یونیورسال پیکچرز سال ۲۰۲۳ را به عنوان استودیوی غالب هالیوود در گیشه جهانی، آمریکای شمالی و بین المللی به پایان برد و به سلطه دیزنی از سال ۲۰۱۶ پایان داد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از اسکرین، در حالی که کمپانی دیزنی از سال ۲۰۱۶ به صورت متوالی در صدر فروش سالانه استودیوهای فیلمسازی در گیشه جهانی سینما قرار داشت اما یونیورسال پیکچرز برای نخستین بار در هشت سال اخیر، پرفروشترین استودیو فیلمسازی نام گرفت.
مدیران استودیو اعلام کردند که یونیورسال پیکچرز که ۲۴ فیلم را در مقایسه با ۱۷ فیلم از دیزنی در سال ۲۰۲۳ اکران کرد، ۱.۹۴ میلیارد دلار در گیشه آمریکای شمالی به دست آورد، در حالی که فروش این استودیو در گیشه بین المللی به ۲.۹۷ میلیارد رسید که مجموع فروش جهانی ۴.۹۱ میلیارد دلار را برای این کمپانی رقم زد.
کمپانی دیزنی علیرغم یک سال سخت با چندین شکست، توانست ۱.۹ میلیارد دلار در آمریکای شمالی، ۲.۹۲ میلیارد دلار در سطح بین المللی و ۴.۸۳ میلیارد دلار در گیشه جهانی کسب کند.
یونیورسال اولین استودیو در آمریکای شمالی بود که از آستانه یک میلیارد دلار عبور کرد و پنج فیلم پرفروش خود را به رهبری انیمیشن «برادران سوپر ماریو» اکران کرد که در سال ۲۰۲۳ با ۵۷۵ میلیون دلار به عنوان دومین فیلم پرفروش سال در آمریکای شمالی به نمایش گذاشته شد.
دیگر فیلمهایی پرفروش یونیورسال در آمریکا عبارتند از «سریع و خشن ۱۰» (۱۴۶.۱ میلیون دلار)، «پنج شب با فردی» (۱۳۷.۳ میلیون دلار)، «جنگیر: معتقد» (۶۵.۵ میلیون دلار) و «درب کابین را بزن» (۳۵.۴ میلیون دلار).
«اوپنهایمر» در میان فیلمهای شماره یک قرار نگرفت زیرا با ۸۲.۵ میلیون دلار در آخر هفته ۲۱ تا ۲۳ ژوئیه پس از فیلم «باربی» محصول برادران وارنر، که تبدیل به بزرگترین فیلم سال در گیشه آمریکای شمالی و جهانی شد، در جایگاه دوم قرار گرفت.
فیلم بیوگرافی «اوپنهایمر» ساخته کریستوفر نولان با ۳۲۶.۱ میلیون دلار به عنوان دومین فیلم بزرگ سال یونیورسال در آمریکای شمالی در سال ۲۰۲۳ به کار خود پایان داد و با ۹۵۲ میلیون دلار به عنوان پرفروشترین فیلم زندگینامه تمام دوران در گیشه جهانی و همچنین پرفروشترین فیلم سینما با درجه سنی «R» شناخته شد.انیمیشن «برادران سوپر ماریو» با ۱.۳۶ میلیارد دلار پس از کسب رکورد فروش افتتاحیه با ۳۷۷ میلیون دلار (بیش از ۳۵۶ میلیون دلاری باربی)، پرفروشترین انیمیشن سال ۲۰۲۳ نام گرفت و به عنوان دومین انیمیشن پرفروش تاریخ سینما پس از «منجمد ۲» (۱.۴۵ میلیارد دلار) محصول دیزنی قرار گرفت و دومین انیمیشن پرفروش تمام دوران در گیشه آمریکای شمالی پس از «شگفتانگیزان ۲»با ۶۰۹ میلیون دلار شد.
یونیورسال همچنین با فروش ۲۹۰ میلیون دلاری فیلم «پیج شب با فردی» گیشه فیلمهای ترسناک سال را نیز به نام خود ثبت کرد.
از مهمترین فیلمهای دیزنی در سال ۲۰۲۳ نیز میتوان به فیلم «قسمت سون نگهبانان کهکشان» استودیوی مارول اشاره کرد که ۳۵۹ میلیون دلار در آمریکای شمالی و ۸۴۶ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت. «پری دریایی کوچولو» از استودیوی انیمیشن والت دیزنی با ۲۹۸ میلیون دلار فروش داخلی و ۵۷۰ میلیون دلار جهانی و انیمیشن «اِلمنتال» با ۱۵۴ میلیون دلار فروش داخلی و ۴۹۶ میلیون دلار فروش در گیشه جهانی، دیگر آثار موفق استودیوی عظیم دیزنی در سال گذشته میلادی بودند.
«آواتار: راه آب» که در دسامبر ۲۰۲۲ اکران خود را آغاز کرد نیز بیش از یک میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳ به دست آورد که ۲۸۳ میلیون دلار آن از آمریکای شمالی و ۷۳۴ میلیون دلار از بازارهای بینالمللی کسب شد. این فیلم علمی تخیلی چهار هفته را در رتبه اول سپری کرد و با فروش جهانی ۲.۳۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پروش تاریخ سینما نام گرفت.
برادران وارنر با درآمد داخلی ۱.۴۳ میلیارد دلاری، بین المللی ۲.۴۱ میلیارد دلار و جهانی ۳.۸۴ میلیارد دلار در رتبه سوم موفقترین استودیوهای سال ۲۰۲۳ پس از یونیورسال و دیزنی قرار گرفت و سونی پیکچرز در رتبه چهارم (۱.۰۱ میلیارد دلار داخلی، ۱.۰۸ میلیارد دلار بین المللی، ۲.۰۹ میلیارد دلار جهانی) و پس از آن پارامونت (۸۴۲.۴۱ میلیون دلار داخلی، ۱.۱۸ میلیارد دلار بین المللی، ۲.۰۳ میلیارد دلار جهانی) قرار گرفت.
در آستانه جشنواره فیلم فجر، مدیر شبکه نمایش از پخش برنامه «هفت» با اجرای بهروز افخمی از این شبکه خبر داد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، محمدعلی غلامرضایی درباره پخش دوباره برنامه هفت تلویزیون گفت: پخش سری جدید برنامه هفت به تهیهکنندگی محمدحسین تنکابنی و با اجرای بهروز افخمی در دو فاز آغاز خواهد شد. در فاز نخست، این برنامه پیش از برگزاری جشنواره فیلم فجر به صورت هفتگی جمعهها ساعت ۲۳ روی آنتن شبکه نمایش می رود.
او ادامه داد: در ایام جشنواره نیز، برنامه هفت با ویژه برنامهای که ترتیب داده است، هر شب از شبکه نمایش سیما و از محل برگزاری جشنواره به صورت زنده روی آنتن می رود و پس از آن نیز تا پایان سال به صورت هفتگی ادامه خواهد داشت. در فاز دوم نیز، پخش این برنامه از بهار ۱۴۰۳، با دکور جدید و تغییراتی در فرم برنامه آغاز می شود.
مدیر شبکه نمایش درباره بخشهای مختلف فصل جدید این برنامه نیز بیان کرد: برنامه هفت از سه بخش اصلی پرونده ویژه، میز نقد سینمای ایران و میز نقد سینمای جهان تشکیل می شود که هر بخش طراحی ویژهای دارد.
او درباره پرونده ویژه هفتگی در این برنامه خاطر نشان کرد: در هر قسمت موضوعات سینمایی روز با حضور مهمانان و کارشناسان مربوط به آن مطرح و تلاش می شود که آسیبشناسی شود. در این بخش، موضوعات مرتبط با سیاستگذاریهای سینمای ایران به صورت ویژه مطرح خواهد شد.
غلامرضایی ادامه داد: بخش میز نقد سینمای ایران نیز هر هفته به بررسی یکی از فیلمهای در حال اکران اختصاص دارد. میز سینمای جهان یکی از بخشهای ثابت برنامه خواهد بود که در کنار نقد فیلمها و انیمیشنهای مطرح، به صورت موضوعی به فیلم و فیلمساز میپردازد و باکسآفیس هفتگی با رویکردی جدید بررسی می شود.
مدیر شبکه نمایش درباره منتقدان و مجریان بخشهای مختلف برنامه هفت نیز توضیح داد: آقایان امیر قادری و حمیدرضا قادری کارشناسان ثابت بخش میز نقد سینمای ایران هستند. همچنین آقایان جواد طوسی و رضا صدیق نیز به عنوان منتقد و کارشناس در میز سینمای جهان حضور دارند.
از امروز تا آغاز چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، یک ماه زمان باقی مانده و در این یک ماه، گمانهزنیهایی درباره حضور فیلمها از نهادهای مختلف و همچنین فیلمهای مستقل در این جشنواره، تنور آن را تا روز افتتاحیه داغ نگه خواهد داشت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، درست ۳۰ روز دیگر و در چنین روزی فرش قرمز جشنواره فیلم فجر در برج میلاد تهران پهن خواهد شد و این مکان، میزبانی ۱۰ روزه خود را از هنرمندان، بازیگران و اصحاب رسانه آغاز میکند.
برای سینهفیلها، مردم علاقهمند به سینما و اصحابرسانه در این فاصله یک ماهه، حدس زدن درباره حضور فیلمها در جشنواره از همه چیز بیشتر میچسبد. نه تنها جشنواره فیلم فجر بلکه حضور فیلمها در هر جشنوارهی معتبری در دنیا این گمانهزنیها را به همراه دارد و همین حدس و گمانهاست که تازگی جشنواره را تا روز اختتامیه نگه میدارد.
این حدس و گمان ها اما از سال گذشته شروع شد؛ وقتی بهروز افخمی پیش از شروع جشنواره فیلم فجر اعلام کرد فیلمی درباره شهیدطیب برای جشنواره سال آینده میسازد. این اولین فیلمی بود که خبری مبنی بر حضور خود را در جشنواره فیلم فجر امسال اعلام میکرد. گمانهها تا امروز هم ادامه داشته؛ تا امروزی یعنی دقیقا ۳۰ روز پیش از آغاز این فستیوال که اعلام خبر حضور فیلمهای دیگری در این ماراتن، کنجکاویها را درباره فیلمهای سال جدید سینمای ایران بیشتر کرده است.
فارابی و حضورِ پررنگ دوباره
پس از استقبالی که از شادوران در چهلمین جشنواره فیلم فجر به عمل آمد حالا حسین نمازی فیلم تازهای را به این جشنواره میفرستد که در ترکیب زوج اصلی با شادروان متفاوت است. در این فیلم مهرداد صدیقیان و الناز حبیبی ایفای نقش میکنند و همچون شادوران در یک بازه زمانی مشخص روایت میشود.
داستان در سه شبانه روز و یک مراسم عروسی میگذرد و این همه آن چیزی است که تاکنون از شهسوار میدانیم. هنوز بازیگران دیگر این پروژه اعلام نشدهاند اما با توجه به تجربه نسبتا پراستقبال شادوران و نیمه روایتی که از شهسوار میدانیم، به نظر میرسد این فیلم نیز ترکیب پر بازیگری داشته باشد. نمازی با انتشار تصویر زیر نوشت:
«با اینکه همه فیلمهام برام جذابن. اما این فیلم تنها فیلمی بود که دوست نداشتم فیلمبرداریش تموم شه. خوشحالیم وقتی کات آخر رو گفتم به حدی بود که یادم نمیاد این حد از خوشحالی رو تابحال تجربه کرده باشم. امیدوارم ببینید و بپسندید. فعلا رونمایی میکنیم از گریم مهرداد صدیقیان و الناز حبیبی که خیلی خوش درخشیدن در نقشهاشون. ممنون زحمات تک تک بچههای گروه خوبمون هستم و عذرخواهی میکنم که مجالی نیست اسم تکتکشون رو اینجا بیارم.». شه سوار محصول بنیاد سینمایی فارابی و بخش خصوصی است.
مهرداد صدیقیان و الناز حبیبی در فیلم شهسوار
قرارگاه سری، پرترهای از زندگی شهید هاشمی
فارابی امسال در دومین محصول مشترک خود با سازمان اوج، فیلمی را جلوی دوربین برده که درباره زندگی شهید علی هاشمی است. این شهید فرمانده مهمترین عملیات های سال های جنگ در هشت سال دفاع مقدس بود که در سال ۶۷ و در جزیره مجنون به شهادت رسید.
به جز یک مستند به نام زیر صفر مرزی که درباره ناپدید شدن این شهید در روزهای پایانی جنگ است فیلم سینمایی درباره این شهید ساخته نشده و این سوژه قرار است برای اولین بار در قرارگاه سری روایت شود.
دانش اقباشاوی در چهارمین تجربه فیلم بلند خود به سراغ این سوژه رفته و آن را کارگردانی میکند. هیهات و تاج محل و زاپاتا سه فیلم قبلی این کارگردان هستند که سوژه هایی متفاوت داشتند و این اولین فیلم پرتره درباره یک شهید جنگ است که دانش اقباشاوی آن را کارگردانی و جلیل شعبانی آن را تهیه کنندگی میکند. نام پیشین این فیلم اسفند بود که به روال طبیعی تغییر نام فیلم ها پیش از جشنواره، به قرارگاه سری تغییر کرده است.
آبی روشن و انتشار تصویری تاریک
تنها تصویری که از دومین فیلم بابک خواجهپاشا منتشر شده تصویری از مهران احمدی است که کنجکاویها را درباره ادامه ایفای نقشهای جدی این بازیگر پس از غریب و روایت ناتمام سیما برمیانگیزد. بابک خواجه پاشا کارگردان این فیلم سال گذشته با فیلم در آغوش درخت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را دریافت کرد و حالا با آبی روشن به جشنواره فیلم فجر می آید.
این فیلم محصول بنیاد سینمایی فارابی و موسسه اوج است که مهران احمدی، مهران غفوریان، سارا حاتمی، مرتضی امینیتبار، روحالله زمانی، علیاکبر اصانلو و کاظم هژیرآزاد در آن ایفای نقش میکنند. با فیلمبرداری پراکنده ای که این اثر در شهرهای خلخال، تالش، نیشابور، مشهد و تهران داشته باید منتظر پایان تدوین و حضور قطعی این فیلم در جشنواره فیلم فجر باشیم.
مهران احمدی در فیلم آبی روشن
آسمان غرب، شهید شیرودی به فجر می آید
احتمالا کنجکاویبرانگیزترین نکته درباره آسمان غرب حضور میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی است که تا به حال نیز همین خبر از این فیلم رسانهای شده. کیمرام که حضورش در این نقش با نظرات متفاوتی از سوی مخاطبان همراه بود قرار است، ایفاگر نقش شهید شیرودی در مقطعی از زندگی اش باشد. از این شهید جز سریالی به نام سیمرغ که روایت گر زندگی او در کنار شهید احمد کشوری است، فیلم یا مستندی ساخته نشده و این اهمیت آسمان غرب را بیشتر میکند.
محمد عسگری کارگردان این فیلم سال گذشته با اتاقک گلی در جشنواره فیلم فجر حضور داشت که روایتی از عملیات مرصاد در سال ۶۷ و ورود منافقین به کشور بود.
آپاراتچی، مصائب یک فیلمساز
در سینمای ایران فیلم هایی جستهوگریخته به مصائب فیلمسازی و فیلمسازان پرداخته اند. بانوی اردیبهشت، میکس با بازی زندهیاد خسرو شکیبایی و فیلمهای دیگری که خود سینمای ایران را دستمایه ساخت آثارشان کرده اند. فیلم آپاراتچی نیز تازهترین فیلمی است که با اقتباس از کتاب آپاراتچی خاطرات شهید جلیل طائفی اسدی در دست تولید است. این فیلمساز انقلاب که با یک دستگاه آپارات برای مردم فیلم پخش میکرده زحماتی را برای پخش فیلم در میان مردم به جان خریده و اکنون پس از سالها زندگی خودش دستمایه ساخت فیلم سینمایی شده است.
آپاراتچی محصول مشترک فارابی و سازمان سینمایی سوره است که قربانعلی طاهرفر ساخت آن را به عهده دارد. هومن برق نورد نیز قرار است در نقش جلیل طائفی به ایفای نقش در این اثر بپردازد.
شور عاشقی در کاروان اهل بیت
در کنار روایات شهدا و تاریخ معاصر دفاع مقدس، شور عاشقی قرار است به ماجرای کاروان اسرای امام حسین( ع) بپردازد. داریوش یاری کارگردان این اثر در گفتوگویی با ایرنا از به پایان رسیدن تدوین این اثر و حضور آن در جشنواره فیلم فجر خبر داده بود.
تهیهکنندگی این اثر را بنیاد شهید و بنیاد سینمایی فارابی بر عهده دارند و نویسندگی و کارگردانی آن را نیز داریوش یاری برعهده داشته است. یاری پیش از این با فیلم کربلا جغرافیای یک تاریخ در قالب مستند تاریخی و با روایت شهاب حسینی به واقعه کربلا و عاشورا پرداخته بود.
مهدی زمین پرداز در فیلم شور عاشقی
شهید مجید بقایی و زندگی یک شهید دیگر در جشنواره فجر
بنیاد سینمایی روایت فتح پس از تجربه نسبتا موفق اتاقک گلی امسال به سراغ ساخت پرتره ای سینمایی درباره شهید دکتر مجید بقایی رفته است. قهرمان جندی شاپور فیلمی است که این روزها در خوزستان در حال تولید است و زندگی شهید مجید بقایی را به تصویر میکشد. مهدی صاحبی کارگردانی و ابوذر پورمحمدی تهیه کنندگی این اثر را بر عهده دارند.
شهید مجید بقایی پس از عملیات رمضان به سمت معاون شهید حسن باقری در فرماندهی قرارگاه کربلا منصوب شد و بعد پس از آن که شهید باقری جانشین یگان نیروی زمینی سپاه شد، مسئولیت قوای یکم کربلا را به عهده گرفت. شهید بقایی قبل از عملیات والفجر مقدماتی به همراه شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماند و صبح روز بعد به اتفاق چند نفر از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ برای شناسایی منطقه حرکت کرد که در همان جا با اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید
این فیلم ها اوج میگیرند
فیلم سینمایی درباره شهید زینالدین دیگر پرتره سینمایی امسال است که چند ماه پیش در مرحله پس تولید قرار گرفت. فیلم سینمایی زندگی این شهید که مجنون نام دارد تارهترین اثری است که سازمان سینمایی اوج به جشنواره فیلم فجر میفرستد. در این اثر سجاد بابایی نقش شهید زینالدین را ایفا میکند که پیش تر در فیلم های سینمایی تومان و سریال خسوف ایفای نقش کرده بود. سال گذشته نیز برای بازی در فیلم استاد سیمرغ بلورین دریافت کرد. مجنون را حسین شامحمدی فیلمساز سینمای مستند کارگردانی میکند که این فیلم اولین تجربه او در ژانر سینمای داستانی است. عباس نادران نیز تهیه کننده این اثر است.
فیلم احمد به کارگردانی امیرعباس ربیعی
«احمد» سراغ زلزله بم را میگیرد
زلزله بم با تمام ابعاد و فجایعی که در پی داشت تاکنون دستمایه ساخت اثری نشده بود اما چندی پیش انتشار تصویری از فیلم احمد کنجکاوی ها را درباه این فیلم برانگیخت. امیر عباس ربیعی که فیلم ضد را نیز دز اکران دارد، در سومین فیلم بلند خود به سراتغ زلزله بم و نقش شهید احمد کاظمی در ساعت ای پس از این فاتجعه رفته است. این فیلم محصول مشترک سازمان سینمایی سوره و حوزه هنری و موسسه تصویر شهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است و بخش هایی از آن در تهران و بخش هایی نیز در بم فیلمبرداری شده است. نقطه صفر زمین نخسیتن نامی بود که این فیلم برای خود برگزیده بود اما چندی بعد به احمد تغییر نام داد.
نکته قابل توجه در این فیلمها آن است که از بازیگرانی برای ایفای نقش شهدا بهره برده شده که پیشتر در نقش هایی کاملا متفاوت دیده شده اند. میلادکیمرام و سجاد بابایی که قرار است در نقش شهید شیرودی و شهید زین الدین ایفای نقش کنند، پیشتر در نقش هایی کاملا متفاوت دیده شده اند. به علاوه این فیلم های دیگری همچون احمد ، قهرمان جندی شاپور، مومن و.. نیز هستند که هنوز خبری مبنی بر اینکه چه کسی نقش شهید را در آن ها ایفا میکند؛ رسمی نشده. از این رو باید دید در باقی فیلم هایی که درباره زندگی شهدا هستند تا چه اندازه به سراغ بازیگرانی با چهره های جدید و کمتر شناخته شده در سنیمای ایران رفتهاند.
فیلمهای مستقل و ماراتن فجر
کاظم دانشی چند روز پیش با انتشار تصویری از الناز شاکردوست در فیلم سینمایی بی بدن از تصویربرداری این فیلم خبر داد. فیلم سینمایی بی بدن نخسیتن کارگردانی مرتضی علیزاده است که به گفته تهیه کننده پروژه ۲۰ جلسه ای از فیلمبرداری را پشت سر گذاشته. محمد عسگری تهیه کننده این فیلم در گفت و گو با خبرنگار سینمایی ایرنا از تدوین همزمان این پروژه خبر داد و برای حضور این فیلم در جشنواره ابراز امیدواری کرد. کاظم دانشی نویسنده فیلم علفزار که دو سال پذشته در چشهنوراه فیلم فجر حضور داشت در حال حاضر نیوسنمدگی این اثر را بر عهده دارد.
الناز شاکردوست در فیلم بی بدن
طنین خنده در سالن های فجر
فیلم سینمایی کوکتل مولوتف به کارگردانی حسین دوماری و تهیهکنندگی محمد کمالیپور نخستین تصویر خود را از امین حیایی رونمایی کرده است. این فیلم طبق شنیده ها روایتی کمدی از دهه ۵۰ است و قرار است در جشنواره فیلم فجر امسال حضور داشته باشد . امین حیایی، احمد مهرانفر، ستاره پسیانی با حضور یکتا ناصر و پژمان جمشیدی، علیرضا استادی، سیاوش چراغیپور، نیلوفر کوخانی، شادی خلیلی، محمد نیکبخت، سعید امیرسلیمانی، کمند امیرسلیمانی گروه بازیگران این فیلم را تشکیل میدهند.
زودپز
چند روز قبل پس از اعلام حضور گلاه عباسی به عنوان بازیگر زن فیلم سینمایی زودپز، مثلث بازیگران این فیلم کمدی با نوید محمد زاده، محسن تنابنده و گلاره عباسی تکمیل شد. زودپز تازه ترین کمدی رامبد جوان است که در حال و هوای دهه ۶۰ روایت میشود. تهیهکنندگی این فیلم سینمایی را منصور سهرابپور به عهده دارد. در ابتدا نیز قرار بود مهدی نادری این اثر را کارگردانی کند اما پس از مدتی با تغییر کارگردان همراه و از آبان امسال، روند تولید آن با حضور رامبد جوان از سر گرفته شد.
صبحانه با زرافه
همزمان با استقبال مخاطبان از سریال جدید سروش صحت با عنوان مگه تموم عمر چند بهاره، خبر تولید فیلمی سینمایی با حضور بهرام رادان، پژمان جمشیدی و هوتن شکیبا منتشر شد. صبحانه با زرافه عنوان این فیلم بود که تهیه کنندگی آن را محمد شایسته بر عهده دارد. این فیلم کمدی در شهرهای شمالی فیلمبرداری شده و گمانهزنی هایی برای حضور آن در جشنواره فیلم فجر وجود دارد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه مخالف محدودسازی سینما هستیم گفت:نگاه ما در سینما توسعهای، گشایش و انفتاح است و با نگاههایی که به دنبال محدودسازی سینما و کار هنری است حتما مخالفیم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، محمدمهدی اسماعیلی روز سهشنبه در حاشیه آیین پایانی ششمین جایزه پژوهش سال سینمای ایران در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوال ایرنا درباره نگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به سینما اظهارداشت: اتفاقهای خوبی در سینما افتاده است؛ سینمای ایران سال بینظیری را به لحاظ میزان مخاطب و فروش و نیز کارهای زیرساختی که در حال انجام است، تجربه میکند.
وی گفت: در آستانه رسیدن به ۹۰۰ سالن سینما هستیم. آن هم در یک شرایط دشوار در طول دو سال و نیم اخیر بیش از ۳۰۰ سینما به مجموعه سینماهای کشور اضافه شده که این افتخار همه اهالی سینماست.
اسماعیلی افزود: نگاه ما در سینما توسعهای، گشایش و انفتاح است و با نگاههایی که به دنبال محدودسازی سینما و کار هنری است حتما مخالفیم.
وزیر فرهنگ گفت: در عین حال از اصحاب سینما و همه افراد خواسته ما این است که از دستاوردها حمایت کنند.
در سینمای ایران، فیلم پویانمایی ما بالای ۵۰ میلیارد تومان فروخته است که داستان مذهبی دارد و مردم علاقه دارند و اینها مایه افتخار جامعه هنری ماست.
اسماعیلی گفت: امیدوارم همه دلسوزان صنعت سینما و هنر سینما کنار هم باشند و با خوشخلقی و انعطاف به تعالی سینما کمک کنند.
وی در پاسخ به دیگر سوال ایرنا در خصوص نظارت در وزارت فرهنگ برای ورود برخی کارگردانها بدون دانش سینما به عرصه فیلمسازی گفت: سازمان سینمایی بر ورود کارگردانها و تهیهکنندهها نظارت دارد و اگر مشکلی هست باید این سازمان و همکاران من در اینجا پاسخگوی این مساله باشند.
وی گفت: سابقا نظام اعطای گواهی تهیهکنندگی و کارگردانی دچار اشکالاتی بود که برطرف شده و باید اگر وضعیت نادرستی است به زودی اصلاح شود.
استفاده از تنوع اقلیمی درگذشته بیشتر در سینمای ایران تجربه میشد اما در سالهای اخیر هم فیلمسازان جوانی هستند که ترجیح میدهند با خارج شدن از فضای شهری، زیباییهای بکر کشور را تصویر کنند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، تاریخ سینمای ایران، مملو از آثاری است که جدا از هر اتفاق سینمایی، تنوع اقلیمی و فرهنگی کشور ما را نیز ثبت کرده است. هرچه بیشتر به گذشته میرویم، به تعداد فیلمسازهایی که به ثبت تصاویر تازه در سینما علاقهمند بودند، افزوده میشود. ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، کیانوش عیاری از جمله فیلمسازهای نه چندان دور ما هستند که در اغلب آثارشان با ثبت تصاویری بکر در جغرافیایی تازه، علاوه بر روایتی تاثیرگذار، اتفاق ویژهای را در معرفی فرهنگ منطقه دیگری از کشورمان رقم زدهاند.
اما افسوس که امروز، کمتر کارگردانی را میتوان یافت که برای ساخت فیلم به خارج از آپارتمان و یا شهر خود برود. اکثر آثار معطوف به فضای شهری و آدمهایی است که بیش از هرچیز گرفتار تاثیر مدرنیته در زندگی خود شدهاند و در عین حال نمیتوانند خود را از قید و بندهای سنت رها کنند.
البته نباید فراموش کرد که در چنین شرایطی باز هم میتوان آثاری را یافت که برای سینمای ایران، همچون لِنگه کفشی در بیابان، غنیمت به شمار میآیند. فیلمسازهایی که با وجود تمام مشکلات و موانعی که بر سر راهشان قرار دارد، به شهرهای دیگر رفته و با جسارتی مثال زدنی نه تنها داستانی تازه را برایمان روایت میکنند، بلکه سعی در ثبت تصاویری تازه در جغرافیایی بکر دارند.
رضا میرکریمی، خسرو معصومی، حمید نعمتالله، مانی حقیقی از جمله کارگردانهای مطرحی هستند که در آثار خود به ثبت تصاویر تازه از شهرهای دیگر و فرهنگ اقوام مختلف علاقه نشان دادهاند. اتفاقی که البته هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد، بازهم کم است. اما باتوجه به اهمیتِ پرداختن به اقوام مختلف و تنوع اقلیمی در سینمای ایران، تلاش کردیم در این گزارش به معرفی فیلمها و فیلمسازهای تقریبا جوانی بپردازیم که در یکی دو دهه اخیر به ساخت آثاری از این جنس پرداختهاند. زیرا آینده هر سینمایی وابسته به نگاه کارگردانهای جوان آن است.
احسان عبدیپور؛ ثبت تصویری رویاگونه از بوشهر …
اگرچه عبدیپور فعالیت سینمایی خود را از اواخر دهه ۸۰ آغاز کرده است اما مخاطبان سینما او را با فیلمی شناختند که سال ۹۱ ساخت. «تنهای تنهای تنها» با روایتِ داستانی تازه در بوشهر توجه بسیاری از سینمادوستان را جلب کرد و توانست پس از مدتها، نگاه مخاطبان را به داستانی متفاوت در فضای خارج از شهر تهران معطوف کند.
این فیلم داستان پسربچهای را روایت میکرد که قصد رفتن به سازمان ملل را دارد. پسر میخواهد نسبت به قانونی که او را از دوست خود دور میکند، اعتراض کند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که «تنهای تنهای تنها» بیش از هر موضوع دیگری، ما را با رویای تازهای آشنا کرد که امکان دیدنش روی پرده نقرهای پدید آمده بود؛ جذابیتی بصری از رویای کودکانه در شهری چون بوشهر.
فیلمهای «پاپ» و «میجر» را میتوان ادامه مسیرِ فیلمسازی معرفی کرد که حال همچون سفیر فرهنگی شهر بوشهر هم شناخته میشود. زیرا گرچه تا پیش از این، شناختی نسبی نسبت به مردم بوشهر و فرهنگ آنها وجود داشت اما بسیاری از مردم با آثار او، علایق مردم جنوب به موضوعاتی چون فوتبال، سینما و موسیقی را درک کردهاند.
امیرحسین عسگری؛ تصویر مردمانی متفاوت در دل جغرافیایی تازه
در روزگاری که فیلمسازی تبدیل به حرفهای برای کسب درآمد بیشتر شده است، او چند سال یک بار به تولید اثری میپردازد که هرکدام با دیگری تفاوتهایی دارد. عسگری فیلمسازی را از نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز کرد اما مخاطبان سینما او را با فیلمهای «بدون مرز» و «برف آخر» به خاطر میآورند. در سال ۹۳ با فیلم «بدون مرز» تندیس بلورین جایزه ویژه هیات داوران بخش نگاه نو سیوسومین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و بعد از آن شش سال طول کشید تا فیلم بعدیاش؛ «برف آخر» را به انتها برساند.
فیلم «بدون مرز» او، جدا از داستانی که برای مخاطب روایت میکند، تصویر تازهای از نقطه صفر مرزی را ثبت کرده است. این فیلم داستان پسری را روایت میکند که هر روز برای ماهیگیری به کشتی به گل نشستهای در نقطه صفر مرزی پا میگذارد. پسر آنجا را به محلی برای آرامش خود تبدیل کرده است، اما حضور غریبهای این آرامش برهم میزند … .
فیلم «برف آخر» او نیز با روایت داستانی متفاوت در دل برف، تصویر تازهای از فرهنگ مردم در شهرهای کوچکتر را به نمایش میگذارد. او با انتخاب شهرستانی در منطقه سردسیر کیاسر ساری، فضای سردی را تصویر میکند که مردمانش فرسنگها با آدمهایی که در پایتخت کشورمان میشناسیم، متفاوت هستند. عسگری در این فیلم با استفاده از نماد و نشانههای حیوانی، خوی افراد را توصیف کرده و اتفاقی تازه را در سینما رقم زده است.
گرچه فیلم «برف آخر» برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران چهلمین جشنواره فیلم فجر شده است اما هنوز فرصت اکران عمومی در سینماهای کشور نصیبش نشده است.
صفی یزدانیان؛ رشتی که با او بیشتر شناختیم …
او را بیشتر به عنوان منتقد مجله فیلم میشناختیم تا سال ۹۳ که فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» روی پرده نقرهای رفت و بسیاری از سینمادوستان را جذب خود کرد. صفی یزدانیان با روایتِ داستانی عاشقانه که سالها در سینمای ایران سابقه نداشت، اتفاقی را رقم زد که هنوز در یادها باقی مانده است. تصاویری بکر از شهر رشت در کنار روایت داستانی عاشقانه که از سالها قبل باقی مانده و به امروز رسیده، در کنار موسیقی متفاوت کریستف رضایی فیلمی را شکل داده که هرچه از آن میگذرد، مخاطبان بیشتری را با خود همراه میکند.
«در دنیای تو ساعت چند است؟» از جمله آثاری است که تصور ساختن آن در شهری به جز رشت هم امکانپذیر نیست. در واقع شهر رشت با داستان عاشقانه این اثر پیوند عجیبی دارد و از همین رو آن را به مخاطبان خود نیز منتقل میکند.
«ناگهان درخت» دومین فیلم صفی یزدانیان است که با فاصله ۴ سال از اولین فیلم او ساخته شد. این فیلم نیز با تصاویری از شهر رشت پیوند دارد و روایتی عاشقانه اما غمگین را به مخاطب خود منتقل میکند. اگرچه داستان «ناگهان درخت» به قدرت «در دنیای تو ساعت چند است؟» نیست اما کارگردانی صفی یزدانیان و ثبت تصاویری به غایت زیبا در این فیلم از نقاط قوت آن به شمار میآید.
نیکی کریمی؛ روایتی عاشقانه با «آتابای»
بازیگر شناخته شده سینمای ایران از مدتها قبل، به فیلمسازی روی آورده بود اما پنجمین اثر او که روایتی عاشقانه در بستر شهرستان خوی بود، مورد توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت. «آتابای» درباره مردی میانسال به نام کاظم است که در روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی میکند. درگیریهای گذشته و حال کاظم، مخاطبان را با داستانی جذاب مواجه کرده است که با تصاویری تازه روایت میشود.
نیکی کریمی بعد از این اثر هنوز خبر از تولید فیلمِ تازهای نداده است اما احتمال دارد که باتوجه به موفقیت این فیلم، مجددا به روایت داستانی در جغرافیای تازه بپردازد.
ستاره اسکندری؛ روایت داستانی در سیستان و بلوچستان
یکی از بازیگران پرکار سینما و تئاتر ایران که با فعالیت در حرفههای دیگر، همیشه قدرت اجرایی خود را نیز به رخ کشیده است.
ستاره اسکندری در اولین فیلم بلند خود «خورشید آن ماه» به سراغ ساخت داستانی در سیستان و بلوچستان رفته است. این فیلم در حال حاضر اکران عمومی خود را آغاز کرده و هنوز نمیتوان درباره مواجهه مخاطبان با آن سخن گفت اما باتوجه به عکسهای منتشر شده از این اثر، میتوان از خلق تصاویر بکر و تازه مطمئن بود.
همچنین پرداختن به فرهنگ سیستان و بلوچستان که در توضیحات این اثر روی آن تاکید شده، مسئله مهمی است که اگر در سینمای ایران مورد توجه بیشتری قرار گیرد، به رنگارنگی آثار کمک کرده و قطعا در جذب مخاطبان نیز اثر گذار خواهد بود.
شهاب حسینی با بیان اینکه قصد دارد یک فیلم اقتباسی از غلامحسین ساعدی بسازد، گفت: سینما رسالتی دارد و این هنرمند است که باید سلیقه بسازد و برای جامعه پیشنهاد دهنده باشد.پ
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، عصر روز یکشنبه، ۱۰ دیماه فیلم «مقیمان ناکجا» در سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمد و پس از آن شهاب حسینی – کارگردان و بازیگر این فیلم – در جمعی صمیمانه با حضور هواداران خودش و نیز علاقهمندان به سینما پاسخگوی سوال آنها شد و توضیحاتی را هم درباره حرفهاش و نگاهش به وضعیت امروز سینما بیان کرد.
فیلم «مقیمان ناکجا» که چند ماه قبل در سینماهای هنر و تجربه اکران شد، جدیدترین تجربه شهاب حسینی در کارگردانی است که براساس نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» از اریک امانوئل اشمیت ساخته شده است.
پیش از نمایش فیلم ویدیویی از صحبتهای این نمایشنامهنویس درباره فیلم حسینی پخش شد و پس از پایان نمایش آن هم که مدت زمانی بیش از ۱۲۰ دقیقه دارد، شهاب حسینی درباره ورود خود به عرصه کارگردانی با نام بردن از چند بازیگر مطرح هالیوود که کارگردانی و تهیهکنندگی را تجربه کردند، اظهار کرد: کمال در حرفه ما باید در روال نرمال خودش پیش رود و پس از عبور از مراحلی همچون بازیگری و کارگردانی میتواند به نویسندگی برسد که به نظرم در بالاترین درجه است. روال اصلی این است که باید در این کار پوست انداخت. ابتدای این حرفه بخاطر زرق و برق و شهرتش جذاب است و اتفاقا رسیدن به این لحظه، اصلا سخت نیست چون با یک اتفاق یا حتی پیشنهاد یک کارگردان در خیابان هم ممکن است یک نفر به این نقطه برسد ولی بعد که جلو میروی، میبینی اینجا جهان اندیشه است و اگرچه ظاهر و زیبایی میتواند موثر باشد، اما بدون اندیشه ماندگار نیست.
او برای رسیدن به اینکه فعالان جوان این حوزه در مسیر درستی پیش بروند، از آرزویی گفت که برای تأسیس یک مدرسه یا دانشگاهی تخصصی دارد تا در کنار تدریس واحدهای تخصصی سینمایی و هنری، شرایطی را در آنجا فراهم کند تا هر محصل یا دانشجو در چند ترم ابتدایی، فقط علوم انسانی را یاد بگیرد.
حسینی در توضیح این هدف خود با اشاره به دوران تحصیلش در مدرسه گفت: اگر درس نخوان بودنِ من فقط در یک جا کمکم کرده باشد، همان دوران دبیرستان بود که بخاطر تنبل بودن مجبور شدم در رشته علوم انسانی درس بخوانم. این علوم انسانی پایه علوم نمایشی و سینماست و در زندگی و جامعه هم کمک میکند.
این بازیگر در ادامه به شروع کارش اشاره کرد و افزود: من به بازیگری علاقه داشتم اما بدون کمک کسی و فقط با قیمومیت خدا در این حرفه کار کردم. در ابتدا کارم را با استاد فقید حمید سمندریان آغاز کردم و از او درسهای زیادی گرفتم. نسل من یک خوش شانسی بزرگ داشت که در عرصه هنر از سینما و تئاتر تا موسیقی شاهد حضور افراد یا بندهایی بودیم که دیگر تکرار نمیشوند. حتی در زمینه تولید سریال و برنامه هم همینطور بود و در دورانی که تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت ما آثار خیلی خوبی را میدیدیم.
حسینی در بخشی دیگر از این نشست به فیلم «مقیمان ناکجا» اشاره کرد و گفت: این سیاه مشقی که از من دیدید، برحسب یک نیاز از درون اتفاق افتاد. اولین تجربه من در این حوزه (کارگردانی) به این شکل بود که دوستی یک نمایشنامه به من داد و چنان تأثیری در من گذاشت که فیلم کوتاه «قرار ملاقات» را ساختم. بعد هم دکتر محمدهادی کریمی متنی (ساکن طبقه وسط) را به من دادند که دغدغه خیلی از آدمهای همنسل من در آن زمان بود. این فیلمنامه با آن اسم تعلیقی داشت که مثل یک بغض مانده بود و ۱۰ سال تلاش کردم تا تهیهکنندهای را راضی به همراهی کنم ولی کسی قبول نمیکرد.
ویدر این زمینه به دیدگاههای حاکم بر سینما اشاره کرد و گفت: تفکر در سینما صنعتی و بیزینسی است و اگرچه میتواند افراد را روی مدار نگه دارد ولی اقناع کننده نیست. حتی برای بازیگر هم اینطور نیست چون دوربین سینما خیلی بی حیا آدم را لو میدهد و اگر حرفی حتی خوب ادا شود ولی از ته قلب نباشد باز هم لو میروی.
شهاب حسینی در بخشی دیگر درباره اقتباسی بودن فیلمش بیان کرد: جای اقتباس را در سینما خالی میبینم در صورتی که آقای تقوایی و زنده یاد داریوش مهرجویی با فیلمهایی همچون «دایی جان ناپلئون» و «گاو» اقتباسهای ماندگاری را خلق کردند.
او با تاکید بر ادبیات غنی ایران و نیز با اشاره به اینکه در سفرهایش به امریکا به مخاطبانش میگوید که «شما از کشور من فقط همین را میدانید که در خاورمیانه است و نفت دارد ولی از ادبیاتش چیزی نمیدانید» افزود: من بر سر اینکه بعضیها خود را نویسنده و کارگردان میدانند بحث دارم چون نویسندگی حرفهای جداست. اغلب مشکل ما در سینمای امروز ما هم به فیلمنامه مربوط میشود. البته حتما خیلی از فیلمنامههای خوب هستند که مجوز نمیگیرند و من هم امیدوارم روزی بتوانم دو اثری را که از غلامحسین ساعدی مدنظر دارم، بسازم.
وی در این خصوص اشاره کرد که وقتی شبکه نمایش خانگی تشکیل شد این تصور را داشت که شاید آثاری در حد میانهی سینما و تلویزیون با تمرکز بر آثار ادبی در این شبکه ساخته شوند.
«مقیمان ناکجا» در سالن بیلیارد «شهرزاد» ساخته شد
حسینی درباره تولیدات خود نیز گفت: اقدام به فیلمسازی من شخصی و با قلکهایی است که میشکنم به همین دلیل مجبورم سراغ فیلمهای با هزینههای تولید کم بروم. مثل همین اقتباس از آثار نمایشی که در یک صحنه تمام میشوند. من در مقطعی که «مقیمان ناکجا» را ساختم (همزمان با تولید سریال شهرزاد)، بودجه ساخت فیلم حدود دو تا سه میلیارد تومان بود ولی ما این فیلم را با ۶۰۰ میلیون تومان ساختیم و لوکیشن آن هم سالن بیلیارد سریال «شهرزاد» بود که البته دیگر تخریب شده است. من سر سریال هر وقت میرفتم سیگار بکشم، این سالن را از بالا میدیدم و به نظرم آشنا میآمد. حتی فکر میکردم شاید آن را خواب دیدهام. بعد حس کردم شبیه نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» است که بعد تصمیم به ساخت فیلم گرفتم.
او اضافه کرد: معتقدم در حرفهام باید اینطور تربیت شوم که خودم را در جایگاه مخاطب ببینم. باید ببینم چه چیزی به خورد روح و روانم میدهم و اگر تشت طلا هم دادند نباید در کاری بازی کرد که حاضر نباشم به عنوان تماشاگر از قسمت اول آن به قسمت دوم بروم. در این جایگاه تاکید دارم که از هر فیلمی به عنوان یک فیلم سینمایی نباید استقبال کرد. من زمانی قصد داشتم در دفتر خود اینکار را انجام دهم و شاید هم سراغش بروم تا با یک دوربین از تماشاگرانی که از یک سالن سینما بیرون میآیند نظرشان درباره فیلمی که دیدهاند بپرسم تا مشخص شود یک درصد نسبی از میزان تماشاگران راضی در مقایسه با آمار کلی تماشاگران به دست آید چون وقتی میگوییم یک فیلم ۴۰ میلیارد تومان فروخته باید دید چند نفر از آن راضی بودند و برمبنای آن تعدادی که راضی نیستند، از (اعلام) رقم فروش فیلم کم شود.
این بازیگر و کارگردان ادامه داد: الان سینما دنبال سلیقه عموم مخاطب رفته و استقبال از یک فیلم میتواند، روش تعیین کند که بعد همه از آن کپی کنند. میگویند جامعه دنبال سرگرمی است ولی نمیشود برای ساخت فیلم و سریال سراغ سلیقه کلی مردم رفت. ما باید پیشنهاد دهنده باشیم چون این هنرمند است که سلیقه را میسازد. سینما رسالتی دارد و اگر فقط برای تفریح باشد، شهربازی بهتر است. البته با وجود چنین روندی، موج جوانهایی که به سینما میآیند مرا به آینده امیدوار میکند.
وی درباره مدت زمان طولانی فیلمش و اینکه قصد داشته به متن نمایشنامه بدون هیچ دخل و تصرفی وفادار باشد، گفت: بحث اکران فیلمهای این چنینی که میشود انگار همه کهیر میزنند که بخواهند آن را اکران کنند. مدام میگویند فیلم باید ۹۰ دقیقه باشد و فیلم ۱۲۰ دقیقه ای را قبول نمیکنند چون سانسها به هم میریزد. در آمریکا دو فیلم دیگر با همین شیوه ساختهام و احتمالا یکی از آنها را با همت آقای طیب (مدیر گروه سینمای هنر و تجربه) و دوستان روشن اندیشی چون ایشان که شرایطی را برای دیدن این فیلمها فراهم میکنند، در اسفندماه روی پرده سینما میبینیم.
به گزارش ایسنا، از نکات قابل توجه این جلسه حضور دختران و پسران نوجوان و جوانی بود که با هدیه و تابلوی نقاشی به تماشای فیلم شهاب حسینی و دیدن خود او به سینماتک موزه هنرهای معاصر آمده بودند که برخی از آنها از شهرهای دیگر خود را به موزه رسانده بودند. همچنین یک مخاطب اهل سوریه هم در برنامه حاضر بود که شهاب حسینی آرزو کرد کشورش روزهای خوش را هم ببیند.
سیفالله صمدیان گفت: برخی میگویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، چهل و سومین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذِیل سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲، به اولین نمایش عمومی فیلم مستند «چهره هنرمندان معاصر ایران» به کارگردانی مهرداد متیندفتری اختصاص داشت.
پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سیفالله صمدیان (فیلمساز و عکاس) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.
سیفالله صمدیان در ابتدای این برنامه گفت: مهرداد ادعا میکند که سال ۶۷ در کلاس من بوده است ولی من باورم نمیشود. با این همه او همیشه در ذهنم به دو ویژگی خاص باقی مانده است. اول نجابت در حضور و دوم همت و پیگیری است. این دو موضوع کمککننده همین پروژه بوده است؛ زیرا امکان نداشت بدون پیگیری و احترام و به قول کیارستمی حضور اندازه، این فیلم به نتیجه برسد. البته اندازه کار در تدوین کمی نیاز به بهبود دارد.
او افزود: این فیلم با این میزان اطلاعات درست در مورد عکاسی و به ویژه پرتره قطعا میتواند از فیلمهای بسیار دیدنی حتی برای بسیاری از شبکههای حرفهای عکاسی هم باشد. عکسهای فیلم من را شوکه کرد. این همان شوک قدیمی است که عکاسی به من میداد. در واقع با دیدن این عکسها دوباره به آن جمله تاریخی، مذهبی و باستانی رفتم و آن را تکرار کردم که «در آغاز عکس بود». البته اصل این جمله «در آغاز کلمه بود» است ولی من آن را تغییر دادم و همیشه مجبورم که این موضوع را توضیح بدهم.
این فیلمساز ادامه داد: ما به هر قیمتی که لازم بود و لازم هست، اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اولین هنر بیرون زده انسان اولیه، عکاسی بوده است. پیش از اینکه کلمه یا هر اتفاق ارتباطی دیگری شکل گیرد، انسان اولیه از هرچیزی که میدید، عکس میگرفت. بدون دوربین و با چشمهای خودش آن را در تاریکخانه کاسه مغز خود ثبت میکرد اما نمیتوانست آن را بیرون دهد. برای اینکه این عکسها که حاصل ترسها، ذوقزدهگیها و… بود را با دیگران به اشتراک بگذارد، به غارها آمد و با یک زغال دم دستی، اشکالی کشید که من در سرمقالهای که ۲۰ سال پیش در مجله تصویر درباره عکاسی نوشتم، در این باره نوشتم. تیتر آن مطلب همین جمله «در آغاز عکس بود»، است.
صمدیان در ادامه صحبتهایش گفت: در آنجا نوشتم از دور که نگاهش میکنم، به شیر گرسنهای است که به مورچهای قناعت کرده است. چیزی که انسان میبینید، نسبت با آن چیزی که بیرون میدهد، همین حالت را دارد. بعد به بخشهای مختلف تاریخ از آتلیه داووینچی تا عکاسهای معروف زمانه رفته بودم و در این باره توضیح داده بودم. آن سال به دفتر مجله دنیای تصویر رفتم؛ روی میزم پر از عکسهای عکاسان مطرح دنیا بود. اما به خود گفتم، ما تا رسیدن به آن حس ازلی اولیه که از دیدن یک چیز داریم، قرنها فاصله داریم. یعنی بسیار مانده تا به قدرتی برسیم که خود عکاسی باید دارا باشد تا در انتقال یک تصویر، بتواند تمام آن را به ما نشان دهد. آن
او افزود: حال برخی میگویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است. زیرا هر که ادعا کند استاد سینماست، از هیچکاک تا کیارستمی و… همگی بازارگرمی است، سینما هنوز متولد نشده، چون ما همگی با هر هنری که داریم، هنوز در حال نشان دادن رویکردهای شخصی نسبت به مدیومی چون سینما هستیم.
این عکاس در ادامه بیان کرد: اینها را گفتم تا برسم به جملهای که برادرم در آخرین روزهای زندگیاش به من گفت. هفته پیش هم در سوگ برادر اینجا بودم، آخرین جملهای که در بیمارستان از عبدالله صمدیان که ۶۰ سال پیش عکاسی را به خانه ما آورد و آن را با موبایل ثبت کردم این بود که عکاسان ترمز زمانه هستند. این جمله یک هفته قبل از درگذشت او به من زده شد و وقتی این عکسها را میدیدم، اتصال این یک هفته من به هم جور شد.
صمدیان در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: کاری به عکسهای آبرومند و شگفتانگیزی که مهرداد گرفته و در این فیلم به ما نشان داد ندارم، اما شگفتانگیز بودن کار او در این مجموعه در ارتباط با موضوعاتش است. حتما میدانید که از عجیبترین و پیچیدهترین موجودات جهان، انگار هنرمندی است که در ایران ساختهاند. اصلا ورود به دنیای آنها کار هرکسی و حتی خودشان هم نیست؛ چه رسد به اینکه آدمی با فرهنگ دیگری بخواهد به دنیای آنها نزدیک شود. نه تنها عکاس را در خلوتشان که در هیچ جای دیگر راه نمیدهند. به ویژه عکاسی که بدانند قرار است از آدمهای زیادی هم عکس بگیرد. یعنی بدانند که قرار است رقبای تصویری دیگری هم در کتابی یا نمایشگاهی داشته باشند.
او ادامه داد: از همین رو کار او، کارِ پیچیده و ارزندهای بوده که ۳۰ سال به طول انجامیده است. در این ۳۰ سال عکاسی که در فیلم دیدیم، چه بسیار رفتگان و چه اندک ماندگانی حضور دارند. فکر کنید زبانم لال مهرداد نبود، خب این مجموعه به وجود نمیآمد. در پایان امیدوارم که مهرداد فیلم را کوتاه و به این صورت آن را قابل رویت برای مخاطبان بسیاری کند. حرفهایی که بزرگان در این فیلم مطرح کردند، میتواند برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد. برخی قسمتها حضور مهرداد لازم است اما میتوان بخشی از حضورش را به نفع فیلم حذف کرد.
مهرداد متیندفتری نیز در ادامه این برنامه گفت: از ریاست خانه هنرمندان و عوامل آن که امکان نمایش این فیلم را فراهم کردهاند، تشکر میکنم. آقای صمدیان میخواهد بگوید که زیاد پیر نیست ولی من ورودی سال ۶۷ دانشگاه هنرهای زیبا تهران هستم و تزم را با ایشان گرفتم. عکسهای زیادی هم از ایشان دارم. (میخندد) در مورد فیلم باید بگویم که در ابتدا قرار نبود این فیلم به نمایش در بیاید. در واقع من یادگاریهایی از پشتصحنههای عکاسی خودم میگرفتم. اما از زمانی که توانستم دوربین دیجیتال تهیه کنم، نسبتا به سادگی میتوانستم از (پشت صحنه کار) فیلم هم بگیرم.
او افزود: در ادامه که این فیلمها زیاد شد، دیدم که صحبتهایی از سوی آقای شجریان و… در فیلم وجود دارد که اکثرا بداهه انجام شده است. در واقع حیف بود که این صحبتها در کمد بماند و فراموش شود. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی چند دقیقهای بسازم و آن را به همراه دی وی دی در کتاب بیرون بدهم البته هنوز کتاب بیرون نیامده است. در نهایت باید بگویم، این فیلم حرفهای نیست بلکه بیشتر دلی انجام شده است.
این عکاس در بخش دیگری از صحبتهایش بیان کرد: متاسفم برای این جریان فرهنگی که در کشور ما وجود دارد. اینجا شخصیتهایی بودند که وقتی روز اول (برای عکاسی با آنها) تماس میگرفتم، فکر میکردند مهمانی است و از من میپرسیدند چه کسی هست و چه کسی نیست؟ در واقع اصلا کاری به عکاسی و حرفه من نداشتند. برخی هم فکر میکردند، عکاس خبری آمده که در ۵ دقیقه عکس میگیرد و میرود.
متیندفتری در پایان گفت: بعد که با آنها صحبت میکردم، اتفاقات دیگری رخ میداد. یکی از خوشایندترین اتفاقات برای زمانی است که از آقای داریوش شایگان عکاسی کردم و ایشان فهمید. هفته بعد با من تماس گرفت و گفت کتابی از من در پاریس چاپ میشود که برای آن، یک عکس میخواهم. این یک نمونه از شعور بالای ایشان بود. بعد پیش ایشان رفتم و باتوجه به موضوع کتاب از ایشان عکس گرفتم. ۱۶۰ سال است که عکاسی به ایران آمده ولی اکثریت مردم ما با عکس بیگانه هستند و آن را به مثابه عکس تولد نگاه میکنند. متاسفانه درگیر مسائلی هستیم که اصلا خوب نیست.
براساس آمار ارائه شده از سوی دبیرخانه جشنواره فیلم فجر، کارگردانان فیلماولی سهم بالایی در ترکیب متقاضیان حضور در دوره چهلودوم داشتهاند و به همین دلیل حالا آنها بار دیگر بخشی ویژه به نام خود خواهند داشت.
به گزارش «فیلماولی» یکی از آن اصطلاحاتی است که شاید تا همین چند دهه پیشتر انتظار مواجهه با یک فیلم آماتوری را در ذهن مخاطب بهوجود میآورد، اما در سالهای اخیر، آدرس و نشانهای برای هیجان کشف استعدادهای تازه در سینما محسوب میشود.
سینمای ایران بهخصوص در دهه ۹۰ وامدار درخشش فیلمسازانی است که با اولین ساختههای خود خون تازهای را به رگهای سینمای ایران تزریق کردند. البته این به معنای آن نیست که پیشتر فیلماولیها تبدیل به پدیده نمیشدند؛ از واروژ کریممسیحی با «پرده آخر» و علی ژکان با «مادیان» گرفته تا سعید سهیلی با «مردی شبیه باران» و حمید نعمتالله با «بوتیک» همه فیلمسازانی بودهاند که در دورههای مختلف جشنواره فیلم فجر با اولین ساختهشان خوش درخشیدند و نشان دادند که کارگردانان «فیلماولی» میتوانند سهمی ویژه در ویترین این رویداد داشته باشند.
مردی شبیه باران
فیلماولیها چه سهمی از «فجر» داشتهاند؟
از همان دوره ابتدایی برپایی جشنواره فیلم فجر، بخشی به فیلمهای آماتوری اختصاص داشت که در قالب آن فیلمهای کوتاه و نیمهبلند در کنار آثاری که تجربه اول سازندگانشان بود، به قضاوت گذاشته میشد. از همان دورههای ابتدایی هم بود که در ترکیب جوایز جشنواره جایزهای ویژه «بهترین فیلم اول» در نظر گرفته شد.
سنت اهدای سیمرغ بهترین فیلم اول، در کنار جوایز بخش اصلی جشنواره تا میانه دهه ۸۰ برقرار بود تا اینکه در نیمه دوم این دهه، برای امکان قضاوت بهتر آثار کارگردانان فیلماولی بخش ویژهای به این آثار اختصاص پیدا کرد.
در سال ۸۷ و در دوره بیستوهفتم بخش «نگاه نو» به فیلمهای اول و دوم اختصاص پیدا کرد و این تخصیص تا سال ۹۴ و دوره سیوچهارم برقرار بود. گاهی با نام «نگاه نو» و گاهی با عنوان «نوعی نگاه».
محمد حسین مهدویان
دوره سیوچهارم جشنواره فجر همان دورهای بود که سعید روستایی با «ابد و یک روز» سیمرغهای اصلی را درو کرد و محمد حسین مهدویان هم با «ایستاده در غبار» نگاهها را به سمت خود جلب کرد.
ابد و یک روز
از دوره سیونهم بخش «نگاه نو» از فراخوان فجر حذف شدظهور فیلماولیهایی با این توانمندی، تبدیل به پشتوانهای شد تا سیاستگذاران جشنواره تصمیم به حذف بخش ویژه فیلماولیها بگیرند چرا که احساس شد دیگر استاندارد فیلمسازی کارگردانان فیلماولی به اندازهای شده که بتوانند در بخش اصلی جشنواره با کارگردانان باسابقهتر رقابت کنند.
این نگاه باعث حذف بخش «نگاه نو» در جشنوارههای سیوپنجم و سیوششم شد اما در دوره سیوهفتم باردیگر این بخش احیا شد و ۱۰ فیلم در بخش «نگاه نو» پذیرفته شدند. جشنواره سیوهشتم هم با همین آمار میزبان فیلماولیها در یک بخش مجزا بود.
از دوره سیونهم که جشنواره در سایه کرونا برگزار شد و اساسا سازوکار پذیرش آثار تغییر کرد، بار دیگر بخش «نگاه نو» از فراخوان فجر حذف شد و تنها سیمرغ ویژهای به بهترینهای این بخش تعلق پیدا کرد. این مسیر در جشنوارههای چهلم و چهلویکم هم دنبال شد.
جشنواره چهلودوم و فرصت احیای «نگاه نو»
این روزها در حالی در آستانه برگزاری چهل و دومین جشنواره فیلم فجر قرار داریم که براساس اعلام رسمی دبیرخانه جشنواره ۱۰۶ تقاضا از سوی تهیهکنندگان فیلمهای متقاضی حضور در جشنواره به دبیرخانه رسیده و از این تعداد ۵۱ فیلم مربوط به کارگردانان فیلماولی است. این آمار چیزی در حدود ۵۰ درصد فیلمهای متقاضی را شامل میشود و این یعنی ظرفیت ویژهای که حالا بنابر گفته مجتبی امینی دبیر جشنواره قرار است ویترینی اختصاصی برای خود در جشنواره چهلودوم داشته باشند.
«تمساح» به کارگردانی جواد عزتی
از ۱۰۶ اثر متقاضی در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر ۵۱ فیلم مربوط به کارگردانان فیلماولی است
نکته مهم اینکه در میان کارگردانان فیلماولیای که خبر رسیده در حال آمادهسازی آثار خود برای جشنواره فجر هستند، نامهای شناخته شده هم وجود دارد که میتواند منجر به رونق بخش «نگاه نو» شود.
جواد عزتی و بهرام افشاری دو بازیگر شناختهشده و تأثیرگذار سالهای اخیر هستند که امسال بر کرسی کارگردانی تکیه زدهاند؛ عزتی با «تمساح خونی» به تهیهکنندگی کامران حجازی و بهرام افشاری با «هفتاد سی» به تهیهکنندگی ابراهیم عامریان در حال تجربه کارگردانی هستند.
مهدی شامحمدی هم که پیشتر حضوری درخشان در سینمای مستند داشت فیلم «مجنون» را به تهیهکنندگی عباس نادران با داستانی مرتبط با شهید مهدی زینالدین، بهعنوان اولین فیلم خود مقابل دوربین برده است. بازیگر نقش شهید زینالدین در این فیلم سجاد بابایی است که سال گذشته برای فیلم «استاد» سیمرغ بلورین دریافت کرد.
نمایی از فیلم «هفتاد سی» به کارگردانی بهرام افشاری
رضا کشاورز هم یکی از کارگردانان فیلماولی امسال است که پیشتر تجربه سریالسازی هم در کارنامه خود داشته و حالا فیلم اقتباسی «باغ کیانوش» را به تهیهکنندگی محمدجواد موحد با داستانی مرتبط با دهه ۶۰ بهعنوان اولین فیلم بلند سینمایی خود به پایان رسانده است. تصاویری از نقشآفرینی شهرام حقیقتدوست و عباس جمشیدیفر در این فیلم منتشر شده است.
سعید پور صمیمی در فیلم «پرویزخان»
علی ثقفی هم اولین فیلم خود با نام «پرویزخان» را به تهیهکنندگی عطا پناهی با نقشآفرینی سعید پورصمیمی در نقش اصلی در دست کارگردانی دارد.
فیلم سینمایی «آپاراتچی» هم اولین تجربه کارگردانی قربانعلی طاهرفر به تهیهکنندگی سجاد نصرالهی است که بهعنوان یک فیلم کمدی در دست تولید است و احتمال رونمایی از آن در جشنواره وجود دارد.
در کنار این آثار حتما پروژههای فیلماولی دیگری هم این روزها در سکوت خبری مراحل تولید را سپری میکنند و هر یک میتوانند تبدیل به اتفاقی ویژه در جشنواره فیلم فجر شوند. از این منظر است که به نظر میرسد احیای بخش «نگاه نو» در دوره چهلودوم میتواند فرصتی ویژه برای بهتر دیده شدن استعدادهای جوان در سینمای ایران باشد.
چند روز پیش بود که مجتبی امینی دبیر چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در دیدار با مدیران این رویداد ضمن اشاره به این نکته که «آثار متنوعی در این دوره خواهیم داشت و امیدواریم بتوانیم شرایطی را مهیا کنیم که فرایند اعلام نظر هیات انتخاب به خوبی طی شود.» تأکید کرد: امسال با توجه به حضور پررنگ فیلماولیها، بخش ویژه فیلماولیها به جشنواره اضافه خواهد شد که فیلمهای جدی برای حضور در این بخش داریم.
کارگردان فیلم «پالایشگاه» با بیان اینکه تمرکز ارگانهای دولتی بر ساخت فیلمهای دفاع مقدسی در حدی است که انگار در دهه ۶۰ هستیم اظهار کرد: دیگر وقت آن است که از یک خاکریز عقبتر برویم تا به شهرها و مردمانی بپردازیم که انگار فراموش شدهاند و بیتوجهی به آنها هیچ توجیهی ندارد.
به گزارش سینمای خانگی، بهمنماه سال قبل که جدیدترین فیلم مهرداد خوشبخت با نام «گلهای باوارده» در جشنواره فجر نمایش داده شد، کارگردان فیلم نارضایتی خود را بابت نسخه ناقص پخش شده با صراحت بیان و اعلام کرد که فیلمش به چند ماه زمان نیاز دارد تا تکمیل شود. حالا حدود یک سال گذشته و فیلم مهرداد خوشبخت با نام «پالایشگاه» در حالی به تازگی به سینماها آمده که او این نسخه را درخشان میداند و به مخاطبانش هم توصیه میکند آن را حتما روی پرده سینما تماشا کنند.
«پالایشگاه» با درونمایهای از دو نوع نگاه و عملکرد روایت آنهایی است که معتقدند پالایشگاه نفت آبادان باید تخریب شود و دیگرانی که معتقدند باید نجاتش داد تا به دست دشمن نیفتد و این فیلم داستان تلاش چند نفر از کارکنان این مجموعه برای حفظ آن در روزهای اول جنگ است.
خوشبخت در گفتوگویی با ایسنا، علاوه بر اشاره به سختیهایی که ساخت «پالایشگاه» داشته است _ از جمله همزمانی فیلمبرداری با التهابهای سال گذشته کشور که امکان کوچکترین انفجار را هم از گروههای فیلمسازی میگرفت – از ضرورت تولید فیلمهایی این چنینی سخن گفت و تاکید کرد، برای نسل جدید ناگفتههای زیادی از جنگ وجود دارد که صرفا در خط مقدم جبهه رخ ندادهاند و اتفاقا الان زمان آن رسیده که باید با عبور از داستانهای تکراری، یک سنگر عقبتر رفت تا آنچه را در شهرها و حمایتهای پشت جبهه از نیروهای رزمی رخ داده، به تصویر کشید.
او در این زمینه بر همراهی نهادها و ارگانهای مرتبط بویژه در تامین تجهیزات تاکید دارد.
خوشبخت در این مصاحبه همراه با علی طباطبایی (پخشکننده) در خبرگزاری ایسنا حاضر شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
فیلم «پالایشگاه» اگرچه در دسته فیلمهای دفاع مقدسی قرار میگیرد ولی مثل فیلمهای مرسوم جنگی صحنههای انفجار و خونریزی و… ندارد و در عین حال از آن دسته فیلمهایی است که باید حتماً روی پرده سینما دیده شود. این در شرایطی است که تعداد فیلمهای کمدی در حال اکران زیاد است و مخاطب هم بیشتر سراغ همانها میرود. چه تمهیدی درنظر گرفتید تا فیلم «پالایشگاه» مخاطبان امروز سینما را ترغیب به تماشا کند؟
اولین نکته ضروری برای یک فیلم جذاب، داشتن داستان و درام است. برای داستان فیلم «پالایشگاه» هم به دلیل آنکه روایتگر مجموعه اتفاقهایی واقعی در روزهای اول جنگ بود، باید حتما یک خط روایی جذاب پیشبینی میکردیم. این حداقل کاری بود که میشد انجام داد ولی در اینکه چهره فیلم به نظر جنگی میآید کاری نمیتوان کرد چون فیلم در زمان جنگ اتفاق میافتد و یک ماجرای واقعی را روایت میکند که البته مربوط به جنگ نیست یعنی خاکریز و توپ و تانک و تفنگ ندارد بلکه مربوط به پشت جبهه و حمایتهای پشت فضای جنگ است. ما فیلمی را میبینیم که در کارگاه مرکزی پالایشگاه، تعمیرات اسلحه و ماشین انجام میشود یا اینکه سوخت کشور را تامین میکند. در واقع انگار شرایط همین الان را مثل زمانی که با مشکل توزیع بنزین مواجه میشویم، روایت کردهایم؛ فقط یک تفاوت مهم این است که الان افراد جوانتر جایگزین قدیمیهای پالایشگاه و شرکت نفت شدهاند. بنابراین برای جذب مخاطب جدا از آنچه در فیلم انجام دادیم، تلاشهایی در زمینه تبلیغات توسط دوستان موسسه شهر فرنگ به خوبی انجام شده تا چهره جنگی به فیلم داده نشود. کمااینکه بجز دقایقی از فیلم که صحنههای انفجار دارد، «پالایشگاه» به آن معنا جنگی نیست.
در بخش تبلیغات از تنها حربهای که میتوانیم برای معرفی فیلم استفاده کنیم همین است که بگوییم «پالایشگاه» فیلمی درباره روابط انسانی در دوران جنگ است همانند فیلم «آبادان یازده ۶۰» که قصه آن داخل ساختمان رادیو اتفاق میافتاد و حرفش این بود که این آدمهای عادی در شرایط ویژه به قهرمان تبدیل میشوند درست مثل «پالایشگاه» که یک عده با تلاش و انگیزه شخصی بدون اینکه کسی به آنها امر کند، قطعات پالایشگاه را برای اینکه حفظ شوند، از محاصره شهر خارج میکنند.
شما بعد از فیلم «آبادان یازده ۶۰» تصمیم گرفتید «پالایشگاه» را بسازید؟ چون بر اساس آنچه در تیتراژ فیلم پالایشگاه دیده میشود به نظر میرسد مستندی هم از آن ساختهاید.
آنها مستند – مصاحبههایی هستند که قرار است در مستندی درباره پالایشگاه استفاده شوند ولی هنوز ساخته نشده است. قصد دارم برای حفظ تاریخ شفاهی پالایشگاه حتماً آن مستند را بسازم.
با توجه به سختیهای ساخت چنین پروژههایی بدون حمایت دولتی، از چه زمانی ایده ساخت پالایشگاه را در ذهن داشتید و چه زمانی شرایط ساخت آن فراهم شد؟
قبلاً در روایت فتح یک مستند در این زمینه کار میشد که من در مرحله تحقیقات همکاری میکردم ولی به دلیل حادثهای که برایم رخ داد نتوانستم کار را ادامه دهم. اما خودم آن تحقیقات دوست و استادم علیرضا اسلامی را ادامه دادم و به بسیاری از موضوعاتی که درباره آبادان تاکنون گفته نشده برخورد کردم مثل رادیو آبادان، پالایشگاه یا ذوالفقاری. قصد داشتم یک سه گانه بسازم که با رادیو آبادان شروع شد، با «پالایشگاه» ادامه داشت و امیدوارم به ذوالفقاری که یک جنگ ۲۴ ساعته در آبادان است برسم. این سوژهها از دل همان تحقیقات بیرون آمد و هرکس آنها را میشنید برایش تازگی داشت چون با آنچه تاکنون در زمینه جنگ و آبادان کار شده، فرق داشت.
مستند را چه زمانی قرار است بسازید؟
فعلاً در حال مذاکره با روابط عمومی وزارت نفت هستم و اگر هزینه آن فراهم شود حتماً ساخت آن را پیگیری میکنم چون بخش عمدهای از آن را با هزینه خودم ساختهام. در واقع در سفرهای شخصی تحقیقاتم را به صورت تصویری هم ضبط میکردم و برای ساخت فیلم باید بازسازیهایی انجام شود که آنها هزینههایی را لازم دارند و اگر آن هزینه فراهم شود حتماً کار را شروع میکنم، در غیر این صورت باید خودم به نحوی هزینه ساخت مستند را جور کنم.
به نظر میرسید اگر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت نفت و به طور کلی بخش دولتی حمایت نمیکردند امکان ساخت «پالایشگاه» فراهم نمیشد. تجربه این مشارکت چطور بوده که قصد دارید یک بار دیگر برای مستند آن را تکرار کنید؟
ماجرا اینطور بود که من تحقیقاتم را انجام دادم. بعد به یک ایده داستانی رسیدم، آن را نوشتم و به یک طرح مفصل ۳۰ صفحهای رسیدم. پیگیریهای زیادی انجام دادم و وقتی در وزارت نفت آن را مطرح کردم متوجه شدم که خیلیها از این جریان (داستان واقعی فیلم) مطلع نبودند و وقتی متوجه چنین ماجرایی در زمان جنگ شدند، برایشان جذاب شد که همکاری کنند. البته نسل قدیمی وزارت نفت از این ماجرا مطلع بودند ولی نسل جدید آگاهی چندانی نداشتند که سر همین پروژه ارتباطی بین آن نسل قدیم و نسل جدید هم شکل گرفت. آقایایان فروزنده و قاسمی در روابط عمومی شرکت نفت نگاه بسیار خوب و متفاوت و فرهنگی ای داشتند در ادامه طرح را به فارابی ارائه دادم، در آنجا هم با نگاه مثبت آقای احمدیان (معاون فرهنگی) پروژه راه افتاد به این ترتیب وزارت ارشاد و وزارت نفت به هم وصل شدند، توافق کردند و فیلمنامه نوشته شد. در این مسیر ما یک قرارداد با فارابی داشتیم و فارابی هم قرارداد تولید را با وزارت نفت منعقد کرد و کار اینطور پیش رفت که از وزارت نفت پول به فارابی داده میشد و آنها نیز به ما میدادند.
فیلم را چه زمانی کلید زدید؟
اول مهرماه سال ۱۴۰۱ فیلمبرداری کلید خورد و بعد از ۷۲ جلسه هم تمام شد. این ۷۲ جلسه برای فیلمی مثل «پالایشگاه» خیلی کم بود مخصوصا آنکه برآورد اولیه ما ۹۰ روز بود.
یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوههای بصری زیاد و کلا پستپروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچهها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم با چنین پروژهای که فیلمبرداری آن هم ۷۲ روز طول کشیده بود به نظر میرسد خیلی طبیعی بود که آمادهسازی نهایی آن زمان زیادی طول بکشد. چرا اصلا فیلم در جشنواره بود که تازه بعد از به تعویق افتادن سانس اکران، نسخهای برسد که با نارضایتی شما همراه باشد؟
یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوههای بصری زیاد و کلا پستپروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچهها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم چون هم با مشکلات فنی زیادی مواجه شدیم و هم لابراتوارها با توجه به حجم بالای فیلمها بسیار شلوغ بودند و نمیتوانستند همه وقت خود را برای یک فیلم بگذارند. همین اتفاقها باعث شد فیلم به دو روز آخر جشنواره برسد و به دلیل همان فشار زیاد، یک فیلم به معنای واقعی ناقص را به جشنواره دادیم؛ یعنی از نظر خودم نسخهای که در جشنواره نمایش داده شد اصلاً قابل دیدن نبود چون نه تنها ویژوال کاملی نداشت بلکه حتی نتوانسته بودیم رِندر نهایی را از پلانها بگیریم و خیلی از صحنهها باکیفیت نبود. در سینمای رسانه منتظر شروع نمایش فیلم بودند و بابت همین موضوع کلی از آنها (اهالی رسانه) کنایه شنیدم چون تایم شروع فیلم مدام تغییر میکرد و آنها هم میگفتند اگر نمیخواهی فیلم را نمایش دهی چرا ما را در صف نگه داشتهای و من هم عذر خواهی میکردم ولی واقعا مسئله فنی بود. من برای رساندن فیلم، خودم در آن شب بارانی هارد را از لابراتوار گرفتم و با موتور به پردیس ملت بردم تا فیلم برای خبرنگارها نمایش داده شود. فیلم را کپی کردیم اما پِلِی نمیشد. دوباره روی یک هارد سالن دیگر کپی کردیم که همه اینها زمانبَر بود تا در آن ترافیک فیلم را دوباره به پردیس ملت برسانیم. در یک سالن دیگر امتحان کردیم ولی باز هم پلی نشد و اصلاً امکان نمایش فیلم در آن شب فراهم نشد. در آخر روز بعد همان نسخه با کیفیت پایین را خروجی گرفتیم و نمایش دادیم که خیلی بابت آن عصبانی بودم.
حالا از این نسخهای که در سینماهاست راضی هستید؟
بله. بعد از جشنواره کمی صدا را دستکاری کردیم، اصلاح رنگ و ویژوال افکت کامل شد و الان یک نسخه دیدنی برای اکران روی پرده سینما آماده شده و به نظرم حداکثر استعدادی که برای بخشهای مختلف پست پروداکشن لازم بود به کار گرفته شده است و اگر ضعفی وجود دارد به من مربوط میشود.
در میکس نهایی آیا صحنههایی کم و زیاد شده یا فیلم در تدوین تغییری کرده است؟
مدت زمان نمایش فیلم تغییری نکرده منتها برخی پلانها بخصوص در بخش ویژوال افکت جایگزین شدهاند.
در توضیح ابتدایی فیلم «پالایشگاه» به ۳۳۰ شهید پالایشگاه نفت آبادان اشاره میشود که فیلم به آنها تقدیم شده است. این تصمیم خود شما بود که همانند دیگر فیلمهای دفاع مقدسی به طور مستقیم به شهادت یک رزمنده خاص اشاره نکنید؟
این ۳۳۰ شهید پالایشگاه مربوط به تمام هشت سال جنگ است ولی داستان ما در همان دو سه ماه اول جنگ رخ میدهد. البته در همان مقطع هم کسانی شهید شدند که اشاره شده ولی داستان فیلم مسیر دیگری را پیش میبرد.
بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده میکردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می شود هیچ توجیهی ندارد
این مسیر دیگر فیلم، بنا بر همان ایدهای است که قبلا هم در باره آن صحبت کردهاید که جنگ را از زوایای دیگری ببینیم؟ شما «پالایشگاه» را با چه نگاهی ساختید تا مثل بسیاری از فیلمهای امروزی دفاع مقدسی صرفا حول یک قهرمان شهید پیش نرود؟
به نظر من بخشهایی از تاریخ جنگ ما مغفول مانده که اگرچه در کتابها ثبت شده یا در تاریخ شفاهیها گفته شده ولی خیلی کم به فیلم تبدیل شده است. عمدتاً هم اگر اینها به فیلم تبدیل نشوند مردم در جریان آنها قرار نمیگیرند چون مگر چقدر مخاطب کتابخوان داریم؟ به همین دلیل فکر میکنم الان وقت آن است که سراغ بخشهایی برویم که تاکنون به آنها پرداخته نشده است. ما درباره جبهه جنگ زیاد فیلم ساختهایم یعنی از خط مقدم فیلمهای متفاوت و زیادی ساخته شده و همچنان هم ساخته میشوند در حالی که این جبهه جنگ، یک پشت خط مقدمی هم داشت. این باور وجود دارد که اگر مثلاً ۲۰ درصد در خط مقدم میجنگیدند، ۸۰ درصد در پشت آن مشغول جنگ بودند که شامل تمام فعالیتها و آدمها از پایتخت و مرکز کشور گرفته تا شهرهای مرزی میشود ولی کمتر به آنها پرداخته شده است. در تیتراژ آخر فیلم تصویر مستندگونهای وجود دارد که میگوید در طول هشت سال جنگ، آب تصفیه شده و آشامیدنی آبادان قطع نشد چون پالایشگاه بخش تصفیه آب خود را قطع نکرد و ما بابت همین مسئله کلی شهید دادیم. این بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده میکردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را میخرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر میشود هیچ توجیهی ندارد. همچنین گفته میشد وقتی برای هلیکوپترها روغن میخواستند، عدهای بودند که از جان خود مایه گذاشتند و این روغن را از پالایشگاه تامین میکردند تا به شهرهای مختلف فرستاده شود اما به هیچ کدام از این موضوعها پرداخته نشده است و فراموش شده که ما قهرمانانی داشتیم که مردم عادی بودند یعنی تفنگ در اختیار نداشتند ولی هیچ چیزی کمتر از آن بسیجی و ارتشی و تکاوری که با بعثیها میجنگیدند، نداشتند. بنابراین حالا بعد از اینکه فیلمهای زیادی در خط مقدم ساخته شده، وقت آن رسیده که ارگانهای دخیل در این ماجرا هزینه کنند و از داستانهای غیرتکراری بگویند مخصوصا آنکه پرداختن به برخی از این داستانها میتواند از یک جنبه راحتتر باشد چون وقتی برای یک داستان یا فیلم وارد منطقه عملیاتی میشوید، خط قرمزها در خط مقدم بسیار زیاد است اما وقتی یک خاکریز عقبتر میآیی خیلی چیزها را میتوانی راحتتر بگویی و الان زمان آن است که بگوییم در شهرهای مرزی چه اتفاقاتی افتاده است.
این نوع نگاه به دلیل آبادانی بودن شما بسیار کمککننده است چون خیلی چیزها را خودتان تجربه کردهاید. از آن زمان بگویید. وقتی اولین شعلههای آتش جنگ در پالایشگاه نفت آبادان دیده شد که آن را به اولین شعلههای آتش جنگ تعبیر میکنند، شما در آبادان بودید؟
بله. ما در آنجا بودیم و من کودک بودم، مدتی زندگی کردیم ولی بعد دیگر شرایط سخت بود و جنگزده شدیم و از شهر بیرون آمدیم. البته هر از گاهی برمیگشتم چون در اهواز بودیم و فاصله زیادی با آبادان نبود. در سال۱۳۶۵ حدودا ۱۵ – ۱۶ ساله بودم که به عنوان عکاس در عملیات والفجر ۸ در آبادان بودم؛ در همان شبی که غواصها رفتند من هم رفتم و عکاسی و فیلمبرداری کردیم و صبح آن روز هم به فاو رفتیم. در مجموع قصههای جذاب زیادی از همین سنگرهای پشت جنگ وجود دارد و بجز آبادان و خرمشهر شهرهای دیگری مثل قصر شیرین، کرمانشاه و ایلام هم قصههای زیادی دارند.
تجربه من پس از فیلم «آبادان یازده ۶۰» که هیچ کامنت یا نقد رسمی منفی هم ندیدم نشان میدهد که نسل جدید از دهههای ۷۰ و ۸۰ که فیلم را دیده بودند اول تمایلی به دیدن فیلم جنگی نشان نمیدادند بخصوص در جشنواره که بخاطر مجموعه بلیتهایی که خریده بودند، به اجبار به تماشای فیلم رفتند ولی وقتی از سالن خارج می شدند از همانها هم واکنشهای مثبت گرفتم چون اینها مطالب ناگفتهای است که نسل جدید باید آنها را بداند.
البته توجه فیلمسازها هم میتواند به این مسائل جلب شود، موقعیتهایی هم پیش میآید که برای یکسری فیلمها سرمایهگذاری بیشتری انجام میشود؛ مثلاً چند سالی بود که فیلم دفاع مقدسی نداشتیم طوری که وقتی «آبادان یازده ۶۰» در جشنواره فجر نمایش داده شد، فیلم جنگی زیادی در آن دوره نبود ولی بعد تصمیم گرفتند تعداد این فیلمها را زیاد کنند تا امسال که انگار در دهه ۶۰ هستیم و همه ارگانهای دولتی مشغول ساخت فیلم جنگی هستند. یک زمان هم بود که تمرکز بر ساخت فیلم درباره مجاهدین زیاد شده بود و حوزه هنری و سازمان اوج و … سراغ ساخت چنین فیلمهایی رفتند اما کسانی که پالایشگاه را دیدهاند، میگویند بعد از مدتها یک فیلم سینمایی را روی پرده تماشا کردهاند از نظرتصویر و صدا که البته زحمت زیادی هم برای آن کشیده شد. یادم میآید برای صحنه انفجار تانکی گازوییل هیچ تصوری که چطور در میآید وجود نداشت و بعضی که وقتی فیلمنامه را می خواندند، به من گفتند فیلمنامه با شرایط سینمایی ما این صحنهها موقع اجرا درنمیآید. تقریباً هم سکانسی جا نماند که آن را اجرا نکنیم و در بخش فیلمبرداری و ویژوال و بازیگران و همکاران جوانم با شجاعت و جسارت و استعداد و غیرت کمک بسیار زیادی کردند و نشان دادند که با همین امکانات میتوان یک فیلم سینمایی خوب ساخت.
حالا که بر روایتهای متفاوت از پشت خط مقدم و در شهرهای مرزی و جنگزده تاکید میکنید، قصد ندارید سراغ ساخت فیلمی از دوران معاصر این شهرها، زندگی مردمانش و آسیبهای جنگ بروید؟
سراغ این موضوعها هم میتوان رفت و اگر اشتباه نکنم فیلمهای خیلی کمی هم درباره جنگزدهها ساخته شده؛ مثلا آقای رحمان رضایی یک فیلم ساخته بود و همینطور آقای عیاری که امیدوارم هرچه زودتر حالشان خوب شود، فیلم «آبادانیها» را در هتل زیر پل سیدخندان که الان تخریب شده ساختند. درواقع فیلمهای خیلی محدودی نه فقط در این مورد بلکه حتی در مورد خانوادهها شهدا و رزمندگان و زندگی عادی آنها ساخته شده است وشاید از معدود نمونههای آن به فیلم «موقعیت مهدی» بتوان اشاره کرد که یک طرف جذابتر ماجرا را نشان میداد.
ارزش قطعاتی که در همان ماههای اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. یعنی چند نفر تصمیم میگیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آنها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها میشنوی که اختلاس میشود
در پرداختن به این داستانها خط قرمزها کمتر نمیشود؟
اگر بخواهیم به آسیبها بپردازیم خط قرمزهایی وجود دارد ولی اگر بخواهیم حماسهسازی کنیم، خط قرمزی نیست. یک اتفاق جالب که من اخیراً متوجه آن شدم و احتمالا طرح آن سخت باشد این بود که طبق اسناد موجود، ارزش قطعاتی که در همان ماههای اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد و آنها را از آبادان خارج کردند، سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. ما در زمان جنگ تحریم بودیم و این قطعات تمام پالایشگاههای کشور را سرپا نگه داشت. حتی پس از جنگ هم وقتی میخواهند پالایشگاه آبادان را بازسازی کنند باز، همین قطعات است که به کمک میآید یعنی چند نفر تصمیم میگیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آنها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها میشنوی که اختلاس میشود.
در چند سال گذشته بازیگران سرشناسی به فیلمهایی که در دسته فیلمهای دفاع مقدسی قرار میگیرند وارد شدهاند مثل امیر جدیدی یا جواد عزتی. با توجه به حمایت مالی که از طرف وزارت نفت داشتید نمیخواستید از بازیگران چهره استفاده کنید تا فیلم جذابیتهای بیشتری برای فروش در گیشه داشته باشد؟
من در «آبادان یازده ۶۰» هم همین رویه را در پیش گرفتم. نمیخواستم سراغ استار بروم و دنبال این بودم تا همه کنار هم متعلق به خود آنجا باشند. در «پالایشگاه» هم از طرف صاحبان فیلم فشار میآمد که سوپراستار داشته باشیم ولی از یک طرف بودجه نداشتیم و از طرف دیگر من اصرار داشتم که بودجه دعوت از یک بازیگر چهره را برای خود فیلم خرج کنیم چون «پالایشگاه» فیلم استار نیست، فیلم اجراست. الان هم که نتیجه کار را میبینم به نظرم تمام بچهها بخصوص بانیپال (شومون) و امیررضا دلاوری به عنوان بازیگران غیر بومی خیلی خوب، لهجه آبادانی را درآوردند و جنس کارگری آنها در نقش، خیلی خوب در فیلم نشست؛ حتی الهام نامی با وجود سکانسهای بسیار اندکش در یاد مخاطب میماند. البته این را هم باید اضافه کنم که «پالایشگاه» فیلم خیلی سختی بود و بخاطر همان پیگیریها با چند بازیگر مطرح هم صحبت کردیم اما بعضی از آنها میگفتند این فیلم خیلی دردسر دارد. همین پول را در تهران میگیریم چرا به گرمای آبادان بیاییم؟
با این وجود شما با یک بازیگر مطرح به نتیجه رسیده بودید تا در فیلم بازی کند که آن هم به حاشیههای زیادی ختم شد.
بله ولی چون ما هیچ نقشی در آن نداشتیم ترجیح میدهم دربار ه آن حرفی نزنم.
به فیلم برگردیم و صحنههایی که از آبادان تصویر کردید. زمانی ناصر تقوایی میگفت برخی سمبلها و مکانهایی که از جنگ در آبادان آسیب دیدهاند باید حفظ شوند. شما چقدر از فیلم را در آبادان ساختید و فکر میکنید چقدر از آنچه آقای تقوایی میگفت در آبادان انجام شده است؟
فیلم را که به طور کامل در آبادان ساختیم و از پرده سبز و آبی هم استفاده کردیم متاسفانه مسئولین ظاهرا قرار نیست به آبادان و خرمشهر رسیدگی کنند و اصلا انگار مردم آنجا قوم فراموش شدهاند مثل قوم سیستان و بلوچستان. یکی از موضوعاتی که من معتقدم باید درباره آن فیلم ساخت همین چیزهاست. مردم با دیدن فیلم «پالایشگاه» متوجه میشوند که آبادان چه بوده، چه آدمهایی در آن حضور داشتند و الان به چه شرایطی رسیده است. در زمان جنگ شهر در دست بچههای شرکت نفت بود؛ یعنی تمام شهر را بچههای شرکت نفت کنترل میکردند چون نظم و انضباط را میدانستند و خیلی فوری شهر را ساماندهی کردند. حتی این چاپ کوپن از آبادان شروع و بعد در کل کشور رایج شد. اولین بار کوپنها در چاپخانه آبادان به چاپ رسیدند و بعدها سهمیهبندی برنج و روغن به کل کشور رسید. ما صحنههای زیادی را بنا به داستانهای مختلف اتفاق افتاده در فیلمنامه داشتیم که بخاطر طولانی بودن، مجبور به حذف آنها از فیلمنامه شدیم از جمله اینکه پدر آن نقشی که امیررضا دلاوری آن را بازی میکند، سرآشپز شرکت نفت بود و آشپزخانه شرکت نفت در روزهای جنگ روزانه ۱۵ هزار غذا برای رزمندهها و مردم داخل شهر میپخت. اینها اتفاقهای خاصی هستند که برای مردم هم جذابیت دارند.
شما در زمان فعالیت پالایشگاه این فیلم را ساختید. در چه ساعتهایی در پالایشگاه حضور داشتید؟
ما در ساعتهایی در پالایشگاه کار میکردیم که کارکنان آنجا به ما میگفتند مگر دیوانهاید در این تایم فیلمبرداری میکنید؟ چون آنها بخاطر گرما ساعت ۱۱ تا ۲ ظهر کار خود را تعطیل میکردند و این دقیقاً زمانی بود که ما همچنان کار میکردیم یعنی از صبح تا غروب در پالایشگاه بودیم و بیشتر تمرکز ما هم در بخشهایی بود که کارهای اصلی پالایشگاه انجام نمیشد یا اگر هم دستگاهها روشن بودند کارکنان با ما همکاری زیادی انجام میدادند تا بتوانیم با سر و صدای کمتری صحنهها را فیلمبرداری کنیم. بسیاری از این کارکنان پالایشگاه از کسانی بودند که پدر، برادر یا عموی آنها پیشتر در گذشتههای دور در پالایشگاه کار میکردند و بعضی سکانسهایی را که فیلمبرداری میکردیم آنها در جریان واقعی ماجرا بودند؛ حتی یکی از آنها گفت پدرش راننده لیفتراک بود و جزو کسانی بوده که شهید شده است. بچه های شرکت و مردم آبادان و خرمشهر و مسیولین پالایشگاه خیلی همراهی کردند. به نظرم علاوه بر مردم، بخشی از مخاطبان اصلی این فیلم مسئولان هستند آن هم نه فقط مسئولان وزارت نفت، بلکه اتفاقاً مسئولان دیگر وزارتخانهها را نیز مخاطب این فیلم میدانم تا بدانند این پالایشگاه چطور و با چه غیرتیحفظ شده است.
قرار نیست فیلم جدیدی بسازید؟
چرا مشغول نوشتن فیلمنامهای هستم که داستان آن به بعد از زمان جنگ برمیگردد.
آقای طباطبایی کشاندن مردم برای دیدن این نوع فیلمها در سینما با وجود تعدد فیلمهای کمدی کار سختی است. در دفتر پخش چه برنامههایی را در نظر دارید؟
در حال حاضر ما با چند مسئله مهم مواجه هستیم از جمله ایینکه به سینمادارها بعد از دوران رکود نمیتوان حق نداد چون دو سال کرونایی را پشت سر گذاشته، به شدت ضرر کرده و آنقدر هزینههایش زیاد بوده که تازه با فروش امسال سینما به نقطه سر به سر با هزینههای سال قبلش رسیده است. از طرف دیگر مخاطب عادت کرده که فیلم کمدی تماشا کند یعنی حتی وقتی به سالنی میرود و متوجه میشود فیلمی که میبیند فقط به ظاهر کمدی بوده بعد از چند دقیقه از سالن بیرون میآید به همین دلیل شرایط اکران بسیار سخت شده ولی با این حال تلاش میکنیم در شهرستانها و به ویژه شهرهای فاقد سینما اتفاقهایی را برای پخش فیلم رقم بزنیم تا اکرانهای خارج از سینما داشته باشیم بخصوص آنکه مخاطبی که در این شهرهاست و نیز آن دسته از تماشاگرانی که از طریق سینماهای سیار فیلمها را نگاه میکنند، به این جنس فیلمها نزدیکتر هستند.
ما بیش از هر چیز باید تلاش کنیم فیلم «پالایشگاه» را به آن دسته از مخاطبانی برسانیم که این نوع سینما را دوست دارند و منتظر دیدن آن هستند و معتقدیم اگر مخاطب به سالن بیاید حتماً از تماشای این فیلم لذت میبرد.
البته به نظرم این انتظاری که امسال نسبت به فروش فیلمها ایجاد شد، باید حتماً تعدیل شود چون الان سینمدارها به فیلمی که ۵۰ میلیارد تومان میفروشد میگویند نفروخته است یعنی انگار فیلمی با فروش زیر ۱۰۰ میلیارد را خوب نمیدانند. این مسئله به نگه داشتن فیلم در سانسهای متعدد ضربه میزند. همین الان فیلم اگر فیلم «جنگل پرتقال» در سانسهای محدود اما به طور پیوسته اکران شود مخاطب خود را پیدا میکند و فروش بیشتری به دست میآورد در حالی که به چنین فیلمی فضا داده نمیشود و بعد از مدتی اکران آن را تمام میکنند و به جایش یک کمدی دیگر پخش میکنند. وقتی توقع فروش بالا میرود یک فیلم اجتماعی که ۲۰ یا ۳۰ میلیارد تومان هم بفروشد مثل یک اثر شکست خورده است در صورتی که این روزها در بین این همه فیلم کمدی یک انیمیشن داریم که ۵۰ میلیارد تومان فروخته و در باشگاه ۵۰ میلیاردیهای سینما تنها فیلم غیر کمدی ماست اما به چشم هیچکس نمیآید. این روند سبب میشود سرمایهگذارها دیگر وارد حیطه فیلمهای غیر کمدی نشوند. تمام اینها هم در شرایطی است که سال آینده تعداد فیلمهای کمدی در حال تولید یا ساخته شده، آنقدر زیاد است که به راحتی هر ماه میتوان دو فیلم کمدی اکران کرد و اگر این اتفاق بیفتد فیلم دیگری را نمیتوان با آنها روی پرده برد.
فیلم «پالایشگاه» امکان پخش تیزر از تلویزیون را دارد؟
طباطبایی: بله تعدادی تیزر داریم ولی پخش تیزر در ماهواره بسیار مهم است چون فیلمهای کمدی که در شبکههای ماهوارهای تبلیغ میشوند سبب میشوند بیشتر مخاطبان فضای کلی سینمای ایران را صرفا در همان محدوده ببینند در صورتی که ما اصلا امکان پخش تیزر در ماهواره را نداریم و عجیب است که سینمادارها این نکته را بررسی میکنند که آیا فیلمی تبلیغات ماهوارهای دارد یا خیر و اگر داشته باشد به نوعی پوئن مثبت برایش محسوب میشود.
رئیس سازمان سینمایی کشور بیتفاوتی نسبت به سرنوشت و آینده کشور را خسرانی جبرانناپذیری عنوان کرد و گفت: انتخابات یعنی بیتفاوت نبودن، در صحنه حضور داشتن، مسئول بودن نسبت به جامعه و تاریخ؛ اگر طیفها، سلیقهها، صداها و نواهای مختلف در چارچوب قانون در انتخابات حاضر باشند جامعه پویایی خواهیم داشت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، یکی از ایدههای محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی کشور که تا کنون در برخی از سخنرانیهای رسمی به آن اشارههایی داشته است، تلاش برای تحقق «سینمای اسلامی» است.
خزاعی که پیشتر و در بخش اول همین گفتوگو به تفصیل درباره نسبت وضعیت امروز سینمای ایران با ایدهآلهای خود صحبت کرده و به دفاع از رویکردهای منتهی به جان گرفتن گیشهها، در برابر منتقدان پرداخت، حالا و در ادامه این گفتوگو تلاش دارد ضمن تشریح دیدگاههای خود درباره کلیت «سینمای ایران» به بخش دیگری از حواشی مرتبط با دوران مدیریت خود بهخصوص حواشی بهوجود آمده برای گروهی از سینماگران متأثر از حوادث و التهابات سیاسی و اجتماعی یک سال گذشته پاسخ دهد.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم و پایانی گفتوگوی مشروح خبرگزاری ایرنا با محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور است.
اگر بخواهید مولفههای «سینمای اسلامی» را که پیشتر به آن اشارههایی داشتهاید، تشریح کنید، به چه مواردی اشاره میکنید؟
درباره همه رفتارهای ما، در دین اسلام شاخصهایی تعیین شده است. مثلا درباره رفتار یک کاسب در زمینه فعالیتهای اقتصادی، شاخصهایی در دین ما تعیین شده است. به همین دلیل آنقدر شاخصهای اسلامی برای یک زندگی گسترده است که درباره همه شئون آن میتوان صحبت کرد و فیلم ساخت.
آیا معتقدید امروز این شاخصهای اسلامی در سینمای ما رعایت نمیشود؟
قطعا در برخی از آثار نجیب سینمای ایران این شاخصها وجود دارد و در اکثریت تولیدات هم این موارد رعایت میشود اما صحبت من درباره اندک تولیداتی که است که این شرایط را ندارند. معتقدم آنهایی که به دنبال نگاه کاسبکارانه در سینما هستند، باید جلویشان را گرفت. حرف ما این است که میتوان نگاه اقتصادی هم به سینما داشت اما باید رویکردها را اصلاح کرد.
قطعا سینما یعنی اقتصاد اما میتوان نگاه متفاوتی هم داشت. نکته دیگر این است که آیا ما همیشه باید به فیلمها سوبسید بدهیم؟ آیا فیلمسازان ما نباید راه ارتباط با مخاطب خود را یاد بگیرند؟ این مسأله بسیار مهمی است. من وقتی میگویم فیلمساز هستم، یا دارم یک فیلم شخصی میسازم که طبیعتا برای آن نباید انتظار اکران داشته باشم. مثل فیلمهای هنروتجربه که اکران هم میشود اما انتظار فروش آنچنانی در گیشه ندارند.
فیلمساز دیگری برای حضور در جشنوارهها فیلم میسازد و طبیعتا او هم نباید از عدم اکران فیلمش در داخل کشور ناراحت شود. اما صورت سوم مربوط به فیلمهایی است که برای ارتباط با مخاطب ساخته میشوند. این دست آثار باید نگران شرایط ارتباط با مخاطب باشند. صاحبان این آثار باید از خود بپرسند که شاخصه برقراری ارتباط با مردم چیست؟ مگر میشود فیلمی قصه و قهرمان نداشته باشد و مردم با آن ارتباط برقرار کنند؟ ما باید در مدل فیلمسازی خود تجدیدنظر میکردیم. چرا فیلمهای کارگردانی مانند ابراهیم حاتمیکیا همواره مخاطب دارد، چون قصه و قهرمان دارد…
البته فیلمهای متأخر آقای حاتمیکیا هم در زمینه جذب مخاطب چندان موفق نبودهاند!
اینگونه نیست که اگر یک فیلم سینمایی، بر روی پرده سینما از نظر اقتصادی عملکرد موفقی نداشته، از نظر انتقال مفاهیم و کارکردهای فرهنگی خودش هم ناموفق بوده باشد. این دو مقوله از هم جدا هستند.
این طور نیست. فیلم «بهوقت شام» رکورد فروش خوبی را در گیشه ثبت کرد. از فیلمی که خودم در آن حضور داشتم مثال میزنم. دلیل استقبال از آن فیلم هم این بود که مردم با آن ارتباط برقرار کردند. سینمای ابراهیم حاتمیکیا مولفههایی دارد که برای مردم جذاب است. البته این نکته را هم بگویم که همه مخاطبان یک فیلم، مخاطبان داخل سالن سینما نیستند و در این زمینه گاهی فیلمسازان ما دچار اشتباه میشوند.
اینگونه نیست که اگر یک فیلم در سینما فروش نداشت، یعنی دیده نشده است. بهعنوان مثال فیلم «پشت پرده مه» که ما کار کرده بودیم، جوایزی از جشنوارهها گرفت، در اکران عمومی دیده نشد اما در تلویزیون بارها پخش شد و مردم هم با آن ارتباط برقرار کردند. فیلمی که در سینما شکست خورد اما بسیاری از مردم آن را دیدند و میشناسند.
اینگونه نیست که اگر یک فیلم سینمایی، بر روی پرده سینما از نظر اقتصادی عملکرد موفقی نداشته، از نظر انتقال مفاهیم و کارکردهای فرهنگی خودش هم ناموفق بوده باشد. این دو مقوله از هم جدا هستند.
یکی از پدیدههایی که در یکسال گذشته بیشتر شاهد آن بودهایم جریان حضور فیلمهای زیرزمینی که بهصورت غیررسمی در داخل کشور تولید شدهاند، در جشنوارههای جهانی است. نگران نیستید که با نمایندگی این آثار از طرف ایران، سینمای رسمی ما در عرصههای بینالمللی حذف و محدود شود؟ مهمتر اینکه آیا جنس سیاستگذاریهایی که منجر به محدود شدن امکان ساخت برخی فیلمهای اجتماعی در سالهای اخیر شده است را در شکلگیری این پدیده موثر نمیدانید؟
اول اینکه معتقد نیستم که سینمای ایران در عرصههای بینالمللی حذف و محدود شده است و مشکلی که به آن اشاره میکنید مربوط به سه چهار جشنواره است که عموما با مقاصد سیاسی هدف گذاری شده اند واغراض سیاسی خود را دنبال می کنند. در سایر جشنوارههای سینمایی جهان، با چنین مشکلی مواجه نیستیم…
بالاخره در نگاه غاطبه سینمادوستان، همان چهار جشنواره تأثیر بالایی بر انعکاس تصویر سینمای کشورها در عرصه بینالمللی دارند!
فیلمهای رسمی سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی مهم دیده میشود
اینگونه نیست. در همه جشنوارههای بینالمللی، امروز فیلمهای رسمی سینمای ایران هم دیده میشود و هم برگزیده میشود. تعداد جوایز بینالمللی سینمای ایران در همین سالها کاملا مشخص است. آنچه شما به آن اشاره میکنید، مربوط به تغییر رویکرد جشنوارههای سینمایی دنیا نسبت به فضای فرهنگی ایران صحبت میکنید که مقولهای کلان است و ارتباطی هم با قوانین مراقبتی داخلی ما ندارد. سینما تنها بخشی از این تغییر رویکرد را نشان میدهد.
دلیل این تغییر رویکرد چیست؟ مگر پیشتر در سینمای ایران سختگیری وجود نداشت؟ اتفاقی که امروز شاهد هستیم مربوط به تغییر رویکرد جشنوارههای خارجی است. تا همین امروز خیلی از فیلمهای اجتماعی خوب سینمای ایران به این جشنوارهها معرفی شده، اما پذیرفته نشدهاند. مگر «جنگ جهانی سوم» فیلم مشکلداری بود؟ چرا در جشنوارهها پذیرفته نشد؟ در این دوره ما تمام فیلمهایی که حتی برای نمایندگی سینمای ایران در اسکار انتخاب کردیم هم آثار اجتماعی و غیرایدئولوژیک بودهاند.
مگر ما نمیتوانستیم مانند دورههایی که صرفا فیلمهای ایدئولوژیک معرفی میشدند، عمل کنیم؟ نگاه ما اساسا این نیست. شاید عدهای بخواهند اینگونه تلقین کنند، اما واقعیت این است که نگاه ما این نیست. ما بهدنبال احیای سینمای ملی ایران، با مشخصههای بومی خودش هستیم.
از ماجرای جشنوارههای خارجی فاصله نگیریم…
بله. درباره جشنوارههای خارجی، مطمئن باشید نگاه آنها در آینده قطعا دستخوش تغییر میشود. بد نیست بدانید خیلی از هنرمندانی که در جریانات اخیر به خارج از کشور رفتند، پیامهایی را ارسال میکنند تا به کشور برگردند. فضا همین امروز نسبت به سال گذشته خیلی تغییر کرده است. بعضی از این افراد صراحتا پیام پشیمانی ارسال میکنند، آن هم بهصورت رسمی.
از چهرههای شناختهشده هم در میان این افراد هستند؟
بله. هم شناختهشدهها هم برخی افراد گمنامتر. صراحتا میگویند ما میخواهیم به ایران بازگردیم و فعالیت سینمایی خودمان را ادامه دهیم.
مکالمه رسمی با خود شما داشتهاند؟
مکالمه رسمی خیر، اما بهصورت غیرمستقیم به دوستان مشترکی که با من داشتهاند، پیام دادهاند که میخواهند برگردند. برخی از این درخواستها هم در دست بررسی است.
یعنی اینگونه نیست که هنرمندانی که به هر دلیلی دچار مشکل شدهاند تا پایان دوره شما امکان رفع مشکلشان نباشد؟
این موارد مربوط به دوره ما نیست. توجه داشته باشید که این اغتشاشات در هر دوره دیگری میتوانست اتفاق بیفتد. این ماجرا مربوط به مدیریت ما در سینما نیست بلکه مربوط به حوادثی که با دوره مسوولیت ما همزمان شده است. این دو با هم تفاوت دارد. ما سختترین دوره مدیریت سینما در تمام دورهها را تجربه کردهایم. هر اتفاقی که از ابتدای انقلاب در سینما رخ نداده بود، در همین چند سال دوره مسوولیت ما رخ داد! با وجود این شرایط، پررونقترین دوره سینما را هم شاهد هستیم و همین واقعیت است که خیلیها را اذیت میکند.
برخی با اهداف سیاسی خیلی دوست داشتند سینما در دوره ما تعطیل شود و به همین دلیل از رونق امروز ناراضی هستند. وقتی صحبت از جشنوارهها و بازارهای جهانی میکنید، سوال اصلی این است که چه کسانی باعث کاهش سهم ایران از بازار جهانی شدهاند؟ قطعا اغتشاشگران و کسانی که شروع به فعالیت سیاسی در سینمای ایران کردند. مگر ما اینها را فراموش میکنیم؟ چه کسانی در خارج از مرزها بیانیه دادند و کارگردانان سرشناس دنیا را به خط کردند تا اهداف سیاسی خود را دنبال کنند؟ چه کسانی به جشنوارههایی مانند کن و برلین و ونیز ایمیل زدند؟ این افراد متولیان و بانیان وضع موجود سینمای ایران در عرصه بینالمللی هستند و امروز باید پاسخگو باشند.
اگر نگاه بستهای داشتیم فیلم سیدی و فرهادی را به اسکار معرفی نمیکردیم
اگر ما به دنبال ایجاد محدودیت بودیم، فیلم اصغر فرهادی را به اسکار معرفی نمیکردیم. اگر نگاه بستهای داشتیم که فیلم هومن سیدی را به اسکار معرفی نمیکردیم. اگر ما با سینمای اجتماعی مشکل داشتیم که فیلمهایی مانند «علفزار» و «ملاقات خصوصی» را اکران نمیکردیم. حرفم این است که اصلا آن نگاهی که برخی معتقدند در این دوره حاکم است، وجود ندارد. در حوادث سال گذشته با گروهی مواجه بودیم که در تحلیلهای خود احساس میکردند وضعیت نظام جمهوری اسلامی ایران رو به پایان است و به همین بهانه میخواستند جلوی حضور سینمای ایران در عرصههای بینالمللی را بگیرد و در مقابل سینماگران را به کارهای زیرزمینی تشویق کنند.
آنها میخواستند به فضای فرهنگی ما آسیب بزنند اما به این واقعیت دقت نکردند که فضای ملی سینمای ایران در اختیار سینماگران ایران است. سینمای ملی ما را امثال مجید مجیدی، مسعود جعفریجوزانی، احمدرضا درویش، جمال شورجه، سیدرضا میرکریمی و… در این سالها شکل دادهاند که هیچ کدام اهل کارهای زیرزمینی نبودهاند و جوایز مختلفی را هم گرفتهاند. آنها میخواستند سینمای ملی ایران را تحریم کنند و معتقدم این تحریم هم خیلی زود برداشته خواهد شد.
میتوانید کمی مصداقیتر درباره این گروه صحبت کنید؟ بالاخره افراد گمنام و بینشانی که نمیتوانستند باشند.
بالاخره خیلیها در طول آن حوادث تصور میکردند کار جمهوری اسلامی ایران تمام شده است. مدیر یکی از پلتفرمهای سینمایی حتی به همکاران خود گفته بود، این انقلاب مانند انقلاب مصر است و این باردیگر کار تمام است! یعنی در این حد برخی به باور رسیده بودند، اما همه شکست خوردند. در طراحیهایی هم که داشتند شکست خوردند کمااینکه با تمام فشارها و جوسازیها ، ما امسال هم در جشنواره کن غرفه داشتیم و سینمای ایران بهصورت رسمی حضور داشت.
ما تنها در چند جشنواره مشکلاتی داریم که بد نیست نگاهمان نسبت به آنها را تغییر دهیم و بدانیم همه عرصههای بینالمللی محدود به این جشنواره ها نیست. ما شاهد یک تغییر در فضای فرهنگی دنیا هستیم و در سالهای آتی شاهد اتفاقات بزرگتری هم خواهیم بود. وقتی روسیه تصمیم میگیرد برای خودش یک جشنواره اسکار به راه بیندازد یعنی با یک طراحی حرکت میکند. وقتی چین برای حضور در اقتصای سینمای دنیا برنامهریزی دارد، یعنی با یک طراحی دارد حرکت میکند. ما هم ابتدا باید سینمای خود را قدرتمند کنیم تا دچار مشکلاتی از این دست نشویم.
مشخصا چه اقداماتی داشتید؟
از طریق آقای عسگرپور نامه رسمی به رییس فیاپف ارسال کردیم تا این نهاد رسمی به جشنوارهها ابلاغ کند که این آثار زیرزمینی نماینده سینمای ملی ما نیستند. در چند سال آینده هم جایگاه واقعی این آثار مشخص میشود. سینمای دنیا به دنبال اقتصاد است و خیلی زود متوجه میشوند اینها نمیتوانند نماینده واقعی سینمای ایران در بازار جهانی باشند. این دوران، دورانی موقت است و ما تلاشمان را برای عبور از این دوران داشته و خواهیم داشت. در آینده حتما درباره بانیان این وضعیت صحبت خواهم کرد، چراکه معتقدم همهشان باید پاسخگو باشند.
همه این افراد هم در خارج از کشور نیستند و برخی از داخل در این جریان نقش داشتند!
با تمام این بدخواهیها سینمای ایران هیچگاه منزوی نخواهد شد
بله. تعداد ایمیلهایی که از داخل کشور به برخی از این جشنوارههای خارجی ارسال شده واقعا زیاد است. کسانی که باور کرده بودند جریان فرهنگی کشور و انقلاب، کارشان تمام شده است، در آن مقطع شروع به مبارزه کردند. البته اینگونه هم نیست که جشنوارههای کن و برلین بنابر نظر چهار فیلمساز داخلی ما، موضعش را طراحی کرده باشد، آنها مطابق سیاستهای بالادستی دولتهای متبوع خود حرکت میکنند و نگاهشان نسبت به فضای فرهنگی ایران را تعیین میکنند.
اینگونه نیست که یک گروه به اسم سینماگران مستقل در خارج از کشور تا این اندازه قدرت تأثیرگذاری بر جشنوارههای خارجی را داشته باشند، آنها فقط پیرامون این جریان هیاهو ایجاد کردهاند. با تمام این بدخواهیها سینمای ایران هیچگاه منزوی نخواهد شد.
اینگونه هم نیست که جشنوارههای کن و برلین بنابر نظر چهار فیلمساز داخلی ما، موضعش را طراحی کرده باشد
استعفای خانم مرضیه برومند از مدیرعاملی «خانه سینما» بازتابهای زیادی در محافل سینمایی داشت، شخص شما بهعنوان رییس سازمان سینمایی از این اتفاق ناراحت نشدید؟ بهخصوص که خانم برومند در متن نامه استعفای خود صراحتا اشاره کردند که نتوانستند تعاملات لازم را با سازمان سینمایی داشته باشند و پیشتر هم در نشست خبری این گلایه را مطرح کرده بودند.
البته ایشان صحبت از تعاملات نکرده بود و به جنبه اقتصادی ارتباط با سازمان سینمایی اشاره داشت که اساسا بحث دیگری است. این هم در حالی است که از زمان ورود خانم برومند به خانه سینما، بودجه این نهاد صنفی دو برابر شد و میتوانید در این زمینه از خود ایشان هم سوال کنید. جالب است که هیچکس درباره این مسایل صحبت نمیکند و تنها ابهامات را مطرح میکنند.
از خانم برومند سوال کنید که آیا بودجه خانه سینما بعد از مدیرعاملی ایشان دو برابر شد، یا نه؟من شخصا با ایشان جلساتی داشتم و حتی قبل از اعلام استعفا با او تماس گرفتم و گفتم اگر میتوانید کمی بیشتر بمانید.
یعنی کامل در جریان استعفا بودید؟
بله. با او تماس داشتم و خواستم اگر برایش امکان دارد، در این جایگاه بماند. از نگاه من ایشان شخصیتی بود که در این جایگاه عملکرد خوبی داشت و مدیران هم به حضورشان امیدوار بودند و امکان تعامل خوبی فراهم بود. به او گفتم به دلیل کارهای خوبی که در سینما از شما به یادگار مانده است، خیلی از درها به روی شما باز است. تأکید داشتم که نگاه شما نگاه سیاسی نیست و نگاه صنفی به مسایل دارید و این بسیار مهم بود. جلساتی که ما با خانم برومند داشتیم، همهاش مربوط به مسایل صنفی مانند مالیات و بیمه و مسکن بود. اتفاقا سازمان سینمایی در این زمینهها همراهی خوبی با خانم برومند داشت.
شما اشاره کردید که بودجه خانه سینما دو برابر شده اما خانم برومند به مشکلات مالی هم در نامه استعفایشان اشاره داشتند.
تنها یک ماه تخصیص بودجه خانه سینما از سوی سازمان سینمایی با تأخیر مواجه شد که دلیل آن هم مشکل ثبت آنها در اداره ثبت بود. اداره ثبت، نامهای به سازمان سینمایی زد و اعلام کرد با توجه به عدم ثبت خانه سینما، کمک مالی به این نهاد غیرقانونی است. طبیعتا من هم نمیتوانستم غیرقانونی اقدام کنم.
یعنی مشکل مالی صحت داشت.
بودجهشان کم نشد اما یک ماه پرداختی نداشتیم که میتوانست در ماههای بعدی جبران شود. در این مدت هم خانه سینما فرصت داشت پیگیر مراحل ثبت قانونی باشد. اتفاقی که افتاد و بعد از ثبت خانه، مشکل پرداخت بودجه هم حل شد. تعاملات ما با خانم برومند بسیار خوب بود و معتقدم هر کسی که مدیرعامل خانه سینما شود، به دلیل اهمیتی که برای جریانهای صنفی قائل هستم، باید تعامل خوبی با او داشته باشم. کمااینکه با منوچهر شاهسواری هم تعامل خوبی داشتیم.
درست است که نگاه من به شخص خانم برومند متفاوت بود اما اساسا معتقد به تعامل با نهاد صنفی هستم و امروز هم هر کمکی بتوانم به جناب علی دهکری بهعنوان مدیرعامل خانه سینما خواهم کرد. اگر افراد نگاه صنفی نداشته باشند شاید برخی تعاملات را با آنها نداشته باشم اما تا امروز هر سه مدیرعامل خانه سینما در دوره مسوولیت من، تلاششان رفع مشکلات صنفی بوده است.
بعضی از دوستان اعتراض و سروصدا کردند تا رایت جهانی فیلمشان را گرانتر بفروشند و درآمد بیشتری داشته باشند. برخی از مردم اما واقعا تصور میکنند که این افراد، مقاصد سیاسی دارند
سازمان سینمایی جدای از خانواده سینما نیست. شاید برخی از افراد در مقطعی وارد فعالیتهای سیاسی هم شدند اما این مربوط به همه خانه سینما نمیشود. بازهم تأکید میکنم که همه ما باید تکلیفمان با خودمان مشخص باشد. برخی از افراد که در همان حوادث سال گذشته سراغ رفتارهای سیاسی رفتند و موضعگیریهایی داشتند، هفته بعدتر در سازمان سینمایی به دنبال بودجه و امکانات بودند! این یعنی بلاتکلیفی.
من امروز نمیخواهم درباره خیلی از مسایل صحبت کنم و شاید روزی که از سازمان سینمایی بیرون بیایم، درباره خیلی از این نکات بتوانم شفافتر حرف بزنم و به مصادیق اشاره کنم، اما نکته این است که افراد نباید بلاتکلیف باشند. برخی موضعگیریهایی در بیرون دارند که اکثر مردم از ماهیت اصلیشان بیخبرند. بعضی از این دوستان اعتراض و سروصدا کردند تا رایت جهانی فیلمشان را گرانتر بفروشند و درآمد بیشتری داشته باشند. لااقل من از خیلی از این مسایل خبر دارم. برخی از مردم اما واقعا تصور میکنند که این افراد، مقاصد سیاسی دارند! میتوانم بگویم ۷۵ درصد این افراد، منافع و مقاصد اقتصادی دارند، نه سیاسی.
تعداد این افراد زیاد است؟
تعدادشان زیاد نیست ولی تریبون هایی در خارج از کشور دارند که ماموریت پمپاژ رسانه ای و خبری را دارند.
در آستانه انتخابات هستیم. اگر سینماگران بخواهند در این زمینه ورود داشته باشند، آیا سازمان سینمایی ملاحظات و چارچوبهایی برای این جنس فعالیتها مدنظر دارد؟
ورود به عرصه انتخابات یک امر شخصی است. مگر در سالها و دورههای قبل که افراد از کاندیدای موردنظر خود حمایت میکردند، سازمان سینمایی ورودی داشت؟ ما در حوزه مسایل صنفی ورود میکنیم. اگر فلان هنرمند بخواهد از فلان کاندیدا حمایت کند، اصلا به سازمان سینمایی ارتباطی ندارد. از نظر طرح انتقادات هم هیچ محدودیتی وجود ندارد. کمااینکه معتقدم بیشترین نقدها، همین امروز دارد به مسئولان وارد میشود. البته برخی منتقدین تنها چیزی که دغدغه آن ها نیست مردم و منافع ملی است، این عده همواره سعی کرده و می کنند تا از آب گلآلود ماهی خود را بگیرند و در برهه هایی هم موفق شدهاند.
نمیتوان کنار گود نشست و صرفا تماشاچی بود
این دسته موج سوارند و بخش هایی از مردم را در این موج سواری انتخاب میکنند. اما یک نکته را بدانیم بی تفاوتی نسبت به سرنوشت و آینده کشور خسران جبرانناپذیری است هر فرد همچنان که نسبت به خانواده مسئول است نسبت به جامعه خود هم مسئولیت دارد. نمیتوان کنار گود نشست و صرفا تماشاچی بود و در عین حال منتظر تحول شرایط اجتماعی ماند. بسیاری از افراد منتقد نسبت به مسائل سیاسی که غیرمنصفانه دست به نقد میزنند حتی در انتخابات حضور هم پیدا نکردند.
این عده قلیل که نسبت به سرنوشت خانواده، جامعه و کشور در حساسترین بزنگاهها بیتفاوت بودهاند چگونه به خود اجازه هرگونه اظهارنظری را میدهند؟ انتخابات یعنی بیتفاوت نبودن، در صحنه حضور داشتن، مسئول بودن نسبت به جامعه و تاریخ. اگر طیفها، سلیقهها، صداها و نواهای مختلف در چارچوب قانون در انتخابات حاضر باشند جامعه، جامعه پویایی خواهد بود.