رسانه سینمای خانگی- کارگاه داریوش فرهنگ در باغ فردوس

کارگاه «کارگردانی و بازیگری در سینما» با تدریس داریوش فرهنگ در موزه سینما برگزار می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی موزه سینما، برخی از هنرمندان در عرصه‌های مختلف سینما به صورت همزمان فعالیت می‌کنند. داریوش فرهنگ از جمله سینماگران شناخته شده‌ای است که بیش از چهار دهه در سینما و تلویزیون به عنوان کارگردان و بازیگر حضور داشته و در این مدت آثار به یاد ماندنی را کارگردانی کرده است و یا به عنوان بازیگر در آنها نقش آفرینی کرده است.

موزه سینمای ایران با توجه به تجربه و تخصص داریوش فرهنگ در حوزه کارگردانی و بازیگری کارگاه «کارگردانی و بازیگری در سینما» را با حضور این هنرمند برگزار می‌کند.

این کارگاه روز چهارشنبه-پانزدهم آذرماه- ساعت ۱۵ ویژه اعضای باشگاه مخاطبان در سالن فردوس موزه سینما برگزار می‌شود و علاقه‌مندان برای شرکت در این کارگاه می‌توانند با مراجعه به نشانی clubmuseum.ir/workshops/۳۴ ثبت‌نام کنند.

داریوش فرهنگ در این کارگاه به مباحثی همچون کارگردانی در سینما شامل ایده و اجرا، حضور به عنوان بازیگر در آثار کارگردانان دیگر، حضور همزمان به عنوان بازیگر و کارگردان در یک اثر، هدایت بازیگران و ارتباط با عوامل فیلم سبنمایی و… خواهد پرداخت.

در کارنامه هنری داریوش فرهنگ کارگردانی آثاری همچون طلسم، تکیه بر باد، یک گزارش واقعی، دو فیلم با یک بلیت و… همچنین کارگردانی مجموعه‌های تلویزیونی سلطان و شبان، طلسم شدگان، تولدی دیگر، راه شب و … دیده می‌شود.

فرهنگ در آثاری همچون محمد رسول الله( ص)، شاید وقتی دیگر، سفر، دو فیلم با یک بلیت و مجموعه‌های تلویزیونی کلاه پهلوی، بی‌گناهان، در جستجوی آرامش، سلمان فارسی، معصومیت از دست رفته نقش‌آفرینی داشته است.

رسانه سینمای خانگی- نیروی دریایی کجای سینما ایران است

بازیگر فیلم سینمایی «جنگ نفتکش‌ها» گفت: صحنه‌هایی در این اثر جنگی بود که اشراف به شنا را الزامی می‌کرد، برخی صحنه‌ها تا جایی که پایمان کف اقیانوس بخورد به زیر آب می‌رفتیم، از جلوه‌های ویژه هم خبری نبود. همه چیز رئال و واقعی بود و کسی نبود که این بخش‌ها را به جای ما انجام دهد. 

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جمشید جهان‌زاده یکی از این بازیگرانی است که به همراه مجید مظفری، بیشترین حضور را در فیلم‌های دریایی محمد بزرگ‌نیا (کشتی آنجلیکا، جنگ نفتکش‌ها و طوفان) دارد که خودش پیشتاز کارگردانی در این زمینه است.

به مناسب روز نیروی دریایی با جمشید جهان‌زاده بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون، درباره ایفای نقش در فیلم جنگ نفتکش‌ها و کشتی آنجلیکا به گفت و گو نشستیم.

وی درباره حضور در فیلم هایی با موضوع نیروی دریایی به خبرنگار سینمایی ایرنا گفت: آقای بزرگی‌نیا در این مسیر پیش‌گام بودند و راهی را برای نوعی از فیلم در ایران باز کردند. این تجربه‌ای جدید بود و در ایران صورت نگرفته بود. تجربه‌ای که به نوعی قدم گذاشتن در راه ناشناخته‌ها بود.

وی ادامه داد: برای اولین بار ایشان مسیری را باز کرد که گام جدیدی در فیلم‌های ایرانی بود. مسیری که هم روحیه و شجاعت می‌خواست که ایشان دست به این چالش زد و موفق شد چند فیلم دریایی برای اولین بار در ایران بسازد.

در بعضی سکانس‌ها پایمان به کف اقیانوس می‌خورد

جهان‌زاده به ویژگی‌هایی که برای ایفای این نقش به کار گرفته بود، گفت: این نقش نیازمند بازیگری بود که شناگر قابلی باشد چراکه این تجربه هر لحظه شما را با آب و دریا تماس می‌داد. اینها نخستین گام‌ها بود و اضطراب و هیجان داشت. ممکن بود اتفاقی برای ما یا برای کشتی بیفتد.

وی افزود: من در جنوب به دنیا آمده بودم و زندگی کرده بودم و با دریا، آب و شنا آشنا و شناگر قابل قبولی بودم. این به من کمک کرد چرا که صحنه‌هایی بود که ما تا جایی که پایمان کف اقیانوس بخورد به زیر آب می‌رفتیم. به علاوه از جلوه‌های ویژه هم خبری نبود. همه چیز رئال و واقعی بود و کسی نبود که این بخش‌ها را به جای ما انجام دهد.

 جمشید جهان‌زاده، بازیگر سینما و تلویزیون

«جنگ نفتکش‌ها» برای آقای بزرگ نیا هم اتفاقی نو و جدید بود

جهان‌زاده تجربه این فیلم را برای همه اعضای گروه جدید دانست و افزود: آقای بزرگ‌نیا با این دو فیلم دست به کاری زد که تا به حال سابقه نداشت. هر کس این فیلم‌ها را دید فکر می‌کرد ایشان با دریا آشناست؛ در حالی که تا آن زمان شاید دریا را اینقدر از نزدیک هم ندیده بود. شرایط آنجا مشکل بود و ایشان هم اولین بار این نوع کار مواجه شد و تا آن زمان کار دریایی انجام نداده بود.

این بازیگر درباره پررنگ نبودن نقشش در جنگ نفتکش‌ها گفت: نقش من در ابتدا تا به این اندازه پررنگ نبود، ما همچنان که پیش رفتیم، این نقش رنگ بیشتری گرفت. شاید آقای بزرگ‌نیا قابلیت‌هایی در نقش دید و من قطب کار شدم. در این کارها اغلب یک جریان مثبت و یک جریان منفی هست و من هم جریان منفی فیلم شدم.

وی افزود: ایشان ضمن کار کم‌کم حس کرد که یک شخصیت مقابل برای نقش اصلی وجود داشته باشد. این گونه برخورد آن دو برای تماشاگر جذاب است و این به تدریج در فیلم هم پیش آمد و اثر خود را گذاشت.

جهان‌زاده اثر نقش بر رابطه خود با مجید مظفری را مهم دانست و گفت: این اثر روی رابطه من و مجیدمظفری ارتباط خیلی خوبی گذاشت و در کار موثر بود. گاهی درباره صحنه‌هایی با هم مشورت می‌کردیم و این ارزش افزوده برای کار به حساب می ‌آمد.

این بازیگر تجربه فیلم قانون را آن‌چنان موفق ندانست و تاکید کرد: قصه این فیلم ضعیف بود و قدرت آن را نداشت تا مخاطب را پای اثر بنشاند. به علاوه آقای قریبیان نیز تجربه کار در دریا نداشت و اینها اثرگذار بود و نشد کار موفقی بسازند.

وی ادامه داد: قرار بود مجید مظفری کارهایی کند که باز هم با هم در فیلم‌های دریایی هم‌بازی شویم اما این کارها نیاز به سرمایه زیادی دارند. ما روی نفت کشی کار می‌کردیم که واقعی بود و این مجموعه دیگر تکرار نشد.

این بازیگر به شایعه بیماری خود اشاره کرد و گفت: این قضیه من در رسانه‌ها خیلی بزرگ شد و آن‌چنان بیماری سختی نبود. دلایلی که برای بیماری بنده گفته شد این میزان پررنگ نبود.

«جنگ نفت‌کش‌ها» یک فیلم جنگی ایرانی به کارگردانی و نویسندگی «محمد بزرگ‌نیا» ساخته سال ۱۳۷۲ است که براساس واقعهٔ جنگ نفت‌کش‌ها در خلیج فارس در زمان جنگ ایران و عراق ساخته شده‌است. بزرگ‌نیا برای این فیلم سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را از دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. عزت‌الله انتظامی، مجید مظفری و جمشید جهان‌زاده از جمله بازیگران فیلم بوده و بابک بیات آهنگسازی آن را انجام داد.

رسانه سینمای خانگی- بازنشر یک گفت‌وگوی بلند با پروانه معصومی

پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلی‌ها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهت‌زده کرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سال‌ها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گل‌های داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیه‌ای برای رباب» گرفت.  

معصومی تحصیلات خود را در رشته زبان‌های خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بی‌تا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.

آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شب‌ها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.

نقش‌های معصومی در فیلم‌های قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آن‌ها جایگاه ویژه‌ای در فیلم‌های روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.

این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلم‌ها و خاطرات خود سخن گفت.

با درگذشت پروانه معصومی (سه‌شنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر می‌شود.

شروع بازیگری با «بی‌تا»

اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستی‌شان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بی‌تا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمی‌کشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفه‌ای نبودم و سینما را نمی‌شناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمی‌آیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلم‌های آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدم‌های تحصیل‌کرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامه‌هایشان دیده بودم.

«رگبار»

شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده‌ام و دوره‌ای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمی‌کرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمی‌دیدم.

می‌دانستم بازیگر شدنم با مخالفت‌های وحشتناک خانواده‌ام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمی‌شناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، ‌ آقای بیضایی گفتند چقدر می‌گیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید می‌دونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین می‌گیرد و بازی می‌کند. گفتم: من اینقدر می‌گیرم و بازی می‌کنم، اگر هم نمی‌خواهید بازی نمی‌کنم. گفتند: با یک سکانس شروع می‌کنیم که اگر قبول شدید پول را به شما می‌دهیم و با سکانس فوق‌العاده مشکلی شروع کردند. صحنه‌ای که عاطفه وارد مدرسه می‌شود و آقای حکمتی را جای مدیر می‌گیرد و شروع می‌کند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را می‌دهیم.

«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بی‌ریایی داشت و می‌توانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوق‌العاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوق‌العاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنی‌زاده در نقش مقابلم بود. آقای فنی‌زاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار می‌کردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمی‌گرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنمایی‌شان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنواره‌های داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپ‌های تحصیل کرده به آنجا می‌رفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلم‌هایم بیشتر دوست دارم.

گویندگی در «شهر قصه»

در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را می‌ساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع ‌به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند می‌خواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار ساده‌ای بود و زیبایی‌اش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.

«غریبه و مه»

این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمی‌کردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا می‌کند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی می‌کنم چون به هیچ وجه دلم نمی‌خواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو می‌رفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم می‌تواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.

«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم می‌دیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج می‌شوند و فکر می‌کردم ایرانی‌های مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی مانده‌اند و خارجی‌ها رفته‌اند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگی‌ها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش می‌داد و خیلی دلم می‌خواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام می‌شود همه من را نشان می‌دهند و خوشم نمی‌آید. گفت خب من می‌گویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آن‌ها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم می‌خواست به آن‌ها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمی‌روید، اما اگر اینکار را می کردم آن‌ها مرا می‌شناختند، پس تا آخر با فحش‌های آن‌ها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاع‌زاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوان‌تر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علی‌رغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.

روایتی از حضور در تئاتر

نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر می‌کنند یک نفر از سینما به جمع‌شان اضافه شده و می‌خواهد جای آن‌ها را بگیرد.

«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی

بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت می‌خواست برخلاف فیلم‌های قبلی‌اش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که می‌خواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی می‌کرد چون توانایی‌اش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کرده‌ام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشته‌اش می‌گردد و می‌خواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.

بعد از انقلاب اسلامی

بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوق‌العاده بدی با قصه فوق‌العاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسنده‌های خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی می‌کردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب می‌دانم، تا قبل از آن زن‌ها به عنوان یک مشت سیاهی که می‌روند و می‌آیند در فیلم‌ها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.

«گل‌های داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن

وقتی فیلمنامه «گل‌های داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر می‌شد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهره‌ام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی می‌توانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنه‌ای بود که باید به زندان می‌رفتم و خبر مرگ شوهرم را می‌شنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ می‌کشد و خودش را به زمین می‌اندازد و توی سرش می‌زند و کارهایی می‌کند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچه‌اش را بی‌سر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمی‌خورد. گفتم این جوری نمی‌توانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمی‌شناختم.

آقای صدرعاملی گفت، شما چطور می‌بینید؟ گفتم من این زن را می‌بینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولی‌وار است که به این زن نمی‌خورد. گفتم، آن چیزی که شما می‌خواهید بازی کردنش برای من خیلی راحت‌تر از چیزی است که خودم می‌گویم اما آنچه که می‌خواهید با من ارتباط برقرار نمی‌کند. البته ایشان نمی‌دانستند من قبلا در همان جا چنین صحنه‌ای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف می‌کرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیه‌هایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب می‌کرد که حرف‌هایش را گوش می‌کرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمی‌توانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج می‌کنیم نمی‌آید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکت‌ها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچه‌هایش همراهش بودند هیچ جوری نمی‌خواست خودش را بشکند. آن صحنه «گل‌های داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا برده‌ایم.

نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که می‌توانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس می‌کنم که این درست‌تر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درست‌تر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت می‌کنند و همان نوشته‌های خودشان را می‌خواهند گفتند دو برداشت می‌گیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی می‌گویند و یکی آنکه شما می‌گویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را می‌گیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملک‌زاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی می‌گوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین می‌آید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب می‌شود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمی‌توانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را می‌شنیدم که می‌گفت از دست نده خانم معصومی ‌دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من می‌آمد از در بیرون می‌رفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق می‌افتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردم‌پسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دوره‌ای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق می‌گرفت.

ماجرای سیمرغ جشنواره فجر

گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدت‌ها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کرده‌اند که به خاطر اینکه باید با چادر می‌رفتم و جایزه را می‌گرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.

«آشیانه مهر»

این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست می‌دهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبله‌اش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنه‌هایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر می‌دانستم همچون اتفاقی می‌افتد هرگز این فیلم را نمی‌ساختم.

«ناخدا خورشید»

با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار می‌کردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که می‌خواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی می‌کنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار می‌کنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیه‌کننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمی‌دهم اما من دلم می‌خواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیه‌کننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمت‌های زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانع‌کننده‌ای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.

دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر

من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، ‌«خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلم‌هایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلم‌های «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.

«ناصرالدین شاه آکتور سینما»  

در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی می‌کردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع‌ به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلم‌شان یک نوع حق‌شناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برف‌ها را روی سر من می‌ریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همین‌جور نگه داشته بودم و واقعا نمی‌دانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام می‌دادند و با اینکه صحنه‌های من در یک روز به پایان رسید اما فوق‌العاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی می‌دادند و فی‌البداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.

دوران کم‌کاری

در مقطعی پیشنهاداتی که به من می‌شد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجع‌به نقش‌های قالی بود و فیلم دیگر راجع‌ به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام می‌دهد. دو بار که نمی‌شود. دلم می‌خواهد وقتی نقش را بازی می‌کنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم می‌آید. دوست ندارم در فیلم‌ها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.

سریال «امام علی‌(ع)» و اشک‌هایی که از درد و سوز دل ریخته می‌شد

آقای میرباقری برای نقش زن مالک‌اشتر در سریال امام علی‌(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاه‌هایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچ‌دار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل می‌کردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که می‌گفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شب‌ها با ماساژ کمک می‌کردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.

به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گل‌های داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکس‌العملی نشان نمی‌دهد اما فکر می‌کنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزه‌ها را می‌کند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمی‌توانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین می‌کنی. گفت اما با این پا نمی‌توانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا می‌توانم بدوم. می‌توانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که می‌ریختم از دردی بود که می‌کشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همین‌طوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان می‌خواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی می‌کردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا می‌دیدند از سریال امام علی (ع) نام می‌بردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش می‌شد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.

«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید

مدت‌ها بود که در سینما کار نمی‌کردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمی‌شد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگری‌نسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال می‌شناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصه‌اش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون می‌دانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلان‌ها و سکانس‌های این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگری‌نسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی می‌ریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟

«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوان‌بندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف می‌شد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت می‌کردیم اگر چیزی درست بود تصحیح می‌کرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دست‌اندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان می‌بینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمت‌ها از ۴۵ دقیقه‌ به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمت‌ها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنه‌هایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیده‌ای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول می‌آیم و جای کار بازیگری را می‌سنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آن‌ها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع می‌شد مردم می‌گفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگی‌ام به من می‌گفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام می‌شود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگ‌تر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمی‌گردد به تهیه‌کننده که حیف‌شان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آن‌ها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریایی‌ها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.

مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضی‌شان را بداند

مرحوم فتحی اولین کار سینمایی‌شان «تحفه‌ها» بود که نقش پدر من را بازی می‌کردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازی‌شان را ستایش می‌کردم و معتقدم هر نقشی را که بازی می‌کردند یک تازگی به آن نقش می‌دادند و این شاید به دلیل آن چشم‌های فوق‌العاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشم‌های آقای فتحی که همه چیز را می‌توانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی می‌کردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفه‌ها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ می‌گذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت می‌کردم تا اینکه بعد از مدت‌ها سر سریال «دریایی‌ها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جمله‌ها یادشان نمی‌ماند اما هیچ چیزی از مریضی‌شان نمی‌گفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند.

 ناصر تقوایی

بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاری‌شان را تشکیل می‌دهند می‌بینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگ‌ها را هم باید به زبان ارمنی می‌گفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی می‌گفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار می‌دانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.

آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)

سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوری‌زاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی می‌کنم. در دوره‌ای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ می‌کند و پسرش می‌میرد، در دوره‌ای هم با اسطوره‌هایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوری‌زاد هم به خوبی بازی را می‌فهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴) 

بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب

ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زن‌ها چه می‌خواسته و اصلا نمی‌توانیم بگوییم که این‌ها بازیگران بدی بوده‌اند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر می‌کردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم می‌توانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی می‌کردند. آن زمان آن چیزها را می‌خواست، کمااینکه الان مردم آن را نمی‌توانند بپذیرند. من شنیده‌ بودم فیلم‌هایی که کار نمی‌کرده رقص و آواز وسطش می‌گذاشتند و فیلم فروش می‌کرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.

وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰

متاسفانه فیلم‌های الان یا گیشه‌ای هستند یا جشنواره‌ای، من نمی‌دانم چرا الان به اینجا رسیده‌ایم. خیلی از فیلم‌های شبیه به هم ساخته می‌شوند و فقط اسم و بازیگر عوض می‌شوند. نمی‌دانم هزینه سرسام‌آور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیده‌ایم یا چیز دیگر. الان همه هدف‌ها رفته به آنجایی که همه دوان‌دوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنواره‌ها راه افتاده‌اند. فیلمی ساخته می‌شود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را می‌بینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمی‌کند. ایشان فکر نمی‌کنم فیلمشان را برای جشنواره ساخته‌اند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنواره‌ای رفت و جایزه‌ای گرفت یا نه هیچ کدام این‌ها را نمی‌دانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کرده‌ایم و خلاء‌هایی است که باید پر شود.

نیکی کریمی

ما در سال‌های اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوق‌العاده خوبی هستند و به آنجا رسیده‌اند که چهره‌ برایشان مهم نیست. من نمی‌گویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمی‌بینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمی‌بینید و بازی خوبش را می‌بینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازی‌های خوبی از ایشان دیده‌ام.

زندگی در روستا

من در یکی از روستاهای صومعه‌سرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی می‌کنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی می‌کردم هیچ کس نمی‌دانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژه‌های فیلمسازی است. بچه‌های سر پل فیلمی است که هر روز آن را می‌بینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچه‌هایی که مدرسه‌شان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز می‌بینم و خسته نمی‌شوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنواره‌ای هم نمی‌رود. هشت، نه سال است که با این بچه‌ها زندگی می‌کنم و از بودن با آن‌ها لذت می‌برم.

«عاشقی» و تجربه کارگردانی

مستند را همیشه دوست داشته‌ام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بی‌جان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تخت‌سلیمان است و بیشتر به نظریات و جهان‌بینی این فرد راجع‌ به تخت سلیمان می‌پردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوام‌پور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به‌ آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.

«سفر به شوشتر»

 آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشت‌ماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلی‌ام داشته‌ام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقش‌هایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. می‌توانم بگویم بعد ار مدت‌ها نقش فوق‌العاده خاصی در سینما بازی کردم.

«چشمان پدر»

این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیه‌کنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی می‌پردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهه‌های جنگ رفتند و عده‌ای از آن‌ها شهید شده‌اند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفته‌اند. الان سال‌ها از جنگ می‌گذرد و عده‌ای از این جانبازان تشکیل خانواده داده‌اند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمی‌دانند اما شاهدان این جنگ در این خانواده‌ها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان می‌کنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آن‌ها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژه‌ای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حق‌شناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچه‌ای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.

جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی

– وقتی در فیلمی کار می‌کنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمی‌روم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.

-در فیلم‌های ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.

– با توجه به فرم چهره‌ام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.

– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم می‌شود که غیر از این رخ دهد.

-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی می‌کند.

– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمی‌کنند.

– خودم را در آن حد نمی‌دانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.

– جوانان ما جوانی نمی‌کنند و جوانی‌شان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.

– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصه‌اش خیلی موثر بودم این فیلم می‌توانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.

– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنی‌اعتماد بود و من هم اولین تجربه‌ام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر می‌تواند راحت باشد.

– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.

– یک بازیگر خیلی زحمت می‌کشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوق‌العاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.

رسانه سینمای خانگی- مستند در حال نوزایی است

رئیس سازمان سینمایی با حضور در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی گفت: شاهد نوزایی محتوایی، جهش در سینمای مستند استانی، توسعه حوزه پژوهش و رشد کمی و کیفی آثار مستند هستیم.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، محمد خزاعی امروز دوشنبه( ۶ آذرماه) در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی حضور پیدا کرد.

رئیس سازمان سینمایی در جمع مدیران مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و پویانمایی و اعضای ستاد برگزاری سینما حقیقت با اشاره به فعالیت رضایت‌بخش مرکز گسترش به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های سازمان سینمایی، تاکید کرد: آنچه به عنوان یکی از امتیازهای مرکز، شناخته می‌شود ارتباطی است که با بدنه فیلمسازان مستند، اعضای صنوف و سینماگران استانی دارد. وی ادامه داد: این تعامل در جهت تولید و دیده شدن سینماگران مستند باید تقویت شود. خلاقیت، نوآوری و توجه به استان‌ها در عملکرد مرکز دیده می‌شود و تولیدات از نظر کمی و کیفی، متنوع و از منظر محتوا، قابل توجه هستند. مرکز یکی از موسسات موفق سازمان سینمایی است.

خزاعی پس از شنیدن گزارش محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و پویانمایی و دبیر هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» و گزارش دیگر مدیران مرکز و ستاد برگزاری این رویداد گفت: در مجموعه سازمان سینمایی، در تلاشیم به اهداف و برنامه‌هایی که از روز اول داشتیم دست یابیم. وی ادامه داد: در تولید شاهد رونق در همه زیر مجموعه‌ها هستیم، همچنین به برگزاری رویدادها و محافلی که نیازهای آموزشی و تئوریک سینمای ایران را برطرف کنند، توجه داریم. جشنواره‌ها با رونق، استقبال سینماگران خارجی، تولد نسل تازه‌ای از سینماگران داخلی، در حال برگزاری است و در توسعه زیرساخت‌ها، پیشرفت داشته‌ایم.

رئیس سازمان سینمایی در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر اینکه باید افق چشم انداز سینمای مستند در همه حوزه‌ها اعم از تولید، جشنواره، بازرگانی، بین الملل، پژوهش و آموزش برای سال ۱۴۰۳ براساس کلان برنامه‌های ابلاغ شده ترسیم شود اظهار داشت: شاهد نوزایی محتوایی، جهش در سینمای مستند استانی، توسعه حوزه پژوهش و رشد کمی و کیفی آثار مستند هستیم و در عین حال، باز هم نیاز داریم برای حرکت مطمئن‌تر در مسیر پیش رو و تقویت این حوزه، با آینده پژوهی و تحلیل نیازهای فرهنگی و گفتمانی و نیز، گسترش شعاع پوشش و حمایت از جریان مستند طرح های جدیدتری اضافه شود.

وی از مدیران مرکز گسترش درخواست کرد تا اسفندماه سال‌جاری طرح ها و پروپوزال های مطالعاتی تازه برای غنی‌تر شدن و تداوم تحولات و جهش های سینمای مستند تهیه شود تا با دست پرتر به سراغ سال جدید برویم.

زمینه ورود بخش خصوصی به عرصه تولید فراهم شده است

رئیس سازمان سینمایی فزود: دولت و سازمان سینمایی به دنبال افزایش تصدی‌گری در تولید نیستند، اما نیاز بود در تولید مضامین استراتژیک و ملی ورود کنیم و دستاوردهای خوبی محقق شده است، خوشبختانه، با بازگشت به شرایط عادی اقتصادی، زمینه های ورود جدی تر بخش های خصوصی در این عرصه نیز، فراهم شده است.

خزاعی با اشاره به اهمیت جشنواره فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» گفت: سینمای مستند، جایگاه و اعتباری بالایی دارد و در عین حال، به مثابه نقطه آغازی برای کشف نسل جدید استعدادها، توسعه ظرفیت های تازه بویژه در استان ها و شهرستان ها و ابزاری برای انگیزه دادن به هنرمندان و فعالان این حوزه است. قطعا،سینماگران استانی، نیازمند توجه و تمرکز بیشتری هستند، ضمن اینکه تعامل مرکز با سینماگران مستند و اعضای صنوف رسیدن به دستاوردهای عینی تر و افق برنامه های سازمان سینمایی را آسان‌تر می‌کند.

رئیس سازمان سینمایی همچنین، ضمن ابراز رضایت و تمجید از اقدامات تحولی مرکز گسترش سینمای مستند، اضافه کرد: با تیم منسجمی که در این مجموعه فعال هستند انتظار می رود تا در زمینه گسترش مناسبات بین‌الملل سینمای مستند، تقویت بازرگانی، توسعه ظرفیت‌های آموزشی و آنلاین، ایجاد بانک اطلاعاتی و افزایش توان جلب مشارکت منابع خاموش سایر دستگاه های اجرایی و وزارتخانه ها در راستای توسعه و تقویت معیشت و اشتغال سینماگران در سال ۴۰۳ طرح های تکمیلی تر ارائه شود.

در این جلسه قادر آشنا معاون توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی، حبیب ایل‌بیگی معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، اصغر فارسی معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان سینمایی، یزدان عشیری مشاور رئیس سازمان و مدیرکل روابط عمومی سازمان سینمایی، علیرضا اسماعیلی دستیار و مدیرکل حوزه ریاست سازمان سینمایی، محمد خزاعی را همراهی کردند.

عباس اسدالهی سهی معاون اداری، مالی، عبدالحسین بدرلو معاون مستند و قائم مقام، محمدرضا بهشتی مدیر امور مجامع و جشنواره‌ها، شهنام صفاجو مدیر تولید، شیرین نادری مدیر بین‌الملل، مجید رحیمی مدیر پژوهش و استان‌ها، علی قلی‌زاده مدیر اداری، هومن مرادی کرمانی مدیر مستند، محمد طیب مدیر بازرگانی، محدثه واعظی‌پور مدیر روابط عمومی و عطالله ندیمی مدیر مالی مرکز و اعضای ستاد برگزاری هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در این دیدار حضور داشتند.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» به دبیری محمد حمیدی مقدم از ۲۷ آذر تا ۲ دی ماه ۱۴۰۲ در پردیس چارسو برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- کارگردانی که برای یک مستند مرگ را به چشم دید

محسن اسلام‌زاده که در یک ماه گذشته سفری به جنوب لبنان داشته تا مستندی را درباره تبعات جنگ در فلسطین بسازد، بخشی از مشاهده و تجربه خود در این سفر را روایت کرد.

به گزارش سینمای خانگی، محسن اسلام‌زاده مستندساز که به تازگی اقدام به تولید مستندی با نام موقت «بهشت کوچک من» درباره تحولات اخیر فلسطین کرده است، در گفت‌وگو با مهر درباره این کار توضیح داد: حدود یک ماه پیش برای ساخت این مستند عازم سفری شدم و از ۴ تا ۲۵ آبان ماه این سفر طول کشید. در شرایط محاصره کامل نوار غزه نزدیک‌ترین منطقه‌ای که می‌توانستیم به آنجا برویم و فیلم بسازیم جنوب لبنان بود. البته در آن مناطق هم اتفاقاتی افتاده بود که خیلی سخت به ایرانی‌ها اجازه ورود می‌دادند. بعد از مجروح شدن برخی گروه‌های رسانه‌ای ایرانی در این منطقه، حساسیت‌ها بالا رفته و سطح همکاری‌ها پایین آمده بود.

وی افزود: به خیلی از دوستانی که در آن مقطع قصد ورود به میدان را داشتند، توصیه‌ام این بود که اگر طرح آماده‌ای دارید، وارد میدان شوید چرا که رفتن بدون حساب به این مناطق درست نیست. به همین دلیل خودم هم تا ۲ هفته بعد از شروع این جنگ، تصمیم به سفر نگرفتم و بیشتر به فکر طراحی ایده بودم. وقتی ایده اولیه به ذهنم رسید با چند نفر مشورت گرفتم و بعد عازم شدم.

روایت زندگی در سایه جنگ در نقطه صفر مرزی

این مستندساز درباره ایده اولیه خود گفت: می‌خواستم به مناطق جنوبی لبنان بروم که خیلی از ساکنان آن ناگزیر از مهاجرت به سمت بیروت و دیگر شهرها شده بودند و روستاهای آن مناطق تقریباً خالی از سکنه شده بود. مناطق هم‌مرز با مناطق اشغالی که بعد از شروع این جنگ و راکت‌پراکنی های صهیونیست‌ها، تخلیه شده بود. غالب مردم این مناطق طعم تلخ جنگ را در مقاطع مختلف خصوصاً در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ ۳۳ روزه چشیده بودند و حالا تصمیم به مهاجرت به مناطق شمالی و مرکزی گرفته بودند. ایده‌ام این بود که به آن مناطق بروم و دنبال کسی بگردم که خانه‌اش را ترک نکرده و در آنجا مانده است.

وی افزود: حتی در مرحله مشورت‌های ابتدایی خیلی‌ها می‌گفتند که هیچ‌کس در این مناطق باقی نمانده و کامل روستاها خالی شده است اما کم‌کم از طریق افراد محلی متوجه شدیم برخی‌ها هنوز در منازل خود در روستاها باقی مانده‌اند. مشخصاً دنبال منزلی می‌گشتم که با نقطه صفر مرزی فاصله زیادی نداشته باشد. پیگیری کردیم تا با شخصیتی در روستای مرزی «خِیام» مواجه شدیم که در نقطه صفر مرزی در خانه‌اش مانده بود و درباره او مستند ساختیم.

اسلام‌زاده در ادامه گفت: طرح‌های دیگری هم برای مستندسازی داشتیم مانند رفتن به اردوگاه فلسطینیان در لبنان، اما زمانی که مشورت کردیم، دیدیم درباره این اردوگاه‌ها فیلم‌های زیاد ساخته شده است و ساخت فیلم تازه درباره این سوژه سخت است. طرح «زندگی زیر آتش» ایده‌ای بود که بالاخره آن را اجرایی کردیم. وقتی تصمیم به سفر گرفتم و به دنبال فیلمبردار بودم متوجه شدم علی سبحانی هم که مدیر فیلمبرداری یک سریال بود، نتوانسته طاقت بیاورد و با تهیه کننده صحبت کرده که از کار مرخصی بگیرد و به لبنان برود. وقتی ایده‌ام را به او گفتم او قبول کرد که من را در این سفر همراهی کند.

می‌گفتند شاید کسی قبول نکند از او مستند بسازید

وی ادامه داد: هر چند بسیاری از دوستان می‌گفتند به‌خاطر بالا گرفتن درگیری‌ها حضور در این مناطق و ساخت فیلم سخت است و ممکن است کسی قبول نکند شما از او مستند بسازید، اما شک نداشتم بالاخره یک نفر به دلیل دل‌بستگی‌ای باید در خانه‌اش باقی مانده باشد و اجازه بدهد دوربین همراه او باشد. بیشتر به دنبال حاشیه نگاری جنگ و به تصویر درآوردن تضاد میان جنگ و زندگی بودم. می‌خواستم بدانم یک انسان در منطقه جنوب لبنان و زیر سایه جنگ، چگونه زندگی می‌کند؟

محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصله‌مان با پایگاه‌های اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا می‌ماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم

این مستندساز افزود: ما نزدیک به ۸ روز پیش تولید و ۱۳ روز تولید داشتیم که به لطف خدا شرایط به خوبی در جنوب لبنان پیش رفت و به رغم محدودیت‌ها خلل جدی در کار ایجاد نشد. به گروه‌های کمی اجازه ماندن در جنوب لبنان را می‌دادند و منطقه هر شب باید تخلیه می‌شد. به نوعی در یک قدمی اسرائیلی‌ها بودیم و احتمال هر اتفاقی وجود داشت.

وی در ادامه گفت: محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصله‌مان با پایگاه‌های اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا می‌ماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم. ما در منزل همان فردی که سوژه مستندمان بود، ساکن بودیم و مثل او شرایط خیلی سختی داشتیم. به‌ویژه اینکه اسرائیلی‌ها هیچ خط قرمزی نداشتند و به راحتی غیرنظامیان را هدف قرار می‌دادند!

اسلام‌زاده گفت: یکی از شب‌هایی که آنجا بودیم و غذایی تهیه کرده و دورهم خوش بودیم، ناگهان صداهای وحشتناکی شنیدیم و متوجه شدیم ۵۰۰ متری محل اسکان ما با راکت هواپیمای بدون سرنشین بمباران شده است. مبهوت بودیم و تازه فهمیدیم در این مناطق چگونه در کسری از ثانیه، خوشی‌های مردم، تبدیل به عزا می‌شود. ما در آنجا مرگ را به چشم دیدیم. چه زندگی‌هایی که در این مناطق نابود نشد. در همین سفر با خانواده‌ای مواجه شدیم که سه دختر بچه و مادربزرگ با شلیک یک راکت توسط صهیونیست‌ها، جلو چشم مادر، سوختند و پرپر شدند.

این مستندساز درباره مواجهه خود و گروه همراهش با خطر مرگ و تهدیدهای میدان جنگ در مدت ساخت این مستند، توضیح داد: واقعیت این است که در منطقه جنوب لبنان یک جنگ تمام‌عیار جریان دارد اما شما هیچ سربازی را در میدان نمی‌بینید. سربازهای حزب‌الله در میدان پراکنده هستند و غالباً با لباس مبدل مبارزه می‌کنند، در جهت مقابل هم تنها پایگاه‌های اسرائیلی دیده می‌شود که به‌صورت کور و با سرگیجه هر جایی را بمباران می‌کردند. به‌صورت شبانه روز سایه این تهدیدها روی سر مردم منطقه و گروه ما بود.

استفاده اسرائیل از بمب‌های فسفری ممنوعه

وی افزود: ما از بمب‌های فسفری اسرائیلی‌ها که به سمت شهرها و روستاها شلیک می‌شد، تصویر گرفتیم در حالی که این بمب‌ها جزو سلاح‌های ممنوعه در جنگ محسوب می‌شوند. این‌طور بگویم که یک تبادل آتش تمام عیار در آن منطقه جریان داشت. روزی مشغول فیلمبرداری بودیم که یک راکت دقیقاً از بالای سر ما رد شد و به یکی از خانه‌های اطراف اصابت کرد. به همین دلیل هم اکثر مردم، آن مناطق را ترک کردند. به‌ویژه اینکه از جایی به بعد اسرائیلی‌ها در کشتار غیرنظامیان، تعمد داشتند.

گروه ما در پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانی‌ها هم می‌گفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروه‌های خبری مجوز می‌دهیم. در قالب این گروه‌های خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند

اسلام‌زاده در ادامه مشاهده میدانی خود گفت: در یک نوبت شاهد شلیک راکت به یک بیمارستان در جنوب لبنان بودیم که شکرخدا عمل نکرد. خبرنگار رویترز در همان منطقه جنوب لبنان کشته شد. خبرنگار شبکه الجزیره هم به‌واسطه اصابت راکت به ماشینش، قطع نخاع شد. در آن میدان، با دشمنی روبه‌رو هستید که به هیچ مرامنامه و پروتکلی پایبند نیست.

این مستندساز درباره فعالیت دیگر گروه‌های مستندساز از کشورهای دیگر در این منطقه هم گفت: گروه ما تحت پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانی‌ها هم می‌گفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروه‌های خبری مجوز می‌دهیم. در قالب این گروه‌های خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند. آمریکایی‌ها، ایتالیایی‌ها و اردنی‌ها حضور پررنگی در این مناطق داشتند. حتی خبرنگارهای رسانه‌هایی مانند واشنگتن‌پست و بی‌بی‌سی فارسی را هم در منطقه دیدیم.

اسلام‌زاده با اشاره به اینکه نام اولیه مستندی که در دست ساخت دارد «بهشت کوچک من» است، گفت: قصد ما این است که هرچه زودتر این مستند به نسخه نهایی برسد اما حجم تصاویری که ضبط کرده‌ایم خیلی بالاست. در حال حاضر در مرحله مقدماتی تدوین هستیم و بعد از آن هم وارد مرحله ترجمه می‌شویم. امید دارم تا اواخر همین امسال، این کار به خروجی برسد.

رسانه سینمای خانگی- ماراتن با «مرد ابری»

فیلم کوتاه «مرد ابری» به نویسندگی و کارگردانی شاهین جلالی به بخش رقابتی فیلم‌های کوتاه جشنواره بین‌المللی فیلم ماراتن آتن یونان راه پیدا کرد.

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از مشاور رسانه‌ای پروژه، فیلم کوتاه «مرد ابری» به نویسندگی و کارگردانی شاهین جلالی در ادامه حضورهای جهانی خود، منتخب بخش رقابتی جشنواره بین‌المللی فیلم ماراتن آتن یونان شد.

جشنواره بین‌المللی فیلم ماراتن آتن یونان یک رویداد سالانه است که به رقابت فیلمسازان مستقل اختصاص دارد و در ۲ بخش رقابتی فیلم‌های بلند و کوتاه برگزار خواهد شد. پنجمین دوره این جشنواره از ۱۵ تا ۱۸ آذر ۱۴۰۲ مصادف با ۶ تا ۹ دسامبر ۲۰۲۳ در شهر آتن یونان برگزار می‌شود.

فیلم «مرد ابری» به نویسندگان و کارگردانی شاهین جلالی در این دوره جشنواره در بخش اصلی فیلم کوتاه به رقابت خواهد پرداخت.

«مرد ابری» پیشتر به عنوان تنها نماینده سینمای ایران در بخش رقابتی فیلم کوتاه بیست و ششمین جشنواره بین الملی فیلم بوسان، سی و هشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، دوازدهمین دوره جوایز آکادمی فیلم کوتاه ایران (ایسفا)، پانزدهمین دوره جوایز جهانی فیلم های مستقل گرندآف لهستان، بیست و یکمین جشنواره فیلم مسیر ۶۶ آمریکا، سیزدهمین جشنواره فیلم باکو، هشتمین جشنواره فیلمهای ایرانی زوریخ سوییس، بیستمین جشنواره گوان گوامون کره جنوبی و در چندین جشنواره بین المللی فیلم حضور داشت و تاکنون، جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم سپهر، دیپلم افتخار بهترین تدوین جشنواره فیلم سایه، تقدیر ویژه بهترین کارگردان جشنواره بین الملی فیلم امید را به خود اختصاص داده است.

محمود نظرعلیان، اکبر صادقی، اردشیر زاهد، حمدالله سلیمی، رسول علی نژاد و محمد فرجی بازیگران «مرد ابری» هستند.

این فیلم کوتاه، روایتگر مرد سالخورده‌ای است که تعادل زندگی‌اش را از دست داده و با اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای روبرو می‌شود.

فهرست عوامل «مرد ابری» عبارتند از: نویسنده و کارگردان: شاهین جلالی، مدیر فیلمبرداری: عبدالله شکری، طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان، صدابردار: بهنام اسدالهی، تدوین: شاهین جلالی، طراح صحنه و لباس: یاسر حسنی، طراح پوستر: فیاض بهرام، اصلاح رنگ ونور: علیرضا قادری اقدم، مدیر تولید: زهرا پسندی، گریم: سجاد سید هدی، منشی صحنه: ندا باباپور، دستیار کارگردان و برنامه ریز: سجاد حاج حسینی، تدوین صدا: مهیار سلیمی، دستیار صدابردار: محمدرضا واعظ، دستیار تصویر: امیر شایعی، مترجم: محمد فارسی مدان، زیرنویس: رضا تاریوردی، صدا پیشه: توران قربانی، عکاس: محسن زارع، مشاور رسانه‌ای: آزاده فضلی، تهیه‌کننده: انجمن سینمای جوانان ایران و شاهین جلالی.

رسانه سینمای خانگی- سینما بدون تفکر نابودی است

در جشنواره آموزشگاه‌های آزاد سینمایی که در تهران در حال برگزاری است، نشست های مختلفی برگزار می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، طبق گزارش رسیده ،کمال تبریزی استاد کارگاه انتقال تجربه کارگردانی در دومین جشنواره سراسری آموزشگاه‌های آزاد سینمایی خطاب به هنرجویان گفت: در سینما اگر فکر کنید همه چیز بلدید، باخته‌اید.

کارگاه انتقال تجربه کارگردانی کمال تبریزی عصر چهارشنبه اول آذرماه همزمان با دومین روز از دومین جشنواره آموزشگاه‌های سینمایی، در موزه سینما برگزار شد.
کمال تبریزی کارگردان باسابقه سینمای ایران در ابتدای این کارگاه، با اشاره به خاستگاه سینما در غرب گفت: این بزرگترین مشکل ماست که سینما از ابتدا به‌ عنوان سرگرمی‌ای برای ما معرفی شد که باعث ایجاد شهرت، پول و… می‌شود. سینما از ابتدا هم صنعتی غربی بوده اما در کشور ما با علم و آگاهی شکل نگرفته است، بلکه به‌عنوان یک امر تفریحی معرفی شده است. درست نیست که صرفا به آن به‌عنوان یک پدیده تفریحی نگاه کنیم.

* سینما بدون تفکر نابود می‌شود
کارگردان «شیدا» با اشاره به تأثیر تفکری سینمای ایران در سطح بین‌المللی گفت: این تأثیر یک موضوع مقطعی است. نه جامعه و نه سیستم نمی‌خواهد سینما این وجه تفکری و تاثیرگذاری را داشته باشد و وقتی وجه تفکری از آن گرفته می‌شود دیگر فقط وجه تفریحی باقی می‌ماند. اتفاقا وجه تفکری آن آرام‌آرام در حال فراموشی است. در مقطعی که چندان هم طولانی نبود ما دوره‌ای طلایی داشتیم اما از مقطعی دیگر باز این بازیگران بودند که تعیین‌کننده شدند چون به هر حال تهیه‌کنندگان به دنبال بازگشت سرمایه و کسب سود بودند. من هیچ مخالفتی ندارم که یک فیلم مفرح ساخته و دیده شود چون خودم هم دوست دارم گاهی یک فیلم کمدی ببینم تا به مغزم استراحت بدهم اما اگر قرار باشد سینمای ایران تنها چنین تولیداتی داشته باشد و جای تفکر و اندیشه خالی باشد، به سمت نابودی خواهد رفت.


کارگردان «مارمولک» اظهار کرد: در آن دوران وقتی می‌خواستیم ساخت یک فیلم را شروع کنیم، اصلا به عایدی مالی آن فکر نمی‌کردیم بلکه ابتدا به آنچه می‌خواستیم بسازیم فکر می‌کردیم؛ به این فکر می‌کردیم که جامعه از ما چه می‌خواهد. امروز خیلی از افراد در حوزه‌های مختلف سینما هستند که ابتدا درباره دستمزد صحبت می‌کنند. به همین ترتیب بخش‌ها و حوزه‌هایی که مربوط به تفکر می‌شود از سینما رخت برمی‌بندد و آن وجه هیولایی اش عیان می‌شود که به دنبال ثروت و قدرت است. در حالی که این موضوع در تناقض با تعریف هنر است.
تبریزی ضمن هشدار درباره تعدد فیلم‌های کمدی گفت: متاسفانه مسئولان سینمایی و حتی منتقدان ما راه را گم کرده‌اند، فکر می‌کنند داریم پیشتازی می‌کنیم و مدام آمار می‌دهند این مصداق همان مثال «آفتابه لگن هفت دست» است. پس ما به یک رنسانس در حوزه هنر به ویژه سینما نیاز داریم و باید از این خواب خرگوشی بیدار شویم.


وی با اشاره به کسانی که در زندگی او تأثیر گذاشته‌اند، گفت: سه نفر روی فعالیت هنری من خیلی تاثیرگذار بودند که اگر نبودند شاید من مثلا آشپز می‌شدم؛ یکی معلم ریاضی در دوران دبیرستانم که اتفاقا از ریاضی متنفر بودم. دومی در دانشگاه‌ آقای دکتر عالمی به‌خاطر مدل درس دادنش روی من خیلی تاثیر گذاشت به طوری که جسارتم در کار به او برمی‌گردد. سومین نفر نادر ابراهیمی بود. در کلاس او حاتمی‌کیا، من، رسول ملاقلی‌پور و خیلی از کسانی که بعدها منشأ اثر شدند، حضور داشتند.
این کارگردان ادامه داد: هنوز هم وقتی می‌خواهم فیلم بسازم دست و بالم می‌لرزد. پس اینکه فکر کنی همه چیز را بلدی یعنی باخته‌ای. در سینما هیچ‌چیزی قطعی نیست حوزه آموزش در سینما از حوزه علوم اکتسابی خارج  و بخش اعظم آن علم حضوری است یعنی باید کشف و شهودی در شما شکل بگیرد. قبل از انقلاب چندان چیزی به اسم کارگردان و تألیف کارگردان نداشتیم چون بازیگر سر صحنه می‌رفت و می‌گفت چه چیزی بگیریم یا چه چیزی نگیریم، چه دیالوگی بگوییم یا چه دیالوگی نگوییم چون فیلمفارسی، جریان غالب سینما  بود.
تبریزی درباره تعامل عوامل تولید یک فیلم با کارگردان گفت: کار جمعی نیازمند یک کاپیتان است، فیلمسازی هم باید سرپرست داشته باشد و سرپرست فیلم کارگردان است شما باید با کارگردان بحث و گفتگو کنید و تا جایی که در توانتان است با هم همفکری کنید اما اگر قانع نشد شما دیگر مسئولیتی ندارید چون کارگردان یک اثر مسئول نهایی آن است. البته کارگردان نمی‌تواند در ابعاد مختلف فیلم‌ معجزه کند اما تاجایی می‌تواند تاثیرگذار باشد.
تبریزی در پایان درباره نقش مدیر تولید گفت: نقش او بسیار پیچیده است اما در سینمای ما دست‌کم گرفته شده است. او مدیریت روانی و هزینه‌های پروژه را برعهده دارد.

ما در هر دوی این موضوعات مشکل داریم و هر آن کسی که بتواند این دو بخش را مدیریت کند، یک مدیر تولید خوب است.
دومین جشنواره آموزشگاه‌های آزاد سینمایی فردا جمعه ۳ آذر با معرفی برگزیدگان درآیین اختتامیه از ساعت ۱۸ در ایوان شمس به کار خود پایان می‌دهد.

####


با درست فیلم ساختن در سینما می‌مانیم نه زیاد ساختن
در نشست‌های نقد و بررسی فیلم‌های کوتاه جشنواره آموزشگاه‌های سینمایی آثار هنرجویان نوگرا و خلاق و با توجه به بودجه بضاعت‌شان حرفه‌ای توصیف شدند.
جلسه دوم نقد و بررسی فیلم‌های کوتاه دومین جشنواره سراسری آموزشگاه‌های آزاد سینمایی در سالن تمدن موزه سینما برگزار شد.

در ابتدای این جلسه فیلم «همزاد» مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
مرتضی ربیعی کارگردان فیلم کوتاه «همزاد» گفت: این اولین فیلم حقیقی من است که ساختم. چون علاقه‌ بسیاری به مقوله فیلمسازی داشتم وارد این عرصه شدم؛ این فیلم یک واقعیت بود که به صورت همزاد اتفاق افتاده بود و سپس تصمیم به تصویر کشیدن این داستان کردم.

محمد محمدی کارشناس و منتقد سینما درباره فیلم کوتاه «همزاد» گفت: وضعیت سینمای کوتاه همین است‌ و شاید مربوط به شما نیست و خب در اوایل دهه ۸۰ که خود من به این حوزه ورود کردم، همیشه سینما شغل اصلی من به حساب نمی‌آمد و اکثرا شغل دیگری هم داشتم. تلاش کارگردان اثر همزاد ستودنی است و در این دسته از فیلم‌هایی که دیدم جزو آثار کلاسیک و دارای موضوع خطی بود.

وی ادامه داد: جذابیت فیلم «همزاد» برایم موضوعش بود و خب اساسا فیلم کوتاه، فیلم ایده‌ها است و نباید با یک بودجه هنگفت فیلم کوتاه ساخت. معتقدم سینمای کوتاه سینمای ایده‌ها است. فیلم کوتاه فیلمی است که در آن باید به دنبال ایده بگردیم.

در ادامه این نشست فیلم «دستبند» مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

محسن نقی زاده کارگردان فیلم کوتاه دستبند گفت: دستبند اولین کار داستانی ام است و پیش از این آثار مستندی داشتم که در جشنواره سینما و حقیقت حضور داشتند؛ این فیلم را با بودجه ۳ میلیون تومان ساختم.

محمدی کارشناس و منتقد سینما درباره فیلم کوتاه «دستبند» نیز گفت: ایده خیلی پررنگ و ملموس بود. کار «دستبند» خیلی پیچیده‌ نبود و چقدر خوب است در سینمای کوتاه به دنبال کار پیچیده نباشیم. ما درباره فیلم کوتاه صحبت می‌کنیم و باید در قواره فیلم کوتاه کار بسازیم نه اینکه دنبال تانک و مکانی مثل شهرک دفاع مقدس باشیم. همچنین با زیاد فیلم ساختن کسی در سینما نمی‌ماند با درست فیلم ساختن است که در سینما می‌ماند.

در ادامه این نشست خبری فیلم «کله» مورد بررسی قرار گرفت.

محمدی کارشناس و منتقد سینما درباره فیلم «کله» گفت: کارگردان شاید می‌توانست جلوتر برود اما من می‌توانم نمره قبولی خوبی بدهم حداقل ایده را رعایت کرد اما اینکه در کنار خود مشاور: داشته باشی  که به شما کمک کند اهمیت بسیاری دارد. ساخت فیلم کوتاه عالی است اما بدی این قصه این است، کسانی که فیلم کوتاه می‌سازند به فکر ساخت فیلم بلند هستند.

در ادامه این جلسه محمد صابری روزنامه نگار و کارشناس و منتقد سینما درباره سه فیلم نظرات خود را مطرح کرد.
وی گفت: دست مریزاد می‌گویم به هر سه کارگردانی که این آثار را ساختند. مهتاب فرهادی به لحاظ پروداکشن کار پر زحمتی داشت و فارغ از کیفیت نهایی کار فی نفسه خود یک تجربه ارزشمند بود و دستمریزاد دارد که یک خانم در فضای سرد زمستانی کارگردانی و این فضا را خلق کند اما قالب قصه در فضای هنر و تجربه می‌رود که ایجاد یک حس و فضا موقعیت دارد. به نظرم اگر خانم فرهادی کار اولی بودند دست مریزاد دارد و می‌توانم بگویم سینمای ایران آبستن حضور زنان است.

وی ادامه داد: همچنین باید بگویم خداقوت به مهدی آذرپندار مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران برای محوریت قرار دادن ژانر در جشنواره فیلم کوتاه تهران؛ زیرا تنوع ژانر اتفاق بسیار مبارکی است که می‌تواند یک پشتوانه مهم برای سینمای ایران باشد. نکته مشترک سه فیلم تلاش فیلمساز برای روایت قاعده مند در هر سه فیلم بود، اینکه فیلمساز حواسش هست که حرفش را در قالب ژانر و آورده‌ای که به لحاظ روایی می‌تواند بیان کند مهم است. این گم شده سینما است.

صابری افزود: در فیلم «کاپوراسو» یک موقعیت غیر منتظره‌ پیش می‌آید که قالبش را بارها و بارها مشاهده کردیم‌. شروع، نقطه گذاری، یک روایت، بیان درست سینمایی و تعلیق به درستی انجام شده بود. تعلیق درست در عین اینکه قطره چکانی به مخاطب دیتا می‌دهد سعی می‌کند مخاطب را کنجکاو نگه دارد و در این فیلم اتفاقی که مشاهده کردم این بود که این ایده چقدر می‌تواند تازگی داشته باشد و کاراکتر هم باور پذیر است. آن چیزی که برایم در این فیلم هیجان انگیز بود رعایت اصول فیلم‌سازی مانند قاب بندی است، سکانس داخل ماشین من را یاد روایت ذهنی بهرام توکلی انداخت که کارگردان خیلی درست عمل و قصه را روایت می‌کند و ادا در نمی‌آورد.

در ادامه این جلسه محسن سوهانی منتقد و کارگردان سینما به بررسی آثار کوتاه «خطوط رفاقت»، «بدرقه سکوت» و «مرا ببوس» پرداخت.

در ابتدا کارگردان فیلم کوتاه «خطوط رفاقت» گفت: حدود ۷ سال پیش شروع به آموزش دیدن در حوزه تئاتر و سینما کردم و برای ساخت این فیلم فیلمنامه را به دوستم پیشنهاد دادم و قبول کرد و در ادامه کار را ساختیم.
سوهانی درباره این فیلم کوتاه گفت: من فکر می‌کنم سینمای کوتاه را نباید مقدمه‌ای برای فیلم بلند دانست؛ زیرا سینمای کوتاه خود یک مدیوم است و قابلیتی دارد که سینمای بلند ندارد مفاهیم اساسی را در کوتاه ترین زمان ممکن به ما انتقال می‌دهد. در سینمای کوتاه به دلیل فرصت محدودی که وجود دارد، هر پلانی که از آن استفاده می‌کنیم باید حرفی داشته باشد.

در ادامه این نشست فیلم‌های «بدرقه سکوت» و «مرا ببوس» مورد نقد قرار گرفتند و سوهانی گفت: فیلم بدرقه سکوت نقدی است بر سنت و ازدواج سنتی و اهمیت وجود عشق در زندگی مشترک. به نظرم از نظر روایت کار می‌توانست بهتر از این پیش برود. فیلم شروع خیلی خوبی دارد که پیرزن در خیال خود پیرمرد را خفه می‌کند و این فیلم از نظر شروع کار خوب است اما گره اصلی آنجاست که کارت دعوت عروسی به دست این دو می‌رسد که تعلیق و پیشبرد اهداف خوب پیش نمی‌رود.

وی در ادامه درباره فیلم «مرا ببوس» بیان کرد: این فیلم هم به هرحال مبنای محتوای عاشقانه‌ای داشت که با مسئله جدایی همراه بود. فکر می‌کنم از نظر فرم ساختار و زبان سینما، فیلم کند پیش می‌رفت. کارها را باید به چشم تجربه نگاه کرد اما روی هم رفته باز مخاطب دچار یک سردرگمی روایی می‌شود، اینکه در انتها معلوم نمی‌شود که این فردی که سم خورده است چه بر سرش آمد. معتقدم فیلمساز بیش از هرچیزی می‌خواست از جدایی‌ها و خلا ایجاد شده شکایت کند ولی به نظرم یک جاهایی فیلم شعاری به نظر می‌رسید حتی نور فیلم.

سوهانی در پایان صحبت‌هایش گفت: این جشنواره به طور خاص یک ویژگی بارز و جذابیت مهم دارد این که روی آغازی ترین نقطه هنر دست گذاشته است و اینجا نقطه آغاز جوانان است. چقدر خوب است که سرمایه‌گذاران ما روی بچه‌ها سرمایه گذاری کنند تا بچه‌ها مسیر خود را پیدا کنند.

ایوب آقاخانی بازیگر و کارگردان در ادامه این نشست حضور یافت و به تحلیل سه فیلم کوتاه «من، او، مهتاب»، «تله هوس» و «فاصله رنگی» پرداخت.
وی درباره چند اصل مهم در فیلمسازی گفت: مهم است نورپردازی مورد توجه قرار گیرد در حالی که در یکی از فیلم‌ها فضا فقط روشن بود، همچنین مهم است نگاه در دکوپاژ کلاسیک نباشد.
وی درباره ویژگی‌های کلی آثار بیان کرد: البته همین که آثار سروسامان دارد اتفاق خوبی است اما اگر به این دقت نکنیم که فیلم اول کارگردان است، می‌توان انتظارات دیگری داشت. شاید فیلم‌ها در درآوردن فضایشان موفق بوده باشد. وقتی نگاه مترقی در فیلم نداریم نباید سراغ فضاهای خاص برویم اگر فضای روزمره ای داشته باشد بضاعت کم فیلم‌های اول اثر را نجات می‌دهد.

 

####

هوش مصنوعی در تکنولوژی دستیار انسان است

امیررضا معتمدی یکی از استادان نشست‌ تخصصی سینما و هوش مصنوعی در جشنواره سراسری آموزشگاه‌های آزاد سینمایی گفت: اگر سینما را از نقطه‌ای به نام ایده نگاه کنیم و پایان آن را مخاطب ببینیم، درحال حاضر هوش مصنوعی در قسمت‌ها و بخش‌های مختلف تاثیر دارد و کمک کننده است.

نشست تخصصی و آموزشی «سینما و هوش مصنوعی، امکانات و کاربردها» با حضور سعید اسدی، مسعود سفلایی و امیررضا معتمدی در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.

سعید اسدی در ابتدای نشست کاربردها و امکانات هوش مصنوعی گفت: هوش مصنوعی یک تکنولوژی نوین است و یک ابزار یا یک وسیله نیست. در واقع هوش مصنوعی یک امکان و وسیله‌ای است که در حوزه سایبری، اینترنت و ابزارهایی که در حوزه اینترنت هستند کار می‌کند. ما پیش از این با یک اتوماسیون رو به رو بودیم که در واقع اعمال و ارائه آن بود. هوش مصنوعی خود می‌آموزد و امکاناتی را در اختیار ما قرار می‌دهد. این هوش فرصت فوق‌العاده‌ای را در اختیار ما قرار می‌دهد اما با تهدیدهایی ام همراه است.

وی ادامه داد: هوش مصنوعی با یک قوانین و قواعد معین اعمال می‌شود و مسئله‌ای که هوش مصنوعی به عنوان تهدید مطرح می‌کند، ممکن است حتی در شغل‌های دیگر هم از بین برود، مخصوصا در حوزه فیلمنامه‌نویسی، تولید، پس از تولید، تدوین تا جلوه‌های هوش مصنوعی. همچنین ممکن است هوش مصنوعی برخی از مشاغل را تحت تاثیر قرار بدهد و شما وقتی الآن هم بخواهید با هوش مصنوعی در ارتباط باشید سوال‌های متفاوتی پیرامون این حوزه دارید.

اسدی افزود: بنابراین هوش مصنوعی نیازمند دستورالعمل‌های ماست تا بتواند پاسخ‌ بدهد. هوش مصنوعی فعلا یک رویکرد گذشته گرا دارد که این دیتاها در فضای مجازی موجود است. فرض کنید شما الگوهایی دارد که این الگوها و سبک‌ها را هوش مصنوعی می‌شناسد. برای مثال اگر شما فیلمنامه‌ای را به هوش مصنوعی بدهید می‌تواند استوی برد کند اما این کار مطابق با استایل آن کار است.

وی بیان کرد: هوش مصنوعی یک نوع امتداد آدمی است و چیزی نیست که شما بتوانید آن را ببینید. یک زمانی هست که شما می‌توانید سروری را نگاه کنید اما هوش مصنوعی کجاست؟ معتقدم هوش مصنوعی هوشی انسانی است. در واقع هوش مصنوعی تداوم آدمی است. یک زمانی انسان با نیروی بدنی خود کار می‌کرد و نیروی خود را به چرخ‌ها می‌داد اما اکنون در یک سری از شغل‌ها متفاوت شده است. همچنین هوش مصنوعی در واقع شکلی از تداوم هوش آدمی است که اتوماسیون آن با یک خودآموز و خودپروری جدید همراه است اما سوال اینجاست که آیا هوش مصنوعی می‌تواند به عنوان یک هوش عمل کند؟

در ادامه این نشست مسعود سفلایی درباره کاربرد هوش مصنوعی و امکاناتی که در خلق سینما یعنی فیلمنامه قرار داده است، صحبت کرد: برخلاف تکنولوژی‌هایی که همیشه با فاصله از آن صحبت می‌کردیم مبحث کاربرد هوش مصنوعی خیلی نزدیک به ما است. مسئله اصلی ما این است که امکان عمومی سازی این مسئله ترس ایجاد کرده است.

وی ادامه داد: این روزها ترس از هوش مصنوعی به دو شکل است؛ یک واژه هوش که متفکران قدیمی وقتی می‌خواهند از چیزی صحبت کنند و می‌گویند هوش، گویا این هوش خداوندگار است. مورد بعدی در دسترس بودن است. متخصصین در طی این سال‌ها ترس امکان دسترسی را داشتند. ریشه ماجرای هوش مصنوعی اقتصاد است؛ اگر ما بتوانیم عمده کارها را به یک چیز دیگر بسپاریم شغل ما کمرنگ‌تر خواهد بود.

سفلایی افزود:ما در زمینه هوش مصنوعی و فیلمنامه نویسی یک شانس آورده‌ایم و آن هم زبان فارسی است که قابلیت آنچنانی در زبان هوش مصنوعی ندارد؛ اما این اتفاق بالاخره می‌افتد. بنابر این هوش مصنوعی پدیده‌ خیلی وحشتناک یا پدیده‌ای که بتوانیم خیلی آسان از آن بگذریم نیست. هوش مصنوعی سرعت بخشی به روند نگارش می‌دهد و ما می‌توانیم محصول بیشتری بسازیم که از این زاویه دید نتیجه هوش مصنوعی می‌تواند مطلوب باشد البته اگر زاویه دید خوبی باشد.

وی بیان کرد: اتفاق دیگری که می‌افتد مسئله خلاقیت است و خب خلاقیت کجا می‌رود؟  در سینما خلاقیت یکی از مسیرهای بدست آوردن تجربه است و از این مسیر می‌توان نمونه‌ای خلق کرد که شاید حتی نمونه مشابهی هم نداشته باشد. سینما بر مبنای تکنیک و فن است. خلاقیت چیزی است که در صحنه و کار خود را نشان بدهد.

سفلایی درباره ترس از هوش مصنوعی گفت: اتفاق ترسناکی که در دنیا می‌افتد این است که فرآیند هوش مصنوعی بتواند جای هنرمندانی که استادکار هستند را بگیرد. شاید در جهان آینده نگوییم  که استادکاری در قسمتی از جهان یک چیزی را ساخته است؛ در آن زمان مفهوم استادکاری از بین می‌رود و ترس بزرگ سینما از چنین چیزی نشات می‌گیرد و این ترس در فیلمنامه نویسی خیلی بیشتر است.

کسانی که در فضای رئال کار می‌کنند خیلی ترس ندارند؛ بنابراین ماجرای اصلی از اینجا صورت می‌گیرد که نکند فضای کار معمولی از بین برود و مسیر سخت‌تر شود.
این مسئله و ترس با اقتصاد و شیوه زندگی انسان‌ها گره‌ می‌خورد و در دوره‌ای که جهان درگیر مشکلات اقتصادی و بیماری کرونا و تغییرات شغلی است این ایده روی کار می‌آید. بخشی از این ترس توسط سینما به سمت مردم رفته است. خودمان داریم از چیزی که خودمان از آن می‌ترسیم حرف می‌زنیم.

در ادامه این نشست امیررضا معتمدی متخصص جلوه‌های ویژه  گفت: از دوره‌ای که رایانه آمد، سرمایه‌گذارها نشستند به سود آوری خود فکر کردند. آنها می‌خواهند که رقیب ناپذیری خود را دورتر و دورتر کنند. بنابراین سال‌هاست که درباره هوش مصنوعی صحبت می‌کنند؛ اما وقتی هم هست که درباره هوش مصنوعی نگران می‌شویم؛ از سوی دیگر آن‌ها هوش مصنوعی را لانچ کرده‌اند و هوش مصنوعی آرام آرام بسیاری از موارد را از ما یادمی‌گیرد؛ اما نکته‌ای که وجود دارد این است که هوش مصنوعی در تکنولوژی معمولا دستیار انسان است که اگر احیانا انسان دچار خطا شد بیاید و آن را دسته بندی کند.

وی ادامه داد: یکی از مراحل مهمی که در انیمیشن وجود دارد لوک تصویری پلان‌ها است که معمولا به سرعت می‌تواند از آرشیوهای خود و با استفاده از دیتاهایی که دارد یک سری پیشنهاد به انسان بدهد و چون انسان حافظه سطحی دارد نمی‌تواند همه اطلاعات را در لحظه داشته باشد هوش مصنوعی به راحتی می‌تواند این اطلاعات را در دسترس انسان قرار دهد و به کمک انسان بیاید.

معتمدی افزود: درحال حاضر هوش مصنوعی نیروی کاری یک سرمایه‌گذار است و سرمایه گذار از آن‌ استفاده می‌کند. هوش مصنوعی پدیده‌ عجیبی است اما تخیل کردن درباره آن اتفاق عجیبی نیست. اگر سینما را از نقطه‌ای به نام ایده نگاه کنیم و پایان آن را مخاطب ببینیم، درحال حاضر هوش مصنوعی در قسمت‌ها و بخش‌های مختلف تاثیر دارد و کمک کننده است. تا امروز هیچ علامتی دلیل بر اینکه هوش مصنوعی بتواند کار خلاقانه‌ای انجام بدهد واضح انجام نشده است. اگر روزی به جایی برسیم که هوش مصنوعی با در دست داشتن راش و یا با مراجعه به بانک اطلاعاتی بزرگ خود بتواند به شما فیلم تدوین شده تحویل دهد شما می‌توانید بگویید هوش مصنوعی چگونه است؛ اما اکنون این تکنولوژی به آن قسمت نرسیده است و در حال حاضر هوش مصنوعی روی تک فریم و با پیش فرض‌هایی تصویرها را جنریت می‌کند و چند تصویر از زوایای مختلف به شما تحویل می‌دهد.

وی در پایان گفت: بیشتر ترس‌ما از هوش مصنوعی این است که ما نمی‌دانیم این تکنولوژی نوین چطور کار می‌کند و شایان ذکر است که سینما در ایران یک صنعت حمایتی است و بدون حمایت می‌میرد. در نتیجه تمامی مشاغل سینما باید خود را آماده این هوش مصنوعی کنند.
دومین جشنواره سراسری آموزشگاه‌های آزاد سینمایی به دبیری مهدی شفیعی فردا جمعه ۳ آذر با برگزاری اختتامیه در ایوان شمس به کار خود پایان می‌دهد. 

شهرستان‌ها ظرفیت بهتری برای فیلم‌سازی دارند

مهدی اصلانی مدرس نشست تخصصی «تشکیل کارگروه تولید پروژه پایانی هنرجویان در آموزشگاه‌ها» گفت: شهرستان‌ها ظرفیت بهتری برای فیلم‌سازی دارند و نباید خودمان را صرفا درگیر تجهیزات کنیم.


نشست تخصصی و آموزشی «تشکیل کارگروه پروژه پایانی هنرجویان با مشارکت آموزشگاه‌ها» با حضور مهدی اصلانی پنجشنبه ۲ آذر در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.

در این نشست مهدی اصلانی به شرح هزینه‌های فیلم کوتاه از ساخت، تدوین، فیلمبرداری و… پرداخت.

مهدی اصلانی درباره هزینه‌های تولید فیلم کوتاه گفت: بیشترین خروجی‌های ما در آموزش در دو حوزه بازیگری و گریم است. اگر استادانی به آموزشگاه‌ها بیایند که بیشتر بر تخصص‌هایی نظیر کارگردانی، صدابرداری، گریم و…متمرکز باشند بهتر است. سینما و تلویزیون همه کم کار هستند و شما می‌توانید تجهیزات ارزان‌تر بگیرید.
وی افزود: همچنین اگر شما را بشناسند هزینه‌هایتان پایین می‌آید و توصیه من به شما این است که به هیچ عنوان هزینه‌های خود را به صورت تلفنی به دیگران بیان نکنید بلکه فیلمنامه را در ابتدا درباره اختیار افراد قرار دهید و درباره فیلم خود صحبت کنید و در قدم آخر بحث مالی را مطرح کنید.

وی ادامه داد: قرار نیست همه فیلمساز و بازیگر و تدوین گر یا کارگردان شوند.‌

درادامه این نشست اصلانی درباره هزینه‌های مرحله پیش تولید با مشارکت آموزشگاه‌ها و هنرجویان بیان کرد: بر اساس محاسبه‌های انجام شده هزینه اجاره دفتر در مدت ۱۵ روز ۳۰ میلیون تومان است، هزینه پذیرایی در ۱۵ روز ۱۰ تا ۳۰ میلیون بسته به نوع مکان دارد، هزینه بیمه ۲۰ میلیون برای ۵ فیلم، هزینه ایاب و ذهاب و بازدید از لوکیشن ۱۵ تا ۳۰ میلیون تومان، هزینه گریم و لباس ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان پیش‌بینی شده است.

اصلانی افزود: پیشنهادم به شما این است که درگیر تجهیزات فیلمبرداری نشوید و اولین نکته مهم در فیلم‌سازی نگاه شما است و حتی می‌توانید با دوربین موبایل هم تصویربرداری کنید. پس درگیر هزینه‌های اضافی نشوید زیرا ایده و نگاه شما مهم است.

وی ادامه داد: در این چند سالی که در سینما هستم آموزشگاه‌ها در اغلب شهرستان‌ها هستند من بسیاری از فیلم‌هایم را در شهرستان می‌سازم زیرا در شهرستان‌ها پتانسیل بهتری برای فیلم‌سازی وجود دارد. من فیلمی ساختم که از تهران با خود نیرو و تجهیزات نبردم و از ظرفیت استان قزوین استفاده کردم. پیشنهاد می‌کنم سینما برایتان جدی باشد و فکر نکنید سینما چیزهایی دارد که شما به ظاهر می‌بینید.
دومین جشنواره سراسری آموزشگاه‌های آزاد سینمایی جمعه ۳ آذر ۱۴۰۲ با معرفی برگزیدگان در ایوان شمس به کار خود پایان می‌دهد.

رسانه سینمای خانگی- انتقاد اکبری عبدی از ضعف «فسیل»/ فروش ملاک ارزش نیست

اکبر عبدی گفت: سینمای ما به دلیل ضعف فیلمنامه به این مرحله رسیده، از «فسیل» و غیر فسیل بگیرید تا … . می‌گویند اگر فلان فیلم، فیلم بدی است چرا اینقدر فروخته است؟! می‌گویم می‌شود یک کلیپ را هم گذاشت و بسیار بازدید داشته باشد. 

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، طبق گزارش رسیده، این بازیگر که در آیین اختتامیه دومین جشنواره سراسری آموزشگاه های آزاد سینمایی شامگاه جمعه سوم آذر ۱۴۰۲ در ایوان شمس، سخن می گفت، خطاب به هنرجویان ادامه داد: روی سناریو و قصه تاکید داشته باشید چون این موضوع به فرهنگ و سلیقه مردم وصل است.

در این مراسم پس از ورود هنرمندان پیشکسوت سینما با تشویق ممتد حاضران، قرائت آیاتی از قرآن کریم و پخش سرود جمهوری اسلامی ایران، ویدیوکلیپی از صحبت‌های قادر آشنا معاون توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی و مهدی شفیعی دبیر جشنواره آموزشگاه‌های آزاد سینمایی پخش شد. 

در ادامه شفیعی خود نیز روی صحنه آمد و ضمن همدردی با مردم مظلوم فلسطین گفت: با همه جان و جهان به سوگ کودکانی معصوم می‌نشینیم که عطر معصومیتشان جهان را پر می‌کند. شما را روزی که ماه منجی بر درختان زیتون بتابد یاد خواهیم کرد. 

وی عنوان کرد: خوشحالم که جشنواره به روز اختتامیه رسید و حاصل تلاش‌های شما را که داوران قضاوتشان کرده‌اند، خواهیم دید.

در ادامه ضمن گرامیداشت یاد درگذشتگان سینما، برگزیدگان بخش عکس اعلام شد.

در این بخش امیر دژاکام، علیرضا اسماعیلی، کامران شریفی و مهسا اصانلو روی صحنه آمدند.

در این بخش لوح تقدیر به رویا شهباززاده از آموزشگاه نیک پیک، محمدرضا شهبازیان از آموزشگاه اندیشه نو، سمانه نوری وند از آموزشگاه هنر هفتم، مهسا کمالی از آموزشگاه نیک‌پیک، سولماز قدرتی از آموزشگاه قاب سفید رسید و این عکاسان شایسته تقدیر شناخته شدند.

عکاسان برگزیده نیز یپرم آواکیان از آموزشگاه دارالفنون، حامد حیدری از آموزشگاه هنر هفتم، احمد بلباسی از آموزشگاه دارالفنون، ثنا پزشک از آموزشگاه هنر هفتم و فائزه حسن‌زاده از آموزشگاه آبرنگ بودند.

محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، قادر آشنا معاون توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی و اکبر عبدی برای اهدای جوایز برگزیدگان بخش فیلمنامه روی صحنه آمدند.
در این بخش لوح تقدیر به سعید عملی نویسنده «کبوترخانه» از آموزشگاه موج نو، جایزه سوم به وحیده ملاحیدری نویسنده «خنده‌های اجباری» از آموزشگاه مکتب یزد، جایزه دوم به علی ملک شاهی مقدم نویسنده «عنابی» از آموزشگاه پلک، مقام اول و بهترین فیلمنامه به الهام میرحسینی نویسنده «روزی که باران بارید» از آموزشگاه مکتب یزد رسید.

اکبر عبدی:بر فیلمنامه تاکید کنید زیرا به فرهنگ مردم وصل است

اکبر عبدی بازیگر پیشکسوت سینما در این بخش گفت: چون این بخش مربوط به فیلمنامه بود باید بگویم فیلمنامه اساس و ریشه یک کار نمایشی است چه تئاتر، چه فیلم سینمایی و … . سینمای ما به دلیل ضعف فیلمنامه به این مرحله رسیده، از «فسیل» و غیر فسیل بگیرید تا … . می‌گویند اگر فلان فیلم، فیلم بدی است چرا اینقدر فروخته است؟! می‌گویم می‌شود یک کلیپ را هم گذاشت و بسیار بازدید داشته باشد. 

وی خطاب به هنرجویان گفت: روی سناریو و قصه تاکید داشته باشید چون این موضوع به فرهنگ و سلیقه مردم وصل است.

رییس سازمان سینمایی: آرزوی من این است فیلمی متفکر و اجتماعی رکورد اقتصاد سینما را بزند

محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی در آیین اختتامیه دومین جشنواره سراسری آموزشگاه‌های آزاد سینمایی گفت: خوشحالم در اختتامیه این رویداد هستم؛ جشنواره‌ای که سالیان سال تعطیل بود و شاید ضرورت احیای آن کمتر احساس می‌شد. از همه بانیان تشکر می‌کنم که تلاش کردند این جشنواره احیا شود؛ جشنواره‌ای که می‌تواند باعث رونق گرفتن تولید در آموزشگاه‌ها شود. یکی از درخواست‌ها در سفرهای استانی که داشتم، برگزاری دوباره همین جشنواره بود که افراد دوست داشتند در جریان آن آثار را ببینند و تلاش کنند برای ارتقای آثار. این جشنواره یک جشنواره تخصصی است و شما هستید که می‌توانید با پیگیری و ممارست باعث شوید این رویداد در سال‌های آینده هم برگزار شود. سطح کیفی آثار هم خوب بوده است. یکی از اقدامات بسیار خوب دیگر گردهمایی مدیران آموزشگاه‌ها بود که در جریان آن دوستان مسایل و مشکلات خود را بیان کردند، معاونان حرف‌های آنها را شنیدند و با هم گفتگو کردند. 

*رد پای لابی صهیونیسم در سینما مشهود است
وی با اشاره به وضعیت غزه، مطرح کرد: امروز داشتم ماجرای وقفه‌ای که در جنگ غزه اتفاق افتاد و مردم از شهر بازدید می‌کردند را مرور می‌کردم و به این موضوع فکر کردم که چقدر هنرمندان سرشناس دنیا در برابر این نسل کشی موضع گرفتند و سکوت نکردند. البته بعد از این ماجرا هجمه های زیادی از سوی رسانه‌های صهیونیستی علیه آنها صورت گرفت و به جرم حمایت از مردم غزه از کار اخراج شدند!


رییس سازمان سینمایی خطاب به کشورهای غربی و صهیونیست ها اعلام کرد: رد پای لابی صهیونیسم در سینما، در اقتصاد سینما و در سیاستگذاری جشنواره های بین المللی آشکار است.  هر جا احساس کنند صدای عدالت خواهی به نفع ملت فلسطین است آن را سرکوب می کنند. شماها که مدعی دموکراسی ، حقوق بشر و آزادی بیان هستید چگونه رفتار ضد بشری را در قبال هنرمندان آزاده جهان که با ملت فلسطین و مردم غزه همدردی کرده اند روا داشته اید!
در کشورهایی که ادعای آزادی بیان دارند به پاس دفاع از مظلومان غزه بازیگران را اخراج کردند. اگر این فضا در ایران اتفاق می‌افتاد، ببینید چه ماجراهایی پیش می‌آمد! شاید در فضای ایران گاهی مشکلاتی برای هنرمندان ایجاد شود اما مسئولان در کنار آنها هستند و چنین فضایی با یک اعتراض کوچک ایجاد نمی‌شود.

*ما وارث یک سینمای ورشکسته بودیم
وی گفت: ما وارث دوران کرونا و جریان‌های سیاسی بودیم که اقتصاد سینمای ایران نابود شده بود. یک سینمای ورشکسته را تحویل گرفتیم. منتقدان زیادی به من مراجعه کردند که گفتند ما در تولید و سرمایه‌گذاری ورود نمی‌کنیم. 

*اعتماد مردم و سرمایه گذاران به سینما بازگشته است

خزاعی خاطر نشان کرد: ما برای احیای سینما باید برنامه‌ریزی می‌کردیم باید سینماها را بازگشایی می‌کردیم. به سرمایه گذار اعتماد و اطمینان می‌دادیم و مخاطب را به سینماها برمی گرداندیم. می‌توانم مدعی باشم که سینمای ایران امروز دوران بهاری خود را طی می‌کند. سیاست ما در سازمان سینمایی حمایت از فیلم‌های فرهنگی، اجتماعی و متفکر است. در نقدی دیدم که نوشته بود سازمان سینمایی نگاه جدی به سینمای کمدی دارد. 

*ما به همه گونه‌های سینمایی نگاه جدی داریم
وی افزود: سازمان سینمایی به تناسب نیاز اجتماعی و فرهنگی کشور از همه گونه‌های سینمایی حمایت می کند. باید با تقویت برخی گونه های سینمایی بویژه سینمای اجتماعی شاخصه‌ها و پتانسیل آن ها را برای ارتباط و پیوند با مردم بالا ببریم. 
رییس سازمان سینمایی عنوان کرد: ما وظیفه حمایت از فیلم‌های روی پرده داریم. هم اکنون تنها سه فیلم کمدی روی پرده است اما مردم از آنها استقبال کرده‌اند و در کنارش از سایر آثار هم اقبال صورت گرفته است. امروز خیلی از سینماگران که تمایل به تولید نداشتند، پروانه ساخت گرفتند و آثار آن‌ها را سال‌ آینده خواهید دید. این وضعیت در سال آینده بهتر خواهد شد. 

*به ارتقای فیلم ها جدی تر نگاه کنیم
وی ادامه داد: هدف ما احیای سینمای ایران بود که صورت گرفت. از مهر ماه هر ماه یک رویداد برگزار می‌کنیم. خیلی از رویدادهای سینمایی به خاطر کرونا و شرایط سیاسی تعطیل شده بود و باید برنامه‌ریزی می‌کردیم تا دوباره احیا شوند. نگاه دولت احیای سینمای ملی است امروز برخی از آثار کمدی روی پرده است که معتقدم سطح آنها نسبت به آثار دهه ۹۰ و ۸۰ ارتقا پیدا کرده است و می‌توانید به راحتی با خانواده به تماشای آن بنشینید. اعتماد خانواده ها به سینماها بازگشته است و همچنان، باید به رشد کیفی و ارتقای فرهنگی محصولات سینمایی جدی‌تر نگاه کنیم.

وی ادامه داد: دوستانی که اهل نقد و مداقه و مطالعه هستند لطفا قدری واقع بینانه تر و عمیق تر به موضوع نگاه کنند. ما وارث شرایط و وضعیت دوران پساکرونایی بودیم که سینماها تقریبا تعطیل شده بود و بیکاری وحشتناکی در کسب و کار سینما وجود داشت.

به گفته وی احیای اقتصاد سینما، ایجاد اعتماد برای سرمایه گذاری و تولید در بخش‌های خصوصی و دولتی در این حوزه، ایجاد اشتغال نسبی در متن بحران اقتصادی سینما مهم ترین اولویت ما در گام نخست بود.
رییس سازمان سینمایی خاطرنشان کرد: طبیعی است وقتی کرکره سینماها پایین باشد و سینماها با رکود و تعطیلی دست و پنجه نرم می کنند نمی‌توان ایده آل‌گرایی کرد. اصلاح و ترمیم وضعیت موجود و به گردش در آوردن چرخ های تولید و گیشه پیش نیاز اولویت‌های فرهنگی سینما بود.

وی بیان کرد: خدا را شاکرم با همت و همکاری مراکز دولتی، ارگان‌ها و صنوف و همراهی قاطبه خانواده سینما اقتصاد سینما جان دوباره گرفته است.

خزاعی با بیان اینکه سیاست تولیدی سازمان سینمایی در محصولات بنیاد سینمایی فارابی و برخی آثار مشارکتی قابل مشاهده است، ادامه داد:اهتمام ما احیای سینمای فرهنگی- ملی و اسلامی است و به عنوان رئیس سازمان سینمایی آرزو و دغدغه ام این است که سینمای فرهنگی و اجتماعی و دفاع مقدس ما هم همپای آثار کمدی با استقبال گسترده مردم و خانواده ها مواجه شود. خوشبختانه در تعدادی از آثار سینمای کودک و نوجوان و چند اثر اجتماعی این نشانه های امیدبخش را شاهد بوده ایم.

وی خاطرنشان کرد: اگر سینما احیا نمی‌شد و خانواده ها با سینماها آشتی نمی‌کردند همین مباحث فرهنگی و اجتماعی پیرامون سینما هم‌ مطرح نمی‌شد، با احیای اقتصاد سینما گفتمان اجتماعی و فرهنگی و الزامات آن هم شکل جدی گرفت. 
خزاعی با اشاره به بحران‌ها و وضعیت پیچیده سینما و فضای اجتماعی در سال گذشته عنوان کرد: خروجی سیاستگذاری‌های سازمان سینمایی در حوزه تولید در آثار تولیدی پیش رو و سال آینده رونمایی خواهد شد.

در ادامه قادر آشنا، جهانگیر الماسی و غلامرضا نجاتی برای تجلیل از بخش ویژه غزه روی صحنه آمدند.

در این بخش از اشکان خداداد و افشین خداداد کارگردانان «کلپس» و محمدمهدی تدین مدیر آموزشگاه دارالفنون برای برگزاری نمایشگاه عکس با موضوع غزه قدردانی شد.

سپس هوشنگ توکلی، سیاوش طهمورث، مسعود آب پرور، قاسم زارع، اصغر فارسی و مهدی شفیعی برای اهدای جوایز بخش فیلم کوتاه روی صحنه آمدند.

در رشته تدوین لوح تقدیر به شاهین آقازاده برای «فاصله رنگی» از آموزشگاه هنر گستر حیایی، الناز نادریان برای «مرا ببوس» از آموزشگاه سینماگران مستقل، دیپلم افتخار به رضا محبعلی برای «زیبای زیبا» از آموزشگاه دارالفنون رسید.

در رشته تصویربرداری لوح تقدیر به رضا یزدانیان برای «کانیبال» از آموزشگاه ماد و رضا قاسمی برای «شهر عسل» از آموزشگاه ماد اهدا شد.

دیپلم افتخار بهترین طراحی صحنه به حسین رضاییان برای «لیلا» از آموزشگاه هنر گستر حیایی تعلق گرفت.

لوح تقدیر بازیگری زن به سما جعفری برای «من هم همینطور» از آموزشگاه همای سعادت و دیپلم افتخار بهترین بازیگری زن به مریم عابدی برای «لیلا» از آموزشگاه هنر گستر حیایی رسید.
لوح تقدیر بازیگری مرد به شاهین آقازاده برای «فاصله رنگی» از آموزشگاه هنر گستر حیایی، لوح تقدیر به سعید ونایی برای «آلزایمر» از آموزشگاه برداشت آخر رسید.
در بخش پویانمایی لوح تقدیر به هما زرینی برای «مترسک» از آموزشگاه شیوا آوا، دیپلم افتخار بهترین فیلم پویانمایی به دانیال محبعلی برای «درخت» از آموزشگاه دارالفنون تعلق گرفت.
در بخش مستند دیپلم افتخار به داریوش کرمیار برای تهیه‌کنندگی «الماس و شیشه» از آموزشگاه دارالفنون رسید.

لوح تقدیر در فیلمنامه نویسی فیلم کوتاه به زهرا نظری برای «آخرین بار» از آموزشگاه ۳۵، دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه به سیدسجاد موسوی برای «زیبای زیبا» از دارالفنون اهدا شد.

در بخش کارگردانی لوح تقدیر به حسین رضاییان برای «لیلا» از آموزشگاه هنر گستر حیایی، لوح تقدیر به زهرا نظری برای «آخرین بار»از آموزشگاه ۳۵، دیپلم افتخار به محمدرضا دهستانی برای «بدرقه سکوت» از آموزشگاه سیمای مهان رسید.

در رشته جلوه‌های ویژه، موسیقی متن، چهره‌آرایی، هیچ کس شایسته تقدیر شناخته نشد.

در ادامه هوشنگ توکلی یازیگر پیشکسوت روی صحنه آمد و بیان کرد: عرض تبریک و تسلیت به ۱۵ هزار شهید غزه در ۴۵ روز دارم. این جنگ نابرابر قدمت طولانی دارد ریشه آن به جنگ‌های صلیبی و دورتر برمی‌گردد. این حوادث اینقدر شنیع است که هیچ هنرمندی قادر نیست عمق فاجعه را تصویر کند. شاید کار هنرمندان در این دوران سخت‌ترین کار باشد.
وی گفت: روز گذشته چهلمین روز درگذشت مرحوم مهرجویی بود؛ آخرین کارگردان مولف نسل قبل از ما. یاد او را گرامی می‌داریم.

توکلی بیان کرد: خوشحالم که آثار شما را به عنوان یک هنرمند داور دیدم. نکته بسیار ظریفی را باید با شما درمیان بگذارم؛ به طور کلی سینما وقتی وارد ایران شد با تقلید و دیدن آثار دیگران شروع به کار کرد چون هیچ معلمی در این حوزه نداشتیم. زحمات زیادی در طول صد سال گذشته کشیده شده اما رسم تقلید از آثار دیگران همچنان باقی مانده است. این تقلید در این زمانی که تجهیزات و امکانات بسیار زیاد است اما باقی مانده است همیشه این سوال وجود دارد که آیا نگاه کردن از روی دست دیگری درست است یا خیر؟ بسیاری به خاطر همین تحقیر شدند. آموزش هنرها اصلا از راه تقلید صورت می‌گیرد اما محتوا چه؟
وی ادامه داد: هنوز از چهل و اندی سال از پیروزی انقلاب فیلمی در تراز جمهوری اسلامی نساخته‌ایم چه بخواهیم چه نخواهیم ایران در محدوده جهان اسلام است. اگر خودمان را به تراز جمهوری اسلامی نرسانیم به جایی نخواهیم رسید. در این جشنواره سه فیلم کپی شده از فیلم اصغر فرهادی دیدم که اصغر فرهادی خودش هم از یک کارگردان ایتالیایی کپی کرده بود اما اگر این راه را ادامه بدهیم به جایی نخواهیم رسید.

در بخش بازیگری محمد خزاعی، داریوش ارجمند، فریبا متخصص، فرهاد قائمیان، جهانگیر الماسی و فرهاد بشارتی برای اهدای جوایز روی صحنه آمدند.


در بخش بازیگری کودک و نوجوان لوح تقدیر به آرنیکا قلیچی از آموزشگاه پانیذ، راحیل فولادی از آموزشگاه پانیذ، روشان‌ برزگر از آموزشگاه پانیذ، نفس محمودی از آموزشگاه پانیذ، آرشین عرب پور از آموزشگاه هنر و سینما، النا شیخی از آموزشگاه بارانا، آراد جعفری بهشتی از آموزشگاه بارانا،تعلق گرفت.

در بخش بازیگری زن لوح تقدیر به غزل عبادی، فاطمه بیات از آموزشگاه هنر گستر حیایی، گلبرگ عبدالهی از آموزشگاه پانیذ، نیوشا فلاحی‌نیا از آموزشگاه پانیذ، ایلوش یزدان‌پناه رسید.

در بخش بازیگری مرد لوح تقدیر به علیرضا دماوندی‌نژاد از آموزشگاه پانیذ، مصطفی باقری از آموزشگاه فرهاد، سینا صفوی فرد از آموزشگاه پانیذ، حسین بهرامی از آموزشگاه سینماگران مستقل، محمد محمدی از آموزشگاه اندیشه ماهان اهدا شد.

در بخش پایانی این مراسم جهانگیر الماسی روی صحنه آمد و گفت: یادمان باشد بازیگری یک معنا و مفهوم تبعی است یعنی حتی بستر بازیگری باید معنا داشته باشد وگرنه چالشی عبث است. اتفاقات دیگر در این ایام رخ می‌دهد؛ حادثه غزه بسیار حادثه خاصی است باید بدانیم که مردم غزه چه دلاورانی هستند. در غزه ما شاهد انسان‌ستیزی هستیم با انسانیت و خلقت مبارزه می‌شود. تمام رسانه‌های جهان بخش عاطفی ماجرا را می‌بینند اما این روزها فرزند انسان به مسلخ کشیده می‌شود. چرایی جنگ غزه مهمتر است، انگار همه چیز در خدمت منافع و درآمد نامشروع است چون در غزه میادین گازی کشف شده که می‌تواند خیلی از معیارها را بر هم بریزد. همه ما امروز یک وظیفه انسانی داریم. تصویری که از انسان زمان ما دارد در تاریخ ثبت می‌شود،تصویر ما نیست. انسان زمان ما اینقدر ددمنش و کثیف و چرک نیست یادمان باشد اگر دوستدار حریم الهی هستیم و انسان را دوست داریم برای امتداد حیات انسانی تبلیغ کنیم.

رسانه سینمای خانگی- این تعداد کمدی یعنی سینما راهش را گم کرده

کمال تبریزی با اشاره به تراکم تولید فیلم‌های کمدی در سینمای ایران تأکید کرد که مدیران و اهالی سینما باید از خواب خرگوشی بیدار شوند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، کمال تبریزی کارگردان باسابقه سینمای ایران عصر امروز چهارشنبه اول آذر ماه با حضور در جشنواره آموزشگاه‌های سینمایی در محل موزه سینما، در قالب کارگاه انتقال تجربه به‌طرح نکاتی برای هنرجویان سینما پرداخت.

کمال تبریزی کارگردان باسابقه سینمای ایران در ابتدای این کارگاه، بیان کرد: خاستگاه سینما، غرب است و از این منظر هنری وارداتی محسوب می‌شود. اصالت اصلی آن مربوط به فرهنگ و هنر ما نیست. ضمن اینکه این صنعت – هنر به شکل آگاهانه وارد نشده است و مبانی آکادمیک و علمی ندارد که بر اساس آن بتوانیم به آن شکل، رنگ و هویت بدهیم.

وی افزود: این بزرگترین مشکلی است که با آن مواجه هستیم. سینما از ابتدا به عنوان سرگرمی معرفی شده است که باعث ایجاد شهرت، پول و … می‌شود. سینما از ابتدا هم صنعتی غربی بوده اما در کشور ما با علم و آگاهی شکل نگرفته است، بلکه به‌عنوان یک امر تفریحی معرفی شده است. درست نیست که صرفاً به آن به‌عنوان یک پدیده تفریحی نگاه کنیم. اما این نگاه در کشور ما وجود دارد و ریشه آن به نحوه ورود سینما به کشور برمی‌گردد از همین روست که اصطلاح «فیلمفارسی» شکل می‌گیرد. این موضوع این هنر را به بیراهه می‌برد اگر این هنر را با سایر شاخه‌های هنر مثل شعر و ادبیات و نقاشی مقایسه کنید، می‌بینید که چقدر تفاوت هست.

وجه «تفکری» سینما در حال فراموشی است

کارگردان «لیلی با من است» در ادامه گفت: اینکه سینمای ایران به تاثیر جهانی می‌رسد یک موضوع مقطعی است. نه جامعه و نه سیستم نمی‌خواهد سینما این وجه تفکری و تاثیرگذار را داشته باشد و وقتی وجه تفکری از آن گرفته می‌شود دیگر فقط وجه تفریحی باقی می‌ماند. اتفاقاً وجه تفکری آن آرام‌آرام در حال فراموشی است. سینمای ایران بعد از انقلاب تصمیم گرفت «سینمای مولف» داشته باشد در حالی که واقعاً قبل از انقلاب نداشتیم. قبل از انقلاب کارگردان در فرآیند تولید یک فیلم چندان محلی از اعراب نداشت، بلکه بازیگران و سلبریتی‌ها تعیین‌کننده بودند. اما بعد از انقلاب این کارگردان بود که سازنده معانی بود.

وی افزود: در مقطعی که چندان هم طولانی نبود ما دوره‌ای طلایی داشتیم اما از مقطعی دیگر باز این بازیگران بودند که تعیین‌کننده شدند چون به هر حال تهیه‌کنندگان به دنبال بازگشت سرمایه و کسب سود بودند.

این کارگردان سینما عنوان کرد: من هیچ مخالفتی ندارم که یک فیلم مفرح ساخته و دیده شود چون خودم هم دوست دارم گاهی یک فیلم کمدی ببینم تا به مغزم استراحت بدهم اما اگر قرار باشد سینمای ایران تنها چنین تولیداتی داشته باشد و جای تفکر و اندیشه خالی باشد، به سمت نابودی خواهد رفت و جز پوسته‌ای از آن، چیزی باقی نمی‌ماند. با توجه به تجربه میدانی و عملی که دارم احساسم این است که چه فیلمسازان جوان و چه تازه‌کارها به این کاتارسیس اصلاً توجه ندارند چون قبل از مخاطب خود هنرمند است که دچار کشف و شهود می‌شود.

رتبه‌های پایین به سمت سینما می‌رفتند!

تبریزی مطرح کرد: رشته تحصیلی من مهندسی راه و ساختمان بود. در دوره‌ای همه به دنبال این بودند که یا مهندس شوند یا دکتر اما آن موقع من از دانشگاه انصراف دادم و به دانشگاه سینما رفتم، آن زمان استادانم گفتند تو احمقی! در دانشگاه سینما هم به من می‌گفتند تو دیوانه‌ای! چون حوزه بیزینس آن کار و امکانات آن شغل با سینما زمین تا آسمان فرق داشت. آن زمان وقتی کسی خیلی رتبه پایینی می‌آورد به سمت رشته سینما می‌رفت.

کارگردان «مارمولک» اظهار کرد: آن زمان ما وقتی می‌خواستیم اثری تولید کنیم، می‌گفتیم برای چه این کار را می‌کنیم پس به همه چیز آن اثر فکر می‌کردیم. در اینجا کاتارسیسی شکل می‌گیرد که ابتدا روی خودمان تاثیر می‌گذارد و ابتدا سازندگان اثر دچار تزکیه می‌شوند. این را هم باید بگویم در آن دوران وقتی می‌خواستیم ساخت یک فیلم را شروع کنیم، اصلاً به عایدی مالی آن فکر نمی‌کردیم بلکه ابتدا به آنچه می‌خواستیم، بسازیم فکر می‌کردیم؛ به این فکر می‌کردیم که جامعه از ما چه می‌خواهد. امروز خیلی از افراد در حوزه‌های مختلف سینما هستند که ابتدا درباره دستمزد صحبت می‌کنند. به همین ترتیب بخش‌ها و حوزه‌هایی که مربوط به تفکر می‌شود از سینما رخت می‌بندد و آن وجه هیولایی آن عیان می‌شود که به دنبال ثروت و قدرت است. در حالی که این موضوع در تناقض با تعریف هنر است.

باید از خواب خرگوشی بیدار شویم

تبریزی درباره تراکم بالای تولید فیلم‌های کمدی در سال‌های اخیر مطرح کرد: متاسفانه مسئولان سینمایی و حتی منتقدان ما راه را گم کرده‌اند، فکر می‌کنند داریم پیشتازی می‌کنیم و مدام آمار می‌دهند این مصداق همان مثال «آفتابه لگن هفت دست …» است. پس ما به یک رنسانس در حوزه هنر به ویژه سینما نیاز داریم و باید از این خواب خرگوشی بیدار شویم. در دوره‌ای سینمایی آمریکا هم دچار رکود شده بود و کسی سینما نمی‌رفت در آن دوران اسپیلبرگ و لوکاس که ۲ دانشجو بودند شروع به تغییر سینما کردند، سینمای ما هم نیاز به چنین تحولی دارد به ویژه که جوانان می‌توانند ایده‌های عمیق‌تری داشته باشند و روح هنری را که نزد ایرانیان است، زنده کنند. زمانی بود که می‌گفتند اگر در جشنواره‌های خارجی فیلمی ایرانی وجود نداشته باشد آن جشنواره ایراد دارد اما الان سینمای ما از ماهیت خود دور شده است.

وی با اشاره به کسانی که در زندگی او تأثیر گذاشته‌اند، گفت: سه نفر روی فعالیت هنری من خیلی تاثیرگذار بودند که اگر نبودند شاید من مثلاً آشپز می‌شدم؛ یکی معلم ریاضی در دوران دبیرستانم که اتفاقاً از ریاضی متنفر بودم. دومی در دانشگاه آقای دکتر عالمی به‌خاطر مدل درس دادنش روی من خیلی تاثیر گذاشت به طوری که جسارتم در کار به او برمی‌گردد. سومین نفر نادر ابراهیمی بود. در کلاس او حاتمی‌کیا، من، رسول ملاقلی‌پور و خیلی از کسانی که بعدها منشأ اثر شدند، حضور داشتند.

تبریزی عنوان کرد: موضوع سینما را باید جدی گرفت. دلیل اینکه آن زمان همه به من می‌گفتند تو احمقی که از دانشگاه فنی به سینما رفتی، این بود که هنر جدی گرفته نمی‌شد و به سینما به عنوان مطربی نگاه می‌کردند.

فکر کنی همه چیز را بلدی، باخته‌ای!

این کارگردان ادامه داد: هنوز هم وقتی می‌خواهم فیلم بسازم دست و بالم می‌لرزد. پس اینکه فکر کنی همه چیز را بلدی یعنی باخته‌ای. در سینما هیچ چیزی قطعی نیست، حوزه آموزش در سینما از حوزه علوم اکتسابی خارج و بخش اعظم آن علم حضوری است یعنی باید کشف و شهودی در شما شکل بگیرد. قبل از انقلاب چندان چیزی به اسم کارگردان و تألیف کارگردان نداشتیم چون بازیگر سر صحنه می‌رفت و می‌گفت چه چیزی بگیریم یا چه چیزی نگیریم، چه دیالوگی بگوییم یا چه دیالوگی نگوییم چون «فیلمفارسی»، جریان غالب سینما بود.

تبریزی درباره تعامل عوامل تولید یک فیلم با کارگردان گفت: کار جمعی نیازمند یک کاپیتان است، فیلمسازی هم باید سرپرست داشته باشد و سرپرست فیلم کارگردان است. شما باید با کارگردان بحث و گفت‌وگو کنید و تا جایی که در توانتان است با هم همفکری کنید اما اگر قانع نشد شما دیگر مسئولیتی ندارید چون کارگردان یک اثر، مسئول نهایی آن است. البته کارگردان نمی‌تواند در ابعاد مختلف فیلم معجزه کند اما تاجایی می‌تواند تاثیرگذار باشد.

وی درباره اهمیت گریم هم توضیح داد: یادم است برای کاری با بازیگری می‌خواستیم همکاری کنیم او از فیلمنامه هم خوشش آمده بود اما وقتی گریم شد گفت من با این گریم زشت شده‌ام و دیگر نمی‌خواهم در این فیلم بازی کنم، او فیلم را ترک کرد و بازی نکرد. می‌خواهم بگویم خیلی از بازیگران به ویژه خانم‌ها وقتی به اتاق گریم می‌روند فکر می‌کنند باید خوشگل شوند و چنین انتظاری دارند!

کارگردان «لیلی با من است»، عنوان کرد: اگر می‌خواهید ثابت کنید که فیلمساز عمیقی هستید باید به مضامین عمیق بپردازید. تاثیر این موضوع از داشتن تدوین و فیلمبرداری خوب خیلی بیشتر است. در بازیگری هم باید بگویم من معتقدم این کارگردان نیست که یک بازیگر را تبدیل به بازیگر می‌کند بلکه این نقش است که او را بازیگر می‌کند. از نظر من نقش اولویت دارد هرچه قدر هم یک بازیگر توانا باشد باید نقشی باشد که او توانایی‌های خود را بروز دهد.

وی یادآور شد: یک بازیگر باید شانس داشته باشد که با یک کارگردان خوب کار کند و بتواند پیشنهاداتی بدهد، یعنی کارگردان نگوید هرچه را که من می‌گویم، انجام بده. یعنی کارگردان اینقدر فهم داشته باشد که فکر نکند دارد با وسایل کار می‌کند بلکه بداند دارد با آدم‌ها کار می‌کند. بازیگر کسی است که بتواند مشتی دروغ را به حقیقت تبدیل کند اگر این توانایی را نداشته باشد کسی همراه فیلم نمی‌شود. سر فیلمی بازیگر خیلی شناخته شده‌ای گفت من زودتر از ۱۰ صبح نمی‌توانم سر صحنه بیایم به او گفتم من هم نمی‌توانم این گونه کار کنم.‌

تبریزی در پایان درباره نقش مدیر تولید گفت: نقش او بسیار پیچیده است اما در سینمای ما دست‌کم گرفته شده است. او مدیریت روانی و هزینه‌های پروژه را برعهده دارد. ما در هر دوی این موضوعات مشکل داریم و هر آن کسی که بتواند این دو بخش را مدیریت کند، یک مدیر تولید خوب است.

رسانه سینمای خانگی- اقتباس بومی، ویژگی سینمای مهرجویی بود

کارگردان فیلم «شب‌های روشن» گفت: منتقدان از دل سینمای موج نو آمده‌اند و به شدت با سینمای مدرن بیگانه هستند، این گونه می‌شود که حمایتی که باید از آثار اقتباسی صورت بگیرد، نمی‌گیرد، مهرجویی اما به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس می‌کرد و نشان می‌‎داد چقدر مسائل در دنیا یکسان‌ است.

به گزارش سینمای خانگی، فرزاد موتمن درباره تفاوت وضعیت اقتباس در سال‌های ابتدایی ورود سینما به ایران با کشورهای غربی به ایرنا گفت: اقتباس ادبی یکی از شیوه‌های فیلم‌سازی از همان ابتدای سینما بوده. در ابتدا نگاه داستان‌گویی قرن هجدهمی به سینما وجود داشته. در نتیجه به طور طبیعی خیلی از متن‌ها ریشه‌های ادبی داشته‌اند. اما بعد از جنگ جهانی دوم شاهد تغییر هستیم.

وقتی سینما جریان ادبی را تغییر داد

این فیلمساز درباره تغییری که وضعیت اقتباس در سینما پس از جنگ جهانی دوم داشت، گفت: از آنجایی که سینما در آمریکا پول‌دار بود، می‌توانست نویسندگانی را استخدام کند که برای فیلم‌ها بنویسند. از یک جایی متن‌های فیلمنامه‌ها به قدری خوب و قوی شدند که حالا این سینما بود که ادبیات را تحت تاثیر قرار می‌داد.

وی ادامه داد: پیش از جنگ جهانی دوم و در دهه‌های اولیه بعد از جنگ، فیلم‌های جنایی و نوآر از روی رمان‌ها و ادبیات جنایی ساخته می‌شدند. از دهه‌های ۷۰ به بعد به آثار نویسندگانی توجه شد که اساسا تحت تاثیر سینمای جنایی می‌نوشتند. این گونه شد که ادبیات و سینما تاثیر متقابلی روی هم گذاشتند.

 فرزاد موتمن، کارگردان و فیلمنامه‌نویس

سینمای ایران تمام ویژگی‌های یک سینمای جهان سومی را دارد

موتمن با اشاره به جهان‌سومی بودن سینمای ایران و دیگر کشورها در خاورمیانه گفت: سینما در کشور ما ویژگی‌های یک سینمای جهان سومی و خاورمیانه‌ای را داشت؛ ویژگی‌هایی که فقط منحصر به‌ ایران نیست. ما ویژگی‌های مشترکی را در بین سینمای ترکیه، مصر، هندوستان و ایران می‌بینیم و آن ویژگی، فیلم‌فارسی ساختن در سینمای ایران است.

کارگردان فیلم شب‌های روشن افزود: ما به جای آن‌که ژانر کار کنیم، فیلم‌هایی می‌ساختیم که همه چیز در خود داشت. یک فیلم‌فارسی که همزمان هم ملودرام بود و هم کمدی و موزیکال. به علاوه صحنه زدوخورد هم داشت. این ویژگی را فیلم‌های ترکیه و هند و… هم داشت و ما از این قاعده مستثنی نیستیم.

حتی از برادران کارامازوف هم فیلم‌فارسی ساختیم!

این فیلمساز یکی از دلایل عدم توجه به اقتباس در سینما را کمبود تیراژ کتاب‌ها دانست و افزود:در کشوری که همیشه تیراژ کتاب در آن پایین بوده، متون ادبی محل اقتباس نیستند در کشوری که همیشه تیراژ کتاب در آن پایین بوده، متون ادبی محل اقتباس نیستند. هرازگاهی اقتباس نیز شده اما اصلا شان رمان و قصه رعایت نشده. رمان برادران کارامازوف در ایران در سال ۳۸ در فیلم وسوسه شیطان اقتباس شد؛ فیلمی که یک فیلم‌فارسی به تمام معناست.

موتمن اظهار کرد: متن یک ارزشی دارد. شان این رمان اصلا در این فیلم رعایت نشده و ما از آن فیلم‌فارسی ساخته‌ایم. متن‌های ادبی مثل برادران کارامازوف بخشی از تمدن هستند و نمی‌شود هر چه می‌خواهیم بسازیم.

 فیلم گاو ساخته زنده یاد داریوش مهرجویی با اقتباس از عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی

موج نو نتیجه یک خواست جمعی بود نه اراده فردی

این فیلمساز با اشاره به شرایط ایران در اواخر دهه ۴۰ و گسترش طبقه متوسط در جامعه گفت: موج نو در نتیجه گسترش شهرنشینی است. وقتی شهرها گسترده شدند، طبقه متوسط در جامعه مهم شد. این قشر یعنی قشر طبقه متوسط، نمی‌توانند با فیلم‌فارسی ارتباط بگیرند و آن را تاب بیاورند. از این رو یک خواست جمعی در جامعه برای ساخته شدن فیلم‌های جدی‌تر موج می‌زد. نسلی از فیلم‌سازانی شکل گرفت که می‌خواستند فیلم‌های جدی‌تر بسازند.

موتمن اقتباس ادبی را یکی از راه‌های رهایی از فیلم‌فارسی دانست و افزود: یکی از مشکلات ما همیشه فیلمنامه بوده. اقتباس ادبی به این کمبود کمک می‌کند چراکه حالا یک متن با قصه و ساختمان‌بندی در اختیار فیلمساز است. این طور شد که آقای مهرجویی به نوشته آقای ساعدی توجه کرد. ناصر تقوایی با اقتباسی از یکی از داستان‌های والتاری، فیلم نفرین را ساخت. بعد از موج نو، ناخدا خورشید از روی یکی از رمان‌های همینگوی ساخته شد. بعدتر بهمن فرمان‌آرا با اقتباس از نوشته گلشیری فیلم ساخته است.

مخاطب بالقوه با تیراژ ۷۰۰تایی کتاب شکل نمی‌گیرد

وی در ادامه به افول این موج اشاره کرد و گفت: این نمی‌توانست فراگیر باشد چرا که بعد از انقلاب، تیراژ کتاب به شدت کم شد تا امروز به ۷۰۰ جلد رسیده. عددی که بسیار کم است و هیچ تماشاگری را برای سینما به ارمغان نمی‌آورد.

موتمن با تاکید بر نقش کتابخوانی و افزایش آن در توجه بیشتر به اقتباس گفت: وقتی می‌خواهند اقتباس ادبی کنند، به یک تماشاچی بالقوه فکر می‌کنند. کسانی که خواننده آن کتاب هستند، وقتی مردم کتاب نخوانند، برای چه خواننده‌ای کار تولید کنیم.

کارگردان فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی افزود: تهیه‌کننده‌ها به این نکته اهمیت می‌دهند که آن کتاب چقدر مخاطب داشته. چراکه می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند. پس ترجیح می‌دهند فقط یک دستمزد به فیلمنامه‌نویس بدهند؛ نه هم فیلمنامه‌نویس و هم نویسنده.

 فیلم شب های روشن ساخته فرزاد موتمن با اقتباس از شب‌های روشن اثر داستایوفسکی

مهرجویی نشان می‌داد که مسائل تا چه اندازه در تمام دنیا یکسان است

موتمن با اشاره به فیلم‌های مهرجویی گفت:مهرجویی به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس می‌کرد مهرجویی به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس می‌کرد. با اینکه یک وجه جهان وطنی داشت اما نشان می‌داد چقدر مسائل در دنیا یکسان است. وقتی درباره مصائب یک زن صحبت می‌کند با اینکه اقتباس ادبی است اما در ایران هم جواب می‌دهد چون فقط زن ایرانی ستم‌کشیده نیست. زن نروژی هم ستم‌کشیده است چرا که جامعه مذکر و مردانه است.

این کارگردان درباره دیدن نشدن و عدم‌استقبال از آثار اقتباسی افزود: مهرجویی فیلم اشباح را در اواخر عمرش بر اساس نوشته هنریک ایبسن کار کرده بود که آن هم به اندازه‌ای که باید، دیده نشد. من نیز ۳، ۴ سال پیش فیلم سراسر شب را کار کردم که اقتباسی بود و در دوران کرونا اکران شد که سینماها را تعطیل کردند و فیلمی که به شدت وجوه تجربی دارد را به نمایش خانگی فرستادند یعنی جایی که مردم بفرمایید شام می‌بینند.

منتقدان ایرانی سینمای مدرن را نمی‌فهمند

این کارگردان با انتقاد از عدم‌حمایت منتقدان از فیلم‌های اقتباسی گفت: منتقدان هم از دل سینمای موج نو آمده‌اند و فقط نقد مضمونی می‌کنند و به شدت با سینمای مدرن، بیگانه هستند. این گونه می‌شود که حمایتی که باید از سراسر شب به عنوان یک اثر اقتباسی صورت بگیرد، نمی‌گیرد.

کارگردان سریال نون و ریحون تاکید کرد: منتقدانی مانند گردانندگان برنامه هفت می‌آیند و در برنامه، کتاب فیلمنامه‌نویسی دستشان می‌گیرند. این دوستان نگاه گداری دارند و در فیلم به دنبال شخصیت می‌گردند، چیزی که ذاتا اشتباه است.

موتمن به جداسازی اقتباس از جریان کلی سینما اشاره کرد و گفت: این جداسازی برای مراسم و جشنواره‌ها است. از آنجایی که بسیاری از فیلم‌های آمریکایی اساسا اقتباس هستند نمی‌توانند این را نادیده بگیرند. اسکار نیز به همین شکل است.

وی تاکید کرد: اما در بدنه سینمای ایران که مخاطب کتابخوان به آن اندازه ندارد، ما فیلمی را می‌بینیم و تشخیص نمی‌دهیم اقتباس ادبی است یا خیر. در حقیقت برای مخاطب خیلی تفاوتی نمی‌کند.

 سه گانه ارباب حلقه‌ها با اقتباس از رمان مشهور ارباب حلقه‌ها

سینمای ایران فاقد خلاقیت در تهیه و تولید است

این فیلمساز سینمای ایران را فاقد خلاقیت دانست و گفت: در ایران اما همه دنبال این هستند که چه چیزی می‌فروشد، برویم و همان را بسازیم. در نتیجه هیچ خلاقیتی در تهیه و تولید نداریم.

وی ادامه داد: این در مقایسه با سینمای دنیا که اقتباس‌های ادبی مثل ارباب حلقه‌ها صورت گرفته کاملا متفاوت است. اقتباسی که جزو پرفروش‌ترین‌ها بوده، خود کتاب میلیون‌ها خواننده داشته و از ابتدا می‌دانستند با فیلمی پرفروش طرف هستند.

کارگردان فیلم ماندگار شب‌های روشن درباره این فیلم گفت: تصور ما این بود که داریم فیلمی کاملا نفروش می‌سازیم که اکران محدودی هم خواهد داشت و فراموش می‌شود. خود من باورم نمی‌شود دو نسل با آن زندگی کرده باشند و همچنان دیالوگ‌هایش به اشتراک گذاشته شود.

خروج از نسخه موبایل