مهاجر توحیدپرست تهیهکننده فیلم کوتاه به ارایه توضیحاتی درباره تهیهکنندگی در این عرصه پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، مهاجر توحیدپرست تهیهکننده سینمای کوتاه در آستانه برگزاری چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، درباره فعالیتهای خود در این حوزه به مهر، گفت: فعالیتهای ما در سینمای کوتاه مربوط به مؤسسهای است که بخشی از مأموریتهایش را در حوزه ساخت فیلم کوتاه تعریف کردهایم. ورودمان به عرصه ساخت یک فیلم کوتاه هم مدلهای مختلف دارد. گاهی دوستان با فیلمنامهای آماده سراغ ما میآیند و در صورت عبور از فیلترهایی که داریم، برای جذب سرمایه و مشارکت در ساخت آن چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی اقدام میکنیم.
وی ادامه داد: شکل دوم تولیدات ما مربوط به فیلمنامهنویسان و کارگردانان جوانی میشود که در دفتر ما حضور دارند و براساس چارچوبهایی که به آن علاقهمند هستیم، اتاقهای ایدهای را تشکیل میدهیم و سرانجام به فیلمنامههایی میرسیم و برای ساخت و جلب مشارکت برای آنها اقدام میکنیم. نمونه کارهای تولیدی خودمان میشود فیلم کوتاه «بازسازی» که با مشارکت انجمن سینمای جوانان به تولید رسید و نمونه کارهای بخش خصوصیمان هم میشود فیلم کوتاه «مأمور خرید» که بهطور کامل در بخش خصوصی تولید شد.
این تهیهکننده درباره مقوله «سودآوری» در چرخه تولید فیلم کوتاه هم توضیح داد: اینگونه نیست که بهصورت صددرصدی بگوییم فیلمسازی در سینمای کوتاه سودآوری ندارد. در عین حال قبول دارم که بالای ۸۰ درصد از فیلمهای کوتاه، به سود اقتصادی نمیرسند و حتی ضرر میکنند. از سوی دیگر هم کارهایی را داریم که به سود میرسند. وقتی عوامل حرفهای یک فیلم از نویسنده تا کارگردان و سایر عوامل در فضای فیلم کوتاه زیست کرده باشند، شرایط این حوزه را درک میکنند.
وی افزود: وقتی یک بازیگر و یا هر یک از عوامل حرفهای دیگر که در سینمای بلند مشغول به کار است، وارد یک فیلم کوتاه میشوند، فضای این حوزه را درک میکنند و در یک تعامل رفاقتی معمولاً ارقامی را که در سینمای بلند میگیرند، مطالبه نمیکنند. این توافق هم معمولاً در قالب گفتگو شکل میگیرد. اینگونه هم نیست که همه این شرایط را رعایت کنند.
توحیدپرست گفت: سقف حمایتی انجمن سینمای جوان از پروژههای کوتاه، با توجه به هزینههای امروز، نهایتاً یک تا یک و نیم روز از تولید یک پروژه را پوشش میدهد و تهیه کننده فیلمی که نزدیک چهار تا پنج روز باید صرف فیلمبرداری کند، باید به صورت شخصی برای آن هزینه کند. اینجا همین سوال شکل میگیرد که مگر چنین تهیهکنندههای پولداری داریم که نیازی به بازگشت سرمایه خود نداشته باشند؟ در این وضعیت است که ما به دنبال جذب مشارکت از نهادهای دولتی و خصوصی میرویم.
وی تأکید کرد: اینکه با توجه به این شرایط اقتصادی چرا امثال من در مقام تهیهکننده و یا دیگر دوستان بهعنوان کارگردان همچنان تمایل به ادامه فعالیت در این حوزه داریم، به این دلیل است که سینمای کوتاه را پلی برای گذار به سینمای حرفهای میدانیم. به همین دلیل همه برای کسب تجربه فعالیت در این حوزه را ادامه میدهیم. اگر این چرخه به درستی شکل بگیرد و در حوزه کار کوتاه هم بتوانیم به سوددهی اقتصادی برسیم، یک حالت ایدهآل است که بچههای فیلم کوتاه هم در آن انگیزه بیشتری پیدا میکنند. این بستر هنوز در سینمای کوتاه ما شکل نگرفته است.
این تهیهکننده سینمای کوتاه گفت: در دنیا اینگونه است که یک فیلم کوتاه، خودش از پس هزینههای خودش برمیآید و چرخش مالی یک پروژه کوتاه حتی میتواند برابر با چرخش مالی یک فیلم در سینمای بلند باشد. ما هنوز در ایران راه بلندی برای رسیدن به این مرحله داریم.
توحیدپرست درباره نقش جشنوارهها در شکلگیری این چرخه اقتصادی اظهار کرد: جشنوارهها در حیات سینمای کوتاه، صددرصد تأثیرگذار هستند. همانطور که اشاره کردیم ساخت فیلم کوتاه در مجموع صرفه اقتصادی ندارد و اگر همین جنبه معنوی آن را هم بخواهیم از فیلمساز دریغ کنیم، انگیزهای برای ادامه باقی نمیماند. محافلی مانند جشنواره فیلم کوتاه تهران و یا رویدادهای دیگر، باعث میشوند خستگی عوامل فیلم کوتاه در شود و کارگردان و دیگر عوامل هم بتوانند خودشان را به دستاندرکاران سینمای حرفهای اثبات کنند.
وی یادآور شد: با توجه به فضای تجربی سینمای کوتاه، خیلی از فعالان سینمای حرفهای هم برخی ایدههای تجربی خود را به سینمای کوتاه میآورند تا بتوانند این ایدهها را سنجیده و مخاطبان خود را ارزیابی کنند. ما اگر ۱۰ رویداد دیگر کنار جشنواره فیلم کوتاه تهران داشته باشیم، باز هم میتواند به سینمای کوتاه کمک کند. این رویدادها تنها بستری است که باعث دیده شدن زحمات و توانمندیهای بچههای سینمای کوتاه میشود. بهخصوص که مخاطب سینمای کوتاه هم مخاطب خاص است و حضورهای جشنوارهای منجر به بهتر دیده شدن آثار میشود.
جایزه بهترین فیلمبرداری سی و یکمین جشنواره دوسالانه فیلم «گلدن پاندا» در چین به فیلمبردار فیلم سینمایی «یدو» رسید.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، جایزه بهترین فیلمبرداری سی و یکمین جشنواره دوسالانه فیلم «گلدن پاندا» (پاندای طلایی) سال ۲۰۲۳ کشور چین به فیلمبردار فیلم سینمایی «یدو» رسید. سیدمرتضی نجفی فیلمبردار فیلم سینمایی «یدو» با حضور در جشنواره چین جایزه خود را دریافت کرد.
این در حالی است که فیلم سینمایی «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری نامزد بهترین کارگردانی نیز در این دوره از جشنواره «گلدن پاندا» شده بود.
داستان «یدو» در ماههای نخست جنگ تحمیلی رخ میدهد. بسیاری از خانوادهها مهاجرت میکنند اما مادر یدو تصمیم دیگری میگیرد. او معتقد به ماندن و مبارزه کردن است و هر بار بهانهای جدید برای این تصمیم خود دارد. یدو تلاش دارد تا مادرش را راضی به ترک آبادان کند اما در این میان دلبسته کسی میشود.
پویانمایی «جایگزین» به کارگردانی عبدالله علیمراد نیز نامزد بهترین انیمیشن جشنواره فیلم «گلدن پاندا» (پاندای طلای) چین شده بود.
سی و یکمین جشنواره فیلم «گلدن پاندا» روزهای ۲۸ و ۲۹ شهریور ۱۴۰۲ (۱۹ و ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳) در شهر چاندو ایالت سیچوان چین برگزار شد.
فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی» به کارگردانی بهروز شعیبی در دوازدهمین حضور بینالمللی خود در جشنواره مذهب امروز شهر ترنتوی ایتالیا به نمایش درخواهد آمد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، آخرین ساخته بهروز شعیبی با نام «بدون قرار قبلی» در ادامه حضورهای بینالمللی خود، این بار در بخش مهاجرت و مهاجران بیستوششمین دوره جشنواره مذهب امروز در ترنتو ایتالیا به نمایش در میآید.
جشنواره مذهب امروز از تاریخ سیزدهم تا بیستم سپتامبر برابر با بیستودوم تا بیستونهم شهریور در ترنتوی ایتالیا برگزار میشود.
فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی» بهتهیهکنندگی محمود بابایی محصول بنیاد سینمایی فارابی در جشنوارههای جهانی نظیر جشنواره «داکا» بنگلادش، «صوفیامنار» بلغارستان، جشنواره بینالمللی فیلم مسکو در روسیه، جشنواره بینالمللی فیلم ونکوور در کانادا، جشنواره بینالمللی چنای هند و جشنواره بینالمللی فیلم مینسک در بلاروس، کازان روسیه و … حضور داشته است که از جشنوارههای فیلم مسکو و کازان روسیه موفق به دریافت جایزه شده است.
فیلم «توهم زندگی»، تازهترین اثر «آذر فرامرزی» نویسنده و کارگردان ایرانی مقیم کانادا است که به سراغ مهاجرانی رفته که از کشورشان با هزاران رویا خارج شده، اما آنچه نصیبشان شده تنهایی و سرگشتگی است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم توهم زندگی در شهر تورنتو کانادا ساخته شده است. جایی که در سالهای اخیر نقطه مقصد اغلب مهاجرانی است که گمان میکنند آنجا میتوانند به آرزوهایشان دست پیدا کنند اما …
فیلم توهم زندگی از دو نگاه به این موضوع پرداخته و انگار فیلم دو اپیزود است. نخست با نمایش یک خانواده کانادایی توهم و قضاوتی که افراد با دیدن ظاهر هم نسبت به همدیگر دارند را به تصویر کشیده است. همچنین یکی از مشکلاتی که مهاجران بعد از مهاجرت با آن رو به رو میشوند تنهایی و جدایی خانوادههاست که در بخش دوم در فیلم گنجانده شده است.
فیلم داستانی «توهم زندگی» در سال جاری ساخته شد. این فیلم کاملا رئال بوده و با بازی هنرمندان و بازیگران کانادایی و ایرانی و از جمله خود آذر فرامرزی ساخته شده است. تا کنون این فیلم به جشنوارههای معتبر دنیا راه پیدا کرده و نمایش داده شده است.
کریستین ساوکا فریزر، راب پاند، لیا انوشکین، آذر فرامرزی، سجاد و سینا زارعی از بازیگران این فیلم هستند. فیلیپ هلد و دوسکو پیمتینن به عنوان دو فیلمبردار در فیلم حضور دارند.
مهران مهدویان معتقد است: در «پروا» قصه یک عشق روایت میشود و عنصر عشق اشاره به امیدواری دارد. سعی من بر این بود که نشان دهم ما در هر شرایط سختی میتوانیم امیدوار باشیم و برای رسیدن به هدفمان تلاش کنیم و امیدمان را از دست ندهیم.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مهران مهدویان کارگردان فیلم سینمایی «پروا» که پس از اکران در گروه هنر و تجربه به تازگی به صورت آنلاین عرضه شده درباره تجربه اکران و همچنین نمایش آنلاین این فیلم گفت: فیلم سینمایی «پروا» ۴ سال پیش ساخته شد و پس از ساخت آن با شیوع ویروس کرونا فرصتی برای اکران این فیلم فراهم نشد و همانطور که میدانید با بدتر شدن وضعیت اکران، امروز فقط فیلمهای کمدی و آثاری که سینمای بدنه تعریف میشوند، امکان این را دارند که در اکران حضور موفقی داشته باشد و این وضعیت، شرایط را برای فیلمهایی که خارج از این چارچوب باشند سختتر کرده و چرخه معیوب اکران در سینمای ایران باعث شد، نتوانیم تصمیمی غیر از اکران این فیلم در گروه هنر و تجربه بگیریم. این اتفاق برای فیلم قبلیام که خودم آن را تهیه کرده بودم هم رخ داد و من نقش چندانی در انتخاب شرایط اکران آن نداشتم.
مهدویان در ادامه اظهار کرد: البته باید بگویم به دلیل شکل روایت و حال و هوای فیلم، گروه «هنر و تجربه» از فضای «پروا» دور نیست و نمایش آن به هر شکل برای من اتفاق خوشایندی بود.
این کارگردان درباره عرضه فیلمش در پلتفرم فیلمنت گفت: پخش «پروا» به صورت آنلاین نیز برای من اتفاقی جذاب و خوشحالکننده بود و در صحبتی که با تهیهکننده داشتم به نظر میرسد استقبال خوبی هم از این فیلم در بخش «سینمای دیگر» صورت گرفته و وقتی به نظرات مخاطبان در این پلتفرم رجوع کردم خوشبختانه بالای ۸۰ درصد نظرات مثبت بود. من فکر میکنم اتفاقا در نمایش آنلاین فرصت خوبی برای معرفی «پروا» وجود دارد و به واسطه بازیگران و قصهای که این فیلم دارد، به مرور زمان مخاطبان خود را پیدا میکند ولی در کل از شرایط آگاه هستم و انتظار عجیب و غریبی از میزان مخاطبان ندارم.
مهدویان درباره تاثیر گذشت چهار سال از ساخت فیلم در برقراری ارتباط آن با مخاطب امروز سینما، گفت: به نظر من «پروا» همچنان فیلم زندهای است و اتفاقا امروز در شرایط تلختری از گذشته هستیم و «پروا» هم فضای تلخی دارد. از طرفی این فیلم از مهاجرت غیرقانونی، وضعیت بد اقتصادی و شغلهای کاذب میگوید و میدانیم که امروز این پدیدهها و اتفاقات تلخ نسبت به چهار سال قبل در جامعهمان پر رنگتر شدهاند و ما بیشتر از همیشه واژه مهاجرت را میشنویم.
وی افزود: میزان تلخی قصه «پروا» در نسبت با جامعهاش حتی یک گام عقبتر است و اگر بخواهم با توجه به وضعیت امروز این فیلم را دوباره بسازم باید در برخی جزئیات بازنگری کنم و اثر تلختری خلق کنم چرا که در این چند سال هر روز وضعیت تلختر شده است. مهدویان درباره انتخاب شهر گرگان برای روایت قصه «پروا» گفت: این فیلم میتوانست در هر شهری ساخته شود و به قصه لطمهای وارد نمیشد اما قطعا انتخاب یک شهر مرزی برای آنچه که در این فیلم روایت میشود مناسبتر بود و گرگان به همین دلیل انتخاب شد؛ در یک شهر مرزی است که ما برخی مشاغل کاذب را میبینیم و پدیدههایی چون قاچاق سوخت و سیگار وجود دارد.
وی افزود: با وجود اینکه ما گرگان را برای روایت «پروا» انتخاب کردیم اما در فیلم اشاره چندانی به این شهر نداریم تا بتوانیم موضوع آن را به کل جامعهمان بسط دهیم.
این کارگردان درباره اطلاق برچسب سیاهنمایی به برخی فیلمهای تلخ گفت: کلمه “سیاهنمایی” را نمیفهمم، به نظرم اساسا واژهای بیمعنا و اشتباه است. ما از واقعیت عکس میگیریم و آن را به مخاطب ارائه میدهیم و اگر سیاهی وجود دارد تقصیر ما نیست. به عنوان مثال بخش اعظمی از «پروا» تلاشهای یک جوان برای پیدا کردن شغل و فراهم کردن شرایطی برای ازدواج را به تصویر میکشد و این واقعیتی است که در جامعه امروز ما وجود دارد و نمیتوان به آن برچسب سیاهنمایی را الصاق کرد.
مهدویان در پایان اظهار کرد: علیرغم همه تلخیها، سعی کردم در «پروا» فضای منعطفی ایجاد کنم. در این فیلم قصه یک عشق روایت میشود و عنصر عشق اشاره به امیدواری دارد. سعی من بر این بود که نشان دهم ما در هر شرایط سختی میتوانیم امیدوار باشیم و برای رسیدن به هدفمان تلاش کنیم و امیدمان را از دست ندهیم.
محمدامین همدانی ضمن اشاره به ظرفیت بالای جشنواره فیلم کوتاه تهران برای حضور فعالان حوزه انیمیشن، نسبت به ادامه مهاجرت استعدادهای این حوزه، هشدار داد.
به گزارش سینمای خانگی، محمدامین همدانی انیمیشنساز که سال گذشته بهعنوان عضو هیأت انتخاب و داوری در بخش پویانمایی با جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران همراه بود، درباره این تجربه به مهر گفت: از آنجایی که در تولید انیمیشنهای کوتاه نیاز به تیم بزرگ و زیرساختهای آنچنانی نیست، هوش و استعداد سازنده اثر، بیشتر نمایان میشود. به همین دلیل هم انیمیشنهای کوتاه ما بسیار پیش رو هستند. آثاری هم که معمولاً در جشنواره فیلمکوتاه تهران جایزهای دریافت میکنند، همان آثاری هستند که بعدها در بسیاری از جشنوارههای معتبر دیگر هم میدرخشند و جایزه میگیرند.
وی افزود: خاطرم هست که در میان آثار سال گذشته، دو سه اثر وجود داشت که واقعاً در سطح استانداردهای بینالمللی بودند و همان زمان هم میدانستیم که هر یک از آنها اگر به جشنوارههای خارجی بروند، با دست پر بازمیگردند.
۸۰ درصد نیروهایمان در هر پروژه مهاجرت میکنند!
این تهیهکننده و کارگردان حوزه انیمیشن درباره لزوم توجه به استعدادهای این حوزه، عنوان کرد: واقعیت این است که در طول هر پروژه ما که به سرانجام میرسد، بالغبر ۷۰ تا ۸۰ درصد نیروهایمان مهاجرت میکنند. این شرایط بسیار بدی است چراکه خیلی از آنها لااقل در چند سال ابتدایی مهاجرت شرایط خوبی را هم در خارج از کشور ندارند، اما این ماجرا باعث رواج ناامیدی بین هنرمندان این حوزه خواهد شد.
همدانی گفت: در عین حال خیلی از استعدادهای ما هم اینجا ماندهاند و تلاش دارند تا بهجای مهاجرت به فرهنگی دیگر، خودشان مؤلف باشند و آنچه را درست میدانند تولید و به دنیا عرضه کنند. کار این گروه بسیار ارزشمند است و باید قدر این استعدادها را بدانیم. هر چقدر قدر این استعدادها را ندانیم، قطعاً در آینده نزدیک برای آنها حسرت خواهیم خورد. اینها سرمایههای ملی ما هستند که در طول سالها از میان صدها استعداد غربال شدهاند و به این مرحله رسیدهاند. به همین دلیل باید مانند طلا قدر آنها را بدانیم و مراقبشان باشیم.
این انیمیشنساز درباره ایکاشهای خود در زمینه مرور فیلمهای متقاضی سال گذشته جشنواره فیلم کوتاه تهران هم گفت: ما در حوزه انیمیشن چند مرحله را مدنظر داریم. یکی این است که از پس تکنیک برآمده باشند، دیگر اینکه توانسته باشند تکنیک را به خدمت هنر درآورند و مرحله آخر این است که تکنیک و هنر را در خدمت روایت قرار داده باشند. در مواردی میشد روایتهای پختهتری را شاهد باشیم تا همبستگی میان تکنیک، هنر و روایت بهتر شکل بگیرد. این خلائی است که در مرور زمان با ارتباط بیشتر میان روایت و فرم، میتواند برطرف شود.
وی افزود: در چند اثر اصلی که در جشنواره سال گذشته شاهد بودیم همه این عوامل خیلی خوب در کنار یکدیگر قرار گرفته بود و شما میتوانستید از همه ابعاد کارها لذت کامل ببرید.
اهالی انیمیشن نگاهشان به خارج است
همدانی درباره تأثیر جشنواره فیلم کوتاه تهران بر کیفیت جریان انیمیشنسازی هم گفت: واقعیت این است که جشنواره فیلمکوتاه تهران بیشتر میان فعالان سینمای داستانی و مستندسازان محبوبیت دارد. اهالی انیمیشن بیشتر نگاهشان به سمت جشنوارههای خارجی است اما از آنجایی که جشنواره فیلم کوتاه تهران هم در دستهبندی جشنوارههای مورد تأیید اسکار قرار گرفته است، این رویداد به یک هدف جدی برای انیمیشنسازان ایرانی تبدیل شده است.
وی یادآور شد: میتوان با معرفی بهترین ظرفیتهای این رویداد به جامعه انیمیشنسازان، حضور در این جشنواره را هم به یک هدف برای فعالان این حوزه تبدیل کرد. البته تولید انیمیشن از آنجایی که روندی طولانی و گران دارد، خیلی قابل تنظیم با تقویم برگزاری یک جشنواره خاص نیست. جشنواره فیلم کوتاه تهران میتواند شرایطی را ایجاد کند تا تولیدکنندگان این عرصه هم تصور واقعیتری نسبت به اعتبار این رویداد داخلی پیدا کنند و بدانند چیزی از جشنوارههای خارجی کم ندارد.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار ۲۷ مهر تا ۲ آبان ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد.
مهدی رجبی با بیان دلایل استقبال از چهرههایی مثل سوپرمن و بتمن، معتقد است اگر کتابهای شاخص و موفق تبلیغ و در قالبهای مختلف تولید شوند، خب بچهها قطعاً قصههای ملی خودشان را با شور و علاقه دنبال میکنند و خواندن و تماشای آنها برایشان ارجحیت خواهد داشت بر آثار غیرایرانی.
به گزارش سینمای خانگی، این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره نوشتن از اسطورهها برای کودکان و نوجوانان و اینکه به نظر میرسد کمتر به اسطورههای ایرانی پرداخته شده است، اظهار کرد: مسئلهای که وجود دارد این است که آدمها قدرِ چیزی را که دارند، نمیدانند. سابقه تمدنی ما بهقدری طولانی و عظیم است که گاه آن را نمیبینیم. البته همه تقصیر فقط به گردن مخاطب نیست. جوکی هست که میگوید «یکی جنگل را نمیدید و میگفت درختها نمیگذارند جنگل را ببینم». ما در این عرصه آنقدر درخت داریم که جنگل را نمیبینیم. زمانی که پخش سریال «جومونگ» در ایران شروع شد، همه خانوادههای ایرانی «جومونگ» میدیدند؛ اما کسی نمیپرسید «مگر کره جنوبی چقدر تاریخ تمدن دارد؟» کرهایها تاریخ کهنی ندارند اما شروع به اسطورهسازی کردند. در واقع از فرط فقدان اساطیری که بشود بر آن تکیه فرهنگی زد، به اسطورهسازی رو آوردند تا بتوانند علاوه بر قدرت تکنولوژی ماشین و محصولات الکترونیک که جهان را با آن تسخیر کردهاند، به همه نشان بدهند که پشتشان به تمدن و تاریخی کهن و غنی گرم است. یعنی ما را تکوجهی نبینید!
او افزود: خیلی مهم است که سیستم و دولتی که سر کار است، به اسطورهها و شخصیتهای ملی اهمیت بدهد، اگر دولتی و ملتی دیگر مولانا و اخیراً ابن سینا را با وقاحت برای خود مصادره کرد، باید واکنش نشان داد. این شخصیتها با وجود اینکه واقعی و تاریخی هستند به خاطر آثار و تفکر سترگشان به اسطوره تبدیل شدهاند. مولانا شخصیت حقیقی دارد؛ اما شخصیت اسطورهای هم پیدا کرده و نمادی از عرفان و شناخت بشر است.
رجبی تأکید کرد: دولت باید به ملیت و ایرانیت بهای زیادی بدهد و بر سرمایههایی که داریم تاکید کند؛ ما شاهنامه فردوسی و گرشاسپنامه و خداینامهها را داریم. تاریخ بیهقی را داریم که وقایع و شخصیتهای بسیاری در آن مطرح شدهاند و مهمتر از همه جزء الگوهای زیبای زبان و نثر فارسی است. تأکید بر ملیت و زبان برای حفظ یکپارچگی یک سرزمین مهم است. این زبان فارسی و ملیت ایرانی است که با وجود قومیتها و گویشهای مختلف ما را به هم پیوند داده است. زبان فارسی عامل پیوند، اتحاد و همدلی ما ایرانیان شده و اسطورهها هم صدالبته چنین کارکردی دارند. اگر نسل جدید کمتر آنها را میشناسد از کمکاری و بیمهری مسئولین و متولیان فرهنگ و آموزش و در درجه بعد تولیدکنندگان و هنرمندان است.
او با بیان اینکه ما تاریخ و تمدنی غنی و کهن داریم اما در پرداخت به آن کمکاری کردهایم و یا توانمند نبودهایم، گفت: شیوه پرداخت داستانی به اسطورهها در شاهنامه فرم حماسی خودش را دارد و زبان داستان و رمان مدرن امروز هم یک فرم دیگر. داستانهای شاهنامه از رستم و سهراب تا بیژن و منیژه و سیاوش هرکدام سبک حماسی و غنایی خاص خود را دارند که برای مردم آن زمان که برای سرگرمی و آموزش رسانه دیگری جز این قصهها نداشتند، سروده شده اما الان با وجود رسانههای مختلف، از بازیهای دیجیتال و تئاتر گرفته تا انیمیشن و فیلم، این داستانها را باید به زبان و قالبهای روز برگرداند و با مفاهیم و مشکلات زندگی امروزه پیوند داد.
این مترجم ادبیات کودک ادامه داد: اگر میبینید هالیوود از اساطیر نوردیک استفاده میکند و مثلاً ثور را بهعنوان ابرقهرمان معرفی میکند یا سوپرمن و بتمن و دیگر شخصیتهایی که پیشینه اسطورهای هم ندارند به بچهها ارائه میدهد و آنها هم استقبال میکنند به دلیل پرداخت خوب و قدرت قصهگوییشان است که از هیچ میتوانند همه چیز بسازند و آن را به زندگی روزمره مخاطب پیوند دهند چه به لحاظ فرم و چه محتوا و معنا.
رجبی یادآور شد: تاریخ کشوری مانند امریکا نهایتاً ۴۰۰ سال است؛ اما تاریخ کهن سرزمین ما به هفتهزار سال میرسد، ما همه این عناصر فرهنگی و اساطیری و قصهها و افسانهها را داریم اما نمیتوانیم بهدرستی از آنها استفاده کنیم. غرب یاد گرفته چطور از این عناصر تمدنی با تکیه بر روانشناسی و تکنیکهای مدرن داستانگویی و روایت استفاده کند. نتیجه هم غالباً به ذائقه مخاطب غربی و فراتر از آن بینالمللی خوش میآید.
این نویسنده با اشاره به اینکه یکسری کار در ایران تولید شده که نهایتاً آنطور که انتظار میرود موفق نبودهاند، بیان کرد: باید اصحاب فن ببینند ایراد کار کجاست. آیا بهخاطر پخش و تبلیغ و حمایت ضعیف است یا کیفیت کار یا همه اینها؟ گاه ما فیلم باکیفیتی تولید میکنیم؛ اما پخش و حمایت از فیلم ضعیف است. گاه کتاب خوبی مینویسیم که پخش و توزیع آن ضعیف است و خوب تبلیغ نمیشود و تیراژ کتاب به شکل غمانگیزی پایین است. نهادی مانند نهاد کتابخانههای عمومی باید بگردد و اگر کتاب موفقی درباره اساطیر ایران هست یا در کل ادبیات داستانی استاندارد، برای کتابخانهها و مدارس تهیه کند. با این کار هم تیراژ کتاب بالا میرود و هم نویسنده و ناشر تشویق میشوند کارهای شاخصتری تولید کنند؛ زیرا یقین دارند کتاب به دست مخاطبش میرسد. ما نمیتوانیم فاکتورهایی که راه تولید کتابهای باکیفیت را سد میکند، تغییر ندهیم و همزمان از وضعیت ناآشنایی مخاطب با ادبیات کهن و اساطیر ایران گله کنیم.
رجبی با اشاره به کتابهایی که با حمایتها به کتابخانهها راه پیدا میکنند اما بچهها از آنها استقبالی نمیکنند، گفت: اگر کتابهای ارزشمندی که درباره ملیت ایرانی، اساطیر و شخصیتهای ملی و شاهنامه هستند، حمایت شوند، کمکم این موضوعات برای بچهها جا میافتد. در غیر اینصورت نباید گله کرد که چرا بچهها اسپایدرمن و بتمن میبینند یا ومپایر و زامبی میخوانند، خب واضح است که اینها برایشان جذابتر است چون گزینه بهتری بهشان ارائه ندادهایم. زمانی که شما حق انتخاب دارید در میان کالایی که ضعیفتر است و تبلیغات هم در موردش نشده و کالایی که شب و روز در رسانهها در موردش حرف زدهاند و کیفیت ادبیهنری بالاتری هم دارد، توقع عجیبوغریبی است که مخاطب را به خاطر انتخاب دومی سرزنش کنیم. ما در این سالها برای تبلیغ کتاب چه کردهایم؟ با وجود جمعیت ۱۵ میلیونی دانشآموزان تیراژ کتاب کودک و نوجوان به ۵۰۰ نسخه رسیده، بعد چه توقعی داریم که بچهها اساطیر ایرانی و شخصیتهای ملی را بشناسند؟
مهدی رجبی با تأکید بر اینکه نویسندگان و هنرمندان باید الگوهای مناسب برای معرفی اسطورهها را پیدا کنند، گفت: گاه متون کهن بازآفرینی و یا گاهی بازنویسی میشوند؛ اما آنقدری که ما انتظار داریم ازشان استقبال نمیشود. معمولاً در اینگونه آثار نویسنده متن اصلی را کوتاه و سادهسازی میکند یا شعر و نثر را با هم ترکیب میکند با تغییراتی اندک. به باورم زمانی که مطلب اصلی را همانگونه که هست بیان میکنید، چندان در مخاطب تأثیر ندارد. اگر شاهنامه را در مقابل بچهها بگذارید شاید رغبت نکنند بخوانند (که البته در آینده این میل تغییر خواهد کرد) اما اگر مفاهیم ملی و مفاهیم زیبای انسانی مثلاً قصه کاوه و قیام علیه ظلم، قصه سیاوش و نجابت و پاکدامنیاش و مفاهیمی چون وفاداری و عشق را به شکل بینامتنی به زندگی روزمره مخاطب در جهان مدرن پیوند دهیم، میتوان موفق شد. اگر هنرمند کارش را درست انجام داده باشد به هدفش میرسد. هدف این است که مخاطب به قدری تحت تأثیر قرار بگیرد و کنجکاو شود که کمکم برود سراغ متن اصلی و ریشهها و تصمیم بگیرد اسطورههای سرزمینش را بهتر بشناسد، چه در قصههای شاهنامه و چه در آثار شاعران و ادبای بزرگی که مایه فخر ایران و ایرانی هستند.
او در ادامه با اشاره به مفهوم وطن در اسطورهها و تأکید بر اهمیت زبان فارسی گفت: بچهها با خواندن این اسطورهها متوجه میشوند وطن چه مفهوم عظیم و مقدسی است. باید به بچهها همیت مهرورزیدن به وطن را منتقل کنیم. اینکه چقدر عشق به وطن آرامش و قدرت میآورد و یکپارچگیاش چقدر باشکوه است. خیلی خوب است آدمها زبانهای دیگر را هم بدانند مثل انگلیسی یا فرانسوی یا هر زبان دیگری، اما امروزه متاسفانه خانوادهها به هزار دلیل موجه و ناموجه بچهها را از زبان فارسی دور میکنند. به نظرم خیلی هم خوب است که بچهها به کلاس زبان بروند و زبان دیگری هم یاد بگیرند؛ ولی نه به شکلی که زبان مادری را فراموش کنند. این ایراد است. آنها باید زبانهای دیگر را یاد بگیرند تا با زبان و فرهنگ خود پیوندش دهند، تا بتوانند با زبان جدید درباره زبان و فرهنگ فارسی حرف بزنند و با جهان ارتباط بگیرند اما از موضع اقتدار و اعتماد به نفس. چند وقت پیش ویدئویی دیدم از پسری نوجوان اهل نیویورک که ۱۷ زبان را یاد گرفته بود و وقتی مجری پرسید کدام یک را بیشتر دوست داری گفت فارسی! و بعد بیتی زیبا از حافظ را خواند. آنوقت اگر از اکثر نوجوانهای امروزی بخواهی فقط یک بیت از حافظ یا سعدی یا فردوسی بخوانند ممکن است در جواب به لکنت بیفتند و این همان موضوعی است که مرا غمگین میکند. مقصر آن نوجوان نیست، مقصر نقص در سیاستگذاری و سیاستگذاری فرهنگی آموزشی است.
رجبی با طرح این پرسش که چرا باید آدمها از کشور مهاجرت کنند، گفت: من با نگاه فرهنگی و اساطیری و از سر دلسوزی حرف میزنم، به نظرم اگر در کسی تعصب به وطن و زبان مادری ایجاد شود، اگر وطن برای فردی مهم و عزیز و دوستداشتنی بشود، چرا باید برود؟ میماند و میسازد. باید فردوسی و شاهنامه و حافظ و سعدی و مفاهیم والای ملی انسانی را در ذهن مردم جا بیندازیم. باید آموزشوپرورش بهصورت جدی به فردوسی بپردازد؛ اما شوربختانه درسهای کمی هم که وجود دارد حذف و تعدیل میشوند. اگر در جامعه ما به شکلی اغراقآمیز به اسطورههای غیرایرانی اقبال نشان داده میشود حتماً یک جای کار میلنگد؛ از تولیدکنندگان تا مجموعههای فرهنگی تصمیمگیر. دستگاهها و نهادهای فرهنگی سرمایهگذاری نمیکنند تا کتابهای موفق، چه تم اساطیری داشته باشند چه نداشته باشند، به انیمیشن و فیلم تبدیل شوند. اگر از نویسندگان کاربلد حمایت شود، اگر کتابهای شاخص و موفق تبلیغ و در قالبهای مختلف تولید شوند، خب بچهها قطعاً قصههای ملی خودشان را با شور و علاقه دنبال میکنند و خواندن و تماشای آنها برایشان ارجحیت خواهد داشت بر آثار غیرایرانی.
جشنواره بینالمللی فیلم «ونیز» امسال چند فیلم با محوریت بحران مهاجران غیرقانونی را در برنامه نمایش قرار داده است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از هالیوود ریپورتر، در درام جنگ جهانی دوم و ایتالیایی «فرمانده» به کارگردان «ادواردو دی آنجلیس» که امسال جشنواره فیلم ونیز را افتتاح کرد، کاپیتان یک زیردریایی با بازی «پیرفرانچسکو فاوینو» از دستورات مافوق فاشیست خود سرپیچی میکند تا چندین ملوان بلژیکی را از تلف شدن در دریا نجات دهد.
پیام این فیلم چندان ظریف نیست که مخاطبان متوجه نکته کارگردان نشوند، این فیلم تضاد شدیدی را بین این قهرمان جنگ سپری شده ایتالیا و دولت راست افراطی فعلی کشور با برنامههای شدید ضد مهاجران به تصویر میکشد.
«ساندرو ورونزی» که نگارش فیلمنامه «فرمانده» را به همراه «دی آنجلیس» بر عهده داشته میگوید که این فیلم پاسخی مستقیم به سیاستهای دولت ایتالیاست که در سال ۲۰۱۹ آغاز شد، زمانی که «ماتئو سالوینی» وزیر کشور وقت، اساساً علیه سازمانهای غیر دولتی که تلاش میکنند مهاجران را از غرق شدن در دریا نجات دهند، اعلام جنگ کرد و اقدام به بستن بنادر ایتالیا به روی کشتیهای نجات مهاجران و تهدید امدادگران به جریمه و اتهامات کیفری کرد.
«ورونزی» میگوید: «شرمآور بود، بیتوجهی به ابتداییترین قوانین دریا: کمک به نیازمندان… من نمیخواستم بخشی از آن باشم. فیلم فرمانده تلاش برای بازیابی حیثیتی است که در میان شعارهای سیاسی و رسانههای اجتماعی مملو از چیزهای پوچ در حال از دست دادن بودیم».
حضور «ماتئو سالوینی» که در حال حاضر وزیر زیرساختهای ایتالیاست در مراسم نمایش فیلم «فرمانده» در جشنواره ونیز، بر پیوند میان سیاست و سینما بار دیگر تاکید کرد.
در دو فیلم دیگر بخش مسابقه ونیز نیز پیوند سیاست و سینما حتی پررنگتر نیز هست: «من کاپیتان هستم» ساخته «متئو گارونه» که سفر دو نوجوان سنگالی را دنبال میکند که سعی میکنند از دریای مدیترانه به ایتالیا بروند و «مرز سبز» ساخته سینماگر لهستانی «آگنیشکا هولاند» که وضعیت اسفناک مهاجران از شمال آفریقا و خاورمیانه را به تصویر میکشد که فریفته تبلیغاتی شدهاند که وعده عبور آسان به اتحادیه اروپا از طریق مرز بلاروس و لهستان را میدهند. این مهاجران بازیچه دولت لهستان میشوند و در جنگلهای باتلاقی و خطرناک میان لهستان و بلاروس، با گرسنگی رها میشوند.
«هولاند» در این باره می گوید: «این یک منطقه ممنوعه، یک منطقه ترس و یک منطقه مردگان است. وضعیت برای آینده اروپا بسیار خطرناک است، زیرا اگر این خشونت را به عنوان پاسخی به مشکلات سیاسی بپذیریم، اگر حقوق انسانها را فقط به خاطر غیرقانونی یا سیاه بودن یا هر چیز دیگری فراموش کنیم، قدم بعدی برای کشتن آنها خواهد بود. من سه فیلم درباره هولوکاست ساختم (اروپا اروپا، در تاریکی، آقای جونز) و میدانم چقدر آسان است که از نقطهای بیبازگشت عبور کنیم، جایی که خشونت فقط چند برابر میشود».
در مجموع، این فیلمها نشان میدهند که تمرکز فیلمسازان اروپایی که به بحران مهاجرت میپردازند، از نگاه کردن به وضعیت اسفناک مهاجران در داخل اروپا (مانند فیلم بلوط پیر ساخته کن لوچ یا توری و لوکیتا به کارگردانی برادران داردن) به تمرکز بر کسانی که در این وضعیت گرفتار شدهاند و نامیدانه برای ورود تلاش میکنند، تغییرکرده است.از آنجایی که اخبار مربوط به بحران مهاجران از تیتر اصلی اخبار حذف شده است، این فیلمهای جدید یادآور هزاران نفری هستند که هنوز در مرزهای قلعه اروپا در رنج هستند و جان خود را از دست میدهند.
«آگنیشکا هولاند» میگوید: «من هیچ راهحلی برای مشکلات مهاجرت جهانی ندارم، اما فکر میکنم باید با مشکل روبرو شویم و درباره آن بحث کنیم، تا به دنبال راهحلهای واقعی باشیم و سرمان را مثل کبک در برف نکنیم با تصور این که با جلوگیری از آمدن قایق ها یا مردم به سواحل ما، مشکل را حل کردهایم».
هشتادمین جشنواره فیلم ونیز از ۳۰ آگوست تا ۹ سپتامبر (۸ تا ۱۸ شهریور) در ایتالیا در حال برگزاری است.
مدیرعامل انجمن سینمای جوانان و دبیر چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران با تاکید بر اینکه فیلم کوتاه نباید تحتتاثیر فضای اجتماعی زرد و ترندها قرار گیرد گفت: امیدوارم در جشنواره امسال درباره حوادث سال گذشته فیلم داشته باشیم و من هم حتما دفاع میکنم چون اگر فیلمساز به ما اعتراض سیاسی داشته باشد خیلی پذیرفتنیتر است تا اینکه اعتراضش وارد شاخههای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی و خانوادگی شود.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، دو سال قبل که مهدی آذرپندار از گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما به انجمن سینمای جوانان ایران آمد، اهدافی را در مراسم معارفه خود برشمرد که یکی از مهمترین آنها تاکید او بر هدایت چگالی بودجه انجمن به سمت تولید آثار بود؛ روندی که همچنان از محوریترین برنامههای او به شمار میرود و اعتبار آن را در کل سالهای فعالیت این انجمن قابل اعتنا میداند.
او در گفتوگویی با ایسنا با تشریح این هدف خود از جسارتی گفت که میان بسیاری از فیلمسازان برای ساخت فیلم کوتاه در زمینههای مختلف همچون سیاسی وجود ندارد و به جای آن گلهمند شد از سوژههایی که آنقدر فراگیر میشوند که انگار بیشتر بر اهدافی خاص متمرکز هستند.
آذرپندار که به همراه میکاییل دیانی (معاون ارتباطات و بازرگانی انجمن سینمای جوانان ایران) به ایسنا آمده بود، تاکید کرد که همکاری با فیلسازانی از تمام سلایق مدنظر انجمن است از جمله فیلمسازان مومنِ انقلابی ولی حتما قرار نیست این گروه جای سلیقههای دیگر را تنگ کند.
در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید:
شما در صحبتهای ابتدایی خود پس از انتصاب به عنوان مدیرعامل انجمن بر تولید تاکید داشتید. این تصمیم برچه اساسی بوده و تاکنون به چه نتیجهای رسیده است؟
انجمن سینمای جوانان ایران در شیوه اداره مجموعه، سه، چهار سَبک مدیرعامل به خود دیده است؛ مثلا ممکن است یک مدیرعامل اهتمام خود را روی آموزش بگذارد چون انجمن بزرگترین مدرسه سینمایی ایران و یکی از بزرگترینها در دنیاست، یا مدیرعامل دیگری میتواند روی تولید متمرکز باشد که در این مورد هم انجمن در ایران و در بین بسیاری از کمپانیهای تولید فیلم کوتاه در دنیا منحصربفرد است. ممکن است مدیر دیگری بر اهداف لجستیکی و عمرانی در انجمن تمرکز کند؛ چرا که در وزارت ارشاد کمتر مجموعهای هست که ۵۸ دفتر در سطح کشور داشته باشد و چنین گستردگی فیزیکی داشته باشد که حتما نیازمند رسیدگی عمرانی و تجهیز لجستیکی است. شاید هم یک نفر اهتمام جدی روی جشنوارهها و به خصوص جشنواره فیلم کوتاه تهران داشته باشد که البته معمولا این را اعلام نمیکنند، چون مورد انتقاد قرار میگیرند.
من که از گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما و از وسط تولید به انجمن آمده بودم و عادت نداشتم مدیر کارتابل و امضا باشم، نگران بودم کار اداری مرا زیادی درگیر کند. پس، از ابتدا تکیلفم با خودم مشخص بود که تمرکزم باید روی تولید باشددر کنار این سبکهای مدیریتی، یک نکته مهم این است که انجمن یک مجموعه بزرگ از انبوه کارهای اداری است و من که از گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما و از وسط تولید آمده بودم و عادت نداشتم مدیر کارتابل و امضا باشم، نگران بودم این کار اداری من را زیادی درگیر کند. پس، از ابتدا تکیلفم با خودم مشخص بود که تمرکزم باید روی تولید باشد و استدلالم این بود که با تمرکز بر تولید، کیفیت آموزش در دفاتر را هم میتوان محک زد چون معتقدم ویژگی آموزش در انجمن این است که باید به تولید ختم شود. بحثهای عمرانی هم البته در انجمن همیشه مغفول مانده اما نمیتواند استراتژی اصلی اداره یک مجموعه فرهنگی، تجهیز و کار عمرانی باشد.
بگذارید در باب اهمیت تولید در انجمن مقدمهای بگویم. در دولت قبل در برههای بحث ادغام یا انحلال انجمن جدی شد. استدلال اصلی هم این بود که سینمای ایران در دهه ۶۰ نیازمند تزریق نیروی جدید بوده تا متناسب با تغییر فضا نیروهای جدید دغدغهمند و متفکر وارد سینما شوند و در نبود آموزشگاهها و دانشگاههای هنری به تعداد کافی، انجمن این کار را بر عهده گرفت اما امروز بالفرض اگر نیازمند به نیروی جدید باشیم، دانشگاهها و آموزشگاههای خصوصی این وظیفه را برعهده میگیرند و نیازی به انجمن نیست. البته انجمن سینمای جوانان یک خانواده ریشهدار است و انحلال آن یک شوخی است و مشخص بود که آن ایده به نتیحه نمیرسد و این استدلالها اشتباه است. مصداق تاکیدم بر اشتباه بودن چنین تصمیمی، این است که سال قبل خیلی از شرکتکنندهها در آزمون دورههای آموزشی جامع انجمن، جزو کسانی بودند که در آموزشگاههای سینمایی دوره دیده بودند یا دانشجوی سینما در دانشگاه بودند و حتی در مواردی به توصیه اساتید خود به انجمن آمده بودند. سوال اصلی اینجاست که چرا وقتی اساتیدی مثل فرهادی، مکری، کیمیایی و … در آموزشگاه ها تدریس میکنند، هنرجو بعد از دیدن دوره اینها به انجمن میآید؟
این را گفتم که برگردم به بحث تولید؛ درواقع مزیت انجمن صرفا در آموزش و اساتیدش نیست، بلکه نکته مهم آن اتصال آموزش انجمن به مرحله تولید است و این نکتهای است که در هیچ آموزشگاه یا دانشگاهی پیدا نمیکنید. در این زمینه یک نکته مهم این است که تولیدات انجمن از بیرون ارزانتر و به عبارت دقیقتر شدنی است و من به عنوان کسی که از بیرون وارد انجمن شدم، کاملا این موضوع را درک میکنم. بنابراین به نظرم رسید که باید این مزیت را تقویت کرد؛ در این راستا من هم بر تولید تاکید کردم آن هم با تکیه بر رونق تولید شهرستانها. سال اولی که من به انجمن آمدم مقارن بود با شیوع کرونا و سال آخر دولت دوازدهم و با مجموعهای روبرو شدم که قرار بود منحل یا ادغام شود و شرایط بودجهای خوبی نداشت. یعنی مدیرعامل پیشین شرایط خیلی سختی داشت و حفظ انجمن از سوی ایشان به تنهایی دستاورد بزرگی محسوب میشد. تمام اینها سبب شده بود انجمن سینمای جوانان با حجمی از تولیدات مصوب شده از سال ۱۳۹۸ روبرو باشد، آن هم در شرایطی که بهمن ۱۳۹۹ پورتال تولید بسته شده بود و سال ۱۴۰۰ که من مسئولیت انجمن را برعهده گرفتم، پنج میلیارد تومان تعهد مالی با میانگین ۱۵ میلیون تومان برای هر پروژه را داشتیم. ببینید چه حجمی از پروژه میشود. امروز تقریبا تمام این تعهد با مساعدت آقای خزاعی (رییس سازمان سینمایی) تسویه شده و مابقی را یا خود فیلمساز پیگیری نکرده یا پروژه به پایان نرسیده است.
یکی از اقدامات ما در بخش تولید، فعال کردن پیچینگ در استانها برای رونق تولید بود. در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰ میلیارد تومان هزینه بابت تولید پرداخت کردیم و حدود ۱۷ میلیارد تومان هم تعهد تولید دادیم که بیش از ۶۰ درصد آن مربوط به شهرستانها است که اینها اعدادی کمسابقه در انجمن هستند. کار دیگری که باید به آن اشاره کنم تشکیل باشگاه فیلم اولیها در این دوره است که سبب شد آموزش به تولید متصل شود و ما اگرچه از کیفیت و توانایی فیلمسازی متقاضیان به علت فیلم اولی بودن چیزی نمیدانیم، اما این ریسک را میکنیم که حتی با رقمی کم، از پروژهها حمایت شود؛ هر چند رقم حمایت در مقیاس کشوری از یکصد فیلمساز تازهکار قابل توجه است.
در چنین شرایطی روسای دفاتر انجمن میدانند که ملاک ارزیابی من تولید است؛ بویژه آنکه خودم تمام فیلمها را میبینم و فیلمی در انجمن نیست که تسویه و آرشیو شود بدون آنکه خودم آن را دیده باشم.
قبل از تسویه حساب فیلمها را میبینید؟
ما در مرحله تصویب، به استانها تفویض اختیار کردیم ولی در تهران در شورای عالی تولید و فیلمنامه عضو هستم و از ابتدا در جریان تولیدات قرار میگیرم و آثاری را که از شهرستانها باشند در مرحله تسویه میبینم. با این حال در مواردی هم پیش آمده که از اثر تولید شدهای که لزوما سلیقه و بر مبنای سیاستگذاری ستاد نبوده ولی مصوبه پیچینگ استانی ما را داشته، حمایت کردهایم.
با وجود اینکه نوع نگاه حمایتی شما ارزشمند است اما این دغدغه هم وجود دارد که با توجه به اتفاقهایی که از سال گذشته تاکنون در جامعه رخ داده، مراقبتهایی در پروسه تولید صورت گیرد تا احیانا فیلمی در انجمن تولید نشود که مغایر با اهدافش باشد؛ به هر حال شما با نسلی مطالبهگرتر از گذشته روبرو هستید.
دیانی: ما برای تولید ساختار طراحی کردهایم، فیلمساز اساسا بصورت مستقیم با ستاد طرف نیست، در پرتال ثبت نام میکند، شورای فیلمنامه که از دل فیلمسازان سراسر کشورند، در پرتال فیلمنامهها را میخوانند و به آن نمره میدهند و اگر نمره لازم را کسب کرد به پیچینگ دعوت میشود؛ یعنی در پروسه تولید چهارچوبی وجود دارد که سلیقهای با آثار مواجه نشویم.
آذرپندار: دغدغهای که مطرح کردید حتی در مورد بدهی پنج میلیاردی هم به وجود نیامد؛ بدهیای که اصلا متعلق به من نبود و شاید بجز دو پروژه، من هیچ پروژهای را نگه نداشتم. آن دو فیلم هم کاملا متفاوت از فیلمنامهای ساخته شده بودند که به انجمن ارائه شده بود و این مسئلهای است که هر مدیری نسبت به آن گارد میگیرد. همین الان هم فیلمهایی ساخته میشوند که باب سلیقه من یا حتی شورا نیستند ولی جلوی آنها گرفته نمیشود. در چنین شرایطی به نظرم دو راه وجود دارد؛ یا باید تولید را کم کنیم و همه فیلمها را در یک چارچوب بگنجانیم یا اینکه باید تولید را افزایش دهیم و مسئولیت خطا را هم قبول کنیم. حتما فیلمسازی هست که خلاف مصوبه فیلم میسازد یا حتی ممکن است شورا در صدور مصوبه ساخت به اولویتهای ما مثل تاکید بر ژانر یا اتمسفر بومی فیلمهای تولیدی شهرستانها توجه نکرده باشد. اینها جزو خطاهایی میشود که باید مسئولیتش را پذیرفت.
تاکید روی این سیاست بومیگرایی هم بی دلیل نیست. شما ببینید یکی از موفقترین دفاتر انجمن در این دورهها رفسنجان بوده که در دورههای اصلاح طلب و اصولگرا بیشترین جوایز را کسب کرده چون در آثارشان زیستبوم رفسنجان را میبینید. برعکس آن را هم داریم؛ در یکی از شهرهای مذهبی، فیلمی درباره یک گروه موسیقی زیرزمینی ساخته شد. من فیلمنامه را رد نکردم ولی به سازنده آن گفتم که مطمئن هستم فیلم خوبی نمیشود چون در آن شهر این مسئله، اگر هم باشد آنقدر کم است که هیچ تجربه زیستهای از آن وجود ندارد. در نهایت فیلم ساخته شد و ابایی ندارم که بگویم فیلم خوبی هم نشد.
به نظر میرسد به طور کلی وضعیت تولید فیلم کوتاه در چند ماه اخیر نسبت به دیگر بخشهای سینما بهتر باشد. چون آمار تولید فیلمهای کوتاه در رسانهها نیز خیلی زیاد است.
دیانی: با توجه به نیم نگاهی که فیلمسازان به جشنواره فیلم کوتاه تهران دارند، پیک تولید فیلم کوتاه معمولا از فروردین تا انتهای تیر است. البته با وجود شرایطی که سال قبل پیش آمد امسال تراکم تولید بیشتر هم شد و مجبور شدیم جشنواره را تمدید کنیم.
آذرپندار: ما در سال گذشته ۳۷۰ قرارداد تولید داشتیم که از ابتدا تا انتهای ۱۴۰۱ بود، ولی امسال این رقم خیلی بیشتر شده است. البته در یکی دو استان به علت حوادث سال گذشته آمار تولید انجمن کمتر شد. از جمله کردستان که سال گذشته اوضاع ملتهبی داشت و به هر حال باید یک آرامش روانی برای فیلمسازی وجود داشته باشد.
وقتی در مورد واقعیت امروز جامعه ایران بین برخی فیلمسازان و ما مدیران اختلافنظر وجود دارد، فکر کردیم به این فیلمسازان یک پیشنهاد سینمایی بدهیم که میشود واقعنگاری و فیلمسازیِ صرفا رئال را کنار گذاشت و در ژانرها فیلم ساختوزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بارها بر ریلگذاری جدید سینما و ورود فیلمساز و نیز گسترش سینمای انقلابی تاکید کردند. خود شما هم در این مدت در بخش تولید بر تنوع ژانری تاکید داشتید. ماموریت شما در ریلگذاری جدید سینما چیست؟ تربیت فیلمساز یا تولید آثار متفاوت؟
من فکر میکنم تاکید من بر ژانر در کادرسازی سینمای ایران در آینده تاثیر دارد. در سالهای گذشته چه آن وقت که دولت اصلاحطلب بر سر کار بود و چه وقتی که اصولگرایان بودند، همه بر مقوله امید تاکید داشتند اما بخشی از فیلمسازان میگویند ما امیدی نمیبینیم. ما فکر کردیم وقتی در مورد واقعیت امروز جامعه ایران بین برخی فیلمسازان و ما مدیران اختلافنظر وجود دارد، به این فیلمسازان یک پیشنهاد سینمایی دهیم و بگوییم که به جای بحثهای جامعهشناختی یا بحث درباره اینکه واقعیت این است یا آن، میشود واقعنگاری و فیلمسازیِ صرفا رئال را کنار گذاشت و در ژانرها فیلم ساخت. این پیشنهاد خدا را شکر اجماع بیشتری در پی داشته و بسیاری از این فیلمسازانِ منتقد امروز به فیلمسازی در ژانر مشغول هستند. البته درام اجتماعی همچنان بیشترین ژانری است که در انجمن متقاضی دارد اما در ژانرهای دیگر رشد خیلی خوبی داشتهایم. مثلا در دو سال گذشته، به اندازه تمام این سالها فیلم ژانر وحشت ساخته شده که بعضا فیلمهای خیلی خوبی هم هستند؛ یا به اندازه تمام این سالها فیلم فانتزی تولید شده که در جشنوارههای مختلف داخلی و خارجی جایزه گرفته و میگیرند. پس با اطمینان میگویم که تمام سلایق فیلمسازی میتوانند با انجمن کار کنند و جای کسی را تنگ نمیکنیم.
من بر این باورم سیاست ژانر، فضای آزادتری را در جشنوارهها ایجاد میکند. مثلا اگر در سبد جشنواره مجموعهای متنوع از همه ژانرها و سلائق داشته باشید، میتوانید جسورانهتر تصمیم بگیرید. در برخی دورهها یکی از مشکلات جشنواره این بوده که در بعضی سبدها هیچ فیلمی وجود نداشته و در سبدی دیگر انبوهی فیلم با یک مضمون مشخص بوده و دقیقا همانجا مشکل ممیزی پیش آمده است؛ یعنی دبیر جشنواره میبیند که نمیتواند ۲۰ فیلم با موضوع خودکشی داشته باشد پس مجبور به حذف بعضی از آنها میشود در حالی که هیچ کدام به تنهایی مشکلی ندارند. سال قبل حضور فیلم دفاع مقدسی مثل «نوشابه مشکی» که خوش ساخت هم بود، سبب شد که در چند مورد دیگر بتوانم جسورانهتر تصمیم بگیرم. این اتفاق در جشنواره فجر هم رخ میدهد و دبیری که «هناس» و «موقعیت مهدی» و «ضد» را دارد، راحتتر میتواند «ملاقات خصوصی» و «بی رویا» را هم در سبدش پذیرش کند.
بنابراین در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم که حتما سهم حضور برخی دغدغههای کلان نظام در انجمن افزایش یافته و در کنار آن فیلمهای انتقادی و از ژانرهای گوناگون هم تولید شده است. حتما مدنظر ما است که انجمن با همه سلایق از جمله با بچههای مومن انقلابی کار کند ولی اصلا حضور آنها جای کسی را تنگ نمیکند. من امیدوارم که عملکرد ما در این زمینه، جشنواره به جشنواره قضاوت شود ولی متاسفانه فیلم کوتاه در بین جامعه فیلم کوتاه هم گاهی دیده نمیشود و خیلیها نمیدانند که چه آثاری تولید شده است؛ این در حالی است که معتقدم “ژانر” یک پیشنهاد به سینمای ایران است. ما در عرصه فیلم کوتاه تجربه کردیم که در ژانر، میتوان مسائل را با فضای بازتری مطرح کرد در صورتی که همان مسئله در فضای رئال میتواند ایجاد شائبه کند. این میتواند برای آینده سینمای ایران هم مفید باشد. ما میپسندیم که سینمای کوتاه، پیشنهاددهنده به سینمای بلند باشد. در دورههای طلایی فیلم کوتاه، همین وضعیت وجود داشت. از دورهای به بعد، اقبال فیلمسازان برای ساخت فیلم بلند باعث شد فیلمهای کوتاه شبیه فیلمهای سینمای بلند ایران باشد. فرضا اگر آقای فرهادی موفق بوده، کلی فیلم کوتاه شبیه آثار او با دوگانههایی در مسائل اخلاقی یا شبیه فیلمهای سعید روستایی و هومن سیدی و محمد کارت با حال و هوای جنوب شهر ساخته شده است. در حالی که شأنیت فیلم کوتاه این است که خودش پیشنهاددهنده باشد و بازار نباید برای آن تعیینکننده باشد. درواقع با ژانر، هم میتوان استقلال فیلم کوتاه را از سینمای بلند حفظ کرد و هم اینکه آیندهای را در سینمای حرفهای برای آن فیلم کوتاهساز متصور بود.
شما بارها در نشستهای خبری جشنواره خط قرمزهای خودتان و جشنواره را مشخص کردید. برای این دوره و به طور کلی تولید در انجمن، خط قرمزها پس از اتفاقهای اخیر جامعه تا کجاست؟ اصلا شما چه پیشنهادهایی برای فیلمسازی دارید که جسارت ساخت آن وجود داشته باشد؟
اول این را بگویم که شرایط اصلا اینطور نیست که ما با تقاضای زیادی برای ساخت فیلم سیاسی مواجه باشیم یعنی متاسفانه و با صراحت، تاکید میکنم که فیلمسازها سراغ ساخت این نوع فیلمها نمیروند. الان معنای جسارت این شده که درباره LGBT و رختخواب فیلم ساخته شود؛ اینها که جسارت نیست. سال قبل حداقل دو، سه تا فیلم سیاسی در جشنواره داشتیم و هر کسی که آنها را دیده میداند که من چه میگویم.
شخصا بیشتر از این از دستم برنمیآید چون بعضی از آنها هم تولید خود ما در انجمن بود اما یک تصور ذهنی وجود دارد که درباره مسائل سیاسی نمیتوان فیلم ساخت که این اشتباه است و امیدوارم درباره حوادث سال گذشته حتما در جشنواره امسال فیلم داشته باشیم و من هم حتما دفاع میکنم. حال ممکن است فیلم درباره اتفاقات پارسال موضع حمایتی داشته باشد، ولی اگر موضع اعتراضی هم داشته باشد، حتما پذیرفتنیتر است. چون به نظرم اگر فیلمساز، اعتراض سیاسی به ما داشته باشد پذیرفتنیتر است تا اینکه اعتراضش وارد شاخههای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی و خانوادگی شود.
من نمیدانم چرا در مورد بعضی موضوعات مثل اینکه فرضا یک فرزند از رابطه زناشویی پدر و مادرش مطلع میشود، اینقدر فیلم ساخته میشود؟ آیا این جسارت است؟ اصلا چه چیزی را ثابت میکند؟ یا مثلا فیلم ساختن درباره ترنسها. پرداختن به این موضوعها به خودی خود اشکالی ندارد چون به هر حال قوانین کشور در این زمینه مشخص است ولی من پای این نمیایستم که کسی بخواهد فیلمی با این موضوع بسازد و بعد ابتدای فیلمش ۲۰ تا لوگوی جشنوارههای مختلف را بزند، انگار که خیلی فیلم مهمی است؛ چون درباره این موضوع یک دوپینگ جشنوارهای در حال رخ دادن است. در حالی که قبلا هم از این نوع فیلمها ساخته میشد و خدا بیامرزد خانم طائرپور را که یک فیلم تر و تمیز (آیینههای روبرو) در این زمینه ساخت. اینکه شما با این موضوع فیلم بسازید و در ۲۰۰ جشنواره خارجی شرکت کنید و بعد هم فکر کنید فیلمساز خیلی خوبی هستید، رویه درستی نیست بخصوص آنکه الان در دنیا هم این اعتراض است که چرا اینقدر به این موضوع پرداخته میشود؟!
درباره کودککشی هم چنین اتفاقی را شاهد هستیم و از آنجا که من تمام فیلمها را میبینم، برایم سوال است که چرا در فیلمهای کوتاه ما این همه کودک میمیرد؟ آیا آماری در این رابطه وجود دارد؟ خیلی دردناک است. حرف من این است که اگر میخواهید فیلم اعتراضی بسازید درباره امروز بسازید. بچه یعنی فردا. درباره فردا پیشبینی نکنید. بگذارید بچهها بزرگ شوند و خودشان کارشان را انجام دهند. شاید توان بیشتری داشتند و جامعه بهتری ساختند. شما فرضا حتی اگر اپوزوسیون هم باشید نباید بگویید هیچ امیدی به آینده نیست. پس چه کسی قرار است در این کشور کاری انجام دهد؟ در سینمای دنیا بچه نماد آینده است و با او این کار را نمیکنند. به نظرم در کشورهای دیگر هم وقتی بخواهند درباره این موضوعات حرف بزنند داستان را در ژانرهای دیگر مثل وحشت روایت میکنند نه در رئالترین شکل ممکن که در اینجا اتفاق میافتد.
امیدوارم فیلم کوتاه تحت تاثیر ترندهای توییتر و امثالهم نباشد و فیلمسازان کوتاه خودشان را از فضای زرد اجتماعی جدا کنند و عمق بیشتری داشته باشندزمانی از انجمن سینما جوانان، فیلمسازانی مثل رضا میرکریمی و اصغر فرهادی و سعید روستایی بیرون آمدند اما نسل امروز با آنها خیلی فرق دارد. این کار شما را سخت نمیکند؟
چرا گاهی خیلی متفاوت هستند. اولا به نظرم افراد مستعد در بین آنها خیلی زیاد است. گروهی از آنها بسیار صادق هستند و آنقدر “خودشان” هستند که ما تعحب میکنیم چون حتی در جلسات پیچینگ که با حضور مدیر انجمن برگزار میشود، منظور فیلمشان را به سادگی توضیح میدهند ولی بعضی دیگر اصلا اینطور نیستند تا جایی که فیلمساز کشف حجاب کردهای داریم که با مقنعه پیش من میآید. بنابراین همه را با یک عنوان مشترک نمیتوان دید.
با این حال نقدا میتوان گفت به لحاظ تکنیکی فیلم کوتاه از دهههای قبلی جلوتر است و امیدوارم فیلم کوتاه تحت تاثیر ترندهای توییتر و امثالهم نباشد و فیلمسازان کوتاه خودشان را از فضای زرد اجتماعی جدا کنند و عمق بیشتری داشته باشند. نکته مهم این است که فیلمساز مسئله خود را از فضای مجازی نگیرد بلکه مسئله خودش را دنبال کند. بسیاری از این بچهها مطالبهگر هستند، ولی چون خیلی دوست دارند فیلم بلند بسازند گاهی محتاط میشوند که این کاملا برخلاف تصور جاری است. البته فضا برای اینکه اشتباه کنند هم زیاد است؛ مثلا در مورد خانمهای فیلمساز، که تعداد زیادی از آنها هر سال در جشنواره کوتاه تهران حضور دارند ولی همان سال در فجر یکی دو فیلمساز خانم بیشتر نیست؛ درواقع تعداد زیادی از آنها به مرحله بعدی نمیرسند. بخشی از این اتفاق به دلیل تصمیمهای اشتباه است و تداومی که در کار خود ندارند.
ما فیلمساز خانم زیادی داریم که دو فیلم ساخته و الان کانادا هستند. آنها باید فکر کنند که آیا میخواهند فیلم بسازند یا اینکه با فیلمهایشان میخواهند پاسپورت و ویزا بگیرند؟ تا جایی که من میدانم اگر شما فیلم کوتاهی ساختید و جایزه گرفتید مانعی برای ساخت فیلم بعدی نبوده مگر اینکه یکسری تصمیم احساسی بگیرید که متاسفانه این موضوع در بین فیلمسازان خانم جدی است و زودتر ناامید میشوند و زودتر تصمیم به مهاجرت میگیرند یا حتی اصلا فیلمسازی را کنار میگذارند. یکی از دغدغههای من است که چرا این اتفاق میافتد و آنها با اولین مانع ناامید میشوند در حالی که فیملسازی واقعا کار سختی است و برخی فیلمسازانی که شما نام بردید مثل سعید روستایی اصلا در فضای فیلم کوتاه هیچ گاه جایزه نگرفتند. به نظر میرسد تاب و تحمل سیر طولانی برای مسیر فیلمسازی وجود ندارد و نوعی عجله مشهود است. این را در باشگاه فیلم اولیهای فارابی هم میبینیم که یک نفر دو فیلم ساخته و حالا سریع میخواهد فیلم بلند بسازد.
آدمها وقتی مهاجرت میکنند باید زندگی خود را به شکلی بگردانند و عدهای مسیر وطنفروشی را برای کسب درآمد انتخاب کردهاند. آنها خود را فیلمسازان سینمای ایران معرفی میکنند ولی بعد از دو سه سال عیار همه چیز مشخص میشود که چه کسی فیملساز است و چه کسی تاجر. این روزها درباره منع پذیرش فیلمهای ایرانی از سوی برخی جشنوارههای مطرح دنیا مطالبی شنیده میشود. چقدر این موضوع در فیلم کوتاه هم جدی است؟
چند جشنواره مطرح و الف دنیا یک تصمیم کلی گرفتهاند که شامل فیلم کوتاه هم میشود و تحت تاثیر جریانی هستند که آن طرف شکل گرفته است. به هر حال آدمها وقتی مهاجرت میکنند باید زندگی خود را به شکلی بگردانند و عدهای مسیر وطنفروشی را برای کسب درآمد انتخاب کردهاند. آنها خود را فیلمسازان سینمای ایران معرفی میکنند ولی بعد از دو سه سال عیار همه چیز مشخص میشود که چه کسی فیلمساز است و چه کسی تاجر. البته ابعاد کلی این عدم پذیرش یا تاثیر جریانهای سیاسی، در برخی موارد آنطور که میگویند نیست مثل سال قبل که عدهای میگفتند جشنواره فیلم کوتاه تهران دیگر مورد تایید آکادمی اسکار نیست در حالی که اینطور نبود و اتفاقا سال قبل ویدیوها و بازخوردهایی از برگزیدههای خارجی جشنواره و خوشحالی آنها گرفتیم که از بچههای خودمان نگرفتیم.
به هر حال جشنواره فیلم کوتاه در سال ۱۴۰۱ اولین رویدادی بود که بعد از ناآرامیهای جامعه برگزار میشد.
آذرپندار: بله، و خیلی هم سخت بود.
دیانی: الان فیلمهای سینمای ایران در حوزه کوتاه خیلی مورد استقبال هستند و اینطور نیست که ایران تحریم شده باشد؛ بخشی از همین انبوه اخباری که شما میگویید از فیلم کوتاه منتشر میشود، ناظر به حضورهای جهانی فیلم کوتاههای ایران است که در این میان تعداد فیلمهای تولید انجمن هم زیاد است که با لوگوی انجمن و با اعتبار انجمن مورد توجه قرار میگیرند.
آذرپندار: ما از سال قبل پس از چند سال وقفه در انجمن، دوباره بخش مربوط به پخش فیلم را فعال کردیم و این کار را طبیعتا با اسم و لوگوی انجمن انجام میدهیم و بر خلاف شایعات، در رویدادهای زیادی هم موفق بودیم. تا الان و در همین مدت کم، دو فیلم «جناکات» و «بالا افتادن» توسط پخش انجمن، به دو جشنواره اسکار کوالیفای یکی در بلغارستان و دیگری در امریکا راه پیدا کردهاند.
یک سوال دیگر در حوزه فعالیتهای انجمن این است که انجمن سینمای جوانان در بخش آموزش چقدر بهروز شده است؟
در حال حاضر در خیلی از شهرها بهترینهای این حوزه مشغول تدریس هستند و البته در بعضی شهرها جوانهای بدون اسم و رسمی را هم داریم که تدریس میکنند و خروجی بسیار قابل توجهی هم دارند. مزیت انجمن در این زمینه حتما در مورد اساتید و طرح درسهاست و قصد داریم که دورههای تخصصی را هم افزایش دهیم. در این مورد یک سند پنج ساله نوشتهایم که علاقهمندیم براساس آن قضات شویم. ما یک دوره جامع داریم و نیز یکسری دورههای تک درس که سعی کردیم برخی حیطهها را در یک بازه زمانبندی شده تخصصی کنیم مثل عکاسی که برای اولین بار دوره جامع آن پس از یک سال کار مداوم راهاندازی شده است. تا پیش از این عکاسی یک تکدرس در انجمن بود اما الان یک دوره جامع عکاسی داریم. تلاش میکنیم این دوره منجر به خروجی شود تا حتی هنرجو بتواند شغل پیدا کند. دوره جامع فیلمنامهنویسی هم الان در مرحله طرح درس نویسی است و از سال بعد اجرایی میشود و ایضا طراحی دوره جامع مستندسازی هم از سال آینده آغاز میشود. نکته مهم این است که در تمام اینطرح درس ها، تدریس با مطالب و متدهای روز انجام خواهد شد.
در بخش نمایش فیلمهای کوتاه چقدر حضور پلتفرمها جدی شده است؟
دیانی: عدم وجود بستر مناسب پخش فیلم کوتاه پیش از این باعث شده بود اصولا خیلی از بچهها در حوزه فیلم کوتاه برای جشنوارهها اثر تولید کنند. ما برای رونق نمایش فیلمها از سال گذشته پاتوق فیلم کوتاه را که در دوران کرونا و قبل از آن تعطیل شده بود، دوباره در کل کشور راهاندازی کردیم و در کنار آن فیلمهایی را که از فرایند جشنواره جا مانده بودند و اتفاقا فیلمهای خوبی هم بودند و به هر دلیلی از جمله سلیقه داوران امکان حضور در جشنواره را نداشتند، در این پاتوقها روی پرده اکران کردیم که همچنان هم ادامه دارد. در کنار اینها پلتفرمها را برای نمایش فیلم کوتاه فعالتر کردیم و بیش از ۱۰۰ فیلم را روی پلتفرمهای هاشور و تیوال نمایش دادیم. همچنین توانستیم پلتفرمهای بزرگتر را قانع کنیم که در این حوزه سرمایهگذاری کنند چون آنها براساس تایم تماشا (watch time) به فیلمها امکان پخش میدهند. با این حال توانستیم یک باکس ۱۰ تایی در فیلیمو ببندیم و آنقدر استقبال خوبی از آن شد که از طرف دیگر پلتفرمها هم ادامه تقاضای نمایش مطرح شد. جدا از اینها الان برنامه سینماجوان در شبکه مستند تلویزیون ویژه نمایش و تحلیل آثار کوتاه روی آنتن است.
حرف آخر؟
بسیار امیدوارم جشنواره چهلم را با یک اجماع برگزار کنیم، چون این سرمایه ۴۰ ساله پدیدهای است که همه فیلمسازان در آن دخیل بودند و امیدوارم آنها براساس انتخاب شخصی خود تصمیم بگیرند که با جشنواره مواجه شوند، نه با آن چیزی که در دایرکتشان اتفاق میافتد. البته در نهایت هر تصمیمی بگیرند قابل احترام است ولی فکر میکنم در جامعه فیلم کوتاه با کسانی مشکل داریم که در سینمای بلند موفق نشدند و برگشتند و لیدری جریان فیلم کوتاه را برعهد گرفتند. امیدوارم بچههای فیلم کوتاه متوجه شوند که بعضیها دورهای خود را میزنند و در نهایت میبینند که اینجا میتوانند قهرمانبازی دربیاورند. این ناراحتکننده است که برخی چنین استفادهای را از فضای فیلم کوتاه میکنند. سال قبل برخی با بغض تماس میگرفتند و از جشنواره انصراف میدادند هرچند چون انصرافشان مکتوب نبود ما فیلمها را نمایش دادیم. حوزه فیلم کوتاه شاید تنها جایی باشد که یک نفر میتواند در شرایطی که ۱۵ سال است فیلم کوتاه نساخته و از تیزرسازی برای تلویزیون امرار معاش میکند، ژست مستقل بودن بگیرد و کارگردانهای فیلم کوتاه را تحت فشار بگذارد که انصراف دهند؛ بدون آنکه خودش مطلقا هیچ و هیچ و هیچ هزینهای بدهد. من خیلی صریح میگویم که امیدوارم فیلم کوتاه از شر این افراد خلاص شود.
تعدادی از سینماگران متذکر شدند: نگاه کاسبکارانه به سینما مانع از تولید فیلم های باکیفیت در ژانرهای متنوع است، وضعیت فیلم های امروز سینما اصلاً قابل دفاع نیست.
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، تعدادی از سینماگران مطرح کشور در خصوص لزوم تنوع ژانر در سینمای کشور و عبور از دو ژانر «اجتماعی» و «کمدی» متذکر شدند: سینمای ایران سرشار از فیلم های سیاه اجتماعی و کمدی مبتذل شده و نگاه کاسبکارانه به سینما مانع از تولید فیلم های باکیفیت در ژانرهای متنوع شده است. این افراد تأکید کردند: وضعیت فیلم های امروز سینما اصلاً قابل دفاع نیست و برخی قوانین سخت گیرانه در وزارت ارشاد دست و پای سینماگران را برای تولید فیلم در ژانرهای متنوع بسته است.
مدت طولانی است سینمای ایران به صورت عمده با دو مدل فیلم روبرو است؛ یک دسته فیلم های کمدی سطحی و نازل و دسته دیگر فیلم هایی موسوم به سینمای اجتماعی که سرشار از سیاهی و تلخی هستند! فیلم های تاریخی، وحشت، معمایی، ماورایی، اکشن، پلیسی، ورزشی و… عملاً جایی در صنعت سینمای ما ندارند و دلیل عمده این اتفاق کارنابلدی مدیران سینمایی و عدم سیاست گذاری درست و اصولی در سینمای کشور است. این جریان باعث شده تا بیش از ۸۰ میلیون ایرانی رسماً عطای سینما را به لقایش ببخشند و ترجیح دهند که همواره از سینمای ایران دور باشند و حتی برخی علاقمندان به هنرهفتم نیز تنها به تماشای فیلم های خارجی روی بیاورند که هیچ سنخیتی با فرهنگ ما ندارد. در همین راستا با ۱۳ تن از چهره های مطرح سینمای کشور آقایان: فرشاد گل سفیدی، سیدمحسن وزیری، هارون یشایایی، کاظم دانشی، طهماسب صلح جو، غلامرضا گمرکی، سیدعماد حسینی، مرتضی علی عباس میرزایی، حجت قاسم زاده اصل، اسماعیل براری، پیمان عباسی، مهدی سجاده چی و سرکار خانم: روح انگیز شمس گفتگو کردیم که ماحصل نظرات ایشان برای اطلاع بیشتر مخاطبان گرامی در ذیل نقل شده است.
روح انگیز شمس کارگردان سینما و استاد دانشگاه در خصوص لزوم تنوع ژانر در سینمای کشور و عبور از دو ژانر «اجتماعی» و «کمدی» گفت: سینمای ایران در حال حاضر سرشار از فیلم های سیاه اجتماعی و کمدی مبتذل شده و این اتفاق برای آینده هنرهفتم بسیار خطرناک است به ویژه آنکه تنها فیلم های سیاه به اسم سینمای ایران در جشنواره های جهانی حضور پیدا می کنند و تصویری مخدوش از ایران به دنیا ارائه می دهند. مدیران سینمایی تردید نکنند که لزوم ادامه حیات سینما حمایت از ژانرهای متنوع است و اگر این اتفاق رخ ندهد تا کمتر از ۱۰ سال آینده هیچ اثر و نشانی از سینمای شریف ایران باقی نمی ماند.
فرشاد گل سفیدی کارگردان و فیلمبردار سینما در گفتگو با سینماپرس اظهار داشت: نگاه کاسبکارانه به سینما مانع از تولید فیلم های باکیفیت در ژانرهای متنوع شده است؛ متأسفانه این روزها اغلب فیلمسازان و به ویژه تهیه کنندگان به پول توجه دارند و برای اغلب افراد هنر، سینما و کیفیت چندان اهمیتی ندارد. تا زمانی که نگاه کاسبکارانه در سینما ادامه داشته باشد قطعاً نمی توانیم شاهد تنوع در تولید فیلم های مان باشیم. متأسفانه این نگاه کاسبکارانه در سینما باعث شده حتی دست فیلمنامه نویسان در زمان نگارش فیلمنامه ها بسته باشد چرا که تهیه کنندگان فیلم هایی با لوکیشن های متنوع و متعدد را که هزینه بیشتری برای تولید طلب می کند نمی پسندند و می خواهند فیلم ها را با کمترین هزینه به تولید برسانند.
سیدمحسن وزیری تهیه کننده سینما در این باره متذکر شد: متأسفانه مسئولان از تولید فیلم در ژانرهای مختلف حمایت نمی کنند، هیچ یارانه خاصی به سینماگرانی که تمایل داشته باشند در ژانری به جز اجتماعی و کمدی مبادرت به ساخت فیلم کنند تعلق نمی گیرد و همین باعث شده تا دست سینمای ایران از ژانرهای متنوع تهی باشد. مدیران سینمایی باید برنامه ریزی ویژه ای داشته باشند تا در تمام گونه ها فیلم ساخته شود و مخاطبان بتوانند بر اساس نظر و سلایق شان به هر نوع فیلمی دسترسی داشته باشند. دولت در همین راستا موظف است یارانه خاصی را در اختیار سازندگان ژانرهای متنوع قرار دهد تا آن ها تولید فیلم در ژانری به غیر از کمدی را برای خودشان و سرمایه شان ریسک تلقی نکنند و بتوانند با طیب خاطر مبادرت به ساخت این نوع فیلم ها کنند.
هارون یشایایی تهیه کننده پیشکسوت سینما خاطرنشان کرد: وضعیت فیلم های امروز سینما اصلاً قابل دفاع نیست چرا که ما فیلم خوب نمی بینیم! حتی کمدی هایی که این روزها اکران می شود نیز کمدی های خوبی نیست که بتواند ماندگار شده و طیف انبوهی از جامعه را با خود همراه کند. بی شک در سینما باید تنوع تولید و تنوع ژانر وجود داشته باشد اما مهمتر از مسأله تنوع ژانر این است که سطحی نگری در تولیدات از بین برود و آثار بتوانند عمق داشته باشند.
کاظم دانشی کارگردان سینما در خصوص لزوم تنوع ژانر در سینمای کشور و عبور از دو ژانر «اجتماعی» و «کمدی» گفت: هیچ عزمی برای تغییر در سینما وجود ندارد و استعدادها در حال هدر رفتن هستند. مدیران سینمایی، سینماداران و دفاتر پخش سینماگران را به سمت تولید فیلم های کمدی و اجتماعی هل می دهند؛ اصولاً برنامه ریزی مدیریتی در سینمای ایران این است که فیلمسازان در دو ژانر اجتماعی یا کمدی کار کند. فیلمسازان به ناچار جذب این ژانرها می شوند چرا که می بینند اگر در هر حیطه دیگری مبادرت به تولید اثر نمایند کسی از آن ها حمایتی نخواهد داشت.
طهماسب صلح جو منتقد سینما نیز به سینماپرس گفت: یکی از دلایلی که در سینمای ایران تنوع ژانر وجود ندارد بر اساس تجربه ای است که مردم از هر فیلمی استقبال نمی کنند و کارگردانان و تهیه کنندگان هم ترجیح می دهند به سراغ تولید فیلم در ژانرهای امتحان پس داده بروند. امروز بر اساس آمار فیلم های کمدی بیشترین اقبال را نزد مخاطبان عام دارند. البته این اقبال هم چندان زیاد نیست؛ نمونه اش همین فیلم کمدی اخیر که پرفروش شد تنها حدود ۳ میلیون و خرده ای مخاطب داشته که نسبت به جمعیت کشور عدد بسیار کمی محسوب می شود و این اتفاق نشان از آن دارد که بخش زیادی از مردم فیلم های سینمایی را نمی پسندند و اصلاً سینما دغدغه شان نیست.
غلامرضا گمرکی تهیه کننده سینما تأکید کرد: برخی قوانین سخت گیرانه در وزارت ارشاد دست و پای سینماگران را برای تولید فیلم در ژانرهای متنوع بسته و از این رو سرمایه گذاران تلاش می کنند روی فیلمنامه هایی سرمایه گذاری کنند که برایشان ریسک کمتری داشته باشد. هیچ کس دلش به حال ملت نمی سوزد و دروغ می گویند! جوانان مستعد له له پول می زنند! بنده حداقل هفته ای یک بار مراجعه دارم و فیلمنامه های عالی برایم می فرستند، قصه های خوب می فرستند اما فارابی رد می کند، حوزه رد می کند، ارشاد رد می کند، این یعنی باندبازی در سینما!
سیدعماد حسینی کارگردان سینما به سینماپرس گفت: نبود ژانر و بیتوجهی به کارکرد آن در سینمای ایران یکی ازعوامل مؤثر در شکلگیری وضعیت موجود آن است؛ زیرا عدم تنوع قصه، ضعفهای ساختاری، کلیشه های روایی، تولیدات سادهانگارانه و … در بازار فیلم و سریال ایران، این چرخه رامحدود کرده و ســـلایق مخاطب را که از طریق تولیدات روز دنیابا ژانرها آشـــنایی کامل دارد بهکلی نادیده گرفته است.
مرتضی علی عباس میرزایی کارگردان سینما در خصوص لزوم تنوع ژانر در سینمای کشور و عبور از دو ژانر «اجتماعی» و «کمدی» گفت: دست اندرکاران پخش معتقدند تنها فیلم های کمدی و اجتماعی مخاطب دارد و از این رو پذیرای سایر فیلم ها نیستند. ما در سینمای مان ژانر به آن مفهوم که یک صنعت را اداره کند و تئوری در ورای آن باشد و منتقدین به آن خط بدهند نداریم! امروز در سینمای ایران ژانر وجود ندارد.
حجت قاسم زاده اصل فیلمنامه نویس و کارگردان سینما تأکید کرد: برخی مدیران سینمایی سینما را کشتند، فضای فرهنگی را نابود کردند و نگاه کاسبکارانه را در سینما رواج دادند و جالب آنجا است که از فروش فیلم های کمدی نازل خرسند هم می شوند و این اتفاق را برای خود دستاورد قلمداد می کنند. گویا برای برخی افراد تنها پول و درآمدزایی مهم است. این اتفاق در حالی است که ما در سینما مخاطبان اندکی داریم؛ درست است که ارقام فروش فیلم ها به دلیل گران شدن بلیت میلیاردی شده اما تعداد مخاطبان فیلم های مان اندک است و متأسفانه ما مخاطب خاص سینما را به طور کل فراموش کرده ایم.
اسماعیل براری کارگردان سینما به سینماپرس گفت: فهم ناقص مدیران سینمایی باعث وخامت بیماری سینما شده! سینمای ما بیمار است و امروز ناتوان تر از همیشه شده و این اتفاق تلخ و متأثرکننده است. پخش کننده های قدیمی و بی سواد و شوآف گونه رفتار کردن مدیران باعث تعطیلی و نابودی مطلق سینما می شود. پرسش بنده از مدیران سینمایی این است که آیا می خواهید سینما به دوره درخشش خود در دهه ۶۰ و ۷۰ برگردد که «ناخدا خورشید» و «هامون» و «مهاجر» و «ترن» و… در آن ساخته می شد یا این فیلم های دهه اخیر که سرشار از سبک سری است مورد پسندتان است؟
پیمان عباسی فیلمنامه نویس در خصوص لزوم تنوع ژانر در سینمای کشور و عبور از دو ژانر «اجتماعی» و «کمدی» گفت: باعث تأسف است که کشورمان سرشار از اساطیر است اما در مورد آن ها فیلم تولید نمی کنیم، این همه ادبیات غنی داریم اما برای تولید فیلم از آن ها بی بهره مانده ایم و مدام در حال تکرار مکررات هستیم. بخش عمده بلاها در کشور به خاطر معضلات اقتصادی است. اقتصاد ما درد دارد و از آنجا که هر تهیه کننده ای دنبال پول و فروش است در این اوضاع اقتصادی جرأت ریسک ندارد تا فیلم هایی در ژانرهای متنوع به غیر از ژانر کمدی و اجتماعی تولید کند.
مهدی سجاده چی فیلمنامه نویس مطرح سینما در این خصوص اظهار داشت: تنوع ژانر در سینما برنامه ریزی طولانی مدت، سرمایه گذاری مناسب و مدیریت متمرکز می خواهد و تا چنین اتفاقی رخ ندهد قطعاً نمی توانیم شاهد تحول در سینما باشیم. مبحث فقر ژانر در سینمای ایران آنقدر جدی است که ما ۴ سال قبل که در کانون فیلمنامه نویسان جایزه سپنتا را ترتیب دادیم و می خواستیم از فیلم ها به شکل ژانری تقدیر کنیم از میان ۱۰ ژانری که تعریف کرده بودیم ۲ ژانر اصلاً در سینمای ما وجود نداشت که یکی از آن ها ژانر وحشت بود و یا در سینمای فانتزی و موزیکال ما فقط ۲ فیلم داشتیم که مجبور شدیم یکی از آن ۲ فیلم را به عنوان بهترین اثر انتخاب کنیم و جالب اینجا است که برای اینکه در بقیه ژانرها بتوانیم جوایزی را اهدا کنیم مجبور شدیم فیلم های اجتماعی را تفکیک کنیم! مثلاً در یک فیلم اجتماعی پلیس نقش پررنگی داشت و ما آن فیلم را به عنوان فیلم پلیسی انتخاب کردیم.