سینمای ایران در برزخ: تحول یا سقوط؟ چه کسی پاسخ می‌دهد؟

دکتر پیمان علوی‌زاده، چهره پیشکسوت و تأثیرگذار سینما و تلویزیون ایران، با سابقه‌ای درخشان در جایگاه‌های سرمایه‌گذار، تهیه‌کننده، مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره مؤسسات معتبر نقشی کلیدی در توسعه صنعت فیلم کشور ایفا کرده است. از تولیدات سینمایی شاخص ایشان می‌توان به “مرسدس”، “جوانی”، “تلفن”، “چتری برای دو نفر”، “چند کیلو خرما برای مراسم تدفین” و “و…ناگهان (بدون اجازه)” اشاره کرد که هرکدام در دوره خود مهم ارزیابی می شدند. در تلویزیون نیز تولید “بهار عشق”، “مهربانو” و مشارکت در سریال‌های ماندگاری مانند “تفنگ سرپُر” و “مختارنامه” (به عنوان یکی از عظیم‌ترین پروژه‌های تلویزیونی ایران) از جمله افتخارات او است. کارنامه او، گویای تعهد عمیق و مدیریت هنرمندانه وی در خدمت به سینما و تلویزیون ایران است. پایگاه خبری سینمای خانگی با وی مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:


آقای علوی‌زاده، شما در جایی سینمای ایران را در “برزخ” توصیف کردید. این هشدار، آیا نشان‌دهنده ی بحران است؟


دقیقاً! سینمای ما امروز میان یک دو راهی تاریخی گیر کرده: یا باید شاهد تحولی اساسی باشیم که امیدوارم اینطور باشد، یا دردمندانه باید سقوطی فرهنگی را تجربه کنیم. متأسفانه نشانه‌های وضعیت دوم بیشتر به چشم می‌آید.


اتفاقاً شما سینما را هم با همین دیدگاه به دوره‌های قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرده اید. گویی این تقسیم‌بندی به معنای برتری یکی بر دیگری است. این طور نیست؟


نه! ببینید دوست من! ما در هر دو دوره شاهد نقاط قوت و ضعف بوده‌ایم و هستیم. قبل از انقلاب با وجود فیلم‌فارسی‌ها، شاهد ظهور موج نوی سینمای ایران با چهره‌هایی مثل کیارستمی و مهرجویی هم بودیم. بعد از انقلاب هم با وجود برخی فیلم‌های ضعیف و بدون مخاطب، آثار درخشانی خلق شد. اما امروز چه؟!


امروز چه؟ مگر امروز چه اتفاقی افتاده؟


ما امروز متأسفانه به ابتذال رسیده‌ایم! هجوم کمدی‌های تکراری و بی‌مایه‌، سلیقه مخاطب را به پایین‌ترین سطح ممکن کشانده‌اند. این روند از نظر جامعه‌شناسی بسیار خطرناک است.


خب این وضعیت در پیش از انقلاب که بدتر بود… بدتر نبود؟

این قیاس غلط است. نزدیک به چهل و شش سال از انقلاب اسلامی گذشته و شرایط فنی، هنری، و محتوایی تغییرات اساسی کرده است. از انقلابی که همواره داعیه‌دار فرهنگ اسلامی‌ بوده، چنین وضعیتی قابل پذیرش نیست. ما امروزه باید سینمایی می داشتیم که هم از نظر محتوایی، هم از نظر هنری، و هم از نظر ارتباط با مخاطب در بالاترین سطح باشد. انصافاً پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب، این سطح، اصلا مطلوب نیست.


درست می گویید، این سینما با توجه به اهدافی که اعلام شده، تا سطح مطلوب خیلی فاصله دارد.


ضمن این که مدیریت های غلط، ناپخته، و سلیقه‌ای هنرمندان زیادی را منزوی کرده، خیلی ها را به ساخت فیلم های سطحی و مبتذل کشانده، خیلی های دیگر را خانه نشین کرده است. صادقانه بگویم، با کمال تأسف، آن چه می بینیم سینمای فرهنگی نیست. من نمی گویم فیلم‌های کمدی ساخته نشود، نه! حرف من این‌ است که باید در کنار فیلم‌های کمدی و سرگرم‌کننده، فیلم های جدّی و هنری هم ساخته شود؛ فیلم هایی که به مسائل اجتماعی روز مردم می پردازد و حتی فیلم های کاملا هنری هم نزد افراد خاصی محبوبیت دارد. باید این گونه فیلم ها نیز ساخته شود. سینما باید خوراک فرهنگی مناسب برای جامعه داشته ‌باشد و سطح نگاه و سلیقه‌ی مر‌دم را ارتقا دهد. در واقع باید فرهنگ‌سازی شود نه آنکه ضد فرهنگ عمل شود…

ما از مدیران کشور جمهوری اسلامی که داعیه دار فرهنگ اسلامی است، چنین توقعی را نداریم.

پس شما برخی از مدیران فرهنگی را مسئول این وضعیت می‌دانید. دلیل این اتهام سنگین چیست؟


چون آنها غالباً هنر را نمی‌فهمند! با دیدگاه‌های تک‌بعدی و غیرحرفه‌ای، هم خلاقیت را کشته‌اند و هم به هنرمندان آسیب زده اند. آن ها را یا به مهاجرت سوق داده اند و یا به ساخت فیلم‌های بی‌کیفیت وادار کرده‌اند، و یا این که به کنج عزلت فرستاده اند.


اما برخی معتقدند همین مدیریت باعث شده سینمای ایران در جشنواره‌ها بدرخشد.


فضای حداکثری، نتیجه ی رفتار مدیریتی است، نه افتخارات سینماگران ایرانی در داخل و خارج از کشور! این افتخارات محصول نبوغ فردی آن هایی است که علی‌رغم سیاست‌های غیر اصولی و متغیر، کار کرده‌اند. ببینید! وقتی برای یک فیلم ساده بارها اصلاحیه می دهند، و گاهی اصلاحیه ها همدیگر را نقض می کنند، و گهگاه اعصاب هنرمند را به هم می ریزند که واقعاً احساس درماندگی می کند! اساساً چگونه می‌توانند ادعای حمایت از سینما داشته باشند؟


راه حل شما چیست؟ آیا راه بهتری سراغ دارید؟


بله! به نظر من، باید پروانه ساخت را حذف کرد. ممیزی باید به حداقل برسد. باید بگذارند تهیه‌کنندگان و کارگردانان با تشخیص خودشان کار کنند. بزرگترین داور، خود مردم هستند، نه برخی مدیران ناآگاه.


این حرف‌ها شبیه به نظام‌های سینمایی لیبرال است. مگر با فرهنگ ما سازگار است؟


مگر مثلاً در ترکیه یا امریکا یا هر کشور دیگری ممیزی نیست؟ حتماً هست! اما خیلی از ممیزی های آنها حرفه‌ای است. اکثر ممیزی های ما سلیقه‌ای است. هر مدیری عوض می شود، سر تا پای ممیزی ها تغییر می کند. مگر کشور قانون ندارد؟! مشکل ما “روحیه کاسب‌کارانه” در بخش قابل توجهی از مدیریت فرهنگی است. بسیاری از مدیران می خواهند سلیقه ی خود را اعمال کنند. این اصلا راه درستی نیست که با بهانه های غیر اصولی جلوی کار و تلاش دیگران را بگیریم. البته که اگر راه را باز بگذارند، سینمای ایران قدرت رقابت با خیلی از کشورها و حداقل ترکیه و کره را دارد.


و اگر این روند ادامه پیدا کند؟…


اگر همین روال را ادامه بدهند، نه تنها سینما، که کل فرهنگ عمومی آسیب خواهد دید. سینما آینه جامعه است. وقتی این آینه مخدوش باشد، تصویر ما هم مخدوش خواهد شد.


خیلی عالی… و سخن پایانی؟


تا وقتی اغلب مدیران فرهنگی ما از سینما فقط “فیلم های گرانقیمت” یا “کمدی‌های مبتذل” را می‌فهمند، نباید انتظار معجزه داشته باشیم. بزرگترین ضربه را کسانی می‌زنند که داعیه فرهنگ‌داری دارند، اما در عمل جز محدودیت و کوتاه نظری چیزی ارائه نمی‌دهند.


از این که در پاسخ به پرسش‌های مستقیم و بدون تعارف ما، پاسخ‌های صریح دادید و سعی کردید تا همراه با جسارت و شجاعت همه جوانب موضوع را مورد بررسی قرار بدهید، سپاسگزارم.


من هم از شما که این فرصت را در اختیارم قرار دادید، متشکرم.

خسرو شکیبایی‌ها و ملاقلی‌پورها باز هم پیدا می شوند؟

مهدی بنارش، کارشناس رسانه و فیلمساز متولد ۱۳۶۳ تهران، از سیزده سالگی با الهام از پدرش وارد عرصه سینما شد. فعالیت حرفه‌ای او با تدوین آغاز شد و با کسب تجربه در پشت صحنه، به مهارت در تصویربرداری و تدوین دست یافت. از آثار شاخص او می‌توان به مستندهای اجتماعی چون «دکان‌های کاغذی»، «ساعت به وقت اتیسم» و «حماسه‌سازان» اشاره کرد. وی علاوه بر تولید محتوای تبلیغاتی و تجاری، تهیه‌کنندگی آثاری مانند «من آشغال نبودم» و «رد پا» را نیز بر عهده داشته است. بنارش در برگزاری چهار دوره جشنواره «پاک‌کن» مشارکت داشته و اخیراً به عنوان داور بخش «تجلی اراده ملی» در جشنواره فیلم فجر فعالیت کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای بنارش، شما جایی گفته­اید سینمای ایران پس از چهار دهه نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد. این ادعای سنگینی است. مگر نه اینکه سینمای ما در همین دوره هم در جشنواره‌های جهانی درخشیده و هم در داخل کشور مخاطبان خود را داشته است؟

ببینید، من منکر دستاوردها نیستم. اما باید پرسید: آیا این موفقیت‌ها سیستماتیک بوده یا مقطعی؟ مشکل اصلی ما این است که نتوانسته‌ایم یک اکوسیستم پایدار ایجاد کنیم. بله، گاهی الماس‌هایی داریم که می‌درخشند، اما این کافی نیست. سینمای حرفه‌ای نیاز به زنجیره‌ای از عوامل دارد که متأسفانه بسیاری از حلقه‌های این زنجیره در ایران ضعیف هستند.

به ضعف سیستماتیک اشاره کردید. دقیقاً کدام بخش‌ها را مشکل‌دار می‌دانید؟

از پایه شروع کنیم: سیستم آموزش سینمایی ما دچار نقص‌های جدی است. بسیاری از بازیگران امروز ما حتی دوره‌های حرفه‌ای بازیگری را نگذرانده‌اند. در بخش فیلمنامه‌نویسی، ما از ادبیات غنی خودمان بهره نمی‌بریم. در بخش تولید، سیستم حمایتی ناپایدار است. و در بخش پخش، توزیع ناعادلانه داریم.

برخی معتقدند محدودیت‌ها و ممیزی‌ها عامل اصلی این مشکلات است. شما موافقید؟

نه به این سادگی‌ها. ممیزی بخشی از مشکل است، اما همه آن نیست. به نظر من بزرگ‌ترین مشکل ما “فرهنگ سینمایی” است. ما هنوز به سینما به عنوان یک صنعت جدی نگاه نمی‌کنیم. تهیه‌کنندگان ما ریسک‌پذیر نیستند. مدیران ما برنامه‌ریزی بلندمدت ندارند. مخاطبان ما به دلیل شرایط موجود انتظارات پایینی دارند.

پس راه حل شما چیست؟ چگونه می‌توان این چرخه معیوب را شکست؟

اولاً باید از پایه شروع کنیم: آموزش حرفه‌ای در تمام رشته‌های سینمایی. ثانیاً نیاز به یک سیستم حمایتی شفاف و غیرسلیقه‌ای داریم. ثالثاً باید به مخاطب احترام بگذاریم و ذائقه‌اش را دست کم نگیریم. و مهم‌تر از همه، باید بین تمام اجزای این صنعت – از فیلمساز تا نمایش‌دهنده – هماهنگی ایجاد کنیم.

آیا شما به آینده سینمای ایران امیدوارید؟

اگر بخواهیم صادق باشیم، در کوتاه‌مدت خیر. اما اگر اصلاحات ساختاری را شروع کنیم، در بلندمدت قطعاً بله. ما استعدادهای درخشانی داریم که اگر در مسیر درست هدایت شوند، می‌توانند معجزه کنند. اما این “اگر” بزرگ است…

سپاسگزارم از این گفتگوی صریح و سازنده.

من هم از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگوها گامی هرچند کوچک در جهت بهبود باشد.

سجاد نوروزی؛ مسئله امروز سینما «ممیزی» و «صنف‌بازی»‌ نیست!

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به گزارش ایسنا؛ سجاد نوروزی مدیر سینما «آزادی» که طی هفت نوبت میزبان برگزاری سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» بود، درباره این نشست‌ها توضیح داد: این قبیل نشست‌ها در واقع حلقه مفقوده بحث‌های تئوریک و نظری در سینمای ایران است. آنچه در طول این سال‌ها در سینمای ایران جا افتاده، نوعی عمل‌گرایی کور است. گویی همه عندالاقتضا شرایط هر روز را می‌بینند و براساس همان تحلیل می‌کنند و نسخه می‌پیچند! اگر شرایط روز تغییر کند، تحلیل‌های ما درباره شرایط سینمای ایران هم به کل دگرگون می‌شود و نسخه‌های دیگری می‌پیچیم!

وی گفت:این چرخه معیوب نزدیک به سه دهه در سینمای ایران ادامه داشته است و هیچ‌گاه نتوانسته‌ایم به پرسش‌های ماهیتی و معرفت‌شناسانه درباره وضعیت سینمای ایران برسیم تا بعد بتوانیم به پاسخ‌هایی متقن برسیم و براساس همین پاسخ‌ها نقشه رشد و توسعه برای سینما طراحی کنیم. هیچ‌وقت این اتفاق رخ نداده است. هم صنوف ما اینگونه عمل کرده‌اند و هم بخش‌های دولتی و حاکمیتی.


نوروزی با اشاره به نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» ادامه داد: خوبی این قبیل نشست‌ها این بود که در آن‌ها از یک راه طی‌شده صحبت شد. بالاخره مشخص است بعد از ۴۰ سال امروز سینمای ایران کجا ایستاده و باید بدانیم چه راهی طی شده تا به این جایگاه برسیم. چگونه می‌خواهیم در آینده به رشد و توسعه برسیم؟ مهمترین پرسشی که امروز پیش روی سینمای ایران قرار دارد، نه مسئله ممیزی است، نه مسئله صنف‌بازی است و نه مسئله اختیارات دولت در سینما؛ مسئله اصلی سینمای ایران پاسخ به این پرسش است که ما چگونه قرار است به توسعه برسیم؟


وی افزود: اگر سینمای ایران می‌خواهد به این پرسش، پاسخ بدهد، یکی از راه‌های آن آسیب‌شناسی گذشته است. اگر برخی از دوستان پیشکسوت در سینمای ایران، همواره به نقش دولت‌ها طی این ۴۰ سال در سینما انتقاد داشته و دارند، بالاخره باید نقش صنوف را هم ارزیابی کنند. برخی از ماجرای درس گذشتن از گذشته، این است که بپرسیم صنوف ما در این ۴۰ سال چه کرده‌اند؟


این مدیر سینما ادامه داد: شما در سینمای هالیود شاهد هستید که برای ۳ ماه انجمن بازیگران آمریکا دست به اعتصاب زد و به خواسته‌های خود هم رسید. چرا صنوف سینمای ایران چنین کارکردی ندارند؟ البته که نسخه اعتصاب نمی‌خواهیم بپیچیم اما مهم این است که بدانیم رفتار صنفی تعریف خودش را دارد. مگر در سینمای ایران رفتار صنفی داریم؟ تمام سیاست‌هایی که در ۴۰ سال گذشته از جانب وزارت ارشاد و حاکمیت در سینمای ایران اعمال شده، همگی با همراهی و هماهنگی صنوف، در پشت پرده بوده، جالب اینکه وقتی دوره هر دولت تمام شده است، صنوف منتقد سیاست‌ها شده‌اند!


نوروزی درباره حضور افراد با دیدگاه‌های مختلف در نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» هم گفت: گفت‌وگو سنت مفقوده جامعه ماست. رسالت حوزه هنری از سال‌های گذشته همواره همین بوده و به نظرم در زمینه برگزاری این نشست‌ها مأموریت خود را به درستی انجام داده است. توقعی که بنیان‌گذاران حوزه، امام و امروز رهبری از حوزه هنری داشته و دارند، همین است. برگزاری این نشست‌ها توسط سازمان سوره اتفاقی مبارک و فارغ از مرزبندی‌ها در حوزه هنری بود که نشان از رویکردی جدید در این نهاد دارد که به بلوغ خود رسیده است.


وی افزود: اینکه در این نشست‌ها بدون خط‌کشی، آدم‌ها دعوت شدند، اتفاق مهمی بود. هر کسی در این نشست‌ها دیدگاه خود را مطرح کرد و اصلا اینگونه نبود که کسی از طرح دیدگاه‌هایش منع شود. باید دید ما چارچوب نقد را چگونه تعریف می‌کنیم؟ لااقل ما در حوزه هنری شاهد چنین بنایی نیستیم که بخواهیم باب نقد را ببندیم.


این کارشناس سینما تأکید کرد: یکی از نکات جالب در این نشست‌ها فصل مشترک انتقادها نسبت به دهه ۶۰ بود. همه طیف‌ها و همه دیدگاه‌ها نسبت به سیاست‌های جناب انوار و بهشتی نقد داشتند. دوستانی که در این نشست‌ها به آن دوران نقد داشتند شاید در دوره‌ای به جناح سیاسی بهشتی و انوار نزدیک بوده و به آن رای هم داده باشند اما وقتی فضای گفت‌وگوی واقعی شکل می‌گیرد، همه راحت موضع‌گیری می‌کنند.


نوروزی درباره وضعیت این روزهای مدیریت سینما گفت: وضعیت امروز سینمای ایران را من از دوره‌های قبل جدا نمی‌دانم. نه صنوف ما رشد کمی و کیفی در این سال‌ها داشته‌اند و نه سیاست‌های حاکمیتی ما تغییری داشته است. با وجود آنکه از نظر فروش فیلم‌ها شاهد پررونق‌ترین دوران تاریخ سینما هستیم و از نظر اقتصادی هیچ‌گاه چنین شرایطی را تجربه نکرده‌ایم اما در عین حال انتقاداتی هم به این دوره وارد است. در کل باید به این مرحله برسیم که بدانیم «نقد» یک چیز تزئینی نیست.

وی افزود: نقد بخشی از حیات مدنی بشر امروز است که بخش مهم آن هم محسوب می‌شود. امام خمینی(ره) هم جایی گفته‌اند که نقد، ولو به‌صورت تخطئه، از الطاف الهی است. این نگاه بنیان‌گذار انقلاب است که در ساحت‌های مختلف سیاسی و اقتصادی هم می‌تواند معنا پیدا کند اما دیگر در حوزه‌ای مانند سینما، خیلی تنگ‌نظری است اگر بگوییم کسی حرف نزند. کمااینکه چند وقت پیش آقای خزاعی روبه‌روی فریدون جیرانی نشست و بحث داغی هم داشتند، آیا اتفاقی افتاد و آسمان به زمین آمد؟


این کارشناس سینما گفت: هر چه فضای شفافیت و گفت‌وگو بیشتر شود، ما بیشتر به سمت توسعه حرکت می‌کنیم. در فضای بسته، هیچ رشد و توسعه‌ای برای سینمای ایران اتفاق نخواهد افتاد.


نوروزی درباره دنباله‌دار بودن نشست‌های‌ «برسینمای ایران چه گذشت» هم گفت: این نشست‌ها قطعا باید ادامه داشته باشد و ادامه‌دار هم خواهد بود. در همین سینما آزادی هم میزبان دورهای بعدی این نشست‌ها خواهیم بود و سعی داریم آن را به یک پاتوق ثابت برای شکل‌گیری این گفت‌وگوها تبدیل کنیم. این نشست‌ها یک چراغ راه و ضرورتی ویژه برای سینمای ایران است.

خروج از نسخه موبایل