باز نشر رسانه سینمای خانگی – قبیله گرایی؛ سمّ مهلک عرصه فرهنگ و هنر

با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.

تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی  آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.

نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه­ های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.

با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.

فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.

وقتی نوروز فاجعه به بار می‌آورد

کیومرث محمدچناری کارگردان مستند کوتاه «آخرین شعر یرموک» می‌گوید اگر بخواهد فیلم کوتاهی درباره نوروز بسازد، سراغ فاجعه‌ای می‌رود که سنت چهارشنبه‌سوری را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

به گزارش سینمای خانگی، کیومرث محمدچناری از کارگردانان جوان تقدیرشده در سیزدهمین جشنواره فیلم ۱۰۰ در گفتگو با مهر، در پاسخ به این پرسش که اگر قرار باشد فیلمی ۱۰۰ ثانیه‌ای با موضوع «نوروز» بسازد سراغ چه ایده‌ای می‌رود، گفت: اگر بخواهم چنین فیلمی به بهانه نوروز بسازم، بیشتر سراغ سنت چهارشنبه‌سوری می‌روم. من در این زمینه تحقیقاتی هم داشته‌ام. اصل این سنت مربوط به آتش روشن کردن بر پشت‌بام‌ها بوده چرا که در قدیم باور داشتند که در شب چهارشنبه آخر سال، درگذشتگان با روشن کردن آتش بر روی بام، راحت‌تر مسیر خانه خود را پیدا می‌کنند. اینگونه آدم‌ها شادی خود را با کسانی که از دست داده بودند شریک می‌شدند.

وی ادامه داد: امروز متأسفانه فرهنگ‌های دیگری از چین به سنت چهارشنبه‌سوری افزوده شده است که بسیاری را نابینا و نقص عضو می‌کند و گاهی منجر به مرگ افراد هم می‌شود. گویی اصل این سنت برعکس شده است و زمانی می‌خواستم این تناقض را در قالب یک مستند روایت کنم. ۵ سال پیش نتوانستم این پروژه را به تولید برسانم اما اگر بخواهم درباره نوروز کار کنم حتماً سراغ همین فاجعه‌ای می‌روم که این سنت بومی ما را مورد تهدید قرار داده است.

محمدچناری که با فیلم «آخرین شعر یرموک» تندیس بهترین مستند را از جشنواره ۱۰۰ دریافت کرد، درباره این فیلم هم توضیح داد: فیلم من مستند کوتاهی است که در شهر یرموک در حوالی شهر دمشق روایت می‌شود. این شهر حکم اردوگاه را برای ساکنان خود دارد. در مقطعی حافظ اسد تصمیم گرفت به شهروندان فلسطینی همه امکاناتی که یک شهروند درجه یک سوری از آن بهره‌مند است را اعطا کند. سوریه بر سر همین حمایت هم سال‌ها با اسرائیل دچار مشکل شده بود.

وی ادامه داد: یکی از اولین مناطقی که داعش به آن ورود می‌کند هم همین شهر یرموک بوده است. داستان فیلم من درباره بچه‌ای است که در کلاس درس در حال شعرخوانی است. این مدرسه با یک عملیات انتحاری به طور کامل از بین رفته و تنها یک نفر از میان آن‌ها زنده مانده است که آن یک نفر همین دختربچه‌ای است که پای تخته سیاه ایستاده و دارد خاطره آن روز خود را روایت می‌کند.

این کارگردان درباره تجربه ساخت این مستند کوتاه گفت: یکی از دشواری‌هایی که ما داشتیم این بود که منطقه‌ای که در آن فیلمبرداری می‌کردیم هنوز پاکسازی نشده بود و امکان وجود مواد منفجره و مین در صحنه وجود داشت. پدر دختری که در فیلم هست هم خیلی از این شرایط می‌ترسید. ما این اطمینان را به او داده بودیم که هر جایی دخترت را بخواهیم بفرستیم، ابتدا خودم می‌روم. ناچار بودم که اعتماد این پدر را جلب کنم.

وی ادامه داد: مشکل دیگر این بود که باید بدون هیچ امکاناتی این دختربچه را به طبقه سوم ساختمان منتقل می‌کردیم چراکه کلاس درسی که این اتفاق در آن افتاده بود در طبقه سوم بود. اما همه راه‌های دسترسی مسدود شده بود. نزدیک به یک ساعت زمان برد تا به کمک عوامل این دختربچه را دست به دست کنیم و بالا ببریم. واقعاً هم در یک برداشت روایت دختربچه را ضبط کردیم. از او خواسته بودم هر چه در خاطرش مانده است را برای‌مان روایت کند. دانش‌آموز کلاس سوم یا چهارم بود و می‌گفت من هیچ‌گاه آن صحنه را فراموش نمی‌کنم. او می‌گفت تا روزی که بمیرم چهره معلم‌مان و دوستانم را فراموش نمی‌کنم.

محمدچناری افزود: در حین روایت همین صحنه‌ها ناگهان دختربچه گریه‌اش گرفت. با دست صورتش را پوشاند چون نمی‌خواست ما اشک‌هایش را ببینیم. من هم کات ندادم و در همان تک‌پلان همه چیز را ضبط کردیم. فضای کلاس به‌روشنی نشان‌دهنده اتفاقی که افتاده بود، بود. کتاب‌هایی که در گوشه‌ای انبار شده بود، تخته‌سیاهی که از ترکش سوراخ شده بود. نام فیلم را هم «آخرین شعر یرموک» گذاشتم چون آن‌ها در حال شعرخوانی بودند که این اتفاق رخ داده است.

این کارگردان جوان درباره برنامه‌ریزی خود برای ورود به سینمای حرفه‌ای بلند هم گفت: من همین الان یک فیلمنامه بلند سینمایی در دست دارم که روی آن کار می‌کنم. همزمان یک مجموعه مستند ۱۳ قسمتی هم کار کرده‌ام که تدوین آن در حال نهایی شدن است. طرح سینمایی‌ام به سیناپس رسیده اما هنوز سکانس‌بندی نهایی را روی آن انجام نداده‌ام.

وی درباره تأثیر جوایز جشنواره‌ای بر انگیزه‌بخشی برای ادامه مسیر فعالیت حرفه‌ای هم گفت: من طی یک سال گذشته ۴ جایزه بین‌المللی و چند جایزه داخلی گرفته‌ام. در سال‌های گذشته هم جوایزی را برای آثار دریافت کرده‌ام و شکر خدا کارهایم به خوبی دیده شده است. با این همه جایزه جشنواره ۱۰۰ را خیلی دوست داشتم. به نظرم کسی که بتواند در ۱۰۰ ثانیه یک حرف را به‌صورت جامع و کامل مطرح کند، حتماً می‌تواند در تایم‌های بالاتر هم حرف‌های جدی‌تری را مطرح کند.

خروج از نسخه موبایل