چاپ دوم کتاب «فیلمفارسی چیست؟» نوشته حسین معززینیا بعد از ۲۴ سال روانه بازار نشر شد. « فیلمفارسی» تا امروز بیش از هر کلمه و تعبیر دیگری، در مقالات و اظهارنظرهای شفاهیِ اغلب صاحبنظران سینمای ایران به کار گرفته میشود، اما مفهوم این کلمه و مصادیقش از وضوح کامل برخوردار نیستند.
به گزارش سینمیا خانگی از ایرنا، فیلمفارسی اصطلاحی است که نخستین بار هوشنگ کاووسی در مجلهٔ فردوسی برای توصیف سینمای عامهپسند ایران به کار برد. این اصطلاح به معنای محصولی سینمایی است که مؤلفههایی همچون داستانپردازی عجولانه، قهرمانسازی، رقص و آواز کابارهای بدون ارتباط به داستان، نبود روابط علّت و معلولی، عشقهای غیرواقعی، حادثهپردازی و غیره دارد.
کتاب فیلمفارسی چیست؟ رویکردی پژوهشی به این اصطلاح دارد و سعی میکند تعریف دقیقتری از آن ارائه دهد. این کتاب را حسین معززینیا نوشته که کتابهای درباره ابراهیم حاتمی کیا و سینما و افق های آینده از دیگر نوشتههای اوست.
فیلمفارسی اصطلاحی است که نخستین بار هوشنگ کاووسی در مجلهٔ فردوسی برای توصیف سینمای عامهپسند ایران به کار برد
نویسنده درباره نحوه نوشته شدن این کتاب در ۲۶ سال قبل توضیح داده است: سال ۱۳۷۶ به این فکر افتادم گردآوری کتابی بهقصد جستوجو در معنای تعبیر «فیلمفارسی» به بازخوانی تاریخ سینمای ایران و یافتن مسیر تولید بخش عمدهای از محصولاتش کمک خواهد کرد. از گروه بزرگی از نویسندگان و صاحبنظران آن سالها درخواست کردم با بازبینی فیلمهایی که به دستشان میرساندم و بازخوانی مقالات و نوشتههایی که برایشان میفرستادم در تولید مقالات و میزگردهای کتاب کمکم کنند.
تصور میکردم کار چندماهه به نتیجه خواهد رسید ولی دو سال زمان برد. از راضی کردن دکتر کاووسی به گفتوگو تا کنار هم نشاندن حاضران در میزگردها و گرفتن مقالات از دانه به دانهی نویسندهها، آن هم در روزگاری که چیزی به نام اینترنت در زندگی کاربرد نداشت و برای ملاقات با هر کس، دادن و گرفتن نوشتهها باید بارها تا خانه یا محل کارشان میرفتم و میآمدم.
این کتاب در اواخر سال ۱۳۷۸ توزیع و بعد از یک سال نایاب شد و دیگر تجدید چاپ نشد.
معززینیا درباره سرنوشت کتاب پس از یک سال گفته است: بارها پیامهایی از دانشجوهای سینما دریافت کردم که دنبال نسخهای از کتاب میگشتند تا بتوانند برای پایاننامههای مربوط به سینمای ایران از این منبع استفاده کنند ولی گرفتاریهایم مهلت نداد سراغ ناشر مناسبی بروم تا برای تجدید چاپ کتاب به توافق برسیم. حالا بالأخره بعد از ۲۴ سال چاپ دوم کتاب به بازار آمده. آنقدر بین چاپ اول و دوم فاصله افتاده که دیگر کتاب تازهای برای نسل تازهای به نظر میرسد.
حسین معززی نیا، منتقد کتاب و نویسنده «فیلمفارسی چیست؟»
این کتاب در فصل ابتدایی اش (گفتوگوها) دیدگاه سینماگران ایرانی را در دهۀ ۱۳۵۰ نمایان میکند. در دو فصل بعدی (مقالات و میزگردها) رویکرد منتقدان و سینماگران ایرانی در دهۀ ۱۳۷۰ را عیان میسازد. در فصل اول نویسنده با کسانی که مشهورترین عوامل فیلمفارسیساز محسوب شده و میشوند، مصاحبه کرده است. سیامک یاسمی، فردین و ملک مطیعی از جمله سینماگرانیاند که در این فصل با آنها گفتوگو شده است.
در فصل دوم شاهد ۱۲ مقاله از منتقدان و صاحبنظران در این زمینه هستیم. سهل انگاری در ساخت، واقعیت گریزی درمضمون، فیلمفارسی یک الگوی جهانی است و فیلمفارسی، فرزند ناقصالخلقۀ سینما در ایران از جمله مقالات موجود در این فصل است.
معززی نیا درمورد اهمیت مباحث تاریخی در این پژوهش خاطر نشان میکند: واکنش سینماگران هر دوره، هیجانها، تردیدها و سرخوردگیهایشان هم بخشی از دامنههای این بحث را شکل میدهد؛ به همین دلیل نباید با این رویکرد که «آنچه میخوانیم به دورانی سپری شده تعلق دارد» سراغ این مباحث برویم؛ بلکه همۀ کلنجارها برای درک معنا و کارکرد تعبیر فیلمفارسی، سهمی از اصل بحث را در خود دارند.
در فصل پایانی شاهد دو میزگرد مفصل دربارۀ دو موضوع «جذابیت در سینما» و «مخاطب سینما» با حضور چهار تن از دستاندرکاران سینمای ایران هستیم.
خانه ۲۰۰ ساله امینی های قزوین به غیر از نوع معماری و ارزشی تاریخی خود، طی ۲ دهه گذشته مکانی برای فیلمبرداری و ساخت فیلم و سریال های مختلف و شاخص بوده، از ” ناصرالدین شاه آتور سینما” گرفته تا ساخت سریال”جیران” ، این خانه همچنین محلی برای آمد و شد شخصیت و بزرگان کشورهای مختلف تا بزرگترین فیلمسازان و هنرمندان کشور نیز بوده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، خانه (یا حسینیه) امینی های قزوین را بیشتر با تالارهای بزرگ و اُرُسی های بلند با شیشه های رنگارنگش می شناسند، ظهرها که نور از پشت این ارسی ها روی فرش های آن می تابد و رنگ های شیشه و فرش در هم می پیچد، زیباییش خیره کننده می شود.
سقف های گره چینی و دیوارهای گچ کاری و آیینه کاری شده این خانه یا همان حسینیه در نظر بسیاری از صاحبان فن در زمره یکی از زیباترین عمارت های ایران قرار داده است، حتی هنوز هم مراسم عزاداری در ماه های محرم، صفر و رمضان بعد از گذشت ۲۰۰ سال در این خانه برگزار می شود و این خاندان سفره داران بزرگی برای عزاداران شهر نیز محسوب می شوند.
عمارت امینی ها جدا از ریشه های فرهنگ، سنت، مذهب و معماری که با خود دارد، در هنر هفتم نیز نقش خاص و بسزایی داشته و طی ۲ دهه گذشته بستری مناسب برای ساخت و تولید آثار بزرگ تاریخی سینما و تلویزیون کشورمان نیز به شمار رفته است.
امینی ها، خاندان از تبار قزوین
آن گونه که مهدی نورمحمدی روایت می کند، خاندان امینی ها حدود ۲۰۰ سال پیش و در زمان جنگ های ایران و روس و همزمان با دوران پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از تبریز به قزوین مهاجرت کرده و در این شهر ساکن می شوند.
این تاریخپژوه، سردودمان این خانواده را حاج عبداله امینی تبریزی می نامد و معتقد است: این خانواده با مهاجرت به قزوین، خاندان بزرگ و ریشه داری را تشکیل دادند و منشا خدمات ارزنده ای در این شهر شدند، از جمله خدمات این خاندان می توان به ساخت بناهایی مثل کاروانسرا، آب انبار و گرمابه جهت استفاده عموم مردم اشاره کرد.
به گفته وی، امینی ها که جزو خانواده های اعیان قزوین نیز محسوب می شدند با سرمایه کلان خود به قزوین آمدند و در این شهر به تجارت پرداختند، براساس اسناد تاریخی که از میرزاحسین خیاط باقیمانده، این خاندان در جریان دوره مشروطیت نیز نقش مهمی داشتند، حاج محمدعلی امینی، رییس انجمن ولایتی بود و وکیل التجار امینی در نهادهایی که پس از مشروطه تاسیس شد، فعالیت داشت.
خانه یا حسینیه؟
نورمحمدی، ساخت این عمارت را توسط حاج محمدرضا امینی و در دهه اول دوره سلطنت ناصرالدین شاه می داند و معتقد است: این خانه در ابتدا به صورت ۱۶ عمارت تو در تو و پیوسته به هم ساخته شد و مطابق اسناد تاریخی، برای ساخت این ۱۶ عمارت نیز حدود ۴۸ هزار تومان آن زمان هزینه شد که این رقم زیادی محسوب می شد.
این قزوین پژوه با اشاره به کتاب “سفرنامه ناصرالدین شاه” که در آن شاه در سفرش به قزوین از خاندان امینی ها و بناهای متعلق به آنان نام برده، از روایاتی می گوید که اشاره به تغییر کاربری این عمارت به حسینیه دارد و توضیح می دهد: داستانی هست که بر مبنای آن ناصرالدین شاه در سفرش به قزوین، از این عمارت خوشش می آید و چند دفعه هم می گوید “چه خانه خوبی داری حاج محمد رحیم”.
در آن زمان هم رسم بر این بود وقتی شاه از چیزی خوشش می آمد بایستی آن را به شاه پیشکش می کردند، اما مالک این خانه حرفی می زند که شاه از سخن خود صرف نظر می کند، او می گوید: “قربان این خانه صاحب دارد و صاحبش اباعبداله الحسین (ع) است” و منظورش هم این بوده که این خانه وقف حسینیه است.
نورمحمدی ادامه می دهد: از آن تاریخ به بعد لقب “حسینیه” به این عمارت مسکونی داده شد و هنوز هم در این خانه مراسم عزاداری برگزار می شود.
اهالی قزوین شاهدند که جمعیتی در حدود چند هزار نفر سالانه در مراسم عزاداری، در همین تالارهای بزرگ حضور دارند و ۲۰۰ سال است که خاندان امینی سفره داران این مراسم هستند.
منزلی برای ملک زاده خاتون
جدا از آنکه این عمارت ۲۰۰ ساله، یک بنای تاریخی مهم به حساب می آید، حدود ۲ دهه است که محلی برای خلق آثار تاریخی سینما و سریال و فیلم های تلویزیونی نیز شده است.
ابوالفضل برزگر، یکی از علاقه مندان به سینما است که لیست بلندی از فیلمهای ساخته شده در قزوین دارد، از او درباره آثاری می پرسیم که در خانه امینی ها فیلمبرداری شده که وی به اولین اثری که اشاره می کند، سریال “جیران” است.
اسماعیل عفیفه، تهیه کننده سریال جیران در گفت و گو با خبرنگار ایرنا این موضوع را تایید می کند و می گوید: ما برای فیلمبرداری بخش هایی از این سریال به قزوین سفر کردیم و این عمارت را به عنوان منزل خواهر شاه، یعنی “ملک زاده خانم” انتخاب کردیم که این نقش را در سریال غزل شاکری بازی کرد.
برزگر درباره حضورش در این خانه موقع فیلمبرداری سریال جیران توضیح داد: من موقع فیلمبرداری بخش هایی از این سریال در خانه امینی ها حضور داشتم، با آنکه قبلا هم به داخل خانه رفته بودم اما این بار وقتی وارد شدم همه چیز خیلی متفاوت بود. انگار وارد یک دوره تاریخی دیگر شده بودم.
وی این خانه را در زمان فیلمبرداری چنین توصیف کرد: قراول هایی روی پشت بام ها بودند و زنان و دختران با گریم و لباس های قاجاری در مجموعه رفت و آمد می کردند. دکورها یا حتی شمع هایی که موقع فیلمبرداری روشن می کردند کاملا فضا را تغییر داده بود و بیش از قبل با حس و حال این بنای تاریخی متناسب بود.
وی با اشاره به فضاسازی های صورت گرفته این سریال، اضافه کرد: روزی قرار بود سکانس شکنجه سیاوش در زیرزمین این مکان فیلمبرداری شود. زمانی که وارد شدم همه سرفه می کردند، کمی که گذشت فهمیدم برای روشن نگاه داشتن شعله های آتش در زیرزمین باید پارافین روی آن می ریختند و همین مساله باعث سرفه بازیگران شده بود.
برزگر به خوبی یاد دارد که سکانس شکنجه سیاوش آن قدر تکرار شد که او همه دیالوگ هایش را حفظ شده بود: هر بار کل سکانس برداشت می شد و در آخر به خاطر ایرادی مثل صدا یا انعکاس نور یا حس بازیگر و مسایلی از این دست، تمامی سکانس بایستی دوباره تکرار می شد و بین سکانس ها، همه با سرفه از زیرزمین بیرون می آمدند، نفس می گرفتند و دوباره به داخل زیرزمین بازمی گشتند.
برزگر ادامه داد: آخرین برداشت را که گرفتند، همه عوامل در حیاط عمارت مشغول استراحت شدند و شیر می خوردند، بعضی هم سیگار می کشیدند، وقتی همه مشغول گپ و صحبت بودند، حسن فتحی (کارگردان)، خودش خم می شد و ته سیگارها را از باغچه ها جمع می کرد.
برزگر از محبت عوامل این سریال نیز یاد کرد و گفت: یکی از روزهای فیلمبرداری شاهد بودم آقای فتحی از منشی صحنه خواست یک عروسک بخرد، وقتی منشی صحنه روز بعد عروسک را به او داد، فتحی آن را هدیه کرد به دختربچه کوچکی که با پدر و مادرش ساکن خانه ای کوچک در گوشه حیاط این عمارت بودند.
وی با اشاره به فیلم “چه کسی به سرهنگ شلیک کرد؟” به کارگردانی جواد اردکانی که در سال ۸۱ ساخته شده بود، پلان هایی از این فیلم در زیرزمین این عمارت فیلمبرداری شد، به خصوص که یک راه مخفی باریک این خانه که دو سر زیرزمین را به هم متصل می کند، که از آن مسیر در سکانس تعقیب و گریز استفاده می شود.
“رانده شدگان” مهربان بودند
این علاقه مند به سینما همچنین سکانس هایی از فیلم “رانده شده” را به خاطر دارد که در سال ۶۷ در حسینیه امینی های قزوین کار فیلمبرداری آن انجام شد.
برزگر، بازیگران این فیلم را به خوبی به خاطر دارد و در مورد “رضا رویگری” چنین می گوید: جوانی بسیار مهربان، شاد و باادب بود و ما شب ها دور هم جمع می شدیم، خوش و بش می کردیم و او نیز با همه بسیار خونگرم بود.
وی با بیان یک خاطره از ساخت این فیلم برایمان می گوید: یک شب در خانه یکی از دوستان، ناگهان رویگری زد زیر آواز، صاحبخانه نگران شد چون همسایه ای داشت که خیلی روی سر و صدا حساس بود، وسط آواز همسایه آمد و در زد و صاحب خانه هم با ترس و لرز رفت و در را باز کرد، همسایه گفته بود چه صدای خوبی از خانه شما می آید، می شود من هم بیایم داخل؟
حسن لطفی، فیلمنامه نویس و فیلم ساز قزوینی نیز از حضورش موقع فیلمبرداری این فیلم در خانه امینی ها خاطراتی دارد که برای ما چنین تعریف می کند: اولین فیلمی که خودم در پشت صحنه اش حضور داشتم، همین فیلم رانده شده، ساخته مرحوم جهانگیر جهانگیری بود که بازیگرانی مثل رضا رویگری، مرحوم جمشید مشایخی و مرجانه گلچین در آن هنرنمایی کردند.
وی از دیدار خود با بازیگرانی چون مرحوم مشایخی و مرجانه گلچین در آن روزها به خوبی یاد می کند.
لطفی که خود دستی هم بر قلم دارد، در زمان ساخت این فیلم گزارشی از آن در هفته نامه ولایت آن زمان (که اکنون روزنامه شده) نوشت و در این باره گفت: بنده در قسمتی از گزارشم حتی اعتراض کردم به اینکه موقع فیلمبرداری به سیاهی لشگرها غذای معمولی می دهند اما برای عوامل اصلی و بازیگران، غذای یک رستوران بهتر را تهیه می کنند.
این هنرمند با خنده ادامه می دهد: کارگردان فیلم از این گزارش خوشش نیامد و ناراحت شد، حتی گفت “اگر لطفی دوباره بیاید سر صحنه گردنش را می شکنم” و من هم دیگر سر صحنه فیلمبرداری آن فیلم نرفتم.
لطفی هم به خوبی یاد دارد که در این فیلم، از زیرزمین خانه امینی ها به عنوان زندان استفاده کرده بودند و اولین برخوردش با مرحوم مشایخی هم در همین زیرزمین بود.
وی این دیدار را چنین توصیف کرد: آن موقع من سن و سالی نداشتم و خیلی جوان بودم، اما مرحوم مشایخی طوری با من برخورد کرد که انگار سال هاست مرا می شناسد، انسان بسیار مطلعی بود و ادبیات کهن را به خوبی می شناخت و در این باره با هم گپ و گفت هم کردیم.
لطفی ادامه داد: چه آن موقع که اولین برخوردمان بود و چه بعدها که مرحوم مشایخی در فیلم مستند بنده حضور پیدا کردند و حتی بعدها که به خانه اش رفتم، همیشه او را آدمی بسیار صبور، خونگرم و مردمی دیدم.
در نهایت امینی ها انتخاب شد
لطفی در ادامه از فیلمبردای فیلم “ناصرالدین شاه، آکتور سینما” در خانه امینی ها و حضور در پشت صحنه یکی از سکانس های مهم این فیلم یاد کرد و گفت: سکانسی بود که در آن مرحوم عزت الله انتظامی نقشش در فیلم گاو را بازسازی کرده بود، در این صحنه نقش عزت الله انتظامی ترکیبی از نقش ناصرالدین شاه و “مش حسن” در فیلم گاو بود که انتظامی بازی بسیار تاثیرگذاری کرد و سکانس ماندگاری و جاودانی از خود برجای گذاشت.
وی با اشاره به این که مرحوم انتظامی حتی قبل از فیلمبرداری خیلی در نقشش فرو می رفت، توضیح داد: اصلا نمی شد با او حرف زد، کارگردان هم نمی خواست حس بازیگرش به هم بخورد، بنابراین اجازه نمی داد غیر از عوامل فیلم، فرد دیگری سر صحنه باشد.
لطفی که در آن سال ها، مدیر انجمن سینمای جوان قزوین نیز بود، خوب به خاطر دارد که برای انتخاب لوکیشن همراه کارگردان مکان های مختلفی را در قزوین بازدید کردند اما در نهایت کارگردان خانه امینی ها را برای فیلمبرداری انتخاب کردند.
“جنگجوی پیروز” و “دزد دوچرخه” در خانه امینی ها
وی در ادامه از فیلم “جنگجوی پیروز”، اثر مجتبی راعی نام برد که اکبر عبدی، مرحوم فردوس کاویانی و فاطمه گودرزی نقش های اصلی آن را برعهده داشتند.
لطفی ادامه داد: هنگام ساخت این فیلم به همراه دوستم، مهدی وثوق نیا، که اکنون از اساتید عکاسی نیز به شمار می روند سر صحنه فیلمبرداری رفتیم، سکانسی از فیلم بود که مرحوم کاویانی و عبدی با هم چالش داشتند و بگو و مگو می کردند، وقتی دیدم وثوق نیا دیگر عکسی نمی گیرد، موضوع را پیگیر شدم، دیدم دلخور بود و می گفت که آقای عبدی گفته عکس نگیرد، بنده نیز در مطلبی که در خصوص فیلمبرداری این فیلم نوشته بودم، این موضوع را هم بازتاب دادم.
وی خاطرنشان کرد: سردبیر وقت خواستند تا با آقای عبدی یک مصاحبه اختصاصی در خصوص این فیلم داشته باشم، وقتی مرا به ایشان معرفی کردند، اصلا انتظار نداشتم که وی مطلبم را قبلا در خصوص اجازه ندادن به عکاسی آقای وثوق نیا خوانده باشد و به همین منظور با من مصاحبه نکردند، اما بعدها رضایت دادند و این مرتبه با آقای شفیع خانی، یکی دیگر از عکاسان شهر قزوین برای مصاحبه سراغ ایشان رفتیم.
این پیشکسوت فیلمسازی، در ادامه با اشاره به ساخت فیلم خود با عنوان “دزد دوچرخه”، گفت: در سال ۶۹ فیلمی به نام “دزد دوچرخه” را در خانه امینی های قزوین ساختم که محل فیلمبرداری یکی از اتاق ها و قسمتی از حیاط همین خانه بود، فیلم که یک کار دانشجویی بود و امکانات زیادی هم برای ساخت آن نداشتیم، مثلا برای ایجاد رعد و برق مجبور بودیم از دستگاه جوش استفاده کنیم و فیلم را با امکانات اولیه ساختیم. ولی همه اینها و آن خانه برایم بعدها پر از خاطره شد.
وی با اشاره به اینکه قزوین از دیرباز به عنوان یکی از شهرهای تاریخی کشور شناخته شده و آثار فاخر و تاریخی نیز نیز در آن وجود دارد، تصریح کرد: اماکنی نظیر خانه امینی ها، با توجه به نزدیکی قزوین به پایتخت کشور، می تواند به عنوان لوکیشن مناسبی برای ساخت بسیاری از فیلم های تاریخی باشد.
خانه امینی های قزوین از دیرباز محلی مناسب برای استفاده برخی از صحنه های فیلم هایی نظیر “بانوی عمارت”، “کفش های میرزا نوروز” و بسیاری از سریال های تلویزیونی و فیلم های مستند بوده و هنور هم بسیاری از کارگردان ها ترجیح می دهند برای لوکیشن فیلم های خود از آن استفاده کنند.
پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به جشنواره «سینماحقیقت» ضمن ارایه توضیحاتی درباره این مستند، از شرایط اقتصادی حاکم بر سینمای مستند انتقاد کرد.
به گزارش سینمای خانگی، پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در گفتوگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: «گیرشمن» سومین قسمت از سهگانهای درباره تاریخ مطالعات باستانشناسی در شوش دانیال است که به کاوشهای رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی میپردازد. او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران میشود. ابتدا به نهاوند میرود، تپه گیان را کاوش میکند، سپس به تهران و بعد کاشان میرود، در کاشان تپههای سیلک را کاوش میکند و در ادامه به کاوش در بی شاپور میپردازد، در آنجا موزاییکهای معروف ساسانی را پیدا میکند و آثار معماری مهمی به دست میآورد.
وی افزود: جنگ جهانی دوم که آغاز میشود گیرشمن در ایران میماند، سپس به افغانستان میرود و بعد دهلی نو و پس از آن مصر. بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمیگردد و متوجه میشود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال میرود و شروع به کاوش میکند. در شهر شاهی، ترانشه (فرورفتگیهای مصنوعی) وسیعی باز میکند و شهر پانزدهم را پیدا میکند، پیدا شدن شهر پانزدهم در زمان خودش بهعنوان واقعهای مهم در باستانشناسی ایران تعریف میشود اما یافتهها و تئوریهای او درباره شهر پانزدهم بعدها مورد انتقاد باستانشناسان قرار میگیرد.
این مستندساز ادامه داد: کاوشهای او در هالهای از ابهام قرار میگیرد و باستانشناسان انتقادهایی نسبت به عملکرد او داشتهاند. مهم است که بدانیم گیرشمن اشیای زیادی را بدون اجازه دولت ایران از کشور خارج کرده است. هنگام کاوش در شوش است که کار کاوش در چغازنبیل را آغاز میکند، او زیگورات معروف چغازنبیل را از زیر خاک خارج کرد.
روایت سرگذشت آقای باستانشناس از نگاه همسرش
مظاهریپور درباره شیوه روایتگری خود در این مستند هم توضیح داد: مستند «گیرشمن» به مجموعه فعالیتهای این باستانشناس از زبان همسرش میپردازد، کسی که او را در تمام طول مسیر همراهی میکند و ما در واقع در این مستند با راوی دوم شخص روبهرو هستیم. سعی کردهایم که راوی ما قصهای را تعریف کند؛ قصهای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستانشناسش است. همسر گیرشمن باستانشناس نیست اما این موضوع را تجربه میکند پس با یک قصه طرف هستیم، نه یک نریشن بهعنوان عقل کل مطلق و برای اینکه تنها به اطلاعات خشک باستانشناسی و تاریخی بسنده نکنیم، به وقایع تاریخی موازی با این قصه مثل به قدرت رسیدن نازیها در آلمان و جنگ دوم جهانی، وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شهریور ۱۳۲۰ و … هم اشاره کردهایم. ما در «گیرشمن» تاریخ را از سال ۱۹۳۲ شروع میکنیم و قصهمان تا سال ۱۹۶۸ ادامه مییابد یعنی زمانی که گیرشمن بازنشسته میشود و از ایران میرود.ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد
این مستندساز درباره حضور پررنگ باستانشناسان خارجی در ایران و فقدان باستانشناس معتبر ایرانی در زمینه پژوهشهای تاریخی بیان کرد: بخشی از این مساله به حوزه باستانشناسی باز میگردد که برای مردم ناشناس است، بخشی دیگر به باستانشناسان مربوط است که باید باستانشناسی را معرفی کنند، بخشی دیگر به سینمای مستند برمیگردد که کمتر به موضوع باستانشناسی میپردازد. ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد.
وی افزود: باستانشناسی در ایران خیلی دیر شروع میشود. با آغاز دهه ۴۰، مرحوم عزتالله نگهبان آموزش باستانشناسی نوین را در دانشگاه تهران شروع میکند و ما شاهد حضور باستانشناسانی هستیم که در محوطههای بزرگ باستانی همراه با خارجیها کاوش میکنند. باستانشناسان ایرانی آنقدر تجربه نداشتند که یک سایت باستانی را در اختیارشان قرار دهند، تازه در دهه ۴۰ و ۵۰ است که میبینیم باستانشناسانی مثل عزتالله نگهبان، میرعابدین کابلی، یوسف مجیدزاده، اسماعیل یغمایی و مرحوم حاکمی و دیگر باستانشناسان ایرانی وارد محوطههای باستانی میشوند و به کاوش میپردازند.
مظاهریپور تاکید کرد: باستانشناسان ایرانی همیشه در کنار خارجیها کاوش میکردهاند که ایرادی هم نداشته چراکه هیأتهای علمی مشترک همیشه در باستانشناسی چه در ایران و چه در جهان مرسوم بوده است. البته که در سالهای گذشته باستانشناسی ایران به قدرت امروز نبوده و انتقال تجربه انجام میشده است. در سالهای اخیر است که باستانشناسی ما از نظر علمی به قدرتی رسیده است که به شکل مستقل کاوش میکنند و البته کاوشگران خوبی هم داریم. در سالهای اخیر هم که گروههای باستانشناسی خارجی به طرز مشهودی از باستانشناسی ایران حذف شدهاند.
وی در توضیح اینکه چرا مستندهایی که به باستانشناسی میپردازند کمتر از مستندهای تاریخی است؟ گفت: ارتباط رسانهها و سینمای مستند و بهطور کلی سینمای ما با باستانشناسی ارتباط کامل و گستردهای نیست و ما کمتر شاهد حضور باستانشناسان در فیلمهای داستانی یا به طور کلی حوزه سینما هستیم. بعد از انقلاب، باستانگرایی به شکل ناملموس و غیرمستقیم با حکومت پیش از انقلاب ارتباط پیدا میکرد، چراکه حکومت پهلوی علاقه خاصی به باستانشناسی و باستانگرایی داشت. طبیعتاً برای حفظ امور باستانی کشور و برای اینکه این امر به یک امر ضدانقلابی تبدیل نشود، باستانشناسی در سکوت و سکون فرو میرود.
مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است
این مستندساز تاکید کرد: البته دلایل مختلف دیگری هم وجود دارد مثلاً ما وارد جنگ با عراق میشویم و طبیعتاً مسائل کشور به سمت جنگ میرود. بحث بازسازی کشور، هزینهها و … در اولویتهای کشور قرار میگیرند و باستانشناسی در این اولویت وجود ندارد. به نظرم، الان، وقت پرداختن به باستانشناسی از جنبههای مختلف رسیده است. حفظ فرهنگ کشور، حفظ تاریخ و همچنین امور اقتصادی مثل گسترش گردشگری از جمله این جنبههاست. مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است یعنی این حوزه متریالی را برای گردشگری و سایر حوزهها تولید میکند.
وی درباره تأثیر ضعف باستانشناسی در زمینه جذب گردشگر هم گفت: باستانشناسی یک اتاق فکر خیلی جدی است و از آن جایی که این اتاق فکر ارتباطش را با بدنه فرهنگی کشور ضعیفتر کرده است و ما این ارتباط را کمتر میبینیم در نتیجه به نظر میرسد که از امکاناتی که میتوانیم برای رسیدن به یک جامعیت در امور فرهنگی داشته باشیم، دور شدیم. هر چقدر بیشتر بتوانیم به باستانشناسی به ویژه در ایران که شامل سایتهای باستانی، محوطههای باستانی، اشیای باستانی، شهر، بافتهای باستانی و … است، بها دهیم و آن را جدی بگیریم، میتوانیم تولیدات علمیمان را در عرصههای مختلف گسترش دهیم و از باستانشناسی در عرصههای مختلف استفاده کنیم.
کارگردان «گیرشمن» درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند توضیح داد: کارهای تحقیقاتی «گیرشمن» پیش از همهگیری ویروس کرونا یعنی در سال ۱۳۹۸ آغاز شد؛ از فرزانه ابراهیمزاده تشکر میکنم که کار پژوهش اثر را انجام داد و ما براساس پژوهش او، اطلاعاتمان را تکمیل کردیم. همچنین پیش از سال ۱۳۹۸ مصاحبههایی انجام داده بودیم، در ادامه در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ آنها را کامل کردیم.
از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند
وی افزود: فیلمبرداری «گیرشمن» هم پاییز سال ۱۳۹۹ انجام شد، پس از آن وارد کار تدوین شدیم؛ فیلمهای باستانشناسی تدوین طولانیای دارند، البته این بخش از کار دیده نمیشود، پیدا کردن آرشیوها، تطبیق تصاویر، مطابقت وقایع با یکدیگر و مصاحبههایی که باید تکمیل شوند، فیلمهای باستانشناسی را به یک پازل تبدیل میکنند این مسائل باعث میشود تدوین فیلم سه یا چهار ماه یا حتی بیشتر به طول انجامد. در مستند «گیرشمن» یک فیلمنامه تحقیقاتی و یک فیلمنامه برای فیلمبرداری داشتیم که با آن فیلمبرداری را آغاز کردیم، یک فیلمنامه تدوین داشتیم که با آن تدوینمان را انجام دادیم و بعد از آن فیلمنامه نهایی که گفتار متن ماست و فیلم به پایان رسید.
این مستندساز درباره حضور کمرنگ مستندهای باستانشناسی در جشنوارههای سینمایی عنوان کرد: از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند. از طرف دیگر باستانشناسان هم وارد فضای تازهای میشوند؛ آنها شاید ندانند که با یک مستندساز چگونه برخورد کنند، شاید ندانند تفاوت یک فیلمساز مستند با خبرنگار چیست و چگونه باید با هر کدام از آنها ارتباط ایجاد کرد.
وی افزود: از طرف دیگر بحث بودجه و سرمایهگذاریها وجود دارد. ما میدانیم که در حوزه محیطزیست سرمایهگذاری وسیعی وجود دارد یعنی مستند محیط زیست آنقدر جای خود را پیدا کرده است که سیاستگذاری سرمایهگذاران به آن سمت میرود و مردم هم از آن استقبال میکنند اما مردم و سیاستگذاران سینمایی با بحث بافتها، بناها، مطالعات باستانشناسی، محوطههای باستانی چندان آشنا نیستند. به همین دلیل فکر میکنم برای ساخت مستندهای باستانشناسی باید سیاستگذاری داشت، فرهنگسازی درباره باستانشناسی موجب میشود تا عواقب ناخوشایندی محوطهها، اشیا و بناهای باستانی را تهدید نکند و بعدها موجب تأسف همه ما نشود. محوطههای باستانی کشور ما به دلیل فرهنگ اشتباه مردم در معرض تهدید جدی قرار دارند.
ورود فیلمسازان جدید به میدان «سینماحقیقت»
مظاهریپور درباره حضور مستند «گیرشمن» در جشنواره هفدهم «سینماحقیقت» هم گفت: امسال فیلمسازان جدیدی وارد جشنواره «سینماحقیقت» شدهاند، این اتفاق مهمی است، این واقعه به ما میگوید که قطار سینمای مستند به حرکت خود در مسیرش ادامه میدهد، اتفاق خوبی است که فیلمسازهای ما تکرار نشوند البته با احترام به پیشکسوتها و البته تنوع و تکثر در آثار وجود داشته باشد. اما از نظر اقتصادی به شدت نگران سینمای مستند هستم؛ سینمای مستند ما مرزهای ورشکستگی را درنوردیده و بسیاری از مستندسازان که شغلشان مستندسازی است، ورشکسته هستند یعنی درآمدشان از طریق مستندسازی، کفاف زندگیشان را نمیدهد.
وی افزود: این نکته مهمیست که متولیان امر چه در تلویزیون و چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید خیلی به آن دقت کنند که آتیه این مستندسازان مهم است و با سرنوشت سینمای این کشور گره خورده است، هم اینکه تولید آثار مستند دیگر با بودجههای موجود امکانپذیر نیست.
این کارگردان مستند در پایان تاکید کرد: این صحبتها غر زدن نیست بلکه اتفاقی است که در عرصه اقتصاد سینمای ایران میافتد؛ ما از زمانی که قرارداد کاری را میبندیم، تا زمانی که میخواهیم تولید آن را شروع کنیم، اعتبار اختصاص یافته و پول دریافتی به یک دوم یا یک چهارم ارزش ریالی خود میرسد که این به معنای فاجعه است.
دومین جشنواره فیلم اتحادیه انیماتورهای هند با برگزیده شدن دو انیمیشن ایرانی به کار خود پایان داد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، دومین جشنواره فیلم اتحادیه انیماتورهای هند بهرکار خود پایان داد و «آسمان دوست داشتنی» ساخته امیر مهران تقدیرنامه هیات داوران را دریافت کرد و «آنیتا گمشده در اخبار» ساخته بهزاد نعلبندی نیز تقدیر ویژه بخش فیلم های انیمیشن زیر ۴۵ دقیقه را کسب کرد.
«آنیتا، گمشده در اخبار» پیش از این در جشنوارههای جیلاوا کشور چک و بیرمنگام انگلستان نیز حضور یافته و در خلاصه داستان آن آمده است: در ۵ آبان ۱۳۹۹، یک قایق بادی سواحل دانکرک فرانسه را ترک می کند تا ۱۹ مهاجر غیرقانونی را به انگلستان برساند، اما پس از چند دقیقه واژگون می شود. هفت مهاجر در کانال مانش غرق میشوند. پنج نفر آنها یک خانواده کرد-ایرانی به نام ایراننژاد بودند که در آرزوی زندگی بهتر به این سفر سخت رفته بودند. این فیلم در مورد آن خانواده است.
این فیلم ۱۷ دقیقهای ساخته جدید نعلبندی است که ساخته قبلی او مستند-انیمیشن «کاغذ پارهها» در مهمترین جشنوارههای سینمایی جهان و ایران حضور پررنگی داشت و جوایزی کسب کرد. این فیلم را می توانید هم اکنون در پلتفرم فیلمنت تماشا کنید.
عوامل فیلم انیمیشن «آنیتا، گمشده در اخبار» عبارتند از طراح صدا: انسیه ملکی، آهنگساز: مصطفی محمودی، نویسنده، کارگردان، تدوینگر، انیماتور و تهیه کننده: بهزاد نعلبندی، پخش بین المللی: شرکت مستقلهای ایرانی با مدیریت محمد اطبایی، مدیر روابط عمومی: نغمه دانش آشتیانی.
در خلاصه داستان انیمیشن «آسمان دوستداشتنی» نیز آمده است: «خلبان یک هواپیمای جنگی هر روز به بمباران شهرها میپردازد. او هر روز بعد از اتمام ماموریتش به نزد دختر کوچکش بازمیگردد. دختر عاشق پرواز است و همواره از پدر میخواهد که او را با خود به آسمانها ببرد. اما پدر بهدلیل خاطره تلخ مرگ همسرش، هرگز آرزوی دخترش را برآورده نمیکند. جنگ هر روز به آنها نزدیکتر میشود. یک روز، حادثهای زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد.»
دیگر عوامل تولید این پویانمایی که با تکنیک دو بعدی ساخته شده، عبارتند از: مجری طرح: محمدرضا کریمی صارمی، متحرکسازی: جلال نعیمی، طراحی فضا و پس زمینه: نعیم آزاد، طراحی شخصیت: ابوالفضل برومندی، آهنگساز: پژمان خلیلی، صداگذاری و ترکیب صدا: آرش قاسمی و محمد قاسمی، کامپوزیت و تدوین: امیر مهران، سوپروایزر سهبعدی: مسعود تقیمومنی، طراح استوری بورد: عمار قنبرزاده، متحرکسازی افکتهای دوبعدی: امیر کاظمی و امیر مهران، تصحیح رنگ و نور: حمیدرضا فطورهچیان و برنا جمشیدی، ساخته شده در استودیو آدورن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
فیلم «در مسیر نسیم» ساخته مشترک امین نظری و سیدمرتضی سبزقبا در دومین حضور جهانیاش، جایزه و لوح افتخار بهترین فیلم دومین جشنواره بینالمللی فیلم «Varsity» آفریقا را از آن خود کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، این جشنواره و نمایشگاه بینالمللی فیلم رویدادی سالانه مخصوص تولیدکنندگان محتوای نوظهور برای اکران در دانشگاه است. رویدادی که فیلم و فیلمسازی را در دانشگاهها جشن میگیرد و شامل نمایش فیلم، جلسات سخنرانی، ورکشاپها، نمایشگاهها و اهدای جوایز برای فیلمهای برجسته است.
فیلم «در مسیر نسیم» که نخستین تجربه کارگردانی مشترک امین نظری و سیدمرتضی سبزقبا در سینمای مستند است، بعد از حضور در بخش مسابقه چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم «CinemaKing» بنگلادش، حالا جایزه و لوح افتخار بهترین فیلم دومین جشنواره بینالمللی فیلم «Varsity» آفریقا را کسب کرد.
عوامل فیلم «در مسیر نسیم» عبارتند از نویسنده و کارگردان: امین نظری، سید مرتضی سبزقبا، تصویربردار: امین نظری، تدوین و صداگذاری: سیدمرتضی سبزقبا، صدابردار: امین نظری، طراح پوستر: سید مرتضی سبزقبا با همیاری حجت کایدخورده، مترجم: سیدعزیز رودبندی، عکاس: امین نظری، موسیقی: مصطفی زاهد، عارف رشیدجلودار، عنوانبندی: حجت کایدخورده، با حضور و زندگی: داریوش احمدی بابادی، تهیهکننده: امین نظری و سیدمرتضی سبزقبا.
دومین دوره این جشنواره و نمایشگاه بینالمللی از ۱۵ و ۱۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی مطابق ۲۴ و ۲۵ آذر ۱۴۰۲ در آفریقا برگزار میشود.
فیلمبرداری فیلم کوتاه داستانی «رُب زنبور عسل» در ژانر کمدی، در نیشابور به پایان رسید.
بهگزارش سینمای خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، مراحل فیلمبرداری فیلم کوتاه داستانی «رُب زنبور عسل» بهکارگردانی سیدمهدی حسینی و در ژانر کمدی در انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر نیشابور به پایان رسیده است.
«رُب زنبور عسل» داستان مردی ساکن روستاست که با گرفتن وام کشاورزی در زمینه زنبورداری، قصد دارد بدون اطلاع از خانواده، منزلی در شهر اجاره کند و با خانواده خود از روستا به شهر مهاجرت کند؛ او با بردن کندوها به صحرا قصد فریب بانک را دارد که… .
سیدمهدی حسینی پیش از این نویسندگی و کارگردانی فیلمهای کوتاه «ثانیههای سربی» ، «لبخند» ، «بر قله افتادگی» و چندین فیلم دیگر را در کارنامه خود دارد و موفقیتهایی را در جشنوارههای داخلی کسب کرده است.
فیلم کوتاه «راز» بهکارگردانی مازیار فرسام مراحل فیلمبرداری را پشت سر گذاشت.
بهگزارش سینمیا خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، با پایان یافتن فیلمبرداری فیلم کوتاه «راز» ساخته مازیار فرسام از تولیدات فیلم اولی انجمن سینمای جوانان لاهیجان، این فیلم وارد مرحله تدوین شد.
مهدی مخبری، طناز بهمنیار، فهیمه مؤمنی و منوچهر امیری بهعنوان بازیگر مقابل دوربین فیلم کوتاه «راز» رفتند.
این فیلم کوتاه در دو روز فیلمبرداری شده و روایتگر داستان دکتری است که برای درمان بیماری اسرارآمیز یک دخترنوجوان به یک روستای دوردست میرود.
مازیار فرسام از دانشآموختگان انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر لاهیجان است.
فیلم کوتاه «شعبدهباز» به بیست و یکمین دوره جشنواره آیرون موله فست در آمریکا راه یافت.
بهگزارش سینمای خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، فیلم کوتاه «شعبدهباز» بهکارگردانی امیرحسین اجلی و بهتهیهکنندگی انجمن سینمای جوانان زنجان در بیست و یکمین دوره جشنواره The Iron Mule Short Comedy Film روی پرده میرود.
این جشنواره که بر آثار کمدی تولید شده در کشورهای مختلف تمرکز دارد، 16 ژانویه ۲۰۲۴ در نیویورک آمریکا برگزار میشود.
«شعبدهباز» سومین اثر امیرحسین اجلی بعد از فیلمهای «اتاق تست» و «آقای مرد» است.
سایر عوامل ساخت این فیلم به شرح زیر است:
نویسنده و کارگردان: امیرحسین اجلی
تهیهکننده: انجمن سینمای جوان – دفتر زنجان و امیرحسین اجلی
دومین اکران مردمی فیلم سینمایی «ضد» در حالی برگزار شد که برخی از عوامل سازنده این اثر به طرح نکات جالب توجهی در زمینه محتوای این فیلم پرداختند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، دومین اکران مردمی فیلم سینمایی «ضد»، محصول سازمان سینمایی سوره، به کارگردانی امیرعباس ربیعی، تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی حسین ترابنژاد شامگاه ۲۲ آذر در پردیس سینمایی کورش برگزار شد.
در این اکران نادر سلیمانی، لیلا زارع، مهدی نصرتی از بازیگران فیلم، امیرعباس ربیعی کارگردان، محمدرضا شفیعی تهیهکننده و دیگر عوامل اثر حضور داشتند.
امیرعباس ربیعی کارگردان اثر ضمن خوشامدگویی به مهمانان گفت: خوشحالم که پس از ۲ سال «ضد» بالاخره به سینماها آمد. قطعاً برای هر فیلمسازی مهم است که اثرش را روی پرده و کنار مخاطبان ببیند. امیدوارم که فیلم اولم یعنی «لباس شخصی» هم از توقیف درآید و توفیق اکران پیدا کند.
وی افزود: باید خدا را شکر کنم بابت ۲ اتفاقی که در این اثر برایم رخ داد، ابتدا همکاری با بازیگرانی که در این پروژه حضور داشتند، نادر سلیمانی عزیز، لیلا زارع هنرمند و صبور، مهدی نصرتی که استعدادی درجه یک در بازیگری دارد و لیندا کیانی که امشب در میان ما نیست.
کارگردان «ضد» تاکید کرد: به هر حال ما یک دِینی نسبت به خانواده شهدا به ویژه خانواده شهدای ترور داریم. فرقه ظاله منافقین جنایتهای بسیاری مرتکب شد و در دورانی که مردم درگیر جنگ بودند، علیه وطنشان هجوم بردند. من بسیار خوشحالم که فیلمم همزمان با برگزاری دادگاه این ظالمان شده است و امیدوارم که حق خانواده شهدا ادا شود.
نادر سلیمانی از بازیگران فیلم نیز مطرح کرد: برای من هم افتخاری بود که در این پروژه حضور داشته باشم و با امیرعباس ربیعی کار کنم. تجربهای را کسب کردم که تا به حال فرصتش برای من به وجود نیامده بود. خوشبختانه این تجربه جز جوایزی که برایم رقم زد، باعث شد دوستان خوبی پیدا کنم که برایم از هر چیزی واجبتر است.
لیلا زارع بازیگر فیلم نیز بیان کرد: بسیار خوشحالم که قرارست فیلم را در کنار شما تماشا کنم و افتخار میکنم که در این اثر حضور داشتم.
مهدی نصرتی دیگر بازیگر این اثر نیز ضمن خوشامدگویی به حضار مطرح کرد: اگر فیلم «ضد» را دوست داشتید، آن را به اطرافیان خود پیشنهاد دهید تا در سینماها ببینند.
فیلم سینمایی «ضد» با شعار «زندگی بیعشق، مردگیست …»، از ۱۵ آذر در سینماهای سراسر کشور اکران شده است. این تریلر سیاسی-عاشقانه در موسسه فرهنگی هنری وصف صبا تولید شده و پخش آن با موسسه فرهنگی تبلیغاتی بهمن سبز است.
علی شهابالدین یکی از کارگردانهای مستند «سرنوشت سرنوشت» با اشاره به تجربه ساخت این مستند که درباره زندگی امیر دریادار ناصر سرنوشت است، عنوان کرد این مستند در مراحل پایانی فنی قرار دارد.
به گزارش سینمای خانگی، علی شهابالدین تهیه کننده و یکی کارگردانهای مستند «سرنوشت سرنوشت» که آخرین مراحل فنی را سپری میکند، در گفتوگو با مهر درباره این مستند بیان کرد: روایت این مستند درباره امیر دریادار ناصر سرنوشت است که بعد از «عملیات مروارید» و شلیک عراقیها به ناوچه «پیکان»، حدود ۳۰ ساعت بدون هیچ تجهیزاتی در دریا شناور مانده است و سرنوشتش این بود که از این ۳۰ ساعت سرگردانی در دریا، زنده عبور کند و امروز هم مشغول به خدمترسانی است. نام این مستند هم برگرفته از سرنوشت همین فرد است.
وی ادامه داد: آقای سرنوشت از دانشآموختههایی است که در دهه ۵۰ و پیش از انقلاب جذب نیروی دریایی میشود. پدرش هم یک سرهنگ ارتش بود و به همین دلیل بهواسطه علاقهای که به این حوزه داشت، به استخدام نیروی دریایی درمیآید. در همان سالهای قبل از انقلاب به انگلیس میرود و در آنجا دوره میبیند. وقتی به ایران بازمیگردد، حدود یک سال بعد، انقلاب میشود و بعد از وقوع جنگ، او جزو اولین نفراتی است که بهعنوان نیروی ویژه به میدان میرود.
این مستندساز درباره حضور دریادار سرنوشت در عملیات «مروارید» توضیح داد: در آن مقطع هنوز آقای سرنوشت به سن ۳۰ سالگی نرسیده بود. در همان روزهای اولیه جنگ، صدام تصور میکرد که بهصورت برقآسا میتواند کل کشور را بگیرد. در داخل ایران، ارتش درگیر یک جریان تصفیه بود و خیلی از افراد فعال در دوره طاغوت را اخراج کردند و فراخوانی هم دادند که هر کس میخواهد، به انتخاب خودش از ارتش برود. آقای سرنوشت جزو افرادی بود که نرفت و ماند.
شناورهای عراقی چگونه شکار شدند؟
وی افزود: زمانی که جنگ آغاز شد، صدام در خرمشهر زمینگیر شد و اتاق جنگ ایران تصمیم گرفت که نیروی دریایی عراق را نابود کند. شناورهای عراقی در آن مقطع برای شهرهایی مانند خرمشهر مزاحمتهایی را ایجاد میکردند. وقتی نیروی هوایی گشتزنی میکند، متوجه مخفیگاه ناوچههای عراقی در لابهلای نیزارهایی که به خور عبدالله معروف بود، میشود. در آن مقطع یک عملیات ۲ منظوره با ۲ هدف مشخص طراحی میشود.
شهابالدین ادامه داد: نیروی دریایی و نیروی هوایی بسیج شدند تا اولی با موشکهای هوا به زمین و دومی با موشکهای سطح به سطح، این ناوچهها را مورد حمله قرار دهند. برای شروع، در قالب یک عملیات فریب، ۲ سکوی بزرگ عراقی باید تسخیر میشد. هفت نیرویی که آموزشهای ویژه دیده بودند، برای این عملیات داوطلب شدند که یکی از آنها آقای سرنوشت بود. او در آن زمان افسر مخابرات بود اما هنرها و فنون مختلف نظامی و رزمی را هم بلد بود.
وی افزود: ایران میخواست با گرفتن این ۲ سکو، دستان عراق در زمینه صادرات نفت را بهطور کامل ببندد تا شریان اقتصادی عراق قطع شود. هدف اصلی این عملیات همین ضربه اقتصادی به عراق بود. ناوچههای عراقی برای دفاع از این ۲ سکو مجبور به خروج از مخفیگاههای خود و یکی بعد از دیگری نابود شدند. فقط در روز ۷ آذر در حدود ۱۰ ناوچه عراقی از بین رفت. عراق همزمان هم ۹۰ درصد ناوچههای خود را از دست داد و هم کنترل ۲ سکوی نفتی از دستش خارج شد.
عراقیها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانیها قرار نگیرد! با خودشان میگفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانیها قرار نگیرد
این مستندساز گفت: در این مقطع عراقیها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانیها قرار نگیرد! با خودشان میگفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانیها قرار نگیرد. هفت تکاور ما در این سکوها مستقر بودند که وقتی خبر این عملیات به گوش ایرانیها میرسد، بهسرعت به این هفت نفر دستور عقبنشینی میدهند. این هفت نفر موقع رفتن به سکوها از هلیکوپتر استفاده کردند و بهگونهای هم به سکوها نزدیک شده بودند که افراد مستقر در سکوها فکر کرده بودند آنها خودی هستند و از طرف عراق میآیند.
وی افزود: همزمان یک کشتی ماهیگیری مهمات به آنها رساند. به اندازه یک شب تا صبح ایرانیها این سکوها را به تسخیر خود در میآورند و وقتی دستور عقبنشینی صادر میشود، درخواست حمایت از ناوچه ایرانی پیکان میکنند. این ناوچه کنار اسکله نفتی پهلو میگیرد و رادار عراقیها هم به دلیل عظمت سازههای سکو، نمیتواند وجود این ناوچه را تشخیص بدهد. هفت تکاور ایرانی سوار ناوچه پیکان میشوند و اسرای عراقی را هم با خود همراه میکنند تا به عقب بازگردند.
شهابالدین یادآور شد: وقتی ناوچه پیکان به سمت خاک ایران به حرکت در میآید، یکی از ناوچههای عراقی که در جوار سکوی نفتی پنهان شده بود، ناوچه ایرانی را توسط رادارش لاک کرده و اولین موشک را به سمت آن پرتاب میکند. ناوچه ایرانی اما با یک حرکت سریع فرار میکند و موشک به آن اصابت نمیکند. موشک دوم اما هر چهار موتور ناوچه پیکان را از بین میبرد. موشک سوم به ناوچه پیکان اصابت کرده و با همه سرنشینانش به عمق آب میرود. تعدادی از سرنشینان که روی عرشه ناوچه بودند، بلافاصله بعد از اصابت موشک، خودشان را به داخل آب میاندازند.
وی افزود: از هفت تکاور ایرانی، ۲ نفر در همان لحظه اول شهید میشوند و پنج نفر دیگر زنده میمانند. اسرای عراقی اما همه کشته میشوند، غیر از یک نفرشان. هلیکوپتری برای نجات این افراد اعزام میشود. عملیات نجات با هلیکوپتر روی آب هم بسیار دشوار است. همزمان یک هواپیمای عراقی هم داشت برای هلیکوپتر ایرانی ایجاد مزاحمت میکرد. خلبانان ایرانی این هلیکوپتر اما با از خودگذشتگی همه بازماندگان را نجات میدهند و تنها ۲ نفر باقی میماند. یکی از این افراد آقای سرنوشت است و دیگری همان فرد عراقی.
این مستندساز در ادامه گفت: وقتی شب میشود، آقای سرنوشت هم باید براساس آموزههایی که یاد گرفته بود، جان خودش را حفظ میکرد و هم مراقب واکنشهای فرد عراقی میبود. آقای سرنوشت در این ماجرا زنده میماند و امروز ایشان متخصص نجات افراد مغروق است. روایت این ماجرا، خلاصهای از کلیت مستند «سرنوشت سرنوشت» است.
این کارگردان مستند درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند عنوان کرد: پژوهش درباره این مستند از ایام پیش از کرونا آغاز شد و بعد از کرونا هم ادامه پیدا کرد. به تعبیری میتوان گفت پژوهش و ساخت این مستند چیزی در حدود سه سال زمان برد. حامیان مالی این مستند هم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و شبکه افق تلویزیون بودند.
گفتوگو با راویانی که حاضر به گفتوگو نبودند
وی تأکید کرد: افرادی در این مستند طرف گفتوگو قرار گرفتهاند که تا پیش از این اساساً حاضر به حضور در مصاحبههای تلویزیونی نبودند. ما آنها را متقاعد کردیم تا بهعنوان تنها شاهدان زنده این جریان، در مستند حضور داشته باشند. از طرفی دیگر ساختار انیمیشن-رئال را برای این مستند در نظر گرفتیم تا بتوانیم بخشی از پروداکشن سنگین کار را که مربوط به حرکت ناوچهها و هواپیماها میشود بهصورت انیمیشنی روایت کنیم. بخشهایی از مستند را هم بازسازی کردهایم.
کارگردان مستند «سرنوشت سرنوشت» درباره هزینههای تولید این مستند گفت: قرارداد تولید این اثر مربوط به سال ۱۴۰۰ بود و امروز در سال ۱۴۰۲ دارد به سرانجام میرسد. در این فاصله مشکلات و مصائبی هم داشتیم؛ به شکلی که هم هزینه تولید انیمیشن بالا رفت و هم با توجه به زمانی که صرف شد، از نظر هزینه کلی نیز با مشکلاتی مواجه شدهایم.
شهابالدین در پایان گفت: پیشبینی ما این است که این مستند در ۶۰ تا ۷۰ دقیقه به جمعبندی برسد. تهیهکنندگی این کار را شخصاً برعهده داشتم اما در زمینه پژوهش و کارگردانی من و آقای محمدعلی یزدانپرست بهصورت مشترک این مستند را به سرانجام رساندهایم.