فیلم کوتاه «بلعیده شده» به نویسندگی سولماز اعتماد، کارگردانی و بازی صحرا فتحی آماده نمایش شد، همچنین فیلم کوتاه «پرچمهای کهنه صلح» به جشنواره آلمانی رفت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، «بلعیده شده» چهارمین ساخته صحرا فتحی نویسنده، کارگردان و بازیگر، با موضوعی اجتماعی و محوریت زنان است که به تازگی مراحل فنی را پشت سر گذاشته و این روزها آمادگی نمایش و حضور در جشنواره های بینالمللی را دارد.
پخش بینالملل این فیلم بر عهده سولماز اعتماد بوده و همچنین جعفر پاکزاد مدیر تبلیغات این اثر است.
از دیگر عوامل فیلم میتوان به مجری طرح: رها جهانشاهی، مدیر پروژه: یوسف میراحمدی، مشاور پروژه: سعید دشتی، مدیر فیلمبرداری: شایان اشرفی جو، تدوین: آزاده شاه بیگ، مدیر صحنه: مجیر معینی، مدیر صدابرداری: کامران کیان ارثی، طراحی و ترکیب صدا: آرزو زمانیان، طراح صحنه و لباس: صحرا فتحی، طراح گرافیک: محمد حسین کردعلیپور، طراح گریم: پرنیا حاجی تقی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: محمد اسماعیل زادهها و عکس: همایون تمدن اشاره کرد.
پرچمهای کهنه صلح به آلمان رفت
همچنین، فیلم کوتاه «پرچمهای کهنه صلح» به کارگردانی مجتبی سعادت و تهیهکنندگی راما نامی به بیست و پنجمین جشنواره فیلم روزهای مستقل راه پیدا کرد.
این جشنواره در ماه آوریل در بادن آلمان برگزار میشود و پذیرای فیلمهای داستانی مستند کوتاه و بلند از سرار جهان است.
«پرچمهای کهنه صلح» پیش از این در جشنواره شانتی فرانسه موفق به دریافت تندیس صلح شد و راما نامی تهیهکننده این فیلم کوتاه که خود نیز در زمینه کارگردانی هم فعالیت دارد هدف از تهیه این فیلم را مضمون ضد جنگ آن بیان کرد.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «گلوله ها در جنگ تنها سربازان را نمیکشند … .»
نامی تهیهکننده مستندهای گوناگون و فیلمهای کوتاه بسیاری بوده است و چند فیلم مستند و کوتاه او نیز در جشنوارههای مختلف جوایز بسیاری کسب کردهاند. مجتبی سعادت نیز مستندهای «اقتباس در سینما»، «داستان عکس»، «یک حضور» و … را در کارنامه خود دارد. سعادت و نامی در بیش از ۲۰ مستند و فیلم کوتاه با هم همکاری داشتهاند.
پخش بینالملل فیلم کوتاه «پرچمهای کهنه صلح» بر عهده سولماز اعتماد است و دیگر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از نویسنده و کارگردان: مجتبی سعادت، تهیهکننده: راما نامی، بر اساس اقتباسی از شعر مریم نظریان، بازیگران: پوریا خشابی زاده، کوشا هادی زاده، برهان کریمی، دستیار کارگردان: مسعود رضایی فخر، برنامهریز: محسن قاسمی، تصویر و تدوین: مجتبی سعادت، صداگذار: حسین خلج، مجری طرح: الناز پرویز، طراح صحنه و لباس: پریسا مقدم، گریم: عسل دشتی، موسیقی: حمید فلاح حسینی، هلی شات: حسین ترابی، جلوههای ویژه: امین تیموری.
فیلمبرداری «آبی، خاکستری، سیاه» به پایان رسید
تولید فیلم کوتاه «آبی، خاکستری، سیاه» به کارگردانی و تهیهکنندگی مازیار رضاخانی، نویسندگی فرنوش آباء و بازیگردانی کاوه آذرآیین به پایان رسید. آبی، خاکستری، سیاه در حال حاضر به مرحله تدوین رسیده و موسیقی آن همزمان در حال ساخت است.
فیلمنامه آبی، خاکستری، سیاه بر اساس شعر مشهور حمید مصدق نوشته شده و داستان آن، به روایت اتفاقاتی شوکهکننده در زندگی یک زن هنرمند ایرانی میپردازد.
گروه بازیگران آبی، خاکستری، سیاه را سعیده صالحی، پرستو صابری، رضا برزگر، آیناز سلمانی، فرزانه جلایری و مهشید کوچکی تشکیل میدهند.
مازیار رضاخانی کارگردان این اثر پیش از این فیلم مستند «سفر به دیگر سو»، فیلم کوتاه «زنده بهگور» و یک اثر سهگانه با موضوعات «سرطان»، «اماس» و «نابینایی» را کارگردانی کرده و از ابتدای دههٔ ۹۰ نیز به عنوان تهیهکننده تئاتر، فیلمکوتاه، ویدیوتئاتر و ویدیو آرت در عرصهٔ هنری فعالیت داشته است. فیلم سفر به دیگرسو با موضوع مرگ در ادیان در چندین جشنواره داخلی موفق به کسب جایزه شده است.
رضاخانی از ابتدای دهه ۷۰ و با بازیگری در تئاتر «ایراندخت» و چند فیلم سینمایی فعالیت هنری خود را آغاز کرده و در فیلم آواز گنجشکهای مجید مجیدی به عنوان دستیار کارگردان حضور داشته است.
پس از پایان فیلمبرداری، تدوین فیلم کوتاه «قایق کاغذی» توسط سمیرا کاملی به پایان رسید.
به گزارش سینمای خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، فیلم کوتاه «قایق کاغذی» بهنویسندگی و کارگردانی سامان علینژادیان مراحل ساخت را پشت سر گذاشت و آماده نمایش شد.
این فیلم کوتاه که از تولیدات فیلماولی است و در انجمن سینمای جوان آبادان تهیه شده، روایت دانشآموزی است که برای انجام دادن تکلیف مدرسه دنبال ماهی معروف جنوب «صبور» میگردد که در این راه به مشکلاتی برمیخورد.
مهدی آذرپندار مدیرعامل انجمن سینمای جوانان معتقد است اکران آنلاین فیلمهای کوتاه تجربهای جدید برای مخاطبان به حساب میآید که به شان و شخصیت سینمای کوتاه کمک میکند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، مهدی آذرپندار مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران درباره اکران آنلاین فیلمهای کوتاه که با «وضعیت اورژانسی» ساخته مریم اسمی خانی شروع شده است، گفت: به شخصه از هر آنچه که منجر به توسعه عرضه فیلم کوتاه شود استقبال میکنم، چراکه ما با مساله دیدهنشدن فیلمهای کوتاه در کشورمان مواجه هستیم. درباره وضعیت سینمای کوتاه جهان در این مورد اطلاع چندانی ندارم و فکر میکنم در همه جای دنیا هم عموم مردم مخاطب فیلم کوتاه نباشند اما در کشور خودمان باید بگویم که فیلمهای کوتاه حتی از سوی قشر منتقد سینما و نخبگان جامعه هم دیده نمیشوند و این موضوع قطعاً نیازمند بررسی و تامل است.
سهم عمده سینمای کوتاه ایران در جهان
وی بیان کرد: در بررسیهایی که داشتیم متوجه شدیم یکی از کشورهایی که سهم عمدهای در ارسال آثار به جشنوارههای فیلم کوتاه دنیا دارد، ایران است. هر سال بیش از ۲ هزار فیلم کوتاه در کشور ما ساخته میشود که عدد بسیار مهم و قابل تاملی است، اما بسترهای دیدهشدن این محصولات سینمایی در کشور ما بسیار محدود است. یکی از سیاستها و اهداف ما در انجمن توسعهدادن این بسترها است و اقداماتی چون تولید یک برنامه تلویزیونی اختصاصی برای فیلم کوتاه و با نام «سینما جوان» در شبکه مستند، تلاش برای افزایش سهم فیلم کوتاه در اکرانهای «هنر و تجربه» و راهاندازی پاتوقهای فیلم کوتاه انجمن صورت گرفته است تا جایی که امروز در ۵۶ دفتر به صورت منظم این پاتوقها برگزار و فیلمهای کوتاه منتخب به سراسر نقاط ایران ارسال میشود.
مدیرعامل انجمن سینمای جوانان افزود: در ادامه همین مسیر، سعی کردیم با پلتفرمها تعامل گستردهتری داشته باشیم و به تازگی تعاملات ما با فیلمنت به اکران آنلاین فیلمهای کوتاه منجر شده که آن را اتفاق مبارکی میدانم و حتی اگر آورده اقتصادی برای سینمای کوتاه نداشته باشد، به شان و شخصیت فیلم کوتاه کمک میکند.
وی یادآور شد: بررسی این موضوع که آیا اکران فیلم کوتاه میتواند آورده اقتصادی برای تولیدکنندگان آثار و به طور کل برای سینمای کوتاه داشته باشد نیاز به زمان دارد. به نوبه خودم در این مرحله نگاه مثبتی به این اتفاق دارم و بابت این همکاری از پلتفرم فیلمنت ممنون هستم اما یقیناً الزامات اقتصادی سرنوشت این همکاریها را مشخص میکند چراکه ابعاد اقتصادی برای پلتفرمها اهمیت دارد.
فیلم کوتاه برای مخاطبان پلتفرمها پدیده جدیدی است
مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران درباره انتخاب فیلمهای کوتاه مناسب برای اکران آنلاین گفت: فیلمی که برای اکران آنلاین انتخاب شده، یکی از آثار مهم سالهای اخیر فیلم کوتاه ما است و به نظرم اگر کسی برای دیدن آن هزینهای هم پرداخت کند، پشیمان نخواهد شد. به نظر من فیلم کوتاه برای مخاطبان پلتفرمها پدیده جدیدی است و بسیاری از مخاطبان احتمالاً تا امروز اصلاً فیلم کوتاه ندیدهاند و خالیبودن ذهن مخاطب از مدیوم فیلم کوتاه میتواند یک حسن باشد. به عنوان مثال نمایشهای تئاتر را در نظر بگیرید که ممکن است برخی افراد هیچوقت هیچ نمایشی را ندیده باشند اما ممکن است ذهنیتی درباره تئاتر داشته باشند و آن را مناسب مخاطب خاص بدانند و به همین دلیل هر چند که تا به حال به دیدن یک اجرای تئاتر نرفتهاند، چندان رغبتی هم برای دیدن آن نداشته باشند. بنابراین ذهنیت نداشتن مخاطبان عام نسبت به سینمای کوتاه میتواند یک حسن به حساب بیاید و فکر میکنم اگر یک فیلم کوتاه در مدت زمانی اندک بتواند برای مخاطبش تعلیق یا معما با یک پایانبندی مناسب و غافلگیرانه داشته باشد، دیدنش میتواند تجربهای دلپذیر به حساب بیاید و فیلم «وضعیت اورژانسی» این ویژگیها را دارد و میتواند احساسات مخاطب خود را هم درگیر کند.
وی توضیح داد: امسال در جشنواره فیلم کوتاه تهران یکی از مسؤولان به جشنواره آمد و برای اولین بار دیدن فیلم کوتاه را تجربه کرد و این تجربه برایش بسیار جذاب بود و در گفتوگویی که با هم داشتیم معتقد بود که دیدن چند فیلم کوتاه در یک سانس با تجربه چند احساس متفاوت همراه است که به خودی خود اتفاقی جالب توجه است. به نظر من بسیاری از مخاطبان نمیدانند که فیلم کوتاه عالم متنوع و متکثری دارد و امروز داستانگویی در این سینما توسعه یافته است و به همین دلیل انتخاب «وضعیت اورژانسی» برای شروع اکران آنلاین فیلم کوتاه انتخاب بسیار درستی بوده است.
آمادگی انجمن سینمای جوان برای اکران فیلمهای کوتاه
آذرپندار تاکید کرد: این آمادگی را داریم که فیلمهای کوتاه بیشتری را به صورت آنلاین در پلتفرمها اکران کنیم. در کنار توسعه اکران آنلاین فیلمهای کوتاه، اکران این آثار در سینمای «هنر و تجربه» نیز برای ما مسالهای جدی است که بستههای فیلم کوتاه اکران شده در «هنر و تجربه» میتوانند پس از پایان نمایش در سینماها در پلتفرمها اکران شوند. مثلاً چندی پیش بستهای شامل پنج فیلم کوتاه برای گروه «هنر و تجربه» آماده کرده بودیم که شامل فیلمهای کوتاه ترسناک بود که همان بسته حالا میتواند به صورت آنلاین اکران شود و فکر میکنم برای بسیاری از مخاطبان دیدن چند فیلم ترسناک در مدت زمانی حدود یک ساعت و نیم میتواند جذاب باشد.
مدیرعامل انجمن سینمای جوان در پایان گفت: نکته دیگر این است که بسیاری از ژانرهای سینمایی در سینمای بلند ما وجود ندارد و مردم ما تصویری بومی و ایرانی از بسیاری از ژانرهای رایج سینمای دنیا در ذهنشان وجود ندارد اما این تنوع ژانر در سینمای کوتاه ایران وجود دارد. مخاطب در سینمای کوتاه میتواند مثلاً فضای فانتزی را که در سینمای بلند ایران بسیار نحیف است در چندین فیلم خوب تجربه کند و از این چند فیلم میتوان یک بسته نمایشی مخصوص سینمای فانتزی تهیه کرد. ما سعی داریم روی جنبههایی از سینمای کوتاه تاکید کنیم که فعلاً سینمای بلند ما از آن بیبهره است و در تعامل با پلتفرم فیلمنت که آغازگر این حرکت بوده پیشنهادمان این است که به سمت این جنس از فیلمها برویم تا مخاطب بداند سینمای ایران هم فیلم علمی-تخیلی دارد که اتفاقاً جذاب و دیدنی است. در قدمهای بعدی ما باید به رفتارشناسی و ذایقه مخاطب توجه داشته باشیم اما خوشبختانه سبد تولیدات انجمن و به طور کل سبد تولیدات فیلم کوتاه در ایران به طور کل سبدی متنوع است و میتواند سلایق مختلف را پوشش دهد.
کارگردان فیلم کوتاه «دست» هرچند فیلم کوتاه را پله رسیدن به فیلم بلند مینامند امامعقتد است: فیلم کوتاه هویت مستقلی دارد که برای دستیابی به تجربه ساخت اثر بلند موفق در سینما باید موضوعات سرگرم کننده را در فیلم کوتاه کنار بگذاریم چون کار فیلم کوتاه ایجاد تفکر است نه سرگرمی.
به گزارش سینمای خانگی، شقایق فتاحی در گفتوگو با ایرنا، اظهار داشت: اکثر فیلمسازان سینما را با فیلم کوتاه شروع کردند و به عبارتی در واقع تجربه ساخت فیلم کوتاه ضرورت تولید فیلم بلند است که به پشتوانه آزمون و خطاهایی که در این پروسه صورت می گیرد بستر تولید آثار جدی را فراهم می کند.
وی گفت: از طرفی هم نمی توان فیلم کوتاه را پیش درآمد حضور در فیلم بلند تعریف کرد چرا که فیلم کوتاه نیز هویت مستقلی دارد که برخی از فیلمسازان صاحب نام نیز ترجیح می هند ایده های خود را در قالب فیلم کوتاه بیان کنند اما متاسفانه در ایران به دلیل نگاه دانشجویی به فیلم کوتاه سبب شده است که بسیاری از ایده ها که می تواند در قالب فیلم کوتاه اثری درخشان باشند با ورود به آثار بلند از بین بروند و به ماهیت قصه و اثر آسیب برسانند.
کارگردان فیلم کوتاه «چتری از گذشته» با تاکید بر اینکه فیلم کوتاه مختص افراد آماتور نیست گفت: خیلی از ایده های ما در جایگاه فیلم کوتاه با ارزش هستند و تبدیل شدن آن به فیلم بلند کل روایت را نابود می کند.
این هنرمند با اشاره به حضور استعدادهای جوان در فیلم کوتاه گفت: در حال حاضر شاهد حضور جوانانی در تولید فیلم کوتاه هستیم که از لحاظ محتوای قدرتمند و خلاقیت در فرم از بسیاری از فیلم های بلند سینمایی جلوتر هستند.
وی افزود: متاسفانه به دلیل عدم حمایت در پخش این آثار درخشان کوتاه که به اندازه فیلمهای بلند مورد توجه قرار نمی گیرند سبب شده است که جایگاه فیلم کوتاه در ایران به عنوان یک رویکرد تجربی محدود شود و وارد اقتصاد سینما نشود.
فتاحی گفت: ما امروز به دنبال سرگرمی هستیم در طول روز آنقدر ذهن مشغولی داریم که دلمان می خواهد چندساعتی را یک فیلم سرگرم کننده ببینیم به همین علت فیلم کوتاه مخاطب خاص خود را دارد اما خوشبختانه در چند سال اخیر اهمیت فیلم کوتاه بیشتر شده و جشنواره فیلم کوتاه تهران را داریم که به طور تخصصی به آن می پردازد.
وی ضرورت ساخت یک اثر تاثیرگذار را نیازمند دیدن و شنیدن خوب عنوان کرد و گفت: قطعا با خواندن یک کتاب و ساخت یک فیلم کوتاه نمی توانیم مدعی این باشیم که کارگردان هستیم، من فکر می کنم تولید فیلم کوتاه از فیلم بلند بسیار سخت تر است چون با بودجه کمی که در نظر گرفته می شود مجبور هستیم در زمان مشخص شده کار را تمام کنیم. به عنوان کارگردان نمی توانیم بر روی وظایف یک کارگردان فقط متمرکز شویم و باید مواظب تمامی امور نیز باشیم و همه کارها را همزمان پیش ببریم و هزار دغدغه دیگر غیر از کارگردانی وجود دارد.
مدیر هفتمین المپیاد فیلمسازی کودکان و نوجوانان، از ارسال بیش از ۱۲۰۰ اثر به این رویداد خبر داد و گفت: هفت شخصیت برجسته سینمای ایران، آثار را داوری میکنند.
به گزارش سینمای خانگی، وحید ملتجی در گفت و گو با ایرنا اظهار داشت: المپیاد فیلمسازی کودکان و نوجوانان ایران، هر ساله به عنوان یک رویداد جنبی جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان تلقی و برگزار میشد. از آنجایی که خود جشنواره یک رویداد بزرگ بینالمللی است، شاید کمتر به المپیاد توجه میشد. تدبیری که امسال شده این است که المپیاد به طور جداگانه برگزار شود. بنابراین با فاصله زمانی چند ماهه از سی و پنجمین دوره جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان، این رویداد برگزار میشود.
وی افزود: این رویداد ثمرات متعددی هم داشته و کسانی که در دورههای قبلی شرکت کردند، غالبا افرادی هستند که فیلمسازند و در این عرصه توانستهاند رشد کنند و این یکی از اهداف المپیاد است.
ملتجی گفت: در این دوره، فرصت تقریبا دو ماههای فراهم شد که کودکان و نوجوانان ایران در فراخوان شرکت کنند که شامل دو بخش ایده و یا فیلمنامه و فیلم است؛ قرار بر این بود که نوجوانان ایده خود را نوشته و یا این که فیلم کوتاهی بسازند و با موضوعاتی که مشخص شده بود آثار خود را ارسال کنند که این اتفاق هم افتاد.
مدیر هفتمین المپیاد فیلمسازی کودکان و نوجوانان خاطرنشان کرد: بیش از ۱۲۰۰ اثر به دبیرخانه رسید که نسبت به دورههای گذشته با رشد بیش از دو برابری، با مشارکت بالایی همراه بود که شاید برگزای جداگانه رویداد عامل این مساله شد. از این تعداد اثر که از ۷۵ شهر کشور شرکت کردند عمدتا ایدههای ارسالی بود.
ملتجی افزود: هیات انتخاب شامل ۶ نفر از بزرگان این عرصه و کسانی هستند که در حوزه سینمای ایران صاحب تجربهاند. این هیات در دو بخش آثار را داوری کردند و آثار منتخب اعلام شدند که در مرحله بعدی، این آثار و افراد به رویداد المپیاد که به مدت ۵ روز در اصفهان برگزار خواهد شد، معرفی میشوند.
وی گفت: بخشی از آن، آموزههایی است که توسط استادان برای نوجوانان ارائه میشود و آنها قرار است در شهر اصفهان به فیلمسازی بپردازند و ایدههای خود را در کنار مربیان پرورانده و تبدیل به فیلم کوتاه کنند.
مدیر هفتمین المپیاد فیلمسازی کودکان و نوجوانان اضافه کرد: در نهایت ۷ نفر از برجستگان سینمای ایران داوری هفتمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان را انجام میدهند.
وی اظهار داشت: در بخش پایانی المپیاد که برگزاری رویداد و مهمترین بخش آن است ۳۰ نفر شامل برگزیدههای بخشهای ایده و فیلمساز هیات انتخاب، حضور دارند. اینها در کنار هم قرار گرفته و گروههایی را تشکیل میدهند که این گروهها کار فیلمسازی را در شهر اصفهان انجام خواهند داد.
ملتجی ادامه داد: این افراد، فیلمهای کوتاهی تهیه میکنند و در نهایت، سه گروه انتخاب میشوند که به ترتیب مدالهای طلا، نقره و برنز را دریافت میکنند.
وی گفت: امیدواریم المپیاد در مسیری که پیش میرود جایگاه خود را پیدا کند و مانند المپیادهای فیزیک، شیمی و نجوم، المپیاد فیلمسازی هم در این سطح قرار بگیرد.
مدیر هفتمین المپیاد فیلمسازی کودکان و نوجوانان افزود: اکنون شاید این گونه است، اما بروز اجتماعی آن کمتر است. این امر، یکی از سیاستهای دراز مدت المپیاد محسوب میشود تا این رویداد و برگزاری آن را در جایگاه اصلی خود قرار دهد.
فیلمهای کوتاه «مرد سوم» و «خشت» آماده نمایش شدند، فیلم «این من نیستم» در مرحله تدوین قرار دارد و فیلم کوتاه «اجرا» به کارگردانی رادوین خدادادی نیز به جشنواره هندی رفت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلمبرداری فیلم کوتاه «این من نیستم» نخستین تجربه علیرضا معروفی، از تولیدات باشگاه فیلم اولیهای انجمن سینمای جوانان ایران، به پایان رسید و هماکنون وارد مرحله تدوین و صداگذاری شده است.
علیرضا معروفی پیش از این در عرصه تئاتر، نمایشهای «عقیم»، «شکم»، «تنها»، «تلفات» و «جریان» را روی صحنه برده است.
بازیگران این اثر مهدی جاوید، لیلا میناوند، تارا گلکار و جلال موسوی هستند. در خلاصه داستان «این من نیستم» آمده است: «مردی جوان، لابهلای عکسهای خود به دنبال هویتش میگردد.»
دیگر عوامل تولید این فیلم کوتاه عبارتند از مدیر فیلمبرداری: علی گلکار، صدابردار و تدوینگر صدا: سروش مدبر، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: سیاوش کرمی، دستیاران: جواد موسوی، جلال موسوی و احسان خراط، منشی صحنه: مهدیه ناظریها، طراح گریم: مرجان نداف، دستیار فیلمبردار: محمد محمودی، دستیار صدابردار: محمدحسین عبدالهی، فیلمبردار پشت صحنه: مجید دودانگه، عکاسان پشت صحنه: مجید دودانگه، احسان خراط، مدیر تدارکات: رضا مروتی، دستیار تدارکات: محمد همای.
«مرد سوم» آماده نمایش شد
مراحل فنی فیلم کوتاه «مرد سوم» به نویسندگی و کارگردانی مجتبی غلامی به پایان رسید و این فیلم ۱۴ دقیقهای آماده نمایش شد.
در خلاصه داستان «مرد سوم» آمده است: «محسن، مردی جوان، بیرون یک پلاتو تئاتر منتظر دوستش رضا است تا با هم نمایشنامه مرد سوم را تمرین کنند. در این میان اتفاقی میافتد و محسن درگیر کشف حقیقتی میشود که رضا آن را انکار میکند.»
منصور رضایی، مرتضی عیسوندی و مهدی قپانچی بازیگران «مرد سوم» هستند.
عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از نویسنده، کارگردان و تدوینگر: مجتبی غلامی، مدیر تولید: رضا چراغ چشم، دستیار تولید: مهران گلخو، فیلمبردار: بابک زراعتی، صداگذار و اصلاح رنگ و نور: سیامک موسوی، صدابردار: الهام نگاران، مدیر صدا: مهدی شادفر، منشی صحنه: فاطمه لطفیبیان، عکاس: مهدی شهریارفر، تهیهشده در انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر دزفول.
فیلم کوتاه «خِشت» آماده نمایش شد
تدوین فیلم کوتاه «خِشت» به پایان رسید و آماده نمایش شد.
تدوین فیلم کوتاه «خِشت» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمد ستایش ولیپور که فیلمبرداری آن در حوالی شهریار انجام شده است، به پایان رسید و این فیلم کوتاه آماده نمایش شد.
این فیلم کوتاه که حاصل کار گروه هنری سونار است بر اساس داستانی واقعی ساخته شده و اقدام گروهی جنایتکار را به تصویر میکشد که با استفاده از ماشین شخصی به عنوان مسافرکش، یک دختر را میدزدند.
عوامل و بازیگران این فیلم نیمه بلند عبارتند از تهیه کننده و کارگردان: محمدستایش ولی پور، نویسنده: ژاله مروتی، مشاورکارگردان: مازیار جمشیدی، مشاور پروژه: اسدالله جهانی مقدم، فیلمبردار: محمد کیانپور، صدابردار: امین نظروند، منشی صحنه و مدیرتولید: عرفان خزایی، دستیار کارگردان: طاهر پارسه، طراح صحنه ولباس: سمیراصارمی، طراح گریم: پویا عمرانی، مجری گریم: برکه پاکزاد، مدیرروابط عمومی: فاطیما موسوی.
بازیگران این فیلم کوتاه محمد یزدی، ژاله مروتی، نصرت میرعظیمی، نرگس ایزدی فر، اسدالله جهانی مقدم، امیر دمیرچی، حمید حسینی، عرفان خزایی، ایلیا خدایاری، سوگند مردانی، طاهر پارسه، مازیار جمشیدی، محمدستایش ولی پور هستند.
«اجرا» به دهلی رفت
فیلم کوتاه «اجرا» به نویسندگی و کارگردانی رادوین خدادادی در دومین حضور بینالمللی خود در نوزدهمین دوره جشنواره WE CARE که زیر نظر یونسکو در هند برگزار میشود، رقابت خواهد کرد.
جشنواره We care دهلی تنها جشنواره بینالمللی فیلم است که به طور رسمی بهعنوان شریک یونسکو شناخته میشود و این فیلم کوتاه در تاریخ ۱۰ تا ۱۲ ژانویه ۲۰۲۴ در دهلی به نمایش درخواهد آمد.
«اجرا» داستان نابینایی را که میخواهد نمایشی به صحنه ببرد، روایت میکند. این فیلم پیش از این در جشنواره COLORTAPE استرالیا برنده جایزه کارگردانی شد.
سعید دشتی، مژگان چارانی، رضا افضلی زیارانی، آترین دادمهر در این فیلم کوتاه ایفای نقش دارند.
عوامل ساخت «اجرا» عبارتند از نویسنده و کارگردان: رادوین خدادادی، آهنگساز: ستار اورکی، صداگذار: علی ابوالصدق، فیلمبردار: محمد آقامحمدی، صدابردار: میثم کیامرثی، اصلاح رنگ: استودیو فام شهریار سپهری، تدوینگر: احسان واثقی، تهیهکننده: رادوین خدادادی، پخش بینالمللی: Rech Film.
هفدهمین دوره از جشنواره مستند سینمای ایران «سینماحقیقت» در حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از مدیران و مستندسازان و با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد.
به گزارش سینمای خانگی مهر، مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» امشب دوم دی ماه با حضور جمعی از مستندسازان در تالار وحدت برگزار شد.
محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، مجتبی امینی دبیر جشنواره فیلم فجر، علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، مهدی آذرپندار رییس انجمن سینمای جوانان و … از جمله مهمانان این مراسم بودند.
این مراسم با نوای سرود جمهوری اسلامی ایران و اجرای محمدرضا شهیدیفر آغاز شد.
در ابتدای مراسم قطعهای به رهبری بهزاد عبدی و با همراهی ارکستر موسیقی نواخته شد که در پس زمینه آن تصاویری از کودکان غزه را نمایش میداد. در پایان این قطعه با بیان اینکه «اینجا چراغی روشن است» از همه قربانیان غزه و کودکانی که در خاک آرمیده اند و مادران یاد شد.
در ادامه محمد حمیدیمقدم دبیر جشنواره از یادبودی که برای قربانیان غزه برگزار شد تشکر و بیان کرد: روزهای سختی را به دلیل شدت کار پشت سر گذاشتیم. گروه بیشماری از مشاوران با ما همکاری کردند. از داورهایی که فیلمهای متفاوت و رنگین این دوره از جشنواره را انتخاب کردند و از هیاتهای داوری که ما را یاری کردند، ممنونم.
وی اضافه کرد: جیمز لانگلی که یکی از فیلمهای مهم درباره غزه را ساخته است و قبول کرد تا در این جشنواره کمک کند، مهرداد اسکویی فیلمساز خوب، رضا میرکریمی فیلمساز مطرح و … از دیگر داورانی که همراه ما بودند، تشکر میکنم. امسال در جشنواره شاهد رقابت نسلهای مختلف و درخشش جوانان بودیم.
حمیدی مقدم تصریح کرد: آنچه جشن را شیرینتر و به یادماندنی میکند حضور جوانان است. جشنواره امسال جشنواره فیلمهای اجتماعی، انتقادی و پرسشگر بود؛ مستندهایی درباره محیط زیست، درباره خانواده، درباره زیباییهای ایران، فیلمهایی درباره زنان، کاستیها و غمهای مشترک.محمد حمیدیمقدم: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینههای تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است
وی اضافه کرد: فیلمهای صادق و امیدوار و فیلمهایی که مخاطب را به تکاپو و تلاش ترغیب میکرد، فیلمهایی که راه حل ارایه میداد و تماشاگر را محصور در شرایط نمیدید. با بخش غزه به شکل جدی به مساله غزه پرداختیم. فرصت گفتوگو و تماشای آثار مختلف با افکار و سلایق متفاوت در این دوره فراهم شد.
وی در بخش دیگر صحبتهایش بیان کرد: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینههای تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است. هدف ما رسیدن به بازارهای منطقهای و جهانی است و سینمای ما میتواند یک مرکز جهانی باشد. هدف ما صرفاً حضور جشنوارهای نیست و امیدوارانه به آینده سینمای مستند ایران چشم میدوزیم.
در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه بین الملل اعلام شد.
دیپلم افتخار مستند کوتاه بخش بینالملل به فیلم «سقف سنگی» ساخته رویا ربانی از ایران رسید.
همچنین دیپلم افتخار مستند کوتاه بینالملل به فیلم «پورزال» به کارگردانی ماریا ماوتی و احسان فرخی فرد رسید.
ماریا ماوتی در حالی که بغض کرده بود، گفت: خودم هر بار این فیلم را می بی نم، بغض میکنم برای مردمی که نه خاک دارند نه آب دارند نه هوا دارند نه کار دارند. امیدی هم ندارند و این جایزه را به مردم سیستان تقدیم میکنم.
در ادامه احسان فرخیفرد بیان کرد: از عوامل فیلم که چهار ماه شبانهروزی تلاش کردند و همچنین هیات داوران تشکر میکنم.
جایزه بهترین مستند کوتاه بین الملل به مستند «ارتعاشاتی از غزه» به کارگردانی رحاب نزال رسید. او در ویدیویی از بینندگان خواست به تحریم کالاهای رژیم اشغالگر قدس بپردازند و به عنوان شهروند و هنرمند صدای مردم غزه و کودکان باشند.
سپس جوایز بخش مستند نیمه بلند بین الملل اهدا شد.
در این بخش دیپلم افتخار مستند نیمه بلند بخش بینالملل به فیلم «مادر دانا مولود گنچ»» اثر سوینچ یشیل تاش رسید.
جایزه بهترین مستند نیمه بلند بخش بین الملل به «انجمن کلاشینکف» اثر کریستف کربش رسید. ویدیویی از این فیلمساز پخش شد و او از هیات داوران تشکر کرد.
جایزه ویژه هیات داوران به مستند «در دست ساخت» اثر مارکوس تویوو اهدا شد.
جایزه ویژه هیات داوران به مستند نیمه بلند «همنوایی عاشقانه» ساخته آذر مهرابی اهدا شد.
آذر مهرابی پس از دریافت جایزه خود گفت: از هیات انتخاب و داوری بسیار تشکر میکنم. من دیشب حدود سی ثانیه آقای اسکویی را دیدم و به من گفتند از تو خیلی ممنون هستم که یک «فیلم» ساختهای. من فیلمساز هستم و دوست دارم باز هم فیلم بسازم. اولین پلانهای این فیلم برای سال ۹۷ و آخرین پلانهای فیلم برای ۱۴۰۲ است. برای سینمای مستند باید فکری کرد. دوربین من در روند ساخت خراب شد و من نمیتوانم دوربین یا ست مونتاژ بخرم و مجبور هستم این جایزه را به صاحب خانهام بدهم. سینمای مستند پشتوانه شغلی ندارد. من از صندوق اعتباری کمک خواستم و بعد که فهرست انتظار هنرمندانی که برای کمکی ۱۰ میلیون تومانی را در صف دیدم، شرمنده شدم.
سپس هانا پولاک داور این بخش در صحبتهای کوتاهی عنوان کرد: امیدوارم همه مردمان دنیا در صلح زندگی کنند. فیلم مستند تصویر دقیقتری برای چگونگی مواجه با مشکلات جهانی ارایه میدهد. فیلمهای حاضر در جشنواره به ما آگاهی بسیاری درباره خیلی از مسایل داد و از این بابت از همه دوستان تشکر میکنم.
در ادامه جیمز لانگلی دیگر داور این بخش بیان کرد: خیلی خوشحال هستم که شانس بودن در کنار مردم ایران را دارم. در وضعیتی که تمامی مردم دنیا در رنج هستند، خوب است که به تماشای فیلمهای مستند که راهکار میدهند، بنشینیم. این اولین باری نیست که من به ایران میآیم. پیشتر حدود یک سال و نیم در ایران زندگی کرده بودم و باید بگویم جشنواره «سینماحقیقت» همانند مردم ایران بسیار مهماننواز است. دوست دارم به هموطنان آمریکاییام بگویم، به ایران سفر کنند.
در ادامه مهرداد اسکویی یکی دیگر از داوران بخش بینالملل گفت: تاریخ در این نقطه از جغرافیا به تماشای فیلم مستندسازان و ترسیم دغدغهها و جنگها و مصیبتها برای ارایه راهحلی، نیاز دارد. این فیلمها میتوانند پیامرسان کسانی باشند که درد دارند اما صدایشان به گوش جهان نمیرسد. خوشحال هستم که بخشی از این جشنواره بودم. در این دوره فیلمسازهای زن ایرانی در دورترین نقاط ایران فیلمهای مستند ساختند که واقعاً شگفتیآفرین بود.
وی در پایان با اشاره به مضامین فیلمها عنوان کرد: امیدوارم آورده این جشنواره صلح باشد.
سپس جوایز بخش مستند بین الملل اهدا شد.
دیپلم افتخار مستند بلند بخش بینالملل به مستند «زندان مرکزی ولادیمیر» به کارگردانی جولیا بابکووا اهدا شد.
جایزه ویژه هیات داوران مستند بلند بخش بینالملل به مستند «ستار الکلاسیکو» به کارگردانی هادی شریعتی رسید که در سخنانی بیان کرد: در لحظهای که من اینجا ایستادهام همکارانی دارم که در شغلهای دیگری هستند و کار میکنند. وضعیت سینمای مستند ما نیازمند یک بازنگری جدی است.
جایزه بهترین مستند بلند بخش بینالملل به مستند «نخ طلایی» اثر نیشتا جین اهدا شد.
در ادامه این مراسم محمد حمیدی مقدم با حضور روی صحنه گفت: جشنواره فیلم «کازان» جشنوارهای مهم است که برای اولین بار از واژه اسلام استفاده کرده است و هر ساله به سینمای ایران توجهی ویژه دارد. این جشنواره با هدف همگرایی دینی در کازان برگزار میشود. ما در جشنواره «سینماحقیقت» باتوجه به روابط بسیار خوب تاتارستان و ایران و رد و بدل کردن فرهنگ و به دلیل علاقه و عشق آنها به حوزه فرهنگی ایران حس کردیم این روابط نیازمند گسترش است. ما به دلایل مختلفی از جمله ترکیب داوران مختلف از کشورهای اسلامی و برگزاری مداوم جشنواره کازان در هفت سال و برای سپاس و قدردانی از میلیوشا آیتوگانووا از او قدردانی میکنیم.
سپس با حضور حمیدی مقدم و رضا میرکریمی از میلیوشا آیتوگانووا داور این بخش قدردانی شد.
همچنین رضا میرکریمی در صحبتهای کوتاهی گفت: بلندنظری همراه با مدارای این جشنواره باعث میشود گردهمایی خوبی از همه استعدادهای کشورهای اسلامی را در آن ببینید.
آیتوگانووا نیز بیان کرد: قبل از هر چیزی از محمد خزاعی تشکر میکنم. باعث خوشبختی من بود که در کازان در خدمت شما بودیم. هرسال کیفیت فیلمهای ایرانی بیش از قبل میشود. دوستی ایران و جشنواره کازان تبدیل به سمبل و نمادی شده که در آینده میتواند پیامآور اهداف مشترک بسیاری باشد.
در بخش دیگری از مراسم اختتامیه، آرلین کلمشا استاد دانشگاه و پژوهشگر به صحنه آمد و بیان کرد: قبل از هر چیز از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تشکر میکنم که شرایط ایران آمدن من را فراهم کردند. لحظههای ملاقات ما بسیار تراژیک است و کودکان بسیاری در غزه کشته میشوند. ما به عنوان فیلمساز نباید اجازه بدهیم که فلسطین دوباره فراموش شود تا حقوق بشر دوباره به فلسطین تاریخی بازگردد.
وی افزود: یکی از دغدغههای روشنفکر فلسطینی ادوارد سعید، بخشیدن صدا به فلسطینیانی بود که صدا از آنها سلب شده است. نویسنده لبنانی هم میگفت سکوت را باید به کلمات تبدیل کرد. امروز صدای فلسطین، فریادی برای پایان ظلم و جنگ است.
با پخش تصاویری از سردار حاج قاسم سلیمانی، بخش اهدای جایزه سرباز وطن آغاز شد.
جایزه سرباز وطن به مستند «عیدوک» به کارگردانی امیر عسکری اهدا شد.
در ادامه عاید نبا فیلمساز فلسطینی در کنار محمد خزاعی و محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تجلیل از وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره در غزه روی سن رفتند.
عاید نبا پس از دریافت لوح تقدیر وائل الدحدوح گفت: جشنواره «سینماحقیقت» به قولش که نشان دادن حقیقت است، عمل کرده است. آنچه که من دیدم این بود که غزه بخش مهمی از جشنواره بود. اینجا مستند یک کنش مقاومتی است و ما با وائلالدحدوح تماس گرفتیم و او میداند ما امروز دربارهاش صحبت کردهایم. فلسطینیها در مقابل سوال آزادی یا مرگ قرار گرفتهاند. امیدوارم همه شما مردم غزه را در قلبتان نگه دارید و به احترام مردم غزه از جای برخیزید.
در ادامه مراسم اسماعیلی وزیر ارشاد نیز در سخنانی بیان کرد: جشنواره امسال طبق گزارشهای خوبی که سازمان سینمایی و آقای حمیدی مقدم عنوان کردند به لحاظ کمی و کیفی راه خود را طی میکند و این سومین سالی است که در دوره جدید جشنواره را برگزار میکنیم.
وی ادامه داد: دوستانی که جایزه گرفتند گلایههایی را مطرح کردند که درست است. در فضای کشور باید به راه حلهای دقیق و کاملاً نقطهای در بخشهای مختلف برسیم. در سال جاری در حوزه فیلم کوتاه که انجمنها متولی آن هستند همکاری خوبی صورت گرفت. بیش از ۱۸۰ میلیارد تومان اعتبار مستقل قرار دادیم که به تک تک دفاتر فیلم کوتاه تزریق میشود.وزیر ارشاد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خونخوار که مدیریت این فضا را در سازمانهای جهانی جلو میبرند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام میدهند
وزیر ارشاد یادآور شد: در حوزه شهرستان حمایتهای خوبی شده است. شاید یک سوم کارها از شهرستانها به دبیرخانه میرسد. در سازمان سینمایی گزارشی اعلام شد که از بیش از ۷۰ فیلم سینمایی حمایت شده است. این حوزه کار ساخت و تولیدش پرهزینه است. در گذشته با بودجهای چند میلیاردی میشد از کارها حمایت کرد اما امروز این عدد به سی تا چهل میلیارد تومان رسیده است. اینها جهشی است که بخشی از آن به دلیل جذابیتهای جدیدی است که به حوزه کاری اضافه شده است مثل شبکه نمایش خانگی. کار ما حمایت جدی از این حوزه است.
وی عنوان کرد: در ۲ سال اخیر بخش عمدهای از حمایتها توسط مجموعههای خارج از وزارت ارشاد صورت گرفته است که نیازمند توسعه است. مگر فارابی، انجمن سینمای جوان یا دیگر انجمنها چقدر بودجه دارند. ما آمادگی این حمایت را داریم و دوستان من در سازمان سینمایی باید طرحهایشان را ارایه دهند. این نکته را همینجا عرض میکنم که اگر امسال از ۷۰ اثر مستند حمایت شده است، ما این آمادگی را داریم که سال بعد با ۲ برابر بودجه، تعداد ۲ برابر اثر را حمایت کنیم.
اسماعیلی تاکید کرد: مساله مهم امروز کشور موضوع آب است. ما از وزارت نیرو برای ساخت سریالی در حوزه آب درخواست حمایت کردیم. سینمای مستند بهترین دریچه برای آشنایی مردم با واقعیتها است. «سینماحقیقت»، جشنوارهای است که به نام و عنوان خود وفادار است. امسال بسیاری از مستندها در حمایت از غزه بود که بیش از بیست هزار نفر جلوی چشم همه مردم دنیا در آنجا به قتل رسیدند. آیا خون مردم فلسطین کمرنگتر از انسانهای شریف دیگر نقاط دنیا است؟ چرا هیچ واکنشی نمیبینیم؟
وی ادامه داد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خونخوار که مدیریت این فضا را در سازمانهای جهانی جلو میبرند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام میدهند. از محمد خزاعی درخواست حمایت بیشتر از مستندسازان را دارم تا امکان فعالیت بیشتر فیلمسازان جوانان فراهم شود.
در بخش بعدی مراسم مصطفی زمانیان رییس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری روی صحنه آمد و جایزه ویژه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری را به مستند «بحران خاموش» ساخته محمدحسین حقیقی اهدا کرد.
حقیقی نیز که میخواست جایزه را برگرداند بیان کرد: این جایزه را وقتی به من بدهید که آقای رییس جمهور و هیات دولت این فیلم را دیدند. آن زمان جایزه برایم مهمتر است چون فیلم درباره دغدغه مهمی است که رهبر انقلاب هم درباره آن تاکید داشته اند. با احترام تا آن زمان جایزه را به ایشان برمیگردانم.
در نهایت با اصرار مجری، حقیقی جایزه را با خود برد.
زمانیان نیز در سخنانی عنوان کرد: ظرفیت «سینماحقیقت» میتواند پلی شود میان دنیای هنر و دنیای سیاست از این رو باید هنرمندی که توانسته افکار سیاسی و حاکمیتی را حول مسایل پراهمیت جمع کند و در میان مسایل کم اهمیت ساخته شده توسط دیگران مهمترین مسایل را برجسته کند، تقدیر شود.
در ادامه جایزه ویژه بنیاد پانزده خرداد به مستند «نفس» ساخته علیرضا باغشنی اهدا شد.
بخش بعدی مراسم اهدای جوایز بخش شهید آوینی بود.
جایزه و تندیس برنزی شهید آوینی به مستند «بیقرار» ساخته محمدعلی فارسی اهدا شد. همچنین جایزه و تندیس نقرهای شهید آوینی به مستند «احمد» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی تعلق گرفت.
مصطفی رزاق کریمی در سخنانی بیان کرد: حدود یک سال و چند ماه تحقیق این فیلم طول کشید و بعد دورههای مختلف تولیدآن زمان برد. اعتقاد دارم به موضوع تحقیق در سینمای مستند و برایم تحقیق در دوران انقلاب که معتقدم الان وقتش رسیده است، اهمیت دارد. باید بدون تحریف، تحقیق و پژوهش درست داشته باشیم. امیدوارم این کار هم ماندگار باشد.
جایزه و تندیس طلایی شهید آوینی نیز به مستند «قوی دل» به کارگردانی علی فراهانی صدر اهدا شد.
در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه مسابقه ملی اهدا شد.
جایزه بهترین کارگردانی مستند کوتاه به فیلم «پورزال» به کارگردانی احسان فرخیفرد و ماریا ماوتی رسید.
جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند نیمه بلند در بخش ملی به فیلم «هفت سال اینجا» به کارگردانی سیدمصطفی سیدالحسینی اهدا شد.
جایزه بهترین پژوهش بخش ملی به حامد کلجهای برای مستند «آذر آبادگان» تعلق گرفت.
جایزه بهترین نویسنده گفتار متن به محمدرضا ابوالحسنی برای مستند «دوئل بوکمال» رسید.
جایزه بهترین گوینده گفتار متن به ناصر طهماسب برای مستند «می ۱۹۶۸» اهدا شد.
در ادامه شهیدیفر مجری مراسم از زندهیاد طهماسب و فیلمهایی که در این سالها دوبله کرده است، یاد کرد.
جایزه بهترین صداگذاری به حسن مهدوی برای مستند «آب بندان» رسید.
جایزه بهترین موسیقی متن به اکبر ابراهیمی برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» اهدا شد.
جایزه بهترین تدوین به حسن وزیرزاده، ساسان فلاحفر و عباس وهاج برای مستند «دوئل بوکمال» تعلق گرفت.
جایزه بهترین تصویربرداری بهصورت مشترک به رامتین بالف و رشاد بالف برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» و مهدی آزادی برای مستند «پورزال» رسید.
جایزه ویژه هیات داوران به علی فراهانی صدر برای مستند «قویدل» و جابر بادیاد برای مستند «دختر کوه نور» رسید.
هیات داوران با توجه به تمرکز ویژه جشنواره امسال به موضوع آب و مساله جمعیت، فیلمهای «آب بندان» با موضوع آب، «بحران خاموش» با موضوع جمعیت و «در پناه نیزار» با موضوع محیط زیست را شایسته توجه دانست.
جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند بلند به «خانواده خلج» به کارگردانی مصطفی حاجیقاسمی و مریم الهامیان رسید.
جایزه بهترین فیلم مستند به مهدی ایمانی شهمیری برای مستند «تکثیر در اسارت» رسید.
جایزه ویژه دبیر جشنواره به مستند «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچکزاده و مستند «پدگر» به محمد دیندشتی اهدا شد.
جایزه ویژه دبیر به احمد قویدل شخصیت فیلم «قویدل» اهدا شد.
احمد قویدل در سخنانی گفت: از دبیر جشنواره و هیات داوران سپاسگزار هستم. همه موفقیتهای ما بر دوش رسانه بود و من از اهالی رسانه ممنونم که آنها هستند که خطر میکنند و صدای ما را به گوش میرسانند.
جایزه استعداد نو به مستند «برار انیسه» به کارگردانی سید صادق کاظمی تعلق گرفت.محمد خزاعی: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرفهای بعضی از عزیزان من فکر میکنم افقهای آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر میگیرد
در بخش بعدی مراسم، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی بیان کرد: دوست دارم گلایههای سینماگران را بشنوم و برای آنها راهکار پیدا کنم. من با شما همدردی میکنم. دوست داشتم در شرایط بهتری سکاندار این مسوولیت میشدم. ای کاش بحثهای اقتصادی امروز به جای این مسایل جایش را به سوژههای نابتری میداد. من در بدترین شرایط اقتصادی یا شرایط سیاسی سکاندار شدم اما از خانواده خود سینمای ایران و رنجکشیده هستم و درد شما را میفهمم.
وی یادآور شد: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرفهای بعضی از عزیزان من فکر میکنم افقهای آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر میگیرد. سال ۱۴۰۳ سالی بهتر در زمینه اقتصاد سینما، معیشت و تولید خواهد بود.
خزاعی در پایان سخنانش درگذشت ناصر طهماسب صدای ماندگار دوبله را تسلیت گفت و برای کیانوش عیاری که ساعتی قبل به دلیل سکته بستری شدهاست نیز آرزوی سلامتی کرد.
در ادامه جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران این دوره از جشنواره به سعید الهی تهیهکننده مستند «قویدل» اهدا شد.
سعید الهی بعد از دریافت جایزه گفت: این اولین بار است که یک فیلم هم برنده تماشاگران و هم شهید آوینی و جایزه ویژه شهید آوینی میشود. این ماجرا پیامآور این است که میتوان فیلمی ساخت که هم نظر متخصصان و هم نظر مردم را جلب کند. فکر میکنم این اتفاق برای اولین بار افتاده است.
در پایان این مراسم نیز علی دهکردی با اشاره به مسوولیت سنگی که برعهده گرفته است، بیان کرد: در روزهای اولی که من به عنوان مدیر عامل خانه سینما انتخاب شدم، اسنپ گرفتم و بعد راننده اسنپ به من گفت که من مستندسازم و عضوی از خانه سینما. همان لحظه من فکر کردم کلید خانهای را در دست گرفتم که یک مستندساز بهعنوان موتور دانش، خلاقیت و هنر راننده اسنپ شده است. اما حالا خوشحالم که این جوان در این سالن جایزه گرفت و جمعیت انبوهی برای او دست زدند. امیدوارم «سینماحقیقت» بتواند حقیقت سینمای فاخر ما را به گوش و چشم کسانی که چشم و گوششان را بر حقیقت سینما بستند، باز کنند.
«در سایه سرو» به بخش «مخاطبان جوان» چهلوششمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه کلرمون فران فرانسه راه یافت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی و امور بینالملل کانون، انیمیشن ۱۹ دقیقه و ۳۳ ثانیهای «در سایه سرو» به کارگردانی شیرین سوهانی و حسین ملایمی در جشنواره کلرمون فران فرانسه حضور دارد.
«در سایه سرو» جدیدترین پویانمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که قرار است طبق برنامه زمانبندی شده در شش نوبت در طول جشنواره به نمایش درآید.
در خلاصه انیمیشن کوتاه «در سایه سرو» آمده است: «یک ناخدای سابق که از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد، با دخترش در خانهای محقر در کنار دریا و در انزوا زندگی میکنند. آنها باید با چالشهای یک زندگی سخت مقابله کنند. علیرغم تمایل عمیق کاپیتان برای اینکه پدری فداکار و دلسوز باشد، او نمیتواند نقش خود را ایفا کند و با دخترش به روشی که میخواهد ارتباط برقرار کند. یک روز صبح، یک اتفاق غیرقابل پیشبینی رخ میدهد و زندگی آنها برای همیشه تغییر میکند. اینکه آیا این رویداد منبع امید تازهای است و یا یک مشکل جدید، باید دید.»
جشنواره فیلم کوتاه کلرمون فران فرانسه(Clermont-Ferrand) بزرگترین جشنواره فیلم کوتاه جهان است که در سال ۱۹۷۹ تاسیس شد و از نظر مخاطب و حضور حرفهای، دومین جشنواره بزرگ فیلم در کشور فرانسه بعد از جشنواره کن است.
این جشنواره فیلمهای کوتاه داستانی، انیمیشن، مستند و تجربی تا ۴۰ دقیقه را میپذیرد و مورد تایید آکادمی اسکار، بفتا، جوایز فیلم اروپا و جوایز سزار است.
همچنین این جشنواره اعلام کرد که رکورد دریافت ۹۴۰۰ فیلم را ثبت کرده است که ۱۴درصد بیشتر از فیلمهای ارسال شده سال گذشته است و نزدیک به ۷۰ فیلم کوتاه از این میان در بخشهای مختلف انتخاب شده است.
چهلوششمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه کلرمون فران فرانسه از ۱۲ تا ۲۱ بهمن سال ۱۴۰۲ (۲ تا ۱۰ فوریه ۲۰۲۴) در شهر کلرمون فران کشور فرانسه برگزار میشود.
پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلیها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهتزده کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سالها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گلهای داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیهای برای رباب» گرفت.
معصومی تحصیلات خود را در رشته زبانهای خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بیتا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.
آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شبها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.
نقشهای معصومی در فیلمهای قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آنها جایگاه ویژهای در فیلمهای روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.
این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلمها و خاطرات خود سخن گفت.
با درگذشت پروانه معصومی (سهشنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر میشود.
شروع بازیگری با «بیتا»
اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستیشان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بیتا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمیکشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفهای نبودم و سینما را نمیشناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمیآیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلمهای آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدمهای تحصیلکرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامههایشان دیده بودم.
«رگبار»
شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدهام و دورهای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمیکرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمیدیدم.
میدانستم بازیگر شدنم با مخالفتهای وحشتناک خانوادهام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمیشناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، آقای بیضایی گفتند چقدر میگیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید میدونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین میگیرد و بازی میکند. گفتم: من اینقدر میگیرم و بازی میکنم، اگر هم نمیخواهید بازی نمیکنم. گفتند: با یک سکانس شروع میکنیم که اگر قبول شدید پول را به شما میدهیم و با سکانس فوقالعاده مشکلی شروع کردند. صحنهای که عاطفه وارد مدرسه میشود و آقای حکمتی را جای مدیر میگیرد و شروع میکند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را میدهیم.
«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بیریایی داشت و میتوانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوقالعاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوقالعاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنیزاده در نقش مقابلم بود. آقای فنیزاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار میکردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمیگرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنماییشان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنوارههای داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپهای تحصیل کرده به آنجا میرفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلمهایم بیشتر دوست دارم.
گویندگی در «شهر قصه»
در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را میساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند میخواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار سادهای بود و زیباییاش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.
«غریبه و مه»
این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمیکردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا میکند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی میکنم چون به هیچ وجه دلم نمیخواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو میرفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم میتواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.
«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم میدیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج میشوند و فکر میکردم ایرانیهای مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی ماندهاند و خارجیها رفتهاند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگیها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش میداد و خیلی دلم میخواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام میشود همه من را نشان میدهند و خوشم نمیآید. گفت خب من میگویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آنها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم میخواست به آنها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمیروید، اما اگر اینکار را می کردم آنها مرا میشناختند، پس تا آخر با فحشهای آنها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاعزاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوانتر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علیرغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.
روایتی از حضور در تئاتر
نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر میکنند یک نفر از سینما به جمعشان اضافه شده و میخواهد جای آنها را بگیرد.
«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی
بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت میخواست برخلاف فیلمهای قبلیاش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که میخواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی میکرد چون تواناییاش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کردهام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشتهاش میگردد و میخواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.
بعد از انقلاب اسلامی
بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوقالعاده بدی با قصه فوقالعاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسندههای خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی میکردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب میدانم، تا قبل از آن زنها به عنوان یک مشت سیاهی که میروند و میآیند در فیلمها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.
«گلهای داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن
وقتی فیلمنامه «گلهای داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر میشد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهرهام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی میتوانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنهای بود که باید به زندان میرفتم و خبر مرگ شوهرم را میشنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ میکشد و خودش را به زمین میاندازد و توی سرش میزند و کارهایی میکند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچهاش را بیسر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمیخورد. گفتم این جوری نمیتوانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمیشناختم.
آقای صدرعاملی گفت، شما چطور میبینید؟ گفتم من این زن را میبینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولیوار است که به این زن نمیخورد. گفتم، آن چیزی که شما میخواهید بازی کردنش برای من خیلی راحتتر از چیزی است که خودم میگویم اما آنچه که میخواهید با من ارتباط برقرار نمیکند. البته ایشان نمیدانستند من قبلا در همان جا چنین صحنهای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف میکرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیههایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب میکرد که حرفهایش را گوش میکرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمیتوانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج میکنیم نمیآید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکتها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچههایش همراهش بودند هیچ جوری نمیخواست خودش را بشکند. آن صحنه «گلهای داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا بردهایم.
نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که میتوانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس میکنم که این درستتر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درستتر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت میکنند و همان نوشتههای خودشان را میخواهند گفتند دو برداشت میگیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی میگویند و یکی آنکه شما میگویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را میگیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملکزاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی میگوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین میآید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب میشود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمیتوانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را میشنیدم که میگفت از دست نده خانم معصومی دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من میآمد از در بیرون میرفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق میافتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردمپسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دورهای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق میگرفت.
ماجرای سیمرغ جشنواره فجر
گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدتها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کردهاند که به خاطر اینکه باید با چادر میرفتم و جایزه را میگرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.
«آشیانه مهر»
این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست میدهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبلهاش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنههایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر میدانستم همچون اتفاقی میافتد هرگز این فیلم را نمیساختم.
«ناخدا خورشید»
با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار میکردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که میخواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی میکنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار میکنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیهکننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمیدهم اما من دلم میخواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیهکننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمتهای زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانعکنندهای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.
دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر
من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، «خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلمهایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلمهای «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.
«ناصرالدین شاه آکتور سینما»
در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی میکردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلمشان یک نوع حقشناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برفها را روی سر من میریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همینجور نگه داشته بودم و واقعا نمیدانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام میدادند و با اینکه صحنههای من در یک روز به پایان رسید اما فوقالعاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی میدادند و فیالبداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.
دوران کمکاری
در مقطعی پیشنهاداتی که به من میشد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجعبه نقشهای قالی بود و فیلم دیگر راجع به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام میدهد. دو بار که نمیشود. دلم میخواهد وقتی نقش را بازی میکنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم میآید. دوست ندارم در فیلمها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.
سریال «امام علی(ع)» و اشکهایی که از درد و سوز دل ریخته میشد
آقای میرباقری برای نقش زن مالکاشتر در سریال امام علی(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاههایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچدار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل میکردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که میگفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شبها با ماساژ کمک میکردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.
به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گلهای داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکسالعملی نشان نمیدهد اما فکر میکنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزهها را میکند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمیتوانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین میکنی. گفت اما با این پا نمیتوانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا میتوانم بدوم. میتوانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که میریختم از دردی بود که میکشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همینطوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان میخواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی میکردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا میدیدند از سریال امام علی (ع) نام میبردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش میشد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.
«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید
مدتها بود که در سینما کار نمیکردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمیشد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگرینسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال میشناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصهاش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون میدانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلانها و سکانسهای این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگرینسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی میریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟
«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوانبندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف میشد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت میکردیم اگر چیزی درست بود تصحیح میکرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دستاندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان میبینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمتها از ۴۵ دقیقه به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمتها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنههایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیدهای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول میآیم و جای کار بازیگری را میسنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آنها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع میشد مردم میگفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگیام به من میگفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام میشود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگتر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمیگردد به تهیهکننده که حیفشان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آنها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریاییها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.
مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضیشان را بداند
مرحوم فتحی اولین کار سینماییشان «تحفهها» بود که نقش پدر من را بازی میکردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازیشان را ستایش میکردم و معتقدم هر نقشی را که بازی میکردند یک تازگی به آن نقش میدادند و این شاید به دلیل آن چشمهای فوقالعاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشمهای آقای فتحی که همه چیز را میتوانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی میکردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفهها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ میگذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت میکردم تا اینکه بعد از مدتها سر سریال «دریاییها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جملهها یادشان نمیماند اما هیچ چیزی از مریضیشان نمیگفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند.
ناصر تقوایی
بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاریشان را تشکیل میدهند میبینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگها را هم باید به زبان ارمنی میگفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی میگفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار میدانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.
آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)
سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوریزاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی میکنم. در دورهای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ میکند و پسرش میمیرد، در دورهای هم با اسطورههایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوریزاد هم به خوبی بازی را میفهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴)
بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب
ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زنها چه میخواسته و اصلا نمیتوانیم بگوییم که اینها بازیگران بدی بودهاند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر میکردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم میتوانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی میکردند. آن زمان آن چیزها را میخواست، کمااینکه الان مردم آن را نمیتوانند بپذیرند. من شنیده بودم فیلمهایی که کار نمیکرده رقص و آواز وسطش میگذاشتند و فیلم فروش میکرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.
وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰
متاسفانه فیلمهای الان یا گیشهای هستند یا جشنوارهای، من نمیدانم چرا الان به اینجا رسیدهایم. خیلی از فیلمهای شبیه به هم ساخته میشوند و فقط اسم و بازیگر عوض میشوند. نمیدانم هزینه سرسامآور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیدهایم یا چیز دیگر. الان همه هدفها رفته به آنجایی که همه دواندوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنوارهها راه افتادهاند. فیلمی ساخته میشود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را میبینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمیکند. ایشان فکر نمیکنم فیلمشان را برای جشنواره ساختهاند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنوارهای رفت و جایزهای گرفت یا نه هیچ کدام اینها را نمیدانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کردهایم و خلاءهایی است که باید پر شود.
نیکی کریمی
ما در سالهای اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوقالعاده خوبی هستند و به آنجا رسیدهاند که چهره برایشان مهم نیست. من نمیگویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمیبینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمیبینید و بازی خوبش را میبینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازیهای خوبی از ایشان دیدهام.
زندگی در روستا
من در یکی از روستاهای صومعهسرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی میکنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی میکردم هیچ کس نمیدانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژههای فیلمسازی است. بچههای سر پل فیلمی است که هر روز آن را میبینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچههایی که مدرسهشان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز میبینم و خسته نمیشوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنوارهای هم نمیرود. هشت، نه سال است که با این بچهها زندگی میکنم و از بودن با آنها لذت میبرم.
«عاشقی» و تجربه کارگردانی
مستند را همیشه دوست داشتهام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بیجان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تختسلیمان است و بیشتر به نظریات و جهانبینی این فرد راجع به تخت سلیمان میپردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوامپور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.
«سفر به شوشتر»
آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشتماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلیام داشتهام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقشهایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. میتوانم بگویم بعد ار مدتها نقش فوقالعاده خاصی در سینما بازی کردم.
«چشمان پدر»
این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیهکنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی میپردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهههای جنگ رفتند و عدهای از آنها شهید شدهاند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفتهاند. الان سالها از جنگ میگذرد و عدهای از این جانبازان تشکیل خانواده دادهاند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمیدانند اما شاهدان این جنگ در این خانوادهها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان میکنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آنها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژهای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حقشناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچهای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.
جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی
– وقتی در فیلمی کار میکنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمیروم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.
-در فیلمهای ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.
– با توجه به فرم چهرهام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.
– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم میشود که غیر از این رخ دهد.
-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی میکند.
– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمیکنند.
– خودم را در آن حد نمیدانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.
– جوانان ما جوانی نمیکنند و جوانیشان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.
– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصهاش خیلی موثر بودم این فیلم میتوانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.
– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنیاعتماد بود و من هم اولین تجربهام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر میتواند راحت باشد.
– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.
– یک بازیگر خیلی زحمت میکشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوقالعاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.
کارگردان فیلم کوتاه «ساعت بازدید» که این روزها اکران آنلاین شده است اظهار امیدواری کرد: مخاطبان این فیلم کوتاه را در نمایشگر تلفن همراه نبینند تا درگیر جزئیات تصویری و میزانسنهای داستان قرار بگیرند.
وحید صداقت تهیهکننده، نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه داستانی «ساعت بازدید» به بهانه عرضه این فیلم در شبکه نمایش خانگی درباره ایده مرکزی فیلمنامه و نحوه همکاری با بابک کریمی سخن گفت.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم کوتاه «ساعت بازدید» در دوازدهمین جشن مستقل انجمن فیلم کوتاه ایسفا و در هفتمین فصل پاتوق فیلم کوتاه تهران که توسط انجمن سینمای جوانان ایران برپا شده است به نمایش درآمد و مورد توجه قرار گرفته است.
این فیلم کوتاه که به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی وحید صداقت در بهار ۱۴۰۰ تولید شده است، به تازگی عرضه خود را در بخش «سینمای دیگر» فیلم نت آغاز کرده است و گفته میشود تاکنون جزو پرمخاطبترین فیلمهای کوتاه عرضه شده در این پلتفرم شده است.
فیلم کوتاهی که با حضور بازیگران نسبتا متعدد و البته چهره مانند بابک کریمی، در یک میزانسن داخلی، روایتگر تنهایی و وضعیت مردی است که قبل از پیوستن به همسر و دخترش که پیشتر مهاجرت کردهاند، باید ترتیب کارهای باقی مانده را بدهد.
به همین بهانه به سراغ وحید صداقت رفتهایم تا درباره روند تولید فیلم کوتاه «ساعت بازدید» به گفتگو بپردازیم که در ادامه میخوانید:
صداقت ابتدا در پاسخ به این پرسش که «ساعت بازدید» چندمین فعالیت سینمایی اوست، توضیح داد: «ساعت بازدید» اولین فیلم کوتاه داستانی حرفهای من است و در دوران دانشجویی چند فیلم کوتاه هنرجویی ساختهام و در ادامه هم سه مستند بلند را تولید کردم که علاقه من به سینمای داستانی باعث شد که به سمت تولید یک فیلم کوتاه داستانی بروم و پیش تولید «ساعت بازدید» را هم از ماههای پایانی قرنطینه عمومی کرونا در ایران آغاز کردم و با بهتر شدن شرایط در بهار ۱۴۰۰ تولید آن آغاز شد.
وی با اشاره به فیلمهای مستندی که در زمان دانشجویی در ایران و ایتالیا تولید کرده است، توضیح داد: سه مستند «پاستای ایرانی»، «درباره فروشنده» و «صحنههایی از یک جدایی» را ساختم که مستند اول درباره دانشجویان ایرانی محصل در ایتالیا است و درباره شرایط و چالشهای مهاجرت به ایتالیا پرداختهام و در دو مستند دیگر به دو فیلم داستانی اصغر فرهادی، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» از نگاهی متفاوت پرداختم تا بیشتر درباره این دو اثر شایسته در سینمای ایران با مخاطبان تعامل داشته باشم و از طریق همین دو مستند و ارتباطهایی که در گذشته داشتم، با بدنه حرفهای سینمای داستانی ایران ارتباط گرفتم.
کارگردان «ساعت بازدید» درباره ایده مرکزی این فیلم کوتاه گفت: در زمان کرونا این دغدغه در من وجود داشت که آدمهایی که به هر دلیل تنها هستند، چگونه با این چالش مقابله میکنند، اینکه یک مرد که خانواده خود را بر اثر مرگ، مهاجرت و یا هر دلیلی از دست داده است، چه طور میتواند این تنهایی را بشکند، ایده اولیهای فیلمنامه «ساعت بازدید» بود که در ادامه ارتقا پیدا کرد و لایههای زیرین فیلمنامه برای قوام ساختار علت و معلولی فیلمنامه تقویت پیدا کرد و با شخصیتسازی، شخصیت اصلی فیلم و پیشینهای که برای آن در نظر گرفتم و آن هم از دست دادن خانوادهاش در فاجعه پرواز اوکراین، فیلمنامه را به نسخه نهایی که مخاطب با آن همراه شود، تبدیل کنم.
صداقت با اشاره به اینکه، امیدوارم مخاطبان این فیلم کوتاه را در در نمایشگر تلفن همراه نبینند تا درگیر جزئیات تصویری و میزانسنهای داستان قرار بگیرند، درباره فضای فرمی فیلم و همچنین استفاده از بازیگران چهره در «ساعت بازدید»، تصریح کرد: فاجعهای که شخصیت اصلی فیلم پشت سر گذاشتهاست، من را مجاب کرد که در استفاده از موسیقی، طراحی صحنه، صداگذاری، لباس و انتخاب بازیگر، بیشترین حد ظرافت را داشته باشم.
نویسنده و کارگردان مستند «درباره فروشنده»، درباره آشنایی با بابک کریمی گفت: در سالهایی که من در ایتالیا تحصیل میکردم، به دلیل علاقهام به سینما و تحصیلاتی که در این حوزه داشتم و تولید مستند «پاستای ایرانی» با بابک کریمی که به نوعی نماینده سینمای ایران در ایتالیا محسوب میشد، ارتباط گرفتم و تولید ۲ مستند «درباره فروشنده» و «صحنههایی از یک جدایی» که کریمی در این ۲ فیلم از فرهادی بازی کرده بود، ارتباط ما را ادامهدار کرد و در بازه زمانی که من و بابک کریمی در ایران حضور داشتیم، فیلمنامه «ساعت بازدید» را ارائه کردم و با موافقت او همراه شد و با نهایی شدن عوامل، این فیلم مقابل دوربین قرار گرفت.
وی درباره حضور بازیگران چهره در فیلم کوتاه، عنوان کرد: من اگر آشنایی قبلی با بابک کریمی و بانیپال شومون به عنوان بازیگران حرفهای سینمای ایران نداشتم، شرایط برای همکاری با آنها سخت بود و حضور آنها زمان فیلمبرداری برایم کمک حال بود؛ به فیلمسازان پیشنهاد میکنم که در مرحله اول به ظرفیتهای کاراکترهای فیلمنامه خود توجه کنند و به صرف حضور یک چهره در فیلم خود فکر نکنند و بیشتر با افرادی کار کنند که آشنایی نسبی وجود داشته باشد. فیلمهای بلند و همچنین سریالها به دلیل روزهای طولانی در روند تولید، باعث میشود عوامل از یکدیگر شناخت پیدا کنند، ولی در ساختار کوتاه و سریع تولید در فیلمکوتاه زمان آشنایی از سلایق و نگاهها برای رسیدن به یک اثر منسجم وجود ندارد و فیلمساز آنچنان نمیتواند ریسک کند و درصد خطا پذیری پایین است.
صداقت در ادامه درباره حضور جشنوارهای این فیلم کوتاه توضیح داد: «ساعت بازدید» یک فیلم کوتاه مستقل است و خود من تهیه کنندگی این فیلم کوتاه را برعهده داشتم و به همین دلیل پخش بینالمللی فیلم را خود من انجام دادم و آنچه که ظرفیت این فیلم بود، در جشنوارههای داخلی و خارجی، محقق نشد و «ساعت بازدید» در چندین جشنواره و رویداد سینمایی مانند سیودومین جشنواره «پیام به انسان» سنتپترزبورگ روسیه، هفتادوششمین جشنواره فیلم «سالرنو» ایتالیا و جشنواره فیلمهای ایرانی در پاریس و همچنین دوازدهمین دوره جوایز آکادمی فیلم کوتاه ایران (جوایز ایسفا)، بیستودومین جشن حافظ در داخل کشور، حضور داشت و همچنین فیلم کوتاه منتخب مجله تخصصی فیدان نیز شده است.
وی با بیان اینکه بخش «سینمای دیگر» ادامه دهنده مسیر سینمای هنروتجربهای است که با مدیریت امیرحسین علمالهدی به سینمای مستقل ایران توجه داشت، توجه دارد؛ بیان کرد: در سالهایی که امیرحسین علمالهدی مدیریت سینمای هنروتجربه را برعهده داشت، ما شاهد رشد و پیشرفت سینمای مستقل در ایران بودیم و از زمانی که این ظرفیت به مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی محول شد، به وضوح ما شاهد کمرنگتر شدن جریان سینمای مستقل در ایران هستیم و خوشحال هستم که این پلتفرم باتوجه به ظرفیتهایی که دارد، توجه خود را به سینمای مستقل افزایش داده است و امیدوارم توجه رسانهای خود را در سطح رسانهها و تبلیغات مانند فیلمهای بلند و سریالها، به این نوع از سینما که شامل فیلمهای کوتاه، مستند، هنری و تجربی است، معطوف کند.
کارگردان فیلمهای مستند «صحنههایی از یک جدایی» و «درباره فروشنده» با بیان اینکه این دو مستند در سینمای هنروتجربه اکران شدهاند، تصریح کرد: این دو مستند به دلیل اینکه درباره فیلمهای اصغر فرهادی ساخته شده بودند، در سطح رسانهها به خوبی دیده شدند که نتیجه زحمات گروه سینمای هنروتجربه سابق است.
بابک کریمی، بانیپال شومون، شقایق فریادشیران، نغمه قوانلو، مرتضی پورحسینی، لیلی رشیدی رئوف، ارشیا توکلی، شایسته سجادی و پندار محسنی بازیگرانی هستند که در «ساعت بازدید»، اولین فیلم کوتاه داستانی وحید صداقت نقش آفرینی کردهاند.
دیگر عوامل فیلم کوتاه «ساعت بازدید» عبارت اند از:نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: وحید صداقت، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا جهان پناه، تدوین: اسماعیل منصف، صدابردار و صداگذار: شاهین پورداداشی، موسیقی: آرشید آذرین، مجری طرح: وحید حاجیلویی، طراح صحنه و لباس: حامد اصلانی، طراح گریم: علی بهرامی فر، دستیار کارگردان و برنامه ریز: چاوش هنرآموز، منشی صحنه: زهرا تحقیقی، اصلاح رنگ و نور: محمود نوری، عکس: مهرداد امینی و پوستر: علی عزیزی.
«ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎزدﯾﺪ» در مدت زمان ٢٢ دﻗﯿقه از یکشنبه ۱۴ آبانماه عرضه شده است.