روز گذشته، ۲۷۲ هزار نفر به سینما رفتند تا پرمخاطبترین روز پساکرونایی سینمای کشور به ثبت برسد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینما طی یک ماه اخیر، جانی دوباره گرفته و مخاطبان بسیاری را به سالنهای تاریک میکشاند. در همین روند، روز گذشته، شلوغترین روز سینمایی کشور با ۲۷۲ هزار مخاطب به ثبت رسید.
طی روز گذشته ۳۱۷۵ سانس تدارک دیده شد و ۷ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان نیز واریزی گیشه بود.
طی روز گذشته، هتل، رکورد مخاطب روزانه خود را شکست و موفق شد با ۱۵۱ هزار مخاطب، فروشی معادل ۴ میلیارد تومان داشته باشد. با این آمار، هتل با گذر از رکورد مخاطبان روزانه مطرب، پس از هزارپا، به دومین فیلم یک دهه اخیر سینماهای کشور تبدیل میشود که توانسته طی یک روز، این میزان مخاطب را به سینما بکشاند.
رکورد فروش روزانه یک دهه اخیر سینماها، به فیلم هزارپا با ۱۶۰ هزار مخاطب اختصاص دارد. رکوردی که هتل، تا رسیدن به آن، فاصلهای ندارد و میتواند طی هفتههای آتی، این مرز روانی را نیز پشت سر بگذارد.
بچه زرنگ در ادامه استقبال بسیارخوبی که از آن به عمل میآید، با ۵۰ هزار مخاطب، دومین فیلم پرمخاطب روز گذشته بود. این انیمیشن موفق شد تا گیشهای ۱ میلیارد و ۲۰۷ میلیون تومانی را محقق کند.
از نخستین سهشنبه آبانماه، هر هفته، روند استقبال از فیلمها، با رشد تصاعدی همراه بوده استفسیل اما همچنان در نیمه بالای جدول فروش قرار دارد. این کمدی موفق شد تا با جذب ۲۴ هزار مخاطب طی روز گذشته، ۶۱۰ میلیون تومان دیگر بفروشد و گیشه نهایی خود را به ۲۸۰ میلیارد تومان برساند.
نخستین ساخته عادل تبریزی، چهارمین فیلم پراقبال روز گذشته بود. گیجگاه موفق شد تا با ۱۷ هزار مخاطب، به فروش ۴۵۲ میلیون تومانی برسد.
نارگیل ۲ نیز ۳ ماه پس از اکران، همچنان با استقبال مواجه میشود. این فیلم روز گذشته، بیش از ۱۱ هزار مخاطب داشت و موفق شد تا ۲۷۷ میلیون تومان به گیشهاش سرازیر کند.
شهر هرت، جنگل پرتقال، سرهنگ ثریا، هولیا، اختالرضا، آهو و ستارهبازی، ترکیب دیگر فیلمهای پرمخاطب روز گذشته را تشکیل دادند.
فیلم سینمایی گیجگاه
نکته قابل توجه آنکه از نخستین سهشنبه آبانماه، هر هفته، روند استقبال از فیلمها، با رشد تصاعدی همراه بوده است که اوج آن به روز گذشته برگشته و این انتظار وجود دارد تا این رکورد، در همین آخر هفته و یا سهشنبه هفته آینده، ارتقا یافته و قلههای جدید دیگری را فتح کند.
همانگونه که مشاهده میشود گیشه در اختیار آثار کمدی و کودک قرار دارد. از امروز، ۲ فیلم اجتماعی خوب یعنی عامهپسند و حدود ۸ صبح به روی پرده میروند که این ۲ فیلم توانایی تاثیر مستقیم بر روی گیشه و داغتر شدن تنور استقبال از سینماها را دارند.
بنابراین باید بسیار امیدوار بود که سینماها، ضمن بازگشت به دوران پیش از کرونا، رکوردها و افتخارات جدیدی را کسب کنند که رونق بیشتری را متوجه سینما کرده و مفهوم صنعت را برای سینمای ایران مترقیتر و دستیافتنیتر میکند.
آرمان خوانساریان، کارگردان جوانی که این روزها فیلم «جنگل پرتقال» را به عنوان اولین فیلم بلند سینماییاش روی پرده سینماها دارد، عاشق معلمی است و در یک هنرستان پسرانه هم درس میدهد؛ او آنقدر دلبسته این حرفه است که میتوان گفت به اندازه سینما برایش عزیز است.
این فیلمساز که پیشتر با فیلمهای کوتاه «سبز کله غازی» و «سایه فیل» در جشنوارههای فیلم کوتاه جایزههای متعددی گرفته بود، پس از چند سال سراغ ساخت یک فیلم سینمایی بلند رفت؛ فیلمی که بخشهای زیادی از آن برگرفته از زندگی خود «آرمان» یا اطرافیانش است و سال گذشته در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
خوانساریان در گفتوگویی با ایسنا از تجربه ساخت «جنگل پرتقال» گفت و علاقهای که به تدریس دارد؛ از شب عجیب ۲۲ مهرماه گفت که فیلمش را برای جمعی از فیلمسازان صاحبنام کشور اکران کرد ولی سرخوشیاش با خبر تلخ قتل داریوش مهرجویی دو، سه ساعت بیشتر دوام نیاورد.
بخشهای زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه میگیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور میکنم
گپ و گفت ما با این فیلمساز جوان با حرفه معلمی او آغاز شد و اینکه آیا «سهراب بهاریان» (نقش اول فیلم جنگل پرتقال با بازی میرسعید مولویان) همان آرمان خوانساریان است؟
او در جواب به این پرسش میگوید: «شاید بله، چون به هر حال هر کسی تکههایی از خودش را در فیلمش جا میگذارد. بخشهای زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه میگیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور میکنم یعنی سهراب بهاریان شخصیت بیرونی من نیست. درواقع هنگام نوشتن فیلمنامه براساس بانک عاطفی خود و تکنیکهای فیلمنامهنویسی محصولی خلق میشود و در این مورد حدود ۸۰ درصد ماجراهای فیلم بر اساس اتفاقاتی شکل گرفته که برای خودم یا نزدیکانم رخ داده است.»
داستان اصلی فیلم «جنگل پرتقال» در شهر تنکابن و دانشگاهش میگذرد؛ دانشگاهی که آرمان خوانساریان سال ۱۳۹۳ به آنجا انتقالی گرفت. «جریان دانشگاهم کمی مفصل است. من در دانشکده هنر و معماری تهران – مرکز درس میخواندم ولی تمام دوستانی که با آنها در هنرستان همدوره بودم در تنکابن درس میخواندند. بعد از مدتی در دانشگاه خودم دچار رخوت شدم و فکر میکردم از این تکرار خسته شدهام. ذات هنر درون خود زیباییهایی دارد که در شهری مثل تهران نمیشود آن را تحصیل کرد. فکر کردم استادها که تقریبا یکی هستند، رشته تحصیلی من هم بیشتر به مطالعه فردی متکی است، پس تصمیم گرفتم به تنکابن بروم و جزو معدود کسانی بودم که معکوس انتقالی گرفتم. این اتفاق خیلی برایم بهتر بود چون تنکابن شهری خلوت، پر از زیبایی و آرامش بود که در آنجا هم میتوانستم درس بخوانم و هم بنویسم و فصل جدیدی در زندگیام آغاز شد و مستقل زندگی کردم.»
او درباره اینکه آیا تجربههای همان مقطع را در فیلم روایت کرده و ایده فیلم از زمان دانشگاه سراغش آمده، میگوید: «نه، ایده فیلمنامه اولین روزی که سر کلاس مدرسه برای تدریس رفتم به ذهنم رسید. البته امیدوارم موفق شده باشم موضوعی را که میخواستم، روایت کنم چون داستان درباره نوعی از دست دادن و بازگشت است، در صورتی که من در دانشگاه در مقطعی بودم که زندگی را پر از روشنی و رو به آینده میدیدم؛ جایی که خود را مهم میدیدم ولی حسی که در فیلم وجود دارد حاصل تمام شدن آن دوران است؛ دورانی که دیگر نه دانشگاهی هست که در آن شاگرد اول باشی و نه جمعی که در آن سوگلی بمانی. این موضوعی بود که در فیلم روایت میشود ولی ایده کلی فیلم سال ۹۸ و در اولین روزی که معلم مدرسه شدم شکل گرفت.»
آرمان خوانساریان در ادامه به فضای مدرسه و نوع برخوردش با دانشآموزان پسر هنرستان اشاره میکند که تلاش میکرده با روشی ملایمتر از آنچه خودش تجربه کرده معلمی کند. او میگوید «همه چیز از همان روزی شروع شد که مدیر هنرستان مرا فرستادند تا مدرکم را برایشان بیاورم.»
روزهای سهشنبه در هنرستان، دو زنگ آخر با احمد طالبینژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم میگفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسههای دیگری سراغم آمدند و کار را حرفهایتر دنبال کردم
آرمان فارغالتحصیل رشته تئاتر است و میخواهد شغل معلمی را حتما ادامه دهد؛ حتی میگوید معلمی به اندازه سینما برایش اهمیت دارد. اما چه شد که به عنوان یک فیلمساز از تدریس در مدرسه سردرآورد؟
«رشتههای تحصیلی زیادی در ایران وجود دارند که وقتی آنها را میخوانی طبیعتاً باید معلم همان رشته شوی مثل تاریخ. اما من در دانشگاه مدرک تئاتر گرفتم و از این جهت شرایطم متفاوت بود؛ با این حال همین رسیدن به تئاتر ماجراهایی داشت. من خیلی دوست داشتم سینما بخوانم و وقتی میخواستم به هنرستان بروم خانوادهام خیلی موافق نبودند چون اولا خیلیها فکر میکردند و هنوز هم فکر میکنند که اگر فرزندشان استعدادی دارد باید حتما در رشتههای تجربی و ریاضی درس بخواند. دیگر آنکه تصور خوبی نسبت به محیط هنرستان وجود نداشت. بعضی از این تصورها درست هم بود و متاسفانه هنرستان تبدیل به جایی شده بود برای دانش آموزان ضعیفی که در رشتههای تجربی و ریاضی نمره نیاورده بودند؛ در صورتی که هنرستان باید محلی برای نخبگان هنری باشد. با این حال سال ۱۳۸۶ که وارد هنرستان شدم دنبال این بودم که حتماً سینما بخوانم که این رشته هم در همه هنرستانها تدریس نمیشد. بعدها دوست داشتم در همان هنرستانی که درس خوانده بودم معلم شوم چون روزهای سهشنبه دو زنگ آخر با احمد طالبینژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم میگفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسههای دیگری سراغم آمدند و کار را حرفهایتر دنبال کردم. در اولین دورهای که درس دادم دانشآموزان خوبی داشتم مثل آراد نویزی که دوست دارم اسمش را بیاورم و از نخبگان هنری است. الان هم هر وقت به مدرسه میروم، حتی زمانی که با خستگی برمیگردم حالم آنقدر خوب است که اطمینان دارم سینما این خوشحالی همیشگی را به من نمیدهد»
او در کنار علاقه زیاد به این حرفه، دلسوزی و توجه ویژهای هم به نسل جدید دارد؛ نسلی که با وجود دسترسی بیشتر به اطلاعات، بعضی دغدغههایش با نسلهای قبلی یکی است.
خوانساریان پیش از آنکه تدریس حرفهای را شروع کند، در دهه ۹۰ خیلی جدی وارد عرصه ساخت فیلم کوتاه شده بود و خیلیها او را با دو فیلم «سبز کله غازی» و «سایه فیل» میشناسند. به نظر میرسد او هم به سیاق بسیاری دیگر از کارگردانها، فیلمسازی در سینمای کوتاه را سکویی برای ورود به سینمای بلند میدانست. او درباره اینکه آیا برنامهریزی خاصی برای این کار داشته است، میگوید: «معمولاً به فیلم کوتاه از دو منظر میتوان نگاه کرد؛ اول اینکه مجوز فیلمسازی از طریق ساخت فیلمهای کوتاه گرفته میشود و دیگر آنکه گروهی اساساً عاشق فیلم کوتاه هستند. من از دستهای بودم که فیلم کوتاه را به خاطر مجوز فیلم بلند نمیساختم. سه فیلم کوتاه داشتم که هر سه در «تصویر سال» جایزه گرفته بودند و میتوانستم به راحتی مجوز فیلم بلند را بگیرم اما بیش از هر چیز فضای تجربی سینمای کوتاه را دوست داشتم. فکر میکردم هنوز باید در همان حیطه بمانم چون متاسفانه سینمای بلند ما چندان موقعیتی برای تجربه ندارد. حس میکردم در سینمای بلند یک شابلون وجود دارد و تو هم باید مثل بقیه باشی. اینها باعث میشد بیشتر در دنیای فیلم کوتاه بمانم»
او ادامه میدهد: «بجز اینها یک اتفاق خوب و خوش شانسی برای من این بود که فعالیتم در نیمه اول دهه ۹۰ یعنی سالهای شکوفایی فیلم کوتاه بود، به طوری که فیلم کوتاه منبع درآمدم شد. در همین دوران است که نسلی تازه از فیلمساز مثل آرین وزیر دفتری یا امید شمس که از فیلمسازی آنها به خوبی صحبت میشود، دیده شدند. آنها در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه فعالیت میکردند، در صورتی که الان با دوران عجیب و غریبی مواجیهم.»
جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنبالهرو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلمسازی مراجعه میکنی، میگویند فیلمت خوب است اما… ا. یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح میدهند نمونهای از همان فیلمهای الگو شده و موفق را بسازی
خوانساریان پس از آنکه فیلم کوتاه «سایه فیل» را میسازد به سمت فیلم بلند گرایش پیدا میکند و ابتدا چند همکاری در نگارش فیلمنامه از جمله «ابر بارانش گرفته» به کارگردانی مجید برزگر داشت و بعد هم وارد یک پروسه سریالسازی میشود. او دراین زمینه میگوید: «از آنجا که در یک دوران حرفهای از سینمای کوتاه فعالیت میکردیم، داوران جشنوارهها وقتی میدیدند کسی استعداد دارد میخواستند او را وارد جریان سینمای بلند کنند. واقعیت این است که من سه دوره پیاپی در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و جایزه گرفتم. با وجود آنکه سقف این حوزه سینمایی، کوتاه است در آنجا مانده بودم و وقتی خواستم فیلم بلندم را بسازم فکر کردم نکند آن هم شابلونی باشد مثل بقیه؛ شابلونی که یک تم اجتماعی داشته باشد و در آن یک جغرافیای جعلی بسازم با خانوادهها و آدمهایی که سر هم داد میزنند و دعوا میکنند. جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنبالهرو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلمسازی مراجعه میکنی، میگویند فیلمت خوب است اما… یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح میدهند نمونهای از همان فیلمهای الگو شده و موفق را بسازی. مثلاً سعید روستایی با سختی مدل سینمایی خود را پیدا کرده و سختیهای زیادی کشیده است تا تهیهکنندهای به فیلم اول او اعتماد کند و حالا تهیه کنندههای دیگر فکر میکنند که فقط و فقط باید با مدل سعید روستایی فیلم بسازیم؛ در صورتی که قبل از اینکه سعید روستایی مطرح شود مدل سینمایی خود او هم برایشان یک ریسک بود.
شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفهای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلمهای موفق باشی
متاسفانه این سینما جایی برای نفس کشیدن ندارد و تو باید امتحان خود را پس بدهی تا بعد همه از کارت تقلید کنند. البته این یک اتفاق تازه نیست؛ سینمای ایران در اواخر دهه ۶۰ و بعد ۷۰ تحت تاثیر سینمای عباس کیارستمی ساخته میشد، با نابازیگر و در روستاها. در دهه ۸۰ آقای فرهادی با بازیگران چهره، قصههای جانداری را روایت کرد و بعد همه سینما پر از آن مدل شد. بعد هم سعید روستایی آمد با فیلمهایی از قصههای جنوب شهری. وقتی به اینجا میرسی، فکر میکنی «جنگل پرتقال» کدام یک از دفاتر سینمایی را میتوانست امیدوار کند؟ شاید هیچ کدام، به همین دلیل کمی خرده داستان به فیلمنامه من اضافه میکردند مثل قصههای ناموسپرستی یا چیزهایی شبیه آن؛ در صورتی که من میخواستم قصهای را روایت کنم که با وجود غم، راه حل هم داشته باشد؛ آن راه حل هم گفتوگوست. نمیدانم شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفهای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلمهای موفق باشی.»
کارگردان جوان «جنگل پرتقال» در حالی بر روشنی و گفتوگو تاکید دارد که ایده اولیه فیلمش در سال تلخ و پر از حادثه ۱۳۹۸ کلید خورده است. «ما در این چند سال اتفاقهای تلخی را پشت سر گذاشتهایم ولی این “دوربین روشن یا به سمت روشنایی” نگاه و سلیقه من است. استاد من در سینما عباس کیارستمی بود با آن نگاه به زندگی که از او میشناسیم. شاعرانی مورد علاقهام هستند که همیشه – خارج از اینکه چه اتفاقی میافتد- درباره یک “مفهوم” صحبت میکردند. این تکنیک من نیست بلکه برای تراپی و درمان شدن، موقع فیلمسازی از روشنی میگویم. نوشتن (فیلمنامه) هم برای من یک نوع درمان است ولی وقتی قصهای سیاه بنویسم یا دوربینم به سمت تیرگیها باشد حال خودم دوچندان بد میشود. من از بازنمایی زشتی لذت نمیبرم. زیباییشناسیِ زشتی برایم جذاب نیست، حتی اگر به عنوان نقد باشد. فیلمهای بسیار زیادی هستند که چنین نگاهی (منتقدانه) دارند و من هم آنها را خیلی دوست دارم اما سلیقه خودم در سینما اینطور نیست.
من جزو نسلی هستم که روی پرده سینما «مهمان مامان» دیدهام؛ فیلمی از داریوش مهرجویی، بزرگ مرد سینما که در اوج تیرگیها فرهنگ و خصوصیات جغرافیایی ما را به آن شکل نمایش میداد. پس اگر ۹۸ درصد زشتی وجود داشته باشد من حتماً دوربینم را به سمت آن دو درصد زیبایی میچرخانم اما نه به این عنوان که یک فیلم سرخوش و شاد بسازم. برای همین فیلم اولم نیز سختی کم نکشیدم، پای آن ایستادم تا در نهایت به سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی و تهیهکنندگی آقای صدرعاملی رسیدم.»
او درباره چگونگی همکاری با رسول صدرعاملی هم توضیح میدهد: «یکی از خوششانسیهای من در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه، این بود که جشنوارهای با نام «حسنات» برگزار میشد که مثل جشنوارههای «وارش» یا موج» دیگر وجود خارجی ندارد. آن جشنواره باعث شد آقای صدرعاملی مرا بشناسند و بعد که در یک دوره از جشنواره فیلم کوتاه تهران، فیلمنامهام را در پیچینگ جشنواره ارائه کردم پس از پذیرفته شدن، فارابی هم برای مشارکت آمد و آقای صدرعاملی هم که پیشتر در جریان کار بودند مجوز ساخت فیلم را مرداد ۱۴۰۱ گرفتند و من در آن ماه یکی از بهترین روزهای زندگیام را تجربه کردم.»
خوانساریان اضافه میکند، «یک ویژگی بزرگ رسول صدر عاملی که فکر میکنم در خیلی از تهیه کنندههای دیگر کمرنگ باشد، اعتماد کاملی بود که به کارگردانش داشت و دست مرا برای هر کاری که میخواستم بکنم باز گذاشت. فکر میکنم این اعتماد کامل حتماً از فیلمهای کوتاه من نشأت میگرفت در حالی که بعضی تهیهکنندهها پیشنهادهایی برای تغییر در فیلمنامه به من میدادند که ترجیح میدادم اگر قرار است با مدل آنها ساخته شود، خودشان فیلم را بسازند.»
چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفتهایم و این روزها سرگرمی حرف اول را میزند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف میکشیدیم. من «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی را در سینما دیدهام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح میدهم زمین بازیام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت میکنم
اگرچه آرمان خوانساریان نگاه متفاوتی را در فیلمسازی دنبال میکند اما به هر حال گیشه برایش بیاهمیت نیست. گیشهای که این روزها در قرق فیلمهای کمدی است و جای سوال است که آیا مخاطب به راحتی پای تماشای «جنگل پرتقال» مینشیند.
کارگردان «جنگل پرتقال» میگوید: «در سینما سه مدل روایت قصه وجود دارد؛ در یکی شاه پیرنگی از یک حادثه بزرگ رخ میدهد. در یکی دیگر فقط خرده پیرنگها وجود دارند مثل سینمای عباس کیارستمی و یک سینمای ضد پیرنگ که زمان روایی در آن به چالش کشیده می شود. من فکر میکنم سینمای ما در حال حاضر از اتفاقهای بزرگ اشباع شده است، به همین دلیل نمیخواستم در جامعهای که روزانه با کلی حادثه و ماجرا روبرو است، فیلمم به سمت خیانت، مرگ، خون و جنایت یا غیرت و این حرفها برود؛ میخواستم نگاهم بر بخشهایی از وجود انسانها متمرکز باشد تا تماشاگر به یک تجربه متفاوتتر برسد. راه آن هم فقط روایت داستانهای خرده پیرنگی بود چون وسط چنین فیلمی، ممکن است ناگهان خود را غرق شده در داستان پیدا کنید. من «جنگل پرتقال» را نساختم که ۴۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد، گرچه هیچ کس از پول بدش نمیآید ولی مسئله این است که در این سن و در این برهه از زمان، دغدغه دیگری داشتم. فکر میکنم چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفتهایم و این روزها سرگرمی حرف اول را میزند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف میکشیدیم. من «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی را در سینما دیدهام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح میدهم زمین بازیام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت میکنم. شاید الان جوان هستم و اینطور میگویم ولی این راهی است که انتخاب کردهام و امیدوارم بتوانم تا پایان پای آن بایستم. من الان معلم یک مدرسه هستم و با هر میزان خستگی، لحظهای که متوجه میشوم با نوشتن حتی یک بیت شعر روی تخته سیاه چشم دانش آموزی، برق میزند احساس میکنم کارم درست است و برای همین به زندگی آمدهام.
آرمان خوانساریان با وجود نگاه همراه با امیدی که در فیلمسازی دارد اما از خلق لحظههای منتقدانه نسبت به جامعه هم دور نیست و نشانههایی از آن را در همین «جنگل پرتقال» بخصوص با کاراکتر «هژیر» به خوبی میبینیم. خودش در این رابطه میگوید: «خیلی به دنبال نشانهگذاری نیستم ولی مگر میشود یک فیلمساز نسبت به شرایط اطراف خود انتقادی نداشته باشد؟ حتماً من هم این راه را در فیلمسازیام دنبال میکنم و اصلا بخاطر سیلاب بدیهاست که به این دوربینِ به سوی روشنی پناه بردهام. به هر حال یکسری حسها درون آدم وجود دارد که من آنها را در خودم نگه میدارم و بیشتر صبر میکنم تا در زمانی مناسب کارم را انجام دهم. یکسری حسهای دیگر هم وجود دارند که نمیتوان آنها را با چند کلمه بیان کرد؛ مثلا فیلم «هامون» داریوش مهرجویی را نمیتوان در چند کلمه توضیح داد. «جنگل پرتقال» هم برای من همین است که انتقادها و امیدها و ناامیدیهایم را با هم در آن روایت کردهام.»
با وجود آنکه «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانش است اما گروهی از بازیگران صاحبنام و مطرح از جمله سارا بهرامی و رضا بهبودی در آن بازی کردهاند. میرسعید مولویان هم که نقش اصلی را ایفا کرده با فیلم «تومان» مرتضی فرشباف برای خیلیها به چهرهای آشنا بدل شد. خوانساریان درباره این بازیگرها میگوید که سارا بهرامی انتخاب اولش بوده ولی برای نقش اول (با بازی مولویان)، ابتدا گزینههای دیگری داشت.
«برای این نقش یک بازیگر چهرهتر در نظر داشتم و خوش شانس بودم؛ چون کار کردن با میرسعید یک موهبت است و هر لحظه لذت میبری و از این حجم خلاقیت و عشق شگفتزده میشوی. این هم بخشی از آن پروسه بود که آقای صدرعاملی در آن خیلی نقش داشت. یک روز تماس گرفتم و با ترس و لرزه برای اینکه بگویم بازیگر استار در این نقش انتخاب نکنیم، گزینه خودم را مطرح کردم که در همان یکی دو جمله اولم با تحسین آقای صدرعاملی مواجه شدم و گفت همین کار درست است. من در دفتر آقای صدر عاملی تصویری از فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» را روی دیوار دیده بودم که خانم علیدوستی -که در آن زمان اولین فیلم سینمایی خود را بازی میکرد – کلاکت به دست دارد. به آقای صدر عاملی گفتم هر وقت این تصویر را میبینم با خودم فکر میکنم نباید حتماً به چهرهها تکیه کنم. برای همین عکسها و چند مصاحبه از آقای مولویان را فرستادم وگفتم جنسی از غرور سعید مولویان، وقتی که روی صندلی نشسته، همان چیزی است که من برای این نقش میخواهم.
سارا بهرامی هم اولین انتخابم بود چون او فارغ التحصیل همان دانشگاه تنکابن است که من هم در آن درس میخواندم، در واقع او یکی از مهمترین خروجیهای آن دانشگاه است. انتخاب سارا برایم خیلی مهم بود. او کسی بود که باعث شد من با اعتماد به نفس بیشتری فیلمم را کارگردانی کنم و در تمام طول فیلمبرداری حسابی هوایم را داشت. انتخابم او بود چون میخواستم با توجه به زیستی که در این منطقه داشته، چیزهایی را به این نقش اضافه کند. وقتی بازیگرها میخواهند نقشی شبیه خودشان را بازی کنند برایشان بسیار سخت میشود و برخی شباهتها میان نقش با خود سارا باعث میشد یک چالش جدی برایش به وجود آید. در نهایت هم آنچه دیده شد حاصل تمرینهای مفصلی بود که ما سه نفر با هم داشتیم و مثل یک گروه تئاتری تمرین میکردیم.»
آن شب روی ابرها بودم. تمام کارگردانهایی فیلمهای مورد علاقهام آمده بودند اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانهترین لحظههایم با سینمای ایران با او گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت
فیلم «جنگل پرتقال» که حال و هوای پاییزی جذابی دارد، قطعا یکی از بهترین زمانهای اکرانش همین پاییز میتوانست باشد و خوانساریان فکر میکند اتفاق قشنگی است که با همین اولین بارانهای پاییزی فیلم «جنگل پر تقال» هم روی پرده سینماها بود. او و رسول صدرعاملی شنبه سه هفته قبل میزبان تعدادی از سینماگران شدند تا در یک دورهمی صمیمانه فیلم خود را برایشان نمایش دهند. در این جمع دوستانه چهرههای زیادی آمدند ولی پایان شب با خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش به تلخی رقم خورد.
«من پس از چند سال سخت که برای ساخت فیلم سپری کرده بودم، آن شب از خوشحالی روی ابرها بودم. خیلی از کسانی که از کارهایشان آموخته بودم آنجا بودند. وقتی آقای محمد صالحعلاء را دیدم، به ایشان گفتم من هنوز یاد آن برنامه «دو قدم مانده به صبح» شما در تلویزیون هستم و دفترچهای که در آن از شبهای سینما و تئاتری برنامه یادداشت برمیداشتم. گفتم بخش زیادی از آنچه روی پرده سینما میبینید از چیزی است که در برنامههایش برای من به جا گذاشته و چقدر فرق است که در آنتن تلویزیونت بشکن و بالا بیندازی یا اینکه از فرهنگ بگویی. وقتی در سنین نوجوانی تمام عشق و علاقهام این بود که پای برنامههای این چنینی و صحبتهای فریدون جیرانی و محمد رحمانیان بنشینم معلوم است که سراغ خشونت نمیروم. من در دوران راهنمایی فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» آقای میرکریمی را دیدم که آن شب آنجا بودند. عاشق آن سفر قهرمانی شدم یا فیلمی مثل «نفس عمیق» پرویز شهبازی و من نسبت به همه اینها احساس مسئولیت میکردم. حالا تصور کنید در چنین شبی که تمام کارگردانهای این فیلمها حضور داشتند، من چقدر خوشحال بودم اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانهترین لحظههایم با سینمای ایران با او، داریوش مهرجویی گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت و این روزها فقط اینطور خودم را آرام میکنم که ای کاش شاگرد آخر آن کلاسی باشم که آقای مهرجویی آن همه برایش زحمت کشید»
آرمان خوانساریان با توجه به دغدغههایی که در فرهنگ و هنر و بویژه در برخورد نزدیک با نسل جوان و دانشآموز دارد، احتمالا مسیر مشخصی را برای کار هنریاش دارد اما خودش میگوید: «من هم مثل خیلیهای دیگر پر از تردید هستم. نه میدانم و نه میتوانم حدس بزنم که چطور باید پیش بروم. من این فیلم را خیلی سخت ساختم و فعلاً میخواهم ببینم که چه کردهام چون نه آدم باانگیزه سال قبل هستم و نه تردیدهایم اجازه میدهند که الان تصمیم دقیقی بگیرم.»
او درباره اینکه آیا مسیرش را به سمت سینمای کوتاه ادامه میدهد نیز میگوید: «فیلم کوتاه توجیه اقتصادی ندارد. ما همیشه پولهای خود را جمع میکردیم و فیلم میساختیم اما شرایط سینمای حرفهای فرق میکند. سن ما هم بالاتر رفته و واقعیت این است که خیلیها میگویند به سمت سینمای کوتاه برمیگردند اما این بیشتر یک تعارف است چون شرایط چنین اجازهای به آنها نمیدهد. من خودم چند فیلمنامه کوتاه دارم و فقط اگر شرایط برای ساخت حرفهای آنها به صورتی که تهیهکنندهای پای کار باشد حتماً سراغ ساختشان میروم و آن وقت فیلم بعدیام حتماً کوتاه خواهد بود.»
خوانساریان در بخش پایانی این گفتوگو به دو نکته اشاره میکند؛ یکی درباره مخاطبانی که دعوت میکند فیلمش را تماشا کنند و دیگر یک گله بابت واژه «فیلم اولی» که به فیلمسازانی همانند خودش نسبت میدهند.
او که مشخص است بخاطر این کلمه ناراحتیهایی را دیده، میگوید: «نمیدانم این واژگان چیست که انتخاب میکنند. ما یک فیلم خوب داریم و یک فیلم بد. فیلم اولی یعنی چه؟ مگر مجوز فیلم اول سینمایی را بدون ساخت فیلمهای قبلی میدهند؟ متاسفانه تصورات عجیبی درباره فیلمساز اول وجود دارد؛ میگویند دستش در ساخت فیلم کند است. دست و پایش میلرزد. زیادی وسواس دارد! این را به من هم میگفتند آن هم به عنوان کسی که چند تجربه ساخت فیلم کوتاه داشتم و اتفاقا در فضای فیلم کوتاه باید بتوانی زود پروژه را جمع کنی. من «جنگل پرتقال» را در ۳۱ جلسه ساختم صرفا بابت تجربهای که در فیلم کوتاه داشتم. اصلا یک بار فیلمم را پیش از فیلمبرداری اصلی ساختم و پلانها را کشیدم تا بیشتر بر کارم تسلط داشته باشم. اینها اگر وسواس است بله من وسواس دارم چون سینما و سلیقه جای وسواس است. مهم این است که برای وسواسهایت چه برنامه ریزی داشته باشی؛ من چون قول داده بودم فیلم را در ۳۱ جلسه تمام میکنم و میدانستم که حتما با وسواس هم کار را جمع خواهم کرد، با ساخت ماکت سعی کردم به سرعت کار کمک کنم.»
میخواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی میبیند ولی فیلمهای ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من میخواهم آنها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر میکنم اگر آنها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد میدهند
«اما درباره «جنگل پرتقال»… تمام تلاش ما و کسانی که برای تبلیغات فیلم همراهی میکنند، این است که آدرس درست از فیلم به مخاطب بدهیم، حتی اگر جایی به ضرر فروش شود. من اگر بخواهم کسانی را برای تماشای این فیلم به سینما دعوت کنم آنهایی را خطاب قرار میدهم که مدتهاست به سینما نرفتهاند چون سلیقهشان با آنچه بیشتر مواقع روی پرده سینماست فرق دارد. البته من اصلاً درباره فیلم خوب یا بد صحبت نمیکنم و فقط میخواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی میبیند ولی فیلمهای ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من میخواهم آنها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر میکنم اگر آنها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد میدهند.»
ریزش چشمگیر مخاطب در اولین هفته از دومین ماه پاییز کاملا ملموس بود به نحوی که حتی پر فروش ترین فیلم روی پرده نیز تنها در عرض یک هفته توانست فقط ۱۱۸ هزار مخاطب را به سینما بیاورد.
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، با استناد بر آمار ارائه شده در سایت سمفا تا ساعت ۱۱ جمعه پنجم آبان ماه فیلم «دست انداز» به کارگردانی کمال تبریزی فقط ۲ قطعه بلیت فروخت تا کم مخاطب ترین فیلم در حال اکران باشد.
«آهنگ دو نفره» آرزو ارزانش ۴ قطعه بلیت فروخت، «آخرین تولد» نوید محمودی ۳۰ مخاطب داشت و «کت چرمی» حسین میرزامحمدی توانست فقط ۳۲ مخاطب را در سراسر کشور به سالن های سینما بکشاند.
در راستای فروش نازل فیلم ها «ستاره بازی» هاتف علیمردانی تنها ۹۶ مخاطب را جذب سالن های سینما کرد و «شماره ۱۰» حمید زرگرنژاد نیز نتوانست بیش از ۱۲۴ مخاطب داشته باشد. نکته قابل تأمل اینکه فیلم تازه اکران شده «آهو» به کارگردانی هوشنگ گلمکانی منتقد مطرح سینما نیز فقط ۱۳۸ قطعه بلیت به فروش رساند تا شروعی ناامیدکننده در گیشه داشته باشد.
بر اساس این گزارش «زنبور کارگر» افشین صادقی تنها ۲۰۵ مخاطب داشت و «بی مادر» مرتضی فاطمی نیز نتوانست بیش از ۲۲۹ نفر را مجاب به حضور در سالن های سینما کند. «جنگل پرتقال» آرمان خوانساریان نیز شروعی به شدت ناامیدکننده داشت به نحوی که تنها ۶۴۳ نفر به تماشای آن نشستند.
«اخت الرضا» به کارگردانی مجتبی طباطبایی اما در این هفته با استقبال بیشتری از سوی مخاطبان روبرو شده و ۱۲۶۵ نفر در سراسر کشور به تماشای آن نشستند. «هولیا» مرتضی آتش زمزم ۱۹۳۸ نفر را مجاب به حضور در سالن های سینما کرد و «نارگیل۲» سیدداود اطیابی ۴۳۴۸ قطعه بلیت فروخت.
«هتل» سیدمسعود اطیابی اما پرفروش ترین فیلم روی پرده بود و توانست بالای ۱۱۸ هزار نفر را در سراسر کشور به سالن های سینما بکشاند. «بچه زرنگ» نیز با اختلاف فاحش و با حدود ۱۸ هزار مخاطب رتبه دومین فیلم پرفروش هفته را از آن خود کرد و «فسیل» کریم امینی با حدود ۱۲ هزار مخاطب رتبه سوم جدول فروش هفتگی را به خود اختصاص داد.
امیر قادری کارشناس و مریم بحرالعلومی کارگردان سینما از چالشها و فرصتهای سینمای کوتاه در ایران گفتند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم کوتاه مدیومی است که هر سال با جشنواره فیلم کوتاه تهران فروغی دوباره میگیرد و پس از اتمام جشنواره و روزهای نمایش فیلم، همچنان در سکوت فرو میرود و به کار خود ادامه میدهد تا جشنواره بعدی. این رویه سالهاست علیرغم تعریف و تمجید از فیلمسازان و حضور فیلمهای تامل برانگیز در اثنای جشنواره، پس از اتمام آن طی میشود و صحبت از چالشهای این مدیوم اثرگذار و پر اقبال، یا مهم انگاشته نمیشود یا به دست فراموشی سپرده میشود. در این دو گفتوگو تلاش کردیم نگاهی به چالشهای فیلمسازان کوتاه، مزیتها و آسیبهای آن داشته باشیم و در این بین چهلمین جشنواره فیلم کوتاه را نیز مورد ارزیابی قرار دادیم.
با یک توده متوسط در میان فیلمسازان سینمای کوتاه طرف هستیم
امیر قادری، منتقد و کارشناس سینما در گفتوگو با خبرنگار سینمایی ایرنا درباره تفاوت فضای فعلی سینمای کوتاه با گذشته خود گفت: فیلمها در سال های گذشته به دو دسته تقسیم میشدند. یک دسته اقلیت که تعدادشان کم بود و به معنای واقعی کلمه با استعداد بودند و یک دسته اکثریت که به لحاظ الفبای اولیه فیلمسازی ضعیف بودند. در حال حاضر شرایط متفاوت شده و ما کسی را که الفبای اولیه فیلمسازی بلد نباشد را خیلی کم میبینیم. اکثر فیلمها استانداردهای تولیدشده را دارند و فراتر از آن هستند. در اکثر فیلمها، نورپردازی قابل قبول و بازی خوب و اجراهای خوب میبینیم.
قادری ادامه داد: این یکی از نشانههای توسعه است و نشان میدهد که مملکت و طبقه متوسط ما و فیلمسازی ما در حال توسعه است اما نکته منفی این است که شما آن اقلیت متفاوت و سطح بالا را نمیبینید. انگار متوسط فیلمسازان آن کلیت ضعیف را ارتقا دادند اما فیلمسازان با استعداد را نیز در سطح متوسط ماندهاند. گویا با یک کلیت توده متوسط طرف هستیم.
خبری از تکستارهها در میان فیلمسازان نیست
کارشناس و منتقد سینما تودهای شدن فیلمسازها را هم مثبت و هم منفی دانست و افزود: این نشان میدهد فیلمسازی ما دارد توسعه پیدا میکند و دیگر فیلم خیلی ضعیف نداریم اما نکته منفی آن است که تکستارهها را پیدا نمیکنیم. فیلمهایی که خودشان را در این بین نشان دهند و یک پله بالاتر از بقیه باشند. این امری جهانی است و در سینمای جهان نیز با آن مواجهیم.
قادری در مقایسه تودهای شدن فیلمسازهای فیلم کوتاه در ایران و جهان گفت: در سینمای جهان این مسیر به نفع بازار و آگاهانه طی میشود و این منجر به فروش بیشتر است چرا که فیلم متوسط میتواند توده بیشتری از مردم را به سمت خود جذب کند اما در ایران این مسیر به سمت گسترش طبقه متوسط در فیلمسازی است. همه شبیه هم دیگر میشوند و نه فیلم شاخصی میبینیم نه تفاوتی را میان فیلمسازان.
کارشناس سینما با اشاره به پاتوقهای فیلم کوتاه و ظهور استعدادها در آن گفت: در پاتوق فیلم کوتاه فیلمسازهایی بودند که میتوانستند فیلم بلند بسازند؛ اتفاقا آن ها نیز فیلمهای بلند خود را ساخته بودند اما پارسال یکی از استعدادهای فیلم کوتاه «جنگل پرتقال» را ساخته بود که یکی از فیلم های خوب جشنواره فیلم فجر بود.
فیلمسازان فعلی سینمای کوتاه به دنبال حرفهای شدن
قادری مزیت فیلمهای کوتاه فعلی و فضای سینمای کوتاه را در جسارت فیلمسازان دانست و افزود: در حال حاضر میبینیم که فیلمسازها میخواهند قابلیت خود را نشان دهند و هدفشان حرفهای شدن است. پیشتر فیلمساز دلش به جشنوارهها خوش بود و جایزه گرفتن را ملاک قرار داده بود. سعی داشت شاخکهای جشنواره های جهانی را تحریک کند و یا در جشنوارههای داخلی یک پیام اجتماعی مورد تایید فرهنگ رسمی بدهد تا تشویق شود اما در حال حاضر همه میخواهند حرفه ای بشوند و خودشان را نشان دهند. جرات و تلاش برای نشان دادن توانایی در حال حاضر از نقاط قوت سینمای کوتاه است.
محتوای فیلمهای کوتاه هویت مستقل خودش را ندارد
مریم بحرالعلومی، کارگردان سینما نیز در گفتوگو با ایرنا درباره تفاوت مدیوم فیلم کوتاه و فیلم بلند گفت: این دو مدیوم دو بستر و دو جهان جدا از هم هستند و ما از همین لطمه میبینیم. بسیاری از فیلمهای کوتاه از لحاظ تکنیک فنی و هنری و ساختار مشکلی ندارند اما مشکل اصلی شان این است که محتوا، هویت سینمای کوتاه را ندارد بلکه برشی از یک فیلم بلند است.
وی ادامه داد: این فاصلهگذاری باید شکل بگیرد. فیلم کوتاه مدیومی جداگانه و با ساختار خودش است که شروع، نقطه عطف و پایان خودش را دارد. بسیاری از فیلمسازان موفق سینمای بلند با فیلم کوتاه به این مدیوم ورود کردند اما باید توجه داشت که این دو مدیوم در امتداد هم هستند. یک فیلمساز برای آنکه فیلم بلند بسازد و مجوز فیلم بلند بگیرد، باید فیلم کوتاه داشته باشد اما اینکه تصور کنیم فیلمسازی فیلم کوتاه میسازد چون نمیتواند یا توانایی ساخت فیلم بلند ندارد، این غلط است.
حال سینمای کوتاه از سینمای بلند بهتر است
کارگردان فیلم سینمایی «شهربانو» در تحلیل اوضاع سینمای کوتاه گفت: سینمای کوتاه حال خیلی بهتری از سینمای بلند دارد. این به ما که در سینمای بلند فعالیت میکنیم حال خوبی میدهد. این حال خوب از جسارتی نشات میگیرد که فیلمسازان کوتاه هم در تنوع ژانر هم در ورود به موضوعات دارای حساسیتهای بیشتر، دارند. به علاوه تعداد فیلمسازان زن نیز نسبت به قبل افزایش چشمگیری داشته که خوشحالکننده است.
بحرالعلومی که عضو هیات انتخاب آثار داستانی جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز بود، ادامه داد: امسال چند فیلم در جشنواره داشتیم که به طور مشخص به چند حادثه مهم سال گذشته پرداخته بود. همین جرات که در سینمای کوتاه ما دیده میشود اما در سینمای بلند خبری از آن نیست جای تحسین دارد. هرچند که فقط یک مورد از آن فیلمها برای جشنواره انتخاب شد اما همین ورود و پرداخت نکته مثبتی است.
بسیاری از فیلمهای کوتاه با دلهره نسبت به موضوعات مواجهاند
کارگردان فیلم «قطع فوری» اظهار کرد: فیلمهایی نیز داشتیم که انتخاب نشدند چراکه با یک دلهره نسبت به موضوع مواجه شده بودند. اما فیلمهای حساسیت برانگیز این فرصت را به مخاطب و فیلمساز میدهد که اگر یک نفر وارد این حوز شده است فیلمساز دیگری نیز میتواند، فقط باید به چگونه گفتن و پرداختن به موضوع فکر کند.
بحرالعلومی قهرمان داشتن در فیلم کوتاه را عامل مهمی دانست و افرود: در فیلم کوتاه داشتن قهرمان آسان نیست. حالا میبینید که در یکی از فیلمهای شاخص امسال قهرمان زنی داریم که از چند دختر نوجوان دفاع میکند و این جرات را دارد که وارد موضوعات حساسیت برانگیز شود. اتفاقی که در سینمای بلند به ندرت می افتد.
فیلمسازی که برای فستیوالها فیلم بسازد، میدان را باخته
این کارگردان در پاسخ به جشنوارهزدگی فضای سینمای فیلم کوتاه گفت: فیلمسازی که فیلمی را برای فستیوال داخلی یا خارجی و یا به اعتبار اسکار بسازد، میدان را باخته. تو باید فیلم خوب خودت را بسازی در این صورت فیلم، مسیر خودش را پیدا میکند.
وی ادامه داد: من به عنوان سینماگر اجتماعی که به جشنواره ای بودن شناخته می شوم با جرات میگویم که قطعا جشنوارهها شروع ماراتن دل انگیزی هستند اما تکلیف فیلمی که برای جشنواره ساخته شده و به سمت جشنوارهها غش کرده نیز هم برای مخاطب و هم برای خود فیلمساز در فضای حرفه ای سینما مشخص است.
بحرالعلومی جرات و جسارت را جز جداییناپذیر فیلمسازی دانست و گفت: همان قدر که سرمایه و توانایی برای فیلمسازی لازم است جرات و جسارت نیز مهم است. به قدری که اگر فیلمساز در جشنواره مورد تایید اسکار حضور پیدا کرد و یا جایزه گرفت، خودش را نبازد و ادامه بدهد. این هیچ ربطی به این ندارد که در فیلمساز در کدام کشور زیست میکند و چه قوانینی برای او وضع شده. این در تمام دنیا ثابت است و فیلمساز است که باید چگونه پرداختن به ایدهاش را بلد باشد.
فریدون جیرانی گفت: هر کجا دموکراسی نهادینه شده باشد، سینمای کوتاه مستقلتر است. با این حال فستیوالها در همه جای دنیا خطدهی دارند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا جلسه نقد پلاس در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران با حضور فریدون جیرانی سینماگر پیشکسوت و امیر قادری منتقد سینما و با اجرا و کارشناسی میثم کریمی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه فریدون جیرانی کارگردان و منتقد سینما بیان کرد: فیلم کوتاه در ایران سابقه زیادی دارد از زمانی که دوربینهای هشت میلیمتری وجود داشت ساخت فیلم کوتاه هم در جریان بود چون دوربین به یکباره به تمام ایران رفت، یک سری نسل جدید که از سینمای حرفهای راضی نبودند به سمت این دوربینها جذب شدند و ایدههای کوتاه را به فیلم تبدیل کردند. زمانی که تلویزیون ملی ایران در سال ۴۶ فعالیت داشت آن موقع فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری مستند و… به نمایش گذاشته میشد اما دوربین ۸ میلیمتری جوانهای بیشتری را به خود جذب کرد. کیانوش عیاری فیلم خوب «آن سوی آتش» را اول به صورت فیلم کوتاه ساخت. حسن بنی هاشمی در جنوب فیلم ساخت و… پس فیلم کوتاه زمینهای برای تجربه آزمایی شد و ما فهمیدیم که در دنیا هم اینچنین است. بعدا هم که فستیوال فیلم کوتاه راه افتاد بچههای فیلم کوتاه آمدند، بچهها از کشورهای مختلف با هم آشنا شدند، دنیای فیلم کوتاه شناخته شد و به تدریج این دنیا ادامه پیدا کرد. همان زمان مهمترین ویژگی فیلم کوتاه استقلال فکری بود؛ با آنکه که تلویزیون سرمایه در اختیار فیلمسازان میگذاشت اما بچهها استقلال فکری داشتند، از یک جایی به بعد در همان دوره استقلال فکری آرام آرام کمتر شد چون فکر میکردند باید سینمای آزاد را کنترل کنند.
جیرانی توضیح داد: از ابتدا وزارت فرهنگ سختگیرانه برخورد میکرد از سال ۵۷ به بعد هم داستان تغییر کرد چون تلویزیون بعد از انقلاب به دنبال سینمای آزاد نرفت، بعد از انقلاب هم سینمای آزاد دیگر رنگی نداشت چون پیشتر سرمایهگذارش تلویزیون بود که بعدش از سینمای آزاد حمایت نکرد. از همان موقع سینمای کوتاه راه افتاد.
این کارگردان مطرح کرد: روز گذشته در پیچینگ سناریوهایی از بچهها را دیدم که خوشبختانه شعاری نبود و پروپاگاندا نمیکردند، ایدهها بسیار تازه و جذاب بود و این موضوعات برای من جذابیت داشت.
جیرانی درباره فیلمهای کوتاه گفت: من خیلی کم فیلم کوتاه دیدهام و نمیتوانم درباره آنها قضاوتی داشته باشم، من هیچوقت ندانسته حرفی نمیزنم البته یک دوره کوتاهی چند سناریو از بچهها خواندم و به نظرم بد نبودند. یادم است در سال ۶۲ و ۶۴ فیلمهای هشت میلیمتری نمایش داده میشد در آن سالها زمانی که حاتمیکیا هنوز حاتمیکیا نشده بود فیلمی از او به نام «صراط» که درباره یک جانباز جنگی بود، دیدیم که بسیار جذاب بود و علاقهمند شدیم که فیلم بعدی حاتمیکیا را سال بعد ببینیم چون فیلم کوتاهش بسیار درخشان بود. آقای ملاقلیپور هم فیلم کوتاه داشت، فیلم کوتاهی از شمقدری هم دیدم، اما خاطرهای که در ذهن من مانده مربوط به همان «صراط» است که اولین فیلم حاتمیکیا بود.
وی درباره جایگاه سینمای کوتاه در دنیا گفت: سینمای کوتاه در همه جای دنیا جایگاه خود را دارد، سینمای کوتاه خودش هویت مستقل خود را دارد و پلکان بودنش مطرح هست و در ایران همان پلکان بودنش بیشتر به درد خورده است، فیلم کوتاه در ایران به نظرم هیچوقت کامل مستقل نشده چون همیشه نظارتی بر آن بوده و هویت آن را دچار اختلال کرده اما سکویی برای پرواز خیلی از فیلمسازان بوده است. من البته آن را ندیدهام خیلی دوست داشتم فیلمهای کوتاه بچههایی را که اول به حوزه آمده بودند، ببینم اما متاسفانه نشد.
این فیلمساز درباره مقایسه ایران و اروپا بیان کرد: مقایسه ایران و اروپا یک شوخی است، فیلم کوتاه آنجا درآمد دارد اما در ایران مناسبات آن کشورها را ندارد. در اروپا دولت نقش موثری دارد اما جبههبندی ندارد عرصه فرهنگ مستقل از سیاست است اما در ایران چنین نیست سیاست در فرهنگ دخالت داشته است.
کارگردان «مرگ تدریجی یک رویا» اظهار کرد: بازیگری که به اصطلاح وزن دارد چه در کار کوتاه چه در کار بلند، تاثیرش را میگذارد. مثلا اگر مشهورترین بازیگر به یک فیلم بیاید با خودش وزن و تجربه میآورد و حتی روی کارگردانان حرفهای هم تاثیر میگذارد و ممکن است فیلم را در جاهایی برای خودش کند اما این همیشه یک فرمول نیست ممکن است یک کارگردان خلاق باشد و او را به نگرش خودش دربیاورد اما هیچ اشکالی ندارد بازیگر روی فیلم تاثیر بگذارد چون به هر حال او باعث میشود فیلم تو بهتر شود.
وی درباره نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مسیر سینما توضیح داد: کانون در آن دوره کمک کرد که ایدههای تازه و نگرشهای تازه در بطن سینمای حرفهای که به تفکر خاص محدود بود ورود پیدا کند و عدهای بتوانند ایدههای خود را مطرح کنند که نمیتوانستند در سینمای حرفهای بسازند کانون یک دوره درخشان از سال ۴۵ تا ۵۳ دارد.
کارگردان «خفهگی» خطاب به فیلمسازان توضیح داد: اینکه میگویند فیلم را فیلمبردار یا بازیگر ساخته درست نیست چون فیلم از ذهن کارگردان بیرون میآید و عوامل فیلم را تکمیل میکنند اما فیلم از آن آنها نیست. فیلم از آن ، ذهن خلاق فیلمساز است خیلی از فیلمبرداران در گذشته میگفتند ما فیلم را ساختیم اما بعداً همان فیلمبردار کارگردان شد و گند زد، آدمهای فنی نمیتوانند خلاقیت به خرج بدهند خلاقیت برای کارگردان است. اگر کارگردان خلاقیت نداشته باشد فیلم با یک بازیگر یا فیلمبردار خوب هم درنمیآید.
جیرانی عنوان کرد: در اروپا مدیریت فرهنگی به این شیوه نیست که با رفتن یکی مدیریت فرهنگی تغییر کند، مدیریت فرهنگی در آنجا مستقل است. اروپا یک دموکراسی نهادینه دارد، در حالیکه در کشور ما نهادینه نشده است. هر کجا دموکراسی نهادینه شده باشد، سینمای کوتاه مستقلتر است. به هر حال فستیوالها در همه جای دنیا خطدهی دارند اما خط دهی سینمای اروپا مبتنی بر فضای جامعه اروپاست. البته آنها هم حذف میکنند اما میزانی که ما حذف میکنیم بیشتر است.
این کارگردان مطرح کرد: حوزه هنری، تلویزیون، ارشاد و همه نهادها باید با هم هماهنگ شوند تا به سینمای کوتاه در همه جای ایران کمک کنند. یعنی قواعدی برای پرداختها داشته باشند و من جوان فیلمساز بدانم که اگر فیلم کوتاه میسازم میتوانم زندگیم را بچرخانم و سلیقه ها نمیتواند همه چیز را دستخوش تغییرات کند.
وی گفت: در ایران مدیریت فرهنگی دائمی نیست یعنی اگر امروز تصمیمی بگیرند فردا ممکن است با دیدن انتقادات تصمیمات را عوض کنند. در دنیا اصول کلی دارند و سر همان اصول کلی دعوا میکنند اما ما بر سر نکات جزیی هم گاهی مساله داریم.
قادری: متوسطها زیاد شدهاند
سپس امیر قادری درباره تفاوت نقد فیلم کوتاه و بلند اظهار کرد: در دهه ۸۰ فیلم کوتاه را زیاد دنبال میکردم. خاطرم هست در اوایل دهه ۸۰ در جشنواره فیلم کوتاه تهران به دنبال استعداد بودم. یادم است «طوفان سنجاقک» آقای مکری را دیدم و خیلی خوشم آمد. قبلا ماجرا چنین بود که کلی فیلم کوتاه بد داشتیم و سه فیلم بالاتر از متوسط داشتیم. در حال حاضر کلی فیلم متوسط داریم اما فیلم بالا و پایین متوسط کمتر داریم این از یک نظر کار فیلمسازان را دشوار میکند انگار به لحاظ فنی همه بلدند کار را درآوردند، در نتیجه کلی فیلم خوب داریم که تدوین، فیلمبرداری، بازیگری خوب دارند و حرفهای ساخته میشوند اما فیلم بالای متوسط چندان نمیبینیم. قبلا اینچنین بود که کمتر فیلمسازی را میدیدم که بخواهد خودش رااثبات کند و بگوید من میتوانم فیلم بلند بسازم الان ما کلی فیلم متوسط داریم که نمیتوانند یک کارگردان خوب را پرزنت کنند. پیشنهاد من این است که فیلمها شخصی شود، سعی کنید قلاب ارتباط با تماشاگر را بیندازید. بزرگترین نقطه ضعف فیلمهای فعلی را همین میدانم. فیلم کوتاه باید چک بزند اما خیلی از فیلمها آن چک را ندارد.
قادری مطرح کرد: من ۶ فیلم کوتاه در سانس قبلی دیدم که همه در زمینههای فنی اشکالی نداشتند اما هیچکدام هم فیلمی نبودند که بگوییم اگر کارگردانش فیلم بلندش را بسازد غوغا میکند. انگار تعداد افراد متوسط بیشتر شده است.
جیرانی اظهار کرد: انگار در کل دنیا آدمها متوسط شدهاند؛ هم در عرصه سیاست هم در عرصه هنر.
قادری هم گفت: سعید روستایی را با استعدادترین فیلمساز ۱۰ سال اخیر میدانم اما فکر میکنم از ابتدای کار، یک هاله تبلیغاتی مشخصی اطرافش بود که من دلیلش را نمیدانم. از او یک فیلم کوتاه دیدم که به نظرم شایسته آنهمه تعریف نبود ولی همان موقع هم دکوپاژ و… خوبی داشت.
وی با اشاره به اینکه رضا نجاتی فیلمهای کوتاه خوبی میساخت اما فیلم بلندش چندان خوب نشد، گفت: فیلم «جنگل پرتقال» را هم سال گذشته دیدم که به نظرم مشخص است در وهله اول فیلمساز منظم و کوشایی است و روی تمام فیلمنامهاش کار کرده است.
وی ادامه داد : خطری که فیلمسازی کوتاه را تهدید میکند این است که فکر میکنند میتوانند ایده فیلم کوتاه خود را بسط بدهند. تماشاگری که فیلم بلند را میبیند دلش میخواهد سفری را تجربه و مسیری را طی کند. در فیلمسازان کوتاهی که وارد سینمای بلند شدند این مشکل وجود دارد که فکر میکنند آن تجربه کوتاه برای تماشاگر کافی است در حالی که اینچنین نیست.
قادری بیان کرد: با توجه به درآمد و شرایط اجتماعی باید بپذیریم که به هر حال فیلمسازان کوتاه به فکر ساخت فیلم بلند خود باشند. به هر حال فیلم کوتاه حیطه خالصتری است.
جیرانی درباره سینمای آزاد هم گفت: در سالهای ۴۹ تا ۵۲ ما فیلمنامه به جایی نمیدادیم و هیچ ممیزی نبود تا سال ۵۳ و از سال ۵۳ به بعد با فیلم «آن مرد اسب دارد» و «گوزنها» این اتفاق افتاد.
قادری درباره وضعیت فیلم کوتاه هم مطرح کرد: همانطور که تعداد متوسطها زیاد و تعداد غولها کم میشود نشانه توسعه پیدا کردن یک کشور است کلا دنیا بعد از دهه ۱۹۹۰ انگار خودش دارد جلوی دیوانهها و خط شکن ها را میگیرد انگار دنیای آدمهای متوسط است، انگار دیگر یک پدیده دیوانه وار نمیبیند و انگار دنیا همین را میخواهد. دنیا انگار گاهی نگران بالا رفتن استانداردهاست چون ذهن مخاطب را به جایی میبرد که ۵۰ درصد محصولات را کنار بگذارد. این وضعیت در ادبیات، سینما و … هم وجود دارد. انگار ما الان داریم آخرین بقایای دهه۱۹۹۰ را مصرف میکنیم امیدوارم ایران که درگیر بازار جهانی نیست مبتلا به این مشکلات نشود. ضمن اینکه من از کار فیلمسازان زن تعجب کردم، چون پیش از این فیلمسازی به دلیل اینکه کار یدی است یک حرفه مردانه شناخته میشد اما فیلمهای خانمها را که دیدم به لحاظ مدیریت صحنه، کار فنی، کار اجرایی بسیار خوب بودند.
جیرانی هم عنوان کرد: فیلمهایی که در پاتوق فیلم کوتاه دیدم و ۶ فیلمنامهای که در پیچینگ دیدم، فیلمها ایدئولوژیکی نبودند در شرایطی که مدیریت فرهنگی میخواهد سینما را ایدئولوژیک کند اما بچههای فیلم کوتاه اینچنین نیستند. امیدوارم فیلمسازان سینمای کوتاه استقلال فکری خود را حفظ کنند و آنچه که در جامعه میبینند در فیلم خود منعکس. ما نیاز داریم جامعه امروز در سینمای ما باشد. از همه فیلمهایی که در پاتوق دیدم خوشم آمد و نسلی را دیدم که از ایدئولوژی عبور میکند. توصیه میکنم فیلمهای کیارستمی را ببینید من دوباره دارم «کلوزآپ» و «طعم گیلاس» را میبینم. به نظرم در دورهای سینمایی داشتیم که بینظیر بود مثلا افتتاحیه «دندان مار» بینظیر بود. پس من شروع کردهام به تماشای دوباره فیلمهای کیارستمی و لذت میبرم. به شما میگویم هم پا به پای فیلمهای خارجی که خوب هستند فیلم ایرانی هنری خوب ببینید.
قادری هم گفت: بزرگترین مشکلی که دارم با این طبقهبندی فیلم هنری و تجاری است. فیلمسازانی که فیلمهای هنری خوبی ساختهاند اتفاقا در ابتدا خیلی کلاسیکباز بودهاند.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار امروز ۲ آبان ۱۴۰۲ با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان میدهد.
در آستانه اکران عمومی فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» که از چهارشنبه ۳ مهرماه روی پرده سینما میرود، پوستر رسمی این فیلم سینمایی منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی برنامه، پوستر رسمی فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» به نویسندگی و کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی که با الهام از حس و حال پاییزی فیلم، توسط شکوفه بیاتی طراحی شده است، رونمایی شد.
فیلم سینمایی «جنگل پرتقال»، یک درام جادهای با تم عاشقانه است که قرار است از چهارشنبه ۳ آبانماه اکران خود را توسط پخش شهرفرنگ و به سرگروهی پردیس ایرانمال در سینماهای سراسر کشور آغاز کند.
این فیلم سینمایی که در شهرهای شمالی کشور فیلمبرداری شده و در جشنواره فجر ۴۱ علاوه بر نامزدی در ۳ بخش، به عنوان فیلم محبوب منتقدان و سینماگران شناخته شد؛ اولین ساخته بلند آرمان خوانساریان در مقام کارگردان است که پیش از این در حوزه ساخت فیلم کوتاه فعالیت داشته است.
در خلاصه داستان «جنگل پرتقال» که بازگشتی بر خاطرات بکر و خاک خورده گذشته است، آمده: سهراب بهاریان نمایشنامهنویس ناموفق بعد از سالها بیکاری معلم دبیرستان شده، او برای حفظ شغل تازهاش ناگزیر به ارائه اصل مدرک تحصیلی است. سهراب بعد از ۱۵ سال به شهر دانشجوییاش بازمیگردد اما این سفر آنطور که او فکر میکرده پیش نمیرود…
میرسعید مولویان، سارا بهرامی، رضا بهبودی، رضا عموزاد، فراز سرابی، داوود فتحعلی بیگی، فرشته مرعشی، ارشیا نیکبین، حمیدرضا عباسی، زینب شعبانی و حسام نورانی بازیگران این فیلم سینمایی را تشکیل میدهند.
رسول صدرعاملی که چندی پیش خبر همکاریاش با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای تولید فیلمی اقتباسی رسانهای شده بود، همچنان در حال بازنویسی فیلمنامه این پروژه است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، تیر ماه همین امسال بود که خبر رسید رسول صدرعاملی قصد ساخت فیلمی اقتباسی در قالب همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را دارد.
این کارگردان باسابقه درباره این همکاری برمبنای کتاب «زیبا صدایم کن» نوشته فرهاد حسنزاده گفته بود: «بسیار خوشحالم که فرصتی فراهم شد تا بتوانم با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری داشته باشم. من این کتاب را خواندم و بسیار آن را دوست داشتم و از آنجایی که همواره در آثارم به سمت هویتبخشی پیش رفتهام، فکر میکنم این قصه نیز این قابلیت را داراست و میتوان از آن در این زمینه استفاده کرد.»
صدرعاملی در سالهای اخیر در قامت تهیهکننده با فیلمسازان فیلماولی همراه شده و ۲ فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت و «جنگل پرتقال» به کارگردانی آرمان خوانساریان را به جشنواره فجر رساند که هر ۲ از آثار مورد توجه منتقدان بودند.
«سال دوم دانشکده من» آخرین فیلم رسول صدرعاملی در مقام کارگردان است که در سال ۹۶ در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
پروژه تازه این کارگردان که با اقتباس از کتاب «زیبا صدایم کن» نوشته فرهاد حسنزاده در مسیر تولید قرار گرفته است، یکی از چهار پروژهای بود که پیشتر در طرح ناتمام بنیاد سینمایی فارابی برای حمایت از سینمای اقتباسی در سال ۹۹ تعریف شده بود اما با عقبنشینی فارابی از این طرح، سه پروژه دیگر بلاتکلیف رها شد و پرونده تولید این پروژه هم روی میز کانون پرورش فکری قرار گرفت.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم در مسیر احیای حضور خود در چرخه تولید سینمای ایران، بعد از فیلم «یدو» و «در آغوش درخت» احتمالاً انگیزه بالایی برای همکاری با فیلمسازی همچون رسول صدرعاملی برای پروژه تازه خود دارد.
فیلم اقتباسی از رمان «زیبا صدایم کن» که هنوز عنوان رسمی آن مشخص نشده است در صورتی که به مرحله تولید برسد، میتواند یکی از پروژههای کنجکاویبرانگیز حاضر در جشنواره فیلم فجر چهل و دوم باشد و رسول صدرعاملی هم در کنار بهروز افخمی که با فیلم «صبح اعدام» برای حضور در این رویداد دورخیز کرده است، تبدیل به نمایندگان نسل دوم فیلمسازان بعد از انقلاب در جشنواره امسال شوند.
برمبنای پیگیری مهر، رسول صدرعاملی همچنان در حال بازنویسی نهایی فیلمنامه است و هنوز این پروژه به مرحله تولید نرسیده است. از این منظر تا به امروز امکان رونمایی فیلم در جشنواره پیش رو، بعید به نظر میرسد.
کتاب «زیبا صدایم کن» درباره دختر پانزده سالهای است که در مؤسسهای زیر نظر بهزیستی زندگی میکند. مادر معتادش ازدواج کرده و پدرش به سبب بیماری روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زیبا در روز تولدش به پدر کمک میکند تا از آسایشگاه فرار کند. پدر موتور یکی از کارکنان آسایشگاه را می دزدد تا با هم به گردش بروند و تولد زیبا را جشن بگیرند. زیبا به زودی از همدستی با پدرش پشیمان میشود. پدر تعادل روانی ندارد هر لحظه به حالی درمیآید؛ گاهی خوب است و گاهی بد و گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم میشود. سرانجام زیبا با همکاری نیروی بیمارستان پدر را به آنجا برمیگرداند و تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد، جشن میگیرد.
کتاب «زیبا صدایم کن» اثر فرهاد حسن زاده به ۲ زبان انگلیسی و ترکی استانبولی ترجمه شده است.
سیمرغ چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر و سیزدهمین دوره فیلم فجر اصفهان از امروز دوشنبه(۱۷ بهمن) بر پرده سینماهای چهارباغ اصفهان مینشیند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، پردیس سینما ساحل، سینما فلسطین، پردیس سینمایی سپاهان در حالی امروز به اکران فیلمهای چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر میپردازند که صبح امروز، مراسم افتتاحیه این جشنواره و تجدید میثاق هنرمندان با شهدا در گلستان شهدای اصفهان برگزار شد.
همزمان با اکران فیلمهای بزرگترین رویداد سینمایی ایران در ۳۱ استان کشور، بلیت فروشی برای سینماهای ساحل، سپاهان و فلسطین اصفهان نیز از روز گذشته آغاز شده است و مخاطبان میتوانند بصورت برخط(آنلاین) از طریق سامانههای” آی تیکت”، “ایران تیکت” و “گیشه هفت” بلیت تهیه کنند.
پرونده باز است، آه سرد، چرا گریه نمیکنی، در آغوش درخت، سرهنگ ثریا، عطرآلود، وابل، روایت ناتمام سیما، بعد از رفتن، هوک، جنگل پرتقال، هفت بهار نارنج، یادگار جنوب، کاپیتان، گُلهای باوارده، اتاقک گلی، آنها مرا دوست داشتند، کُت چرمی، شماره ۱۰، غریب و هایپاور فیلم هایی هستند که در چهل یکمین جشنواره فیلم فجر بر روی پرده سینماهای چهارباغ اصفهان میروند.
ساعت اکران این فیلم ها از روز ۱۷ تا ۲۴ بهمن مقارن با ۱۸:۳۰ و ۲۱ عصر است و امکان خرید بلیت جشنواره فیلم فجر برای هر شماره تلفن در سامانه فروش، چهار قطعه برای هر فیلم است.
سینما فلسطین در روز ۱۷ بهمن میزبان اکران فیلمهای “آنها مرا دوست داشتند” و “روایت ناتمام”، در روز ۱۸ بهمن فیلمهای “کُت چرمی” و ” شماره ۱۰” ، در روز ۱۹ بهمن فیلمهای “هوک” و “عطرآلود”، در روز ۲۰ بهمن فیلمهای “یادگار جنوب” و “سرهنگ ثریا”، در روز ۲۱ بهمن، فیلم های “هفت بهار نارنج “و “در آغوش درخت”، در روز ۲۲ بهمن فیلمهای “جنگل پرتقال” و “چرا گریه نمیکنی”، در روز ۲۳ بهمن فیلمهای “کاپیتان” و “آه سرد” و در روز ۲۴ بهمن فیلمهای “بعد از رفتن” و” غریب” است.
همچنین فیلمهای “بعد از رفتن” و “پرونده باز است”در روز ۱۷ بهمن، “هوک” و”آه سرد” در روز ۱۸ بهمن،”جنگل پرتقال” و “چرا گریه نمیکنی” در ۱۹ بهمن ، “هفت بهار نارنج” و “در آغوش درخت “در ۲۰ بهمن ، “یادگار جنوب”و”سرهنگ ثریا” در ۲۱ بهمن، “هایپاور” و “وابل “در ۲۳ بهمن ، “آنها مرا دوست داشتند ” و “روایت ناتمام “در ۲۴ بهمن بر روی پرده سینمای پردیس سپاهان میرود.
سینما پردیس ساحل نیز فیلمهای” پرونده باز است” و “بعد از رفتن” را در روز ۱۷ بهمن ، “آه سرد “و “هوک” را در روز ۱۸ بهمن، “چرا گریه نمی کنی” و “جنگل پرتقال “را در روز ۱۹ بهمن، “در آغوش درخت” و “هفت بهار نارنج” را در ۲۰ بهمن، “سرهنگ ثریا” و “یادگار جنوب” را در ۲۱ بهمن، “عطرآلود” و “کاپیتان” را در روز ۲۲ بهمن ،”وابل “و “گُلهای وابارده “را در روز ۲۳ بهمن و “روایت ناتمام سیما ” و همچنین “اتاقک گِلی ” را در روز ۲۴ بهمن در فهرست اکران خود دارد.
چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر،۱۲ تا ۲۳ بهمن امسال همزمان با تهران در ۳۱ استان کشور برگزار میشود.
«جنگل پرتقال» عنوان یکی از فیلمهای حاضر در «بخش سوادای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر» است. اثری که در قالب «سینمای اجتماعی» تولید و به ارایه محتوایی در تعارض با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» مبادرت میورزد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، عنوان یکی از فیلمهای حاضر در «بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر» است. اثری که در قالب «سینمای اجتماعی» تولید و به ارایه محتوایی در تعارض با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» مبادرت میورزد. فیلمی سینمایی که خواسته یا ناخواسته به دنبال حقنه تعالیم و دستورالعملهای ابلاغی نظام لیبرالیسم در قالب سندهایی همچون «سند ۲۰۳۰ یونسکو» با عنوان رسمی «دگرگون ساختن جهان ما: دستور کارش ۲۰۳۰ برای توسعه پایا» (Transforming our world: the ۲۰۳۰ Agenda for Sustainable Development) به مخاطب سینمایی خود میباشد.
فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» داستان معلمی به نام «علی بهاریان» و با نام هنری «سهراب بهاریان» است که در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرده و حالا پس از سالها بیکاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شده است. معلمی آنچنان سختگیر که در عرض سه روز ۵ نفر را از کلاس اخراج میکند و حالا از طرف مدیر تهدید میشود که اگر تا دو روز دیگر مدرک تحصیلیاش را تحویل ندهد عذرش را از مدرسه میخواهند! اینگونه است که آقای معلم علیرغم میل خود به شهر محل تحصیلش در «تنکابن» میرود و به این ترتیب فیلم بر بستر روایتگری این سفر پیگیری شده و با شکافت شخصیت فرهیخته و معلم ادبیات خود به ارایه شخصیتی از او مبادرت میورزد که سالها پیش در دانشگاه دختری عاشقپیشه را مورد آزار و اذیت روانی قرار داده است و … این دانشجوی بازیگری را دچار سرخوردگی و بیآبرویی اجتماعی ساخته است و …
فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» میتوانست به عنوان «عاشقانه کلاسیک» ظاهر شود؛ اما ترجیح میدهد تا با فرار از این گونه روایتگری به سراغ تمرکز بر منحنی تحول شخصیتِ محوری خود و در کالبد «آقا معلم» برود و آنچنان بنای خود بر آموزش تعالیم مندرج در «سند ۲۰۳۰» بگذارد که حتی از خواندن بیانیههای مطول نیز ابایی نکرده و با کم آوردن وقت، به جمع و جور کردن این سیر تحول و به «راستی رسیدن» با «یک شب مستی» و البته پس از سالها «دائمالخمر بودن» بسنده کند!
«جنگل پرتقال» اثری برخوردار از فُرم سینمایی مناسب است که با بازی استاندارد بازیگران خود و همچنین با چاشنی مناسب طنز و استفاده از نماهای زیبا و قابهای جذاب بصری و … میتواند بر روی همراهی ۹۰ دقیقهای مخاطب با خود، حساب باز کند.
«جنگل پرتقال» در مسیر آموزههای «سند ۲۰۳۰» و مواجهه خود با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» اگر چه به شیوه همیشگی و متداولی همچون بازنمایی میزانسن «فقر و زجر» و «فقر و فلاکت» متمسک نمیشود و سعی نمیکند تا چشم خود را بر «لوکیشن واقعی ایران» با تمام طراوتها و شادابیهایش ببندد؛ اما به وضوح تمام تلاش و همت خود را معطوف ترسیم گذشته شوم و حال ناقص و آینده مبهمی میسازد که «انسان ایرانی» با پیگیری چنین شیوهای از زندگی به آن مبتلا گردیده است. این همه در حالی است که از منظر نمادین و لایهگون «جنگل پرتقال» میتواند در بردارنده معانی ویژهای باشد که همچون تصویرسازی از «مانیفست فمینیسم» مبتنی بر آموزههای «موج سوم» (Third-wave feminism) و … سهوا و یا تعمدا و البته به صورتی الکن و بعضا دُم بریده درآمده و در این راستا نمادهایی همچون پدربزرگ خلبان جنگ و قاب گرفته شده در کنار جنگنده فانتوم و یا بازگشت آقا معلم از مسیر الموت به کلان شهر تهران و مهاجرت «مریم» برای همیشه از ایران و فروش «جنگل پرتقال» به عمو و … از آن جمله میباشد.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی معتقد است: «جنگل پرتقال» از منظر پرداختن به تنوع اقلیمی فیلمی حائز اهمیت است.
به گزارش ایرنا، سمیه رفیعی بعد از تماشای فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» در خانه رسانه چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر گفت: این فیلم به لحاظ ساخت فیلم قابل تاملی است. همچنین از نظر انتخاب لوکیشن، بهره گیری از مناظر طبیعی از نکات جالب توجه این اثر است.
این فعال و سیاستپژوه حوزه محیط زیست افزود: یک نکته مهم مورد اشاره در «جنگل پرتقال» این است که افراد باید مسوولیت اعمال خود را بپذیرند و این فیلم به درستی بر چنین موضوعی دست گذاشته است؛ اینکه افراد باید تبعات اعمال و عملکرد خود را بپذیرند و با آن مواجه شوند.
رفیعی درباره اهمیت خارج شدن و تمرکززدایی فیلمهای فارابی از پایتخت و برخورداری از تنوع اقلیمی در این آثار گفت: این که فیلمها با توجه به برخورداری کشورمان از تنوع اقلیمی در این دوره جشنواره، از لوکیشن های محدود خارج شده اند، بسیار خوب است. ای کاش به این موضوع بیشتر فکر شود.
به عقیده وی، «جنگل پرتقال» از این نظر فیلمی حائز اهمیت است، چراکه کلیت داستان فیلم در شهر تنکابن میگذرد و به نقاطی دیدنی در این شهر در طول داستان فیلم اشاره میشود؛ مناطقی که از مناظر طبیعی است و امیدوارم که در سایر آثار نیز این روند ادامه دار باشد.
وی گفت: به نظرم با توجه به تنوع اقلیمی که در کشور داریم، سالها میتوان فیلمهایی در جغرافیای غیر از پایتخت تولید کرد.
«جنگل پرتقال» به تهیه کنندگی رسول صدرعاملی از تولیدات باشگاه فیلم اولیهای بنیاد سینمایی فارابی تا ۲۲ بهمن در چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نمایش داده شد.