رسانه سینمای خانگی- چرا «غریب» ساخته شد؟

محمدحسین لطیفی در «نشست اقتباس در سینما» درباره چگونگی ساخت فیلم «غریب» و شیوه اقتباس در سینما صحبت کرد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، نشست «اقتباس در سینما» با زیرعنوان «از مسیح کردستان تا «غریب»» با حضور محمدحسین لطیفی کارگردان فیلم «غریب» امروز ۲۷ دی در قالب چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در سینما فلسطین برگزار شد.

در این نشست لطیفی بعد از توضیحاتی درباره چگونگی شکل گیری فیلم «غریب» که اقتباسی از کتاب «مسیح کردستان» است به پرسش‌های حاضران در جلسه پاسخ داد.

محمدحسین لطیفی در ابتدای نشست بیان کرد: در واقع «غریب» به نوعی در رده فیلم بیوگرافی قرار می‌گیرد و نویسنده فیلم نامه تلاش می‌کند چیزهایی را که به دنبالش است در کتاب «مسیح کردستان» پیدا کند. قرار ما این بود که سریالی راجع به زندگی شهید بروجردی بسازیم. اما صادقانه بگویم که سنگ بزرگی بود که نشانه نزدن بود و هزینه‌های گزاف مد نظر ما را مدیران فرهنگی قبول نداشتند. حتی ما به شیوه اجرایی هم رسیدیم که از بازیگر مشهور استفاده نکنیم، یا فیلم را طوری کار کنیم که انگار سال ۶۲ فیلمبرداری شده و در آرشیو مانده و کهنه شده است.

وی ادامه داد: همه این کارها را کردیم و بازیگری جز بابک حمیدیان انتخاب کردیم ولی با دوراندیشی حامد عنقا به این نتیجه رسیدیم که یک سینمایی بسازیم که البته کار سخت‌تر شد. چون در زمان کوتاهی که در اختیار داشتیم، فرصت برای ادای دین به این شخص کمتر می‌شد و ما باید جان کلام را در همین زمان نشان می‌دادیم و آن محدوده زمانی جنگ ۲۲ روزه بهترین بستر برای نشان دادن وجوه شخصیت این انسان وارسته بود. این برهه برگرفته از همان کتاب «مسیح کردستان»، کتاب‌های دیگر و صحبت با دوستان نزدیک ایشان بود.

در ادامه این کارگردان در جواب سوالی درباره این که معیار اثری که ارزش اقباس دارد، چیست؟ گفت: در جهان، معیار فیلم‌هایی که بر اساس اقتباس می‌سازند میزان چاپ رمان است. این خودش ارزش ادبی اثر را نشان می‌دهد. در جوامع مختلف مممکن است متفاوت باشد ولی معیار جهانی همان است. اما دلیل شخصی من برای انتخاب این کتاب اسم این کتاب بود؛ «مسیح کردستان». من به مسیح به واسطه مهر آسمانی اش، اعتقاد دارم. شخصیت بروجردی هم همه اش بخشش است مثل آن کشیده‌ای که در مسجد می‌خورد و انتقام نمی‌گیرد. او برای من قهرمان است. ضمن این که بروجردی را می‌فهمیدم.

لطیفی یادآور شد: پیشنهاد ساخت زندگینامه چند نفر از شهدا به من داده شده بود ولی چون آنها را نمی‌فهمیدم قبول نمی‌کردم فیلمی بسازم اما با ویژگی‌های بروجردی آشنا بودم؛ با نوع لبخندش، با آرامشش در لحظات بحرانی. نکته دیگر هم اینکه ما سهم خود را بر می‌داریم. انگار قرار بود من این اثر را بسازم.

وی تاکید کرد: فیلمساز باید باور کند کار فرهنگی می‌کند و تا جایی که می‌تواند سیاسی نشود و سیاست زده هم نشود. او باید به نیازهای جامعه توجه کند. من «به وقت خماری» و «عینک دودی» را هم ساختم. «خوابگاه دختران» را هم ساختم. «دختر ایرانی» را هم ساختم. چرا؟ تا نشان بدهم داشتن دغدغه اجتماعی مهم است. کارگردانانی که سیاسی کار کردند، الان ارتباطی با مردم ندارند و مردم فراموششان کردند.

وی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به اینکه روند اقتباس چگونه از کتاب به فیلمنامه رسید؟ گفت: مهمترین بخش در فیلم، سکانس آغاز و پایان است. سکانس آغاز این است که مردی را وسط یک جاده در کردستان متوقف می‌کنند و سکانس آخر که شهید بروجردی می‌گوید؛ با اسلحه نیامدم که با اسلحه بروم. هر چیزی از هر کتاب یا هر شخصی گرفتم باید در راستای این ۲ سکانس می‌بود. این جا کار سخت است که فیلمبردار ۲۲ روز را طوری کامپکت کند که بخش زیادی از جلوه‌های شخصیتی بروجردی را نشان بدهد. در این فیلم امکان پرداختن به سه گروه از مخالفان بروجردی وجود نداشت و ما فقط «شوان» را به عنوان نماد این سه گروه قرار دادیم. برای لطیفی و عنقا در این فیلم مهم این بود که با انسان طرف هستند و تحلیل این انسان نه حوادث.

وی تاکید کرد: اگر این فیلمنامه را کس دیگری جز عنقا می‌نوشت این فیلم متفاوت می‌شد یا اگر من کارگردانی نمی‌کردم باز هم این فیلم از آب در نمی‌آمد. در کارگردانی بر مبنای قصه، مهم است که چطور یک سکانس را بسازید. پس این فیلم یک اقتباس کامل نیست. من بیشتر دوست دارم اقتباس را در سریال به کار ببرم که دست کارگردان بازتر است.

لطیفی در پاسخ به سوالی درباره این که چرا برای جشنواره امسال فیلم نساخته گفت: مگر من چند تا فیلم می‌توانم بسازم که همان خلاقیت را داشته باشد. من الان دیگر باید مشاور بشوم که سوال جواب بدهم یا مسیر کوتاه‌تر را به جوان ترها نشان بدهم یا جلوی خطاهای خامشان را بگیرم. ما باید کلان فکر کنیم. در واقع مدیر فرهنگی باید کلان فکر کند. باید برنامه ۱۵ ساله داشته باشد و تازه بعد از ۱۵ سال منتظر به گل نشستن جوانانی باشد که امروز شناسایی کرده است. جشنواره فجر هر سال ۵، ۶ تا فیلم خوب دارد که سازنده‌های آن خودجوش هستند و ربطی به مدیریت ندارند. این پنج فیلم اگر به ۱۵ فیلم برسند یعنی مدیریت داشته ایم.

کارگردان «روز سوم» بیان کرد: مدیریت کلان فرهنگی باید فیلم نامه نویس های خوب دنیا را بیاورد که در ایران کارگاه آموزشی بگذارند، باید امکانات بدهد و باید کشف کند و نگران هزینه‌ها نباشد چون این هزینه‌ها بعداً بر می‌گردند. من حتی در جایی گفتم اگر مدیر تلویزیون بودم، ملک تلویزیون را می‌فروختم و با پول آن صد سال برنامه می‌ساختم. نتیجه این دستگاه عریض و طویل چیست؟

رسانه سینمای خانگی- مرگ‌های تلخ سینما در سال میلادی

سال ۲۰۲۳ نیز با درگذشت چهره‌های تاثیرگذاری در عرصه سینما و تلویزیون همراه بود، از ویلیام فردکین کارگردان نامدار آمریکایی و ستاره‌های بزرگی چون لولوبریجیدا و راکل ولش تا مرگ زودهنگام متیو پری بازیگر سریال محبوب «فرندز».

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، با رسیدن به روزهای پایانی سال جاری میلادی، مروری داریم بر چهره‌های مهم صنعت سرگرمی در عرصه سینما و تلویزیون که برای همیشه با جعبه جادویی و پرده نقره‌ای وداع کردند.

مایکل گمبون

«سر مایکل گمبون» بازیگر ایرلندی سری فیلم‌های «هری پاتر» بود که در سن ۸۲ سالگی درگذشت. او بیشتر برای بازی در نقش پروفسور آلبوس دامبلدور در شش فیلم از هشت فیلم هری پاتر شناخته شد.
این ستاره متولد دوبلین در طول شش دهه فعالیت خود در تلویزیون، فیلم، تئاتر و رادیو کار کرد و برنده چهار بفتا شد.

زمانی که او به یکی از اعضای اصلی کمپانی بازیگری تئاتر ملی لورنس اولیویه در لندن تبدیل شد،  فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد و در ادامه سه جایزه اولیویه را برای بازی در تولیدات تئاتر ملی دریافت کرد.

 مایکل گمبون پس از مرگ «ریچارد هریس» در سال ۲۰۰۳، نقش دامبلدور – مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز – را در سری فیلم‌های موفق  «هری پاتر» بر اساس رمان های نوشته  «جی کی رولینگ» ایفا کرد.

ران سیفس جونز

ران سیفس جونز بازیگر برنده جایزه امی که بیشتر برای بازی در نقش ویلیام هیل در سریال «This Is Us» (این ما هستیم) شهرت داشت به دلیل مشکل ریوی طولانی‌مدت در سن ۶۶ سال درگذشت.

«جونز» بیشتر برای بازی در سریال«This Is Us» در نقش ویلیام هیل، پدر بیولوژیکی رندال پیرسون (استرلینگ کی. براون) شناخته شد، که برای آن دو جایزه اِمی مهمان در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ برنده شد. در همان سال، دخترش «جازمن» نیز اولین جایزه امی خود را به دست آورد تا برای نخستین بار یک پدر و دختر در یک سال برنده جایزه اِمی نام بگیرند.

او سابقه بازی در سریال «نظم و قانون: جنایات سازمان یافته» و سریال‌های «آقای ربات» (۲۰۱۵-۲۰۱۶)، «گِت داون» (۲۰۱۶-۲۰۱۷)، «لوک کیج» (۲۰۱۶-۲۰۱۸)، «به دنبال آلاسکا» (۲۰۱۹) و «حقیقت گفته می‌شود» (۲۰۱۹-۲۰۲۳) را نیز در کارنامه داشت.

همچنین «نیمه نلسون» (۲۰۰۶)، «در سراسر جهان» (۲۰۰۷)، «چانه شیشه‌ای» (۲۰۱۴)، «تقویم تعطیلات» (۲۰۱۸)، «روزهای سگی» (۲۰۱۸) و «نام من دولمایت» (۲۰۱۹) از جمله آثار سینمایی هستند که «ران سیفس جونز» در آن نقش‌آفرینی داشته است.

ویلیام فردکین

ویلیام فریدکین کارگردان برنده اسکار که با ساخت فیلم‌های موفقی چون «ارتباط فرانسوی» و «جن‌گیر» به شهرتی جهانی رسید یکی از مهم‌ترین چهره‌هایی بود که در سال ۲۰۲۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

«ویلیام فریدکین» سال ۱۹۷۱ فیلم «ارتباط فرانسوی» را در ژانر جنایی-پلیسی، بر اساس یک داستان واقعی کارگردانی کرد. این فیلم که شامل یکی از هیجان‌انگیزترین صحنه‌های تعقیب و گریز تاریخ سینماست، توانست برنده جوایز اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه و تدوین شود و نام «فریدکین» ۳۲ ساله را به عنوان فیلمسازی جوان و آینده‌دار مطرح کرد.

این کارگردان پس از آن «جن‌گیر»‌ را بر اساس رمان پرفروش نوشته «ویلیام پیتر بلَتی» درباره دختری ۱۲ ساله که توسط شیطان تسخیر شده ساخت که این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد. پس از موفقیت فیلم «جن‌گیر» او تا اوایل قرن بیست‌ویکم به کارگردانی فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ادامه داد اما دیگر نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند.

آخرین فیلم بلند ساخته «ویلیام فریدکین» مستندی با نام «شیطان و پدر آمورث» بود که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. این فیلم به مقایسه لحظات فیلم معروف «جن‌گیر» با جن‌گیری واقعی می‌پردازد.

از دیگر آثار او می‌توان به «برای زندگی و مرگ در لس‌آنجلس»، «جادوگر»، «گشت‌زنی»،‌ نسخه تلویزیونی «۱۲ مرد خشمگین» و «جوئی قاتل» اشاره کرد. جایزه شیر افتخاری جشنواره ونیز، جایزه فیپرشی جشنواره فیلم کن برای فیلم «باگ» و همچنین یوزپلنگ طلایی جشنواره «لوکارنو» به پاس یک عمر دستاورد سینمایی از جمله دیگر افتخارات این کارگردان کهنه‌کار محسوب می‌شود.

آنگوس کلود

آنگوس کلود هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در سریال «سرخوشی» شناخته می‌شود، در سن ۲۵ سالگی از دنیا رفت. او بیشتر برای بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در سریال «سرخوشی» از شبکه HBO شناخته می‌شد.

این بازیگر با بازی در نقش شخصیتی به نام «فِز» در سریال نوجوانانه و برنده ِامی «سرخوشی»(Euphoria) به شهرت رسید. «کلود»‌ در دو فصل نخست این سریال یکی از شخصیت‌های اصلی بود. او همچنین بازی در فیلم‌های «شمال هالیوود»(۲۰۲۱) و «خط»(۲۰۲۳) را در کارنامه دارد.

آلن آرکین

«آلن آرکین»، ‌بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار که کارنامه‌ای از نقش‌های کمدی و درام داشت در سن ۸۹ سالگی درگذشت. او متولد سال ۱۹۳۴ در محله بروکلین نیویورک بود و وقتی ۱۱ سال داشت، خانواده‌اش به شهر لس‌آنجلس نقل مکان کرد.

 آرکین در طول فعالیت حرفه‌ای خود چهار بار نامزد دریافت اسکار شد و این جایزه را در سال ۲۰۰۷ برای بازی در نقش پدربزرگی که با اعتیاد دست‌به‌گریبان بود، در فیلم کمدی «خانم سان‌شاین کوچک» به دست آورد.

او همچنین جایزه تونی، معتبرترین جایزه عرصه تئاتر آمریکا را هم یک بار کسب کرده بود.

یکی از نخستین نقش‌های اصلی که بازی کرد، در سال ۱۹۶۶ در فیلم کمدی «روس‌ها می‌آیند، روس‌ها می‌آیند» بود که اولین نامزدی اسکار را برایش رقم زد و در سال ۱۹۶۷ با بازی در نفش یک قاتل دچار روان‌پریشی در فیلم «تا تاریکی هوا صبر کن» در مقابل آدری هپبورن یکی از نقاط عطف کارنامه‌اش را رقم زد.

 آلن آرکین حتی بعد از ۸۰ سالگی هم در سینما و تلویزیون فعال بود و برای بازی در سریال «شیوه کامینسکی» در مقابل «مایکل داگلاس» نامزد دریافت جایزه امی شد.

او با بازی در فیلم «آرگو» برای چهارمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. از دیگر فیلم‌های کارنامه هنری آرکین می‌توان به «راه‌حل هفت درصدی»، «گلن‌گری گلن راس»، «ادوارد دست‌قیچی» و «باهوش باش» اشاره کرد.

آندره بروگر

آندره بروگر بازیگر برنده دو جایزه امی که در مجموعه‌های تلویزیونی همچون «بروکلین نه-نه» و «قتل: زندگی در خیابان»‌ حضور داشت، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. او بیش‌تر برای بازی در نقش «کاپیتان ریموند هالت»‌ در سریال «بروکلین نه – نه»‌ شناخته می‌شود که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۱ روی آنتن رفت.

او در سال ۱۹۹۸ برای ایفای نقش کارآگاهی به نام «فرانک پمبلتون»‌ در سریال «قتل: زندگی در خیابان»‌ برنده جایزه «امی» بهترین بازیگر مرد نقش اول شد و همچنین یک جایزه امی دیگر را در سال ۲۰۰۶ برای بازی در نقش یک مجرم حرفه‌ای در «سارق» کسب کرد.

او نخستین‌بار در فیلم «شکوه»‌ و در نقش یک سرباز در سینما ظاهر شد. این هنرپیشه همچنین در مجموعه تلویزیونی «هک» که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ پخش شد در نقش یک کارآگاه مقابل دوربین رفت. او برای بازی در مجموعه سریال درام «مردان یک سن مشخص»‌ دو بار به عنوان نامزد در شاخه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل جوایز «امی» معرفی شد.

بروگر در کنار مجموعه‌های تلویزیونی در فیلم‌های سینمایی همچون «شهر فرشتگان»، «فراوانی»، «پوزئیدون»،‌«آواز دونفره»، «مه»‌ و «ترس کهن» نقش آفرینی کرده است.

رایان اونیل

رایان اونیل بازیگر آمریکایی که ببشتر برای نقش آفرینی نامزد اسکار در فیلم «داستان عشق» شناخته می‌شد، در ۸۲ سالگی درگذشت. اونیل متولد ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ در لس آنجلس از پدری نویسنده و فیلمنامه نویس به نام چارلز اونیل و مادری بازیگر به نام پاتریشیا کالاگان بود. او که در ابتدا یک بوکسور بود همراه با خانواده‌اش در کشورهای مختلفی چون بریتانیا، آلمان و مکزیک زندگی می کرد.

پس از کار به عنوان بدلکار، «اونیل» در نقش رادنی هرینگتون در سریال «پیتون پلیس» دهه ۱۹۶۰ شبکه ای بی سی بازی کرد و این آغاز حرفه او به عنوان بازیگر بود. پس از آن او در نقش یک دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد در فیلم «داستان عشق» در سال ۱۹۷۰ بازی کرد که یک نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.

او همچنین در نقش‌های مهم دیگری در فیلم کمدی درام «چه خبر دکتر؟» ساخته «پیتر بوگدانوویچ» در سال ۱۹۷۲ در کنار «باربارا استرایسند» و فیلم «ماه کاغذی» در سال ۱۹۷۳ و درام تاریخی «استنلی کوبریک» در سال ۱۹۷۵ با عنوان «بری لیندون» ظاهر شد. اونیل در فیلم «ماه کاغذی» در کنار دخترش «تیتوم اونیل» نیز بازی کرد، فیلمی که یک جایزه اسکار برای دخترش در سن ۱۰ سالگی به ارمغان آورد.

نورمن لیر

نورمن لیر نویسنده، تهیه‌کننده و سازنده سریال‌های کمدی و بسیار محبوب اوایل دهه ۱۹۷۰ مانند «همه در خانواده» و «سنفورد و پسر»، در ۱۰۱ سالگی از دنیا رفت. او که پیش از کار در تلویزیون به عنوان یک نویسنده برتر کمدی تثبیت شده بود، سال ۱۹۶۸ برای فیلمنامه «طلاق به سبک آمریکایی» نامزد اسکار شد و پس از آن یک کمدی بر مبنای یک نمایش محبوب بریتانیایی درباره یک کارگر محافظه‌کار و آشکارا متعصب ساخت که با عنوان «همه در خانواده» به یک موفقیت فوری بدل شد.

چنین شد که «همه در خانواده» و «سنفورد» که درباره یک خانواده سیاه‌پوست لس‌آنجلسی بود، به سریال‌های رتبه اول و دوم کشور بدل شدند. پس از آن ۶ سریال جانبی از «همه در خانواده» ساخته شد و این سریال ۴ جایزه امی در سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ و جایزه پیبادی سال ۱۹۷۷ را برای لیر به ارمغان آورد تا برای ارایه کمدی با وجدان اجتماعی از وی تجلیل شود. وی دومین جایزه خود را سال ۲۰۱۶ به خاطر دستاوردهای شغلی دریافت کرد.

برخی از دیگر ساخته‌های لیر شامل «یک روز در یک زمان» سریالی که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ روی آنتن بود و «سکته‌های متفاوت» که از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۶ روی آنتن رفت. 

وی در سینما هم فعال بود و فیلمنامه‌های «بیا شاخ خودت را بزن» (۱۹۶۳)، «شبی که به مینسکی حمله کردند» (۱۹۶۸) و «دزدی که به شام آمد» (۱۹۷۱) از جمله فیلمنامه‌هایی بود که لیر برای پرده سینما نوشت.

متیو پری

جسد بی‌جان متیو پری، بازیگر سریال معروف فرندز (دوستان) در حالی در خانه‌اش پیدا شد که او هنگام مرگ ۵۴ سال داشت. این بازیگر آمریکایی بیشتر برای بازی در نقش «چندلر بینگ» در سریال کمدی دهه ۱۹۹۰ «فرندز» شناخته می‌شد.

پری که در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست به دنبال آمده بود در شهر اوتاوا در کانادا بزرگ شد و در نوجوانی به لس‌آنجلس نقل مکان کرد. او از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ در نقش شخصیتی به نام «چاز راسل» در سریال «بویز» ظاهر شد و در نمایش‌هایی از جمله «گروئینگ پینز» هم بازی کرد. اما او با «فرندز» یک ستاره بین المللی شد؛ سریالی که فراز و نشیب زندگی شش جوان نیویورکی در یافتن عشق، کار و دوست را به تصویر می‌کشید.

این سریال کمدی همچنین با بازیگری «جنیفر انیستون»، «کورتنی کاکس»، «دیوید شوییمر»، «مت لابلانک» و «لیسا کودرو» یکی از موفق‌ترین نمایش‌های تاریخ تلویزیون شد. «متیو پری» در چندین فیلم سینمایی از جمله «فولز راش این» (احمق‌ها بشتابید)، «آلموست هیروز» (تقریبا قهرمان) و «هول ناین یاردز» (همه نه یارد) ظاهر شده بود.

بررسی پزشکی قانونی لس‌آنجلس نشان می‌دهد این بازیگر آمریکایی، به دلیل تاثیر شدید ماده روان‌گردان کتامین فوت کرده است.

ریچارد راوندتری

ریچارد راوندتری، بازیگر مجموعه فیلم‌های «شفت» که از او به عنوان نخستین قهرمان اکشن سیاه پوستیاد می‌شود در ۸۱ سالگی درگذشت. فیلم «شفت» سال ۱۹۷۱ به کارگردانی جردن پارکس با اقتباس از رمانی نوشته ارنست تایدیمن ساخته شد.

او پیش از این تنها در یک فیلم ظاهر شده بود اما با بازی در فیلم «شفت» به یکی از بازیگران مطرح و محبوب تاریخ سینما تبدیل شد. او با بازی در این فیلم تاریخ سینما را تغییر داد و میراث بزرگی برای فیلم های آینده خلق کرد.

این بازیگر در چهار دنباله دیگر فیلم «شفت» در سال‌های ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۳ ، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۹ هم بازی کرد. بر مبنای این فیلم سریالی هم در سال ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ ساخته شد که «راوندتری» بازیگر آن هم بود. راوندتری برای بازی در فیلم «شفت» نامزد گلدن گلوب شد.

برت یانگ

برت یانگ که نقش پائولی را در ۶ فیلم «راکی» در کنار سیلوستر استالونه بازی کرد و برای بازی در فیلم اصلی در سال ۱۹۷۶ نامزدی اسکار را برای بازیگر نقش مکمل مرد دریافت کرده بود، در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.

فیلم «همه تیله‌ها» رابرت آلدریچ در سال ۱۹۸۱ در کنار پیتر فالک و «روزی روزگاری در آمریکا» سرجیو لئونه در سال ۱۹۸۴ هم از نقش‌آفرینی‌های وی است که منتقدان را به تمجید واداشت. او در سال ۱۹۹۹ در کمدی رمانتیک «چشم آبی میکی» همبازی هیو گرانت بود.

یانگ در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی متعددی هم ظاهر شد که «قصه‌هایی از سردابه»، «کلمبو»، «محدودیت‌های بیرونی» و «عروسک روسی» از جمله آن‌ها بودند.

اولین نقش تاثیرگذار وی در فیلم «محله چینی‌ها» ساخته رومن پولانسکی در نقش کرلی بود. وی در اکشن مهیج ساخته سام پکین‌پا با نام «نخبگان قاتل» (۱۹۷۵) هم در کنار دنیرو بازی کرده بود.

گلندا جکسون

«گلندا جکسون» بازیگر برنده دو جایزه اسکار و سیاستمدار پیشین بریتانیایی بود که امسال در ۸۷ سالگی درگذشت. این بازیگر بریتانیایی اخیرا در فیلم «فراری بزرگ» در کنار  مایکل کین نقش آفرینی کرده بود.

 گلندا جکسون برنده دو جایزه اسکار بود و از دهه ۹۰ میلادی وارد عرصه سیاست شد. او عضو حزب کارگر و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ نماینده پارلمان بریتانیا بود. او یک بار در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم «زنان عاشق» و بار دوم در سال ۱۹۷۴ برای بازی در فیلم «لمس عزت» جایزه اسکار گرفت.

بازی درخشان او در فیلم «الیزابت گم شده است» برای او در سال ۲۰۲۰ یک جایزه بفتا به ارمغان آورد. جکسون در ۵۶ سالگی اعلام کرد که بازیگری را رها می‌کند تا به عنوان نامزد حزب کارگر وارد پارلمان بریتانیا شود.

تریت ویلیامز

تریت ویلیامز که بیشتر به خاطر بازی در فیلم «مو» ساخته «میلوش فورمن» در سال ۱۹۷۹ شناخته شد، بر اثر یک سانحه رانندگی با موتورسیکلت درگذشت.

این بازیگر آمریکایی تقریباً ۵۰ سال فعالیت حرفه‌ای شامل بازی در نقش‌های اصلی در سریال تلویزیونی «اِوروود» و فیلم سینمایی «مو» را داشت؛ نخستین بار در سال ۱۹۷۵ به عنوان افسر پلیس در فیلم «قهرمان مرگبار» ظاهر شد و در بیش از ۱۲۰ نقش تلویزیونی و سینمایی از جمله فیلم‌های «عقاب فرود آمد»، «شاهزاده شهر» و «روزی روزگاری در آمریکا» ظاهر شد. او برای بازی در نقش جورج برگر رهبر هیپی‌ها در نسخه سینمایی موزیکال موفق «مو» در سال ۱۹۷۹ نامزد جایزه گلدن گلوب شد.

او همچنین در ده‌ها سریال تلویزیونی ظاهر شد اما شاید بیشتر به خاطر نقش اصلی‌اش در سریال «اِوروود» از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ در نقش دکتر اندرو براون، شناخته می‌شد.

تریت ویلیامز همچنین حضوری مکرر در نقش لنی راس در سریال «نجیب‌زادگان» داشت و حضور او روی صحنه تئاتر برادوی نیز شامل  نمایش‌هایی از جمله «گریس» و «دزدان دریایی پنزانس» بود.

لنس ردیک

لنس ردیک که برای بازی در فیلم‌های «جان ویک» و همچنین سریال‌هایی چون «شنود» و «فرینج» شناخته می‌شد نیز در ۶۰ سالگی از دنیا رفت.

شناخته شده‌ترین نقش «ردیک» ایفای نقش ستوان پلیس بالتیمور «سدریک دنیلز» در سریال جنایی «شنود» محصول شبکه HBO بود.

دیگر نقش‌های تلویزیونی این بازیگر شامل سریال‌های «بوش»، «گم‌شده»، «اوز» و نقش اصلی در درام علمی تخیلی «فرینج» نبود. او قبل از مرگ نقش زئوس را برای اقتباس تلویزیونی جدید «پرسی جکسون» ایفا کرده بود. 

لنس ردیک در سینما نیز در فیلم‌های «سقوط کاخ سفید»، «عشق سیلوی»، «برادر به برادر» و همچنین مجموعه فیلم‌های پرفروش «جان ویک» ظاهر شده بود. علاوه بر قسمت چهارم فیلم «جان ویک»، نقشی را برای فیلم «بالرین» با حضور «آنا د آرماس» نیز ایفا کرده و در نسخه جدید فیلم «مردان سفید نمی‌توانند بپرند» هم حضور داشته است.

تام سایزمور

«تام سایزمور» بازیگر آمریکایی پس از ابتلا به عارضه آنوریسم مغزی درگذشت. این هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در فیلم «نجات سرباز رایان»‌ شناخته می‌شد در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.

سایزمور در فیلم‌هایی از جمله «نجات سرباز رایان» از استیون اسپیلبرگ، «مخمصه» ساخته مایکل مان و «سقوط شاهین سیاه» به کارگردانی ریدلی اسکات بازی کرده است.

این بازیگر در یکی از اولین حضورهای مهم خود در سینما در فیلم «متولد چهارم جولای» ساخته الیور استون در سال ۱۹۸۹ ظاهر شد و بعدها در فیلم «نقطه شکست» به کارگردانی کاترین بیگلو در سال ۱۹۹۱ و «قاتلان بالافطره» (۱۹۹۴) دیگر ساخته الیور استون ظاهر شد.

«دشمن کشور»، «زندان»، «احیای مردگان»، «جاده سرخ»، «قبل از اینکه بخوابم»، «شیطان در لباس آبی»، «مغز استخوان مبارزه کن»، «جاده زی‌زیکس»، «سیاره سرخ»، «دشنه» و «سمی» از جمله دیگر فیلم‌های تام سایزمور محسوب می‌شوند.

ریچارد بلزر

ریچارد بلزر کمدین و بازیگر آمریکایی که بیشتر برای بازی در نقش کارآگاه جان مانچ در سریال‌های «نظم و قانون» و «قتل: زندگی در خیابان» شناخته می‌شد، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.

بلزر بیش از دو دهه و در ۱۰ سریال در نقش یک کارآگاه جنایی به نام جان مانچ بازی کرد که مستعد نظریه‌های توطئه بود. او نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در یکی از قسمت های سریال « قتل» و آخرین بار هم در سال ۲۰۱۶ در سریال «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» در این نقش ظاهر شد.

کارآگاه مانچ به یکی از طولانی‌ترین شخصیت‌های تلویزیون ایالات متحده تبدیل می‌شود که بیش از ۲۰ سال با عینک آفتابی در صفحه نمایش کوچک حضور داشت.

ریچارد بلزر در سال ۲۰۰۸ با همکاری «مایکل یان بلک» رمانی با عنوان «من یک پلیس نیستم!» را منتشر کرد! او همچنین به نوشتن چندین کتاب در مورد تئوری‌های توطئه درباره موضوعاتی چون ترور جان اف کندی و ناپدید شدن پرواز ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی کمک کرد.

راکل ولش

راکل ولش بازیگر آمریکایی که در دهه شصت و هفتاد با فیلم «سفر روایی» و فیلم‌های دیگر به یکی از نمادهای بزرگ گیشه و فرهنگ پاپ تبدیل شد، در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت.  ابن بازیگر افسانه‌ای سینما، تئاتر و تلویزیون، در دوران حرفه‌ای خود طی بالغ بر ۵۰ سال، در بیش از ۳۰ فیلم و ۵۰ سریال تلویزیونی حضور یافت. 

ولش کار خود را به عنوان مجری برنامه پیش بینی آب و هوا در یک ایستگاه تلویزیونی محلی در کالیفرنیا شروع کرد و سپس نقش‌های کوچکی را در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی از جمله «راوست اباوت» با بازی «الویس پریسلی» بر عهده گرفت. 

موفقیت او در سینما در اواسط دهه شصت میلادی و با فیلم های سینمایی چون «سفر رویایی» و «یک میلیون سال قبل از میلاد» به دست آمد و او در سال ۱۹۷۵ جایزه گلدن گلوب خود را به عنوان بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال برای بازی در فیلم «سه تفنگدار» دریافت کرد.

در دهه نود میلادی، او در نقش خودش در فیلم «اسلحه برهنه: نتیجه نهایی» ظاهر شد و در دهه‌های بعد در سال ۲۰۰۱ در کمدی رمانتیک «قانونا بلوند» و در ادامه در فیلم کمدی «چگونه یک عاشق لاتین باشید» ساخته «یوجینو دربز»  مقابل دوربین رفت که آخرین فیلم او نیز بود. 

جینا لولوبریجیدا

جینا لولوبریجیدا هنرپیشه ایتالیایی سرشناس یود در سن ۹۵ سالگی درگذشت. او از ستارگان سینمای جهان در قرن بیستم که در کنار «سوفیا لورن» و «کلودیا کاردیناله» محسوب می‌شد.

شهرت جهانی لولوبریجیدا با فیلم «فان‌فان لاتولیپ و نیز «مهرویان شب» که هردو در سال ۱۹۵۲ اکران شدند، آغاز شد و ایفای نقش در فیلم  «گوژپشت نوتردام» (۱۹۵۶) او را به شهرت بیشتری رساند.

او برای بازی در فیلمی با عنوان «زیباترین زن جهان» با این لقب نیز شناخته می‌شد.

«بریجیدا» در سال ۱۹۶۱ به عنوان ستاره محبوب جهان برنده جایزه گلدن گلوب شد اما دهه ۷۰ میلای برای مدتی از سینما کناره گرفت و به عکاسی روی آورد. او با پرتره‌هایی که از شخصیت‌های مشهور فرهنگی و سیاسی و همکاران سینمایی‌اش گرفت بسیار موفق شد. بریجیدا در دهه ۸۰ میلادی دوباره به سینما بازگشت و در سال ۱۹۸۶ رییس هیات داوران جشنواره برلین شد.

ملیندا دیلون

ملیندا دیلون بازیگر فیلم‌هایی چون فیلم کلاسیک علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ «برخورد نزدیک از نوع سوم» و درام روزنامه‌نگاری «غیبت مالیس» یا «بدون سوء‌نیت» با بازی پل نیومن و نیز «داستان کریسمس» بود که ۸۲ سالگی درگذشت.

دیلون از سابقه پنج دهه بازیگری در هالیوود برخوردار بود و بازیگر فیلم‌های متعددی از جمله «هری و خانواده هندرسون»، «مشت»، «غیبت مالیس»، «شاهزاده جز و مد»، «به وونگ فو، برای همه چیز متشکرم! جولی نیومر»، «جفرسون‌ها» و … بود.

وی کارش را ابتدا به عنوان بازیگر صحنه نمایش آغاز کرد و برای بازی در نمایش اصلی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» در سال ۱۹۶۲ در حالی که تنها ۲۳ سال داشت نامزدی جایزه تونی را کسب کرد. ۱۴ سال بعد وی در دو نقش متفاوت در فیلم زندگی‌نامه‌ای وودی گاتری «جهش به سوی افتخار» نامزدی گلدن گلوب را کسب کرد.

وقتی اسپیلبرگ برای فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» فراخوان دارد دیلون برای این نقش انتخاب شد و برای بازی در نقش مادری که پسرش توسط بیگانگان ربوده می‌شود نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل را به دست آورد. او چهار سال بعد در سال ۱۹۸۱ برای فیلم «غیبت مالیس» دومین نامزدی بازیگر نقش مکمل اسکار را دریافت کرد.

این بازیگر آخرین بار در درام خانوادگی کانادایی «هارتلند» بازی کرد و از سال ۲۰۰۷ از بازیگری دست کشید و به همین دلیل بار دیگر در نقش خودش در ادامه «داستان کریسمس» ظاهر نشد و جولی هاگرتی این نقش را تکرار کرد.

مایک نوسبوم

مایک نوسبوم بازیگر آمریکایی که طی سالیان همکاری‌های زیادی با دیوید ممت از جمله در نمایش «گلن بری گلن راس» در تئاتر برادوی داشت، در سن ۹۹ سالگی درگذشت.

او بیش از نیم قرن در صحنه‌های تئاتر شیکاگو بازی می‌کرد و در سال ۲۰۱۹ جایزه یک عمر دستاورد را از لیگ تئاتر شیکاگو دریافت کرد.

او در سینما در فیلم‌هایی چون «جذابیت مهلک» (۱۹۸۷)، «در میدان رویاها» (۱۹۸۹) و در«مردان سیاه پوش» (۱۹۹۷) بازی کرد.

مایک نوسبوم و دیوید ممت، نمایشنامه‌نویس و کارگردان آمریکایی، نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ ملاقات کردند و برنده آینده جایزه پولیتزر او را در نقش معلم در سال ۱۹۷۵ در نمایش سه نفره «بوفالوی آمریکایی» در تئاتر گودمن در شیکاگو انتخاب کرد. او همچنین در نمایش «نسبیت» از دیوید ممت نیز نقش آلبرت انیشتین را بازی کرد.

نوسبوم اولین بار به عنوان کارگردان کمدی موزیکال در سال ۱۹۸۲ به برادوی راه یافت که تنها پنج اجرا طول کشید. او چهار سال بعد با بازی در نمایش «خانه برگ‌های آبی» ساخته جان گوار به عرصه نمایش بازگشت.

«هری و تونتو» (۱۹۷۴)، «از دست دادن آیزایا» (۱۹۹۵) و «سرقت بزرگ سرقت کوچک» (۱۹۹۵) از جمله دیگر نقش‌افرینی‌های این بازیگر آمریکایی در عرصه سینما هستند.

رسانه سینمای خانگی- روایت «احمد»

یک مستندساز درباره مستند «احمد» گفت: این مستند در جماران روایت می‌شود و جماران نمادی از نقل یک زندگی با شاهدان اول شخص است. «احمد» سعی ندارد تحلیل ارائه کند، سعی دارد با شاهدان عینی و نزدیکان سید احمد پیش برود. در این مستند نیز کسی نبود که در حلقه نزدیکان احمد خمینی باشد و حضور نداشته باشد.

به گزارش سینمای خانگی، حامد شکیبانیا درباره مستند احمد یکی از بحث‌ برانگیزترین مستندهای هفدهمین جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت به ایرنا، گفت: ساخت چنین مستندی درباره سید احمد خمینی سخت است. جسارت آقای رزاق کریمی آموزنده و حیرت‌انگیز است چراکه وارد موضوعی می‌شود که از قبل می‌داند عده‌ای با آن مخالف اند و این کار چالش هایی داشت که هر کسی نمی تواند از پس بارهای آن برآید.

وی افزود: موضوعاتی در تاریخ انقلاب وجود دارد که تا به حال درباره آن صحبت نکرده‌ایم و روایت‌هایی رسمی و غیررسمی درباره آن داریم. از مستند هم انتظار داریم که روایت غیررسمی و نزدیک به واقعیت را بگوید. برخی موضوعات هم وقتی گفته بشود اجازه پخش نمی‌گیرد.

شکیبانیا درباره انتخاب جماران برای ساخت این مستند گفت: این مستند در جماران روایت می‌شود و جماران نمادی از نقل یک زندگی با شاهدان اول شخص است. «احمد» سعی ندارد تحلیل ارائه کند، سعی دارد با شاهدان عینی و نزدیکان سید احمد پیش برود. در این مستند نیز کسی نبود که در حلقه نزدیکان احمد خمینی باشد و حضور نداشته باشد.

وی با اشاره به نقدهایی که به حضور برخی چهره‌های اصلاح طلب در این مستند شده بود، گفت: این افرادی که به عنوان اصلاح‌طلبان در مستند می‌بینیم، در آن زمان اصلاح‌طلب نبودند. در آن زمان اصلا اصلاح‌طلبی نبوده و ‌همگی الان برچسب اصلاح طلبی خورده اند. به هر حال این ها با آقای خمینی ارتباط نزدیک داشتند، شاید تنها کسی که باید در مستند می‌بود، خود مقام معظم رهبری بود که به جهت جایگاه ایشان امکان گفت‌وگو با ایشان نبود.

این مستندساز در پاسخ به یک طرفانه بودن روایت این مستند گفت: روایت یک طرفه وقتی معنا پیدا می‌کند که بگوییم کدام طرف در قصه نیست. در زندگی احمد خمینی همه این آدم‌ها بودند. بقیه همه تحلیل‌گر هستند و مستند هم نمی‌خواست تحلیل بدهد.

وی تاکید کرد: شاید اگر من جای آقای رزاق کریمی بودم تلاش می‌کردم به برخی شایعات صریح‌تر جواب بدهم. شایعه مرگ احمد خمینی در این مستند پاسخ داده شده اما شایعاتی چون اشاره به نقش ایشان در قضیه آقای منتظری می‌توانست صریح تر باشد.

وی افزود: حضور آقایان ری شهری و رفسنجانی هم می‌توانست به روایت کمک کند. بقیه هم که از نسل بعدی هستند و از ماجرا روایت دست اولی ندارند.

شکیبانیا با تاکید بر اینکه باید عینک سیاسی را در زمان دیدن فیلم ها برداریم گفت: بسیاری از رسانه‌های ما نگاه سیاسی دارند. می‌خواهند ببینند همه چیز بالاخره به نفع چه کسی تمام شد؟ چه کسی را زده اند و چه کسی از ماجرا سود برده است. درحالیکه روایت یک طرفه وقتی معنا پیدا می‌کند که بگوییم کدام طرف در قصه نیست. در زندگی احمد خمینی همه این آدم‌ها بودند. بقیه همه تحلیل‌گر هستند و مستند هم نمی‌خواست تحلیل بدهد.باید عینک سیاسی را در زمان دیدن فیلم‌ها، خصوصا مستند برداریم

وی درباره مستند دَدَرس، دیگر مستند حاضر در بخش ملی جشنواره گفت: ددرس جزو بهترین فیلم های کاردگردانش نیست. انتظار داشتم زندگی کمپری را بیشتر ببینم اما ندیدم. مخاطب باید در نهایت بفهمد آموزش مدرسه ای بهتر است یا آموزش آزاد. این مستند نمی‌تواند من را قانع کند که به یک تصمیمی برسم و به موضوعی فکر کنم.

شکیبانیا دَدَرس را مستندی به نفع ساختار آموزش و پرورش دانست و افزود: ددرس یک پیشنهاد می‌دهد و شکست می‌خورد ولی در نهایت دانش آموز احساس می‌کند عقب مانده و این به نفع آموزش پرورش رسمی تمام می‌شود. خود کارگردان هم مطمئن نیست کاری که می‌کند درست است. من انتظار داشتم یک تجربه موفق ببینم.

وی در پایان گفت: مستندساز باید جسور باشد. قوی دل در ساختار جسور است. احمد در به سراغ موضوع رفتن جسور است. آقای رزاق کریمی می‌دانست بعد از ساخت این اثر این حرف‌ها زده می‌شود اما به سراغ این موضوع رفت تا به بسیاری از مواردی که جای پرداختن به آن بود، در این مستند بپردازد.

رسانه سینمای خانگی- توران مهرزاد درگذشت

معاون صدای رسانه ملی و هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینما در پیام‌هایی درگذشت مرحومه توران مهرزاد بازیگر پیشکسوت تئاتر، دوبلور و گوینده رادیو را تسلیت گفتند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، علی بخشی زاده معاون صدای رسانه ملی در یادداشتی ضایعه درگذشت مرحومه توران مهرزاد بازیگر پیشکسوت تئاتر، دوبلور و گوینده رادیو را به جامعه هنری ایران تسلیت گفت.

متن این یادداشت بدین شرح است: «ضایعه درگذشت بانوی هنرمند و پیشکسوت رادیو، تلویزیون و سینمای کشورمان، مرحومه توران مهرزاد، موجب اندوه و تأثر اهالی هنر و رسانه شد.

آنچه بانو مهرزاد را در خاطر همه ما برجسته و ماندگار کرد وقار، مهربانی، عزت نفس و خوش صدایی او بود.

این صدای ماندگار و بازیگر نام‌آشنا در عرصه فعالیت‌های هنری، با رعایت اخلاق حرفه‌ای و ایفای نقش‌های مؤثر و ارزشمند، به ویژه در نمایش‌های رادیویی، میراثی جاودان از خود را در تاریخ فرهنگ و هنر این مرز و بوم به یادگار گذاشت.

بانوی فقید، توران مهرزاد که از آخرین بازماندگان نسل اول رادیو در ایران بود و نقش‌های بیشماری را در رادیو اجرا کرد، همواره این رسانه گرم را خانه خود می‌دانست و همکاران رادیو را مانند فرزندانش دوست می‌داشت.

سرانجام در واپسین روزهای پاییز ۱۴۰۲ خرقه‌ تن وانهاد و به سرچشمه‌ ابدیت پیوست. صدای او هرگز خاموش نمی‌شود و یادش در خاطر ما برای همیشه ماندگار خواهد ماند.

اینجانب، فقدان اندوه‌بار بانو توران مهرزاد را به جامعه هنری ایران به ویژه هنرمندان و همکاران رادیو و خانواده محترم آن مرحومه، تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند متعال برای ایشان، رحمت و مغفرت الهی، و برای بازماندگان صبر و سلامت مسئلت دارم.»

تسلیت هیئت مدیره انجمن بازیگران سینمای ایران

در پی درگذشت توران مهرزاد، انجمن بازیگران سینمای ایران متنی را بدین شرح منتشر کرد: «اوست همیشه زنده» و باز هم خبر تلخ وداع با بزرگی دیگر … با نهایت تاسف و اندوه، درگذشت بازیگر تاثیرگذار و پیشکسوت عزیز عرصه‌های تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو، همکار عزیزمان بانو توران مهرزاد که در آثار به یادماندنی بسیاری در طی این سال‌ها برای مردم خاطره سازی کردند را به خانواده محترم ایشان، تسلیت عرض می‌کنیم. ‌اخبار تلخ این پاییز غمناک تمامی ندارد انگار …»

توران مهرزاد هنرمند پیشکسوت رادیو، تئاتر، سینما و تلویزیون و صدای ماندگار نمایش‌های رادیویی شامگاه ۲۸ آذرماه بر اثر کهولت سن در بیمارستان پاستورنو تهران در ۹۳ سالگی درگذشت.

مهرزاد متولد ۱۳۰۹ بود و از سال ۱۳۲۳ فعالیت‌های هنری خود را در تئاتر شروع کرد و سپس فعالیت خود را با ایفای نقش در نمایش‌های رادیویی ادامه داد. وی یکی از آخرین بازماندگان نسل اول رادیو در ایران بود.

مهرزاد در فیلم‌های سینمایی و سریال هم بازی کرده و نقش‌های ماندگاری را در دوبله و رادیو و تئاتر به یادگار گذاشته است. «پری»، «هامون»، «خط قرمز»، «عینک دودی»، «برج مینو»، «قرمز»، «دلشدگان» و «لیلا» از جمله فیلم‌های سینمایی این هنرمند هستند.

از مهمترین سریال‌های تلویزیونی‌ زنده یاد مهرزاد می‌توان به سریال «امام علی (ع)» و «این خانه دور است» اشاره کرد.

رسانه سینمای خانگی- درگذشت، بانویی که برای سینما زاده شده بود

داریوش فرهنگ در مراسم وداع با پیکر زنده‌یاد بیتا فرهی گفت: وقتی به عکس‌هایش نگاه می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که او انگار از ازل برای سینما ساخته شده بود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بیتا فرهی، بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز سه شنبه هفتم آذر ماه ساعت ۹ صبح در محل خانه سینما شماره دو واقع در خیابان وصال برگزار و سپس به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع شد.

ستاره اسکندری اجرای این مراسم را بر عهده داشت.

کوروش سلیمانی، بازیگر سینما و تلویزیون در ابتدای این مراسم با یادآوری این‌که یک بار نقش پسر خانم فرهی را بازی کرده، بیانیه انجمن صنفی بازیگران سینمای ایران را قرائت کرد.

در این بیانیه آمده‌است: بانوی سینمای ایران خانم فرهی هم از قطار پیاده شد. دیگر انگار عادتمان شده که جلوی خانه سینما یا تالار وحدت برای بدرقه هنرمندی دور هم جمع شویم. هنوز درگیر خبر بیتا فرهی بودیم که خبر فوت پروانه معصومی هم ما را شوک کرد، اگر تعداد هنرمندان درگذشته امسال را مرور کنیم به عمق تلخی این سال پی می‌بریم. بیتا فرهی زنی سرشناس و تحصیل کرده بود که می‌شد شمایل زن مدرن ایرانی را دید. او بازیگر سینمای تفکر برانگیز بود. بیتا فرعی را هر که دیده، می‌تواند شهادت دهد که وقار، مهربانی، تشخص و مردم داری جزو ویژگی های او بوده که یاد و خاطره او را در ذهن ما ماندگار می‌کند. سلام ما را به مهرجویی و شکیبایی و یار سفر کرده دیگر برسانید.

در ادامه مراسم دل‌نوشته مسعود کیمیایی برای این بازیگر خوانده شد. کیمیایی نوشته بود: در فیلمی با خانم فرهی کنار هم بودیم. او یک انسان شریف و شایسته بود.

داریوش فرهنگ در بخش دیگری از مراسم با بیان این که فرهی بانوی خاص سینما بود اظهار داشت: هنوز خبر درگذشت مهرجویی را هضم نکرده بودیم. این چه سونامی وحشتناکی است که سراغ ما آمده است؟دلم می‌خواست در بودنش صحبت کنم. به جای زندگی کار ما این شده که از مرگ سخن بگوییم. از دست‌ها و افکار آلوده صحبت کنیم. مگر دل ترک خورده ما چقدر طاقت دارد؟

وی با بیان این که بیتا فرهی انگار از ازل برای سینما ساخته شده بود تاکید کرد: هنرمندان دو بار می‌میرند. یک بار از بیکاری دق می‌کنند و یک بار هم با مریضی و استرس می‌میرند. وقتی به ملاقاتش رفتم درست نمی‌توانست صحبت کند. از من پرسید کار می‌کنی؟ من پاسخ مثبت دادم که آزرده خاطر نشود.

فرهنگ افزود: بیتا فرهی از من خواست کار کنید. وقتی کار کنیم روح این همکاران شاد می‌شود. تا شقایق هست زندگی باید کرد. او کارش را جدی می‌گرفت اما خودش را جدی نمی‌گرفت.

علی دهکردی، مدیرعامل خانه سینما هم در ادامه مراسم گفت: یک ستاره همیشه در آسمان ستاره است. حتی اگر جسم زمینی بیتا فرهی به خاک برگردد او همیشه ستاره است. 

وی افزود: پیکر نحیف و ترد سینمای ما تاب و طاقت این همه سوگ را ندارد. ولی ما باید تاب بیاوریم. این قطار نیاید توقف کند. 

مهسا قریشی، دختر مرحوم فرهی نیز اظهار داشت: مادر عاشق کشور و خاکش بود. دوست داشت اینجا نفس بکشد. همیشه گزیده کار می کرد. دوست داشت نتیجه کارهایش را مردم دوست داشته باشند. جوایز جشنواره‌ها برایش مهم نبود. هیچ وقت از شرایط کارش گلایه نکرد. چون عاشق زندگی بود.

وی افزود: مادر به اصرار خودش از فرانسه به ایران برگشت تا کنار مردم باشد. نمی خواست در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شود. الان آسمان هم دارد گریه می کند. چون مادرم باران را دوست داشت.

باصفا و بی‌ریا بود

لیلا حاتمی که سخنران بعدی مراسم بود ضمن عرض تسلیت به خانواده بیتا فرهی و دوستداران سینما اظهار داشت: من شانس همکاری و دوستی با خانم فرهی را داشتم. ما قبل از اینکه با هم کار کنیم، با هم دوست شدیم. نمی‌دانم آدم‌ها چگونه با هم دوست می‌شوند، اما همه چیز برای ما طبیعی و عادی بود و من بیتا را «تو» خطاب می‌کردم.

وی افزود: خانم فرهی مثل هنرپیشه‌ها نبود؛ نه در فیلم‌هایش و نه در بیرون فیلم‌هایش. خانم فرهی زن بود. زنی که برای مردها، برای زن‌ها و برای بچه‌ها، «زن» است. وقتی در «هامون» دیدمش، مرا یاد مادری انداخت که هر بار به مدرسه می‌آمد، بچه‌ها به سمتش می‌دویدند تا در اطرافش باشند. زنی که با ورودش در سکوت، هیاهو می‌شد. افتخارآمیز بود؛ شکننده، باصلابت، نجیب، شیک‌پوش، معطر، تمیز، متواضع، سربه‌زیر، با عینک آفتابی و لب‌هایی که انگار می‌خندیدند. آیا خجالتی هم بود؟ نمی‌دانم.

حاتمی با تاکید بر این که فرهی باصفا و بی‌ریا بود و خصوصی‌ترین مسائل و عواطف را با ظرافت می‌توانست به زبان بیاورد اظهار داشت: با او اصل مطلب در جریان بود، بی‌هیچ تعجبی. غرور بیتا نمی‌دانم از کجا بود. فکر کنم اصلا غرور نبود. انگار حواسش اصلا به این موضوع هم نبود.

این بازیگر سینما ادامه داد: فکر کردن به بیتا فرهی و حالت‌هایش، اشکم را درمی‌آورد. او یک انسان واقعی و حواس‌جمع بود. مرا یاد وضعیت انسانی «خود بودن» می‌انداخت؛ وقتی واقعا فقط انسان هستیم و حواس‌مان جای دیگری نیست. به نظرم بیتا همین‌گونه بود.

مانند اسمش یگانه بود

سپس سهیلا رضوی نیز پشت تریبون قرار گرفت و گفت: همسایه اش که شدم شاهد زنی خوش قلب و زیبا و برازنده بودم. در سینما شاهد همکاری با اخلاق، توانا و خوش صدا بودم که در همه نقش‌هایش می درخشید. او در رفاقت زنی حساس، ظریف و پر از مهر و عشق و مهر بود. او مانند اسمش بیتا و یگانه بود. دریغ برای من که دیگر شاهدش نیستم. او رفت تا کنار مادرش بیارامد.

در پایان این مراسم که زیر بارش باران پاییزی برگزار شد، علی زند وکیلی ترانه «رفتی و ندیدی» را برای حضار اجرا کرد و سپس دوستداران بیتا فرهی برای مراسم خاکسپاری عازم بهشت زهرا شدند. 

سام قریبیان، همایون ارشادی، بهاره افشاری، ستاره اسکندری، رخشان بنی‌اعتماد، داریوش فرهنگ، لیلا حاتمی، سهیلا رضوی، عزیز ساعتی، شهره سلطانی، منوچهر شاهسواری، اندیشه فولادوند، فرخ نعمتی، لاله اسکندری، آزیتا موگویی، علی دهکردی، ساره بیات، اکرم محمدی، کوروش سلیمانی، احترام برومند از جمله حاضران در این مراسم بودند.

رسانه سینمای خانگی- هوتن شکیبا مقابل دوربین بهرام افشاری

بهرام افشاری در اولین تجربه کارگردانی خود در سینمای بلند، فیلم «هفتاد سی»‌ را با نقش‌آفرینی هوتن شکیبا مقابل دوربین برده است.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، بهرام افشاری بازیگر سینمای ایران که فیلم پرفروش «فسیل» را در ترکیب فیلم‌های اکران امسال سینماها داشته است، این روزها مشغول کارگردانی اولین فیلم بلند سینمایی خود با نام «هفتاد سی» است.

افشاری که پیش‌تر و با همراهی سیدابراهیم عامریان، تهیه‌کننده فیلم سینمایی «فسیل»، فیلم‌کوتاه «خانه خاکستری» را کارگردانی کرده بود، برای ورود به سینمای بلند هم عامریان را در مقام تهیه‌کننده در کنار خود دارد.

فیلمبرداری این فیلم سینمایی که یک اثر طنز اجتماعی است، چند هفته‌ای است در تهران آغاز شده است و ایفای نقش‌های اصلی آن را هوتن شکیبا و خود بهرام افشاری برعهده دارند.

از دیگر بازیگران این فیلم سینمایی می‌توان به سیاوش طهمورث، الهه حصاری، صدف اسپهبدی، مهدی حسینی‌نیا و … اشاره کرد.

بهرام افشاری این روزها ایفای نقش اصلی فیلم «مرد عینکی» به تهیه‌کنندگی عامریان و کارگردانی کریم امینی را هم برعهده دارد که دومین تجربه مشترک این سه بعد از فیلم «فسیل» محسوب می‌شود.

هوتن شکیبا که این روزها فیلم «عامه‌پسند» را در حال اکران بر پرده سینماها دارد، همزمان با فیلم «هفتاد سی» در دومین فیلم سینمایی سروش صحت با عنوان «صبحانه با زرافه‌ها» هم ایفای نقش خواهد کرد.

رسانه سینمای خانگی- رقابت خاموش برای سیمرغ امسال

پائیز همواره، یکی از شلوغ‌ترین فصل‌های فیلم‌سازی در سینمای ایران است. این روزها، ترافیک بالایی در مسیر تولید فیلم و البته استودیوهای فنی است تا آثار بتوانند خود را به مهم‌ترین جشنواره سینمایی سال برسانند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جشنواره فیلم فجر امسال می‌تواند یکی از پویاترین و پرحرارت‌ترین جشنواره‌های چند سال اخیر این رویداد باشد. در این دوره، علاوه بر حضور فیلم‌های سازمانی، فیلم‌سازان مستقل بسیاری حضور دارند و البته آثار کمدی هم با توجه به ساختار و قابلیت‌هایی که دارند می‌توانند از شانس بالایی برای حضور در جشنواره داشته باشند. به خصوص آن‌که برای جشنواره امسال، بخش نگاه نو که مختص فیلم‌های اول است، بازگشته و دیگر از آن فشردگی آثار در بخش سودای سیمرغ خبری نیست و برخی از آثار سودای سیمرغ که تجربه نخست فیلم‌ساز هستند می‌توانند در بخش نوعی نگاهحضور داشته باشند.

این اتفاق سبب می‌شود تا فیلم‌های بیشتری در جشنواره امسال حضور داشته باشند، در نتیجه نمایندگان بیشتری از گونه‌های سینمایی در این رویداد حاضر باشند. ضمن اینکه تنوع فیلم‌سازان و نگاه‌های آنها سبب می‌شود تا جشنواره، با تنوع ساختاری متفاوتی در پیش باشد. البته که باید به این نکته اشاره کنیم ترافیک بیشتری همزمان با نزدیک شدن به آخرین روزهای پائیزی در روند تولیداتی سینمای ایران حاکم است که درصد آثار شرکت‌کننده در جشنواره فجر را بیشتر می‌کند.

با در نظر گرفتن این اصل، تلاش کردیم تا فهرستی از آثاری که شانس بیشتری برای رسیدن و حضور در جشنواره فجر دارند را تهیه کنیم که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

سازمان‌های فیلم‌سازی پای کار جشنواره ۴۲ هستند

فارابی

بنیاد سینمایی فارابی با ۹ فیلم در جشنواره چهل‌ویکم، سالی فشرده را پشت سر گذاشت. اما این اتفاق، قطعا برای امسال، به این میزان نخواهد بود. فعلا و بر روی کاغذ، احتمال حضور ۲ فیلم از فارابی، به‌شدت زیاد است: راه شیری و مومن.

راه شیری را علی جعفرآبادی، سال گذشته جلوی دوربین برد و مراحل فنی آن به اتمام رسیده است. فیلمی با محوریت پیاده‌روی اربعین که با توجه به بکری سوژه، احتمالا اتفاق‌های خوبی را در جشنواره رقم می‌زند.

مومن، جدیدترین تلاش سینمایی هادی مقدم‌دوست است که خبر چندانی راجع آن رسانه‌ای نشده و مخاطبان در صورت رسیدن فیلم به جشنواره امسال، می‌توانند شاهد بخش‌هایی از زندگی شهیدحسین همدانی باشند.

اوج

سازمان اوج، امسال حضور احتمالا پررنگی در جشنواره فجر دارد. آبی روشن، مجنون، اسفند و قلب رقه، فهرست آثار احتمالی اوج در جشنواره امسال را تشکیل می‌دهند.

آبی روشن را بابک خواجه‌پاشا کارگردانی کرده است. فیلمی که در جشنواره امسال رونمایی خواهد شد. خواجه‌پاشا در صدد است تا با این فیلم، اتفاق‌های خوب سال گذشته را که با در آغوش درخت رقم زده بود را تکرار کند.

مجنون فیلمی با محوریت شهید زین‌الدین است که مهدی شاه‌حاتمی آن را کارگردانی کرده است و اکنون تقریبا آماده نمایش شده است.

اسفند به کارگردانی دانش اقباشاوی دیگر فیلم تولیدی اوج است که با محوریت شهید علی هاشمی، احتمالا خود را به فجر خواهد رساند.

فیلم‌برداری قلب رقه ساخته خیرالله تقیانی‌پور چند روزی است که به پایان رسیده و با اتمام مراحل فنی، چهارمین نماینده اوج نیز در فجر امسال حضور خواهد داشت.

سازمان سینمایی سوره

سازمان سینمایی سوره که سال گذشته با دو فیلم عطرآلود و در آغوش درخت در جشنواره فیلم فجر حضور داشت، امسال احتمالا چند نماینده دارد: صبح اعدام، نقطه صفر زمین و آسمان غرب.

صبح اعدام، جدیدترین ساخته بهروز افخمی است که روایت‌گر بخش‌هایی از دقایق پایانی زندگی طیب حاج‌رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به اعدام محکوم شدند. فیلمی که مراحل فنی آن تقریبا به اتمام رسیده و فیلم آماده نمایش شده است.

نقطه صفر زمین، فیلم جدید امیرعباس ربیعی است که به روزهای ابتدایی زلزله بم می‌پردازد. فیلمی که به احتمال زیاد، در جشنواره فجر امسال رونمایی خواهد شد.

آسمان غرب هم‌اکنون در حال فیلم‌برداری است. محمد عسگری که در جشنواره چهل‌ویکم با اتاقک گلی، حضور داشت برای فیلم بعدی خود، بخش‌هایی از زندگی شهیدشیرودی را دستمایه قرار داده است.

رکوردداری کمدی‌ها در جشن ۴۲ سالگی سینما

جشنواره امسال، می‌تواند پذیرای چند کمدی خوب باشد؛ کمدی‌هایی که با توجه به سابقه کارگردان و تهیه‌کننده، می‌توانند در جشنواره حضور داشته و تنوع تولیداتی آن را بالا ببرند.

پول و پارتی، جدیدترین ساخته سعید سهیلی است که این روزها مراحل فنی خود را پشت سر می‌گذراند و یکی از متقاضیان حضور در جشنواره فجر امسال خواهد بود. صبحانه با زرافه‌، چند روزی است که به پایان رسیده و سروش صحت، سخت مشغول تدوین این فیلم است تا بتواند آن را احتمالا به جشنواره فجر امسال برساند.

زود باش دیر میشه به تهیه‌کنندگی حبیب اسماعیلی و کارگردانی محمدحجت‌ ذیجودی، یک کمدی اجتماعی است که در صورت تولید، به جشنواره خواهد رسید. محسن امیریوسفی هم احتمالا با قیف در جشنواره فجر امسال حضور دارد. فیلمی که آماده نمایش است و اگر سازندگان، تصمیمی برای اکران فوری آن نداشته باشند، احتمالا در جشنواره رونمایی خواهد شد.

کوکتل مولوتف نیز نخستین فیلم کمدی حسین دوماری است که این روزها، آخرین مراحل فیلمبرداری را پشت سر می‌گذراند و احتمال می‌رود نخستین رونمایی آن در جشنواره فجر باشد. به خاطر یک کیف دلار به کارگردانی حمید بهرامیان، این روزها مراحل فنی خود را ادامه می‌دهد تا برای حضور در جشنواره چهل‌ودوم آماده شود.

مرد عینکی دیگر فیلم کمدی است که احتمالا فرم حضور در جشنواره را پر می‌کند. فیلمی که تقریا آماده نمایش است و باید دید آیا در جشنواره امسال حضور خواهد داشت یا خیر. مهدی نادری این روزها مشغول فیلمبرداری کمدی زودپز است که احتمالا نخستین رونمایی از آن در جشنواره فجر امسال خواهد بود.

جدال نفس‌گیر کارگردانان ژانر اجتماعی در جشنواره ۴۲

اصغر نعیمی برای ششمین کار سینمایی خود، دو روز دیرتر را جلوی دوربین برد. فیلمی که این روزها، مراحل فنی خود را پشت سر می‌گذراند. خرچنگ به تهیه‌کنندگی سیدیاسر جعفری و کارگردانی مصطفی شایسته، از دیگر آثاری است که فیلمبرداری‌اش به پایان رسیده و در مراحل فنی به سر می‌برد و از احتمال بالایی برای رونمایی در جشنواره فجر امسال برخوردار است.

میرو به کارگردانی حسین ریگی در سیستان و بلوچستان جلوی دوربین رفته و به احتمال زیاد، خود را به جشنواره امسال خواهد رساند. قلهک را مصطفی شایسته تهیه و کارگردانی کرده است. فیلمی که آماده نمایش است و احتمالا نخستین رونمایی از آن، در جشنواره امسال خواهد بود.

مهران مدیری هم امسال، درام اجتماعی ساعت ۶ صبح را جلوی دوربین برد. فیلمی که این روزها، آخرین مراحل فنی خود را سپری می‌کند و قطعا به جشنواره خواهد رسید. رضا میرکریمی هم اگر کار فیلمبرداری رئیسعلی را آغاز کند، این فیلم اگر به جشنواره برسد، یکی از آثار مهم جشنواره چهل‌ودوم خواهد بود.

مهدی فخیم‌زاده ۵ سال پس از دوری از سینما، با نابرادر به عرصه کارگردانی سینما بازمی‌گردد. فیلمی که باید منتظر بود تا دید آیا مراحل فنی، اجازه حضور در جشنواره را خواهد داد. حسین نمازی نیز درصدد است تا شه‌سوار را جلوی دوربین ببرد که اگر در این روند شتاب به خرج دهد، می‌توان به حضور این فیلم در جشنواره امسال امیدوار بود.

محمدرضا رحمانی نیز قرار است عروسی در برف را جلوی دوربین ببرد تا در صورت کلید خوردن زودهنگام، شاهد حضور این فیلم در جشنواره باشیم. محمد کارت نیز برای پروژه جدید خود، نفس‌خور را در دست تولید دارد که باید ببینم آیا فیلم را به جشنواره امسال می‌رساند.

ستاره سینما، دومین ساخته سینمایی عادل تبریزی است که احسان ظلی‌پور، تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد و اگر کار فیلمبرداری، زود به اتمام برسد، می‌تواند به جشنواره برسد. مهدی جعفری نیز احتمالا با مداربسته، یکی از حاضران در جشنواره فجر امسال خواهد بود.

عزیز به کارگردانی مجید توکلی، آخرین مراحل فنی خود را پشت سر می‌گذارد تا به احتمال زیاد، نخستین رونمایی از آن، در جشنواره امسال باشد. این جمعیت قابل کنترل را مهرداد فرید تهیه کرده و محمدمتین اوجانی نیز به‌عنوان کار نخست، کارگردانی کرده است. فیلمی که در آخرین مراحل فنی به سر می‌برد.

شبنم عشق را محمدجواد کاسه‌ساز تهیه و کارگردانی خواهد کرد. فیلمی که شاهد حضور احتمالی آن در جشنواره امسال خواهیم بود. سینما مولن‌روز به کارگردانی کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری از دیگر پروژه‌هایی است که در صورت شتاب در تولید، می‌تواند شانس حضور در جشنواره چهل‌ودوم را داشته باشد.

مجیدرضا مصطفوی، در جدیدترین تلاش سینمایی خود، بی‌سروصدا را جلوی دوربین برد. فیلمی که در اواخر مرحله فنی خود به سر می‌برد. جواد عزتی برای نخستین کار سینمایی خود، کارگردانی تمساح خونی را بر عهده خواهد داشت. فیلمی که خبر چندانی از آن در دست نیست و شاید عزتی در تلاش باشد تا این فیلم را به جشنواره امسال برساند.

علیرضا معتمدی نیز برای سومین تجربه سینمایی خود، به سراغ دختر پری‌خانوم رفته است تا بتواند در جشنواره امسال حضور داشته باشد. بهمن کامیار نیز برای پروژه جدید خود لاک‌پشت را در دست تولید دارد که احتمالا به جشنواره خواهد رسید.

گمشده، نخستین ساخته سینمایی مریم برزگر است که حدود یک ماه پیش، فیلمبرداری خود را به پایان رساند و احتمالا در جشنواره فجر رونمایی خواهد شد. محمود کلاری نیز پس از ۲۷ سال، دوباره به کارگردانی روی آورده و مترصد است تا با ساخت آینه، در جشنواره فجر حضور داشته باشد؛ فیلمی که البته هنوز فیلمبرداری آن آغاز نشده است.

سهیل بیرقی مدتی است که فیلمبرداری بی‌داد را به پایان رسانده است. فیلمی که در مراحل فنی به سر برده و احتمالا در جشنواره فجر حضور دارد. علی تصدیقی در نخستین تجربه کارگردانی، شاید جایی دیگر را آماده نمایش دارد. فیلمی که انگیزه‌های زیادی برای حضور در جشنواره امسال دارد.

جواد افشار در جدیدترین فعالیت سینمایی خود، صیاد را در دست گرفته است. فیلمی که چند سالی است قرار است ساخته شود اما اتفاقی برای آن رخ نداد. این فیلم، گوشه‌هایی از زندگی شهیدصیاد شیرازی را به تصویر می‌کشاند.

نکته قابل‌توجه آن‌که علاوه بر این ۴۲ فیلم، آثار بسیار دیگری طی روزها و هفته‌های آتی جلوی دوربین می‌روند که بخشی از متقاضیان جشنواره خواهند بود.

بسیاری از این آثار، هم‌اکنون مشغول کارهای پیش‌تولید هستند و برخی دیگر نیز در سکوت کامل خبری، جلوی دوربین رفته‌اند.

قدرمسلم آن‌که تعداد آثار متقاضی جشنواره، بین ۲ تا ۳ برابر آماری است که در این گزارش ارائه شد. بنابراین باید منتظر ماند و با رصد روزانه تولیدات جدید، به تخمین آثار حاضر در جشنواره چهل‌ودوم پرداخت.

رسانه سینمای خانگی- سینما در موضوع «وحدت» مسلمان مسئولیت دارد

مهدی عظیمی میرآبادی گفت: تبیین استراتژی برای رسیدن به وحدت میان اهل تسنن و تشیع در سینما امری ضروری است که متأسفانه این مسأله مهم هیچ گاه توسط مدیران و سیاست گذاران سینمایی مورد توجه قرار نگرفته است.

به گزارش سینمای خانگی، مهدی عظیمی میرآبادی تهیه کننده سینما و مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس همزمان با هفته وحدت در خصوص بی توجهی به پتانسیل سینما در جهت تقریب مذاهب گفت: وقتی ما از سینمای استراتژیک صحبت می کنیم منظورمان صرفاً تولیدات در خصوص مقوله هایی همچون دفاع مقدس و امثال آن نیست؛ همین مسأله وحدت میان شیعیان و اهل تسنن یکی از مسائل مهم استراتژیک است که باید در سینما آثار متعددی در خصوص آن تولید شود.

مدیر کل اسبق نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای در گفتگو با سینماپرس، افزود: عدم توجه به مسأله استراتژیک و مهمی مانند وحدت نشان از سهل انگاری است؛ این سهل انگاری هم از طرف سینماگران است و هم از طرف مدیران سینمایی! طبیعتاً ما در سینمای مان نیازمند تولید فیلم هایی هستیم که در این سمت و سو حرکت کنند.

عظیمی میرآبادی سپس با بیان اینکه احتمالاً برخی افراد از اینکه وارد این مباحث شوند ترس و وحشت دارند اظهارداشت: برخی می ترسند که ورود به این مقوله مهم مسأله ایجاد کند. در صورتی که چنین نیست. برخلاف آنچه دشمنان می خواهند خوشبختانه در ایران اسلامی شیعیان و اهل تسنن مانند برادر در کنار یکدیگر مشغول به همزیستی مسالمت آمیز هستند. ما در بسیاری از شهرها شاهد این هستیم که خانواده های سنی و شیعه در کنار هم با آرامش زندگی می کنند.

تهیه کننده فیلم های سینمایی «سیب و سلما»، «های پاور» و «عینک» تأکید کرد: حتی بارها دیده شده که اهل تسنن از زائرین امام حسین (ع) به ویژه در مراسم راهپیمایی عظیم و میلیونی اربعین حسینی (ع) پذیرایی می کنند. این اتفاق نه تنها در شهرهای مرزی ایران که در شهرهای کشور عراق نیز به وفور دیده می شود.

این سینماگر خاطرنشان کرد: برخلاف تصور دشمنان اختلاف میان شیعیان و اهل تسنن حضرت علی (ع) نیست بلکه نقطه اشتراک ما امیرالمونین است چرا که همه ما قبول داریم که او جانشین پیامبر اکرم (ص) است. از این رو نباید اجازه دهیم دشمنان تفرقه ایجاد کنند. دشمنان به ویژه انگلیسی ها بارها درصدد بوده اند تا میان شیعه و سنی تفرقه ایجاد کرده و به نفع خود از این تفرقه سوءاستفاده کنند.

وی یادآور شد: بارها دیده شده در بسیاری از شهرها و استان ها مانند گرگان و خوزستان و کردستان و آذربایجان دشمنان به عنوان شکاف مذهبی و فرهنگی سوء استفاده کرده اند. از این رو نیاز است که ما با انجام کارهای فرهنگی و آگاهی دادن به عموم افراد جامعه ضمن ایجاد وحدت و انسجام بیشتر دست دشمنان را رو کنیم و مانع از این بشویم که آن ها بتوانند نقشه های شوم خود را پیاده سازی کنند.

عظیمی میرآبادی در پایان این گفتگو متذکر شد: مدیران و هنرمندان عرصه فیلم و سینما تاکنون از باب اینکه استراتژی دقیق و مشخصی نداشتیم و دچار تفاوت دیدگاه و عدم باور به این موضوع بودیم جرأت پرداختن به این مقولات را نداشتند. اما بی شک این استراتژی ما را به سمت وحدت رهنمون می کند. ما به عنوان یک کشور مسلمان قدرتمند که دیگر ادیان در سایه اش زندگی می کنند باید بفهمیم که پرداختن به مذاهب مختلف نه تنها بد نیست که بسیار هم با ارزش است.

رسانه سینمای خانگی- دی ان ای ایرانی یعنی چی؟

کارگردان فیلم “نگهبان شب” با بیان اینکه دی ان ای این اثر سینمایی ایرانی است گفت: عمده فیلم های من حاصل ایده های شخصی و برگرفته از لحظاتی بوده که در طول سال ها در ذهنم شکل گرفته است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، رضا میرکریمی بعد از نمایش فیلم مردمی “نگهبان شب” وی که در جشنواره ملی فیلم “حوا” در پردیس سینمایی مهر کوهسنگی در کارگاه انتقال تجربه با موضوع “بازنمایی عناصر زیست بوم در سینما” که با حضور سینماگران جوان برگزار شد، افزود: من تجربه اینکه از ایده های دیگران برای ساخت فیلم خود استفاده کنم، کم داشته ام، فقط در دو فیلم “کودک و سرباز” و “دختر” از ایده های دیگران نیز استفاده شده است، باقی فیلم هایم حاصل ایده های خودم بوده است، آن ایده ای که در یک لحظه در ذهنم شکل گرفته ذخیره کردم تا در یک زمانی به سراغم بیاید و مجاب شوم که قصه ای نوشته و ایده های ذخیره شده در ذهنم را بسط دهم و فیلمی بسازم.

وی اظهار داشت: ما تجربیات زیستی خود را از روی فیلم ها برمی داریم، تجربیات زیستی ما در اطرافمان هستند، اساس کار فیلمساز در مکانی است که در آن زندگی می کند و مهارت هایی است که در ارتباط گیری با آدمها و درک متقابل آنها بدست می آورد.

کارگردان فیلم “به همین سادگی” در پاسخ به سوالی در خصوص عناصر زیست بوم در سینما به‌ویژه در فیلم هایش گفت: واژه “زیست بوم” به عنوان یک قلمرو اکوسیستم خود و عناصر مشخصی دارد که به آن پیوستگی می دهد؛ این واژه وقتی در حوزه فرهنگ قرار می گیرد، دیگر از مرز مشخصی برخوردار نیست بلکه قلمرویی است که مرزهایش درون آدم ها و در لایه های آنان پنهان شده است و دست یازیدن به آن و صحبت کردن پیرامونش و به چالش کشیدنش مستلزم یک زیست اجتماعی کاملا هوشیارانه است.

میرکریمی اظهار داشت: شاید تنها موردی که بتوانم درباره عناصر زیست بوم در فیلم هایم بگویم، این است که این عناصر از کجا می آیند؛ برخی اوقات بعدها بعد از ساخت فیلم، خودم هم شاخص‌ها و عناصر مشترکی در فیلم هایم کشف می کنم، البته این طور نیست که پروتکلی داشته باشم که موارد آن را در همه فیلم ها رعایت کنم، اما در هر صورت همه اینها از یک دستگاه فکری بیرون می آید لذا ممکن است مشابه باشد.

کارگران فیلم “نگهبان شب” با بیان اینکه فیلم ها براساس یک اراده و تصمیم واحد شکل نمی گیرد، افزود: در واقع فیلم در ادامه یک زندگی شکل می گیرد، اگر فیلمسازی بخشی از زندگی باشد، در ادامه تجربیاتی که می کنی، یک اثر سینمایی هم تولید می نمایی، این مجموعه ای از تجارب، احساسات و نگرانی هایی است که جمع شده و تبدیل به دغدغه شده است و در فیلم جاری می شود که بخش عمده ای از آن هم آگاهانه نیست.

وی بیان کرد: فیلم “نگهبان شب” حاصل یک زیست در همین موقعیت اجتماعی – سیاسی کنونی در جامعه ای است که آن را تجربه کردیم و به نظر می رسد یک دی.ان.ای ایرانی در آن وجود دارد و از یک ملات مشخص فرهنگی بیرون آمده که حاصل همان زیست است.

میرکریمی بیان کرد: فیلم ها معمولا یک ایده اولیه دارند که نمی شود آن را به اشتراک گذاشت و فقط یک لحظه است؛ همان طور که من برای ساختن فیلم “به همین سادگی” یک لحظه سینمایی داشتم که ایده اولیه فیلم در آن شکل گرفت اما سال ها طول کشید که تبدیل به قصه شد، وقتی که می خواهی قصه ای را بنویسی، آن موقع است که همه داشته ها و تجربیات و المان های زیست بومی که دارید، به ذهنتان می آید و آن را در یک قصه جانمایی می کنی.

وی ادامه داد: من برای ساخت فیلم “نگهبان شب” هم یک لحظه سینمایی داشتم، آن هم زمانی بود که با دیدن یک نگهبان جوان کنار یک ساختمان در حال ساخت در ذهنم شکل گرفت، پسر جوانی که با احترام از یک پیرمرد پذیرایی می کرد و … همین جا است که رفتار یک آدم از یک طبقه در یک لحظه و واکنش وی در موقعیتی که کاملا ایرانی است را کشف می کنی و آن را در ذهنت نگه می داری.

به گفته میرکریمی، یک فیلمساز باید انباری از لحظات متفاوتی از شخصیت های جامعه و موقعیتهایی که پیش می آید را در ذهنش ایجاد کند تا وقتی می خواهد قصه ای را بگوید، از همه این داشته ها بهره گرفته و قصه اش را بسازد، در هر صورت فیلمهایی که می سازم، از پیش طراحی شده و طبق نقشه نیست، خودم هم شگفت زده می شوم، وقتی داشته های ذهنیم یک رشته قصه را بوجود می آورد.

کارگردان فیلم “قصر شیرین” توصیه کرد، برای اینکه عرضه کننده فرهنگی خوبی باشیم و خوب از تجربیات و لحظات اطرافمان برداریم و ذخیره کنیم، دو قانون وجود دارد، اول اینکه باید یاد بگیریم که هیچ چیز و هیچ پدیده ای بی اهمیتی وجود ندارد، در این صورت همه چیز معنا پیدا می کند و لحظات معمولی می توانند معانی بزرگی داشته باشند، دوم اینکه همه چیزها بهم ربط دارد و باید ارتباط آنها را پیدا کنیم.

رستگاری شخصیت فیلم در سینمای ما در حضور دیگران اتفاق می افتد

کارگردان فیلم “نگهبان شب” گفت: در الگوی ما در سینما، رستگاری شخصیت اصلی فیلم یا بیرون ریزی یا کنش مندی آگاهانه اش، باید در حضور شخصیت های دیگر قصه اتفاق بیافتد و این موضوع در فیلم “نگهبان شب” رعایت شده است، این رستگاری را در انتهای فیلم می توان مشاهده کرد، همان جا که شخصیت اصلی و همان پسر ساده و منفعل ابتدای فیلم، در انتهای فیلم خطاب به شخصیت مقابل خود می گوید که “خانه های مردم را کی می سازی”…

میرکریمی اظهار داشت: آنچه برای من در فیلم “نگهبان شب” اهمیت داشت، این بود که یک انسان در انتهای فیلم به درجه ای رسیده که احساس مسئولیت بزرگتری پیدا کرده و به موقعیتی رسیده است که می تواند نگهبان باشد، این نشانه کمی نیست و در واقع یک کنش مندی به شمار می رود.

وی بیان کرد: در ابتدای فیلم “نگهبان شب” پسری را می بینیم که حتی از عنوان کردن نامش خجالت می کشد و کاملا در نقطه ضعف قرار دارد اما در انتها به مردی تبدیل می شود که هم ظاهرش تغییراتی کرده و هم استوارتر از گذشته به نظر می رسد و در این موقعیت اولین سوالش این است که “برای مردم چه می خواهی بکنی”، انگار می گوید گذراندن این سختی ها در برابر اینکه مردم به خانه هایشان برسند، هیچ نیست؛ و وقتی به فرد مقابلش می گوید که “دیگر برای آنها نمی سازم ..” آتش فشانش بیرون می آید، هرچند کوچک است اما در حد خودش است و این چیز کمی نیست.

کارگردان فیلم “یک حبه قند” خطاب به فیلمسازان جوان گفت: یک فیلمساز باید خودخواه باشد و به دنبال فرصت های جدید برای خود بگردد و برای کاوشها و تجربیات جدید تلاش کند، وقتی من فیلمی را می سازم که مردم از آن احساس رضایتمندی دارند، عینک قبلی ام را به اطراف برمی دارم و عینک جدیدی می زنم تا موضوع جدیدی برای فیلم انتخاب کنم و به دنبال ساخت یک فیلم با موضوع جدید می روم تا قصه های قبلی دوباره تکرار نشود.

هشلهف سوم؛ بازم کارخرابی مدیرمسئول!

بعد از مرخص شدن از بیمارستان و باز کردن چسب­ ها و باندهای سَرِ شکسته­ م، دوباره گذر من به دفتر مدیرمسئول افتاد. جدّاً این مدیر مسئول هم از اون اعجوبه­ هاست،آآآ! چرا اینو میگم؟! حالا گوش کن! تا برات بگم. این آقا (یعنی مدیرمسئول) تا منو دید، خواست یه چیزی بگه که مثلا دلخوریای قبلو از دل من بیرون کنه و با یه فنجون قهوه یا چای­ نبات، سَرَمو شیره بماله و به زعم خودش از من یک نویسنده نرمال بسازه که کلاً سرم به کار خودم باشه و هیچوقت تو کار دیگرون دخالت نکنم، عین یه آدم وجیه ­المسئولین! کارمو بکنم و حقوقمو بگیرمو فقط آبرومو حفظ کنم… اما… تا واکنش منفی منو دید دستش به سمت قندون روی میز سُر خورد! که ناگهان دستای منو به نشانه­ ی تسلیم دید! و ناگهان حرکت دستش را متوقف کرد! تو دلم خندیدم… چون من دستمو آوردم بالا که عینک ته­ استکانی­ م را جابجا کنم، و اصلاً و ابداً قصد تسلیم نداشتم. چرا که تسلیم با مدیرمسئول در قاموس من یعنی سازش با فلان!! که اساساً به طور استراتژیک و راهبردی، چنین خبطی از من سر نمی­ زنه!! با این حال بدم نیومد که مدیرمسئول چنین برداشتی از حرکت دست من کرد!!

گفتم یه دیقه صبر کن آقای مدیرمسئول مثلاً همه­ چیز فهم! از این بگذریم که من یه دانشمندِ به شدت متواضع و فروتن هستم که فقط گاهی چپ و راستو با هم قاطی می­ کنم؛ تو! آره تو! که یابو برت داشته که همه­ چیز فهمی و همه­ چیز دانی! برای این کارخرابی تازه چه توجیهی داری؟! واقعاً این کاری که این روزها کردی را کجای دلم بگذارم؟! آخه اومدی یه مدیر فعال و کارآمدو از کار برکنار کردی که مثلاً چی بشه؟! حالا به نظر خودت مثلاً کولاک کردی!! طرف مجرّب نبود؟ که بود! دکتر نبود؟ که بود! جریان­ شناس نبود؟ که بود! مشورت­ پذیر نبود؟ که بود! مصلحت­ اندیش نبود؟ که بود! دوراندیش و ژرف­ اندیش و نو اندیش و خوب­ اندیش و به­ اندیش و چیز اندیش نبود؟ که بود! از همه مهم­تر یابو برش نداشته بود؟! که داشته بود!! خب یه توضیح بده تا با این چشمای چپولم ببینم چه آواری رو سر این سینمای خانگیِ ورشکسته­ ی مرگ­ مغری­ شده­ ی فسیل­ شده! خراب کرد­ی؟!!!

مدیرمسئول که رگای گردنش بیرون زده بود، فریاد زد اگه یه کلمه­ ی دیگر حرف بزنی! این قندون پر از نباتو تو سرت خرد می­ کنم!!… این چیزایی که میگی به من چه ربطی داره؟! من کدوم مدیر را جابجا کرده­ م؟ مگه من می تونم کسیو جابجا کنم؟! اصلاً مگه عیال مُکرّمه اجازه­ ی تغییر و جابجایی بدون اجازه خودشو به من میده که بخوام کسیو جابجا کنم؟ اصلاً خبر داری زمانی که تو بیمارستان بودی؛ ناسلامتی به عنوان مدیرمسئول می­ خواستم در جهت تقویت پایگاه خبری سردبیر را تغییر بدم، نشد که نشد! با استفاده از خوی ذاتی دموکراتیکم، حتی یه رأی­ گیری ناگهانی بین رعایا انجام دادم که مثلاً عیال مُکرّمه ببینه نظر رعایا چیه و کمی انعطاف به خرج بده! اما عیال مکرمه اصلاً نگذاشت مهر رأی­ دهنده­ ها خشک بشه. یهو تصمیم شبانه­ اش! رو عمل کرد و اول حکم مشاور عیال مُکرّمه را به سردبیر داد و بعد منو پیش اون فرستاد و دستور داد تا با او مشورت کنم تا هر چه گفت، همان بشه!!… خب مگر می­ شه حرف عیالو زمین گذاشت؟! با کمال تواضع؛ مثل اون بابایی که ادعای پیغمبری کرده بود و معجزه‌ش این بود که به درخت بگه بیاد، میاد؛ اما وقتی به درخت گفته بود بیاد، نیومد، گفت من پیغمبر متواضعی‌م اون نیومد، من می‌رم؛ رفتم دفتر سردبیر تا با او مشورت کنم و ببینم باید چه خاکی به سرم کنم! که ناگهان سردبیر گفت خودم وایسادم که وایسادم… به درک که وایسادم!!!

تو دلم به سردبیر آفرین گفتم و آهسته زیر لب زمزمه کردم: دمت گرم!! به این میگن سردبیر فهیم و توانمند. سردبیری که نان لابی و پارتیو حروم نکرده! اما انصافاً برای مدیرمسئول هم تأسف خوردم که مدیرمسئولی که نتونه سردبیرشو عوض کنه، به درد لای جرز می­ خوره. نمی­ دونم مدیرمسئول این زمزمه منو شنید یا نه که دیدم دستش دوباره رفت به سمت قندان! تا گفتم قبول! دستش از حرکت وایساد.

ادامه دادم: قبول! اما واقعا چنین مدیرمسئولی که عیال مُکرّمه­ ش براش تصمیم می­ گیره؛ نه مدیر باشه نه مسئول، بهتره!!

خداییش عجب دست پر سرعتی داره این مدیرمسئول بی­ وجدان… انگار دوباره روی پیشانی­ م نبات­ های توی قندان! قندیل بسته­ ن!…

تا هشلهف بعدی، پناه بر خدا

میرزاننویس

خروج از نسخه موبایل