احسان شادمانی کارگردان مستند «داستان ساحل شرقی» که در بخش رقابتی جشنواره مردمی «فیلم عمار» حضور دارد از مسیر سخت تولید این اثر در غزه گفت.
به گزارش سینمای خانگی، احسان شادمانی کارشناس ارشد مدیریت رسانه که از سال ۹۰ در حوزه مستندسازی فعالیت دارد در چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار با مستند «داستان ساحل شرقی» در بخش رقابتی این رویداد حاضر است. وی در گفتوگو با مهر، با اشاره به شکل گیری ایده این مستند گفت: براساس مستند قبلی که با عنوان «مادر اسرائیل» ساخته بودم و در آن پژوهشی جامع درباره موضوع غزه انجام دادیم، آرام آرام توانستیم تیمهایی برای تصویربرداری و تولید داخل غزه شناسایی کنیم که در نهایت به ایده کار «داستان ساحل شرقی» رسیدیم.
وی با تاکید بر اینکه تصمیم بر این شد تا براساس خرده روایتها مستندی از زندگی مردم غزه ساخته شود، ادامه داد: تلاش کردیم در این مستند برخلاف گزارشهای خبری و کلیپهای متداول در کشور که تصویری نظامی و پادگانی از غزه به نمایش میگذارند، روایت زندگی مردم را نشان دهیم و بگویم مردم در عین زندگی خود در حال مقاومت هستند. در این پروژه تعمدا افراد را در سطح تیپ روایت کردیم و با این خرده روایتها تلاش کردیم بگوییم اهالی غزه، اسرائیل را به زندانی بزرگ بدل کرده اند.این مستند برخلاف گزارشهای خبری و کلیپهای متداول در کشور که تصویری نظامی و پادگانی از غزه به نمایش میگذارند، روایت زندگی مردم را نشان میدهد تا بگویم مردم در عین زندگی خود در حال مقاومت هستند
این کارگردان با اشاره به اینکه مستند با پژوهش و پایش حول ۱۰ شخصیت در غزه شکل گرفت، عنوان کرد :۱۰ شخصیت نظیر، فردی که دوچرخه سوار است، فردی که کتاب آشپزی نوشته است، فردی که بافنده است و قبلاً دستگاه بافندگی را از ایران و ترکیه تهیه کرده است و سایر افرادی که از شخصیتهای شناخته شده غزه هستند، محور این مستند قرار دارند و تیم تولید در غزه با تصویربرداری از لوکیشنها با ما در ارتباط بود و به صورت آنلاین نحوه تصویربرداری و سوالات را هماهنگ و کارگردانی میکردیم.
وی با تشکر از همکاری و حمایت خالد قدامی مسؤول دفتر حماس در ایران و ناصر ابوشریف رئیس دفتر جهاد اسلامی، گفت: با حمایت و همراهی این ۲ نفر توانستیم از شهرداری غزه، اداره بنادر غزه و سایر مراکز که نیاز به تصویربرداری در آنها داشتیم مجوزهای لازم را دریافت کنیم.
این مستندساز با اشاره به چالشهای تهیه این مستند از راه دور، افزود: ما توانستیم تصویربردارانی را در غزه پیدا کنیم، اما این تصویربرداران تجربه فعالیت خبری با این سرت های کوتاه داشتند که خبری بود و از فضای مستند فاصله داشت، از این رو در گام اول تلاش کردیم تا تصویربرداران قابهای مناسبی برای مستند تهیه کنند. از دیگر چالشهای این مستند تفاوتهای فرهنگی و زاویه نگاه بود و انتقال این تصاویر به ایران هم به سختی محقق شد. باتوجه به اینکه امکان آپلود فایلها از غزه وجود نداشت یک هارد از مرز رفح غزه خارج شد و با گذر از چندین کشور و دست به دست شدن بین افراد مختلف به ایران رسید.
انتقال این تصاویر به ایران هم به سختی محقق شد و باتوجه به اینکه امکان آپلود فایلها از غزه وجود نداشت یک هارد از مرز رفح غزه خارج شد و با گذر از چندین کشور و دست به دست شدن بین افراد مختلف به ایران رسید.شادمانی با اشاره به اینکه «ساحل شرقی» از زبان افراد مختلف جریان داشتن زندگی در غزه را نشان میدهد، گفت: خانم رولا قشاوی که کیک پز است و کتاب او ۷۰۰ سال دستور پختهای مختلف کنعانی را شامل میشود خود سندی بر حضور فلسطینیان در این منطقه است یا فدا الدالی که عضو تیم دوچرخه سواری فلسطین است و از سال ۲۰۱۸ در راهپیمایی بازگشت هدف تک تیرانداز قرار گرفته و یک پای خود را از دست داده داست.
وی با تاکید بر اینکه قبرستان متجاوزان برای اولین بار در این مستند نمایش داده شده است که نمایانگر شکست نیروهای انگلیسی برای تصرف غزه در خلال جنگ جهانی است و اهالی غزه این منطقه را به گورستان ۴۰۰۰ سرباز انگلیسی تبدیل کرده اند، یادآور شد: اولین بار است که این قبرستان و فضای داخل آن توسط دوربین روایت میشود.
مستند «داستان ساحل شرقی» که توسط تصویربرداران داخل غزه فیلمبرداری و به صورت از راه دور کارگردانی شده است به زندگی جاری مردم غزه و روایت مقاومت آنها در قلب زندگی میپردازد.
سایر عوامل این مستند عبارتند از تهیه کننده: محمدهادی نعمتی، تدوین: فاطمه توسلی نژاد، موسیقی: علی گرگین، تولید: باسل ابوحسان، تصویر: حامد الشوبکی.
مراسم اختتامیه چهاردهمین جشنواره فیلم «عمار» دقایقی پیش در سالن اندیشه حوزه هنری آغاز شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا،، مراسم اختتامیه چهاردهمین جشنواره فیلم «عمار» به دبیری سهیل اسعد شامگاه ۲۹ دیماه با پخش آیاتی چند از کلامالله مجید و سرود جمهوری اسلامی ایران در سالن اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
اجرای این مراسم را محمدرضا باقری برعهده داشت. سپس از سید حسین حسینی آزاد سوژه یکی از مستندها قدردانی شد.
حسینی آزاد گفت: من از روستای چناران شهرستان نیشابور هستم. من از سال ۴۴ در خانه مستضعف زندگی کردم و از سال ۴۴ در خط ولایت بودم. از اولین دستور امام مسئول شورا و پایگاه بسیج شدم. ۱۴۴۱ این پایگاه نیرو داشت این روستا ۱۷ شهید داده است. وقتی تصمیم گرفتم ازدواج کنم دیدیم شرایط سخت است و تصمیم گرفتم به کسانی که دوست دارند ازدواج کنند کمک کنم و خدا یاری داد که این کار را کنم. من وصیت کردم در روستای چناران در کنار شهیدان دفن شوم.
وی افزود: سن ازدواج دختران و پسران بالا میرود و از مسئولان میخواهم شرایط ازدواج آنها را فراهم کنند. دولت باید فکری به حال آنها کنند من در یک روستای ۵۰۰ خانواری شاهد این شرایط هستم و شما ببینید در کل کشور وضعیت به چه شکل است از مجلس میخواهم فکری به حال جوانان کنند که به دلیل نداشتن خانه و وسایل زندگی در خانه ماندهاند از مسئولان میخواهم که این موضوع را رفع کنند.
در ادامه خانواده مسعود علیمحمدی دانشمند هستهای روی صحنه آمدند و نشان استقلال را به حسینی آزاد سوژه مستند «آقای شورا» تقدیم کردند.
سپس جایزه ویژه موزاییک مرگ بر آمریکا توسط خانواده حسین اجاقی شهید مدافع امنیت به علی عارضی کارگردان «رقصنده با گرگ» اهدا شد.
عارضی در این بخش گفت: جا دارد از تیم سازنده این اثر؛ بچههای موسسه شهید آوینی تشکر کنم در محضر خانواده شهدا هستیم و خواستم این نکته را بگویم که ما فرزندان خود را برای مبارزه با استکبار و ادامهدهنده راه فرزندان شما تربیت میکنیم.
سپس جوایز بخش آرمان روحالله، ملت قهرمان، تاریخ فرهنگی و دفاع مقدس اهدا شد.
لوح افتخار آرمان روحالله به «مکرون» به کارگردانی سجاد رضازاده رسید. لوح افتخار دیگر این بخش به «فراخوان خونین» به کارگردانی حسین پالیزدار اهدا شد. همچنین لوح افتخار دستاورد پژوهشی این بخش به «گزارش کلانربرگ» به پژوهش مهدی پورصفا تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش ملت قهرمان به «داستان بارانی» به کارگردانی حسین نژادموسی اهدا شد. فانوس این بخش به «سرکش» به کارگردانی سجاد سلیمانخانی رسید.
لوح افتخار بخش تاریخ فرهنگی و دفاع مقدس هم به «عیدوک» به کارگردانی امیر عسگری و «هفت سال اینجا» به کارگردانی سیدمصطفی سیدالحسینی تعلق گرفت. فانوس این بخش به «آخرین زنگی زمان» به کارگردانی مهرداد خاکی اهدا شد.
در بخش دیگر از این مراسم پاسداشت سید محمد جوزی پیشکسوت تاریخ شفاهی دفاع مقدس با حضور خانواده شهدا برگزار شد.
جوزی در این بخش با معرفی حاضرانی که روی صحنه حضور داشتند گفت: آقای مجیدپور وقتی ۱۵ سال داشت در دفاع مقدس حضور داشت و منزل او حالا به یک موزه دیدنی در ونک تبدیل شده است. سردار هادی فرمانده گردان المهدی و جانباز است. سردار دلیلی برادر سه شهید است، پدر شهید مسلم فراهانی هم در اینجا حضور دارد. مادر مسلم میگفت وقتی مسلم میخواست به جبهه برود به من گفت من یک روز به آسایشگاه کهریزک میروم و به سالمندان کمک میکنم پس وقتی شهید شدم این کار را به جای من کنید. اولین چیزی که از خانواده این شهید دیدم این بود که تولد شهید را بر سر مزارش جشن میگرفتند.
سردار هادی در ادامه گفت: جوزی را به شما معرفی میکنم او در کربلای ۵ جوانی خوش سیما بود، وقتی به گردان ما آمد فهمیدم او همه هستی خود را در مسیر ولایت گذاشته است. در کربلای ۵ و کربلای ۴ و کربلای ۸ وقتی به او اشاره میکردم او با سر به سینه دشمن میرفت. باید بگویم در عملیات کربلای ۵ آنقدر ساعت عملیات به تاخیر افتاد که عملیات ساعت ۱۲ ظهر آغاز شد در این زمان یکی از رزمندگان گفت نماز را بخوانیم بعد به عملیات برویم که به او گفتم نماز را شکسته در راه میخوانیم حالا دوست دارم همه هستی خود را بدهم و حال آن نماز را داشته باشم.
وی در ادامه گفت: آن روز بچهها را به گلوله بستند و شهدا را یک یک انتخاب کرده بودند. مادران شهدا میگویم که فکر نکنید بچههایتان همینطور گلوله خوردند بلکه آنها تک تک انتخاب شده بودند باید بگویم وقتی از عملیات بیرون آمدم دیدم خبرنگاری به دنبالم میآید. آن خبرنگار گفت کلاهت را با من عوض کن. من با عصبانیت کلاهم را به او دادم. او گفت کلاه را نگاه کن و وقتی به کلاه نگاه کردم دیدم سوراخ سوراخ شده است اما من برای شهادت انتخاب نشده بودم. به گفته حاج قاسم باید شهید باشیم تا به شهادت برسیم. آقای جوزی دوربین به دست آن روز هرکجا رفت همه چیز را ثبت کرد.
پس از پخش کلیپی از سیدمحمد جوزی و اجرای قطعه «صبح فردا» توسط غلامرضا صنعتگر، از این هنرمند قدردانی شد.
در بخش دیگر از این مراسم از دکتر عطارودی استاد دانشگاه شریف با حضور خانواده شهید شهریاری قدردانی شد. در این بخش نشان استقلال منقش به تصویر شهید شهریاری به او اهدا شد.
سپس عطارودی بیان کرد: واقعیت این است که غافلگیر شدم چون من برای این اتفاق اینجا نبودم بلکه داور بودم و در اینجا حضور پیدا کردم. اینجا خانواده معظم شهدا حضور دارند و بنده چیزی برای گفتن ندارم ولی به اقتضای کار خودم چند کلمهای میگویم.
وی با بغض گفت: همیشه شهدا و خانواده آنها را تاج سر خودمان میدانیم.
عطارودی درباره دستگیریاش توسط آمریکا اظهار کرد: کار آنها خیلی دقیق بود و اینطور نبود که تصادفا یک استاد را گرفته باشند من چندین سال بود که به آمریکا رفت و آمد میکردم و در کنفرانسها حضور داشتم اما آنچه آنها را ناراحت کرده این بود که به تکنولوژی میکروالکترونیک دست یافته بودیم. الان نبرد بزرگ آمریکا و چین به عنوان دو ابر قدرت بر سر صنایع چیپ است.
وی افزود: آمریکاییها متوجه شده بودند که من در صنعت چیپ تکنولوژی موفق شدم و توانستم آن را تبدیل به صنعت کنم، به گونهای که جوانان مشغول به کار شوند و مهاجرت کنند نه به خاطر تحقیقاتم و نه به خاطر انتقال تکنولوژی من را نگرفته بودند، من ۳۵ سال به آمریکا رفت و آمد داشتم ولی وقتی دیدند داریم در ایران این صنعت را اقتصادی میکنیم، از آن پول درمی آوریم و جوانان مشغول به کار میشوند میخواستند جلوی این کار را بگیرند و با دستگیری بنده چندین سال این کار را به عقب انداختند و به نتیجهای که میخواستند رسیدند.
عطارودی ادامه داد: اگر این اتفاق نمیافتاد حالا هزاران نفر از جوانان و نخبههای این مملکت مشغول به کار بودند. وقتی میخواهید فرزندان خود را تربیت کنید شهید شهریاری و علیمحمدی و… را الگوی خود قرار دهید و حتما به علم و فناوری توجه کنید چون امروز مبارزه دنیا مبارزه صنعت و دانش و فناوری است. حتما بچههای خود را تشویق کنید تا با کیفیت به دنبال علم و صنعت بروند، به این کار همت کنید چون ما حتما باید از علم و فناوری پول درآوریم. بله ما باید دنبال آخرت باشیم اما باید نصیب خود را از دنیا هم ببریم چرا باید همه اقتصاد در دست غربی ها باشد اما چرا ما نباید کشوری باشیم که به لحاظ اقتصادی و فناوری سرآمد کشورهای دیگر باشیم؟
در ادامه بخش دیگری از جوایز اهدا شد.
لوح افتخار بخش مستند جنگ اقتصادی به «ماهی ها پرواز میکنند» به کارگردانی محمد مجیدپور اهدا شد. فانوس این بخش هم به «سوت گلخانه» به کارگردانی معصومه قاسمی و داوود محمدی رسید. همچنین در بخش مستند رویای ایرانی فانوس به «تغییر ماموریت» به کارگردانی سجاد ریاحی رسید. فانوس دیگر به «رویای بزرگ» به کارگردانی احسان مشکور اهدا شد.
مشکور پس از دریافت جایزه گفت: این جایزه خیلی برایم اهمیت دارد، وظیفه خود میدانم که این جایزه را به مدیر بزرگ کشورمان که دو سال و نیم قبل فوت کردند تقدیم کنم؛ به حاج آقا یزدانی خرم.
لوح افتخار بخش جنگ نرم هم به «پیاده روی شهرت» به کارگردانی حسین الهام رسید. لوح افتخار دیگر به «پک آخر؛ راه حل آمریکایی» به کارگردانی لقمان یداللهی تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش نهضت جهانی مستضعفین به «داستان ساحل شرقی» به کارگردانی احسان شادمانی رسید. لوح افتخار پژوهشی این بخش هم به «میراث سمی» به پژوهشگری علیرضا حسنی اهدا شد. فانوس این بخش هم به «داستانهای فوتبال» به کارگردانی مهدی افضلزاده تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش نظم نوین جهانی به «جنگ سردتر» به کارگردانی سیامک مختاری رسید. فانوس این بخش به «قاعده بازی» ساخته حسین وزیرزاده رسید. همچنین در این بخش با حضور سه فعال یمنی جایزه ویژه «خنجر یمنی» به حسن وزیرزاده اهدا شد.
وزیرزاده پس از دریافت جایزهاش بیان کرد: یک سری از عزیزان دنیایی را که در آن هستیم، با شهر بازی اشتباه گرفتهاند! اما دنیای ما جنگل است و اگر چوب شما کنار دستتان نباشد هر لحظه باید منتظر باشید یک حیوان وحشی به شما حمله کند.
در ادامه جایزهای هم به سفیر بولیوی اهدا شد.
سپس سفیر بولیوی هم عنوان کرد: خوشحالم که در این مراسم در خدمت خانواده شهدا و حاضران هستم. من همیشه این جایزه را که نماد مقاومت است، با خودم همراه خواهم داشت همچنین از همراهان یمنی که در راستای آرمان فلسطین تلاش میکنند، تشکر میکنم. جایزهای که امروز به من داده شد برای همه مظلومان و کودکان فلسطینی و همه آنهایی است که در فلسطین مقاومت میکنند. بار دیگر تشکر میکنم که از من به عنوان نماینده دولت بولیوی و یکی از همراهان فلسطین دعوت کردید.
در بخش دیگر یاد مرحوم ناصر طهماسب گوینده و دوبلور با پخش کلیپی گرامی داشته شد.
در بخش دیگر از این مراسم با حضور پدر ریحانه سلطانی نژاد؛ دختر کاپشن صورتی و خانواده شهدای کرمان جوایز حافظه ملی بخش اهدا شد.
لوح افتخار بخش حافظه ملی به «آلترناتیو» به کارگردانی محمد صالح نیکنام رسید. لوح افتخار دیگر به «دوئل امجدیه» به کارگردانی محمدرضا یوسفی اهدا شد. فانوس این بخش هم به «جوانمرگ» به کارگردانی سعید فضل زرندی و «ایزو ۱۳۶۱» به کارگردانی محمدرضا میراضی تعلق گرفت.
میراضی پس از دریافت جایزه گفت: چند سال پیش در جشنوارهای یکی از کارگردانان برگزیده گفت دیگر نمیگذارم از جلوی دوربین که نه از پشت دوربین هم پلیس رد شود اما «ایزو ۱۳۶۱» تنها یک صفحه از تاریخ پلیس انقلاب اسلامی است مادر شهید طالب طاهری در تهران در آیسییو است یقین دارم بخشی از بلایایی که از سر کشور رد میشود به خاطر قلب ایشان است. این جایزه را به همه سبزپوشان نیروی انتظامی کشورمان اهدا میکنم.
لوح افتخار بخش نقد درون گفتمانی به «لاتارینو» به کارگردانی مجید رستگار اهدا شد.
فانوس این بخش به به اثر «هُمیجان» به کارگردانی حمیدرضا بهوندی و «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچکزاده رسید.
سپس یادبود پروانه معصومی بازیگر کشورمان که چندی پیش به دلیل بیماری دار فانی را وداع گفت، برگزار شد.
در این بخش لوح یادبود به نیما معصومی فرزند مرحومه پروانه معصومی توسط مادرشهیدان شاهآبادی (ننه علی) اهدا شد.
لوح افتخار بخش تیزر فرهنگی به «پیرمرد و دریا» به کارگردانی قاسم خسروی رسید. فانوس این بخش به «انگشتر» به کارگردانی محمدحسین عباسی تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش داستانی به «اذان صبح به افق یزد» به کارگردانی زهره صباغیان و «شورشی» به کارگردانی علی سلمانی رسید. فانوس این بخش به «خوانا بنویسید» به کارگردانی مرتضی علیزاده تعلق گرفت.
لوح افتخار بخش سریال به «سوران» به کارگردانی سروش محمدزاده رسید. فانوس دستاورد هنری به محمدرضا شجاعی مدیر هنری سریال «سوران» اهدا شد.
لوح افتخار دستاورد هنری بخش داستانی بلند به «ایلیا جستجوی قهرمان» به کارگردانی سیدعلی موسوی نژاد رسید. فانوس کارگردانی این بخش به مصلحت به کارگردانی حسین دارابی رسید. یامینپور به نیابت از دارابی این جایزه را دریافت کرد.
یامینپور پس از دریافت جایزه گفت: این جایزه را به شهدای غزه و حادثه کرمان تقدیم میکنیم
نشان شهید سیاح طاهری اکران کننده مردمی با حضور همسر این شهید به محمد جورکش نماینده ستاد اکران مردمی جشنواره عمار در استان اصفهان اهدا شد.
همسر این شهید گفت: در این فضای معنوی حضور شهدا حس میشود و روح مستندها حضور شهدا را نشان میدهد امیدوارم شهدا ما را یاد کنند. امیدوارم در این عرصه راه شهدا چون فانوسی به مسیر همه ما نور دهد.
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که در این دوره شاهد تنوع تولیدات و فراهم شدن شرایط برای حضور هنرمندان جوان بودیم.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار پس از ۷ روز برنامه متنوع و فشرده در قالب اکران مستند، فیلم کوتاه، نماهنگ در کنار کارگاه های تخصصی و نشست های خبری روز پایانی خود را سپری میکند.
این رویداد فرهنگی و هنری چهاردهمین دوره خود را در غیاب پدر معنوی جشنواره، حاج نادر طالب زاده پشت سر گذاشت در حالی که این رویداد به عنوان یکی از یادگارهای آن مرحوم مجاهد بر جای مانده است.
جشنواره مردمی فیلم عمار که با هدف تقویت گفتمان و صدای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شکل گرفت تا امروز شبکه مردمی پخش و اکران بینظیری در سطح کشور داشته است و توانسته به محفلی برای فعالیت فیلمسازان جبهه انقلاب تبدیل شود و بازنمای تصویری متفاوت از فرهنگ و هنر مردمی و اسلامی این سرزمین باشد و تاکنون فیلمسازان و فعالان هنری قابل توجهی از دریچه این جشنواره به عرصه هنر و فرهنگ معرفی کرده است.
همبستگی با فلسطین در نظم نوین جهانی
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار برخلاف رسم سنوات قبلی ۹ دی برگزار نشد و در راستای بزرگداشت و همدردی با مردم فلسطین، این دوره از جشنواره با تمرکز بر ۲ محور اصلی فلسطین و نظم نوین جهانی ۲۱ دی ماه در محل سینما فلسطین افتتاح شده و ۲۹ دی ماه همزمان با سالروز بزرگداشت روز غزه به ایستگاه پایانی میرسد.
عمار، میدان هنرمندان جوان
حضور کارگردان های فیلم اولی و تولید کنندگان جوان با آثاری با کیفیت در بخش رقابت چهاردهمین جشنواره عمار نشان داد این جشنواره همچنان کنشگری فعال و میدانی موثر برای معرفی فیلمسازان دغدغه مند و جوان به شما میرود و امید است با اتخاذ تدابیر لازم در اهدای جوایز، هنرمندان جوان در رقابت با آثار دارای حمایت های مالی جدی، مورد کم لطفی قرار نگیرند.
نشست های تخصصی
نشست های تخصصی این دوره از جشنواره عمار نیز میزبان شخصیت های مختلف هنری، فرهنگی، سیاسی، طنزپرداز و … از محمدحسین لطیفی تا محمدرضا شهبازی بود. این نشستها با موضوعات مختلفی از جمله جنگ روایت ها، نئورئالیسم، جمهوریت، اقتباس سینمایی برگزار شد که به عنوان نمونه انتقادات صریح لطیفی از عملکرد مدیریت فرهنگی و رسانه ملی را می توانید اینجا بخوانید.
تنوع تولیدات در عین تکثر قالبها
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار علاوه برآنکه آثار مستند و فیلم کوتاه را در برنامه اکران و رقابت قرار داده است؛ برنامه های تلویزیونی، آثار کودک ونوجوان، نماهنگ، تولیدات «فلسطین ما» و تولیدات فضای مجازی را نیز به رقابت گذاشته و از آثار برگزیده تقدیر کرده است.
منتخب تولیدات جشنوارهای تا رونمایی از آثار برای اولین بار
اگر به هر دلیلی از تماشای آثار جشنواره های فیلم ۱۰۰، «سینماحقیقت» و فیلم کوتاه بازمانده اید، می توانید منتخبی از آثار این رویدادهای سینمایی را در جشنواره مردمی فیلم عمار ببینید. همچنین در این دوره از جشنواره مردمی فیلم عمار شاهد حضور آثار کوتاه و مستند در مضامین و ژانرهای متنوع هستیم که بخشی از این آثار برای اولین بار در این جشنواره معرفی و رونمایی شدند به عنوان مثال تنها در بخش مستند چهاردهمین جشنواره عمار شاهد حضور آثار متنوعی با مضامین طبیعت و محیط زیست، مقاومت، امیدآفرین، حرکت و تلاش های جهادی، وقایع و اعتراضات سال گذشته، شهدای ترور، تاریخی و … هستیم.
در ادامه به معرفی برخی از این آثار میپردازیم:
«عیدوک»؛ برنده جایزه سرباز وطن از هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است که به ماجرای برخورد حاج قاسم با بزرگترین دشمن خود و اشرار کرمان میپردازد.
«می ۱۹۶۸»، مستندی که با بهره گیری از پژوهش و تصاویر آرشیوی به مرور اعتراضات دانشجویی فرانسه با رویکرد عبرت از تاریخ میپردازد.
«مقدس نما»، این مستند با مرور فعالیت های انجمن حجتیه در اوایل شکلگیری انقلاب اسلامی به معرفی الگوی اسلام سیاسی میپردازد.
«میراب»، مستندی که به بررسی چالش حقابه هیرمند پرداخته و با مرور معاهده هیرمند بین ایران و افغانستان در زمان امیرعباس هویدا به ارایه راهکار برای حل این بحران توجه دارد.
«من محمدحسن را دوست دارم»، مستندی که به ماجرای محمدحسن لبنانی می پردازد که شفای بیماری سرطان را از امام رضا (ع) گرفت و بدون دیدن دوقلوهایش در نبرد با داعش شهید شد.
«عملیات آژاکس»، در این مستند با مرور وقایع ملی شدن صنعت نفت و نقش آفرینی زاهدی در برکناری مصدق حوادث تاریخی تا وقوع انقلاب اسلامی مرور میشود.
«حیاتیتر از غذا»، فیلمی کوتاه که به داستان ۴ دختر اسیر در زندان الرشید عراق و تلاش آن ها برای ثبت اسامی خود در صلیب سرخ میپردازد.
«رزیدنت»، برنده جایزه ویژه دبیر جشنواره از هفدهمین جشنواره مستند «سینماحقیقت» که با مرور قانون نظام پزشکی در دهه ۷۰ به مشکلات رزیدنت ها در بیمارستان ها اشاره دارد.
«سربه مهر»، این مستند روایتگر ماجرای معلم هنری است که در زیارت حرم شاهچراغ در حادثه تروریستی به شهادت میرسد.
«پشت صحنه»، این مستند از زاویه دیدی متفاوت و از منظر هنر و سینما مقاومت مردم فلسطین از یوم النکبته تا امروز را مرور می کند.
«درخت جان، سرو نقره ای»، این مستند به تلاش های یک فعال محیط زیست و ایجاد درختستان سرو نقره ای می پردازد.
«مردی با کیف قرمز»، در این مستند یالماز شاخت مردی که آلمان را پس از جنگ جهانی اول از مشکلات اقتصادی نجات داده است به دعوت مصدق به تهران می آید اما کودتای ۲۸ مرداد مانع از کمک او به ایران میشود.
«دوئل امجدیه»، به بررسی بازی تیم تاج و اسراییل پرداخته و در حالی که مردم از پیروزی ایران خوشحال هستند، بحرین از ایران جدا میشود.
«ساحل شرقی»، مستندی متفاوت با تصویربرداری از داخل غزه و روایت مقاومت مردم غزه در جریان زندگی.
«شورشی»، فیلمی کوتاه که به تجاوز سربازان صهیونیسم می پردازد. آنها به خانهای برای یافتن یک شورشی میروند، حال آنکه تنها یک پسر بچه نوجوان را دستگیر میکنند.
«فراخوان خونین»، مستندی با سوژه ای حساس است که با بررسی جز به جز وقایع از ماجرای کشته شدن کیان پیرفلک کودک کشته شده در اغتشاشات ایذه پرده بر میدارد.
«کدهای سیاه»، روایتی آمریکایی از ماجرایی ۴۴۴ روز گروگانگیری جاسوسان سفارت آمریکا در ایران.
«قاعده بازی»، مستندی با محور مقاومت مردم یمن که از نامزدهای جایزه ویژه «خنجر یمنی» این دوره از جشنواره محسوب میشود.
عدم هماهنگی و ضعف برنامه ریزی
برگزاری همزمان کارگاه های آموزشی با حضور اساتید برجسته همزمان با اکران فیلم ها یا برگزاری نشست های تخصصی کنار سالن اصلی اکران و همزمان با پخش فیلم یا به تعبیر دیگر برگزاری همزمان نشست بررسی فیلم، کارگاه آموزشی و اکران آثار ممکن است سردرگمی برای مخاطبان ایجاد کند و شاید بهتر بود تا با برنامه ریزی مناسب تری این برنامه ها بدون تداخل برگزار میشد تا علاقه مندان بتوانند از همه این ظرفیت ها استفاده کنند.
سیدمصطفی سیدالحسینی کارگردان مستند «هفت سال اینجا» عنوان کرد این مستند روایت یک شهروند عراقی است که به اسارت صدام درآمد.
به گزارش سینمای خانگی، سیدمصطفی سیدالحسینی کارگردان مستند «هفت سال اینجا» از آثار راهیافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»، در گفتوگو با ایرنا، درباره این اثر توضیح داد: این مستند یک اثر نیمهبلند در قالب داکیودرام است که به ماجرای اسارت یک عراقی به دست عراقیها میپردازد. پیشتر با همین مستند در بخش آثار نیمهبلند جشنواره سینماحقیقت هم حضور داشتم که توانست تندیس بهترین کارگردانی به دست آورد و مورد توجه قرار گرفت.
وی درباره جرقه شکلگیری ایده این مستند، ادامه داد: در سال ۹۴ مشغول تولید یک پروژه تاریخ شفاهی درباره اسرای عملیات خیبر بودیم که این مستند در حوزه هنری خراسان جنوبی در حال تولید بود. در این مستند به گفتوگو با برخی از بازماندگان عملیات خیبر میپرداختیم تا خاطرات و روایتهای آنها از این عملیات را ثبت کنیم. در مسیر آن مستند بود که با این سوژه آشنا شدم.
سیدالحسینی ادامه داد: در همان سال ۹۴ یک کار کوتاه با نام «مجنون» درباره این ایده کار کردم که در جشنواره «عمار» همان سال هم حضور داشت و توانست کاندیدای دریافت جایزه هم بشود. از آنجایی که احساس میکردم آن سوژه پتانسیل بالایی دارد و میتوان کار بهتری درباره آن ساخت، دو سال پیش مجدد سراغ آن رفتم و بعد از یک سال کار، مستند «هفت سال اینجا» تولید شد. این سوژه ظرفیت بسیار بالایی برای روایت در قالب یک اثر ویژهتر داشت و تلاش کردم در این مستندداستانی، ابعاد بیشتری از آن را روایت کنم.
این مستندساز در توضیح بیشتر درباره شخصیت محوری مستند خود گفت: این فرد و خانوادهاش از خانوادههای عراقی مخالف رژیم بعث و شخص صدام بودند. پدر خانواده جزو نیروهای مقاومت بود و همکاریهایی هم با حزبالدعوه داشت و کل خانواده هم در این فعالیتها با او همکاری نزدیک داشتند. به همین دلیل فعالیتهای این خانواده زیر ذرهبین استخبارات قرار میگیرد. طی اتفاقی این خانواده متوجه شک نیروهای بعث، نسبت به خودشان میشوند و به همین دلیل تصمیم به فرار به سمت ایران میگیرند. حین فرار یکی از برادران در این خانواده شهید و باقی آنها هم زخمی میشوند.
افزود: وقتی این خانواده به ایران میرسند، هر یک به سمتی میروند و شخصیت اصلی مستند ما، بعد از آموزشهایی که میبیند، در قرارگاه سری نصرت جذب میشود. این همان قرارگاهی است که فرماندهیاش برعهده شهید علی هاشمی بوده است و مسئولیتشان فعالیتهای اطلاعات و شاسایی بود. محصول فعالیت دو ساله این قرارگاه هم منجر به عملیات خیبر میشود. این فرد در عملیات خیبر بهعنوان راهنما با سه گردان همراه میشود و بعد از محاصره، به اسارات عراقیها درمیآید. او دو سال بعد از فرار از عراق، به دست حزب بعث عراق، اسیر میشود.
سیدالحسینی درباره اینکه این شخصیت چه سرنوشتی پس از آزادی و حضور مجدد در ایران پیدا کرد، ادامه داد: این فرد بعد از طی دوران اسارت، اقامت خود در ایران را ادامه میدهد و تا سال ۸۳ که هنوز صدام روی کار بود، در ایران میماند. بعد از سقوط صدام آنها به کشور خود بازمیگردند. در طول دوران حضور در ایران، او جذب سپاه بدر شده بود. وقتی به عراق بازمیگردد، با درجه ستوان دومی، او را به راهنمایی و رانندگی عراق میفرستند. او همچنان هم در راهنمایی و رانندگی کشور عراق مشغول فعالیت است.
این فرد بعد از طی دوران اسارت، اقامت خود در ایران را ادامه میدهد و تا سال ۸۳ که هنوز صدام روی کار بود، در ایران میماند
این مستندساز افزود: این فرد در تمام دوران اسارت خود، هویتش را از نیروهای بعث پنهان نگه داشته بود چرا که اگر متوجه هویت عراقی او میشدند، خانوادهاش را هم اعدام میکردند. به خصوص که در آن سالها حتی برخی ایرانیان هم به او مشکوک بودند و در آن شرایط به هرکسی نمیتوانست اعتماد کند. به همین دلیل او مجبور میشود از اسرای دیگر فاصله بگیرد. بهواسطه رفتارهای عجیب و غریبش، دیگران بیشتر اعتماد خود را نسبت به او از دست میدهند. در عین حال در همان شرایط بیشترین فشار را از سوی نیروهای بعث متحمل میشد.
کارگردان مستند «هفت سال اینجا» با اشاره به اینکه هیچ مصاحبهای در این مستند وجود ندارد، گفت: قالب این اثر داکیودرام یا مستند داستانی است و به همین دلیل تصمیم گرفتیم سراغ مصاحبه نرویم. حتی باوجود دیدار با شخصیت اصلی مستند، با او هم مصاحبهای نداشتیم و برای روایت آن از میزانسنهای تئاتری استفاده کردهایم. در لابهلای روایت برخی تصاویر آرشیوی هم داریم و در مجموع روایت فیلم با ترکیبی از تصاویر تولیدی و آرشیوی، شکل گرفته است.
وی در پایان در تشریح بیشتر ساختار روایی این مستند داستانی، توضیح داد: این مستند سه روای دارد که یکی از آنها شخصیت اصلی است و دو کاراکتر فرعی هم بخشهایی کوتاه از اتفاقات را روایت میکنند. به معنای دیگر بهصورت منولوگ، سه راوی اول شخص داریم که تنها یکی از آنها از زبان شخصیت اصلی صحبت میکند. تلاشم این بود که در روایت این مستند، کاملا داستانگو باشیم و با توجه به ظرفیتهای دراماتیک، قصهای را برای مخاطب تعریف کنیم تا بهواسطه آن در جریان اوج و فرودهایی که کاراکتر اصلی تجربه کرده است، قرار بگیرد.
در میان فهرستی از کنجکاویها، فیلماولیها را میتوان کنجکاویبرانگیزتر به حساب آورد؛ آیا قرار است پدیده اصلی جشنواره، از میان همین پروژههای ناشناخته، متولد شود؟
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، حالا اصطلاح فیلم اولیها نه تنها آن تصورات رایج فیلمهای بیکیفیت را برهم زده که در یک دهه اخیر حتی از کنجکاوبرانگیزترین آثار جشنواره فیلم فجر شده است، جریانی که در یک دهه اخیر شکل ویژهای به خود گرفته و از پس آن فیلمسازان مستعدی همچون سعید روستایی، نیما جاویدی، حسین دارابی، امیرعباس ربیعی، محمدحسین مهدویان، هادی حجازیفر و… به سینمای ایران معرفی شدهاند.
با احیای بخش «نگاه نو» در دوره پیشروی جشنواره فیلم فجر، حالا نگاهها به این جریان معطوف شده است تا ببینیم کدام یک از فیلمسازانش مسیری تازه در سینمای ایران را پیگیری میکنند.
ماجرای فیلمهای اول اما قصه پر فراز و نشیبی دارد، بخشی که از همان سالهای نخست برگزاری جشنواره فیلم فجر اعلام موجودیت کرد و با عنوان فیلمهای آماتوری یاد میشد و البته سهمی در فصل جوایز با عنوان «بهترین فیلم اول» هم برای کارگردانانش داشت.
این روال تا نیمه دهه ۸۰ برقرار بود تا اینکه به بخشی مجزا در نیمه دوم همین دهه تبدیل شد تا ضمن ایجاد فضای رقابتی جدیتر، امکان قضاوت بهتر آنها هم به وجود بیاید. به همین ترتیب در سال ۸۷ و در دوره بیست و هفتم این رویداد عنوان «نگاه نو» به ترکیب جشنواره اضافه شد تا فیلم های اول و دوم کارگردانان مورد داوری قرار بگیرند.
این روند تا سال ۹۴ با عنوان «نگاه نو» و «نوعی نگاه» ادامه داشت اما با ظهور فیلمسازان توانمند که توانسته بودند نگاهها را در کیفیت فیلمسازی و البته ارائه محتواهای جدید به خود جلب کنند، سیاستگذاران جشنواره در تصمیمی تازه ضمن حذف این بخش، امکان رقابت فیلمهای اول را با سایر فیلمسازان فراهم کردند.
این اما همه ماجرای فیلمهای اول نیست، در دوره سی و نهم همزمان با فراگیری بیماری کرونا و با کاهش تولیدات سینمای ایران بار دیگر «نگاه نو» از جشنواره رخت بربست و این مسیر در دو دوره دیگر هم پیگیری شد. در دوره چهل و دوم اما با رسیدن ۵۱ فیلم به دبیرخانه این رویداد که سهمی ۵۰ درصدی از متقاضیان حضور را داشتند، متولیان تصمیم گرفتند تا دوباره «نگاه نو» به بخشهای جشنواره الحاق کنند.
حالا در دوره چهل و دوم، دوازده فیلم در بخش فیلم اولیها به رقابت میپردازند، آثاری که گرچه کارگردانانشان اولین قدم را در سینمای حرفهای برمیدارند اما اسامی شناختهشدهای را در دل خود دارند؛ «آپاراتچی» ساخته قربانعلی طاهرفر، «باغ کیانوش» ساخته رضا کشاورز حداد، «بیبدن» ساخته مرتضی حسینعلیزاده، «پرویزخان» ساخته علی ثقفی، «تمساح خونی» ساخته جواد عزتی، «شکار حلزون» ساخته محسن جسور، «ظاهر» ساخته حسین عامری، «قلب رقه» ساخته خیرالله تقیانیپور، «پرواز ۱۷۵» ساخته محمدحسین حقیقت، «مجنون» ساخته مهدی شامحمدی، «ملکه آلیشون» ساخته ابراهیم نورآورمحمد و «نپتون» ساخته محمدابراهیم غفاریان عنوان ۱۲ فیلمی است که قرار است برای کسب سیمرغ «بهترین فیلم اول» با یکدیگر به رقابت بپردازند.
در این گزارش از پنج زاویه به مرور نکتههای مرتبط با آثار کارگردانان فیلماولی در چهلودومین جشنواره فیلم فجر میپردازیم:
نگاه اول؛ چهرهها
در نخستین دورههای برگزاری جشنواره فیلم فجر، در کنار بخش اصلی که با عنوان «سینمای حرفهای» برگزار میشد، بخشی از فیلمها که بیشتر هم اولین ساخته خالقانشان بودند در بخش «آماتور» مورد قضاوت و داوری قرار میگرفت و این پیشفرض وجود داشت که اساسا «فیلماولیها» هنرمندانی آماتور و ناشناخته هستند. در دورههای بعد اما نه فقط نام این بخش تغییر کرد که نگاه به سینماگران تازهنفس و ساختههایشان هم از اساس دستخوش تحول شد.
مروریبر فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو» در جشنواره امسال هم نشان میدهد که چهرههای شناختهشده چه در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس و چه در مقام بازیگر، حضوری قابل توجه در این بخش دارند.
شاخصترین چهره هم بیتردید جواد عزتی است که در این دوره از جشنواره بهعنوان کارگردان فیلم «تمساح خونی» را به سرانجام رسانده است. فیلمی که علاوهبر خود عزتی سعید آقاخانی هم در آن ایفای نقش کرده است.
کاظم دانشی هم کارگردان جوانی است که دو سال پیش با فیلم «علفزار» بهعنوان اولین تجربه کارگردانیاش در جشنواره فجر حضور داشت و مورد تحسین قرار گرفت و امسال در مقام فیلمنامهنویس فیلم «بیبدن» از او به جشنواره رسیده است.
فیلمی که مرتضی علیزاده آن را کارگردانی کرده و مانند «علفزار» اقتباس شده از پروندههای جنایی واقعی است. الناز شاکردوست از چهرههای خوش اقبال در دورههای اخیر جشنواره فجر ایفاگر نقش اصلی در این فیلم است.
از منظر بازیگران شاخص در بخش «نگاه نو» میتوان به سعید پورصمیمی هم اشاره کرد که در همکاری با علی ثقفی بهعنوان یک فیلمساز فیلماولی، نقش اول فیلم سینمایی «پرویزخان» را ایفا کرده است.
شهرام حقیقتدوست هم از بازیگران شناختهشدهای است که امسال دو فیلم «باغ کیانوش» و «قلب رقه» را در بخش فیلماولیها دارد. این بازیگر در «قلب رقه» با فرهاد قائمیان و محمدرضا شریفینیا همبازی بوده است.
در کنار بازیگران باسابقه، چهرههای جوانتر عرصه بازیگری هم امسال در بخش فیلماولیها حضور دارند که از شاخصترین آنها میتوان به ایفای نقش سجاد بابایی در «مجنون»، تورج الوند در «آپاراتچی»، نوید پورفرج در «بیبدن» و آرمین رحیمیان در «نپتون» اشاره کرد.
اینها همه بازیگران جوانی هستند که در همان گامهای اولیه نقشآفرینیشان در مقابل دوربین تحسین شدند و حالا باید دید در همکاری با کارگردانان فیلماولی، چه عملکردی در جشنواره فجر خواهند داشت.
نگاه دوم؛ قصهها
یکی از کنجکاویها درباره فیلمهایی که کارگردان فیلماولی دارند، سوژههایی است که آنها را برای ورود به میدان خطیر فیلمسازی ترغیب کرده است. در یک نگاه کلی و براساس خلاصه داستانهای منتشر شده درباره ۱۲ فیلم راهیافته به بخش «نگاه نو» در جشنواره چهلودوم فیلم فجر، میتوان گفت فیلماولیهای امسال با تنوعی از ایدهها و قصهها در این رویداد حضور خواهند داشت.
پرداختن به سوژههای تاریخی بهویژه مرتبط با تاریخ انقلاب و دفاع مقدس معمولا با چالشها و حساسیتهایی مواجه است و به همین دلیل ورود فیلماولیها به این حوزه شاید در نگاه اول توأم با ریسک باشد اما این قصهها در بخش نگاه نو جشنواره امسال نمایندگان قابل توجهی دارند. از «مجنون» که به حماسهسازی شهید مهدی زینالدین میپردازد، تا «آپاراتچی» که نیمنگاهی به تلاشهای یک فیلمساز آماتور برای ساخت فیلم در سالهای جنگ میپردازد. تجربههایی همچون «باغ کیانوش» و «پرواز ۱۷۵» هم هرچند بهطور مستقیم از دفاع مقدس نگفتهاند اما ارجاعاتی به حال و هوای مضمونی آن دارند.
«قلب رقه» هم هرچند به تحولات سوریه و نقش داعش در منطقه پرداخته است اما میتوان آن را در دسته فیلمهای سینمای مقاومت قرار داد.
فیلمهای متناسب با مخاطبان کودک و نوجوان هم در بخش «نگاه نو» نمایندگان مهمی دارند که علاوهبر «باغ کیانوش» میتوان به دو فیلم «ظاهر» و «ملکه آلیشون» در این حال و هوا اشاره کرد. مهم اینکه فیلم «ملکه آلیشون» از منظر تنوع ژانر به سینمای فانتزی هم نزدیک شده است.
داستان جنایی «بیبدن» و یا روایت پرتره «پرویزخان» از یک چهره ملی را هم میتوان از سوژههای خاص در بخش «نگاه نو» جشنواره امسال به حساب آورد.
«شکار حلزون» و «نپتون» هم دو فیلم دیگر این بخش هستند که هرچند اطلاعات چندانی درباره آنها مخابره نشده اما در دسته فیلمهای اجتماعی قرار گرفتهاند و از همین منظر مورد توجه قرار خواهند گرفت.
در این میان «تمساح خونی» هم یک تجربه متفاوت از جواد عزتی است که ژانر خاص کمدی اکشن را نمایندگی میکند و به همین دلیل کنجکاوی زیادی برای رونمایی از آن وجود دارد.
نگاه سوم؛ تجربهها
مخاطبان و منتقدان گاهی در جشنواره فیلم فجر به فیلمهایی اقبال نشان دادهاند که رویکرد ساختشان متفاوت بوده است، فیلمهایی که تجربه تازهای در فیلمسازی را برای سینمای ایران رقم زده و از همین منظر توانستهاند مخاطبانی را هم جذب کنند، «مسخره باز» به کارگردانی همایون غنیزاده، «بدون مرز» به کارگردانی امیرحسین عسگری، «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری و… جزو آثاری از کارگردانان فیلماولی هستند که همزمان با آنکه قصههایی تازه را ارائه میکردند به دلیل اینکه در تولید از فیلمسازی مرسوم فاصله گرفتهاند، توانستهاند بخشی از مخاطبان را با خود همراه کردند.
در فهرست فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو» جشنواره امسال هم فیلمی با چنین ویژگیای وجود دارد. فیلمی که پیش از این در جشنواره فیلم کودک رونمایی شده و اتفاقا توانسته بود نظر داوران را به خود جلب کند. «ملکه آلیشون» عنوان فیلمی است که کارگردانش برای ساختش ۹ سال زمان گذاشته است.
ابراهیم نورآور محمد که در اولین گام برای ورود به سینمای حرفهای فیلمی در ژانر کودک و نوجوان را آزموده است، آن را سختترین تجربهاش توصیف میکند، فیلمی که با نگاه کردن به تصاویرش احتمالا ناخودگاه به یاد فیلمهای هالیوودی بیفتید، فیلمی که قصهاش در جنگل اتفاق میافتد و روایتگر داستان پسربچهای است که از درخت و جنگل متنفر است.
تجربه نورآور محمد در فیلمسازی اما در نوع خود جالب است، گرچه در صحبتهای مسئولان سینمایی بارها و بارها شنیدهاید که از اشتغال یک گروه ۲۰۰ نفره هنگام ساخت یک فیلم سخن میگویند، نورآور محمد اما تاکید کرده که کارهای مختلف این فیلم را خودش به تنهایی انجام داده، گاه لوکیشنها را ساخته، گاه لباسها را طراحی کرده، گاهی مشغول انجام صدابرداری بوده، گاهی تدوین را به سرانجام رسانده و… به طوری که در فهرست عوامل فیلمش تنها نام بازیگران کودک را میشود دید، بازیگرانی که برخی از آنها وقتی تولید فیلم شروع شد ۶ ساله بودند اما در پایان تولید ۱۲ ساله شدهاند و کارگردان با تمهیدات گریم و قابهای پرسپکتیو توانسته افزایش سن آنها در فیلم را کنترل کند، روندی که به گفته خودش باعث شد ۹ سال ساخت «ملکه آلیشون» طول بکشد.
نگاه چهارم؛ سوداییها
با آنکه بازگشت بخش فیلماولیها خبری خوشایند برای بخشی از سینماگران بود اما میشود دورههای مختلف جشنواره و اظهارنظر فیلمسازان جوان را مرور کرد، همان جایی که نسبت به این جداسازی اظهار ناخشوندی میکردند و گاه با اعتراض آنها مواجه بود. معترضان اما عنوان میکردند با این تمایز امکان قضاوت تمام ابعاد مختلف فیلمشان از آنها سلب میشود و تنها باید برای یک سیمرغ یعنی جایزه بهترین فیلم اول رقابت کنند.
در چندسالی آثار راه یافته به جشنواره فیلم فجر در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو به شکل مجزا از هم داوری شدند، برخی از فیلمهای اول توانستهاند در بخش سودای سیمرغ هم حضور داشته باشند. امسال هم ۵ فیلم از ۲۲ فیلم راهیافته به بخش سودای سیمرغ متعلق به فیلمسازان فیلماولی هستند؛ «نپتون»، «مجنون»، «قلب رقه»، «پرویزخان» و «تمساح خونی» ۵ فیلمی هستند که علاوهبر رقابت برای کسب جایزه نگاه نو میتوانند سایر بخش هایشان را هم مورد قضاوت قرار دهند.
به تعبیر دیگر حضور یک فیلم بهصورت همزمان در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو، بیش از کارگردان، برای دیگر عوامل یک شانس محسوب میشود. این آثار از نگاه هیات انتخاب کیفیت سینمایی بالاتری داشتهاند و امکان داوری و قضاوت بخشهای فنی آن از سوی هیات داوران وجود داشته است. به همین دلیل شاید بتوان گفت این ۵ فیلماولی، لااقل از نگاه هیات انتخاب، کیفیت سینمایی بالاتری داشتهاند.
نگاه پنجم؛ کنجکاویها
اما از هر زاویهای که نگاه کنیم، در مواجهه با فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو»، اصلیترین نکته کنجکاوی بالایی است که نسبت به این آثار وجود دارد. فیلمهایی که هم میتوانند تبدیل به پدیده جشنواره شوند و هم میتوانند بهعنوان تجربه شکستخورده یک فیلمساز گمنام، پس از اولین رونمایی به فراموشی سپرده شوند.
از این منظر در کنار فیلمهایی که اسم و رسمی دارند و خرده اطلاعاتی درباره آنها مخابره شده است، فیلمهای که در سکوت خبری به تولید رسیده و اطلاع چندانی از مختصات تولید آنها نداریم، آثار ویژهتری به حساب میآیند.
در ترکیب ۱۲ فیلم راهیافته به بخش «نگاه نو» جشنواره امسال چهار فیلم «شکار حلزون» به کارگردانی محسن جسور، «پرواز ۱۷۵» محمدحسین حقیقت، «ظاهر» به کارگردانی حسین عامری و «نپتون» به کارگردانی محمدابراهیم غفاریان پروژههایی هستند که در قیاس با دیگر فیلمهای جشنواره، اطلاعرسانی کمتری درباره فرآیند تولید آنها صورت گرفته و به نوعی باید اعتراف کرد پیشبینی چندان دقیقی از کیفیت محتوایی و ساختاری آنها نمیتوانیم داشته باشیم.
در میان فهرستی از کنجکاویها، این دست فیلمها را میتوان کنجکاویبرانگیزتر به حساب آورد؛ آیا قرار است پدیده اصلی جشنواره، از میان همین پروژههای ناشناخته، متولد شود؟
محمود گبرلو در بخش سوم یادداشت خود درباره جشنواره فجر، به انتخاب فیلمها و تغییرات در رویکرد بینالمللی جشنواره پرداخته و آورده است: «تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!»
به گزارش سینمای خانگی، محمود گبرلو، از منتقدان سینمای ایران در سومین قسمت از سلسله یادداشتهایش درباره جشنواره فیلم فجر، سیاستهای سابق و فعلی این رویداد را نقد کرده و پیشنهاداتش درباره هرچه باشکوهتر برگزار شدن بزرگترین جشن سینمای ایران را بیان کرده است.
گبرلو در بخش سوم این یادداشت با عنوان «جشنواره فیلم فجر؛ قدرت برتر یا قدرت منفعل؟»، درباره بیتوجهی همیشگی به وجوه داخلی و بینالمللی این رویداد و همچنین نکاتی درباره موضوعات اجرایی و عملکرد هیات انتخاب در ایسنا نوشت:
درک قدرت برتر: تیم آشکار و پنهان دولت سیزدهم مستقر در سینما، احتمالا ،چون “نگاه ایدیولوژیک” خود را برتر از دیگران در سینما میدانستند، اکثریت نیروهای قبلی، حتی متخصصترین و متعهدترین را، جابجا کردند تا آنچه را که صحیحتر میدانند به ظهور برسانند.
اگر قائل به این تحول ضروری باشیم، طبیعتا قوانین موجود و نگاه استراتژیک رهبر انقلاب در سینما، ملاک برتر محسوب میشود. از جمله “سینما یک هنر برتر است. هنر برجسته سینما، یک نیاز و ضرورت محسوب میشود، کلید پیشرفت کشور، به میزان زیادی دست سینماگران است” اما عملکرد برخی از مسئولان فعلی با این نگاه ژرف و عمیق رهبری فاصله دارد!
طبیعتا اجرای استراتژیک ولی فقیه الزاماتی دارد که وظیفه حاکمیت و دولت است که شیوههای اجرایی آن را تبیین کند؛ از جمله حمایتهای معنوی و مالی!
اما کدام حرکت تیم سینمایی دولت سیزدهم طی این دو سال و اندی توانسته زمینه بروز و اجرای چنین نگاه ژرفی را فراهم آورد؟ کدام حمایت معنوی باعث ایجاد روحیه شادابی و انگیزشی برای تولید آثار بهتر و برتر شده است؟ تیم سینمایی دولت حتی یک بار گردهمایی صمیمانهای ترتیب نداده و یا در محافل عمومی سینمایی گپ و گفت انجام نداده است؟ برای تولید گسترده و رونق سینما از لحاظ مضمون و ایده و جذب تماشاگر چه برنامهای ارایه داده است؟ ارایه آمار ساخت سالنهای سینمایی، بدون آنکه به فیلم خوب ضمیمه شود چقدر میتواند برای سینمای ایران مثمرثمر باشد.
در کنار اینها، اگر رونقی هم در تولید آثار انقلابی، دینی و ارزشمدار ایجاد شده، زمینهاش توسط همان ارگانها طی چند سال قبل فراهم شده است. “خانه سینما ” که بالاترین مرجع تجمع بیش از ۶ هزار سینماگر است و یا تشکلهای خصوصی دیگر – که انتقاد به برخی عملکردشان وارد است – چه حمایتی دریافت کردهاند که دلخوش باشند؟ آیا شاهد حضور موثر تیم دولت سیزدهم در میان خود بودهاند که احساس حمایت و امنیت شغلی کنند؟ اگر بودهاند، چرا هیچ خبر مشخصی از آن منتشر نشده است که این پالس مثبت را به اجتماع بدهد؟ اما در مقابل، برخی افراد منصوب و منتسب به مدیران دولتی سینما، بارها در یادداشتها و سخنرانیهای خود، سینماگر ایرانی را مورد تخریب و استهزا قرار دادند و دریغ از یک تذکر و اعتراض از سوی متولیان سینمایی به حملهکنندگان. یا دریغ از یک تمجید و تشویق با صدای بلند از یک فیلم یا سینماگر که بتواند مصداق همدلی و همگرایی باشد؛ و یا حتی بتوان آن را مصداق حمایت از نیروهای ارزشی و متعهد سینمایی دانست! کدام چتر حمایتی برای سینماگران باز شده است که آنان -بهخصوص فعالان بخش خصوصی- احساس رفاقت، دوستی و پشتوانه کنند؟ اگر شده است، چرا درباره آن صحبت نمیشود و فقط از تریبون رسمی، دو قطبی کردن فضا بیشتر به چشم میآید و پیامها و جلسات عمومی، حاوی پیامهای مشارکت و همدلی در شرایط اجتماعی حساس فعلی نیست.
سالیانه بیش از ۱۰۰ فیلم نیاز است تا نیاز تماشاگر و نیاز اقتصادی سینما برطرف شود و این فقط بهدست بخش خصوصی رونق مییابد. برای ردیف بودجه سینمایی که “قدرت برتر است” باید فریاد زد و با چنگ دندان مبارزه کرد و نیروی مبارز طلبید؛ نه آنکه همین مقدار سرمایهگذار اندک را به طرق مختلف از جمله فیلم بد ساختن یا قوانین دست و پاگیر، فراری داد.
تصویبکنندگان ردیف بودجه در دولت و مجلس وقتی با هجمههایی روبرو میشوند که تلویحا مهر تایید متولیان سینمایی را میگیرند، طبیعی است نباید انتظار داشت با روی خوش، بودجه مناسب تعیین کنند. ردیف بودجهای که دولت برای سینما در نظر گرفته حتی توان تولید 10 فیلم سینمایی را ندارد چه به آن که بخواهد معیشت و نیاز روزمره سینماگران را فراهم آورد.
باید نگاه تزیینی از سینما و سینماگر ایرانی کنار برود و با درک واقعیتها و کنار آمدن با سلایق متفاوت و اصلاح کردن برخی رویههای اشتباه هواداران، شیوه جذب را افزایش دهند؛ نگاهی که به عنوان مثال در دیدار سینماگران با رئیس سازمان برنامه و بودجه جاری و ساری بود و افرادی از طیفهای مختلف در کنار مدیران سینمایی که لزوما مشترکات سیاسی چندانی ندارند، برای حل مشکل معیشت سینماگران و دریافت بودجه بیشتر به نفع سینما، گرد هم آمده بودند؛ هرچند شنیده میشود که افرادی در سینما که سیاسیبازیشان فرقی با برخی از همان افرادی که بالاتر به آنها انتقاد کردیم ندارد، فشارهای زیادی را به حاضران آوردهاند که باعث تاسف است.
بازار جهانی یا انفعال: سینما به اذعان همه رایزنان فرهنگی، یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی در ایام دهه فجر و بلکه در طول سال برای نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود که مورد تایید همه جناحها و دولتها بوده و هست. به دلایلی بخش بینالملل، جدا و به طور مستقل با عنوان جشنواره بینالمللی فیلم فجر فعالیت خود را آغاز کرد.
علیرغم انتقادات وارده، انصافا بستری برای حضور بیش از یکصد فیلمساز خارجی و دیدن مستقل آثار سینمای ایران و جهان و تعامل بین فیلمسازان ایرانی و خارجی بهخصوص آنانی که فارغ از افکار رایج (سکس، خشونت، سیاست) حرفهای انسان دوستانه، مشابه فیلمهای ایرانی داشتند فراهم شده بود. اما با آمدن دولت سیزدهم، به بهانه ایجاد تحول و رونق، این جشنواره تعطیل، افراد برکنار و بساط آن جمعآوری شد اما هیچ اتفاق جدیدی به جای آن رخ نداد. کاری که بیشتر شبیه یک لجبازی با تیم جشنواره دولت قبل و یا شاید از روی ناآگاهی و تعجیل بود.
ناگفته نماند در همان دوران، افراد و تیمهای موازی دیگری مثل مرحوم طالبزاده و آقای خزایی در جشواره فیلم مقاومت فعالیت داشتند که قابل احترام و توجه بودند اما همان مسیر هم ادامه نیافت و الان، با یک عملکرد ضعیف در بخش بینالملل روبرو هستیم که آن را به یک بخش تزیینی و بیخاصیت تبدیل کرده است. کدام فیلم و فیلمساز معتبر جهانی در این مدت حضور یافت؟ چه تعامل و گفتوگویی انجام شده است؟ همه تلاش گذشته، برای “دیده شدن بهتر سینمای ایران” و یا برای “دیده شدن بهتر ایران امروز” تعطیل شد. چرا؟
آیا این کار، همان کنار گذشتن نگاه استراتژیک که “هنر سینما… بلاشک یک هنر برتر است، سینما یک روایتگر کاملاً مسلط و یک هنر پیچیده، پیشرفته و متعالی است”. نباید سرمایههای انسانی و خلاق را که عشق و تعهدشان به ایران و سینمای ایران اثبات شده است به بهانههای سیاسی و جناحی کنار گذاشته شوند و با نگاه بدبینانه و گاه شخصی به حوزه فرهنگ بهخصوص سینما، آسیب زد.
همگرایی، همدلی و اقناع پذیری و استفاده از ظرفیتها در هر طیف فکری راهکار موفقیت حاکمیت و نظام در عرصه سینماست.
انتخاب یا انتحار: سیاستگذاران جشنواره فیلم فجر با انتخاب جمعی از سینماگران و مقامات دولتی “هیات انتخاب” خود را معرفی کرد و آنان حتما بر اساس ملاکهای فردی و تعداد مورد نیاز جدول جشنواره، برگزیدگان را اعلام کردند، اما چون شیوه اجرایی، درست عمل نشده است، هیات انتخاب و بالطبع جشنواره به انتحار نزدیک شده است تا انتخاب!!
انتخاب بهترینها و یا تعداد مشخص، حق قانونی هر جشنوارهای است. اعتراضی هم بر آن وارد نیست. همانند سایر جشنوارههای جهان که متناسب با تعاریف و نیازها، فیلمها را انتخاب میکنند و معمولا هم ملاک انتخابها بهدلیل اقتصادی نه سیاسی، آشکار و علنی نیست.
جشنواره فیلم فجر هم از این رویه مستثنی نیست. اما در شرایط امروز، اگر ملاکها جزییتر و شفافتر میبود، آسیب کمتری وارد میشد و شور و هیجان سینمایی آن هم همزمان با جشن انقلاب افزایش مییافت.
در فراخوان جشنواره اهداف اینچنین ذکر شده است: “هدف، معرفی آثار برگزیده یک سال سینمای ایران بر پایه هویت ملی و دینی است”. اما چون اهداف در فراخوان، همانند سالهای قبل، کلی بیان شد، دهها سوال بحرانزا به وجود آورد و ایجاد شک و شبهه کرد. معلوم است متولیان جشنواره، تدبیر تازه و کاربردی اتخاذ نکردند که سینماگر احساس کند استدلال درست و منطقی وجود دارد. نمونهاش جملات متناقض یکی از اعضای هیات انتخاب که ادعا کرد: “نزدیک 30 فیلم از میان بیش از 70 فیلم دیده شده، انتخاب شده است”. یعنی نزدیک به 40 فیلم رد شدند. و یا ایشان مبنای عدم انتخاب را “چهره غیرسینمایی” دانست، در صورتی که نام، اشخاص و ارگان ملاک نیستند و ملاک مفاهیم اثر است اما درباره مفاهیم در نظر گرفته شده برای هیات انتخاب، توضیحی ارایه نداد. ضمن آنکه همه 70 یا 100 فیلم متقاضی، در حلقه قوانین جمهوری اسلامی و با مجوزهای رسمی ساخته شدهاند و چون سینماگران، آثار خود را متناسب با اهداف جشنواره میدانستند در آن شرکت کردند. مشخص است با یک بیتدبیری و روش نامتناسب روبرو هستیم. به نظر میرسد حتی اگر ساختار فیلمها در حد جشنواره نبودند. تدبیر حکم میکند، در شرایط حساس کنونی، جشنواره نباید دچار خودباوری بشود و احساس کند هر آنچه که میپسندد و یا میگوید باید دیگران بپسندند و بگویند!
راه نجات از بحرانهای گاه خودساخته، انتخاب افرادی با سلایق متفاوت و باورپذیر برای عموم سینماگران و تبیین جزئیتر اهداف کلان است، نه انتخاب افراد و مدیرانی شبیه هم که یک نفر با هفت نفرشان تفاوتی نمیکند. تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!
عصر امروز، عصر شفافسازی رسانهای و بالعکس عصر ایجاد شک و شبهه رسانهای است. بازی در این میدان، دانایی و کارآمدی با نیروهای متبحر و دانا میخواهد. تعیین و تبیین ملاکهای ارزیابی در چند سر فصل مکتوب، انتخاب سخنگویی با قدرت نفوذ کلام، نمایش فیلمهای خارج از مسابقه برای کارشناسان، ایجاد مناظرههای سینمایی و… از آن جمله است.
کارگردان انیمیشن سینمایی «مسافری از گانورا» به ارائه توضیحاتی درباره این انیمیشن پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «مسافری از گانورا» به کارگردانی احمد علمدار این روزها بر پرده سینماست، فیلمی که در گیشه بالغ بر ۴ میلیارد تومان فروخته است. احمد علمدار اما برای روایت این فیلم به سراغ یک قهرمان متفاوت رفته است، قصه های «مسافری از گانورا» را سهیل پیش می برد، نوجوان معلولی که به کمک دوستانش سعی در عبور از بحران ها دارد.
این فیلم در کنار این موضوع به مسایل دیگری همچون لزوم توجه به محیط زیست، توجه به دانشمندان هسته ای، خودکفایی ملی، مهاجران افغانستانی و… هم پرداخته است که همین تعدد موضوعات باعث شده است بخشی از مسائل مطرح شده در این فیلم به صورت کامل پیش روی مخاطبان قرار نگیرد.
با سید احمد علمدار درباره این انیمیشن به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
«مسافری از گانورا» ایدهها و خردهداستانهای مختلفی دارد، این جرقه اولیه کدام ایده بود و داستان حول کدام محور بسط پیدا کرد؟
بخشی از روایت «مسافری از گانورا» ناظر به مشکلات معلولان است اما بخش عمدهتر آن مربوط به روابط درون خانواده و ارتباط نسلهای گذشته با نسلهای امروز استایده اولیه ما درباره رابطه مادر و فرزندی بود که فرزند دچار معلولیت جسمی بود و به دلیل حرفهایی که بهصورت اتفاقی از زبان مادرش شنیده بود، او را مقصر وضعیت جسمی خود میدانست. این اتفاقی واقعی بود که ما شنیدیم و میدانستیم این فرزند سالها با مادر خود قهر کرده و با او صحبت نمیکند.
شنیدن این روایت جرقه اولیه شکلگیری این داستان بود. هر چند اتفاقی واقعی خیلی غمانگیز هم بود اما آن را تبدیل به یک درام کردیم و براساس همان هم سناریویی را نوشتیم. بخشی از روایت ناظر به مشکلات معلولان است اما بخش عمدهتر آن مربوط به روابط درون خانواده و ارتباط نسلهای گذشته با نسلهای امروز است.
رابطهای که به دلیل سرعت رشد تکنولوژی شاهد افزایش گسست در آن هستیم. اگر بخواهیم یک پیام محوری را در فیلم پررنگ کنیم، همین طرح سوال درباره چگونگی رفع شکاف است. پاسخی هم که به آن داده میشود، فداکاری و عشق است. یک نگاه تمثیلی هم به این مضامین در داستان داشتهایم.
چرا در فرآیند طراحی این کاراکتر معلول و جزییاتی مانند ترددش در فضای شهری، هیچ اشارهای به مشکلات این قشر نداشتید؟
ما تلاش کردیم بیشتر به موضوعاتی اشاره داشته باشیم که احساس میکردیم پیشتر کمتر به آنها پرداخته شده است. نکاتی مانند مسیر تردد معلولان و کمکاریهاش شهرداری در این زمینه، که پیشتر دیگرانی هم نسبت به آن نقدهایی به فیلم وارد کردهاند، مسائلی است که تقریبا همه از آن آگاهیم. ما در واقع میخواستیم روی توانمندی این فرد برای غلبه بر معلولیت و ناتوانیهایش تمرکز کنیم.
حس نمیکنید مخاطب معلولی که به تماشای فیلم مینشیند، از منظر عدم توجه به این قبیل مشکلات، دچار تناقض نسبت به فیلم میشود؟
حرف ما این بود که اگر این معلول، توانایی راهرفتن را به دست بیاورد، نیازها و خواستههایش متوقف نمیشود و همچنان توانمندیهای بیشتری را میخواهد. خواستههای انسانها متوقفشدنی نیستما در جشنواره اصفهان چنین بازخوردی را گرفتیم. گروهی از کودکان معلول را دعوت کردیم تا به تماشای فیلم بنشینند و خیلی هم از فیلم خوششان آمد و با آن ارتباط برقرار کردند.
فرد بزرگسالی که همراه این کودکان بود اما دچار این سوال شده بود که این معلول کارهایی را انجام میدهد که با معلولیتش جور نیست! برخی از نکات مدنظر او را بعدها در فیلم هم اصلاح کردیم اما هدفمان این بود که بگوییم میتوان برای یک معلول چنین تواناییهایی را در نظر گرفت.
شخصیت اصلی ما دچار معلولیت است و آرزویش راه رفتن است. حتی قراری که با آن موجود فضایی میگذارد، مربوط به توان راه رفتن میشود. ما تعمدا در داستان توانمندیهایی را برای این کاراکتر در نظر گرفتیم که حتی شاید آدمهای عادی هم از توانشان خارج باشد.
حرف ما این بود که اگر این معلول، توانایی راهرفتن را به دست بیاورد، نیازها و خواستههایش متوقف نمیشود و همچنان توانمندیهای بیشتری را میخواهد. خواستههای انسانها متوقفشدنی نیست. ما مدام به دنبال توانمندیهای بیشتر و بهتر هستیم. پیام فیلم را هم در پایان تغییر دادیم…
چرا تغییر دادید؟
یکی از دلایلش تذکر همان فرد همراه با کودکان معلول بود. در پایان داستان وقتی شخصیت اصلی میخواهد آن لباس خاص را پس بدهد، میگوید اگر دست یک انسان نامناسب بیفتد، ممکن است اتفاقات بدی را رقم بزند. ما این موضوع را در روایت تغییر دادیم و در نسخه فعلی میبینید که او میگوید دیگر نیازی به این لباس ندارم. این تغییر دردسرهای زیادی هم برایمان داشت…
چه دردسرهایی داشت؟
بالاخره نیاز به دوبله مجدد و کاتهای متفاوت بود. از طرف دیگر هم بعد از اعمال این تغییر باید مجدد برای دریافت پروانه نمایش اقدام میکردیم. به واسطه همان یک بازخورد، احساس میکنیم توانستیم پیام خود را بهتر به مخاطب منتقل کنیم.
سهیل و ستار بهعنوان دو کاراکتر اصلی روایت به گونهای انتخاب شدهاند که انگار زخمخورده جنگ هستند. ایده خاصی پشت این طراحی داشتید؟
داستان «ستار» هم اقتباسشده از یک داستان واقعی است. اتفاقا آن کاراکتر را به همین دلیل به داستان اضافه کردیم. فرد مهاجری بود که برای ما کار میکرد و حوالی سال ۹۴ بود که داستان زندگیاش را برایمان تعریف کرد. دقیقا همین اتفاق برای او افتاده بود. یعنی مادرش براثر جنگ فوت شده و او به ایران مهاجرت کرده بود. او هم مدام در ذهن خودش به فکر انتقام بود.
ما شخصیت ستار را از همین کاراکتر واقعی اقتباس کردیم و در قالب آن به مشکلات مهاجران و حتی بهصورت عامتر قومیتها در داستان پرداختیم. خیلی از ما این مشکلات را واقعا درک نمیکنیم. بالاخره منطقه خاورمیانه منطقه جنگخیزی است. خوشبختانه کشور ما امروز در آرامش است اما ما هم تجربههای تلخی را پشتسر گذاشتهایم. به همین دلیل لازم است درباره این موارد برای کودکان خود صحبت کنیم. کودک ایرانی مانند برخی کودکان آمریکایی و اروپایی نیست که هیچ تجربهای از سایه جنگ نداشته باشد.
یعنی مشخصا قصد داشتید بخشی از تبعات جنگ را برای کودکان به تصویر دربیاورید؛ فکر میکنید چقدر موفق بودهاید؟ مشخصا بچهها چقدر متوجه این بعد از داستان شما میشوند؟
تا حدی دوست داشتیم کودکان هم با این فضا و مضمون آشنا شوند اما نه بهصورت مستقیم. خیلی زیرپوستی به این موضوع پرداختیم. بالاخره جنگ اتفاقی تلخ و وحشتناک است و نمیخواستیم ذهن کودکان را بهصورت مستقیم درگیر آن کنیم. بیشتر سعی کردیم وجوه مثبت این جریان مانند مقاومت و ایستادگی را به تصویر درآوریم. در عین اینکه جنگ را واقعتی میدانیم که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
کمی بیشتر درباره کاراکتر «ستار» صحبت کنیم. یک کودک افغانستانی که به نظرم هم در گرافیک چهره و هم در قصههایی که دربارهاش مطرح میشود، مخاطب کودک خیلی واضح متوجه هویت او نمیشود. حتی سهیل دیالوگی درفیلم خطاب به امید دارد که میگوید «تو چه کار به ملیت ستار داری؟» اصراری داشتید که این کاراکتر هویت مشخص نداشته باشد؟
میخواستیم حتی اگر مهاجران هم خودشان را در این فیلم دیدند، از تماشای آن احساس غرور داشته باشند نه اینکه مانند کلیشههای مرسوم در سینما، آنها را افراد تحقیرشده نشان دهیمبخشی از اتفاقات درباره طراحی این کاراکتر در فرآیند نظارت کیفی رخ داد. ما از ابتدا اشارههای مستقیمی به ملیت ستار در داستان داشتیم. در همان سکانس مربوط به دیالوگی که اشاره کردید، قبلتر اشارههای مستقیمی به ملیت ستار داشتیم که با نظر برخی دوستان مسئول اصلاحات، این بخشها حذف شد. در نسخه فعلی شاید کودکان بهصورت مستقیم متوجه هویت او نشوند اما در نسخه اولیه در چند نوبت این اشاره مستقیم وجود داشت.
ما حتی براساس نظر دوستان ناظر، برخی دیالوگهای فیلم را هم دوبله مجدد کردیم. نظر ناظران این بود که با توجه به کلکل میان دو شخصیت ستار و امید، بهتر است که هویت آنها خیلی پررنگ نشود. از طرف دیگر هم اشاره کردم که هدف اصلی ما از طراحی این کاراکتر، صرفا مربوط به افغانستانیها نبود و اساسا همه مهاجران را مدنظر داشتیم.
حتی در بالغبر ۹۰ درصد فیلم، ستار لهجه خاصی هم ندارد و عین همه ما صحبت میکند. درباره این موضوعات گفتوگوهای بسیاری داشتیم. نمیخواستیم به این کاراکتر برچسب خاصی بزنیم. میخواستیم حتی اگر مهاجران هم خودشان را در این فیلم دیدند، از تماشای آن احساس غرور داشته باشند نه اینکه مانند کلیشههای مرسوم در سینما، آنها را افراد تحقیرشده نشان دهیم. ستار هم یکی از قهرمانان داستان ماست که حضور تأثیرگذاری هم در روند اتفاقات دارد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که فیلم قرار است اکران بینالمللی هم داشته باشد، فکر میکنید مخاطب خارجی، متوجه مهاجر بودن این کاراکتر میشود؟
در نسخه بینالمللی میتوانیم تغییراتی ایجاد کنیم. حتی این پیشفرض را داشتیم که اگر بهطور مثال قرار است فیلم در چین اکران شود، چه تغییراتی باید در دوبله آن بدهیم که این حس به مخاطب منتقل شود. حتی میتوان ملیت این کاراکتر را هم متناسب با کشور محل اکران، تغییر دهیم. به این موارد هم فکر کردهایم.
به همین دلیل هم طراحی چهره ستار چندان تفاوتی با کاراکترهای دیگر ندارد؟
ما نمیخواستیم چهره او تفاوت عجیب و غریبی با کاراکترهای دیگر داشته باشد. به همین دلیل در میان ترکیب چهره افغانستانیها هم سراغ قوم هزاره رفتیم که خیلی شبیه ما ایرانیها هستند. کمی سعی کردیم ترکیب چشمهای ستار را به هزارهها نزدیک کنیم اما در عین حال میخواستیم فانتزی و زیبایی کاراکترهای انیمیشنی را هم در طراحی لحاظ کنیم. فکر میکنم در قیاس با انیمیشنهای دیگر، میتوانم بگویم کاراکترهای این انیمیشن، تا حدودی بامزه و دوستداشتنی شدهاند. زیبایی کاراکترها برایمان بسیار حائز اهمیت بود.
در طراحی کلکلها و اختلافات میان کاراکتر ستار و امید صرفا به یک کشمکش بچگانه نظر داشتید یا به چالشها و اختلافات موجود میان جامعه امروز و مهاجران افغانستانی هم نیمنگاهی داشتهاید؟
اگر دقت کرده باشید، در یکی از سکانسها وقتی کاراکتر امید دیر به خانه باز میگردد، پدرش به او میگوید «تو باز هم با این پسره مهاجر بیرون بودی؟» این یکی از کدگذاریهای ما در فیلم ناظر به همین نکته بود. حتی در دیالوگ اولیه فیلم، پدر میگوید «پسره افغانی» که آن را اصلاح کردیم. تلاش کردیم حساسیتها را تا حد امکان کم کنیم، اما به آن اشاره داشتهایم.
حتی میخواستیم این واقعیت را نشان دهیم که این بزرگترها هستند که این جنس اختلافات را به ذهن بچهها منتقل میکنند. بچهها واقعا ذهن پاک و سادهای دارند. اگر بزرگتری پیدا شود و دشمنی با کسی را در ذهن یک بچه، تزریق کند، آن بچه چه واکنشی میتواند داشته باشد؟ به نوعی مخاطب ما در این بخش، بیش از کودکان بزرگترها هستند.
بدنه اصلی داستان «مسافری از گانورا» مربوط به تقابل زمینیها و فضاییها میشود؛ در طراحی این بخش از داستان چقدر وامدار نمونههای خارجی بودید؟
خیلی تلاش کردیم تا جایی که میتوانیم از نمونههای خارجی استفاده نکنیم. نمیخواستیم داستان فیلم کپیبرداری باشد. کمااینکه اکثر داستانهای روایت شده در فیلمهای خارجی با محوریت فضاییها، شباهتهای بسیاری هم به یکدیگر داشتند. از طرف دیگر آنقدر میتوان درباره این موضوع خیالپردازی کرد که بهنظر میرسد بینهایت داستان درباره فضاییها میتوان متصور بود. از گونههای مختلف این موجودات فضایی گرفته تا داستانها و موقعیتهایی که میتوان برای آنها طراحی کرد.
ما تلاش کردیم، روایتمان معطوف به سیارهای باشد که شباهتهایی به زمین داشته است. از همین زاویه تلاش کردیم آنچه در زمین در حال رقم خوردن است را در سیارهای دیگر تصور کنیم. گویی سیاره گانورا، نمودی از آینده زمین است. ابتدا هم حساسیتهایی روی این نگاه وجود داشت.
چه حساسیتهایی وجود داشت؟
بالاخره از منظر نگاه فرهنگی برخی این شباهت را دوست نداشتند. حساسیتهای عجیبی روی این موضوع وجود داشت اما ما دوست داشتیم وارد چنین فضایی شویم. یکی از سوالات از ابتدا این بود که چرا ما این ژانر را انتخاب کردیم؟ ما میدانستیم برای روایت یک داستان خیالی، باید وارد چنین فضایی شویم.
اگر سهیل را وارد چنین چالشهای تخیلیای کردیم، به این دلیل بود که نمیخواستیم خروجی کار یک فیلم معمولی درباره مشکلات یک پسربچه معلول شود. اگر میخواستیم چنان فیلمی بسازیم، احتمالا باید به همان مسائل مربوط به پیادهروها و معابر میپرداختیم. ما اما اصرار داشتیم از این فضاها فاصله بگیریم و به فضای ذهنی سهیل نزدیک شویم. دوست داشتیم نیمه پر لیوان را که مربوط به توانمندیهای انسانها میشود به تصویر درآوریم تا بهخصوص بچهها یاد بگیرند که به تواناییهای خود اتکا کنند و جلو بروند.
شخصیت فضایی ما در این فرآیند تنها نقش کاتالیزور یا سرعتدهنده دارد. حتی به این مورد که در تمام تعقیب و گریزها در فیلم، هیچ خبری از پلیس نیست هم فکر کرده بودیم. میخواستیم یک جهان کاملا فانتزی خلق کنیم تا نشان دهیم اگر بچهها بتوانند از محدودیتهای ذهنی خود عبور کنند، چه کارها که میتوانند انجام دهند.
فکر نمیکنید «مسافری از گانورا» دچار تعدد مضامین و سوژهها شده است؛ از مصائب مهاجران و محیط زیست گرفته تا دانشمندان هستهای و تولید ملی. چه اصراری بود که به همه این موضوعات بپردازید؟
شاید یکی از دلایلش این بود که احساس میکردیم اگر بخواهیم تمام فیلم را حول یک موضوع جلو ببریم، ناگزیر باید به محتوای آن آب میبستیم! البته منکر این نیستیم که شاید میشد یکی دو موضوع را کنار گذاشت اما به دلیل همین تعدد موضوعات مجبور شدیم برخی اطلاعات علمی را از روایت کم کنیم. در روایت اولیه، کاراکتر سهیل خیلی دغدغهها و اطلاعات عملی بیشتری داشت.
خب از آن طرف احساس نکردید اینگونه تراکم موضوع در یک فیلم موجب الکن ماندن آنها میشود؟
معتقدم این انیمیشن به دلیل محتوایی که دارد، محکوم به دیده شدن استبله این موضوع را قبول داریم. حتی اگر امکان اصلاح مجدد روایت فیلم را داشته باشیم، شاید برخی از این موضوعات را به نفع موضوعات دیگر کمرنگتر کنیم. این جزو اشکالاتی است که آن را میپذیریم. ما نباید در برابر انتقادات مقاومت کنیم چرا که قصد داریم سراغ کارهای بعدی برویم و این مسیر را ادامه دهیم. به همین دلیل معتقدیم مدام باید کار فعلی خود را آنالیز و بررسی کنیم تا ایرادات آن مشخص شود. باید نقاط ضعف خود را هم قبول کنیم.
این انیمیشن تجربه اول ما بود و باید در ادامه کمبودهای خود را جبران کنیم. در عین اینکه میدانیم برای همین کار، افراد بسیار زحمت کشیدهاند و از همه آنها تشکر میکنم. معتقدم این انیمیشن به دلیل محتوایی که دارد، محکوم به دیده شدن است. بهخصوص از طرف بچههایی که مخاطب پیامهای این فیلم میتوانند باشند. ما میخواهیم به مرحلهای برسیم که حتی بتوانیم در بازارهای بینالمللی رقابت کنیم.
یکی از ایدههای نمادین در فیلم، پوسترهای اتاق سهیل است که در ابتدا شاهد ترکیبی از پوسترهای سوپراستارهای هالیوودی روی دیوار اتاقش هستیم و در آخر ناگهان پوسترهای دانشمندان ایرانی، جای آنها را میگیرد. در طول روایت نشانهای مبنیبر وقوع چنین تحولی در نگاه این کاراکتر نمیبینیم، آیا این مسئله هم به حذفیاتی که به آن اشاره کردید مربوط میشود؟
بله. اساسا ایده پوسترهای فیلم ابتدا با تمرکز بر دانشمندی خارجی بود که به دلیل استفاده از ویلچر خیلی معروف است. ما در استفاده از این نماد، دچار اشتباهات محاسباتی شده بودیم و به همین دلیل مجبور به حذف آن شدیم. سهیل ابتدا همین شخصیت علمی را بهعنوان الگو برای خود انتخاب کرده بود و بهواسطه اتفاقاتی که میافتد، دانشمندان ایرانی را جایگزین او میکند.
چون بخش اول حذف شده، احتمالا این تغییر را بهدرستی مخاطب متوجه نمیشود. سهیل درواقع در میان این دوگانه قرار دارد که آیا باید به سمت دانشمندان و چهرههای علمی برود، یا ابرقهرمانهای هالیوودی؟ سرانجام هم دست به انتخاب درست میزند. بهواسطه آن حذفیات برخی از این نقصانها در نسخه نهایی وجود دارد که آن را میپذیریم و باید در کارهای بعدی آن را اصلاح کنیم.
یکی از نقدها به «مسافری از گانورا» که البته مربوط به همه انیمیشنهای سینمایی ایران هم میشود، فقدان کاراکترهای دختر تأثیرگذار است. چرا فضای انیمیشنهای ما تا این اندازه پسرانه شده است؟
این مشکل مربوط به انیمیشنسازها نیست. ما در این زمینه مشکل ساختاری داریم. به دلیل ممیزیهای موجود، اگر بخواهیم یک شخصیت دختر به داستان اضافه کنیم، با یک دنیا ملاحظات مواجه میشویم که کار را به مراتب برایمان دشوارتر میکند. به قول یکی از دوستان هر گاه در مدارس ما دختران و پسران مختلط حاضر شدند، در انیمیشنها هم میتوانیم کاراکتر دختر و پسر را در کنار هم داشته باشیم!.
این مشکلات بهصورت کلی وجود دارد اما مشخصاً درباره داستان فیلم ما، شرایط بهگونهای بود که اساسا امکان حضور کاراکتر دختر نداشتیم. میتوانستیم یک کاراکتر فرعی و بیخاصیت در نظر بگیریم اما ترجیح دادیم زمانی سراغ یک کاراکتر دختر برویم که بتوانیم عملی قهرمانانه و تأثیرگذار برای او در نظر بگیریم. برای کارهای بعدی، طرحی را در دست داریم که اساسا شخصیت قهرمانش یک دختر است.
کار شما از نظر گرافیک و انیمیت، بهنظر میرسد چندگام از دیگر انیمیشنهای سینمایی این سالها عقبتر است و از نظر کیفی توان رقابت با آنها را ندارد؛ این فاصله کیفی را میپذیرید و فکر میکنید، دلیلش چیست؟
درباره گرافیک «مسافری از گانورا» تا به امروز نظرات متفاوتی داشتهایم و به همین دلیل این نظرات را متناسب با سلیقه افراد میدانیم. در عین حال کیفیت هر پروژهای را متناسب با بودجه و امکانات تولیدش باید سنجید. نه اینکه بخواهم گلهگذاری کنم اما این طبیعی است که پروژهای با بودجه بیشتر میتواند کیفیت بهتری هم داشته باشد.
آنچه امروز در «گانورا» شاهد هستید، محصول تمام بضاعت ما بوده و به جرأت میگویم همین امروز با بودجهای که ما در اختیار داشتیم حتی ۱۰ الی ۱۵ دقیقه از کاری با کیفیت گانورا هم امکان تولید ندارد.
میتوانید بگویید چقدر بودجه صرف این کار شده است؟
خیلی بودجه کمی بود و شاید بتوانم بگویم کمتر از ۲ میلیارد تومان صرف آن شده است. با چنین بودجهای حتی بهترین انیمیشنساز با بهترین تیم همراه هم نمیتواند چنین کیفیتی برای ۹۰ دقیقه به شما ارائه کند. تکتک بچههایی که در این پروژه حضور داشتند، با جان و دل همراهی کردند و انرژی گذاشتند.
به زبان سادهتر، شما توان ارائه کیفیت بهتر را داشتهاید، اما بودجه آن را در اختیار نداشتید.
دقیقاً. بالاخره ساخت یک کار سینمایی متناسب با کیفیت انیمیشنسازی روز دنیا، واقعا بودجه بسیار بالایی نیاز دارد. در اینجا دیگر کیفیت کار مربوط به بودجه میشود و نیروی انسانی چندان مطرح نیست. حتی میتوانم بگویم برخی زیرساختها هم در این زمینه وجود دارد اما تکمیل و استفاده از آنها نیازمند بودجه است.
احتمالا حجم پایین استفاده از موسیقی در کار هم به همین مسئله مربوط باشد. معمولا کارهای کودک بهواسطه موسیقیشان ماندگار میشوند اما «مسافری از گانورا» تنها یک قطعه موسیقی دارد که آن هم کیفیت خیلی پایینی دارد!
بله. در نمونه مشابه برای «پسر دلفینی» فارغ از موسیقی متن فیلم، فقط برای چند ترانه، هزینه مجزایی کردند و از صدای علیرضا طلیسچی استفاده کردند. ما طبیعتا چنین امکانی را در اختیار نداشتیم! اتفاقا درباره آن صحبتهایم داشتیم و واقعا هم بلد بودیم که چه باید بکنیم، اما بودجهاش را نداشتیم. در مجموع اما امروز خوشحالم که با تمام سختیها و کمبودها توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم.
این سوال را خیلی صادقانه پاسخ دهید؛ چقدر در فرآیند اکران احساس رقابت با انیمیشن «بچه زرنگ» را دارید که این روزها رکوردهایی را در زمینه اکران انیمیشنهای سینمای جابهجا کرده است؟
از نظر فروش اساسا این دوره، دوره بدی برای فیلمهای غیرکمدی شده است. همه فیلمها تحت تأثیر سانسهای زیاد فیلمهای کمدی، سهمشان از چرخه اکران شکسته و محدود شده است. به تازگی فیلمی به نام «هاوایی» هم به چرخه اکران اضافه شده است که اکران هر فیلمی با این شرایط، به همه فیلمهای دیگر فشار وارد میکند.
سال گذشته اتفاق خوبی که برای «پسر دلفینی» و «لوپتو» افتاد این بود که هم با تراکم فیلم در اکران مواجه نبودیم و هم تنها همین دو اثر کودک روی پرده بود، اما امروز که با هم صحبت میکنیم همزمان ۴ فیلم کودک روی پرده است. در این شرایط خداراشکر با وجود همه کمبودهایی که وجود داشت، فاصله مخاطب روزانهمان با «بچه زرنگ» خیلی کم شده است.
در عین حال شاید از نگاه ما کمی احساس رقابت وجود دارد ولی واقعیت این است که از زاویه نگاه مخاطب بهتر است که دو فیلم همزمان در حال اکران باشد و وقتی از یکی لذت میبرد، گزینه دیگری هم برای تماشا داشته باشد.
در ابتدای گفتوگو اشارهای به ایده شکاف نسلها داشتید. از این منظر احساس نمیکنید برخی جزییات در ترسیم روابط فرزندان و والدین در فیلم، صورت بدآموزی پیدا کرده است؟ بهخصوص در زمینه مسائلی مانند دیر به خانه آمدن بچهها و یا کلکلهای بیش از اندازه کاراکتر اصلی با مادرش.
این نقد از سوی دیگران نسبت به انیمیشنهای دیگر هم مطرح شده و درباره کار ما هم این نکات را مطرح کردهاند اما باید این داستانها را از نگاه کودکان دید. بله ما هم اگر از نگاه خودمان و نسبت به زندگی واقعی بخواهیم قضاوت کنیم، چنین اتفاقی درباره با تأخیر به خانه بازگشتن یک کودک، منطقی نیست اما این یک داستان کودکانه است. بالاخره بخشی از داستان ما در قالب ماجراجویی این بچهها روایت میشود و ما نمیتوانستیم آن را نادیده بگیریم.
در عین حال این نکته هم درست است که پدران و مادران ایرانی ملاحظات خیلی زیادی در این زمینهها دارند. تنها پاسخی که میتوان به این نگرانیها داد، این است که همه اینها قصه و داستان است. دنیای کودکان، واقعا دنیایی متفاوت از ما بزرگترهاست.
درباره حاضرجوابیهای سهیل نسبت به مادرش که دیگر این تفاوت دنیاها موضوعیت ندارد! بهخصوص که امروز جسارت بچهها دربرابر والدین بهگونهای است که بسیاری از خانوادهها با آن چالش دارند. این حاضرجوابی در فیلم شما وجود دارد و تقبیح هم نمیشود!
وقتی از یک روانشناس درباره این موضوع پرسیدم، مجموعه کتابی را به من معرفی کرد که برای کودکان زیر سه سال است و کاراکتر اصلی آن اساسا کارهای اشتباه میکند و بعد در انتها نتیجهگیری میشود که آن کار بد بوده است! آن روانشناس میگفت بچه زیر سه سال، اساسا نتیجهگیری را درک نمیکند و فقط فعل را درک میکند و احساس میکند باید آن کار را انجام دهد.
برای این رده سنی، نکته شما درست است اما برای بچههای بالای سه سال، نتیجهگیری اعمال هم موضوعیت دارد و وقتی کار بدی را از یک کاراکتر میبیند، نتیجه منفی آن را هم درک میکند. ما هم در این بخش، نتیجهگیری را به ذهن مخاطب واگذار کردیم. بهخصوص که در پایان داستان، رابطه این پسر و مادر اصلاح میشود و یکدیگر را در آغوش میکشند. این محبت را تعمدا در انتها به تصویر درآوردیم.
«فرش وصیتنامه» یکی از جوایز ویژهای بود که در شب گرافیک هنرمندان انقلاب اسلامی در جشنواره فیلم عمار، به برگزیدگان هنر انقلاب اهدا شد.
به گزارش سینمای خانگی از عمارفیلم، ویژهبرنامه «آرمان روحالله» شب گرافیک هنرمندان انقلاب در در اولین روز از چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار؛ 22دی در سالن شهید فائزه رحیمی سینما فلسطین پس از قرائت چند از قرآن مجید، با اجرای فضهسادات حسینی آغاز شد.
این ویژهبرنامه با یاد و گرامیداشت شهدای اغتشاشات 1401 با حضور پدر شهید مدافع امنیت«روحالله عجمیان» و خانواده شهید دفاع مقدس «عزتالله کرمعلی» آغاز شد.
«محمدصادق شهبازی» عضو شورای سیاستگذاری چهاردهمین جشنواره فیلم مردمی عمار در این برنامه با اشاره به آیهای از سوره مبارکه یس بیان کرد: پدر شهید «روحالله عجمیان» در جمع ما هستند و این شهید عزیز، نمونه همین آیه بود و یک نفر با ایستادن جایی که بقیه فرار میکنند، پایمردی خود را نشان میدهد.
شهبازی در ادامه گفت: این سعی که امثال شهید عجمیان داشتند برای اینکه فضا را روشنکنند، نماد تقدیر ماست. بار عمده کار روایت بر عهده طراحان و تصویرسازان گرافیکی بوده و خیلی جاها شما بودید که صحنه را تغییر دادید. بسیاری از بچههای انقلابی بودند که به وقتش عمل نمیکردند. به قول حضرت آقا به هنگام عملکردن، مهم است و ما خیلی وقتها به دلیل به هنگام عملنکردن با دوستان بحث داشتیم. همچنین باید اینکه در همه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی فعال هستید را حفظ کنید.
آثار گرافیکی بسیاری از مرزها را شکست
شهبازی درباره تأثیرگذاری آثار رسانهای اظهار کرد: بر سر مسئله فلسطین هم طرحها و گرافیکها بسیار تأثیرگذار بود و آثار شما حتی مرزها را شکست و در رسانههای عربی رفتند اما این جریان نیاز به استمرار دارد. نگرانی من این است که وقتی حجم فاجعه زیاد شود، برای همه این موارد طبیعی شود.
امثال «کمال شرف» که در حوزه بینالمللی فعال است که هر روز دارد کار طراحی میکند و من متعجبم چطور این حجم از انگیزه و انرژی را دارد. در جنگ 33 روزه هم چنین تجربهای داشتیم.
روایت درست از مظلومیت توأم با اقتدار نداریم
وی افزود: امروز هم صحنه صبر و استقامت است و باید هر روز بدون خستگی کار کرد. ما در ماجرای فلسطین مظلومیت را خوب روایت میکنیم ولی در نمایش مقتدر بودنِ مظلوم ، در این حوزه که رهبر انقلاب هم تاکید کرده بودند فقط مظلومیت روایت نشود و ایستادگی و استقامت هم گفته شود، ضعفداریم و اینکه خود بچههای فلسطینی هم در صحنه میروند و سعی میکنند روند زندگی و استقامت خود را به روز بازتاب دهند، اهمیت زیادی دارد. اینکه حتی در حال دستگیری لبخند میزنند، نشان از بودن آنها و خستهنشدن آنها دارد.
در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی سه اشکال داریم
صادق شهبازی ادامه داد: در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مدام اینها را تکرار کنید که سه اشکال داریم.
اشکال اول) تصویر غلط از گذشته که یک عده نشان میدهند چیزی نداریم ولی ما حزب اللهیها با مدام نشان دادن تصویر غلوآمیز از گذشته، خودمان را امروز تخریب میکنیم. دهه شصت با همه خوبیهایش اما دهه هشتاد هم داشتیم که کلی تصویر افتخارساز را دارا بود.
اشکال دوم) ارائه تصویر درست از حال است که نه باید سیاهنمایی زیاد کنیم و نه سفیدنماییِ زیادی، عدهای از سفیدنماها از سیاهنماها هم ناامیدتر هستند، چرا که وضعیت موجود را مطلوب میدانند و رویای بزرگتری ندارند.
اشکال سوم) این است که آینده و رویا در هنر انقلاب اسلامی و جامعه ما وجود ندارد. انگار هیچ رویایی نیست. اگر در دهه شصت میایستادیم ما در دهه شصت و هنرمندان آن روزگار رویای ملی داشتیم؛ یادی کنیم از «حبیبالله صادقی» که رویا میساختند.
رویای مشترک ایران دهه شصت با رویای فعلی یمنیها
شهبازی با اشاره به موفقیتهای به دستآمده در یمن و حملههای فعلی به این کشور مظلوم بیان کرد: رویایی که همه حاضر بودند برایش جان بدهند، یمنیها در حال و روز دهه شصت ما هستند و رویا دارند.
رهبری انقلاب مدام رویاسازی میکنند
عضو شورای سیاستگذاری چهاردهمین جشنواره فیلم مردمی عمار درمورد رهبری گفت: رهبری مدام در حال ساختن رویای آینده برای جامعه ایران است. وقتی که گفتند اگر در تولید علم پیشرفتکنیم زبان علم فارسی است. سالش مهم نیست، رویایش مهم است. تأکید ایشان بر نظم نوین جهانی است و ما عمدتاً از این امر غافل هستیم. رهبری انقلاب اسلامی در سخنرانی خود در دیدار با مردم سیستان بلوچستان و خراسان جنوبی گفتند: اگر مردم و مسئولین آگاه نباشند مثل چند قرن در زمان قاجار عقب میافتیم و اگر بر عکس باشد جلو میافتیم.
ما باید همه را آگاهکنیم که میتوان رو به جلو رفت. بخش بزرگی از آن در مورد آینده است و باید کاری با جامعه کنیم که آگاهشوند. من احساس کمکاری میکنم و هنوز نتوانستیم افکار عمومی را جلو بیاوریم. براساس همین اصطلاح نظم نوین جهانی که هنوز خیلی دستمالینشده، باید تغییر ایجادکنیم.
همه ما به عنوان جبهه انقلابی باید کاری کنیم که تغییر، رویا و قهرمان ایجاد کند و کار هنریای که اینها را ندارد و دشمن پیدا نمیکند، فایده ندارد. مخاطب «بایدها» برای برهم زدن صحنه رخوت و سستی در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی خودِ ما هستیم.
هویتسازی با کمک شهدای مقاومت
محمد صادق شهبازی در آخر به هویتسازی شهدا اشارهکرد و گفت: این ویژهبرنامه «آرمان روحالله» را به سی هزار شهید فلسطینی که از هویت امت اسلام دفاعکردند، تقدیمکنیم. به شهدای یمنی و خانواده دو شهید عزیز «روحالله عجمیان» و «آرمان علی وردی» و هر کسی که این کوله بار را بر دوش گرفته و خسته نمیشود.
حضور مادر شهید «عزتالله کرمعلی» در چهاردهمین جشنواره فیلم مردمی عمار
در ادامه برنامه «آرمان روحالله»، مادر شهید «عزتالله کرمعلی» با حضور در جایگاه اختصاصی این ویژهبرنامه بیان کرد: تابلو فرشی که میبینید، وصیتنامه فرزند شهیدم است.
گفتنی است که این مادر در آغاز دهه ششم زندگیاش تصمیم بزرگی گرفت تا با حضور در نهضت سوادآموزی، خواندن و نوشتن را فرا بگیرد و برای ماندگار کردن آخرین وصایای پسرش همه آن را در تارو پود یک قالی بافت.
مادر شهید «عزتالله کرمعلی» تابلو فرش منقش به وصیت «عزتالله کرمعلی» را به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار تقدیم کردند. در ادامه پدر شهید «روحالله عجمیان» برای اهدای جوایز ویژه برنامه «آرمان روحالله» در سه بخش پوستر، تصویرسازی، کارتن و کاریکاتور در جایگاه حضور یافتند.
در بخش پوستر، لوح تقدیر مقام سوم به «امید کردی» از لرستان تقدیم شد. لوح تقدیر مقام دوم به «دانیال ثاقبی فر» و «سجاد رضائی» از خراسان جنوبی اهداء شد و لوح تقدیر مقام اول این بخش به اثری از «محمدجواد روزبه» از قم تعلق گرفت.
در بخش «تصویرسازی» لوح تقدیر مقام سوم به آقایان «محمد امین سرمدی» از همدان و «سید رضا احمدی» از خوزستان تقدیم شد. لوح تقدیر مقام دوم در این بخش به صورت مشترک به خانم «ساناز برجیخانی» از تهران و سه هنرمند؛ «محمدمظفری مقدم» از کرمان، «سمیه کشاورز» از گیلان و «خواهران فلاحیان» از شیراز اهداء شد و لوح تقدیر مقام اول را نیز« فاطمه صادقی» از قم دریافت کرد.
در بخش «کارتن و کاریکاتور» لوح تقدیر مقام سوم به «زهرا سادات طباطبایی» از تهران تقدیم شد.لوح تقدیر مقام دوم به «حسین نقیب» از مشهد اهدا شد و لوح تقدیر مقام اول به «حسام پاشائی» از تهران تعلق گرفت.
فانوس مقام اول بخش «آرمان روحالله؛ مواجه با فتنه» به «احمد وجداننژاد» از یاسوج با موضوع فلسطین برای اثر «استواری، یادگار سروهاست» اهدا شد و فانوس مقام دوم «آرمان روحالله؛ مواجه با فتنه» به پرکارترین هنرمند در خلق اثر گرافیکی با هفتاد اثر به «نازنین اسماعیلی زاده» از کرمان تقدیم شد.
در ادامه این برنامه «حسین جریانپور» و «محسن فرجی» از گروه قلم به نمایندگی از هنرمندان جریان ساز در مراسم حضور یافتند که علاوه بر تقدیر از ایشان به پیشنهاد مادر شهید «عزتالله کرمعلی» تابلو فرش اهدایی منقش به وصیتنامه آن شهید نیز به رسم امانت به اساتید تقدیم شد.
«محسن فرجی» به نیابت از طراحان انقلابی اظهار داشت: خوشحالم که بسیاری از بچهها اینجا هستند و امیدواریم بتوانیم از پس تعهدی که این فرش گرانبها بر دوشمان میگذارد، بر بیاییم. گروه قلم سعیکرد این آثار گرافیکی به مخاطبین خود برسد و توانستیم بستری برای تولید و توزیع آثار انقلابی ایجادکنیم و قصدی برای خطکشی و یا ایستادن جلوی گروههای انقلابی دیگر نداریم.
اهدای «چادر شاهچراغ» به طراحان خوزستانی
در پایان این برنامه و در بخش دیگری از جایزه ویژه «چادر شاهچراغ» که پیش از این به رسم امانت در مجمع طراحان انقلاب اسلامی مازندران (حرا) قرار داشت، به گروههای طراحان انقلابی خوزستانی «آب و آیینه» و «سدر» «خاک نگار» اهدا شد.
لوح تقدیر رتبه دوم مجموعه فعال هنر انقلاب اسلامی نیز به مجمع طراحان انقلاب اسلامی استان البرز (رسم) تقدیم شد.
ابوالقاسم طالبی کارگردان سینما و تلویزیون گفت: سینما، سینماگر آرمانخواه میخواهد اما آرمانخواه ماندن سخت است و یکی از اهداف جشنواره عمار تقویت حافظه ملی است.
به گزارش سینمای خانگی از «عمار فیلم»، ابوالقاسم طالبی کارگردان آثاری چون قلادههای طلا، یتیمخانه ایران و آقای رئیس جمهور در اولین قسمت از برنامه سینمامردم ویژهبرنامه تلویزیونی چهاردهمین جشنواره عمار که پخش ان از روز گذشته از شبکه سوم سیما آغاز شده، با اشاره به اینکه یکی از اهداف جشنواره عمار تقویت حافظه ملی است، در مورد نسبت سینما با مردم بعد از گذشت ۴۴ سال از انقلاب اسلامی اظهار داشت: انقلاب اسلامی در سال ۵۷ درحالی رخ داد که مردم آرمان خواه بودند.
وی افزود: انقلاب برای مردم آرمانی بود ولی سینما آرمانی نشد. خیلی از سینماگران بعد از شروع انقلاب از ایران رفتند و تصور کردند که انقلاب سقوط میکند.
طالبی گفت: آن زمان سینما، سینماگری نداشت که این آرمان را به فیلم تبدیل کند. سینما یک هنر پیچیده است.
این کارگردان سینما و تلویزیون تصریح کرد: سینمای قبل از انقلاب سینمایی خاص بود که تنها میشد روی دو نفر از فیلمسازان آن حساب کرد. طول میکشد که آرمانها تبدیل به متن و تصویر شود. سینما، سینماگر آرمانخواه می خواهد اما آرمانخواه ماندن سخت است.
«سینمامردم» ویژه برنامه تلویزیونی چهاردهمین جشنواره فیلم عمار از روز چهارشنبه ۲۰ دیماه آغاز شده و تا پایان جشنواره به روی آنتن شبکه سه سیما خواهد رفت.
سهیل اسعد نیز در نخستین برنامه سینما مردم گفت: طبیعتا امسال به دلیل اوضاع منطقه، برنامه عمار رویکرد متفاوتی گرفت. شعار فلسطین همیشه شعار عماریون بود و دغدغه جدی دوستان و مسئولین یک محور اصلی یعنی فلسطین بود. منتهی امسال اتفاقی که افتاد برای ملت فلسطین و اتفاقاتی که در فضای بین المللی رخ داد آگاهی که مردم بینالملل پیدا کردند نسبت به قضیه فلسطین موضعگیریهایی که دیدیم واقعا متفاوت بود. آگاهی که امروز در دنیا ایجاد شده خیلی عجیب است.
وی افزود: به نظرم عمار باید این را به عنوان یک فرصت نگاه کند؛ فرصت بالا بردن آگاهی مردم. در سینما به خصوص مستند میتواند از این فرصت استفاده کرد چون زبان مستند خیلی به مسائل پیرامون فلسطین نزدیک است.
اسعد تاکید کرد: بعضی از تحلیلگران میگفتند جبهه مقاومت با رسانه این بار پیروز شده است. تصاویری که در اخبار و تلویزیون دیدیم تصاویری بود که در تاریخ مقاومت ندیده بودیم. این نقش رسانه است. عمار این فضا را باز کرده است که عموم مردم هم بتوانند قهرمان این تحول باشند.
وی گفت: نکته بعدی این است که امسال در محتوا تحول را دیدیم. ما بحث تکرار را لمس میکردیم. قالب و شمایل ظاهری تغییر میکرد ولی محتوا و خلاقیت در رکود بود. امسال هم به خاطر این اتفاقات و نگاه بینالمللی در محتوا هم شاهد تنوع هستیم.
برنامه سینمامردم به میزبانی سهیل اسعد دبیر چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، با دکوری متفاوت و با الهام از موضوع محوری جشنواره امسال در حالی هر روز از ساعت ۱۸:۰۰ به صورت زنده از شبکه سه سیما پخش میشود که قرار است، فیلمسازان و برگزیدگان چهاردهمین جشنواره عمار و همچنین داوران بخشهای مختلف مهمان این برنامه باشند.