رسانه سینمای خانگی- کارگردانی که برای یک مستند مرگ را به چشم دید

محسن اسلام‌زاده که در یک ماه گذشته سفری به جنوب لبنان داشته تا مستندی را درباره تبعات جنگ در فلسطین بسازد، بخشی از مشاهده و تجربه خود در این سفر را روایت کرد.

به گزارش سینمای خانگی، محسن اسلام‌زاده مستندساز که به تازگی اقدام به تولید مستندی با نام موقت «بهشت کوچک من» درباره تحولات اخیر فلسطین کرده است، در گفت‌وگو با مهر درباره این کار توضیح داد: حدود یک ماه پیش برای ساخت این مستند عازم سفری شدم و از ۴ تا ۲۵ آبان ماه این سفر طول کشید. در شرایط محاصره کامل نوار غزه نزدیک‌ترین منطقه‌ای که می‌توانستیم به آنجا برویم و فیلم بسازیم جنوب لبنان بود. البته در آن مناطق هم اتفاقاتی افتاده بود که خیلی سخت به ایرانی‌ها اجازه ورود می‌دادند. بعد از مجروح شدن برخی گروه‌های رسانه‌ای ایرانی در این منطقه، حساسیت‌ها بالا رفته و سطح همکاری‌ها پایین آمده بود.

وی افزود: به خیلی از دوستانی که در آن مقطع قصد ورود به میدان را داشتند، توصیه‌ام این بود که اگر طرح آماده‌ای دارید، وارد میدان شوید چرا که رفتن بدون حساب به این مناطق درست نیست. به همین دلیل خودم هم تا ۲ هفته بعد از شروع این جنگ، تصمیم به سفر نگرفتم و بیشتر به فکر طراحی ایده بودم. وقتی ایده اولیه به ذهنم رسید با چند نفر مشورت گرفتم و بعد عازم شدم.

روایت زندگی در سایه جنگ در نقطه صفر مرزی

این مستندساز درباره ایده اولیه خود گفت: می‌خواستم به مناطق جنوبی لبنان بروم که خیلی از ساکنان آن ناگزیر از مهاجرت به سمت بیروت و دیگر شهرها شده بودند و روستاهای آن مناطق تقریباً خالی از سکنه شده بود. مناطق هم‌مرز با مناطق اشغالی که بعد از شروع این جنگ و راکت‌پراکنی های صهیونیست‌ها، تخلیه شده بود. غالب مردم این مناطق طعم تلخ جنگ را در مقاطع مختلف خصوصاً در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ ۳۳ روزه چشیده بودند و حالا تصمیم به مهاجرت به مناطق شمالی و مرکزی گرفته بودند. ایده‌ام این بود که به آن مناطق بروم و دنبال کسی بگردم که خانه‌اش را ترک نکرده و در آنجا مانده است.

وی افزود: حتی در مرحله مشورت‌های ابتدایی خیلی‌ها می‌گفتند که هیچ‌کس در این مناطق باقی نمانده و کامل روستاها خالی شده است اما کم‌کم از طریق افراد محلی متوجه شدیم برخی‌ها هنوز در منازل خود در روستاها باقی مانده‌اند. مشخصاً دنبال منزلی می‌گشتم که با نقطه صفر مرزی فاصله زیادی نداشته باشد. پیگیری کردیم تا با شخصیتی در روستای مرزی «خِیام» مواجه شدیم که در نقطه صفر مرزی در خانه‌اش مانده بود و درباره او مستند ساختیم.

اسلام‌زاده در ادامه گفت: طرح‌های دیگری هم برای مستندسازی داشتیم مانند رفتن به اردوگاه فلسطینیان در لبنان، اما زمانی که مشورت کردیم، دیدیم درباره این اردوگاه‌ها فیلم‌های زیاد ساخته شده است و ساخت فیلم تازه درباره این سوژه سخت است. طرح «زندگی زیر آتش» ایده‌ای بود که بالاخره آن را اجرایی کردیم. وقتی تصمیم به سفر گرفتم و به دنبال فیلمبردار بودم متوجه شدم علی سبحانی هم که مدیر فیلمبرداری یک سریال بود، نتوانسته طاقت بیاورد و با تهیه کننده صحبت کرده که از کار مرخصی بگیرد و به لبنان برود. وقتی ایده‌ام را به او گفتم او قبول کرد که من را در این سفر همراهی کند.

می‌گفتند شاید کسی قبول نکند از او مستند بسازید

وی ادامه داد: هر چند بسیاری از دوستان می‌گفتند به‌خاطر بالا گرفتن درگیری‌ها حضور در این مناطق و ساخت فیلم سخت است و ممکن است کسی قبول نکند شما از او مستند بسازید، اما شک نداشتم بالاخره یک نفر به دلیل دل‌بستگی‌ای باید در خانه‌اش باقی مانده باشد و اجازه بدهد دوربین همراه او باشد. بیشتر به دنبال حاشیه نگاری جنگ و به تصویر درآوردن تضاد میان جنگ و زندگی بودم. می‌خواستم بدانم یک انسان در منطقه جنوب لبنان و زیر سایه جنگ، چگونه زندگی می‌کند؟

محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصله‌مان با پایگاه‌های اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا می‌ماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم

این مستندساز افزود: ما نزدیک به ۸ روز پیش تولید و ۱۳ روز تولید داشتیم که به لطف خدا شرایط به خوبی در جنوب لبنان پیش رفت و به رغم محدودیت‌ها خلل جدی در کار ایجاد نشد. به گروه‌های کمی اجازه ماندن در جنوب لبنان را می‌دادند و منطقه هر شب باید تخلیه می‌شد. به نوعی در یک قدمی اسرائیلی‌ها بودیم و احتمال هر اتفاقی وجود داشت.

وی در ادامه گفت: محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصله‌مان با پایگاه‌های اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا می‌ماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم. ما در منزل همان فردی که سوژه مستندمان بود، ساکن بودیم و مثل او شرایط خیلی سختی داشتیم. به‌ویژه اینکه اسرائیلی‌ها هیچ خط قرمزی نداشتند و به راحتی غیرنظامیان را هدف قرار می‌دادند!

اسلام‌زاده گفت: یکی از شب‌هایی که آنجا بودیم و غذایی تهیه کرده و دورهم خوش بودیم، ناگهان صداهای وحشتناکی شنیدیم و متوجه شدیم ۵۰۰ متری محل اسکان ما با راکت هواپیمای بدون سرنشین بمباران شده است. مبهوت بودیم و تازه فهمیدیم در این مناطق چگونه در کسری از ثانیه، خوشی‌های مردم، تبدیل به عزا می‌شود. ما در آنجا مرگ را به چشم دیدیم. چه زندگی‌هایی که در این مناطق نابود نشد. در همین سفر با خانواده‌ای مواجه شدیم که سه دختر بچه و مادربزرگ با شلیک یک راکت توسط صهیونیست‌ها، جلو چشم مادر، سوختند و پرپر شدند.

این مستندساز درباره مواجهه خود و گروه همراهش با خطر مرگ و تهدیدهای میدان جنگ در مدت ساخت این مستند، توضیح داد: واقعیت این است که در منطقه جنوب لبنان یک جنگ تمام‌عیار جریان دارد اما شما هیچ سربازی را در میدان نمی‌بینید. سربازهای حزب‌الله در میدان پراکنده هستند و غالباً با لباس مبدل مبارزه می‌کنند، در جهت مقابل هم تنها پایگاه‌های اسرائیلی دیده می‌شود که به‌صورت کور و با سرگیجه هر جایی را بمباران می‌کردند. به‌صورت شبانه روز سایه این تهدیدها روی سر مردم منطقه و گروه ما بود.

استفاده اسرائیل از بمب‌های فسفری ممنوعه

وی افزود: ما از بمب‌های فسفری اسرائیلی‌ها که به سمت شهرها و روستاها شلیک می‌شد، تصویر گرفتیم در حالی که این بمب‌ها جزو سلاح‌های ممنوعه در جنگ محسوب می‌شوند. این‌طور بگویم که یک تبادل آتش تمام عیار در آن منطقه جریان داشت. روزی مشغول فیلمبرداری بودیم که یک راکت دقیقاً از بالای سر ما رد شد و به یکی از خانه‌های اطراف اصابت کرد. به همین دلیل هم اکثر مردم، آن مناطق را ترک کردند. به‌ویژه اینکه از جایی به بعد اسرائیلی‌ها در کشتار غیرنظامیان، تعمد داشتند.

گروه ما در پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانی‌ها هم می‌گفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروه‌های خبری مجوز می‌دهیم. در قالب این گروه‌های خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند

اسلام‌زاده در ادامه مشاهده میدانی خود گفت: در یک نوبت شاهد شلیک راکت به یک بیمارستان در جنوب لبنان بودیم که شکرخدا عمل نکرد. خبرنگار رویترز در همان منطقه جنوب لبنان کشته شد. خبرنگار شبکه الجزیره هم به‌واسطه اصابت راکت به ماشینش، قطع نخاع شد. در آن میدان، با دشمنی روبه‌رو هستید که به هیچ مرامنامه و پروتکلی پایبند نیست.

این مستندساز درباره فعالیت دیگر گروه‌های مستندساز از کشورهای دیگر در این منطقه هم گفت: گروه ما تحت پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانی‌ها هم می‌گفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروه‌های خبری مجوز می‌دهیم. در قالب این گروه‌های خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند. آمریکایی‌ها، ایتالیایی‌ها و اردنی‌ها حضور پررنگی در این مناطق داشتند. حتی خبرنگارهای رسانه‌هایی مانند واشنگتن‌پست و بی‌بی‌سی فارسی را هم در منطقه دیدیم.

اسلام‌زاده با اشاره به اینکه نام اولیه مستندی که در دست ساخت دارد «بهشت کوچک من» است، گفت: قصد ما این است که هرچه زودتر این مستند به نسخه نهایی برسد اما حجم تصاویری که ضبط کرده‌ایم خیلی بالاست. در حال حاضر در مرحله مقدماتی تدوین هستیم و بعد از آن هم وارد مرحله ترجمه می‌شویم. امید دارم تا اواخر همین امسال، این کار به خروجی برسد.

رسانه سینمای خانگی- یادی از ملک‌مطیعی، مهرجویی و بیتا فرهی

در اکران افتتاحیه فیلم مستند داستانی «ابرمرد سینما» که نگاهی به زندگی مرحوم ناصر ملک‌مطیعی دارد، گفته شد:‌ ناصر ملک‌مطیعی هنرمند مردم‌داری بود و نشان داد که انتشار عکس بزرگ بر سردر سینما کسی را هنرمند و بازیگر نمی‌کند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، مراسم اکران افتتاحیه فیلم مستند داستانی «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت شب گذشته، شنبه ۴ آذرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

در ابتدای این مراسم یاد بیتا فرهی بازیگر فقید سینمای ایران گرامی داشته شد و در ادامه نادر طریقت با تشکر از همه حاضران در سالن گفت: خوشحالم که این فیلم پس از سال‌ها امکان اکران پیدا کرده است و علاقمندان سینما می‌توانند آن را تماشا کنند. قرار بود این مراسم را حدود یک ماه قبل برگزار کنیم اما به دلیل درگذشت دردناک داریوش مهرجویی کارگردان سینما و وحیده محمدی‌فر (فیلمنامه‌نویس)، آن را با بیش از ۴۰ روز تاخیر برگزار کردیم.
  
سعید مطلبی نیز با اشاره به دوستی و آشنایی خود با ناصر ملک‌مطیعی گفت: ناصر ملک‌مطیعی هنرمند مردم‌داری بود و نشان داد که انتشار عکس بزرگ بر سردر سینما کسی را هنرمند و بازیگر نمی‌کند بلکه آن چیزی که باعث هنرمند بودن کسی می‌شود، این است که بعد از گذشت سال‌ها از مرگ، درباره‌ او صحبت کنند.

این فیلمنامه‌نویس و کارگردان با اشاره به اینکه نباید از هر دستی در سینما پول گرفت، ادامه داد: این روزها من غصه دارم زیرا برخی افراد با پول و رابطه وارد سینما و وصل به سینما می‌شوند در حالی که برخی هنرمندان و سینماگران در حاشیه هستند و بسیاری از حال هم بی‌خبر هستیم.

مطلبی با اشاره به اهمیت و نقش تهیه‌کنندگان در سینما گفت: تنها راهکار و امیدی که برای بهبود سینما وجود دارد این است که یک اتحادیه قدرتمند متشکل از همه تهیه‌کنندگان تشکیل شود تا همه از کار هم خبر داشته باشند. کسانی که در سینما کار می‌کنند عاشق سینما هستند و ما به کارمان در سینما افتخار می‌کنیم و وقتی نتوانیم در سینما کار کنیم انگار عشقمان را از ما گرفته‌اند.

در ادامه این مراسم از مسعود کیمیایی، محمد متوسلانی، سعید مطلبی، عبدالله علیخانی و محمدعلی تبریزیان(همایون) با اهدای لوح و تندیس جوانمردی بخاطر یک عمر حضور انسانی و جوانمردانه در عرصه سینما تقدیر شد.

مسعود کیمیایی در این مراسم حضور نداشت و لوح و تندیس وی را جواد طوسی به نمایندگی از او دریافت کرد.

فیلم مستند داستانی «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت در رابطه با زندگینامه زنده‌یاد ناصر ملک‌مطیعی بازیگر سینما و تئاتر ساخته شده و از هشتم آذرماه در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه اکران می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- کدام فیلم‌ها به رکورد ده سال اکران رسیدند؟

 بحث بر سر پایان اکران فیلم پرفروش «فسیل» به سوژه بسیاری از محافل سینمایی تبدیل شده است، عده‌ای با این تصمیم موافق هستند و جمعی دیگر نیز چنین اقدامی را مفید ارزیابی نکردند، قدرمسلم آن‌که مقایسه میان فسیل و فیلم‌هایی که طی دهه‌های قبل چندین‌سال بر روی پرده بودند، نیازمند یک آسیب‌شناسی است تا مشخص شود آیا اکران «فسیل» باید تداوم داشته باشد یا خیر.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، چند روز پیش بود که شورای صنفی نمایش در خبری ناگهانی، از اتمام اکران فیلم فسیل از هشتم آذرماه خبر داد. این خبر از آن حیث عجیب و ناگهانی به نظر می‌رسید که فسیل، با فروش ماهیانه نزدیک به ۱۵ میلیارد تومان، سومین فیلم پرمخاطب و پرفروش سینماها بود و این انتظار وجود داشت که این فیلم، حداقل تا عید نوروز بر روی پرده بماند.

انتشار این خبر، موافقان و مخالفانی داشت؛ موافقان بر این باور بودند که سالن‌های این فیلم باید در اختیار فیلم‌های جدید قرار بگیرد و مخالفان عنوان می‌کردند که این فیلم، بسیار بیشتر از چند فیلم جدید می‌فروشد و پائین آوردن آن می‌تواند ضربه‌ای آشکار بر گیشه سینماها باشد.

این اتفاق در شرایطی رخ داده که فسیل، هفته‌هاست تنها در تهران به روی پرده رفته و این اکران نیز تنها در کمتر از ۲۰ سینمای پایتخت است که تقریبا تمامی این سینماها، پردیس هستند و یک سالن خود را به این فیلم اختصاص داده‌اند. بنابراین ادعای موافقان برداشتن فسیل، چندان نمی‌تواند مستند باشد چرا که این فیلم، سرجمع کمتر از ۲۰ سالن سینما آن‌هم در پایتخت را اشغال کرده و قطعا، بسیار بیشتر از این میزان ظرفیت، به گیشه واریزی دارد.

 فسیل

وقتی عقاب‌ها و تاراج، ۲۰ سال روی پرده ماندند

در این میان، عده‌ای بر این باور هستند که فسیل با اکران ۸ ماه‌ونیمه خود، از تمامی ظرفیت‌ها استفاده کرده و باید فضا را به نفع فیلم‌های پرمخاطب جدید خالی کند. این گزاره، تنها بر روی کاغذ، منطقی به نظر می‌رسد و در واقع، چندان محلی از اعراب ندارد. فسیل در این مدت، قطعا بسیار بیشتر از انتظار فروخت و حتی خود صاحبان فیلم نیز تصور نمی‌کردند که دومین فیلم پرمخاطب سینمای پس از انقلاب را روانه پرده خواهند کرد. بنابراین این میزان زمان دادن به فیلم، ارزش آن را داشت و دارد که حتی تا انتهای امسال نمایش خود را ادامه دهد.

تعدد سالن‌های سینمایی، این احساس منطقی را ایجاد می‌کند که درصد معقول‌تری از ظرفیت، به فیلم‌های پرمخاطب تعلق بگیرد

در طول تاریخ پس از انقلاب، ده‌ها فیلم بوده‌اند که اکران‌هایی چندساله را تجربه کردند. این قاعده حتی تا انتهای دهه ۸۰، عرفی نانوشته بود که حتی شامل فیلم‌های نه‌چندان پرمخاطب نیز می‌شد.

طلیعه‌دار چنین جریانی، فیلم عقاب‌ها است که به مدت ۲۰ سال، از ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۴ بر روی پرده ماند. البته اکران چابک فیلم، حدود ۱۳ سال طول کشید که این فیلم، در چندین سینمای تهران و شهرستان روی پرده بود و در اواخر دهه ۷۰، سالی بیش از ۱۰۰ هزار مخاطب داشت. اما با این حال، مدیریت سینما، خللی در مسیر نمایش این فیلم به وجود نیاورد. در سال آخر نمایش این فیلم یعنی ۱۳۸۴، تنها ۵ هزار مخاطب به سینما رفتند. درواقع فیلم تاجایی که مخاطب داشت، به روی پرده ماند و با آن بضاعت ضعیف نیمه دهه ۸۰، اختلالی در مسیر نمایش محدود آن به وجود نیامد.

نمونه‌های مانند عقاب‌ها بسیار هستند. تاراج با ۲۰ سال نمایش، کانی‌مانگا با ۱۷ سال، طائل با ۱۶ سال و حماسه دره شیلر با ۱۶ سال، ازجمله این آثار به حساب می‌آیند. گرچه اگر بخواهیم فهرستی از این فیلم‌ها استخراج کنیم، به چندده فیلمی می‌رسیم که بین ۱۰ تا ۲۰ سال، در تهران و شهرستان‌ها به روی پرده بودند.

کمبود تولید، مفری برای اکران چندساله

قاعده نمایش چندساله یک فیلم بر روی پرده، به همان دهه ۳۰ بازمی‌گردد. در آن سال‌ها، سینمای ایران، تولیدات چندانی نداشت و بیشتر در تصرف آثار خارجی بود. این رویه، برای دهه‌های آتی که تولیدات سینمایی، به حد قابل‌قبولی رسید، حتی با وجود کاهش نمایش آثار خارجی، برقرار ماند و یک فیلم، تا چندین سال، در سینماهای تهران و علی‌الخصوص شهرستان‌ها نمایش داشت.

در دهه ۸۰، تعداد سالن‌های سینمایی به حد نگران‌کننده‌ای رسید. بسیاری از سالن‌هایی که در سال‌های پیش از انقلاب، تاسیس شده بود، فرسوده شدند و عملا با رواج پردیس‌های سینمایی، استقبال چندانی از سوی مخاطبان نداشتند. به همین دلیل، این تعداد سالن که ازقضا، تعدادشان اندک هم نبود، از رده خارج شدند و در یک برهه‌ای، تعداد سالن‌های سینمایی، به کمترین میزان خود طی نیم‌قرن رسید. به همین دلیل، در اواخر دهه ۸۰، این سیاست، عملا متوقف ماند و قاعده کف و سقف اکران برای آثار در نظر گرفته شد.

این روند به‌شکلی کجدارومریز، برای حدود یک دهه در سینمای ایران برقرار ماند اما کرونا، باز هم وقفه‌ای جدی در این مسیر به وجود آورد. با آغاز کرونا و عدم‌تمایل صاحبان آثار به نمایش فیلم خود، یکی از مشوق‌های مدیریت سینما، اکران طولانی‌مدت فیلم‌هایی بود که پیش‌قدم شده و در آن شرایط اکران می‌شدند. با این رویکرد، دینامیت ۹ ماه، انفرادی ۸ ماه، بخارست و ملاقات خصوصی هریک ۷ ماه و چپ‌راست ۶ ماه بر روی پرده ماندند و بین ۱۵ تا ۸۰ میلیارد تومان فروختند.

نهضت سالن‌سازی و مکانیسم بازگشت

در سال‌های اخیر، اگرچه کرونا، طول مدت نمایش فیلم‌ها را طی ۳ سال ۱۳۹۹، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ افزایش داد اما این اتفاق با به نتیجه رسیدن نهضت سالن‌سازی در کشور همزمان شد. نهضت سالن‌سازی سبب شد تا پردیس‌هایی چندساله در نقاط مختلف کشور افتتاح شود و مابقی سینماهای قدیمی نیز مورد ترمیم قرار بگیرد. در نتیجه این جریان، تعداد سالن‌های سینمایی به بیش از ۸۰۰ سالن افزایش یافت و ناوگان نمایش، به‌کلی نونوار شد.

این مختصات در کنار ثابت ماندن میزان تولیدات و افزایش حداقلی سرگروه‌های سینمایی از ۷ به ۸، این انتظار را به وجود آورد که برخی فیلم‌های پرمخاطب بتوانند مدت زمان بیشتری را برای اکران در دست داشته باشند. حداقل، شرایط خوب اکران طولانی‌مدت فیلم‌های پرمخاطب پساکرونایی، این انتظار را به وجود آورده بود که چنین فیلم‌هایی، بتوانند حیاتی طبیعی را طی کرده و متناسب با پتانسیل خود، از فروش گیشه برخوردار شوند.

انتظار می‌رفت که این اتفاق برای فسیل که حدود ۷ میلیون مخاطب داشته و به دومین فیلم پرمخاطب پس از انقلاب کشور تبدیل شده، وجود داشته باشد اما تصمیم شورای صنفی نمایش، مانع از بروز این اتفاق شد. درحالی‌که اگر فسیل به‌صورت داوطلبانه در برخی پردیس‌های پایتخت، حداقل تا نوروز، به روی پرده بماند، قطعا به مرز ۳۵۰ میلیارد تومان فروش می‌رسد و ضمن خلق رکوردهایی دیگر، گیشه امسال سینمای ایران که به‌شدت مستعد فراتر رفتن از رقم ۱۰۰۰ میلیارد تومان است را بهبود می‌بخشد.

تعدد سالن‌های سینمایی در نقاط مختلف کشور که طی ماه‌های آتی نیز تداوم خواهد داشت، این احساس منطقی را ایجاد می‌کند که درصد معقول‌تری به فیلم‌های پرمخاطب تعلق بگیرد و این اتفاق، به‌عنوان یک رویه ثابت، باید برای تمامی آثاری که توانسته‌اند میزان خوبی از مخاطب داشته باشند، رعایت شود. در روزگار خوشی سینما که آمارهای مطلوبی خلق می‌شود، رعایت این اصل، ضرورتی واجب است.

رسانه سینمای خانگی- «به جای همه» تمام شد

فیلم کوتاه «به جای همه» آماده نمایش شد، همچنین ۱۰ فیلم کوتاه و یک مستند نیز اکران آنلاین شدند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلم کوتاه «به جای همه» به کارگردانی سیداحسان موسویان و نویسندگی مشترک با سجاد رضایی پس از سه روز فیلمبرداری در تهران به کار خود پایان داد.

«به جای همه» داستان ۲ برادر است که برای آشکار شدن یک حقیقت خانوادگی وارد چالشی جدی می‌شوند.

آرش فلاحت پیشه، مهران آتش‌زای و امیر قنبری در این فیلم کوتاه نقش آفرینی کرده‌اند.

دیگر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از:مدیر فیلمبرداری: کیوان شعبانی، طراح صحنه و لباس: رسول علیزاده، صدابردار: امیر نخجوان، طراح گریم: مهرنوش سلیمی، تدوین: هانیه جلوخانی، جلوه‌های ویژه میدانی: میلاد علیزاده، سرپرست گروه کارگردانی: سجاد رضایی، دستیار کارگردان: مهداد رحیمی، مدیر تولید: رضا سامانی، برنامه ریز: ریحانه امینی، منشی صحنه: پانیذ افتخاری، عکاس و طراح پوستر: وحید عبدالحسینی، مشاور رسانه‌ای: فرانک قنبری، دستیار اول فیلمبردار: آرش غلامی، دستیاران فیلمبردار: علی عطار و رضا زارعی، دستیار دوم کارگردان: مائده احمدی، مدیر تدارکات: حمید رضا ایوبی، دستیاران صحنه و لباس: علی لطفی و مرضیه تیرانی، پشتیبانی فنی: گرا مدیا.

اکران آنلاین مستند «بیجا» آغاز شد

اکران آنلاین مستند «بیجا» به کارگردانی و نویسندگی مجتبی محمودی و تهیه‌کنندگی مجید عزیزی آغاز شد.

مستند «بیجا» سعی دارد تا با نگاهی متفاوت به معضل افزایش سرسام‌آور اجاره بها مسکن در تهران و کوچ بسیاری از مستاجران به حاشیه تهران و شکل‌گیری انبارهای کانکسی بپردازد.

در خلاصه داستان این مستند آمده است: «در حاشیه تهران انبار کانکسی وجود دارد و خانواده‌هایی که توان اجاره خانه ندارند وسایل خانه خود را داخل این کانکس‌ها انبار می‌کنند و…

سایر عوامل این مستند عبارتند از تدوینگر و صداگذار: فرهاد نجفی‌راد، تصویربردار: حمیدرضا تقوی، رضا زلکی، مدیر تولید: غنچه استوارنیا، صدابردار: حسین لشگری، عکاس: غزاله عمیدی.

این مستند در پلتفرم فیلیمو قابل مشاهده است.

اکران آنلاین ۱۰ فیلم کوتاه

امور پخش و توزیع انجمن سینمای جوانان ایران همزمان با آغاز آذر ماه، بسته فیلم کوتاه «ده‌گانه» از تولیدات انجمن سینمای جوانان را برای نمایش آنلاین از روز چهارشنبه ۱ آذرماه ۱۴۰۲ به صورت فروشی در دسترس مخاطبان فیلم کوتاه قرار داده است.

این بسته اولین بسته از سری «ده‌گانه» های اکران آنلاین فیلم‌های انجمن سینمای جوانان ایران و شامل ۱۰ فیلم کوتاه است که شامل آثار زیر است:

«۱۳-۷۶۹» به نویسندگی و کارگردانی روزبه شعرای نجاتی روایت سامان است که جشن سال نو را بهانه خوبی می‌بیند برای پیوستن به مادرش و جشن گرفتن با او؛ این خاطرات قدیمی تنهایی را در ذهن او بیدار می‌کند.

«آب یخ» به‌ نویسندگی و کارگردانی جلال ساعدپناه و تهیه‌کنندگی انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر سنندج ساخته شده و در خلاصه داستان آن آمده است: «شاید بهتر از هر کس، قدر آب را پیرمردی می‌داند که تار قطرات آن را به پودهای عمر خود گره زده است … .»

«ابراهیم» به‌ن ویسندگی پویان رنجبر و ایمان باقری و کارگردانی پویان رنجبر درباره ابراهیم است؛ مرد میانسالی که پسرش چند ماه پیش به قتل رسیده، این فیلم به تهیه‌کنندگی مهدی رشیدی و انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر شیراز ساخته شده است.

«۹۹۹۹۹۹۹۹۹» به‌نویسندگی و کارگردانی کریم عظیمی و تهیه‌کنندگی مشترک کریم عظیمی و انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر اردبیل ساخته شده است و در آن انسان‌ها در حال طی کردن پلکان زندگی هستند؛ آن‌ها درگیر مسایل زندگی می‌شوند تا این‌که … .

«آتن» راوی داستان دختری است که با مردی در ارتباط است و تنها چند روز فرصت دارد تا تصمیم بگیرد که با مرد از ایران برود یا نزد مادرش در ایران بماند … .

این فیلم به نویسندگی و کارگردانی حسین شاعری و تهیه‌کنندگی حسین شاعری و انجمن سینمای جوانان ایران تولید شده است.

«آرداک» فیلمی به‌ نویسندگی و کارگردانی اسماعیل منصف و تهیه‌کنندگی انجمن سینمای جوانان ایران- دفتر انزلی است و در خلاصه داستان آن چنین آمده است: «من منتظرت می‌مانم، نه به‌خاطر این‌که مطمئن باشم برمی‌گردی، به خاطر اینکه راه دیگری ندارم.»

در «استخوان» رسیدن خبر پیکر تازه تفحص‌شده به خانواده‌ای، مسیر زندگی‌شان را عوض می‌کند. فیلم‌نامه این فیلم را کریم خودسیانی و غلامرضا حیدری به صورت مشترک نوشته‌اند و غلامرضا حیدری به تهیه‌کنندگی انجمن سینمای جوانان ایران آن را کارگردانی کرده است.

«آن سوی خیابان» را احمد میرهاشمی نوشته و کارگردانی کرده، این فیلم داستان پیمان است که همراه پدرش در کارگاه چوب کار می‌کند؛ پیمان خانه‌ای برای سگش در کارگاه چوب ساخته از طرفی یک اره برقی از کارگاه چوب گم شده است. تهیه‌کنندگی این فیلم برعهده انجمن سینمای جوانان ایران- دفتر کرج بوده است.

«آن شب باران می‌بارید» به‌ نویسندگی و کارگردانی محمدمهدی باقری ماجرای شخصی را روایت می‌کند که همسرش نیمه شب او را از خواب بیدار می‌کند و اظهار می‌کند که شخصی در خانه است … .

این فیلم به‌تهیه‌کنندگی محمدمهدی باقری و انجمن سینمای جوانان ایران ساخته شده است.

«آینه‌های پریده‌رنگ» که به تهیه‌کنندگی سالم صلواتی و انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر سنندج تولید شده، راوی داستان شوبو زنی جوانی است که برای بچه‌دار شدن در برزخ تردیدی قرار گرفته است و انگار برای مادر شدن فرصت چندانی ندارد ….

نویسندگی و کارگردانی این فیلم کوتاه را سالم صلواتی برعهده داشته است.

بسته‌های اکران آنلاین «ده‌گانه» به تناوب در پلتفرم فیلم‌نت بارگذاری و متعاقباً زمان آغاز اکران آن‌ها و فیلم‌های هر بسته اعلام خواهد شد.

تمام فیلم‌هایی که در بسته‌های فروشی اکران آنلاین فیلم کوتاه در پلتفرم‌ها معرفی و توزیع شده‌اند، پس از اتمام بازه زمانی ۶۰ روز از اکران خود، به صورت اشتراکی در دسترس مخاطبان در بازه زمانی نامحدود قرار می‌گیرند.

امور پخش و توزیع انجمن سینمای جوانان ایران تاکنون بالغ بر ۲۱۰ فیلم کوتاه را که در انجمن سینمای جوانان ایران تولید شده‌اند، به صورت اشتراکی و فروشی در پلتفرم‌های هاشور، ودیو، تیوال و فیلیمو اکران آنلاین کرده است.

رسانه سینمای خانگی- «صفر-یک»؛ روایتی متفاوت از سربازی

مستند «صفرـ یک» به چالش سربازی نخبگانی می پردازد که در شرکت های دانش های بنیان مشغول فعالیت هستند اما به دلیل اجبار برای انجام خدمت سربازی در محیط های خارج از شرکت های دانش بنیان، هم زندگی آنان دچار چالش می شود و هم شرکت های دانش بنیان به دلیل محروم شدن از یک نیروی مختصص خود، دچار چالش های جدی و بعضا حاد می شوند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مستند «صفر- یک» جدیدترین تولید موسسه آرمان هنر انقلاب است که به بحث و بررسی سربازی نخبگان پرداخته است و کارگردانی آن را مهدی انصاری و تهیه کنندگی آن با سید مهدی دزفولی بوده است.

این مستند به چالش سربازی نخبگانی می پردازد که در شرکت های دانش های بنیان مشغول فعالیت هستند اما به دلیل اجبار برای انجام خدمت سربازی در محیط های خارج از شرکت های دانش بنیان، هم زندگی آنان دچار چالش می شود و هم شرکت های دانش بنیان به دلیل محروم شدن از یک نیروی مختصص خود، دچار چالش های جدی و بعضا حاد می شوند. به همین دلیل با عوامل سازنده این مستند مصاحبه ای را انجام دادیم که در ادامه می آید.

آقای انصاری به عنوان سوال اول، ایده تولید این مستند چگونه شکل گرفت و چرا این مستند را ساختید؟

انصاری: بحث سربازی همیشه مسئله بوده است. سربازی یکی از دغدغه هایی است که باعث شده پسران مدام طول تحصیل خود را طولانی تر کنند، از این جهت خیلی ها هستند که گوشه ذهنشان مسئله سربازی هست و همواره استرس و دغدغه آن را با خود به همراه دارند. به خصوص زمانی که بحث خودکشی و مهاجرت ها مطرح شد، این قضیه را برای من جدی تر کرد که با گروهی از دوستان صحبت کنم و یک مستند در این باره بسازیم تا چالش های این حوزه را به صورت عینی نمایش دهیم. زمانیکه ما ساخت این مستند را شروع کردیم، تیم دیگری هم بودند که با آقای وحید اشتری میخواستند کاری درباره سربازی بسازند و از زاویه دیگری مساله سربازی اجباری را بررسی کنند. به همین خاطر مسئله ای پیش آمد که ما چگونه به موضوع سربازی پرداخت و مطالبه گیری کنیم و از چه زاویه ای می توان به این موضوع نگاه کرد؟ افراد زیادی در این باره صحبت کرده اند. برخی معتقد بودند که به طور کل بحث سربازی حذف شود و دیگر چیزی به نام سربازی اجباری نداشته باشیم. از طرفی مسئول تصمیم گیرنده نیروهای مسلح است و مسلما مطالبه گری از نهاد های دولتی و حکومتی ظرافت هایی دارد و نمی توان بدون فکر و ایده قبلی کاری را انجام داد و بحث حساسی را مطرح کرد. به همین دلیل اگر بخواهد مطالبه گری درستی انجام شود که باعث اتفاقی باشد، باید خیلی دقیق تر به مسئله پرداخت کرد. صرف زدن تیتر و ساخت مستند های جنجالی اتفاق مثبتی را رقم نمی زند. به همین دلیل ما دست روی سوژه ای گذاشتیم که خود نیروهای مسلح آن را انجام داده و نتیجه گرفته است.

ما در این مستند به مشکلات سربازی پرداختیم و برای آن راه حل ارائه داده ایم. درواقع نکته ی ما این است که نیروهای مسلح روشی را برای بخشی از جامعه ایجاد کرده که بازخوردهای مثبتی داشته است. حالا زمان آن است که این روش گسترده تر شود.

به عنوان تهیه کننده این مستند، مستند شما از چه منظری به مسئله سربازی پرداخته است و چرا فکر کردید باید از این منظر به مقوله سربازی پرداخت؟

دزفولی: ما طبق آمار ۹۴۰۰ شرکت دانش بنیان داریم که تا حدود یکی دوسال قبل آماری که برای پذیرش سرباز داشتند ۵۰۰ نفر بود که حالا این آمار به ۱۵۰۰ نفر رسیده است و در واقع چیزی کمتر از یک ششم شرکت های دانش بنیان سهمیه برای جذب سرباز دارند. بگذریم که برخی از این شرکت ها آنقدر وسیع و پر تعداد هستند که شاید ۴۰-۵۰ عدد سهمیه سرباز هم برای آنها کم باشد، شرکت هایی همانند دیجی کالا و … . این آمار تنها برای شرکت هایی هست که در وسعت کوچک تری فعالیت می کنند. همانطور که مثال زدم شرکت هایی مثل دیجی کالا که تعداد کارمندان بالایی دارد و نیروهای کلیدی آنها در سمتهایی که برایشان مهم است باقی بمانند و اگر به سربازی بروند روندی کاری شرکت دچار اختلال می شود این دغدغه را به وجود آورد که کاری تولید شود که این شرکت های دانش بنیان به شکل تخصصی بتوانند نیروهای خودشان را به عنوان سرباز در شرکت خود داشته باشند تا در آنجا مشغول به خدمت شوند و شرکت هم آسیب نبیند. نظام هم در این شرایط میتواند از آن سرباز با بهره وری بهتری استفاده کند. این دغدغه اصلی ما برای ساخت مستند بود.

مخاطب کنونی این مستند هم نیروهای مسلح و هم افرادی هستند که به نوعی با مسئله سربازی درگیر هستند. در لایه ی بعدی مخاطبان عمومی تر می شود. به هرحال سربازی دغدغه گوشه ی ذهن تمام پسر ها در ایران است که مشمول خدمت سربازی می شوند. در واقع مخاطب پیرامونی ما تمامی جامعه پسرانی است که یکی از پنج دغدغه اصلی آنها سربازی اجباری است. 

چگونه می‌توان ناظر بر اینکه یک اتفاق مثبت بیفتد به تولید مستند پرداخت؟

انصاری: اینکه در مستند یک راه حل داشته باشیم. ما در این مستند دنبال راه حل بودیم. نباید در این مسائل دست روی نقاط افتراق گذاشت. چون اگر دست روی نقاط سیاه بگذاریم و بخواهیم از روی آن نقاط مسئله سربازی را درست کنیم، شاید جنجالی را به وجود می آورد. با توجه به شناختی که ما از نهادی که از آن مطالبه گری داریم شاید با این رویکرد اتفاق مثبتی نمی افتاد.

طرف دیگر ماجرا این است که شما علی رغم اینکه انتقاد می کنید یک راه حلی را هم ارائه دهید. که این راه حل در این مسئله وجود داشت. اگر این راه حل برای شرکت های دانش بنیان از سوی نیروهای مسلح وجود نداشت شاید لحن ما هم تغییر می کرد. حضرت آقا در جمع مستند سازان در سال ۹۶ فرمودند اینکه نقد وجود داشته باشد خوب است اما راه حلی هم بعد از آن ارائه شود. این چیزی بوده که ما در این مستند تلاش داشتیم به آن بپردازیم.

نگران این نیستید که پس از اکران مستند اتفاق نگران کننده ای برای شما یا مستندتان رخ دهد؟

انصاری: نگران هستم اما کاری نمی توان انجام داد. به طور مثال ما در روند تولید مستند با فردی که اسم ایشان را نمی آورم مصاحبه گرفتیم. ایشان از بچه های نیروهای مسلح بودند و تاکید داشتند که پیش از انتشار کار را ببینند و بعد اجازه پخش مصاحبه را بدهند. ما مستند را به ایشان نشان دادیم و علی رغم اینکه مستند لحن آرامی دارد ایشان ما را تهدید کرد که اگر از صوت و فیلم او استفاده شود پیگیرد قانونی دارد. ما مجبور شدیم که مصاحبه ایشان را حذف کنیم و بازیگری اضافه کنیم که عینا حرف هایی که ایشان زده بودند را بازی کند. به همین خاطر نمی دانم پس از انتشار چه واکنشی خواهد داشت.

به قسمت های بعدی این مستند فکری کرده اید؟

دزفولی: شخصا خیر! البته این را بگویم که مستندی هم با سفارش یکی از سازمان های هنری ذیل سپاه ساخته شده بود که هنوز منتشر نشده و نمی دانم که منتشر شود یا نه. این نشان دهنده ی این است که آسیب شناخته شده است و درباره آن کار میکنند تا مشکل را حل کنند و اینطور نیست که فقط همین مستند درباره سربازی ساخته شده باشد و یا یکی دو مستندی که قبلا ساخته شده. در دهه ۹۰ به خصوص یکی دو سال اخیر مستند هایی در این باره ساخته شده است. پس این بلوغ پیدا شده که ما در مسئله سربازی شاهد مشکلاتی هستیم. مستندهای دیگری ساخته شده که درون سازمانی است و برای حل این معضل در داخل نیروهای مسلح ساخته شده تا آسیب ها به صورت درونی نمایش داده و حل شود.

انصاری: مسئله سربازی مسئله ای است که ذهن بسیاری را درگیر خود کرده است. وقتی شما به نخبگان به این شکل اهمیت می دهی باعث می شود خیلی ها مسیر زندگی خود را طبق این قانون تغییر بدهند و به این سمت بروند که چگونه می توانند المان های نخبگی را کسب کنند. خود این مسئله که شما زمین را درست طراحی کنید باعث اتفاقات مثبت می شود. پاسخ قدیمی به یک سوال جدید بحران آفرین است ولی امروز شاهد این هستیم که نیروهای مسلح به سمت پاسخ های جدید برای سوال های جدید می رود.

در مورد عرضه و اکران این مستند هم می شود توضیح دهید؟

دزفولی: ان شاالله این مستند ظرف چند روز آینده در دانشگاه شریف رونمایی می شود و در حال پیگیری هستیم که آقای دکتر ستاری و یک نفر از عزیزان نیروهای مسلح در جلسه رونمایی مستند حضور داشته باشند و درباره موضوع گفت و گو و صحبت کنند و بحث خوبی شکل بگیرد . بلافاصله بعد از اکران مستند در دانشگاه های مختلف تهران آغاز می شود و اوج آنها در روز دانشجو خواهد بود. از حدود ۲۰ آذر هم در پلتفرم ها برای دسترسی عمومی عرضه خواهد شد و در نهایت امیدوارم که این مستند سال آینده بتواند از تلویزیون پخش شود. عزیزانی که خواهان ثبت نام برای اکران این مستند در دانشگاه ها و مراکز آموزشی خود هستند می توانند با شماره ۰۹۳۷۱۷۶۷۹۴۴ تماس حاصل نمایند. این کارهایی است که ما می توانیم برای مطرح شدن دغدغه سربازی جوانان و به خصوص نخبگان مطرح کنیم و من امیدوارم که به نتایج خوب و ملموس برسد و سرانجام بحث سربازی نخبگان در شرکت های دانش بنیان حل شود و به تعداد سهمیه قابل قبولی برسد.

رسانه سینمای خانگی- تأکید مجیدی بر حفظ میراث فرهنگی

 کارگاه آموزشی «بازنمایی مردم‌شناسی در سینما»  با تدریس مجید مجیدی کارگردان سینما عصر امروز شنبه ۴ آذر در روز نخست کارگاه‌های جشنواره در سالن نشست‌های موزه ملی ایران برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در ابتدای این جلسه علیرضا تابش دبیر دومین جشنواره ملی چندرسانه‌ای میراث فرهنگی بیان کرد: دومین دوره این جشنواره ملی در آغاز راه خود قرار دارد. سال گذشته، اولین دوره جشنواره در یزد برگزار شد و امسال شاهد برگزاری آن در قزوین خواهیم بود. در بخش علمی و پژوهشی جشنواره، کارگاه‌ها برگزار می‌شود که امروز شاهد اولین جلسه کارگاه‌های این دوره هستیم.
او اظهار داشت: شعار امسال جشنواره «میراث در آینه» است و در همه ارکان و برنامه‌های این رویداد تلاش شده تا این آینه‌گی به اجرا برسد.
تابش با اشاره به حضور مجید مجیدی به عنوان اولین مدرس کارگاه‌های جشنواره دوم، اظهار داشت: مجید مجیدی جزو افتخارات سینمای ایران محسوب می‌شود و آثار این هنرمند را می‌توان نمونه بارز پرداختن به میراث فرهنگی دانست و بخشی از میراث فرهنگی را میراث زنده تشکیل می‌دهد.
او در بخشی دیگر از صحبت‌های خود تدریس برخی از آثار مجید مجیدی در خارج از کشور را گواه جایگاه این سینماگر دانست.
در ادامه، کارگاه آموزشی «بازنمایی مردم‌شناسی در سینما» با سخنرانی مجید مجیدی آغاز شد.
این سینماگر در بخشی از این کارگاه به حاضران گفت: به عنوان هنرمند در مقابل بزرگی فرهنگ و هنر این سرزمین، احساس کوچکی می‌کنم. اگر ما نتوانیم میراث فرهنگی خودمان را منتقل کنیم آسیب‌های جدی خواهیم خورد. افغانستان را مثال می‌زنم که با وجود برخورداری از تمدن غنی هرات هیچ اثری امروز از آن تمدن ندارد و این امر باعث شده، هویت مورد نظر از بین رود.
وی ادامه داد: در اواخر دهه ۷۰ به جشنواره‌ای در توکیو رفتم. در آنجا مردم و اعضای جشنواره می‌گفتند شناخت ما از ایران محدود به اخبار بود. می‌گفتند ما فکر می‌کردیم مردم ایران جملگی تروریست هستند اما با دیدن فیلم‌های ایرانی دریافتیم که ایرانیان چه فرهنگ غنی و پرباری دارند. سوزان سانتک منتقد برجسته آمریکایی نیز بعد از دیدن فیلم «بچه‌های آسمان» گفت که مقابل فرهنگ و تمدن ایرانی سر تعظیم فرود می‌آورد.
این کارگردان اظهارداشت: متاسفانه در سال‌های اخیر به فرهنگ و هنر نگاه مناسب نشده است درحالی‌که در شعارها همیشه شاهد حمایت از فرهنگ و هنر هستیم!
کارگردان فیلم «رنگ خدا» با بیان اینکه سینمای ایران در دهه ۷۰ و ۸۰ به اوج بالندگی رسید، گفت: بالندگی سینمای ایران در سال‌های اخیر کم شده است و در خطر سقوط قرار داریم و به نوعی دستخوش روزمرگی شده‌ایم. یکی از دلایل این روزمرگی، کوتاه بودن عمر مدیران فرهنگی است زیرا مدیران می‌خواهند تنها در دوره خودشان نتیجه سیاستگذاری‌شان را ببینند.
وی در بخشی دیگر از این کارگاه به انتقال تجارب خود در زمینه بازنمایی مردم‌شناسی در سینما پرداخت.
او با بیان اینکه امروزه دسترسی جوامع بشری به ارتباطات زیاد شده است، تصریح کرد: چند سال پیش با رواج سریال‌های ترکیه‌ای این خطر احساس شد که خانواده‌ها در معرض خطر فرهنگی قرار گرفتند بنابراین پلتفرم‌ها شکل گرفت اما متاسفانه امروز آثاری را در پلتفرم‌ها می‌بینیم که از سریال‌های ترکیه‌ای نیز سخیف‌تر هستند! تلویزیون نیز به دلیل گسستی که با مخاطب پیدا کرده تماشاگرانش به ۱۰ الی ۱۵ درصد رسیده است و بخشی از این درصد نیز بینندگان فوتبال هستند!
مجیدی در ادامه خاطره‌ای از نحوه ساخت فیلم «خورشید» ذکر کرد و گفت: روزی پشت فرمان، دختر گل فروشی به من یک شاخه داد و گفت این گل را به خاطر ساخت فیلم «بچه‌های آسمان» به من می‌دهد. این اتفاق انگیزه‌ای بود تا فیلم «خورشید» ساخته شود. در «خورشید» این از بچه‌های کار استفاده کردم که روح الله زمانی یکی از آن بچه‌ها بود. روح‌الله زمانی قبل از اینکه وارد حوزه هنر شود از چند مدرسه اخراج شده بود اما به واسطه ورود به عرصه هنر به جایی رسید که مدرسه برای او بزرگداشت برگزار کرد.
مجیدی در پایان با بیان اینکه تاریخ و فرهنگ باید نقشه راهمان باشد، تاکید کرد: در کارهای عباس کیارستمی هویت مشاهده می‌کنیم. من نیز در آثارم تلاش کردم به هویت دینی و ملی نگاه داشته باشم.
کارگاه‌های جشنواره در بخش تهران توسط پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری به میزبانی موزه ملی ایران برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- چرا سوژه‌های ناب بسیج خاک می‌خورند؟

بسیج به دلیل ظرفیت‌های پیدا و پنهان متعدد خود، می‌تواند منشا سوژه‌های بسیاری باشد که به دلیل عدم‌پرداخت به آنها، تاکنون بکر مانده و تصویرگری چندانی را به خود ندیده است. این خلاء می‌تواند با پیش‌قدم شدن نهادهای مسئول و البته سینماگران متعهد، تاحدود بسیاری جبران شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بسیج میقات پابرهنگان است اما این جمله استراتژیک، هیچ‌گاه در سینما لحاظ نشده است. در دو دهه ۶۰ و ۷۰، بنا بر اقتضائات اجتماعی و شرایط خاص کشور، تصویرگری‌هایی جسته‌وگریخته از بسیج در فیلم‌ها نمایان بود اما در همین وضعیت نیز هیچ‌گاه، فیلمی با محوریت آنها در سینمای ایران ساخته نشد حال آن‌که سینمای ایران سابقه پرداختن مستقل به بسیاری از کانون‌ها و پایگاه‌های اجتماعی و مردمی را در کارنامه دارد که در این بین، جای بسیج، خیلی خالی به چشم می‌آید.

یکی از دلایلی که شاید بتوان در آسیب‌شناسی این اتفاق به آن اشاره کرد، خلط مبحثی است که در این زمینه، وجود دارد. در واقع مرز باریکی که میان بسیج با دیگر نیروهای خدوم نظام و انقلاب وجود دارد، سبب شده تا تعریف واحدی از این نیروها به وجود آمده و همه چیز محدود به نشان دادن یک نیروی حزب‌اللهی شود و بدین ترتیب، نیازهای فیلمنامه و درام مرتفع شده و بدین‌ترتیب، تعریف و تصویرگری مستقلی از بسیج در سینمای ایران ارائه نشود.

مرز باریکی که میان بسیج با دیگر نیروهای خدوم نظام و انقلاب وجود دارد، سبب شده تا تعریف واحدی از این نیروها به وجود آمده و همه چیز محدود به نشان دادن یک نیروی حزب‌اللهی شود و بدین ترتیب، نیازهای فیلمنامه و درام مرتفع می‌شود

جالب آن‌که از سوی دیگر میدان، بسیج نیز به دلایلی چون خدمت به دور از شوآف و تبلیغات، تاکنون رغبتی برای حضور در پروژه‌های سینمایی نداشته و بدین‌ترتیب، این حوزه مسکوت مانده است. البته که نمی‌توان از اهمال برخی نیروهای انقلاب فعال سینما برای تصویرگری بسیج در کارهایشان غافل ماند و به آن اشاره نکرد.

همان مشکل خلط مبحث نیروهای خدوم انقلاب، اینجا در عملکرد فعالان دغدغه‌مند حوزه سینما نیز به چشم می‌آید به‌طوری که عموم این فیلمسازان و نویسندگان، حوزه فعالیت خود را محدود به انقلاب، دفاع مقدس و جریان مقاومت کرده و در این مبادی نیز دست‌به‌دامن سوژه‌هایی هستند که طی آنها، تصویرگری مرسومی از نیروهای حزب‌اللهی می‌شود بنابراین این مرز باریک، از سوی هنرمندان متعهد انقلابی نیز منفک نمی‌شود تا مظلومیت بسیج و هویت بسیجی، زیر سایه این نگاه کلیشه‌ای، بیشتر شود.

تاکنون بسیاری از منویات امام (ره) و رهبر انقلاب در سینما لحاظ شده و مورد پرداخت قرار گرفته است اما از آن زمانی که امام راحل، سخن از بسیج ۲۰ میلیونی کردند تا به امروز، درباره این جریان پررنگ اجتماعی که طی بیش از ۴ دهه، حضوری فعال و مستمر در عرصه‌های مختلف داشته، اتفاق خاص آن‌چنانی رخ نداده است.

البته بی‌انصافی است اگر سهم سینما را در این تصویرگری، هیچ بدانیم. مستندهای بسیاری درباره بسیج ساخته شده که از مهمترین آنها می‌توان به چنار، عابدان کهنز، شمال بدون دریا، ماح، بر اثر زلزله، داستان آینده، تک‌چرخ تا پل ژاپنی، روایت جهاد، مدرسه عشق و . . . اشاره کرد اما پتانسیل‌های بسیج و تعدد حوزه‌های فعالیتی، جای پرداخت بسیاری در حوزه سینما دارد که می‌تواند منشا سوژه‌های سینمایی جذابی باشد که متاسفانه در اثر عفلت در این حوزه، این سوژه‌ها همچنان بکر باقی مانده و قابلیت پرداخت بسیاری دارد.

جا دارد، نهادهای مسئول در این حوزه علی‌الخصوص سازمان بسیج مستضعفین، حضور موثرتری در این زمینه داشته و ورود جدی‌تری به سینما بکنند. این اتفاق سبب می‌شود تا علاوه بر تعدد نهادهای فیلمساز، به برخی از حوزه‌های مغفول و مهم نیز پرداخته شود و بدین‌ترتیب، خلاء پرداخت در این زمینه‌ها، به لحاظ کمی و کیفی پر شود.

«سرهنگ ثریا»؛ گل‌به‌خودی / رگه‌های تفکر ضدانقلابی در یک فیلم دفاع‌مقدسی

به دور از هر هیجانی و با ادای احترام به اصالت و ذات محبت مادرانه، «سرهنگ ثریا» را نه می‌توان و نه باید، فیلمی در تراز گفتمان انقلاب اسلامی دانست؛ حتی اگر در بازی، نور، صدا، تصویر و دیگر موارد، بهترین باشد که البته نیست.

هادی مرادی

به دور از هر هیجانی و با ادای احترام به اصالت و ذات محبت مادرانه، «سرهنگ ثریا» را نه می‌توان و نه باید، فیلمی در تراز گفتمان انقلاب اسلامی دانست؛ حتی اگر در بازی، نور، صدا، تصویر و دیگر موارد، بهترین باشد که البته نیست.

تولید فیلم با موضوع مقاومت در همه شئون آن، از ساخت فیلم با محوریت دفاع مقدس گرفته تا جنگ سوریه، شهدای هسته‌ای و حتی منافقین، گرچه امری مهم و ضروری است اما حرکت روی لبه تیغ است به‌طوریکه اگر کارگردان به ظرافت‌ها توجه نکند، به راحتی محتوای فیلم، ضد آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب خواهد شد. همین بی‌دقتی سبب شده اغلب آثار سینمای دفاع مقدس و انقلاب، نه‌تنها مروج ارزش‌ها نباشند بلکه مفاهیمی ضدارزش‌های جامعۀ بومی را به بیننده انتقال دهند.

یکی از این آثار، «سرهنگ ثریا»ست؛ فیلمی به نسبت خوش‌ساخت که در ظاهر به جنایت منافقین و سرگشتگی و حیرانی خانواده‌های جنبش خلق می‌پردازد اما در بطن فیلم، جای جانی و قربانی عوض شده است (شاید لازم باشد کمی دربارۀ صاحب عکس‌هایی که مادران این افراد در دست دارند و واقعیت آنان دقت شود!).

در این فیلم، مخاطب خانواده‌هایی را می‌بیند که برای یکبار دیدن فرزندشان که به عضویت منافقین درآمده‌ است، در مقابل اردوگاه اشرف، مقر منافقین در عراق، اردو زده‌اند و تلاش دارند با سرتیمی “سرهنگ ثریا” (که مشخص نیست چرا او را سرهنگ خطاب می‌کنند)، با فرزندان خود ملاقات کنند.

نکته مهم اینکه در این فیلم نظامیان رژیم عراق کاملاً بی‌طرف و بی‌رنگ هستند و حتی در مواردی به واسطه یکی از کاراکترهای عراقی که در بین اردونشینان آمد و شد دارد، کمک‌هایی نیز به خانواده‌های ایرانی می‌شود.  

نکته دیگر اینکه، در معدود دفعاتی که برخی از اعضای سازمان می‌توانند از اردوگاه فرار کنند، به اردونشینان نمی‌پیوندند و مشخصاً با آنان زاویۀ اعتقادی دارند. این یعنی فرار از اردوگاه اشرف، به معنای بازگشت به دامن انقلاب نیست!

از طرف دیگر، وقتی یکی از شخصیت‌های فراری به اردونشینان پناه می‌آورد، به حدی با رژیم ایران، انحراف اعتقادی دارد که در ابتدا حتی خوردن غذای حکومت را نیز بر خود حرام می‌داند و در ارائه اطلاعات به اردونشینان بیشتر تلاش می‌کند آنان را ناامید و سرخورده کند تا اینکه رگه‌ای از ندامت و پشیمانی از گذشته در او وجود داشته باشد.

مسئلۀ  اصلی اما اینست که خود اعضای سازمان که خانواده‌هایشان در اردوگاه هستند، تمایل به دیدن مادران خود ندارند و اذعان می‌کنند مادر و پدر معنوی‌شان “مریم” و “مسعود” هستند و برای رسیدن جنبش به اهداف خود، هیچ قید و وابستگی به خانواده‌هایشان ندارند. این موضوع در رویارویی دو برادر به خوبی عیان است و حتی در سکانس‌های پایانی که سال‌های بعد را به تصویر می‌کشد نیز عزم این افراد برای ادامۀ جنایت خود علیه انقلاب، به تصویر کشیده شده است.

با این حال، شیوۀ روایت فیلم به نحوی‌ست که بیننده، اعضای مجاهدین خلق را بیش از آن‌که جنایتکار بداند، قربانی یک جریان سیاسی می‌بیند که این به هیچ‌وجه در ادبیات و گفتمان انقلاب جایی ندارد و هرگونه تطهیر و یا سم‌زدایی از جنایت‌های منافقین، ضدارزش‌های انقلاب اسلامی است. موضوعی که فیلم تلاش دارد آن را در لایۀ محبت و مهر مادری پنهان کند.

در این فیلم، حتی اگر مادر را نماد وطن نیز بدانیم، باز باید گفت جنایت منافقین قابل اغماض نیست به‌خصوص اینکه در تمام فیلم، اعضای منافقین نه‌تنها به جنایت خود اعتراف نمی‌کنند بلکه به تدریج راسخ‌تر نیز می‌شوند. به عبارت بهتر، وطن مانند مادر، پذیرای فرزندان خود هست اما مادامی که این فرزندان فریب‌خورده باشند وگرنه باز کردن آغوش به سوی جنایتکار، جفا بر دیگر اعضای خانواده است.

نکتۀ تأمل‌برانگیز دیگر اینکه در تمام فیلم حتی یک دیالوگ و حتی یک المان از انقلاب اسلامی در دیده نمی‌شود و این یعنی به دور از هر هیجانی و با ادای احترام به اصالت و ذات محبت مادرانه، «سرهنگ ثریا» را نه می‌توان و نه باید، فیلمی در تراز گفتمان انقلاب اسلامی دانست حتی اگر در بازی، نور، صدا، تصویر و دیگر موارد، بهترین باشد که البته نیست.

به نظر می‌رسد مدیران اوج یا باور عملی به مقولۀ سینمای مقاومت و انقلاب ندارند و یا دل‌مشغولی‌های آنان بیش از آن‌ است که وقت کنند به زوایای پنهان یک اثر سینمایی دقت کنند. در پایان باید اذعان کرد «سرهنگ ثریا» یک گل‌به‌خودی بدموقع از سوی اوج بود.

رسانه سینمای خانگی- بازخوانی یک مصاحبۀ قدیمی از بیتا فرهی

واقعیت این است که بیتا فرهی خیلی اتفاقی وارد دنیای بازیگری شد. شاید اگر آن روز به مهمانی دایی‌اش نمی‌رفت، شغل دیگری انتخاب می‌کرد. اما قسمت این بود که او به خانه دایی‌اش برود و توسط ناصر چشم‌آذر به داریوش مهرجویی که دنبال بازیگری برای «مهشید» فیلم «هامون» معرفی بشود و این شد که بیتا فرهی شد یکی از «هامون» ‌ی‌ها و حالا در قابی در کنار داریوش مهرجویی، خسرو شکیبایی، عزت‌الله انتظامی، جلال مقدم، فتحعلی ‌اویسی و … ماندگار شده است.

به گزارش سینمیا خانگی، شاید تقدیر این بود که او همزمان با چهلمین روز درگذشت مهرجویی از دنیا برود تا «هامون» همچنان معناهای دیگری برای ما داشته باشد و نکته قابل تامل تر اینکه آخرین فیلمش در سینما، «لامینور» بود که آخرین ساخته داریوش مهرجویی هم شد.

فرهی از آن بازیگرانی نبود که دنبال دیده شدن باشد. در پی این نبود که خیلی در مجامع هنری حضور پررنگی داشته باشد. تمایل چندانی هم به گفتگوهای مطبوعاتی نداشت. با این حال حدود ۹ سال پیش در یکی از روزهای اسفند که هوا حال و هوای بهاری داشت، به واسطه دوستی مشترک، در خانه زیبایش پذیرای ایسنا شد و در این گفتگو فرصتی دست داد تا هم درباره حضور حرفه‌ایش در سینما صحبت کنیم و هم حرف‌های خودمانی‌تری مانند اندوهی که بعد از درگذشت مادر حس کرده بود و شور و شوقی که با آمدن نوه‌اش چشیده بود، داشته باشیم.

حالا که در این پاییز بی‌رحم، یکی دیگر از هنرمندان کشورمان را از دست داده‌ایم، بخش‌هایی از آن گفتگو را مرور می‌کنیم.  

فرهی در آن گفتگو از ورود اتفاقی‌اش به سینما گفت که با «هامون» رقم خورد و او نیز همچون بسیاری از ما  دچار «هامون» شد و سالی چند بار به تماشای آن می‌نشست.

خانه اش را با گلدان‌هایی زیبا زینت داده بود و جای جای خانه تابلوهایی زیباتر رخ‌نمایی می‌کردند و دری که خود یک اثر هنری بود و فرهی اشعار عطار و مولانا را با خط خوش خویش بر آن نوشته بود و نقاشی‌های دوستش نیز زیبایی این در را دو چندان کرده بود.

اتفاقی به نام «هامون»

بدیهی‌ترین اتفاق این بود که از «هامون» آغاز کنیم و بیتا فرهی با به یاد آوردن اولین و درخشان‌ترین تجربه‌اش در سینما گفته بود : «بعد از فیلم «هامون» که برای من و سینمای ایران یک اتفاق بود، آقای مهرجویی بلافاصله پیشنهاد همکاری در فیلم «بانو» را داد. بعد از دو کار شاخص برایم سخت بود هرکاری را بپذیرم پیشنهاد بسیاری می‌آمد، اما سعی می‌کردم دست به عصا و حساب شده عمل کنم. عده‌ای معتقدند در فیلم‌ «هامون» خود «مهشید» جلوی دوربین رفته است و کاری با بازیگر صورت نگرفته است. هرچند با من هیچ تمرینی نشد، اما نقش برایم جا افتاده بود و انگار شخصیت را می‌شناختم.»

خسرو شکیبایی بهترین همبازی بود

او که در اولین تجربه سینمایی‌اش با خسرو شکیبایی همبازی بوده است، شکیبایی را بهترین همبازی دانسته بود: «بسیاری زیاد از او کمک می‌گرفتم. همراه بسیار خوب و بهترین همبازی بود. هرگز نمی‌توانم یاری‌هایش را در فیلم «هامون» فراموش کنم. بعد از آن هم در چهار فیلم دیگر هم بازی شدیم.»

همانطور که «هامون» برای بسیاری از تماشاگران سینما هنوز تمام نشده و هر از گاهی آنها را وا می‌دارد تا بار دیگر با سرگشتگی‌های حمید هامون همراه شوند، برای بیتا فرهی هم تمام نشده و در زندگی‌اش جاری و ساری بود، آنچنانکه می‌گفت: «ممکن است در سال، چند بار هامون را ببینم. وقتی از نظر کاری دلتنگ می‌شوم و کمبود پیدا می‌کنم، آن را می‌بینم.»

انتظار ۷ ساله بانو

بعد از «هامون»، مهرجویی بلافاصله دست به کار ساخت «بانو» شد. او در جایی گفته بود که فیلمنامه این کار را بر اساس شخصیت بیتا فرهی نوشت. شاید شخصیت بانو را به فرهی نزدیک دیده و با شناختی که از او داشت، این نقش را به فرهی پیشنهاد کرد و این چنین بود که فرهی، شکیبایی و انتظامی بار دیگر همبازی شدند. «بانو» ساخته شد اما ۷ سال منتظر ماند تا روی پرده نقره‌ای جان بگیرد.

بیتا فرهی درباره این انتظار دشوار چنین گفته بود: «بعد از توقیف «بانو» بسیار ناراحت و افسرده شدم. فیلم ۷ سال توقیف بود. وقتی که اکران شد، دم سینما عصر جدید جمعیت زیادی برای تماشای فیلم آمدند.«بانو» را با مردم دیدم که تجربه خیلی خوبی بود. برای مردم احترام زیادی قائلم و بسیار دوستشان دارم.»

از کیمیا تا اعتراض

بعد از «بانو»، به واسطه دوستی نزدیکش با پروانه پرتو، در«کیمیا» کار احمدرضا درویش بازی کرد و دوباره با شکیبایی همبازی شد تا اینکه تماشاگران او را با چادری گل‌گلی و شکل و شمایلی متفاوت در «اعتراض» مسعود کیمیایی دیدند؛ این تجربه‌ هم برای او دل‌انگیز شد: «همیشه این فیلم را دوست دارم چون نقشم خیلی متفاوت بود. دوست ندارم نقش کلیشه‌ای بازی کنم و همیشه زنی متمول و ثروتمند باشم و رُل «اعتراض» خیلی متفاوت بود.»

«خون بازی» را هم دوست می‌داشت و آن را تجربه‌ای درجه یک می‌دانست: «خون بازی را بسیار دوست می‌دارم. از رخشان بنی اعتماد بسیار آموختم و امیدوارم بازهم شانس همکاری با او را داشته باشم.»

همکاری با بهمن فرمان آرا در دو فیلم «خانه‌ای روی آب » و «خاک آشنا» نیز دو تجربه دوست‌داشتنی دیگر برای او بود و اعتقاد داشت که فرمان آرا یکی از متشخص‌ترین کارگردان‌های ایران است که برایش احترام بسیار قائل بود و از همکاری با او خوشحال بود.»

بیتا فرهی از اول گزیده‌ کار بود و در گذر سال‌ها گزیده‌ کارتر هم شد. می‌دانست که باید سنجیده‌تر عمل کند. بلندی و کوتاهی نقش هم برایش اهمیت نداشت و معتقد بود که بازیگر کسی است که بتواند حتی به نقش‌های کوتاه اعتبار و هویت بدهد و این گونه بود که نقش کوتاه خود را در فیلم «دوران عاشقی» علیرضا رییسیان دوست می‌داشت.

راه پیش‌رویم را خیلی روشن نمی‌بینم

اما او نیز مانند بسیاری از هم‌نسلان خود از وضعیت سینما در آن مقطع ناخوشنود بود و در حالیکه سری به تاسف تکان داده بود، گفته بود: «نمی‌توانم درباره سیاست گذاری‌های سینما نظر بدهم، اما به عنوان بازیگر راهی برای خودم نمی‌بینم. ۲۶ سال حدی برای خودم قائل شدم، اما حالا راه پیش‌رویم را خیلی روشن نمی‌بینم. البته این نظر فقط برای خود من است و به طور کلی نظر نمی‌دهم.»

در آن عصر زمستانی، مجالی پیش آمد تا حرف‌های خودمانی‌تری هم داشته باشیم. به یاد درگذشت مادرش اشک به صورتش دوید و با یادآوری نوه‌اش که آن زمان دو ساله بود، گل از گلش شکفت. آن زمان دخترش مقیم پاریس بود و نوه‌ دو ساله‌اش «تسا» قرار او را در تهران می‌گرفت و مادر بزرگش را مدام راهی پاریس می‌کرد. بچه‌ای که بزرگترین انگیزه او برای زیستن بود و در این میان مهم نبود که در این سفرهای گاه و بیگاه، گاه برخی از نقش‌ها را هم از دست می‌داد.

لحظات پایانی گفتگوی ما با پرسشی کودکانه همراه بود. می‌خواستیم بدانیم که اگر آن روز به طور اتفاقی به داریوش مهرجویی معرفی نمی‌شد، اگر «مهشید» «هامون» نمی‌شد، ممکن بود هرگز بازیگر نشود و او گفته بود: «بله واقعا ممکن بود. همیشه خیلی دوست داشتم سرمایه‌ای می‌داشتم، کتاب فروشی کوچکی راه می‌انداختم که در آن کافه و یک گل فروشی کوچک هم بود. همیشه این سه را باهم می‌خواستم، اما هیچ کدام نمی‌شود.سرمایه ندارم‌، گل‌ها هم می‌پلاسند و هیچ کس هم کتاب نمی‌خواند.»

شاید آن زمان که بیتا فرهی جملات پایانی این گفتگو را بیان می‌کرد، هرگز تصور نمی‌کردیم که کمتر از ۱۰ سال بعد این جملات معنایی دیگر پیدا کنند: «زندگی خیلی کوتاه است. باید قدرش را دانست و از هر لحظه‌اش استفاده کرد. اگر مرگ را در کنار زندگی ببینیم، می‌توانیم انسان باشیم و از هر لحظه آن بهره ببریم. چون زندگی همان قدر که زیباست، کوتاه و ناپایدار است.»

فردای روزی که هنرمندان برای چهلمین روز درگذشت داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر گرد هم آمدند، بیتا فرهی که به دلیل عفونت ریه مدتی در بیمارستان بستری بود، از دنیا رفت.

رسانه سینمای خانگی- اظهارنظر جالب مجیدی دربارۀ سینمای ایران

مجید مجیدی گفت: بالندگی سینمای ایران در سال های اخیر کم شده است و در خطر سقوط قرار داریم.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، کارگاه آموزشی «بازنمایی مردم‌شناسی در سینما»  با تدریس مجید مجیدی کارگردان سینما عصر امروز شنبه ۴ آذر در روز نخست کارگاه‌های جشنواره در سالن نشست‌های موزه ملی ایران برگزار شد.
به گزارش ایسنا به نقل از ستاد خبری دومین جشنواره ملی چندرسانه‌ای میراث فرهنگی، در ابتدای این جلسه علیرضا تابش دبیر دومین جشنواره ملی چندرسانه‌ای میراث فرهنگی بیان کرد: دومین دوره این جشنواره ملی در آغاز راه خود قرار دارد. سال گذشته، اولین دوره جشنواره در یزد برگزار شد و امسال شاهد برگزاری آن در قزوین خواهیم بود. در بخش علمی و پژوهشی جشنواره، کارگاه‌ها برگزار می‌شود که امروز شاهد اولین جلسه کارگاه‌های این دوره هستیم.

او اظهار داشت: شعار امسال جشنواره «میراث در آینه» است و در همه ارکان و برنامه‌های این رویداد تلاش شده تا این آینه‌گی به اجرا برسد.

تابش با اشاره به حضور مجید مجیدی به عنوان اولین مدرس کارگاه‌های جشنواره دوم، اظهار داشت: مجید مجیدی جزو افتخارات سینمای ایران محسوب می‌شود و آثار این هنرمند را می‌توان نمونه بارز پرداختن به میراث فرهنگی دانست و بخشی از میراث فرهنگی را میراث زنده تشکیل می‌دهد.
او در بخشی دیگر از صحبت‌های خود تدریس برخی از آثار مجید مجیدی در خارج از کشور را گواه جایگاه این سینماگر دانست.
در ادامه، کارگاه آموزشی «بازنمایی مردم‌شناسی در سینما» با سخنرانی مجید مجیدی آغاز شد.
این سینماگر در بخشی از این کارگاه به حاضران گفت: به عنوان هنرمند در مقابل بزرگی فرهنگ و هنر این سرزمین، احساس کوچکی می‌کنم. اگر ما نتوانیم میراث فرهنگی خودمان را منتقل کنیم آسیب‌های جدی خواهیم خورد. افغانستان را مثال می‌زنم که با وجود برخورداری از تمدن غنی هرات هیچ اثری امروز از آن تمدن ندارد و این امر باعث شده، هویت مورد نظر از بین رود.
وی ادامه داد: در اواخر دهه ۷۰ به جشنواره‌ای در توکیو رفتم. در آنجا مردم و اعضای جشنواره می‌گفتند شناخت ما از ایران محدود به اخبار بود. می‌گفتند ما فکر می‌کردیم مردم ایران جملگی تروریست هستند اما با دیدن فیلم‌های ایرانی دریافتیم که ایرانیان چه فرهنگ غنی و پرباری دارند. سوزان سانتک منتقد برجسته آمریکایی نیز بعد از دیدن فیلم «بچه‌های آسمان» گفت که مقابل فرهنگ و تمدن ایرانی سر تعظیم فرود می‌آورد.
این کارگردان اظهارداشت: متاسفانه در سال‌های اخیر به فرهنگ و هنر نگاه مناسب نشده است درحالی‌که در شعارها همیشه شاهد حمایت از فرهنگ و هنر هستیم!
کارگردان فیلم «رنگ خدا» با بیان اینکه سینمای ایران در دهه ۷۰ و ۸۰ به اوج بالندگی رسید، گفت: بالندگی سینمای ایران در سال‌های اخیر کم شده است و در خطر سقوط قرار داریم و به نوعی دستخوش روزمرگی شده‌ایم. یکی از دلایل این روزمرگی، کوتاه بودن عمر مدیران فرهنگی است زیرا مدیران می‌خواهند تنها در دوره خودشان نتیجه سیاستگذاری‌شان را ببینند.
وی در بخشی دیگر از این کارگاه به انتقال تجارب خود در زمینه بازنمایی مردم‌شناسی در سینما پرداخت.
او با بیان اینکه امروزه دسترسی جوامع بشری به ارتباطات زیاد شده است، تصریح کرد: چند سال پیش با رواج سریال‌های ترکیه‌ای این خطر احساس شد که خانواده‌ها در معرض خطر فرهنگی قرار گرفتند بنابراین پلتفرم‌ها شکل گرفت اما متاسفانه امروز آثاری را در پلتفرم‌ها می‌بینیم که از سریال‌های ترکیه‌ای نیز سخیف‌تر هستند! تلویزیون نیز به دلیل گسستی که با مخاطب پیدا کرده تماشاگرانش به ۱۰ الی ۱۵ درصد رسیده است و بخشی از این درصد نیز بینندگان فوتبال هستند!
مجیدی در ادامه خاطره‌ای از نحوه ساخت فیلم «خورشید» ذکر کرد و گفت: روزی پشت فرمان، دختر گل فروشی به من یک شاخه داد و گفت این گل را به خاطر ساخت فیلم «بچه‌های آسمان» به من می‌دهد. این اتفاق انگیزه‌ای بود تا فیلم «خورشید» ساخته شود. در «خورشید» به این دلیل از بچه‌های کار استفاده کردم که روح الله زمانی یکی از آن بچه‌ها بود. روح‌الله زمانی قبل از اینکه وارد حوزه هنر شود از چند مدرسه اخراج شده بود اما به واسطه ورود به عرصه هنر به جایی رسید که مدرسه برای او بزرگداشت برگزار کرد.
مجیدی در پایان با بیان اینکه تاریخ و فرهنگ باید نقشه راهمان باشد، تاکید کرد: در کارهای عباس کیارستمی هویت مشاهده می‌کنیم. من نیز در آثارم تلاش کردم به هویت دینی و ملی نگاه داشته باشم.
کارگاه‌های جشنواره در بخش تهران توسط پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری به میزبانی موزه ملی ایران برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل