رسانه سینمای خانگی – مزدآبادی: سینمای دفاع مقدس حمایت شود در گستره بین‌المللی هم مخاطب دارد

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سینماصبا؛ جواد مزدآبادی، کارگردان سینما و تلویزیون با بیان اینکه سینمای دفاع مقدس نیازمند احیای مجدد است، گفت: در دهه ۶۰ و ۷۰ سینمای دفاع مقدس یکی از گونه‌های پرمخاطب سینمای کشور بود زیرا به لحاظ عاطفی جامعه با این دست تولیدات ارتباط خوبی پیدا می‌کرد اما با گذشت زمان به واسطه تکرارهایی که در این شکل فیلمسازی پیش آمد مخاطب به تدریج از این ژانر فاصله گرفت.

وی افزود: دور شدن مخاطب از تولیداتی اینچنین ربطی به کهنه شدن موضوع ندارد، چون در هشت سال جنگ تحمیلی به اندازه‌ای روایت و قصه وجود دارد که تا سال‌ها می‌توان در فیلمسازی از آن بهره برد. برای مثال به سینمای جهان دقت کنید با گذشت ۷۰ سال از جنگ جهانی دوم هنوز فیلم‌هایی در این حوزه ساخته می‌شود که جذابیت لازم را دارد اما اینکه چرا ما نتوانسته‌ایم از این حوزه استفاده لازم را ببریم دلیلش را باید در متون سینمایی جستجو کرد.

کارگردان فیلم‌های تلویزیونی تحسین‌شده در عرصه دفاع مقدس گفت: مهمترین رکن برای موفقیت یک اثر سینمایی یا تلویزیونی فیلمنامه خوب است که انتظار می‌رود موفقیت یک اثر را تضمین کند. این اتفاق اگر رخ دهد مطمئن باشید دستآوردها آن وسیع خواهد بو البته معدود استثناهایی وجود دارد که با تلاش کارگردان و نویسنده توانستند به موفقیت دست یابند. سریال «عاشورا» ساخته هادی حجازی‌فر یکی از این آثار است که به مدد قصه و کارگردانی مناسب توانست به موفقیت دست یابد.

مزدآبادی با بیان اینکه سینمای دفاع مقدس نیاز به سخت‌افزار مناسب دارد، بیان کرد: فیلم دفاع مقدس کاری پرهزینه است زیرا فضاسازی جنگ، تدارکات خاص خود را طلب می‌کند. اگر این موضوع در کارهای مربوطه لحاظ نشود اثر تولیدی کاری بی‌کیفیت خواهد بود. برای رسیدن به این خواسته نیز مسلما بخش خصوصی قادر نیست که تامین بودجه داشته باشد بلکه نهادهای دولتی از عهده تامین این دست آثار بر می‌آیند.

وی تاکید کرد: یکی از راهکارهای موفقیت در تولیدات نمایشی پرتره نگاری از آدم‌های جنگ است. قهرمانان بسیاری در دفاع مقدس وجود دارند که نشان دادن هر یک از آنها انتظار می‌رود ضامن خلق یک اثر فاخر سینمایی یا تلویزیونی باشد. لازم به ذکر است در پرتره‌نگاری قهرمانان جنگ حتماً باید واقع‌نگری مد‌نظر قرار گیرد و از اغراق نیز پرهیز جدی شود. یکی دیگر از دست‌آوردهای پرتره‌نگاری از قهرمانان جنگ آشنایی نسل جوان با افتخارات این سرزمین است که می‌تواند عزت و افتخار برای کشورمان در پی داشته باشد.

این کارگردان تاکید کرد: سینمای دفاع مقدس اگر حمایت مناسب شود حتی در گستره بین‌المللی هم قادر است مخاطب به دست آورد زیرا جنگ ما با دیگر نبردهای کلاسیک دنیا فرق داشت. در هشت سال جنگ تحمیلی رزمندگان در کنار دفاع از میهن برای اعتقادات و باورهای دینی و انقلابی خود نیز جنگیدند. این ویژگی اتفاقی منحصر به فرد است که برای مخاطب جهانی تازگی دارد.

مزدآبادی در انتهای این گفت‌وگو تصریح کرد: آدم‌هایی که می‌خواهند در این حوزه کار کنند باید هم از تخصص کافی بهره برده باشند هم اینکه جنگ را درک کنند. این گفت تنها به معنای حضور فیزیکی در جنگ نیست بلکه باور به جهادی است که در آن مقطع رخ داده است. برای مثال فیلمسازانی چون رسول ملاقلی‌پور و ابراهیم حاتمی‌کیا الگوهایی بسیار موفق هستند. در میان جوانان هم فیلمسازان خوبی داریم که تواتستند با کارهای زیبایی خود گوشه‌ای از داشته‌های دفاع مقدس را به تصویر بکشند.

باز نشر رسانه سینمای خانگی – قبیله گرایی؛ سمّ مهلک عرصه فرهنگ و هنر

با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.

تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی  آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.

نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه­ های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.

با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.

فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.

رسانه سینمای خانگی- انیمیشن ایرانی در اسپانیا نمایش داده شد

انیمیشن کوتاه «دنیای خاکستریِ خاکستری» ساخته سید محسن پور‌محسنی شکیب، در چهل‌وششمین جشنواره بین‌المللی الچه اسپانیا نمایش داده شد.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، انیمیشن کوتاه «دنیای خاکستریِ خاکستری» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی «سید محسن پور‌محسنی شکیب» در چهل‌وششمین جشنواره بین‌المللی الچه اسپانیا نمایش داده شد.

جشنواره بین‌المللی الچه اسپانیا رویدادی با قدمت بالغ بر 46 سال است که مورد تایید «آکادمی سینمایی اسپانیا» یا «جایزه گویا» است و در تاریخ 11 الی 20 جولای 2023، مصادف با 1402 برگزار شد.

«دنیای خاکستری خاکستری» تاکنون در بخش رقابتی سی‌وپنجمین جشنواره فیلم آتلانتا: اوت آن فیلم (آمریکا)، سیزدهمین جشنواره اسپارک انیمیشن (کانادا) و دوازدهمین جشنواره مستند و انیمیشن آمریکایی (Amdocs)، چهل‌وهفتمین جشنواره بین‌المللی کلیولند آمریکا به نمایش در آمده که همگی آنها مورد تایید آکادمی اسکار بودند، که با کسب جایزه اصلی انیمیشن در جشنواره کلیولند توانست به نودوششمین دوره از جوایز آکادمی اسکار و همین‌طور جوایز آکادمی فیلم کانادا معرفی شود و همچنین واجد شرایط حضور در بخش دانشجویی آکادمی اسکار سال 2023 نیز شد.

انیمیشن کوتاه «دنیای خاکستریِ خاکستری» درباره مرد جوانِ رنگارنگی‌ است که در یک دنیای کاملا خاکستری زندگی می کند، او مجبور است که برای زندگی در آن جامعه همرنگ جماعت شود. تا اینکه هویت واقعی‌اش توسط یک پسر بچه بازیگوش به صورتی تصادفی بر ملا شده و باعث وحشت مردم می‌گردد.

شایان ذکر است که پیش از این، انیمیشن کوتاه «پوتین» به کارگردانی و نویسندگی سید محسن پورمحسنی شکیب و تهیه کنندگی انجمن سینمای جوانان ایران دفتر رشت توانسته بود برای نخستین بار در سینمای کوتاه ایران کاندید بخش دانشجویی آکادمی اسکار 2022 گردد.

عوامل سازنده انیمیشن کوتاه «دنیای خاکستریِ خاکستری» نیز عبارتند از:

نویسنده و کارگردان: سید محسن پورمحسنی شکیب، کارگردان هنری: پژمان ماله‌میر، تهیه‌کننده: سید محسن پورمحسنی شکیب، انیمیشن و استوری‌بورد آرتیست: پژمان ماله‌میر، طراح کاراکتر و پس زمینه: پژمان ماله‌میر، رنگ آمیزی: مریم جعفری، طراحی صدا و موسیقی: محمد زمان‌ثانی، فولی افکت: مریم یعقوبی و پخش کننده: درگاه فیلم ایران (علیمحمد اقبالدار).

رسانه سینمای خانگی – پرچم اولین جشنواره بین المللی فیلم حوا در اصفهان به اهتزاز در آمد

رضا دهقانی دبیر اولین جشنواره بین المللی فیلم حوا در اصفهان  از اکران ۱۵ اثر سینمایی این جشنواره در پردیس سینمایی ساحل خبر داد.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی – دفتر اصفهان؛ رضا دهقانی افزود: این آثار همزمان با تهران و ۱۲ استان دیگر کشور در اصفهان نیز به نمایش درمی‌آید. 
دبیر جشنواره بین المللی فیلم حوا در اصفهان درباره اهداف برگزاری این جشنواره گفت:این جشنواره به منظور تقویت جریان گفتمان‌ فرهنگی- رسانه‌ای خانواده محور به عنوان یک گفتمان جهان شمول و فراگیر در سطح دنیا می باشد و رویکرد اصلی این جشنواره حمایت از خانواده، لزوم شناساندن تصویر زن، بازنمایی زن مسلمان در سینمای ایران و جهان و پرداختن به زن عفیف است و همزمان با سراسر کشور در اصفهان با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان برگزار می گردد
وی با بیان اینکه آثار این جشنواره در قالب فیلم‌های بلند داستانی، کوتاه داستانی و مستند است اظهار داشت: بیشتر آثار این جشنواره با موضوع زنان و خانواده برای نخستین بار به نمایش گذاشته می شود.

معاون هنری و سینمایی اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان افزود: این آثار در پنج نوبت از ساعت ۱۳ تا ۲۳ برای عموم بطور رایگان اکران می شود.
در اولین شب جشنواره حوا در اصفهان با اکران پنج مرحله ای در سالن زاینده رودپردیس سینمایی ساحل دارای ظرفیت یکصدو پانزده نفر با نمایش چهار فیلم مستند،پنج فیلم کوتاه داستانی و دوفیلم سینمایی منطبق با جدول اعلام شده انجام گرفت، مخاطبان اکثرا دانشجویان و علاقه مندان فیلمهای خاص بودند که علارغم تلاش ستاد اجرایی استقبال خوبی صورت نگرفت و هر سانس حدود بیست نفر را به سالن سینمایی از ساعت سیزده تا بیست وسه آورده بود.

نخستین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم حوا، از سه‌شنبه در تهران و ۱۳ استان کشور آغاز بکار کرد و تا ۲۳ تیر ادامه دارد.
این جشنواره به همت بنیاد بین‌المللی گوهرشاد و با همکاری مراکز و سازمان های فرهنگی مختلف و با محوریت فیلم‌های زنان میزبان مهمانان و آثاری از سینمای ایران و چند کشور دیگر است.

«زاک» و استخراج امید از دل تاریکی

علی خسروی کارگردان فیلم کوتاه «زاک» که روایتی امیدوارانه از موضوعی به‌شدت تلخ دارد، تأکید می‌کند که خود را در برابر مخاطبان آثارش، مسئول می‌داند و نمی‌تواند آن‌ها را در تلخی محض رها کند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، درست در همین سال‌هایی که سینمای ایران به‌واسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشه‌ها را تجربه می‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.

فیلم کوتاه «زاک» بیست و پنجمین فیلم‌کوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان کارگردانش بودیم.

«زاک» با موقعیت مادری آغاز می‌شود که تصمیم به سقط فرزند خود دارد اما در فرآیند روایت ۱۰ دقیقه‌ای فیلم، دیدگاهش نسبت به فرزندی که در راه دارد، تغییر می‌کند.

آنچه می‌خوانید حاصل گفتگوی خبرگزاری مهر با علی خسروی نویسنده و کارگردان و مهدی مهرنیا مشاور کارگردان فیلم کوتاه «زاک» است.

* فیلم کوتاه «زاک» موقعیت و داستانی دارد که می‌توانست در خروجی تبدیل به یک اثر کلیشه‌ای و مشابه با برخی تجربه‌های دیگر در سینمای کوتاه شود، اما امتیاز آن زاویه نگاه متفاوتی است که به سوژه داشته‌اید. چگونه به این ایده و پرداخت رسیدید؟

علی خسروی: ابتدا باید از خبرگزاری مهر بابت این فرصت و توجهی که برای سینمای کوتاه در نظر گرفته و می‌گیرد سپاس‌گزاری کنم و فکر می‌کنم کمتر رسانه‌ای در شرایط فعلی این سهم را برای سینمای کوتاه قائل باشد. درباره سوژه این فیلم هم می‌توانم بگویم غالباً ایده آثارم از مواجهه با سوژه‌های مستند در ذهنم شکل می‌گیرد. حوالی چهار سال پیش بود که دیدن یک مستند، باعث شد که نسبت به زنان کارگر دغدغه پیدا کنم. زنانی که در کنار همسر بودن و مادر بودن، مشکلات دیگری را هم تجربه می‌کنند. داستان این فیلم پیش از دوران کرونا در ذهن من شکل گرفت و نزدیک به دو سال در ذهنم آن را پرورش می‌دادم تا حوالی تابستان ۱۴۰۱ که ساخت این فیلم برایم جدی شد و همزمان وارد پیش‌تولید شدیم. اصولاً هم چه در مستندسازی و چه در ساخت فیلم کوتاه خیلی منتظر تهیه‌کننده نمی‌مانم و فکر می‌کنم او هم اگر شوروحال من رو متوجه شود، با من همراه می‌شود. معمولاً هم تهیه‌کننده‌ها به من اطمینان می‌کنند.

خسروی: اطراف ما پر است از این زن‌هایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچ‌چیز برای خود نمی‌خواهند. روایت این از خودگذشتگی، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش می‌کند را نمی‌فهمممن سال ۸۵ اولین فیلمم را با نام «جشن تکلیف» ساختم و تا به امروز در نزدیک به ۸۰ جشنواره مستند و داستانی حضور داشته‌ام. اولین جایزه‌ام را هم برای همین فیلم «جشن تکلیف» از جشنواره فیلم شهر گرفتم. سال ۸۷ سومین فیلمم را به‌صورت ۳۵ میلیمتری با نام «آینه» ساختم که همان سال در جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت و از همان فیلم بود که سینمای کوتاه داستانی برایم صورت حرفه‌ای پیدا کرد. به‌واسطه همین تجربه هم حتی پیشنهاد ساخت تله فیلم و سینمایی هم داشتم اما دچار کمال‌گرایی شدم و سراغ مستندسازی رفتم.

احساس می‌کردم دیگر داستان تازه‌ای برای ساخت فیلم داستانی وجود ندارد. ورودم به فضای مستند کمک کرد که با ایده‌های تازه‌ای مواجه شوم و ایده «زاک» هم اینگونه شکل گرفت و قصه‌اش را از یک فیلم مستند وام گرفتم.

* فیلم‌تان از نظر سروشکل و ساختار کاملاً سینمایی است اما به نظرم فیلمنامه‌اش با مشکل مواجه است. کل خط داستان یک روایت یکنواخت و ساده است که گویی گره‌افکنی و گره‌گشایی به درستی در آن اتفاق نمی‌افتد.

خسروی: خیلی به این ماجرا فکر کردیم. اتفاقاً در برنامه پیچینگ ایده این فیلم در انجمن سینمای جوان هم دچار همین مشکل شدیم…

* همین ایده را پیچ کرده بودید؟

خسروی: بله. اتفاقاً در آن جلسه نکاتی را هم مطرح کردند اما واقعیت این است که حرف دیگران را گوش نگردم و فیلم خودم را ساختم! از این جهت هم خوشحالم و هم ناراحت. این فیلمنامه برای من چیزی شبیه عروسک کوزت شده بود که گویی هر طور شده باید آن را به دست بیاورم. در این فیلم موقعیت این زن برای من موضوعیت داشت. من فیلم‌های کوتاه ایرانی و خارجی زیادی را دیده و می‌بینم. احساسم این بود که در این قصه باید موقعیت زنی را ترسیم کنم که در استرس و فشار عصبی است اما سرانجام به گردهم آوردن اعضای خانواده‌اش به آرامش می‌رسد. به همین دلیل هم فرم روایت فیلم ما اول شخص بود و سراغ فرم دانای کل نرفتیم. ترسیم حس و حال این زن در طول ۱۰ دقیقه فیلم برایم جذاب بود.

علی خسروی

* از این برداشت نترسیدید که آنچه در فیلم ارائه می‌کنید در ذهن مخاطب تبدیل به همان عبارت معروف «خوشبختی فاصله میان دو بدبختی است» بشود؟ چون هیچ نشانه‌ای در روایت فیلم نیست که شرایط این زوج بعد از این با تغییر مثبتی مواجه شود.

خسروی: آگاهانه به این تصویر رسیده‌ایم. فیلم «زاک» موقعیت زنی است که به دلیل بد اخلاقی‌های شوهرش تصمیم به سقط فرزندش گرفته است و این سوژه هم برگرفته از یک کیس واقعی بود. زنی بود که می‌گفت من بچه بسیار دوست دارم اما به دلیل استرس‌های ناشی از بداخلاقی‌های همسرم، مجبورم بچه‌ام را بدون اطلاع همسرم سقط کنم. در داستان فیلم اما این زن در نهایت به حرف دل خودش و صدای قلب نوزادش گوش می‌دهد و از تردیدهایش عبور می‌کند. خدا هم در چنین شرایطی به فرد کمک می‌کند. دقیقاً با همان خبری که شاید می‌توانست شوهرش را تا آستانه مرگ عصبانی کند، او را آرام می‌کند و از یک مهلکه نجات می‌دهد. در لحظه‌ای که به رحیم می‌گوید که حامله است، گویی به او شوک وارد می‌شود.

اطراف ما پر است از این زن‌هایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچ‌چیز برای خود نمی‌خواهند. روایت این از خودگذشتگی که فکر می‌کنم ویژگی زن شرقی است، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش می‌کند را نمی‌فهمم. به همان اندازه که آن زن را نمی‌فهمم، این زنی که در «زاک» تصویر کرده‌ام را درک می‌کنم و این قطعاً به تجربه زیسته من ربط پیدا می‌کند. احساس من این است که فیلم کوتاه وظیفه دارد در یک زمان کوتاه یک موقعیت خاص دراماتیک از یک شخص را به تصویر درآورد و روایت فیلم «زاک» را هم از همین جنس می‌دانم.

خسروی: در سخت‌ترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بوده‌ایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم می‌توان ذره‌ای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگ‌ترین گناه در دین ما ناامیدی استمهدی مهرنیا: اجازه دهید نکته‌ای را درباره فیلمنامه «زاک» مطرح کنم. کل داستان فیلم از نظر زمانی در دو ساعت می‌گذرد که ما اتفاقات این دو ساعت را قرار است در ۱۰ دقیقه روایت کنیم. زمان هم کاملاً در فیلم خطی است. آنچه دارد اتفاق می‌افتد، کنار هم چیدن بریده‌هایی از لحظات این کاراکتر از لحظه‌ای است که تصمیم می‌گیرد جان یک موجود زنده اما فاقد روح از نگاه ما را بگیرد، تا دو ساعت بعد که با همان موجود به ظاهر فاقد روح، روح تازه‌ای را به زندگی فاقد روح خودش و همسرش می‌دمد. رسیدن از آن نقطه به این نقطه آن هم طی دو ساعت، همان اتفاقی است که در فیلمنامه رخ داده است و آن را به‌نسبت یک روایت تک‌خطی و یکنواخت از یک مقطع از زندگی یک فرد، متمایز کرده است.

* جناب مهرنیا شما از چه مرحله‌ای با پروژه «زاک» همراه شدید و چه سهمی در شکل‌گیری دنیای آن داشتید؟

مهرنیا: من و علی خسروی یک دوستی قدیمی داریم. پیش‌تر من فیلم ساخته‌ام و آقای خسروی آن را تهیه کرده و همکاری‌های دیگری هم با یکدیگر داشته‌ایم. در فیلم «زاک» اما بعد از آنکه قرار شد این کار ساخته شود و فیلمنامه تقریباً شکل گرفته بود، صحبت و گفتگو را آغاز کردیم. جزو معدود کارهای کوتاهی بود که پیش‌تولید مفصلی هم داشت و نزدیک ۲۰ روز برای آن وقت گذاشتیم. از آنجا که لوکیشن هم در تهران نبود ما ۷ یا ۸ نوبت به شمال رفتیم و لوکیشن دیدیم.

* اتفاقاً همین پیش‌تولیدهای مفصل است که تأثیرش را روی خروجی نشان می‌دهد.

خسروی: مهدی واقعاً یکی از آن دوستان حرفه‌ای من است. بیش از ۱۵ جلسه درباره فیلمنامه و کارگردانی صحبت کردیم تا به جمع‌بندی برسیم. فهیمه مؤمنی که نقش اصلی این فیلم را ایفا می‌کند، معتقدم با اختلاف یکی از بهترین بازی‌های کارنامه‌اش را ارائه کرده است. همه این نتایج به دلیل زمانی است که همه ما در پیش‌تولید صرف رسیدن به استانداردها کردیم. اگر چنین پیش‌تولیدی عقبه پژوهشی هم داشته باشد، با نتایج به مراتب بهتری هم مواجه می‌شود. مهدی در این مسیر واقعاً رفاقت کرد و معتقدم در سینمای کوتاه، چون پول خاصی هم جریان ندارد، مهمترین سرمایه همین رفاقت‌هاست.

* در جواب سوال اول اشاره کردید که ایده این فیلم را از فضای یک مستند و از تجربیات خودتان در دنیای مستندسازی وام گرفته‌اید. این گزاره را به‌ویژه از سوی فیلمسازانی که دغدغه مسائل اجتماعی را هم دارند، زیاد می‌شنویم و غالباً ریشه اصلی ایده‌های خود را مشاهداتشان از واقعیت‌های جامعه می‌دانند. آنچه درباره «زاک» برایم عجیب است و علی خسروی را با فیلمسازان مشابهش متمایز می‌کند این است که گویی زاویه نگاه و روایتش، به واسطه مواجه ه با حجم بالای سیاهی و تلخی موجود در دنیای واقعی، رنگ تلخی و سیاهی به خودش نگرفته است. بسیار شاهد هستیم که فیلمسازان ما سراغ معضلات اجتماعی می‌روند و آنقدر بی‌واسطه با حجم بالایی از تلخی‌ها مواجه می‌شوند که گویی ناگزیر بخشی از این تلخی در فیلم‌شان سرریز می‌کند. در داستان یک خطی «زاک» ما همه مواد لازم برای یک موقعیت داستانی تلخ و سیاه را داریم، از کارگر معترض و در آستانه اخراج گرفته تا زنی که تصمیم به سقط فرزندش دارد، شما از تمام این تلخی‌ها روایتی ارائه کرده‌اید که وقتی تیتراژ پایانی پخش می‌شود، حال مخاطب خوب است و گویی حتی شاهد روایتی از جنس امید بوده است. چه اتفاق درونی‌ای در شما افتاد که خروجی کارتان طعم و مزه‌ای متفاوت از آثار دیگر فیلمسازان اجتماعی پیدا کرده است؟

خسروی: خیلی خوشحالم که این اتفاق در فیلم من افتاده است و چنین حسی نسبت به آن داشته‌اید. اساساً همین را می‌خواستم. من معتقدم که ما همه به «امید» زنده‌ایم. من فیلم‌های مستند زیادی ساخته‌ام و نزدیک به ۸ سال است که در حوزه مستندهای اقتصادی کار می‌کنم. زمانی کارهای دفاع‌مقدسی و اجتماعی هم ساخته‌ام. آنچه ما امروز در ایران درگیر آن هستیم یک جنگ اقتصادی تمام عیار است که با یک جنگ فرهنگی توأم شده و شرایط عجیب و غریبی را به‌وجود آورده است.

همیشه اما در سخت‌ترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بوده‌ایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم می‌توان ذره‌ای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگ‌ترین گناه در دین ما ناامیدی است. همین امروز فیلمنامه یک فیلم بلند را هم در دست دارم که سوژه آن هم یک سوژه اقتصادی است اما در عین حال یک داستان عاشقانه دارد. در دل یک چالش عظیم، سراغ روایت رویش یک عشق رفته‌ام. به نظرم سینما رسالتی جز به تصویر درآوردن این امید ندارد. دوستان خود من در سینمای کوتاه فیلم‌های خوبی ساخته‌اند که من هیچ‌گاه تلخی پایان‌شان را دوست نداشته‌ام.

* نکته خیلی مهم اما این است که آن فیلمسازان هم واقعاً دارند از سر دغدغه سوژه تلخی را روایت می‌کنند. به‌جد با این نگاه مخالفم که بخواهیم به خروجی کار آن فیلمسازان برچسب سیاه‌نمایی بزنیم و بخواهیم خالقان‌شان را محکوم کنیم. گویی که تعمدی در تزریق سیاهی‌ها در فیلم خود دارند. به نظرم ما با دو نوع مواجهه با یک موقعیت تلخ مواجهیم که می‌توان آن را یک فرآیند درونی برای هر فیلمسازی دانست. حتی در میان همین آثار به‌شدت تلخ هم فیلم‌هایی هست که مخاطبشان را به‌شدت به فکر وامی‌دارند و این یعنی فیلمساز کار خودش را کرده، کارکرد اصلی فیلم، ایجاد سوال و تشویق به تفکر است. در این گفتگو می‌خواهم بدانم علی خسروی چگونه این فرآیند درونی را برای خودش ترسیم کرده که به چنین خروجی متفاوت و عاری از هر زهر و سیاهی می‌رسد.

خسروی: رضا میرکریمی جمله‌ای دارد که می‌گوید این دروغ است که بگوییم ما فیلمسازان فیلم نمی‌بینیم یا به تعبیر اصغر فرهادی، باک خودمان را پر نمی‌کنیم. مهرداد اسکویی هم از مثال چاه استفاده می‌کند. واقعیت این است که ما فیلمسازان چاه‌مان و باک مان را با همان دنیای زیسته‌مان پر می‌کنیم. تنها جوابی که می‌توانم به سوال شما بدهم این است که این فرآیند درونی متأثر از دنیای زیسته و تجربیات زیسته من است. طبیعتاً جواب فنی و قاعده‌مندی ندارد که بخواهم براساس آن بگویم آگاهانه دست به این انتخاب زده‌ام.

زمانی با مهران کاشانی کلاس فیلمنامه‌نویسی داشتیم که در تمام آن دوره یک جمله کلیدی داشت. او می‌گفت فکر نکنید که ما هستیم که انتخاب می‌کنیم داستان‌مان را به‌صورت شاه‌پیرنگ، خرده‌پیرنگ یا حتی ضدپیرنگ بنویسیم. می‌گفت این جنس زندگی شماست که مشخص می‌کند کدام سبک را انتخاب می‌کنید. سینمای عبدالرضا کاهانی یا سینمای ابراهیم حاتمی‌کیا هر کدام برخاسته از دو نوع سبک زیست متفاوت است. من هم سبک فیلمسازی‌ام برگرفته از جهان زیسته‌ام است.

کاراکتر زن در فیلم من نماینده زنانی است که به‌دنبال پیدا کردن راه‌حل در مشکلات خود هستید. ایثاری که این زن می‌کند و تلاشی که برای جمع کردن اعضای خانواده‌اش دارد، در نهایت با موفقیت مواجه می‌شود. اتفاقاً فیلم در حال پخش جهانی است. خیلی‌ها به من گفته‌اند اگر سکانس پایانی مربوط به مینی‌بوس را حذف کنی، تعداد جشنواره‌هایی که فیلم را می‌پذیرند دو برابر می‌شود. من گفتم اصلاً نمی‌خواهم. گفتند قبول، مینی‌بوس باشد اما آن لبخند رضایت زن را حذف کن و بگذار داستان در بلاتکلیفی تمام شد. باز هم مقاومت کردم و گفتم اصلاً! سرآخر گفتند قبول همه‌اش باشد لااقل پلان آخر که مینی‌بوس در جاده سرسبز می‌راند را حذف کن! بازهم گفتم نه. گویی تک‌تک این نماها به جانم بسته بود و نمی‌توانستم از آن‌ها بگذرم.

* انگار در مواجهه با مخاطبان احتمالی خود نوعی از مسئولیت اجتماعی را برای خود تعریف کرده‌اید و براساس همان هم فیلمسازی می‌کنید.

خسروی: قطعاً. این حس مسئولیت نسبت به مخاطبم در من وجود دارد و نمی‌دانم هم خوب است یا بد! من این مسئولیت را برای خودم قائلم.

مهرنیا: اتفاقاً بد نیست بدانید در بازه تولید خیلی برسر جزئیات با هم بحث می‌کردیم. یکی از پیشنهاداتی که وجود داشت و خود من هم طرفدارش بودم، وارد کردن تم تاوان به داستان بود. تمی که احتمالاً از زاویه پذیرش جشنواره‌ای می‌توانست شرایط بهتری را برای فیلم به‌وجود بیاورد. ایده هم این بود که وقتی این زوج وارد مینی‌بوس می‌شوند، براثر فشار و استرس، زن دچار درد شود و سقطی که از ابتدا می‌خواست با تصمیم خودش دست به آن بزند، به‌صورت اتفاقی رقم بخورد. به‌گونه‌ای که گویی دارد تاوان تصمیمی را که گرفته بود، می‌دهد. می‌توان از این زاویه نگاه کرد که حتی تصمیمات و نیت‌های قلبی ما هم گاهی تاوان‌هایی برای‌مان دارد.

مهدی مهرنیا

* در نوع خودش می‌توانست ایده متفاوت و جذابی هم باشد.

مهرنیا: اما خب به‌شدت تلخ می‌شد. در چنین موقعیتی گویی دیگر این آدم‌ها به رستگاری نمی‌رسیدند و کائنات از آن‌ها انتقام می‌گرفت.

خسروی: شاید داستانم رستگار می‌شد اما این آدم‌ها رستگار نمی‌شدند! (می‌خندد)

مهرنیا: درباره این ایده خیلی بحث کردیم.

خسروی: ایده‌های دیگری هم بود. ما اصولاً فیلم را گروهی می‌سازیم اما درباره این میزان تلخی واقعاً احساس مسئولیت می‌کردم.

مهرنیا: به‌رغم تمام فشارها و پیگیری‌های ما علی می‌گفت حتی به‌قیمت از دست دادن برخی اتفاقات خوب جشنواره‌ای برای این فیلم، می‌خواهم آدم‌های فیلمم در پایان رستگار شوند.

* به تعبیری اگر مثل پروژه‌های قبلی که با هم کار کرده بودید، جایگاه‌تان تغییر می‌کرد و شما کارگردان این فیلم بودید، امکان داشت با همین دغدغه‌های مشترکی که دارید، پایان‌بندی مدنظر خودتان را برای فیلم بگذارید و ما هم امروز با یک فیلم کاملاً تلخ مواجه می‌بودیم؟

مهرنیا: دقیقاً.

* این همان واقعیتی است که به‌دنبال رسیدن به آن بودیم؛ دو کارگردان کاملاً رفیق و همراه که اساساً فعالیت مشترک با هم دارند، به راحتی امکان دارد خروجی فیلم‌شان تا این اندازی متفاوت باشد. یکی سرشار از امید و دیگری مملو از تلخی.

مهرنیا: واقعاً همین گونه است.

مهرنیا: این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنواره‌ای آن ایده تلخ را بیشتر می‌پسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچه‌ای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری استخسروی: من نمی‌توانم اینقدر تلخ به زندگی نگاه کنم. شما فیلم «پاپیون» و پایان‌بندی آن را ببنید. من همین امروز در حال ساخت مستند اقتصادی هستم و با اطلاع نسبت به شرایط موجود می‌گویم که نسبت به آینده ایران به‌شدت امیدوارم. درست است که حرکت‌مان سانتی‌متری است اما واقعاً به آینده آدم‌هایی که درباره‌شان فیلم می‌سازم امیدوارم.

مهرنیا: شما فیلم «مه» از فرانک دارابونت را دیده‌اید؟ فیلمسازی که با نگاه خاص خودش، به‌شدت دیدگاه‌های مذهبی دارد و به فضاهای آخرالزمانی خیلی علاقه‌مند است. از همان فیلم «مسیر سبز» گرفته تا فیلم «مه» که به‌نوعی می‌توان آن را پیش‌درآمد سریال «مردگان متحرک» در کارنامه این فیلمساز دانست. فیلم «مه» یک سکانس پایانی شاهکار دارد از مردی که با اعضای خانواده‌اش در مه گیر کرده‌اند و احساس می‌کنند در معرض حمله موجودات فضایی هستند. این مرد اسلحه‌ای با چهار گلوله دارد و تصمیم می‌گیرد از پنج نفر اعضای خانواده خودش را تسلیم عذاب مواجهه با موجودات فضایی کند و دیگر اعضای خانواده را برای گرفتار نشدن در این عذاب با گلوله بکشد. او آن‌ها را می‌کشد و وقتی مه کنار می‌رود متوجه می‌شود که صدای که می‌شنیدند نه از موجودات فضایی که از ارتشی بود که با تجهیزات خود در حال نابودی این موجودات بوده است! اینجاست که این مرد به جنون می‌رسد. دارابونت در این فیلم می‌گوید اگر به رستگاری و نجات ایمان داشته باشی، قطعاً نجات پیدا می‌کنی.

این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنواره‌ای آن ایده تلخ را بیشتر می‌پسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچه‌ای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری است.

* جالب است به‌عنوان کارگردانی که سلیقه‌تان بیشتر به سمت آن روایت تلخ است، چقدر خوب دیدگاه امیدوارانه مستتر در این یکی روایت را تبیین می‌کنید و متوجه ارزش‌های آن هستید.

خسروی: این ناشی از نگاه درست و حرفه‌ای مهدی است.

* از همین بحث می‌خواهم وام بگیرم و این گزاره را مطرح کنم که اساساً ساخت فیلم امیدوارانه، یک امر اکتسابی نیست و اینگونه نیست که بخواهیم به فیلمساز آن را یاد بدهیم. این نکته مهمی است. حالا سوالم از آقای مهرنیا که به‌خوبی هم متوجه مفهوم رستگاری در یک روایت امیدوارانه است، این است که اگر از شما بپرسند چرا فیلم تلخ می‌سازید، چه پاسخی دارید؟

مهرنیا: قطعاً پاسخ این سوال به همان تجربه زیسته بازمی‌گردد. کمااینکه من خودم هم در فیلم‌های گذشته‌ام در پایان‌بندی، نجات را روایت کرده‌ام. اما اینکه چرا برای این داستان پایان تلخ را می‌پسندیدم به لحظه مواجهه‌ام با این داستان و تجربه زیسته‌ام در آن لحظه بازمی‌گردد. من از زمانی که علی خسروی را می‌شناخته‌ام همواره او را انسانی معتقد به رستگاری دیده‌ام اما صادقانه بخواهم بگویم، من اینگونه نیستم و گاهی بریده‌ام. گاهی به این نتیجه می‌رسم که ما دیگر قرار نیست رستگار شویم و طبیعا اگر در آن حس و حال بخواهم فیلمی را بسازم، متأثر از همان حس و حال خواهد بود.

خسروی: واقعیت این است که هیچ داستان کاملاً سیاه یا کاملاً سفیدی وجود ندارد. کمااینکه همه ما انسان‌هایی خاکستری هستیم و گاهی سفیدی‌مان غالب می‌شود و گاهی برعکس. من سعی کردم جنس فیلمی که می‌سازم از جنس «بچه‌های آسمان» باشد. فیلمی که موقعیتی به غایت تلخ دارد اما پایانش کاملاً امیدوارانه است.

رسانه‌ها در معرفی فیلم کوتاه کم‌کاری می‌کنند

 اهمیت فیلم کوتاه در سینما بر کسی پوشیده نیست، بسیاری معتقدند ساختن فیلم کوتاه از فیلم بلند خیلی سخت‌تر است، چون فیلمساز زمان کوتاه‌تری برای ارتباط با مخاطب دارد، اما خیلی‌ها در آغاز ورود به فیلمسازی اهمیت آن را دست‌کم می‌گیرند و همین باعث می‌شود در ادامه وقتی وارد کارگردانی فیلم‌های بلند شوند هم توفیقی حاصل نکنند. نظر شما چیست؟ 

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از جوان آنلاین شاید خیلی‌ها فیلم کوتاه را به عنوان یک سکوی پرواز تلقی کنند، این دیدگاه می‌تواند هم درست باشد و هم افراد را دچار اشتباه محاسباتی کند. از این منظر که اهمیت آن را دست‌کم بگیرند و ترجیح بدهند خیلی زود از روی آن پرش کنند و به سینمای بلند برسند. برای همین معتقدم نباید به فیلم کوتاه به عنوان سکوی پرتاب نگاه کرد، چون اساساً این عرصه باید در نگاه فیلمسازان جوان یک اصالت مستقل داشته باشد. جایگاه فیلم کوتاه اگر دست‌کم گرفته شود برای یک فیلمساز جوان می‌تواند آغاز شکست او در عرصه فیلمسازی بلند باشد. اینکه اشاره کردید فیلمسازی کوتاه سخت‌تر از فیلمسازی بلند است، به نظر من هم حرف دقیق و درستی است. ساخت فیلم کوتاه خوب می‌تواند یک معیار برای این باشد که فیلمساز تا چه اندازه روی کارش مسلط است. سهل‌انگاری و ساده‌اندیشی درباره فیلم کوتاه خودش می‌تواند آغاز فرآیند شکست در این عرصه باشد. 

نکته دیگر این است که فیلم کوتاه اساساً یک مدیوم کاملاً مستقل است. معتقدم فاصله انتقال از این عرصه به عرصه فیلمسازی بلند باید رعایت شود تا فیلمساز به درک درستی از فیلمسازی نائل آید. اگر این اتفاق نیفتد، می‌تواند منجر به سرخوردگی و اتلاف عمر و سرمایه افراد شود. نکته بااهمیت دیگر اینکه این‌ها قرار نیست جای یکدیگر را بگیرند. ما در جهان فیلمسازانی داریم که به‌طور کلی عمر خود را صرف فیلمسازی در این عرصه می‌کنند و شاید هیچ‌گاه نه فرصتش پیش بیاید و نه الزامش وجود داشته باشد که به عرصه فیلمسازی بلند پا بگذارند. 

فکر می‌کنید جایگاه فیلم کوتاه در کشور ما چگونه است؟ تأثیرگذاری این قالب از فیلمسازی فهم شده است یا خیر؟ 

به نظرم رسانه‌ها در این مورد کم‌کاری کرده‌اند. صداوسیما می‌توانست در معرفی بهتر و دقیق‌تر فیلم کوتاه نقش داشته باشد، اما این اتفاق نیفتاد. در ذهن مخاطب عام و حتی بخش قابل توجهی از مخاطب خاص سینما هنوز اهمیت فیلم کوتاه جا نیفتاده است و حتی مدیران فرهنگی و رسانه‌ای ما درک درستی از این مدیوم ندارند. همین سبب شده فیلمسازان جوانی که تازه وارد عرصه شده‌اند ترجیح بدهند زودتر خود را به عرصه فیلمسازی بلند برسانند پیش از آنکه تجربه مناسبی اندوخته باشند. 

فکر می‌کنید برای ساخت یک فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای خوب چه مواردی را باید رعایت کرد؟ 

هر چقدر زمان یک فیلم کوتاه‌تر باشد کار سخت‌تر می‌شود. البته بدیهی است که پروسه فیلمسازی در این عرصه زمان کمتری را طلب می‌کند، اما سختی از این منظر مطرح است که شما زمان خیلی کمی برای انتقال مفهوم و برقراری ارتباط با مخاطب دارید. در جهان الان با فیلمسازان فیلم‌های کوتاه ۱۰۰ ثانیه‌ای براساس ثانیه قرارداد می‌بندند. اینجا دیگر ثانیه‌ها اهمیت دارند. تشخیص فیلمساز برای استفاده از راش‌های در اختیار و دور ریختن راش‌های به‌دردنخور اینجا خیلی اهمیت پیدا می‌کند. 

فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای شما در بخش‌های بهترین مستند کوتاه بخش اصلی (جایزه شهید قاسم سلیمانی) و نیز بخش جایزه رسول ملاقلی‌پور هفدهمین جشنواره فیلم مقاومت که اواخر سال گذشته در استان بوشهر برگزار شد نیز توانست جوایز اول را به خود اختصاص دهد. شما یک مادر شهید را سوژه فیلم قرار داده‌اید. چطور به این سوژه رسیده‌اید؟ 

بنیاد شهید در ثبت تاریخ شفاهی شهدا، آن‌هم از زبان مادران و پدران شهید یک کار خوبی را آغاز کرد. خود من بیش از ۱۰۰ ساعت مصاحبه با مادران و پدران شهید ضبط کرده بودم. در یکی از مصاحبه‌ها متوجه یک روایت متفاوت از یک مادر شهید شدم. مادر شهیدی که زمان زیادی از شهادت فرزندش گذشته است. شهیدی که سال ۱۳۶۴ به درجه شهادت نائل شد و از آن زمان بیش از ۳۵ سال می‌گذرد. مادر شهید به دلیل کهولت سن بسیاری از خاطرات را فراموش کرده بود و نزدیکانش سعی داشتند به او کمک کنند تا بخشی از خاطرات را به یاد بیاورد. من در یک لحظه متوجه شدم کار دیگر از قالب یک مصاحبه عادی خارج شده است. با توجه به تجربه‌ای که وجود داشت و البته برخی دوستان به درستی عنوان می‌کنند که یک برکت یا یک کرامتی از ناحیه خود شهدا بود، یک لحظه احساس کردم اتفاق جالبی در حال رقم خوردن است. کار ضبط را ادامه دادیم و خدا را شکر در جریان تدوین خلاقانه‌ای که برادرم مهدی سرگلزاری انجام داد یک اثر ۱۰۰ ثانیه‌ای تولید شد که امیدوارم دین کوچکی به آن مادر شهید و همه مادران شهدا باشد. 

درباره جشنواره فیلم مقاومت و حضور در این رویداد چه نظری دارید؟ 

در جشنواره فیلم مقاومت بخشی وجود دارد به نام بخش روایت که فیلمسازان جوان را از سراسر کشور دعوت کرده‌اند و معتقدم خیلی اتفاق خوبی است و قدم‌شان ان‌شاءالله در سینما مبارک باشد. جمع شدن این نسل جوان دور هم می‌تواند یک شور و اشتیاق مضاعف ایجاد کند و این افراد از تجربیات هم استفاده کنند. بخش‌های جنبی اساساً در جشنواره‌های معتبر اهمیت ویژه‌ای دارند و تنها به پر کردن وقت جشنواره‌ها اختصاص پیدا نمی‌کنند. امیدوارم از میان این جوانان دست‌کم چند فیلمساز به عرصه سینمای کشور معرفی شوند تا دست سینمای مقاومت از این بابت پرتر از قبل شود، اما نکته‌ای که قصد دارم به آن اشاره کنم این است که امیدوارم به نسل‌های قبل‌تر فیلمسازی هم که در این مسیر تجربه‌اندوزی کرده‌اند، توجه شود. ما فیلمسازان توانمند زیادی داریم که سال‌هاست بیکار هستند. برای این فیلمساز‌ها هزینه شده تا تجربه و دانش خود را افزایش دهند. الان زمان چیدن این میوه‌هاست و نباید به این نسل بی‌اعتنا بود.

«رییس سازمان سینمایی» استقلال رأی دارد؟

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: بیش از ۱۰ سال از زمانی که جواد شمقدری در رأس مدیریت سینما حضور داشت می‌گذرد و حالا فرصت خوبی است تا نتیجه عملکرد یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های دوران او، یعنی تاسیس سازمان سینمایی و نقش آن در سینمای امروز ایران بررسی شود؛ سازمانی که شمقدری معتقد است شرایط فعلی سینما به آن ارتباطی ندارد؛ چرا که این وضعیت محصول عواملی همچون مدیریت‌ و فضای جامعه است.

به گزارش سینماپرس، در طول یک دهه گذشته هر گاه نامی از جواد شمقدری در میان بوده، انبوهی از اتفاق‌های خاص و خبرهای حاشیه‌ایِ زمان مدیریتش در سازمان سینمایی دولت دهم نیز به یاد اهالی سینما آمده است؛ آنجا که گفت برای اولین اسکار اصغر فرهادی لابی کرده تا وقتی که اسکار را به جشن سینمای گچساران تشبیه کرد، یا وقتی که خانه سینما در زمان مسئولیت او بسته شد تا روزی که به ژیل ژاکوب و بعد هم گونتر گراس نامه نوشت.

شمقدری که زمانی بیشتر به واسطه ساخت فیلم «طوفان شن» شناخته می‌شد، از نیمه‌های دهه ۸۰ موقعیتی دیگر در سینما پیدا کرد و ابتدا به عنوان مشاور هنری رییس دولت نهم و بعد هم معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت دهم جایگاه‌ پررنگ‌تری را در سینما کسب کرد. شمقدری اگرچه در ۱۱ سال گذشته در عرصه مدیریتی سینما حضور نداشته اما در همان سال‌های مدیریتش پایه‌گذار سیستمی در سینما شد که با تمام حسن‌ها و معایبش همچنان پابرجاست. در زمان او معاونت سینمایی وزارت ارشاد به سازمان سینمایی ارتقاء پیدا کرد و در کنار آن شورای عالی سینما هم تشکیل شد که دومی در دولت یازدهم منحل و در دولت سیزدهم با تفاوت‌هایی نسبت به گذشته احیاء شد.

چندی پیش فرصتی فراهم شد تا به بهانه ۱۱سالگی فعالیت رسمی سازمان سینمایی با این کارگردان و مدیر سابق سینما گفت‌وگو کنیم و از او جویا شویم که آیا سازمان سینمایی به اهدافی که برآن اساس تاسیس شد، رسیده است یا خیر.

این مصاحبه کمی پس از اعلام برندگان اسکار ۲۰۲۳ انجام شد و همین می‌توانست شروع جذابی برای آغاز گفت‌وگو با کسی باشد که سال ۱۳۹۰ لابی‌اش برای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» خبرساز شد.

در ادامه مشروح مصاحبه ایسنا را می‌خوانید:

ما در مواجهه با جشنواره‌های خارجی با دو نگاه غالب مواجه هستیم، یعنی نوعی دوقطبی در اینجا هم دیده می‌شود؛ برخی معتقدند این جشنواره‌ها کاملاً سیاسی هستند و برخی دیگر در پاسخ به چنین دیدگاهی می‌گویند آنجا ایران نیست که سیاسی‌کاری شود. در این بین، نگاهی میانه‌گر در سینماگران کمتر دیده می‌شود که به جریان جبهه انقلاب اسلامی متعلق نباشد ولی بر این باور باشد که بالاخره، جریان رسانه‌ای و اقتصادی جهان در اختیار طیف‌هایی است که در خیلی چیزها تعیین‌کننده هستند. شما هم در گذشته درباره یکی از این رویدادهای مهم سینمایی جهان اظهارنظری داشتید که با واکنش‌هایی مواجه شد. بد نیست پس از گذشت ۱۰ سال برگردیم به ماجرای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و آن جمله مشهور شما که در ارتباط با لابی‌گری برای گرفتن اسکار مطرح کردید. اصلا مدل رأی‌گیری جایزه اسکار اجازه مهندسی می‌دهد یا در جشنواره‌ای مثل کن بیشتر چنین چیزی ممکن است؟ حتی این را هم می‌توان مطرح کرد که آیا افکار عمومی و مهندسی آن می‌تواند در رویدادی مثل اسکار اثرگذار باشد؟

پاسخ شما را با این بحث شروع می‌کنم که، آن جریانی که به دنبال استیلای کامل بر کره زمین است، می‌خواهد تمام سرمایه‌های اجتماعی و غیراجتماعی و مدنی را در اختیار داشته باشد. پشت صحنه‌ی این جریان هم یا ماسون‌ها هستند یا تفکر شیطان پرستی یا کارتل‌های بزرگ غربی و بیشتر آمریکایی. طبیعی است وقتی آن‌ها فهمیدند سینما، که یک ابزار قدرتمند است، می‌تواند بر تفکر و اندیشه قالب‌های مختلف اجتماعی و مردم همه کشورها نفوذ کند، بخواهند آن را در اختیار خود بگیرند. یعنی ساده‌انگارانه است که فکر کنیم آن‌ها به اهمیت سینما و اینکه می‌توانند از طریق این ابزار، افکار عمومی را مدیریت و در یک شکل کلان سبک زندگی غربی و آمریکایی را به جوامع مختلف حُقنه کنند، بی‌توجه هستند. به نظر می‌رسد این‌ها سینما را در چنین مسیری به خدمت گرفته‌اند و این سینما یک بیان کلی و شامل یک فرایند است. در این مسیر، جریان سرمایه‌گذاری برای تولید و نگارش فیلمنامه و سرمایه‌گذاری در ساخت و نمایش بخشی از ماجراست و در ادامه آن، یک ایستگاه هم جشنواره‌ها و جایزه‌هایی مثل اسکار هستند. این جریان تلاش می‌کند تمام ایستگاه‌ها را در نفوذ خود بگیرد و ظاهر قضیه هم به شکل کاملا دموکراتیک با رأی عمومی است ولی این فقط ظاهر قضیه است و پشت پرده قطعاً مناسبات دیگری شکل می‌گیرد تا آراء به یک سمت مشخص برود. من نمی‌خواهم بگویم فرایند تقلب حتما شکل می‌گیرد ولی به هر حال نمی‌دانیم که اعضای آکادمی به چه فیلمی رأی می‌دهند و چقدر از آراء آن‌ها صیانت می‌شود. شاید هم تمام رأی‌ها در آکادمی اسکار ثبت شده باشد ولی در دسترس مخاطبان نیست. حال با فرض اینکه هیچ تقلبی هم در کار نیست و آراء ثبت و ضبط می‌شوند، باز هم فرایندهایی شکل می‌گیرد -به طور مستقیم و غیرمستقیم- که سبب می‌شوند رأی‌دهنده به سمت آنچه آن‌ها تمایل دارند کشیده شود. مثلا وقتی درباره یک فیلم بیش از حد گفت‌وگو می‌شود یا پشت صحنه‌هایی از آن پخش می‌شود و تحلیل صورت می‌گیرد، خود به خود من هم تحت‌تاثیر قرار می‌گیرم و اگر نظری داشته باشم، رأی‌ام به آن سمت کشیده می‌شود.

پس بنده معتقدم تمام جشنواره‌ها که شامل جشنواره‌های ایران هم می‌شود و نیز جایزه اسکار، به عنوان یک سکو یا ایستگاه هستند تا بتوانند آن جهت‌گیری‌های خاص خود را القاء و ایجاد کنند. این یک روش کاملا رو و عیان است و پرهیزی از علنی بودن آن ندارند؛ تا جایی که همسر ریاست جمهوری آمریکا می‌آید جایزه یک فیلم را می‌دهد یا حتی در حوزه موسیقی که اخیرا اتفاق افتاد و دیدیم که همسر آقای بایدن جایزه‌ای را اهداء کرد. البته ممکن است برخی معتقد باشند که مهم، آراء است و آراء هم کاملاً مستقل هستند. من هم بر این باور هستم اما معتقدم ممکن است قبل از آن مقدماتی چیده شده باشد که آراء به یک سمت خاص کشیده شوند. زمانی که من بحث لابی را مطرح کردم، یکی از مباحث همین بود و این یکی از ابزاری است که استفاده می‌شود؛ حال یا می‌تواند به روش اقناعی باشد یا توافقی. البته یک نکته دیگر این است که به دلایل اجتماعی و سیاسی و نیز نوع فیلم‌ها، ممکن است شرایط سال به سال تغییر کند مثل سالی که می‌خواستند فیلم «آرگو» حتماً جایزه بگیرد. در صورتی که این فیلم از نظر کارشناسیِ خیلی از سینماگران داخلی و خارجی یک اثر معمولی بود و فیلمی نبود که لیاقت عنوان بهترین فیلم را داشته باشد اما به دلیل شرایط سیاسی آن زمان می‌خواستند در مقابل جمهوری اسلامی که داشت حرکت‌هایی را در عرصه‌های بین‌المللی رقم می‌زد، ایجاد کنند و شاخ و شانه بکشند، به همین دلیل آمدند این فیلم را مطرح کردند و جایزه آن را هم همسر اوباما رییس جمهور وقت امریکا داد.

دوست دارید درباره ماجرای لابی شما در اسکار برای جایزه اصغر فرهادی صحبت کنیم؟

واقعیت این است که اگر فکر می‌کردم از لابه‌لای آن همه حرفی که در این مورد زدم، فقط همان یک جمله آن‌طور پخش می‌شود، اصلا نمی‌گفتم؛ چون من یک جمله در پاسخ به یک سایت که اتفاقا خبرگزاری خیلی معتبری هم نبود، آن هم در حین راه رفتن در راهرویی گفتم که اینطور بازتاب پیدا کرد. اصل حرف هم این بود که درباره کسب جایزه اسکار گفتم که این اتفاق علاوه بر چند عامل، لابی هم داشت و بعد مجبور شدم آن را توضیح دهم. ماجرا هم این بود که تا وقتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به پنج فیلم نهایی اسکار نرسیده بود ما اقدام خاصی نکردیم، فقط حمایت کردیم که فیلم دیده شود.

یعنی برای اکران فیلم حمایت مالی کرده بودید؟

بیشتر شرایط را مهیا کردیم که این فیلم راه خود را برود، مثلاً در جشنواره برلین نمایش داده شود، چون یادم می‌آید که مانعی وجود داشت مبنی بر اینکه رونمایی فیلم حتما باید در جشنواره برلین باشد و ما هماهنگ شدیم که در آنجا این اتفاق رخ دهد.

من هیچ اصراری ندارم که بگویم لابی انجام شده در اسکار تاثیرگذار بود ولی یک مدیر سینمایی از ایتالیا پس از صحبت‌های ما گفت، به دوستان صاحب رأی خود در آکادمی می‌گوید که وقتش است با رأی به فیلم ایرانی، حال هالیوود و جریان صهیونیستی غالب بر آن گرفته شود

یک بار هم که روند کلی ساخت فیلم متوقف شده بود.

بله البته آن اتفاق دلیل کاملاً منفکی از این ماجرا داشت و من هم آن موقع ایران نبودم؛ بنابراین تا زمانی که فیلم «جدایی…» به فهرست پنج فیلم نهایی راه نیافته بود، اقدام خاصی انجام نداده بودیم، چون همه کشورها فیلم‌های خود را فرستاده بودند و ما نیز همین کار را کرده بودیم. وقتی به مرحله نهایی رسیدیم، من دو- سه تا سفر خارجی داشتم از جمله به ایتالیا و سوئیس و اسپانیا که در هر سفر با مسئولان سینمایی آن‌ها نشست و برخاست داشتیم. در آنجا احساس کردم یک فضای دوقطبی ایجاد شده، چون دو فیلم از آن فهرست درباره یهودی‌ها و اسرائیلی‌ها بود که این دو به همراه فیلم ایران شانس بیشتری داشتند. من از این فضای دوقطبی که خودشان هم درست کرده بودند، استفاده کردم و با افرادی که صحبت می‌کردیم، به این موضوع اشاره می‌کردم، چون آن‌ها در جلسات خصوصی منویات درونی خود را بیشتر نشان می‌دادند و ما می‌شنیدیم که از تسلط جریان صهیونیستی بر آکادمی اسکار و سینمای دنیا و اکران شاکی بودند؛ بخصوص ایتالیایی‌ها که سینمایشان زمانی پیشرو بود و الان سال‌هاست که اثر نفوذشان کم شده است و هالیوود به نوعی سینمای ایتالیا را به عنوان یک رقیب جدی حذف یا دست کم ضعیف کرده است. من در ایتالیا که با مسئولان سینمایی گفت‌وگو می‌کردم، به آن‌ها گفتم که این بهترین فرصت است تا شما انتقام خود را بگیرید و الان که یک فیلم ایرانی وجود دارد بهتر است به آن رأی دهید. در یک مورد خاص با یک مدیر سینمایی از ایتالیا -که اسم او را به یاد ندارم و اگر هم یادم بود نمی‌گفتم چون اگر زنده باشد ممکن است برایش خطری پیش آید- صحبت کردم و او گفت که خیلی از دوستان و شاگردانش در آکادمی هستند و حق رأی دارند و به آن‌ها خواهم گفت حالا وقت آن است که ما حال هالیوود و آن جریان صهیونیستی غالب را بگیریم و به فیلم ایران رأی دهیم. او حتی تشکر کرد که چنین موردی را به وی یادآور شدیم. با مدیرانی از اسپانیا هم چنین صحبت‌هایی مطرح شد اما اینکه صحبت‌های ما نتیجه‌ای داشته یا نداشته را نمی‌دانیم و نمی‌توانیم کنتور بیندازیم که چقدر این صحبت‌ها تاثیر داشته است. با این حال در پاسخ به اینکه آیا اقدامی برای اسکار کردید یا خیر، می‌گویم بله! من این کارها را انجام دادم، گفت‌وگو کردم تا به فیلم ایرانی رأی داده شود. البته به عنوان کارشناس سینمایی می‌گویم که انصافاً آن دو فیلم یهودی فارغ از رویکردهای سیاسی و پیامی، فیلم‌هایی قوی بودندغ به خصوص فیلمی که محصول خود اسرائیل بود، فیلم جذابی بود با موضوعی انسانی. البته آقای فرهادی بعداً هم برای فیلم دیگری جایزه اسکار را گرفت و ممکن است یکی بگوید به همین دلیل لابی‌های اولیه هم قابل قبول نیست. من هیچ اصراری ندارم که بخواهم بگویم کارِ انجام‌شده تاثیرگذار بوده است؛ یعنی نه آن زمان چنین اصراری داشتم و نه حالا.

این ماجرا در کارنامه شما یک نمونه بود ولی به هر حال آقای شمقدری از یک خاستگاه ایدئولوژیک شناسایی می‌شود و دارای رویکردهای عقیدتی و سیاسی خاصی است. طبیعتاً خیلی عجیب نیست که در برخی دوره‌های مدیریت اجرایی، کسوت سینمایی نداشته باشد ولی شما سال‌هاست که دیگر به آن معنا مدیر سینما نیستید. علت آن چیست؟

من قبل از آن هم دنبال مدیریت نبودم. در این بیش از ۴۰ سالی که در سینما هستم، در مقاطعی مسئولیت‌هایی داشتم؛ مثلا زمانی معاون فرهنگی مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای بودم، سه سال مدیرکل نیروی انسانی و آموزش‌های معاونت سینمایی بودم ولی بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش و تولید فیلم فعالیت کردم. دوره‌ای پیش آمد که تلویزیون موقعیت مهم‌تر و بهتری داشت و موقعیت‌هایی هم پیش آمد و با این رسانه کار کردم اما به‌ هر حال سینما را در کنار آن داشتم. البته در دوره اصلاحات پیش نیامد که به عنوان کارگردان فیلم بسازم ولی در جایگاه تهیه‌کننده و مشاور در یکی دو پروژه‌ی فیلم بودم. در زمان آقای احمدی‌نژاد شرایط متفاوتی پیش آمد و موقعیتی وجود داشت که می‌توانست تحولی ایجاد شود. البته باز هم من اصرار نداشتم که مدیریت بکنم، همانطور که در چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان نقشی در فرایند مدیریتی نداشتم ولی در چهار سال دوم دولت، خود آقای دکتر در کنار پیشنهادهای دیگران به این نتیجه رسیده بود که من مسئولیت سینما را بپذیرم. بعد هم ورود پیدا کردم و چهار سال مدیریت سینما را برعهده داشتم.

پس در چند سال بعدی بر همین مبنا که میلی به مدیریت نداشتید، فعالیتی نکردید؟

بله همین طور است. حتی برای بعضی موارد در شوراها پیشنهادهایی شد ولی من پرهیز کردم و ترجیح دادم به کار تحقیق و نگارشی که خودم دنبال آن هستم، مشغول باشم؛ ضمن اینکه معتقد بودم بهتر است کسان دیگری میدان‌داری کنند.

ولی در این یک دهه فیلم هم نساختید. چرا سراغ فیلمسازی نرفتید؟

پیشنهادی بود که فیلم سینمایی بسازم ولی نشد، با این حال سریال ۴۴ قسمتی «روزهای ابدی» را ساختم، تحقیق و نگارش آن را خودم انجام دادم که البته روند کار به علت مشکلاتی که جای بحث آن نیست، طولانی شد و کاری که پنج سال وقت می‌برد، هفت سال طول کشید. الان هم دنبال یک کار جدید هستم که آن هم سریال تلویزیونی است.

فیلم سینمایی نمی‌خواهید بسازید؟

یکی دو بار سراغ آن رفتم اما جور نشد. مثلاً قرار بود با انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری کنیم و حتی لوکیشن‌ها را هم دیدیم و بازیگر انتخاب کردیم منتها فیلمنامه مشکلاتی داشت و من آن را بازنویسی کردم و گفتم این فیلمنامه‌ی بازنویسی شده را کار می‌کنم ولی مدیریت وقت قبول نکرد و گفت باید همان فیلمنامه قبلی ساخته شود که من هم انصراف دادم. فیلم‌ هم ساخته شد ولی بایگانی شده چون اصلا فیلم خوبی در نیامد.

اسم فیلم چه بود؟

«سرگشته». به‌جز این، فیلم دیگری در مورد جریان مقاومت بود که درباره آن هم بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدیم چون تهیه‌کننده معتقد بود یکسری موارد باید در فیلم ذکر شود که من موافق نبودم، چون درباره موضوع تحقیق کرده و حتی مدتی به لبنان رفته بودم. احساس کردم آنچه می‌خواهند به کار اضافه شود، به ضرر فیلم خواهد بود. به هر حال این روحیه کار دست آدم می‌دهد و اگر شما روحیه استقلال (خواهی) داشته باشید، مجبور می‌شوید به نفع دیگران کنار بروید. البته این فیلم هم در نهایت ساخته نشد.

به گذشته برگردیم؛ در همان دوره‌ی مدیریت شما، دو اتفاق ماندگار شد؛ یکی تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی و بعد هم تشکیل شورای عالی سینما که وجه شکل‌گیری آن از نظر خبری خیلی هیجان انگیز شد و قرار بود رئیس جمهور در جلسه‌های آن شرکت کند. یک پرسش مهم این است که اساساً چه ضرورتی ایجاب کرد تا شما به ایده تبدیل معاونت سینمایی به سازمان برسید و بعد هم سراغ تشکیل شورای عالی سینما بروید؟

درباره سازمان سینمایی باید بگویم که مدل تشکیلاتی آن یعنی تبدیل معاونت به سازمان سینمایی قبل از دوره ما مطرح شده بود و دغدغه مدیرانی بود اما نتوانستند ایده‌ خودشان را به کرسی بنشانند. خودم معتقدم به دلیل آنکه سینما یک هنر- صنعت مهم و استراتژیک است، اگر کشوری مثل ایران با حرکت انقلاب اسلامی می‌خواهد ادعای ابر قدرتی و حضور و تاثیرگذاری در عرصه‌های بین‌المللی داشته باشد، باید بتواند سینمای خود را به آن قد و قواره جهانی برساند؛ در حالی که سال‌ها در معاونت سینمایی مدلی وجود داشت که اجازه نمی‌داد شما به آن جایگاه برسید. ما با بعضی دوستان صحبت کردیم، مدل‌های مختلفی پیشنهاد شد و نهایتا دیدیم بهترین مدلی که تشکیلات را به هم نریزد، نسبت به آن مقاومت نشود (از نظر تشکیلاتی و بودجه‌ای) و ساختار مدیریتی سینما را در حوزه دولت ارتقا دهد و دردسرها و حاشیه‌هایش نیز کمتر باشد همین مدل سازمان سینمایی است.

از چه لحاظ این‌طور می‌گویید؟ یعنی روی کاغذ به این نتیجه رسیده بودید؟

من زمانی که مشاور هنری رییس جمهور در دولت نهم بودم، روی این قضیه کار کرده بودم و همان دوران یک نظام‌نامه سینمایی هم تنظیم کردیم که در آن به این مطلب اشاره شده بود. البته در نظام‌نامه، ایجاد سازمان هنری و سینمایی پیشنهاد شده بود که حوزه تئاتر را هم در برمی‌گرفت ولی وقتی خودم در این مسئولیت قرار گرفتم، متوجه شدم هم در حوزه تئاتر مقاومت‌هایی وجود دارد و هم شرایط خیلی مهیا نیست. البته یک بار آقای وزیر، دکتر حسینی از این ایده استقبال کرد ولی چون شرایط مهیا نبود فکر کردم اگر بخواهم روی این قضیه پافشاری کنم خود سازمان سینمایی هم به نتیجه نخواهد رسید. لذا فقط روی حوزه سینما تاکید کردم. سازمان شدن سینما هم دو اتفاق به همراه داشت؛ اول اینکه از نظر تخصیص بودجه و هزینه‌کرد و نیز در تصمیم‌گیری‌های خود به استقلال دست پیدا کرد، دوم اینکه سینما با این مدل می‌توانست چابک شود. بنابراین احساس می‌شد سازمان سینمایی می‌تواند حوزه سینما را از تمام بخش‌های وزارت ارشاد جدا و مستقل عمل کند و با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم با مراجع مختلف همچون قانونگذاری و غیره مستقل‌تر و با اعتبار بیشتری فعالیت کند.

این “استقلال” که می‌گویید خودش جای بحث و پرسش دارد. مخصوصا آنکه سینما قبلا هم به واسطه تولید پروژه‌های فاخر، بودجه بیشتر با استقلال عملکرد بیشتری را در اختیار داشت.

استقلال بودجه در زمان سازمان شدن سینما خیلی با گذشته فرق داشت چون پیش از آن وقتی بودجه وزارت ارشاد را می‌بستند، شامل چند ردیف می‌شد از جمله حوزه سینما اما این بودجه در اختیار وزارت ارشاد بود و به عنوان یک تعریف نانوشته از اختیارات وزیر بود که این بودجه را چگونه تخصیص بدهد یا چند درصد آن را تخصیص دهد به همین دلیل بخشی از بودجه سینما بر اساس نیازهایی که پیش می‌آمد در بخش‌های دیگر خرج می شد که بیشتر به حوزه ریاست وزارتخانه اختصاص پیدا می‌کرد؛ در عمل از آنچه تخصیص داده می‌شد و به وزارتخانه می‌آمد، حدود ۷۰ درصد در اختیار سینما قرار می‌گرفت.

از نظر قدرت تصمیم‌گیری هم بالاخره سازمان سینمایی تابع وزارتخانه و وزیر است و از این منظر باز هم این “استقلال” محل پرسش می‌تواند باشد که آیا آنچه درباره سازمان سینمایی گفتید، صرفاً جنبه روانی دارد؟

بله به هر حال عنوان “سازمان سینمایی” باری را ایجاد می‌کند اما معتقدم اصل ماجرا به نوع تعاملی که میان رییس سازمان سینمایی و وزیر شکل می‌گیرد ارتباط دارد. واقعیت این است که رییس سازمان سینمایی یک استقلال رأی دارد و سیستم نمی‌تواند به او ایراد بگیرد که چرا رأیی خلاف نظر وزیر داری، در صورتی که در حوزه معاونت، شما کاملا باید تبعیت کنید. بنابراین نفس استقلال را در سازمان سینمایی نمی‌توان کتمان کرد ولی اینکه استقلال را در تصمیم‌گیری‌ها چقدر به کار بگیرید، به شخص مدیر و نحوه شکل‌گیری ارتباط و تعامل او با وزیر بستگی دارد؛ یعنی این استقلال در جایگاه ریاست سازمان سینمایی مثل یک ابزار است که شما در اختیار دارید، حالا ممکن است آن را در کشوی خود بگذارید و هیچ وقت از آن استفاده نکنید ولی این ابزار حتماً وجود دارد و اگر شما استفاده نکنید دلیل بر این نمی‌شود که آن ابزار کارکرد نداشته باشد. استفاده نکردن از آن صرفاً به دو دلیل است یا نخواسته‌اید یا نتوانستید!

این که شما گفتید سازمان سینمایی استقلال دارد، در حوزه پروانه نمایش‌ در شرایط فشارهای برون سازمانی کاملا زیر سوال می‌رود و بی‌اعتبار می‌شود. آیا در زمان تشکیل سازمان سینمایی به این موضوع فکر کردید یا اصلا چنین مسائلی را در نظر داشتید؟

در گذشته مدیریت سینما باید منتظر می‌ماند تا وزارت ارشاد دعاوی را مطرح کند اما الان سازمان سینمایی خودش می‌تواند چنین مسائلی را از بخش حقوقی پیگیری کند. این‌ها دیگر از همان بخش‌هایی است که به تعامل رییس سازمان و وزیر برمی‌گردد و سازمان سینمایی می‌تواند مستقل از دایره حقوقی وزارت ارشاد ورود پیدا کند چون سطح تعامل با دستگاه‌های هم عرض می‌تواند مستقل از وزارتخانه شکل بگیرد، در حالی که در ساختار معاونت کاملاً باید موضوع را به وزارتخانه ارجاع می‌دادیم. البته ما فرصت پیدا نکردیم دایره حقوقی را در آن مقطع کوتاه راه‌اندازی کنیم تا جدا از سیستم حقوقی وزارتخانه کاری را پیگیری کند ولی وکیل جداگانه امور سازمان را پیش می‌برد.

خود شما با توجه به ارتباطی که با شخص رئیس‌جمهور وقت داشتید، چقدر می‌توانستید استقلال عمل داشته باشید؟

من به همین دلیلی که به آن اشاره کردید دستم بازتر بود و قطعاً سعی می‌کردم با شخص وزیر و بعد هم با شخص رئیس جمهور و معاونین مرتبط هماهنگی داشته باشم اما اگر کار به جایی می‌رسید که اختلاف رأی وجود داشت، باید می‌دیدم که خودم و در واقع تیمی که همراهم بودند، چقدر به آن مسئله باور داشتیم. اگر موضوع برایم خیلی جدی بود روی آن ایستادگی می‌کردم ولی اگر جدی نبود و اصطلاحاً so- so بود، طبیعتا با مسئول بالاتر همراهی و همکاری می‌کردم و درست هم همین بود. زمانی درباره یک مسئله خاص من مسئول پاسخگویی بودم مثل حوزه مجوزها و این‌ها از مواردی بود که مُصر بودم اگر معتقد هستم صدور پروانه نمایش درست بوده، باید پای آن بایستیم و اگر صدور آن درست نیست، تحت تأثیر فشارها و لابی‌ها قرار نگیریم.

یادم می‌آید تعطیلات نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، می‌خواهند فیلم‌های گشت ارشاد و زندگی خصوصی را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند تا فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری، موافقت کردم که این فیلم‌ها از اکران پایین بیایند اما در مورد «درباره الی» گفتم دلیلی ندارد فیلم توقیف شود و بی‌خودی برای خودمان دردسر درست کنیم

می‌توانید اسم ببرید که پای پروانه‌ کدام فیلم‌ها ایستادید؟

این‌ها معمولاً در یک مرحله نبودند. سال‌های ۹۰ و ۹۱ چند فیلم بود از جمله «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» که یک موج ایجاد شد و امام جمعه چند شهر صحبت‌هایی را مطرح کردند. نشریه انصار حزب‌الله مطالبی منتشر کرد و تظاهراتی هم جلوی وزارتخانه اتفاق افتاد. من آنجا محکم ایستادم. البته نظرهایی هم در خود وزارتخانه وجود داشت مبنی بر اینکه ما در همان گام اول کوتاه بیاییم. یادم می‌آید سوم یا چهارم عید نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، می‌خواهند این فیلم‌ها را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود و دقیق نمی‌دانم که خود آقای دکتر حسینی (وزیر وقت ارشاد) هم چنین نظری داشتند یا خیر اما احتمالاً نظر ایشان هم همین بود که فیلم‌ها از اکران پایین بیایند. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند و فارغ از اینکه چقدر حرفشان درست است یا غلط، آن جو باعث شود فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری که پیش آمد، موافقت کردم که این فیلم‌ها از اکران پایین بیایند.

فیلم «درباره الی» هم جزو موارد مشابه بود؟

ماجرای این فیلم به زمان دیگری مربوط می‌شد که من در آن مقطع مشاور هنری رییس جمهور بودم. در مورد فیلم یک بحث کاملاً کارشناسی وجود داشت که یک گروه کارشناس براساس ایرادهایی معتقد بودند فیلم باید توقیف شود. موضوع کاملا به خود فیلم برمی‌گشت. در آن زمان سراغ من آمدند. تهیه‌کننده کار آمد و من هم فیلم را دیدم و اتفاقا آن را فیلم شادی دیدم. البته نقدهایی به آن دارم ولی به هر حال گفتم این فیلم نشاط و زندگی جوانان ایرانی را نشان می‌دهد شما چرا مانع آن می‌شوید؟ بعد هم هماهنگی شد تا این فیلم به جشنواره برلین برود. در این مورد من و چند دوست دیگر برداشت خود را به عنوان نظرهای کارشناسی ارائه کردیم و گفتیم دلیلی ندارد که این فیلم توقیف شود و چرا باید بی‌خودی برای خودمان دردسر درست کنیم؟ این را آقای احمدی‌نژاد هم پسندید و گفت که مشکلات فیلم برطرف شود.

پس از گذشت بیشتر از یک دهه فکر می‌کنید سازمان سینمایی به آن اهدافی که شما برایش در نظر داشتید، رسیده است؟ بخصوص آنکه در ماه‌های اخیر تاکید می‌شود ریل‌گذاری جدیدی در سینماها انجام شده است.

یک مسئله مهم درباره ساختار سازمانی سینما این است که تشکیل سازمان سینمایی ابزارهای دیگری در کنار خود داشت از جمله اینکه شورای عالی سینما با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود و به همین دلیل اسم آن “شورای عالی سینما” بود. در آنجا مشکلات و موانع و نیازهای سینما مطرح می‌شد و قرار بود بدون آنکه در یک فرایند کش‌دار و بعضا بی‌نتیجه دبیرخانه دولت در صف دستور کار جلسات هیات وزیران قرار بگیرد، درباره آن‌ها تصمیم‌گیری و راه تسهیل شود. الان دوستان، شورای عالی سینما را کلا تعطیل کرده‌اند و در این دوره جایگاه شورا تنزل پیدا کرده و به “شورای سینما” تبدیل شده است. البته یک اشتباه لسانی هم گاهی پیش می‌آید و می‌گویند “شورای عالی” ولی واقعیت این است که دیگر این شورا، شورای عالی نیست، چون شورای عالی با ریاست رئیس جمهور برگزار می‌شد و الان فقط شورای سینما است. جلساتی هم گویا داشته‌اند اما من از جزئیات آن‌ها اطلاعی ندارم. البته بودن چنین شورایی بهتر از نبودن آن است ولی الان به ریاست معاون اول رئیس جمهور برگزار می‌شود و این تنزل جایگاه خوب نبود هر چند از منحل شدن آن بهتر است. بحث ما در زمان تشکیل شورا این بود که شرایط را برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی بهبود ببخشیم و براین باور بودم و هستم که سازمان سینمایی و در کنار آن شورای عالی سینما می‌توانست این اتفاق را رقم بزند و اینکه از این ظرفیت استفاده نکنید، یک بحث دیگر است.

شورای عالی چه ویژگی‌هایی داشت که روی آن تاکید دارید؟

شورای عالی سینما می‌توانست از بودجه‌هایی که در اختیار رئیس جمهور است و برای موارد خاص استفاده می‌شود، استفاده کند تا مسائل معیشتی سینماگران را بخصوص در دوران کرونا برطرف کند ولی وقتی از این ظرفیت استفاده نکنید مشکلات سر جای خود باقی می‌ماند و کسانی که می‌توانستند از این امتیاز برخوردار شوند، بی‌بهره ماندند. یادم می‌آید سال ۱۳۹۱ قیمت دلار به یکباره از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان تبدیل شد و بعد بودجه سازمان‌ها و تشکیلات به یک سوم کاهش پیدا کرد از جمله برای حوزه سینما و ما در آن زمان کسری بودجه خود را از طریق همین شورای عالی سینما تامین کردیم و بدون اینکه بحرانی در سینما پیش آید همه چیز را به همان بودجه اول برگرداندیم.

وقتی سازمان سینمایی را تاسیس کردید و به موازات آن شورای عالی سینما تشکیل شد، عنوان شورا چنان پرطمطراق بود که اتیکت آن بر روی برخی سینماگرانی که عضو شورا شدند باقی ماند مثل احمد نجفی؛ در واقع از این شورا یک اتفاق سیاسی – فرهنگی برداشت شد اما برای مدت کوتاهی فعالیت کردید و بعد در دوره آقای روحانی شورا کلا تعطیل شد و الان هم مدتی است که احیا شده. کلا چند درصد از برنامه‌های شما در بستر سازمان سینمایی و شورای عالی سینما در این سال‌ها اجرایی شده است؟

طرحی که ما برای تغییر و تحولات از معاونت سینمایی در قالب سازمان سینمایی داشتیم آیتم‌های مختلفی داشت که لیست بلند بالایی است و الان جای طرح آن نیست ولی با برآوردی که خودم داشتم حدود ۸۰ درصد آن را می‌توانستیم پیاده‌سازی کنیم. بخشی از آن باید ادامه پیدا می‌کرد ولی اینکه مدیریت‌های بعدی آمدند و اجرا نکردند دیگر مشکل ما و طرح نبود. به نظر می‌رسد خیلی از آن‌ها را هم اجرا نکردند و می‌بینید که حتی رئیس سازمان سینمایی که بعد از من آمد، اصل سازمان را ابتدا زیر سوال برد و دوره‌ای راه افتادند که تشکیلات را به قبل برگردانند، حالا نمی‌دانم بخاطر رقابت‌های سیاسی بود یا شانتاژهای رسانه‌ای که یک سال این نیت را داشتند تا سازمان سینمایی به معاونت سینمایی برگردد ولی بعد از یک سال متوجه شدند که این چه کاری است!؟ پس در سکوت رسانه‌ای این تصمیم را کنار گذاشتند ولی شورای عالی سینما را منحل کردند.

هنوز هم برخی سینماگران براین باورند که به چنین تشکیلاتی برای سینما نیاز نیست.

اشتباه می‌کنند، چون کارهای زیادی در سازمان سینمایی انجام می‌شود و همه امور فقط به پروانه ساخت و نمایش محدود نمی‌شود؛ مثل همین برگزاری جشنواره‌های فیلم فجر و کوتاه و مستند یا مدیریت عرضه و اکران و سالن‌سازی‌ها و حمایت از سالن‌ها و انجمن‌ها. در این زمینه خیلی‌ها اطلاع دقیقی ندارند چون جو رسانه‌ای و روانی بیشتر به سمت مجوز هاست در حالی که کل این تشکیلات از قبل وجود داشته و در قالب سازمان فقط شکل آن ارتقا پیدا کرد.

اما حالا بعد از ۱۱ سال وقتی برخی اهداف تشکیل سازمان سینمایی را که در مراسم رسمی آغاز به کارش در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۰ بر آن‌ها تاکید شد مرور می‌کنیم، می‌بینیم که اصلی‌ترین اهداف هم به نتیجه مطلوب نرسیده است. از جمله اینکه در همان مراسم سال ۹۰ تاکید شد با سازمان سینمایی، سینما دولتی نمی‌شود ولی الان طبق نظر بسیاری از سینماگران، سینما در دولتی‌ترین دوران خود به سر می‌برد که بروز عینی آن در جشنواره فیلم فجر است. آیا می‌توان گفت ساختار “سازمان” برای سینما کارکردی متناسب با اهدافش نداشته است؟

بله الان چنین شرایطی پیش آمده ولی فکر می‌کنم این موضوع ارتباطی به سازمان سینمایی ندارد بلکه به نوع مدیریت، فضایی که در کشور ایجاد شده، به نوع سرمایه‌گذاری در سینما و خیلی مسائل دیگر ارتباط دارد.

نگاه بیرونی هم برای توجیهِ نیاز نداشتن به ساختار سازمانی، همین چیزی را می‌گوید که خود شما فرمودید. معتقد است در گذشته هم معاونت سینمایی بود و جشنواره فجر و فیلم کوتاه و مستند را هم برگزار می‌کرد. مجوزها هم داده می‌شدند. البته شما در میان صحبت‌های خود اشاره کردید که پیش از شما هم اراده‌هایی برای تغییر ساختار و تشکیلات سینما وجود داشته که به انجام نرسیده بود. فکر نمی‌کنید تغییر ساختار فرق زیادی ایجاد نمی‌کرد؟ اصلا اگر به گذشته برگردید باز هم این مسیر را طی می‌کنید؟

راستش اینجا، جای استدلال کردن و طرح مباحث سخت حقوقی نیست ولی فقط به همین نکته اشاره می‌کنم رقیب ما که خیلی مُصر بود سازمان سینمایی را به معاونت برگرداند، منصرف شد و فهمید که اشتباه می‌کند و ساختار سازمان سینمایی خیلی موفق‌تر، موثرتر و با بروکراسی کمتر است به همین دلیل به آن دست نزد.

می‌توان گفت که اگر معاونت سینمایی، سازمان نشده بود احتمالاً تولیدات سینما ضعیف‌تر از شرایط فعلی بود؟

بله شاید اگر الان سازمان همچنان معاونت بود، شرایط بدتر هم بود. به نظرم یک تعریف کلی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی می‌خواهید به سفر بروید، با اتوبوس و وانت راحت‌تر سفر می‌کنید یا با ماشین سواری؟ کاملا واضح است که ماشین سواری خیلی راحت‌تر و مستقل‌تر است از اتوبوس و وانت. سازمان سینمایی هم در چنین شرایطی است و نسبت به معاونت سینمایی استقلال بیشتری دارد. البته این را هم بگویم که رئیس سازمان سینمایی، معاون وزیر هم است ولی جایگاه ریاستش در سازمان سینمایی مستقل است و اجازه پیدا می‌کند با خیلی از مجموعه‌های مرتبط مستقیم مذاکره کند، در صورتی که در معاونت سینمایی این امکان وجود نداشت؛ مگر اینکه وزیر در نامه‌ای، معاون سینمایی را به نمایندگی از خود به جایی معرفی می‌کرد.

جالب است که ۱۰ سال قبل برای مقایسه معاونت و سازمان سینمایی مثال تبدیل پیکان به پژو پارس را مطرح کردید و حالا به وانت و اتوبوس با ماشین سواری‌ رسیدید.

(می‌خندد) آن موقع پیکان در حال جمع شدن بود، برای همین آن را مثال زدم ولی قصدم طرح مثالی عامه‌فهم است.

آنچه تا الان صحبت شد در ساختار نهاد دولت است در حالی که در ۱۰- ۱۱ سال گذشته دنیا تغییر کرده و در کشور ما هم تغییراتی به وجود آمده است از جمله اینکه پلتفرم‌ها رونق گرفته‌اند. وقتی حرف از حکمرانی سینما می‌زنیم چقدر ضرورت دارد که نهاد دولت به انطباق با پذیرش تحولات جهانی بپردازد؟

به نظرم هر ۱۰ سال یک بار حتما بازنگری‌هایی باید صورت بگیرد و من با این موضوع موافقم. البته در ارتباط با سازمان سینمایی، خاطرم هست که بخش حقوقی مجلس ایراد حقوقی گرفت و خواستار لغو تاسیس سازمان سینمایی و شورای عالی سینما شد؛ یعنی آن زمان و در پشت پرده بین دو معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری و مجلس شورای اسلامی یک دعوای حقوقی شکل گرفت که حدود یک سال در جریان بود؛ به طوری که اصل موضوع بهمن ۹۰ مطرح شد و یک سال بعد به اجرا درآمد و کسی هم نپرسید که این وقفه به چه دلیل بود.

در آن زمان آقای احمدی‌نژاد هر کاری را که می‌خواست انجام می‌داد.

نه، اینطور هم نبود. اگر یادتان باشد مجلس زمانی خیلی با دولت سرشاخ شد و می‌توانست کاملاً مقابله کند اما این موضوع در نهایت به تایید مجلس رسید و اجرایی شد.

انشاءالله که دوره ریاست آقای خزاعی در سازمان سینمایی ۱۲۰ ساله باشد ولی اگر همین الان شما را مجاب کنند تا رئیس سازمان سینمایی شوید، اولین اقدامی که انجام می‌دهید، چیست؟

(با خنده) حالا چون فرض را بر ادامه حضور آقای خزاعی گذاشتید، پاسخ می‌دهم که به نظر می‌رسد الان اوضاع خیلی به هم ریخته است، برای همین من ابا دارم که دوباره به (مدیریت) سینما برگردم. شاید هم اشتباه کنم ولی انگار خیلی چیزها سامان ندارد و همین ساماندهی را باید در اولویت گذاشت. اگر لازم است از نظر روانی این سامان را ایجاد کرد، پس باید آرامش را برقرار کنیم. ما آن زمانی که آمدیم، شرایطی بدتر از الان وجود داشت ولی بلافاصله توانستیم با اعتمادسازی، آرامش روانی را در جامعه سینمایی ایجاد کنیم، از جمله در بخش تولید که مرحوم سجادپور در فاصله زمانی سه تا چهار ماه اول شروع دوره‌ مدیریت ما نزدیک ۸۰ پروانه ساخت را صادر کرد و خیلی از آن‌ فیلم‌ها ساخته شدند و بودجه خوبی را وارد سینما کردند. به افراد به شکل‌های مختلف کمک شد. بسیاری از بچه‌های سینما مشکلات معیشتی داشتند که رسیدگی کردیم ولی ماجرای خانه سینما همه چیز را در اذهان جور دیگری جلوه داد در صورتی که تمام اتفاق‌های خانه سینما در مقطع پایانی دوره ما بود منتها در اذهان عمومی طوری جا افتاده که انگار از روز اول این ماجرا وجود داشت. ما در سه سال اول حضور در سینما مشکلی با خانه سینما نداشتیم و چالش‌ها در سال آخر به وجود آمد.

چه شد که این چالش‌ها پیش آمد؟

ماجرا به‌خاطر حکمی بود که براساس آن خانه سینما باید تعطیل می‌شد.

چرا سازمان سینمایی اراده کرد که این تعطیلی اتفاق بیفتد؟ما به موضوع ورود نکردیم. شورای فرهنگ عمومی بود که وارد ماجرا شد.

در فرآیند اجرایی راه‌اندازی شکل جدید خانه سینما دوستان چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد، شب که شد همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. بچه‌های حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است. گفتند این یک کار اداری است تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکردهمه بر این باور بودند و این تصور وجود داشت که سازمان سینمایی این کار را انجام داده است.

اما خود بچه‌های خانه سینما می‌دانستند که کار من نبود. اگر یادتان باشد وقتی خانه سینما تعطیل شد در آن حدود ۹ ماه با هم گفت‌وگو می‌کردیم. اتفاقی نیفتاده بود ولی کار به مرحله‌ای رسید که اول بحث انحلال مطرح بود و بعد تعطیلی. در زمان انحلال هم که مراحل قانونی در حال طی شدن بود، ما بر اساس اسناد موجود، با دوستان گفت‌وگو می‌کردیم و چالشی وجود نداشت. البته در فضای رسانه‌ای بحث به گونه دیگری مطرح می‌شد اما جدی نبود. وقتی درسه – چهار ماه آخر دوره خود من، می‌خواستیم خانه سینما را به شکل جدید راه‌اندازی کنیم – که قرار بود آقای کاسه‌ساز مدیر آنجا شود- دوستان در فرآیند اجرا چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد و حتی می‌خواستند با شیرینی از کارکنان و سینماگران استقبال کنند و تا ۲۴ ساعت وسایل پذیرایی برای هر کسی که آمد مهیا باشد، اتفاقی افتاد که ماجرا را پیچیده کرد؛ آن شب همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. شب که شد، بچه‌های حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است و هیچ دلیلی ندارد که خانه سینما را پلمب کنید. گفتند ما اینجا را تحویل گرفته‌ایم و اگر درِ یک قندان هم جابجا شود باید پاسخگو باشیم و این یک کار اداری است که باید انجام دهیم تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکرد، چون خسته هم بودند و از صبح برای کار به آنجا رفته بودند، قبول نکردند و گفتند صبح برمی‌گردیم و این همان اتفاقی بود که نباید می‌افتاد و صبح فردا آن جنجال‌ها شروع شد که من هم آن را پیش‌بینی کرده بودم.

ماجرا بیشتر از عکسی شروع شد که نیمه‌های شب از آقای کاسه‌ساز منتشر شد که جلوی در خانه سینما و در کنار کسانی بود که آنجا را پلمب کردند.

بله، چون ما می‌خواستیم خانه سینما را باز کنیم و ایشان قرار بود آنجا را تحویل بگیرد.

یعنی شما می‌خواستید خانه سینما را تسخیر کنید؟

تسخیر تعبیر درستی نیست؛ می‌خواستیم آنجا را با مدل جدید راه‌اندازی کنیم. البته این نظر خودشان (اعضای هیات ساماندهی صنوف) بود که من خیلی موافق نبودم. به آن‌ها گفتم به شما ساختمان دادم، بروید جای خودتان ولی آن‌ها اصرار کردند که ما می‌خواهیم همین‌جا (ساختمان اصلی خانه سینما) باشیم. حتی یک جلسه پرچالش داشتیم که چند ساعت طول کشید و تاکید کردم که لازم نیست به آنجا بروید اما دوستان اصرار داشتند و رأی اکثریت این بود که به محل خانه سینما بروند. حراست و معاونت حقوقی وزارت ارشاد هم تایید کرد و این اتفاق افتاد.

الان که ماجرای خانه سینما را از این زاویه نگاه می‌کنید، اگر به گذشته برگردید باز هم وارد همین مسیر می‌شوید؟

به نظرم تصمیمی که من برای خانه سینما داشتم، ۱۰۰ درصد درست بود. الان هم همین نظر را دارم چون امروز مشکل خانه سینما حل نشده است، هنوز چالش جدی دارد و این انتخابی هم که الان داشته‌اند (مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما) این چالش را جدی‌تر کرده است، فقط پنهان است. آشکار نیست.

چالش با کجا؟

با کل سیستم و مجموعه. ما می‌خواهیم با همکاری جلو برویم ولی وقتی شما در تخاصم قرار بگیرید، آسیب آن را قشر پایین دست سینما می‌بیند. شاه‌نشین‌های سینما که جیب‌هایشان پر است و ویلاها و ارتباطات خود را دارند و مشکلی برایشان نیست. آن ۸۰ درصدی که مسیر زندگی و معیشت آن‌ها به چرخ سینما وصل است، چرخ زندگی‌شان در این تخاصم نمی‌چرخد.

منظور شما تخاصم با کجاست؟

همراهی نیست؛ یا همین که صنوف سینمایی وارد بحث کارگری شدند. واقعا صنف هنرمند سینما باید در بخش کارگری ثبت شود؟ این چه عنادی است که با وزارت ارشاد دارند؟ این مشکلات جدی است که شما (رسانه) باید وارد آن شوید. حرف من این است که شما می‌توانید هم از وزارت ارشاد مجوز بگیرید، هم از وزارت کار و هم از وزارت کشور. اولویت با کجاست؟ اول وزارت ارشاد، بعد وزارت کشور و بعد وزارت کار اما شما همان ابتدا سراغ وزارت کار رفتید. الان هم که معلوم شد تمام ماجرا طبق نظر دیوان عدالت اداری باطل است، یعنی دوباره با یک خانه سینمایی روبه‌رو هستیم که جایگاه آن کاملاً غیرقانونی و غیرتعریف شده است و صنوف آن هم جایگاه قانونی ندارند و در سیستم بلاتکلیف است. حالا این که مسئولان امر نسبت به آن مماشات می‌کنند و از کنار آن می‌گذرند داستان دیگری است ولی به هر حال این صنوف و اعضای آن هستند که آسیب می‌بینند. من به دنبال این بودم که صنوف ماموریت‌ها را برعهده بگیرند ولی با یک ساز و کار قانونی. آن را تعریف کرده بودیم ولی این فرآیند شکل نگرفت در نتیجه با خانه سینمایی کنونی که در واقع همان خانه سینمای قبلی است، این اتفاق نخواهد افتاد و اینجا صرفا مونوپول یک گروه شده که منافع خود را جمع و جور می‌کنند و آسیب آن را بدنه اصلی سینما همچنان می‌بیند. اینکه سازمان سینمایی اقدامی نمی‌کند و سکوت کرده، به سیاست‌گذاری و مدیریت حاکم و صلاحدیدی که به آن رسیده‌اند مربوط است، ولی به این معنا نیست که کار درستی است.

برگردیم به سوال قبلی؛ از بین اولویت‌هایی که به فرض حضور در مدیریت سازمان سینمایی برشمردید، یکی ساماندهی اوضاع بود. اولویت‌های دیگر چیست؟

این‌ها را که من می‌گویم صرفا کمک به آقای خزاعی است و معتقدم ایشان اول باید فضای روانی را درست کند. ابزارهای آن را هم باید پیدا کند. نکته دوم این است که با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده و به هر حال مردم کمتر به سالن سینما می‌روند، پلتفرم‌ها آمده‌اند، دستمزدها خیلی بالا رفته و هزینه تولید فیلم خیلی سنگین شده باید منابع جدید برای عرضه و پخش پیدا کنید که ممکن است در آسیای میانه باشد یا کشورهای عربی، نمی‌دانم کجا ولی باید روی این ها کار شود بنابراین عملا باید منابع و عرصه‌های جدید پیدا شود تا سیکل تجاری سینمای ایران بچرخد چون الان چرخه کاملاً ناقص است. این یک فرایند معیوب است که بخش دولتی ۱۰ میلیارد و ۲۰ میلیارد تومان پای یک فیلم می‌ریزد و بعد هم کسی بابت آن پاسخگو نیست که فیلم چقدر فروخته است.

نکته سوم این است که به نظرم تعامل فعال و هدفمند و روبه‌جلو با سیستم‌های موجود باید شکل بگیرد ولی چنین تعاملی حس نمی‌شود. در این سال‌ها مراکزی همچون حوزه هنری ایجاد شده‌اند، همچنین سازمان اوج یا ارتش و بنیاد شهید و دفتر حفظ ارزش‌های دفاع مقدس یا بسیج سازمان صدا و سیما که همه جلو آمده‌اند و می‌خواهند فیلم بسازند. این‌ها نباید یله و رها باشند ولی سر خود کار می‌کنند. این همکاری صرفا نباید محدود به صدور یک مجوز باشد و بعد آن‌ها دنبال کار خود بروند چرا که باید یک تعامل فعال ایجاد شود. نکته چهارم هم از نظر من استفاده از ظرفیت‌های افراد کارشناس و دلسوز و آشنا به این عرصه است تا مثلا در هر جایی که لازم است تغییرات مدیریتی ایجاد شود، از آن‌ها بهره برده شود چون برخی جاها واقعا ناکارآمدی و نابلدی وجود دارد. شاید لازم باشد برای برخی بخش‌های مدیریتی حداقل دستیار و مشاوران خوب انتخاب شوند. عملکرد و ترکیب اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش نیز باید ترمیم و اصلاح شود.

البته استفاده از ظرفیت‌ها که به آن اشاره کردید به نظر می‌رسد در دوران فعلی بیشتر به افرادی می‌رسد که همراه با سلیقه و تفکر حاکم باشند.

من در دوران کاری خود یک فایل باز کردم و سراغ فیلمسازانی رفتم که بخشی از سینما و فضای سینمادوست، علاقه داشتند آن‌ها فیلم بسازند. برنامه‌ریزی کردیم و با آن‌ها جلسه گذاشتم. حالا اینکه خروجی آن چه شد بحث دیگری است. مثلا با ناصر تقوایی صحبت شد، با آقای کیارستمی صحبت کردم و گفتم شما آفریقا و جاهای دیگری رفتید، مشکل چیست؟ بیایید در ایران فیلم دیگری بسازید. آقای میرعلایی از طرف ما با آقای بیضایی صحبت کرد تا یکی از فیلمنامه‌هایش را کار کند. همینطور با آقای کیمیایی صحبت کردیم و در کنار این‌ها سراغ کارگردان‌های جوان هم رفتیم که در نهایت عرصه را برای ورود نسل جدیدی از فیلمسازان باز کردیم. درواقع سعی کردیم دایره را براساس سیاست‌های خودمان باز کنیم. ممکن است جاهایی نیز خطا کرده باشیم که منکر آن نمی‌شوم.

ولی طبیعی است که شورای عالی سینما فضای متفاوتی داشت و افرادی را انتخاب کردیم که نگاه همراهی داشته باشند چون نمی‌توانستیم کسانی را انتخاب کنیم که جلوی رئیس جمهور با هم دعوا کنند یا نگاهی کاملا در تضاد با هم داشته باشند. در آخر هم به افرادی از سینما مثل آقایان جوزانی، میرباقری، علی‌اکبری، بحرانی، احمد نجفی و شورجه که متخصص و باسابقه بودند رسیدیم. ما به دنبال این بودیم تا حوزه تعامل را در شورای عالی سینما با دیگران باز کنیم ولی خودشان این فضا را بستند. وقتی یکی نامه می‌نویسد که از شورای پروانه ساخت استعفا می‌دهد، کمدی است که من او را به شورای عالی سینما بیاورم.

و سوال آخر درباره یکی از موضوع‌های پربحث چند وقت اخیر است. شما با توجه به تجربه مدیریتی در سینما موافق هستید که شورای پروانه ساخت دیگر وجود نداشته باشد؟

ما روی این موضوع کار کردیم، لوازمی داشت و باید اتفاقات دیگری هم می‌افتاد. در نظام‌نامه هم نوشته بودیم و باید شروط آن محقق می‌شد. یکی از شروط این بود که تهیه‌کننده و کارگردان بار حقوقی و قضایی و حتی امنیتی و اخلاقی فیلم را بر عهده بگیرند اما وقتی سیستم این رابطه را با تهیه‌کننده و کارگردان ندارد طبیعتا کار شدنی نیست چون سیستم به جای اینکه یقه‌ی تهیه‌کننده و کارگردان را بگیرد سراغ رییس سازمان سینمایی می‌رود؛ بنابراین تا وقتی این مقدمات فراهم نشود نمی‌توان چنین ایده‌ای را به نتیجه رساند.

شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم

رسانه سینمای خانگی و شرکت یاس فیلم شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را به همه مظلومان عالم تسلیت گفتند.

مولای ما علی

امشب که می‌روی

تنها نمی‌روی

این جان ماست

که به پای تو بسته است

ما را ببر به همره خود تا هر کجا که هست

چون بی فروغ روی تو

این شام تار جهان

تنها نه ما از او،

که خود از خویش خسته است

مولای ما نرو…

مولای ما نرو…

عوامل «یادگار جنوب» چه گفتند؟

کارگردان‌های فیلم «یادگار جنوب» با تاکید براینکه در این فیلم علیرغم امکانی که داشتند، هیچ دروغی نگفتند، از دلایل انتخاب صابر ابر برای ایفای نقش بدون اینکه چهره‌اش شناخته شود و بیهوشی او بخاطر گریم سنگین صحبت کردند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، آخرین فیلمی‌ اهالی رسانه در روز دوم جشنواره در شامگاه پنجشنبه ۱۳ بهمن به تماشای آن نشستند ، دومین ساخته پدرام پورامیری و حسین دوماری با نام «یادگار جنوب» بود.

در این نشست فقط تهیه‌کننده و کارگردان حضور داشتند و هیچ کدام از بازیگران اصلی فیلم وحید رهبانی، سحر دولتشاهی، الناز شاکردوست، پژمان جمشیدی، مسعود کرامتی حاضر نبودند.

مجتبی رشوند، تهیه‌کننده در ابتدای این نشست علاوه بر ابراز همدردی با زلزله‌زدگان خوی، از عوامل فیلمش قدردانی کرد.‌ او همچین بابت حضور نداشتن سازندگان این اثر در برج میلاد، خانه جشنواره، بابت همزمانی نمایش فیلم با سینمای رسانه از مهمانان حاضر در آنجا عذرخواهی کرد.

حسین دوماری در صبحت مقدماتی خود با تشکر از اهالی رسانه که به تماشای فیلمش نشستند، گفت: آدم این جمعیت را که میبیند یاد سالهای قبل می‌افتد. ای کاش جمعیت بیشتر و سالن بزرگتر بود،خیلی‌ها نیستند در حالی که این گستره هر چه بزرگتر باشد برای فیلمساز لذت‌بخش‌تر است. 

بخش قابل توجهی از این نشست به پرسش ‌و بحث درباره موضوع و ساختار فیلم گذشت و رشوند در بخشهایی از آن گفت: مخاطب امروز سینما بالغ است. دسترسی الآن خیلی زیاد است و سطح سواد بصری مردم بیشتر شده است. من هم با توجه به رزومه‌ای که از این دو فیلمساز داشتم می‌دانستم کار خوبی می‌شود. البته در بخش اجرایی نگرانی‌هایی داشتم ولی الان رضایت دارم.

دوماری در بخشی از این نشست به انتخاب بازیگر اشاره کرد که وحید رهبانی جدی‌ترین گزینه برای ایفای نقش اصلی مرد این فیلم بود. 

وی همچنین اضافه کرد که در انتخاب بازیگر توانایی‌ آنها در اولویت بود نه اسم و رسم چون در غیر اینصورت به فیلمساز تجاری محض تبدیل می‌شوند.

او درباره صابر ابر هم گفت: این نقش را هیچ کسی مثل صابر نمی‌توانست بازی کند ولی گریمی غیرقابل شناسایی انتخاب کردیم که با سن و سال و شخصیت کاراکتر ما تناسب داشته باشد و مخاطب هم پیش‌زمینه نسبت به آن نداشته باشد. امیری هم گفت که صابر ابر برای نقش و گریم سنگینی که داشت یک شب به مدت دو ساعت بیهوش شد ولی قبول کرده بود که در سکانسی کوتاه بازی کند.

دوماری در بخشی دیگر بیان کرد: ما تلاش می‌کنیم هر قصه‌ای که می‌سازیم یک واقعیتی داشته باشد ولی «یادگار جنوب» براساس یک قصه واقعی نیست. همانطور که سال ۱۳۹۷ در یک مصاحبه گفته بودیم، قصد داشتیم فیلم بعدی ما پس از «جاندار» یک عاشقانه‌ دیوانه‌وار باشد.

در این نشست پورامیری در انتقادهایی که نسبت به پایان چندباره فیلم مطرح شد، پس از ارایه توضیحاتی جزئی درباره داستان و قصه «یادگار جنوب» گفت: ما خیلی راحت می‌توانستیم در این فیلم دروغ بگوییم ولی نخواستیم که دروغی گفته شود.

حمایت‌های انجمن سینمای جوان از تولید فیلم کوتاه چقدر افزایش یافت؟

در پی افزایش هزینه‌های تولید فیلم کوتاه در کشور انجمن سینمای جوانان ایران با حمایت سازمان سینمایی بودجه حمایتی خود از تولید فیلم کوتاه را افزایش داد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس، انجمن سینمای جوانان ایران که رسالت خود را آموزش حرفه‌ای سینما در کشور و کشف و حمایت از استعدادهای سینمایی ایران می‌داند، از طریق پیچینگ به بررسی طرح‌ها و فیلم‌نامه‌های کوتاه سینمایی می‌پردازد و بنابر سطح فیلم‌ساز و فیلم‌نامه، در سه حالت «فیلم اولی»، «نیمه حرفه‌ای» و «حرفه‌ای» از ساخت فیلم کوتاه جوانان ایران حمایت می‌کند.

طبق مصوبه هیات مدیره انجمن سینمای جوانان ایران منوط به تایید فیلمنامه‌ها در فرآیند پیچینگ، فیلم اولی‌ها تا سقف اعتبار ۱۵ میلیون تومان، فیلم‌های نیمه‌حرفه‌ای تا سقف ۵۰ میلیون و در صورت تایید اقتضائات فیلمنامه برای بودجه بیشتر توسط شورای پیچینگ و همچنین توجه به اولویت‌های مضمونی آیین‌نامه تا سقف ۷۰ میلیون تومان و فیلم‌های حرفه‌ای تا سقف ۱۰۰ میلیون تومان و در صورت تایید اقتضائات فیلمنامه برای بودجه بیشتر توسط شورای پیچینگ و همچنین توجه به اولویت‌های مضمونی آیین‌نامه ۱۵۰ میلیون تومان می‌توانند بودجه تولید دریافت کنند.

پیش از این انجمن سینمای جوانان ایران از فیلم اولی‌ها تا سقف ۷ میلیون تومان، فیلم‌های نیمه حرفه‌ای تا سقف ۳۵ میلیون تومان و فیلم‌های حرفه‌ای تا سقف ۷۰ میلیون تومان حمایت می‌کرد.

فیلم‌سازان جوان کشور که در فرآیند پیچینگ فیلم ساخته‌اند، در صورت بالا بودن سطح کیفی اثر و منوط به تایید شورای عالی تولید انجمن سینمای جوانان ایران امکان درخواست متمم قرارداد نیز دارند که رویه آن در آیین نامه تولید آمده است.

فیلم‌سازان جوان ایران می‌توانند از طریق سامانه «پرتال تولید انجمن سینمای جوانان ایران» اقدام به ثبت طرح‌ها و فیلمنامه‌های خود کنند.

ژانرها و مضامین اولویت‌دار معاونت تولید انجمن سینمای جوانان ایران به شرح ذیل است:

بهره‌گیری از الگوها و ویژگی‌های سینمای ژانر با توجه ویژه به ژانرهای:

فانتزی، کمدی، ماورایی- رازآلود- وحشت، جنگی و دفاع مقدس، نوآر- پلیسی- جنایی، ملودرام، علمی تخیلی

مضامین اولویت‌دار:

*عدالت خواهی و مبارزه با تبعیض، با تاکید بر توجه به مناطق محروم، فاصله طبقاتی، نظام سلامت و نظام آموزشی پولی، مفاسد اقتصادی و اراده ملی برای مبارزه با آن.

*واقعه‌نگاری دراماتیک و اقتباس از واقعیات تاریخ معاصر به ویژه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

*عشق و روابط انسانی و کارکردهای سازنده بنیان خانواده با تاکید بر نقش والدین و الگوهای تربیتی کارآمد.

*مساله جمعیت، آسیب‌های تک فرزندی، تنهایی نسل آینده و افزایش نرخ سالمندی.

*توجه به معضلات اجتماعی مانند اعتیاد، مساله اشتغال، ازدواج جوانان و مهاجرت با تاکید بر قابل حل بودن مشکلات.

*پیشرفت‌های علمی، پزشکی، نظامی، صنعتی و نخبگان و نامداران این حوزه‌ها.

*بازنمایی مقاطع دراماتیک زندگی مفاخر ملی.

*چالش‌های محیط زیست، اهمیت، تاثیر و بحران‌های زیست محیطی سال‌های اخیر و توجه به‌شرایط و ویژگی‌های اقلیمی کشور.

*سلامت جسم و روان، مسائل نظام سلامت و توجه به مجاهدت‌های مدافعان سلامت به‌ویژه در بحران کرونا.

*روابط انسانی و ارزش‌های اخلاقی، خودباوری و اعتماد به نفس فردی و اجتماعی، مسئولیت‌پذیری و همیاری مسئولانه، همبستگی اجتماعی.

*تولید ملی، کارگران و کارآفرینان، سلامت اقتصادی و رزق حلال.

*آیین‌ها، سنن، صنایع دستی و میراث فرهنگی، اقلیم‌ها و شیوه‌های زیستی اقوام ایرانی و اساطیر و حماسه‌های مذهبی و ملی.

* توجه به پدیده‌های فرهنگی اجتماعی سیاسی کشورهای همسایه و منطقه غرب آسیا با تاکید بر فرهنگ مقاومت و دستاوردهای آن.

* چشم‌انداز آینده، و پیشنهاد برای بهبود کیفیت زیستی نسل حاضر و نسل‌های بعدی.

* مرگ آگاهی، معاد و زندگی پس از مرگ.

* صور خیال، رویاها و فضاهای ذهنی انسان معاصر در قالب قصه‌های فانتزی و فراواقع‌گرا.

خروج از نسخه موبایل