با اکران «هاوایی» از چهارشنبه ۱۳ دیماه، تعداد کمدیهای اکران به عدد ۸ رسید که این آمار باتوجه به ظرفیت سالنهای کشور، نمیتواند یک روال طبیعی برای نمایش آثار یک گونه پرطرفدار قلمداد شده و در نتیجه منجر به فیلمسوزی گستردهای میشود که میتواند ابهت آماری سینمای امسال را تحتالشعاع خود قرار دهد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، از صبح چهارشنبه ۱۳ دی ماه، کمدی هاوایی به عنوان جدیدترین فیلم اکران سینماها، به روی پرده رفت تا تعداد کمدیهایی که هماکنون در حال نمایش هستند، به عدد ۸ برسد.
در حال حاضر، هتل، ویلای ساحلی، ورود و خروج ممنوع، جوجهتیغی، فسیل، گیجگاه و شهر هرت به روی پرده هستند که نمایندگان سینمای کمدی در اکران فعلی، با هاوایی به عدد ۸ فیلم میرسد که یک رکورد عجیب و قابلتامل در این حوزه به حساب میآید.
اینکه اقبال مخاطبان به کمدی در سال جاری، به بالاترین میزان خود طی سالیان اخیر رسیده، نمیتواند دلیل موجهی برای تعدد اکران آثار کمدی باشد چرا که نخستین نتیجه این هجمه، فیلمسوزی گستردهای است که در این حوزه رقم خواهد خورد. بهعنوان مثال، چه کسی گمان میبرد که ویلای ساحلی با حضور رضا عطاران و پژمان جمشیدی و کارگردانی کیانوش عیاری، طی ۵ هفته نخست نمایش خود، تنها ۳۸ میلیارد تومان فروش داشته باشد. آنهم برای فیلمی که گفته میشد احتمالا رکورد فسیل را در گیشه خواهد شکست.
هاوایی در شرایطی به روی پرده رفت که چهار فیلم هتل، ویلای ساحلی، ورود و خروج ممنوع و فسیل، گیشههای قابل دفاعی دارند و سینماداران نیز ترجیح میدهند تا این روند را حداقل تا اکران نوروز ادامه دهند
این اتفاق قطعا در نتیجه فیلمسوزی بزرگی است که در عرصه سینمای کمدی رخ داده و سبب شده تا مخاطبان، عملا نتوانند به تماشای تمامی این فیلمها بنشینند. تقسیم سالنها میان این آثار و ترجیح و اقتضای مخاطب برای تماشای بخشی از ظرفیت کمدی سبب شده تا فیلمها عملا نتوانند بر مبنای ظرفیت واقعی خود بفروشند.
حال آنکه اگر فیلمی مانند ویلای ساحلی در زمانی که تراکم کمتری در اکران کمدیها وجود داشت، به روی پرده میرفت، قطعا با استقبال بالایی مواجه میشد. همچنانکه فسیل در چنین فضایی اکران شد و توانست به این فروش خیرهکننده برسد. درحالیکه اگر همین فسیل در شرایط کنونی اکران میشد، شاید یکسوم فروش فعلی خود را نیز تجربه نمیکرد.
حالا هاوایی در شرایطی به روی پرده میرود که چهار فیلم هتل، ویلای ساحلی، ورود و خروج ممنوع و فسیل، گیشههای قابل دفاعی دارند و سینماداران نیز ترجیح میدهند تا این روند را حداقل تا اکران نوروز ادامه دهند. طبیعی است که در چنین شرایطی، هاوایی نمیتواند سهم بهحق خود از سالنهای سینمایی را به دست آورد و در رقابت با فیلمهایی که اعتماد مخاطبان را جلب کرده، مسیر دشواری پیشرو داشته باشد.
فیلمسوزی در سالیان اخیر، به دلایلی چون کرونا و عدمرغبت سرمایهگذاران و تهیهکنندگان به اکران، به کف خود رسیده بود اما برای امسال که رونقی شامل حال سینما شده، متاسفانه دوباره سربرآورده و در حال سرشکن کردن گیشه گونه کمدی است.
درحالیکه همواره عرف بر این بوده که یک فیلم پرمخاطب، در راس هرم قرار داشت و سه تا چهار فیلم خارج از جریان اصلی فروش، بهعنوان اهرمهای کمکی، آن فیلم مهم را یاری میدادند تا درنهایت، مجموع گیشه، به عدد مطلوبی برسد درحالیکه امروز، حداقل ۲ فیلم هتل و ویلای ساحلی، در راس هرم قرار گرفتهاند و تعداد اهرمهای کمکی، به بالاترین حد خود رسیده است حال آنکه میتوان از این اهرمها، برای دیگر برهههای زمانی اکران بهره برد و یک تقسیم هوشمندانه انجام داد.
این مدل فیلمسوزی، فارغ از تبعاتی که در گیشه به همراه دارد، هوشمندی رکوردهایی که برای امسال سینما حاصل شده را نیز تحتالشعاع قرار میدهداز شورای صنفی نمایش انتظار میرود حالا که سینمای ایران در زمینه میزان مخاطب و گیشه، در حال رکوردزنیهای متوالی است، اینطور به فیلمسوزی دامن نزند یا لااقل این مدل اکران انبوه همزمان در یک گونه را برای زمانی نگهدارد که تعداد سالنهای سینما از ۸۰۹ سالن فعلی، به حداقل ۱۰۰۰ سالن برسد تا با افزایش سرگروه، فیلمها بتوانند سالنهای بهمراتب بیشتری نسبت به وضعیت امروز خود داشته باشند.
این مدل فیلمسوزی، فارغ از تبعاتی که در گیشه به همراه دارد، هوشمندی رکوردهایی که برای امسال سینما حاصل شده را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و سبب میشود تا منتقدان همیشگی سینمای ایران، آمارهای جذب مخاطب و گیشه امسال سینمای ایران را بیش از آنکه درنتیجه تصمیمهای مدیریتی بدانند، حاصل فعلوانفعالات ناگهانی و تب زودگذر تفسیر کنند.
بنابراین برای سینمایی که تا پایان سال با بیش از ۳۰ میلیون مخاطب، به گیشه ۱۲۰۰ میلیارد تومانی میرسد واجب است که طراحی و مهندسی دقیقتری بر مقوله اکران داشته باشد تا سینمای ایران، تنها به لحاظ مخاطب و گیشه، در راس هرم قرار نگیرد و پیشدرآمد مدیریتی را نیز به خود ببیند.
دبیر هفتمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران با تاکید بر مولفههای فرهنگی و جامعهشناسی که از وجوه بارز المپیاد فیلمسازی نوجوانان است، گفت: المپیاد فیلمسازی در ۲حوزه فیلم و ایده برگزار شده که ۲۶۱ اثر مربوط به بخش فیلم و یک هزار و ۳ اثر مربوط به بخش ایده بوده، از این تعداد، ۳۱ نفر توسط هیات داوران انتخاب شدهاند که شامل ۱۲ نفر در حوزه ایده و ۱۹ نفر در حوزه فیلم است.
به گزارش سینمای خانگی، وحید ملتجی، امروز(یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲) در نشست با رسانهها با اشاره به آخرین جزئیات هفتمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران، اظهار کرد: در این دوره از جشنواره فیلمسازی ۱۰۵۹ نفر از ۲۸ استان و ۷۵ شهر شرکت کردهاند و تعداد شرکتکنندگان دو برابر دوره گذشته شده است، البته تعداد کل آثار ۱۲۶۴ اثر است که از میان آنها، ۳۱ اثر از ۱۱ استان توسط هیئت انتخاب برگزیده شده است.
وی با اشاره به اینکه این دوره از المپیاد در دو حوزه فیلم و ایده برگزار میشود، افزود: ۲۶۱ اثر در حوزه فیلم و هزار و ۳ اثر نیز در حوزه ایده بوده است، در واقع بخش ایده نگاه بچهها نسبت به کاری است که قصد انجام آن را دارند و در قالب یک داستان کوتاه ارائه میدهند.
دبیر هفتمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران با اعلام اینکه در این دوره ۱۲ اثر در حوزه ایده و ۱۹ اثر در حوزه فیلم انتخاب شده است، گفت: در هفتمین المپیاد ۲۰ دختر و ۱۱ پسر انتخاب شدهاند، نگاه ویژه به دختران فیلمساز جزو سیاستهای این دوره جشنواره است.
وی درخصوص نحوه برگزاری این دوره، توضیح داد: چهار گروه در این بخش نوجوانان را همراهی میکنند، هیئت انتخاب در بخش ایده و فیلم بهصورت جداگانه همراهی خواهند کرد، در حوزه فیلم چهرههای شناخته شدهای همچون مرتضی علیعباس میرزایی و مهدیه سادات محور و در حوزه ایده وحید نیکخواه آزاد و علی شاهمحمدی حضور خواهند داشت که پس از برگزاری جلسه اولیه اهداف ارائه و بر آن اساس شاخصها انتخاب شد.
ملتجی با بیان اینکه برای تولید بهترین اثر مربیان نوجوانان را همراهی میکنند، اضافه کرد: پس از انتخاب، افراد برگزیده در زمان مشخص باید بهصورت گروهی اثر تولید کنند و به رقابت بپردازند، این رقابت میان شش گروه برگزار میشود.
وی با اعلام اسامی داوران هفتمین دوره المپیاد فیلمسازی نوجوانان، افزود: وحید نیکخواه آزاد، حامد جعفری و انسیه شاهحسینی سه داور حاضر در این دوره از المپیاد هستند. همچنین افتتاحیه بهصورت محدود، بیستوهشتم دی و مراسم اختتامیه دوم بهمن در هنرسرای خورشید برگزار میشود. روز نخست المپیاد شهرگشتی فراهم شده است تا با اصفهان و فرهنگ و هویت آشنا شوند و سپس وارد مسائل فنی میشوند.
دبیر هفتمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران با تاکید بر اینکه آینده ایران برخلاف شرایط کنونی روشن است، گفت: نسل نوجوان امروز بسیار آگاه، هوشمند و رو به جلو هستند، قواعد نسل کنونی با نسل گذشته متفاوت است. درهای بستهای پیش روی نوجوان ایرانی نیست، مشکل اساسی نسل جدید این است که از هویت و داشتههای خود کماطلاع و مقداری نسبت به آینده کم امید است، نسلی جوان آینده سینمای ایران را رقم خواهد زد.
وی المپیاد را یکی از بهترین کارگاههای آموزشی ایران در حوزه فیلمسازی دانست و خاطرنشان کرد: یکی از امتیازات ویژه هفتمین المپیاد این است که این مربیان از میان افراد درجه یک ایران هستند و از روز اول تا آخر بچهها را همراهی میکنند. مربیانی انتخاب شدند که حوصله همراهی با نوجوانان را داشته باشند، محمدعلی باشهآهنگر، مرتضی علیعباس میرزایی، مهدی خرمیان، نادره ترکمانی، مریم بحرالعلومی و لیلی عاج شش نفر از مربیان حاضر در این دوره هستند.
ملتجی با اعلام اینکه برای اولین بار به جای اینکه بچهها در طول دوره در اردوگاه حضور داشته باشند، در شهر و بافت تاریخی اصفهان به فعالیت میپردازند، گفت: در این دوره از دو استاد هویتی در حوزههای جامعهشناسی و معماری دعوت شده تا نوجوانان را همراهی کنند، این اساتید عمدا اصفهانی انتخاب شدند تا با هویت شهر آشنا باشند، دکتر احمد مهرشاد در حوزه جامعهشناسی و رسانه و دکتر مژگان ابراهیمی در حوزه معماری در این بخش حضور دارند.
وی از تغییراتی در سال آینده خبر داد و بیان کرد: این تغییرات بیشتر در حوزه با شیوه برگزاری و انتخاب است، در واقع در سالهای آینده حرفهایتر انتخابها انجام میشود تا نخبگان فیلمساز نوجوان ایران در این مرحله شرکت کنند. این دوره یشترین تعداد شرکتکنندگان از استان اصفهان هستند،
جدا شدن زمان برگزاری المپیاد از جشنواره فیلم کودک و نوجوانان از جمله نقاط قوت این دوره و عمدهترین نقطه ضعف این المپیاد مربوط به حوزه رسانه و اطلاعرسانی است.
دبیر هفتمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران با اشاره به وضعیت نابسامان مالی بنیاد فیلمسازی فارابی و شهرداری اصفهان، توضیح داد: هزینه صفر تا صد المپیاد بیش از یک میلیارد تومان و کمتر از دو میلیارد تومان برآورد شده است که عمده آن مربوط به اسکان و پذیرایی است، البته با تدابیر مختلف مدیریت این هزینه مدیریت میشود و هزینهها میان بنیاد سینمایی فارابی و شهرداری تقسیم میشود.
وی در پاسخ به خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه این المپیاد تا چه اندازه از مناطق محروم حمایت میکند، تصریح کرد: تعدادی از آثار از شهرهای اطراف اصفهان، از جمله برخوار، بهارستان، پیربکران، حبیبآباد، درچه، خوراسگان، فریدونشهر، قهدریجان، گورت و ورنامخواست ارسال شده است.
«احسان مشکور» کارگردان مستند «رویای بزرگ» از روند تهیه و تولید این مستند گفت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی جشنواره عمار، «احسان مشکور» کارگردان مستند «رؤیای بزرگ» در خصوص چرایی و هدف از ساخت این مستند و اهمیت آن گفت: وقتی تاریخ برای مردم یک کشور یادآوری نشود به مرور فراموش میشود، باید در رسانه و کتب درسی و غیر درسی تاریخ یادآوری شود. هدف ما از ساختن این فیلم نشان دادن موفقیتهای تیمی در کشورمان است، برخی اعتقاد داشتند در زمینه ورزش تیمی موفقیتهای ما بسیار کم است اما ما در این مستند عکس آن را نشان دادیم و مصداق موفقیت تیمی را در ورزش والیبال به نمایش گذاشتیم.
وی افزود: در این مستند پیشرفت از دل جنگ با حضور مدیر داخلی با تجربه صنعتی شروع میشود و والیبال کشوربه صورت علمی و کاملاً حرفهای گسترش مییابد. در رشته والیبال پس از مدیریت وی اثرات موفقیت را مشاهده میکنیم که ایران جزو پنج تیم اول در جهان میشود. ضرورت ساخت این فیلم یادآوری یک نسخه پیشرفت بوده است که یک مدیر داخلی هم با اتکا به جوانان کشور میتواند موفقیت بزرگی را رقم بزند.
مشکور عنوان کرد: مستند ورزشی در کشورمان تولید شده اما آنچه در قالب ژانر ورزشی باشد که بتوان در قاب سینما به نمایش گذاشت بسیار کم است و شاید به تعداد انگشتهای دست هم نرسد نمونههای بارزآن «صفر تا سکو» یا «جایی برای فرشتهها نیست»؛ فکر میکنم مستند رؤیای بزرگ قابلیت نمایش سراسری در سینماهای ایران را دارد و همچنین این مقوله را داشته که پس از اکران، مخاطب با حال خوب از سینما بیرون بیاید.
این مستندساز ادامه داد: قااب فرم مستند، مصاحبه تولیدی و آرشیو نیست و علاوه بر اینکه با افراد شاخص مصاحبه کردیم بخش تولیدی هم داشتیم، در چند شهر متفاوت از جمله مشهد، گنبد، یزد و…. در این مستند مجموعهای کامل از اطلاعات را با یک ریتم بالا ارائه دادیم، که مخاطب اصلاً خسته نشود و انشالله مستند برای مخاطب بسیار جذاب خواهد بود.
وی در خصوص اهمیت پرداختن به چنین مستندهایی در قاب سینما برای نسل امروز، اظهار کرد: فیلم قبلیم «عملیات دماوند» (اشاره به جنگ ناشناخته ایران در عمان میکرد) بیشتر برای نوجوانان بود و مخاطب اصلی این مستند هم، افزون بر نوجوانان، جوانان هم هستند که گذشته نه چندان دور را برای آنها یادآوری میکند و فکر میکنم الگوی مناسب را به مخاطبان نشان میدهد که میشود با همه سختیها برای رشد تلاش کرد.
مشکور افزود: مستند «عملیات دماوند» در بسیاری از مدارس پخش شد و بازخوردهای بسیار خوبی از آموزش و پرورش گرفتیم، این مستند هم ظرفیت بسیار خوبی دارد که در دانشگاهها و مدارس پخش شود زیرا برای مخاطبان نوجوان و جوان جذاب بوده و خستهکننده نخواهد بود. این مستند میتواند ذهن آنها را امیدوار کند که با همه مشکلات میتوانند به پیشرفتهای خوبی دست پیدا کنند. با چنین ذهنیتی طی چند سال آینده اثرات مثبت آن مشاهده میشود.
وی درباره اثرات مثبت بینالمللی چنین مستندهایی، اظهار کرد: قبل از آغاز ساخت این مستند نزدیک ۴۰ تا ۵۰ مستند ورزشی با فرمهای متفاوت را دیدم، کارکرد مستند ورزشی بیشتر در عرصه بین الملل است، اگر مستند فرم خوب و قابل قبولی داشته باشد و قانون کپی رایت را رعایت کند در عرصه بینالملل هم میتواند به موفقیت دست یابد. چنین مستندهایی پس از اینکه در کشور نمایش داده میشود باید در عرصه بین الملل هم به نمایش گذاشته شود. برای ساخت این مستند به عنوان مثال مستندی که در خصوص موفقیت تیم اسپانیا ساخته شده بود را چندین بار مشاهده کردیم و دیدیم در همین فرمی است که ما ساختیم و از یک تاریخ نه چندان دوری صحبت میکند که آن تیم قهرمان جهان شده است. تقریباً مستند ما از نظر محتوایی نزدیک به این مستند است. مستندهای ورزشی دو نکته مهم دارند، یکی اینکه هر دو در عرصه نمایش نشان دهنده اقتدار هستند و دیگر اینکه در یک نقطه به هم میرسند و سبب میشود که آن اقتدار کشور در عرصه بینالمللی به خوبی نمایش داده شود. امید که این مستند پس از آنکه نمایش کشوری آن تمام شد در کشورهای خارجی هم به نمایش گذاشته شود و فکر میکنم مستند «رؤیای بزرگ» این ظرفیت را دارد.
این مستندساز درخصوص نقش جشنواره عمار جهت معرفی چنین مستندهایی، ابراز کرد: طی دو سه سالی که جشنواره عمار را بررسی کردم به نظر میآید به سمت حرفهای شدن حرکت میکند، امسال هم انتظارم از سطح جشنواره حتماً بالاتر از سالهای قبل هست و به نظر میرسد جشنواره عمار امسال تولیدات با سطح کیفی بالا را ارائه دهد، در اکرانهای خصوصی، از نظر فرمی و محتوا بالاترین سطحهای این چند سال اخیر را دیدم که همین امر سبب جذب مخاطب میشود، اگر مستند جایزهای بگیرد یا نگاه ویژهای به آن شود استقبال مخاطب دوچندان شده و مستند از ظرف خود هم میتواند جلوتر رفته و دیده شود.
مشکور ادامه داد: فکر میکنم جشنواره مردمی عمار در این چند سال به وظیفه اصلی خود یعنی بودجود آمدن جریانی متعهد به کشور و البته فرهنگی و هنری عمل کرده است و نکته مهمی که باعث پیشرفت جشنواره عمار در این چند سال اخیر شده حمایتهای بیدریغ حاج نادر طالب زاده بوده، که بنده چند سال قبل افتخار شاگردی ایشان را داشتهام و امیدوارم نبود ایشان باعث انگیزه دو چندان مسیولین مربوط برای برگزاری بهتر جشنواره در سالهای آینده شود.
وی در پایان گفت: رؤیای برزگ اصلاً سفارش نهادی خاص یا فدراسیون ورزشی نبوده و ۲ سال پیش، که به صورت شخصی پژوهشی انجام میدادم، تبدیل به طرح شد. در دل تولید مستند هم به هیچ عنوان فدراسیون والیبال از ما حمایت مالی نکرد و مستند رؤیای بزرگ در مرکز مستند سفیر فیلم با یک بودجه حداقلی ساخته شده است. تهیه کنندگی این اثر را حسین محمدی واله و کارگردانی آن را احسان مشکور به عهده داشتهاند. زمان این مستند ۷۴ دقیقه است و از تولیدات مرکز مستند «سفیرفیلم» است.
فراخوان رویداد استارتآپی فیلمنامه نویسی در گونههای سینمایی بلند، کوتاه داستانی و سریال توسط پارک ملی علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی منتشر شد.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پارک ملی علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی، رویداد استارتآپی فیلمنامه نویسی با هدف کمک به ارتقای کمیو کیفی فیلمنامه نویسی، شناسایی و معرفی ایدههای خلاقانه در فیلمنامهنویسی، معرفی استعدادهای فیلمنامه نویسی در سطح کشور و زمینه سازی برای حضور و تبادل دانش و تجربه نیروهای خلاق و مستعد کشور در تهران برگزار خواهد شد.
این رویداد محدودیت موضوعی ندارد و قالبهای مدنظر آن شامل «ایده» و یا «خلاصه طرح» در گونههای سینمایی بلند، کوتاه داستانی و سریال میباشد.
براساس این گزارش فرآیند کلی و نحوه برگزاری رویداد بدین صورت است که از میان ایدههای ارسالی، حدود 100 ایده انتخاب شده و از صاحبان ایدهها برای حضور در رویداد دعوت میشود. این افراد طی یک بازه زمانی ۳ روزه گِردهم هم آمده و زیر نظر استادان صاحبنام سینما و فیلمنامه نویسی، ایدههای خود را مطرح و بیان میکنند. سپس در قالب کارگاههای آموزشی تخصصی، ایده خود را به طرح و سیناپس تبدیل کرده و ضمن رقابت با سایر ایدههای برتر، نسبت به جذب سرمایه گذار و ساخت اثر خود اقدام میکنند.
این رویداد در هر یک از بخشهای سه گانه سینمایی بلند، کوتاه داستانی و سریال، 3 جایزه نقدی و غیرنقدی اهدا میکند و همچنین سازمانها و سرمایه گذاران حقوقی و حقیقی حاضر در رویداد نیز آثار برگزیده خود را در بخشهای سه گانه، برای حمایت از تولید انتخاب و اعلام میکنند.
علاقمندان به شرکت در این رویداد تا 10 بهمن ماه 1402مهلت دارند با مراجعه به سایت رویداد به آدرس www.iccip.ir، در آن ثبتنام کرده و آثار خود را مطابق مقررات رویداد، برای دبیرخانه ارسال نمایند و یا در صورت نیاز با شماره تلفن ۴۴۲۳۸۱۷۱ داخلی 631 در پارک ملی علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی تماس بگیرند.
مستند «شوهر ایران خانم» به کارگردانی مرجان خسروی بالدی، به جشنواره بیگ اسکای راه یافت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم مستند کوتاه «شوهر ایران خانم» با پژوهش و کارگردانی مرجان خسروی بالدی که به صورت مستقل توسط شرکت هفت چشمه به مدیریت میلاد خسروی بالدی تهیه و ساخته شده است؛ موفق شد به بیست و یکمین دوره جشنواره بیگ اسکای آمریکا راه یابد.
جشنواره بیگ اسکای BIG SKY، یکی از مهمترین رویدادهای جهانی مستند و مورد تأیید آکادمی اسکار است. این جشنواره با نمایش و انتخاب آثار جدید، محیطی ایدهآل برای صاحبان آثار و روابطی پایدار با دیگر فیلمسازان و صنعت فیلم ایجاد میکند.
این رویداد ۱۰ روزه، علاوه بر نمایش فیلمها، شاهد برگزاری کارگاهها، پنلها و کلاسهای آموزشی در طول برگزاری جشنواره خواهد بود. بهترین فیلم بخش کوتاه بیگ اسکای، واجد شرایط رقابت در بخش اسکار سال بعد خواهد شد.
بیست و یکمین جشنواره بیگ اسکای از ۱۶ تا ۲۵ فوریه ۲۰۲۴ ( ۲۷ بهمن تا ۶ اسفند ۱۴۰۲) در مونتایای آمریکا برگزار خواهد شد.
این چهارمین حضور آثار مرجان خسروی بالدی، در جشنواره بیگ اسکای است؛ که از آن آثار، مستند «برف مینامد» در سال ۲۰۲۱ موفق به کسب بهترین مستند بخش بلند این جشنواره شده است.
«شوهر ایران خانم» با الهام و استعاره از رمان «شوهر آهو خانم» علیمحمد افغانی، راوی زندگی خانوادهای از عشایر بختیاری است.
این مستند پیش از این جشنواره، در سیامین جشنواره بینالمللی فیلم مستند هات داکس، موفق به دریافت جایزه بهترین مستند کوتاه شده و به اسکار ۲۰۲۴ راه یافته است.
عوامل مستند کوتاه «شوهر ایران خانم» عبارتند از: تهیهکننده و پخش بینالملل: میلاد خسروی بالدی، شرکت هفت چشمه، مدیر فیلمبرداری: مهدی آزادی، تدوین: لقمان سخنور، دستیار تدوین: سمانه میقانی، صداگذار: آرش قاسمی، موسیقی: مهدی خسروی، اصلاح رنگ و نور: حمیدرضا فطورهچیان، برنا جمشیدی، طراح پوستر: لقمان سخنور و مشاور رسانهای: علی کشاورز
«ادگار رایتز» فیلمساز آلمانی به عنوان برنده جایزه دوربین طلایی هفتاد و چهارمین جشنواره برلین معرفی شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، جشنواره برلین از سال ۱۹۸۶ جایزه دوربین برلیناله را برای تجلیل از شخصیتها و نهادهایی که سهم ویژهای در ساخت فیلم داشتهاند و جشنواره با آنها ارتباط نزدیکی دارد، اعطا میکند و در هفتاد و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین، «ادگار رایتز» کارگردان و نویسنده آلمانی با دریافت این جایزه مورد تقدیر قرار خواهد گرفت.
«ادگار رایتز» یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان نسل خود است و مجموعه آثار او برای همیشه نقطه عطفی در تاریخ سینما باقی خواهد ماند. این سینماگر در ۹۱ سالگی هنوز در تلاش برای رسیدن به پاسخی برای پرسشهای ما کیستیم و از کجا آمدهایم، است. جدیدترین فیلم این کارگردان با عنوان «Filmstunde_۲۳» نیز همزمان با تجلیل از این بازیگر در جشنواره برلین ۲۰۲۴ به روی پرده میرود.
«ادگار رایتز» جوایز متعددی از جمله چندین جایزه فیلم آلمان، شیر نقرهای جشنواره فیلم ونیز، جایزه لوکینو ویسکونتی از جوایز فیلم ایتالیایی دیوید دیدوناتلو و همچنین جایزه تلویزیونی بفتا و چندین جایزه معتبر تلویزیونی آلمان (گریمه) دریافت کرده است. فیلمشناسی او شامل بیش از ۵۰ اثر از جمله فیلمهای داستانی، مستند، فیلم تجربی و آثار تلویزیونی است. او علاوه بر کارگردانی، تهیه کننده و نویسنده نیز هست و کتابها و متون زیادی در زمینه تئوری و زیبایی شناسی فیلم منتشر شده است.
کتاب زندگینامه «ادگار رایتز» با عنوان «سینما، زندگی و خاطرات» در سال ۲۰۲۲ منتشر شد.
«ادگار رایتز» فعالیت سینمایی خود را از اواسط دهه ۱۹۵۰ آغاز کرد و یکی از کسانی بود که مانیفست اوبرهاوزن را در جشنواره فیلم کوتاه اوبرهاوزن در سال ۱۹۶۲ را تهیه امضا کرد که خواهان ایجاد ساختار جدید در سینمای آلمان شد و تولد سینمای مولف آلمانی را رقم زد.
اولین فیلم بلند «ادگار رایتز» با عنوان «اشتیاق برای عشق» در سال ۱۹۶۷ در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد و جایزه بهترین فیلم اول را دریافت کرد و جشنواره برلین این فیلم را در سال ۲۰۰۲ در بخش مرور آثار این سینماگر به نمایش گذاشت.
ازدیگر آثار شناخته شده او میتوان به «کاردیلاک» (۱۹۶۸)، «سفر به وین» (۱۹۷۳)، «در خطر وپریشانی عمیق» (۱۹۷۴)، «ساعت صفر» (۱۹۶۷)، «خیاط اهل اولم» (۱۹۷۸) و سه گانه معروف «Heimat» اشاره کرد که بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۲۰۰۴ ساخته شد و به زندگی در آلمان از نگاه یک خانواده میپردازد.
هفتاد و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین از تاریخ ۵ تا ۲۵ فوریه ۲۰۲۴ (۲۶ بهمن تا ۶ اسفند) در آلمان برگزار میشود و لوپیتا نیونگو بازیگر و فیلمساز کنیایی-مکزیکی برنده اسکار، ریاست هیات داوران بین المللی جشنواره فیلم برلین را بر عهده خواهد داشت و مارتین اسکورسیزی نیز با دریافت جایزه خرس طلایی افتخاری مورد تقدیر قرار خواهد گرفت.
سجاد ریاحی کارگردان مستند «تغییر مأموریت» بیان کرد که این مستند درباره خودکفایی نیروی هوایی است که در پی آن جلوی بمباران تهران در جنگ تحمیلی گرفته شد.
به گزارش سینمای خانگی، سجاد ریاحی کارگردان مستند «تغییر مأموریت» از آثار راه یافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»، در گفتوگو با ایرنا درباره این اثر توضیح داد: روایت این مستند درباره یک تغییر بزرگ در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. تغییری که با تشکیل جهاد خودکفایی نیروی هوایی اتفاق افتاد.
وی ادامه داد: زمانی که بهدنبال سوژهای برای ساخت مستند بودیم، سوژهای مرتبط با پیشرفتهای کشور میخواستیم و قصدمان این بود سراغ پیشرفتی برویم که ویژگیهای خاصی داشته باشد. این سوژه هم اصلیترین ویژگیاش این بود که تمامی پیشرفتهای مرتبط با آن با پیگیری و هدایت حضرت آیتالله خامنهای چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبریشان، به سرانجام رسیده بود. موضوعات مختلفی درباره پیشرفت به ذهنمان رسید، اما یکی از برجستهترین این پیشرفتها مرتبط با حوزه فعالیتهای نظامی بود.
این مستندساز گفت: براساس پیگیریهایی که داشتیم، به موضوع جهاد خودکفایی در نیروی هوایی ارتش رسیدیم. این جهاد نقطه آغاز جریان خودکفایی ما در حوزه نظامی بود و به همت چند جوان که از همافران نیروی هوایی بودند، شکل گرفت. این جوانان پیشنهاد تعمیر و نگهداری قطعات هواپیماهای پیشرفته را به حضرت امام(ره) ارائه میکنند. امام(ره) هم این جوانان را به آیتالله خامنهای معرفی میکنند و با حمایت ایشان این پروژهها پیشرفت کرده و به جهاد خودکفایی منجر میشود. این جهاد خودکفایی بعدها از نیروی هوایی به دیگر نیروهای ارتش تعمیم پیدا میکند و روز به روز گستردهتر میشود.
وی افزود: در دوران دفاع مقدس، صدها پروژه در قالب جهاد خودکفایی به سرانجام میرسد که ما در این مستند به دو مورد از این پروژهها پرداختهایم. یکی از آنها تجهیز کردن هواپیمای اف۱۴ به موشک سجیل است. هواپیمای اف۱۴ آن زمان یکی از پیشرفتهترین هواپیماهای جنگی آمریکایی بود که وقتی ایران تحریم میشود، در میانه جنگ، موشکهای اف۱۴ در ایران تمام میشود و زمانی که رو به اتمام بوده است، نیروهای جهاد خودکفایی، موشک دیگری را روی هواپیماهای اف ۱۴ سوار میکنند و این هواپیما به اوج قدرت خود بازمیگردد.
این مستندساز ادامه داد: شاید امروز ساخت موشک یک اتفاق عادی و معمول قلمداد شود اما در سالهای جنگ که ایران بهطور کامل از منظر نظامی تحت تحریم قرار داشته است و طبق روایتهای مشهور، حتی سیمخاردار هم به ایران نمیدادند، ساختن موشکی متناسب با هواپیما پیشرفته اف۱۴ قطعا کار فوقالعادهای بوده است. بهخصوص که تا پیش از انقلاب همه موارد فنی مرتبط با این هواپیماها تحت اختیار مستشاران آمریکایی بوده و ایرانیها حق دخالت در فرآیند و اطلاع از جزییات آنها را نداشتهاند.
ریاحی درباره پروژه دومی که توسط جهاد خودکفایی به اجرا درآمد و در مستند «تغییر مأموریت» به آن پرداخته شده است هم گفت: این پروژه مربوط به هدف قرار دادن هواپیماهای میگ ۲۵ بود. این مدل هواپیما، هواپیماهایی بودند که شوروی سابق در اختیار عراق گذاشته بود و با استفاده از تکنولوژیهای روز دنیا، هیچ پدافندی امکان شکار آنها را نداشت. همین هواپیماها مدام شهرهایی مانند تهران را بمباران میکردند. جهاد خودکفایی در یک طرح ابتکاری که به جزییات آن در مستند پرداختهایم، موشکی را بازطراحی میکنند که امکان شکار میگ ۲۵ را داشته است. بعد از این اتفاق دیگر هیچ میگ ۲۵ ی امکان ورود به ایران را پیدا نمیکند و بمباران شهرها هم متوقف میشود.
این مستندساز درباره جذابترین مشاهدات خود در فرآیند ساخت مستند «تغییر مأموریت» گفت: یکی از اتفاقات ویژهای که در زمینه پیشرفتهای نظامی با آن مواجه شدم، تجربه تبدیل لانچر مربوط به پرتاب موشک زمین به زمین، به لانچر مناسب شکار هواپیما بود. به تعبیری موشک زمین به زمین را به موشک زمین به هوا تبدیل کردند که از نظر علم نظامی، اتفاق بسیار پیچیده و پیشرفتهای محسوب میشود. تغییر کاربری تجهیزات نظامی که طبیعتا خطراتی هم به همراه داشته، فرآیند بسیار پیچیدهای محسوب میشود. خیلی از این اتفاقات در دهه ۶۰ در شرایطی رقم خورده که دسترسی به اطلاعات روز نظامی هم به این راحتی مقدور نبوده است. باید این دستاوردها را در بستر تاریخی خودشان بررسی کنیم.
این مستندساز در پایان تأکید کرد: بخشی از سرنوشت جنگ، بهواسطه پروژههای جهاد خودکفایی تغییر کرد. دستاوردهای این جریان در تحولات جنگ تحمیلی بسیار موثر بود و حتی منجر به توقف حملات هوایی عراق به خاک ایران از مقعطی به بعد شد.
روز گذشته در قالب چهاردهمین جشنواره فیلم عمار پس از اکران مستند «کدهای سیاه» به کارگردانی مجید رستگار، نشست خبری این مستند که درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا است، برگزار شد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، نشست نقد و بررسی مستند «کدهای سیاه» به کارگردانی مجید رستگار، روز گذشته ۲۳ دی ماه پس از رونمایی و نخستین اکران در چهاردهمین جشنواره عمار با حضور کارگردان و پژوهشگر این اثر در محل سینما فلسطین برگزار شد.
مجید رستگار با اشاره به جنگ رسانهای بین ایران و آمریکا در ۴۴ سال اخیر گفت: با توجه به اینکه ایران در سال های اول انقلاب حوادث و اتفاقات پرشتابی نظیر جنگ با عراق، مبارزه با منافقان و … را تجربه میکند، فرصت و توان لازم برای پرداختن به مساله تسخیر لانه جاسوسی را نداشته است.
وی با تاکید بر اینکه رویدادها و قصههای مهمی از این رویداد وجود دارد که هیچ زمان روایت نشده است، افزود: امروز ما فقط میدانیم که سفارت آمریکا را گرفته ایم در حالی که تسخیر لانه جاسوسی پیشینه ای در سال ۱۳۳۲ و دخالت های آمریکا در ایران دارد و از آن به عنوان انقلاب دوم یاد میشود؛ بهواسطه این ناآگاهی، باور غلطی ایجاد شده است که انگار ما مقصر بودیم، حال آنکه در کدام کشور، جاسوسی ثابت شده و جاسوس را رها میکنند.
این مستندساز با اشاره به جملهای در آخر مستند با عنوان «ما ۴۴۴ روز قصه داریم» عنوان کرد: هر روز این بازه یک قصه است و از این قصهها و ماجراهایی نظیر فشار از بیرون، اقدام به فرار و … میتوان کتاب مستند، سریال و فیلم سینمایی با زوایای دید مختلف تولید کرد و تاکنون در آمریکا ۱۰ ها کتاب، فیلم مستند و داستانی حول این موضوع ساخته شده است.
مجید حسینی پژوهشگر مستند «کدهای سیاه» با اشاره به بخشی از مستند، عنوان کرد: امروزه این رویداد وارد سرفصل درسی آمریکا شده یا برای آن تئاتر اجرا میشود لذا در پژوهش مستند نقد هنر انقلاب را مدنظر قرار دادیم و با مرور موسیقی، تئاتر، بازی های کامپیوتری تولید شده در این زمینه تلاش کردیم، بگوییم غرب تسخیر لانه جاسوسی را از منظر هنری چگونه روایت کرده است.
وی افزود: در خارج به صورت خاص حدود ۸۰ مستند درباره این موضوع ساخته شده است و توجه روی مستند بیش از موسیقی و تئاتر، سینمایی بوده است و در این مستندها راش های قابل استفادهای وجود دارد و آمریکا بهواسطه همین تولیدات روایت مطلوب خود را رقم میزند.
وی با اشاره به اینکه آمریکا از روز اول با اختصاص پوشش خبری مجزا به گزارش لحظه ای واقعه پرداخت است، افزود: در آمریکا، دایره المعارف تصویری در ۱۴۰۰ صفحه به صورت روزنگار روایت شده است اما ما در ایران سراغ هیچ یک از این موارد نرفته ایم.
این پژوهشگر در پاسخ به سوالی پیرامون چرایی مستندسازی روی این سوژه بعد از ۴۴ سال توضیح داد: تا همین لحظه که درنشست خبری هستیم، افرادی که در این ماجرا حضور داشته اند برای به تصویر کشیدن این رویداد تلاش میکنند، به عنوان مثال رندی گودمن عکاس ۳۵ ساله ای که در آن برهه در ایران حضور داشته پس از یک گفت و گوی طولانی حاضر به مصاحبه نشد و از تصمیم خود برای چاپ کتاب در این حوزه گفت؛ تمام افراد حاضر در این ماجرا در دانشگاه های مختلف نشست داشته و خاطرات و کتاب منتشر کرده اند.
وی با نقد این رویکرد که امروز هم توجه کافی به این امر صورت نگرفته است، یادآور شد: ۶ ماه پیش کاخ سفید اسنادی از ماجرای لانه جاسوسی منتشر کرد و در همین سند اذعان کرده اند که سفارت آمریکا در ایران فعالیت جاسوسی داشته اما ما همین چند صد صفحه سند را تبیین نکرده ایم.
حسینی با تاکید بر اینکه در این ۴۴۴ روز اتفاقات قابل توجهی وجود دارد، گفت: حدود ۱۳۰ موضوع ایده مستند و ایده فیلم سینمایی توسط تیم پژوهشی استخراج شده است، خیلی از این پژوهش ها میتواند در اختیار اساتید دانشگاه برای تدریس قرار گیرد به عنوان مثال مواردی نظیر دادگاه، زندانی شدن، خودکشی گروگانها پس از بازگشت به آمریکا، تصادف اتوبوس در مسیر انتقال گروگانها به شهر های مختلف، دیدار خانم تیمز با پسرش در ایران و عذرخواهی از ملت ایران بهواسطه اقدام نظامی دولت کارتر میتواند موضوع تولیدات داستانی قرار گیرد.
رستگار با اشاره به اینکه مخاطب حرف و دلایل طرف خارجی را میپسندد، بیان کرد: برای روایت درست نیاز است مستند با فکت های صحیح ساخته شود و با توجه به غنی بودن محتوا و آرشیو در این پروژه، اصلا سراغ مصاحبه نرفتیم و با اسناد آمریکایی و از زبان آمریکا سراغ نقد آمریکا رفتیم و این چیدمان طبق اسناد آمریکاییها جای تردید برای مخاطب باقی نمیگذارد. در این مستند سوژههای زیادی را بررسی کردهایم که هر یک به تنهایی میتواند موضوع مستندهای دیگر باشد.
این کارگردان با اشاره به چالش های تولید اثر یادآور شد: ۹۵ درصد تصاویر، متون پژوهشی و فیلم های آرشیوی به زبان انگلیسی بود و این کار تدوین را سخت میکرد، صداگذاری و نریشن کار نهایی نیست و با تصحیح صداگذاری و نریشن تفاوت احساس میشود.
مستند «کدهای سیاه» به بررسی ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و زوایای کمتر دیده شده آن با اسناد آمریکایی و تصاویر آرشیوی می پردازد، این مستند برای اولین بار در چهاردهمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار نمایش داده شد.
کارگردان انیمیشن سینمایی «مسافری از گانورا» به ارائه توضیحاتی درباره این انیمیشن پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «مسافری از گانورا» به کارگردانی احمد علمدار این روزها بر پرده سینماست، فیلمی که در گیشه بالغ بر ۴ میلیارد تومان فروخته است. احمد علمدار اما برای روایت این فیلم به سراغ یک قهرمان متفاوت رفته است، قصه های «مسافری از گانورا» را سهیل پیش می برد، نوجوان معلولی که به کمک دوستانش سعی در عبور از بحران ها دارد.
این فیلم در کنار این موضوع به مسایل دیگری همچون لزوم توجه به محیط زیست، توجه به دانشمندان هسته ای، خودکفایی ملی، مهاجران افغانستانی و… هم پرداخته است که همین تعدد موضوعات باعث شده است بخشی از مسائل مطرح شده در این فیلم به صورت کامل پیش روی مخاطبان قرار نگیرد.
با سید احمد علمدار درباره این انیمیشن به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
«مسافری از گانورا» ایدهها و خردهداستانهای مختلفی دارد، این جرقه اولیه کدام ایده بود و داستان حول کدام محور بسط پیدا کرد؟
بخشی از روایت «مسافری از گانورا» ناظر به مشکلات معلولان است اما بخش عمدهتر آن مربوط به روابط درون خانواده و ارتباط نسلهای گذشته با نسلهای امروز استایده اولیه ما درباره رابطه مادر و فرزندی بود که فرزند دچار معلولیت جسمی بود و به دلیل حرفهایی که بهصورت اتفاقی از زبان مادرش شنیده بود، او را مقصر وضعیت جسمی خود میدانست. این اتفاقی واقعی بود که ما شنیدیم و میدانستیم این فرزند سالها با مادر خود قهر کرده و با او صحبت نمیکند.
شنیدن این روایت جرقه اولیه شکلگیری این داستان بود. هر چند اتفاقی واقعی خیلی غمانگیز هم بود اما آن را تبدیل به یک درام کردیم و براساس همان هم سناریویی را نوشتیم. بخشی از روایت ناظر به مشکلات معلولان است اما بخش عمدهتر آن مربوط به روابط درون خانواده و ارتباط نسلهای گذشته با نسلهای امروز است.
رابطهای که به دلیل سرعت رشد تکنولوژی شاهد افزایش گسست در آن هستیم. اگر بخواهیم یک پیام محوری را در فیلم پررنگ کنیم، همین طرح سوال درباره چگونگی رفع شکاف است. پاسخی هم که به آن داده میشود، فداکاری و عشق است. یک نگاه تمثیلی هم به این مضامین در داستان داشتهایم.
چرا در فرآیند طراحی این کاراکتر معلول و جزییاتی مانند ترددش در فضای شهری، هیچ اشارهای به مشکلات این قشر نداشتید؟
ما تلاش کردیم بیشتر به موضوعاتی اشاره داشته باشیم که احساس میکردیم پیشتر کمتر به آنها پرداخته شده است. نکاتی مانند مسیر تردد معلولان و کمکاریهاش شهرداری در این زمینه، که پیشتر دیگرانی هم نسبت به آن نقدهایی به فیلم وارد کردهاند، مسائلی است که تقریبا همه از آن آگاهیم. ما در واقع میخواستیم روی توانمندی این فرد برای غلبه بر معلولیت و ناتوانیهایش تمرکز کنیم.
حس نمیکنید مخاطب معلولی که به تماشای فیلم مینشیند، از منظر عدم توجه به این قبیل مشکلات، دچار تناقض نسبت به فیلم میشود؟
حرف ما این بود که اگر این معلول، توانایی راهرفتن را به دست بیاورد، نیازها و خواستههایش متوقف نمیشود و همچنان توانمندیهای بیشتری را میخواهد. خواستههای انسانها متوقفشدنی نیستما در جشنواره اصفهان چنین بازخوردی را گرفتیم. گروهی از کودکان معلول را دعوت کردیم تا به تماشای فیلم بنشینند و خیلی هم از فیلم خوششان آمد و با آن ارتباط برقرار کردند.
فرد بزرگسالی که همراه این کودکان بود اما دچار این سوال شده بود که این معلول کارهایی را انجام میدهد که با معلولیتش جور نیست! برخی از نکات مدنظر او را بعدها در فیلم هم اصلاح کردیم اما هدفمان این بود که بگوییم میتوان برای یک معلول چنین تواناییهایی را در نظر گرفت.
شخصیت اصلی ما دچار معلولیت است و آرزویش راه رفتن است. حتی قراری که با آن موجود فضایی میگذارد، مربوط به توان راه رفتن میشود. ما تعمدا در داستان توانمندیهایی را برای این کاراکتر در نظر گرفتیم که حتی شاید آدمهای عادی هم از توانشان خارج باشد.
حرف ما این بود که اگر این معلول، توانایی راهرفتن را به دست بیاورد، نیازها و خواستههایش متوقف نمیشود و همچنان توانمندیهای بیشتری را میخواهد. خواستههای انسانها متوقفشدنی نیست. ما مدام به دنبال توانمندیهای بیشتر و بهتر هستیم. پیام فیلم را هم در پایان تغییر دادیم…
چرا تغییر دادید؟
یکی از دلایلش تذکر همان فرد همراه با کودکان معلول بود. در پایان داستان وقتی شخصیت اصلی میخواهد آن لباس خاص را پس بدهد، میگوید اگر دست یک انسان نامناسب بیفتد، ممکن است اتفاقات بدی را رقم بزند. ما این موضوع را در روایت تغییر دادیم و در نسخه فعلی میبینید که او میگوید دیگر نیازی به این لباس ندارم. این تغییر دردسرهای زیادی هم برایمان داشت…
چه دردسرهایی داشت؟
بالاخره نیاز به دوبله مجدد و کاتهای متفاوت بود. از طرف دیگر هم بعد از اعمال این تغییر باید مجدد برای دریافت پروانه نمایش اقدام میکردیم. به واسطه همان یک بازخورد، احساس میکنیم توانستیم پیام خود را بهتر به مخاطب منتقل کنیم.
سهیل و ستار بهعنوان دو کاراکتر اصلی روایت به گونهای انتخاب شدهاند که انگار زخمخورده جنگ هستند. ایده خاصی پشت این طراحی داشتید؟
داستان «ستار» هم اقتباسشده از یک داستان واقعی است. اتفاقا آن کاراکتر را به همین دلیل به داستان اضافه کردیم. فرد مهاجری بود که برای ما کار میکرد و حوالی سال ۹۴ بود که داستان زندگیاش را برایمان تعریف کرد. دقیقا همین اتفاق برای او افتاده بود. یعنی مادرش براثر جنگ فوت شده و او به ایران مهاجرت کرده بود. او هم مدام در ذهن خودش به فکر انتقام بود.
ما شخصیت ستار را از همین کاراکتر واقعی اقتباس کردیم و در قالب آن به مشکلات مهاجران و حتی بهصورت عامتر قومیتها در داستان پرداختیم. خیلی از ما این مشکلات را واقعا درک نمیکنیم. بالاخره منطقه خاورمیانه منطقه جنگخیزی است. خوشبختانه کشور ما امروز در آرامش است اما ما هم تجربههای تلخی را پشتسر گذاشتهایم. به همین دلیل لازم است درباره این موارد برای کودکان خود صحبت کنیم. کودک ایرانی مانند برخی کودکان آمریکایی و اروپایی نیست که هیچ تجربهای از سایه جنگ نداشته باشد.
یعنی مشخصا قصد داشتید بخشی از تبعات جنگ را برای کودکان به تصویر دربیاورید؛ فکر میکنید چقدر موفق بودهاید؟ مشخصا بچهها چقدر متوجه این بعد از داستان شما میشوند؟
تا حدی دوست داشتیم کودکان هم با این فضا و مضمون آشنا شوند اما نه بهصورت مستقیم. خیلی زیرپوستی به این موضوع پرداختیم. بالاخره جنگ اتفاقی تلخ و وحشتناک است و نمیخواستیم ذهن کودکان را بهصورت مستقیم درگیر آن کنیم. بیشتر سعی کردیم وجوه مثبت این جریان مانند مقاومت و ایستادگی را به تصویر درآوریم. در عین اینکه جنگ را واقعتی میدانیم که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
کمی بیشتر درباره کاراکتر «ستار» صحبت کنیم. یک کودک افغانستانی که به نظرم هم در گرافیک چهره و هم در قصههایی که دربارهاش مطرح میشود، مخاطب کودک خیلی واضح متوجه هویت او نمیشود. حتی سهیل دیالوگی درفیلم خطاب به امید دارد که میگوید «تو چه کار به ملیت ستار داری؟» اصراری داشتید که این کاراکتر هویت مشخص نداشته باشد؟
میخواستیم حتی اگر مهاجران هم خودشان را در این فیلم دیدند، از تماشای آن احساس غرور داشته باشند نه اینکه مانند کلیشههای مرسوم در سینما، آنها را افراد تحقیرشده نشان دهیمبخشی از اتفاقات درباره طراحی این کاراکتر در فرآیند نظارت کیفی رخ داد. ما از ابتدا اشارههای مستقیمی به ملیت ستار در داستان داشتیم. در همان سکانس مربوط به دیالوگی که اشاره کردید، قبلتر اشارههای مستقیمی به ملیت ستار داشتیم که با نظر برخی دوستان مسئول اصلاحات، این بخشها حذف شد. در نسخه فعلی شاید کودکان بهصورت مستقیم متوجه هویت او نشوند اما در نسخه اولیه در چند نوبت این اشاره مستقیم وجود داشت.
ما حتی براساس نظر دوستان ناظر، برخی دیالوگهای فیلم را هم دوبله مجدد کردیم. نظر ناظران این بود که با توجه به کلکل میان دو شخصیت ستار و امید، بهتر است که هویت آنها خیلی پررنگ نشود. از طرف دیگر هم اشاره کردم که هدف اصلی ما از طراحی این کاراکتر، صرفا مربوط به افغانستانیها نبود و اساسا همه مهاجران را مدنظر داشتیم.
حتی در بالغبر ۹۰ درصد فیلم، ستار لهجه خاصی هم ندارد و عین همه ما صحبت میکند. درباره این موضوعات گفتوگوهای بسیاری داشتیم. نمیخواستیم به این کاراکتر برچسب خاصی بزنیم. میخواستیم حتی اگر مهاجران هم خودشان را در این فیلم دیدند، از تماشای آن احساس غرور داشته باشند نه اینکه مانند کلیشههای مرسوم در سینما، آنها را افراد تحقیرشده نشان دهیم. ستار هم یکی از قهرمانان داستان ماست که حضور تأثیرگذاری هم در روند اتفاقات دارد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که فیلم قرار است اکران بینالمللی هم داشته باشد، فکر میکنید مخاطب خارجی، متوجه مهاجر بودن این کاراکتر میشود؟
در نسخه بینالمللی میتوانیم تغییراتی ایجاد کنیم. حتی این پیشفرض را داشتیم که اگر بهطور مثال قرار است فیلم در چین اکران شود، چه تغییراتی باید در دوبله آن بدهیم که این حس به مخاطب منتقل شود. حتی میتوان ملیت این کاراکتر را هم متناسب با کشور محل اکران، تغییر دهیم. به این موارد هم فکر کردهایم.
به همین دلیل هم طراحی چهره ستار چندان تفاوتی با کاراکترهای دیگر ندارد؟
ما نمیخواستیم چهره او تفاوت عجیب و غریبی با کاراکترهای دیگر داشته باشد. به همین دلیل در میان ترکیب چهره افغانستانیها هم سراغ قوم هزاره رفتیم که خیلی شبیه ما ایرانیها هستند. کمی سعی کردیم ترکیب چشمهای ستار را به هزارهها نزدیک کنیم اما در عین حال میخواستیم فانتزی و زیبایی کاراکترهای انیمیشنی را هم در طراحی لحاظ کنیم. فکر میکنم در قیاس با انیمیشنهای دیگر، میتوانم بگویم کاراکترهای این انیمیشن، تا حدودی بامزه و دوستداشتنی شدهاند. زیبایی کاراکترها برایمان بسیار حائز اهمیت بود.
در طراحی کلکلها و اختلافات میان کاراکتر ستار و امید صرفا به یک کشمکش بچگانه نظر داشتید یا به چالشها و اختلافات موجود میان جامعه امروز و مهاجران افغانستانی هم نیمنگاهی داشتهاید؟
اگر دقت کرده باشید، در یکی از سکانسها وقتی کاراکتر امید دیر به خانه باز میگردد، پدرش به او میگوید «تو باز هم با این پسره مهاجر بیرون بودی؟» این یکی از کدگذاریهای ما در فیلم ناظر به همین نکته بود. حتی در دیالوگ اولیه فیلم، پدر میگوید «پسره افغانی» که آن را اصلاح کردیم. تلاش کردیم حساسیتها را تا حد امکان کم کنیم، اما به آن اشاره داشتهایم.
حتی میخواستیم این واقعیت را نشان دهیم که این بزرگترها هستند که این جنس اختلافات را به ذهن بچهها منتقل میکنند. بچهها واقعا ذهن پاک و سادهای دارند. اگر بزرگتری پیدا شود و دشمنی با کسی را در ذهن یک بچه، تزریق کند، آن بچه چه واکنشی میتواند داشته باشد؟ به نوعی مخاطب ما در این بخش، بیش از کودکان بزرگترها هستند.
بدنه اصلی داستان «مسافری از گانورا» مربوط به تقابل زمینیها و فضاییها میشود؛ در طراحی این بخش از داستان چقدر وامدار نمونههای خارجی بودید؟
خیلی تلاش کردیم تا جایی که میتوانیم از نمونههای خارجی استفاده نکنیم. نمیخواستیم داستان فیلم کپیبرداری باشد. کمااینکه اکثر داستانهای روایت شده در فیلمهای خارجی با محوریت فضاییها، شباهتهای بسیاری هم به یکدیگر داشتند. از طرف دیگر آنقدر میتوان درباره این موضوع خیالپردازی کرد که بهنظر میرسد بینهایت داستان درباره فضاییها میتوان متصور بود. از گونههای مختلف این موجودات فضایی گرفته تا داستانها و موقعیتهایی که میتوان برای آنها طراحی کرد.
ما تلاش کردیم، روایتمان معطوف به سیارهای باشد که شباهتهایی به زمین داشته است. از همین زاویه تلاش کردیم آنچه در زمین در حال رقم خوردن است را در سیارهای دیگر تصور کنیم. گویی سیاره گانورا، نمودی از آینده زمین است. ابتدا هم حساسیتهایی روی این نگاه وجود داشت.
چه حساسیتهایی وجود داشت؟
بالاخره از منظر نگاه فرهنگی برخی این شباهت را دوست نداشتند. حساسیتهای عجیبی روی این موضوع وجود داشت اما ما دوست داشتیم وارد چنین فضایی شویم. یکی از سوالات از ابتدا این بود که چرا ما این ژانر را انتخاب کردیم؟ ما میدانستیم برای روایت یک داستان خیالی، باید وارد چنین فضایی شویم.
اگر سهیل را وارد چنین چالشهای تخیلیای کردیم، به این دلیل بود که نمیخواستیم خروجی کار یک فیلم معمولی درباره مشکلات یک پسربچه معلول شود. اگر میخواستیم چنان فیلمی بسازیم، احتمالا باید به همان مسائل مربوط به پیادهروها و معابر میپرداختیم. ما اما اصرار داشتیم از این فضاها فاصله بگیریم و به فضای ذهنی سهیل نزدیک شویم. دوست داشتیم نیمه پر لیوان را که مربوط به توانمندیهای انسانها میشود به تصویر درآوریم تا بهخصوص بچهها یاد بگیرند که به تواناییهای خود اتکا کنند و جلو بروند.
شخصیت فضایی ما در این فرآیند تنها نقش کاتالیزور یا سرعتدهنده دارد. حتی به این مورد که در تمام تعقیب و گریزها در فیلم، هیچ خبری از پلیس نیست هم فکر کرده بودیم. میخواستیم یک جهان کاملا فانتزی خلق کنیم تا نشان دهیم اگر بچهها بتوانند از محدودیتهای ذهنی خود عبور کنند، چه کارها که میتوانند انجام دهند.
فکر نمیکنید «مسافری از گانورا» دچار تعدد مضامین و سوژهها شده است؛ از مصائب مهاجران و محیط زیست گرفته تا دانشمندان هستهای و تولید ملی. چه اصراری بود که به همه این موضوعات بپردازید؟
شاید یکی از دلایلش این بود که احساس میکردیم اگر بخواهیم تمام فیلم را حول یک موضوع جلو ببریم، ناگزیر باید به محتوای آن آب میبستیم! البته منکر این نیستیم که شاید میشد یکی دو موضوع را کنار گذاشت اما به دلیل همین تعدد موضوعات مجبور شدیم برخی اطلاعات علمی را از روایت کم کنیم. در روایت اولیه، کاراکتر سهیل خیلی دغدغهها و اطلاعات عملی بیشتری داشت.
خب از آن طرف احساس نکردید اینگونه تراکم موضوع در یک فیلم موجب الکن ماندن آنها میشود؟
معتقدم این انیمیشن به دلیل محتوایی که دارد، محکوم به دیده شدن استبله این موضوع را قبول داریم. حتی اگر امکان اصلاح مجدد روایت فیلم را داشته باشیم، شاید برخی از این موضوعات را به نفع موضوعات دیگر کمرنگتر کنیم. این جزو اشکالاتی است که آن را میپذیریم. ما نباید در برابر انتقادات مقاومت کنیم چرا که قصد داریم سراغ کارهای بعدی برویم و این مسیر را ادامه دهیم. به همین دلیل معتقدیم مدام باید کار فعلی خود را آنالیز و بررسی کنیم تا ایرادات آن مشخص شود. باید نقاط ضعف خود را هم قبول کنیم.
این انیمیشن تجربه اول ما بود و باید در ادامه کمبودهای خود را جبران کنیم. در عین اینکه میدانیم برای همین کار، افراد بسیار زحمت کشیدهاند و از همه آنها تشکر میکنم. معتقدم این انیمیشن به دلیل محتوایی که دارد، محکوم به دیده شدن است. بهخصوص از طرف بچههایی که مخاطب پیامهای این فیلم میتوانند باشند. ما میخواهیم به مرحلهای برسیم که حتی بتوانیم در بازارهای بینالمللی رقابت کنیم.
یکی از ایدههای نمادین در فیلم، پوسترهای اتاق سهیل است که در ابتدا شاهد ترکیبی از پوسترهای سوپراستارهای هالیوودی روی دیوار اتاقش هستیم و در آخر ناگهان پوسترهای دانشمندان ایرانی، جای آنها را میگیرد. در طول روایت نشانهای مبنیبر وقوع چنین تحولی در نگاه این کاراکتر نمیبینیم، آیا این مسئله هم به حذفیاتی که به آن اشاره کردید مربوط میشود؟
بله. اساسا ایده پوسترهای فیلم ابتدا با تمرکز بر دانشمندی خارجی بود که به دلیل استفاده از ویلچر خیلی معروف است. ما در استفاده از این نماد، دچار اشتباهات محاسباتی شده بودیم و به همین دلیل مجبور به حذف آن شدیم. سهیل ابتدا همین شخصیت علمی را بهعنوان الگو برای خود انتخاب کرده بود و بهواسطه اتفاقاتی که میافتد، دانشمندان ایرانی را جایگزین او میکند.
چون بخش اول حذف شده، احتمالا این تغییر را بهدرستی مخاطب متوجه نمیشود. سهیل درواقع در میان این دوگانه قرار دارد که آیا باید به سمت دانشمندان و چهرههای علمی برود، یا ابرقهرمانهای هالیوودی؟ سرانجام هم دست به انتخاب درست میزند. بهواسطه آن حذفیات برخی از این نقصانها در نسخه نهایی وجود دارد که آن را میپذیریم و باید در کارهای بعدی آن را اصلاح کنیم.
یکی از نقدها به «مسافری از گانورا» که البته مربوط به همه انیمیشنهای سینمایی ایران هم میشود، فقدان کاراکترهای دختر تأثیرگذار است. چرا فضای انیمیشنهای ما تا این اندازه پسرانه شده است؟
این مشکل مربوط به انیمیشنسازها نیست. ما در این زمینه مشکل ساختاری داریم. به دلیل ممیزیهای موجود، اگر بخواهیم یک شخصیت دختر به داستان اضافه کنیم، با یک دنیا ملاحظات مواجه میشویم که کار را به مراتب برایمان دشوارتر میکند. به قول یکی از دوستان هر گاه در مدارس ما دختران و پسران مختلط حاضر شدند، در انیمیشنها هم میتوانیم کاراکتر دختر و پسر را در کنار هم داشته باشیم!.
این مشکلات بهصورت کلی وجود دارد اما مشخصاً درباره داستان فیلم ما، شرایط بهگونهای بود که اساسا امکان حضور کاراکتر دختر نداشتیم. میتوانستیم یک کاراکتر فرعی و بیخاصیت در نظر بگیریم اما ترجیح دادیم زمانی سراغ یک کاراکتر دختر برویم که بتوانیم عملی قهرمانانه و تأثیرگذار برای او در نظر بگیریم. برای کارهای بعدی، طرحی را در دست داریم که اساسا شخصیت قهرمانش یک دختر است.
کار شما از نظر گرافیک و انیمیت، بهنظر میرسد چندگام از دیگر انیمیشنهای سینمایی این سالها عقبتر است و از نظر کیفی توان رقابت با آنها را ندارد؛ این فاصله کیفی را میپذیرید و فکر میکنید، دلیلش چیست؟
درباره گرافیک «مسافری از گانورا» تا به امروز نظرات متفاوتی داشتهایم و به همین دلیل این نظرات را متناسب با سلیقه افراد میدانیم. در عین حال کیفیت هر پروژهای را متناسب با بودجه و امکانات تولیدش باید سنجید. نه اینکه بخواهم گلهگذاری کنم اما این طبیعی است که پروژهای با بودجه بیشتر میتواند کیفیت بهتری هم داشته باشد.
آنچه امروز در «گانورا» شاهد هستید، محصول تمام بضاعت ما بوده و به جرأت میگویم همین امروز با بودجهای که ما در اختیار داشتیم حتی ۱۰ الی ۱۵ دقیقه از کاری با کیفیت گانورا هم امکان تولید ندارد.
میتوانید بگویید چقدر بودجه صرف این کار شده است؟
خیلی بودجه کمی بود و شاید بتوانم بگویم کمتر از ۲ میلیارد تومان صرف آن شده است. با چنین بودجهای حتی بهترین انیمیشنساز با بهترین تیم همراه هم نمیتواند چنین کیفیتی برای ۹۰ دقیقه به شما ارائه کند. تکتک بچههایی که در این پروژه حضور داشتند، با جان و دل همراهی کردند و انرژی گذاشتند.
به زبان سادهتر، شما توان ارائه کیفیت بهتر را داشتهاید، اما بودجه آن را در اختیار نداشتید.
دقیقاً. بالاخره ساخت یک کار سینمایی متناسب با کیفیت انیمیشنسازی روز دنیا، واقعا بودجه بسیار بالایی نیاز دارد. در اینجا دیگر کیفیت کار مربوط به بودجه میشود و نیروی انسانی چندان مطرح نیست. حتی میتوانم بگویم برخی زیرساختها هم در این زمینه وجود دارد اما تکمیل و استفاده از آنها نیازمند بودجه است.
احتمالا حجم پایین استفاده از موسیقی در کار هم به همین مسئله مربوط باشد. معمولا کارهای کودک بهواسطه موسیقیشان ماندگار میشوند اما «مسافری از گانورا» تنها یک قطعه موسیقی دارد که آن هم کیفیت خیلی پایینی دارد!
بله. در نمونه مشابه برای «پسر دلفینی» فارغ از موسیقی متن فیلم، فقط برای چند ترانه، هزینه مجزایی کردند و از صدای علیرضا طلیسچی استفاده کردند. ما طبیعتا چنین امکانی را در اختیار نداشتیم! اتفاقا درباره آن صحبتهایم داشتیم و واقعا هم بلد بودیم که چه باید بکنیم، اما بودجهاش را نداشتیم. در مجموع اما امروز خوشحالم که با تمام سختیها و کمبودها توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم.
این سوال را خیلی صادقانه پاسخ دهید؛ چقدر در فرآیند اکران احساس رقابت با انیمیشن «بچه زرنگ» را دارید که این روزها رکوردهایی را در زمینه اکران انیمیشنهای سینمای جابهجا کرده است؟
از نظر فروش اساسا این دوره، دوره بدی برای فیلمهای غیرکمدی شده است. همه فیلمها تحت تأثیر سانسهای زیاد فیلمهای کمدی، سهمشان از چرخه اکران شکسته و محدود شده است. به تازگی فیلمی به نام «هاوایی» هم به چرخه اکران اضافه شده است که اکران هر فیلمی با این شرایط، به همه فیلمهای دیگر فشار وارد میکند.
سال گذشته اتفاق خوبی که برای «پسر دلفینی» و «لوپتو» افتاد این بود که هم با تراکم فیلم در اکران مواجه نبودیم و هم تنها همین دو اثر کودک روی پرده بود، اما امروز که با هم صحبت میکنیم همزمان ۴ فیلم کودک روی پرده است. در این شرایط خداراشکر با وجود همه کمبودهایی که وجود داشت، فاصله مخاطب روزانهمان با «بچه زرنگ» خیلی کم شده است.
در عین حال شاید از نگاه ما کمی احساس رقابت وجود دارد ولی واقعیت این است که از زاویه نگاه مخاطب بهتر است که دو فیلم همزمان در حال اکران باشد و وقتی از یکی لذت میبرد، گزینه دیگری هم برای تماشا داشته باشد.
در ابتدای گفتوگو اشارهای به ایده شکاف نسلها داشتید. از این منظر احساس نمیکنید برخی جزییات در ترسیم روابط فرزندان و والدین در فیلم، صورت بدآموزی پیدا کرده است؟ بهخصوص در زمینه مسائلی مانند دیر به خانه آمدن بچهها و یا کلکلهای بیش از اندازه کاراکتر اصلی با مادرش.
این نقد از سوی دیگران نسبت به انیمیشنهای دیگر هم مطرح شده و درباره کار ما هم این نکات را مطرح کردهاند اما باید این داستانها را از نگاه کودکان دید. بله ما هم اگر از نگاه خودمان و نسبت به زندگی واقعی بخواهیم قضاوت کنیم، چنین اتفاقی درباره با تأخیر به خانه بازگشتن یک کودک، منطقی نیست اما این یک داستان کودکانه است. بالاخره بخشی از داستان ما در قالب ماجراجویی این بچهها روایت میشود و ما نمیتوانستیم آن را نادیده بگیریم.
در عین حال این نکته هم درست است که پدران و مادران ایرانی ملاحظات خیلی زیادی در این زمینهها دارند. تنها پاسخی که میتوان به این نگرانیها داد، این است که همه اینها قصه و داستان است. دنیای کودکان، واقعا دنیایی متفاوت از ما بزرگترهاست.
درباره حاضرجوابیهای سهیل نسبت به مادرش که دیگر این تفاوت دنیاها موضوعیت ندارد! بهخصوص که امروز جسارت بچهها دربرابر والدین بهگونهای است که بسیاری از خانوادهها با آن چالش دارند. این حاضرجوابی در فیلم شما وجود دارد و تقبیح هم نمیشود!
وقتی از یک روانشناس درباره این موضوع پرسیدم، مجموعه کتابی را به من معرفی کرد که برای کودکان زیر سه سال است و کاراکتر اصلی آن اساسا کارهای اشتباه میکند و بعد در انتها نتیجهگیری میشود که آن کار بد بوده است! آن روانشناس میگفت بچه زیر سه سال، اساسا نتیجهگیری را درک نمیکند و فقط فعل را درک میکند و احساس میکند باید آن کار را انجام دهد.
برای این رده سنی، نکته شما درست است اما برای بچههای بالای سه سال، نتیجهگیری اعمال هم موضوعیت دارد و وقتی کار بدی را از یک کاراکتر میبیند، نتیجه منفی آن را هم درک میکند. ما هم در این بخش، نتیجهگیری را به ذهن مخاطب واگذار کردیم. بهخصوص که در پایان داستان، رابطه این پسر و مادر اصلاح میشود و یکدیگر را در آغوش میکشند. این محبت را تعمدا در انتها به تصویر درآوردیم.
رضا بابک گفت: اکنون سینما خیلی مریض است. گاهی اوقات که تبلیغات آن را میبینم، حالم بد میشود. (باور کنید) اینطور نبود.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، این بازیگر سینما، تئاتر، تلویزیون که به بهانه نمایش فیلم کوتاه «الکترون» مورد تقدیر قرار میگرفت، گفت: شخصا بداههپردازی در سینما و تئاتر را دوست دارم ولی هر زمان روی صحنه میآیم، دچار استرس میشوم. حتی در روز اول و دوم اجرای تئاتر، به خاطر استرس زیاد، مریض میشوم. انگار انرژیهای عجیبِ خوبی اینجاست که من تحمل آن را ندارم. به هر حال از این همه بچههای جوانِ آرتیست درجه یک، خیلی ممنونم. به قدری در این فیلم یاد گرفتهام که حد نداشت. در این فیلم هم هنر و هم انسانیت، شرافت و با هم بودن را دیدم. بچههای فیلم «الکترون»، واقعا گروه درجه یکی بودند و من (به آنها) افتخار میکنم. فکر میکنم کار خوبی شده باشد.
او در بخش دیگری از صحبتهایش بیان کرد: اکنون سینما خیلی مریض است. گاهی اوقات که تبلیغات آن را میبینم، حالم بد میشود. (باور کنید) اینطور نبود. من در دوران طلایی هنرهای زیبا بزرگ شدهام و با بیضایی و دکتر رفیعی کار کردهام. همچنین با زندهیاد سمندریان کلاس داشتهام. شخصا دلم میخواهد دوران آن بزرگان را، این بچهها و جوانان نیز تکرار کنند. امیدوارم روزهای روشنتر و بهتری بیاید که همه در آن حال یکدیگر را بپرسند و هوای همدیگر را داشته باشند. همچنین در سینما فیلمهای خوب کار شود، همه بچهها سر کار باشند و بتوانند کار کنند.
بابک در پایان با قرائت شعری صحبتهای خود را به انتها رساند.
برنامه نمایش و نقد و بررسی فیلم کوتاه «الکترون» به کارگردانی مهران رنجبر، تهیهکنندگی سالار طهرانی و با بازی رضا بابک، جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲ در حالی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد که با حضور جمع زیادی از چهرههای فرهنگی و هنری، علاقهمندانی ایستاده مراسم را دنبال میکردند.
در ابتدای این برنامه، آنطور که روابط عمومی خانه هنرمندان گزارش داده است، مهران رنجبر (بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما) با اهدای لوحی، از یک عمر فعالیت رضا بابک بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران تقدیر به عمل آورد و متنی را قرائت کرد: «در ابتدا هیچ بود، هیچ کلمه بود و کلمه خدا بود. هنر تبدیل بدیهیات به بدیعیات است و چقدر زیبا و فرهیخته، عالیجناب رضا بابک در تمام طول عمر با ارزش و هنرمندانه خویش، آثاری بدیع خلق کردهاند. لطافت و اخلاق دو عنصر مهم در ساختار و سرشت این مرد بزرگ است. به پاس حضور ارزشمند این هنرمند پیشکسوت و شاهکار در فیلم ناقابل و کوتاه «الکترون»»
او در ادامه از مدیرعامل، دیگر عوامل خانه هنرمندان ایران و تمام اشخاصی که به برگزاری این برنامه کمک کردهاند، تشکر کرد.
محمد رحمانیان در بخش بعدی این مراسم، گفت: با رضا بابک نزدیک به ۳۰ سال در حوزههای نمایش عروسکی، نمایش صحنهای کار کردهایم. یکی از همین همکاریها نمایش «اسبها» بود که منجر به عمل قلب باز رضا بابک شد. او در این نمایش بارها در طول صحنه میدوید اما صدایش در نمیآمد. حتی یکبار نگفت که چرا باید تا این اندازه با ریتم تند کار کنم؟ به همین دلیل فکر نمیکردم که به رضا فشار بیاید. با این همه او تمام ۴۵ شب اجرا را در سالن اصلی تئاتر شهر کار کرد و درخشید. اما بعد از آن به بیمارستان رفت.
او افزود: فکر میکنم حضورم در اینجا خیلی نیاز نباشد؛ بنابراین با اجازه همه دوستان از عباس جهانگیریان دعوت میکنم که روی صحنه بیاید.
عباس جهانگیریان(نویسنده) در ادامه این برنامه گفت: درود به همه شما که ترجیح دادهاید، روز جمعه خود را اینجا باشید. از خانه هنرمندان ایران، همه حاضرین و چهرههای حاضر که به این برنامه آمدهاند، تشکر میکنم. در شرایطی زندگی میکنیم که باید این دور هم بودنها را غنیمت بدانیم. جا دارد که در اینجا از بهروز غریبپور یاد کنیم که یک پادگان را به خانه هنرمندان ایران تبدیل کرده است. شرایطِ پیش آمده، سبب شده تا ما بیش از گذشته، نیاز به کنار هم بودن و هوای یکدیگر را داشتن، داشته باشیم. در غیبت دوربینهای صداوسیما، ما خودمان باید رسانه یکدیگر باشیم و فعالیتهای دوستانمان را اطلاعرسانی کنیم.
او افزود: گاهی کتابهای نزدیکترین دوستانم منتشر و یا نمایشهای آنها اجرا میشود ولی من از آنها با خبر نمیشوم. زیرا اخبار فرهنگی (آنچنان که باید) در کشور ما منعکس نمیشود. به همین دلیل وقتی به من میگویند، خانم حائری در ایران است، میپرسم مگر ایشان خارج نبود؟ خیلی از بزرگان ما هستند که در خانه و خلوت خودشان زندگی میکنند و ما از فعالیت آنها خبر نداریم. چون اصلا فعالیتهای فرهنگی در رسانهها بازتابی ندارد. به هر حال از همه دوستان برای برگزاری این برنامه سپاسگزارم. بسیار مشتاقم که بازی آخر آقای بابک در این فیلم را به اتفاق یکدیگر ببینیم.
در بخش بعدی این مراسم، فیلم کوتاه «الکترون» برای حاضرین پخش شد.
پس از پخش این فیلم کوتاه، نشست نقد و بررسی آن نیز با حضور رضا درستکار (منتقد سینما) برگزار شد.
بهزاد فراهانی، رضا بهبودی، علیرضا خمسه، مسعود فروتن، هایده حائری، محمدرضا خاکی، محمد رحمانیان، شهرام گیلآبادی، ایرج راد، یوسف صدیق تعریف، اسماعیل پوررضا، حسام منظور، علیرضا شجاعنوری، مهناز باقری، یلدا عباسی، فرزین محدث، بهرنگ دزفولیزاده، سجاد بابایی، قاسم زارع، منوچهر اکبرلو، مریم معترف، مجید توکلی، مهدی میامی، مجید قناد از جمله چهرههای حاضر در این مراسم بودند.