رسانه سینمای خانگی- در شب والی‌زاده چه گذشت؟

سعید امیر سلیمانی، کاظم هژیر آزاد، ایرج راد، روح‌الله جعفری و… از جمله هنرمندانی بودند که در موزه سینما در شبی برای زنده یاد جعفر والی (هنرمند سرشناس عرصه تئاتر) صحبت کردند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در ابتدای این مراسم که شامگاه ۲۷ آذر ماه در سالن فردوس موزه سینمای ایران برگزار شد، مستند «یک حضور» به کارگردانی مجتبی سعادت که به زندگی استاد جعفر والی می‌پردازد، پخش شد.

بعد از نمایش فیلم مستند؛ «سعید امیرسلیمانی» دوست و همراه همیشگی جعفر والی که از اعضای اصلی گروه او به شمار می‌رفت،گفت: خداوند جعفر والی را رحمت کند. در دوره‌ای ما در کنار هم یک گروه را تشکیل دادیم که والی کارگردان ما بود و اعضای این گروه افرادی چون جمشید مشایخی، ولی شیراندامی، آزیتا لاچینی و…بودند.

وی ادامه داد: زنده یاد والی برای تلویزیون اثری همچون «در گوش سالمم زمزمه کن» را ساخته بود که سال گذشته من و ایرج راد این نمایش را در پردیس تئاتر شهرزاد به یاد جعفر والی و با الگو برداری از شیوه کارگردانی این هنرمند، به روی صحنه بردیم.

امیرسلیمانی با بیان اینکه جعفر والی درک بسیار والایی داشت، بیان داشت: او بر ادبیات و کارگردانی اشراف کامل داشت و در کارها، بسیار خوب گروه را هدایت و راهنمایی می‌کرد. به خاطر دارم زمانی که در بیمارستان بستری بود، روزی به دیدنش رفتم. او همچنان و در همان وضعیت، شوق به صحنه بردن اثری تازه را داشت. والی تا زمانی که از این دنیا رفت، عاشق تئاتر و همچنان علاقه‌مند به کارکردن بود. او انسانی بزرگ بود و هیچگاه فراموش نخواهد شد. امیدوارم ما بتوانیم جا پای این بزرگان بگذاریم.

«جعفر والی» باید الگوی علاقه‌مندان به این حرفه باشد

در ادامه ایرج راد از همکاران جعفر والی درباره او گفت: جعفر والی یکی از هنرمندان بسیار ارزشمند این کشور بود و آثار بسیار باارزشی را از خود بر جای گذاشت. طبق گفته والی، تئاتر میرا است و کارهای درخشان و بی نظیر این بزرگان را بعد از آن‌ها کم‌تر بر روی صحنه دیدیم. علت این است که آن زمان کم‌تر به مسائل مادی فکر می‌شد و اصل بر عشق و علاقه، صداقت، آگاهی، فرهیختگی و ارتباط با تماشاگر بود.

وی ادامه داد: والی در تمام زمینه‌ها عاشق تئاتر بود و همه نیز او را دوست داشتند. او فعالیت‌های زیادی را به انجام رساند و خصوصیات بسیار خاصی داشت که از جمله آن‌ها ریز بینی، دقت، وسواس و تعصب به کار بود. او بسیار وقت شناس بود و هرگز با تاخیر در تمرین‌ها حاضر نمی‌شد. والی اصولی داشت که به شکل اخلاقی در کل گروه گسترده شده بود. آخرین کاری که با او تمرین می‌کردیم، «در گوش سالمم زمزمه کن» بود. والی از من خواست به همراه هرمز هدایت کار را آغاز کنیم. ما در خانه او و در فصل زمستان هر روز صبح تمرین می‌کردیم. جعفر والی با وجود بیماری همچنان علاقه‌مند بود که این اثر را کارگردانی کند. وقتی در را باز می‌کرد و ما را می‌دید، آن فرد بیمار به یک جوان هجده ساله‌ پر شور و شوق تبدیل می‌شد.

راد خاطرنشان کرد: متاسفانه در اواسط تمرین، بیماری او شدت گرفت و بستری شد. اما همچنان روی تخت بیمارستان هم درباره تئاتر حرف می‌زد و قصد داشت پس از ترخیص، تمرین‌ها را پیگیری کند. این افراد افتخار مملکت هستند و جایگاه ویژه‌ای در تئاتر ایران دارند و آثار ماندگاری را به وجود آوردند. بنابراین ضروری است که الگوی افراد علاقه‌مند به این حرفه باشند. هنر نیازمند عشق، صداقت، بی خوابی، مرارت و سختی‌های بسیار زیادی است. تنها بازیگری که با مسئولیت به روی صحنه می‌آید، متوجه سختی‌های این کار می‌شود و می تواند هر شب اثر جدیدی را بر روی صحنه خلق می‌کند. روزی عبدالله اسکندری به من گفت نتیجه تلاش یک نقاش اثری ماندگار است اما ما هر شب بر روی صورت یک بازیگر هنری را به انجام می‌رسانیم که بعد از هر اجرا پاک می‌شود. کار بازیگر تئاتر نیز همین‌گونه است، اما تاثیری که روی تماشاگر باقی می‌گذارد، همواره در ذهن افراد ماندگار خواهد بود.

وی بیان داشت: بسیار خوشحالم امثال جعفر والی شاگردانی تربیت کردند که اخلاق هنری را در تمام زمینه‌ها در نظر گرفتند. موفقیت بسیاری از چهره‌ها، نتیجه تلاش‌های افرادی همچون جعفر والی است. آقای انتظامی با آن همه قدرت و توانمندی در عرصه بازیگری، پیش از آمدن به روی صحنه چیزی در حدود یک ساعت پیش از اجرا با هیچکس صحبت نمی‌کرد تا آماده رفتن به روی صحنه شود. من می‌دیدم که وقتی می‌خواهد به روی صحنه بیاید، چیزی را زیر لب با خود تکرار می‌کند. از او پرسیدم و گفت من توکل می‌کنم. صحنه برای او مکانی مقدس و جایگاه انسان و ارتباط انسانی بود. باید قدر این عزیزان را بدانیم و جایگاه ویژه و خاص آن‌ها را به نسل امروز منتقل کنیم و امیدوار باشیم همچنان مسائل فرهنگی در کشور همچنان جاری و ساری باشد.

والی در تئاتر به دنبال مشق عشق بود

در ادامه این مراسم روح الله جعفری پژوهشگر سینما و تئاتر و استاد دانشگاه درباره جایگاه زنده یاد جعفر والی در تئاتر ایران و سیر کاری او گفت: صحبت کردن درباره جعفر والی از جنبه‌های مختلف و در حوزه‌های تئاتر و سینما قابل تامل است. والی پیش از کودتای ۲۸ مرداد به هنرستان هنرپیشگی رفت و پس از سیر و سلوک در عرصه هنر و مشق آموزی‌ها، مراتبی را طی کرد و به زمانه‌ای برخورد که در سال ۱۳۳۲ فعالیت‌های نمایشی تعطیل شدند. او، سرکیسیان و افراد معدود دیگری گرد هم جمع شدند تا بتوانند ضمن کشف و شهود در تئاتر، مشق عشق کنند. 

وی با بیان اینکه تئاتر برای والی همه وجودش بود، بیان داشت: والی به نقش کوچک و بزرگ اهمیت نمی‌داد و تنها ایفای درست نقش برایش مهم بود. او در بیش از پانزده نمایشنامه، به جز اقتباس‌هایی که انجام داده به عنوان نویسنده حضور داشته است. این سیر و سلوک باعث می‌شود جامعه دوباره به سمت تماشای آثار نمایشی سوق پیدا کند.
 در ادامه کاظم هژیرآزاد، بازیگر تئاتر و سینما نیز بیان داشت: او کارگردان اولین اجرای تئاتری بود که من در سالن ۲۵ شهریور دیدم. در دفتر آقای اسکویی که هنرجوی او بودم عکس‌هایی وجود داشت که جعفر والی، سعید امیرسلیمانی و ولی شیراندامی از جمله آن‌ها بود. یادم می آید آقای اسکویی گفت این‌ها افرادی هستند که پیش از شما همین دوره را طی کرده کرده‌اند. والی کار خود را از مدرسه و هنرستان هنرپیشگی شروع کرد و در نهایت از سینما سر در آورد، سینمایی که از سال ۱۳۵۰ با فیلم «گاو» اثر داریوش مهرجویی فقید شکل گرفت.

در این مراسم هنرمندان دیگری چون جمشید ملک‌پور، حسین خلج و علاقمندان و شاگردان زنده‌یاد جعفر والی حضور داشتند.

رسانه سینما خانگی- آثار خارجی «حقیقت» مشخص شدند

جشنواره «سینماحقیقت» در آستانه برگزاری بخش دیگری از فیلم هایش را معرفی کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، اسامی ۱۰ فیلم مستند برای نمایش در بخش نمایش‌های ویژه هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» اعلام شد که به شرح زیر است:

۱. «کسوف» اثر ناتاشا اوربان با مدت زمان ۱۰۱ دقیقه، محصول مشترک نروژ و صربستان

۲. «جانوران» اثر پائو فائوس با مدت زمان ۷۴ دقیقه، محصول اسپانیا

۳. «آر۲۱، نامی مستعار برای همبستگی» اثر مهند یعقوبی با مدت زمان ۷۱ دقیقه، محصول مشترک فلسطین، بلژیک و قطر

۴. «یک آتشفشان مسکونی» اثر دیوید پانتالئون و خوزه ویکتور فوئنتس با مدت زمان ۶۶ دقیقه، محصول اسپانیا

۵. «در تلاش معاش» اثر پاسکال آپورا-گنکیندی و نینگی سان با مدت زمان ۹۵ دقیقه، محصول مشترک جمهوری آفریقای مرکزی و چین

۶. «در شهر ما جایی برای شما نیست» اثر نیکولای استفانوف با مدت زمان ۸۲ دقیقه، محصول بلغارستان

۷. «نور عمودی می‌تابد» اثر افتیمیا زیموراگکی با مدت زمان ۸۵ دقیقه، محصول اسپانیا

۸. «یک جاسوس دلسوز» اثر استیو جیمز با مدت زمان ۱۰۲ دقیقه، محصول آمریکا

۹. «مادر همه دروغ‌ها» اثر اسماء المدیر با مدت زمان ۹۶ دقیقه، محصول مراکش، این فیلم نماینده کشور مراکش در مراسم اسکار ۲۰۲۴ است.

۱۰. «دو بار استعمار» اثر لین آلونا با مدت زمان ۹۲ دقیقه، محصول مشترک دانمارک، گرینلند و کانادا، این اثر یکی از ۱۶۷ مستند جهانی واجد شرایط شرکت در بخش بهترین مستند بلند اسکار ۲۰۲۴ شد.

چهار مستند خارجی برای نمایش در بخش پرتره هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» انتخاب شدند.

اسامی چهار مستند به شرح زیر است:

۱. «تجلیل یک دختر از پدرش: سلیمان سیه» اثر فتو سیسه با مدت زمان ۷۳ دقیقه، محصول کشور مالی

۲. «بی‌خوابی» اثر اسماعیل فیفی آنوبیل و نانا یا آنوبیل با مدت زمان ۷۷ دقیقه، محصول کشور انگلستان

۳. «حافظه سینما: فیلمی درباره فرناندو مندز لیته» اثر موسیس سلاما با مدت زمان ۹۲ دقیقه، محصول کشور اسپانیا

۴. «آدری عزیز» اثر جرمیا هیز با مدت زمان ۸۹ دقیقه، محصول کشور کانادا

۱۵ مستند بلند برای نمایش در بخش مسابقه بین الملل هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» انتخاب شدند.

اسامی ۱۵ فیلم مستند بلند بخش مسابقه بین الملل به شرح زیر است:

۱. «تمام ما از ستارگانیم» اثر جنیفر رینزفورد با مدت زمان ۷۷ دقیقه، محصول سوئد

۲. «نخ طلایی» اثر نیشتا جین با مدت زمان ۸۲ دقیقه، محصول مشترک هند، بوسنی و هرزگوین، هلند، نروژ، انگلیس

۳. «زندان مرکزی ولادیمیر» اثر جولیا بابکووا با مدت زمان ۱۱۵ دقیقه، محصول روسیه

۴. «تصرف فراموش شده: جیم کرو به هائیتی می رود» اثر آلن مارتین با مدت زمان ۹۲ دقیقه، محصول آمریکا

۵. «صدای پهنه‌ی یخی» اثر یادیکار ابراهیموف با مدت زمان ۷۹ دقیقه، محصول قزاقستان

۶. «سه جرقه» اثر نایومی اومان با مدت زمان ۹۵ دقیقه، محصول مشترک مکزیک و آلبانی

۷. «برای دیدن پلنگ برفی» اثر آنا گانشینا با مدت زمان ۷۸ دقیقه، محصول روسیه

‌‏۸. «Guapo’y» اثر سوفیا پائولی تورنه با مدت زمان ۷۰ دقیقه، محصول آرژانتین، پاراگوئه

۹. «در رکاب حضرت عشق» اثر اوویدیو سالازار با مدت زمان ۸۰ دقیقه، محصول آمریکا

۱۰. «مکان های روح» اثر حمیده عیسی با مدت زمان ۷۳ دقیقه، محصول قطر

۱۱. «من به امواج می خندم» اثر آزینت فرح با مدت زمان ۹۵ دقیقه، محصول مکزیک

۱۲. «اتاق عشق» اثر سوزانا دینوفسکی با مدت زمان ۹۰ دقیقه، محصول مقدونیه شمالی

۱۳. «قاف» اثر جود شهاب با مدت زمان ۹۰ دقیقه، محصول لبنان، آمریکا

۱۴. «ماجرای سباستین بلین: ریباند» اثر جیل سیمونه و… با مدت زمان ۶۱ دقیقه، محصول بلژیک

۱۵. «زمزمه‌ درون» اثر لوک لورنتزن با مدت زمان ۹۳ دقیقه، محصول آمریکا

۸ مستند نیمه بلند خارجی در بخش مسابقه بین‌الملل هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» رقابت می‌کنند.

اسامی این آثار عبارتند از:

۱. « انتهای دره اشک‌ها» اثر یاروسلاو وشندیبیل با مدت زمان ۵۵ دقیقه، محصول رومانی

۲. « خندیدن در افغانستان» اثر آنتا پاپتاناسیو با مدت زمان ۵۵ دقیقه، محصول یونان

۳. «تجارت به روش همیشگی» اثر چیندوم ایرگبو با مدت زمان ۴۳ دقیقه، محصول نیجریه

۴. « بسته» اثر تادئوش خودی با مدت زمان ۵۲ دقیقه، محصول لهستان

۵. «در دست ساخت» اثر مارکوس تویوو با مدت زمان ۶۱ دقیقه، محصول فنلاند

۶. «مادر دانا «مولود گنچ»» اثر سوینچ یشیل تاش با مدت زمان ۵۴ دقیقه، محصول ترکیه

۷. «انجمن کلاشینکف» اثر کریستف کربش با مدت زمان ۵۴ دقیقه، محصول لبنان

۸. «نگهبانان آسمان» اثر پیتر وان ایکه با مدت زمان ۶۰ دقیقه، محصول مشترک بلژیک، هلند و برزیل

۱۵ مستند کوتاه برای نمایش در بخش مسابقه بین‌الملل هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» رقابت می‌کنند.

اسامی این ۱۵ مستند به شرح زیر است:

۱. «در گوشه» اثر جفری گیلمارد با مدت زمان ۱۰ دقیقه و ۲۳ ثانیه، محصول مکزیک

۲. «بابایانیا» اثر آنته زلاتکو استولیتسا با مدت زمان ۱۳ دقیقه، محصول کروواسی

۳. «با آغاز جنگ ۲۰۰۸ در نوار غزه» اثر محمد حسین مجد با مدت زمان سه دقیقه، محصول فلسطین

۴. «یخچال گریان» اثر لوتز استاوتنر با مدت زمان ۱۴ دقیقه، محصول آلمان

۵. «متحدین خوش آمدید» اثر شکیب اسرار و تولین ترنت با مدت زمان ۲۳ دقیقه، محصول آمریکا

۶. «ریمانا واسی: خانه داستان‌ها» اثر خیمنا مالاگا سابوگال و پیوتر تورلژ با مدت زمان ۲۰ دقیقه، محصول پرو

۷. «حقوق از دست رفته» اثر محمد مصلی با مدت زمان ۲۷ دقیقه، محصول لیبی

۸. «فریادی از کوهستان» اثر کریم سلیم شلوانی با مدت زمان ۳۱ دقیقه، محصول پاکستان

۹. «سکوت درختان موز» اثر انئوس چارکا با مدت زمان ۲۴ دقیقه، محصول مجارستان

۱۰. «عکاس خیابانی» اثر زوم دومینگز با مدت زمان ۱۹ دقیقه، محصول ونزوئلا

۱۱. « سایه‌های بیروت» اثر ماریا آیزپورو با مدت زمان ۲۷ دقیقه، محصول اسپانیا

۱۲. «خانه موقت» اثر کامیل بمبنیستا با مدت زمان ۲۰ دقیقه، محصول لهستان

۱۳. « دو خانه جاسمین» اثر اینکا آخته با مدت زمان ۱۳ دقیقه، محصول فنلاند

۱۴. «ارتعاشاتی از غزه» اثر رحاب نزال با مدت زمان ۱۶ دقیقه، محصول کانادا

۱۵. «سفر: آینده عشایر قزاق» اثر کازیو ایسوبه با مدت زمان ۱۳ دقیقه، محصول ژاپن

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» به دبیری محمد حمیدی مقدم ۲۷ آذر تا ۲ دی‌ ماه در پردیس چارسو برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- چرا «پرستار» کلیشه شد؟

منتقد سینما گفت: ما در سینما ترس داریم از آن که چالش‌های مربوط به شغلی را نشان دهیم چرا که همیشه نسبت به آن اعتراض شکل می‌گیرد، در دوران کرونا نیز پرستارانی بودند که از ترس خانواده یا از ترس جان‌ خود حاضر به کار در آن فضا نبودند، اما نمی‌توان این چالش طبیعی را به تصویر کشید و فیلمساز به سراغ همان کلیشه‌ها در بازنمایی پرستار می‌رود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بیش از ۲۰ سال از روزی که پرستاران در اعتراض به فیلم شوکران مقابل وزارت ارشاد تحصن کردند، گذشته است. بیست سالی که در آن قشر پرستار با چالش‌های متعددی دست و پنجه نرم کرد اما هیچ‌کدام مورد توجه فیلم‌سازان قرار نگرفت. مهم‌ترین آن نیز دو سال همه‌گیری ویروس کرونا بود که حالا و با از سر گرفته شدن روال عادی زندگی، حتی باعث نشده زمزمه ساخت یک فیلم در این باره نیز شنیده شود. اتفاقی که نمی‌توان آن را به دلیل اعتراض بیست سال گذشته پرستاران دانست اما می توان اثرات آن را در تمام فیلمسازی این سال ها با محوریت و حضور پرستاران به وضوح مشاهده کرد.

«شوکران» و یک پرستار پرحاشیه

پیش از سال ۱۳۷۸ و ساخته شدن مهم ترین فیلم کارنامه بهروز افخمی یعنی شوکران دو فیلم شیدا و نجات یافتگان با محوریت اهمیت حضور پرستاران در جبهه و آسایشگاه های مجروحین ساخته شدند. این دو فیلم پرستارانی را به تصویر کشیده بودند که همگی در مواجهه مستقیم با مجروحان و سربازان زخمی جنگ بوده و گویی رسالت پرستاران را به حضور در جبهه‌های جنگ و التیام بخشیدن به زخم‌های سربازان در جبهه منحصر می‌کرد.

اما در سال ۱۳۷۸ و با فیلم شوکران این رویه در زندگی شهری و سال‌های پس از جنگ شکل دیگری به خود گرفت و این بار پرستاری را دیدیم که در قامتی خارج از امدادرسان به رزمندگان جنگی به تصویر کشیده شد. هر چند در این فیلم که با اعتراض از سوی پرستاران نیز رو به رو شد، شغل پرستاری همچنان در حاشیه قرار دارد و هیچ پیش‌برندگی به قصه نمی‌دهد.

امیررضا تجویدی در این باره به خبرنگار سینمایی ایرنا گفت: ما در سینما ترس داریم از آن که بخواهیم چالش‌های مربوط به شغلی را نشان دهیم چرا که همیشه نسبت به آن اعتراض شکل می‌گیردما در سینما ترس داریم از آن که بخواهیم چالش‌های مربوط به شغلی را نشان دهیم چرا که همیشه نسبت به آن اعتراض شکل می‌گیرد. پرستاری هم شامل همین می‌شود. چراکه دیده شده سیر اعتراضاتی شکل گرفته. از این رو فیلمسازان طی قانونی نانوشته تصمیم گرفتند یک تصویر سانتی‌مانتال مانند شیدا اثر آقای تبریزی از پرستار بسازند. آدمی که سوژه عشقی است و هیچ پیش برندگی ندارد.

تجویدی همچنین با اشاره به اعتراضات شکل گرفته نسبت به شوکران گفت: در فیلم شوکران معضل نمایش پرستار منجر شد که صنف پرستاران از آقای افخمی شکایت کند و نسبت به بازنمایی پرستار در آن فیلم اعتراض شکل بگیرد. درحالیکه تاکید در آن فیلم بر پرستار بودن کاراکتر نیست پرستاری فقط شغل او بود نه آنکه چون پرستار بود چنان شخصیتی داشت.

تجویدی ادامه داد: مسیر در سینمای ایران به سمتی رفته که در شخصیت‌پردازی تاکیدی روی شغل نداشته باشند.اگر هم شغل کاراکتر اهمیت دارد شغلی باشد که نویسندگان می‌دانند آن صنف اعتراضی نمی‌کند و محافظه‌کارانه و سطحی از کنار آن رد می‌شوند.

 هدیه تهرانی در فیلم شوکران

پرستاری که می‌خواست مهم باشد اما نبود!

این اتفاق بود که باعث شد تا سال ۱۳۸۷ یعنی حدود یک دهه بعد فیلمی با محوریت پرستاران و حضور آنان در مسیر قصه ساخته نشود. سال ۱۳۸۷ بود که همایون اسعدیان با فیلم طلا و مس هم طعنه‌ای به کمدی‌های روز دختر و پسری آن سال‌ها زد و هم با قرار دادن کاراکتر سپیده با بازی سحر دولت شاهی در نقش پرستار در گوشه ای از قصه، سکوت ده ساله سینما را در به تصویر کشیدن پرستاران شکست. البته همچنان الکن بودن زبان سینما در نزدیک شدن به شغل پرستاران به چشم می‌خورد.

سپیده پرستار بود اما هیچ جایی در قصه دو کاراکتر اصلی نداشت. رفتارهای عجیب و گل درشت او در مقابل کاراکتر روحانی بیش از آنکه باعث شود مخاطب به حجب و حیای شعیبی پی ببرد، باعث می‌شد نقش سپیده به عنوان یک پرستار در همین اندازه نشان داده شود. کاراکتر سومی که قصد ورود به زندگی یک زوج خوشبخت و عاشق را داشته و تحول نهایی اش نیز قابل پیش بینی است.

جالب آنکه سپیده نیز شخصیتی همچون بیتا در فیلم شوکران را داشت. پرستاری که شغلش هیچ نقشی در رفتارها و زندگی‌اش نداشت و به عنوان تکمیل کننده پازل عشقی فیلم که البته در آن نیز جای نگرفت، قرار داده شده بود.

احساسات‌گرایی افراطی، آفت جان پرستاران سینما

سه سال بعد در سال ۱۳۹۰ روزهای زندگی ساخته شد که در آن هنگامه قاضیانی نقش پرستاری را به همراه شوهر پزشکش با بازی حمید فرخ نژاد ایفا کرد. این بار هم فیلمساز بر حضور پرستاران در جبهه و سال‌های جنگ تمرکز می‌کند.

همراهی این دو کاراکتر که تمرکز و پیشبرد قصه را به عهده دارد در این اثر از نکاتی است که نقطه قوتی برای فیلم در مقایسه با پرستاران سینما در سال‌های پیشین است. از سوی دیگر اما همچنان پرستاران پای خود را فراتر از جبهه و جنگ نگذاشته و فیلمساز نیز همان ایثار و فداکاری و حضور اخلاق‌گرایانه پرستاران را بازنمایی می‌کند.سینماگر بر مفاهیم احساسات‌برانگیز در شغل پرستاری تمرکز دارد چراکه چالش‌های زندگی شخصی و شغلی پرستار همیشه دچار مناقشه است و به عده‌ای برمی‌خورد

تجویدی درباره تمرکز بر این وجه از به تصویر کشیدن پرستاران اشاره کرد: سوژه ها در سینمای ایران دچار سانتی مانتالیسم یا احساسات گرایی افراطی هستند و به دنبال آن هستند که اثر را دچار برانگیختگی احساسی کنند. این می‌تواند هم در شکل و شمایل کمدی و هم در شکل و شمایل ملودراماتیک باشد که با اشک و گریه همراه است.
این منتقد تاکید می‌کند که ایثار و فداکاری نیز مفاهیم اخلاقی و احساسات برانگیز هستند که در شغل پرستاری به وفور وجود دارد. پس سینماگر به سراغ همین وجه می‌رود چراکه اگر بخواهد چالش‌های زندگی شخصی و شغلی او را به نمایش بگذارد دچار مناقشه می‌شود و به هر حال به عده‌ای برمی‌خورد. اما سینماگر باید این چالش را بپذیرد و وارد آن شود تا درگذر زمان ارزش سینمایی خود را ثابت کند.

 سحر دولتشاهی در فیلم طلاومس

سینمای میرکریمی و پرستاری مسئولیت پذیر

پس از این همچنان سینما در به تصویر کشیدن پرستاران به همان تابلوی معروف کودکی که انگشتش را روی بینی اش قرار داده و افراد را دعوت به سکوت می‌کند، قناعت کرد تا سال ۹۲ که میرکریمی قصه یک زن مسافر را با هنرمندی به زندگی راننده تاکسی و بعد یک پرستار گره می‌زند. فیلم امروز که در آن شبنم مقدمی نقش پرستار را ایفا می‌کند، اتفاقی تازه در ساختن یک شمایل ویژه از یک پرستار است.

در این فیلم پرستار به واسطه شغلش ارتباط بین مرد و زن را برای ما تسهیل می‌کند و شخصیت مرد را بیشتر به ما می‌شناساند. این پرستار مانند باقی پرستاران بی دلیل در زندگی بیماران دخالت نمی‌کند، بلکه همان طور که می‌گوید با تجربه است و این در رفتارش هم مشخص است. مقدمی بیش از آنکه ما را به یاد ایثار و از خود گذشتگی پرستاران بیندازد، مسئولیت پذیری آنان را پر رنگ می‌کند و باعث می‌شود در انتها راننده تاکسی با بازی پرویز پرستویی نیز به مسئولیت‌پذیری در زندگی خود برسد.

این پرستار که اتفاقا تعامل او با دخترش را هم می‌بینیم، سرسختی و اقتداری دارد که تبدیل به خشم نمی‌شود و نشان می‌دهد که یک پرستار نه با احساس فداکاری و روی آوردن به اخلاقیات کلیشه ای سینما بلکه با تکیه بر همان مسئولیت‌پذیر بودن می‌تواند تا چه اندازه در مسیر قصه مفید واقع شود.

تجویدی درباره اهمیت پرداخت به همین جزئیات در به تصویر کشیدن شمایل یک پرستار می‌گوید: در سینمای جهان نیز وقتی درباره ابر قهرمان‌ها فیلم می‌سازند، بخشی را به کشمش‌های درونی ابر قهرمان با خودش اختصاص می‌دهند. تا جایی که قهرمان راجع به ارزش های خودش دچار شک می‌شود و همین از او انسان می‌سازد؛ اما چون نمی‌توانیم این را در سینمای ایران نشان دهیم، ترجیحا به سراغ همان تصویر کلیشه ای می‌رویم که فداکاری کند و همان را دستمایه ساخت آثار خود می‌کنیم.

بحران بازنمایی کرونا و پرستارانی خارج از کلیشه‌های فداکارانه

این منتقد به ساخته نشدن اثری درخور درباره مواجهه پرستاران با کرونا اشاره کرد و گفت: نپرداختن به کرونا نیز محافظه‌کاری است. در حال حاضر نیز سینماگران نمی‌توانند فراتر از کلیشه‌ها به این مقوله بپردازند.نپرداختن به کرونا نیز محافظه‌کاری است. در حال حاضر نیز سینماگران نمی‌توانند فراتر از کلیشه‌ها به این مقوله بپردازند.

او ادامه داد: اگر بخواهند درباره کرونا و چالش آن برای پزشکان و پرستاران فیلم بسازند نمی‌توانند به این اشاره نکنند که عده ای از ترس خانواده یا از ترس جان‌ خود حاضر به کار در آن فضا نیستند. این چالشی طبیعی است که باید به آن پرداخت اما اگر از این زاویه فیلمی ساخته شود، عده خیلی زیادی به آن ایراد وارد می‌کنند که چرا مدافعان سلامت را این گونه نشان می‌دهید. این بحران بازنمایی در سینمای ماست.

فیلم دیگری که در سال‌های اخیر کاراکتر فرعی پرستار داشته، خفگی به کارگردانی فریدون جیرانی است. فیلمی با همان ساختار سه ضلعی تکراری فیلم طلا و مس. در اینجا نیز ورود پرستار به فیلم با اختلاف یک زن و شوهر و حضور آنان در بیمارستان رقم می‌خورد. حضوری که می‌توانست در هر مکان دیگری نیز باشد. مکانی که بودنش در فیلم تنها بستری شدن نسیم با بازی پردیس احمدیه را به همراه دارد و کارکرد دیگری در قصه ندارد. همان طور که پرستار بودن صحرا مشرقی، هیچ کمکی به ارتباطش با مسعود با بازی نوید محمد زاده و حتی زن همسایه اش نمی‌کند. شغلی که انتظار می‌رفت حداقل در کشتن نسیم کارکرد داشته باشد اما این اتفاق نیز در این فیلم نمی افتد.

 پردیس پورعابدینی در فیلم غریب

پرستار «غریب» سینما و آشنای ما

در غریب تازه‌ترین اثر محمدحسین لطیفی اما پرستاری حضور دارد که برخلاف دیگر پرستاران به تصویر کشیده در سینما شغلش محرک روایت می‌شود و در قصه کار می‌کند. جایی که یک پرستار با بازی پردیس پورعابدینی برای نجات جان زنی باردار تلاش می‌کند و اینبار نه در شمایل یک پرستار منفعل که بود و نبود خودش و جایی که در آن کار می‌کند در فیلم بی تاثیر است، بلکه پیش برنده در بخشی از قصه ظاهر می‌شود.

به نظر می‌رسد در اینجا علاوه بر احساس فداکاری و مسئولیت پذیری، جانفشانی نیز به ابعاد شخصیت بازنمایی شده برای پرستاران اضافه می‌شود. اتفاقی که نه در همه خوانش‌ها از پرستاران و شخصیت آنان، بلکه در تعداد انگشت‌شماری وجود دارد که به غایت برای سینمای ایران کافی نیست.

تجویدی نیز در نهایت به همین نکته اشاره می‌کند و تاکید دارد: ما مشکل بازنمایی در سینمای ایران داریم. بازنمایی خوانش واقعیت است؛ یعنی هر چه اتفاق می افتد را همان گونه که هست نشان نمی‌دهید. وظیفه هنر نیز همین است. لزوما قرار نیست هر چه اتفاق می افتد را عین به عین نشان دهید. سینمای ایران با توجه به مسائلی که گفته شد، تمایلی به بازنمایی ندارد. گویی علاقمند است که هر آنچه تریبون‌های رسمی و مسلط به آن اشاره می‌کنند را به تصویر کشیده و یک سند اجتماعی و تاریخی سطحی نشان دهد.

رسانه سینمای خانگی- این «ملودی» دیدنی است

پوستر پویانمایی «ملودی» به نویسندگی، تهیه‌کنندگی و کارگردانی مهدی امینی همزمان با نخستین اکران در چهلمین دوره از جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، رونمایی شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، این پویانمایی کوتاه، به مدت پنج دقیقه و در ژانر اجتماعی تولید شده است و درباره جنینی در رحم مادر است که برای متولد شدن تردید دارد. این جنین هر بار برای تولد در موقعیت‌های مختلفی قرار می‌گیرد. در نهایت زمانی که زمزمه لالایی مادرش را می‌شوند، تصمیم می‌گیرد تا پای به دنیای بیرون بگذارد.

یکی از نکات حایز اهمیت «ملودی»، جهان ساده آن و استفاده نکردن کارگردان از آکسسوار و دیالوگ در این اثر است‌.

عوامل این پویانمایی کوتاه عبارتند از: انیماتور: مهدی برق‌زدگان، طراح صدا و صداگذار: رضا گدازگر و سیدمحسن امامیان: لوگو تایپ، روابط عمومی: دلارام صادقی.

پویانمایی «ملودی» از آثار مرکز فیلم جوان سوره است که ۲۸ مهرماه سانس دوم ساعت ۱۶ اکران شد و یکم آبان ماه نیز سانس سوم ساعت ۱۸:۳۰ اکران خواهد شد. مهدی امینی پس از سال‌ها فعالیت در حوزه فیلم داستانی و مستند، اکنون با ساخت «ملودی» به عرصه انیمیشن ورود کرده است.

رسانه سینمای خانگی – باخت باخت صدا و سیما

️ باخت باخت برای صداوسیما
درباره حواشی پررنگ این روزها پیرامون رسانه ملی؛
تلویزیون جای کدام نوع سلبریتی است؟
خبر بازگشت رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به تلویزیون موجی از اعتراضات را به همراه داشت. بعد از این اتفاقات، روابط عمومی صدا و سیما نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و اعلام کرد: «در این دوره با انسجام کامل و وحدت نظر و مدیریت، سلبریتی محوری، مجری محوری، تهیه کننده محوری و هرگونه محوریت پراکنده غیر منطبق با سیاست‌های رسانه ملی مردود و غیر قابل قبول است. رویکرد رسانه ملی در این خصوص تأکید بر مدیریت منطقی و همکاری اصولی رسانه و چهره‌ها و تلاش جدی برای جلوگیری از تکرار آسیب‌های گذشته است».

در این زمینه، توجه به چند نکته، ضروری است:
اساساً با توجه به اظهارنظرهای قبلی برخی مدیران فعلی صدا و سیما انتظار این بود که روند اشتباه سال های قبل تکرار نشود. در همین بیانیه اخیر هم صدا و سیما گفته است که جلوی تکرار آسیب های گذشته را می گیرد. مصاحبه جدید رئیس صدا و سیما نیز به نوعی تأیید بر این موضوع است که قرار نیست رویه اشتباه گذشته در مورد سلبریتی ها ادامه یابد. اما پرسش این است که چرا با همه اینها زمزمه بازگشت رشیدپور و گلزار مطرح شد؟

جالب است که رشیدپور با این همه انتقادی که به او شده است، حتی هنوز هم حاضر نشده دو پست شائبه دار خود در مورد مهسا امینی و کیان پیرفلک را از صفحه مجازی اش حذف کند. فارغ از هر محتوایی که در آن هست، این رفتار به نوعی موجب برجسته شدن فتنه اخیر و حالت آتش بیار معرکه دارد.

متأسفانه از یک طرف خبرهایی مبنی بر بازگشت رشیدپور به صدا و سیما منتشر شد و از طرف دیگر، با توجه به حواشی ای که به وجود آمد، رشیدپور نوشته ای را منتشر کرد و به جای عذرخواهی رسمی و علنی از رفتار های گذشته خود، از مدیران صدا و سیما تشکر کرده و بازگشت به صدا و سیما را به زمان دیگری موکول کرده است. با توجه به ادبیاتی که نوشته اش دارد، در حقیقت، حس بزرگ منشی و کوتاه آمدن او در قضایای اخیر به مخاطب منتقل می شود! این یعنی اینکه این اتفاقات، در حقیقت، بازی دو سر باخت برای صدا و سیما بود.

به طور کلی و فارغ از این قضیه، صدا و سیما باید همواره به این موضوع توجه داشته باشد که چه در عرصه برنامه سازی و چه در انتخاب مجری و … نمی تواند هم براساس مبانی و ساختارهای انقلاب، فرهنگ دینی و ارزش ها حرکت کند و هم تصریحاً یا تلویحاً به تفکرات مقابل آن هم میدان دهد. یعنی هم به دین و انقلاب کمک کند و هم در مسیر تخریب آن قدم بردارد. بنابراین، چه در محتوای برنامه های خود و چه در انتخاب سازندگان این برنامه ها باید توجه کند که نقض غرض نشود.

ممکن است یک بازیگر حتی انقلاب را قبول داشته باشد، نماز بخواند، برای امام حسین(ع) سینه بزند، برای مدافعین حرم ارزش قائل شود، در ایام فتنه مانند برخی بازیگران موج سواری نکرده باشد و … اما چنین چیزی به تنهایی مجوز نمی شود که صدا و سیما به او میدان دهد. زیرا فردی که از طریق صدا و سیما به مردم معرفی می شود، چه بخواهیم و چه نخواهیم قطعاً در نزد بسیاری از مردم به عنوان الگو قرار می گیرد. مردم آن فرد جلوی دوربین را در همان لحظه نمی بینند، او را در جلوی دوربین به اضافه تمام حواشی، سبک زندگی، تفکرات و موضع گیری ها و … می بینند.

مثلاً فردی مانند محمدرضا گلزار، ممکن است زمینه هایی داشته باشد که در جای خود مثبت هم باشد و اساساً برخی از سلبریتی ها فاقد آن باشند و یا به خاطر داشتن آن ویژگی ها حتی ممکن است برخی از همکارانش به او حمله کنند، اما نوع سبک زندگی، برخی عکس ها و فیلم هایی که در صفحه شخصی خود می گذارد و یا ماجرای عروسی و عقد آریایی و گربه بازی و به طور کلی حواشی ای که در اطرافش وجود دارد، موجب می شود که نتوان به او در صدا و سیما و حتی در سایر بخش های تأثیرگذار کشور، میدان داد. چون میدان دادن به او به نوعی ترویج و تأید سبک زندگی و برخی رفتارهای او نیز خواهد بود.

قطعاً صدا و سیما، محلی برای حضور افراد با گرایش ها و سلیقه های مختلف است و باید جذب حداکثری ملاک قرار گیرد. اما جذب حداکثری باید با محوریت اصول و مبانی و پایبندی به آن در زمان های مختلف باشد. غیر از این باشد، در نهایت، چه جذب اتفاق بیفتد و چه نیفتد، قطعاً به ضرر نظام و در جهت خلاف آرمان ها و اهداف آن است. در حقیقت، این جذب، به نفع انقلاب و نظام و کشور نیست، بلکه در نهایت به ضررش تمام خواهد شد و این خود، نقض غرض است.

دو صورت دارد؛ یا صدا و سیما نیروی انسانی کافی برای بالابردن جذب مخاطب ندارد و یا اینکه این ظرفیت وجود دارد و در عین حال نیم نگاهی به برخی سلبریتی های مسأله دار وجود دارد. اگر نیروی کافی ندارد، این اتفاقاً مشکل اساسی خود صدا و سیماست که چرا در این سال ها نیروی کافی تربیت نکرده و یا این همه استعداد موجود در کشور را شناسایی نکرده است. بنابراین، هر چه زودتر باید این نقص را برطرف کند. اگر هم نیروی کافی دارد، اصلاً چرا باید به امثال رشیدپور یا گلزار، اجازه ورود دوباره داده شود؟!

نکته پایانی اینکه اگر صدا و سیما به حواشی برخی سلبریتی ها، سبک زندگی و موضوع گیری آنها در سطح جامعه توجه نداشته باشد و به آنها میدان دهد، قطعاً به سایر سلبریتی ها این گزاره منتقل خواهد شد که می توان در فضای بیرون از صدا و سیما برخی خطوط قرمز را نادیده گرفت و در عین حال با اندکی توجیه و گفتگو با برخی مدیران و یا حتی عذرخواهی ساده و خوش و بش و یا حتی بدون اینها، وارد صدا وسیما شد!


@jahaannews


رسانه سینمای خانگی- نگاه ویترینی، سینمای مقاومت را به تاراج برده است

حسین قاسمی جامی گفت: مسئولان می خواهند به زور این سینما را سرپا و زنده نشان دهند در صورتی که این سینما در واقعیت به شدت دچار رخوت شده و از نفس افتاده است.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، حسین قاسمی جامی کارگردان سینما در آستانه روز مقاومت اسلامی با انتقاد از شرایط فعلی سینمای مقاومت و ارزشی در کشور گفت: مهمترین علت ضعف سینمای مقاومت در کشورمان نگاه ویترینی مسئولان به این محصولات است به نحوی که مسئولان می خواهند به زور این سینما را سرپا و زنده نشان دهند در صورتی که این سینما در واقعیت به شدت دچار رخوت شده و از نفس افتاده است.

کارگردان فیلم های سینمایی «پی ۲۲» و «چشم شیشه ای» در گفتگو با سینماپرس، افزود: عدم داشتن سیاست مدون در حوزه سینمای استراتژیک ما را با مشکل روبرو کرده! سلیقه مسئولان فرهنگی و سینمایی سینمای مقاومت و استراتژیک را با بحران روبرو کرده؛ در یک دوره مدیری هیچ اقدام موثری در این حوزه صورت نمی دهد و در دوره بعد مدیری تنها در حرف و وعده می گوید باید از این سینما حمایت شود.

این سینماگر با بیان اینکه سینمای مقاومت اسلامی نیازمند برنامه ریزی بلندمدت حداقل ۱۵ ساله است اظهار داشت: ما باید شرایط را به گونه ای فراهم کنیم که با تغییر دولت ها سیاست های مدیران در خصوص سینما عوض نشود و همه مدیران مجبور شوند از یک سیاست خاص پیروی کنند و سینمای جمهوری اسلامی ایران را با یک هدف خاص که آن هدف باید به اطلاع عموم برسد پیش ببرند.

کارگردان فیلم های سینمایی «زمزمه بودا» و «آزادی سرخ» تأکید کرد: ما موضوعات استراتژیک بسیاری داریم که نسبت به آن ها دچار غفلت شده ایم و این غفلت تنها به مقوله مقاومت اسلامی ختم نمی شود؛ مثلاً در مورد حجاب اسلامی تاکنون هیچ اثر درخور تأملی در سینما تولید نشده و این در حالی است که مدیران سینمایی ملزم هستند چنین آثاری را سفارش دهند و تولید کنند، آثاری که بتواند همه مردم را درگیر خود کند و علاقه مردم را به حجاب اسلامی چند برابر کند اما اسفا که در همه این زمینه ها به شدت دچار غفلت هستیم.

وی در بخش دیگری از این گفتگو تصریح کرد: وقتی وزیر ارشاد می گوید باید از فیلم طنز حمایت شود خود به خود بسیاری از سینماگران به این سمت می روند؛ مشکل ما از سیاست گذاران است که خط مشی درست برای سینما ترسیم نمی کنند.

قاسمی جامی متذکر شد: فیلمسازان دغدغه مند این حوزه نیز نیاز به پول و بودجه دارند اما وضعیت اقتصادی دولت به گونه ای است که مشکل دارد و از این سینما حمایت نمی کند و تهیه کننده بخش خصوصی هم هرگز راضی به سرمایه گذاری در این حوزه نمی شود.

این کارگردان سینما ادامه داد: همه ما باید بدانیم سینمای مقاومت بخشی از هویت سینمای ملی مان است و هرگز نمی توانیم آن را از کلیت سینما جدا کنیم. ما نباید میان سینماگران این حوزه تبعیض قائل شویم و به شکل گزینشی تنها از برخی فیلمسازان برای تولید این قبیل آثار دعوت به کار کنیم. بنده معتقدم یکایک سینماگران دغدغه مند این حوزه باید از سمت مدیران فرهنگی و سینمایی حمایت شوند و امیدوارم که به زودی شاهد تحقق چنین آرزویی باشیم.

هشلهف سوم؛ بازم کارخرابی مدیرمسئول!

بعد از مرخص شدن از بیمارستان و باز کردن چسب­ ها و باندهای سَرِ شکسته­ م، دوباره گذر من به دفتر مدیرمسئول افتاد. جدّاً این مدیر مسئول هم از اون اعجوبه­ هاست،آآآ! چرا اینو میگم؟! حالا گوش کن! تا برات بگم. این آقا (یعنی مدیرمسئول) تا منو دید، خواست یه چیزی بگه که مثلا دلخوریای قبلو از دل من بیرون کنه و با یه فنجون قهوه یا چای­ نبات، سَرَمو شیره بماله و به زعم خودش از من یک نویسنده نرمال بسازه که کلاً سرم به کار خودم باشه و هیچوقت تو کار دیگرون دخالت نکنم، عین یه آدم وجیه ­المسئولین! کارمو بکنم و حقوقمو بگیرمو فقط آبرومو حفظ کنم… اما… تا واکنش منفی منو دید دستش به سمت قندون روی میز سُر خورد! که ناگهان دستای منو به نشانه­ ی تسلیم دید! و ناگهان حرکت دستش را متوقف کرد! تو دلم خندیدم… چون من دستمو آوردم بالا که عینک ته­ استکانی­ م را جابجا کنم، و اصلاً و ابداً قصد تسلیم نداشتم. چرا که تسلیم با مدیرمسئول در قاموس من یعنی سازش با فلان!! که اساساً به طور استراتژیک و راهبردی، چنین خبطی از من سر نمی­ زنه!! با این حال بدم نیومد که مدیرمسئول چنین برداشتی از حرکت دست من کرد!!

گفتم یه دیقه صبر کن آقای مدیرمسئول مثلاً همه­ چیز فهم! از این بگذریم که من یه دانشمندِ به شدت متواضع و فروتن هستم که فقط گاهی چپ و راستو با هم قاطی می­ کنم؛ تو! آره تو! که یابو برت داشته که همه­ چیز فهمی و همه­ چیز دانی! برای این کارخرابی تازه چه توجیهی داری؟! واقعاً این کاری که این روزها کردی را کجای دلم بگذارم؟! آخه اومدی یه مدیر فعال و کارآمدو از کار برکنار کردی که مثلاً چی بشه؟! حالا به نظر خودت مثلاً کولاک کردی!! طرف مجرّب نبود؟ که بود! دکتر نبود؟ که بود! جریان­ شناس نبود؟ که بود! مشورت­ پذیر نبود؟ که بود! مصلحت­ اندیش نبود؟ که بود! دوراندیش و ژرف­ اندیش و نو اندیش و خوب­ اندیش و به­ اندیش و چیز اندیش نبود؟ که بود! از همه مهم­تر یابو برش نداشته بود؟! که داشته بود!! خب یه توضیح بده تا با این چشمای چپولم ببینم چه آواری رو سر این سینمای خانگیِ ورشکسته­ ی مرگ­ مغری­ شده­ ی فسیل­ شده! خراب کرد­ی؟!!!

مدیرمسئول که رگای گردنش بیرون زده بود، فریاد زد اگه یه کلمه­ ی دیگر حرف بزنی! این قندون پر از نباتو تو سرت خرد می­ کنم!!… این چیزایی که میگی به من چه ربطی داره؟! من کدوم مدیر را جابجا کرده­ م؟ مگه من می تونم کسیو جابجا کنم؟! اصلاً مگه عیال مُکرّمه اجازه­ ی تغییر و جابجایی بدون اجازه خودشو به من میده که بخوام کسیو جابجا کنم؟ اصلاً خبر داری زمانی که تو بیمارستان بودی؛ ناسلامتی به عنوان مدیرمسئول می­ خواستم در جهت تقویت پایگاه خبری سردبیر را تغییر بدم، نشد که نشد! با استفاده از خوی ذاتی دموکراتیکم، حتی یه رأی­ گیری ناگهانی بین رعایا انجام دادم که مثلاً عیال مُکرّمه ببینه نظر رعایا چیه و کمی انعطاف به خرج بده! اما عیال مکرمه اصلاً نگذاشت مهر رأی­ دهنده­ ها خشک بشه. یهو تصمیم شبانه­ اش! رو عمل کرد و اول حکم مشاور عیال مُکرّمه را به سردبیر داد و بعد منو پیش اون فرستاد و دستور داد تا با او مشورت کنم تا هر چه گفت، همان بشه!!… خب مگر می­ شه حرف عیالو زمین گذاشت؟! با کمال تواضع؛ مثل اون بابایی که ادعای پیغمبری کرده بود و معجزه‌ش این بود که به درخت بگه بیاد، میاد؛ اما وقتی به درخت گفته بود بیاد، نیومد، گفت من پیغمبر متواضعی‌م اون نیومد، من می‌رم؛ رفتم دفتر سردبیر تا با او مشورت کنم و ببینم باید چه خاکی به سرم کنم! که ناگهان سردبیر گفت خودم وایسادم که وایسادم… به درک که وایسادم!!!

تو دلم به سردبیر آفرین گفتم و آهسته زیر لب زمزمه کردم: دمت گرم!! به این میگن سردبیر فهیم و توانمند. سردبیری که نان لابی و پارتیو حروم نکرده! اما انصافاً برای مدیرمسئول هم تأسف خوردم که مدیرمسئولی که نتونه سردبیرشو عوض کنه، به درد لای جرز می­ خوره. نمی­ دونم مدیرمسئول این زمزمه منو شنید یا نه که دیدم دستش دوباره رفت به سمت قندان! تا گفتم قبول! دستش از حرکت وایساد.

ادامه دادم: قبول! اما واقعا چنین مدیرمسئولی که عیال مُکرّمه­ ش براش تصمیم می­ گیره؛ نه مدیر باشه نه مسئول، بهتره!!

خداییش عجب دست پر سرعتی داره این مدیرمسئول بی­ وجدان… انگار دوباره روی پیشانی­ م نبات­ های توی قندان! قندیل بسته­ ن!…

تا هشلهف بعدی، پناه بر خدا

میرزاننویس

رسانه سینمای خانگی- آیا نسل جدید سنخیتی با سینمای جنگ دارد

کارگردان فیلم سینمایی «آبادان، یازده ۶۰» گفت: نسل جدید سنخیتی با سینمای جنگ ندارد و با آن آشنا نیست و بعضاً تصورشان از فیلم جنگی، فیلمی با صحنه‌های خونریزی و خسته کننده است.

به گزارش سینمای خانگی، مهرداد خوشبخت در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا، در توضیح فعالیت های متاخر خود بیان کرد: این روزها درگیر آماده کردن نسخه نهایی فیلم سینمایی گل‌های باوارده (۱۴۰۱) بودم که اسم آن به پالایشگاه تغییر کرد.

وی افزود: زمان جشنواره این فیلم را بسیار سریع و با عجله آماده کردیم به همین دلیل هم اصلاح رنگ ما آماده نبود و هم بخش های ویژوال افکت. حتی میکس صدا را مجدد انجام دادیم و همه این موارد مرتفع شد و فیلم رفت تا آماده اکران شود.

کارگردان فیلم سینمایی تک تیرانداز (۱۳۹۹) در پاسخ به این پرسش که آیا همانگونه که زمزمه‌هایی در ایام جشنواره به گوش رسید هدف از تغییر زمان اکران این فیلم به بهانه آماده نبودن جنسی حواشی برای بیشتر دیده شدن این فیلم بود، بیان کرد: نه این گونه نبود فیلمبرداری ما دیر شروع شد و به تبع آن کارهای انجام فیلم تاخیر داشت و دیر انجام شد و زمان کم داشتیم. هرکسی فیلم را روی پرده دید متوجه شد که مشکلات تصویری و اصلاح رنگ و … برای فیلم وجود دارد.

خوشبخت تاکید کرد: لزومی نداشت که این کار را کنیم. خداراشکر با همه این موارد نقد بدی روی فیلم نبود و همه کسانی که فیلم را دیدند می گفتند که این فیلم واقعاً سینماست.

کارگردان دوم فیلم سینمایی به وقت شام (۱۳۹۶) در مورد علت نامگذاری گل‌های باوارده تصریح کرد: اسم فیلمنامه ما پالایشگاه بود و یک سکانس به آن اضافه شد که در منطقه باوارده در آبادان رخ می داد که در مورد گلهای کاغذی حرف زده می شد و بار عاطفی داشت و به دلیل عرقی که به آبادان داشتم دوست داشتم که اسم گل های آن منطقه یعنی باوارده روی فیلم گذاشته شود اما وقتی فیلم را در جشنواره نمایش دادیم خودم هم مانند دیگران دیدم که سخت با این اسم ارتباط برقرار می کنم.

وی ادامه داد: بعد از آن فکر کردیم که این موضوع ممکن است روی تبلیغات فیلم هم اثر بگذارد. البته دلیل نامگذاری قبلی فیلم هم این بود که به نظرم رسید که اسم پالایشگاه برای مضمونی که فیلم قصد انتقال آن را دارد زیادی صنعتی است.

این کارگردان در توضیح وضعیت کنونی فیلم سینمایی پالایشگاه یادآور شد: این فیلم برای ارسال به برخی از جشنواره ها زیرنویس و کارهایش انجام شده و احتمالاً در هفته دفاع مقدس و پس از شهریور اکران می شود.

کارگردان فیلم سینمایی عقاب صحرا (۱۳۹۱) اظهار داشت: ما دور روز آخر در جشنواره بودیم و سانس ظهر فیلم ما پخش و دیده شد و در عمل تنها یک سانس فرصت داشتیم و همان تعداد مخاطبان کمی که فیلم را دیدند برایشان جالب و برخوردشان همانند فیلم آبادان، یازده ۶۰ (۱۳۹۸) بود. همچنان که آبادان یازده ۶۰ تا انتها جزو ۵ فیلم مردمی بالا آمد آن هم بدون هیچ تبلیغ و هزینه بالایی؛ آبادان یازده ۶۰ فیلم ارزانی بود اما این فیلم گران و بزرگ بود و سینما بود و موضوعش موضوعی مردمی بود.

خوشبخت بیان کرد: فیلم سینمایی پالایشگاه مانند آبادان یازده ۶۰ که رادیو نفت را نشان می داد، قصه ای واقعی داشت و درباره آدم های پالایشگاه و برای مردم بسیار جالب بود.

کارگردان فیلم سینمایی صدای پای من (۱۳۸۹) در پاسخ به این پرسش که چرا فیلم های دفاع مقدسی فروش موفقی در گیشه ندارند، بیان کرد: زمان قدیم داشته ایم. مثلاً آبادان یازده ۶۰ که فیلم کوچک و ارزانی هم بود هزینه خودش را درآورد؛ یک اکران کوچک سینمایی داشت و بعد به دلیل همزمانی با کرونا آن را اکران آنلاین کردیم که خرج خودش را درآورد و اگر اثر خوب و جذاب باشد پیش می آید که خوب بفروشد و موفق باشد.

وی ادامه داد: مردم ارتباط زیادی با فیلم جنگی برقرار نمی کنند و طبیعی هم هست. نسل جدید سنخیتی با سینمای جنگ ندارد و با آن آشنا نیست و بعضاً تصورشان از فیلم جنگی، فیلمی با صحنه های خونریزی و خسته کننده است.

خوشبخت در پاسخ به این پرسش که بر این اساس چرا فیلم های دفاع مقدس به شکلی که برای مخاطبان جذاب باشند ساخته نمی شوند، گفت: این موضوع به ما فیلمسازان برمی‌گردد مثلاً من سوژه ای مانند آبادان یازده ۶۰ را پیدا و کار کردم یا پالایشگاه را ساختم که اگرچه جنگی است اما در شهر اتفاق می افتد و هیچ تانک و توپ و خاکریزی ندارد و همه چیز داخل شهر است و قهرمانانی دلچسب و واقعی دارد.

کارگردان فیلم سینمایی جای او دیگر خالی نیست (۱۳۸۴) با تاکید بر اهمیت ساخت آثار دفاع مقدس، بیان کرد: دفاع مقدس جزئی از تاریخ ماست. من بسیار تلاش کردم تا این دو فیلم را بسازم چون اگر این اتفاقات به تصویر در نمی آمد و ثبت نمی شدند این واقعیات رو به فراموشی می‌رفت. اینها تاریخ شفاهی ای بودند که باید ثبت می شدند. یک قصه در بستر دراماتیک است که اثر می گذارد.

وی افزود: بچه های جوانی که آبادان یازده ۶۰ را می دیدند همه وقتی از سالن بیرون می آمدند می پرسیدند که مگر جنگ این گونه هم بوده است؟ و این اتفاقات برایشان جالب بود.

کارگردان مجموعه تلویزیونی گشت پلیس (۱۳۹۷) در پاسخ به این پرسش که اگر فیلم دفاع مقدسی دیده نمی‌شود چرا ساخته شود، تصریح کرد: چرا دیده می شوند. به هرحال سلیقه های مختلف وجود دارد. نباید هرچیزی صرفاً بفروشد که ما تولیدش کنیم. بخشی حمایت های فرهنگی است و دولت باید حمایت کند و اینها باعث می شود که سلیقه های مختلف درنظر گرفته شوند. فیلم اجتماعی بفروش هم زیاد نیست اما ساخته می شود.

خوشبخت در توضیح اینکه آیا فیلم بعدی وی هم در ژانر دفاع مقدس خواهد بود، گفت: از اول این فیلم ها سه قصه بود آبادان یازده ۶۰، پالایشگاه و سومی درباره جنگ ذوالفقاری در آبادان. جنگ ذوالفقاری ماجرایی مردمی واقعی است که مردم جنگیدند و نگذاشتند که آبادان به دست عراقی ها بیفتد. فیلمنامه این فیلم آماده است اما مسئله این است که امروز شرایط فیلم سازی جنگی سخت شده است.

سینما چه برنامه‌ای برای دهه کرامت دارد؟

همزمان با دهه کرامت در برنامه‌ای با عنوان «۶۰ سال سینمای ایران و عرض ارادت به پیشگاه امام رضا (ع)» آثار منتخب طی ۱۰ روز در چهار شهر کشور به نمایش درمی‌آید.

به گزارش سینمای خانگی از موسسه تصویر شهر، برنامه‌ «۶۰ سال سینمای ایران و عرض ارادت به پیشگاه امام رضا (ع)» همزمان با دهه کرامت از ۳۱ اردیبهشت تا نهم خرداد هر شب ساعت ۲۰ در شهرهای مشهد مقدس (پردیس مهر کوهسنگی)، قم (سینما آیه)، شیراز (سینما شیراز) و ری (پردیس سینمایی راگا) میزبان علاقه‌مندان سینمای ایران خواهد بود.

رونمایی از «اخت الرضا» به کارگردانی مجتبی طباطبایی همزمان با میلاد حضرت معصومه (س)، نخستین فیلم این مجموعه خواهد بود و تا شب میلاد امام رضا (ع) فیلم‌های «کیمیا» ساخته احمدرضا درویش، «آسمان هشتم» ساخته حسن نجفی، «بچه زرنگ» ساخته بهنود نکویی، محمدجواد جنتی و هادی محمدیان، «شب» ساخته رسول صدرعاملی، «دعوتنامه» ساخته مهرداد فرید، «به آهستگی» ساخته مازیار میری، مستندهای «یا ضامن آهو» ساخته پرویز کیمیاوی، «مشهد مقدس» و «ایمان» ساخته حسین ترابی، سینمایی «زمزمه» ساخته خسرو ملکان و «بدون قرار قبلی» ساخته بهروز شعیبی به عنوان محصولات ۶ دهه سینمای ایران با موضوع رضوی به روی پرده خواهند رفت.

این برنامه توسط بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) با مشارکت حوزه هنری و همراهی فیلمخانه ملی ایران، موسسه تصویر شهر و مدرسه اسلامی هنر برگزار می‌شود و تجلیل از سازندگان این آثار و برپایی نشست پرسش و پاسخ در مشهد برای این فیلم‌ها برنامه‌ریزی شده است.

خروج از نسخه موبایل