رسانه سینمای خانگی- دلتان بلرزد، این فیلم کار خود را کرده است

کارگردان «آبی روشن» ضمن اشاره به مضامین فرهنگی و معرفتی عجین شده با روایت فیلم تاکید کرد اگر توانسته باشد در سکانس پایانی دل مخاطبش را بلرزاند، کارش را کرده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «آبی روشن» دومین فیلم بابک خواجه‌پاشا در مقام کارگردان است که در چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر، به بخش سودای سیمرغ راه‌پیدا کرده است. فیلمی که از منظر روایت آرام و شاعرانه، بی‌نسبت با تجربه قبلی این کارگردانی یعنی «در آغوش درخت» نیست اما تمرکز آن بر مضمونی معنوی و دینی، آن را به تجربه‌ای تازه در کارنامه‌اش تبدیل کرده است.

همزمان با رونمایی «آبی روشن» در جشنواره فیلم فجر، میزبان بابک خواجه‌پاشا کارگردان و امیر ابیلی فیلمنامه‌نویس این فیلم در خبرگزاری ایرنا بودیم، که پیش‌تر بخش نخست آن منتشر شد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، بخش دوم و پایانی این نشست است.

* یکی از نکاتی که درباره فیلمنامه «آبی روشن» می‌تواند محل انتقاد باشد، گره‌گشایی‌های ناگهانی است. یعنی برخی از گره‌های داستان براساس یک «اتفاق»‌ باز می‌شود و این از استحکام فیلم‌نامه کاسته است. این انتقاد را چقدر وارد می‌دانید؟

بابک خواجه‌پاشا: نه در مقام کارگردان فیلم آبی روشن که به عنوان فردی که فیلم‌نامه‌نویسی را هم تجربه کرده‌ام، معتقدم فیلمنامه این فیلم، از منظر شاخصه‌های فیلمنامه‌نویسی خیلی درست نوشته شده است. قاعده اول فیلمنامه، معرفی قهرمان است و در مرحله بعد گره‌افکنی اتفاق می‌افتد و سفر قهرمان آغاز می‌شود. از نظر گره‌گشایی، فیلمنامه آبی روشن در دقیقه ۸۰ گره اصلی‌اش باز می‌شود و آنچه در ادامه می‌بینیم، دیگر از جنس گره‌گشایی نیست.

* اجازه دهید مثالی بزنم؛ ماجرای فرار فرد زندانی از دست سرباز خیلی اتفاقی و با حضور ناگهانی تانکر حمل گازوئیل در یک امامزاده حل می‌شود، آن هم با یک سرفه اتفاقی!

امیر ابیلی:‌ البته در فیلم ماجرای بسته شدن جاده اصلی و دلیل عبور تانکر از جاده مربوط به امامزاده، مطرح می‌شود.

خواجه‌پاشا: احساس می‌کنم کاشت‌های کافی برای این صحنه در فیلمنامه وجود دارد. کسی که در آن شرایط قرار بگیرد، معمولا صبر می‌کند به موقعیت مطمئنی برسد و بعد خودش را رها می‌کند. اگر در یک شرایط شهری بود، شاید گزینه فرار از تانکر منطقی بود اما در آن بیابان، فرد فراری کجا می‌توانست پناه ببرد؟

ابیلی: فاصله امامزاده تا پمپ بنزین هم زیاد نیست و منطقا اولین جایی که تانکر می‌توانست توقف کند همان‌جا بود. درباره گره‌گشایی هم باید گره‌گشایی اصلی داستان را مدنظر داشته باشیم نه خرده‌داستان‌ها…

ابیلی: این گزاره که گره‌گشایی‌ها در یک فیلمنامه نباید اتفاقی باشد هم از نظر من خیلی گزاره درستی نیست. خیلی از فیلم‌های بزرگ جهان با یک اتفاق گره‌گشایی می‌کنند. در سینمای خود ما هم فیلمسازی مانند اصغر فرهادی، خیلی از گره‌های داستانش را به‌صورت اتفاقی باز می‌کند

* البته ماجرای این فرار، خرده‌داستانی است که در بخشی از فیلم، تبدیل به مسئله اصلی می‌شود.

ابیلی: بالاخره در طول هر فیلمی، خرده پیرنگ‌هایی وجود دارد. ماجرای این فرد فراری را هم می‌توان اینگونه دید که او همان ابتدا داخل تانکر پریده اما دیگر موفق به خروج نشده است. از این منظر حضور او قطعا در آن صحنه اتفاقی نیست. از طرف دیگر این گزاره که گره‌گشایی‌ها در یک فیلمنامه نباید اتفاقی باشد هم از نظر من خیلی گزاره درستی نیست. خیلی از فیلم‌های بزرگ جهان با یک اتفاق گره‌گشایی می‌کنند. در سینمای خود ما هم فیلمسازی مانند اصغر فرهادی، خیلی از گره‌های داستانش را به‌صورت اتفاقی باز می‌کند.

خواجه‌پاشا: من البته این گزاره را تایید می‌کنم که در قدرت یک درام، تصادف باید به‌صورت حداقلی اتفاقات را پیش ببرد اما در فیلمنامه ما این موارد تصادفی، به‌صورت حداقلی است و اینگونه نیست که همه گره‌گشایی‌ها برپایه تصادف باشد. از طرف دیگر فیلم ما در ژانر جاده‌ای تعریف می‌شود و در این سبک فیلم، معمولا این اتفاقات تصادفی، سهم بیشتری می‌توانند داشته باشند.

ابیلی: پیرنگ اصلی فیلم ما که یافتن ایوب است، به‌صورت کاملا کلاسیک پیش می‌رود. کاملا براساس نشانه‌ها، کاراکترها در داستان پیش می‌روند.

 بابک خواجه‌پاشا کارگردان فیلم «آبی روشن»

* آقای خواجه‌پاشا شما از علاقه‌مندان سینمای رضا میرکریمی هستید و یکی از بهترین فیلم‌های جاده‌ای سینمای ایران را هم می‌توان «خیلی دور خیلی نزدیک» دانست. در آنجا هم ما با سفری مواجه هستیم که در خلال آن کاراکترهایی فرعی به داستان وارد و از آن خارج می‌شوند. اما هرکدام از این ورود و خروج‌ها معنایی را به داستان اضافه می‌کند. در «آبی روشن» اما برخی از خرده‌داستان‌ها و آدم‌های فرعی، خیلی به بار قصه اصلی اضافه نمی‌کنند.

خواجه‌پاشا: آیا در فیلم قصر شیرین آقای میرکریمی هم همین شرایط را داریم؟‌ درست این است که بگوییم گاهی اوقات، ماجراها بر روی قهرمان تأثیر می‌گذارد و گاهی اوقات شخصیت‌ها. اصطلاحا به این کاراکترها، کاراکترهای نگین‌دار هم می‌گویند. این کاراکترها، شاخصه‌هایی دارند که قهرمان اصلی را تکمیل می‌کنند اما ماجرا و قصه‌ای که دارند خیلی مهم نیست. به‌عنوان مثال متولی امامزاده در آبی روشن یک شاخصه اخلاقی مشخص دارد. او مانند افراد اهل معنا، به ایوب اعتماد کرده و حالا دارد به یونس هم می‌گوید به او اعتماد کن. کاراکتر سرباز هم معنای «قضاوت» را نمایندکی می‌کند.

خواجه‌پاشا: شاید مخاطب امروز به راحتی پذیرای «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم نباشد. مخاطب امروز بیش از حد با منطق با اثر مواجه می‌شود و رئال به همه چیز نگاه می‌کند در حالی که فیلم‌هایی مانند «خیلی دور خیلی نزدیک» و یا «آبی روشن» اساسا فیلم‌های منطق نیستند

پس این شخصیت‌های فرعی در داستان کارکرد دارند، اما کارکرد آن‌ها معرفتی است و روی شخصیت تاثیر می‌گذارند اما ماجرای آن قرار نیست چندان مهم باشد. آن سبکی که شما به آن اشاره می‌کنید، نوع دیگری از استفاده از کاراکترهای فرعی است. ما با دو نوع پرداخت شخصیت فرعی در سفر قهرمان مواجهیم. اتفاقا من هر دو فیلم آقای میرکریمی که به آن اشاره کردیم را دوست دارم و هر کدام براساس یکی از این مدل‌ها پیش رفته است. در خیلی دور، خیلی نزدیک قصه و ماجرای آدم‌های فرعی روی دکتر عالم تأثیر می‌گذارد اما در قصر شیرین این خود آدم‌ها هستند که وارد داستان می‌شوند.

یک نکته را هم فراموش نکنیم که شاید مخاطب امروز به راحتی پذیرای «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم نباشد. مخاطب امروز بیش از حد با منطق با اثر مواجه می‌شود و رئال به همه چیز نگاه می‌کند در حالی که فیلم‌هایی مانند خیلی دور خیلی نزدیک و یا آبی روشن اساسا فیلم‌های منطق نیستند. فیلم‌های معرفتی، اساسا فیلم‌های منطقی نیستند. با کدام کار خدا می‌توان با منطق انسانی مواجه شد؟ خدا اساسا کارش سورپرایز کردن ماست.

ابیلی: دقیقا مانند معجزه‌های کوچکی که در زندگی خیلی از ما اتفاق می‌افتد. جهان فیلم آبی روشن از جنس همین معجزه‌هاست و خیلی عینی و مادی نمی‌توان با آن مواجه شد.

* آقای ابیلی «آبی روشن» امروز در کدام بخش کارنامه فیلمنامه‌نویسی شما قرار می‌گیرد و چه نسبتی با تجربه‌های قبلی شما می‌تواند داشته باشد؟

ابیلی: من واقعا فیلم آبی روشن را دوست دارم و نگارش آن هم تجربه بسیار خوبی برای من بود. هم قصه آن را دوست داشتم و هم الان خروجی آن را دوست دارم. همکاری با بابک هم اتفاق بسیار خوبی برای من بود. به‌خصوص که بابک فیلمنامه‌نویس بسیار خوبی هم هست. نگاه ما به جهان خیلی به هم نزدیک است و به دلیل همه این موارد، تجربه فیلمنامه این اثر، برای من بسیار دل‌نشین بود. از آنجایی که تجربه قبلی من هنوز اکران نشده، می‌توان آبی روشن را نقطه ورود جدی‌تر من به سینما هم دانست.

خواجه پاشا: همین امروز اگر به خانه بروید، احتمالش خیلی زیاد است که با خبر شوید یکی از بستگان نزدیک‌تان راهی مشهد شده است. مثل زندگی امام حسینی(ع) همه ما که بالاخره در هیأت بزرگ شده‌ایم. این‌ها واقعیت‌های فرهنگی و هویتی جامعه ماست و فیلمی مانند «آبی روشن» را هم از همین منظر می‌توان یک فیلم هویتی و فرهنگی دانست

* فیلم «آبی روشن»‌ را به‌عنوان یک فیلم امام رضایی معرفی می‌کنند، حس خودتان به این توصیف از فیلم چیست؟

خواجه‌پاشا: حتما که به آن افتخار می‌کنیم اما خودم این فیلم را یک فیلم انسانی با زیرمتنی از فرهنگ رضوی می‌دانم. در عین حال قطعا اگر اثرم رنگ و بویی از امام رضا(ع) داشته باشد به آن افتخار می‌کنم و امیدوارم لااقل به جایگاه این بزرگان و عزیزان آسیبی وارد نکرده باشیم.

ابیلی: در عین حال اگر این توصیف یا هر توصیف دیگری باعث ایجاد پیش‌فرض در ذهن مخاطب شود، من ترجیحم این است که مخاطب بدون هیچ‌ پیش‌فرضی با اثر مواجه شود.

خواجه‌پاشا: امام رضا(ع) اساسا بخشی از زیست همه ماست. همین امروز اگر به خانه بروید، احتمالش خیلی زیاد است که با خبر شوید یکی از بستگان نزدیک‌تان راهی مشهد شده است. مثل زندگی امام حسینی(ع) همه ما که بالاخره در هیأت بزرگ شده‌ایم. این‌ها واقعیت‌های فرهنگی و هویتی جامعه ماست و فیلمی مانند آبی روشن را هم از همین منظر می‌توان یک فیلم هویتی و فرهنگی دانست. یعنی حتی می‌توان گفت فیلم «آبی روشن» یک فیلم کاملا ایرانی است. همه این‌ها بخشی از فرهنگ ماست که در اشعار شاعران کهن فارسی هم انعکاس و بروز داشته است. کسی که می‌خواهد به‌واسطه این مفاهیم میان نسل‌ها فصله بیندازد، دست روی مقوله‌های فرهنگی ما گذاشته است.

کسانی که روی تخریب این مفاهیم کار می‌کنند، باید بدانند دست روی چیزهایی گذاشته‌اند که برای پدران و مادران ما بسیار با ارزش بوده است و به همین دلیل می‌توان گفت این افراد در حال جنگ با ارزش‌ها هستند. ما باید به همه ارزش‌ها احترام بگذاریم و معتقدم این فیلم هم درباره احترام به فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی همه ماست. فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی کامل در هم تنیده هستند. مگر در حرم امام رضا(ع) غیر از هنر ایرانی می‌بینید؟ وقتی اسم مشهد می‌آید، همه ما یاد خانواده، مهربانی و رأفت می‌افتیم و همه این‌ها شناسه‌های فرهنگ ایرانی است. آیا در همان پلان انتهایی فیلم دل شما به‌عنوان یک ایرانی نلرزید؟ می‌خواهم حس واقعی‌تان را بدانم.

 امیر ابیلی؛ نویسنده فیلمنامه «آبی روشن»

* بله. بالاخره این مسائل ریشه در تجربه زیسته ما دارد.

خواجه‌پاشا:‌ و به همین دلیل معتقدم این مفاهیم، هویتی است. همین لرزش دل، برای من کافی است و قول می‌دهم حتی مادران ما هم با تماشای آن پلان، دل‌شان می‌لرزد. همین اتفاق را برای مخاطبان فیلم آبی روشن رقم زده باشم، کارم را کرده‌ام. فاصله نسل‌ها با تکیه بر همین مفاهیم هویتی از بین می‌رود. ما زمانی محتوای فرهنگی مشترک برای نسل‌ها داشتیم.

مثلا پدر من موسیقی محبوبش بنان بود و من علاقه‌مند به محسن یگانه بودم، اما زمانی که می‌خواستیم با هم به سفر برویم، برای طول مسیر ناصر عبدالهی گوش می‌کردیم که گویی فصل مشترک سلیقه هنری ما را پر می‌کرد. ما زمانی چنین محصولاتی را برای پرکردن فاصله‌های سلیقه‌ای داشتیم و امروز نداریم. امروز بچه‌های من چیزهایی را گوش می‌دهند که خودشان به من می‌گویند، این‌ها برای تو خوب نیست! این فاصله، واقعا فاصله عجیبی است. این فاصله شاید زمانی وجود داشته اما هیچ‌گاه مانند امروز، تبدیل به یک دره نشده بود. آنقدر به این فاصله فکر نکردیم که حالا اینقدر فاصله‌مان زیاد شده است. ما باید با تولیدات هنری، بخشی از این فاصله را پر کنیم.

باید دردها و زخم‌ها را ببینیم تا بتوانیم برای درمان آن‌ها فکر کنیم. باید افرادی امروز سراغ نسل جوان بروند تا بفهمند میان آن چه می‌گذرد. خیلی از مسائل امروز در میان نسل جوان جریان دارد که روح مسئولان ما هم از آن‌ها خبر ندارد. هنوز زمان داریم و دیر نشده است.

خواجه‌پاشا: پدر من موسیقی محبوبش بنان بود و من علاقه‌مند به محسن یگانه بودم، اما زمانی که می‌خواستیم با هم به سفر برویم، برای طول مسیر ناصر عبدالهی گوش می‌کردیم که گویی فصل مشترک سلیقه هنری ما را پر می‌کرد. ما زمانی چنین محصولاتی را برای پرکردن فاصله‌های سلیقه‌ای داشتیم و امروز نداریم

* سکانسی کلیدی در فیلم هست که مربوط به مواجهه یونس و ایوب می‌شود و این ذهنیت برای مخاطب شکل می‌گیرد که تمام آن شمایلی که از حاج یونس از ابتدای فیلم شکل گرفته در هم فرو می‌ریزد. کمی درباره این فراز از فیلم صحبت کنیم…

خواجه‌پاشا: وقتی صحبت از لایه‌های درونی آدم‌ها می‌کنیم، منظور همین نکته است. آدم موجود عجیبی است. همه ما روزی در زندگی‌مان کاری کرده‌ایم که شاید خاطرمان هم نباشد اما بابت آن حقی را بدهکاریم. در جامعه امروز ما دیگر زیاد به «حق‌»‌ فکر نمی‌کنیم. اینکه «حق‌الناس»‌ چیست؟ حق چه کسانی به گردن ماست؟ به همین دلیل به راحتی کم‌فروشی می‌کنیم. از تولیدکننده تا فروشنده دارد کم‌فروشی می‌کند.

من هنرمند، بودجه‌ای در اختیار دارم که درواقع پول مردم است. من باید با این پول، فیلمی بسازم که همین مردم از آن لذت ببرند. اگر نکنم، من هم به نوعی کم‌فروشی کرده‌ام و حق این مردم به گردن من است. باید فردا بابت آن جواب بدهم. وقتی این حق‌خوری رواج پیدا کند، بازتاب اجتماعی‌اش می‌شود همین مشکلاتی که امروز با آن مواجهیم.

وقتی حضرت علی(ع) را مظهر «حق» می‌دانیم، به این دلیل است که او درک کرده است «حق» باید رعایت شود چرا که عنصری تأثیرگذار در کل جامعه است. یونس هم در زندگی یک بار اشتباه کرده و باید تقاص آن را بپردازد. کار دنیا همین است و هر کسی تقاص کارش را می‌دهد. ما گاهی سرمان را در برف فرومی‌کنیم و فکر می‌کنیم تقاصی در کار نیست. یونس در داستان فیلم، در جایی متوجه این واقعیت می‌شود و تصمیم می‌گیرد که این حق به گردنش باقی نماند. این درک مهمی است که انسان به این مرحله برسد که نخواهد حق دیگری به گردنش بماند و این کار بسیار سختی هم هست.

ابیلی: در جهان داستان فیلم، یونس به‌صورت ناگهانی تصمیمش تغییر می‌کند و اینکه تصمیم می‌گیرد حقی که به گردنش افتاده را صاف کند، این از سر لطف امام رضا(ع) است. گویی این امام رضا(ع) است که او را در مسیری قرار می‌دهد تا بتواند این حق را جبران کند و باری از دوشش برداشته شود. لطف اصلی این است که ما در این دنیا تقاص کارهای‌مان را بدهیم. یونس هم این فرصت را پیدا می‌کند.

 شخصیت حاج یونس با بازی مهران احمدی در «آبی روشن»

* حتی فیلم به کاراکتر قمارباز هم در جاهایی حق می‌دهد…

خواجه‌پاشا: چه کسی می‌داند که بنده برگزیده خدا کیست؟ ما نمی‌توانیم این واقعیت را بفهمیم. شاید بنده برگزیده خدا، همان رفتگری باشد که هر روز کوچه ما را جارو می‌کند. شاید حتی فردی که خدا او را دوست دارد، گاهی در نگاه ما آدم بدی باشد. از کجا می‌توان این واقعیت درونی افراد را فهمید.

ابیلی: کمااینکه نگاه ائمه ما هم همین است. دیالوگی هم در فیلم هست که می‌گوید در نگاه امام(ع) بین توی حاجی و منه قمارباز هیچ فرقی نیست.

خواجه‌پاشا: این جنس فیلم‌ها در طول زمان بیشتر فهمیده می‌شوند و تأثیرگذاری بیشتری هم پیدا می‌کنند. قصه این فیلم دارای تراژدی و اوج دراماتیک نیست و برندگی‌های تند و تیز فیلم‌های اجتماعی را هم ندارد،‌ اما نرم و آهسته مسیرش را طی می‌کند

خواجه‌پاشا: اصلا ما چه شانی برای قضاوت افراد داریم؟ ما اما به راحتی انسان‌ها را قضاوت می‌کنیم. ما نه فقط توان قضاوت نداریم که حق قضاوت هم نداریم. ما اجازه نداریم به خاطر خطا، نزدیکان و خانواده خود را رها کنیم. آبی روشن به این مسائل هم پرداخته است. این جنس فیلم‌ها در طول زمان بیشتر فهمیده می‌شوند و تاثیرگذاری بیشتری هم پیدا می‌کنند. قصه این فیلم دارای تراژدی و اوج دراماتیک نیست و برندگی‌های تند و تیز فیلم‌های اجتماعی را هم ندارد،‌ اما نرم و آهسته مسیرش را طی می‌کند.

* درباره دو بازیگر اصلی یعنی مهران احمدی و مهران غفوریان هم بگویید که حضور درخشانی در فیلم دارند.

خواجه پاشا: همه بازیگران فیلم از نظر من بازیگران گرانقدری بودند. ما برای آنکه مخاطب در مواجهه اول با قهرمان، متوجه سرانجام او در قصه نشود، به این گزینه‌ها فکر کردیم. برخی بازیگران به‌دلیل ایفای نقش‌های خاص، پیش‌فرضی را در ذهن مخاطبان به‌وجود آورده‌اند. تصمیم گرفتیم بازیگرانی را برای این نقش‌ها انتخاب کنیم که مخاطب با دیدن آن‌ها، سرانجام‌شان را پیش‌بینی نکنند. بازیگران فعلی فیلم این ویژگی را دارند و شما در ابتدای قصه تصوری از سرانجام آن‌ها ندارید. علاوه‌بر این دلیل، قطعا بازیگران قدرت‌مندی می‌خواستیم که توان خلق شخصیت را داشته باشند. حتی کوچک‌ترین کاراکترها هم اجرای غلوآمیز نداشته‌اند. همکاری با همه این عزیزان برای من لذت‌بخش بود و فکر می‌کنم همه بازیگران آبی روشن متفاوت ظاهر شده‌اند.

رسانه سینمای خانگی- این فیلم شریف، فقط شریف است

فیلم «میرو» آخرین ساخته حسین ریگی درست شبیه ساخته قبلی او اثر نه چندان موفق «هوک» است. همان نماها و همان قاب‌ها و همان خط اصلی داستان.

به گزارش سینمای خانگی نوجوانی که مجبور است با ناملایمات زندگی بجنگد. قهرمان اصلی داستان میرو است، نوجوانی که وارد کارهای خلاف قمار و شرطبندی شده و در این میان خمپاره های کارهای خلافش به خانواده اش اصابت می کند.

در کنار میرو دو قهرمان و ضدقهرمان دیگر هم وجود دارند: افضل دوستی که در پی اثبات رفاتش با میرو است و جمعه که کینه ای دیرینه با میرو دارد و در این میان از هیچ ضربه ای به او فروگذار نیست، و تنها قصدش انتقام است.

خط اصلی داستان موضوع جذابی دارد اما در فیلمنامه با خیل اشخاصی مواجه هستیم که بیشتر تیپ هستند نه شخصیت، چرا که کنش ها و واکنش هایشان برای بیننده جذاب نیست و احساس همذات پنداری را در او بیدار نمی کند.

از سوی دیگر عامل پیش برنده داستان هم تصادف است نه حادثه و اضافه کردن آن اردوی بسیج و شخصیت حاج قاسم که مثبت پلاس است و تاثیر خوبی روی شخصیت میرو می گذارد و میرو از کارهای بد گذشته اش عبرت می گیرد و تصمیم می گیرد در نبود پدر مرد خانواده شود هم برای بیننده ای که خیل اینگونه آثار را دیده چندان جذاب نیست. چرا که تایم زیادی از فیلم صرف گرفتن تصاویر لانگ شات از زیبایی های بلوچستان و درگیری های نه چندان مخاطب پسند میرو با سایر اهالی دارد و در نتیجه فیلمساز مجبور شده به شخصیت حاج قاسم خیلی نپردازد و نتیجه غیرقابل پذیرش بودن تحول میرو است.

نکته جالب اینجاست که ریگی در این اثر هم همان اشتباهات «هوک» را مرتکب شده و نتیجه کار هم طبعا مثل اثر قابل اعتنایی نیست، استفاده نادرست از نابازیگران و بازی های ضعیف و سطحی از یکسو و نماهای کنترل نشده و طراحی صحنه و لباس و گریم سردستی از سوی دیگر به این موضوع کمک می کنند.

اینکه سینمای ایران نیاز به تولید آثار کودک و نوجوان دارد بر هیچکس پوشیده نیست و از سوی دیگر نمایش زیبایی های گوشه گوشه این خاک هم برای بیننده جذاب است اما ریگی با در دست داشتن یک فیلمنامه ضعیف و کارگردانی ضعیف تر هر دوی این پتانسیل های بالقوه را از بین برده و اثرش در بهترین حالت با تدوین مجدد و کوتاه کردن اثر شاید بتواند به عنوان یک تله فیلم نیمه متوسط قابل قبول باشد اما فیلم فعلی با تایم بالای حوصله سربر قطعا مناسب نمایش روی پرده نقره ای نیست و حیف از همه هزینه ها و نیروهای انسانی که در این فیلم به بدترین شکل ممکن هدر شده اند و نتیجه کار شده فیلمی که فیلم نیست.

رسانه سینمای خانگی- فجر به گیلان رسید

اکران فیلم های جشنواره فجر در استان گیلان در حالی آغاز شد که فیلم «تابستان همان سال» با بیشترین استقبال علاقمندان به هنر هفتم همراه شده است.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، امسال هم استان گیلان همانند چند سال گذشته یکی از استان‌های پیشتاز در اکران همزمان فیلم‌های فجر است. ستاد برگزاری جشنواره فیلم فجر در این استان تلاش کرده اکران فیلم‌های چهل و دومین جشنواره فجر در گیلان در ۲ سینما برگزار شود.

۱۹ فیلم منتخب چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر در گیلان از تاریخ ۱۶ تا ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۲ به طور همزمان در دو سینمای ۲۲ بهمن و سپیدرود رشت در سه سانس در ساعت‌های ۱۶، ۳۰: ۱۸ و ۲۱ شب اکران می‌شوند.

۱۹ فیلم منتخب چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر در گیلان

بر اساس اعلام ستاد مرکزی برگزاری جشنواره فیلم فجر ۱۹ فیلم در گیلان اکران می‌شوند و گیلانی‌های علاقه مند به هنر هفتم امسال شاهد اکران همزمان فیلم‌های آغوش باز «بهروز شعیبی»، نپتون «محمدابراهیم غفاریان»، مجنون «مهدی شامحمدی»، بهشت تبهکاران «مسعود جعفری جوزانی»، آسمان غرب «محمد عسگری»، میرو «حسین ریگی»، آپاراتچی «قربانعلی طاهر فر»، صبح اعدام «بهروز افخمی»، شور عاشقی «داریوش یاری»، احمد «امیرعباس ربیعی»، دست ناپیدا «انسیه شاه حسینی»، آبی روشن «قاسم لطفی خواجه پاسا»، قلب رقه «خیراله تقیانی پور» این فیلم مناسب سن بالای ۱۲ سال می‌باشد، ملکه آلیشون «ابراهیم نورآور محمد»، تابستان همان سال «محمود کلاری»، پرویز خان «علی ثقفی»، شه سوار «حسین نمازی»، ببعی «حسین صفارزادگان، میثم حسینی»، فیلم کودک، باغ کیانوش «رضا کشاورز» هستند.

اکران ۵ فیلم در روز نخست جشنواره فیلم فجر در گیلان

در نخستین روز اکران‌ها در رشت بر اساس جدول برنامه ریزی شده فیلم «آبی روشن» به کارگردانی «قاسم لطفی خواجه پاشا» و تهیه کنندگی «سید محمدحسین میری» برای تماشاگران به نمایش درآمد.

در خلاصه این فیلم سینمایی آمده است: کشف یک فیروزه کمیاب زندگی یونس که صاحب معدن، معتمد و بزرگ شهر است را وارد مسیر مخاطره آمیزی می‌کند.

فیلم «تابستان همان سال» به کارگردانی «محمود کلاری» به شدت اثری آرام‌بخش است و ریتم و ضرباهنگ فیلم می‌تواند فضایی برای تأمل در مخاطب خود ایجاد کندپ.

کلاری در دکوپاژ خود در مقام کارگردان نیز نشان داده است که سینمای قصه گو را به خوبی می‌شناسد و طعم لذت دیدن پلان‌های خود را به دل مخاطب نمی‌گذارد، دوربین کلاری به شدت مستحکم است و چیدمان عناصر صحنه به گونه‌ای است که همه چیز در خدمت ساختار و محتوای اثر است.

فیلم «میرو» به کارگردانی «حسین ریگی» یک فیلم مادرانه است، این فیلم سومین اثر سینمایی ریگی از فیلمسازان بلوچ کشور پس از فیلم‌های تحسین شده «لیپار» و «هوک» است که در ژانر کودک و نوجوان تولید شده و در بستر قصه‌ای متعلق به دوران دفاع مقدس در دهه ۶۰ روایت می‌شود.

فیلم «آغوش باز» به کارگردانی «بهروز شعیبی» به عنوان فیلم‌سازی با دل‌مشغولی‌های اجتماعی و آثاری اغلب شخصیت محور، در ششمین تجربه سینمایی خود نگاهی جدی‌تر به مخاطب عام و همکاری با بخش خصوصی دارد.

شعیبی در «آغوش باز» همچنان راوی دل‌مشغولی‌های اجتماعی و انسانی خود باقی می‌ماند. ولی این بار ضمن طرح مضامین انسانی مورد علاقه‌اش، با رفتن به سراغ یکی از موضوعات ملتهب هنری در برپایی کنسرت‌های موسیقی، به جاذبه‌های موضوعی و بصری طرح داستانی‌اش اضافه می‌کند. بروز مشکلاتی در برپایی یک کنسرت، بهانه‌ای است برای پرداختن به سه زندگی عاشقانه که به نوعی با هم مرتبط هستند و از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند.

فیلم «آپاراتچی» به کارگردانی «قربانعلی طاهرفر» در ۲ سانس در سینما سپیدرود رشت به نمایش گذاشته شد، «آپاراتچی» به اتفاقات دهه ۶۰ می‌پردازد. یک زندگی ساده اجتماعی در دهه ۶۰ را روایت می‌کند که در پیرامونش اتفاقات متعددی نظیر جنگ، ترور، اتفاقات سیاسی و دفاع مقدس و غیره وجود داشت.

بیشترین استقبال تماشاگران از فیلم «تابستان همان سال»

«فاطمه فروتن» سرپرست معاونت هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان در گفت و گو با خبرنگار مهر با اشاره به آغاز نمایش فیلم‌های جشنواره فجر در سینما ۲۲ بهمن و سپیدرود رشت اظهار کرد: اکران فیلم‌های جشنواره از دوشنبه ۱۶ بهمن ماه آغاز شده و تا ۲۲ بهمن ادامه دارد.

فروتن از نمایش ۱۹ فیلم جشنواره فجر چهل و دوم در دو سینمای شهر رشت خبر داد و افزود: این فیلم‌ها در سه نوبت ۱۶، ۱۸:۳۰ و ۲۱ از امروز تا ۲۲ بهمن‌ماه در دو سینمای سپیدرود و ۲۲ بهمن اکران می‌شوند.

سرپرست معاونت هنری و سینمایی فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان با بیان اینکه در روز نخست اکران فیلم حدود ۳۰۰ نفر از این ۵ فیلم استقبال کردند، گفت: فیلم «تابستان همان سال» بیشترین آمار استقبال علاقمندان به هنر هفتم را به خود اختصاص داد.

وی اضافه کرد: اقدامات انجام شده برای رونق بخشیدن به سینماهاست و علاقمندان به هنر هفتم در گیلان برای تماشای فیلم‌های جشنواره می‌توانند از چهار سامانه آی‌تیک (iticket.ir)، سینما تیکت (cinematicket.org)، تیک ایران هفت (irantic.com) و گیشه (gishehr۷.ir) بلیت خود را به صورت اینترنتی خریداری کنند.

فروتن با اشاره به فعالیت‌های هنری در استان گیلان طی دهه مبارک فجر گفت: شانزدهمین جشنواره تجسم هنر در تالار مرکزی رشت با حضور ۲۶ اثر از هنرمندان استان در رشته‌های طراحی و نقاشی، خوشنویسی و نگارگری در حال برگزاری است که تا ۲۱ بهمن‌ماه پذیرای عموم علاقمندان خواهد بود.

رسانه سینمای خانگی- «مجنون» بی روایت

 «مجنون» فیلم مهمی است، اما به لحاظ ساختار و تکنیک حرف تازه ای ندارد. در «مجنون» با فیلمی مواجه هستیم که قصه ندارد و از نداشتن یک فیلمنامه منسجم رنج می‌برد، صحنه‌های جنگی به شدت زیاد است و هویت بصری که در آن شکل نمی‌گیرد و بیان روایت آشفته و شلخته می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا؛ این مسیری که سازمان فرهنگی و هنری اوج برای ساخت فیلم با محوریت فرماندهان جنگ و دفاع مقدس در قالب «پرتره» پیش گرفته است، قابل تقدیر است و تولید فیلم های این مدلی یک دستاورد بزرگ در سینمای ایران تلقی می شود. اما چگونه برگزار شدن این اتفاق به شدت مهم است.

مجنون تازه ترین فیلم سازمان اوج با محوریت برشی از زندگی شهید مهدی زین الدین به کارگردانی یک فیلمساز اول اتفاق مهمی است. فیلم ساختن درباره شهدا و آشنا کردن نسل جدید با رشادت و از خود گذشتگی فرماندهان جنگ به نوبه خود موضوع مهمی محسوب می شود اما باید در مدیوم سینما و ساختار و فیلمنامه هم به این اندازه جدی بود.

مجنون فیلم مهمی است اما به لحاظ ساختار و تکنیک حرف تازه ای ندارد. زندگی شهید زین‌الدین و تاثیرگذاری اش در ماجرای عملیات خیبر در تاریخ نگاری جنگ مهم و جایگاه این شهید رفیع است. اما با فیلمی مواجه هستیم که قصه ندارد و از نداشتن یک فیلمنامه منسجم رنج می برد، قصه اش را با سختی روایت می کند. مساله ندارد و یک روایت خطی بدون فراز و نشیب دارد، اوج دراماتیک در آن شکل نمی گیرد.

وقتی با بیان سینمایی از جنگ حرف می زنیم، باید نفس مخاطب در سینه حبس شود اما مجنون این کار نمی کند و حجم زیاد موسیقی که ضعف مهمی در این اثر سینمایی است برای روایت و خلق درام کاری نمی کند و بیرون می زند.

صحنه های جنگی به شدت زیاد است و هویت بصری که در آن شکل نمی گیرد و بیان روایت آشفته و شلخته می شود. مهم ترین ویژگی مجنون حضور بازیگران تازه نفس است که بعضا خاستگاه تئاتری دارند، سجاد بابایی که سیمرغیِ پارسال است برای باور پذیر شدن نقش مهم شهید تمام تلاشش را به کار می گیرد تا شخصیتی که ایفا می کند در قاب تصویر تماشایی باشد.

شبنم قربانی در نقش همسر شهید در چند سکانس حضور مقتدرانه ای دارد و بخشی از بار بازیگری را به دوش می کشد. اما ضعف در شخصیت پردازی در مابقی کاراکترها باعث می شود که هویت شکل نگیرد، حسن پورِ داستان معرفی نمی شود و لحظه شهادتش سینمایی نیست.

وقتی از سینما حرف می زنیم، در میزانسن ها و خلق درام هم باید تاثیرگذار بود اما مجنون این کار را با مخاطب نمی کند. با تمام این ضعف هایی که گفته شد این فیلم را باید کلان دید و به این موضوع فکر کرد برای شهدا فیلم ساختن کار بزرگی است و هدف را گم نکرد. اوج، کار مهمی کرده است اما مجنون حق مطلب را به درستی و در شان شهید زین الدین ادا نمی کند.

رسانه سینمای خانگی- وقتی داستان در تراکم بازیگران و ترافیک شخصیت‌ها گم شد

«بهشت تبهکاران» به همان مشکل تاریخی آثاری از این دست مبتلا شد که ترافیک تردد آدم‌های بسیار و مهندسی دیالوگ‌گویی آنها، وجه تمرکز بر هسته مرکزی داستان را الکن کرده و مخاطب را خیلی زود نسبت به تماشای ادامه فیلم دلسرد می‌کند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، ساخت فیلم با موضوعاتی چون حوادث ملتهب انقلاب، همواره کاری دشوار در سینمای جهان به حساب می‌آمده است. این‌گونه آثار به لحاظ محتوایی، تلفیقی از خط‌وربط‌های چند گونه سینمایی به حساب می‌آیند و به همین دلیل باید نهایت تبحر در نگارش و موقعیت‌سنجی فیلمنامه‌های این آثار لحاظ شود.

بهشت تبهکاران دقیقا از همین ناحیه ضربه می‌خورد؛ درست مانند خائن‌کشی مسعود کیمیایی که با همین سوژه ساخته شد و هر دو فیلم نیز با شاخص‌هایی مشترک، در اکران‌های جشنواره‌ای خود، به سرنوشتی مشابه یکدیگر دچار شدند.

نخستین نکته‌ای که در بهشت تبهکاران و خائن‌کشی به چشم می‌خورد، وفور انسان‌های بی‌ربطی است که نمی‌توانند از ابتدا، نقش و اهمیت جایگاه خود را در داستان به مخاطب تحمیل کنند. داستان برای اینکه بخواهد فساد سیستماتیک را نشان دهد، ناچار است دست به دامان اهرم‌های روایی جنایی و امنیتی شود و در این میان مجبور می‌شود تا از شخصیت‌های بسیاری رونمایی کند. بنابراین یکی از شاخصه‌های ظاهری چنین آثاری، ترافیک آدم‌هایی است که در پس‌زمینه دیالوگ‌هایی غامض، می‌خواهند به مخاطب بفهمانند که با موضوعی پیچیده و امنیتی مواجه هستند.

در همین مرحله، ارتباط مخاطب با فیلم قطع می‌شود. رفت‌وآمدهای آدم‌های باربط و بی‌ربط به داستان، تشتتی فکری برای مخاطب پدید می‌آورد که اجازه ارتباط گرفتن با اثر را ایجاد نمی‌کند. متاسفانه فیلم کارگردان پیشکسوتی چون مسعود جعفری‌جوزانی، از همین ناحیه ضربه می‌خورد؛ هم‌چنان‌که فیلم کیمیایی نیز دچار همین التهاب شد و اجازه ارتباط گرفتن با مخاطبش را در جشنواره فجر نداد.

طبق این قاعده، آدم‌های اضافی در فصول پایانی فیلم حذف می‌شوند که این اتفاق در بهشت تبهکاران، پس از مرگ دهقان (پژمان بازغی) رقم می‌خورد و متاسفانه این اتفاق دیرهنگام، گشایشی را در میسر رضایت بیشتر مخاطب رقم نمی‌زند. البته باید به این نکته اعتراف کرد که فیلم جوزانی به‌نسبت خائن‌کشی، از سهولت کلامی بیشتری بهره‌مند بوده و ارتباطات داستانی، از پیچیدگی‌های دراماتیک کمتری برخوردار است که همین اتفاق سبب شد تا نخ ارتباط مخاطب با این فیلم، به‌کلی قطع نشود.

فارغ از این اسلوب ساختاری، زیرساخت‌های فنی، از استانداردهای خوبی برخوردار بود و حتی در برخی پارامترها نظیر فیلمبرداری و طراحی صحنه، از آن چیزی که انتظار می‌رفت نیز فراتر عمل کرد تا با فیلمی مواجه باشیم که اگر آن مشکل تاریخی آثاری این‌چنینی را کنار بگذاریم، با کار قابل‌قبولی طرف باشیم که می‌تواند در شان کارگردان پیشکسوتی چون مسعود جعفری‌جوزانی باشد.

اتفاقی که اگر در اکران عمومی به کمک تدوین، کمی چابک‌تر شود، می‌تواند تاحدودی زمینه ارتباط بیشتر مخاطب را فراهم آورده تا آنها به جای چندبار تماشای این فیلم، با یک بار دیدن، بتوانند به نوع ارتباط‌ها و انگیزه‌های آدم‌های فراوان فیلم پی ببرند.

رسانه سینمای خانگی- پرویزخان کدام بازیکنان را هدف گرفته؟

کارگردان فیلم سینمایی «پرویز خان» تاکید کرد، «در این فیلم بازیکن‌ خاصی را در تیررس قرار نداده‌ایم ولی برخی ویژگی‌های کاراکترهای خیالی فیلم واقعی هستند.»

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، علی ثقفی که نخستین تجربه بلند سینمایی خود را با پرداختن به دورانی از مربیگری مرحوم پرویز دهداری – یکی از سرمربیان سرشناس سال‌های دور تیم ملی فوتبال – راهی چهل و دومین جشنواره فیلم فجر کرده، از ویژگی‌ها و حساسیت‌های ساخت فیلمش سخن گفت.

او که خود را در عالم تماشای فوتبال یک تماشاچی پرهیجان می‌داند، درباره ساخت فیلم «پرویز خان» با سوژه‌ای ورزشی به ایسنا گفت:  ساخت فیلمی درباره مرحوم پرویز دهداری از چند جهت برایم مهم بود؛ از جمله آن‌که جهان کاراکتر به من نزدیک بود و دیگر آنکه جدا از علاقه خودم به تماشای مسابقات فوتبال تیم ملی، علاقه داشتم درباه این تیم یک فیلم هم بسازم بخصوص آنکه پیش‌تر سابقه ساخت مستندهای فوتبالی را هم داشتم.

ثقفی درباره شناخت خود از پرویز دهداری -بازیکن و مربی سابق تیم ملی ایران- افزود: آقای دهداری را می‌شناختم و وقتی وارد تحقیقات شدم شناختم خیلی گسترده‌تر شد. در قصه فیلم «پرویز خان» اسامی چهره‌هایی که ما به‌ازا دارند، تغییر کرده است اما به دیالوگ‌های واقعی وفادار بودیم و برخی از آن‌ها نعل به نعل از متن روزنامه‌ها برداشته شده است.

وی درباره پایبندی خود به واقعیت در فیلم «پرویز خان» گفت: به طور کلی تلاش کردیم در هر موقعیتی که مستند جوابگو است، واقعیت را مبنا قرار دهیم مگر اینکه درام تغییراتی را بطلبد و واقعیت به نام درام پخته‌تر شود. به هر حال ما یک قصه تعریف می‌کنیم و وقتی درام کمرنگ باشد، می‌توان چنین تغییری داشت. البته اینکه چه چیزی از واقعیت گزینش شود در پرداختن به این جنس کارها اهمیت دارد و باید بخش‌های دراماتیک‌تر را از یک قصه یا شخصیت گزینش کنید.

این کارگردان درباره انتخاب سعید پورصمیمی و تناسب سنی او با پرویز دهداری در مقطعی که داستان فیلم روایت می‌شود، توضیح داد: پرویز دهداری در مقطع زمانی فیلم «پرویز خان» ۶۰ ساله بوده است اما به طور کلی این مربی به لحاظ سنی شکسته‌تر به نظر می‌رسیده است. نکته بعدی این است که آقای پورصمیمی بسیار چابک و سرزنده هستند و حتی همه حرکات، از شکل راه رفتن تا توپ زدن، همگی را از پرویز دهداری وام گرفتند. مرحوم دهداری معمولا کنار زمین واکنش احساسی خاصی به گل زدن نشان نمی‌دادند و ما به تمام این جزییات در فیلم دقت کردیم.

ثقفی اظهار کرد: مسئله فیلم ما ایران و تعصب روی ایران‌مان است و فکر می‌کنم این فیلم می‌تواند قدمی در تقویت ملیت ما و افتخار به ایرانی بودن‌مان بردارد.

او درباره میزان رضایت خود از نتیجه نهایی کارش گفت: خودم خیلی راضی هستم، به نظرم کار سختی را انجام دادیم و به بحث ناشناخته‌ای ورود کردیم. حتی به نظرم سکانس‌هایی را دراین فیلم می‌بینیم که در سینمای ایران تاکنون تجربه نشده است از جمله اینکه بخشی از استادیوم را بازسازی کردیم که در عمل کار بسیار پیچیده و گسترده‌ای بود.

این فیلم که به یک اتفاق خاص در تیم ملی ایران در دوران‌ مربیگری دهداری می‌پردازد و هنوز هم ناگفته‌هایی از آن باقی مانده است، شخصیت‌هایی دارد که برای آن‌ها می‌توان مابه‌ازای واقعی پیدا کرد. البته ثقفی تاکید دارد که بازیکن خاصی را از آن دوران مدنظر قرار نداده است.

او در این زمینه توضیح داد: ما در فیلم بازیکن‌ یا شخص خاصی را در تیررس قرار ندادیم ولی بعضی ویژگی‌ها ‌در این کاراکترهای خیالی، واقعی است و بعضی‌ها ویژگی‌ها هم واقعی نیست. ملاک ما بیشتر روایت تفکر آقای دهداری بود و دلیلی نمی‌دیدیم که خیلی وارد مسائل دیگر شویم.

«پرویز خان» با بازی سعید پورصمیمی یکی از ساخته‌های جدید سازمان اوج است که در آخرین روز جشنواره فیلم فجر در برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدان رونمایی می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- کرمان میزبان جشنواره فیلم فجر شد

معاون امور هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان با اشاره به اکران ۱۸ فیلم چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در ۲ سینمای مرکز این استان گفت: فیلم های جشنواره از ۱۶ تا ۲۳ بهمن‌ماه در سینماهای آسیا و شهرتماشا در سه سانس اکران خواهند شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، وحید محمدی گفت: امیدواریم مردم بتوانند با مراجعه به سامانه آنلاین فروش بلیط از فیلم های چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در استان کرمان استفاده کنند و ضمن رونق دادن به سینما از آخرین فیلم های روز ایران بهره ببرند.

وی به شعار توسعه، تحقق عدالت فرهنگی و برخورداری مردم از تمام ظرفیت ها در بخش فرهنگ اشاره و تصریح کرد: تعداد آثار ارائه شده در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر استان کرمان طی سال جاری افزایش داشته است.

معاون امور هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان ادامه داد: مردم برای تهیه بلیت می توانند به چهار سامانه فروش بلیت آی‌تیکت (iticket.ir)، ایران‌تیک (irantic.com)، سینماتیکت (cinematicket.org) و گیشه هفت (gisheh۷.ir) مراجعه کنند.

وی اظهار داشت: چهار فیلم نیز به صورت پویانمایی در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در استان کرمان اکران خواهد شد.

برنامه های جنبی

محمدی گفت: برگزاری هفته فیلم و عکس، نشست های تخصصی، دعوت از عوامل فیلم های در حال اکران و برگزاری برنامه تلویزیونی نقد فیلم ها توسط کارشناسان سینمای استان از برنامه های جانبی چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در استان کرمان خواهد بود.

امکان خرید برای هر شماره تلفن همراه، تعداد چهار بلیط از هر فیلم خواهد بود. بنابراین تماشاگران باید با دقت نظر کافی در زمان خرید، نسبت به انتخاب فیلم، سینما، سالن، روز و سانس نمایش اقدام کنند.

براساس گزارش ها بلیت‌های خریداری شده امکان ابطال یا تعویض ندارند؛ به منظور سهولت در خرید و امکان خدمات‌دهی مطلوب به تماشاگران، مرکز تماس سکوهای فروش بلیت روزانه از ساعت ۱۰ تا ۲۲ پاسخگوی تماس‌های کاربران خواهند بود.

رسانه سینمای خانگی- کلاه‌نمدی‌ها در جشنواره

کارگردان پویانمایی «ساعت جادویی» گفت: بیش از صد نفر درگیر تولید این اثر بودند و حدود ٢٠ نفر هم فیلم را دوبله می‌کردند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، پویانمایی ساعت جادویی به کارگردانی محمدعلی بصیری نیک، چهارمین فیلم روز چهارم جشنواره فیلم فجر بود که در خانه جشنواره در برج میلاد اکران شد،سپس نشست خبری این فیلم با حضور محمدعلی بصیری نیک کارگردان، محمد مهدی نخعی راد تهیه کننده، سید مصطفی حسینی نویسنده و جمال یزدانی مشاور محتوایی و اهالی رسانه برگزار شد.

محمدمهدی نخعی‌راد تهیه کننده این پویانمایی گفت: تقریبا ۵ سال پیش تحقیق را شروع کردیم و عکس‌های مستندی را از مشهد آن زمان تهیه کردیم. دو سال فیلمنامه و تحقیق و پژوهش و ۳ سال تولید آن زمان برد. پویانمایی اگر بخواهد برد مالی داشته باشد، باید بتوان در بخش بین‌الملل هم نمایش داده و فروش جهانی داشته باشد.

وی درباره حضور با «کلاه» گفت: صنعت نمد سال‌هاست که ضعیف شده و استفاده نمی‌شود. خوب است که کودکان درباره هویت و گذشته خودمان اطلاعات داشته باشند. بیش از صد نفر درگیر کار ما بودند و تیم دوبله ما نزدیک به بیست نفر بودند. بحث تبلیغات در حال انجام است و در روزهای آینده با قدرت بیشتری هم پیش خواهد رفت. در این پروژه حمایتی از ما صورت نگرفت و خیلی از نهادها و مسئولان برخلاف صحبت‌های خود از ما حمایت نکردند.

نخعی راد گفت: در کنار سینمایی که تولید کردیم برای تامین بخشی از هزینه مجبور به فعالیت برای برخی از کشورها بودیم. برای نگه داشتن هنرمندان باید بتوانیم نرخ های خود را نزدیک به نرخ های جهانی کنیم.

محمدعلی بصیری نیک کارگردان این پویانمایی گفت: روند تولید انیمیشن زمان و هزینه بالایی دارد. نیروی متخصص هم به ندرت پیدا می‌شوند و بیشتر ترجیح داده اند که با کشورهای خارجی همکاری کنند.نگه داشتن نیروی انیمیشن کار بسیار سختی است زیرا نمی‌توان هنرمندان را محدود کرد. برخی از هنرمندان هم دوست ندارند با برخی محتواها کار کنند. در این کار مجبور به آموزش دادن برخی از افراد مستعد بودیم و در این زمینه تا حدودی هم موفق بودیم.

دوبلور با لهجه مشهدی پیدا نکردیم

جمال یزدانی مشاور محتوایی گفت: ایده اصلی‌ این کار از یک واقعه تاریخی برداشته شده و نوعی کار اقتباسی است. شخصیت «عبدالرضا» برگرفته از مجموعه پژوهش‌های راویان زنده گذشته بود. انقدر جامعه ایرانی در دل تاریخ خود حاوی بسیاری از قهرمان‌ها و حماسه های عینی برای پرداخت دراماتیک است که می‌توان از دل اینها کارهایی در سطح جهانی تولید کرد.بسیاری از این وقایع جزئیات جدی ندارند و مدت‌ها سانسور می‌شده‌اند.

یزدانی درباره استفاده نکردن از لهجه مشهدی گفت: این کار را امتحان کردیم ولی مشکلی که داشتیم این بود که دوبلوری که بتواند انجام بدهد را پیدا نکردیم و بازخوردهایی که گرفتیم این بود که با گویش بدون لهجه آن را پیش ببریم.

مشاور محتوایی این ور مطرح کرد: روایت یک واقعه تاریخی که روایت یک حماسه و قهرمانان مرز و بوم است، به خصوص با این زاویه دید که در این انیمیشن دیده می‌شود و موثر بودن کودک را در تاریخ مطرح می‌کند، مجموع این‌ها بحث‌های جدی است که باید گفته شود.

فیلم‌نامه مشکل سینمای ایران است

سید مصطفی حسینی نویسنده ساعت جادویی درباره ضعف در فیلمنامه این اثر گفت: مشکل فیلمنامه مشکل سینمای ایران است. نقاط ضعف و قوت در اثر کار زیاد مشخص خواهد شد. بیان این نکته ضروری است که انیمیشن بلند مخاطب اولیه‌اش کودک و نوجوان نیست و آدم بالغ هم باید بتواند آن را جدی بگیرد. مخاطب فیلم انیمیشن خانواده است و قرار نیست عین نود دقیقه‌اش با کودک ارتباط بگیرد.

حسینی مطرح کرد: اتفاقی که برای داستان افتاد و به سراغ نمد رفتیم یک نماد بود. می‌خواستیم به حادثه ضدفرهنگی و هویتی در زمان رضاشاه را نشان دهیم. داستان تراژیک بود و اینکه بتوانیم این قصه را برای کودکان بگوییم چالش بزرگی بود. تلاش خود را کردیم تا بتوانیم به بهترین شکل ممکن آن را برای مخاطب و کودکان به نمایش در بیاوریم.

وی گفت: زمانی که می‌خواهیم حادثه تاریخی را تعریف کنیم ابتدایی ترین راه این است که شخصیت به گذشته سفر کند اما باید این اتفاق را به صورت معنادار و درست مطرح کرد.

رسانه سینمای خانگی- فیلم دفاع مقدس بدون شاعرانگی، بازنده است

کارگردان فیلم «دست ناپیدا» گفت: فیلم‌ساز دفاع‌مقدس اگر نگاه فرهنگی و شاعرانه نداشته باشد،باخته است، کسی که می‌خواهد درباره عملیات کربلای ۵ فیلم بسازد اول باید شعرهای سهراب سپهری را بخواند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، دست ناپیدا به کارگردانی انسیه شاه حسینی نخستین فیلم روز چهارم جشنواره فیلم فجر – 15 بهمن 1402- بود که در خانه جشنواره اکران شد و پس از آن نشست خبری فیلم با حضور انسیه شاه حسینی کارگردانی و نویسنده و طراح صحنه، سید سعید سیدرزاده تهیه کننده، کاوه ایمانی تدوینگر، احسان نوبخت صدا بردار، آرش قاسمی صدا گذار، حسن ایزدی جلوه های ویژه بصری، احمد رسولیان جلوه های ویژه میدانی، نازنین سرابی طراح چهره، مسعود سخاوت دوست آهنگساز و بازیگران معصومه بافنده، نسرین احمد خانی، حسین پوریده و اهالی رسانه برگزار شد.

 انسیه شاه حسینی

برای ساخت فیلم کربلای ۵ باید شعرهای سهراب را خواند

انسیه شاه حسینی کارگردان فیلم دست ناپیدا اظهار کرد: جای آقای عبدی نسب خالی است. او صبح‌ها که سرکار می‌آمدند یک شعری را می‌خواندند. اکنون در این نشست نیستند و من به جایشان این شعر را می‌خوانم. «من دلم می خواست صدایم، صدایت را بغل می کرد/ من دلم می خواست زخم مرحم بود/ من دلم می خواست نور مرحم بود»

وی در پاسخ به این پرسش که چرا بعد از ۱۲ سال سراغ این سوژه رفته است، گفت: باید از مسئولان بپرسید که چرا کاری کردند که خانم شاه حسینی ۱۲ سال فیلم نساخته است. من در همه این مدت که کار نمی‌کردم چندین فیلم‌نامه نوشتم و اگر شرایطش باشد همین الان می‌توانم بروم سر فیلم‌برداری این فیلمنامه‌ها.

این کارگردان درباره عنوان فیلم و نگاه جاری در فیلم بیان کرد: انقلاب ما فرهنگی بود. حضرت امام خمینی (ره) با تانک و توپ شروع نکردند و اولین چیزی که به مردم می‌گفتند این بود که ما می‌خواهیم کرامت انسانی را به شما برگردانیم. بعد هم جنگ به ما تحمیل شد.

«آنچه که در انقلاب درباره آن شعار می‌دادیم، در جنگ متبلور شد. هر کسی که درباره جنگ و دفاع مقدس فیلم‌ می‌سازد اگر نگاه فرهنگی و شاعرانه نداشته باشد، باخته است اگر کسی می‌خواهد درباره عملیات کربلای ۵ فیلم بسازد اول باید شعرهای سهراب سپهری را بخواند.»

می‌خواستم درباره زندگی زنان پشت جبهه حرف بزنم

کارگردان فیلم دست های ناپیدا گفت: من سال‌ها با خاطرات زنان خوزستان و جنوب زندگی کردم و می‌خواستم از زوایای پنهان زندگی آنها حرف بزنم. شهید حاج قاسم سلیمانی می‌گفتند «لعنت به کسی که جنگ را دیده و حس کرده و واقعیت را دیده و تریبونی به او برسد و در مورد آن حرف نزد» من هم می‌خواستم درباره زندگی این زنان در جنگ حرف بزنم.

شاه حسینی درباره چرایی استفاده از لباس‌ها و رنگ‌های امروزی در فیلم گفت: این طور نیست و من از لباس‌های خودم که از دهه شصت داشتم، در این فیلم استفاده کردم. موضوع فیلم دست ناپیدا و کتاب حوض خون مشترک است ولی آدرس و زاویه دید و برداشت داستان بسیار متفاوت است.

استخوان‌هایی را که دست زنان می‌برید، نشان ندادیم

کارگردان «دست ناپیدا» در ادامه اظهار داشت: درباره عاشورا خیلی فیلم ساخته شده است، اما وقتی کسی روی منبر می‌رود، تاثیرگذارتر است. در برخی مواقع کلام پیش می‌رود و تصویر عقب‌تر می‌ایستد. ما حتی استخوان‌هایی که دست این زنان را می‌برید، نشان ندادیم زیرا می‌خواستیم حرمت شهدا را نگه داریم. بعضی چیزها را نمی‌شد گفت و نشان داد مانند عشق و ایمان که نمی‌توان با هیچ نمادی آن را نشان داد.

وی درباره استفاده از بازیگران بومی در این فیلم گفت: پایه فیلم من مستند است و حضور یک سلبریتی این روایت را مخدوش می کند. به خاطر همین از بازیگران بومی که بسیار بااستعداد هستند و هنوز فرصت دیده شدن پیدا نکردند، استفاده کردم.

شاید نام فیلم را می‌گذاشتم «در جبهه شرق خبری هست!»

شاه حسینی در پاسخ به این سوال که آیااز فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» ایده گرفته است؟، گفت: خیر این فیلم را بعد از دریافت پروانه ساخت دیدم و با خودم گفتم ای کاش زودتر این فیلم می‌دیدم و اسم فیلم را می گذاشتم «در جبهه شرق خبری هست!»

وی گفت: ما مجبور شدیم زمان «دست ناپیدا» را کوتاه کنیم اگر زمان فیلم ۱۲۰ دقیقه بود پاسخ به خیلی از سوال ها داده می‌شد. در این فیلم دختری به جنگ آماده تا از کشت و کشتار عکس بگیرد و در یک مسابقه برنده شود و بتواند اجاره خانه‌اش را بدهد، ولی وقتی به حقیقت ماجرا پی می‌برد دست ناپیدا او را به جای خوب هدایت می‌کند.

از موج انفجار رگ‌های دستش مانند کش شده بود

شاه حسینی افزود: موج انفجار خیلی اتفاقات را در جنگ رقم می‌زند. من کسی را دیدم که بر اثر موج انفجار رگ‌های دستش مانند کش شده بود. ما در فیلم می‌گوییم این بچه نماد امید است. شاید اگر امکانات بیشتری داشتیم حرفمان را سینمایی‌تر می‌زدیم. به اندازه تمام زن‌ها در هر شرایط جنگی و غیرجنگی می توان قصه و فیلم ساخت.

شاه حسینی در پاسخ به این پرسش که در این فیلم از خاطرات خانم کاظم‌زاده عکاس جنگ استفاده شده است؟ گفت: خیر. من فقط اسم خانم کاظم زاده را شنیده بودم. در کتاب حوض خون بیشتر درباره بیوگرافی زنان جنگ صحبت شده است و قصه دراماتیزه نشده است.

سید سعید سیدزاده تهیه کننده فیلم در پاسخ به این پرسش که چه لزومی داشت برای ساخت این فیلم ۲ نهاد دولتی سرمایه‌گذاری کنند؟ گفت: باید دستتان در کار باشد تا بدانید هزینه ساخت فیلم چقدر است و در وسع یک نهاد نیست و چند نهاد باید مشارکت کنند. بنیاد شهید ۵۱ درصد و فارابی ۲۵ درصد و دو شریک دیگر بخشی از منابع مالی کار را تامین کردند.

با درد زنان پشت جبهه آشنا هستم

معصومه بافنده بازیگر این فیلم گفت: همه جای حضور در این فیلم برای من خوشی و خاطره بود. من بچه جنگ هستم و کودکی‌ام با جنگ گذشت. من در کودکی همسایه‌مان را دیدم که رفت و شهید شد. من با درد زنان پشت صحنه جنگ ناآشنا نیستم.

حسین پوریده دیگر بازیگر این فیلم گفت: دست ناپیدا در این فیلم دست مرا گرفت.

نسرین احمد خانی دیگر بازیگر این فیلم بیان کرد: خانم شاه‌حسینی در این پروژه نقش کوتاه ولی تاثیرگذاری را به من پیشنهاد دادند و من بازی کردم. از اعتماد و دلگرمی خانم شاه‌حسینی و آقای سیدزاده تشکر می‌کنم. هیچ‌کس به اندازه من برای لیلا بودن خاطرات خانم شاه حسینی را نشنید.

کاوه ایمانی تدوینگر بیان کرد: این فیلم ۱۸۰ دقیقه بود و در نهایت به اندازه‌ای رسید که شما روی صحنه دیدید.

نازنین سرایی طراح چهره پردازی با اشاره به شرایط جوی محل فیلمبرداری گفت: شرایط خیلی سختی برای حفظ ضبط فیلم‌ وجود داشت. دست مریزاد می‌گویم به همه عوامل برای همکاری که داشتند.

چهل‌ودومین جشنواره بین المللی فیلم فجر شامگاه چهارشنبه -۱۱ بهمن- رسما افتتاح و از روز پنجشنبه اکران فیلم‌ها در خانه جشنواره (برج میلاد تهران) و سینماهای مردمی آغاز شد؛ ۲۲ فیلم در بخش سودای سیمرغ، ۱۲ فیلم در بخش نگاه نو و ۴ فیلم در بخش انیمیشن با یکدیگر رقابت می‌کنند و در نهایت برگزیدگان بخش‌های مختلف در مراسم اختتامیه -۲۲ بهمن- معرفی خواهند شد.

رسانه سینمای خانگی- این فیلم روایتگر زنان بی‌ادعاست

کارگردان «دست ناپیدا» گفت: پایه این فیلم زندگی زنانی است که در کارون لباس می‌شستند و جبهه‌ها را پشتیبانی می‌کردند، کسانی که هیچ‌ ادعایی هم ندارند.

به گزارش سینمای خانگی، انسیه شاه‌حسینی در گفت وگو با خبرنگار سینمایی درباره فیلم سینمایی «دست ناپیدا» که روز چهارم جشنواره – ۱۵بهمن- اکران می‌شود، اظهار داشت: مولانا شعری دارد که در بیتی از آن می‌گوید «دست ناپیدا گریبان می‌کشد/ ما پی دست و گریبان می‌رویم» من در این فیلم‌نامه می‌گویم: «دست ناپیدا گریبان می‌کشد/ عاشق خود را به میدان می‌کشد».

عاشق رقابت هستم و در مدرسه هم زیاد درس نمی‌خواندم اما عاشق امتحان بودم، هر چقدر رقیب‌ها قوی‌تر باشند شور و هیجان را برای من بیشتر می‌کندکارگردان دست ناپیدا افزود: در این فیلم از کسانی حرف می‌زنیم که هیچ‌گونه ادعایی ندارند. یک سری آدم‌هایی هستند که آن موقع آمدند تا شعارهای انقلاب را که اواخر بیشتر جنبه تئوری پیدا کرده بود این اواخر، به عمل کشیدند.

وی خیلی تلاش کردم پایه مستندگونه این ماجرا که زندگی زنانی است که در کارون لباس می‌شستند و جبهه ها را پشتیبانی می‌کردند به تصویر بکشم. برای این که تبدیل به فیلمنامه شود نیاز داشت که دراماتیزه شود و تمام انرژی خود را روی دراماتیزه کردن این مستند کردم.

شاه‌حسینی گفت: خروجی که «دست ناپیدا» تاکنون داشته این بود که چون هنوز فیلم را ندیده‌اند یک سری کنجکاوی‌هایی در میان علاقه‌مندان ایجاد کرده که چنین بازخوردی در این مرحله برای فیلم خیلی خوب است.

وی در این باره که آیا دست ناپیدا حائز جایزه خواهد شد، اظهار داشت: با وجود این که عاشق رقابت هستم و در مدرسه هم زیاد درس نمی‌خواندم اما عاشق امتحان بودم، هر چقدر رقیب‌ها قوی‌تر باشند شور و هیجان را برای من بیشتر می‌کند.

«دست ناپیدا» ادامه «شب به خیر فرمانده» است

این کارگردان سینما گفت: هر کسی دوست دارد که برنده شود و اگر نباشد باید به او شک کرد. اما مهم این است که به مرحله‌ای از پختگی رسیدم که رضایت درونی مخاطب برای من از همه چیز مهمتر است. جایزه ها فراموش می‌شوند و آثار با توجه به داوران و چیدمان آنها انتخاب می‌شوند. فیلمی مورد توجه زیاد و فیلم دیگر مورد توجه کمتری قرار می‌گیرد.

طبق روال از بازیگران تئاتری استفاده کردم و حتی کسانی بودند که تاکنون جلوی دوربین نرفته بودند اما نتیجه کار، رضایت بخش بود

شاه‌حسینی ادامه داد: گرفتن جایزه به یک سری عناصر برمی‌گردد که این مساله دست کارگردان و فیلم هم نیست، اما اگر یک نفر به تماشای فیلمم بنشیند و آن چیزی که سعی کردم به تصویر بکشم را ببیند من برنده‌ام.

شاه‌حسینی همچنین درباره بازیگران و هنروران محلی از استان خوزستان که در «دست ناپیدا» حضور داشتند و نیز ایده فیلم گفت: دست ناپیدا ادامه خاطرات من در «شب به خیر فرمانده» است. در هر فیلمی که در خوزستان می‌سازم معمولا ۹۰ تا ۹۵ درصد از افراد بومی استفاده می‌کنم. در هر خانواده خوزستانی که فیلم را مطرح کنید یکی از اعضای آن جزو زنانی بوده که در فیلمم مطرح شده است.

شاه‌حسینی گفت: احساس می‌کردم هیچ سلبریتی برای این گونه فیلم‌ها جواب نمی‌دهد و نه تنها آن را قابل باور نمی‌کند که به فیلم لطمه می‌زند. سعی کردم طبق روال گذشته از بازیگران تئاتری استفاده کنم و حتی کسانی بودند که تاکنون جلوی دوربین نرفته بودند اما نتیجه کار، رضایت بخش بود.

خروج از نسخه موبایل