رسانه سینمای خانگی- تقدیر از دو سینماگر بزرگ در تورنتو

«پدرو آلمودوار» و «اسپایک لی» به عنوان اولین برگزیدگان بخش بزرگداشت جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو معرفی شدند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ونیتی فِر، «آلمودوار» کارگردان اسپانیایی که برای فیلم برنده اسکار «با او حرف بزن» شناخته می شود، جایزه «جف اسکال» دریافت می‌کند و «اسپایک لی» فیلمساز برنده اسکار آمریکایی نیز با دریافت جایزه کارگردانی «ایبرت» جشنواره تورنتو مورد تجلیل قرار خواهد گرفت. 

«آلمودوار» که برای ایجاد ارتباط بین تأثیر اجتماعی و سینما این جایزه را دریافت می‌کند، یکی از مشهورترین سینماگران مولف بین المللی نسل خود است و اخیرا فیلم کوتاه  «راه عجیب زندگی» را با بازی «پدرو پاسکال» و «ایتان هاوک » کارگردانی کرده که در ماه می در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. 

«اسپایک لی» که به عنوان یک نماد فرهنگی در صنعت سینما شناخته می‌شود، ساخت فیلم‌های مهمی چون «کار درست را انجام بده»، «مالکوم ایکس» و «۴ دختر کوچک» را در کارنامه دارد و کمک‌های او به سینما تأثیری ماندگار داشته و او همچنان با روایت‌های خود به مخاطبان الهام می‌بخشد.

پیش از این فیلمسازان و بازیگرانی از جمله «جسیکا چستین»، «راجر دیکینز»، «آنتونی هاپکینز»، «واکین فینیکس»، «تایکا وایتیتی»، «میشل یو» و «کلوئی ژائو» با دریافت جایزه دستاورد جشنواره تورنتو مورد تقدیر قرار گفته‌اند. این جوایز از افرادی تجلیل می‌کند که سهم قابل توجهی در دنیای سینما داشته‌اند.

«کامرون بیلی» مدیر عامل جشنواره تورنتو از بزرگداشت «پدرو آلمودوار» ابراز هیجان کرد و اظهار داشت که بینش هنری و تعهد او به پیش بردن مرزهای سینما تأثیر عمیقی داشته است چرا که او هنجارهای اجتماعی را به چالش می‌کشد، از تنوع حمایت می‌کند و تجربه انسانی را با حساسیت روشن می‌کند. «بیلی» همچنین با اشاره به تأثیر ماندگار «اسپایک لی» بر هنر فیلمسازی، او را به عنوان یکی از برجسته ترین داستان ‌سرایان عصر ما تحسین کرد.

جایزه کارگردان «ایبرت» به نام «راجر ایبرت» منتقد مشهور سینما نامگذاری شده است و قبلاً به افراد مهمی چون «مارتین اسکورسیزی»، «کلر دنی»، «آوا دوورنی»، «ویم وندرس» و «آنیس واردا» اعطا شده است. 


جشنواره فیلم تورنتو که از ۷ تا ۱۷ سپتامبر (۱۶ تا ۲۶ شهریور) برگزار می شود و امسال میزبان نمایش بیش از ۶۰ فیلم از ۷۰ کشور سراسر جهان است.

رسانه سینمای خانگی- دو فیلم ایرانی مسافر هند شدند

مستند «وداع با اسلحه» و فیلم کوتاه «بعد از نیمه شب» به پانزدهمین جشنواره بین‌المللی کرالای هند راه یافتند.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، فیلم مستند «وداع با اسلحه» به کارگردانی امیرحسین کاربخش و تهیه‌کنندگی علیرضا منتظری از تولیدات مرکز سفیرفیلم و فیلم کوتاه «بعد از نیمه شب» به کارگردانی محمد باقری و تهیه‌کنندگی محمدهادی آقاجانی از تولیدات باشگاه فیلم سوره در پانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های مستند و کوتاه کرالای هند به نمایش در می‌آیند.

این جشنواره ۴ تا ۹ آگوست برابر با ۱۳ تا ۱۸ مردادماه در شهر کرالای هند برگزار می‌شود.

«وداع با اسلحه» روایت صلح فلسطین و اسرائیل است که رهبران آن‌ها بعد از ۴۵ سال مبارزه و درگیری تصمیم می‌گیرند برای آزادی، صلح بهتر از مبارزه است!

«بعد از نیمه شب» نیز راوی قصاص و از خود گذشتگی یک مادر به عنوان ولی‌دم است.

جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کوتاه و مستند کرالا (IDSFFK) طی سال‌ها به پلتفرم کلیدی برای فیلمسازی غیرداستانی در این کشور تبدیل شده و هدف این جشنواره ترسیم و انعکاس ماهیت انفجاری رسانه در جنبه‌های مختلف خلاقیت و مقاومت آن و اطمینان از مشارکت حرفه‌ای‌های سینما و مخاطبان در برنامه‌هایی است که برای برانگیختن گفتگوها و بحث‌ها طراحی شده‌اند.

پخش بین‌الملل هر ۲ اثر برعهده مرکز بین‌الملل سوره است.

رسانه سینمای خانگی- برد پیت هم به اعتصاب پیوست

برد پیت برای نشان دادن حمایت از اعتصابات فعلی بازیگران و نویسندگان هالیوود، فیلمبرداری فیلم جدیدش «Apex» را متوقف کرده است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روزنامه سان، این ستاره سینما از کناره‌گیری اتحادیه بازیگران سینمای آمریکا (SAG) و انجمن نویسندگان آمریکا حمایت کرده و در حالی که چند هفته‌ای از آغاز فیلمبرداری فیلم فرمول یک «Apex» (اوج) نمی‌گذرد، فیلمبرداری را متوقف کرده است.

«برد پیت» که تهیه‌کنندگی این فیلم سینمایی را بر نیز بر عهده دارد، موافقت کرد که فیلمبرداری‌های رزرو شده را تمام کنند اما تولید برنامه‌ریزی شده تا دو ماه آینده را به تعویق انداخته است.

فیلمبرداری این فیلم در شهر بوداپست مجارستان در جریان بود و حالا پس از توقف فیلمبرداری گفتگوها در مورد زمان شروع مجدد ساخت ادامه دارد، اما به احتمال زیاد در ماه نوامبر ساخت این فیلم از سر گرفته خواهد شد و تیم سازنده برای فیلمبرداری برخی از صحنه ها به لاس وگاس خواهند رفت.

به تعویق انداختن تولید یک پروژه سینمایی بویژه از نظر مالی تصمیم بزرگی است اما «برد پیت» با توجه به نگرانی‌های افرادی که با آنها کار می‌کند، حمایت خود را از این اعتصابات نشان داده است.

درام ورزشی «Apex» توسط «جوزف کوشینیکی» کارگردانی می‌شود و «لوئیس همیلتون» راننده معروف فرمول یک نیز در کنار «برد پیت» یکی از تهیه‌کنندگان این پروژه سینمایی است. «برد پیت » در این فیلم در نقش راننده مسابقه‌ای افسانه‌ای «سانی هیز» بازی می‌کند.

«خاویر باردم»، «دامسون ایدریس»، «کری کندن»، «توبیاس منزیس» و «لوییس همیلتون» دیگر بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

هالیوود با اعتصاب انجمن بازیگران سینمای آمریکا – فدراسیون هنرمندان تلویزیون و رادیو آمریکا (SAG-AFTRA) و اتحادیه فیلمنامه نویسان آمریکا در مبارزه برای افزایش دستمزد پایه و تضمین عدم جایگزینی کار آنها با هوش مصنوعی، با چالش بزرگی رو به رو شده است.

اتحادیه بازیگران آمریکا، اولین اعتصاب خود را علیه کمپانی‌های فیلم و تلویزیون در ۴۳ سال گذشته اخیرا آغاز کرده و  مسائل اصلی آنها عبارتند از هوش مصنوعی، سهم از درآمد سامانه‌های نمایش آنلاین و افزایش اساسی حداقل دستمزدها با توجه به تورم.

پیش‌تر، انجمن نویسندگان آمریکا نیز با اعلام اختلافات گسترده با استودیوهای فیلمسازی از ماه می اعتصاب سراسری خود را آغاز کرده است. این انجمن در یک سند طولانی پیشنهادهایی را برای افزایش حقوق و مزایای خود در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی اراده داده بود اما این پیشنهادها از سوی استودیوها پذیرفته نشد و آنها حتی پیشنهاد جایگزینی مطرح نکردند.

این نخستین اعتصاب دوگانه (نویسندگان و بازیگران) در بیش از ۶۰ سال اخیر است و به نظر می رسد تا حد زیادی فعالیت‌های عرصه فیلم و تلویزیون در آمریکا و جشنواره‌های سینمایی را مختل کند.

رسانه سینمای خانگی- این فیلم را همه نبینند

شهرام اسدزاده کارگردان فیلم سینمایی «کارزار» ضمن اشاره به صدور پروانه نمایش برای این فیلم با محدودیت سنی بالای ۱۵ سال، به ارائه توضیحاتی درباره این تجربه پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، شهرام اسدزاده نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «کارزار» که به تازگی پروانه نمایش خود را از سازمان سینمایی دریافت کرده است، در گفتگو با مهر، با درباره شرایط این فیلم سینمایی توضیح داد: تولید این فیلم نزدیک سه سال درگیر کرونا شد. یعنی تولید فیلم تا جایی پیش رفته بود اما وقتی با شرایط کرونایی مواجه شدیم، نتوانستیم فیلم را به موقع تمام کنیم. خیلی از دوستان فیلمسازی که در آن مقطع فیلم می‌ساختند هم همین وضعیت را داشتند و برخی حتی دل‌ودماغ نداشتند که فیلم‌شان را تمام کنند!

وی ادامه داد: بعد از دو سال که کار را به دلایلی متوقف کرده بودیم، تدوین و صداگذاری را از سر گرفتیم و مراحل فنی فیلم را به پایان رساندیم. قصه فیلم اما هنوز تازه است و به‌نظرم هنوز می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد.

اسدزاده گفت: سال گذشته به دلیل شرایطی که در کشور وجود داشت هم احساس کردیم شرایط مناسبی برای اکران فیلم نیست. خیلی از فیلمسازان حتی باسابقه دیگر هم هستند که چون جزو سوگلی‌های اکران نیستند، فیلم‌هایشان در صف باقی مانده و وضعیت اینگونه است که امثال ما هر بار هم که برای اکران فیلم خود دورخیز می‌کنیم، با اتفاقات عجیب و غریب مواجه می‌شویم. تجربه هم نشان داده که در پی هر اتفاقی، معمولاً ضربه اصلی را عرصه فرهنگ و هنر می‌خورد. با توجه به جمیع این موارد، فکر می‌کنم فصل پاییز همین امسال زمان مناسبی برای اکران فیلم باشد.

کارگردان «کارزار» درباره صدور مجوز نمایش این فیلم با محدودیت سنی ۱۵ سال برای اکران عمومی، گفت: فیلم قبلی من «طاقباز» که یک سکانس پلان ۱۲۰ دقیقه‌ای بود و اتفاقاً در جشنواره‌های بین‌المللی حضور موفقی هم داشت و بازیگران آن هم جوایزی را گرفتند. مجوز آن فیلم هم با محدودیت سنی ۱۵ سال صادر شد و حالا فیلم «کارزار» هم چنین محدودیتی دارد. البته نمی‌دانم شرایط اعمال این محدودیت در اکران عمومی چگونه است!

وی افزود: فیلم البته لحظاتی دارد که بابت همان لحظات، من هم موافقم که مربوط به بزرگ‌ترهاست و بازگویی آن برای کودکان درست نیست. از لحاظ اخلاقی در همه کشورهای دنیا هم این قبیل محدودیت‌ها مدنظر قرار می‌گیرد و اینگونه نیست که هر محصولی را بتوانند استفاده کنند. از این منظر، حالا نه برای ۱۵ سال اما خودم هم موافق نیستم که بچه‌های کمتر از ۱۲ سال به تماشای فیلم من بنشینند. نسل جدیدی که ما با آن‌ها رو به رو هستیم، واقعاً جور دیگری فکر می‌کنند و حتی دانسته‌های این نسل با نسل ما متفاوت است. فیلم ما بدون اصلاحیه خاصی صرفاً با اعمال این محدودیت سنی، پروانه نمایش دریافت کرده است.

اسدزاده درباره تغییر نام این فیلم از «گواهی امضا» به «کارزار» هم توضیح داد: به دلیل تشابه اسم این فیلم با فیلم دیگری در زمان ساخت که اتفاقاً بازیگر نقش اصلی هر دو هم امیر آقایی بود، تصمیم به تغییر نام فیلم گرفتیم. نام «کارزار» هم که برای این فیلم انتخاب کرده‌ایم چند معنی دارد که هم معنای تقابل و رویارویی می‌دهد و هم به معنای زار بودن کار کسی می‌تواند معنا دهد.

این کارگردان درباره تازه‌ترین فعالیت‌های خود هم گفت: در حال حاضر به دنبال مراحل اخذ پروانه ساخت برای فیلم تازه خود با عنوان «اصالت» هستم که حال و هوایی هیجانی و جنگی دارد و قصد داریم آن را در خارج ایران و در کشور ترکیه بسازیم. در تلاشیم بتوانیم به زودی آن را به تولید برسانیم.

رسانه سینمای خانگی- هوش مصنوعی کارگردان می‌شود

همانطور که جهان به سمت آینده‌ای خودکارتر پیش می‌رود، هوش مصنوعی نیز بر نحوه تولید و تجربه فیلم‌ها تأثیر می‌گذارد. هوش مصنوعی نه تنها زمان تولید را سریع‌تر کرده بلکه تعامل بین بینندگان و سازندگان فیلم را نیز افزایش داده و ایجاد محتواهای بهتر بصری را آسان‌تر از قبل می‌کند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، آیا تا به حال فکر کرده اید که هوش مصنوعی چه تاثیری بر صنعت فیلم و سینما خواهد داشت؟ امروزه هوش مصنوعی در بسیاری از زمینه‌ها مانند تشخیص بیماری‌ها و مراقبت‌های بهداشتی، زمینه‌های مختلف هنری، ارتقای تصویر، بهبود صدا، توسعه نرم افزار و بازی های ویدیویی و حتی تولید ویدئو کاربردهای خود را پیدا کرده است، اما هوش مصنوعی و سینما داستان دیگری دارند!

تاریخچه استفاده از هوش مصنوعی در تولید فیلم

فیلم‌سازان از اوایل دهه ۲۰۰۰ از ابزارهای هوش مصنوعی در ساخت فیلم‌هایشان استفاده کرده‌اند. در ابتدا، هوش مصنوعی عمدتاً برای افزودن جلوه‌های ویژه استفاده می‌شد. فیلم‌های محبوبی مانند سه گانه ارباب حلقه‌ها و سری ماتریکس از هوش مصنوعی برای زنده کردن داستان‌های خارق العاده خود استفاده کردند. از آن زمان به بعد، ابزارهای هوش مصنوعی به طور روزافزون در صنعت فیلم استفاده شده‌اند و کارگردانان از آنها برای کارهایی از جمله تشخیص چهره تا نوشتن فیلمنامه استفاده می‌کنند.

در داستان فیلم‌های سینمایی نیز، قابلیت‌های خلاقانه هوش مصنوعی در فیلم‌هایی مانند جنگ ستارگان، او، ترمیناتور و یک ادیسه فضایی ساخته سال ۲۰۰۱ مورد بررسی قرار گرفته‌اند. این فیلم‌ها امکان توسعه ماشین‌هایی شبیه انسان را بررسی کرده‌اند که می‌توانند به طور مستقل فکر، احساس و عمل کنند.

با حرکت رو به جلو، فیلمسازان همچنان از فناوری‌های پیشرفته هوش مصنوعی استفاده و فرصت‌های جدیدی را که این تکنولوژی برای آن‌ها درست می‌کند، به چالش می‌کشند.

تاثیرات مثبت هوش مصنوعی بر صنعت فیلم‌سازی

هوش مصنوعی (AI) فیلمسازان را قادر می‌سازد تا جهان‌ها و تصاویر بصری پیچیده‌ای را خلق کنند که پیش از این تصور نمی‌کردند. آنها دیگر نیازی به تکیه بر منابع محدود خود برای دستیابی به سطح مطلوبی از واقع گرایی ندارند و بدون قید و شرط می‌توانند خیال‌پردازی کنند.

با هوش مصنوعی، نه تنها دیدگاه خلاقانه فیلمساز زنده می‌شود بلکه کیفیت کلی تصاویر ارائه‌شده به‌طور قابل‌توجهی فراتر از آنچه که تصور می‌شد با روش‌های تولید فیلم سنتی قابل دستیابی است، افزایش می‌یابد.

علاوه بر این، پیشرفت‌های باورنکردنی مانند توانایی پیرکردن یا جوان‌سازی بازیگران و پیاده‌سازی فناوری‌های جعلی عمیق (deep fake) نیز این امکان را فراهم می‌کند که بازیگران را به صورت دیجیتالی به مراحل مختلف زندگی خود بازگردانیم یا حتی شخصیت‌هایی خلق کنیم که به نظر واقعی می‌آیند اما در زندگی واقعی وجود ندارند.

با این تغییرات که در ظاهر و حس فیلم‌ها توسط هوش مصنوعی ایجاد می‌شود، مخاطبان مطمئناً مجذوب امکانات قابل تصور فرآیند خلاقانه‌ای می‌شوند که فیلمسازان می‌توانند با این ابزارهای جدید کشف کنند!

خداحافظی با روش‌های سنتی فیلم‌سازی

معرفی هوش مصنوعی (AI) به صنعت فیلمسازی و فیلم‌سازان منجر به افزایش کارایی این صنعت شده است. روش‌های سنتی فیلم‌سازی اغلب به زمان و هزینه زیادی نیاز داشته و دارند، زیرا شامل چندین برداشت و ویرایش دستی می‌شوند. از سوی دیگر، هوش مصنوعی می‌تواند فرآیندهای پس از تولید را ساده و به صرفه‌جویی در زمان کمک کند و در عین حال تولیدکنندگان را قادر می‌سازد تا هزینه‌ها را پایین نگه دارند.

ابزارهای هوش مصنوعی مانند فناوری تشخیص چهره، امکان روتوش دقیق‌تر عکس‌ها و تصحیح خودکار رنگ را فراهم می‌کند و نیاز به کارهای دستی خسته کننده را از بین می‌برد. هالیوود همچنین از هوش مصنوعی برای ایجاد وسایل پس‌زمینه و طراحی دکور استفاده می‌کند و زمان و بودجه تولید را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهد.

علاوه بر ایجاد تصاویر واقعی با سرعت و دقت، فناوری‌های هوش مصنوعی اکنون برای کارهایی مانند نوشتن داستان‌ها و فیلمنامه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. علاوه بر این، هوش مصنوعی می‌تواند به انسان در خودکارسازی جنبه‌هایخسته کننده مانند بودجه‌بندی، زمان‌بندی و بایگانی کمک کند و به فیلمسازان کنترل بیشتری بر فرآیند تولید بدهد و به طور کلی فرایند تولید فیلم‌های سینمایی را مقرون‌به‌صرفه‌تر می‌کند.

تاثیرات منفی هوش مصنوعی بر صنعت فیلم‌سازی

ابزارهای هوش مصنوعی این پتانسیل را دارند که روند ساخت فیلم را به طور قابل توجهی بهبود بخشند، اما در مورد برانگیختن احساسات از طریق داستان‌گویی می‌توانند با اشکالات و نواقصی همراه باشند. در حالی که هوش مصنوعی مزایای زیادی از نظر جلوه‌های بصری ارائه می‌کند، اما فاقد لمس انسانی مورد نیاز برای تولید خلاقانه‌تر فیلمنامه‌ها یا توسعه کامل شخصیت‌هاست. فن‌آوری‌های هوش مصنوعی لزوماً نمی‌دانند مردم چگونه فکر یا احساس می‌کنند و چگونه با یکدیگر تعامل دارند. در نتیجه، هوش مصنوعی ممکن است برای خلق شخصیت‌های قانع‌کننده و داستان‌های قانع‌کننده‌ای که از نظر احساسی با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کند، به اندازه کافی تاثیرگذار نباشد.

ازبین‌رفتن مشاغل مرتبط با سینما

معرفی هوش مصنوعی به فیلمسازی به طور بالقوه می تواند موقعیتی را ایجاد کند که در آن مشاغل از بین می‌روند زیرا کارهای دستی کمتری به نیروی انسانی نیاز پیدا می‌کنند. این می‌تواند تأثیر مضری بر افرادی داشته باشد که قبلاً در بخش‌های مرتبط با ساخت فیلم به کار گرفته می‌شدند مانند تکنسین‌های پس از تولید، تدوین‌گران، هنرمندان VFX (جلوه های بصری)، بازیگران و سایر خلاقان.

هوش مصنوعی می‌تواند بسیاری از فرآیندهای قبل و بعد از تولید را خودکار کند و نیاز انسان به انجام همان وظایف را کاهش داده یا از بین ببرد. علاوه بر این، هوش مصنوعی می‌تواند تصاویر واقعی را با سرعت و دقت تولید کند که در غیر این صورت ماه‌ها یا حتی سال‌ها طول می‌کشد تا انسان به آن‌ها دست یابد.

کارگردانانی از جنس هوش مصنوعی

از آنجایی که هوش مصنوعی همچنان صنعت سرگرمی را تغییر می‌دهد، بسیاری از تماشاگران سینما این سوال را دارند که هوش مصنوعی در چه مرحله‌ای یک فیلم داستانی کامل می‌سازد. به گفته جو روسو (Joe Russo)، کارگردان مشترک فیلم‌های مارول مانند «انتقام‌جویان: پایان بازی» و «انتقام‌جویان: جنگ بی‌نهایت»، این زمان ممکن است تا دو سال دیگر فرا برسد!

رسانه سینمای خانگی- تولید فیلم و انیمیشن مشترک بین ایران و ژاپن

کاردار سفارت ژاپن با حضور در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی با محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز دیدار و درباره همکاری‌های مشترک آتی بین سینمای ایران و ژاپن صحبت کرد.

به گزارش سینمای خانگی گزارش به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، کنجو موراکامی کاردار سفارت ژاپن در تهران امروز دوشنبه دوم مردادماه در دیدار با محمد حمیدی مقدم با اشاره به ویژگی‌های مشترک فرهنگی بین ایران و ژاپن به علاقه سینماگران ژاپنی به سینمای ایران تاکید کرد و گفت: بسیاری از سینماگران ایرانی فیلم‌های کارگردانان ایرانی را دوست دارند و با تماشای آن‌ها به سینما علاقه‌مند شده‌اند، اشتراک فرهنگی بین ما و شما بسیار است و امیدوارم همچون گذشته در حوزه تولید فیلم، انیمیشن و سریال همکاری مشترک داشته باشیم. سال گذشته یوسوکه اوکودا، کارگردان فیلم «گل‌های دیگری» به جشنواره فجر آمد، او از کارگردان‌هایی است که با تماشای فیلم‌های ایرانی به سینما علاقه‌مند شده است.

موراکامی ادامه داد: مردم ایران با سریال «اوشین» و کارتن «فوتبالیست‌ها» خاطره دارند، امیدوارم نمایش سریال‌ها و کارتن‌های ژاپنی در ایران مانند دهه ۶۰ و ۷۰ ادامه یابد. ژاپن کشوری صنعتی و پیشرفته است، اما شبیه کشورهای اروپایی و آمریکا نیست. ژاپن کشوری تاریخی و وفادار به سنت‌ها و آداب و رسوم، خانواده و ارزش‌های فرهنگی است و احترام به حقوق دیگران و کار و کوشش فراوان از مولفه‌های فرهنگی ماست، فصل مشترک ما وفاداری به سنت‌، ارزش‌های فرهنگی و خانواده است.

محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز در آغاز این نشست با تشکر از کنجو موراکامی به‌رابطه عمیق و فرهنگی ایران و ژاپن اشاره کرد و گفت: خوشبختانه بارها فرصت سفر به ژاپن و شرکت در جشنواره‌های مختلف سینمایی آن را داشته‌ام، پارسال در جشنواره فصل انیمیشن هیروشیما حضور یافتم، ۱۰ انیمیشن کوتاه از تولیدات مرکز در این جشنواره نمایش داده شد و مورد توجه قرار گرفت. آنچه در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی به عنوان زیر مجموعه‌ای از سازمان سینماییِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حمایت از فیلمسازان جوان در حوزه سینمای مستند و انیمیشن اتفاق افتاده، مورد توجه دوستان در جشنواره هیروشیما قرار گرفت و به همین دلیل یک جایزه ویژه هم به مرکز داده شد.

او گفت: در دولت سیزدهم، با توجه به رویکرد نگاه به شرق و تبادل فرهنگی با کشورهای همسو، ژاپن یکی از کشورهایی است که می‌تواند نقطه توجه و تمرکز باشد، سازمان سینمایی به دنبال ارتباط با سینمای ژاپن است. تمایل ما این است که این همکاری در شکل رسمی و به صورت عقد قرارداد و تفاهم‌نامه انجام شده و مرکز گسترش، رابط این رخداد باشد. ما در سینمای داستانی، مستند و انیمیشن به دنبال حضور در بازار، تولید مشترک، عرضه و نمایش فیلم در جشنواره‌ها و شبکه‌ها ژاپن هستیم و امیدواریم این تعامل دو طرفه به‌زودی به مرحله اجرا برسد.

مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی گفت: سینمای ژاپن در بخش انیمیشن بسیار قوی است و در این زمینه با برگزاری کارگاه‌های آموزشی و انتقال تجربه می‌توانیم از دانش، تخصص و تجربه شما برای تقویت انیمیشن سازی در ایران که ظرفیت و استعداد فراوانی دارد، استفاده کنیم.

حمیدی مقدم در بخش دیگری از سخنانش گفت: سینمای ایران و ژاپن در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط نزدیکی داشته‌اند، فیلمسازان ایرانی از جمله زنده‌یاد عباس کیارستمی محبوب ژاپنی‌ها بود و فرصت فیلمسازی در آن کشور را به دست آورد. فیلم «فرش باد» (کمال تبریزی) یکی از آثاری است که به صورت مشترک بین ایران و ژاپن ساخته شده، قرابت فرهنگی هر دو کشور را به تصویر کشیده و در قالب قصه‌ای شیرین به همراهی و همزیستی مردم ایران و ژاپن پرداخته است. «معجزه بناسان» ساخته حبیب احمدزاده به تازگی در سینماهای «هنر و تجربه» نمایش داده شد.

وی ادامه داد: سال گذشته در حاشیه سفر به هیروشیما از موزه این شهر دیدار کردم، خاطره جنگ و قربانیان آن برای شما، مانند ما مهم و دغدغه مردم است. این موضوع و درد مشترک می‌تواند زمینه تولید آثاری مشترک را فراهم کند. انیمیشن «بادها کجا می‌میرند» که در جشنواره هیروشیما نمایش داده شد به موضوع بمباران شیمیایی سردشت اشاره شد و به واسطه فضا و قصه‌اش با اقبال تماشاگران ژاپنی جشنواره همراه بود.

موراکامی در این بخش گفت: من هم به سردشت سفر کردم و در مراسم یادبود قربانیان بمباران شیمیایی شرکت کردم، همان طور که اشاره کردید این بخش از تجربه تاریخی هر دو ملت، می‌تواند زمینه همکاری‌های مشترک باشد.

مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی گفت: برگزاری هفته‌های فیلم بین دو کشور، تولید فیلم و انیمیشن با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم، فرهنگ تلاش و کار جدی که در ژاپنی‌ها دیده شده و مورد ستایش است، می‌تواند چشم‌انداز تازه‌ای از همکاری و تعامل بین وزارت ارشاد و سینمای ژاپن باشد.

محمد حمیدی مقدم ادامه داد: مرکز گسترش، یکی از زیرمجموعه‌های وزارت ارشاد است که در تولید مستند و انیمیشن کوتاه، فعالیت کرده و آثار تولید شده ما در جشنواره‌های داخلی و خارجی با اقبال مواجه شده است، همکاری در سطوح بالا و دیدار مقام‌های وزارت ارشاد و سینمای ژاپن می‌تواند زمینه تولید، عرضه و نمایش آثار سینمای داستانی و مستند ایران در سینماها و تلویزیون ژاپن را تسریع کند.

وی افزود: بخش خصوصی هم در ایران توانایی و ظرفیت‌های بسیاری دارد که می‌تواند زمینه ساز حضور و دیده شدن آثار ایرانی در جشنواره‌ها، بازارها و شبکه‌های تلویزیونی را فراهم کند. امیدوارم در این همکاری‌های مشترک، فعالان صنعت تصویر و فیلم ژاپن، با سینماگران و تهیه‌کنندگان ایرانی تعامل داشته باشند.

کنجو موراکامی با اشاره به اینکه به زودی هیاتی از دیپلمات‌های ژاپنی به ایران سفر خواهند کرد گفت: این کارگروه با هدف تمرکز روی ورزش و فرهنگ تشکیل شده و به ایران سفر می‌کند. امیدوارم این دیدارها، زمینه تولید مشترک و همکاری‌های بیشتر در زمینه سینما، تلویزیون و انیمیشن را فراهم کند. مرکز گسترش می‌تواند در این دیدارها به نمایندگی از سازمان سینمایی حضور داشته و برنامه‌های پیشنهادی در زمینه تولید، عرضه و نمایش فیلم، مستند و انیمیشن را ارائه دهد. برگزاری جشنواره هم می‌تواند یکی از نقاط مشترک همکاری ما باشد.

موراکامی افزود: سینما در ژاپن، دولتی نیست اما در بخش خصوصی، می‌توان به مسیرهایی رسید که همکاری و تعامل با سینمای ایران (در بخش دولتی و خصوصی) میسر شود و بالاترین سطح ارتباط با سینماگران ایرانی و ژاپنی اتفاق بیافتد.

در این دیدار کنجو موراکامی را سایتو می‌می رایزن فرهنگی و آناهیتا جلیلی مترجم سفارت ژاپن در تهران همراهی کردند. محمد طیب مدیر بازرگانی مرکز و سرپرست گروه «هنر و تجربه»، شیرین نادری مدیر بین‌الملل و محدثه واعظی‌پور مدیر روابط عمومی مرکز هم در این جلسه حضور داشتند.

رسانه سینمای خانگی- نولان، جیمز باند را می‌سازد؟

«کریستوفر نولان» معتقد است: تنها فیلمی که می‌تواند او را بار دیگر برای ورود به ساخت سری فیلم‌های چند قسمتی وسوسه کند، «جیمز باند» است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایندی‌وایر، «کریستوفر نولان» یکی از معدود فیلمسازان هالیوودی است که می تواند فیلم‌های استودیویی اورجینال را با بودجه تقریبا نامحدود و آزادی خلاقانه بسازد.«نولان» از زمانی که سه‌گانه پیشگامانه خود از فیلم‌های بتمن را با «شوالیه تاریکی برمی خیزد» در سال ۲۰۱۲ به پایان رساند، از این آزادی برای ساخت فیلم های مهمی مانند «میان ستاره ای» و «تنت» و حماسه‌های تاریخی از جمله «دانکرک» و فیلم جدید «اوپنهایمر» استفاده کرده است، اما او همیشه بر این واقعیت اذعان کرده که سری فیلم‌های «جیمز باند» می‌تواند او را به سمت فیلمسازی فرانچایز (سری فیلم) بازگرداند.نولان یک دهه پیش هنگام تبلیغ فیلم‌های «بتمن »، معمولا سری فیلم‌های جاسوسی «جیمز باند » را مورد تحسین قرار می‌داد و حتی به این موضوع اشاره کرد که با «باربارا بروکلی» تهیه‌کننده این سری فیلم درباره ساخت یک فیلم «جیمز باند» ملاقات کرده است اما «دنیل کریگ» هنوز در نقش مامور ۰۰۷ حضور داشت و او تنها در صورتی به کارگردانی یک فیلم علاقه مند است که بتواند نقش اصلی خود را انتخاب کند.حالا که «دنیل کریگ» دیگر در این نقش ظاهر نمی‌شود و جستجو برای جایگزین او در حال انجام است، آیا «نولان» می‌تواند در مورد پیوستن به سری فیلم‌های «جیمز باند» در مقام کارگردان تجدید نظر کند؟ او با حضور در یک برنامه پادکست، این احتمال را رد نکرد و گفت: «من عاشق این فیلم‌ها هستم. تأثیر آنها بر فیلم شناسی من به طرز شرم آوری آشکار است، بنابراین هیچ تلاشی برای فرار از آن وجود ندارد و ساخت این فیلم‌ها یک امتیاز شگفت انگیز خواهد بود».«نولان» همچنین اذعان کرد که کارگردانی یک فیلم «جیمز باند» حتمالاً به معنای از دست دادن بخشی از آزادی خلاقانه ای است که او به آن عادت کرده است. او تاکید کرد که تنها در صورتی پروژه ای با این ماهیت را برعهده خواهد گرفت که احساس کند چشم اندازش با انتظارات مدیران مجموعه فیلم مطابقت دارد.او اضافه کرد: «وقتی شما چنین شخصیتی را قبول می‌کنید، مجموعه‌ای از محدودیت‌ها را متحمل می‌شوید و باید نگرش درستی نسبت به آن داشته باشید. این باید لحظه مناسبی در زندگی خلاقانه شما باشد که در آن بتوانید آنچه را که می خواهید بیان کنید و با محدودیت‌های مناسب وارد کاری شود. شما هرگز نمی‌خواهید چنین چیزی را به عهده بگیرید و آن را اشتباه انجام دهید.»«اوپنهایمر» جدیدترین ساخته «کریستوفر نولان» است که به تازگی در سینماهای جهان اکران شده و با بازخوردهای بسیار خوبی از سوی منتقدان و مخاطبان رو به رو شده است. این فیلم نگاهی جامع به زندگی «جی. رابرت اوپنهایمر»، فیزیکدان نظری آمریکایی و از پیشگامان ساخت بمب اتمی دارد و در آن «کیلین مورفی» در نقش «رابرت اوپنهایمر» بازی کرده است. این پروژه با بوجه‌ای بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار ساخته شده و کمپانی یونیورسال نیز پس از قطع همکاری «نولان» با برادران وارنر، پخش این فیلم را برعهده دارد.فیلم‌نامه این فیلم بر اساس کتاب «پرومته آمریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» نوشته شده و علاوه بر «کیلین مورفی» در نقش اصلی، «مت دیمون»، «امیلی بلانت»، «رابرت داونی جونیور» «کنت برانا» و «کیسی افلک» بازیگران اصلی این فیلم هستند.

رسانه سینمای خانگی- «گس» به یونان خواهد رفت

فیلم کوتاه «گس» ساخته پیام کُرک‌زن به جشنواره چانیای یونان راه یافت.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی فیلم، «گس» در پنجمین حضور خارجی خود در یازدهمین جشنواره چانیای یونان (chania film festival) نمایش داده می‌شود.

فیلم کوتاه «گس» (acrid) ساخته پیام کُرک‌زن است و فیلمنامه آن را امین پناهی نوشته است.

رامین راستاد، رادنوش مقدم، شهاب غزالی، امین زارع، هیراد اکبری، شادی زراعتی، حمیدرضا سیچانی، محسن مسائلی و مختار سائقی بازیگرانی هستند که در این اثر ایفای نقش کرده‌اند.

یازدهمین جشنواره چانیا، ۱۸ تا ۲۸ اکتبر در چانیای یونان برگزار می‌شود.

این جشنواره با هدف معرفی بهترین فیلم‌های یونانی و جهانی جهت توسعه آموزش و آشنایی با شیوه‌های جدید فیلمسازی برگزار می‌شود.

«گس» پیش از این به بیست و یکمین جشنواره Ischia global، چهارمین جشنواره Bingol kisa، نهمین جشنواره Gbeck کانادا و پنجمین جشنواره MIYWMFfilm راه یافته بود.

دیگر عوامل فیلم کوتاه «گس» عبارتند از: تهیه‌کننده: پیام کرک‌زن، سرمایه‌گذار: ایمان حامدی‌نیا، مدیر فیلمبرداری: دانیال معتمدزاده، تدوینگر: مرجان طبسی، مدیرصدابرداری: حسین حجازی، طراحی و ترکیب صدا: محمد مهدی جواهری‌زاده، موسیقی: امین پناهی، طراح صحنه و لباس: مسعودجزایری، طراح گریم: محراب شاپورزاده، دستیار اول کارگردان: هادی مسعودی، مدیر تولید: مجید نعمت‌الهی، منشی‌صحنه: جیران جناب، اصلاح رنگ و نور: سامان مجد وفایی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: مریم فرخیان، ترجمه: بونا الخاص، زیرنویس: رضا تاری‌وردی، ساخت تیزر: امین طرقی، پخش بین‌الملل: سولماز اعتماد.

رسانه سینمای خانگی- اسکار، بهترین تطهیرکننده ارزش‌های استعمار

قداست یافتن «ارزش‌های آمریکایی» و تبدیل «سبک زندگی آمریکایی» به یک «هژمونی» را می‌توان محصول حضور منسجم «افسران جنگ نرم آمریکا» قلمداد نمود.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، پُرواضح است که قداست یافتن «ارزش‌های آمریکایی» (American Values) طی یک قرن گذشته و تبدیل «سبک زندگی آمریکایی» (American Lifestyle) به یک «هژمونی» (Hegemony) بالاخص در ۵۰ سال اخیر را می‌توان بیش از هر چیز محصول حضور منسجم و مسئولیت‌پذیر ده‌ها «افسر جنگ نرم آمریکا» در عرصه‌های مختلف فرهنگی و رسانه‌ای قلمداد نمود. افسرانی همچون «جان فورد» (John Ford) که تمام عمر خود را در رسته و یگان «صنعت سینمای آمریکا» خدمت نمودند. «شوالیه‌هایی» خستگی ناپذیری که زندگانی خود را معطوف بالابردن سطح کمی و کیفی «قدرت نرم ایالات متحده آمریکا» (Soft Power of the United States) ساختند و تلاش کردند تا «مدینه فاضله» و یا همان «آرمان‌شهر لیبرالیسم» را عینیت ببخشند و «الگوهای فرهنگی آمریکایی» (American Cultural Patterns) را به باور مبدل و در عمق وجود مخاطبان خود حقنه نمایند.



پساگر چه «ارزش‌های فرهنگ آمریکایی» (American Culture Values) در ظاهر به عنوان محصول کنش و واکنش میان عناصر فرهنگی اروپایی با محیط جغرافیایی آمریکا از یکسو و تقابل میان فرهنگ‌های مختلف اروپایی و غیر اروپایی به ویژه فرهنگ مهاجران آفریقایی از دیگر سو و در سرزمینی جدیدی به اسم «آمریکا» معنی و تفسیر می‌شود؛ اما واقعیت آن است که «قدرت نرم ایالات متحده آمریکا» به هیچ عنوان محصول این درهم آمیختگی و یا طنزی با عنوان جمع میان فرهنگ‌های متضاد نیست و بیش از هر چیز متاثر از حضور قدرتمند و البته غیرملموس یک «مهندسی فرهنگی» کُل‌نِگری است که شرایط و زمینه‌های لازم برای نقش‌پذیری هر یک از «افسران جنگ نرم آمریکا» را تعیین می‌نماید و بر بستر یک «مدیریت» (Management) هوشمند به پیگیری آن می‌پردازد. اتفاقی که عصاره و چکیده آن در «صنعت سینمای آمریکا» به خوبی قابل مرور می‌باشد.

اگر چه تولید کلید واژه «قدرت نرم» (Soft Power) و گسترش رسمی آن در ادبیات سیاسی را می‌بایست در نیمه دوم از سده ۱۹۰۰ میلادی مرور نمود؛ اما واقعیت آن است که «قدرت نرم» موضوعی خلق شده در این مقطع زمانی نبوده و به عنوان مفهومی همزاد بشر قابل مطالعه می‌باشد. مفهومی که تنها با تحول در سبک و سیاق «استعمار» (Colonialism) و آغاز دوران «استعمار نو» (Neocolonialism) قواره‌مند شد و موجب شد تا سلطه‌گران به تجربه بیاموزند که چگونه تغییرات مورد نظرشان در فرهنگ بومی جوامع را به صورتی غیر خشن و کاملا نرم اعمال نمایند و با حداقل استفاده از خشونت و توسل به زور اقدام به حذف مولفه‌های کلیدی در فرهنگ جوامع مختلف نموده و به جابجایی ارزش‌ها و تعریف و ترویج هنجارهای اجتماعی مبتنی بر اهداف استعماری خود مبادرت ورزند.

با این تعریف است کهامثال «جان فورد» به «الگوهایی» (Pattern) ماندگار در فرهنگ و هنر جهان مبدل گردیدند. الگوهایی که توسط «مدیریت فرهنگی ایالات متحده آمریکا» تولید شده‌اند و به عنوان «قالب» و «سرمشق» (Format) در معرض بهره‌گیری فعالان عرصه سینما در سراسر جهان قرار گرفتند. الگوهایی کاملا قابل فهم و دسترسی عمومی که پس از سال‌ها «سربازی» و فعالیت مستمر و منطبق بر اهداف تعیین شده، به کسوت «افسری» درآمده و توسط ساختاری با عنوان «اسکار» (Oscars) به سینماگران سراسر دنیا معرفی ‌شدند و در قامت «افسران جنگ نرم» مشخصات «نظام لیبرالیسم» را در معرض نمایش قرار ‌دادند.



بر این اساس موجودیت مهم و اعتباربخشی همچون «اسکار» را نمی‌توان صرفا یک تلاش سینمایی و برآمده از ذوق و یا میل به دورهم باشی تعدادی سینماگر تلقی نمود و از این جهت اصل تاسیس مجموعه‌ای همچون «آکادمی علوم و هنرهای سینما» (Academy of Motion Picture Arts and Sciences (AMPAS)) را می‌بایستدر راستای همان «مهندسی فرهنگی» کُل‌نِگری تعریف نمود که فعالیت خود را معطوف بالا بردن سطح کمی و کیفی «قدرت نرم ایالات متحده آمریکا» ساخته است. نهادی که در سال ۱۹۲۷ میلادی و با ظاهری کاملا غیردولتی تاسیس شد و بلافاصله فعالیت رسمی و گسترده خود را تحت حمایت و اشراف مستقیم «جامعه یهودیان آمریکا» و مشخصا با ریاست فردی یهودی‌الاصل به نام «لوئیس بی.مایر» (Louis B. Mayer) پیگیری نمود. شخصیتی که در جایگاه بنیانگذار یکی از عظیم‌ترین کمپانی‌های یهودی فیلمسازی در آن زمان، یعنی کمپانی «مترو گلدوین مایر» (Metro-Goldwyn-Mayer Studios, Inc. (MGM))، به سرعت توانست مقبولیت و مشروعیت لازم را برای این مجموعه ایجاد نماید.


«اسکار» (Oscars) یک پدیده ویژه در «تاریخ سینمای جهان» محسوب می‌شود. محفلی که در سال‌های پایانی دهه ۱۹۲۰ میلادی تاسیس گردید و اگر چه به نوعی محصول هژمونی و شرایط حاکم بر نظام بین‌الملل در دوران پس از «جنگ جهانی اول» (First World War) قلمداد می‌شد؛ اما به خوبی توانست مبدع گردهمایی‌های‌ «اهالی سینما» شود و به عنوان الگویی توسط «فاشیست‌های ایتالیایی» (Italian Fascists) مورد بهره‌برداری قرار گیرد و به نوعی الهام‌بخش تاسیس «جشنواره فیلم ونیز» (Venice International Film Festival) در سال ۱۹۳۲ میلادی شود. تندیس «شوالیه اسکار» معتبرترین جایزه «صنعت سینما» در آن زمان بود که «شمشیر مبارزان جنگ‌های صلیبی» (The Sword of the Crusader) را در دست داشت. شوالیه‌ای اصالتا برنزی که از روکشی مُطلا برخوردار است و به خوبی «شوالیه جنگ نرم» را تداعی می‌کند و به درستی یادآور نمادین همان شخصیتی است که امروزه می‌توان با عنوان «افسر جنگ نرم» از آن نام برد. مجسمه‌ای حدودا ۴ کیلوگرمی و ساخته شده در سبک «هنر تزیینی» یا «آر دکو» (Art Deco) که بر روی پایه فلزی سیاه رنگی به شکل یک حلقه فیلم پنج شبکه‌ای ایستاده بود و پنج بخش اصلی در فرایند تولید یک اثر سینمایی را نشان می‌دهد؛ پنج بخشی که در قالب «نویسندگی» ، «کارگردان» ، «تهیه‌کنندگی» ، «بازیگری» و «عوامل فنی» هر کدام نشانگر بخش‌های اصلی «اسکار» می‌باشند.

البته لازم است تا به این مهم توجه شود که اساس تاسیس «آکادمی علوم و هنرهای سینما» و حرکت «صنعت سینما آمریکا» بر مدار ترسیم شده توسط «مدیریت فرهنگی ایالات متحده آمریکا» را بیش از هر چیز می‌بایست محصول دوران گذار نظام بین‌الملل از «جنگ جهانی اول» (First World War) به «جنگ جهانی دوم» (Second World War) تلقی نمود. دورانی که دیگر وزن و میزان اثرگذاری جدی رسانه‌های نوین و بویژه «سینما» بر وقایع جاری جوامع معلوم شد و نخستین نمود کلان و دگرگون‌ساز فرهنگی آن در بطن جامعه تازه تاسیسی به نام «ایالات متحده آمریکا» به معرض تماشا گذاشته شد. مقطعی که در پس یک جنگ فراگیر و جهانی به وجود آمد. جنگی که معادلات «قدرت» در نظام بین‌الملل را تغییر داد و فروپاشی و اضمحلال یکی از مهمترین ابرقدرت‌های برتر جهان آن روزگار، یعنی «امپراطوری عثمانی» (Ottoman Empire) و سه امپراطوری برجسته و شکوهمند دیگر را نام «امپراطوری اتریش-مجارستان» (Austro-Hungarian Empire) در محیط جغرافیایی اروپای شرقی، «امپراطوری روسیه تزاری» (Russian Empire) و «امپراطوری آلمان» (German Empire) در محیط جغرافیایی اروپای غربی را در پی داشت. جنگی که از یک سو به عنوان کاتالیزوری موثر برای ظهور و بروز قدرتی ویژه با عنوان «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» (Union of Soviet Socialist Republics) در عرصه‌ی معادلات بین‌المللی عمل نمود و از سوی دیگر زمینه‌های لازم برای گذاشته شدن سنگ‌بنای پدیده کثیف و پلیدی به نام «دولت یهود» (Jewish state) را در سرزمین «فلسطین» فراهم نمود.



«جنگ جهانی اول» (First World War) از ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ تا ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ میلادی یعنی از ۵ مرداد ۱۲۹۳ تا ۱۹ آبان ۱۲۹۷ هجری‌شمسی در جریان بود و به مدت چهار سال سراسر جهان را با معضلات ویژه احتماعی و اقتصادی ناشی از جنگ ساخته بود. در این میان «ایالات متحده آمریکا» شاید تنها کشوری بود که از همان ابتدا عافیت‌نشینیرا در پیش گرفت و با اعلام سیاست بی‌طرفی توانست از ویرانی‌های گسترده و آتش پرحجم سال‌های ابتدایی جنگ در امان بماند و پس از گذشت دوسال و با اضمحلال نسبی طیف‌های متخاصم و شفاف شدن عرصه جنگ به یکباره در این نبرد ورود نموده و با بهانه‌ای مبتذل در ۶ آوریل ۱۹۱۷ میلادی که برابر با ۱۷ فروردین‌ماه سال ۱۲۹۶ هجری‌شمسی می‌شود، رسما درگیر جنگی با حداقل خسارت ممکن سرزمینی شود. جنگی که به دلیل دامنه و ابعاد جغرافیایی خود تقریبا هیچ بار منفی اقتصادی خاصی را متوجه این جامعه نساخت و تنها موجب شد تا «ایالات متحده آمریکا» به صورت یک کشور فاتح و یک قدرت جدید در عرصه روابط بین‌الملل ظهور نماید.



در این مقطع تاریخی حساس و استثنایی بود که «صنعت سینمای آمریکا» توانست به یک بلوغ ویژه برسد و یک فاصله بسیار بزرگی را میان خود و سایر کشورها در عرصه «سینما» ایجاد کند. فاصله‌ای که موجب شد تا این کشور در حالی مرحله «جنگ جهانی اول» را سپری کند که هم از بازار داخلی عظیم و نظام استودیویی نیرومند و دفاتر جهانی پخش فیلم و … بهره‌مند باشد و هم درگیر معضلات اقتصادی دوران پس از جنگ نشود و با در امان ماندن از ویرانی‌های پس از این جنگ جهانی و عدم تحمل هیچ آسیبی به سرزمین خود بتواند فعالیت‌های عادی خود را پیگیری نماید و حتی از لحاظ اقتصادی بیشترین بهره را از جنگ برده و خیلی زود بازارهای جهانی را مسخر «کمپانی‌های آمریکایی» سازند. کمپانی‌هایی که توانستند بازار فروش خود را در اقصی نقاط جهان و در زمان رکود فیلمسازی در کشورهای درگیر جنگ، تثبیت نمایند و پاداش خدمت به سیاست‌های ملی ایالات متحده در دوران جنگ را با منفعت فراوان اقتصادی زمان پس از جنگ دریافت نمایند.

رسانه سینمای خانگی- هر چه خوبان همه دارند، او یکجا دارد

برگمان کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر از برجسته ترین فیلمسازان تاریخ سینما است. او فردی به شدت تاثیرگذار در سینما بود که تا آخرین فیلمش به نام «ساراباند» که در سال ۲۰۰۳ ساخته شد هنوز فیلمساز جدی و قابل بحثی بود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، تاثیر اینگمار برگمان در تاریخ سینما به شدت عیان است، به شکلی که فیلمسازان به اصطلاح هنری دنیا متاثر از او بوده اند، از نامه ستایش آمیز استنلی کوبریک که از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینماست به او می توان اهمیت و ارج و قرب او را در سینمای موسوم به اندیشه مشاهده کرد.

تاثیر او در سینما در حدی بود که کشور سوئد به او افتخار می کرد و در سال ۲۰۱۵ چهره ی او بر روی اسکانس های این کشور قرار گرفت با این وجود او در زمان حیاتش به دلیل فرار مالیاتی بازداشت شد و بعد این اتفاق دچار افسردگی و در نهایت ترک کشور خود کرد. از سوی دیگر می توان فیلمساز های مهم دنیا همچون کریشتوف کیشلوفسکی، لارنس فونتریه، یورگوس لانتیموس، رابرت التمن و چارلی کافمن را تاثیر گذار از او دید.

برگمان از اولین کسانی بود که مفاهیم پیچیده ی مدرنیسم همچون تنهایی، فردیت، بیماری و سرگشتگی را در سینما منعکس کرد و درباره ی مفاهیمی که درونی و فردی بود به شکلی دراماتیزه انها را خلق کرد. مفاهیم غیر فیزیکی مانند مرگ را در فیلم مهر هفتم مشاهده می کنیم که این امر غیر فیزیکی را او به شکل فیزیکی در می آورد، شطرنج بازی می کند و مفاهیم فلسفی و دینی خود را به زیباترین شکل به آن می پردازد.

وقتی صحبت از مدرنیسم می شود نام انتونیونی هم به ذهن می آید ولی برگمان یکی از مخالفان سرسخت او بود و چندین بار او را انسانی سطحی و فیلم هایش را مورد نقد قرار داده بود و نکته قابل توجه این ماجرا مرگ هر دو آنها بود که در یک روز رخ داد. همینطور برگمان از کسانی است که همشهری کین ساخته اورسن ولز را یک فیلم اورریتد و اهمیت این فیلم را بی دلیل می دانست.

برگمان فیلمساز پرکاری بود و کنار این پرکاری در سینما، تئاترهای زیادی هم به اجرا برد به شکلی که او آنقدر خوب سینما را می شناخت که هیچوقت مدیوم تئاتر سایه بر روی فیلمهایش نمی انداخت. او از گذشته ی خود و کودکی اش به شدت الهام می گرفت به طوری که ما در فیلم های او خاطرات کودکی، نقش پدرش در زندگی و مسیحیت را به تکرر مشاهده می کنیم. پدر او کشیش بود و معمولا او را در کودکی کتک می زد این فیگور از پدر و تصویری که او از یک مرد مسیحی در ذهنش داشت فضای رمزآمیز او را درسینمایش منعکس کرد .

توت فرنگی های وحشی یکی از فیلم های مهم اوست و شاید بتوان گفت از عامه پسند ترین فیلم هایش است چرا که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و نمونه بسیار خوبیست برای مشاهده و مطالعه موتیف هایی که در بالا به آن اشاره کردیم و همچنین یکی از اولین و بهترین نمونه های سفر سیال ذهن است که یک عنصر مدرنیسم در ادبیات تلقی می شود.

او هم مورد تقدیر جامعه هنری و روشنفکرانه بود و هم سینمای امریکا او را ستایش می کرد. کمتر فیلمسازی در تاریخ سینما مانند او مورد توجه دو قطب مخالف جریان سینما بود یعنی از اکادمی اسکار که برگمان نه بار نامزد آن شد و سه بار برنده ی آن، تا فستیوال هایی همچون کن و برلین که فیلم های او را با اغوش باز مورد حمایت قرار می دادند.

از دیگر فیلم های مهم او می توان به پرسونا اشاره کرد. این فیلم که به نسبت زمانه خود می توان فیلم تجربی تلقیش کرد یک فیلم درام روانشناختی است که بی اغراق تاثیری شگفت انگیز در سینمای اروپا گذاشت. فیلم پرسونا فیلمنامه اش در زمانی که برگمان بیماری ذات الریه گرفته بود نوشته شد. در این فیلم ما تقابل دو زن را می بینیم که دیوید لینچ فیلم جاده مالهالند را متاثر از این فیلم ساخته است.

جدا از نکات روانشناختی فیلم که هنوز هم تازه و جذاب است از منظر فرمی یک فاصله گذاری در فیلم وجود دارد که در زمان خود به شدت جذاب بود در جایی از فیلم تصویر سیاه می شود و نوشته می شود «نگاتیو سوخت» در اینجا ما متوجه می شویم که او با اینکه عقبه ی تئاتری دارد چقدر مدیوم سینما را می شناسد و روش فاصله گذاری او اصلا تئاتری نیست.

کاری که مکتب مونتاژ شوروی و بچه های کایدو سینما سعی در تعریف هنر سینما به عنوان یک هنر مستقل از ادبیات و تاتر داشتند برگمان با یک حرکت فرمی کاملا روش فاصله گذاری را مختص هنر سینما انجام داد. ر اجع به او می توان ساعت ها و روزها نوشت زیرا که او یک فیلم مهم یا یک شاخصه مهم صرفا ندارد از فیلم های مهم او می توان به مهر هفتم، فریاد ها و نجواها، پرسونا، چهره به چهره، فانی و الکساندر، ساراباند و سریال صحنه های یک ازدواج اشاره کرد.

خروج از نسخه موبایل