بیش از سه دهه از اولین باری که اهالی رسانه و منتقدان به همراه دستاندرکاران فیلمها صاحب یک سالن مخصوص در جشنواره فیلم فجر شدند میگذرد ولی خانه به دوشی آنها هنوز ادامه دارد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، اختصاص مکانی ویژه به خبرنگاران و عکاسان و نویسندگان سینمایی برای تماشای فیلمهای جشنواره فجر در دهه اول برگزاری این جشنواره جدی نبود و شاید دوره سومِ جشنواره فجر را که در سینما «صحرا» یک ردیف برای اهالی مطبوعات درنظر گرفته شد بتوان از نخستین دفعاتی دانست که برای خبرنگاران جایگاه مخصوصی تدارک دیده شد.
در آن دورهها کنفرانسهای مطبوعاتی به تناوب و به شکل پرسش و پاسخ برگزار میشدند؛ از جمله دوره هشتم که با اجرای عبدالله اسفندیاری در مرکز آموزش فیلمسازی همراه بود.
در طول این سالها انتخاب محل اصلی نمایش فیلمهای جشنواره تغییرات متعددی داشته و تعیین یک مقر به عنوان «کاخ جشنواره» – یا طبق گفته برخی مدیران سالهای اخیر، «خانه جشنواره» – که محل حضور اهالی رسانه و عوامل فیلمها در کنار هم باشد، سبب افزایش درخواستها برای دریافت کارت حضور در کاخ جشنواره شد بویژه آنکه گسترش و تنوع رسانهها در این افزایش تعداد درخواستها بیتاثیر نبوده است.
با این حال اگر بخواهیم سینمای مطبوعات را در این چهار دهه مرور کنیم، یازدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال ۱۳۷۱ را میتوان نخستین باری دانست که یک سالن سینمایی به اهالی رسانه و نویسندگان سینمایی در مطبوعات اختصاص پیدا کرد و سینما «شهر قصه» در کنار سینما «آزادی» میزبان آنها شد.
در دورههای دوازدهم و سیزدهم جشنواره، سینما «قدس» میزبان رسانهها بود و از دوره چهاردهم تا شانزدهم هم این میزبانی به سینما «فلسطین» رسیده بود.
سینمای رسانهها در دوره هفدهم بار دیگر به سینما «قدس» برگشت ولی دوره بعد باز هم این سینما تغییر کرد و در دوره هجدهم سینما «استقلال» میزبان اهالی رسانه شد و جمعی از منتقدان هم برپایی نشستها را برعهده گرفتند.
در دوره نوزدهم بار دیگر سینما «استقلال» برای خبرنگاران در نظر گرفته شد. در این دوره که کامران ملکی مدیریت روابط عمومی جشنواره را برعهده داشت، سینما تنها در اختیار رسانههای گروهی قرار گرفت در حالی که پیشتر داوران جنبی هم در کنار بچههای مطبوعات حضور داشتند.
در دوره بیستم اهالی رسانه به سالن «حجاب» رفتند و در دورههای بیستویکم و بیستودوم دوباره به سینما «استقلال» برگشتند که در آخرین دوره برخی از منتقدان و سینماگرانی که قبلا سابقه کار رسانهای داشتند اجرای نشستها را برعهده گرفتند از جمله مرحوم کیومرث پوراحمد، غلامرضا موسوی و رسول صدرعاملی.
در دوره بیستوسوم و نیز بیستوچهارم سینما «صحرا» بار دیگر میزبان رسانهها شد اما در دوره بیستوپنجم سینمای رسانهها به سینما «فلسطین» منتقل شد.
در دوره بیستوششم بار دیگر سینما «صحرا» میزبان رسانهها شد که از این دوره کارت خبرنگاران دارای بارکد شده بود و امکان بررسی حضور آنها را فراهم میکرد. در دوره بیستوهفتم سینما «فلسطین» بار دیگر به رسانهها اختصاص پیدا کرد.
اما سینمای رسانه از دوره بیستو هشتم به مرکز همایشهای برج میلاد منتقل شد که با توجه به استقرار تیم مدیریتی جشنواره و نیز بخش بازار در این محل، به عنوان کاخ جشنواره شهرت یافت و مرکز همایشهای برج میلاد از سال ۱۳۸۸ به مدت هشت سال تا سیوپنجمین دوره، میزبان اهالی رسانه و صاحبان فیلمها شد.
در دوره سیوششم به دبیری ابراهیم داروغهزاده، سینمای خبرنگاران و عکاسان یا همان کاخ جشنواره برای نخستین بار به پردیس سینمایی ملت رفت تا پس از نزدیک به یک دهه بار دیگر یک مجموعه سینمایی میزبان اهالی رسانه باشد.
در آن مقطع عدهای حذف برج میلاد را بخاطر واکنشهای اعتراضی همراه با سوت و کف حاضران در سالن هنگام تماشای برخی فیلمهای بیکیفیت، میدانستند و حتی یکی از مدیران جشنواره به ایسنا گفته بود که این تصمیم بنا به درخواست برخی فیلمسازان گرفته شده است چون فضای سینمای رسانه را در برج میلاد ترسناک میدانستند. البته عدهای دیگر هم اعتراض عوامل فیلمها مبنی بر استاندارد نبودن سالن مرکز همایشهای برج میلاد برای نمایش فیلم را دلیل انتقال محل اصلی جشنواره به پردیس ملت میدانستند.
استقرار جشنواره و سینمای رسانه که محل حضور عوامل فیلمها و نشستهای پرسش و پاسخ نیز بود در پردیس سینمایی ملت در دورههای سیوهفتم و سیوهشتم هم ادامه داشت تا به شیوع کرونا رسیدیم و سال ۱۳۹۹ دوره سیونهم جشنواره فجر در شرایطی خاص دوباره به برج میلاد برگشت تا با توجه به وسعت فضا، امکان رعایت پروتکلهای بهداشتی بیشتر فراهم شود.
در دوره چهلم با تغییر چیدمان، تعداد صندلیهای سالن در برج میلاد برای رعایت فاصله تماشاگران تقریبا به یک سوم کاهش پیدا کرد
این وضعیت با کم شدن محدودیتهای کرونایی در سال ۱۴۰۰ هم ادامه داشت و مرکز همایشهای برج میلاد با ظرفیتی بیشتر میزبان چهلمین دوره جشنواره شد.
اما سال گذشته در چهل و یکمین دوره، سینمای رسانه با نام «خانه جشنواره» در نخستین دوره دبیری مجتبی امینی به پردیس سینمایی ملت برگشت و حالا برای دوره چهل و دوم باز هم بحث بر سر بازگشت جشنواره به مرکز همایشهای برج میلاد است. این مرکز سال قبل میزبان بخش بازار بینالمللی جشنواره بود که دور بودنش از محل اصلی جشنواره سبب کمخبری آن در رسانهها شد.
البته تاکنون هیچ خبری از جزئیات بخش بینالملل جشنواره فجر منتشر نشده ولی مقر اصلی جشنواره در هر جایی باشد، نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که جشنوارهای با اعتبار فیلم فجر پس از چهار دهه هنوز میتواند دستخوش محدودیتهای مالی برای اجاره سالن یا محل برخی گرو کشی ها باشد.
با تمام اینها سازمان سینمایی سال گذشته در خط مشی تعیین شده برای فعالیتهای موسسه سینماشهر، این موسسه را به ساخت «خانه جشنوارههای سینمایی» مأمور کرد که به نظر میرسد تاکنون در این زمینه اتفاق جدی رخ نداده است و یا اگر مقدمات آن فراهم شده است، هنوز رسمی اطلاع رسانی نشده است.
جمعی از هنرمندان در پی وقوع عملیات تروریستی در کرمان ضمن محکومیت این حادثه، به هموطنان تسلیت گفتند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جمعی از هنرمندان و فعالان حوزههای مختلف هنری؛ تلویزیون، سینما، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی، در پی جنایت تروریستی در گلزار شهدای کرمان، در صفحات شخصی خود در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی ضمن محکومیت این حادثه، به هموطنان تسلیت گفتند و با بازماندگان همدردی کردند.
تا زمان تنظیم این خبر، برخی از هنرمندان سینما، تئاتر، تلویزیون، کارگردانان و تهیهکنندگان این حوزه از جمله منیژه حکمت، رسول صدرعاملی، همایون اسعدیان، مریم بحرالعلومی، آزیتا موگویی، سیدمحمود رضوی، محمدحسین مهدویان، محمدمهدی عسگرپور، سیدمازیار هاشمی، محمد شایسته، مازیار میری، سیدرضا میرکریمی، کریم امینی، مهران احمدی، مازیار لرستانی، پرویز پرستویی، امین حیایی، حبیب رضایی، امیر آقایی، حامد بهداد، مجید مظفری، رضا کیانیان، فرهاد قائمیان، محمدرضا گلزار، تینا پاکروان، احترام برومند، مجید واشقانی، سپند امیرسلیمانی، نیکی مظفری، سحر دولتشاهی، ژاله صامتی، پردیس پورعابدینی، سعید روستایی، ویشکا آسایش، سینا مهراد، بهاره افشاری، گلاره عباسی، امیرحسین رستمی، میترا رفیع، پرستو گلستانی، حسین کیانی، محمدرضا مالکی، رامین راستاد، علیرام نورایی، افشین هاشمی، هوتن شکیبا، بهرام افشاری، هادی کاظمی، هومن حاجی عبداللهی این اقدام تروریستی را محکوم و نسبت به شهادت هموطنان بیگناه، ابراز تاسف کردند.
شبنم مقدمی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با انتشار پیامی نوشت: «تسلیت به مردم نازنین کرمان، تسلیت به تمام ایران. لعنت خدا بر دل سیاه آنان که مرگ میآفرینند.»، حسین سلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون نوشت: «اون از پاییز، این از زمستون. کرمان عزیز تسلیت.» و حامد بهداد بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با بازنشر پستی نوشت: «بسیار متاسفیم برای کشته شدن هموطنان عزیزمان که بیگناه و بیدفاع زندگی قشنگ خویش را از دست دادند. تسلیت.»
محمدحسین قاسمی تهیهکننده سینما و تلویزیون نیز با انتشار پیامی حادثه تروریستی کرمان را به هموطنانمان تسلیت گفته است.قاسمی نوشته است: «ایران من تسلیت. کرمان عزیز تسلیت. این خونها نباید فراموش شود. نگذاریم این فاجعه انسانی قربانی سیاسی بازی شود. سکوت در مقابل این جنایت به دور از انسانیت است همین.»
این تهیهکننده همچنین نسبت به پیام بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان که شهادت هموطنانمان را در حادثه تروریستی کرمان تمسخر کرده است، واکنش نشان داده است.
قاسمی در پستی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشته است: «مسخر مرگ(شهادت) هموطنان عینیت کامل بی معرفتی، بی شرفی، بی همه چیز بودن و تهی بودن از کمترین خصیصههای انسانیست اما سوال اینجاست که آقای علی کریمی ای بی شرف چه شد که به این درجه از رذالت رسیدی؟؟؟!!! چه نان حرامی وارد سفره ات شده که وجودت از انسانیت عریان و تهی گشته؟؟؟!!! همچنین وظیفه خود می دانم به مردم شریف ایران و خصوصا خانوادههای عزیز داغدار تسلیت عرض نموده و متذکر شوم به اعتقاد اینجانب سکوت در مقابل این جنایت بزرگ، کمال بیانصافی بوده و به دور از انسانیت است.»
محسن کیایی، نیما شعباننژاد، امیر جدیدی، کوروش سلیمانی، میلاد کی مرام، مجید صالحی، حسین سلیمانی، بهرنگ علوی، حمید گودرزی، مینا وحید، فریبا نادری، محمد بحرانی، محیا دهقانی، هنگامه قاضیانی، شبنم مقدمی، نعیمه نظام دوست، الهام پاوهنژاد، آزاده صمدی، سوگل طهماسبی، ستایش موسوی، مونا کرمی، نازنین بیاتی، هلیا امامی، ترلان پروانه و محمدرضا مقدسیان کارشناس و منتقد سینما، مجریان و تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونیهمچون بهروز رضوی، عبدالرضا امیراحمدی، رضا رشیدپور، مژده لواسانی، فرزاد حسنی، داریوش فرضیایی، احسان علیخانی، علی ضیاو علی صبوری نیز شهادت هموطنان در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان را تسلیت گفتند.
احسان علیخانی با انتشار پیامی در پی حادثه تروریستی کرمان نوشته است: «لعنت بر هر تفکر با عقیده کثیفی که برای اثبات خود، جان انسانهای بیگناه را میگیرد. کرمان تسلیت.»، علی ضیا نیز نوشته است: «جنایت به هر بهانهای محکومه، خون مظلوم دامن ظالم را میگیره، این سنت الهی است، تسلیت به ملت شریف ایران و مردم کرمان.»
همچنین محیا دهقانی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که این روزها سریال «مستوران» با نقش آفرینی وی از شبکه یک سیما پخش میشود با پیام تسلیت به مناسبت حادثه تروریستی کرمان نوشت: «با توجه به شهادت جمعی از هموطنانمان در حادثه گلزار شهدای کرمان، قسمت چهاردهم سریال مستوران امشب پخش نخواهد شد.»
واکنش هنرمندان موسیقی؛ از همایون شجریان تا محسن چاوشی
در حوزه موسیقی نیز، نهادهای فرهنگی هنری همچون خانه هنرمندان، خانه موسیقی ایران و جمعی از هنرمندان و فعالان حوزه موسیقی همچون امیرحسین سمیعی خوانننده و آهنگساز و مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رضا مهدوی نوازنده و مدرس سنتور و دبیر سی و نهمین جشنواره موسیقی فجر، بهزاد عبدی آهنگساز، رهبر ارکستر و دبیر سابق جشنواره موسیقی فجر و هنرمندان دیگری همچون حسام الدین سراج، محمد اصفهانی، محمد معتمدی، سالار عقیلی، علی زندوکیلی، پرواز همای، صبا علیزاده، سهراب پورناظری، تهمورس پورناظری، علیرضا عصار، حمید غلامعلی، اشکان کمانگری، آرش گوران، روزبه بمانی، هادی فیض آبادی، پیروز ارجمند، سحر محمدی، حسین علیشاپور، برادران سعیدی، بهنام بانی، گروه «ایوان»، محسن ابراهیم زاده، گروه «پازل»، اشوان، حمید خزاعی، بابک شهرکی، محمد علیزاده، محمدرضا عیوضی، شروین حاجیپور، میثم ابراهیمی، امیر عظیمی، حامد همایون، گروه «ماکان»، مهدی دارابی، حامیم، حمید عسکری، امیر مقاره، امیر تاجیک، آصف آریا، مهدی یغمایی، رضا یزدانی، احسان یاسین، مصطفی راغب، حمید هیراد، فرزاد فرزین، سهراب پاکزاد،سهراب ام جی، محسن رجب پور و میلاد ماهان راد تهیه کنندگان موسیقی با انتشار پیامهایی، به جنایت تروریستی کرمان واکنش نشان دادند و به بازماندگان این حادثه تسلیت گفتند.
خانه هنرمندان ایران در پیامی نوشته است: «در عزای هموطن. خانه هنرمندان ایران شهادت هموطنان عزیز در واقعه تروریستی کرمان را تسلیت گفته، با خانواده محترم شهدا و مردم شریف ایران ابراز همدردی میکند. عزای عمومی»
خانه موسیقی ایران با انتشار پیامی نوشته است: «ما داغداریم برای مردم بیگناهی که در خون غسل داده شدند. ما شریک غم تک تک شماییم. رختمان سیاه است.»
سمیعی مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی با انتشار تصویری با پرچم کشورمان خطاب به شهید قاسم سلیمانی نوشته است: «زائرانت امشب مهمانت شدند».
بهزاد عبدی نوشته است: «به کدامین گناه کشته شدند؟ تسلیت به ایران و کرمان» و محمد معتمدی خواننده با انتشار تصویری از حضور مردم در گلزار شهدای کرمان نوشته است: «از کرمان به عرش.»
رضا مهدوی نیز در صفحه شخصی خود در فضای مجازی ویدئومپینگ «کرمان تسلیت» که شامگاه ۱۳دی ماه در پی حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان در برج آزادی اجرا شد، را منتشر کرده است.Play
خانه شجریان؛ رسانه نشر و تحلیل آثار زنده یاد استاد محمدرضا شجریان در فضای مجازیبا انتشار پست و اثری از استاد شجریان حادثه تروریستی در کرمان را محکوم کرده است، در این پیام آمده است: «نگر تا این شبِ خونین سحر کرد چه خنجرها که در دلها گذر کرد. امروز بیش از ۸۰ نفر از هموطنان ما، در حادثه تر.و.ر.یستی کرمان جان خود را از دست دادند. تسلیت به خانوادههای داغدار و مردم ایران.»، همچنین حسام الدین سراج، این پست را بازنشر کرده است.Play
همایون شجریان خواننده و فرزند محمدرضا شجریان نیز با انتشار پیامی نسبت به حادثه تروریستی کرمان واکنش نشان داده است و به هموطنانمان تسلیت گفت، وی در این پیام نوشته است: «تسلیت به هممیهنان سوگوارم. تسلیت به سرزمینم ایران. در کنار شما، داغدار و سوگوارم.»
محسن چاوشی و رضا صادقی خوانندههای موسیقی پاپ نیز با انتشار پیامهایی به حادثه تروریستی کرمان واکنش نشان دادند و ضمن عرض تسلیت این حادثه را محکوم کردند.
علی قمصری آهنگساز و نوزانده تار و آهنگساز و مهران مهرنیا نوازنده و مدرس تار و سه تار با انتشار پیامهایی حادثه تروریستی کرمان را محکوم کردند.
قمصری در پیامی نوشته است: «کشتن هموطنانم را تاب نمیآورم. تروریسم خوب و بد نداریم، ترور در نفس خود عملی شیطانی است. تسلیت به کرمان. تسلیت به ایران.»
مهرنیا هنرمند پیشکسوت نیز نوشته است: «تروریسم، تروریسم است. ترور خوب وجود ندارد. آن جنایتکاری که میان مردم بیدفاع و غیرنظامی و کودک و بزرگ، بمب منفجر میکند؛ ایران را ناامن میخواهد. برای او مخالف و موافق فرقی ندارد. او فقط به کشتن میاندیشد. کرمان تسلیت. ایران تسلیت.»
احسان یاسین خواننده جوان موسیقی پاپ نیز نوشته است: «و چقدر انسان بیگناه. چقدر امید و چقدر آرزو که برای همیشه زیر خاک دفن شدند. تا ابد و یک روز معتقدم، ریختن خون بیگناه، تاوان داره»
همچنین برخی دیگر از هنرمندان موسیقی؛ آهنگسازان، نوزازندگان و خوانندگان همچون علیرضا قربانی، وحید تاج، کیوان ساکت، گرشا رضایی، مجید رضوی و همایون نصیری که قصد داشتند امشب کنسرت برگزار کنند یا اثر جدیدی منتشر کنند، ضمن عرض تسلیت به هموطنانمان آنها را به زمان دیگری موکول کردند.
شاعرانی از جمله یغما گلرویی، سیدعباس سجادی، سعید بیابانکی، میلاد عرفانپور و محمدمهدی سیار نیز با انتشار اشعار و نوشتههایی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی این حادثه را محکوم کردند و به هموطنان تسلیت گفتند.
عرفانپور متنی با این مضمون نوشته است: «روشن شد صد لاله به خونخواهی یار/گلزار شهید!چشمهایت روشن»
محمدمهدی سیار شاعر و چهره برگزیده سال هنر انقلاب اسلامی در پیامهایی مجزا حادثه تروریستی کرمان را محکوم کرده است، وی نوشته است: «به ابرو گره ماند و در چشم گریه/ غمی خشمگین است این خشم غمگین»، «بزرگترین معنای این حادثه این است که دشمن شکست خود را در جنگ نرم پذیرفته و به بدوی ترین شکل تقابل بازگشته است. از سانسور اسم و عکس «او» به حذف فیزیکی زائرانش رسیدند. و ناامید از کشش جوانان به خویش، «جوان کشی» پیشه کردند.»
پاسخ هنرمندان تجسمی به حادثه تروریستی کرمان
امیر عبدالحسینی دبیر شانزدهمین جشنواره تجسمی فجر در واکنش به حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان نوشته است: «ز نقش قالی خونرنگ کرمان.»
هنرمندان طراح، گرافیست و کاریکاتوریست دیگری همچون سیدمسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست، جمال رحمتی گرافیست، کاریکاتوریست، انیماتور و کارگردان، مهدی لاری گرافیست، محمدصالح رزم حسینی کارتونیست، سینا افشار طراح گرافیک با انتشار تصاویر، آثار و پیامهایی ضمن محکوم کردن حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان، شهادت جمعی از هموطنانمان را تسلیت گفتند، آثار این هنرمندان نیز توسط سایر هنرمندان بازنشر شده است.
حسن روح الامین هنرمند نقاش با انتشار اسامی شهدای حادثه تروریستی کرمان در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: «وقتی وجود یک دیو خونخوار رو بعد از سالها طی طوفانی نابود میکنی و همینه نحسش رو میشکنی، باید بدونی که این وجود خبیث و سراسر شر، ممکنه در لحظات جان دادنش دست و پایی بزنه و احتمال داره پنجه به صورت نازنین مردمی بزنه که سالها آرزوی نابودیش رو داشتن و حالا به آرزوشون رسیدن. آینده از آن اسلام است برادران. اینها خیلی زودتر از ۲۵ سال، دیگر وجود نخواهند داشت.»
وی همچنین پیام رهبر معظم انقلاب را در پی این حادثه تروریستی بازنشر کرد.
جمال رحمتی آثاری را طراحی و در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده است: «فرقی نمیکند که چه کسی کار تروریستی میکند. فرقی نمیکند که چه کسی افراد غیرنظامی را میکشد و فرقی هم نمیکند که افراد غیرنظامی از چه طیفی هستند. تروریسم محکوم است. کشتن افراد بیگناه محکوم است.»
همچنین این هنرمند اثر دیگری را طراحی کرده و با متنی منتشر کرده است: «جنایت، جنایت است. تروریسم تروریسم است. فرقی نمی کند چه کسی یا چه گروهی آن را انجام داده باشد. افراد غیرنظامی هم همه جای دنیا باید در امان باشند. حال موافق ما باشند یا مخالف. اگر به هر بهانهای به مرحلهای از قصاوت رسیدهای که از کشته شدن افراد غیرنظامی و زن و بچه خوشحال میشوی، تو هم شبیه کسانی هستی که ادعا داری از آنها متنفری.
آنها برای مخالفانشان حق حیات قائل نیستند، تو هم همین طور. برای مبارزه با کسی خودت را خسته نکن. با خودت مبارزه کن. تو هم همان قدر وحشتناکی.»
مهدی لاری پوستر «طریق سلیمانی» را طراحی کرده و با شعری از امیر معظمی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده است: «آغوش نسیم، ناملایم شده است، خونگریهی لالهها مداوم شده است/ با پای جنون مسیر حق را رفتند، یک شهر شبیه حاج قاسم شده است»
سینا افشار پوستری را با مضمون «کرمان. جانِ من است او… آنِ من است او…» طراحی و با متنی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده است: «فارغ از هر ایدئولوژی و هر سناریو و داستانی که همیشه در جریانه، صحبت از مردم کوچه و خیابان و خونِ بیگناه است. با هر عقیده و مسلکی اگه دلت برای خون زن و کودک بی گناه نلرزید،……. برای همه خونهای بی گناهی که برخاک وطن ریخته شد. #ایران»
همچنین محمدصالح رزمحسینی اثری را با عنوان «کرمان تسلیت» طراحی و در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده است.
به گزارش ایرنا، عصر چهارشنبه- ۱۳ دی ماه- همزمان با چهارمین سالروز شهادت سردار قاسم سلیمانی که بسیاری از هموطنان برای گرامیداشت یاد این شهید در گلزار شهدای کرمان حضور یافته بودند، یک عملیات تروریستی در گلزار شهدای کرمان و مسیر زائران سردار سلیمانی به وقوع پیوست.
در این عملیات، ۲ انفجار در یکی از محورهای منتهی به گلزار شهدای کرمان؛ در ۷۰۰ متری مزار شهیدسلیمانی و در یک کیلومتری مزار و خارج از مسیر زائران و مسیرهای بازرسی رخ داد و ۸۴ نفر شهید و ۲۸۴ نفر مجروح شدند.
آیت الله سیدابراهیم رئیسی رییس جمهور نیز با تسلیت شهادت جمعی از هموطنان در جنایت تروریستی کرمان، مسئولان را موظف کرد هرچه سریعتر، نسبت به تسکین آلام آسیبدیدگان و مداوای مجروحان و بازگشت نظم و آرامش به شهر شهیدپرور کرمان اقدامات لازم را به عمل آورند.
تاکنون علاوه بر وزرا و مقامات کشورمان، دبیرکل سازمان ملل، اتحادیه اروپا، نهادهای بین المللی، محافل سیاسی، مقامات و رهبران مذهبی و سیاسی، کارشناسان و تحلیلگران، دولت های غربی، عربی و اسلامی، کشورهای آفریقایی و آسیایی به طور رسمی و با انتشار بیانیه ای جداگانه حادثه شنیع تروریستی را که جان انسانهای بیگناه و غیرنظامی را گرفته، محکوم کرده و با ملت ایران ابراز همدری کردند.
همچنین دولت در پی جنایت تروریستی در گلزار شهدای کرمان، شهادت و مجروح شدن جمعی از هموطنانمان در این حادثه، امروز- پنجشنبه- ۱۴ دی ماه- را در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کرد.
براین اساس امروز همه فعالیت فرهنگی هنری ذیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعم از موزه، سینماها، نمایشها، نگارخانهها، اجراهای موسیقی، گالری و کنسرتها تعطیل هستند.
حامد بهداد در نشستی با معاون رئیسجمهور گفت: ما کارگر معدن نیستیم و هنرمندیم و رابطه نزدیک و تنگاتنگ با مردم داریم . خواهش میکنم این حرف ها را باور کنید که حقیقت دارد. ۲۵ سال است که بازیگرم و درباره بیمه و مالیات این حرفها را همواره شنیدهام. این دنیا جهان زشتی است و ما هنرمندان و سینماگران باید در آن امید تولید کنیم. امید و همت را ما پخش میکنیم، باور کنید که در این صنف کوچک تنگدستی و نیازهای اساسی وجود دارد. به همت سازمان سینمایی کشور، نشست مشترک جمعی از سینماگران کشور با معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه برگزار شد.
به گزارش خانگی به نقل از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، نشست مشترک داود منظور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور و جمعی از تهیه کنندگان، کارگردانان، بازیگران سینما و نمایندگان صنوف سینمایی شامگاه ۲۰ آذر ماه در محل ساختمان برنامه و بودجه برگزار شد.
پیگیری برای ارتقای بودجه سینما
در ابتدای این نشست، روح الله سهرابی، از مدیران سازمان سینمایی به عنوان مجری برنامه با اشاره به انگیزه و هدف سازمان سینمایی از طراحی و پیشبینی این گونه نشستهای هماندیشی و همافزایی، عنوان کرد: این نشست، در ادامه سلسله نشستهای سازمان سینمایی و آقای خزاعی با دستگاهها و با ارگانهای مختلف اجرایی کشور طی دو سال اخیر است که به نوعی در جهت ارتقای ظرفیتهای بودجهای سینما و تقویت بنیه اقتصادی تاثیرگذار بوده و آن را با شتاب بیشتری به سمت صنعتی شدن هدایت میکند. قطعا، این گفتگوها و همفکریها، موجبات رشد و راتقای وضعیت سینمای ایران کمک خواهد کرد.
سینماگران موثرترین افراد در ارتقای فرهنگ و هنر
در ادامه، داود منظور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه، ضمن خوشامدگویی به اصحاب هنر و فضیلت گفت: سینماگران موثرترین افراد در صنعت سینما و عاملی برای ارتقای فرهنگ و هنر ایران و اعتبار به شمار می آیند. امروز سینمای کشورمان به واسطه شما هنرمندان در دنیا حرفهای زیادی برای گفتن دارد و در جشنوارهها توانسته پرچم ایران را در جهان بالا نگه دارد. فرزندان ما در قاب تلویزیون و سینما از نزدیک با شما زندگی میکنند و با همه کسانی که در مقابل دوربین و یا در پشت آن فعال هستند ارتباط میگیرند.
وی افزود: هنر هفتم در زندگی امروز ما به یک ضرورت و لازمهای برای ادامه حیات تبدیل شده است و همانگونه که نیازمند به خوراک و پوشاک هستیم، نیازمند هنرمندیهای شما بزرگواران نیز، هستیم. هنرمندان امروز الگوی زندگی مردم یک جامعه محسوب میشوند که سبک زندگی را آموزش داده و به این جریان در طول زمان شکل میدهند و به یک نماد تبدیل میشوند.
منظور، مشکلات، دغدغهها و نیازهای سینماگران را یکی از دغدغههای سازمان برنامه و بودجه و دولت دانست و عنوان کرد: طبیعی است شما توصیههای ارزشمندی دارید و ما تلاش داریم از طریق سازمان سینمایی از انتظارات شما آگاه و آن را در حد توان تامین کنیم. قطعا، انتظارات سینماگران در مقایسه با دیگر نیازمندیهای کشور، انتظارات بالایی نیست و ما علاقهمندیم که این نیازها را بدانیم و پاسخگوی آنها باشیم.
وی اضافه کرد: برای اینکه سینمای کشور پا گیرد، باید به چند مولفه اصلی توجه ویژه ای کنیم. در وهله اول حتما تربیت، پرورش و حمایت از جریان آموزشی هنر و هنرمند را باید در اولویت قرار دهیم. حتما باید تربیتهای آموزشیمان را در دانشگاهها و از طریق هنرکدهها به گونهای تنظیم کنیم که دائما، مطمئن باشیم جریان رویش، رشد و نمو هنرمندان و نسل جدید ادامهدار است. اقدامات شما کاری امدادی است و فردا انتظار داریم دیگران آن را ادامه دهند. مطمئنم با کمک شما سینماگران نسلهای بعدی به خوبی در راستای اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی تربیت میشوند و این جریان ادامه مییابد. البته خود هنرمندان هم باید با انگیزه بمانند و درخواستهای آن ها تامین و مورد تکریم قرار گیرند.
وی اظهار کرد: جامعه باید بداند که هنرمند حرفهای جذاب است. کسانی که میآیند هم به مردم خدمت میکنند هم حرفهای شایسته خواهند داشت. این پیامهای وظیفه مشترک ما و شماست که به جامعه مخابره کنیم. اطمینان دارم که سازمان سینمایی نیز، با برنامهها و پیگیریها میکوشد با ایجاد جذابیتها، انگیزه را برای ورود افراد جدید به این حرفه به وجود آورد.
نیازمند تولید محتوای فاخر هستیم
ریاست سازمان برنامه و بودجه در راستای اهمیت محتوای فیلمها اظهار کرد: ما در کشور نیازمند تولید محتوای فاخر هستیم تا پیام های خوبی برای زندگی بهتر به مردم منتقل شود.
وی خاطرنشان کرد: متاسفانه، بعضا مشاهده میکنیم برخی سریالها و فیلمهایی پرمخاطبی تولید میشود که بیمحتواست و شایسته و در شأن مردم و جامعه ما نیست. در این زمینه باید با محتوای مناسب سبک زندگی ایرانی _اسلامی را به خوبی آموزش داده و آثاری ارزشمند و متناسب با فرهنگ اسلامی به مردم عرضه کنیم. براین اساس ماموریت داریم گروههایی را برای تبدیل بهترین محتوا به فیلمنامه به کار گرفته تا فیلمهایی مناسبی را تولید و عرضه کنیم.
وی افزود: بهرهمندی از تکنولوژی و فناوریهای به روز، یکی دیگر از لازمههای فیلمسازی است تا از تصویر و صوت به بهترین نحو استفاده شده و در اختیار فیلم قرار گیرد. وظیفه سازمان سینمای و ما تسهیل در اختصاص تجهیزات به فیلمهاست چرا که بخش زیادی از اعمال هنر در فیلم ها به واسطه تجهیزات ممکن میشود. حتما موضوع فناوری جزو تکالیفی است که ما باید در دولت از آن حمایت کنیم.
منظور، با اشاره به موضوع تامین مالی و تقویت اقتصاد فیلم و سینما گفت: متاسفانه به دلایل زیادی فیلم و سینما آنگونه که انتظار میرود، به لحاظ مالی و اقتصادی بازده خوبی ندارد و تولیدکنندگان صرفا با جان و دل و علاقه شخصی خود در این عرصه فعالیت دارند و اگر انگیزههای درونی و فردی نباشد این حرفه را رها میکنند. ما به عنوان متولی مسئولیم تا فعالیت در این حرفه را به کاری جذاب، سودآور و اقتصادی تبدیل و تسهیلات لازم برای ساخت فیلم را با نرخ اقتصادی مناسب تامین کنیم.
وی بیان کرد: قیمتگذاری فیلمها و تعرفه گذاری باید به اقتصادی شدن سینما کمک کند. بحث سالنهای نمایش از دیگر اقدامات مهم است چرا که فیلم باید از سالن خوب و مناسب تماشا شود. بسیاری از فیلمهای فاخر در نمایش خانگی جذابیت لازم را ندارد و فرقی هم نمیکند که از قاب تلویزیون دیده شود یا در پردیس ویژهای که از همه افکتهای صوتی و غیره برخوردار است. بنابراین لازم است در حوزه سالنهای نمایش و پردیسها بیشتر تلاش کنیم. متاسفانه تعداد سالنهای ما محدود است و لازم است برای ساخت سالنها و پردیسهای بیشتر، همه ما تلاش کنیم تا در برنامه پنج ساله هفتم این مهم لحاظ شود. امروز پس از ۱۲۰ سال از عمر سینمای ایران این فرصت فراهم است تا با استفاده از تجارب گذشته، آینده سینمای ایران را به سمت سینمای حرفهایتر، جهانیتر با مخاطبان منطقهای و جهانی سوق دهیم. قطعا ما از این توانمندی و ظرفیت برخور داریم تا با کمک شما فضای اقتصادی شدن فیلم ها را با حمایتها به گونهای پیش ببریم که درخششی بیش از گذشته در منطقه داشته باشیم.
سینمای ایران بزرگترین سرمایه ملی ما است
در ادامه، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور با اظهار امیدواری از خروجی این گونه نشستها و همفکری ها برای کمک و حمایت از خانواده بزرگ سینمای ایران گفت: همه ما به نتایج این جلسه امیدواریم. از اهمیت و تاثیرگذاری سینما حرفی نمیزنم چرا که مدیران سازمان برنامه و بودجه، سینما را خوب میشناسند. رئیس سازمان برنامه و بودجه قبل از حضور در این سازمان ارتباطات خوبی با هنرمندان داشتهاند و سینما را به خوبی می شناسند.
وی افزود: سینمای ایران یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است و در دنیا زبانزد و صاحب اعتبار است. سینمای ایران افتخارات زیادی در حوزه بین الملل داشته و جزو ۱۰ کشور مطرح دنیا هستیم. درست است که نحیف است و در سیاست گذاریها مشکلات متعددی دارد اما از لحاظ تاثیرگذاری در مسائل داخلی و خارجی بسیار حائز اهمیت است. همه کشورها در جهان امروز به دنبال احیاء و تقویت صنعت سینمای خود هستند و برای آن هزینهها و سرمایهگذاری های هنگفتی را انجام میدهند.
خزاعی اظهار کرد: سینمای ما در دنیا از نیروی انسانی شاخصی برخوردار است و این از جمله بزرگترین سرمایههای ملی ماست. باید قدر تک تک این سرمایه ها و هنرمندان ملی را بدانیم و پاس بداریم. از اوایل انقلاب آثار درخشان و ماندگاری در عرصه های مختلف اعم از حوزه تاریخ انقلاب و دفاع مقدس، مقاومت، مسائل اجتماعی و حوزه های دینی توسط سینماگران این مرز و بوم تولید و در تاریخ سینمایی ایران ثبت و ضبط شده است.
کل بودجه سینمای کشور ۴۲۰ میلیارد تومان است
وی ادامه داد: لازم است دوستان بدانند کل بودجه سازمان سینمایی برای یکسال فعالیت، با ۶ موسسه و ادارات کل و دفاتر انجمن سینمای جوانان ایران در سراسر کشور ۴۲۰ میلیارد تومان و کل بودجه تولید با احتساب هزینه های جاری آن، ۲۰۰ میلیارد تومان است که با این بودجه برنامهریزیها و تولیدات سینمایی انجام میشود. هزینه تولید در بنیاد سینمایی فارابی ۱۰۰ میلیارد تومان است . این مبالغ در سازمان برنامه و بودجه مبالغ کم محسوب میشود اما واقعیت سینمای بزرگ ایران است. خانواده سینما با این مبالغ کم و با عشق و غرور و عزت ملی این افتخارات را در سینما آفریدهاند.
رئیس سازمان سینمایی مباحث معیشتی و رفاهی خانواده سینما را مشکل اصلی معرفی کرد و گفت: در بخش معیشت با مباحث بیمه، مسکن و مالیات روبه رو هستیم و امیدواریم با کمک سازمان برنامه و بودجه به جمع بندی خوبی دست یابیم. در خصوص مشکلات بیمه با تامین اجتماعی جلساتی داشتهایم که بخشی از آن در حال برطرف شدن است . مسیر بازنشستگی سوابق بیمهای پیشکسوتان نیاز به اصلاح دارد که باید از طریق اختصاص اعتبارات به سازمان تامین اجتماعی مشکل حل شود. در بحث مسکن پیگیر طرح مسکن ملی هستیم.
وی خاطرنشان کرد: در حوزه زیرساختها، در شورای عالی سینما مصوباتی داشتهایم که قطعا، تحقق آن ها به کمک ریاست سازمان برنامه و بودجه و اختصاص ردیف بودجه در سال ۱۴۰۳ نیاز دارد. امکانات و تجهیزات سینماها و لابراتورها و استودیو های سینمای ایران به دلایل مختلف باید نوسازی و به روز شوند. این طرح، مستلزم وام های ارزان قیمت است تا در اختیار سینماداران قرار گیرد. همچنین در حوزه زیرساخت، ساخت سالن سینما دغدغه جدی است . در زمان تحویل دولت جدید، ۵۷۰ سالن در کشور وجود داشته است و ۲۲۵ شهر بالای ۱۰۰ هزار جمعیت فاقد سالن سینما هستند و این مطالبه عمومی مردم است تا از شرایط تفریح ارزان قیمت سینما استفاده کنند. در طی این دو سال ۲۳۴ سالن در کشور افتتاح شده و قول دادهایم که تا پایان دولت سیزدهم این تعداد را به ۱۰۰۰ سالن در کشور رسانیم . امیدوارم با حمایت سازمان برنامه و بودجه و اختصاص وام به سینماگران ۲۰۰ الی ۳۰۰ سالن سینمای دیگر به چرخه نمایش کشور اضافه شوند.
متاسفانه منابع ارزی در سینمای ایران پیش بینی نشده است
خزاعی با اشاره به سرمایهگذاری کشورهای مختلف درحوزه بین الملل افزود: در حوزه بین الملل، همه کشورهای دنیا به سه طریق – صندوق ملی، صندوق بین المللی و صندوقهای فرا منطقهای در سینما سرمایهگذاری کردهاند. در این صندوق ها، فاندهایی مشخص می شود یا بودجه های مشترکی وجود دارد که فیلمسازان می توانند با مراجعه از آن استفاده کنند. ما فاندی در آسیا، منطقه و کشور نداریم و منابع ارزی در سینمای ایران پیش بینی نشده است. ما زمانی می توانیم از تولیدات مشترک و اقتصاد بازار جهانی صحبت کنیم که این ظرفیت ها را بکار ببندیم. تولید مشترک می تواند زمینه ساز اقتصاد جهانی برای سینمای ایران باشد. در حال حاضر پیشنهادات خوبی از کشور چین ، پاکستان و هند و غیره داریم اما به دلیل مشکلات مالی اجازه و امکان ورود نداریم. بکارگیری ظرفیتها در این حوزهها، به انتقال فرهنگ، ترویج آرمان های انقلاب، تولید مشترک و اقتصاد بازار جهانی منجر می شود .
وی، راهاندازی استودیوی دیجیتال، اختصاص ۱۸۰ میلیارد تومان به تجهیزات و امکانات دفاتر سینمای جوانان، راه اندازی بنیاد ملی پویانمایی از دیگر مصوبات شورای عالی سینما برشمرد.
رئیس سازمان سینمایی در خصوص وضعیت معیشت سینماگران تاکید کرد: متاسفانه امروز وضعیت معیشت خانواده سینما خوب نیست، از ۶ هزار عضو خانه سینما ، ۱۸۰۰ تا ۲ هزار نفر دیگر هیچگونه فعالیت و درآمدی در سینما ندارند. ۲۰۰ مورد بیماری خاص در سینماگران وجود دارد که برخی دچار بیماریهای صعب العلاج هستند که باید فکری جدی برای معیشت آنها صورت گیرد.
در ادامه این نشست، سینماگران در خواست های خود را مطرح و درباره مشکلات سینمای ایران بحث و گفتگو کردند.
باید کل بودجه از طریق سازمان سینمایی توزیع شود
محسن علی اکبری تهیه کننده سینما گفت: امروز همه زندگی ما به دلار گره خورده است و کل بودجه سازمان سینمایی فقط صرف تولید دو تا سه فیلم می شود. از سوی دیگر تعدد دستگاههای موجود برای جذب بودجه سینمایی مشکل مضاعف سینماست. باید کل بودجه از طریق سازمان سینمایی توزیع شود تا بازخورد خوبی در بحث بودجهای داشته باشیم.
درخواست بازگشت به لایحه بودجه ۱۴۰۱ در مبحث مالیات
منوچهر محمدی تهیه کننده سینما با بیان اینکه مجموعهای از مسائل مالیاتی حوزه سینما که باعث نگرانی سینماگران شده به دولت قبل مربوط است. دورهای که بودجه دولت برای ۱۴۰۰ تعیین و بحث مالیات مطرح شد. این مالیات نیاز به قوانینی مشخص دارد چرا که همیشه در کشور رو به افزایش است . ۶۰ درصد پول کشور از طریق اخذ مالیات تامین میشود در حالیکه باید درآمدی برای پرداخت آن وجود داشته باشد. درخواست ما بازگشت به لایحه بودجه ۱۴۰۱ است و با این رویکرد، تازه سینمای ایران میتواند ادامه حیات دهد.
غلامرضا موسوی تهیهکننده سینما ادامه داد: ما به عنوان سینماگران ایران به مردم سوبسید میدهیم چرا که به طور آزاد و بدون حمایت کامل دولت، فیلم تولید میکنیم، اما در بهای بلیط سینما کمترین افزایش را داشتهایم. سینمای ایران برای ما هزینه آزاد دارد. لازم است دراین زمینه انتظارات را هم دولت محقق کند.
سینما ارزان ترین تفریح سالم مردم
علی سرتیپی تهیهکننده و سینمادار خطاب به رئیس سازمان برنامه و بودجه عنوان کرد: آگاهی سینمایی شما برای ما امیدوارکننده است. من ۶۰ الی ۷۰ سالن سینما را در بخش خصوصی ساختهام. امروز بهای بلیط سینما با پاپ کورن برابری دارد و قیمت بلیط با افزایش هزینهها، همچنان ثابت مانده است. با توجه به وضع بد اقتصادی اما، استقبال از تفریحات ارزان نظیر سینما افزایش یافته است. خوشبختانه با کمک بخش خصوصی سالن های خوبی ساخته شده ولی مقوله تولید و سینما دیگر در سرمایه گذاری مقرون به صرفه نیست. هزینه سینماسازی بیشتر از سود آن است و تجهیزات دستگاههای آپارات و غیره هزینه بالایی دارد.
سینما بعد از رکورد اخیر دوباره سرپا شده است
ابوالحسن داوودی تهیه کننده و کارگردان سینما خاطرنشان کرد: :خوشحالم که با مسئولی متخصص در حوزه سینما در سازمان برنامه و بودجه حرف میزنیم. سینمای ایران ۱۲۵ سالگی خود را جشن میگیرد بنابراین، سابقه بالایی دارد. ما تخصص های مختلفی در عرصه سینما داریم که شناخت آن از جانب مسئولان، در تصمیمات دولتی و مجلس بسیار تاثیرگذار خواهد بود. ۳۳ صنف در سینما فعالیت دارند که در طی دوسال اخیر کمتر از ۷ درصد تهیهکنندگان و کارگردانان آن همچنان فعالند. این توقف در کار، در مالیات ها محاسبه نمی شود. سینما بعد از رکورد اخیر دوباره سرپا شده اما این موفقیت ها محدود است .درحوزه تولید نوع ارتباط سازمان سینمایی با سازمان برنامه و بودجه باید تعریف درستی داشته باشد. بخش فرهنگی و هنری نیاز به توجه در عرصه سوبسید دارد.
سینما مرکزمهم ایجادکننده اتحاد و انسجام ملی است
سیداحمد میرعلایی تهیهکننده سینما گفت: سینما یکی از مراکز مهم ایجادکننده اتحاد و انسجام ملی است و احساسات مشترک افراد را تجمیع میکند و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد اما متولیان منابع و بودجه و قانونگذاران نسبت به این مهم بی توجه بودند در حالی که این موضوع در دنیا اهمیت بسیاری دارد. چرا ما نباید فیلم های خوبی برای عرضه رایگان به سایر کشورها داشته باشیم؟ لازم است تولید فیلمهای با محتوا ریشهیابی و پشتیبانی درستی از آنها شود. در حال حاضر بودجه سینمای ایران خندهدار است و باید در آن تجدید نظر شود. سینما یعنی اقتصاد و باید برای ارزآوری آن برنامه ریزی شود.
چرا بدترین بودجه به سازمان سینمایی اختصاص مییابد؟
محمدرضا عرب کارگردان و تهیهکننده سینما افزود: دولت در کنار مردم دولت است. اگر گفتمان نداشته باشیم مردم دو قطبی خواهند شد. امروز ماهواره به خانوادهها رخنه کرده است. سازمان برنامه و بودجه یعنی مغز و روان مردم و ملت، چرا بدترین بودجه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی اختصاص مییابد. با این سقف نگاه بودجهای سال آینده و سال های آینده سال سختتر خواهد بود. سه مشکل سینماگران- مسکن، بیمه و بیکاری است که باید رسیدگی شود.
لزوم تخصیص به موقع بودجه سینما
ابراهیم اصغری تهیهکننده سینما عنوان کرد: بنده افتخار تولید فیلم هایی با بودجه دولتی داشتهام، این بودجه دولتی و کم، معمولا بسیار دیر تخصیص داده میشود و هزینه تولید در این فرایند زمانبر، افزایش می یابد که این امر به کیفیت فیلمها لطمه میزند. اگر همین بودجه کم به موقع تخصیص داده شود، سینمای ایران رونق بیشتری میگیرد.
سیدضیا هاشمی تهیه کننده سینما عنوان کرد: اگر وعده های ریاست سازمان برنامه و بودجه محقق شود، قول می دهم سردیس ایشان را جلوی سازمان سینمایی نصب کنیم.
بودجه سازمان برای سینمایی شوخی است
علی اوجی بازیگر و تهیه کننده سینما گفت:۱۳ فیلم را در بخش خصوصی ساختهام چون می دانستم اوضاع اقتصادی سینما خوب نیست. بودجه سازمان برای سینمایی که دستاورد انقلاب است شوخی است. به دلیل مشکلات اقتصادی در حال حاضر خصوصی سازی کم تر شده است. باید فرهنگ را جدی تر گرفت. فرهنگ شوخی نیست و نیاز به بازنگری جدی در بودجه سینما داریم.
علیرضا نجف زاده بازرس خانه سینما بیان کرد: رئیس سازمان سینمایی از جنس سینماست ولی این مشکلات درباره نیروی های انسانی است، ثروتی که کشورهای دیگر آن را ندارند و برای آن سرمایهگذاری می کنند و حتی این نیروی انسانی را وارد می کنند. ما فوتبال را حتی به عربستان باختهایم و متاسفانه عمده پیگیریهای ما درخصوص معیشت اعضای خانه سینماست.
سینمای ایران به گردن نظام و انقلاب خیلی حق دارد
جابر قاسمعلی فیلمنامهنویس افزود: سینمای ایران به گردن نظام و انقلاب خیلی حق دارد . تصویر زیبای برجای مانده از مردم در جنگ و انقلاب، از سینماست. تصاویر شاعرانه و زیبای فیلم های امثال مرحوم عباس کیارستمی در افکار جهانی از جامعه و مردم ما نقش بسته است. در کانون فیلمنامه نویسان از ۲۴۰ عضو، تنها ۴۰ نفر شاغل هستند و بقیه بیکارند.
بودجه سینما باعث خجالت است
علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما تاکید کرد: متاسفانه در ایران که زیربنای همه ساختارها، اولویتهای فرهنگی است، شنیدن بودجه حوزه فرهنگ و سینما جای تاسف و شرمندگی دارد. سینمایی که بزرگترین افتخارات را برای کشور ما کسب کرده، باید این بودجه را داشته باشد؟ قانونگذاران ما باید بدانند که در کنار سیستم نظامی، اجتماعی و اقتصادی که مهم است، فرهنگ و هنر اهمیت مضاعف دارد و با این بودجهها سستترین ستون را به آن اختصاص دادهاندکه باعث خجالت است. لطفا به قانون گذاران ارزش سینمای فاخر ما را یادآوری کنید. روزی نیست که در خانه سینما با ابتدایی ترین مشکلات معیشتی سینماگران رو به رو نباشیم که بیش از ۹۰ درصد از آنها مشکلات جدی معیشتی است. این بیمه ناقص جوابگوی سیستم فرهنگی کشور نیست و شایسته آنها هم نیست. از همه کسانی که در سینما خدمت میکنند ممنونم و افتخار میکنم در سینمایی خدمت میکنم که مظلومانه با کمترین حمایت دولتی روزگار را میگذراند.
بیمه سینماگران در ضعیف ترین حالت ممکن است
سیدعلی حسینی مستندساز و عضو هیات مدیره خانه سینما اظهار کرد: ما عاشق کارمان هستیم و پای آن هلاک هم می شویم. بیمه سینماگران در ضعیف ترین حالت ممکن است. خوشحالم که ریاست سازمان سینمایی و تیمش اهل سینما هستند و مشکلات را میدانند و پیگر حل آن تا چنین سطحی هستند.
اقتصاد سینما ضعیف است و بودجههای ناچیز
فریبا کوثری بازیگر سینما افزود: بازیگران هم زیر فشار هستند و فیلمسازان به دنبال چهرههای جدید میروند. از ما که گذشت اما بخش زیادی از آنها بیکارند و در وضعیت معیشتی بدی قرار دارند. دغدغه مشترک همه ما فقط سینما و فرهنگ است و در این راه یکدل هستیم. منابع و اقتصاد سینما ضعیف است و بودجههای ناچیز.
امیدوارم روزی در زمینه ارزآوری و سود در سینما حرف بزنیم
بهرام رادان بازیگر سینما عنوان کرد: ما به عنوان صنعت سینما باید فضای تبلیغات داشته باشیم در آن صورت بروکراسی آنقدر هم پیچیده نبود و شاید هم یک صفر به رقم درآمدی سینما بیشتر می شد و دغدغهها کمتر بود. کشور ترکیه اشتراکات فرهنگی بسیاری با ما دارد و با کشورهای دیگر به صورت قراردادی ، فیلم تولید میکند و در بازار پیچیدهای فعالیت میکند. امیدوارم روزی در زمینه ارزآوری و سود در سینما حرف بزنیم . ترکیه در بسیاری از بخشهایی فیلمسازی همچون گریم ضعیف است ولی در تولید فیلم پیشرفت های زیادی داشته است.آرزو میکنم روزی مرفه بی درد به جای طعنه، آرزو باشد.
ما هنرمندان و سینماگران باید امید تولید کنیم
حامد بهداد بازیگر سینما گفت: شاید تعدد این گلایهها حتی برای دقایقی ما را بیحس کند ولی از حساسیت بالایی برخوردار است. ما کارگر معدن نیستیم و هنرمندیم و رابطه نزدیک و تنگاتنگ با مردم داریم . خواهش میکنم این حرف ها را باور کنید که حقیقت دارد. ۲۵ سال است که بازیگرم و درباره بیمه و مالیات همان حرفها را همواره شنیدهام. این دنیا جهان زشتی است و ما هنرمندان و سینماگران باید در آن امید تولید کنیم. امید و همت را ما پخش میکنیم، باور کنید که در این صنف کوچک این تنگدستی و نیازهای اساسی وجود دارد.
پیشگیری بهتر از درمان است
سیدجمال ساداتیان تهیه کننده سینما ادامه داد: پیشگیری بهتر از معالجه است. سینما مرکز گردشگری است اما با ارزان ترین قیمت فعال است. سینما کارکرد بسیاری دارد . ما ظرفیت تولید سالی ۴۰۰ ، ۵۰۰ فیلم را داریم که قرار نیست از آن خوب استفاده شود. باید با بسترسازی تولید، از این ظرفیت استفاده شود تا جایگاه سینما را ارتقا دهیم. ما چقدر باید سیاست خارجی فعالی داشته باشیم که با یک اثر زبانزد شویم؟ ما چقدر می توانستیم ظرفیت های نمایشی را افزایش دهیم؟ باید تبصره یا سرفصلی در لایحه بودجه فرهنگ و هنر برای فضاهای فرهنگی در نظر گرفته شود تا دستاوردهای خوبی در سال های بعد داشته باشیم.
بحث کیفیت محتوا و امکانات به روز لازمه سینماست
حبیب ایل بیگی معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی اظهار کرد: نکات دقیق و درستی مطرح شده است که بهبود آن آرزوی همه ماست ، بحث کیفیت محتوا و امکانات به روز، لازمه سینماست. به کمک ریاست سازمان بیش از ۲۷ سفر استانی انجام شده و با سینماگران استانی دیدار داشتهایم . بسیاری از مسائل شما با آنها مشترک است با این تفاوت که در این استانها سینمایی وجود ندارد . همه در شهرها و مراکز پرجمعیت سرمایهگذاری میکنند ولی نقش دولت باید پوشش بیشتر در شهرهای دیگر باشد تا عدالت رعایت شود. مطالبهگری حق همه شماهاست. در بحث حمایت از تولید، فیلمسازان استانی چشمشان به مراکز حمایتی است و از ساخت فیلم محروم هستند .
حمید بهمنی کارگردان سینما خاطرنشان کرد: مقام معظم رهبری در دیداری با هنرمندان فرمودند: ما پول خوب داریم و افراد متخصص بسیاری داریم اما دستشان در دست هم نیست. این مشکل در مسیر مدیران و متولیان حوزههای برنامه و بودجه و حوزه فرهنگ و سینما است که نیاز به همراهی است و به این جلسه می توان امید بست.
ما هم باید در ردیف بودجه سیستم دفاعی قرار گیریم
محمدحسین لطیفی کارگردان سینما گفت: هنرمندان سینما ثابت کردهاند عاشقند که هنوز کار میکنند ولی هر سال مشکلاتشان در حال افزایش است. راهکار هم این است که اگر در جنگ نرم ، وظیفه فرهنگ بر گردن ماست ما هم باید در ردیف بودجه سیستم دفاعی قرار گیریم، چرا در مجلس دنبال راهکار نیستیم؟ قطعا لازم است از دیگر ردیف بودجهها تامین مالی شویم.
دولت در همه کشورها در کنار سینماست
اصغر فارسی معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان افزود: حداقل به عنوان مسئول دولتی از مشکلات این عزیزان در برنامه و بودجه مطلع هستم . نقش سینما در تربیت آیندگان جامعه را نمیشود نادیده گرفت. در بحث سینما در عرصه بینالملل، دولت در همه کشورها در کنار سینماست و سینماگران در پیشبرد اهداف و سیاست ها همراه دولت هستند. اگر ما از فرهنگ خود دفاع نکنیم، به یغما برده می شود همانند شاعران و هنرمندان ما که موضوع فیلم سازی کشورهای دیگر شده است. در شرایطی که معمولا تولید فیلم در سه ماهه اول صورت میگیرد. ما برای تداوم تولید در سازمان سینمایی وام گرفتهایم.
در ادامه نکات اهالی سینما، داود منظور رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور گفت: از توضیحات صریح همه سینماگران حاضر در این نشست تشکر میکنم ،ممکن است همه این نکات مستقیما در سازمان برنامه بودجه تعریف نشود اما به عنوان عضوی از دولت از حقوق دوستان دفاع خواهم کرد.
وی ادامه داد: در این موقعیت که عمر خدمت ما دو سال است، سعی می کنیم میزبان خوبی برای شما باشیم. آنچه در سینما و فرهنگ می بینیم با وجود مشکلات فقط کار دل است. موضوع بهای بلیط سینما، در سازمان سینمایی بررسی و تدابیر سنجیده میشود. تعرفه های شارژ در مجتمع های تجاری اعداد بالایی است. ما در برنامه قانون هفتم حکمی را تصویب کردهایم که به زودی ابلاغ میشود .در این حکم هزینههای انشعابات و مصرف آب و برق و گاز در مراکز فرهنگی و هنری و غیره براساس تعرفههای فرهنگی است . این بدان معناست که تقریبا رایگان و یا با رقم پایینی محاسبه می شود و امیدواریم با ابلاغ این قانونی گشایشی اتفاق خواهد افتاد.
رئیس سازمان برنامه و بودجه اظهار کرد: در خصوص مشکل تسهیلات ما می توانیم در شورای پول و اعتبار، خطی اعتباری برای هنرمندان تعریف کنیم و جزو اختیارات ماست و قابل تصویب در قالب نرخ سود ترجیحی است و باید هزینه یکسال آن محاسبه شود تا در مصوبهای از شورای پول و اعتبار دریافت کنیم. همچنین در قالب برنامه، مجوز دیگری داریم که براساس آن کسانی که در ساخت، تکمیل و تجهیز، توسعه اماکن فرهنگی و هنری و ورزشی سرمایه گذاری می کنند، را به عنوان هزینه قابل قبول مالیات میپذیریم که این ابتکاری جدیدی است.
وی عنوان کرد: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای حمایت از اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه نسبت به پوشش بیمه تامین اجتماعی اعم از تبعات درمانی و بازنشستگی باید اقدام کنند. بنابراین این تکلیف بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشته شده تا هنرمندان با پوشش بیمهای تامین اجتماعی، درمانی و بازنشستگی حمایت شوند.
منظور گفت: یکی دیگر از موارد پیش بینی شده در قانون، هدف گذاری در ارتباط با حمایت از تولید فیلم های فاخر است که هر سال ۲۰ فیلم فاخر سینمایی در موضوعات تاریخی، سبک زندگی اسلامی، دفاع مقدس و غیره ساخته شود و امیدواریم با کمک و پیگیری رئیس سازمان سینمایی، بودجه این بخش برای سال آینده تعریف شود. باید مقدمات و هزینه آن محاسبه شود تا شاهد تولیدات خوب و فاخر باشیم. همچنین یکی از هدف گذاریهای ما حمایت از ۷ هزار و ۳۰۰ ساعت تولید پویانمایی ویژه کودک و نوجوان است.
در کنار اقتدار نظامی به اقتدار فرهنگی نیاز داریم
وی بیان کرد: من هم در موضوع حمایت از تولید، از عدد ردیف بودجه تعجب کردهام که عملا کاری نمیشود کرد و در این راستا مذاکره خواهیم کرد تا تحولی در تقویت بودجه حمایتی در حوزه فیلم صورت گیرد. ما در کنار اقتدار نظامی به اقتدار فرهنگی نیاز داریم که شما در جبهه فرهنگی هستید.
رئیس سازمان برنامه و بودجه تاکید کرد: موضوع فیلمنامه بسیار جدی است و اساس فیلم است. تدوین فیلم نامه به مطالعات جامع و حمایت نیاز دارد و ما حتما باید از آن حمایت کنیم .
منظور افزود: تخصیص اعتبارات را با توجه به اولویت ها در ابتدای سال مشخص کنید و به روزهای پایان سال موکول نکنید. موضوع مالیات را در اصلاحات مجلس حتما دنبال میکنیم.در خصوص بیمه به طور مشخص موارد مطرح شود تا در تامین اجتماعی پیگیری شود.
وی ادامه داد: در بحث فیلمهای مشترک در خارج از کشور و صادرات فیلم و ارزآوری مبحث درستی است و باید کاری کنیم که کسب و کارمان رونق گیرد. بازارهای منطقهای و بین المللی خوبی برای فیلم های ما وجود دارد و حتما رایزنان فرهنگی ما و وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامی باید روی این مباحث کار کنند تا از فروش فیلمها به درآمد ارزی برسیم. ما در این زمینه نیز آماده همکاری هستیم و باید طرفهای دولت از جمله وزارت امور خارجه را درگیر این موضوع کنیم تا درآمدزایی در این صنعت آغاز و رونق گیرد.
رئیس سازمان برنامه و بودجه یادآور شد: هنر فیلمسازی ما نیاز به یارانه ندارد و اگر حمایتهای به موقع صورت گیرد خود فیلم صنعت پر رونقی خواهد بود. ما با افتخار علاقه مند به حمایت هستیم. اهالی فرهنگ و هنر نیاز به احترام دارند که یکی از الزامات کار ماست و آمادگی داریم هر کمکی لازم است انجام شود. در موضوع فیلمهای ناب و ویژه نیز اماده هرگونه کمک هستیم و از فیلمنامهها حمایت میکنیم .
وی گفت: در حوزه ساخت فیلم از چهرهها ، نام آوران ، شعرا، ارزش های انقلابی و دینی و غیره حاضر به حمایت هستیم و از حماسههایی چون غزه حمایت خود را برای تولیدات سینمایی اعلام میکنیم.امیدوارم همه موارد با کمک هم مرتفع شود و شاهد بهبود شرایط باشیم .
محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی در پایان گفت: ما همه موارد مطرح شده را در سازمانسینمایی پیگیری میکنیم و امیدواریم بتوانم به زودی در حوزه معیشت خبرهای خوبی را اعلام کنیم و مشکلات حوزه مسکن، بیمه و مالیات را تاحدی بهبود بخشیم.
این نشست با جمعی از سینماگران کشور از جمله: فریبا کوثری، بهرام رادان، حامد بهداد، محسن علی اکبری، احمد مرادپور، منوچهر محمدی، غلامرضا موسوی، علی سرتیپی، ابوالحسن داودی، احمد میرعلایی، محمدرضا عرب، حبیب اسماعیلی، رسول صدرعاملی، ابراهیم اصغری، سیدضیا هاشمی، علی اوجی، جابر قاسمعلی، علی دهکردی، سیدعلی حسینی، حمید بهمنی، محمدحسین لطیفی سیدجمال ساداتیان، اصغر فارسی، حبیب ایل بیگی، قادر آشنا، علیرضا نجف زاده، مسعود امینی تیرانی، روح الله سهرابی، یزدان عشیری، علیرضا اسماعیلی و … و تعدادی از معاونین و مدیران سازمان برنامه و بودجه برگزار شد.
سینمای ایران طی بیش از نیم دهه، ادای دین خوبی نسبت به معلولان و کمتوانان ذهنی و جسمی داشته است؛ در این سالها آثاری با محوریت این قشر به تولید رسیده که جنبههای مختلفی از مشکلات و نقش آنها در خانوده و جامعه را به تصویر کشیده و هر بار نگاه جدیدی به این حوزه تزریق شده که از بیان کلیشهای آن جلوگیری کرده است.
به گزارش سینمیا خانگی از ایرنا، معلولان و کمتوانان بهعنوان بخشی از کلونی جامعه، عهدهدار بخشهایی از روایتگری سینمایی بودهاند. این اتفاق در سینمای جهان با آثار مهمی چون نظریه همه چیز، من پیش از تو، کریپ کمپ، ری، نفس بکش، داستان تری فاکس، دستنیافتنیها، پای چپ من، راه برو بران رودئو، اصول مراقبت، لباس غواصی و پروانه و… رقم خورده است. در سینمای ایران نیز آثار بسیاری، گوشههایی از زندگی معلولان را به نمایش گذاشتند که این تصویرگری، در برخی موارد، در حافظه ماندگار مخاطبان ثبت شده است.
در ادامه به برخی از فیلمهایی که تصویر دگرگونه و تاثیرگذاری از جامعه معلولان به ثبت رساندهاند، اشاره میکنیم.
سوتهدلان
علی حاتمی؛ سینماگر پیشروی سینمای ایران، حرفهایترین تصویرگری از یک معلول را در سینمای پیش از انقلاب کشور به ثبت رسانده است. تصویرگریای که بهشدت دیده شد و هنوز هم در خاطرهها زنده مانده است.
سوتهدلان داستان دو برادر را روایت می کند که یکی از آنها، دارای معلولیت ذهنی است و برادر بزرگتر برای رهایی از بار مسئولیتهای برادر کوچکتر، او را با دختری بدکاره آشنا میکند. برادر کوچکتر دل به دختر میبندد و در این راه، با مشکلاتی روبرو می شود و در نهایت فرجامی تراژیک را برای برادر معلول با خود به ارمغان میآورد.
گلهای داوودی
فریدون جیرانی جوان و رسول صدرعاملی پرانگیزه، داستانی تراژیک را در گلهای داوودی به ثبت رساندند تا نخستین تصویرگری حرفهای از جامعه معلولان در سینمای پس از انقلاب، با این فیلم رقم بخورد.
عباس صفاری، در مشاجرهای با دوست خود، باعث مرگ ناگهانی وی شده و به ۲۵ سال حبس محکوم میشود. با سپری شدن ۲۰ ساله محکومیت و عفو ۵ ساله آخر، قرار آزادی عباس صادر میشود اما روز موعود در شرایطی که همگان منتظر آزادی عباس هستند، استوار هدایت خبر مرگ ناگهانی عباس را به همسرش، عصمت، می دهد. عصمت از گفتن حقیقت به جواد؛ فرزند نابینای خود که در آستانه برگزاری مراسم ازدواجش قرار دارد، خودداری میکند.
مسافران مهتاب
مهدی فخیمزاده در مسافران مهتاب یکی از تاثیرگذارترین معلولان سینمایی را به تصویر کشید. یک نقشآفرینی ملتهب که تا مدتها نام نمکی و دیالوگ مهمش یعنی میخوای اذیت کنی؟ در حافظه مردم کوچه و بازار ماند و حتی به مهمترین نقشآفرینی فخیمزاده در کارنامه سینماییاش تبدیل شد.
سلیمان در پی بیکاری و فقر، به همراه برادرش نمکی؛ که معلول ذهنی است، به شهر رفته و در خانه برادر دیگرش، مراد، ساکن میشود. سلیمان در پی یافتن کار، از نمکی غافل میشود و مراد نیز که از حضور آنها در شهر به ستوه آمده بود، نمکی را تحت آزار و اذیت قرار میدهد. غفلت سلیمان از نمکی به دنبال درگیری کاری و همچنین آزار و اذیت مراد، باعث تشدید بیماری نمکی میشود.
پرنده کوچک خوشبختی
در ادامه تصویرگری معلولان در سینمای ایران، پوران درخشنده، پرنده کوچک خوشبختی را در سال ۶۶ جلوی دوربین برد. فیلمی که اینبار و برخلاف آثار دیگر، حس ترحم بیشتری از مخاطب میخرید و آنها را به جهان کودک معلول ۸ ساله نزدیکتر میکرد.
فیلم، داستان کودک معلولی به نام ملیحه است که بر اثر ضربه روحی در کودکی، قدرت تکلم خود را از دست داده است و با یادآوری گذشته دچار تشنج عصبی میشود. آزار بچههای محل نیز ناسازگاری و پرخاشگری او را تشدید میکند. مسئولان آموزشگاه ناشنوایان تصمیم به اخراج او میگیرند اما با تقاضای خانم شفیق، فرصت دیگری به او داده میشود.
مادر
مادر، یکی از شاهکارهای سینمای ایران است که یکی از نقشهای اصلی آن را اکبر عبدی در قامت یک معلول ایفا میکند. معلولی که پیشبرنده و موتور محرکه درام است و برخلاف آثار دیگر، ترحمی از جانب وی صادر نمیشود. مخاطبان فیلم، ارتباط بسیاری با نقش غلامرضا برقرار کردند بهطوریکه این نقش از منظر آنها، شاید مهمترین نقشآفرینی معلول در تاریخ سینمای ایران باشد که جنبههای تکنیکی و احساسی را بهشکلی توامان در خود دارد.
فیلم درباره پیرزنی است که در آسایشگاه سالمندان به سر میبرد و به شش فرزند خود اطلاع میدهد که میخواهد در لحظات واپسین، اعضای خانواده را در خانه قدیمی پدری ببیند. کوچکترین پسر این خانواده، غلامرضا (اکبر عبدی)، معلول ذهنی است.
رنگ خدا
مجید مجیدی در سال ۷۶، محمد را که پسری نابیناست، بهعنوان قهرمان فیلم خود بالا میکشد. کشمکش قهرمان این فیلم، برخلاف آثار دیگر، با جامعه و آدمهای حول معلول نیست بلکه چالشی است که وی قرار است با خدا داشته باشد و در این راه، احساساتی شکل میگیرد که مخاطب خود را با هر زبان و فرهنگی، تحتتاثیر قرار میدهد.
رنگ خدا، داستان پسری نابینا به نام محمد است که در مدرسه نابینایان تحصیل میکند. پسری که ناتوانیاش در دیدن جهان به او کمک کرد تا زیباییهای دنیا را بهتر درک کند.
وقتی همه خواب بودند
قطعا پراحساسترین نقش محمدرضا فروتن، در قامت معلول فیلم وقتی همه خواب بودند شکل گرفت. معلولی ذهنی که به دغدغه مادرش پی برده و حالا تمام تمرکز او، با وجود سادهدلی، برآورده کردن آرزوی مادر پیرش است.
این فیلم قصه بیبی سلیمه، مادر پیر و محبوب روستای تازه آباد است که بالاخره پس از سالها انتظار، نوبت سفرش به خانه خدا فرا رسیده. بیبی در حال خداحافظی و حلالیتطلبی از اهالی روستاست که خبر میرسد اجازه سفر ندارد. هیچکس نمیخواهد این خبر تلخ را به بیبی بدهد جز مش کریم که از سوی دیگر بچهها و نصیر (محمدرضا فروتن) تصمیم میگیرند بیبی را به مراد دل برسانند و خودشان او را به مکه ببرند.
بید مجنون
این ساخته مجیدی هر چه که نداشته باشد، یک نقشآفرینی حرفهای از نابینایی دارد که پس از سالها، بیناییاش را به دست آورده و این اتفاق، با پشتوانه فیلمنامهای درست و بازی درخورتوجه پرویز پرستویی، به یکی از بهترین نقشآفرینیهای سینمای این حوزه تبدیل شده است.
فیلم، داستان استاد دانشگاهی است که با یک عمل جراحی، بینایی خود را که از ۸ سالگی از دست داده بود، دوباره به دست میآورد. بینایی و نابینایی در این فیلم بیش از آنکه جسمی باشد، بیشتر جنبه تمثیلی پیدا میکند.
بچههای ابدی
سینمای ایران تا پیش از سال ۸۵، فیلم قدرتمندی برای کودکان سندرم داون تولید نکرده بود اما این فیلم که داستان ملتهبی از این کودکان را در تقابل با خانواده و اجتماع به تصویر میکشید، توانست تاثیرگذاری زیادی بر روی مخاطبانش داشته باشد.
در این فیلم، نگار (الهام حمیدی) و ایمان (شهاب حسینی) قصد دارند با هم ازدواج کنند اما در این راه، دچار تردید هستند چرا که برادر نوجوان ایمان، سندرم داون دارد.
چشمان سیاه
تصویری که در این فیلم از معلول به تصویر کشیده میشود، تاحدودی متفاوت با دیگر آثار این حوزه است که روند ابتلا به این نارسایی را به تصویر کشیده و آن را با رگههای عاشقانه و اجتماعی درمیآمیزد.
چشمان سیاه درباره غزل و سورنا است که در یک دانشکده تحصیل میکنند و هر دو شاعر هستند. غزل به دلیل ناراحتی چشمی، از تحصیل در دانشگاه انصراف میدهد و بعد از مدتی، بیناییاش را از دست میدهد. سورنا که نگران سرنوشت غزل شده، به سراغ او میرود تا در درسهای دانشگاهی کمکش کند و به تدریج بین آنها علاقهای ناگفته به وجود میآید.
میم مثل مادر
یکی از تکاندهندهترین فیلمهایی که به معلولان پرداخته است، آخرین ساخته رسول ملاقلیپور است. داستان این فیلم، حول محور کاراکتر علی شکل میگیرد و از چند زاویه به آن پرداخته میشود. فیلم، توامان رگههای اجتماعی و احساسی را با یکدیگر پیش برده و تاثیرگذاری فوقالعادهای بر روی مخاطب دارد تا جایی که از این فیلم بهعنوان یکی از بهترین آثای که زندگی معلولان شیمیایی را به تصویر میکشد، نام برده میشود.
فیلم درباره مادری است که برای نجات زندگی پسر معلولش میجنگد. سعید، فرزند سپیده، دچار مشکلات تنفسی و معلولیت است و این وضعیت، ناشی از گازهای شیمیایی زمان جنگ است. پدر سعید (حسین یاری) اصرار دارد تا فرزندشان را سقط کنند اما سپیده مخالفت میکند و سهیل، سپیده را طلاق میدهد. پس از زایمان، طی آزمایشهای ماهیانه، پزشک به سپیده میگوید که این وضعیت سعید، ناشی از مشکلات ژنتیکی است و گازهای عصبی روی سعید تاثیری نداشته.
آواز گنجشکها
در این فیلم، دختر فیلم، از مشکل ناشنوایی رنج میبرد و با آنکه در حاشیه داستان قرار دارد اما تصویر اندکی که از وی ارائه میشود، تاثیرگذاری احساسی بالایی داشته و مخاطب را تحتتاثیر قرار میدهد.
فیلم، داستان مرد ساده و میانسالی به نام کریم است. وی در یک مزرعه پرورش حیوانات کار میکند و شیفته شترمرغ است و ارتباط روانی و عاطفی با آنها برقرار کرده است. طی اتفاقی، یکی از شترمرغها از مزرعه فرار میکند. کریم چند روزی جستجو میکند اما موفق به یافتنش نمیشود و در نتیجه، از کار اخراج میشود.
اینجا بدون من
بهرام توکلی در اواخر دهه ۸۰، روایتگری دگرگونهای از یک معلول دارد. در این تصویرگری، برخلاف بسیاری از موارد دیگر، نوجوان دستمایه روایت قرار نمیگیرد و حول دختر جوانی میگردد که مشکلات برادر و مادرش نیز به او منتهی میشود. فیلم، از دریجه دیگری به مشکلات معلولان پرداخته و بدون برانگیختن احساسات، مخاطبش را تحتتاثیر قرار میدهد.
در این فیلم، مادر خانواده (فاطمه معتمدآریا) همراه با دو فرزندش، احسان (صابر ابر) و یلدا (نگار جواهریان) زندگی میکند. یلدا معلول است و تمام دغدغه مادر، تامین آینده اوست. ورود رضا (پارسا پیروزفر)، دوست احسان، زندگی آنها را دستخوش تغییراتی میکند.
حوض نقاشی
ساخته مازیار میری در اوایل دهه ۹۰، یکی از کمنقصترین نقشآفرینیهای سینمای معلولان را به خود میبیند که طی آن، شهاب حسینی و نگار جواهریان، تصویرگری دیگری از معلولان ذهنی، حرکتی را به تصویر کشیده و بی آنکه در پی تاثیرگذرای باشند، حضور دو معلول در جامعه ایران ابتدای دهه ۹۰ را به چالش میکشد.
حوض نقاشی داستان رضا (شهاب حسینی) و مریم (نگار جواهریان)، دو معلول ذهنی است که با یکدیگر ازدواج میکنند و صاحب یک پسر سالم میشوند. آنها، روزهای خوشی را در زمان کودکی پسرشان سپری میکنند اما با بزرگتر شدن این پسر که معلولیت ذهنی ندارد، چالش خانواده آغاز میشود.
بیخداحافظی
در این فیلم، رضا صادقی در نقش خود بازی میکند. فیلمی که گوشههایی از زندگی واقعی این خواننده را به تصویر میکشد و مشکلاتی که معلولیت در مسیر فعالیت حرفهای او و البته زندگیاش ایجاد کرده است. این، تصویرگری جدیدی از زندگی معلول است که طی آن، یک هنرمند کمتوان، مقابل دوربین رفته و در فیلمی اجتماعی، نقش خود را بازی میکند.
بیخداحافظی با نگاهی به زندگی رضا صادقی ساخته شده است و نشان میدهد که او با وجود معلولیت، با سختکوشی به هدف خود میرسد و موفق میشود.
خانوم
تصویری که مخاطبان از امین حیایی در ذهن داشتند، با دیدن این فیلم شکسته میشود. بازیگر پراکت سینمای ایران، در این فیلم، خانهنشین است و با همان اخلاق برونگرا، چالشهایی درونی را با خود و همسرش به تصویر میکشد که جذابیتهای دراماتیک بالایی را خلق کرده است.
یکی از اپیزودهای نخستین فیلم سینمایی تینا پاکروان، قصه مردی با بازی امین حیایی است که بر اثر حادثهای، هر دو دستش را از دست داده و این معلولیت هم باعث بحران روحی او و خانواده شده و هم آنها را در مضیقه مالی قرار داده است. زن خانواده مجبور است جور این وضعیت را بکشد.
مغزهای کوچک زنگزده
نقشی که نوید محمدزاده در فیلم هومن سیدی ایفا میکند، باز هم تصویرگری جدیدی از یک معلول است که تاکنون در سینمای ایران دیده نشده بود. در تمام آثار قبل از این فیلم، نمایش معلولان با درصدی از برانگیختگی احساسی همراه بوده است اما در این فیلم، هیچ توجهی به این اصل نشده و روایت صریحی از حضور و نقش یک معلول در یک حلبیآباد میشود که خیلی مورد توجه قرار گرفت.
در یک گروه مافیایی پایینشهری، نوید محمدزاده (معلول کمتوان ذهنی) نقش برادر رئیس را بازی میکند که بهدلیل معلولیت ذهنی، همیشه تحقیر شده و حالا میخواهد حقش را از همه پس بگیرد.
پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلیها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهتزده کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سالها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گلهای داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیهای برای رباب» گرفت.
معصومی تحصیلات خود را در رشته زبانهای خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بیتا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.
آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شبها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.
نقشهای معصومی در فیلمهای قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آنها جایگاه ویژهای در فیلمهای روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.
این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلمها و خاطرات خود سخن گفت.
با درگذشت پروانه معصومی (سهشنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر میشود.
شروع بازیگری با «بیتا»
اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستیشان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بیتا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمیکشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفهای نبودم و سینما را نمیشناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمیآیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلمهای آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدمهای تحصیلکرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامههایشان دیده بودم.
«رگبار»
شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدهام و دورهای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمیکرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمیدیدم.
میدانستم بازیگر شدنم با مخالفتهای وحشتناک خانوادهام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمیشناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، آقای بیضایی گفتند چقدر میگیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید میدونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین میگیرد و بازی میکند. گفتم: من اینقدر میگیرم و بازی میکنم، اگر هم نمیخواهید بازی نمیکنم. گفتند: با یک سکانس شروع میکنیم که اگر قبول شدید پول را به شما میدهیم و با سکانس فوقالعاده مشکلی شروع کردند. صحنهای که عاطفه وارد مدرسه میشود و آقای حکمتی را جای مدیر میگیرد و شروع میکند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را میدهیم.
«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بیریایی داشت و میتوانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوقالعاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوقالعاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنیزاده در نقش مقابلم بود. آقای فنیزاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار میکردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمیگرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنماییشان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنوارههای داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپهای تحصیل کرده به آنجا میرفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلمهایم بیشتر دوست دارم.
گویندگی در «شهر قصه»
در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را میساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند میخواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار سادهای بود و زیباییاش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.
«غریبه و مه»
این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمیکردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا میکند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی میکنم چون به هیچ وجه دلم نمیخواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو میرفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم میتواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.
«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم میدیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج میشوند و فکر میکردم ایرانیهای مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی ماندهاند و خارجیها رفتهاند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگیها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش میداد و خیلی دلم میخواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام میشود همه من را نشان میدهند و خوشم نمیآید. گفت خب من میگویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آنها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم میخواست به آنها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمیروید، اما اگر اینکار را می کردم آنها مرا میشناختند، پس تا آخر با فحشهای آنها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاعزاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوانتر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علیرغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.
روایتی از حضور در تئاتر
نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر میکنند یک نفر از سینما به جمعشان اضافه شده و میخواهد جای آنها را بگیرد.
«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی
بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت میخواست برخلاف فیلمهای قبلیاش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که میخواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی میکرد چون تواناییاش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کردهام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشتهاش میگردد و میخواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.
بعد از انقلاب اسلامی
بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوقالعاده بدی با قصه فوقالعاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسندههای خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی میکردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب میدانم، تا قبل از آن زنها به عنوان یک مشت سیاهی که میروند و میآیند در فیلمها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.
«گلهای داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن
وقتی فیلمنامه «گلهای داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر میشد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهرهام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی میتوانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنهای بود که باید به زندان میرفتم و خبر مرگ شوهرم را میشنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ میکشد و خودش را به زمین میاندازد و توی سرش میزند و کارهایی میکند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچهاش را بیسر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمیخورد. گفتم این جوری نمیتوانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمیشناختم.
آقای صدرعاملی گفت، شما چطور میبینید؟ گفتم من این زن را میبینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولیوار است که به این زن نمیخورد. گفتم، آن چیزی که شما میخواهید بازی کردنش برای من خیلی راحتتر از چیزی است که خودم میگویم اما آنچه که میخواهید با من ارتباط برقرار نمیکند. البته ایشان نمیدانستند من قبلا در همان جا چنین صحنهای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف میکرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیههایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب میکرد که حرفهایش را گوش میکرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمیتوانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج میکنیم نمیآید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکتها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچههایش همراهش بودند هیچ جوری نمیخواست خودش را بشکند. آن صحنه «گلهای داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا بردهایم.
نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که میتوانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس میکنم که این درستتر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درستتر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت میکنند و همان نوشتههای خودشان را میخواهند گفتند دو برداشت میگیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی میگویند و یکی آنکه شما میگویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را میگیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملکزاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی میگوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین میآید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب میشود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمیتوانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را میشنیدم که میگفت از دست نده خانم معصومی دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من میآمد از در بیرون میرفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق میافتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردمپسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دورهای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق میگرفت.
ماجرای سیمرغ جشنواره فجر
گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدتها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کردهاند که به خاطر اینکه باید با چادر میرفتم و جایزه را میگرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.
«آشیانه مهر»
این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست میدهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبلهاش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنههایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر میدانستم همچون اتفاقی میافتد هرگز این فیلم را نمیساختم.
«ناخدا خورشید»
با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار میکردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که میخواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی میکنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار میکنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیهکننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمیدهم اما من دلم میخواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیهکننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمتهای زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانعکنندهای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.
دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر
من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، «خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلمهایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلمهای «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.
«ناصرالدین شاه آکتور سینما»
در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی میکردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلمشان یک نوع حقشناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برفها را روی سر من میریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همینجور نگه داشته بودم و واقعا نمیدانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام میدادند و با اینکه صحنههای من در یک روز به پایان رسید اما فوقالعاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی میدادند و فیالبداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.
دوران کمکاری
در مقطعی پیشنهاداتی که به من میشد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجعبه نقشهای قالی بود و فیلم دیگر راجع به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام میدهد. دو بار که نمیشود. دلم میخواهد وقتی نقش را بازی میکنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم میآید. دوست ندارم در فیلمها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.
سریال «امام علی(ع)» و اشکهایی که از درد و سوز دل ریخته میشد
آقای میرباقری برای نقش زن مالکاشتر در سریال امام علی(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاههایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچدار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل میکردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که میگفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شبها با ماساژ کمک میکردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.
به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گلهای داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکسالعملی نشان نمیدهد اما فکر میکنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزهها را میکند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمیتوانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین میکنی. گفت اما با این پا نمیتوانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا میتوانم بدوم. میتوانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که میریختم از دردی بود که میکشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همینطوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان میخواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی میکردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا میدیدند از سریال امام علی (ع) نام میبردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش میشد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.
«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید
مدتها بود که در سینما کار نمیکردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمیشد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگرینسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال میشناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصهاش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون میدانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلانها و سکانسهای این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگرینسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی میریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟
«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوانبندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف میشد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت میکردیم اگر چیزی درست بود تصحیح میکرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دستاندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان میبینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمتها از ۴۵ دقیقه به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمتها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنههایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیدهای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول میآیم و جای کار بازیگری را میسنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آنها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع میشد مردم میگفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگیام به من میگفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام میشود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگتر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمیگردد به تهیهکننده که حیفشان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آنها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریاییها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.
مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضیشان را بداند
مرحوم فتحی اولین کار سینماییشان «تحفهها» بود که نقش پدر من را بازی میکردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازیشان را ستایش میکردم و معتقدم هر نقشی را که بازی میکردند یک تازگی به آن نقش میدادند و این شاید به دلیل آن چشمهای فوقالعاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشمهای آقای فتحی که همه چیز را میتوانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی میکردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفهها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ میگذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت میکردم تا اینکه بعد از مدتها سر سریال «دریاییها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جملهها یادشان نمیماند اما هیچ چیزی از مریضیشان نمیگفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند.
ناصر تقوایی
بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاریشان را تشکیل میدهند میبینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگها را هم باید به زبان ارمنی میگفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی میگفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار میدانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.
آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)
سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوریزاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی میکنم. در دورهای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ میکند و پسرش میمیرد، در دورهای هم با اسطورههایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوریزاد هم به خوبی بازی را میفهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴)
بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب
ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زنها چه میخواسته و اصلا نمیتوانیم بگوییم که اینها بازیگران بدی بودهاند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر میکردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم میتوانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی میکردند. آن زمان آن چیزها را میخواست، کمااینکه الان مردم آن را نمیتوانند بپذیرند. من شنیده بودم فیلمهایی که کار نمیکرده رقص و آواز وسطش میگذاشتند و فیلم فروش میکرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.
وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰
متاسفانه فیلمهای الان یا گیشهای هستند یا جشنوارهای، من نمیدانم چرا الان به اینجا رسیدهایم. خیلی از فیلمهای شبیه به هم ساخته میشوند و فقط اسم و بازیگر عوض میشوند. نمیدانم هزینه سرسامآور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیدهایم یا چیز دیگر. الان همه هدفها رفته به آنجایی که همه دواندوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنوارهها راه افتادهاند. فیلمی ساخته میشود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را میبینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمیکند. ایشان فکر نمیکنم فیلمشان را برای جشنواره ساختهاند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنوارهای رفت و جایزهای گرفت یا نه هیچ کدام اینها را نمیدانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کردهایم و خلاءهایی است که باید پر شود.
نیکی کریمی
ما در سالهای اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوقالعاده خوبی هستند و به آنجا رسیدهاند که چهره برایشان مهم نیست. من نمیگویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمیبینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمیبینید و بازی خوبش را میبینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازیهای خوبی از ایشان دیدهام.
زندگی در روستا
من در یکی از روستاهای صومعهسرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی میکنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی میکردم هیچ کس نمیدانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژههای فیلمسازی است. بچههای سر پل فیلمی است که هر روز آن را میبینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچههایی که مدرسهشان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز میبینم و خسته نمیشوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنوارهای هم نمیرود. هشت، نه سال است که با این بچهها زندگی میکنم و از بودن با آنها لذت میبرم.
«عاشقی» و تجربه کارگردانی
مستند را همیشه دوست داشتهام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بیجان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تختسلیمان است و بیشتر به نظریات و جهانبینی این فرد راجع به تخت سلیمان میپردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوامپور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.
«سفر به شوشتر»
آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشتماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلیام داشتهام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقشهایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. میتوانم بگویم بعد ار مدتها نقش فوقالعاده خاصی در سینما بازی کردم.
«چشمان پدر»
این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیهکنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی میپردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهههای جنگ رفتند و عدهای از آنها شهید شدهاند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفتهاند. الان سالها از جنگ میگذرد و عدهای از این جانبازان تشکیل خانواده دادهاند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمیدانند اما شاهدان این جنگ در این خانوادهها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان میکنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آنها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژهای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حقشناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچهای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.
جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی
– وقتی در فیلمی کار میکنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمیروم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.
-در فیلمهای ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.
– با توجه به فرم چهرهام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.
– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم میشود که غیر از این رخ دهد.
-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی میکند.
– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمیکنند.
– خودم را در آن حد نمیدانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.
– جوانان ما جوانی نمیکنند و جوانیشان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.
– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصهاش خیلی موثر بودم این فیلم میتوانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.
– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنیاعتماد بود و من هم اولین تجربهام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر میتواند راحت باشد.
– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.
– یک بازیگر خیلی زحمت میکشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوقالعاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.
بیتا فرهی اگرچه به شکلی اتفاقی وارد سینما شد اما در ادامه توانست شمایل یک زن شهری را در جامعه در حال پوستاندازی ایران به خوبی به تصویر کشیده و آن ارتباط بهینه را میان شخصیت خود و مخاطب برقرار کند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بیتا فرهی بازیگر خوششانسی بود که پایش به سینما، با فیلم مهمی چون هامون باز شد. مهرجویی هفتهها به دنبال بازیگر نقش مهشید میگشت اما چهرهای نمیتوانست نظر او را به خود جلب کند. ناصر چشمآذر که در جریان کنکاش مهرجویی بود، در یک مهمانی که در خانه دایی فرهی برگزار شده بود، او را دید و به مهرجویی معرفی کرد. فرهی تست داد و بلافاصله برای نقش مهشید انتخاب و به این ترتیب، پایش به سینمای ایران باز شد.
اینها تنها شانس فرهی نبود، بلکه همبازی شدن با ستاره بزرگی چون خسرو شکیبایی و راهکارهایی که شکیبایی قدرتمند به فرهی آماتور میداد، سبب بیشتر دیده شدن بازی او شد. همین بازی سبب شد تا او برای بازی در نخستین نقشآفرینی زندگیاش، دیپلم افتخار جشنواره فجر را به دست بیاورد. سونامی هامون سبب شد تا ۳ ضلع مهم این فیلم یعنی مهرجویی، شکیبایی و فرهی، در فیلم بعدی یعنی بانو نیز با یکدیگر همکاری کنند. بانو، هامون زنانهای بود که بخشی از توانمندی حسی فرهی را به تصویر کشید. بازیگری که در بیشترین سکانسهای این فیلم زنانه حضور داشت و توانست استقلال فردی خوبی از خود بهعنوان یک بازیگر به نمایش بگذارد.
فیلم سینمایی بانو
بانو، ۷ سال توقیف شد و فرصتی پیش نیامد تا دومین هنرنمایی فرهی، در همان زمان روی پرده دیده شود که اگر دیده میشد، شاید مسیر بازیگری فرهی، تغییر پیدا کرده و به سمتوسویی دیگر متمایل میشد. با این حال، هم خوششانسی و هم خوشسلیقگی فرهی، او را در مسیر خوبی قرار داد چرا که در سومین فعالیت حرفهای خود در سینما، در یکی از بهترین ساختههای سینمایی احمدرضا درویش (کیمیا) به ایفای نقش پرداخت، آنهم روبروی خسرو شکیبایی. فیلمی که او را برای دومینبار، بهعنوان نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فجر مطرح کرد.
بیتا فرهی طی یک دهه ابتدایی حضور خود در سینما، شمایل زنی روشنفکر و پرصلابت را داشت که میشد او را به مدنیت درحال گذار اجتماع ایران منتسب دانست
فرهی، در آن سالها شمایل زنی روشنفکر و پرصلابت را داشت که میشد او را به مدنیت درحال گذار اجتماع ایران منتسب دانست. حضور او در خانوادهای فرهنگی نقش ویژهای در این رهیافت داشت.
فرهی در سال ۷۵، بازی در هتل کارتنسیروس الوند را پذیرفت که شاید چندان متناسب با ۳ کار اول او نبود و البته که آوردهای نیز برای او نداشت. پس از این کار، فرهی در اقدامی عجیب، در سریال سرزمین سبز به ایفای نقش پرداخت. احتمالا محبوبیت فصل نخست این سریال (خانه سبز) و البته حضور خسرو شکیبایی در این سریال، اصلیترین دلایل پذیرش این کار بود. زوج شکوهمند سینما، اینبار در تلویزیون شکل نگرفت تا فرهی، پس از چند سونامی سینمایی، اتفاق خوبی را در میانه دهه ۷۰ رقم نزند. هرچند که بازی در فیلم زندگی اصغر هاشمی و همبازی شدن او با خسرو شکیبایی برای پنجمینبار طی ۸ سال نیز اتفاق خاصی را به همراه نداشت.
در اواخر دهه ۷۰، اتفاقهای بهتری برای فرهی رخ داد؛ بازی در فیلم اعتراضمسعود کیمیایی و بازگشت به سینمای مهرجویی با فیلم میکس و البته حضور کوتاه در خانهای روی آب بهمن فرمانآرا، سبب شد تا این دهه که شروعی شکوهمند و میانهای ضعیف داشت، با اتفاقهای خوبی به پایان برسد.
ولایت عشق
فرهی یکی از کشفهای خوب سینمای پس از انقلاب ایران بود. بازیگری که توانست شمایل یک زن شهری را در سینمای پس از انقلاب ایران نهادینه کرده و بر باورپذیری بیشتر این فیلمها بیفزاید
در انتهای دهه ۷۰، فرهی طی یک انتخاب جالب، در سریال ولایت عشق به ایفای نقش پرداخت و برای ۴ سال، علاوه بر سریال مهدی فخیمزاده، در سریالهای پدر خاک و طلسمشدگان بازی کرد. این سریالها، اگرچه اتفاق چندانی را در کارنامه این بازیگر رقم نزد اما بخشهای دیگری از توانمندی فرهی را در قالب نقشهایی متفاوت به رخ کشید و کرسی وی را بهعنوان بازیگری در هیبتهای مختلف تثبیت کرد.
فرهی هرچند در تلویزیون، چندان اقبالی به دست نیاورد اما برگ برنده او، همچنان در سینما بود. او در نیمه دوم دهه ۸۰ در کارهایی چون خونبازیرخشانبنیاعتماد، پارکوی فریدون جیرانی، خاک آشنای بهمن فرمانآرا، شیرینعباس کیارستمی و در انتظار معجزهرسول صدرعاملی، به ایفای نقش پرداخت.
شیش و بش، بشارت به یک شهروند هزاره سوم، دوران عاشقی، برادرم خسرو، وقتی برگشتم و موافقت اصولی و سریال نمایش خانگی رقص روی شیشه ترکیب بازیهای فرهی در دهه ۹۰ را تشکیل میدهد. قطعا مهمترین اتفاق سینمایی برای فرهی در دهه ۹۰، همکاری با مهرجویی پس از ۲۰ سال در لامینور بود که بهعنوان آخرین کار وی به ثبت رسید. به این ترتیب، بیتا فرهی که با کاری از مهرجویی به سینمای ایران معرفی شد، با فیلمی از این کارگردان بزرگ، با سینما وداع کرد.
فرهی در دهه ۹۰، چند کار تلویزیونی نیز داشت که ایراندخت و از یاد رفته، ازجمله آنها به حساب میآید. او همچنین سالها پیش در سریال سرزمین مادری حاضر شد و نقش اقدسالملوک بختیاری را بازی کرد که این سریال هماکنون در شبکه ۳ سیما در حال پخش است. نکته جالب آنکه بازی فرهی در این سریال، هفته گذشته با فوت این کاراکتر به پایان رسید و همین که این بازیگر در آن سریال فوت کرد، درعالم غیر فیلم نیز بدرود حیات گفت.
بیتا فرهی در کنار علی شادمان در سرزمین مادری
فرهی یکی از کشفهای خوب سینمای پس از انقلاب ایران بود. بازیگری که توانست شمایل یک زن شهری را در سینمای پس از انقلاب ایران نهادینه کرده و بر باورپذیری بیشتر این فیلمها بیفزاید. این عملکرد در سالهایی که سینمای اجتماعی ایران، همپا و حتی جلوتر از جامعه، در حال پوستاندازی و حرکت به سمت مدرنیته بود، ارزشمند تلقی شده و اینهمانی خوبی را در این آثار رقم زده است.
نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» گفت:مشخصا با ذات سینمای کمدی مشکلی ندارم، اما مساله این است که فیلم کمدی، سینمای ایران را قبضه میکند. نگران نسل بعدی هستم که مردم آن فقط برای خندیدن به سینما بروند.
به گزارش سینمای خانگی، آرمان خوانساریان درباره اکران فیلمش در میان سیل انبوه فیلمهای کمدی در شرایط فعلی به خبرنگار سینمایی ایرنا گفت: ما نسلی بودیم که فیلمهای مهم سینمای ایران را در سالن های سینما دیدهایم. بهشخصه مشکلی با ذات سینمای کمدی ندارم، اما مشکل این است که فیلم کمدی سینمای ایران را قبضه میکند چراکه سینمادار ترجیح میدهد سالنش پر شود و فقط بلیطهای بیشتری فروخته شود.
وی ادامه داد: نگران نسل بعدی هستم که مردم آن فقط برای خندیدن به سینما بروند؛ در غیر این صورت با ذات سینمای کمدی مشکلی ندارم.
خوانساریان درباره ریسکی که یک فیلم شاعرانه در شرایط فعلی اکران تحمل میکند، گفت: سینمای ما فقیر است و در قبضه سینمای کمدی و سینمای جنوب شهری است از این رو کمتر کسی می آید که برای یک مدل جدید ریسک کند. فیلم من هم عجیبوغریب و جدید نیست، من سعی کردم سیلقه متفاوت از آنچه در سینمای بدنه بود، ارائه بدهم.
وی ادامه داد: مسیر و ایمان من به سینمایی که آن را سینمای اندیشه میدانم، مشخص است. منتها بسیاری از تهیهکنندگان این اعتماد را ندارند. من ۲ سال تلاش میکردم تا بتوانم کسی را برای سرمایهگذاری روی فیلمم پیدا کنم.
آرمان خوانساریان، نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی جنگل پرتقال
نگاه تجاری به سینما حالم را خوب نمیکند
خوانساریان به مسئولیتپذیری در برابر نسل جدید اشاره کرد: نسلی هست که ما در برابر آن مسئولیم. همانطور که ما از نسل قبلی یاد گرفتیم باید به نسل بعدی هم یاد بدهیم. لذت و ایمان در تدریس علیرغم شرایط مالی، برای من باعث ادامه دادن تدریس شد. در حال حاضر این نوع سینما نیز برای من همین است. از یک جایی به بعد که نگاه تجاری داشته باشم دیگر سینما برایم معنا پیدا نمیکند و کار فرهنگی محسوب نمیشود.
این کارگردان درباره میزان مخاطبپذیری فیلم گفت: من از ابتدا تلاش داشتم فقط برای تئاتریها فیلمی نسازم، از لغات تخصصی فرار کردم و مفهوم تئاتر و تئاتر خواندن را یک بار تعریف کردم. تخصصیترین نکته شاید اسم چخوف است که چندبار در فیلم توضیح داده میشود که چخوف کیست و چرا علی بهاریان قرار بود چخوف آسیا باشد؟
وی انتخاب فضای تئاتر و ادبیات نمایشی را قابل تامل دانست و گفت: برخی میگویند چرا علی بهاریان زیست نخواند یا پزشکی. درحالیکه افسردگی بعد از تحصیل در رشته هنر غیرقابلاجتناب است. مسالهای که از ابتدا اطرافیان با دانشجو مخالفاند و بعد از فارغ التحصیلی، سرنوشت مشخصی در انتظار دانشجو نیست. در دانشگاه میتوان آدم مهمی شد اما بعد از اتمام دانشگاه با جامعهای سر و کار دارید که نمیدانید در کدام بخش آن باید ابراز وجود کنید.
هامون، نمونه موفق فیلم روشنفکرانه در سینمای ایران
خوانساریان ادامه داد: نمونه موفق فیلم جامعه روشنفکری، هامون است. حمید هامون نمیتواند قصاب باشد و شغل دیگری داشته باشد چراکه در کتاب ها و افکار تنیده است. ما در این فیلم راجع به تکبر صحبت میکنیم؛ اینکه کسی رویایی داشته و به آن نرسیده و زمانی به خودش میآید و میبیند که به جایی نرسیده. حرفه او مساله اصلی ما نیست.
چالشهای یک معلم، انتقاد ناپذیر و مغرور
کارگردان فیلم کوتاه سایه فیل درباره شکلگیری شخصیت علی بهاریان گفت: من از ۲۶ سالگی معلم مدرسه شدم و این آغاز یک خودشناسی برای من بود. همیشه در زندگیام در جایگاه کسی بودم که میخواستم یاد بگیرم و حالا معلمی داشت باعث میشد که به جای یادگیری یاد بدهم و این روی شخصیت من هم تاثیر گذاشت.
این کارگردان افزود: از یک جایی دیدم دانشآموزی مقابل من است که بلافاصله حرفم را میپذیرد و با چشم گفتن، مرا تایید میکند. این از من موجود ترسناکی میساخت، آدمی که دیگر انتقادپذیر نیست و حواسش نیست که یک معلم از بالا به دانشآموز نگاه نکند. تلاقی این دو، شخصیت سهراب بهاریان را در فیلم من ساخت.
سارا بهرامی در فیلم جنگل پرتقال
تلاش داشتم حرف جدی را شوخی شوخی بزنم
خوانساریان در پاسخ به اینکه فضای فیلم در عین نمایش مصائب و مشکلات منفی و ناامیدانه نمیشود، گفت: وقتی میخواهید حرف جدی بزنید و با گله و شکایت با آدمها درد دل میکنید، حرفتان تاثیر گذار نمیشود اما وقتی با احساسات و شوخی و حسهای مختلف از غم میگویید همیشه این درد به یاد میماند چون با غر و درد حرف نزدید.
این کارگردان ادامه داد: من سعی میکنم روی این کار کنم که حرف جدی را شوخیشوخی بزنم. اگر راجع به سرخوردگی حرف میزنم، نمیتوانم از ابتدا تا انتها غر بزنم. اما وقتی آن حسهای زیبا و مختلف نباشد درد نبودن آن را حس میکنیم. سهراب آخر قصه میفهمد ۱۵ سال پیش چه چیزی داشته که قدرش را ندانسته اما امروز دیگر فرصتی نیست. زندگی این گونه نیست که هر زمان ما تغییر کنیم با ما تغییر کند.
خوانساریان درباره شباهت فیلمش با سینمای رسول صدرعاملی گفت: وقتی شانس حضور یک آدم بزرگ کنار فیلم را داری، قطعا یاد گرفتن از ایشان اهمیت بیشتری دارد.
کارگردان فیلم کوتاه سبز کله غازی گفت: مدل کاری آقای صدرعاملی اینگونه است که اعتماد کامل به فیلمساز دارد. سینمای ایشان نیز به حدی جذاب و نرم است که مسلما تاثیر زیادی از ایشان گرفتم.
بلوغ شخصیتها، دستاورد «جنگل پرتقال» بود
نویسنده فیلم ابر بارانش گرفته درباره بلوغ شخصیتها در این اثر گفت: برای هر دو شخصیت یک بلوغ اتفاق میافتد. ما در تمام فیلم، از دختری میشنویم که همه به او میخندند و بعد که او را میبینیم، فرد بالغی است که آن تصمیم نهایی را میگیرد. در پایان فیلم هم دختر از سر بلوغ اشک میریزد اما دوباره تن به تحقیر نمیدهد. جایی که کسی در جوابی که خودش داده، اشک میریزد و پشت این بلوغ اتفاق افتاده. سهراب نیز در پرده سوم فیلم متوجه خودش میشود و تازه به بلوغ میرسد. تضاد بین این بلوغ در جایی که است که شخصیت دختر در جایی که نمیپذیرد، بالغ میشود و شخصیت پسر در جایی که به دنبال احیا است، به خودش می آید.
خوانساریان درباره انتخاب نام فیلم اظهار داشت: فیلم درباره خطایی در گذشته صحبت میکند. خطایی که همه لحظات زیبای گذشته را از بین برده و بازآفرینی آن ممکن نیست. از این رو اسمی انتخاب میکنیم که در ظاهر فانتزی است اما وقتی فیلم را میبینیم متوجه میشویم که این مربوط به خطای دختر در گذشته است که این واژه را به اشتباه ساخته و این اسم در بین همه یک اسم رمز از حماقت مریم است.
«در دنیای تو ساعت چند است» در بیان مساله عشق تفاوت داشت
کارگردان فیلم جنگل پرتقال به شباهت ذکر شده بین فیلمش و دیگر فیلمهای روشنفکری گفت: چنین فیلمهایی در سینمای ایران کم هستند و خواهناخواه این تاثیر گرفته میشود. اگر فیلم در دنیای تو ساعت چند است بعد از این فیلم هم ساخته میشد میگفتند از جنگل پرتقال تاثیر گرفته شده. اما چون آنجا شمال بوده، اینجا هم شمال است این خوانش شبیهبودگی از این فیلم میشود. از طرفی دوست ندارم بگویم هیچ تاثیری نگرفتم. فیلم آقای یزدانیان به شدت خوب است اما این گونه نبوده که بگویم چون آن فیلم بوده بروم این فیلم را بسازم.
وی افزود: من در تنکابن زندگی کرده ام و دوران دانشجویی ام را پشت سر گذاشتم و بخش زیادی از فیلم، خاطرات من است. یعنی اگر در اصفهان دانشجو بودم احتمالا با فیلم رضا ساخته علیرضا معتمدی مقایسه میشدم! جغرافیا و فقیر بودن سینمای ما در تنوع این حس را به وجود آورده.به علاوه اینجا برعکس آن فیلم عشق مساله اصلی فیلم ما نیست ولی در آن فیلم عشق مساله اصلی بود.
خوانساریان درباره فیلمهای ایرانی با فضای روشنفکری اظهار داشت: تفاوت این فیلم با دیگر فیلمهای روشنفکری این است که من در این فیلم پیشنهاد گفتوگو دادم. مسئله فیلم گفتوگو و معذرتخواهی است چون از دل گفتوگو، عذرخواهی درمیآید. ما راجع به گفتوگو حرف زدیم. انتهای فیلم جایی است که شخصیت اصلی، اولین معذرتخواهی زندگیاش را انجام میدهد.
وی تاکید کرد: فروش فیلم نشان میدهد که نسبت به فیلمهای رایج سینمای ایران، این فیلم در نبود بازیگر ستاره که فروش را تضمین کند و موضوعی که آن چنان در سینما رایج نیست، مورد استقبال مخاطب قرار گرفته است.
سعید مولویان در فیلم جنگل پرتقال
شناخت سارا بهرامی از دانشگاه تنکابن، پل مشترک ما شده بود
خوانساریان انتخاب سارا بهرامی را به دلیل تجربه مشترک از فضای شمال ایران مهم دانست و گفت: سارا بهرامی جزو گزینههای اول من بود چرا که او نیز شمال درس خوانده بود و فضای زیست دانشجویی در شهر تنکابن را میشناخت.
وی تاکید کرد: ما با صحبت راجع به اتفاقات گذشته میتوانستیم منظورمان را به تمامی به یکدیگر برسانیم و خاطراتی ساختیم که هر دو آرزویمان بود. ایشان میخواست آنجا روزی فیلم بازی کند و من آرزویم این بود که آنجا فیلم بسازم. تنکابن پل مشترک ما شده بود.
اکران فیلم سینمایی جنگل پرتقال به نویسندگی و کارگردانی آرمان خوانساریان و به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی در سینماهای سراسر کشور ادامه دارد.
موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیهای مشترک صادر کردند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیهای مشترک صادر کردند. این بیانیه توسط بیش از یکصد نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح امضا شده است.
همچنین هنرمندانی چون داوود میرباقری، مجید مجیدی، محمد مهدی عسگرپور، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان، کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی این بیانیه را امضا کردهاند.
متن بیانیه بدین شرح است: « به نام حق
جناب آقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، با امضای این نامه دردمندانه از شما می خواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید.
جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود. به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.
با احترام موزه صلح تهران – خانه سینمای ایران ۲۱/۸/۱۴۰۲ ۲۰۲۳-۱۱-۱۲»
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا: ۱- امیر اثباتی ۲- حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی ۳- حافظ احمدی ۴- محمود اربابی ۵- بهمن اردلان ۶- همایون اسعدیان ۷- عبدالله اسفندیاری ۸- حبیب اسماعیلی ۹- مهدی اصلانی ۱۰- مهرداد افراسیانی ۱۱- مجید الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۱۲- محسن امیر یوسفی ۱۳- مسعود امینی تیرانی ۱۴- مجید انتظامی ۱۵- محمد آفریده ۱۶- محمد بحرانی ۱۷- مریم بوبانی ۱۸- هدایت الله بهبودی ۱۹- بهروز بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد ۲۰- حسین پاکدل ۲۱- اصغر پورهاجریان ۲۲- هادی پویان ۲۳- کمال تبریزی ۲۴- سیروس تسلیمی ۲۵- محسن تنابنده ۲۶- فرهاد توحیدی ۲۷- هانیه توسلی ۲۸- بتول توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۲۹- امیرحسین توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس ۳۰- امین جعفری ۳۱- مهدی جعفری ۳۲- مسعود جعفری جوزانی ۳۳- رامبد جوان ۳۴- پرویز چابهاری ۳۵- افسانه چهره آزاد ۳۶- لیلا حاتمی ۳۷- هادی حجازی فر ۳۸- مالک حدپور سراج ۳۹- حسن حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۴۰- علیرضا حسینی ۴۱- شهریار خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی) ۴۲- سعید خانی ۴۳- محسن دامادی ۴۴- علیرضا داوود نژاد ۴۵- محمد داوودی ۴۶- احمدرضا درویش ۴۷- محمدرضا دهقان ۴۸- علی دهکردی ۴۹- شادمهر راستین ۵۰- مجتبی راعی ۵۱- مرتضی رزاق کریمی ۵۲- محمّد رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۳- مهدی رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۴- احسان روستاپور فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۵۵- فرید سجاد حسینی ۵۶- مهدی سجاده چی ۵۷- علی سرتیپی ۵۸- محمدرضا سروش (پزشک جانبازان شیمیایی) ۵۹- محمدرضا سکوت ۶۰- احمد سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۶۱- کوروش سلیمانی ۶۲- محسن شاه ابراهیمی ۶۳- منوچهر شاهسواری ۶۴- علیرضا شجاع نوری ۶۵ محمد شکیبا نیا ۶۶- وجیه الله شهیدی ۶۷- داریوش صادق پور ۶۸- احد صادقی ۶۹- مهدیه صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۷۰- محمد صادقی ۷۱- حمید صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۲- رسول صدرعاملی ۷۳- محسن ضرغامی ۷۴- سعیده عرب ۷۵- محمدمهدی عسگرپور ۷۶- بهرام عظیمی ۷۷- علیاکبر علافزاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۸- مجید علیزاده ۷۹- محمدرضا علیقلی ۸۰- نصرالله فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی ۸۱- مهدی فخیم زاده ۸۲- محمدرضا فرحبخش ۸۳- مهرداد فرید ۸۴- ملاصالح قاری (آزاده) ۸۵- آرش قاسمی ۸۶- علی قائم مقامی ۸۷-عبدالحمید قدیریان ۸۸-ژاله کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۸۹- مهدی کوهیان ۹۰- رضا کیانیان ۹۱- مصطفی کیایی ۹۲- محسن کیایی ۹۳- محمد حسین لطیفی ۹۴- علی لقمانی ۹۵- مجید مجیدی ۹۶- حسین محجوب ۹۷- اسدالله محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۹۸- منوچهر محمدی ۹۹- احمدرضا معتمدی ۱۰۰- کاظم معصومی ۱۰۱- عادل معمارنیا ۱۰۲- شبنم مقدمی ۱۰۳- کامران ملکی ۱۰۴- تورج منصوری ۱۰۵- فرزاد موتمن ۱۰۶- وحید موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۱۰۷- سیدعبدالجواد موسوی ۱۰۸- محمد حسین مهدویان ۱۰۹- سید داوود میرباقری ۱۱۰- مجتبا میرتهماسب ۱۱۱- مازیار میری ۱۱۲- سید رضا میرکریمی ۱۱۳- اکبر نبوی منش ۱۱۴- علیرضا نجف زاده ۱۱۵- محمد علی نجفی ۱۱۶- جواد نوروزبیگی ۱۱۷- محمّد باقر نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد ۱۱۸- وحید نیکخواه آزاد ۱۱۹- افشین هاشمی ۱۲۰- سید ضیا هاشمی ۱۲۱- سیدجواد هاشمی ۱۲۲- محمدرضا هنرمند ۱۲۳- مکی یازع (جانباز) ۱۲۴- منصوره یزدانجو ۱۲۵-احمد یوسفزاده (آزاده) ۱۲۶- محمود یارمحمدلو.
موزه صلح تهران و خانه سینما در بیانیهای کشتار غیرنظامیان در نوار غزه را محکوم کردند و درخواست آتش بس فوری دارند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، این بیانیه که تاکنون توسط بیش از ۱۰۰نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح و هنرمندان سینما همچون داوود میرباقری، مجید مجیدی، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان،کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی، افسانه بایگان، هانیه توسلی و … امضا شده است، به شرح زیر است: «به نام حق
جناب اقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران، با امضای این نامه دردمندانه از شما میخواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید. جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود. به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.» با احترام موزه صلح تهران -خانه سینمای ایران (۲۱ آبان ماه)
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا (اسامی جدید متعاقبا به پیوست اعلام می شود).
۱ امیر اثباتی
۲ حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی ۳ حافظ احمدی ۴ محمود اربابی ۵ بهمن اردلان ۶ همایون اسعدیان ۷ عبدالله اسفندیاری ۸ حبیب اسماعیلی ۹ مهدی اصلانی ۱۰ مهرداد افراسیانی ۱۱ مجید الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۱۲ محسن امیر یوسفی ۱۳ مسعود امینی تیرانی ۱۴ مجید انتظامی ۱۵ محمد آفریده ۱۶ محمد بحرانی ۱۷ مریم بوبانی ۱۸ هدایت الله بهبودی ۱۹ بهروز بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد ۲۰ حسین پاکدل ۲۱ اصغر پورهاجریان ۲۲ هادی پویان ۲۳ کمال تبریزی ۲۴ سیروس تسلمی ۲۵ محسن تنابنده ۲۶ فرهاد توحیدی ۲۷ هانیه توسلی ۲۸ بتول توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۲۹ امیرحسین توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس ۳۰ امین جعفری ۳۱ مهدی جعفری ۳۲ مسعود جعفری جوزانی ۳۳ رامبد جوان ۳۴ پرویز چابهاری ۳۵ افسانه چهره آزاد ۳۶ لیلا حاتمی ۳۷ هادی حجازی فر ۳۸ مالک حدپور سراج ۳۹ حسن حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۴۰ علیرضا حسینی ۴۱ شهریار خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی) ۴۲ سعید خانی ۴۳ محسن دامادی ۴۴ علیرضا داوود نژاد ۴۵ محمد داوودی ۴۶ احمدرضا درویش ۴۷ محمدرضا دهقان ۴۸ علی دهکردی ۴۹ شادمهر راستین ۵۰ مجتبی راعی ۵۱ مرتضی رزاق کریمی ۵۲ محمّد رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۳ مهدی رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۴ احسان روستاپور فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۵۵ فرید سجاد حسینی ۵۶ مهدی سجاده چی ۵۷ علی سرتیپی ۵۸ محمدرضا سروش (پزشک جانبازان شیمیایی) ۵۹ محمدرضا سکوت ۶۰ احمد سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۶۱ کوروش سلیمانی ۶۲ محسن شاه ابراهیمی ۶۳ منوچهر شاهسواری ۶۴ علیرضا شجاع نوری ۶۵ محمد شکیبا نیا ۶۶ وجیه الله شهیدی ۶۷ داریوش صادق پور ۶۸ احد صادقی ۶۹ مهدیه صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۷۰ محمد صادقی ۷۱ حمید صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۲ رسول صدر عاملی ۷۳ محسن ضرغامی ۷۴ سعیده عرب ۷۵ محمد مهدی عسگرپور ۷۶ بهرام عظیمی ۷۷ علیاکبر علافزاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۸ مجید علیزاده ۷۹ محمدرضا علیقلی ۸۰ نصرالله فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی ۸۱ مهدی فخیم زاده ۸۲ محمدرضا فرحبخش ۸۳ مهرداد فرید ۸۴ ملاصالح قاری (آزاده) ۸۵ آرش قاسمی ۸۶ علی قائم مقامی ۸۷ عبدالحمید قدیریان ۸۸ ژاله کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۸۹ مهدی کوهیان ۹۰ رضا کیانیان ۹۱ مصطفی کیایی ۹۲ محسن کیایی ۹۳ محمد حسین لطیفی ۹۴ علی لقمانی ۹۵ مجید مجیدی ۹۶ حسین محجوب ۹۷ اسدالله محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۹۸ منوچهر محمدی ۹۹ احمدرضا معتمدی ۱۰۰ کاظم معصومی ۱۰۱ عادل معمارنیا ۱۰۲ شبنم مقدمی ۱۰۳ کامران ملکی ۱۰۴ تورج منصوری ۱۰۵ فرزاد موتمن ۱۰۶ وحید موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۱۰۷ سید عبدالجواد موسوی ۱۰۸ محمد حسین مهدویان ۱۰۹ سید داوود میرباقری ۱۱۰ مجتبا میرتهماسب ۱۱۱ مازیار میری ۱۱۲ سید رضا میرکریمی ۱۱۳ اکبر نبوی منش ۱۱۴ علیرضا نجف زاده ۱۱۵ محمد علی نجفی ۱۱۶ جواد نوروزبیگی ۱۱۷ محمّد باقر نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد ۱۱۸ وحید نیکخواه ازاد ۱۱۹ افشین هاشمی ۱۲۰ سید ضیا هاشمی ۱۲۱ سیدجواد هاشمی ۱۲۲ محمدرضا هنرمند ۱۲۳ مکی یازع (جانباز) ۱۲۴ منصوره یزدانجو ۱۲۵ احمد یوسفزاده (آزاده) ۱۲۶ محمود یارمحمدلو.
کیانوش عیاری کارگردان سینمای ایران درباره فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» یادداشتی را منتشر کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، همزمان با اکران فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» به کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی که در ژانر درام عاشقانه هم اکنون در سینماهای سراسر کشور در حال نمایش است، کیانوش عیاری کارگردان و نویسنده مطرح سینمای ایران در توصیف این فیلم سینمایی یادداشتی را منتشر کرد.
کیانوش عیاری طی یادداشتی که در صفحه خود منتشر کرد، درباره فیلم «جنگل پرتقال» نوشت: «آرمان خوانساریان کارگردان صادقی نیست! زیرا وانمود میکند جوانی سی و یک ساله است، در حالی که فیلم خیلی خوب و دانای «جنگل پرتقال» را باید یک کارگردان پنجاه شصت ساله و البته دانا و خوشقریحه ساخته باشد.
مقصود از این شوخی بیمزه این است که این فیلم دیدنیِ چندسال اخیر سینمای ایران را حتماً ببینید؛ فیلمی که کارگردانی ناب و بیادعای آن با فیلمنامهای گیرا و پُرمغز، اثری یگانه را به سینمای ایران اهدا کرده است.
امید که این فیلم هم، زیر چرخ دندههای سینمای خنده آمیز گم نشود. از این رو به مردم – به ویژه علاقهمندان سینما و مخاطبان باسواد – حتماً توصیه میکنم و باز هم تکرار میکنم که این فیلمِ به شدت دانا را ببینند.
با خرید یک بلیت شصت هزار تومانی بابت تماشای این فیلم، میلیونها تومان لذت ببرید …
آقای آرمان خوانساریان سی و یک یا پنجاه شصت ساله! فیلمتان یک اعجاز نایاب را در سینمای ایران دارد و آن، حس و حال گرمی است که به تماشاگرِ یخزده این دوران منتقل میکند.