به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از ایسنا؛ چهره سال هنر انقلاب اسلامی گلستان، بانوی مسلمان ایرانی را علمدار زن تمدنساز دانست و گفت: الگوی سوم زن نیاز جامعه امروز است.
مجتبی طالبی شامگاه امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین در گفتگو با خبرنگاران اظهار کرد: به دلیل فعالیتهای مستمر در حوزههای ادبیات، هنرهای نمایشی، آوایی، مقالات، جلسات و گفتمانهای تبیینی در حوزه انقلاب اسلامی و هنر انقلاب از سوی شورایی که تشکیل شد به عنوان چهره شاخص هنر انقلاب اسلامی در استان گلستان انتخاب و معرفی شدم.
وی با بیان اینکه از این پس نیز همچنان در عرصه هنر انقلاب اسلامی فعالیت خواهم کرد، افزود: امسال درصدد هستم در حوزه نمایش، فیلم و سریال پررنگتر از همیشه ظاهر شوم. یکی دیگر از محورهای کاری بنده در سال جدید فعالیت بر روی محور الگوی سوم زن خواهد بود.
چهره سال هنر انقلاب اسلامی گلستان با تأکید بر اینکه الگوی سوم زن نیاز جامعه امروز است و متأسفانه حوزه هنر آنطور که باید به این مسئله نپرداخته است، تصریح کرد: بنده در گذشته روی مفهوم الگوی سوم زن کار پژوهش و تحقیقات انجام دادم و در یکی از همایشها در دانشگاه فرهنگیان حائز رتبه شدم.
طالبی با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری در فرامین خود مفهوم الگوی سوم زن را معرفی کردهاند، گفت: معظمله الگوی اول را زن شرقی با مؤلفههای زن شرقی و الگوی دوم را زن غربی با مؤلفههای زن غربی و الگوی سوم را زن مسلمان ایرانی معرفی میکند که بانویی تمدنساز است و ضمن حفظ حجاب و عفت در عرصههای اجتماعی حضور دارد و هم مادر و هم همسر است و در کنار آن فعالیت اجتماعی پررنگی دارد.
وی اضافه کرد: رهبر معظم انقلاب فرمودند که زن در تعریف غالباً شرقی همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی و زن غربی همانند موجودی که جنسیت او بر انسانیتش میچربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایهداری جدید است، معرفی میشد. شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است. زن مسلمان ایرانی، تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان، گشود.»
این نویسنده و تهیهکننده با بیان اینکه علمدار زن تمدنساز، زن مسلمان ایرانی است، یادآور شد: از هنرمندان میخواهم به این موضوع ورود کرده و با انجام کارهای هنری این مهم را بیش از پیش معرفی کنند.
به گزارش ایسنا، «مجتبی طالبی» هنرمند اهل گنبدکاووس اخیراً به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی ۱۴۰۱ گلستان معرفی شد.
وی که نویسنده و تهیه کننده صدا و سیمای مرکز گلستان است سابقه تولید کار رادیویی و تلویزیونی و آثار مکتوب در حوزه هنر انقلاب را در کارنامه خود دارد.
از جمله آثار این هنرمند میتوان به تهیهکنندگی مستند رادیویی روایت یک درد با موضوع حجاب، تولید 10 عنوان نمایش رادیویی با موضوع انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم، تولید مستند منادیان وحدت با موضوع تقریب مذاهب و وحدت اسلامی و به رنگ حبیب به موضوع اربعین حسینی، تولید نمایش رادیویی با عنوان این دستها با چه پاک میشوند و مستند رادیویی درد روی درد با موضوع اغتشاشات سال گذشته، نویسندگی و چاپ کتابهای روایت سرخ با محوریت دفاع مقدس و نویسندگی و بازیگردانی ویژهبرنامه دهه فجر در سال گذشته اشاره کرد.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: بیش از ۱۰ سال از زمانی که جواد شمقدری در رأس مدیریت سینما حضور داشت میگذرد و حالا فرصت خوبی است تا نتیجه عملکرد یکی از مهمترین اتفاقهای دوران او، یعنی تاسیس سازمان سینمایی و نقش آن در سینمای امروز ایران بررسی شود؛ سازمانی که شمقدری معتقد است شرایط فعلی سینما به آن ارتباطی ندارد؛ چرا که این وضعیت محصول عواملی همچون مدیریت و فضای جامعه است.
به گزارش سینماپرس، در طول یک دهه گذشته هر گاه نامی از جواد شمقدری در میان بوده، انبوهی از اتفاقهای خاص و خبرهای حاشیهایِ زمان مدیریتش در سازمان سینمایی دولت دهم نیز به یاد اهالی سینما آمده است؛ آنجا که گفت برای اولین اسکار اصغر فرهادی لابی کرده تا وقتی که اسکار را به جشن سینمای گچساران تشبیه کرد، یا وقتی که خانه سینما در زمان مسئولیت او بسته شد تا روزی که به ژیل ژاکوب و بعد هم گونتر گراس نامه نوشت.
شمقدری که زمانی بیشتر به واسطه ساخت فیلم «طوفان شن» شناخته میشد، از نیمههای دهه ۸۰ موقعیتی دیگر در سینما پیدا کرد و ابتدا به عنوان مشاور هنری رییس دولت نهم و بعد هم معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت دهم جایگاه پررنگتری را در سینما کسب کرد. شمقدری اگرچه در ۱۱ سال گذشته در عرصه مدیریتی سینما حضور نداشته اما در همان سالهای مدیریتش پایهگذار سیستمی در سینما شد که با تمام حسنها و معایبش همچنان پابرجاست. در زمان او معاونت سینمایی وزارت ارشاد به سازمان سینمایی ارتقاء پیدا کرد و در کنار آن شورای عالی سینما هم تشکیل شد که دومی در دولت یازدهم منحل و در دولت سیزدهم با تفاوتهایی نسبت به گذشته احیاء شد.
چندی پیش فرصتی فراهم شد تا به بهانه ۱۱سالگی فعالیت رسمی سازمان سینمایی با این کارگردان و مدیر سابق سینما گفتوگو کنیم و از او جویا شویم که آیا سازمان سینمایی به اهدافی که برآن اساس تاسیس شد، رسیده است یا خیر.
این مصاحبه کمی پس از اعلام برندگان اسکار ۲۰۲۳ انجام شد و همین میتوانست شروع جذابی برای آغاز گفتوگو با کسی باشد که سال ۱۳۹۰ لابیاش برای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» خبرساز شد.
در ادامه مشروح مصاحبه ایسنا را میخوانید:
ما در مواجهه با جشنوارههای خارجی با دو نگاه غالب مواجه هستیم، یعنی نوعی دوقطبی در اینجا هم دیده میشود؛ برخی معتقدند این جشنوارهها کاملاً سیاسی هستند و برخی دیگر در پاسخ به چنین دیدگاهی میگویند آنجا ایران نیست که سیاسیکاری شود. در این بین، نگاهی میانهگر در سینماگران کمتر دیده میشود که به جریان جبهه انقلاب اسلامی متعلق نباشد ولی بر این باور باشد که بالاخره، جریان رسانهای و اقتصادی جهان در اختیار طیفهایی است که در خیلی چیزها تعیینکننده هستند. شما هم در گذشته درباره یکی از این رویدادهای مهم سینمایی جهان اظهارنظری داشتید که با واکنشهایی مواجه شد. بد نیست پس از گذشت ۱۰ سال برگردیم به ماجرای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و آن جمله مشهور شما که در ارتباط با لابیگری برای گرفتن اسکار مطرح کردید. اصلا مدل رأیگیری جایزه اسکار اجازه مهندسی میدهد یا در جشنوارهای مثل کن بیشتر چنین چیزی ممکن است؟ حتی این را هم میتوان مطرح کرد که آیا افکار عمومی و مهندسی آن میتواند در رویدادی مثل اسکار اثرگذار باشد؟
پاسخ شما را با این بحث شروع میکنم که، آن جریانی که به دنبال استیلای کامل بر کره زمین است، میخواهد تمام سرمایههای اجتماعی و غیراجتماعی و مدنی را در اختیار داشته باشد. پشت صحنهی این جریان هم یا ماسونها هستند یا تفکر شیطان پرستی یا کارتلهای بزرگ غربی و بیشتر آمریکایی. طبیعی است وقتی آنها فهمیدند سینما، که یک ابزار قدرتمند است، میتواند بر تفکر و اندیشه قالبهای مختلف اجتماعی و مردم همه کشورها نفوذ کند، بخواهند آن را در اختیار خود بگیرند. یعنی سادهانگارانه است که فکر کنیم آنها به اهمیت سینما و اینکه میتوانند از طریق این ابزار، افکار عمومی را مدیریت و در یک شکل کلان سبک زندگی غربی و آمریکایی را به جوامع مختلف حُقنه کنند، بیتوجه هستند. به نظر میرسد اینها سینما را در چنین مسیری به خدمت گرفتهاند و این سینما یک بیان کلی و شامل یک فرایند است. در این مسیر، جریان سرمایهگذاری برای تولید و نگارش فیلمنامه و سرمایهگذاری در ساخت و نمایش بخشی از ماجراست و در ادامه آن، یک ایستگاه هم جشنوارهها و جایزههایی مثل اسکار هستند. این جریان تلاش میکند تمام ایستگاهها را در نفوذ خود بگیرد و ظاهر قضیه هم به شکل کاملا دموکراتیک با رأی عمومی است ولی این فقط ظاهر قضیه است و پشت پرده قطعاً مناسبات دیگری شکل میگیرد تا آراء به یک سمت مشخص برود. من نمیخواهم بگویم فرایند تقلب حتما شکل میگیرد ولی به هر حال نمیدانیم که اعضای آکادمی به چه فیلمی رأی میدهند و چقدر از آراء آنها صیانت میشود. شاید هم تمام رأیها در آکادمی اسکار ثبت شده باشد ولی در دسترس مخاطبان نیست. حال با فرض اینکه هیچ تقلبی هم در کار نیست و آراء ثبت و ضبط میشوند، باز هم فرایندهایی شکل میگیرد -به طور مستقیم و غیرمستقیم- که سبب میشوند رأیدهنده به سمت آنچه آنها تمایل دارند کشیده شود. مثلا وقتی درباره یک فیلم بیش از حد گفتوگو میشود یا پشت صحنههایی از آن پخش میشود و تحلیل صورت میگیرد، خود به خود من هم تحتتاثیر قرار میگیرم و اگر نظری داشته باشم، رأیام به آن سمت کشیده میشود.
پس بنده معتقدم تمام جشنوارهها که شامل جشنوارههای ایران هم میشود و نیز جایزه اسکار، به عنوان یک سکو یا ایستگاه هستند تا بتوانند آن جهتگیریهای خاص خود را القاء و ایجاد کنند. این یک روش کاملا رو و عیان است و پرهیزی از علنی بودن آن ندارند؛ تا جایی که همسر ریاست جمهوری آمریکا میآید جایزه یک فیلم را میدهد یا حتی در حوزه موسیقی که اخیرا اتفاق افتاد و دیدیم که همسر آقای بایدن جایزهای را اهداء کرد. البته ممکن است برخی معتقد باشند که مهم، آراء است و آراء هم کاملاً مستقل هستند. من هم بر این باور هستم اما معتقدم ممکن است قبل از آن مقدماتی چیده شده باشد که آراء به یک سمت خاص کشیده شوند. زمانی که من بحث لابی را مطرح کردم، یکی از مباحث همین بود و این یکی از ابزاری است که استفاده میشود؛ حال یا میتواند به روش اقناعی باشد یا توافقی. البته یک نکته دیگر این است که به دلایل اجتماعی و سیاسی و نیز نوع فیلمها، ممکن است شرایط سال به سال تغییر کند مثل سالی که میخواستند فیلم «آرگو» حتماً جایزه بگیرد. در صورتی که این فیلم از نظر کارشناسیِ خیلی از سینماگران داخلی و خارجی یک اثر معمولی بود و فیلمی نبود که لیاقت عنوان بهترین فیلم را داشته باشد اما به دلیل شرایط سیاسی آن زمان میخواستند در مقابل جمهوری اسلامی که داشت حرکتهایی را در عرصههای بینالمللی رقم میزد، ایجاد کنند و شاخ و شانه بکشند، به همین دلیل آمدند این فیلم را مطرح کردند و جایزه آن را هم همسر اوباما رییس جمهور وقت امریکا داد.
دوست دارید درباره ماجرای لابی شما در اسکار برای جایزه اصغر فرهادی صحبت کنیم؟
واقعیت این است که اگر فکر میکردم از لابهلای آن همه حرفی که در این مورد زدم، فقط همان یک جمله آنطور پخش میشود، اصلا نمیگفتم؛ چون من یک جمله در پاسخ به یک سایت که اتفاقا خبرگزاری خیلی معتبری هم نبود، آن هم در حین راه رفتن در راهرویی گفتم که اینطور بازتاب پیدا کرد. اصل حرف هم این بود که درباره کسب جایزه اسکار گفتم که این اتفاق علاوه بر چند عامل، لابی هم داشت و بعد مجبور شدم آن را توضیح دهم. ماجرا هم این بود که تا وقتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به پنج فیلم نهایی اسکار نرسیده بود ما اقدام خاصی نکردیم، فقط حمایت کردیم که فیلم دیده شود.
یعنی برای اکران فیلم حمایت مالی کرده بودید؟
بیشتر شرایط را مهیا کردیم که این فیلم راه خود را برود، مثلاً در جشنواره برلین نمایش داده شود، چون یادم میآید که مانعی وجود داشت مبنی بر اینکه رونمایی فیلم حتما باید در جشنواره برلین باشد و ما هماهنگ شدیم که در آنجا این اتفاق رخ دهد.
من هیچ اصراری ندارم که بگویم لابی انجام شده در اسکار تاثیرگذار بود ولی یک مدیر سینمایی از ایتالیا پس از صحبتهای ما گفت، به دوستان صاحب رأی خود در آکادمی میگوید که وقتش است با رأی به فیلم ایرانی، حال هالیوود و جریان صهیونیستی غالب بر آن گرفته شود
یک بار هم که روند کلی ساخت فیلم متوقف شده بود.
بله البته آن اتفاق دلیل کاملاً منفکی از این ماجرا داشت و من هم آن موقع ایران نبودم؛ بنابراین تا زمانی که فیلم «جدایی…» به فهرست پنج فیلم نهایی راه نیافته بود، اقدام خاصی انجام نداده بودیم، چون همه کشورها فیلمهای خود را فرستاده بودند و ما نیز همین کار را کرده بودیم. وقتی به مرحله نهایی رسیدیم، من دو- سه تا سفر خارجی داشتم از جمله به ایتالیا و سوئیس و اسپانیا که در هر سفر با مسئولان سینمایی آنها نشست و برخاست داشتیم. در آنجا احساس کردم یک فضای دوقطبی ایجاد شده، چون دو فیلم از آن فهرست درباره یهودیها و اسرائیلیها بود که این دو به همراه فیلم ایران شانس بیشتری داشتند. من از این فضای دوقطبی که خودشان هم درست کرده بودند، استفاده کردم و با افرادی که صحبت میکردیم، به این موضوع اشاره میکردم، چون آنها در جلسات خصوصی منویات درونی خود را بیشتر نشان میدادند و ما میشنیدیم که از تسلط جریان صهیونیستی بر آکادمی اسکار و سینمای دنیا و اکران شاکی بودند؛ بخصوص ایتالیاییها که سینمایشان زمانی پیشرو بود و الان سالهاست که اثر نفوذشان کم شده است و هالیوود به نوعی سینمای ایتالیا را به عنوان یک رقیب جدی حذف یا دست کم ضعیف کرده است. من در ایتالیا که با مسئولان سینمایی گفتوگو میکردم، به آنها گفتم که این بهترین فرصت است تا شما انتقام خود را بگیرید و الان که یک فیلم ایرانی وجود دارد بهتر است به آن رأی دهید. در یک مورد خاص با یک مدیر سینمایی از ایتالیا -که اسم او را به یاد ندارم و اگر هم یادم بود نمیگفتم چون اگر زنده باشد ممکن است برایش خطری پیش آید- صحبت کردم و او گفت که خیلی از دوستان و شاگردانش در آکادمی هستند و حق رأی دارند و به آنها خواهم گفت حالا وقت آن است که ما حال هالیوود و آن جریان صهیونیستی غالب را بگیریم و به فیلم ایران رأی دهیم. او حتی تشکر کرد که چنین موردی را به وی یادآور شدیم. با مدیرانی از اسپانیا هم چنین صحبتهایی مطرح شد اما اینکه صحبتهای ما نتیجهای داشته یا نداشته را نمیدانیم و نمیتوانیم کنتور بیندازیم که چقدر این صحبتها تاثیر داشته است. با این حال در پاسخ به اینکه آیا اقدامی برای اسکار کردید یا خیر، میگویم بله! من این کارها را انجام دادم، گفتوگو کردم تا به فیلم ایرانی رأی داده شود. البته به عنوان کارشناس سینمایی میگویم که انصافاً آن دو فیلم یهودی فارغ از رویکردهای سیاسی و پیامی، فیلمهایی قوی بودندغ به خصوص فیلمی که محصول خود اسرائیل بود، فیلم جذابی بود با موضوعی انسانی. البته آقای فرهادی بعداً هم برای فیلم دیگری جایزه اسکار را گرفت و ممکن است یکی بگوید به همین دلیل لابیهای اولیه هم قابل قبول نیست. من هیچ اصراری ندارم که بخواهم بگویم کارِ انجامشده تاثیرگذار بوده است؛ یعنی نه آن زمان چنین اصراری داشتم و نه حالا.
این ماجرا در کارنامه شما یک نمونه بود ولی به هر حال آقای شمقدری از یک خاستگاه ایدئولوژیک شناسایی میشود و دارای رویکردهای عقیدتی و سیاسی خاصی است. طبیعتاً خیلی عجیب نیست که در برخی دورههای مدیریت اجرایی، کسوت سینمایی نداشته باشد ولی شما سالهاست که دیگر به آن معنا مدیر سینما نیستید. علت آن چیست؟
من قبل از آن هم دنبال مدیریت نبودم. در این بیش از ۴۰ سالی که در سینما هستم، در مقاطعی مسئولیتهایی داشتم؛ مثلا زمانی معاون فرهنگی مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمهحرفهای بودم، سه سال مدیرکل نیروی انسانی و آموزشهای معاونت سینمایی بودم ولی بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش و تولید فیلم فعالیت کردم. دورهای پیش آمد که تلویزیون موقعیت مهمتر و بهتری داشت و موقعیتهایی هم پیش آمد و با این رسانه کار کردم اما به هر حال سینما را در کنار آن داشتم. البته در دوره اصلاحات پیش نیامد که به عنوان کارگردان فیلم بسازم ولی در جایگاه تهیهکننده و مشاور در یکی دو پروژهی فیلم بودم. در زمان آقای احمدینژاد شرایط متفاوتی پیش آمد و موقعیتی وجود داشت که میتوانست تحولی ایجاد شود. البته باز هم من اصرار نداشتم که مدیریت بکنم، همانطور که در چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان نقشی در فرایند مدیریتی نداشتم ولی در چهار سال دوم دولت، خود آقای دکتر در کنار پیشنهادهای دیگران به این نتیجه رسیده بود که من مسئولیت سینما را بپذیرم. بعد هم ورود پیدا کردم و چهار سال مدیریت سینما را برعهده داشتم.
پس در چند سال بعدی بر همین مبنا که میلی به مدیریت نداشتید، فعالیتی نکردید؟
بله همین طور است. حتی برای بعضی موارد در شوراها پیشنهادهایی شد ولی من پرهیز کردم و ترجیح دادم به کار تحقیق و نگارشی که خودم دنبال آن هستم، مشغول باشم؛ ضمن اینکه معتقد بودم بهتر است کسان دیگری میدانداری کنند.
ولی در این یک دهه فیلم هم نساختید. چرا سراغ فیلمسازی نرفتید؟
پیشنهادی بود که فیلم سینمایی بسازم ولی نشد، با این حال سریال ۴۴ قسمتی «روزهای ابدی» را ساختم، تحقیق و نگارش آن را خودم انجام دادم که البته روند کار به علت مشکلاتی که جای بحث آن نیست، طولانی شد و کاری که پنج سال وقت میبرد، هفت سال طول کشید. الان هم دنبال یک کار جدید هستم که آن هم سریال تلویزیونی است.
فیلم سینمایی نمیخواهید بسازید؟
یکی دو بار سراغ آن رفتم اما جور نشد. مثلاً قرار بود با انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری کنیم و حتی لوکیشنها را هم دیدیم و بازیگر انتخاب کردیم منتها فیلمنامه مشکلاتی داشت و من آن را بازنویسی کردم و گفتم این فیلمنامهی بازنویسی شده را کار میکنم ولی مدیریت وقت قبول نکرد و گفت باید همان فیلمنامه قبلی ساخته شود که من هم انصراف دادم. فیلم هم ساخته شد ولی بایگانی شده چون اصلا فیلم خوبی در نیامد.
اسم فیلم چه بود؟
«سرگشته». بهجز این، فیلم دیگری در مورد جریان مقاومت بود که درباره آن هم بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدیم چون تهیهکننده معتقد بود یکسری موارد باید در فیلم ذکر شود که من موافق نبودم، چون درباره موضوع تحقیق کرده و حتی مدتی به لبنان رفته بودم. احساس کردم آنچه میخواهند به کار اضافه شود، به ضرر فیلم خواهد بود. به هر حال این روحیه کار دست آدم میدهد و اگر شما روحیه استقلال (خواهی) داشته باشید، مجبور میشوید به نفع دیگران کنار بروید. البته این فیلم هم در نهایت ساخته نشد.
به گذشته برگردیم؛ در همان دورهی مدیریت شما، دو اتفاق ماندگار شد؛ یکی تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی و بعد هم تشکیل شورای عالی سینما که وجه شکلگیری آن از نظر خبری خیلی هیجان انگیز شد و قرار بود رئیس جمهور در جلسههای آن شرکت کند. یک پرسش مهم این است که اساساً چه ضرورتی ایجاب کرد تا شما به ایده تبدیل معاونت سینمایی به سازمان برسید و بعد هم سراغ تشکیل شورای عالی سینما بروید؟
درباره سازمان سینمایی باید بگویم که مدل تشکیلاتی آن یعنی تبدیل معاونت به سازمان سینمایی قبل از دوره ما مطرح شده بود و دغدغه مدیرانی بود اما نتوانستند ایده خودشان را به کرسی بنشانند. خودم معتقدم به دلیل آنکه سینما یک هنر- صنعت مهم و استراتژیک است، اگر کشوری مثل ایران با حرکت انقلاب اسلامی میخواهد ادعای ابر قدرتی و حضور و تاثیرگذاری در عرصههای بینالمللی داشته باشد، باید بتواند سینمای خود را به آن قد و قواره جهانی برساند؛ در حالی که سالها در معاونت سینمایی مدلی وجود داشت که اجازه نمیداد شما به آن جایگاه برسید. ما با بعضی دوستان صحبت کردیم، مدلهای مختلفی پیشنهاد شد و نهایتا دیدیم بهترین مدلی که تشکیلات را به هم نریزد، نسبت به آن مقاومت نشود (از نظر تشکیلاتی و بودجهای) و ساختار مدیریتی سینما را در حوزه دولت ارتقا دهد و دردسرها و حاشیههایش نیز کمتر باشد همین مدل سازمان سینمایی است.
از چه لحاظ اینطور میگویید؟ یعنی روی کاغذ به این نتیجه رسیده بودید؟
من زمانی که مشاور هنری رییس جمهور در دولت نهم بودم، روی این قضیه کار کرده بودم و همان دوران یک نظامنامه سینمایی هم تنظیم کردیم که در آن به این مطلب اشاره شده بود. البته در نظامنامه، ایجاد سازمان هنری و سینمایی پیشنهاد شده بود که حوزه تئاتر را هم در برمیگرفت ولی وقتی خودم در این مسئولیت قرار گرفتم، متوجه شدم هم در حوزه تئاتر مقاومتهایی وجود دارد و هم شرایط خیلی مهیا نیست. البته یک بار آقای وزیر، دکتر حسینی از این ایده استقبال کرد ولی چون شرایط مهیا نبود فکر کردم اگر بخواهم روی این قضیه پافشاری کنم خود سازمان سینمایی هم به نتیجه نخواهد رسید. لذا فقط روی حوزه سینما تاکید کردم. سازمان شدن سینما هم دو اتفاق به همراه داشت؛ اول اینکه از نظر تخصیص بودجه و هزینهکرد و نیز در تصمیمگیریهای خود به استقلال دست پیدا کرد، دوم اینکه سینما با این مدل میتوانست چابک شود. بنابراین احساس میشد سازمان سینمایی میتواند حوزه سینما را از تمام بخشهای وزارت ارشاد جدا و مستقل عمل کند و با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم با مراجع مختلف همچون قانونگذاری و غیره مستقلتر و با اعتبار بیشتری فعالیت کند.
این “استقلال” که میگویید خودش جای بحث و پرسش دارد. مخصوصا آنکه سینما قبلا هم به واسطه تولید پروژههای فاخر، بودجه بیشتر با استقلال عملکرد بیشتری را در اختیار داشت.
استقلال بودجه در زمان سازمان شدن سینما خیلی با گذشته فرق داشت چون پیش از آن وقتی بودجه وزارت ارشاد را میبستند، شامل چند ردیف میشد از جمله حوزه سینما اما این بودجه در اختیار وزارت ارشاد بود و به عنوان یک تعریف نانوشته از اختیارات وزیر بود که این بودجه را چگونه تخصیص بدهد یا چند درصد آن را تخصیص دهد به همین دلیل بخشی از بودجه سینما بر اساس نیازهایی که پیش میآمد در بخشهای دیگر خرج می شد که بیشتر به حوزه ریاست وزارتخانه اختصاص پیدا میکرد؛ در عمل از آنچه تخصیص داده میشد و به وزارتخانه میآمد، حدود ۷۰ درصد در اختیار سینما قرار میگرفت.
از نظر قدرت تصمیمگیری هم بالاخره سازمان سینمایی تابع وزارتخانه و وزیر است و از این منظر باز هم این “استقلال” محل پرسش میتواند باشد که آیا آنچه درباره سازمان سینمایی گفتید، صرفاً جنبه روانی دارد؟
بله به هر حال عنوان “سازمان سینمایی” باری را ایجاد میکند اما معتقدم اصل ماجرا به نوع تعاملی که میان رییس سازمان سینمایی و وزیر شکل میگیرد ارتباط دارد. واقعیت این است که رییس سازمان سینمایی یک استقلال رأی دارد و سیستم نمیتواند به او ایراد بگیرد که چرا رأیی خلاف نظر وزیر داری، در صورتی که در حوزه معاونت، شما کاملا باید تبعیت کنید. بنابراین نفس استقلال را در سازمان سینمایی نمیتوان کتمان کرد ولی اینکه استقلال را در تصمیمگیریها چقدر به کار بگیرید، به شخص مدیر و نحوه شکلگیری ارتباط و تعامل او با وزیر بستگی دارد؛ یعنی این استقلال در جایگاه ریاست سازمان سینمایی مثل یک ابزار است که شما در اختیار دارید، حالا ممکن است آن را در کشوی خود بگذارید و هیچ وقت از آن استفاده نکنید ولی این ابزار حتماً وجود دارد و اگر شما استفاده نکنید دلیل بر این نمیشود که آن ابزار کارکرد نداشته باشد. استفاده نکردن از آن صرفاً به دو دلیل است یا نخواستهاید یا نتوانستید!
این که شما گفتید سازمان سینمایی استقلال دارد، در حوزه پروانه نمایش در شرایط فشارهای برون سازمانی کاملا زیر سوال میرود و بیاعتبار میشود. آیا در زمان تشکیل سازمان سینمایی به این موضوع فکر کردید یا اصلا چنین مسائلی را در نظر داشتید؟
در گذشته مدیریت سینما باید منتظر میماند تا وزارت ارشاد دعاوی را مطرح کند اما الان سازمان سینمایی خودش میتواند چنین مسائلی را از بخش حقوقی پیگیری کند. اینها دیگر از همان بخشهایی است که به تعامل رییس سازمان و وزیر برمیگردد و سازمان سینمایی میتواند مستقل از دایره حقوقی وزارت ارشاد ورود پیدا کند چون سطح تعامل با دستگاههای هم عرض میتواند مستقل از وزارتخانه شکل بگیرد، در حالی که در ساختار معاونت کاملاً باید موضوع را به وزارتخانه ارجاع میدادیم. البته ما فرصت پیدا نکردیم دایره حقوقی را در آن مقطع کوتاه راهاندازی کنیم تا جدا از سیستم حقوقی وزارتخانه کاری را پیگیری کند ولی وکیل جداگانه امور سازمان را پیش میبرد.
خود شما با توجه به ارتباطی که با شخص رئیسجمهور وقت داشتید، چقدر میتوانستید استقلال عمل داشته باشید؟
من به همین دلیلی که به آن اشاره کردید دستم بازتر بود و قطعاً سعی میکردم با شخص وزیر و بعد هم با شخص رئیس جمهور و معاونین مرتبط هماهنگی داشته باشم اما اگر کار به جایی میرسید که اختلاف رأی وجود داشت، باید میدیدم که خودم و در واقع تیمی که همراهم بودند، چقدر به آن مسئله باور داشتیم. اگر موضوع برایم خیلی جدی بود روی آن ایستادگی میکردم ولی اگر جدی نبود و اصطلاحاً so- so بود، طبیعتا با مسئول بالاتر همراهی و همکاری میکردم و درست هم همین بود. زمانی درباره یک مسئله خاص من مسئول پاسخگویی بودم مثل حوزه مجوزها و اینها از مواردی بود که مُصر بودم اگر معتقد هستم صدور پروانه نمایش درست بوده، باید پای آن بایستیم و اگر صدور آن درست نیست، تحت تأثیر فشارها و لابیها قرار نگیریم.
یادم میآید تعطیلات نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، میخواهند فیلمهای گشت ارشاد و زندگی خصوصی را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند تا فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری، موافقت کردم که این فیلمها از اکران پایین بیایند اما در مورد «درباره الی» گفتم دلیلی ندارد فیلم توقیف شود و بیخودی برای خودمان دردسر درست کنیم
میتوانید اسم ببرید که پای پروانه کدام فیلمها ایستادید؟
اینها معمولاً در یک مرحله نبودند. سالهای ۹۰ و ۹۱ چند فیلم بود از جمله «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» که یک موج ایجاد شد و امام جمعه چند شهر صحبتهایی را مطرح کردند. نشریه انصار حزبالله مطالبی منتشر کرد و تظاهراتی هم جلوی وزارتخانه اتفاق افتاد. من آنجا محکم ایستادم. البته نظرهایی هم در خود وزارتخانه وجود داشت مبنی بر اینکه ما در همان گام اول کوتاه بیاییم. یادم میآید سوم یا چهارم عید نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، میخواهند این فیلمها را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود و دقیق نمیدانم که خود آقای دکتر حسینی (وزیر وقت ارشاد) هم چنین نظری داشتند یا خیر اما احتمالاً نظر ایشان هم همین بود که فیلمها از اکران پایین بیایند. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند و فارغ از اینکه چقدر حرفشان درست است یا غلط، آن جو باعث شود فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری که پیش آمد، موافقت کردم که این فیلمها از اکران پایین بیایند.
فیلم «درباره الی» هم جزو موارد مشابه بود؟
ماجرای این فیلم به زمان دیگری مربوط میشد که من در آن مقطع مشاور هنری رییس جمهور بودم. در مورد فیلم یک بحث کاملاً کارشناسی وجود داشت که یک گروه کارشناس براساس ایرادهایی معتقد بودند فیلم باید توقیف شود. موضوع کاملا به خود فیلم برمیگشت. در آن زمان سراغ من آمدند. تهیهکننده کار آمد و من هم فیلم را دیدم و اتفاقا آن را فیلم شادی دیدم. البته نقدهایی به آن دارم ولی به هر حال گفتم این فیلم نشاط و زندگی جوانان ایرانی را نشان میدهد شما چرا مانع آن میشوید؟ بعد هم هماهنگی شد تا این فیلم به جشنواره برلین برود. در این مورد من و چند دوست دیگر برداشت خود را به عنوان نظرهای کارشناسی ارائه کردیم و گفتیم دلیلی ندارد که این فیلم توقیف شود و چرا باید بیخودی برای خودمان دردسر درست کنیم؟ این را آقای احمدینژاد هم پسندید و گفت که مشکلات فیلم برطرف شود.
پس از گذشت بیشتر از یک دهه فکر میکنید سازمان سینمایی به آن اهدافی که شما برایش در نظر داشتید، رسیده است؟ بخصوص آنکه در ماههای اخیر تاکید میشود ریلگذاری جدیدی در سینماها انجام شده است.
یک مسئله مهم درباره ساختار سازمانی سینما این است که تشکیل سازمان سینمایی ابزارهای دیگری در کنار خود داشت از جمله اینکه شورای عالی سینما با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود و به همین دلیل اسم آن “شورای عالی سینما” بود. در آنجا مشکلات و موانع و نیازهای سینما مطرح میشد و قرار بود بدون آنکه در یک فرایند کشدار و بعضا بینتیجه دبیرخانه دولت در صف دستور کار جلسات هیات وزیران قرار بگیرد، درباره آنها تصمیمگیری و راه تسهیل شود. الان دوستان، شورای عالی سینما را کلا تعطیل کردهاند و در این دوره جایگاه شورا تنزل پیدا کرده و به “شورای سینما” تبدیل شده است. البته یک اشتباه لسانی هم گاهی پیش میآید و میگویند “شورای عالی” ولی واقعیت این است که دیگر این شورا، شورای عالی نیست، چون شورای عالی با ریاست رئیس جمهور برگزار میشد و الان فقط شورای سینما است. جلساتی هم گویا داشتهاند اما من از جزئیات آنها اطلاعی ندارم. البته بودن چنین شورایی بهتر از نبودن آن است ولی الان به ریاست معاون اول رئیس جمهور برگزار میشود و این تنزل جایگاه خوب نبود هر چند از منحل شدن آن بهتر است. بحث ما در زمان تشکیل شورا این بود که شرایط را برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی بهبود ببخشیم و براین باور بودم و هستم که سازمان سینمایی و در کنار آن شورای عالی سینما میتوانست این اتفاق را رقم بزند و اینکه از این ظرفیت استفاده نکنید، یک بحث دیگر است.
شورای عالی چه ویژگیهایی داشت که روی آن تاکید دارید؟
شورای عالی سینما میتوانست از بودجههایی که در اختیار رئیس جمهور است و برای موارد خاص استفاده میشود، استفاده کند تا مسائل معیشتی سینماگران را بخصوص در دوران کرونا برطرف کند ولی وقتی از این ظرفیت استفاده نکنید مشکلات سر جای خود باقی میماند و کسانی که میتوانستند از این امتیاز برخوردار شوند، بیبهره ماندند. یادم میآید سال ۱۳۹۱ قیمت دلار به یکباره از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان تبدیل شد و بعد بودجه سازمانها و تشکیلات به یک سوم کاهش پیدا کرد از جمله برای حوزه سینما و ما در آن زمان کسری بودجه خود را از طریق همین شورای عالی سینما تامین کردیم و بدون اینکه بحرانی در سینما پیش آید همه چیز را به همان بودجه اول برگرداندیم.
وقتی سازمان سینمایی را تاسیس کردید و به موازات آن شورای عالی سینما تشکیل شد، عنوان شورا چنان پرطمطراق بود که اتیکت آن بر روی برخی سینماگرانی که عضو شورا شدند باقی ماند مثل احمد نجفی؛ در واقع از این شورا یک اتفاق سیاسی – فرهنگی برداشت شد اما برای مدت کوتاهی فعالیت کردید و بعد در دوره آقای روحانی شورا کلا تعطیل شد و الان هم مدتی است که احیا شده. کلا چند درصد از برنامههای شما در بستر سازمان سینمایی و شورای عالی سینما در این سالها اجرایی شده است؟
طرحی که ما برای تغییر و تحولات از معاونت سینمایی در قالب سازمان سینمایی داشتیم آیتمهای مختلفی داشت که لیست بلند بالایی است و الان جای طرح آن نیست ولی با برآوردی که خودم داشتم حدود ۸۰ درصد آن را میتوانستیم پیادهسازی کنیم. بخشی از آن باید ادامه پیدا میکرد ولی اینکه مدیریتهای بعدی آمدند و اجرا نکردند دیگر مشکل ما و طرح نبود. به نظر میرسد خیلی از آنها را هم اجرا نکردند و میبینید که حتی رئیس سازمان سینمایی که بعد از من آمد، اصل سازمان را ابتدا زیر سوال برد و دورهای راه افتادند که تشکیلات را به قبل برگردانند، حالا نمیدانم بخاطر رقابتهای سیاسی بود یا شانتاژهای رسانهای که یک سال این نیت را داشتند تا سازمان سینمایی به معاونت سینمایی برگردد ولی بعد از یک سال متوجه شدند که این چه کاری است!؟ پس در سکوت رسانهای این تصمیم را کنار گذاشتند ولی شورای عالی سینما را منحل کردند.
هنوز هم برخی سینماگران براین باورند که به چنین تشکیلاتی برای سینما نیاز نیست.
اشتباه میکنند، چون کارهای زیادی در سازمان سینمایی انجام میشود و همه امور فقط به پروانه ساخت و نمایش محدود نمیشود؛ مثل همین برگزاری جشنوارههای فیلم فجر و کوتاه و مستند یا مدیریت عرضه و اکران و سالنسازیها و حمایت از سالنها و انجمنها. در این زمینه خیلیها اطلاع دقیقی ندارند چون جو رسانهای و روانی بیشتر به سمت مجوز هاست در حالی که کل این تشکیلات از قبل وجود داشته و در قالب سازمان فقط شکل آن ارتقا پیدا کرد.
اما حالا بعد از ۱۱ سال وقتی برخی اهداف تشکیل سازمان سینمایی را که در مراسم رسمی آغاز به کارش در بهمنماه سال ۱۳۹۰ بر آنها تاکید شد مرور میکنیم، میبینیم که اصلیترین اهداف هم به نتیجه مطلوب نرسیده است. از جمله اینکه در همان مراسم سال ۹۰ تاکید شد با سازمان سینمایی، سینما دولتی نمیشود ولی الان طبق نظر بسیاری از سینماگران، سینما در دولتیترین دوران خود به سر میبرد که بروز عینی آن در جشنواره فیلم فجر است. آیا میتوان گفت ساختار “سازمان” برای سینما کارکردی متناسب با اهدافش نداشته است؟
بله الان چنین شرایطی پیش آمده ولی فکر میکنم این موضوع ارتباطی به سازمان سینمایی ندارد بلکه به نوع مدیریت، فضایی که در کشور ایجاد شده، به نوع سرمایهگذاری در سینما و خیلی مسائل دیگر ارتباط دارد.
نگاه بیرونی هم برای توجیهِ نیاز نداشتن به ساختار سازمانی، همین چیزی را میگوید که خود شما فرمودید. معتقد است در گذشته هم معاونت سینمایی بود و جشنواره فجر و فیلم کوتاه و مستند را هم برگزار میکرد. مجوزها هم داده میشدند. البته شما در میان صحبتهای خود اشاره کردید که پیش از شما هم ارادههایی برای تغییر ساختار و تشکیلات سینما وجود داشته که به انجام نرسیده بود. فکر نمیکنید تغییر ساختار فرق زیادی ایجاد نمیکرد؟ اصلا اگر به گذشته برگردید باز هم این مسیر را طی میکنید؟
راستش اینجا، جای استدلال کردن و طرح مباحث سخت حقوقی نیست ولی فقط به همین نکته اشاره میکنم رقیب ما که خیلی مُصر بود سازمان سینمایی را به معاونت برگرداند، منصرف شد و فهمید که اشتباه میکند و ساختار سازمان سینمایی خیلی موفقتر، موثرتر و با بروکراسی کمتر است به همین دلیل به آن دست نزد.
میتوان گفت که اگر معاونت سینمایی، سازمان نشده بود احتمالاً تولیدات سینما ضعیفتر از شرایط فعلی بود؟
بله شاید اگر الان سازمان همچنان معاونت بود، شرایط بدتر هم بود. به نظرم یک تعریف کلی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی میخواهید به سفر بروید، با اتوبوس و وانت راحتتر سفر میکنید یا با ماشین سواری؟ کاملا واضح است که ماشین سواری خیلی راحتتر و مستقلتر است از اتوبوس و وانت. سازمان سینمایی هم در چنین شرایطی است و نسبت به معاونت سینمایی استقلال بیشتری دارد. البته این را هم بگویم که رئیس سازمان سینمایی، معاون وزیر هم است ولی جایگاه ریاستش در سازمان سینمایی مستقل است و اجازه پیدا میکند با خیلی از مجموعههای مرتبط مستقیم مذاکره کند، در صورتی که در معاونت سینمایی این امکان وجود نداشت؛ مگر اینکه وزیر در نامهای، معاون سینمایی را به نمایندگی از خود به جایی معرفی میکرد.
جالب است که ۱۰ سال قبل برای مقایسه معاونت و سازمان سینمایی مثال تبدیل پیکان به پژو پارس را مطرح کردید و حالا به وانت و اتوبوس با ماشین سواری رسیدید.
(میخندد) آن موقع پیکان در حال جمع شدن بود، برای همین آن را مثال زدم ولی قصدم طرح مثالی عامهفهم است.
آنچه تا الان صحبت شد در ساختار نهاد دولت است در حالی که در ۱۰- ۱۱ سال گذشته دنیا تغییر کرده و در کشور ما هم تغییراتی به وجود آمده است از جمله اینکه پلتفرمها رونق گرفتهاند. وقتی حرف از حکمرانی سینما میزنیم چقدر ضرورت دارد که نهاد دولت به انطباق با پذیرش تحولات جهانی بپردازد؟
به نظرم هر ۱۰ سال یک بار حتما بازنگریهایی باید صورت بگیرد و من با این موضوع موافقم. البته در ارتباط با سازمان سینمایی، خاطرم هست که بخش حقوقی مجلس ایراد حقوقی گرفت و خواستار لغو تاسیس سازمان سینمایی و شورای عالی سینما شد؛ یعنی آن زمان و در پشت پرده بین دو معاونت حقوقی ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی یک دعوای حقوقی شکل گرفت که حدود یک سال در جریان بود؛ به طوری که اصل موضوع بهمن ۹۰ مطرح شد و یک سال بعد به اجرا درآمد و کسی هم نپرسید که این وقفه به چه دلیل بود.
در آن زمان آقای احمدینژاد هر کاری را که میخواست انجام میداد.
نه، اینطور هم نبود. اگر یادتان باشد مجلس زمانی خیلی با دولت سرشاخ شد و میتوانست کاملاً مقابله کند اما این موضوع در نهایت به تایید مجلس رسید و اجرایی شد.
انشاءالله که دوره ریاست آقای خزاعی در سازمان سینمایی ۱۲۰ ساله باشد ولی اگر همین الان شما را مجاب کنند تا رئیس سازمان سینمایی شوید، اولین اقدامی که انجام میدهید، چیست؟
(با خنده) حالا چون فرض را بر ادامه حضور آقای خزاعی گذاشتید، پاسخ میدهم که به نظر میرسد الان اوضاع خیلی به هم ریخته است، برای همین من ابا دارم که دوباره به (مدیریت) سینما برگردم. شاید هم اشتباه کنم ولی انگار خیلی چیزها سامان ندارد و همین ساماندهی را باید در اولویت گذاشت. اگر لازم است از نظر روانی این سامان را ایجاد کرد، پس باید آرامش را برقرار کنیم. ما آن زمانی که آمدیم، شرایطی بدتر از الان وجود داشت ولی بلافاصله توانستیم با اعتمادسازی، آرامش روانی را در جامعه سینمایی ایجاد کنیم، از جمله در بخش تولید که مرحوم سجادپور در فاصله زمانی سه تا چهار ماه اول شروع دوره مدیریت ما نزدیک ۸۰ پروانه ساخت را صادر کرد و خیلی از آن فیلمها ساخته شدند و بودجه خوبی را وارد سینما کردند. به افراد به شکلهای مختلف کمک شد. بسیاری از بچههای سینما مشکلات معیشتی داشتند که رسیدگی کردیم ولی ماجرای خانه سینما همه چیز را در اذهان جور دیگری جلوه داد در صورتی که تمام اتفاقهای خانه سینما در مقطع پایانی دوره ما بود منتها در اذهان عمومی طوری جا افتاده که انگار از روز اول این ماجرا وجود داشت. ما در سه سال اول حضور در سینما مشکلی با خانه سینما نداشتیم و چالشها در سال آخر به وجود آمد.
چه شد که این چالشها پیش آمد؟
ماجرا بهخاطر حکمی بود که براساس آن خانه سینما باید تعطیل میشد.
چرا سازمان سینمایی اراده کرد که این تعطیلی اتفاق بیفتد؟ما به موضوع ورود نکردیم. شورای فرهنگ عمومی بود که وارد ماجرا شد.
در فرآیند اجرایی راهاندازی شکل جدید خانه سینما دوستان چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد، شب که شد همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. بچههای حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است. گفتند این یک کار اداری است تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکردهمه بر این باور بودند و این تصور وجود داشت که سازمان سینمایی این کار را انجام داده است.
اما خود بچههای خانه سینما میدانستند که کار من نبود. اگر یادتان باشد وقتی خانه سینما تعطیل شد در آن حدود ۹ ماه با هم گفتوگو میکردیم. اتفاقی نیفتاده بود ولی کار به مرحلهای رسید که اول بحث انحلال مطرح بود و بعد تعطیلی. در زمان انحلال هم که مراحل قانونی در حال طی شدن بود، ما بر اساس اسناد موجود، با دوستان گفتوگو میکردیم و چالشی وجود نداشت. البته در فضای رسانهای بحث به گونه دیگری مطرح میشد اما جدی نبود. وقتی درسه – چهار ماه آخر دوره خود من، میخواستیم خانه سینما را به شکل جدید راهاندازی کنیم – که قرار بود آقای کاسهساز مدیر آنجا شود- دوستان در فرآیند اجرا چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد و حتی میخواستند با شیرینی از کارکنان و سینماگران استقبال کنند و تا ۲۴ ساعت وسایل پذیرایی برای هر کسی که آمد مهیا باشد، اتفاقی افتاد که ماجرا را پیچیده کرد؛ آن شب همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. شب که شد، بچههای حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است و هیچ دلیلی ندارد که خانه سینما را پلمب کنید. گفتند ما اینجا را تحویل گرفتهایم و اگر درِ یک قندان هم جابجا شود باید پاسخگو باشیم و این یک کار اداری است که باید انجام دهیم تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکرد، چون خسته هم بودند و از صبح برای کار به آنجا رفته بودند، قبول نکردند و گفتند صبح برمیگردیم و این همان اتفاقی بود که نباید میافتاد و صبح فردا آن جنجالها شروع شد که من هم آن را پیشبینی کرده بودم.
ماجرا بیشتر از عکسی شروع شد که نیمههای شب از آقای کاسهساز منتشر شد که جلوی در خانه سینما و در کنار کسانی بود که آنجا را پلمب کردند.
بله، چون ما میخواستیم خانه سینما را باز کنیم و ایشان قرار بود آنجا را تحویل بگیرد.
یعنی شما میخواستید خانه سینما را تسخیر کنید؟
تسخیر تعبیر درستی نیست؛ میخواستیم آنجا را با مدل جدید راهاندازی کنیم. البته این نظر خودشان (اعضای هیات ساماندهی صنوف) بود که من خیلی موافق نبودم. به آنها گفتم به شما ساختمان دادم، بروید جای خودتان ولی آنها اصرار کردند که ما میخواهیم همینجا (ساختمان اصلی خانه سینما) باشیم. حتی یک جلسه پرچالش داشتیم که چند ساعت طول کشید و تاکید کردم که لازم نیست به آنجا بروید اما دوستان اصرار داشتند و رأی اکثریت این بود که به محل خانه سینما بروند. حراست و معاونت حقوقی وزارت ارشاد هم تایید کرد و این اتفاق افتاد.
الان که ماجرای خانه سینما را از این زاویه نگاه میکنید، اگر به گذشته برگردید باز هم وارد همین مسیر میشوید؟
به نظرم تصمیمی که من برای خانه سینما داشتم، ۱۰۰ درصد درست بود. الان هم همین نظر را دارم چون امروز مشکل خانه سینما حل نشده است، هنوز چالش جدی دارد و این انتخابی هم که الان داشتهاند (مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما) این چالش را جدیتر کرده است، فقط پنهان است. آشکار نیست.
چالش با کجا؟
با کل سیستم و مجموعه. ما میخواهیم با همکاری جلو برویم ولی وقتی شما در تخاصم قرار بگیرید، آسیب آن را قشر پایین دست سینما میبیند. شاهنشینهای سینما که جیبهایشان پر است و ویلاها و ارتباطات خود را دارند و مشکلی برایشان نیست. آن ۸۰ درصدی که مسیر زندگی و معیشت آنها به چرخ سینما وصل است، چرخ زندگیشان در این تخاصم نمیچرخد.
منظور شما تخاصم با کجاست؟
همراهی نیست؛ یا همین که صنوف سینمایی وارد بحث کارگری شدند. واقعا صنف هنرمند سینما باید در بخش کارگری ثبت شود؟ این چه عنادی است که با وزارت ارشاد دارند؟ این مشکلات جدی است که شما (رسانه) باید وارد آن شوید. حرف من این است که شما میتوانید هم از وزارت ارشاد مجوز بگیرید، هم از وزارت کار و هم از وزارت کشور. اولویت با کجاست؟ اول وزارت ارشاد، بعد وزارت کشور و بعد وزارت کار اما شما همان ابتدا سراغ وزارت کار رفتید. الان هم که معلوم شد تمام ماجرا طبق نظر دیوان عدالت اداری باطل است، یعنی دوباره با یک خانه سینمایی روبهرو هستیم که جایگاه آن کاملاً غیرقانونی و غیرتعریف شده است و صنوف آن هم جایگاه قانونی ندارند و در سیستم بلاتکلیف است. حالا این که مسئولان امر نسبت به آن مماشات میکنند و از کنار آن میگذرند داستان دیگری است ولی به هر حال این صنوف و اعضای آن هستند که آسیب میبینند. من به دنبال این بودم که صنوف ماموریتها را برعهده بگیرند ولی با یک ساز و کار قانونی. آن را تعریف کرده بودیم ولی این فرآیند شکل نگرفت در نتیجه با خانه سینمایی کنونی که در واقع همان خانه سینمای قبلی است، این اتفاق نخواهد افتاد و اینجا صرفا مونوپول یک گروه شده که منافع خود را جمع و جور میکنند و آسیب آن را بدنه اصلی سینما همچنان میبیند. اینکه سازمان سینمایی اقدامی نمیکند و سکوت کرده، به سیاستگذاری و مدیریت حاکم و صلاحدیدی که به آن رسیدهاند مربوط است، ولی به این معنا نیست که کار درستی است.
برگردیم به سوال قبلی؛ از بین اولویتهایی که به فرض حضور در مدیریت سازمان سینمایی برشمردید، یکی ساماندهی اوضاع بود. اولویتهای دیگر چیست؟
اینها را که من میگویم صرفا کمک به آقای خزاعی است و معتقدم ایشان اول باید فضای روانی را درست کند. ابزارهای آن را هم باید پیدا کند. نکته دوم این است که با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده و به هر حال مردم کمتر به سالن سینما میروند، پلتفرمها آمدهاند، دستمزدها خیلی بالا رفته و هزینه تولید فیلم خیلی سنگین شده باید منابع جدید برای عرضه و پخش پیدا کنید که ممکن است در آسیای میانه باشد یا کشورهای عربی، نمیدانم کجا ولی باید روی این ها کار شود بنابراین عملا باید منابع و عرصههای جدید پیدا شود تا سیکل تجاری سینمای ایران بچرخد چون الان چرخه کاملاً ناقص است. این یک فرایند معیوب است که بخش دولتی ۱۰ میلیارد و ۲۰ میلیارد تومان پای یک فیلم میریزد و بعد هم کسی بابت آن پاسخگو نیست که فیلم چقدر فروخته است.
نکته سوم این است که به نظرم تعامل فعال و هدفمند و روبهجلو با سیستمهای موجود باید شکل بگیرد ولی چنین تعاملی حس نمیشود. در این سالها مراکزی همچون حوزه هنری ایجاد شدهاند، همچنین سازمان اوج یا ارتش و بنیاد شهید و دفتر حفظ ارزشهای دفاع مقدس یا بسیج سازمان صدا و سیما که همه جلو آمدهاند و میخواهند فیلم بسازند. اینها نباید یله و رها باشند ولی سر خود کار میکنند. این همکاری صرفا نباید محدود به صدور یک مجوز باشد و بعد آنها دنبال کار خود بروند چرا که باید یک تعامل فعال ایجاد شود. نکته چهارم هم از نظر من استفاده از ظرفیتهای افراد کارشناس و دلسوز و آشنا به این عرصه است تا مثلا در هر جایی که لازم است تغییرات مدیریتی ایجاد شود، از آنها بهره برده شود چون برخی جاها واقعا ناکارآمدی و نابلدی وجود دارد. شاید لازم باشد برای برخی بخشهای مدیریتی حداقل دستیار و مشاوران خوب انتخاب شوند. عملکرد و ترکیب اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش نیز باید ترمیم و اصلاح شود.
البته استفاده از ظرفیتها که به آن اشاره کردید به نظر میرسد در دوران فعلی بیشتر به افرادی میرسد که همراه با سلیقه و تفکر حاکم باشند.
من در دوران کاری خود یک فایل باز کردم و سراغ فیلمسازانی رفتم که بخشی از سینما و فضای سینمادوست، علاقه داشتند آنها فیلم بسازند. برنامهریزی کردیم و با آنها جلسه گذاشتم. حالا اینکه خروجی آن چه شد بحث دیگری است. مثلا با ناصر تقوایی صحبت شد، با آقای کیارستمی صحبت کردم و گفتم شما آفریقا و جاهای دیگری رفتید، مشکل چیست؟ بیایید در ایران فیلم دیگری بسازید. آقای میرعلایی از طرف ما با آقای بیضایی صحبت کرد تا یکی از فیلمنامههایش را کار کند. همینطور با آقای کیمیایی صحبت کردیم و در کنار اینها سراغ کارگردانهای جوان هم رفتیم که در نهایت عرصه را برای ورود نسل جدیدی از فیلمسازان باز کردیم. درواقع سعی کردیم دایره را براساس سیاستهای خودمان باز کنیم. ممکن است جاهایی نیز خطا کرده باشیم که منکر آن نمیشوم.
ولی طبیعی است که شورای عالی سینما فضای متفاوتی داشت و افرادی را انتخاب کردیم که نگاه همراهی داشته باشند چون نمیتوانستیم کسانی را انتخاب کنیم که جلوی رئیس جمهور با هم دعوا کنند یا نگاهی کاملا در تضاد با هم داشته باشند. در آخر هم به افرادی از سینما مثل آقایان جوزانی، میرباقری، علیاکبری، بحرانی، احمد نجفی و شورجه که متخصص و باسابقه بودند رسیدیم. ما به دنبال این بودیم تا حوزه تعامل را در شورای عالی سینما با دیگران باز کنیم ولی خودشان این فضا را بستند. وقتی یکی نامه مینویسد که از شورای پروانه ساخت استعفا میدهد، کمدی است که من او را به شورای عالی سینما بیاورم.
و سوال آخر درباره یکی از موضوعهای پربحث چند وقت اخیر است. شما با توجه به تجربه مدیریتی در سینما موافق هستید که شورای پروانه ساخت دیگر وجود نداشته باشد؟
ما روی این موضوع کار کردیم، لوازمی داشت و باید اتفاقات دیگری هم میافتاد. در نظامنامه هم نوشته بودیم و باید شروط آن محقق میشد. یکی از شروط این بود که تهیهکننده و کارگردان بار حقوقی و قضایی و حتی امنیتی و اخلاقی فیلم را بر عهده بگیرند اما وقتی سیستم این رابطه را با تهیهکننده و کارگردان ندارد طبیعتا کار شدنی نیست چون سیستم به جای اینکه یقهی تهیهکننده و کارگردان را بگیرد سراغ رییس سازمان سینمایی میرود؛ بنابراین تا وقتی این مقدمات فراهم نشود نمیتوان چنین ایدهای را به نتیجه رساند.
بازیگر فیلم سینمایی «آواز گنجشکها» گفت: بسیار دوست داشتم که نقش شمس تبریزی را بازی کنم و فیلمنامهاش را خوانده بودم اما متاسفانه و یا خوشبختانه قسمت من نشد و شهاب حسینی آن را بازی کرد؛ فکر میکنم نقش شمس تبریزی خیلی به من میآمد.
به گزارش سینمای خانگی، رضا ناجی در گفت وگو با خبرنگار سینمای ایرنا و در توضیح شرایط این روزهای خود بیان کرد: این روزها بیکارم و خانه نشین. ۵ فیلمم آماده پخش است؛ ابتدای کرونا بیشتر آنها آماده بود ولی هنوز مانده اند و پخش نشده اند چرا که تهیه کنندگان آثار را نگه داشتند. مدتی طولانی سینماها تعطیل بود به همین دلیل وضعیت مالی تهیه کنندگان خوب نیستند و دنبال این هستند که هزینه ای که برای تولید گذاشته اند را دربیاورند.
بازیگر فیلم سینمایی باران (مجید مجیدی ۱۳۷۹) افزود: اگر تهیه کنندگان آثارشان پخش نشود قاعدتا سرمایه شان هم بازنمی گردد.
ناجی ادامه داد: در یکسال گذشته که بیکار بودم به هیچ کاری دعوت نشدم. البته کلا کار نیست و تعداد آثاری که ساخته می شوند بسیار کم است. کسانی که کار می کنند وضعیت مالیشان خوب است و البته آنان نه برای سینما بلکه برای نمایش خانگی کار می کنند. با هرکسی که صحبت می کنم می گویند سرمایه ما بازنگشته است.
بازیگر مجموعه عشق تعطیل نیست (بیژن بیرنگ ۱۳۹۳) در پاسخ به این پرسش که از زمان آخرین پروژه ای که بر سر کار بوده است چقدر زمان می گذرد، تصریح کرد: آخرین کارم سال گذشته سریال خداداد برای شبکه دو بود.
وی افزود: آخرین فیلمم برنده ها (حسن ناظر ۱۳۹۸) به تازگی ۵ جایزه از لندن گرفت و من را هم دعوت کردند که متاسفانه نتوانستم بروم.
بازیگر فیلم سینمایی بید مجنون (مجید مجیدی ۱۳۸۳) تصریح کرد: منتظریم که اوضاع خوب شود اما در این مدت هیچ صحبتی برای هیچ کاری با من نشده است.
ناجی در پاسخ به این سوال که در کارنامه کاری اش کدام اثر یا آثار را بیش از سایر کارهایش دوست دارد، گفت: همه کارهایم را دوست دارم چون کارهایی که انجام داده ام (نه به گفته خودم که طبق گفته مردم) همه خوب بودند و حرفی برای گفتن و پیامی برای مخاطب داشتند.
بازیگر فیلم سینمایی نهنگ عنبر (سامان مقدم ۱۳۹۴) توضیح داد: آواز گنجشک ها، بچه های آسمان، باران، باد در علفزار می پیچید و همین آخرین کارم برنده ها را بسیار دوست دارم.
وی افزود: در برنده ها حرف دل مردم را گفته ام و انشالله وقتی که فیلم بیاید خواهید دید.
بازیگر مجموعه تلویزیونی از یاد رفته (فریدون حسنپور ۱۳۸۸) در پاسخ به این پرسش که چه نقشی را بسیار دوست داشته که بازی کند و نتوانسته است، اظهار داشت: بسیار دوست داشتم که نقش شمس تبریزی را بازی کنم و فیلمنامه اش مست عشق (حسن فتحی ۱۳۹۸) را خوانده بودم اما متاسفانه و یا خوشبختانه قسمت من نشد و شهاب حسینی آن را بازی کرد.
وی توضیح داد: صحبت آن شده بود؛ مثلا با یکی از کارگردانان صحبت شده بود که مولانا را کار کنم و با همان کسی که فیلم شمس تبریزی را ساخت صحبت داشتم که بالاخره نشد. مشکل تهیه کننده یا کارگردان بود و هرچیز دیگر بالاخره نشد. من حتی سفارش کرده بودم که حاضرم این کار را انجام دهم و فکر می کنم نقش شمس تبریزی خیلی به من می آمد؛ منتها قسمت نشد.
بازیگر فیلم سینمایی آپاچی (آرش معیریان ۱۳۹۷) خاطرنشان کرد: آخر سر فهمیدم که با کسی که تهیه کننده اصلی کار بود صحبت نکرده بودم و نمی دانستم. یعنی می دانستم که این کار انجام می شود اما نمی دانستم که تهیه کننده کیست. مسئله این است که وقتی فیلمی ساخته می شود با تعداد زیادی صحبت می کنند؛ مثلا تهیه کننده دنبال کارگردان می گردد و صحبت می کند ولی به توافق نمی رسند و پیش کارگردان دیگری می روند.
ناجی توضیح داد: یک بازیگر همیشه دوست دارد مردم خوشحال باشند و بیایند و فیلمش را ببینند. امروز اما هیچکس به سینما نمی آید و این ناراحت کننده است چون هنرمند همیشه دوست دارد مردم بخندند و خوشحال باشند و بیایند فیلم را ببینند.
به گزرضا ناجی (۱۳۲۱)، بازیگر سینما و تلویزیون و نخستین بازیگر ایرانی دریافتکننده خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد از پنجاه و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین است. از مهمترین فیلمهای رضا ناجی میتوان به بچههای آسمان، باران، آواز گنجشکها، باد در علفزار میپیچد و ترنج اشاره کر
ناجی بازیگری را از سال ۱۳۴۱ خورشیدی آغاز کرد و با بازی در فیلمهای مجید مجیدی به شهرت رسید. با دریافت جایزه خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد جشنواره برلین ۲۰۰۸ به اوج شهرت خود رسید. به منظور پاسداشت وی در شهر تبریز سینمایی به نام ناجی در مجموعه سینمایی ۲۹بهمن ثبت گردید.
آرش فهیم روزنامه نگار سینما در آستانه میلاد باسعادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) و روز پدر گفت: در آمریکا سال هاست که به این نتیجه رسیدهاند که باید از طریق سینما، قدرت خانواده را تقویت کنند و ارزش های خانوادگی را جلا بدهند. به همین دلیل هم هر سال شاهد ده ها فیلم و سریال هالیوودی هستیم که در آن ها خانواده مأمن و پناهگاه افراد معرفی می شود و پدر معمولا قهرمان است. اما سینمای ایران –حداقل در ۱۰، ۱۵ سال اخیر- مسیری معکوس را در پیش گرفته است و اولا، غیر از برخی فیلم ها، عموما خانواده جایگاه متناسبی ندارد و ثانیا، گویی سازندگان این فیلم ها با پدرها پدرکشتگی دارند. این درحالی است که سینمای بعد از انقلاب ما در اوج دوران شکوفایی و رونقش یعنی اواخر دهه ۶۰ و اوائل دهه ۷۰ به موضوعات خانوادگی بیشتر می پرداخت و نتیجه اش را هم در استقبال نسبتا خوب خانواده ها می دیدیم و هم روابط خانوادگی درمقایسه با زمانه ما، بهتر بود که قطعا سینما نیز در فرهنگ زیست خانوادگی و احترام به پدر و مادرها، موثر بود.
خبرنگار فرهنگی روزنامه «کیهان» در گفتگو با سینماپرس، گفت: یکی از شاخص های اغلب فیلم های اجتماعی در سینمای سال های اخیر ایران، کژتابی در ترسیم خانواده و کمبود خانواده الگو و تراز است. به ندرت فیلمی را می بینیم که در آن ها خانواده کامل، مقتدر و مستحکم با روابط عاطفی و گرم بین پدر و مادر و فرزندانشان حضور داشته باشد. در اغلب خانواده های فیلم های ما، پدر یا مادر حضور ندارند و یا اگر هم خانواده ای کامل هست، روابط در آن از هم گسیخته است و در این میان پدر، معمولا تصویری منفی و ترسناک دارد!
وی ادامه داد: یکی از الگوهای قصه پردازی در فیلم های یک دهه اخیر سینمای ایران، نمایش چهره ای هیولایی از پدرهاست. در خیلی از فیلم های به ظاهر اجتماعی و روشنفکرانه سینمای ما در ۱۰- ۱۵ سال اخیر، پدرها به عنوان ضدقهرمان و قطب منفی داستان به تصویر کشیده شده اند. در این فیلم ها به نوعی، پدر نماد قدرت و حکومت هم ترسیم شده است و برخی فیلمسازان با این ترفند، به طور غرمستقیم به قدرت سیاسی حمله کرده اند. هر چند که به هر حال، این شکل از تصویرسازی از پدر به عنوان ستون اصلی خانواده، دراصل نوعی هجمه به اصل نهاد خانواده محسوب می شود.
فهیم با بیان اینکه نمونه اخیر چنین فیلم هایی «لامینور» کار جدید داریوش مهرجویی است که در سال ۱۴۰۱ به نمایش عمومی در آمد اظهار داشت: این فیلم داستان دختر جوانی است که عاشق موسیقی است، اما پدرش به خاطر تعلقات مذهبیاش با موسیقی میانه خوبی ندارد و با علاقه این دختر، مقابله می کند! بازنمایی چهره ای هیولایی از پدرهای سنتی و مذهبی در خیلی فیلم های دیگر در سینمای ایران دیده شده است. فلم «مالاریا» ساخته پرویز شهبازی، «مرهم» ساخته علیرضا داود نژاد و … درباره پدرهایی هستند که با بدرفتاری موجب فرار دخترشان از منزل می شوند، فیلمهای «ملی و راه های نرفته اش» و «خانه دختر» نیز خشونت پدر علیه دختر را نمایش می دهند.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران خاطرنشان کرد: پدر ستیزی در سینمای دهه گذشته ما سابقه ای پررنگ دارد. یک نمونه از این رویکرد در فیلم «ماجان» ساخته رحمان سیفی آزاد دیده شد. بیرحمی پدر علیه فرزند معلول آن هم در شرایطی که همه بار مراقبت از بچه بر دوش مادر است و مادر هم این مسئولیت را با کمال میل پذیرفته معنی ندارد. سکانس اختتامیه و تلاش پدر برای انداختن بچهاش به دریا، یک ترفند سوخته برای ایجاد حس ترحم به نفع بچه معلول است. این همه اغراق در نمایش تصویر منفی از یک پدر، ناشی از ضعف اساسی فیلم یعنی عدم ایده زاینده و پویا و مرگ درام است.
وی در پایان این گفتگو افزود: از دیگر آثار جدید سینمای ایران که دچار این بلیه هستند می توان از فیلم «بی صدا حلزون» یاد کرد که اتفاقا در آنجا نیز شاهد تعامل خاص یک پدر با فرزند معلولش هستیم. «بی صدا حلزون» که در سال ۱۴۰۱ اکران شد، درباره یک کودک ناشنواست که مادرش قصد دارد تا با پیوند حلزون، او را به نعمت شنیدن برساند. اما پدرش نه تنها مخالف است بلکه با روشهای خشونتآمیز مانع این عمل میشود؛ چون تصور میکند در صورت شنوا شدن فرزندش، دیگر نمیتواند مانند زمانی که این کودک ناشنواست با او دوست و صمیمی باشد.
رئیس هیأت مدیره انجمن سواد رسانهای ایران اعتقاد دارد مکاتبه رئیس رسانه ملی با رئیسجمهور اقدام درستی بوده و باید با پلتفرمِ متخلفی که جریانِ تنظیمگری درست را برهم میزند، برخورد جدی و قاطع شود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس، ششم بهمنماه بود که ساترا به تمامِ شایعات در زمینه یک مکاتبه، پایان داد. جریان این مکاتبه به نامهنگاری پیمان جبلی رئیس صداوسیما با رئیسجمهور برمیگشت. ساترا در اقدامِ به جایی، موج شایعه و شائبه علیه صداوسیما را در دست گرفت و در قالبِ اطلاعیهای توضیح داد که ماجرا از چه قرار بود. چرا این نامهنگاری اتفاق افتاده است؟
برخلاف یکسری از ادعاهایی همهچیز به انتشار بدون مجوز «سقوط» ربط نداشت؛ سریالِ «سقوط» و نگذراندن فرآیند قانونی گرفتن مجوز تولید و نمایش یک مصداق از دهها تخلف دیگر است. تخلفاتی که هر روز بیشتر میشود و حتی به سریالی با نام «آکتور» هم برمیگردد که آن هم با تخلف نگرفتن مجوز تولید و نمایش منتشر میشود.
همهچیز در اطلاعیه توضیح داده شده که چقدر دامنه این تخلفات زیاد است. بیتوجهی آشکار و عمدی پلتفرم فیلیمو به قانون و زیر پا گذاشتن مقررات علت پیگیری ساترا بوده است.
اما درباره مکاتبه رئیس رسانه ملی با رئیس جمهور نیز اینطور نوشته: «مکاتبه رئیس رسانه ملّی با رئیسجمهور در جایگاه ایشان به عنوان رئیس شورای عالی فضای مجازی صورت گرفته و در آن ضمن ارائه گزارش تخلفات این پلتفرم درخواست اقدام قانونی شده است.»
در این اطلاعیه همچنین تأکید شده است: «ساترا در کنار فعالان تولید محتوا در فضای مجازی و در راستای حمایت از آنان همچنان به وظایف خود عمل میکند و در مقابل، در برابر هر گونه قانون شکنی و بی توجهی به حقوق مخاطبان و سایر فعالان، اقدامات قانونی لازم را انجام خواهد داد و در این راستا در مقابل تخطی و تخلف و سرکشی در برابر قانون کوتاه نخواهد آمد.»
عضو هیأت علمی و رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه سوره و رئیس هیأت مدیره انجمن سواد رسانهای ایران درباره این مکاتبه و تخلفات فیلیمو و اتفاقات اخیر از جریان تنظیمگری کشورهای دیگر میگوید: به هر حال الان در تمام کشورهای دنیا بحث تنظیمگری بحثِ خیلی جدّی است. شما کشور آلمان را نگاه کنید آنجا هم به طور جدّی روی پلتفرمهای داخلی خودشان، اعمال قانون میکنند. بنابراین چون معمولاً آنها دفاتری در خود آلمان دارند و آنجا اگر محتوایی خلاف قوانین و مقررات جمهوری فدرال آلمان انجام شود مجازات سنگینی برایشان در پی دارد و معمولاً این مجازات، نقدی است.
مسعودی افزود: تجربهای که در اعمال قوانین و مقررات داریم، بهترین راه برای رعایت مقررات، تنبیههای نقدی است که در دنیا هم اعمال میشود. معمولاً پلتفرمها را تعطیل نمیکنند؛ همچنین روزنامهها و مجلات فعالیتشان تعلیق و یا متوقف نمیشود و طبق مقررات با آنها برخورد میکنند که بیشتر جرائم نقدی است. چند بار فیلیمو تخلف کرده اینکه دادگاه باید دربارهاش تصمیم بگیرد یا ساترا میتواند بنابر اختیاراتِ قانونی که دارد این برخورد را انجام دهد؛ را نمیتوانم به طور قطع بگویم. اما برخورد باید خیلی قاطعانه و جدّی اتفاق بیفتد.
رئیس هیأت مدیره انجمن سواد رسانهای ایران خاطرنشان کرد: اطلاع دارم که چندین بار اخطار داده شده، جلساتی برگزار شده و صحبتهای فراوان داشتهاند. اما متأسفانه برخی از فیلمهایی که پخش میشود که از سویِ ساترا اصلاحیههایش اعلام شده و اعمال نشدهاند تخلفهای جدّیاند. حتی متخصصین هم از پخشِ برخی صحنهها رضایت ندارند که باید این سکانسها و پلانها حتماً اصلاح میشد.
وی تصریح کرد: حتماً باید دید که قانون و مقررات درباره این تخلفهای رسانهای چه میگوید. تا جایی که یادم میآید درباره مطبوعات، یک زمانی قوانینی مثل شلاق و اینها بود و قضات اینها را رفته رفته به جرائم نقدی تبدیل کردند و فضا را به سمتی بردند که نشریات تعطیل نشود و در چارچوب قوانین کار کند. چون فیلیمو و این پلتفرمها هم کارکنانی دارند و هم حقوق مخاطب در این زمینه اهمیت دارد. باید به هر دو احترام گذاشته و در اعلامِ تخلفات و برخورد با آن، درنظر گرفته شوند.
مسعودی با اشاره به اینکه نظارت بر نمایشخانگی بنابر قانون در اختیار صداوسیماست، گفت: من اعتقاد دارم مکاتبه به موقع و رفتار حرفهای بوده است. ساترا زیرمجموعه صداوسیمات و بنابر تفسیر شورای نگهبان و ارجاع به قانون اساسی، نظارت بر محتوای نمایشخانگی در اختیار رسانه ملّی است. امیدوارم این برخورد باعث شود حاشیهها به پایان برسد و پلتفرمهای دیگر مسیر غیرقانونی و متخلفانه را در دستور کار قرار ندهند.
وی افزود: به طور کل اساس تنظیمگری و نظارت بر حفظ حریم فرهنگی جامعه و حریم خصوصی افراد است. بنابراین اگر محتوایی خلاف این باشد جامعه متضرر میشود و اگر تعمدی باشد طبعاً مجازات سنگینتر است. اگر یک اتفاقی ناخواسته و غیرعمد باشد خیلی قانون باید با ملایمت بیشتری برخورد کند. اما اگر این فرآیند تعمدی است و میخواهد محتوایی را که گاهی در برخی از این آثار میبینیم یک فرد عادی هم که نه در ساترا و نه در بیرون از این مجموعه، کارشناس باشد و فضای فیلم و محتوایش را بداند، این رفتار را نمیپذیرد.
رئیس هیأت مدیره انجمن سواد رسانهای ایران با اشاره به مجازاتِ متخلفین در شبکه نمایشخانگی تأکید کرد: برخی از این نمادها حتی نمادهای صهیونیستی است. احتمالاً ناخودآگاه بوده اما وقتی مراجع ذیربط میگویند باید اصلاح شود این اتفاق نیفتد دیگر ناخودآگاه نبوده و حتماً عمدی در کار است. مجازات در این مورد سنگینتر میشود. با توجه به اینکه چندین بار به فیلیمو تذکر داده شده و نامهنگاری شده است. وظیفه نظارت همین است که اگر یک محتوایی برخلاف آنچه که در قانون اساسی و قوانین بالادستی و آیین نامههای ما جاری است، اعمال شود بایستی با متخلف برخورد جدّی شود.
وی در پایان افزود: تعطیلی یک پلتفرم آخرین راه حل است و باید نهادهای حاکمیتی کمک کنند که روند فعالیت سکوی متخلف اصلاح شود. در کشورهای اروپایی و حتی کشورهای اسلامی عمدتا سعی میکنند رسانه را حفظ کنند و با شخص متخلف برخورد میشود و جرائم نقدی سنگینی برای آن درنظر میگیرند. جریمه را طوری قرار میدهند که از درآمدِ آن پلتفرم و رسانه کم کند تا جایی که برایش مقرون به صرفه نباشد و دیگر سراغِ این تخلفات نرود. در مجموع نامه آقای جبلی و برخورد با این تخلفات را تأیید میکنم و معمولاً پلتفرمها بایستی با ساترا تعامل داشته باشند که خدایی ناکرده در این اثناء حقوق مخاطبین از بین نرود.
محمد منصوبی مدیر باشگاه فیلم اولیهای انجمن سینمای جوانان ایران درباره فعالیتهای باشگاه فیلم اولیها و کارویژههای توضیح داد.
بهگزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، محمد منصوبی مدیر باشگاه فیلم اولیهای انجمن سینمای جوانان ایران در حاشیه برگزاری شصتوپنجمین جشنواره منطقهای سینمای جوان یزد _ ایساتیس درباره برگزاری پیچینگ باشگاه فیلم اولیها در این جشنواره و فعالیتهای این باشگاه برای حمایت از کارگردانهای تازه کار و فیلم اولی توضیح داد: باشگاه فیلم اولیهای انجمن سینمای جوانان ایران در شصتوپنجمین جشنواره منطقهای ایساتیس که بعد از سه سال برگزار میشود، قصد دارد در کنار برگزاری پیچینگ فیلمهای حرفهای و نیمه حرفهای که در سومین روز جشنواره و در تاریخ پنجشنبه 6 بهمن 1401 برگزار میشود، طرحها و فیلمنامههای کارگردانهای فیلم اولی استان یزد را بررسی کند و فیلمنامههایی که مورد تایید قرار میگیرند، تا سقف 15 میلیون تومان حمایت مالی و البته حمایت فنی و معنوی کند. وی در ادامه با اشاره به اینکه فیلمنامه برای حضور در جلسه پیچینگ جشنواره شصتوپنجم از شنبه یکم بهمنماه در پورتال تولید ثبت شدهاند، عنوان کرد: بالغ بر 60 فیلمنامه و طرح برای حضور در پیچینگ حرفهای، نیمه حرفهای و فیلم اولی ارسال شده است که بالغ بر 14 طرح و فیلمنامه برای کارگردان و نویسندههای جوان و تازه کار یزدی است و باقی طرحها برای فیلمسازانی است که آثار آنها در این دوره از جشنواره راهیافته است و برای تولید فیلم بعدی خود تا سقف 100 میلیون تومان حمایت دریافت کنند. منصوبی با اشاره به اینکه باشگاه فیلم اولیها قصد ندارد فیلمسازهای جوان را در ساختار پیچینگ فیلمها قرار دهد و سختگیرانه با آنها رفتار کند، گفت: روند تایید طرح و فیلمنامههای فیلم اولی صرفا از راه پیچینگ طی نمیشوند و برگزاری و حضور در جلسه پیچینگ بیشتر از این جهت است که کارگردانهای فیلم اولی تجربه حضور در جلسه پیچینگ را به دست بیاورند. وی افزود: اولین پیچینگ فیلم اولیها در سیونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران صورت گرفت که از میان حدود 150 تا 200 طرح و فیلمنامه ارسال شده از سراسر کشور، 18 فیلمنامه و طرح به مرحله پیچینگ راهیافتند که در نهایت 9 فیلمنامه تایید شدند و در حال حاضر 7 فیلمنامه قرارداد خود را ثبت کردهاند و در مرحله تولید و پیش تولید قرار دارند و تکلیف دو فیلمنامه دیگر تا پایان سال 1401 مشخص خواهد شد. مدیر باشگاه فیلم اولیها مطرح کرد: بعد از برگزاری پیچینگ فیلم اولیهای جشنواره فیلم کوتاه تهران، تاکنون بالغ بر 250 فیلمنامه و طرح کارگردان فیلم اولی از سراسر ایران ارسال شد که حدود 120 فیلمنامه تا به حال در شورای فیلمنامه بررسی شده است و با بررسی تمام فیلمهای ارسالی حمایتهای لازم از فیلمنامههای برگزیده صورت خواهد گرفت. منصوبی در ادامه درباره تغییر عنوان باشگاه فیلم اولیها در آینده اشاره کرد و گفت: با تصمیم معاون تولید و مدیران انجمن سینمای جوانان ایران، تصمیم بر این شد که باشگاه فیلم اولیهای انجمن سینمای جوانان ایران در ادامه با عنوان رسمی باشگاه تجربه به فعالیت خود ادامه دهد. وی در پایان با دعوت از فیلمسازهای جوان برای ارسال فیلمنامههای خود برای بررسی در باشگاه فیلم اولیها اشاره کرد و توضیح داد: اولویت و کارویژه باشگاه فیلم اولیها تحصیل روند آموزش و تجربه تولید یک فیلم کوتاه نیمه حرفهای، یعنی حدفاصل آموزش و تولید است؛ به همین منظور از تمام هنرجوهای انجمن سینمای جوانان ایران و هنرجوهای سینما که قصد تولید اولین فیلم کوتاه خود را دارند، دعوت میکنیم تا فیلمنامههای خود را بررسی در پورتال تولید ثبت کنند.
حجت الله سیفی کارگردان سینما در پی اعلام اکران فیلم های خارجی گفت: مدیران سینمایی باید قبل از انجام هر کار و تصمیمی رایزنی کنند تا انبوه آثار پشت در اکران توسط تلویزیون خریداری و پخش شوند تا انبار پشت در اکران صفر شود و فیلم ها پشت سر هم انباشته نشوند و سپس در خصوص نحوه اکران آثار و… برنامه ریزی داشته باشند.
به گزارش سینمای خانگی، کارگردان فیلم های سینمایی «جستو در شهر» و «ماه عسل» در گفتگو با سینما پرس، گفت: بنده معتقدم اگر آقای خزاعی طرح اکران فیلم های خارجی را ارائه کرده اند به زعم خودشان با این کار می توانند تعامل فرهنگی و سینمایی بین کشورها برقرار کنند اما باید دید آیا اکران فیلم های خارجی در سینمای ایران این امکان را به وجود خواهد آورد تا فیلم های ما نیز در سایر کشورهای دنیا اکران و دیده شود؟
وی ادامه داد: نکته مهمتر این است که اگر قرار است فیلم هایی از سینمای ایران در دنیا اکران شوند نباید فیلم های برخی افراد خاص باشند و عموم سینماگرانی که تمایل به اکران آثارشان در خارج از کشور دارند باید توسط مدیران سینمایی حمایت شوند.
سیفی سپس با بیان اینکه منتظر هستیم ببینیم اکران فیلم های خارجی از بین بردن زمان است یا دستاورد؟! اظهار داشت: بنده معتقدم امروز و در شرایط فعلی سینما که با بحران در حال دست و پنجه نرم کردن است باید با شهرداری و تلویزیون تعاملات اساسی صورت گیرد تا کمی وضعیت سینما و بالاخص زندگی سینماگران بهبود پیدا کند.
این سینماگر متذکر شد: مدیران سینمایی و فرهنگی باید کاری کنند که وقتی از پشت میزهای شان کنار رفتند جامعه فرهنگی برای آن ها کف بزند و عملکرد آن ها را تحسین کند. بدیهی است امروزه ما در زمینه سینما نیازمند دگرگونی اساسی هستیم تا بتوانیم بخش کثیری از آحاد افراد جامعه که سال ها است با هنرهفتم قهر کرده اند را به سالن های سینما بکشانیم.
کارگردان فیلم های سینمایی «بچه های جسور» و «سهم من از زندگی» تصریح کرد: بنده معتقدم بهترین عملکردی که آقای خزاعی در حال حاضر می توانند داشته باشند این است که همانند سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای هزینه تولیدات آثار سینمایی سقفی تعیین کنند تا هزینه تولید فیلم بالا نرود.
وی خاطرنشان کرد: سینمای ما از زمانی که هزینه تولیدش بالا رفت دچار آسیب شد. بازیگر نباید نرخ سینما و دستمزدش را تعیین کند، کارگردان نباید عروسک خیمه شب بازی باشد. سلبریتی ها نباید برای سینما تعیین تکلیف کنند؛ ما باید در سینما پهلوان سازی کنیم نه قهرمان سازی چرا که پهلوان به فرهنگ نگاه می کند و قهرمان دنبال پول است! ما در سینما به شرافت انسانی نیاز داریم و اگر هزینه تولید فیلم ها عاقلانه نشود و مانند امروز انبوه فیلم ها پشت در اکران باشند ضرر زیادی به سرمایه گذاران و تهیه کنندگان سینما می خورد.
سیفی در پایان این گفتگو افزود: من امیدوارم هرچه در سینما اتفاق می افتد به نفع اهالی سینما و جامعه باشد؛ همچنان امیدوارم اگر فیلم های خارجی اکران می شوند موجب تضعیف تولید فیلم های داخلی نشوند.
انیمیشن سینمایی «لوپتو» به کارگردانی عباس عسگری موفق به دریافت جایزه بهترین انیمیشن از جشنواره احمدآباد هند شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، انیمیشن سینمایی «لوپتو» به کارگردانی عباس عسگری و تهیه کنندگی محمدحسین صادقی و احسان کاوه محصول مرکز انیمیشن سوره، جایزه بهترین فیلم انیمیشن از جشنواره احمدآباد هند را از آن خود کرد.
چهارمین دوره این جشنواره که از ۲۴ تا ۲۹ دسامبر برابر با ۳ تا ۸ دی در کشور هند برگزار شد، با هدف جذب مخاطب بیشتر برای سینمای کودک در سراسر جهان شکل گرفته است و میزبان رقابت بین بچههای دانشآموز برای ساخت فیلم است و به آنها بستری میدهد تا کار و مهارتهای خود را به عنوان فیلمساز به نمایش بگذارند.
«لوپتو» که هم اکنون در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است؛ با تکنیک سه بعدی و برگرفته از قصه و فضایی کاملاً ایرانی، در استودیوی فراسوی ابعاد توسط هنرمندان جوان کرمانی تولید شده است. فروش این انیمیشن در گیشه سینماهای ایران به مرز ۱۱ میلیارد تومان رسیده است.
انیمیشن «لوپتو» پیش از این نیز در جشنواره یونیورسال کشور ترکیه، سیهرا کشور بولیوی و کیدز کشور هند، نیز حضور پیدا کرده بود.
پخش بین الملل این انیمیشن سینمایی برعهده مرکز بین الملل سوره است.
فیلم کوتاه «تطبیق» به کارگردانی مهرداد حسنی و تهیهکنندگی حسن محمدی جایزه بهترین فیلم سیامین دوره جشنواره بارسلونا را از آن خود کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مشاور رسانهای پروژه، فیلم کوتاه «تطبیق» به کارگردانی مهرداد حسنی و تهیهکنندگی حسن محمدی پس از حضور در چهار جشنواره اسکارکوالیفای (بوسان، ریندنس، اینترفیلم برلین و شیکاگو) و دریافت جایزه بزرگ جشنواره بوسان، موفق شد در آخرین حضور خود برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه سیامین دوره جشنواره حقوق بشر بارسلونا شود.
این فیلم کوتاه علاوه بر دریافت این جایزه به تازگی توانسته بود جایزه ویژه در جشنواره کودکان شیکاگو را از آن خود کند.
در خلاصه داستان «تطبیق» آمده است: «شاهرخ کودکی است که تلاش میکند خودش را با حقیقت درونش تطبیق دهد.»
در این فیلم کوتاه معید آسوده، منصور نصیری، فاطمه مرادی، حسن خوشحالت، مریم گلدوز، جمشید بهادری، سیدکاظم حسینی و سیدمحمد رضا حسینی ایفای نقش دارند.
فهرست عوامل فیلم کوتاه «تطبیق» عبارت است از تهیهکننده: حسنمحمدی، کارگردان: مهرداد حسنی، نویسنده: فرزاد احمدی، مدیر تصویربرداری: پویان آقابابایی، تدوین: مجید طارمی، طراح چهره پردازی: فریور معیری، صدابردار: سامان شهامت، طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان، طراح لباس: سپیده دستینه، طراح صحنه: مهرداد حسنی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: مرضیه اکبرنژاد، دستیاران صحنه: سیدکاظم حسینی، هادی سلطانی فر، مدیر تولید: رامین گودرزی، جلوههای ویژه میدانی: ایمان کریمیان، جلوه ویژه کامپیوتری: افروز توکلی، جانشین تهیهکننده: مریم آقابابایی، عکاس: مهسا عباسی، مشاور رسانهای: آزاده فضلی، مجری طرح: سعید زمانیان، پخشبینالملل: نشاط باقری. این فیلم محصول موسسه فیلمسازی اتاق تاریک است.
مستند کوتاه «چوپانهای عاشق» ساخته امیر شکرگزار ناوی منتخب آرای مردمی ششمین جشنواره تلویزیونی مستند شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، مستند کوتاه «چوپانهای عاشق» به تهیه کنندگی و کارگردان امیر شکرگزار ناوی منتخب آرای مردمی ششمین جشنواره تلویزیونی مستند شد. فیلم «چوپانهای عاشق» که به زندگی کوهنشینان قوم تالش میپردازد، در ششمین جشنواره تلویزیونی فیلم مستند در بخش آرای مردمی جایزه و تندیس جشنواره را به خود اختصاص داد. فیلمبرداری این مستند کوتاه را امیر شکرگزار ناوی برعهده داشته است و محمد علیرخشانی تدوین این اثر را که در انجمن سینمای جوانان تالش تهیه شده، انجام داده است. امیر شکرگزار مستندساز تالشی مستندهای دیگری را در ارتباط با طبیعت و قوم تالش در دست ساخت دارد.