سینمای ایران و بحران‌های چندبعدی از نگاه آذین

در شرایطی که سینمای ایران با بحران‌های ساختاری و اجرایی متعددی دست به گریبان است، با جبار آذین، تحلیلگر و منتقد صاحب‌نظر به گفت‌وگویی عمیق و همه‌جانبه نشستیم. او منتقد و مدرس برجسته سینما، تئاتر و تلویزیون، با پنج دهه تجربه درخشان در عرصه قلم و رسانه، چهره‌ای پیشکسوت و تأثیرگذار در حوزه‌های فرهنگی و هنری است و سال‌ها سردبیری نشریات و خبرگزاری‌های معتبر را بر عهده داشته و از بنیان‌گذاران انجمن منتقدان سینما و کانون ملی منتقدان تئاتر محسوب می‌شود. همچنین عضویت در انجمن‌های معتبر تئاتری و سینمایی جهانی و داوری در جشنواره‌های متعدد، گواهی بر جایگاه بلند او در این عرصه‌هاست. آذین، دانش سینما و کارگردانی را از بهرام بیضایی، داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی را از اکبر رادی، فنون تئاتر را از نعمت‌الله اسداللهی، فیلمنامه و نمایشنامه‌نویسی را از غلامحسین ساعدی، و بازیگری را از عزت‌الله انتظامی و پرویز فنی‌زاده آموخته و امروز نیز با همان شور و تخصص به تدریس و نقد هنری ادامه می‌دهد. این مصاحبه که علی الظاهر به تمامی ابعاد نظرات وی در آن اشاره شده، تصویر جامعی از مشکلات سینمای ایران ارائه می‌کند و نشان می‌دهد سینمای ایران در یک بحران چندبعدی قرار دارد که در لایه ­های پنهان و آشکار فراوانی ریشه دوانیده است.

آقای آذین عزیز! با عرض سلام و خوش­ آمدید، به عنوان اولین سؤال می ­پرسم که ارزیابی کلی شما از وضعیت کنونی سینمای ایران چیست؟

سینمای ایران امروز به وضوح در حال افول است. این یک سینمای دولتی، نهادی، و باندی است که نه بر اساس نیازهای ملی و مردمی، بلکه بر مبنای وفاداری به اهداف و سیاست‌های همان­ ها هم شکل گرفته است. تجربه جهانی به وضوح نشان داده که این گونه ­ی سینما که اساس آن را سیاست، تجارت، سودجویی افراطی و رفاقت تشکیل می‌دهد، نه فرهنگ و هنر! سال‌هاست که مردود شده و شکست خورده است.

چه عواملی را در شکل‌گیری این وضعیت مؤثر می‌دانید؟

در واقع مشکل از ساختار مدیریتی آغاز می‌شود. با هر تغییر دولت، سیاست‌ها و مسئولان فرهنگی هم عوض می­ شود، این تغییرات شرایطی را فراهم می ­کند که باندهای فرصت ­طلب هم از آن سوء استفاده کنند. از آن جهت که در سینمای ما، مدیران و رؤسا متأسفانه عمدتاً از میان سیاسیون انتخاب می‌شوند نه از بین اهالی هنر و قلم متخصص و کاربلد، ناگزیر آنان هم خواسته یا ناخواسته از مشاورانی کمک می­ گیرند که به دنبال همین فرصت­ ها هستند. نتیجه ­ی این مدیران نابلدِ سیاست‌زده­ ی فاقد درک درست و هدفمند از هنر، سینما و نیازهای مردم با آن رویکردهای جناحی می ­شود، همین که می­ بینیم.

پس شما معتقدید، مسبب وضعیتی که تصویر می­کنید، مدیران هستند. درست است؟

معلوم است! نتیجه این شده که سلیقه‌مداری حاکم شده است. به همین دلایل، در دوره‌های مختلف، تنها کسانی که به خط فکری سیاسی و غیر سیاسی مدیران نزدیک‌تر بوده‌اند امکان فعالیت پیدا کرده‌اند. به راحتی شاهدیم که در برهه‌ای فقط فیلم‌های اجتماعی، در دوره‌ای فقط فیلم‌های دفاع مقدسی و مقاومتی، و زمانی دیگر فقط کمدی‌های سطحی در اولویت تولید قرار گرفته‌اند. این نوسان‌های سیاست‌زده بسیاری از سینماگران را به حاشیه رانده و بیکاری و تفرقه را دامن زده است.

اما به نظر می‌رسد مشکلات فراتر از مسائل مدیریتی است. سایر چالش‌های پیش روی سینمای ایران را چگونه می­ بینید؟

سینمای امروز ایران دچار انواع بیماری‌هاست: از مشکلات فکری و فرهنگی گرفته تا سیاست‌زدگی و رفاقت‌بازی. باندهای مافیایی تولید و اکران، ملوک‌الطوایفی، تفرقه و رقابت‌های ناسالم، هجوم پلتفرم‌های غیرحرفه‌ای، نفوذ پولشویان و هنرفروشان، همه و همه فضای سینما را آلوده کرده‌اند. البته این وضعیت منحصر به سینما نیست و در دیگر هنرها مثل موسیقی و تئاتر هم چنین وضعیتی مشاهده می‌شود.

ریشه ­ی آن را در چه چیزهایی می ­دانید؟

در دوره پهلوی، سینما عمدتاً مبلّغ سیاست‌های رژیم بود و ابتذال در آن بیداد می‌کرد. تولید هرگونه فیلم ضد ملی، ضد دینی و ضد اخلاقی آزاد بود، در حالی که آثار هنری با محتوای سیاسی و متعهد امکان تولید نداشتند. پس از انقلاب، البته، تحول مثبتی رخ داد. سینمای مبتذل کنار رفت، تولیدات معناگرا و ارزشمند رشد کرد، مخاطب به سینما برگشت، حضور زنان در سینما متحول شد، و سینمای ایران در عرصه جهانی هم مطرح گردید. اما متأسفانه به مرور، با ورود مدیران غیرفرهنگی و سیاست‌زده، مجدداً تجارت و کاسبی بر هنر غلبه کرد.

این را قبول دارم که مدیریت غیرفرهنگی و سیاست­زده آسیب می­ رساند!

کاملا!… و از این بدتر، تفرقه و انفکاکی است که در بین سینماگران بروز کرده است. با این مدیریت، سینماگران فعال امروز کشور حداقل به چهر دسته تقسیم شده­ اند: گروهی وابستگان دولتی و نهادی هستند که اوضاع نسبتاً خوبی دارند، عده ­ای گویا متفاوت می ­اندیشند که حالا یا نسبت به شرایط موجود منتقدند یا در قالب اپوزیسیون قرار می­ گیرند و به هر صورت از پشتیبانی­ هایی بهره­ مندند، گروه سوم، فیلمسازان بازاری‌ساز هستند که ظاهراً چرخشان خوب می­چرخد! از این­ها که بگذریم، در گروه چهارم، عده ­ی بسیاری از سینماگران کاربلد و استخوان خرد کرده حضور دارند که به حاشیه رانده شده­ اند و فقط با غم و اندوه این اوضاع نابسامان را در سینما نظاره می ­کنند. این تقسیم‌بندی ناسالم نتیجه شکاف‌های فرهنگی و اجتماعی است که به بی‌سر و سامانی و دوری مردم از سینما انجامیده است.

و شما این را نتیجه­ ی مدیریت مدیران ارزیابی می‌کنید؟

قبلا گفتم، باز هم تکرار می­کنم، مدیران سینمایی کشور به دلایل متعددی مقصر اصلی هستند: بی‌سوادی هنری و سینمایی، سیاست‌زدگی، اهمال و غفلت، انحراف از مسیر اصلی، و بازی‌های نمایشی. آن‌ها حتی یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمای پس از انقلاب، یعنی جشنواره فیلم فجر را هم تکه‌پاره کرده‌اند و سینمای کودک و نوجوان و جشنواره آن را به نابودی مطلق کشانده­ اند. بدتر این که این مدیران نقدناپذیر هم هستند و راه را بر هرگونه تحول و اصلاح بسته‌اند. هر کس هم انتقادی به گوشه­ ای از این همه اشتباهات بکند، کلاً حذف می­ شود!

آیا از طریق قانونی نمی­توان احقاق حق کرد؟ اساساً ساختار حقوقی و تشکیلاتی سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟

نحوه ی مدیریت سینمای ایران فاقد جایگاه قانونی استاندارد و تعریف‌شده است. به جای قانونمندی؛ سلیقه‌مداری و حکومت قبیله‌ای و حزبی بر آن حاکم است. ساختار آن کاملاً فرسوده است. حتی سازمان متولی سینما هم کارایی خود را از دست داده است. ظهور باندهای تخریب گر در سینما هم نتیجه مستقیم همین مدیریت نادرست است.

این که خیلی دردناک است! پس چه راه‌حل‌هایی برای نجات سینمای ایران وجود دارد؟

اگر گوش شنوایی باشد، راه‌حل‌های زیادی هست که به نظر من، اساسی­ ترین آن­ها عبارتند از: «مردمی و ملی شدن سینما و خروج آن از چارچوب‌های حزبی و سیاسی»، «قطع وابستگی به سوداگری و تجارت‌زدگی»، «سپردن مدیریت سینما به اهل هنر و متخصصان واقعی»، «انجام اصلاحات اساسی در مدیریت، و نیز در مناسبات تولید و اکران»، «پایان دادن به تفرقه در بین اهالی سینما»، و «ایجاد ساختارهای قانونمند و شفاف». تردید نکنید که بدون این تغییرات اساسی، هیچ تحول مثبتی در سینمای ایران رخ نخواهد داد.

کلام پایانی؟

از زمانی که سیاست و تجارت به سینما راه یافت، هنر و فرهنگ و اخلاق از آن رخت بربست. سینمای ایران برای نجات نیاز به یک تحول بزرگ و همه‌جانبه دارد. این صنعت به معماران نوین و نگاه‌های تازه نیازمند است. باید این نکته را به خود یادآوری کنیم که بدون یک انقلاب فرهنگی واقعی در تمام ارکان سینما، امیدی به بهبود وضعیت نیست.

موارد زیادی را مطرح کردید که نشان از تدبر و تأمل فراوان جنابعالی در همه­ ی این سال­های حضور عالمانه در سینمای کشور دارد. به یاری خدا، اگر بار دیگر فرصت مناسبی فراهم شود، چقدر خوب است که تک ­تک این عبارات را باز کنید و شرح بدهید تا مسئولین دولتی و غیر دولتی به آن­ها توجه کنند. به هر حال ممنونیم از این که وقت گذاشتید و در این مصاحبه شرکت کردید.

من هم ممنونم. امیدوارم این دلسوزی­ها نتیجه­ ی مفیدی در بر داشته باشد.

رسانه سینمای خانگی- سینما را از رهاشدگی آموزش نجات دهید

تعدادی از سینماگران و کارشناسان فرهنگی کشور در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران متذکر شدند: بسیاری از این خانم ها و آقایانی که مجوز برگزاری و تأسیس کلاس های آموزش بازیگری و سینما و… را گرفته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کار را ندارند.

تعدادی از سینماگران و کارشناسان فرهنگی کشور در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران متذکر شدند: شاه بیت اصلی سینمای ایران باید منویات امام (ره) و رهبری باشد! دانشجویان سینما باید دوره مبارزه با استکبار و صهیونیسم و حمایت از نهضت های آزادی بخش ببینند؛ این افراد خاطرنشان کردند: بسیاری از این خانم ها و آقایانی که مجوز برگزاری و تأسیس کلاس های آموزش بازیگری و سینما و… را گرفته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کار را ندارند. نکته جالب اینجا است که آن ها اغلب کسانی هستند که خودشان در هنر عقب مانده اند و هیچ چیز بلد نیستند!

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، تب حضور در سینما به خصوص در سه رشته بازیگری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی طی دو سه دهه گذشته گریبان بخش کثیری از نسل جوان را گرفته؛ از تهران تا شهرستان های بعضاً دور و محروم هستند کسانی که آرزو دارند در سینما مطرح و شناخته شوند و به ثروت و شهرت و محبوبیت برسند.

این اتفاق باعث شده تا برخی افراد با سوءاستفاده از نیاز نسل جوان مبادرت به برگزاری کلاس ها، وورک شاپ ها و جلساتی تحت عنوان آموزش سینما کنند که اغلب آن ها غیرعلمی و فاقد هرگونه ارزشی است.

اشتیاق مبرم نسل جوان برای حضور در سینما باعث شده هر روز شاهد تأسیس وورک شاپ ها و کلاس های جدیدی در سطح کشور باشیم و به تازگی بعد از دوران کرونا این برنامه بعضاً به شکل کاملاً آنلاین نیز برگزار می شود. اما متأسفانه بخش عمده ای از این اتفاقات تنها یک فریب است و بس! فریبی که منجر به سوءاستفاده های شدید مالی و… از کسانی می شود که شور حضور در سینما را دارند.

نکته قابل تأمل اما عدم نظارت صحیح و اصولی توسط مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی کارکرد این آموزشگاه ها و کلاس ها است؛ اما فاجعه بارتر از آن اینکه در دانشگاه های سینمایی نیز وضعیت بهتر نیست و در آنجا هم این مشکلات به شکل و شیوه ای فاجعه آمیزتر ادامه دارد. یکی از بزرگترین ضعف دانشگاه های سینمایی در این سال ها عدم آموزش محتوای مناسب بر اساس فرهنگ ایرانی-اسلامی به دانشجویان است و قطعاً یکی از عللی که امروز سینمای کشور سرشار از فیلم های بی ارزش، مهوع و سخیف شده همین بی توجهی به مقوله بسیار مهم و ارزشمند محتوا است! در همین راستا با ۱۰ تن از سینماگران و کارشناسان برجسته فرهنگی کشور آقایان: دکتر پرویز فارسیجانی، ابراهیم وحیدزاده، علیرضا سربخش، محمد محمدی، دکتر قطب الدین صادقی، بهروز غریب پور، علی خودسیانی، حسن هدایت، جبار آذین و کوروش زارعی گفتگو داشتیم که ماحصل نظرات ایشان برای اطلاع بیشتر مخاطبان گرامی در ذیل نقل شده است.

دکتر پرویز فارسیجانی تهیه کننده سینما و تلویزیون و استاد دانشگاه در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: در ۲ بعد محتوا و ساختار و تکنیک نتوانستیم به بالندگی لازم برسیم و از این رو بدل به سینمایی مقلد شده ایم؛ متأسفانه تقلید در فرم و محتوا ما را از سینمای آرمانی ایران اسلامی دور کرده است. شاه بیت اصلی سینمای ایران باید منویات امام (ره) و رهبری باشد؛ متأسفانه ما این شاه بیت را نداریم و هیچ آموزشگاه و دانشگاهی مجموعه اندیشه های حضرت آقا و حضرت امام (ره) را به صورت کلاسیک و حرفه ای تعلیم نمی دهند. یکی از معضلات ما نبود اخلاق و مسئولیت آفرینی برای هنرمند است. ما سینما را تنها به صورت تکنیکال یاد می دهیم اما اینکه یک هنرمند در قبال وظیفه ای که بر دوشش است در هر مقام سینمایی از کارگردان گرفته تا بازیگر و فیلمنامه نویس و… در قبال جامعه و آینده کشور خودش نسبت به اخلاق فردی خودش مسئولیت دارد یا خیر، نکته ای است که کسی به آن توجهی ندارد.

ابراهیم وحیدزاده کارگردان سینما نیز در این خصوص متذکر شد: سینمای علمی در کشورمان هیچ گاه جدی گرفته نشده است و دلیل این اتفاق سیاست گذاران فرهنگی در دولت های مختلف اند که در هر مقطعی سعی کرده اند بر اساس سلیقه خود دست فیلمسازان دیگر را برای تولید آثار مورد علاقه شان باز بگذارند. بنده سال ها است در سینمای ایران فعالیت می کنم و هیچ گاه به خاطر نمی آورم که مقوله آموزش در سینما به صورت جدی توسط مدیران فرهنگی دنبال شده باشد. حتی در مقطعی گفتند هر کسی دلش می خواهد فیلم بسازد به میدان بیاید این در حالی بود که قبل از آن ضوابطی بود و هر کس نمی توانست به عنوان فیلمساز وارد عرصه سینما شود.

علیرضا سربخش جانباز روشندل و کارشناس فرهنگی در همین راستا به سینماپرس گفت: متأسفانه مبحث مهم آموزش سینما همواره مورد غفلت شدید مسئولان قرار گرفته است و همین مهم سینمای ما را با خلاءهای زیادی روبرو ساخته است. دانشجویان سینما باید دوره مبارزه با استکبار و صهیونیسم و حمایت از نهضت های آزادی بخش ببینند؛ هر کس می خواهد وارد سینما شود باید در بحث حمایت از نظام و انقلاب اسلامی آموزش ببیند. در دانشگاه ها و آموزشگاه های سینمایی باید استراتژی های روشن و شفاف نظام وجود داشته باشد.

محمد محمدی فعال رسانه و کارشناس فرهنگی در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: الآن چندین آموزشگاه در حال آموزش و تولید فیلم کوتاه هستند آموزشگاه‌ هایی که خودشان هنرجوی علاقه‌مند را جذب می‌کنند، استعدادسنجی می‌کنند، آموزش می‌ دهند، از تولید فیلمش حمایت می‌کنند و فیلم را با روابط و رایزنی خودشان به فستیوال‌ های خارجی و اروپایی می‌فرستند؛ با این تفاسیر عملاً نسل آینده سینمای ایران کاملاً محرز و مشخص است که از چه جنس و چه تفکری خواهد بود. اما در این شرایط این سؤال مطرح می‌شود که نقش و سهم نهادهای فرهنگی ما چیست؟

دکتر قطب الدین صادقی مدرس و بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما تأکید کرد: مدیران فرهنگی کم سواد و دارای محدودیت فکری تیشه به ریشه سینما زده اند چرا که آن ها یک گام از سینماگران هم عقب تر ایستاده اند و به جای ترویج خرد و اندیشه، جنگولک بازی را در سینما ترویج می کنند! امروزه سینمای بی هویت و بی سر و ته جایگزین سینمای اندیشه و خردمند شده است؛ وقتی حتی اساتید دانشگاه ها و آموزشگاه های ما فکور نیستند چطور می توانیم توقع داشته باشیم که هنرمند فکور وجود داشته باشد؟ دیگر در این روزگار اساتید بزرگی مانند دکتر الستی، دکتر کاووسی و یا هوشنگ طاهری پیدا نمی شوند. جای این ها خالی است و هرگز پر نمی شود. این ها کسانی بودند که می توانستند منشأ اندیشه و خرد باشند.

بهروز غریب پور نویسنده، کارگردان و پژوهش گر سینما به سینماپرس گفت: مدیران فقط شعار می دهند اما تنها کاری که کرده اند نابودی سینما بوده است و بس! آنچه امروز در سینمای کشورمان شاهد هستیم همان ادامه سینمای فیلمفارسی است که فقط فردین آن حذف شده است! باز هم صد رحمت به سینمای فیلمفارسی چرا که در آن حداقل برخی جنبه های مثبت وجود داشت و در نهایت همه چیز به خوبی و خوشی به اتمام می رسید در سینمای امروز ما که همه ابعاد زندگی انسان ها منفی نشان داده می شود. فیلم های ما شده اند پر از دعواهای خانوادگی، توهین به شخصیت پدر و مادرها، زیر پا گذاشتن ارزش ها و مضحک نشان دادن همه نیکی ها و خصایص انسانی! حتی مقوله ای مانند ازدواج در فیلم های ما مضحک نشان داده می شود و این جای تأسف دارد.

علی خودسیانی فیلمنامه نویس نیز در این باره اظهار داشت: بدیهی است سیاست گذار و مدیر فرهنگی که با رانت اداره امور را در دست گرفته به مقوله های مهم آموزش و ارتقای سینما توجهی ندارد! ما از این افراد که اغلب شناختی از حوزه فرهنگ و هنر ندارند چه توقعی می توانیم داشته باشیم؟ بنده صراحتاً عنوان می کنم آیا وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی از مقوله فرهنگ بویی برده اند؟ آیا شناختی از این حوزه دارند؟ کارکرد ایشان در این حوزه چه بوده است؟ بدیهی است وقتی وزیری برای اداره امور فرهنگی و هنری کشور انتخاب می شود که بویی از فرهنگ و هنر نبرده معاونین زیرمجموعه وی نیز افرادی باشند که دغدغه ای برای رشد و اعتلای حوزه های خود نداشته باشند.

حسن هدایت کارگردان سینما به سینماپرس گفت: آموزش آکادمیک سینما در کلاس های آزاد و دانشگاه ها اغلب کلاهبرداری است! ما مدت ها است شاهد این اتفاق هستیم و این مسأله به دیروز و امروز باز نمی گردد. بنده از اول که وارد سینما شدم تا الآن این نتیجه برایم روشن بوده و هر سال هم قطعی تر می شود که آموزش تئوری در سینما بی معنی است. این کلاس ها و آموزشگاه ها و دانشگاه ها همه دکانی هستند برای سر کیسه کردن جوانانی که با آرزوی فراوان واردش می شوند. البته شاید استثنائاتی در این میان باشد اما مسأله این است که همه این ها پول و وقت هنرجویان را هدر می دهند و در نهایت هیچ پل ارتباطی میان هنرجویان و سینما نمی شوند.

جبار آذین منتقد و مدرس سینما در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: در جامعه ای که آثار هنری اش محتوای شایسته ندارند نمی توان مدعی پاسداری از فرهنگ و ارزش ها بود؛ این وظیفه مدیران فرهنگی است تا تدبیری اندیشه کنند و حداقل در حوزه آموزش محتوای سالم و مناسب اهتمام به خرج داده و سینما را از این وضعیت بحرانی نجات دهند. اگر هدف تجارت و سیاست نبود وخدمت به جامعه اولویت مسئولان بود امروز وضعیت سینمای بیمار ما این گونه نبود. بی شک یک بازنگری اساسی در چگونگی وجود این تشکل ها و موسسات باید صورت بگیرد. ساختارها از نو برای آن ها چیده شود. افرادی که می توانند دست مستعدها را بگیرند وارد کارزار شوند و این ها صرفاً جنبه کلاسی و تئوری نباید داشته باشد و باید جنبه کاربردی بگیرد.

کوروش زارعی بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر تصریح کرد: اغلب کلاس ها و آموزشگاه های سینمایی یک دکان یا بنگاه درآمدزایی برای موسسان شان هستند و هیچ عایدی مثبتی برای کسانی که در این کلاس ها شرکت می کنند ندارند. اوضاع آموزشگاه ها بسیار خراب تر از چیزی است که می توان تصور کرد و متأسفانه وزارت ارشاد هیچ نظارت جدی روی آموزشگاه ها ندارد و آن ها را به حال خود رها کرده است. بسیاری از این خانم ها و آقایانی که مجوز برگزاری و تأسیس کلاس های آموزش بازیگری و سینما و… را گرفته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کار را ندارند. نکته جالب اینجا است که آن ها اغلب کسانی هستند که خودشان در هنر عقب مانده اند و هیچ چیز بلد نیستند؛ حالا چطور می خواهند بیایند و درس سینما یا درس بازیگری به هنرجویان بدهند؟

رسانه سینمای خانگی- این سینما پاسدار فرهنگ نیست

جبار آذین گفت: این وظیفه مدیران فرهنگی است تا تدبیری اندیشه کنند و حداقل در حوزه آموزش محتوای سالم و مناسب اهتمام به خرج داده و سینما را از این وضعیت بحرانی نجات دهند.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، جبار آذین منتقد و مدرس سینما در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: در جامعه ای که آثار هنری اش محتوای شایسته ندارند نمی توان مدعی پاسداری از فرهنگ و ارزش ها بود؛ این وظیفه مدیران فرهنگی است تا تدبیری اندیشه کنند و حداقل در حوزه آموزش محتوای سالم و مناسب اهتمام به خرج داده و سینما را از این وضعیت بحرانی نجات دهند.

وی در گفتگو با سینماپرس، افزود: تعهد محتوا محوری و توجه به ارزش های اجتماعی باید اولویت ابتدایی مسئولان فرهنگی و سینمایی باشد. این می تواند کاربرد هنر را در جامعه پررنگ کند. دانش و تخصص منهای رفاقت بازی می تواند به نگاه فاخرتر و افق گسترده تر مسئولان بینجامد تا آن ها با گزینش محتوای شایسته به جامعه خدمت کنند.

آذین ادامه داد: دو مسأله سال ها است که فرهنگ و هنر کشور نادیده گرفته شده و به جای آن ها از عناصری مانند رفاقت و منافع و سیاست و تجارت استفاده شده است. آن دو عنصر اساسی و تعیین کننده که می تواند یک مدیر فرهنگی یا هنرمند را در صف پیشتازان پاسداری از فرهنگ و هنر کشور قرار دهد و به عنوان پیشگام در امور فرهنگی آن ها را جلودار کند عناصر دانش و تخصص است.

این منتقد سینما با بیان اینکه سال ها است ما افرادی که دارای دانش و تخصص در امور فرهنگ و سینما باشند در فضای اداره فرهنگ و هنر به خصوص سینما و دیگر هنرها نمی بینیم تصریح کرد: دلیل این اتفاق آن است که اهمیتی به دانش که ابزار اصلی نگره اجتماعی و فرهنگی است مورد غفلت واقع شده و کسانی که باید به این امور بپردازند و دست جامعه را بگیرند خود دارای تخصص در این امور نیستند. در واقع کسانی در مصدر امور قرار گرفته اند که شناخت و سنخیتی از حوزه زیر مجموعه شان ندارند.

وی خاطرنشان کرد: در دولت های مختلف با توجه به نگاه ابزاری برخی از آن ها به فرهنگ و هنر کارکردهای هنری و فرهنگی در خدمت ارزش ها و آرمان ها و اجرایی کردن سبک های زندگی مناسب با فرهنگ ایرانی-اسلامی در آثار سینمایی و تلویزیونی مشاهده نمی شود.

آذین تأکید کرد: این در شرایطی است که ده ها مرکز و سازمان وابسته و غیر وابسته به ارشاد و صدا و سیما و نهادهای قدرتمند وجود دارند که عنوان تعلیم دهی به علاقمندان هنر و سینما را به یدک می کشند اما در واقعیت امر خروجی این نوع جریان ها و دستگاه ها هیچ گاه به نفع فرهنگ جامعه نبوده است. کسانی را سراغ نداریم که از این نوع آموزشگاه ها که هنر و فرهنگ را یک جانبه تزریق می کنند بیرون آمده باشند و توانسته باشند مشکلی از مشکلات سینما را حل کنند. روز به روز اوضاع سینما خراب تر شده و بی فرهنگ ها و آن ها که وابسته به منافع هستند جایگزین اهالی به حق و لایق فرهنگ و هنر برای اداره این بخش های مهم شده اند.

وی با اشاره به اینکه سکان داران فرهنگ، هنر و سینما اهل تخصص و دانش نیستند متذکر شد: البته بی تردید بخشی از کسانی که امروزه سکان دار فرهنگ و هنر و سینما هستند دارای نیت های خیر بوده و حتی آدم های مثبت اندیشی به شمار می روند اما این ها اهل تخصص نیستند و دانش لازم را ندارند. مدیریت فرهنگی بلد نیستند و معطل مانده اند.

آذین تأکید کرد: اگر هدف تجارت و سیاست نبود وخدمت به جامعه اولویت مسئولان بود امروز وضعیت سینمای بیمار ما این گونه نبود. بی شک یک بازنگری اساسی در چگونگی وجود این تشکل ها و موسسات باید صورت بگیرد. ساختارها از نو برای آن ها چیده شود. افرادی که می توانند دست مستعدها را بگیرند وارد کارزار شوند و این ها صرفاً جنبه کلاسی و تئوری نباید داشته باشد و باید جنبه کاربردی بگیرد.

این کارشناس فرهنگی در پایان این گفتگو افزد: کسی که از این نوع موسسات فارغ التحصیل می شود باید جذب کار شود و خدمت کند. ما هنرمندان بی شماری داریم فارغ التحصیل هستند اما مسافرکشی و دستفروشی و بقالی می کنند! کار از بنیان دچار اشکال است. باید تحولات اساسی و بنیادین صورت بگیرد. باید جایگاه دانش و تخصص معین شود و تشنگان خدمت به جامعه از طریق هنر و فرهنگ و سینما وارد این عرصه شوند. مسئولان اگر می خواهند دست جامعه را بگیرند باید به بلوغ چنین مراکزی فعال باشند.

باز نشر رسانه سینمای خانگی – قبیله گرایی؛ سمّ مهلک عرصه فرهنگ و هنر

با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.

تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی  آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.

نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه­ های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.

با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.

فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.

رسانه سینمای خانگی – دوران نقد و هنرآفرینی به پایان رسیده است؟! جبار آذین

دوران نقد و هنرآفرینی به پایان رسیده است؟!

یادداشتی از جبار آذین

بر این باورم که به دلیل نبود گوش شنوا و فهم ودرک نقد و اصلاح پذیری، سلطه دگم اندیشی، منافع گرایی، سلیقه مداری، سطحی نگری، گذشته گرایی، و تعطیل فرهنگ و هنر، و تخریب دستاوردهای هنری و فرهنگی؛ خودی نوازی و خانه نشین کردن اهالی هنر و قلم، توسط معلولان ذهنی و نامدیران و نامسوولان؛ همچنین بسته شدن درهای هنر آفرینی فاخر و شایسته ی ملی و مردمی؛ نگارش نقد و تحلیل، ثمربخش نیست! و اگر درخواست و اصرار برخی هنرمندان و دوستان رسانه ای نباشد، نقد/ گفت و گو هم نباید اجرایی شود. به همین علت، فعالان رسانه، وقتی با امتناع مصاحبه از سوی منتقدان و کارشناسان غیر وابسته و مردمی و مستقل روبرو می شوند، نباید متعجب و دلخور شوند و بدانندکه مشکل و مساله از جای دیگر و کسان دیگری است!

چنانچه در میان مسوولان ومدیران، کسانی بودند که برای مردم، فرهنگ، هنر، و هنرمند ارزش و احترام قائل می شدند و خواستار حفظ فرهنگ کشور و فرهنگ سازی بودند و در جهت ساماندهی اوضاع زندگی و کار و زندگی و معیشت جامعه،گام بر می داشتند، دل ها به درد نمی آمد، ولی وقتی انحراف، بی راهه، ندانم کاری، پول، و مقام پرستی، جای تقوا و خداپرستی، و مردم و فرهنگ دوستی را گرفته و کشور علی رغم شعارهای کلیشه ای نامسوولان و نامدیران با غارتگری و حیف و میل بیت المال توسط نور چشمی ها، چی چی زاده ها، و از ما بهتران در تمام عرصه ها رو به قهقرا می رود! از دلسوزان کشور و جامعه، چه بر می آید.

متاسفانه خواسته یا ناخواسته، غلط ها، کژی ها، و انحراف ها، جامعه را به سوی بن بست می برد، تا جایی که همگی به این باور برسند که راهی جز فریاد و اعتراض ندارند. این رخداد ناگزیر، تنها نتیجه هجمه ها، ترفندها، و خصومت دشمنان وخارجی ها، و ایران و اسلام ستیزان نیست، بلکه محصول اشتباهات پی در پی و مردم گریزی صدرنشینان غیر متخصص،بی دانش، و بی تعهد است که گسترش فاصله های طبقاتی، فقر، گرانی، و نابسامانی را به دنبال دارد، و نا امید کردن مردم و تخریب فرهنگ، اعتقادها، و اعتمادهای ملت را باعث می شود… هزاران تاسف!!!!!

رسانه سینمای خانگی- دیدن «فسیل» توفیق اجباری

نقد جبار آذین درباره اوضاع سینمای کشور

فروشِ میلیاردی «فسیل» منطبق با واقعیت‌های جامعه نیست

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سیاست روز؛ چند صباحی است که سینمای ایران حال و روز خوشی ندارد و صرفا مخاطبان سینما با در نظر گرفتن فیلم‌های در حال اکران، سعی می‌کنند ژانر کمدی را انتخاب و برای تماشای این نوع فیلم وقت بگذارند و هزینه کنند. به بهانه فروش ١۵٠میلیاردی «فسیل»، آخرین ساخته کریم امینی به تهیه کنندگی سید ابراهیم عامریان، با جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون گفت‌وگو کردیم.
جبار آذین در ابتدای صحبت‌هایش و با اشاره به اوضاع نابسامان بخش اکران سینمایی گفت: یکی از پرآسیب‌ترین بخش‌های سینمای ایران، بخش اکران است. سینمای ما به رغم تلاش‌هایی که در بخش‌های مختلف صورت می‌گیرد، همچنان در عرصه اکران دچار انواع بیماری‌ها و مشکلات است. به گونه‌ای که بعد از چند دهه به دلیل حضور برخی عوامل و عناصری که ارتقای هنر را نادیده گرفته‌اند و صرفا در سینما به‌ دنبال کسب‌و‌کار هستند، عنان اکران فیلم‌ها را در دست گرفته‌اند. اگرچه بارها از سوی مدیران سینمایی و حتی از میان خود سینماگران تشکل‌هایی به ‌عنوان شورای صنفی نمایش برای جهت دادن به وضعیت اکران در سینما شکل گرفته اما باز هم این شورا‌ها و این گروه‌ها به دلایل خاص از ‌جمله اعمال نظر و سلیقه و منافع شخصی و گروهی نتوانستند به ‌درستی انجام وظیفه کنند.
منتقد سینما و تلویزیون در ادامه گفت: مافیای اکران سینمای ایران بر سر گردنه اکران سینما حضور دارد. هنوز هم بخش‌هایی از کسانی که به اَشراف سینما متصل هستند در این فضا مشغولند و ردپای پولشویی آنها نه‌ فقط در تولید بلکه در اکران هم دیده می‌شود. این افراد با توجه به میدان‌داری مافیای سینما از فیلم‌هایی حمایت می‌کنند که یا محصول خود آن‌ها بوده یا دوستان آنها در قضیه تولید آن نقش داشته‌اند. به همین دلیل است که ما به یکباره علیرغم اکران ۵ فیلم در ژانر‌های مختلف در بخش اکران می‌بینیم که یک یا دو فیلم با تبلیغات گسترده مواجه هستند. فیلم‌هایی هم وجود دارد که به دلیل بضاعت کم‌سینماگران و سازندگان آنها نمی‌توانند به‌درستی جلوه و به آمار فروش خوبی دست پیدا کنند.
آذین با اشاره به ‌دست داشتن مافیای سینما در بخش اکران گفت: آنهایی که پول و بضاعت مالی دارند می‌توانند در تلویزیون تیزر پخش کنند و تبلیغات شهری دارند و در نتیجه به چشم می‌آیند. یکی از دلایل به ‌ظاهر موفقیت یک یا چند فیلم در اکران می‌تواند همین مسئله باشد.
وی عنوان کرد: موضوع دیگری که خیلی مهم است، باز هم به نفوذ برخی از جریان‌ها و همچنین عوامل شورای صنفی نمایش در حوزه‌های اکران باز می‌گردد، برخی از فیلم‌های خودی در سینما‌های خوب و ممتاز و مکان‌های پر رفت‌و‌آمد و پرتردد شهر اکران می‌شود آن هم در سانس‌های ویژه، اما به برخی دیگر از فیلم‌ها، سینما‌های پَرت و دورافتاده و سانس‌های نا‌مربوط ارائه می‌شود.
آذین در ادامه گفت: فیلم‌هایی که در حال اکران است یا تولید سال‌های قبل است یا اینکه دو یا چند فیلمی که توانسته‌ در جشنواره فیلم فجر به نوعی دیده بشود امکان این را پیدا کرده که به اکران برسد. در میان فیلم‌های در حال اکران برخی از فیلم‌های قبلی که منطبق با سیاست‌های دولت پیشین بوده و از منظر ساختار هنری در سطح درجه یک هم نیست و محتوای شایسته و بالنده هم ندارد روی پرده سینما‌ها می‌رود اما با این احوال چگونه است از میان این همه فیلم یک فیلم شبهه کمدی موفق می‌شود و در گیشه به فروش چند میلیاردی می‌رسد؟
جبار آذین با اشاره به آماردهی نادرست از میزان فروش و تعداد مخاطبان سینما اعلام کرد: اغلب آمار‌های فروشی که از سوی مراکز و سازمان‌های سینمایی مختلف و برخی سایت‌های متصل به سینما ارائه می‌‌شود با هم در تناقض است. در پر رنگی و یا کم‌رنگی این آمار یک مقدار تبلیغات شیطنت ‌آمیز وجود دارد. مثلا فیلمی به هر دلیلی نتوانسته در اکران مورد ‌توجه قرار بگیرد با فضاسازی کاذب این فیلم را تبلیغ می‌کنند و القا می‌کنند فیلم در حال فروش میلیاردی است و چندین هزار تماشاگر دارد. با ایجاد چنین فضایی نظر مخاطب را به تماشای این فیلم‌ها جلب می‌کنند.
نکته مهمتر دیگری که در شکل این آمار‌ها دخالت دارد اهدای بلیت‌های کیلویی به ارگان‌ها و سازمان هاست و جالب اینجاست که این بلیت‌ها را در آمار نهایی دخیل می‌کنند و آن را به‌ حساب حضور مخاطب می‌گذارند که کاملاً روش غلطی است.
در چنین وضعیتی یک فیلم سطحی کمدی موفق می‌شود به فروش چند میلیاردی دست پیدا کند. چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ آیا به این دلیل است که این فیلم یک اثر شایسته و فاخر است؟
وی در ادامه با یادآوری صحبت‌هایی از مقام معظم رهبری مبنی بر ساخت فیلم‌های خوب و امید‌آفرین گفت: واقعیت این است که جامعه امروز ایران به فیلم‌های امید‌آفرین و شادی بخش و کمدی نیاز دارد و بارها از سوی مقامات به‌ ویژه مقام معظم رهبری بر این نکته تاکید شده است که همه، نه ‌فقط هنرمندان باید در آثار خود امیدآفرینی بکنند. این نکته اگر مورد‌ توجه هنرمندان قرار می‌گرفت الان ما باید شاهد ده‌ها فیلم امیدآفرین و شادی بخش در سینما می‌بودیم ولی متاسفانه اثری از ‌این‌ دست فیلم‌ها در چرخه اکران نیست. آذین گفت: در چنین برهوتی است که فیلم «فسیل» موفق می‌شود به فروش میلیاردی دست پیدا کند اگر همزمان با این فیلم دو فیلم طنز و کمدی فاخر اکران می‌شد و تماشاگر قدرت انتخاب فیلم را داشت، آیا این فیلم می‌توانست به چنین رقمی از فروش دست پیدا کند؟
این منتقد سینما با اشاره به بی‌رقیب بودن برخی فیلم‌ها در اکران سینمایی اشاره کرد که چون رقیبی وجود ندارد و چون مردم به شادی و امید نیاز دارند به ناچار به تماشای این فیلم رفتند در نتیجه آنچه که این فیلم از نظر آمار فروش به آن دست پیدا کرده منطبق با واقعیت‌های جامعه نیست. یک واقعیت ناگزیر است که گاه تماشاگر مجبور می‌شود از میان بد ‌و بدتر، بد ‌را انتخاب کند. در نتیجه این فیلم یک فیلم درجه یک نیست ولی چون فیلم دیگری وجود ندارد مردم به ناچار به تماشای «فسیل» نشستند.
وی در در پاسخ به پرسش خبرنگار سیاست روز درباره سلیق مردم در سینما گفت: فیلم در سینما باید در جهت ارتقاء سلیقه مخاطب شکل بگیرد اما نه از طریق تحمیل نظر‌های برخی گروه‌های سینمایی و یا سینماگران. یعنی فیلم بایستی زندگی مردم، افکار مردم، سلیقه مردم و مخاطب را در ساخت خودش لحاظ بکند اگر قرار باشد که مردم با تماشای یک یا دو اثر سطحی و گذرا و گیشه‌ای، ذائقه‌شان تغییر کند این غلط است. فیلمنامه‌ای که کمدی داشته باشد، باید کارگردان متبحر کمدی ساز داشته باشد باید در آن کمدین‌ها ایفای نقش کنند نه اینکه با چند شوخی سطحی و موقعیت خنده‌دار مخاطب را به خنده وادار کنند. اگر فیلم‌های خوب و فاخری باشند که بتوانند در جامعه ما امید‌آفرینی کنند می‌توانند همسو با ذائقه مخاطب باشند اما به شرطی که ذائقه مخاطب را تنزل ندهند. فیلم‌هایی همچون «فسیل» ذائقه مخاطب را در سطح محدودی نگه می‌دارد و یا بهتر است بگوییم تنزل می‌دهد.
جبار آذین در پایان عنوان کرد: ورود و استفاده از شخصیت‌های کمدی و کمدی ساز همچون رضا عطاران و مهران مدیری می‌تواند در ساخت فیلم‌هایی با‌کیفیت و ارتقای ذائقه مردم کمک شایانی بکند.

فیلم سینمایی بام بالا؛ یک تجربه کودکانه متوسط و مقبول

یادداشت جبار آذین به بهانه اکران فیلم

به گزارش رسانه سینمای خانگی؛ جبارآذین در یادداشتی که بهانه اکران فیلم سینمایی بام بالا به کارگردانی سید جمال سید حاتمی نگاشته، آورده است: «در اوضاع نابسامانی که بر فضای فرهنگ و هنر رسمی کشور حاکم است و سینما دوران رکود تولید را می گذراند و ناتوانی و ناکارآمدی مدیران سینما بر ناامیدی مخاطب و سینماگران، دامن زده و بیکاری و خانه نشینی اکثریت اهالی سینما و رفیق و باند و خودی نوازی بر سینما حاکم است و همچنان فاصله میان فرهنگ و هنر رسمی و فرهنگ و هنر ملی و مردمی، دورتر و عمیق تر می شود، تنها نکته ای که باعث می شود به یادمان بیاید روزگاری با تمام نواقص وکاستی هایش، چیزی به نام سینما هم داشته ایم، بخش اکران است که آن هم با حضور مافیا و رفقا و وابسته های سازمانی و نهادی و باج گیری ها، زد و بندها و مناسبات غلط غیراخلاقی و غیر حرفه ای، داستانی تلخ و تراژیک دارد.»

در بخش دیگری از این یادداشت این منتقد سینمایی آمده: « با این همه، در آشفته بازار مکاره سینما و اکران، فیلم هایی شانس نمایش عمومی می یابند که هر چند آثار دندان گیری نیستند و از منظر مضمون و محتوا و ساختار هنری حرف های جدی و جدید در سینمای بیمار، پژمرده و افسرده ندارند، ولی در هر حال اکران می شوند تا با کمک تبلیغات، تماشاگر جذب کرده و بتوانندکمی تا قسمتی از سرمایه خود را باز گردانند. البته این امر بیشتر شامل حال فیلم هایی است که در بخش خصوصی تولید می شوند، و گر نه برای فیلم ها و سینماگران وابسته و خودی، فروش و استقبال و طرح مسائل و زندگی و حرف های مردم در سینما و فیلم، اصلا مطرح نیست، چرا که آنها پیشتر دستمزدهای خود را گرفته و به هنگام تولید، سود هایشان را برده اند. در هر حال، این روزها از آن سو، حوزه هنری، فیلم کودکانه و شادمانه “لوپتو” را درسینماهای خود، در اکران دارد و در این سو هم، یک فیلم کودکانه و شادمانه دیگر به نام”بام بالا” ساخته سیدجمال سیدحاتمی اکران شده است. صرف نظر از این که این دو فیلم، حامی مالی و اکران دارند یا نه که صد البته پشت فیلم لوپتو، حوزه هنری ثروتمند ایستاده و محصول آن یک انیمیشن است، این فیلم درمجموع از بام بالا از نظر محتوا و ساختار و شادی آفرینی، موفق تر است.»

آذین ادامه داده است: «بام بالا، یک فیلم تلویزیونی خانوادگی و کودکانه، با مدیوم های تجربه شده کارگردانش در سیما است. با آنکه، خیر ندیدن سینماگران از مدیران کار نابلد و بی اعتنای سینما به حال سینما و احوال سینماگران، یا علاقه مندی و یا کسب تجربه در عرصه سینمای فراموش شده کودک و نوجوان و شانس آزمایی در گیشه، می توانند انگیزه های رو آوری برخی سینماگران به سینمای کودک باشند، ولی این رویکرد، با تمام مسایل و موانع موجود در این حوزه، قابل تامل است. فیلم بام بالا، با آن که یک اثر درجه یک کودکانه، خانوادگی و نوآور نیست، از نظر محتوای مناسب کودکان، کاری مفرح، سرگرم کننده و شادی آفرین با بازی ها و کارگردانی مقبول است.»

خروج از نسخه موبایل