معاون صدای رسانه ملی و هیئت مدیره انجمن صنفی بازیگران سینما در پیامهایی درگذشت مرحومه توران مهرزاد بازیگر پیشکسوت تئاتر، دوبلور و گوینده رادیو را تسلیت گفتند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، علی بخشی زاده معاون صدای رسانه ملی در یادداشتی ضایعه درگذشت مرحومه توران مهرزاد بازیگر پیشکسوت تئاتر، دوبلور و گوینده رادیو را به جامعه هنری ایران تسلیت گفت.
متن این یادداشت بدین شرح است: «ضایعه درگذشت بانوی هنرمند و پیشکسوت رادیو، تلویزیون و سینمای کشورمان، مرحومه توران مهرزاد، موجب اندوه و تأثر اهالی هنر و رسانه شد.
آنچه بانو مهرزاد را در خاطر همه ما برجسته و ماندگار کرد وقار، مهربانی، عزت نفس و خوش صدایی او بود.
این صدای ماندگار و بازیگر نامآشنا در عرصه فعالیتهای هنری، با رعایت اخلاق حرفهای و ایفای نقشهای مؤثر و ارزشمند، به ویژه در نمایشهای رادیویی، میراثی جاودان از خود را در تاریخ فرهنگ و هنر این مرز و بوم به یادگار گذاشت.
بانوی فقید، توران مهرزاد که از آخرین بازماندگان نسل اول رادیو در ایران بود و نقشهای بیشماری را در رادیو اجرا کرد، همواره این رسانه گرم را خانه خود میدانست و همکاران رادیو را مانند فرزندانش دوست میداشت.
سرانجام در واپسین روزهای پاییز ۱۴۰۲ خرقه تن وانهاد و به سرچشمه ابدیت پیوست. صدای او هرگز خاموش نمیشود و یادش در خاطر ما برای همیشه ماندگار خواهد ماند.
اینجانب، فقدان اندوهبار بانو توران مهرزاد را به جامعه هنری ایران به ویژه هنرمندان و همکاران رادیو و خانواده محترم آن مرحومه، تسلیت میگویم و از درگاه خداوند متعال برای ایشان، رحمت و مغفرت الهی، و برای بازماندگان صبر و سلامت مسئلت دارم.»
تسلیت هیئت مدیره انجمن بازیگران سینمای ایران
در پی درگذشت توران مهرزاد، انجمن بازیگران سینمای ایران متنی را بدین شرح منتشر کرد: «اوست همیشه زنده» و باز هم خبر تلخ وداع با بزرگی دیگر … با نهایت تاسف و اندوه، درگذشت بازیگر تاثیرگذار و پیشکسوت عزیز عرصههای تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو، همکار عزیزمان بانو توران مهرزاد که در آثار به یادماندنی بسیاری در طی این سالها برای مردم خاطره سازی کردند را به خانواده محترم ایشان، تسلیت عرض میکنیم. اخبار تلخ این پاییز غمناک تمامی ندارد انگار …»
توران مهرزاد هنرمند پیشکسوت رادیو، تئاتر، سینما و تلویزیون و صدای ماندگار نمایشهای رادیویی شامگاه ۲۸ آذرماه بر اثر کهولت سن در بیمارستان پاستورنو تهران در ۹۳ سالگی درگذشت.
مهرزاد متولد ۱۳۰۹ بود و از سال ۱۳۲۳ فعالیتهای هنری خود را در تئاتر شروع کرد و سپس فعالیت خود را با ایفای نقش در نمایشهای رادیویی ادامه داد. وی یکی از آخرین بازماندگان نسل اول رادیو در ایران بود.
مهرزاد در فیلمهای سینمایی و سریال هم بازی کرده و نقشهای ماندگاری را در دوبله و رادیو و تئاتر به یادگار گذاشته است. «پری»، «هامون»، «خط قرمز»، «عینک دودی»، «برج مینو»، «قرمز»، «دلشدگان» و «لیلا» از جمله فیلمهای سینمایی این هنرمند هستند.
از مهمترین سریالهای تلویزیونی زنده یاد مهرزاد میتوان به سریال «امام علی (ع)» و «این خانه دور است» اشاره کرد.
کارگردان مستند نیمه بلند «اسلحه مادری» که در بخش مسابقه ملی هفدهمین جشنواره فیلم مستند ایران، سینماحقیقت حضور دارد، گفت: این فیلم داستان یک زن شجاع و فداکار روستایی است که هدفی بزرگ دارد.
به گزارش سینمای خانگی، سیده زهرا موسوی ازغندی در گفت وگو با ایرنا، درباره این فیلم توضیح داد: «اسلحه مادری» داستان زنی است که برای هدفی بزرگ سعی دارد به زنان روستا تیراندازی آموزش دهد. داستان مادری که از تمام اهالی روستا حمایت میکند و قدرت و عشق او تنها منحصر به فرزندان خودش نیست. او فداکار و دلیر است و اکنون نیز تلاش میکند به سایر زنان آموزش دهد که راه نجات همیشه در مقاومت و آمادگی و دوست داشتن است.
او درباره دلیل پرداختن به این سوژه گفت: زنانگی و مادرانگی برای من و قصه هایم همیشه مهم بوده اند و این زن، در روستایی دور افتاده، بیسواد، فقیر ولی با این بینش بزرگ و این نگاه عمیق هر فیلمسازی را به وجد میآورد. من میخواستم اول به خودم و بعد به دیگران نشان دهم که قدرت یک زن و حس حمایت او از همسر و فرزندانش چطور باعث نجات کل روستا شده است و چه بیشمار زنانی که این گونه اند و کسی آنها را نمیشناسد.
مطمئنا «سینماحقیقت» مهمترین اتفاق در سینمای مستند ایران و بهترین بستر دیده شدن استاین کارگردان درباره مخاطبان «اسلحه مادری» عنوان کرد: من میخواستم فیلمی بسازم که هم دوستان فیلمسازم دوست داشته باشند و هم مادرم از دیدنش لذت ببرد. دوست دارم هر مخاطبی فیلم را ببیند و این مادر را بشناسد. تمام کسانی که دلشان میخواهد بدانند بی کرانگی و عظمت و شناخت تنها در کلان ها نهفته نیست، میتوانند مخاطب فیلم من باشند. هرچند زبان و توان من از واگویه کردن تمام آنچه دیدم، ناتوان بود.
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره جشنواره «سینماحقیقت» گفت: مطمئنا «سینماحقیقت» مهمترین اتفاق در سینمای مستند ایران است، بهترین بستر دیده شدن است. درنتیجه این فرصت برای من بسیار ارزشمند است. من با فهرست فیلمها و فیلمسازانی که در جشنواره امسال دیدم، حس میکنم دوره پرباری است. خودم به شخصه بیشتر از دیده شدن فیلمم آمده ام که فیلم خوب ببینم و فکر میکنم اینگونه خواهد شد.
موسوی تصریح کرد: در درجه اول باید تعریف درستی از کارکرد و مخاطب سینمای مستند وجود داشته باشد و بعد باید ساز و کار مشخص و مدونی برای پیشرفت در این حوزه ایجاد شود. فعلا بیشتر برخوردها سلیقه ای است. جایگاه واقعی مستند در سینما و تلویزیون باید شناخته شود و باید سیاست گذاری ها به سمت دیده شدن سینمای مستند حرکت کنند.
«اسلحه مادری» جمعه اول دی ماه ساعت ۲۱:۳۰ در سالن شماره ۶ پردیس چارسو نمایش داده می شود.
هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدیمقدم از ۲۷ آذرماه تا ۲ دیماه برگزار میشود.
سعید امیر سلیمانی، کاظم هژیر آزاد، ایرج راد، روحالله جعفری و… از جمله هنرمندانی بودند که در موزه سینما در شبی برای زنده یاد جعفر والی (هنرمند سرشناس عرصه تئاتر) صحبت کردند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در ابتدای این مراسم که شامگاه ۲۷ آذر ماه در سالن فردوس موزه سینمای ایران برگزار شد، مستند «یک حضور» به کارگردانی مجتبی سعادت که به زندگی استاد جعفر والی میپردازد، پخش شد.
بعد از نمایش فیلم مستند؛ «سعید امیرسلیمانی» دوست و همراه همیشگی جعفر والی که از اعضای اصلی گروه او به شمار میرفت،گفت: خداوند جعفر والی را رحمت کند. در دورهای ما در کنار هم یک گروه را تشکیل دادیم که والی کارگردان ما بود و اعضای این گروه افرادی چون جمشید مشایخی، ولی شیراندامی، آزیتا لاچینی و…بودند.
وی ادامه داد: زنده یاد والی برای تلویزیون اثری همچون «در گوش سالمم زمزمه کن» را ساخته بود که سال گذشته من و ایرج راد این نمایش را در پردیس تئاتر شهرزاد به یاد جعفر والی و با الگو برداری از شیوه کارگردانی این هنرمند، به روی صحنه بردیم.
امیرسلیمانی با بیان اینکه جعفر والی درک بسیار والایی داشت، بیان داشت: او بر ادبیات و کارگردانی اشراف کامل داشت و در کارها، بسیار خوب گروه را هدایت و راهنمایی میکرد. به خاطر دارم زمانی که در بیمارستان بستری بود، روزی به دیدنش رفتم. او همچنان و در همان وضعیت، شوق به صحنه بردن اثری تازه را داشت. والی تا زمانی که از این دنیا رفت، عاشق تئاتر و همچنان علاقهمند به کارکردن بود. او انسانی بزرگ بود و هیچگاه فراموش نخواهد شد. امیدوارم ما بتوانیم جا پای این بزرگان بگذاریم.
«جعفر والی» باید الگوی علاقهمندان به این حرفه باشد
در ادامه ایرج راد از همکاران جعفر والی درباره او گفت: جعفر والی یکی از هنرمندان بسیار ارزشمند این کشور بود و آثار بسیار باارزشی را از خود بر جای گذاشت. طبق گفته والی، تئاتر میرا است و کارهای درخشان و بی نظیر این بزرگان را بعد از آنها کمتر بر روی صحنه دیدیم. علت این است که آن زمان کمتر به مسائل مادی فکر میشد و اصل بر عشق و علاقه، صداقت، آگاهی، فرهیختگی و ارتباط با تماشاگر بود.
وی ادامه داد: والی در تمام زمینهها عاشق تئاتر بود و همه نیز او را دوست داشتند. او فعالیتهای زیادی را به انجام رساند و خصوصیات بسیار خاصی داشت که از جمله آنها ریز بینی، دقت، وسواس و تعصب به کار بود. او بسیار وقت شناس بود و هرگز با تاخیر در تمرینها حاضر نمیشد. والی اصولی داشت که به شکل اخلاقی در کل گروه گسترده شده بود. آخرین کاری که با او تمرین میکردیم، «در گوش سالمم زمزمه کن» بود. والی از من خواست به همراه هرمز هدایت کار را آغاز کنیم. ما در خانه او و در فصل زمستان هر روز صبح تمرین میکردیم. جعفر والی با وجود بیماری همچنان علاقهمند بود که این اثر را کارگردانی کند. وقتی در را باز میکرد و ما را میدید، آن فرد بیمار به یک جوان هجده ساله پر شور و شوق تبدیل میشد.
راد خاطرنشان کرد: متاسفانه در اواسط تمرین، بیماری او شدت گرفت و بستری شد. اما همچنان روی تخت بیمارستان هم درباره تئاتر حرف میزد و قصد داشت پس از ترخیص، تمرینها را پیگیری کند. این افراد افتخار مملکت هستند و جایگاه ویژهای در تئاتر ایران دارند و آثار ماندگاری را به وجود آوردند. بنابراین ضروری است که الگوی افراد علاقهمند به این حرفه باشند. هنر نیازمند عشق، صداقت، بی خوابی، مرارت و سختیهای بسیار زیادی است. تنها بازیگری که با مسئولیت به روی صحنه میآید، متوجه سختیهای این کار میشود و می تواند هر شب اثر جدیدی را بر روی صحنه خلق میکند. روزی عبدالله اسکندری به من گفت نتیجه تلاش یک نقاش اثری ماندگار است اما ما هر شب بر روی صورت یک بازیگر هنری را به انجام میرسانیم که بعد از هر اجرا پاک میشود. کار بازیگر تئاتر نیز همینگونه است، اما تاثیری که روی تماشاگر باقی میگذارد، همواره در ذهن افراد ماندگار خواهد بود.
وی بیان داشت: بسیار خوشحالم امثال جعفر والی شاگردانی تربیت کردند که اخلاق هنری را در تمام زمینهها در نظر گرفتند. موفقیت بسیاری از چهرهها، نتیجه تلاشهای افرادی همچون جعفر والی است. آقای انتظامی با آن همه قدرت و توانمندی در عرصه بازیگری، پیش از آمدن به روی صحنه چیزی در حدود یک ساعت پیش از اجرا با هیچکس صحبت نمیکرد تا آماده رفتن به روی صحنه شود. من میدیدم که وقتی میخواهد به روی صحنه بیاید، چیزی را زیر لب با خود تکرار میکند. از او پرسیدم و گفت من توکل میکنم. صحنه برای او مکانی مقدس و جایگاه انسان و ارتباط انسانی بود. باید قدر این عزیزان را بدانیم و جایگاه ویژه و خاص آنها را به نسل امروز منتقل کنیم و امیدوار باشیم همچنان مسائل فرهنگی در کشور همچنان جاری و ساری باشد.
والی در تئاتر به دنبال مشق عشق بود
در ادامه این مراسم روح الله جعفری پژوهشگر سینما و تئاتر و استاد دانشگاه درباره جایگاه زنده یاد جعفر والی در تئاتر ایران و سیر کاری او گفت: صحبت کردن درباره جعفر والی از جنبههای مختلف و در حوزههای تئاتر و سینما قابل تامل است. والی پیش از کودتای ۲۸ مرداد به هنرستان هنرپیشگی رفت و پس از سیر و سلوک در عرصه هنر و مشق آموزیها، مراتبی را طی کرد و به زمانهای برخورد که در سال ۱۳۳۲ فعالیتهای نمایشی تعطیل شدند. او، سرکیسیان و افراد معدود دیگری گرد هم جمع شدند تا بتوانند ضمن کشف و شهود در تئاتر، مشق عشق کنند.
وی با بیان اینکه تئاتر برای والی همه وجودش بود، بیان داشت: والی به نقش کوچک و بزرگ اهمیت نمیداد و تنها ایفای درست نقش برایش مهم بود. او در بیش از پانزده نمایشنامه، به جز اقتباسهایی که انجام داده به عنوان نویسنده حضور داشته است. این سیر و سلوک باعث میشود جامعه دوباره به سمت تماشای آثار نمایشی سوق پیدا کند. در ادامه کاظم هژیرآزاد، بازیگر تئاتر و سینما نیز بیان داشت: او کارگردان اولین اجرای تئاتری بود که من در سالن ۲۵ شهریور دیدم. در دفتر آقای اسکویی که هنرجوی او بودم عکسهایی وجود داشت که جعفر والی، سعید امیرسلیمانی و ولی شیراندامی از جمله آنها بود. یادم می آید آقای اسکویی گفت اینها افرادی هستند که پیش از شما همین دوره را طی کرده کردهاند. والی کار خود را از مدرسه و هنرستان هنرپیشگی شروع کرد و در نهایت از سینما سر در آورد، سینمایی که از سال ۱۳۵۰ با فیلم «گاو» اثر داریوش مهرجویی فقید شکل گرفت.
در این مراسم هنرمندان دیگری چون جمشید ملکپور، حسین خلج و علاقمندان و شاگردان زندهیاد جعفر والی حضور داشتند.
رضا صفاییپور بازیگر پیشکسوت سینما در سن ۷۴ سالگی پس از چندسال مبارزه با بیماری پارکینسون درگذشت .
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، از موسسه هنرمندان پیشکسوت ، سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه درگذشت رضا صفاییپور معروف به طوفان بازیگر پیشکسوت سینما و عضو فقید موسسه هنرمندان پیشکسوت را اعلام کرد.
عظیمی ضمن عرض تسلیت به خانواده مرحوم صفایی پور گفت: متاسفانه طی تماس تلفنی فرزند ایشان مطلع شدم که زنده یاد امروز عصر (یکشنبه ۲۶ آذرماه) در سن ۷۴ سالگی پس از چندسال مبارزه با بیماری پارکینسون در منزل خود درگذشته است .
عظیمی گفت : جزییات مراسم وداع و خاکسپاری این هنرمند پیشکسوت سینما پس از مشورت با خانواده آن مرحوم اعلام خواهد شد.
رضا صفاییپور در تهران زاده شد. وی فارغالتحصیل دیپلم رشته ادبی است. فعالیت خود را با کشتی کج شروع کرد و بعد از چند مقام قهرمانی در ورزش، وارد سینما شد و با نام طوفان به شهرت رسید. صفاییپور فعالیت خود را به صورت جدی در سال ۱۳۴۲ وقتی که سال ۱۴ سن داشت آغاز کرد و به عنوان ورزشکار بدلکار در فیلم «ترس و تاریکی» محمد متوسلانی حضور یافت.
پس از انقلاب با فیلم سینمایی «میرزا کوچکخان» در سال ۱۳۶۲ به بازیگری بازگشت و با حضور در فیلمهای «فصل خاکستری»، «شکار در شب»، «پلاک» و «ضربه آخر» کمکم به شهرت رسید مجموعه تلویزیونی «سیمرغ» محصول سال ۱۳۷۱ نخستین نقشآفرینی وی در تلویزیون است.
او در سالهای اخیر درگیر بیماری پارکینسون شد که همین موضوع باعث کمکار شدن او در سینما شد.
خانه ۲۰۰ ساله امینی های قزوین به غیر از نوع معماری و ارزشی تاریخی خود، طی ۲ دهه گذشته مکانی برای فیلمبرداری و ساخت فیلم و سریال های مختلف و شاخص بوده، از ” ناصرالدین شاه آتور سینما” گرفته تا ساخت سریال”جیران” ، این خانه همچنین محلی برای آمد و شد شخصیت و بزرگان کشورهای مختلف تا بزرگترین فیلمسازان و هنرمندان کشور نیز بوده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، خانه (یا حسینیه) امینی های قزوین را بیشتر با تالارهای بزرگ و اُرُسی های بلند با شیشه های رنگارنگش می شناسند، ظهرها که نور از پشت این ارسی ها روی فرش های آن می تابد و رنگ های شیشه و فرش در هم می پیچد، زیباییش خیره کننده می شود.
سقف های گره چینی و دیوارهای گچ کاری و آیینه کاری شده این خانه یا همان حسینیه در نظر بسیاری از صاحبان فن در زمره یکی از زیباترین عمارت های ایران قرار داده است، حتی هنوز هم مراسم عزاداری در ماه های محرم، صفر و رمضان بعد از گذشت ۲۰۰ سال در این خانه برگزار می شود و این خاندان سفره داران بزرگی برای عزاداران شهر نیز محسوب می شوند.
عمارت امینی ها جدا از ریشه های فرهنگ، سنت، مذهب و معماری که با خود دارد، در هنر هفتم نیز نقش خاص و بسزایی داشته و طی ۲ دهه گذشته بستری مناسب برای ساخت و تولید آثار بزرگ تاریخی سینما و تلویزیون کشورمان نیز به شمار رفته است.
امینی ها، خاندان از تبار قزوین
آن گونه که مهدی نورمحمدی روایت می کند، خاندان امینی ها حدود ۲۰۰ سال پیش و در زمان جنگ های ایران و روس و همزمان با دوران پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از تبریز به قزوین مهاجرت کرده و در این شهر ساکن می شوند.
این تاریخپژوه، سردودمان این خانواده را حاج عبداله امینی تبریزی می نامد و معتقد است: این خانواده با مهاجرت به قزوین، خاندان بزرگ و ریشه داری را تشکیل دادند و منشا خدمات ارزنده ای در این شهر شدند، از جمله خدمات این خاندان می توان به ساخت بناهایی مثل کاروانسرا، آب انبار و گرمابه جهت استفاده عموم مردم اشاره کرد.
به گفته وی، امینی ها که جزو خانواده های اعیان قزوین نیز محسوب می شدند با سرمایه کلان خود به قزوین آمدند و در این شهر به تجارت پرداختند، براساس اسناد تاریخی که از میرزاحسین خیاط باقیمانده، این خاندان در جریان دوره مشروطیت نیز نقش مهمی داشتند، حاج محمدعلی امینی، رییس انجمن ولایتی بود و وکیل التجار امینی در نهادهایی که پس از مشروطه تاسیس شد، فعالیت داشت.
خانه یا حسینیه؟
نورمحمدی، ساخت این عمارت را توسط حاج محمدرضا امینی و در دهه اول دوره سلطنت ناصرالدین شاه می داند و معتقد است: این خانه در ابتدا به صورت ۱۶ عمارت تو در تو و پیوسته به هم ساخته شد و مطابق اسناد تاریخی، برای ساخت این ۱۶ عمارت نیز حدود ۴۸ هزار تومان آن زمان هزینه شد که این رقم زیادی محسوب می شد.
این قزوین پژوه با اشاره به کتاب “سفرنامه ناصرالدین شاه” که در آن شاه در سفرش به قزوین از خاندان امینی ها و بناهای متعلق به آنان نام برده، از روایاتی می گوید که اشاره به تغییر کاربری این عمارت به حسینیه دارد و توضیح می دهد: داستانی هست که بر مبنای آن ناصرالدین شاه در سفرش به قزوین، از این عمارت خوشش می آید و چند دفعه هم می گوید “چه خانه خوبی داری حاج محمد رحیم”.
در آن زمان هم رسم بر این بود وقتی شاه از چیزی خوشش می آمد بایستی آن را به شاه پیشکش می کردند، اما مالک این خانه حرفی می زند که شاه از سخن خود صرف نظر می کند، او می گوید: “قربان این خانه صاحب دارد و صاحبش اباعبداله الحسین (ع) است” و منظورش هم این بوده که این خانه وقف حسینیه است.
نورمحمدی ادامه می دهد: از آن تاریخ به بعد لقب “حسینیه” به این عمارت مسکونی داده شد و هنوز هم در این خانه مراسم عزاداری برگزار می شود.
اهالی قزوین شاهدند که جمعیتی در حدود چند هزار نفر سالانه در مراسم عزاداری، در همین تالارهای بزرگ حضور دارند و ۲۰۰ سال است که خاندان امینی سفره داران این مراسم هستند.
منزلی برای ملک زاده خاتون
جدا از آنکه این عمارت ۲۰۰ ساله، یک بنای تاریخی مهم به حساب می آید، حدود ۲ دهه است که محلی برای خلق آثار تاریخی سینما و سریال و فیلم های تلویزیونی نیز شده است.
ابوالفضل برزگر، یکی از علاقه مندان به سینما است که لیست بلندی از فیلمهای ساخته شده در قزوین دارد، از او درباره آثاری می پرسیم که در خانه امینی ها فیلمبرداری شده که وی به اولین اثری که اشاره می کند، سریال “جیران” است.
اسماعیل عفیفه، تهیه کننده سریال جیران در گفت و گو با خبرنگار ایرنا این موضوع را تایید می کند و می گوید: ما برای فیلمبرداری بخش هایی از این سریال به قزوین سفر کردیم و این عمارت را به عنوان منزل خواهر شاه، یعنی “ملک زاده خانم” انتخاب کردیم که این نقش را در سریال غزل شاکری بازی کرد.
برزگر درباره حضورش در این خانه موقع فیلمبرداری سریال جیران توضیح داد: من موقع فیلمبرداری بخش هایی از این سریال در خانه امینی ها حضور داشتم، با آنکه قبلا هم به داخل خانه رفته بودم اما این بار وقتی وارد شدم همه چیز خیلی متفاوت بود. انگار وارد یک دوره تاریخی دیگر شده بودم.
وی این خانه را در زمان فیلمبرداری چنین توصیف کرد: قراول هایی روی پشت بام ها بودند و زنان و دختران با گریم و لباس های قاجاری در مجموعه رفت و آمد می کردند. دکورها یا حتی شمع هایی که موقع فیلمبرداری روشن می کردند کاملا فضا را تغییر داده بود و بیش از قبل با حس و حال این بنای تاریخی متناسب بود.
وی با اشاره به فضاسازی های صورت گرفته این سریال، اضافه کرد: روزی قرار بود سکانس شکنجه سیاوش در زیرزمین این مکان فیلمبرداری شود. زمانی که وارد شدم همه سرفه می کردند، کمی که گذشت فهمیدم برای روشن نگاه داشتن شعله های آتش در زیرزمین باید پارافین روی آن می ریختند و همین مساله باعث سرفه بازیگران شده بود.
برزگر به خوبی یاد دارد که سکانس شکنجه سیاوش آن قدر تکرار شد که او همه دیالوگ هایش را حفظ شده بود: هر بار کل سکانس برداشت می شد و در آخر به خاطر ایرادی مثل صدا یا انعکاس نور یا حس بازیگر و مسایلی از این دست، تمامی سکانس بایستی دوباره تکرار می شد و بین سکانس ها، همه با سرفه از زیرزمین بیرون می آمدند، نفس می گرفتند و دوباره به داخل زیرزمین بازمی گشتند.
برزگر ادامه داد: آخرین برداشت را که گرفتند، همه عوامل در حیاط عمارت مشغول استراحت شدند و شیر می خوردند، بعضی هم سیگار می کشیدند، وقتی همه مشغول گپ و صحبت بودند، حسن فتحی (کارگردان)، خودش خم می شد و ته سیگارها را از باغچه ها جمع می کرد.
برزگر از محبت عوامل این سریال نیز یاد کرد و گفت: یکی از روزهای فیلمبرداری شاهد بودم آقای فتحی از منشی صحنه خواست یک عروسک بخرد، وقتی منشی صحنه روز بعد عروسک را به او داد، فتحی آن را هدیه کرد به دختربچه کوچکی که با پدر و مادرش ساکن خانه ای کوچک در گوشه حیاط این عمارت بودند.
وی با اشاره به فیلم “چه کسی به سرهنگ شلیک کرد؟” به کارگردانی جواد اردکانی که در سال ۸۱ ساخته شده بود، پلان هایی از این فیلم در زیرزمین این عمارت فیلمبرداری شد، به خصوص که یک راه مخفی باریک این خانه که دو سر زیرزمین را به هم متصل می کند، که از آن مسیر در سکانس تعقیب و گریز استفاده می شود.
“رانده شدگان” مهربان بودند
این علاقه مند به سینما همچنین سکانس هایی از فیلم “رانده شده” را به خاطر دارد که در سال ۶۷ در حسینیه امینی های قزوین کار فیلمبرداری آن انجام شد.
برزگر، بازیگران این فیلم را به خوبی به خاطر دارد و در مورد “رضا رویگری” چنین می گوید: جوانی بسیار مهربان، شاد و باادب بود و ما شب ها دور هم جمع می شدیم، خوش و بش می کردیم و او نیز با همه بسیار خونگرم بود.
وی با بیان یک خاطره از ساخت این فیلم برایمان می گوید: یک شب در خانه یکی از دوستان، ناگهان رویگری زد زیر آواز، صاحبخانه نگران شد چون همسایه ای داشت که خیلی روی سر و صدا حساس بود، وسط آواز همسایه آمد و در زد و صاحب خانه هم با ترس و لرز رفت و در را باز کرد، همسایه گفته بود چه صدای خوبی از خانه شما می آید، می شود من هم بیایم داخل؟
حسن لطفی، فیلمنامه نویس و فیلم ساز قزوینی نیز از حضورش موقع فیلمبرداری این فیلم در خانه امینی ها خاطراتی دارد که برای ما چنین تعریف می کند: اولین فیلمی که خودم در پشت صحنه اش حضور داشتم، همین فیلم رانده شده، ساخته مرحوم جهانگیر جهانگیری بود که بازیگرانی مثل رضا رویگری، مرحوم جمشید مشایخی و مرجانه گلچین در آن هنرنمایی کردند.
وی از دیدار خود با بازیگرانی چون مرحوم مشایخی و مرجانه گلچین در آن روزها به خوبی یاد می کند.
لطفی که خود دستی هم بر قلم دارد، در زمان ساخت این فیلم گزارشی از آن در هفته نامه ولایت آن زمان (که اکنون روزنامه شده) نوشت و در این باره گفت: بنده در قسمتی از گزارشم حتی اعتراض کردم به اینکه موقع فیلمبرداری به سیاهی لشگرها غذای معمولی می دهند اما برای عوامل اصلی و بازیگران، غذای یک رستوران بهتر را تهیه می کنند.
این هنرمند با خنده ادامه می دهد: کارگردان فیلم از این گزارش خوشش نیامد و ناراحت شد، حتی گفت “اگر لطفی دوباره بیاید سر صحنه گردنش را می شکنم” و من هم دیگر سر صحنه فیلمبرداری آن فیلم نرفتم.
لطفی هم به خوبی یاد دارد که در این فیلم، از زیرزمین خانه امینی ها به عنوان زندان استفاده کرده بودند و اولین برخوردش با مرحوم مشایخی هم در همین زیرزمین بود.
وی این دیدار را چنین توصیف کرد: آن موقع من سن و سالی نداشتم و خیلی جوان بودم، اما مرحوم مشایخی طوری با من برخورد کرد که انگار سال هاست مرا می شناسد، انسان بسیار مطلعی بود و ادبیات کهن را به خوبی می شناخت و در این باره با هم گپ و گفت هم کردیم.
لطفی ادامه داد: چه آن موقع که اولین برخوردمان بود و چه بعدها که مرحوم مشایخی در فیلم مستند بنده حضور پیدا کردند و حتی بعدها که به خانه اش رفتم، همیشه او را آدمی بسیار صبور، خونگرم و مردمی دیدم.
در نهایت امینی ها انتخاب شد
لطفی در ادامه از فیلمبردای فیلم “ناصرالدین شاه، آکتور سینما” در خانه امینی ها و حضور در پشت صحنه یکی از سکانس های مهم این فیلم یاد کرد و گفت: سکانسی بود که در آن مرحوم عزت الله انتظامی نقشش در فیلم گاو را بازسازی کرده بود، در این صحنه نقش عزت الله انتظامی ترکیبی از نقش ناصرالدین شاه و “مش حسن” در فیلم گاو بود که انتظامی بازی بسیار تاثیرگذاری کرد و سکانس ماندگاری و جاودانی از خود برجای گذاشت.
وی با اشاره به این که مرحوم انتظامی حتی قبل از فیلمبرداری خیلی در نقشش فرو می رفت، توضیح داد: اصلا نمی شد با او حرف زد، کارگردان هم نمی خواست حس بازیگرش به هم بخورد، بنابراین اجازه نمی داد غیر از عوامل فیلم، فرد دیگری سر صحنه باشد.
لطفی که در آن سال ها، مدیر انجمن سینمای جوان قزوین نیز بود، خوب به خاطر دارد که برای انتخاب لوکیشن همراه کارگردان مکان های مختلفی را در قزوین بازدید کردند اما در نهایت کارگردان خانه امینی ها را برای فیلمبرداری انتخاب کردند.
“جنگجوی پیروز” و “دزد دوچرخه” در خانه امینی ها
وی در ادامه از فیلم “جنگجوی پیروز”، اثر مجتبی راعی نام برد که اکبر عبدی، مرحوم فردوس کاویانی و فاطمه گودرزی نقش های اصلی آن را برعهده داشتند.
لطفی ادامه داد: هنگام ساخت این فیلم به همراه دوستم، مهدی وثوق نیا، که اکنون از اساتید عکاسی نیز به شمار می روند سر صحنه فیلمبرداری رفتیم، سکانسی از فیلم بود که مرحوم کاویانی و عبدی با هم چالش داشتند و بگو و مگو می کردند، وقتی دیدم وثوق نیا دیگر عکسی نمی گیرد، موضوع را پیگیر شدم، دیدم دلخور بود و می گفت که آقای عبدی گفته عکس نگیرد، بنده نیز در مطلبی که در خصوص فیلمبرداری این فیلم نوشته بودم، این موضوع را هم بازتاب دادم.
وی خاطرنشان کرد: سردبیر وقت خواستند تا با آقای عبدی یک مصاحبه اختصاصی در خصوص این فیلم داشته باشم، وقتی مرا به ایشان معرفی کردند، اصلا انتظار نداشتم که وی مطلبم را قبلا در خصوص اجازه ندادن به عکاسی آقای وثوق نیا خوانده باشد و به همین منظور با من مصاحبه نکردند، اما بعدها رضایت دادند و این مرتبه با آقای شفیع خانی، یکی دیگر از عکاسان شهر قزوین برای مصاحبه سراغ ایشان رفتیم.
این پیشکسوت فیلمسازی، در ادامه با اشاره به ساخت فیلم خود با عنوان “دزد دوچرخه”، گفت: در سال ۶۹ فیلمی به نام “دزد دوچرخه” را در خانه امینی های قزوین ساختم که محل فیلمبرداری یکی از اتاق ها و قسمتی از حیاط همین خانه بود، فیلم که یک کار دانشجویی بود و امکانات زیادی هم برای ساخت آن نداشتیم، مثلا برای ایجاد رعد و برق مجبور بودیم از دستگاه جوش استفاده کنیم و فیلم را با امکانات اولیه ساختیم. ولی همه اینها و آن خانه برایم بعدها پر از خاطره شد.
وی با اشاره به اینکه قزوین از دیرباز به عنوان یکی از شهرهای تاریخی کشور شناخته شده و آثار فاخر و تاریخی نیز نیز در آن وجود دارد، تصریح کرد: اماکنی نظیر خانه امینی ها، با توجه به نزدیکی قزوین به پایتخت کشور، می تواند به عنوان لوکیشن مناسبی برای ساخت بسیاری از فیلم های تاریخی باشد.
خانه امینی های قزوین از دیرباز محلی مناسب برای استفاده برخی از صحنه های فیلم هایی نظیر “بانوی عمارت”، “کفش های میرزا نوروز” و بسیاری از سریال های تلویزیونی و فیلم های مستند بوده و هنور هم بسیاری از کارگردان ها ترجیح می دهند برای لوکیشن فیلم های خود از آن استفاده کنند.
پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به جشنواره «سینماحقیقت» ضمن ارایه توضیحاتی درباره این مستند، از شرایط اقتصادی حاکم بر سینمای مستند انتقاد کرد.
به گزارش سینمای خانگی، پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در گفتوگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: «گیرشمن» سومین قسمت از سهگانهای درباره تاریخ مطالعات باستانشناسی در شوش دانیال است که به کاوشهای رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی میپردازد. او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران میشود. ابتدا به نهاوند میرود، تپه گیان را کاوش میکند، سپس به تهران و بعد کاشان میرود، در کاشان تپههای سیلک را کاوش میکند و در ادامه به کاوش در بی شاپور میپردازد، در آنجا موزاییکهای معروف ساسانی را پیدا میکند و آثار معماری مهمی به دست میآورد.
وی افزود: جنگ جهانی دوم که آغاز میشود گیرشمن در ایران میماند، سپس به افغانستان میرود و بعد دهلی نو و پس از آن مصر. بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمیگردد و متوجه میشود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال میرود و شروع به کاوش میکند. در شهر شاهی، ترانشه (فرورفتگیهای مصنوعی) وسیعی باز میکند و شهر پانزدهم را پیدا میکند، پیدا شدن شهر پانزدهم در زمان خودش بهعنوان واقعهای مهم در باستانشناسی ایران تعریف میشود اما یافتهها و تئوریهای او درباره شهر پانزدهم بعدها مورد انتقاد باستانشناسان قرار میگیرد.
این مستندساز ادامه داد: کاوشهای او در هالهای از ابهام قرار میگیرد و باستانشناسان انتقادهایی نسبت به عملکرد او داشتهاند. مهم است که بدانیم گیرشمن اشیای زیادی را بدون اجازه دولت ایران از کشور خارج کرده است. هنگام کاوش در شوش است که کار کاوش در چغازنبیل را آغاز میکند، او زیگورات معروف چغازنبیل را از زیر خاک خارج کرد.
روایت سرگذشت آقای باستانشناس از نگاه همسرش
مظاهریپور درباره شیوه روایتگری خود در این مستند هم توضیح داد: مستند «گیرشمن» به مجموعه فعالیتهای این باستانشناس از زبان همسرش میپردازد، کسی که او را در تمام طول مسیر همراهی میکند و ما در واقع در این مستند با راوی دوم شخص روبهرو هستیم. سعی کردهایم که راوی ما قصهای را تعریف کند؛ قصهای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستانشناسش است. همسر گیرشمن باستانشناس نیست اما این موضوع را تجربه میکند پس با یک قصه طرف هستیم، نه یک نریشن بهعنوان عقل کل مطلق و برای اینکه تنها به اطلاعات خشک باستانشناسی و تاریخی بسنده نکنیم، به وقایع تاریخی موازی با این قصه مثل به قدرت رسیدن نازیها در آلمان و جنگ دوم جهانی، وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شهریور ۱۳۲۰ و … هم اشاره کردهایم. ما در «گیرشمن» تاریخ را از سال ۱۹۳۲ شروع میکنیم و قصهمان تا سال ۱۹۶۸ ادامه مییابد یعنی زمانی که گیرشمن بازنشسته میشود و از ایران میرود.ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد
این مستندساز درباره حضور پررنگ باستانشناسان خارجی در ایران و فقدان باستانشناس معتبر ایرانی در زمینه پژوهشهای تاریخی بیان کرد: بخشی از این مساله به حوزه باستانشناسی باز میگردد که برای مردم ناشناس است، بخشی دیگر به باستانشناسان مربوط است که باید باستانشناسی را معرفی کنند، بخشی دیگر به سینمای مستند برمیگردد که کمتر به موضوع باستانشناسی میپردازد. ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد.
وی افزود: باستانشناسی در ایران خیلی دیر شروع میشود. با آغاز دهه ۴۰، مرحوم عزتالله نگهبان آموزش باستانشناسی نوین را در دانشگاه تهران شروع میکند و ما شاهد حضور باستانشناسانی هستیم که در محوطههای بزرگ باستانی همراه با خارجیها کاوش میکنند. باستانشناسان ایرانی آنقدر تجربه نداشتند که یک سایت باستانی را در اختیارشان قرار دهند، تازه در دهه ۴۰ و ۵۰ است که میبینیم باستانشناسانی مثل عزتالله نگهبان، میرعابدین کابلی، یوسف مجیدزاده، اسماعیل یغمایی و مرحوم حاکمی و دیگر باستانشناسان ایرانی وارد محوطههای باستانی میشوند و به کاوش میپردازند.
مظاهریپور تاکید کرد: باستانشناسان ایرانی همیشه در کنار خارجیها کاوش میکردهاند که ایرادی هم نداشته چراکه هیأتهای علمی مشترک همیشه در باستانشناسی چه در ایران و چه در جهان مرسوم بوده است. البته که در سالهای گذشته باستانشناسی ایران به قدرت امروز نبوده و انتقال تجربه انجام میشده است. در سالهای اخیر است که باستانشناسی ما از نظر علمی به قدرتی رسیده است که به شکل مستقل کاوش میکنند و البته کاوشگران خوبی هم داریم. در سالهای اخیر هم که گروههای باستانشناسی خارجی به طرز مشهودی از باستانشناسی ایران حذف شدهاند.
وی در توضیح اینکه چرا مستندهایی که به باستانشناسی میپردازند کمتر از مستندهای تاریخی است؟ گفت: ارتباط رسانهها و سینمای مستند و بهطور کلی سینمای ما با باستانشناسی ارتباط کامل و گستردهای نیست و ما کمتر شاهد حضور باستانشناسان در فیلمهای داستانی یا به طور کلی حوزه سینما هستیم. بعد از انقلاب، باستانگرایی به شکل ناملموس و غیرمستقیم با حکومت پیش از انقلاب ارتباط پیدا میکرد، چراکه حکومت پهلوی علاقه خاصی به باستانشناسی و باستانگرایی داشت. طبیعتاً برای حفظ امور باستانی کشور و برای اینکه این امر به یک امر ضدانقلابی تبدیل نشود، باستانشناسی در سکوت و سکون فرو میرود.
مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است
این مستندساز تاکید کرد: البته دلایل مختلف دیگری هم وجود دارد مثلاً ما وارد جنگ با عراق میشویم و طبیعتاً مسائل کشور به سمت جنگ میرود. بحث بازسازی کشور، هزینهها و … در اولویتهای کشور قرار میگیرند و باستانشناسی در این اولویت وجود ندارد. به نظرم، الان، وقت پرداختن به باستانشناسی از جنبههای مختلف رسیده است. حفظ فرهنگ کشور، حفظ تاریخ و همچنین امور اقتصادی مثل گسترش گردشگری از جمله این جنبههاست. مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است یعنی این حوزه متریالی را برای گردشگری و سایر حوزهها تولید میکند.
وی درباره تأثیر ضعف باستانشناسی در زمینه جذب گردشگر هم گفت: باستانشناسی یک اتاق فکر خیلی جدی است و از آن جایی که این اتاق فکر ارتباطش را با بدنه فرهنگی کشور ضعیفتر کرده است و ما این ارتباط را کمتر میبینیم در نتیجه به نظر میرسد که از امکاناتی که میتوانیم برای رسیدن به یک جامعیت در امور فرهنگی داشته باشیم، دور شدیم. هر چقدر بیشتر بتوانیم به باستانشناسی به ویژه در ایران که شامل سایتهای باستانی، محوطههای باستانی، اشیای باستانی، شهر، بافتهای باستانی و … است، بها دهیم و آن را جدی بگیریم، میتوانیم تولیدات علمیمان را در عرصههای مختلف گسترش دهیم و از باستانشناسی در عرصههای مختلف استفاده کنیم.
کارگردان «گیرشمن» درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند توضیح داد: کارهای تحقیقاتی «گیرشمن» پیش از همهگیری ویروس کرونا یعنی در سال ۱۳۹۸ آغاز شد؛ از فرزانه ابراهیمزاده تشکر میکنم که کار پژوهش اثر را انجام داد و ما براساس پژوهش او، اطلاعاتمان را تکمیل کردیم. همچنین پیش از سال ۱۳۹۸ مصاحبههایی انجام داده بودیم، در ادامه در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ آنها را کامل کردیم.
از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند
وی افزود: فیلمبرداری «گیرشمن» هم پاییز سال ۱۳۹۹ انجام شد، پس از آن وارد کار تدوین شدیم؛ فیلمهای باستانشناسی تدوین طولانیای دارند، البته این بخش از کار دیده نمیشود، پیدا کردن آرشیوها، تطبیق تصاویر، مطابقت وقایع با یکدیگر و مصاحبههایی که باید تکمیل شوند، فیلمهای باستانشناسی را به یک پازل تبدیل میکنند این مسائل باعث میشود تدوین فیلم سه یا چهار ماه یا حتی بیشتر به طول انجامد. در مستند «گیرشمن» یک فیلمنامه تحقیقاتی و یک فیلمنامه برای فیلمبرداری داشتیم که با آن فیلمبرداری را آغاز کردیم، یک فیلمنامه تدوین داشتیم که با آن تدوینمان را انجام دادیم و بعد از آن فیلمنامه نهایی که گفتار متن ماست و فیلم به پایان رسید.
این مستندساز درباره حضور کمرنگ مستندهای باستانشناسی در جشنوارههای سینمایی عنوان کرد: از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند. از طرف دیگر باستانشناسان هم وارد فضای تازهای میشوند؛ آنها شاید ندانند که با یک مستندساز چگونه برخورد کنند، شاید ندانند تفاوت یک فیلمساز مستند با خبرنگار چیست و چگونه باید با هر کدام از آنها ارتباط ایجاد کرد.
وی افزود: از طرف دیگر بحث بودجه و سرمایهگذاریها وجود دارد. ما میدانیم که در حوزه محیطزیست سرمایهگذاری وسیعی وجود دارد یعنی مستند محیط زیست آنقدر جای خود را پیدا کرده است که سیاستگذاری سرمایهگذاران به آن سمت میرود و مردم هم از آن استقبال میکنند اما مردم و سیاستگذاران سینمایی با بحث بافتها، بناها، مطالعات باستانشناسی، محوطههای باستانی چندان آشنا نیستند. به همین دلیل فکر میکنم برای ساخت مستندهای باستانشناسی باید سیاستگذاری داشت، فرهنگسازی درباره باستانشناسی موجب میشود تا عواقب ناخوشایندی محوطهها، اشیا و بناهای باستانی را تهدید نکند و بعدها موجب تأسف همه ما نشود. محوطههای باستانی کشور ما به دلیل فرهنگ اشتباه مردم در معرض تهدید جدی قرار دارند.
ورود فیلمسازان جدید به میدان «سینماحقیقت»
مظاهریپور درباره حضور مستند «گیرشمن» در جشنواره هفدهم «سینماحقیقت» هم گفت: امسال فیلمسازان جدیدی وارد جشنواره «سینماحقیقت» شدهاند، این اتفاق مهمی است، این واقعه به ما میگوید که قطار سینمای مستند به حرکت خود در مسیرش ادامه میدهد، اتفاق خوبی است که فیلمسازهای ما تکرار نشوند البته با احترام به پیشکسوتها و البته تنوع و تکثر در آثار وجود داشته باشد. اما از نظر اقتصادی به شدت نگران سینمای مستند هستم؛ سینمای مستند ما مرزهای ورشکستگی را درنوردیده و بسیاری از مستندسازان که شغلشان مستندسازی است، ورشکسته هستند یعنی درآمدشان از طریق مستندسازی، کفاف زندگیشان را نمیدهد.
وی افزود: این نکته مهمیست که متولیان امر چه در تلویزیون و چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید خیلی به آن دقت کنند که آتیه این مستندسازان مهم است و با سرنوشت سینمای این کشور گره خورده است، هم اینکه تولید آثار مستند دیگر با بودجههای موجود امکانپذیر نیست.
این کارگردان مستند در پایان تاکید کرد: این صحبتها غر زدن نیست بلکه اتفاقی است که در عرصه اقتصاد سینمای ایران میافتد؛ ما از زمانی که قرارداد کاری را میبندیم، تا زمانی که میخواهیم تولید آن را شروع کنیم، اعتبار اختصاص یافته و پول دریافتی به یک دوم یا یک چهارم ارزش ریالی خود میرسد که این به معنای فاجعه است.
علی شهابالدین یکی از کارگردانهای مستند «سرنوشت سرنوشت» با اشاره به تجربه ساخت این مستند که درباره زندگی امیر دریادار ناصر سرنوشت است، عنوان کرد این مستند در مراحل پایانی فنی قرار دارد.
به گزارش سینمای خانگی، علی شهابالدین تهیه کننده و یکی کارگردانهای مستند «سرنوشت سرنوشت» که آخرین مراحل فنی را سپری میکند، در گفتوگو با مهر درباره این مستند بیان کرد: روایت این مستند درباره امیر دریادار ناصر سرنوشت است که بعد از «عملیات مروارید» و شلیک عراقیها به ناوچه «پیکان»، حدود ۳۰ ساعت بدون هیچ تجهیزاتی در دریا شناور مانده است و سرنوشتش این بود که از این ۳۰ ساعت سرگردانی در دریا، زنده عبور کند و امروز هم مشغول به خدمترسانی است. نام این مستند هم برگرفته از سرنوشت همین فرد است.
وی ادامه داد: آقای سرنوشت از دانشآموختههایی است که در دهه ۵۰ و پیش از انقلاب جذب نیروی دریایی میشود. پدرش هم یک سرهنگ ارتش بود و به همین دلیل بهواسطه علاقهای که به این حوزه داشت، به استخدام نیروی دریایی درمیآید. در همان سالهای قبل از انقلاب به انگلیس میرود و در آنجا دوره میبیند. وقتی به ایران بازمیگردد، حدود یک سال بعد، انقلاب میشود و بعد از وقوع جنگ، او جزو اولین نفراتی است که بهعنوان نیروی ویژه به میدان میرود.
این مستندساز درباره حضور دریادار سرنوشت در عملیات «مروارید» توضیح داد: در آن مقطع هنوز آقای سرنوشت به سن ۳۰ سالگی نرسیده بود. در همان روزهای اولیه جنگ، صدام تصور میکرد که بهصورت برقآسا میتواند کل کشور را بگیرد. در داخل ایران، ارتش درگیر یک جریان تصفیه بود و خیلی از افراد فعال در دوره طاغوت را اخراج کردند و فراخوانی هم دادند که هر کس میخواهد، به انتخاب خودش از ارتش برود. آقای سرنوشت جزو افرادی بود که نرفت و ماند.
شناورهای عراقی چگونه شکار شدند؟
وی افزود: زمانی که جنگ آغاز شد، صدام در خرمشهر زمینگیر شد و اتاق جنگ ایران تصمیم گرفت که نیروی دریایی عراق را نابود کند. شناورهای عراقی در آن مقطع برای شهرهایی مانند خرمشهر مزاحمتهایی را ایجاد میکردند. وقتی نیروی هوایی گشتزنی میکند، متوجه مخفیگاه ناوچههای عراقی در لابهلای نیزارهایی که به خور عبدالله معروف بود، میشود. در آن مقطع یک عملیات ۲ منظوره با ۲ هدف مشخص طراحی میشود.
شهابالدین ادامه داد: نیروی دریایی و نیروی هوایی بسیج شدند تا اولی با موشکهای هوا به زمین و دومی با موشکهای سطح به سطح، این ناوچهها را مورد حمله قرار دهند. برای شروع، در قالب یک عملیات فریب، ۲ سکوی بزرگ عراقی باید تسخیر میشد. هفت نیرویی که آموزشهای ویژه دیده بودند، برای این عملیات داوطلب شدند که یکی از آنها آقای سرنوشت بود. او در آن زمان افسر مخابرات بود اما هنرها و فنون مختلف نظامی و رزمی را هم بلد بود.
وی افزود: ایران میخواست با گرفتن این ۲ سکو، دستان عراق در زمینه صادرات نفت را بهطور کامل ببندد تا شریان اقتصادی عراق قطع شود. هدف اصلی این عملیات همین ضربه اقتصادی به عراق بود. ناوچههای عراقی برای دفاع از این ۲ سکو مجبور به خروج از مخفیگاههای خود و یکی بعد از دیگری نابود شدند. فقط در روز ۷ آذر در حدود ۱۰ ناوچه عراقی از بین رفت. عراق همزمان هم ۹۰ درصد ناوچههای خود را از دست داد و هم کنترل ۲ سکوی نفتی از دستش خارج شد.
عراقیها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانیها قرار نگیرد! با خودشان میگفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانیها قرار نگیرد
این مستندساز گفت: در این مقطع عراقیها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانیها قرار نگیرد! با خودشان میگفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانیها قرار نگیرد. هفت تکاور ما در این سکوها مستقر بودند که وقتی خبر این عملیات به گوش ایرانیها میرسد، بهسرعت به این هفت نفر دستور عقبنشینی میدهند. این هفت نفر موقع رفتن به سکوها از هلیکوپتر استفاده کردند و بهگونهای هم به سکوها نزدیک شده بودند که افراد مستقر در سکوها فکر کرده بودند آنها خودی هستند و از طرف عراق میآیند.
وی افزود: همزمان یک کشتی ماهیگیری مهمات به آنها رساند. به اندازه یک شب تا صبح ایرانیها این سکوها را به تسخیر خود در میآورند و وقتی دستور عقبنشینی صادر میشود، درخواست حمایت از ناوچه ایرانی پیکان میکنند. این ناوچه کنار اسکله نفتی پهلو میگیرد و رادار عراقیها هم به دلیل عظمت سازههای سکو، نمیتواند وجود این ناوچه را تشخیص بدهد. هفت تکاور ایرانی سوار ناوچه پیکان میشوند و اسرای عراقی را هم با خود همراه میکنند تا به عقب بازگردند.
شهابالدین یادآور شد: وقتی ناوچه پیکان به سمت خاک ایران به حرکت در میآید، یکی از ناوچههای عراقی که در جوار سکوی نفتی پنهان شده بود، ناوچه ایرانی را توسط رادارش لاک کرده و اولین موشک را به سمت آن پرتاب میکند. ناوچه ایرانی اما با یک حرکت سریع فرار میکند و موشک به آن اصابت نمیکند. موشک دوم اما هر چهار موتور ناوچه پیکان را از بین میبرد. موشک سوم به ناوچه پیکان اصابت کرده و با همه سرنشینانش به عمق آب میرود. تعدادی از سرنشینان که روی عرشه ناوچه بودند، بلافاصله بعد از اصابت موشک، خودشان را به داخل آب میاندازند.
وی افزود: از هفت تکاور ایرانی، ۲ نفر در همان لحظه اول شهید میشوند و پنج نفر دیگر زنده میمانند. اسرای عراقی اما همه کشته میشوند، غیر از یک نفرشان. هلیکوپتری برای نجات این افراد اعزام میشود. عملیات نجات با هلیکوپتر روی آب هم بسیار دشوار است. همزمان یک هواپیمای عراقی هم داشت برای هلیکوپتر ایرانی ایجاد مزاحمت میکرد. خلبانان ایرانی این هلیکوپتر اما با از خودگذشتگی همه بازماندگان را نجات میدهند و تنها ۲ نفر باقی میماند. یکی از این افراد آقای سرنوشت است و دیگری همان فرد عراقی.
این مستندساز در ادامه گفت: وقتی شب میشود، آقای سرنوشت هم باید براساس آموزههایی که یاد گرفته بود، جان خودش را حفظ میکرد و هم مراقب واکنشهای فرد عراقی میبود. آقای سرنوشت در این ماجرا زنده میماند و امروز ایشان متخصص نجات افراد مغروق است. روایت این ماجرا، خلاصهای از کلیت مستند «سرنوشت سرنوشت» است.
این کارگردان مستند درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند عنوان کرد: پژوهش درباره این مستند از ایام پیش از کرونا آغاز شد و بعد از کرونا هم ادامه پیدا کرد. به تعبیری میتوان گفت پژوهش و ساخت این مستند چیزی در حدود سه سال زمان برد. حامیان مالی این مستند هم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و شبکه افق تلویزیون بودند.
گفتوگو با راویانی که حاضر به گفتوگو نبودند
وی تأکید کرد: افرادی در این مستند طرف گفتوگو قرار گرفتهاند که تا پیش از این اساساً حاضر به حضور در مصاحبههای تلویزیونی نبودند. ما آنها را متقاعد کردیم تا بهعنوان تنها شاهدان زنده این جریان، در مستند حضور داشته باشند. از طرفی دیگر ساختار انیمیشن-رئال را برای این مستند در نظر گرفتیم تا بتوانیم بخشی از پروداکشن سنگین کار را که مربوط به حرکت ناوچهها و هواپیماها میشود بهصورت انیمیشنی روایت کنیم. بخشهایی از مستند را هم بازسازی کردهایم.
کارگردان مستند «سرنوشت سرنوشت» درباره هزینههای تولید این مستند گفت: قرارداد تولید این اثر مربوط به سال ۱۴۰۰ بود و امروز در سال ۱۴۰۲ دارد به سرانجام میرسد. در این فاصله مشکلات و مصائبی هم داشتیم؛ به شکلی که هم هزینه تولید انیمیشن بالا رفت و هم با توجه به زمانی که صرف شد، از نظر هزینه کلی نیز با مشکلاتی مواجه شدهایم.
شهابالدین در پایان گفت: پیشبینی ما این است که این مستند در ۶۰ تا ۷۰ دقیقه به جمعبندی برسد. تهیهکنندگی این کار را شخصاً برعهده داشتم اما در زمینه پژوهش و کارگردانی من و آقای محمدعلی یزدانپرست بهصورت مشترک این مستند را به سرانجام رساندهایم.
داریوش فرهنگ گفت: سینما به مثابه قطاری است که قصد ایستادن ندارد و همچنان در میان ایستگاههای مختلف در حرکت است و افراد تنها یک بار فرصت سوار شدن دارند و کسانی که پیاده میشوند، دیگر نمیتوانند به مسیر ادامه دهند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، دومین جلسهکارگاه بازیگری و کارگردانی در سینماعصر روز گذشته با حضور داریوش فرهنگ، بازیگر سینما و تلویزیوندر سالن فردوس موزه سینمای ایران برگزار شد.
داریوش فرهنگ درباره ماهیت سینما گفت: حرکت قطار سینما درست مانند زندگی است و از مسیرها و ایستگاههای مختلف عبور میکند و در این میان، عدهای سوار و برخی دیگر پیاده میشوند و این قطار از دل تاریخ سینما عبور میکند.
وی ادامه داد: فعالیت هنری همیشه از تقلید شروع میشود اما اگر قرار باشد در همانجا متوقف شود، همیشه فرد بهتری از شما وجود خواهد داشت؛ بنابراین باید تا ابد بیاموزیم و کسی که فکر کند همهچیز را میداند و دانستههایش کافی است، آغاز سقوط خود را رقم زده است.
فرهنگ با بیان اینکه تا زمانی که داستان و داستانگویی در جهان حاکم است، سینما برقرار خواهد بود، اظهار داشت: در طول این مسیر طولانی، به سینمای صامت رسیدیم که چند نابغه در آن مشغول هنرنمایی بودند. از جمله چارلی چاپلین، هارولد لوید و باستر کیتون که با خلاقیتی مثال زدنی، آثاری را پدید آوردند. دیدن هر لحظه از فیلمهای چاپلین پر از خلاقیت، شگفتی و زیبایی است. چنین ظرافتهایی اتفاقی نیستند بلکه این افراد از نوابغ و دارای شگردهای شخصی هستند و برای همین همیشه ماندگار خواهند بود.
باید به دنبال معنا بخشیدن به زندگی باشیم
فرهنگ ادامه داد: کسانی چون لارنس الیویه و پل اسکوفیلد از دنیای تئاتر وارد این هنر شدند و به سینما ارزش دادند. از آن زمان تاکنون، دو نوع بازیگری در سینما رایج است؛ بازیگری تیپ و بازیگری شخصیت. بازیگران تیپ در کار خود استاد بودند و نمونههای موفقی از آن در سینمای ایران هم وجود داشته است که مورد توجه و علاقه مخاطبان هم بودند.
وی افزود: به تدریج بازیگری پیچیده شد و ابعاد مختلف روانشناختی و جامعه شناختی پیدا کرد. قطار سینما همچنان در حال حرکت است و به ایستگاههای مختلفی میرسد که دیگر قهرمانان مدافع مظلومین، پاسخگو نیستند. در نتیجه مسئله ضد قهرمان در حیطه شخصیت پردازی به وجود آمد و بازیگرانی چون رابرت دنیرو و آلپاچینو به این حرفه رونق دادند. این بزرگان به همراه افرادی چون کلینت ایستیوود همچنان کار میکنند و این هنر را اعتبار میبخشند.
وی ادامه داد: با هر اندازه از اندوختهای که همراه داریم باید به دنبال راهی برای معنا بخشیدن به زندگی باشیم. وظیفه هنرمند در وهله نخست این است که چیزی به این جهان بیفزاید و تلاش کند تا چیزی از آن نکاهد.
فرهنک تاکید کرد: شعار اصلی ما در هر شکلی از بازیگری نباید فراموش شود. این شعار عبارت است از سوالهایی نظیر «چه میگوییم؟ چه میشنویم؟ به که میگوییم؟ چگونه میگوییم؟ چرا میگوییم؟ کجا میگوییم؟ چه میشونیم؟ از که میشنویم؟ چگونه میشنویم؟ چرا میشنویم؟ کجا میشنویم؟». هر کدام از این جملات جهانی دارد که کلید واژه بازیگری است و اگر آنها را رعایت نکنیم، بازیگر خوبی نخواهیم شد.
سینما یعنی حذف کردن
فرهنگ درباره شیوه مواجهه بازیگر با یک نقش نیز گفت: بازیگران معمولا به دو شیوه شخصیت را میشناسند. در این جهان و درون همه انسانها، عواطف مشترک بشری مانند شجاعت، مهربانی، تنفر و عشق وجود دارد که میتوان این خصایص را در خود تقویت کرد و در ایفای نقش آنها را به کار گرفت. گاهی نیز از طریق بیرونی و توسط فیزیک به شخصیت نزدیک می شویم به همین دلیل توصیه میکنم همیشه اطراف خود را خوب ببینید.
وی ادامه داد: در ساخت یک فیلم سرعت عمل موضوع مهمی است است و باید بتوانیم از امکانات موجود، نهایت استفاده را داشته باشیم. سینما یعنی حذف کردن. به یاد داشته باشید که اضافه کردن هیچوقت ما را به جایی نمیرساند. باید تا ابد بیاموزیم و کسی که فکر کند همه چیز را میداند و دانستههایش کافی است، آغاز سقوط خود را رقم زده است.
کارگردان مجموعه سلطان و شبان ضمن در میان گذاشتن تجربیات و آموختههای خود با هنرجویان، گفت: باید فکر کرد چطور میشود در «سکوت» بازی کرد تا بتوانیم بر لحظهای که به وجود میآید متمرکز شده و آن را رشد دهیم.
وی با ذکر خاطرهای از دوران دانشجویی خود گفت: در سالهای جوانی من پوستری از مارلون براندو را پیدا کرده و در خانه آن را کنار آینه گذاشته بودم و مرتب ظاهر او را با خود مقایسه میکردم و تلاش داشتم حتی مدل موی او را تقلید کنم. براندو معمولا در دیالوگ با بازیگر مقابل، دیر به سوالها پاسخ میداد و من سعی میکردم تا شیوه حرف زدن او را تقلید کنم. تا اینکه روزی متوجه شدم من شباهتی با براندو ندارم و فهمیدم فعالیت هنری همیشه از تقلید شروع میشود اما اگر قرار باشد در همان جا متوقف شود، همیشه فرد بهتری از شما وجود خواهد داشت.
فرهنگ خاطرنشان کرد: برای انجام هیچ کاری در بازیگری عجله نکنید و آهسته و پیوسته حرکت کرده و اعمال را انجام دهید. از همان ابتدای پلان باید تلاش کنیم توجه بیننده را به خود جلب کنیم و حواس خود را بر عملی که در حال انجام آن هستیم متمرکز کنیم.
وی افزود: فیلم دیدن یک ضیافت است و ما شما را دعوت میکنیم تا ما را ببینید. یک ضیافت باید دارای لحظههایی درخشان باشد و در غیر اینصورت فایدهای نخواهد داشت. توجه داشته باشید که محاوره با دیالوگ متفاوت است. محاورات روزمره نباید وارد ساحت دیالوگ شود. هرگز نباید از فردی که دیالوگهای محاوره را ادا میکند، نمای کلوز آپ گرفت.
فرهنگ با شااره به سخنی از آلفرد هیچکاک کارگردان سینمای هالیوود گفت: هیچکاک در تمام زمینهها استاد مسلط سینما است. او میگوید اگر بمبی زیر میز باشد و کسی به آن اشاره کند، این اتفاق به کار درام نمیآید، بلکه صورت صحیح این است که شخصیتها از وجود آن آگاهی نداشته باشند.
در سینما تنها متکی به انتقال پیام نباشید
فرهنگ با بیان اینکه مهمترین مسئله در بازیگری چگونه گفتن است، ادامه داد: شما به عنوان بازیگر هر حسی را که بیان میکنید، به نفر مقابل منتقل میشود. در فیلمها گاهی با وضعیتی رو به رو میشوم که بازیگران ارتباط و درک درستی نسبت به یکدیگر نداشته و فقط دیالوگهای خود را حفظ کرده و ادا میکنند. این شیوه بدترین نوع بازیگری است. در فیلم نباید تنها معطوف به انتقال پیامهای گوناگون باشیم. کودک پنداشتن مخاطب کار غلطی است که این روزها تلویزیون آن را انجام میدهد.
وی با اشاره به اهمیت توجه به مخاطب گفت: مخاطب دارای شعور و بینش است و باید نوشته بی جان روی کاغذ را، به طریقی روح و طراوت بخشید. باید محاوره به دیالوگ تبدیل شود و سعی کنید این مهم را در نوشتههای خود اعمال کنید.
فرهنگ گفت: در سینما، هر پلان نویدی برای پلان بعدی است و شما را به دنبال کردن ادامه قصه دعوت میکند. در عین حال هر پلان، کامل کننده پلان قبلی است و اجزا در کنار یکدیگر قرار گرفته و یک صحنه را به وجود میآورند و صحنهها، سازنده سکانس خواهند بود.
ثبتنام اصحاب رسانه و منتقدان برای حضور در چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر از دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ آغاز میشود.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از روابطعمومی چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، با هدف تکریم اصحاب رسانه و ممانعت از تضییع حقوق ایشان، مقررات صدور کارت جشنواره را به شرح ذیل اعلام میکند:
۱- برای خبرنگاران، معرفینامه با امضای مدیرمسئول رسانه نیاز است. معرفینامه از رسانههایی پذیرش میشود که واجد شرایط زیر باشند:
الف- موجود در فهرست رسانههای دارای مجوز و در حال انتشار (قابل مشاهده در وبگاه معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
ب- برخوردار از گستره توزیع کشوری- ارتباط مستمر رسانه با رویدادهای سینمای ایران به نحوی که از اسفندماه ۱۴۰۱ تا آذرماه ۱۴۰۲، هرماه حداقل سه گزارش، خبر یا تحلیل اختصاصی مرتبط با سینمای ایران منتشر شده باشد.
۲- ضروری است هر رسانه لیستکنندگان خود را به ترتیب اولویت با درج عنوان (خبرنگار، عکاس، تصویربردار، عوامل فنی) در یک نامه واحد معرفی کند و افراد قید شده در نامه جداگانه ثبت نام و معرفی نامه را بارگذاری کنند.
۳- بدیهی است که به معرفیشدگان هر رسانه، بر اساس سهمیه در نظر گرفته شده و سابقه حرفهای به ترتیب اولویت مندرج در نامه، کارت سینمای رسانه تعلق میگیرد و اصلاح بعدی اولویتها پذیرفته نخواهد شد.
۴- برای خبرنگاران رسانههای خارجی مقیم در تهران بارگذاری کارت خبرنگاری الزامی است.
۵- برای عکاسان متقاضی، معرفینامه از خبرگزاری معتبر ضروری است.
۶- برای منتقدان بارگذاری سه نمونه یادداشت، تحلیل یا نقد مرتبط با فیلمهای بخشهای مختلف جشنواره چهل و یکم فیلم فجر که تا قبل از آذر ماه ۱۴۰۲ به نام متقاضی در یکی از رسانههای رسمی منتشر شده باشد، ضروری است.
۷- منتقدان فعال در رسانههای دیداری و شنیداری میتوانند لینک اینترنتی سه برنامه خود را ارسال کنند.
۸- برای خبرنگاران سینمایی و منتقدان پیشکسوت، سهمیه محدود و جداگانهای توسط روابط عمومی جشنواره منظور میشود اما لازم است در ثبت نام شرکت کنند.
۹- میزان حضور در سالن رسانه دورههای قبلی جشنواره فیلم فجر و کیفیت فعالیت آنها، یکی از ملاکهای ارزیابی درخواستها خواهد بود.
افراد حائز شرایط میتوانند از صبح روز دوشنبه ۲۷ آذرماه تا پایان وقت پنجشنبه ۳۰ آذرماه با مراجعه به سامانه جشنواره ثبت نام و مدارک لازم را بارگذاری کنند.
این زمان برای تمام متقاضیان حضور در سینمای رسانه جشنواره بینالمللی فیلم فجر غیرقابل تمدید است و به تقاضاهایی که بعد از تاریخ مقرر یا خارج از سامانه جشنواره ارسال شود، ترتیب اثر داده نخواهد شد.
فراخوان ثبت نام برنامههای رسانههای دیداری و شنیداری اعم از رادیویی، تلویزیونی، اینترنتی متعاقباً منتشر خواهد شد.
چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر ۱۲ تا ۲۲ بهمن ماه سال جاری به دبیری مجتبی امینی برگزار میشود.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ «امیرعلی محمدطاهر» رئیس جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» گفت: پدر سینمای کُردی «یولماز گونای» Yılmaz Güney با فیلم سینمایی «راه» Yol در سال 1982 جایزه نخل طلای جشنواره بینالمللی فيلم «کن» فرانسه را از آن خود کرد؛ به همین دلیل، بهترین جایزه ما در جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» جایزه «یولماز گونای» است.
افتتاح دهمین جشنواره بینالمللی «دهوک» با فیلم «مسی بغداد»
دهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» Duhok با یاد «یولماز گونای» Yılmaz Güneyکارگردان سرشناس کُرد برنده جایزه نخل طلای جشنواره بینالمللی فيلم «کن» فرانسه (1982) و با حضور دکتر «علی تهتهر» استاندار دهوک، شخصیتهای برجسته سیاسی از جمله؛ «بابکر زیباری»، «علی عونی»، «امیرعلی محمدطاهر» رئیس جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک»، «شوکت امین کورکی» مدیر هنری این جشنواره، «عباس غزالی» تهیهکننده و شخصیت فعال فرهنگی و هنری اقلیم کُردستان، اعضای هیئت داوران بخشهای رقابتی «سینمای جهان» و «سینمای کُردی»، سینماگران ایرانی و خارجی حاضر در این رویداد سینمایی و علاقمندان به هنر سینما، با نمایش فیلم سینمایی «مسی بغداد» Baghdad Messi به کارگردانی «سهیم عمر خلیفه» Sahim OmarKhalifaمحصول مشترک بلژیک، هلند و اقلیم کردستان، با حضور این سینماگر کُرد مقیم کشور بلژیک و همچنین «حسین حسن» بازیگر، «احمد محمد» (حمودی) بازیگر اصلی، «عادل عبدالرحمان» مدیر تولید، «میران دزهیی»، «روژ حاجو» Roj Hajoتهیهکننده اجرایی این اثر و … در سالن «کنگره» دانشگاه دهوک در شهر دهوک در اقليم کردستان عراق افتتاح شد و تا روز 25 آذر ماه جاری (16 دسامبر 2023) در مجموعه سینمایی «دهوک مول» و سالن «کنگره» دانشگاه دهوک ادامه خواهد داشت.
مراسم فرش قرمز جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک»
در آغاز مراسم افتتاحییه دهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک»، شخصیتهای برجسته، اعضای هیئت داوران بخش مسابقه «سینمای جهان» و بخش مسابقه «سینمای کُردی» و همچنین تعدادی از میهمانان ویژه این رویداد معتبر سینمای خاورمیانه، بر روی فرش قرمز جشنواره رفتند و در برابر دوربین کانالهای مختلف تلویزیونی و عکاسان قرار گرفتند.
معرفی هر چه بهتر فرهنگ و هنر اقليم کردستان
در ادامه این مراسم، «امیرعلی محمدطاهر» رئیس جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» گفت: طی چند سال گذشته، این جشنواره، به بستری پایدار برای فیلم و فرهنگ سینمایی تبدیل شده و همچنین روابط بین فرهنگهای مختلف را تحکیم بخشیده است و در عین حال، به ارتقای هنر سینما در استان دهوک و اقليم کردستان کمک شایانی کرده است. این امر مطابق راهبرد وزارت فرهنگ و جوانان برای توجه هر چه بیشتر به زیرساختهای فرهنگی، هنری و ادبی و به ویژه سینما است. جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» نه تنها میدانی برای گفتمان و درک بهتر جایگاه سینماگران داخلی و خارجی است، بلکه فاکتور اصلی برای معرفی هر چه بهتر فرهنگ و هنر جامعه اقليم کردستان به دیگران است. چون در این زمینه، هنر سینما نقش اصلی و بسیار مهمی ایفا میکند. این به ما میآموزد که مردم چگونه میتوانند از طریق چشم سینما به جهان بنگرند و به ما یاد میدهد که سینما با وجود تفاوتهای فرهنگی، دیدگاههای مختلف و ایدههای ویژه، چگونه ملتها را گرد هم میآورد.
سینما میتواند صلح را در جهان برقرار نماید
وی همچنین گفت: جهان ما تهدیدهای بزرگی همچون؛ مشکلات اجتماعی، سیاسی، بحرانهای اقتصادی و جنگهای ویرانگر را پشت سر گذاشته است. سینما به خوبی قدرت منحصربهفرد خود را برای حل این درگیریها با تفکری فراتر از نهادهای تنگنظر و عبور از مرزها نشان داده است. سینما میتواند بین فرهنگها پل ایجاد کند، دیوارهای خشونت را بشکند، روابط بین ملتهای مختلف را تقویت کند و همچنین صلح را در جهان برقرار نماید.
جشنواره فیلم «دهوک» فرصت طلایی برای کشف جادوی سینما
«امیرعلی محمدطاهر» در ادامه سخنانش افزود: جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» برای ما فرصت طلایی برای کشف بهتر جادوی سینما است، تا ما بتوانیم این جهان را به گونهای دیگر بنگریم؛ چون بر رفتار و طرز تفکر ما تأثیرگذار خواهد بود. این جشن هنر، روایت قصهگویی در تعامل با صدا و رنگ است که حاصل آن؛ آرامش خاطر، احساس خوب و تفکر عالی را به همراه دارد.
سینمای فرانسه پازلی جاودانه از جهان سینماست
این مدیر فرهنگی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: امسال، با افتخار از سینمای فرانسه به عنوان کشور مهمان ویژه استقبال میکنیم. فرانسه نه تنها از نظر تاریخی غنی است، بلکه در همان حال، نقش مهم و تأثیرگذاری در دنیای سینما دارد، چون پازلی جاودانه از جهان سینماست که همیشه میتواند احساس ما را بیدار نگه دارد. سینمای فرانسه به گستردگی و تنوع آن شناخته شده است و نشان میدهد که اهمیت شیوه روایت داستان، از خود داستان مهمتر است.
جایزه 10 هزار دلاری «یولماز گونای»
وی افزود: تاریخ سینمای فرانسه، کارگردانان و فیلمنامهنویسان بسیاری را معرفی کرده است که با موفقیت، از قدرت زبان در آثار خود استفاده کردهاند؛ که چگونه دیالوگهای ظریف و صحنههای صامت، میتوانند احساسات و افکار را به بیننده به خوبی منتقل کنند. و از این مهمتر، ما از یاد نبردهایم که پدر سینمای کُردی «یولماز گونای» Yılmaz Güneyبا فیلم سینمایی «راه» Yol در سال 1982 جایزه «نخل طلای» جشنواره بینالمللی فيلم «کن» فرانسه را از آن خود کرد؛ به همین دلیل، بهترین جایزه ما در جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک»؛ با افتخار، جایزه «یولماز گونای» است.
اهمیت زبان و کاربرد آن در سینما
رئیس جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» گفت: یکی از موضوعات اصلی که امسال میخواهیم به آن بپردازیم، اهمیت زبان و کاربرد آن در سینما است. سینما زبان جهانی است که میتواند انسانها را از فرهنگهای مختلف دور هم جمع کند، این امکان را به ما میدهد که یک داستان را به بهترین شکل ممکن به روح انسان بفرستیم. زبان، ابزار مهمی در این زمینه است و از اختلافات فرهنگی، تنگناها و سدهای مختلف عبور میکند و باعث انتقال پیام فیلمها میشود.
تشکر از فیلمسازان کُردی که به زبان مادری فیلم میسازند
وی همچنین گفت: از همه فیلمسازان کُرد که در حوزه سینمای کُردی به ویژه در خارج و سایر نقاط کردستان تلاش میکنند؛ تشکر و قدردانی میکنیم و از آنها میخواهیم که در ساخت آثارشان بیشتر از این، به زبان کُردی توجه کنند؛ تا زبان مادری ما هم در میان زبانهای زنده دنیا جاودانه بماند و مثل همه ملتهای جهان، به زبان خود بسیار افتخار میکنیم.
سینما فرصتی برای گفتمان و تبادل فرهنگها
«امیرعلی محمدطاهر» رئیس جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» در پایان سخنانش تأکید کرد: ما معتقدیم جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» باید ادامه پیدا کند، این نه تنها فرصتی برای نمایش آثار سینماگران کشورها است، بلکه فرصتی برای گفتمان و تبادل میان فرهنگهای مختلف است، فرصتی که به ما این امکان را میدهد که از تجربیات سینماگران جهان، بهرهمند شویم و به تجربیات خود غنای بیشتری ببخشیم. بیایید جادو و هنر سینما را با هم مشاهده کنیم، با داستانها، صداها و رنگهای گوناگون زندگی کنیم. این یک جشن واقعی مردمی است که در آن احساس با هنر آمیخته میشود.
نسلکشی یک ملت
در ادامه مراسم افتتاحییه دهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک»، دکتر «علی تهتهر» استاندار دهوک گفت: ملت و سرزمین و سرزمین و ملت، بهم گره خوردهاند و هیچوقت این پیوند مهم و تاریخی از میان نخواهد رفت. گاهی وقتها یک ملت، مورد ژینوساید و نسلکشی قرار گرفته و آن ملت، بهم ریخته و یکپارچگی خود را از دست داده است؛ ژینوساید و از بین بردن یک ملت، حذف زبان، فرهنگ و ادب و … آن ملت است. اگر همه این چیزها از میان برود؛ دیگر اثری از آن ملت باقی نخواهد ماند، ولی اسم آنها در تاریخ ماندگار خواهد بود.
ما ارزش و بهای سینما را میدانیم
وی همچنین گفت: ما ارزش و بهای سینما را میدانیم، چون از طریق سینما به خوبی میتوانیم پیام خود را به جهان منتقل کنیم. هنر هفتم، یک جامعه پیشرفته و تمدن مدرن را بهم گره میزند و ما همیشه به عنوان حکومت اقلیم کردستان، از جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» و دیگر رویدادهای فرهنگی، هنری، ورزشی و … حمایت و استقبال میکنیم.
ارتباط یک فیلم حرفهای با فرهنگها و ملتهای مختلف جهان
این استاد دانشگاه دهوک در ادامه سخنانش اظهار داشت: ما متوجه شدهایم کسی که در حوزه هنر هفتم فعالیت میکند شاید تمایل نداشته باشد که در دیگر حوزههای هنری فعالیت نماید. به عنوان یک نویسنده، معتقدم وقتیکه یک فیلم حرفهای تولید میشود به خوبی میتواند با فرهنگها و ملتهای مختلف در سراسر دنیا ارتباط برقرار نماید. چون سینما یک هنر و زبان بینالمللی است و همه قشرهای جامعه جهانی را در بر میگیرد؛ شاید ادبیات و بخصوص شعر، داستان، رمان، تحقیق و پژوهش، این قدرت همهگیری و جهان شمول را نداشته باشند؛ چون اینها برای قشر نخبه به نگارش در میآیند و تولید میشوند. ولی همه مردم میتوانند نظارهگر آثار سینمایی باشند، با آنها ارتباط برقرار کنند، از آنها لذت ببرند و پیامشان را به خوبی و بدون واسطه دریافت کنند.
ملت کُرد، تراژدیها و نسلکشی را از سر گذرانده است
استاندار دهوک در بخش دیگری از سخنانش افزود: ما اتفاقات، بلایا، تراژدیها و نسلکشیهای زیادی را از سر گذراندهایم؛ اگر سینماگران سراسر جهان، در مورد تراژدیها و ظلم و ستمهایی که به ملت کُرد شده است، آثار سینمایی زیادی تولید کنند، باز هم تمام نخواهد شد، بلکه تنها گوشهای از این فجایع را به تصویر کشیدهاند.
توسعه و تقویت سینمای کُردی در ارتباط با سینمای بینالملل
دکتر «علی تهتهر» در پایان تأکید کرد: توسعه سینمای کُردی و تقویت آن، بدون ارتباط با سینمای بینالملل امکانپذیر نخواهد بود. خرسندیم که جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک»، در این دوره میزبان سینمای فرانسه خواهد بود؛ کشوری که از دوستان قدیمی مردم کُردستان به شمار میرود. مردم کردستان در روزهای سخت، همیشه دولت و مردم فرانسه را در کنار خود داشته و ما همیشه به این رابطه دیرین فرهنگی و تاریخی افتخار میکنیم. موضوع اصلی جشنواره امسال، زبان مادری است، زبان شیرینی که برای اولین بار، کودک آن را از مادرش یاد میگیرد؛ حفظ زبان مادری یک نیاز بسیار مهم برای هر ملتی است. برای نخستین بار، در این دوره از جشنواره، فیلمهای «کودکان و نوجوانان» حضور دارند و ما از این اتفاق مهم هنری استقبال میکنیم.
تنوع هنر و فرهنگ، دروازه مهمی برای معرفی کردستان به جهان
در بخش دیگری از این مراسم، «آریان صلاحالدین» معاون وزیر فرهنگ، هنر و جوانان (روشنبیری و لاوان) حکومت اقليم کردستان گفت: ما امروز اینجا جمع شدهایم تا به تماشای آثار فیلمسازان باتجربه و جوان جهان بنشینیم، تجربیات و دیدگاههای متفاوت خود را به اشتراک بگذاریم و بستری گستردهتر را برای آشنایی با فرهنگ دیگران و معرفی فرهنگ خودمان به جهان ایجاد کنیم. این تنوع هنر و فرهنگ، دروازه مهمی برای معرفی کردستان به جهان خواهد بود.
بستر مناسبی برای فیلمبرداری و تولید آثار سینمایی
وی افزود: جشنواره بینالمللی فیلم «دهوک» توانسته جایگاه تأثیرگذاری ایجاد کند و به سکوی مهمی برای خدمت به جنبش سینمای کردستان و منطقه تبدیل شود. جامعه کردستان به طور کلی به هنر و به صورت ویژه، توجه خاصی به سینما دارد و همیشه از آثار سینمایی زیبا و حرفهای استقبال میکند. در عین حال، تاریخ ما بستر مناسبی برای یافتن ایدههای سینمایی و همچنین اقلیم کردستان، محیط مساعدی برای فیلمبرداری و تولید آثار سینمایی است.
داستانهایی سرشار از ایدههای سینمایی
معاون وزارت فرهنگ، هنر و جوانان اقليم کردستان در پایان سخنانش تأکید کرد: جامعه کردستان به کار و تلاش سینماگران نگاه ویژهای دارد، هر فردی که در این سرزمین زندگی میکند؛ دهها داستان و موضوع بکر در سینه دارد که برای صنعت تصویر مناسب خواهد بود، این داستانها سرشار از ایده سینمایی، چالشی و پرکشمکش هستند. بنابراین، ما زندگی در کردستان را دوست داریم؛ اینجا میتواند لوکیشن مناسبی برای پروژههای سینماگران باشد.