مهدی عظیمی میرآبادی: پس از توقف جنگ تحمیلی 12 روزه ی رژیم صهیونیستی علیه ایران بزرگ به واسطه عنایات الهی و حضور مقتدرانه ی ملت قهرمان ایران اسلامی و به دست رزمندگان مؤمن، قدرتمند، و جان برکف نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و با هدایت فرمانده ی کل قوا و رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ ملت شریف شهدای این نبرد را با حضوری میلیونی و چشمگیر بدرقه کردند و یاد آنان را گرامی داشتند. این حضور خیره کننده تازگی ندارد و مردم انقلابی کشور بارها و بارها از مراسم های 22 بهمن و روز قدس هر سال گرفته تا نماز جمعه های نصر، تشییع شخصیت های برجسته دینی و انقلابی همانند حضرت امام خمینی (ره)، حضرت آیت الله العظمی بهجت، سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی، و…، همچنین در پاسداشت ایام خاصی همچون عید غدیر، عاشورای حسینی، ماه مبارک رمضان، عید فطر، و… این حمایت جانانه از انقلاب اسلامی و ارزش های اسلامی و انقلابی را بدون کمترین اجبار و اکراهی با حضور خود اعلام کرده اند.
با توجه به چنین فضایی در اعتبار اجتماعی ارزش های انقلابی و اسلامی، مشکلی اساسی در پهنه ی سینمای امروز هست که به عنوان یکی از پرسشهای اساسی مطرح می شود: با وجود جمعیت میلیونی طرفداران ارزشهای انقلاب اسلامی، چرا مخاطبان عام بسیاری از فیلمهای ارزشی را مورد بی مهری قرار می دهند؟ برخی از افراد که اگر به آنان پلاک نفوذی چسبیده نشود، لاأقل آنان را می توان نادان یا غافل برشمرد، روی گردانی از ارزش های الهی و انقلابی توسط عموم مردم را علت این بی مهری برمی شمارند، که بر اساس آن چه در بالا گفته شد، غلط بودن آن پر واضح است. بر این اساس به نظر می رسد، رسیدن به پاسخ این پرسش، پیچیدهتر از آن است که برخی تصور میکنند. برای درک دقیقتر این موضوع، سعی می کنم برخی لایهها را در حد ظرفیت این متن مورد بررسی قرار دهم.
در وهله نخست باید اذعان کرد، تاریخ سینمای ایران نشان داده است که وقتی این مفاهیم در قالب روایتهای هنرمندانه و جذاب ارائه شوند، معمولا با استقبال گسترده مواجه شده اند. نمونههای موفق این الگو را میتوان در آثاری مانند «مختارنامه»، «شیار ۱۴۳»، «یوسف پیامبر»، «افق»، «آژانس شیشه ای»، «از کرخه تا راین»، «اخراجیها»، «چ»، «ماجرای نیمروز»، «به رنگ خدا»، «روز صفر»، و… مشاهده کرد که توانستهاند هم مخاطب عام را جذب کنند و هم در بسیاری از موارد نظر منتقدان را به خود معطوف دارند.
یکی از دلایل اصلی از بی مهریِ احتمالی مردم به فیلم های ارزشی به شیوه ارائه و بستهبندی محتوای آثار مذکور برمیگردد. بخشی از این فیلمها دچار نوعی تکرار و کلیشهگرایی شدهاند که برای مخاطب امروز جذابیت چندانی ندارد. شخصیتهای یکبعدی و فاقد عمق روانشناختی، داستانهای پیشبینیپذیر و فاقد پیچیدگیهای دراماتیک، پیامهای مستقیم و شعارگونه، به طور طبیعی مخاطب امروزی که در معرض بهترین تولیدات سینمایی جهان قرار دارد را پس می زند تا جایی که چندان تمایلی به دیدن چنین آثاری نشان ندهد.
از دلایل دیگر، نبود یا کمبود تنوع ژانری است. سینما محدود به ژانرهای جنگی و تاریخی باعث ریزش مخاطب می شود. فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی و پلتفرمی این ظرفیت را دارند تا در آن ها ارزشهای اسلامی و انقلابی را در قالبهای مختلفی از کمدی گرفته تا درام اجتماعی و حتی علمیتخیلی بیان کرد. تجربه موفق «اخراجیها» نشان داد که وقتی مفاهیم ارزشی در قالب ژانرهای مردمی ارائه شوند، استقبال چشمگیری از آنها به عمل میآید.
سومین دلیل را می توان در زمینه ی تبلیغات و بازاریابی جستجو کرد که از عوامل مؤثر در پاسخ به سؤال مزبور است. بسیاری از فیلمهای ارزشی با وجود کیفیت قابل قبول، به دلیل ضعف در تبلیغات و معرفی، نتوانستهاند به مخاطبان بالقوه خود دست پیدا کنند. در عصر حاضر که مثلاً فضای مجازی نقش تعیینکنندهای در جذب مخاطب دارد، استفاده بهینه از این ظرفیتها میتواند به پذیرش آثار ارزشی منجر شود.
البته دلایل بیشتری را می توان در پاسخ به سؤال مطرح شده، بیان کرد، اما این مطلب ظرفیت تمامی آن را ندارد. ان شاءالله به یاری خدا، در فرصت های آتی، موارد دیگری را در این زمینه بررسی خواهم نمود؛ اما عجالتاً در مقابل این نقدها، به این نکته نیز اشاره می کنم که برخی جریانها عمداً در پی تخریب چهره سینمای ارزشی هستند. آنان با بزرگنمایی ضعفهای موجود، میکوشند این تصور را ایجاد کنند که مشکل از خود ارزشهاست، نه از شیوه ارائه آنها. این بخشی از یک جنگ نرم فرهنگی است که هدف نهایی آن قطع ارتباط مردم با مفاهیم ارزشی از طریق رسانهها و سینماست.
راه برونرفت از این وضعیت، نه کنار گذاشتن سینمای ارزشی، بلکه ارتقای کیفیت آن است. اعتماد به نسل جدید فیلمسازان، تنوع ژانری، پرهیز از شعارزدگی، و استفاده از زبان هنرمندانهتری برای بیان مفاهیم ارزشی میتواند کمک کننده باشد. وقتی سینمای ارزشی بتواند هم از نظر هنری قوی باشد و هم با زبان روز با مخاطب سخن بگوید، و هم مخاطب را دست پر از سالن سینما یا از پای تلویزیون بدرقه کند، علی القاعده شاهد استقبال گستردهتر از آن خواهیم بود. به عبارت دیگر، تجربه ثابت کرده که مردم کشور پهناور ایران به مفاهیم عمیق و ارزشهای ناب پایبندند، و سازمانها و نهادهای دولتی و حکومتی نیز علاقه مندند تا در زمینه های ارزشی به تولید آثار بپردازند؛ اما این پایبندی و علاقه نباید بهانهای برای ارائه آثار ضعیف و تکراری شود. سینمای ارزشی اگر بخواهد در عرصه رقابت با دیگر تولیدات سینمایی موفق باشد، چارهای جز به روز شدن و توجه به سلایق مخاطبان ندارد. این نه تنها به معنای دور شدن از ارزشها نیست، بلکه درستترین راه برای ماندگار کردن آنها در ذهن و دل مردم است.
به هر روی، سینمای ارزشی نیازمند یک «انقلاب درونگفتمانی» است. همانطور که انقلاب اسلامی در عین حفظ اصول، نوآوریهای بزرگی داشته و اکنون توانسته بر کل جهان حضور خود را تثبیت کند، سینمای ارزشی نیز باید بتواند بدون عقبنشینی از اصول، زبان روایی خود را بهروز کند. وقتی این تعادل به درستی رعایت شود، مخاطب میلیونی آماده است. ان شاءالله