و تصاویر آرشیوی، این روایت را مستند کنیم.
کنعانی درباره فعالیت دنبالهدار بهاییان و بازماندههای انجمن حجتیه در تاریخ معاصر و عدم اشاره به این موضوع در مستند هم گفت: ما ابتدا میخواستیم به امروز انجمن حجتیه هم بپردازیم اما اینکه به بهاییت نپرداختیم، کاملاً عامدانه بود چرا که میخواستیم تمرکزمان بر روی تقابل حجتیه با نهضت امام خمینی (ره) باشد. البته ناگزیر بودیم به اندازهای به بهاییت و تقابل آن با اسلام بپردازیم تا بعد بتوانیم درباره مسیرهای مبارزه با این فرقه حرف بزنیم. اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط میشود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلساتشان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم. در لایههای امنیتی به راحتی سابقه رسانهای ما را استخراج میکردند و متوجه میشدند وابسته به نهادهای انقلابی هستیم.
وی افزود: انجمن حجتیه معروف است که حساسیت بالایی بر روی تشکیلات خود دارند و اصلاً اجازه نمیدهند فرد غریبه به جمعشان وارد شود. این انجمن هنوز فعال هستند اما با اسم و رسم فعالیت نمیکنند و گاهی باید یک سخنرانی و منبر را دنبال کنید تا متوجه شوید که همان حرفها را میزنند. حتی مراسم و هیأتهای مذهبی خاص خود را دارند که گاهی مخاطب عمومی هم به آن وارد میشود اما کسی متوجه ماهیت واقعی آنها نمیشود. در شهر تهران هم بیشتر تمرکز آنها حوالی منطقه یک شهر است.
فعالیت رسانهای بهاییان علیه اسلام و ایران
کارگردان مستند «مقدسنما» در ادامه درباره حساسیتهای رسانهای بر روی موضوع بهاییت در ایران گفت: برخی کارمندان رسانههای فارسی زبان مانند بیبیسی اساساً بهایی هستند. حتی گروههایی که در این رسانهها علیه انقلاب اسلامی تولید محتوا میکنند، ریشه در فعالیت بهاییان علیه جمهوری اسلامی دارند. اینگونه نیست که بگوییم آنها امروز فعالیتی علیه اسلام ندارند. حتی برخی معتقدند آنها پایگاههایی هم در کشور دارند تا علیه انقلاب و اسلام فعالیت داشته باشند. اینها حتی دین رسمی هم محسوب نمیشوند و فرقهای هستند که نهایت ۲۰۰ سال قدمت دارند. از نگاه اسلام هم معتقدان به این فرقه، قطعاً مرتد هستند.
کنعانی درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند هم گفت: «مقدسنما» در طول ۲ سال ساخته شد اما در این مدت فعالیت پیوسته نداشتیم. در چند نوبت تولید پروژه متوقف شد و به همین دلیل فرآیند ساخت آن کمی با کندی پیش رفت. نزدیک به ۵ ماه هم پژوهش برای ساخت این مستند داشتیم.
این کارگردان درباره عدم استفاده از نریتورهای مطرح برای این مستند هم توضیح داد: قصد ما استفاده از استاد ناصر طهماسب بود اما در پاسخ به دعوت ما گفتند که دیگر کارهای سیاسی را صداپیشگی نمیکنم. در مشورتی که با عوامل داشتیم هم تصمیم گرفتیم صدای ناآشناتری را انتخاب کنیم تا از صداهای تکراری مستندهای مشابه انقلابی هم فاصله بگیریم.
مهدی باقری کارگردان مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این مستند پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، مهدی باقری درباره ساخت مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» به مهر گفت: مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» در مورد ۲ شخصیت به نامهای اشمیت و همسرش هلن است. اشمیت در فاصله بین سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۸ در ایران کار کرد که این سالها دوره طلاییِ حضور خارجیها به خصوص آلمانیها و آمریکاییهاست که در ایران خیلی خدمت کردند. در باستانشناسی اشمیت یکی از حرفهایترین باستانشناسها و مردمشناسهایی بوده که در ایران کار کرده است.
وی افزود: البته پروژهای که اشمیت اجرا کرد، در چند جای مختلف بود که ما سه نقطه را در مستند نشان دادیم؛ ری، تپه حصار دامغان و تخت جمشید که این سه نقطه مهمترین بودهاند. همچنین فیلمهای زیادی درباره شخصیتهای باستانشناس یا علمی در ایران ساخته شده است اما مدل مستندسازیِ من از ابتدا اینطور نبود و همیشه در هر مستندی که کار میکنم، دنبال یک قصه هستم. مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» زمانی شکل گرفت که من با آقای پژمان مظاهریپور در پروژهای که درباره تاریخ باستانشناسی در ایران که مشغولش بود، همراهش شدم و حدود ۱۰، ۱۲ سفر با هم داشتیم که من به دلیل علاقه شخصیام به حوزه باستانشناسی همراه ایشان بودم. وقتی که در یک سال ما چهار، پنج بار در تخت جمشید فیلمبرداری داشتیم، من علاقهمند شدم که روی شخصیت هلن، همسر اشمیت کار کنم. در نتیجه با همراهی آقای مظاهریپور به این نتیجه رسیدم که میشود قصهای از رابطه اشمیت و هلن و همچنین رابطه آنها نسبت به ایران و کارهایی که در ایران انجام دادهاند، پیدا کنم و به این شکل مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» ساخته شد.
زوجی که قصه زندگیشان در ایران را روایت میکنند
باقری ادامه داد: من ابتدا از شخصیت هلن به اشمیت رسیدم و این ۲ در کنار یکدیگر بودند اما الان که مستند را میبینید، راوی اصلی هر ۲ نفر هستند و انگار دارند در یک نامهنگاری یا گفتگویی، قصه کار و زندگیشان را در ایران تعریف میکنند.
وی توضیح داد: به دلیل اینکه رشته اصلی آقای مظاهریپور فیلمسازی مستند – باستانشناسی است و تمرکز خیلی زیادی در ۲۰-۲۵ سال گذشته روی این موضوع داشتهاند و شناخت کافی در این زمینه دارند و همچنین مدل کارشان با کاری که من انجام دادهام متفاوت است، میدانستند که من به دنبال یک روایت یا قصه هستم و صرف تاریخنگاری یا نگاه کرونولوژیک به زندگی اشمیت ندارم بنابراین وقتی که ایده اولیه شکل گرفت کار از مجسمه پنه لوپه که در مستند هم میبینید، شروع شد. آقای مظاهریپور از من پرسید داستان پنه لوپه را میدانی؟ و من گفتم در یونان نماد زنی است که منتظر بازگشت همسرش از یک سفر دراز مدت است. این باعث شد که من بروم به سمت دومین شخصیت مهمی که روی منطقه تخت جمشید کار کرده که بعد از آقای هِرتز فِلد، اشمیت است و رابطه این ۲ را پیدا کنم. در مستند میبینید که من سعی کردم همان ایدهای را که انگار در زندگی این ۲ نفر است به اتفاقات و حتی آن قصههای ریزی که درباره تخت جمشید و جاهای دیگر داریم، وصل کنم.
ما شاگردان مکتب پژوهش در مستندسازی هستیم
این مستندساز درباره استفاده از آرشیو و سندها برای ساخت مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» توضیح داد: ما شاگردهای مکتبی هستیم که در کارمان پژوهش حرف اول را میزند. پژوهشی که ما انجام میدهیم با پژوهشی که به شکل سنتی در فیلمهای مستند انجام میشود، همیشه متفاوت است. ما شاگرد کسانی مثل فرهاد ورهرام و ارد عطارپور هستیم که هر ۲ روی قصه پژوهش کار میکنند. حالا آقای عطارپور روی یک سمتی از مستندسازی و آقای ورهرام در سمت دیگری کار کردهاند. بنابراین من و تعدادی از مستندسازان مستقیم و غیرمستقیم، تحت تأثیر این ۲ نفر در زمینه پژوهش هستیم. در نتیجه ما همیشه با یک پژوهش کلاسیک آغاز میکنیم، یعنی مشخصاً همان کاری را که مقالهنویسان یا روزنامهنگاران انجام میدهند، ما هم انجام میدهیم.
وی افزود: جمعآوری اولیه که انجام میشود من دنبال رگههای روایت در زندگی این شخصیتها میگردم. به همین دلیل بر مبنای آن روایتی که از زندگی شخصیتها انتخاب کردهام، متریال جمعآوری میکنم. در حقیقت اینطور نیست که سالها دنبال جمعآوریِ اسناد بگردم و از داخل سند به یک قصه برسم. البته ممکن است که این اتفاق هم بیفتد اما شخصاً اول روایت را پیدا میکنم و بعد قصههایی را که در آن روایت وجود دارد، انتخاب میکنم و بر مبنای آن متریال را جمعآوری میکنم. در این مستند مهمترین سندهای تصویری، عکسهایی است که گروه اشمیت در جاهای مختلف گرفته بودند. بهطور کلی زمانی که گروهها تحت نظارت دانشگاهها کار میکردند، دانشگاه پنسیلوانیای سابق یا شیکاگوی فعلی و کتابخانه پنسیلوانیا، اساساً همه چیز را مکتوب و سندبرداری میکردند و همچنین حتماً از پروژههایشان فیلم مستند میساختند که خیلی جالب است.
باقری ادامه داد: خوشبختانه فیلم نیمه بلندی از کارهای اشمیت و فعالیتهای چند روزه اشمیت در تپه حصار ساخته شده بود و نتیجه این شد که ما متریال تصویریمان را پیدا کردیم و به نظرم جمع آوری این متریال سخت نبود. به دلیل اینکه من قصد نداشتم دنبال جزئیات باستانشناسی به معنای علمیاش بگردم و بیشتر در جستوجوی روایت و قصههای داخل آن روایت بودم. بیشترین کاری که در مستندهایم انجام میدهم، پیدا کردن روابط آدمها در هر شکلی از فیلم مستند است.
کارگردان مستند «مرغ سحر» درباره اینکه مستند دیگری هم با نام «در جستوجوی خانه خورشید» داشته و سال گذشته هم مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» را ساخته است، ادامه داد: اسم انگلیسیِ مستند «پرواز بر فراز خورشید» Friends Of Iran است که «دوست ایران» معنی میشود. به دلیل اینکه هواپیمایی که هلن میخرد و به ایران میآورد تا کارهای عکاسیِ هواپیمایی انجام دهد، اسمش را «دوست ایران» میگذارد اما زمانی که به فارسی معنی میشود، «دوست ایران» زیاد قشنگ نیست. بنابراین من اسم «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» را انتخاب کردم و به شکل اتفاقی کلمه خورشید در این ۲ مستند تکرار شده است. در مستند «در جستوجوی خانه خورشید» هم یک شخصیت خیالی به اسم خورشید بود که با شمسالعماره خیابان ناصرخسرو یک تقارن ایجاد میکرد و کاراکتر اصلی که راوی بود، در جستوجوی پیدا کردن این خورشید بود. اما در مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» که براساس کتاب اشمیت که «پرواز بر فراز سرزمینهای باستانیِ ایران» است، به نظرم خورشید همان ایران است و اسم «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» را انتخاب کردم. چون هواپیما دائماً دارد روی آسمان از زمین عکس برداری میکند.
سعی میکنم در مستندسازی در یک قالب نمانم
باقری درباره اینکه در مستندهایش به موضوعات مختلف میپردازد، گفت: من در سالهای اخیر یک پروژه سه گانهای داشتم که در مورد سه خیابان تهران یعنی خیابانهای ناصرخسرو، قوامالسلطنه و لالهزار بود. در واقع آن سه پروژه باعث شد که همه فکر کنند که من بیشتر روی مستندهای شهری متمرکز هستم اما در این فاصله مستندهای دیگری را هم ساختهام که یک سه گانه درباره سه بیماریِ اماس، دیابت و سکته قلبی داشتم که در شهرهای مختلف ساختهام. همچنین مستند دیگری هم درباره معدن سنگ فیروزه ساختم. نکتهای که وجود دارد این است که وقتی مستندساز در مورد یک موضوع چند مستند میسازد، همه فکر میکنند که این مستندساز فقط درباره آن موضوع کار میکند. بنابراین من در زمینههای مختلف مستند ساختهام و سعی میکنم در یک قالب قرار نگیرم که بگویند مستندساز اجتماعی یا شهری و … هستم. من سعی میکنم اینطور نباشم و شاید از نظر کمیت به ضررم باشد.
وی درباره گروه مخاطبان مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» بیان کرد: همه مردم میتوانند با این مستند ارتباط برقرار کنند اما زمانی که برای مرکز گسترش مستند میسازیم، مخاطبمان کمی بیشتر به سینمای مستند نزدیک است، نه برنامه تلویزیونی و گزارشهای فضای مجازی اما زمانی که در حوزههای عامتر مستند میسازیم، سعی میکنیم زبانمان زبان سادهتری باشد تا مخاطب بیشتری جذب کنیم. مثلاً در مورد مستندهایی که با موضوع بیماری ساختهام، چون میخواستم ارتباط مستقیم با مخاطب عام برقرار کنم، نوع روایتم سادهتر است اما در این زمینه هم کم نمیگذاریم. به طور کلی هر کدام از مستندها را ببینید دارای روایت خاص خودشان هستند و پیوستگی دارند. اینطور نیست که یک گزارش صرف در مورد یک بیماری ساخته باشم.
مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است که در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» روی پرده رفت.