رسانه سینمای خانگی- وقتی مستند قرائتی هم سانسور شد

صادق داوری‌فر کارگردان مستند «شیخ شوخ کاشی» درباره چالش‌های ساخت این مستند درباره حجت‌الاسلام قرائتی و دلایل تبدیل آن به مستند «شرح شیخ کاشان» توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، صادق داوری‌فر کارگردان مستند «شرح شیخ کاشان» به بهانه پخش تلویزیونی این مستند همزمان با برگزاری آئین بزرگداشت حجت‌الاسلام قرائتی در سازمان صداوسیما، در گفتگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: من مستند «شیخ شوخ کاشی» را در سال ۹۱ ساخته‌ام و حالا در سال ۱۴۰۲ نسخه‌ای از آن با نام «شرح شیخ کاشان» از تلویزیون پخش شده است که نسخه کاملی نیست. بعد از اولین نمایش این مستند در جشنواره فجر، عده‌ای از اطرافیان حاج‌آقای قرائتی با ایشان تماس گرفتند و گفتند این اثر در شأن شما نیست. آن هم در حالی که من رضایت کتبی از حاج‌آقا بابت نسخه نهایی داشتم و ایشان در محفل خصوصی فیلم را دیده و با دستخط خودشان بابت مستند تشکر کردند. حتی اسم فیلم هم در این دستخط ذکر شده است.

وی ادامه داد: بعد از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر به‌واسطه همان واکنش اطرافیان، شخص حاج‌آقای قرائتی با من تماس گرفتند و گفتند نمی‌خواهم فیلم را پخش کنید. سراغ داماد ایشان رفتم که کمک بسیار زیادی به ساخت این فیلم کرده بود و به پیشنهاد او سراغ یک حکم رفتیم که حاج‌آقا هم او را قبول داشت. به پیشنهاد او یکی دو پلان را جابه‌جا کردیم و مجدد برای بازبینی آن را به منزل حاج‌آقا ارسال کردیم. مجدد بابت این نسخه دوم هم دستخط رضایت گرفتم. به دلیل گزارش نامناسب اطرافیان اما مجدد با حاشیه‌هایی مواجه شدیم.

وحید جلیلی نوشت این بهترین مستند فجر بود!

این مستندساز افزود: کار به جایی رسید که روزی یک تماس از طرف فردی داشتم که با ادبیات تهدیدآمیز خواست که فیلم دیگر در هیچ کجا پخش نشود و ما هم عطای آن را به لقایش بخشید و فیلم به محاق توقیف رفت! البته اکران فیلم در فجر واکنش‌هایی خیلی خوبی گرفته بود. خاطرم هست وحید جلیلی که امروز قائم‌مقام صداوسیما شده است، همان زمان در نشریه‌اش یادداشتی نوشت و این مستند را بهترین فیلمی معرفی کرد که در جشنواره فجر آن سال دیده بود.

فیلم در توقیف ماند تا حدود ۶ یا ۷ سال بعد که اگر خاطرتان باشد ماجرای آقای دوربینی و واکنش آقای قرائتی به او پیش آمد. ناگهان تصمیم به پخش مستند گرفتند و من همان موقع اعلام کردم این تصمیم اشتباه است. چرا ما همیشه عادت کرده‌ایم در مقام دفاع عمل کنیم؟ وی ادامه داد: به‌واسطه همین بازتاب‌ها سازمان اوج یک ماه بعد از جشنواره فجر با من تماس گرفت و گفت ما این مستند را می‌خواهیم. از طرف دیگر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم خواستار فیلم بود. در آن مقطع احساس کردم اگر فیلم را به اوج بسپارم شرایط بهتری برای عرضه پیدا می‌کند. به دوستان اوج گفتم من دو دستخط از آقای قرائتی بابت تأیید فیلم دارم اما در جریان باشید که در حال حاضر او راضی به پخش مستند نیست. آن‌ها گفتند نگران آن نباش و با همین شرایط، فیلم را به اوج واگذار کردم.

داوری‌فر گفت: بازهم فیلم در توقیف ماند تا حدود ۶ یا ۷ سال بعد که اگر خاطرتان باشد ماجرای آقای دوربینی و واکنش آقای قرائتی به او پیش آمد. ناگهان تصمیم به پخش مستند گرفتند و من همان موقع اعلام کردم این تصمیم اشتباه است. چرا ما همیشه عادت کرده‌ایم در مقام دفاع عمل کنیم؟ به‌واسطه آنکه جریانی در فضای مجازی به دنبال تخریب آقای قرائتی بودند، دوستان ما در مقام دفاع تصمیم به پخش این مستند گرفتند. هم تأکید کردم در آن مقطع پخش نکنند و هم گفتم مطمئنم که شما نسخه کامل را از تلویزیون پخش نمی‌کنید! همان هم شد، با حذف چند صحنه فیلم روی آنتن رفت. حتی پیامک آن مدیر را هنوز دارم که از من عذرخواهی کرد و گفت تو راست می‌گفتی!

این مستندساز گفت: اتفاق بدتر این بود که بعد از این پخش، به تواتر فیلم را از شبکه‌های مختلف پخش کردند و واقعاً این کار هم اشتباه بود. در همین یک هفته گذشته چندین نفر بابت دیدن این مستند از شبکه‌های مختلف به من پیامک زده‌اند!

کارگردان مستند «شیخ شوخ کاشی» در ادامه درباره انگیزه ساخت این مستند هم توضیح داد: در مقطعی تهیه‌کننده تلویزیون بودم اما از برنامه‌سازی‌های روتین برای مدیران تلویزیون خسته شده بودم. تصمیم داشتم از آن مدل کار فاصله بگیرم و دغدغه مستندسازی پیدا کردم. جلسه‌ای پیش آمد که به عنوان برنامه‌ساز نزد آقای قرائتی رفتیم تا برای آیتم‌های مناسبتی ماه رمضان، صحبتی با ایشان داشته باشیم. در تمام مدت جلسه توجهم به آقای قرائتی بود و با خودم می‌گفتم چقدر شخصیت جذاب و جالبی دارد.

حاج‌آقا سه بار استخاره گرفت و هر سه بار خوب آمد!

وی افزود: در همان جلسه به آقای قرائتی گفتم می‌خواهم درباره شما یک فیلم بسازم. سه بار استخاره گرفتند و احساسم این بود که می‌خواستند نتیجه استخاره بد بیاید! عین سه بار اما جواب استخاره خوب آمد و گفتند با فلانی صحبت کنید. سراغ این رابط رفتیم و گفتم نمی‌خواهم فیلمی درباره جلوت آقای قرائتی بسازم چرا که آن را همه در «درس‌هایی از قرآن» دیده‌ایم، گفتم می‌خواهم خلوت ایشان را به‌تصویر بکشم تا مردم پشت صحنه زندگی یک طلبه را ببینند. او هم خیلی خوشش آمد و کار را شروع کردیم.

داوری‌فر با ذکر خاطره‌ای گفت: در مسیر ساخت مستند، روزی در ماشین بودیم که ناگهان جلوی مسجدی متوقف شدند تا حاج‌آقا به آنجا برود. ما برای فیلمبرداری پیاده شدیم که حاج‌آقا گفتند، «کجا؟ همین که شما همراه من بیایید دیگران فکر می‌کنند که حالا قرائتی چه برنامه‌ای برای خودش دارد که دارند فیلم تبلیغاتی‌اش را می‌سازند!» من هم نمی‌خواستم یواشکی فیلمبرداری کنم. فیلمبرداری که همراهم بود خطاب به من گفت، این مستندی است که باید تنهایی آن را بسازی، دوربینی برایم خرید و گفت با همین می‌توانی کارت را انجام دهی. از همان زمان من به مدت دو سال با دوربین و تجهیزات صدا، به‌صورت انفرادی همراه حاج‌آقا بودم. همه اطرافیان حاج‌آقا هم به من اعتماد پیدا کرده بودند.

وی افزود: طی این دو سال در سه نوبت حاج‌آقای قرائتی نسبت به فعالیت و حضور من معترض شد و من هم می‌پذیرفتم و می‌رفتم. بعدها هم خودم مستند «فیه ما فیه» را با همین موضوع ساختم که چرا روحانیت با دوربین مشکل دارد!؟ خلاصه بعد از دو سال به این نتیجه رسیدم که به اندازه کافی فیلمبرداری کرده‌ام و بعد از تدوین، نسخه نهایی را به جشنواره فجر ارائه کردم. این شد اولین تجربه من در مستندسازی و بعد از آن در همین مسیر کارم را ادامه دادم.

صادق داوری‌فر

قرائتی اصلاً جلوی دوربین نقش بازی نمی‌کند

کارگردان این مستند درباره تفاوت تصویر ارائه شده از حجت‌الاسلام قرائتی در این مستند، نسبت به آنچه پیش‌تر مردم در تلویزیون دیده بودند، گفت: واقعیت این است که همه آدم‌ها خاکستری هستند و نمی‌توان آن‌ها را سفید یا سیاه مطلق روایت کرد. در نسخه اولیه مستند من هم تصویری که از حاج‌آقا ارائه شده بود، کاملاً خاکستری بود. اما در نسخه فعلی که به نام «شرح شیخ کاشان» در تلویزیون در حال پخش است، تلاش شده کاراکتری کاملاً سفید به تصویر کشیده شود. بالاخره باید بپذیریم که جذابیت شخصیت آقای قرائتی در جمیع جوانب شخصیتی ایشان است. آقای قرائتی به رغم آنکه سال‌ها در مقابل دوربین تلویزیون بوده است، اصلاً جلوی دوربین نقش بازی نمی‌کند و به معنای واقعی زندگی‌اش جریان دارد.

هر جا دوربین‌های رسمی روشن بود، دوربین من خاموش بود. اگر جایی دوربینم را روشن می‌کردم می‌خواستم پشت‌صحنه‌ها را ثبت کنم. تلاشم هم این بود که یک آدم معمولی را به تصویر درآوردم که پیشه‌اش تبلیغ دین است

وی افزود: خاطرم هست زمانی که به یک نمایشگاه کتاب رفتیم و آقای قرائتی متوجه شد درباره همه موضوعات در نمایشگاه کتابی وجود دارد، غیر از موضوع نماز، چنان عصبانی و برافروخته شد که من واقعاً جا خوردم. این عصبانیت هم کاملاً برآمده از یک باور و ارادت قلبی بود، اما تصویر چنین مواجهه‌ای را در مستند فعلی شما نمی‌بینید. این‌طور نیست که شما تصور کنید حاج‌آقای قرائتی همواره در حال شوخی کردن است.

گفتند چطور ثابت کنم این باغ و ویلا برای من نیست؟

داوری‌فر تأکید کرد: شوخی و بذله‌گویی جزو ویژگی‌های شخصیتی کاراکتر آقای قرائتی است. من در مراوداتی که با ایشان داشتم، متوجه شدم این رفتار شوخ و مطایبه‌گر را در همه جا دارند. در خانه دراز که می‌کشید، می‌گفت چرا از دراز کشیدنم فیلم می‌گیری! یا زمانی که پرتقال می‌خورد، می‌گفت چرا از پرتقال خوردنم باید فیلم بگیری!؟ ایشان خیلی از این جنس فیلم گرفتن‌های من خوشش نمی‌آمد و در چند نوبت هم عصبانی شدند که من همان‌ها را هم در مستند گذاشتم، اما حذف کردند! حتی در یکی از سکانس‌ها که دارم از خوابیدن‌شان فیلم می‌گیرم، به دوربین می‌گویند، «گربه هم می‌خوابد، از خوابیدن من چرا باید فیلم بگیری!؟» یا در نوبت دیگر که به یک باغ رفته بودیم، گفتند؛ «فیلم نگیر، این‌ها را ضبط می‌کنی و پخش که می‌شود مردم فکر می‌کنند این باغ و ویلا متعلق به من است! من چطور ثابت کنم مال من نیست؟»

این مستندساز گفت: آنچه من در این مستند به دنبال آن بودم، به‌تصویر درآوردن خلوت آقای قرائتی بود و به همین دلیل هم سراغ برادران ایشان، محله کودکی و حتی داخل خانه‌شان رفتم. در این فضا هم مشخصاً چالشی که ایشان با برادرهایشان داشتند برایم بسیار جالب بود و پرداختن به برخی از نظرات برادرهای‌شان هم بعدها مشکل‌ساز شد! من اما به دنبال روایت همین‌ها بودم و این نکات برایم جذاب بود. هر جا دوربین‌های رسمی روشن بود، دوربین من خاموش بود. اگر جایی دوربینم را روشن می‌کردم می‌خواستم پشت‌صحنه‌ها را ثبت کنم. تلاشم هم این بود که یک آدم معمولی را به تصویر درآوردم که پیشه‌اش تبلیغ دین است. بعدها چند مستند دیگر را هم با همین رویکرد ساختم تا نشان دهم طلبه‌ها هم مانند اقشار دیگر جامعه، زندگی روزمره‌ای دارند که به هر دلیلی تا به امروز به آن‌ها پرداخته نشده است.

وی در پایان اظهار کرد: بعد از این تجربه سفارش مجموعه‌ای ۲۰ قسمتی را با همین موضوع به من دادند که از آن تعداد من در مقام تهیه‌کننده، ۷ قسمت را تولید کردم و ساختم اما هیچ‌کدام پخش نشد! این مستندها درباره آدم‌های بزرگی هم بود که بعدها خبر فوت آن‌ها با آب و تاب از بخش‌های خبری پخش می‌شد و من افسوس می‌خوردم که پرتره‌ای که درباره آن‌ها ساخته‌ام اجازه پخش نگرفته است.

رسانه سینمای خانگی- فریاد خاموش میرکریمی/ آیا این یک فرار رو به جلوست؟

سیدرضا میرکریمی کارگردان باسابقه سینمای ایران با انتشار متن کوتاهی در صفحه اینستاگرام خود، از شرایط اکران فیلم «نگهبان شب» گلایه کرد.

به گزارش سینمای خانگی، سیدرضا میرکریمی تهیه‌کننده و کارگردان فیلم سینمایی «نگهبان شب» همزمان با اکران عمومی فیلم تازه‌اش، متنی کوتاه را در صفحه رسمی اینستاگرامش منتشر کرد.

در این متن آمده است: «دوستان می‌گویند خوبیت ندارد یک فیلمساز برای تبلیغ فیلم خودش پشت سر هم پست تبلیغی بگذارد. راستش را بخواهید ترجیح خودم این نیست. ولی چه کنم وقتی بعد از سی و اندی سال کار در سینما، امروز آخرین فیلمم در فقر تبلیغاتی و سئانس‌های نامرغوب سینماها و در آشفتگی و بی‌برنامه‌گی اکران هم زمان بیش از هفت فیلم، روی پرده‌ها رفته است.»

وی تأکید کرده است: «در این شرایط نه برای خودم کسر شأن می‌دانم و نه ابایی دارم از اینکه تیزر و پوستر برای فیلمم بسازم و از تنها رسانه محدودی که در دسترس دارم برای معرفی آن به مردم استفاده کنم. هیچ اعتراضی هم به فروش فیلم‌های تجاری و کمدی ندارم نوش جان شان.»

میرکریمی در پایان دل‌نوشته خود با انتقاد از عملکرد مدیران فرهنگی نوشت: «ای‌کاش درک درستی از اینکه در نهایت داریم به کدام سمت و سو می‌رویم می‌دیدم؛ تا کمی خیالم راحت می‌شد.»

رسانه سینمای خانگی- چوب حراج سینما به فرهنگ ایرانی

این روزها شاهد تبلیغات گسترده فیلم‌های در حال اکران سینمای ایران در شبکه ماهوره‌ای GEM هستیم.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از فارس، این روزها شاهد تبلیغات گسترده فیلم‌های در حال اکران سینمای ایران در شبکه ماهوره‌ای GEM هستیم. 

این روند که در ماه‌های اخیر با فیلم «فسیل» شروع شد حالا دیگر اکثر فیلم‌های در حال اکران را در بر گرفته است و حتی این شبکه به مانند پیش پرده‌های فیلمفارسی‌های پیش از انقلاب به پخش تیزر برای اکران فیلم بعدی کارگردان نیز می‌پردازند. عجیب اینکه وقتی هنوز فیلمی به اکران نرسیده و پخش تیزرهایش به صورت رسمی آغاز نشده، چگونه سر از این شبکه‌های بی‌مجوز سرگرمی‌ساز در می‌آورند. 

   فیلم‌هایی چون «آهنگ دو نفره»، «شهر هرت»، «سه کام حبس» و «نگهبان شب» هر شب در چند نوبت از مجموعه شبکه‌های جم معرفی می‌شوند و هیچکس هم مسئولیت پرداخت هزینه‌های پخش این تیزرها را نمی‌پذیرد.

یا باید گمان کنیم که شبکه‌هایی چون جم که برای جذب مخاطب از زیرپاگذاشتن هیچ خط قرمز اخلاقی ابا ندارند ناگهان به کار فرهنگی بی‌سود رو آورده و در راه ترویج فرهنگ مورد علاقه‌شان، به پخش آگهی‌های پر شمار برای برخی فیلم‌های خاص می‌پردازند. اگر حتی اینگونه باشد که احتمالش بسیار اندک است، این هم زنگ خطری است که چرا فیلم‌های روز سینمای ایران، باید به گونه‌ای باشند که صدا و سیما به خاطر حفظ شئون و اخلاق از پخش تیزر آن‌ها خود داری کند؛ اما شبکه‌های ضد اخلاقی رایگان به پخش آگهی برای آن‌ها و تلاش برای جذب مخاطبشان بپردازد.

البته طبق شنیده‌ها فیلم سینمایی «فسیل» نزدیک به 15میلیارد هزینه تبلیغات کرده است (وقتی در تلویزیون و بیلبوردهای شهری چندان خبری از تبلیغات این فیلم نیست، پس یعنی این رقم قابل ملاحظه به شبکه جم پرداخت شده است).

بررسی شبکه‌های GEM نشان می‌دهد، بیشترین حجم پخش آگهی در قالب تیزر و میان نویس تبلیغاتی در این مجموعه شبکه‌ به فیلم «فسیل» و «آهنگ دونفره» اختصاص دارد.

دست کم در شبکه‌های نظیر روبیکس، ریور جم دراما، جم سریز، جم لایف(مستند)، جم بالیوود و جم کلاسیک و که دارای کنداکتورهای یک ساعته هستند، در هر ساعت دوبار تبلیغ فیلم فسیل و آهنگ دونفره پخش می‌شود و در لابلای پخش هر سریال یک تیزر کوتاه و سه میان نویس پخش می‌شود. فیلم «سه کام حبس» نیز هر سه ساعت یکبار از مزیت یک تیزر تبلیغاتی بهره‌مند است. با این حال برخوردها آنچنان سخت‌گیرانه نیست و واکنشی نسبت به این اتفاقات از سوی نهادهای مسئول وجود ندارد.

محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ظهر روز چهارشنبه ۱۷ خرداد ماه در حاشیه برگزاری جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران، در پاسخ به سوالی مبنی بر تبلیغ برخی تولیدات سینمای خانگی و داخلی کشور در شبکه‌های ماهواره‌ای، گفت: تهیه‌کننده و عوامل فیلم عنوان می‌کنند که اینها هیچ نسبتی با ما ندارند، دوستان ما این موضوع را بررسی می‌کنند اگر اثبات شود که چنین نسبتی وجود دارد قطعاً برخورد می‌شود.

وی بیان کرد: بررسی این موضوع در کمیته حقوقی سازمان سینمایی در دست انجام است. شخصاً به این موضوع حساس هستم و آن را پیگیری می‌کنم.

در نهایت اینکه این موضوع از زوایای مختلف قابل بررسی است، اینکه چرا این تبلیغات تا این حد در حال گسترش هستند و توسط کدام بخش‌های میدان سینما کشور مدیریت می‌شوند؟ 

اینگونه به نظر می‌رسد که در این موضوع، «دفاتر پخش سینمایی» بیشترین تاثیر را داشته باشند، وقتی تهیه کننده‌ها و کارگردان‌های فیلم‌های در حال اکران، اعلام می‌کنند نقشی در این موضوع ندارند، پس به احتمال زیاد نقش اصلی را همین دفاتر بازی می‌کنند.

بی‌شک برخورد قاطعانه‌ از سوی سازمان سینمایی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دادستانی می‌تواند تکلیف این موضوع را برای همیشه روشن کند.

رسانه سینمای خانگی- استاد بزرگ سینمای ژاپن، جهان را شگفت‌زده می‌کند؟

استودیوی ژاپنی جیبلی اعلام کرد: هیچ تریلر و هیچ گونه مواد تبلیغاتی را قبل از اکران آخرین فیلم «هایائو میازاکی» انیماتور بزرگ ژاپنی با عنوان «چگونه زندگی می‌کنید؟» منتشر نخواهد کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ورایتی، این انیمیشن از ۱۴ ژوئن در ژاپن اکران می شود و مورد انتظارترین فیلمی است که در سال های اخیر به سینماهای ژاپن می آید و اطلاعات بسیار کمی در مورد آن وجود دارد و تاریخ اکران فیلم در ایالات متحده و دیگر کشورها هنوز مشخص نشده است.

استودیو معروغ جیبلی پیش‌تر این فیلم را “یک فانتزی بزرگ” توصیف کرده بود که با الهام از رمان  «چگونه زندگی می‌کنید؟»  نوشته «جنزابورو یوشینو» درسال ۱۹۳۷ ساخته شده و درباره رشد عاطفی و فلسفی پسر جوانی پس از مرگ پدرش است.

این کمپانی ، یک پوستر مبهم برای این انیمیشن در ماه دسامبر منتشر کرد، اما از آن زمان هیچ چیز دیگری در مورد فیلم شامل خلاصه داستان،  صداپیشگیان و محیط یا شخصیت های فیلم فاش نشده است.

«توشیو سوزوکی» تهیه‌کننده قدیمی استودیو جیبلی که دست راست «میازاکی» به حساب می‌آید، در مصاحبه‌ای عنوان کرد که قبل از اکران در سینما هیچ چیز دیگری درباره این فیلم فاش نخواهد شد.

«سوزوکی» در توضیح عدم تبلیغ و بازاریابی برای انیمیشن «چگونه زندگی خواهید کرد» گفت: «به عنوان بخشی از فعالیت‌های استودیو جیبلی، سالهاست از مردم می‌خواهیم فیلمهایی را که ما ساخته ایم ببینند. بنابراین ما در مورد آن فکر کرده‌ایم و کارهای مختلف زیادی برای آن هدف انجام داده‌ایم – اما این بار  گفتیم، نیازی به انجام این کار نداریم. بنابراین می‌خواستیم کاری متفاوت انجام دهیم».

این کارگردان ژاپنی در طول دوران فعالیت خود تاکنون چندین بار اعلام بازنشستگی کرده بود و در طول بیش از ۵۰ سال فعالیت هنری خود به موفقیت‌های فراوانی درحد «نیک پارک»، انیماتور کمپانی والت دیزنی دست یافته است و از مشهورترین و تاثیرگذارترین انیماتورهای تاریخ سینما محسوب می‌شود.

او که متولد توکیو است، انیمیشن‌سازی حرفه‌ای خود را در سال ۱۹۶۱ آغاز کرد و به عنوان هنرمند طراح برای انیمیشن «سفرهای گالیور فراتر از ماه» کار می‌کرد. وی در آن دهه به کار در نقش های مختلف در صنعت انیمیشن ادامه داد تا زمانی که اولین فیلم برجسته خود را با عنوان «لوپن ۳: قلعه کالیوسترو» در سال ۱۹۷۹ منتشر کرد.

با اینکه فیلم‌های «میازاکی» به مدت طولانی موفقیت‌های تجاری و منتقدانه‌ای را در ژاپن به دست آورده بودند، او تا حد زیادی در غرب ناشناخته بود تا زمانی که کمپانی میراماکس فیلم «شاهزاده مونونوکه» را منتشر کرد که رکورد فروش در سینماهای ژاپن را شکست و اولین فیلم انیمیشنی بود که جایزه تصویر سال را در جوایز آکادمی ژاپن به دست آورد.

«میازاکی» در سال ١٩٩٧، پس از ساخت فیلم «شاهزاده مونونوکه» که در آن دوره از موفق‌ترین انیمیشن‌ها بود، عقب‌نشینی خود را از مقام کارگردانی اعلام کرد تا جایی برای استعدادهای جوان‌تر باز کند، اما در سال ٢٠٠١ دوباره به عرصه کارگردانی بازگشت و فیلم «شهر اشباح» را ساخت که رکورد پرفروش‌ترین انیمیشن در سطح جهانی را به خود اختصاص داد و جوایز خرس طلایی برلین در سال ٢٠٠٢ و اسکار ٢٠٠٣ را از آن خود کرد.

او در سال ۲۰۱۳ با انیمیشن جنجالی «باد می‌وزد» به سینماها بازگشت که این فیلم اعتراضات زیادی را برای او به دنبال داشت، تا جایی که به او اتهام حمایت از سازنده‌ هواپیماهای جنگی که باعث جنگ افروزی می‌شوند وارد کردند، اما در نهایت این فیلم موفق شد به جمع نامزدهای نهایی جوایز اسکار راه یابد و در جوایز گلدن گلوب نیز موفق به کسب جایزه بهترین فیلم خارجی سال شد.

فسیل همه را کمدی ساز نکند

ساسان سالور تهیه‌کننده «سه کام حبس» که با اختلافی بالغ‌بر ۱۳۷ میلیارد تومانی، بعد از «فسیل» دومین فیلم پرفروش امسال به حساب می‌آید درباره فراگیر شدن کمدی‌سازی در میان سینماگران هشدار داد.

به گزارش سینمای خانگی، ساسان سالور تهیه‌کننده فیلم سینمایی «سه کام حبس» به کارگردان سامان سالور که از عید فطر به ترکیب فیلم‌های در حال اکران سینماها راه یافته است و در حال حاضر با عبور مجموع فروشش از مرز ۱۲.۵ میلیارد تومان، پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی گیشه امسال محسوب می‌شود، در گفتگو با مهر، درباره وضعیت استقبال مخاطبان از این فیلم توضیح داد: خوشبختانه این فیلم ارتباط خوبی با مخاطبان خود برقرار کرده است. با اینکه در شرایطی هستیم که به‌صورت طبیعی مخاطبان اقبال بیشتری به فیلم‌های کمدی نشان می‌دهند، ولی خوشبختانه «سه‌کام حبس» توانسته مخاطبان خودش را پیدا کند. دلیل این مسئله هم بیش از هر چیز داستان صادقانه این فیلم است.

وی افزود: برخی شاید چنین فیلم‌هایی را به سیاه‌نمایی متهم کنند اما مردم روایت فیلم را می‌پذیرند چرا که خودشان مطلعند که در جامعه و اطرافشان چه می‌گذرد. ارتباطی که مردم با چنین فیلمی برقرار می‌کنند به دلیل صداقت در روایت است. در جدول فروش فیلم‌های سال هم پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سال هستیم آن هم در شرایطی که برای تبلیغ فیلم چه در قالب تبلیغات محیطی چه تیزرهای تلویزیونی هیچ نهاد و ارگانی به ما کمک نکرد. گویی تصمیمی برای حمایت از فیلم‌های اجتماعی وجود ندارد.

سالور ادامه داد: سابق بر این شرایط اینگونه بود که برای یک فیلم در حال اکران بنیاد فارابی نامه‌ای را به نهاد دیگر مانند سازمان زیباسازی شهرداری ارسال می‌کرد و براساس همان هم ما می‌توانستیم از ظرفیت‌های تبلیغاتی این نهادها استفاده کنیم. امروز اما این جریان گرفتار یک بروکراسی پیچیده شده است و شوراهای مختلفی باید در این زمینه تصمیم‌گیری کنند که آیا یک فیلم می‌تواند بیلبورد تبلیغاتی در سطح شهر داشته باشد یا خیر! در این شرایط شما فقط در حالی که تمکن مالی بالا داشته باشید این شانس را دارید که بتوانید بیلبوردی برای فیلم خود اجاره کنید.

وی ادامه داد: درباره تیزرهای تلویزیونی هم شرایط به‌گونه‌ای شده است که اساساً امکان مذاکره و گفتگو وجود ندارد. حتی اگر اصل پخش تیزر را بپذیرند و فیلم را رد نکنند، بسته‌هایی را به‌صورت اعتباری تعریف کرده‌اند که امکان دارد در ساعت‌های بسیار پرت و نامناسبی تیزر فیلم شما پخش شود. البته به شرطی که اساساً شورای بازرگانی صداوسیما تبلیغ فیلم شما را پذیرفته باشد! در این وضعیت فیلم‌های اجتماعی عملاً هیچ فضایی برای تبلیغ ندارند و اگر امروز برای «سه‌کام حبس» تبلیغی صورت می‌گیرد، حاصل تبلیغ دهان‌به‌دهان مخاطبان است.

مزیت کمدی‌ها نسبت به فیلم‌های اجتماعی رغبت سینماداران است

این تهیه‌کننده اظهار کرد: در این وضعیت فیلم‌های طنز یک مزیت نسبت به فیلم‌های غیرکمدی و اجتماعی دارند و آن رغبت سینماداران است. سینمادار درباره این فیلم‌ها تصمیم می‌گیرد که تعداد سالن‌های بیشتری در اختیارشان بگذارد و هر فرصتی برای سانس طلایی به‌دست آمد را به فیلم کمدی اختصاص می‌دهد.

سالور تأکید کرد: به‌عنوان یک تهیه‌کننده سینما واقعاً از فروش فیلم «فسیل» خوشحال هستم و امیدوارم فروش این فیلم از مرز ۲۰۰ میلیارد تومان هم عبور کند چرا که آن را اتفاق مثبت و خوبی برای سینمای ایران می‌دانم. این فروش به چرخه اقتصادی سینمای ایران کمک می‌کند و موفقیت این فیلم منافاتی با موفقیت فیلم ما و دیگر فیلم‌های در حال اکران ندارد. در عین حال معتقدم فیلم‌های اجتماعی و جدی هم طیف خاصی از مخاطبان خود را دارند که لازم است برای جذب آن‌ها به سینما هم برنامه‌ریزی داشته باشیم.

تهیه‌کننده «سه‌کام حبس» با انتقاد از عدم حمایت سازمان‌های متولی مبارزه با مواد مخدر از فیلم‌های سینمایی مرتبط با این موضوع گفت: ما به‌عنوان هنرمند وظیفه داریم نوری را به بخش‌های تاریک یک موضوع بتابانیم اما سوال مهم این است که وظیفه این نهادها در زمینه حمایت از تولیدات فرهنگی مرتبط با مواد مخدر چه زمانی قرار است اجرایی شود؟ اینگونه نیست که ما با فیلمسازی تنها به‌دنبال پر کردن گیشه باشیم، ما می‌خواهیم درباره یک موضوع به جامعه هشدار بدهیم. فیلم ما دارد تصویری مستند از واقعیت اعتیاد در جامعه امروز را ارائه می‌دهد.

دولت قبل ۱۳ اصلاحیه داد و دولت جدید ۴ اصلاحیه دیگر

سالور درباره مواجهه مدیران سینمایی با فیلم‌هایی از جنس «سه‌کام حبس» هم توضیح داد: در شورای پروانه نمایش دولت قبل، فیلم «سه‌کام حبس» یک بار پروانه نمایش دریافت کرده و تاریخ آن هم هنوز معتبر بود اما در دولت جدید مجدد فیلم ما بازبینی شد و یک‌سری اصلاحات جدید به فیلم وارد کردند. در دولت قبل حدود ۱۳ مورد اصلاحیه به فیلم وارد کرده بودند و در دولت جدید حدود ۴ مورد دیگر هم به اصلاحیه‌ها اضافه شد. این اصلاحات هم در حد چند دیالوگ بود و اینگونه نبود که یک سکانس را شامل شود. ما هم در این زمینه تعامل کردیم چرا که برای چند سال سرمایه بخش خصوصی در این فیلم خوابیده بود و باید آن را آماده اکران می‌کردیم. به همین دلیل تا جایی که لطمه‌ای به فیلم وارد نشود، نظر شورای نظارت را هم تأمین کنیم.

این تهیه‌کننده سینما در ادامه مطرح کرد: واقعیت این است که اگر شرایط سینما به همین وضعیت ادامه پیدا کند، ما تا چند سال آینده دیگر چیزی به نام سینمای اجتماعی نخواهیم داشت چراکه سرمایه‌گذاران بخش خصوصی دیگر انگیزه‌ای برای ورود به این عرصه ندارند. طیفی از فیلم‌ها تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار دولتی دارند و اساساً هم برای‌شان تفاوتی ندارد که چقدر در اکران موفق می‌شوند. سرمایه‌گذار بخش خصوصی اما اگر بخواهد درگیر ساخت فیلم اجتماعی شود هم در سخت‌گیری بابت دریافت پروانه ساخت دچار مشکل می‌شود و هم در مرحله اکران و بازگشت سرمایه با دست‌اندازهای بسیاری مواجه می‌شود. طبیعتاً من نوعی به عنوان یک سرمایه‌گذار قطعاً وقتی می‌بینم بازگشت سرمایه در سینمای کمدی تضمین‌شده‌تر است، سراغ سینمای اجتماعی نمی‌روم.

وی تأکید کرد: مجموعه وزارت ارشاد و مشخصاً شورای صدور پروانه ساخت در کنار نهادهای صنفی سینما باید به این مسئله توجه داشته باشند. نباید به سمتی حرکت کنیم که همه هم‌وغم آن‌هایی که می‌خواهند به اقتصاد سینما کمک کنند، ساخت فیلم‌های طنز باشد. همین امسال خبر دارم که شورای پروانه ساخت ارشاد بسیاری از فیلم‌نامه‌های اجتماعی را بدون شرط و اصلاحیه، رد کرده است و این اتفاق بدی برای سینمای ایران است. نگاه دوستان در شوراهای جدید سازمان سینمایی این است که آثار را از همین مرحله فیلمنامه فیلتر کنیم تا بعدها برای ماجرای پروانه نمایش آن‌ها دچار چالش نشویم! کاش به سمتی حرکت کنیم که در کنار ساخت فیلم‌های طنز، سینمای اجتماعی هم امکان تنفس داشته باشد.

لزوم حمایت از فیلم های فرهنگی

یک فیلمساز مشهدی گفت: فیلمهای مستند، کوتاه یا بلند برای فرهنگ سازی در زمینه نحوه صحیح مصرف آب یا چالشهای اجتماعی دیگر جامعه چندان مورد حمایت مالی قرار نمی‌گیرند، در حالیکه اثربخشی یک فیلم از بروشور و بنرهای تبلیغاتی بسیار بیشتر است.

به گزارش سینمای خانگی، سید مهدی حسینی مقدم روز دوشنبه در حاشیه نشست فیلمسازان با قائم مقام شرکت آب و فاضلاب مشهد و بازدید از بخشهای مختلف این شرکت در گفتگو با خبرنگار ایرنا، افزود: هم اکنون خراسان رضوی و تقریبا کل کشور با بحران کمبود آب مواجه است و ساخت فیلمهای مستند می تواند اثرگذاری زیادی در حوزه مدیریت مصرف داشته باشد، در سال ۱۳۸۶ من سریالی با موضوع مدیریت مصرف آب آماده ساخت داشتم اما مسوولان حمایت مالی لازم را انجام ندادند، لذا ساخته نشد.

وی بیان کرد: بروشورها دیگر جواب نمی دهند، مردم مسائل را از طریق تولیدات بصری بویژه فیلم یا کلیپ های کوتاه با مضامین طنز یا داستان بهتر درک می کنند و ناخواسته روی آنان تاثیر می گذارد.

این فیلمساز با بیان اینکه بحران آب وجود دارد و باید یک راهکار اساسی در حوزه نحوه صحیح مصرف یافت، بیان داشت: اگر بودجه لازم در اختیار فیلمسازان قرار گیرد و زمان کافی برای تولید اثر به آنان داده شود، می توانند اثرگذار و فرهنگ ساز باشند.

وی ادامه داد: از سوی دیگر تلاش برای فرهنگسازی در حوزه مدیریت مصرف آب نباید فقط به فصل گرما اختصاص یابد، بلکه کاری فرهنگ ساز خواهد بود که در طول سال استمرار داشته باشد، به این معنا که فیلمها و کلیپهای مربوط به مصرف بهینه در طول سال ساخته و پخش شوند.

حسینی مقدم فیلمسازی در حوزه کودک و نوجوان برای فرهنگ سازی مدیریت مصرف را اثربخش تر از قشر بزرگسال دانست و گفت: تاثیر تولیدات سینمایی یا تلویزیونی با مفاهیم فرهنگساز در حوزه کودک و نوجوان اثربخش تر است، کودکان اثرگذاری مطلوب تری بر روی خانواده ها دارند، در واقع در شرایط کنونی فرزندان محور زندگی در خانواده ها هستند، لذا آنان می توانند همیار آب شوند و نحوه صحیح مصرف یا مصرف بهینه را به بزرگترها نیز منتقل کنند.

وی بیان کرد: نحوه صحیح مصرف آب در بخشهای مختلف را می توان از طریق فیلمها و کلیپهای کوتاه به آسانی در جامعه ترویج داد، این مهم نیازمند حمایت مالی مسوولان از فیلمسازان است تا بتوان کشور را از خشکسالی در سالهای آینده نجات داد.

به گزارش ایرنا، “سید مهدی حسینی مقدم” از هنرمندان مشهدی است که فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۷۲ آغاز کرده و بیش از ۱۲ فیلم کوتاه، مستند و بلند داستانی را ساخته که تعدادی از آنها در رسانه ملی پخش شده است.

چطور یک مدیر سینمایی حامی تروریست ها می شود؟

مهمترین انتظار در قبال حمایت اخیر «سعید خانی» از تروریست‌های غائله «خانه اصفهان» این است که سازمان سینمایی چه واکنشی به ادامه فعالیت‌های او در قالب «خانه فیلم‌» نشان خواهد داد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس؛ با انتشار خبر اعدام «صالح میرهاشمی»، «مجید کاظمی» و «سعید یعقوبی» سه تن از عاملان حادثه تروریستی اصفهان و شهادت مدافعان امنیت اسماعیل چراغی، محسن حمیدی و محمد کریمی؛ دوره تازه عملیات روانی سلبریتی‌ها با هشتگ سازی حول ماجرای اعدام سه تروریست مذکور کلید خورد.

اما ریشه‌های این خیزش مجازی را باید در کدام سازو کار اشتباه طی ماه‌های اخیر باید جستجود کرد؟ سلبریتی‌ها پس از مدت‌ها سکوت، ناگهان چنین تحرک هماهنگی را برای یک عملیات روانی بزرگ آغاز کردند و در سطح وسیعی به دنبال یادآوری آشوب‌ها و سرکرده‌های آنارشیست قائله پاییز ۱۴۰۱ هستند.

این عملیات روانی که به صورت متمرکز توسط چهره‌های سینمایی هدایت می‌شود، می‌تواند پیامدهای بسیار نامطلوب امنیتی را به همراه داشته باشد و مهمترین هدف، تحریک و هدایت دوباره مردم به سمت خیابان است.

در رفتارشناسی سبلریتی‌ها و موج تازه‌ فضاسازی سیاسی یک گزاره کاملا آشکار است، چهره‌های سینمایی دیگر هراسی از ممنوع‌الکاری یا برخوردهای احتمالی سازمان سینمایی ندارند. آنان در یک اتحاد بی‌سابقه مهمترین رویدادهای فرهنگی کشور از جمله جشنواره‌های فیلم، موسیقی و تئاتر و… و. تحریم کردند و از اجرای این طرح ضد امنیتی متضرر نشده و پس از مدتی سکوت فعالیت‌های خود چریکی – مجازی خود را از سر گرفته‌اند!

استوری‌های بهار ارجمند و لیندا کیانی بازیگر فیلم «دیدن این فیلم جرم است» محصول سازمان سینمایی سوره

یکی از سیاست‌های سازمان سینمایی طی ماه‌های اخیر تساهل و تسامح با هسته‌های فعال سینمایی است. رویکردی توام با ملاطفت، با تشکیل کارگروه‌های مصلحانه تنها به یک نتیجه ختم شد؛ ترحم برپلنگ تیز دندان :ستمکاری بود بر گوسفندان.

استوری‌ها(ازراست به چپ) : همایون غنی زاده کارگردان تئاتر و سینما – سارا بهرامی و پدرام شریفی

چرا تشکیل کارگروه‌ها وجلسات برای حل شدن مشکلات قضایی و امنیتی «سلبریتی‌ها» در سازمان سینمایی نتیجه‌ای معکوس به ارمغان داشت؟

پیگیری‌ها از محتوای اغلب این جلسات حاکی از ضریب پیدا کردن حاشیه امنیت چهره‌های مشهور فعال در فضای مجازی است تا جایی که سام درخشانی می‌تواند ساختارشکن‌ترین پست‌ها را در صفحه اینستاگرامش منتشر کند.

همراهی مازیار لرستانی و تهمینه میلانی با اعدام تروریست‌های اصفهان
استوری شقایق دهقان و مهدی نصرتی بازیگر ارگانی دو فیلم لباس شخصی (سازمان اوج) و ضد (محصول حوزه هنری انقلاب اسلامی)

گزاره دومی که موجب قوت قلب سلبریتی‌ برای توسعه مواجهه مجازی با حاکمیت می‌شود، سیاست‌ محوری حمایت از تهیه‌کنندگان و پخش کنندگان در سینماست. مدیریت سازمان سینمایی فعلی مدت‌هاست به اهرمی برای حفظ منافع چهره‌های پرقدرت حوزه پخش و تهیه‌کنندگی شده است.

تصمیمات این سازمان در دو سال گذشته مبنی بر گران کردن بلیط سینما نه تنها در جهت منافع مردم نبود، بلکه زمینه انتفاع بیشتر تهیه کنندگان و پخش کنندگان را تامین می‌کرد.

مدیریت سازمان سینمایی فعلی از بدو استقرار در سازمان سینمایی از سال ۱۴۰۰ در نخستین سال مدیریت، ۵۵ درصد و در دومین سال استقرار در سال ۱۴۰۱ موجب گرانی ۶۶ درصدی بلیط سینما شد.

با اینکه این گران شدن موجب ریزش مخاطبان در سال ۱۴۰۰ شد اما اصرار به گرانی بلیط در سال ۱۴۰۱ عملی شد. دست کم هیچ جریان مدیریتی در سینما طی چهل سال اخیر دو سال پیاپی بلیط سینما را گران نکرده است.

این اهتمام برای گران کردن بلیط سینمادر دو سال پیاپی نشان می‌دهد یکی از اهداف سازمان سینمایی تامین منافع پخش کنندگان و تهیه‌کنندگان سینماست. با این استدلال می‌توان این گزاره را مطرح کردن دوران مدیریت فعلی سینما دوران پخش کننده و تهیه‌کننده سالاری است.

طبیعی است که این دو گروه در گلوگاه‌های اقتصادی و امتداد مسیر حرفه‌ای سلبریتی‌ها نقش موثری دارند و برخی جهت دهی‌های سیاسی با فرمان آتش پخش کنندگان و تهیه‌کنندگان تشدید خواهد شد.

در مورد هر واکنشی از سوی سلبریتی‌ها باید به دو موضوع بسیار مهم توجه خاص و ویژه داشت. جریان سلبریتی‌ها تا زمانی نقش خود را به عنوان چریک‌های مجازی ایفا می‌کنند که منافع اقتصادی آنان به مخاطره نیفتد.

در هر مقطعی با تهدید منابع مالی، ترمز اعتراض کشیده خواهد شد، مخصوصا افرادی که زمینه‌های کسب درآمد آنان، ریشه در مناسبات دیگری دارد. مهمترین نکته قابل تحلیل درباره تحرکات مجازی علیه اعدام تروریست‌های خانه اصفهان این است که «سلبریتی» ‌ها در این زمینه «پیرو» حلقه قدرت اقتصادی در سینما بودند. اگر حلقه‌های قدرت تولید در سینما، با این رویداد همراهی کنند، موج کنشگری ابعاد گسترده‌تری خواهد داشت.

استوری‌ها از راست به چپ: علی ضیا، ژاله صامتی، الهام اخوان، مریم عصومی
استوری‌ها از راست به چپ : ترلان پروانه، فرنوش آبا، امیر حعفری، حبیب رضایی

تهیه‌کنند گان و پخش ‌کنندگان در ایجاد تولید دوگانگی و تقویت شهامت سلبریتی‌ها نقش موثری دارند و این افراد با توجه به اینکه از حیث قدرت به صورت مستقیم از سازمان سینمایی تغذیه می‌شوند، می‌توانند شهامت همراهی با فضاسازی سیاسی و امنیتی سلبریتی‌ها را تقویت کنند.

در چهلم و دومین جشنواره فیلم فجر، اغلب کارگردانان، تهیه‌کنندگان و افراد صاحب منافعی که با مجوزهای وزارت ارشاد مسیر بهره‌مندی خود را از جریان اقتصادی سینما تسهیل می‌کنند، وارد بازی تحریم نشدند و هیچ کدام از مولفان و مصنفان در گروه ناشران پست ‌های معارضانه قرار نگرفتند، اما رصد اخیر نشان می‌دهد برخی تهیه‌کنندگان و پخش کنندگان وارد آتش بازی حمایت از تروریست‌های اصفهان شده‌اند.

استوری سعید خانی مدیرعامل خانه فیلم از چهره‌های قدرتمند سینما در حوزه تولید و پخش

سعید خانی چطور حامی تروریست‌ها شد؟

سعیدخانی تهیه‌کننده، پخش کننده و مدیرعامل «خانه فیلم» که مدیریت یکی از مهمترین دفاتر پخش‌ در سینما را بر عهده دارد، پس از اعدام تروریست‌های اصفهان، نقاب از چهره برداشت و به این اعدام‌ها واکنش نشان داد و در صفحه اینستاگرامش از آنان حمایت کرد.

در این مواجه‌ها، افکار عمومی در فضای مجازی اغلب به چهره‌ها و سلبریتی‌ها بسیار معروف توجه دارند، در حالیکه سلبریتی‌ها به قطب‌نمای خودشان که منابع اقتصادی آنان را تامین خواهد کرد، چشم دوخته‌اند.

سعید خانی مدیریت یکی از گلوگاه‌های مهم پخش و تولید را در سینما را در دست دارد و از سوی دیگر چهره‌های سیاسی، سینمایی و اقتصادی قدرتمندی را او را حمایت می‌کنند. شاید افکار عمومی با نام سعید خانی آنچنان آشنا نباشند اما اعلام موضوع او در حمایت از تروریست‌های اصفهان موج اعتراضی را در میان سلبریتی‌ها گسترش خواهد داد.

«سعید خانی» یکی از مهمترین و پررابطه‌ترین پخش‌کنندگان سینماست که می‌تواند با این انتشار یک استوری دامنه مواجه مجازی با سینماگران را افزایش دهد وبسیاری از سینماگران وارد مرزبندی پر چالش‌تری با حاکمیت شوند.

به طور قطع، استوری بدون متن سعید خانی تعداد بیشتری از سلبریتی‌ها را وادار به واکنش خواهد کرد. سلبریتی ‌واکنش دهنده، بیش از آنکه به دنبال اعتراض به اعدام چند تروریست باشند، به دنبال پیروی از خط‌دهی خاصی هستند که توسط خانی تولید شده است و سلبریتی‌ها تبعیت می‌کنند تا موقعیت خود را در سینما و تولیدات شبکه نمایش خانگی حفظ کنند و از صفحه شطرنج سازوکار و مناسبات تولید کنار گذاشته نشوند.

چرا «خانه فیلم» نهاد قدرتمندی در حوزه پخش و نمایش محسوب می‌شود؟

«خانه فیلم» که مدیریت آنرا خانی بر عهده دارد، شرکتی با مسئولیت محدود در زمینه پخش فیلم های سینمایی از سال ۱۳۹۶ کار خود را با پخش فیلم لونه زنبور آغاز کرد. این دفتر پخش فیلم‌هایی همانند متری شیش و نیم، مسخره باز، قهرمان، دینامیت، شادروان، علفزار، انفرادی، غریب خط استوا و سه کام حبس و … را برعهده درد. در سال های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ دو سال متوالی پر فروش ترین دفتر پخش ایران بوده و اعضای هیئت مدیره خانه فیلم به شرح زیراست:

سید جمال ساداتیان (رئیس)
سعید خانی (مدیرعامل)
بهرام رادان (عضو)
سپهر سیفی (عضو)
محسن خباز (عضو)
امیرحسین علم الهدی (مشاور)

سعید خانی یک مهره بیش فعال، شبیه سال‌های ابتدایی فعالیت علی سرتیپی است. او سال‌ها در مقام پخش کننده در دفتر «نسیم صبا» و دفتر تولید فدک فیلم، هر دو متعلق به سعید سعدی از کادر سابق سپاه انقلاب اسلامی فعالیت می‌کرد و به تدریج با حمایت سعدی به عنوان تهیه‌کننده شناخته شد و در حوزه پخش اعتبار و موقعیتی کسب کرد.

سید جمال ساداتیان تهیه‌کننده سینما سال‌ها به عنوان رئیس دفتر دولت هاشمی رفسنجانی فعالیت می‌کرد. برادران شایسته که از اقوام ساداتیان هستند، با تاسیس کمپانی هدایت فیلم در دوران هاشمی پروژه‌های ارگانی فراوانی را تولید کردند.

سیدجمال ساداتیان مالک کمپانی تولید و پخش بشرا فیلم از تهیه‌کنندگان ذی‌نفوذ سینماست و قبل از ورود به سینما سال‌ها به عنوان رئیس دفتر هاشمی رفسنجانی فعالیت می‌کرد. او اداره چندین پردیس سینمایی را برعهده دارد. {هفته گذشته فرزند امیر حسین ساداتیان به همراه یاسر هاشمی در عسلویه حضور داشتند. این حضور احتمال برای از سرگیری یک فعالیت اقتصادی در این منطقه است. }

دیگر شریک مهم این کمپانی پخش کننده آژانس تبلیغاتی «کانون ایران نوین» به مدیریت مریم شفیعی است.

سپهر سیفی که نام او در لیست اعضای هیات مدیرت قرار دارد با حفظ سمت در کانون ایران نوین قائم مقام محسوب می‌شود. فرزندان شفیعی، سپهر و شهرزاد هر دو تهیه کننده سینما هستند. این کانون در مهمترین قراردادهای تبلیغاتی فرهنگی، هنری و ورزشی نقشی اساسی ایفا می‌کند.

سپهر سیفی قائم مقام کانون ایران نوین در عکس سمت چپ در کنار مادرش «مریم شفیعی»

امیرحسین علم‌الهدی مدیر عامل سابق گروه هنر و تجربه از مشاور این شرکت پخش سینمایی است. علم‌الهدی از جمله افرادی است که سال‌ها در نهادهای مختلفی تحت عنوان مدیرسینمایی فعالیت می‌کرد. اعمال‌سیاست‌های او منجر به شکل‌گیری کمپانی چند شراکتی فیلمیران با حضور غلامرضا موسوی، محمدرضا تخت کشیان، رسول صدرعاملی، حمید اعتباریان با مدیریت علی سرتیپی شد. در واقع «خانه فیلم» با الگوبرداری از کمپانی فیلمیران شکل گرفته است.

آیا سازمان سینمایی، سازمان اوج و حوزه هنری همکاری خود را با خانه فیلم ادامه می‌دهد؟

مهمترین انتظار در قبال حمایت اخیر «سعید خانی» از تروریست‌های قائله «خانه اصفهان» این است که سازمان سینمایی چه واکنشی به ادامه فعالیت‌های او در قالب «خانه فیلم» نشان خواهد داد.

خانی در حوزه پخش، نمایش و تولید سینمایی تعاملات ویژه‌ای با سازمان سینمایی دارد. اگر رئیس سازمان سینمایی همانطور که در اختتامیه فیلم فجر وعده داد تا ریل‌های سینما به سوی جریان انقلاب اسلامی هدایت کند، باید منتظر ماند و دید روسای این سازمان در قبال حمایت مدیر پخش خانه فیلم از تروریست‌های اصفهان چه واکنشی نشان خواهد داد؟

انفعال سازمان سینمایی غیرواقعی و غیرانقلابی بودن سازمان سینمایی را هویدا خواهد کرد و برگزاره پخش کننده و تهیه‌کننده سالاری صحه می‌گذارد.

«خانه فیلم» تقاطع فعالیتی با حوزه هنری و سازمان هنری اوج دارد. فیلم «غریب» آخرین محصول سازمان اوج توسط خانه فیلم پخش شده است. آیا سازمان اوج همچنان با این دفتر پخش ادامه همکاری خواهد داد؟

خانی یکی از تهیه‌کنندگان سریال‌های شبکه نمایش خانگی است. آیا ساترا با همه سستی‌هایش در مقابل این حمایت خاص تهیه‌کننده سریال «سیاه‌چاله» واکنش درخوری نشان خواهد داد؟

پرسش مهمتر از حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی این است که آیا سیاست تهاتر در اکران را با «خانه فیلم» ادامه می‌دهد؟ اگر سستی‌های گذشته تکرار شود، حدود و ثغور انقلابی بودن از سوی این نهادهای تاثیرگذار، در ساحت ادعا باقی خواهند ماند.

این دوگانگی در این بزنگاه تاریخی باید در وضعیت آشفته سینما حل شده در غیراینصورت این وضعیت هرج مرج‌طلبانه در تهییج افکار عمومی توسط سلبریتی‌ها و حامیان اقتصادی آنان در مواجه با حاکمیت ابعاد گسترده‌تری پیدا خواهد کرد.

جواد طوسی به پاتوق فیلم می‌رود؟

فیلم‌های کوتاه «محاکمه پاپیون»، «دالتون‌ها»، «نهایت راحتی» و «هم‌درد» در نهمین جلسه از فصل هشتم پاتوق فیلم کوتاه اکران، تحلیل و نقد می‌شوند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط‌عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، نهمین جلسه از هشتمین فصل پاتوق فیلم کوتاه روز دوشنبه ۱ خردادماه ۱۴۰۲ با نمایش ۳ فیلم کوتاه ایرانی و یک فیلم کوتاه غیر ایرانی در پردیس سینمایی بهمن برگزار خواهد شد.

در نهمین جلسه از فصل هشتم پاتوق که توسط انجمن سینمای جوانان ایران برگزار می‌شود، فیلم‌های‌کوتاه داستانی «محاکمه پاپیون» به کارگردانی سیدهادی مهدوی، «دالتون‌ها» به کارگردانی نسترن برزگر زنوز، «نهایت راحتی» به کارگردانی کیرسیککا ساری و «هم درد» به‌کارگردانی محمدحجت احمدی زر به نمایش در می‌آیند.

در این رویداد جواد طوسی، مجری، منتقد و کارشناس سینما به عنوان کارشناس جلسه هشتم، پس از اکران آثار با کارگردان‌های فیلم‌های کوتاه به نمایش درآمده به گفتگو می‌نشیند و آثار را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد.

محمد قاسمی مجری تلویزیون، کارگردان و تهیه کننده، به عنوان مجری و کارشناس فصل هشتم پاتوق فیلم کوتاه تهران حضور خواهد داشت.

محیا ساعدی و مصطفی ساجدی تاکنون اجرای جلسه‌های پاتوق فیلم کوتاه تهران را برعهده داشتند.

«محاکمه پاپیون» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی سیدهادی مهدوی تهیه و تولید شده و در خلاصه داستان این فیلم کوتاه ۱۹ دقیقه‌ای آمده است: «شخصی ملقب به ممد پایون دلباخته فیلم پایون است و به کمک مستخدم مدرسه از طریق نمایش آن برای بچه‌ها پولی به جیب می‌زنند. فیلم آنقدر نمایش داده شده که قسمت‌هایی از آن خراب شده و قطع می‌شود که توسط ممد پاپیون اجرا می‌شود، اما این وسط یک کلاهبرداری ماجرا را بهم می‌ریزد.»

«دالتون‌ها» به کارگردانی نسترن برزگر زنوز و نویسندگی نسترن برزگر زنوز، فرید حاجی و مرتضی دربهشتی و تهیه کنندگی انجمن سینمای جوانان ایران و نسترن برزگر زنوز تهیه و تولید شده است.

در خلاصه داستان این فیلم کوتاه آمده است: «چهار دوست کتیبه‌ای باستانی را پیدا می‌کنند و برای فروش آن راهی سفری می‌شوند که عاقبت خوشی ندارد.»

«نهایت راحتی» پنجمین فیلم کوتاه بخش بین‌الملل پاتوق فصل هشتم است.

این فیلم کوتاه فنلاندی به نویسندگی و کارگردانی کیرسیککا ساری و به تهیه کنندگی سانا کوتانن تهیه و تولید شده است.

«تانینای پنجاه و دو ساله آخر هفته را به همراه خانواده‌اش تدارک دیده و اتائو پسر بیست‌وسه ساله‌اش قرار است که با نامزدش به دیدن آن‌ها بیایند، اما هر چقدر که تانینا تلاش می‌کند همه را سرگرم کند، آنها بیشتر احساس ناراحتی می‌کنند.»

«هم‌درد» به کارگردانی و نویسندگی محمدحجت احمدی زر و به تهیه کنندگی رشید حاجتمند تهیه و تولید شده است.

نهمین جلسه فصل هشتم پاتوق فیلم کوتاه با همکاری موسسه فرهنگی، تبلیغاتی بهمن سبز- پخش رویش، دوشنبه ۱ خردادماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵ در پردیس سینمایی بهمن برگزار می‌شود و شامل نمایش آثار و جلسه نقد و بررسی خواهد بود.

حضور برای تمامی علاقه‌مندان آزاد و رایگان است

یادداشت سردبیر؛ سینمای پروپاگاندا و تبلیغاتی از کِی و چرا؟

یادداشت سردبیر

پس از آن که سینما توسط لومیرها به وجود آمد، و ارزش و قدرت آن بر صاحبان قدرت و سرمایه مشخص گردید، سردمداران امریکا اولین کسانی بودند که از سینما در جهت اهداف سیاسی خود بهره‎بردای کردند.

وقتی امریکا در سال ۱۸۹۸ برای نفوذ بیشتر در امریکای لاتین با اسپانیا وارد جنگ شد، سینماگران امریکا نیز پابه‎پای نیروهای جنگی وارد نبرد با اسپانیا شدند و فیلم ”نبرد سانتیاگو“ را ساختند که در آن ماکت‎های کوچکی از کشتی‎های جنگی را در آب وان حمام به آتش کشیدند. این فیلم مورد تشویق ”روزولت“ معاون وقت ریاست جمهوری امریکا قرار گرفت. این جنگ اگر چه بین امریکا و اسپانیا برقرار شده بود، اما کوبا محل درگیری خصمانه این دو کشور گردید و سینماگران برای آن که بتوانند این کشور را به سمت خود سوق‎ دهند، فیلم‎های زیادی ساختند تا تماشاگران کوبایی خود را به شور و اشتیاق میهن پرستانه وادارند و در این نیرد جانب امریکا را رعایت کنند. از سال ۱۹۱۵ شهر فیلم سازی ”هالیوود“ ر هشت مایلی شمال غربی شهر لوس آنجلس واقع در ایالت کالیفرنیا به عنوان مرکز صنایع فیلم سازی امریکا شخصیت رسمی به خود گرفت و مرکز بحث و جدل سیاسی شد. غالباً افراد مشهور سینمای هالیوود به طور فعال در سیاست حضور داشتند؛ و در دو جناح حزب دموکرات حذب جمهوری خواهان امریکا کار می‎کردند.

هالیوود همیشه در کنار سیاست امریکا قرار داشت. این مرکز پزرگ فیلم سازی در عصر طلایی خود، سینمای رؤیا آفرین نام گرفته بود و زندگی امریکایی را در ململ آرزوها و تمایلات انسان‎های ناکام نشان می‎داد و از دیدگاه سرمداران و سیاستگزاران امریکایی به تصویر می‎کشید. گاهی هم یک استودیوی فیلم سازی هالیوودی تمام کارکنانش را در اختیار ارتش قرار می‎داد.

مثلاً والت دیسنی هم شخصیت‎های نقاشی محرک خود را برای خدمت در فیلم‎های طنزگونه و کنایه‎دار تبلیغاتی جمع‎آوری کرده بود و هم کارکنان خود را به میدان جنگ می‎فرستاد.

در همان سال‎ها (۱۹۱۵) دیوید وارک گریفیث ماموریت یافت تا موجودیت امریکا را در فیلم‎هایش توجیه کند. همان موجودیتی که آکنده از حق کشی‎ها، تبعیضات نژادی و ظهور نژادپرستانه نهضت‎های کوکلوس کلان بود. بر همین اساس فیلم ”تولد یک ملت“ ساخته می شود. چنین فیلمی شاهکاری در عرصه سینمای جهان به شمار می‎رود و اصول تدوین را تکامل بیشتری می‎بخشد. گریفیث با ابداع ریتم و تمپو، و تدوین موازی در این فیلم قدرت و نقش عامل مونتاژ را متکامل‎تر می‎نماید.

پس از نخستین نمایش ”تولد یک ملت“ که ابتدا با نام ”فبیله نشین“ ارایه گردید، منقدان بی‎درنگ آن را یک فیلم نژاد پرستانه ارزیابی کردند. چرا که در این فیلم سیاه پوستان، موجوداتی شمرده می‎شدند که بالذاته بد بوده، آن‎ها استعدادی بروز نمی‎کند. بنابراین در زندگی هم به عنوان شهروند حقی نخواهند داشت. با توصیف گریفیث، آزاد گذاشتن سیاه پوستان باعث رهایی غریزه حیوانی در آن‎ها می‎شود، و در مقابل ‎آن‎ها گروه‎های سازمان یافته و تشکیلاتی کوکلوس کلان دارای ارزش خواهند بود!

فیلم‎های گریفیث که می‎دانست سینما سلاح قدرتمندی است که می تواند به بررسی عارضه‎های اجتماعی و تاریخی دنیا و امریکا بپردازد. تاثیرات فراوانی بر اذهان امریکاییان و مردم کشورهای دیگر بر جای گذاشت. آن چنان که بسیاری از کودکان پس از نخستین تماشای ”تولد یک ملت“ احساسات ضد سیاه پوستی از خود نشان دادند.

گریفیث سیاهان را به عنوان عمده‎ترین خطر در برابر ارزش‎های امریکایی معرفی نمود. او اعتراف می‎کند که قصدش از این تلاش بیش از همه آن بود که دیگران را وادار به دین کند، و در این فرآیند به تأثیر پیام خود در ذهن مخاطب دست یابد.

او که اینک به نژاد پرستی متهم شده است فیلم بزرگ ”تعصب“ را می سازد و در این فیلم مىخواهد تا خود را از این اتهام خلاص کند.

او در این فیلم چهار داستان از چهار قرن و کشور متفاوت را که به صورت موازی به هم دیگر پیوند خورده‎اند بیان مىکند. دوران معاصرش با جنایات، فقر، و کیفر اعدام آن دوران دورة قدرت بابلی‎ها با حملة لشکریان و خیانت‎های درون مرزهایش، که عیسی را به دار مجازات آویختند.

در سال ۱۹۱۶ فیلم تبلیغاتی دیگری در امریکا تحت عنوان ”تمدن“ توسط توماس اینس ساخته شد. این فیلم که صلح را تأیید مىکرد در سال‎های بعد به صورت ناطق هم پخش گردید.

در سال ۱۹۱۷ چارلی چاپلین وارد میدان می‎شود و فیلم‎های کوتاهی می‎سازد تا اوراق قرضه را برای امریکای در حال رکود اقتصادی تبلیغ نماید. در این فیلم‎ها شخصیت ولگرد چاپلین اوراق قرضه را برای امریکا را به صورت پتکی سنگین بر سر قیصر آلمان می کوبد. او هم چنین در سال ۱۹۱۸ فیلم ”دوش تفنگ“ را ساخت که در آن سرباز وطن پرست امریکای امپراطور آلمان را به اسارت می‎گیرد.

در همین سال گریفیث در انگلستان فیلم ”فلبهای دنیا“ را ساخت که در آن عملکرد ‎آلمان را طی جنگ با امریکا در جنگ جهانی اول به صورتی منفی و یک جانبه محکوم کرد.

در حدود سال ۱۹۱۹ پس از انقلاب اکتبر روسیه، رهبر انقلاب شوروی، سینما را به عنوان بزرگترین رسانه تبلیغاتی خوانده از عواملش خواست که آن را برای خود حفظ نمایند.

در حالی که گریفیث فیلم‎هایش را با ساختار تدوینی و بیانی داستانی مس ساخت، کارگردانان جوان روسی احساس کردند که می‎توانند کنترل بیشتری بر اجزای فیلم داشته باشند. آن‎ها به این نتیجه رسیدند که می‎توان از ساختارهای غیر داستانی نیز بهره گیرند. بر همین اساس سینما در کشور شوروی توانست زبان دیگری پیدا کند.

در سال ۱۹۱۹ در فرانسه فیلم ساز بزرگی چون ابل گانس بر ضد جنگ فیلم ساخت که عنوان ” من متهم می‎کنم“ را به خود گرفت.

۱۹۲۰ سالی است که در آن صنایع فیلم امریکا بر بازارهای جهانی مسلط می‎شود. سرمایه‎داران و دلالان بزرگ به موفقیت سینما کاملاً پی برده و از آن به عنوان اسلحه‎ای مؤثر در مهار بلشویسم استفاده کردند. هجوم سرمایه‎های صاحبان پول به سوی سینما باعث شد تا ستارهٍٍٍ‎سازی و تبلیغات پیرامون فیلم‎های پر فروش، پر زوق و برق کردن فیلم‎ها و فیلم سازی فرمولی و استفاده از خط تولید معروف باب شود، و دروغ بزرگی به وجود ‎آید مبنی بر آن که فیلم سازان قالب فرهنگی در فیلم‎های تولید شده وجود داشت.

در سال‎های دهه ۱۹۲۰ شخصیت هارولد لوید به وجود آید و برای مردم امریکا خوش‎ بینی جاویدان را به ارمغان آورد. او پشتکار و موفقیت را در اذهان مردم زنده کرد و چنان عمل می‎نمود که تماشاگران امریکایی افکار باطنی خود را در شخصیت عینکی هارولد لوید می‎دید.

در همین سال‎ها در امریکا شخصیتی پیدا شد به نام مک سنت او یکی از مهمترین مردان تاریخ سینمای امریکا محسوب می‎شود. وی در نوع فیلم‎های کمدی بیش از ۱۱۰۰ فیلم تهیه کرد و یا بر آنها نظارت داشت. او در این فیلم‎ها زندگی سرمایه‎داران با به باد مسخره می‎گرفت.

در ادامه همان سیاست ستاره‎سازی برای جلب پول بیشتر رودولف والنتینو در فیلمی تبلیغاتی که از جنگ دفاع می‎کرد به عنوان تیپی جدید معرفی شد. این فیلم در سال ۱۹۲۱ در امریکا توسط رکس اینگرام و با نام ”چهار سوار سرنوشت“ ساخته شد.

در سال ۱۳۲۲ هالیوود که پرزرق و برق ترین شهر سینمایی، با فساد موجودش پشتوانه‎ای بود برای انتخاب برخی از روسای جمهوری که یکی از آن‎ها علناً از کمپانی مترو گلدوین مایر (از استودیوهای بزرگ هالیوود) به خاطر پشتیبانی از مبارزات انتخابی‎اش تشکر کرد و عملاً چنین رابطه‎ای را افشا نمود.

در شوروی ژیگاورتف از طریق مونتاژ قوی قطعه فیلم‎های تازه و کهنه، ۲۳ فیلم از واقعیت‎های زندگی در شوروی ساخت که مجموعاً عنوان ”سینما- حقیقت“ را به خود گرفت. این فیلم‎ها از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۵ ساخته شد. در همین سال‎ها بود که اولین مدارس فیلم در جهان در سراسر شوروی بنا گردید تا با ساخت فیلم‎های تبلیغاتی و تحریک‎کننده کوتاه، انقلاب شوروی را صادر کنند. چنین اقدامی برای سرمداران حکومت شوروی لازم بود تا مشروعیت لازم را برای خود به وجود آورند. ولنین موکداً سینما را از بین تمام هنرها برای این اقدام استخدام کرد.

در دهه ۱۹۲۰ لف کولشوف، و سودالود پودفکین و سرگئی میخائیلوویچ ایزنشین توجه دیگران را به خود جلب کردند. این موقعیت به لحاظ انقلابی بود که محافظه کاری را از علوم آکادمیک هم عقب زده بود. آنان که خبرگان زیبایی شناس در دوران خود بودند و امروز نیز اعتبار بزرگی در بین نظریه پردازان و متفکران سینما دارند، به عنوان پیشتاز در زمینه هنر مطرح شدند.

در سال ۱۹۲۴ فیلم داستانی ”اعتصاب“ ساخته شد که آغازی واقعی برای سینمای شوروی به شمار می‎آید. داستان این فیلم حکایت از ناآرامی‎هایی دارد که در یک کارخانه رد پیش از انقلاب اکتبر به وجود آمده است. و صاحبان کارخانه برای فرونشاندن این ناآرامی‎ها جاسوس‎هایی را را به استخدام در می‎آورند. به همین دلیل کارگری نومید به خودکشی دست می‎زند و این امر باعث به وجود آمدن اعتصاب می‎شود.

فیلم ”اعتصاب“ که از طرح‎هایی پوستر مانند و کاریکاتور گونه ساخته شده، جاسوسان پلیس را به صورت حیواناتی مثل میمون، سگ، روباه، و جغد در می‎آورد.

در نظر ایزنشتین فیلم می‎بایست بیننده را در تمامی سطوح فیلم شریک کند. و به همین خاطر بود که بسیاری از منتقدین او را متهم کرده‎اند که او به جای فیلم ساز، نظریه پرداز علم معانی بوده است. اما قدرت او در استفاده از زبان سینما باعث شده است تا کارهایش از مهمترین فیلم‎های تبلیغاتی به حساب آید. او مونتاژ را چنان درهم آمیخت که به لحاظ آن، به کار بردن عنوان مونتاژ تا حدودی تداعی‎گر انقلاب ۱۹۱۷ می‎گردد.

ایزنشتین و کارگردانان دیگر روسی خود را معلم و مبلغ سیاسی می‎پنداشتند و به همین خاطر از فیلم به عنوان وسیله‎ای برای آموزش تاریخ و تئوری جنبش سیاسی خود به توده‎های استفاده می‎کردند. آرمان نظام انقلابی شوروی به گونه‎ای سیاسی، انقلابی و علمی عنوان شده بود این کارگردانان می‎خواستند هنر خود و زیبایی شناسی خود را در همین رابطه به کار ببرید. آنان افکار دشوار اجتماعی رژیم شوروی را به مردم عرضه کردند و به تبلیغ اهداف سیاسی حکومت جدید پرداختند. در یک چنین برهه‎ای با توجه به وجود اشخاصی مثل ایزنشتین عامل تدوین از بین عوامل دیگر سینما به شکوفایی رسید و ابداعات قابل توجهی در این زمینه به وجود آمد.

در سال ۱۹۲۵ پودفکین و ایزنشتین ماموریت یافتند تا هر کدام، فیلمی درباره انقلاب ناتمام ۱۹۰۵ روسیه تزاری بسازند. ایزنشتین فیلم ”رزمناو پوتمکین“ را ساخت و پودفکین فیلم ”مادر“ را.

در ”رزمناو پودتمکین“ تئوری مونتاژ تصادمی (دیالکتیک) مطرح شد. اکثر منتقدان این فیلم را نسبت به فیلم بعدی ایزنشتین (”اکتبر“) مغرورتر، سرکش‎تر و مؤثر خوانده‎اند و آن را بر آثار موزیکال یا مهیج امریکا ترجیح می‎دهند. در این دو فیلم چره حکومت ترازی صورتی ترسناک، اغراق آمیز، و بی‎رحمانه دارد. موفق‎ترین سکانس آن، کشتار روی پلکان اودسا است که به عنوان نمادی از انقلاب ۱۹۰۵، ”کاری چشمگیر“ و ”مهارتی در تدوین“ شمرده می‎شود. این سکانس که در آن قزاقان از پله‎ها پایین می‎آیند و جمعیت در حال فرار را به گلوله می‎بندند، یکی از نام‎آورترین صحنه‎های برگزیده تاریخ سینما است و به کمک مونتاٍژ (تدوین) به این مقام رسیده است.

بدون هیچ تردیدی نیروی تأثیرگذار این فیلم به خاطر آن است که در فرمی متناسب با انقلاب ساخت شده است که این فرم باعث شد تا این فیلم در خارج از شوروی سرنوشتی متغیر بیابد و برای تمامی سازمان‎های سانسور که با این فیلم مرتبط شده بود مساله آفرین شود.

در همین سال (۱۹۲۵) بیست و یکمین بخش از مجموعة ”سینما- حقیقت“ توسط ورتف ساخته شد. او سعی کرد تا خواسته‎ها و سفارشات لنین را در مورد نقش و کاربرد سینما در جامعه سوسیالیستی شوروی اجرا نماید. هم چنین بیست و دوم ”سینما- حقیقت“ با نام ”لنین در قلب دهقانان زندگی می‎کند“ ساخت. این فیلم تجمع دهقانان شوروی را در این اولین سالگرد درگذشت سخنران بزرگ، در مسکو به تصویر می‎کشید و توانست بهبود چشمگیر وضعیت دهقانان زن را (که نتیجه‎ای از اقدامات لنین بود) نمایش دهد.

در سال ۱۹۲۶ فیلم ”مادر“ هم چون ”رزمناو پوتمکین“ براساس رویدادهای انقلاب ۱۹۰۵ توسط پودفکین ساخته شد. این فیلم ماجرای کارگری را به تصویر می‎کشد که در زمان حکومت تزاری به وقوع پیوسته بود. این فیلم برخلاف ”رزمناو پوتمکین“ بر فرد تاکید می‎کند و آن را به اجتماع متصل می‎نماید.

در همین سال ورتف هم فیلم ‎های مستند ”به پیش شوروی“ و ”یک ششم جهان“ را ساخت که در آنها جنگ داخلی و گرسنگی زمان تزار را با شور و سازندگی و تکنولوژی بوجود آمده در حکومت جدید مقایسه می‎کند.

بار دیگر دوفیلم ساز قدرتمند شوروی، ایزنشتین و پودفکین مامور شدند تا در سال ۱۹۲۷ فیلمهایی در بزرگداشت انقلاب اکتبر بسازند. ایزنشتین که در حال ساختن فیلم ”قدیم و جدید“ بود موقتاً آنرا کنار گذاشت و ساخت فیلم عظیم ”اکتبر“ را آغاز نمود. این فیلم در غرب ”ده روزی که دنیا را تکان داد“ نام گرفت. پودفکین هم ”سرانجام سن پترزبورگ“ را در مورد درماندگی و زندگی فلاک بار و حقارت‎آمیز کارگران روسی در پیش از انقلاب اکتبر ساخت. در این فیلم جایگزینی معیارهای انسانی و بدون هیچ ستمگری را بجای فقر و نابسامانی‎ها تصویر می‎کند.

”اکتبر“ دوران حکومت هشت ماهه کرنسکی رییس دولت موقت روسیه در زمان انقلاب را وصف کرده و تفاوت‎های موجود میان ادعاهای دولت و عملکرد آن را بیان می‎کند. ایزنشتین در این فیلم بیشتر به زمینه‎های ایدئولوژیک و سیاست موجود پرداخت تا این که گزارشی از یک به تاریخی ارایه نماید. او رویدادها را به صورتی ذهنی تفسیر کرد و کوشید روش مونتاژ خود را که فیلم ”رزمناو پوتمکین“ به وجود آورده بود، ظریف‎تر و کارآمدتر سازد. او در این فیلم مونتاژ دیالکتیکی را (که برگرفته از تئوری‎های مکتب مارکسیسم بود) به عنوان نمادی از تقابل اندیشه‎ها و مفاهیم موجود در نماها به کار گرفت و به طور قطع ”اکتبر“ را در زمره بهترین و فوق‎العاده‎ترین شاهکارهای سینما قرار داد.

در همین سال که بزرگداشت انقلاب اکتبر بود استرشوب مستندساز برجسته شوروی هم چون ایزنشتین و ورتف با اهمیت دادن به فیلم‎های خبری و مونتاژ رد زمینه مقاصد سیاسی  و ایدئولوژیک، فیلم‎های مستندتلفیقی را با فیلم ”بزرگداشت انقلاب“ به وجود آورد. او همچنین در همین زمینه فیلم‎های مستند دیگری نیز ساخت.

فیلم‎هایی که توسط فیلم سازان بزرگ روسی به وجود آمد توانست نقطه عطفی در تاریخ سینما به وجود آورد. چندان که فیلم‎های پودفکین را هم چون ”آواز“ و فیلم‎های ایزنشتین را مانند ”فریاد“ خوانده‎اند. چرا که قادر بوده‎اند تا با زبان خود، اصول و تئوری‎های مکتب حاکم بر شوروی را بر جهانیان بنمایانند.

با نمایش ”خواننده جاز“ در سال ۱۹۲۷ در آمریکا فیلم‎های ناطق به میدان آمد. بنابراین روش‎های سینمایی صامت مبنی بر کنایه‎های غیرمستقیم تصویری تقریباً کنار گذاشته شد و از سوی دیگر وظیفه پر کردن جای خالی صدا دیگر بر عهد تصویر نبود. چنین امکانی باعث شد تا ظرف دو سال تعداد تماشاگران سینما حدوداً دو برابر شود. روشن است که موقعیت بهتری برای سرمایه‎گذاران و سیاستمداران به وجود آمد و آن‎ها توانستند با این وسیله تفکرات خود را راحت‎تر به بینندگان ارایه و القا نمایند.

در سال ۱۹۲۸ در شوروی فیلم ”توفان بر فراز آسیا“ توسط پودفکین آماده نمایش شد این فیلم خیزش غیر قابل مقاومت انقلاب را به تصویر می‎کشد که در آن مغول ساده‎ای از خواب غفلت بیدار شد و به جمع انقلابیون می‎پیوندد و بعدها رهبری مردم خود را علیه امپریالیسم به عهده می‎گیرد.

الکساندر داوژنکو که به عنوان دیپلمات شوروی در سفارت ورشو و برلین کار می‎کرد وارد سینما شده و در سال ۱۹۲۹ فیلم”زرادخانه“ را ساخت. او در این فیلم که کاملاً سیاسی است شخصاً به عنوان سخنگوی طبقه کارگر، روحیه ملی گرایی طبقه بورژوای اوکراین را تصویر کرد.

در همان سال ایزنشتین که اعتباری بسیار بالا در میان فیلم سازان دنیا یافته بود، به همراه عده‎ای دیگر به هالیوود عزیمت کرد. اما هم چنان که باید انتظار می‎رفت فیلم نامه‎ای را که به نام ”تراژدی امریکایی“ نوشته بود به علت این که حمله شدیدی به جامعه امریکا را در خود داشت از طرف سیاستگزاران امریکایی رد شد.

ساخت فیلم در هالیوود در دهه ۳۰ چنان بود که مثلاً مقرر می‎شد تا تاریخ معینی تعداد مشخصی فیلم توسط هریک از استودیوها ساخته و به نمایش  درآید. حدود ۹۵% از فیلم‎های تهیه شده در امریکا توسط هشت کمپانی بزرگ تحت کنترل گروه‎های مالی ”مورگان“ و ”راکفلر“ قرار گرفتند که اقتصد امریکا را می‎چرخاندند. هالیوود طی جنگ جهانی دوم هزاران فیلم آموزشیو تبلیغاتی ساخت در این ضمن اسطوره‎هایی را به وجود آورد و در کنار آن نژادها و مردم دیگر دنیا را تحقیر نمود.

در سینمای امریکا، نیازها و ضرورت‎های زمان را در نظر می‎گرفت و به خدمت نظام حاکم در می‎آورد و خط مشی‎های سیاسی، اقتصادی و جنگی را همگاه می‎کرد.به همین لحاظ سینما در دوران دهه ۱۹۳۰ هم چون مظهری از نوید و امید برای ورشکستگان و نومیدان امریکایی شده بود.

در سال ۱۹۳۰ فیلم ”در جبهه غرب خبری نیست“ با ارایه یک منظر دوست داشتنی از سربازان آلمانی و شرحی از وحشت جنگ توسط اوئیس مایلستون در امریکا ساخته شد. این فیلم که براساس رمان آلمانی به وجود آمده بود توسط منتقدان عنوان یکی از بهترین بیانیه‎های ضد جنگ را به دست آورد. در همین سال بود که گئورگ ویلهلم پابست در آلمان ”جبهه غرب“ ۱۹۱۸“ را که شدیداً ضد جنگی بود و زندگی سربازان آلمانی را نشان می‎داد ساخت.

سینمای قدرتمند شوروی نیز هنوز زنده بود ورتف ”اشتیاق“ را با مونتاژهایی در زمینه صدا بوجود آورد. این فیلم در مورد کارگردان معدن کار است که تلاشی وافر می‎کنند تا برنامه پنج ساله عمرانی شوروی به پیش برود. هم چنین در همین سال الکساندر داوژنکو بزرگترین فیلم خود را با نام ”زمین“ در ارتباط با مرگ، قتل، و ماجرای دیگر در مزارع اشتراکی ساخت که مونتاژش آن را یادماندنی کرده است.

این فیلم که به طور قطع شاهکاری است از داوژنکو، هم در فرم و هم در محتوا گسترش انقلاب سوسیالیستی را تصویر می‎کند. از سویی نیز پرداختی تغزلی است از مبارزه کشاورزان اوکراینی برای رسیدن به اتحاد. او در این فیلم مشی اشتراکی کردن را با ملایمت همراه می‎کند، آن چنان که گویی رژیم استالین کاملاً مورد تأیید اوست.

در سال ۱۹۳۳ موسولینی قدرت سینما را در زمینه تبلیغات سیاسی شناخت و بر همین اساس پسرش را به ریاست سینمای ایتالیا برگزید. او در این سال چینه چیتا را به عنوان مجتمع وسیع استودیویی رد حوالی شهر رم ساخت تا فیلم‎های ایتالیایی را بیشتر تولید کند. هم چنین او به ارزش جشنواره در تبلیغات سیاسی پی برد و وزیر دارایی ایتالیا را رییس آن نمود.

از ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۳ سال‎های مهمی است که در تاریخ سینما از ارزش بسیاری برخوردار است. در خلال این سال‎ها سینما از صامت به ناطق و از سیاه و سفید به رنگی تبدیل گردید و قطعاً وجود این دو توانست در تاثیرگذاری بیشتر پیام مؤثر واقع شود.

آدولف هیتلر در آلمان به قدرت رسد و توسط جوزف گوبلز وزیر اطلاعات و تبلیغات عمومی توانست در سال ۱۹۳۳ بر تمامی مسایل تبلیغی و ارشادی تسلط یابد. رد خلال همین سال‎ها بود که تعداد زیادی از اندیشمندان و روشنفکران متعهد و ضد نازیسم از آلمان اخراج شدند و صنعت فیلم آلمان هم کاملاً تحت کنترل نازی‎ها قرار گرفت.

گوبلز دفتر فیلم رایش سوم را به راه انداخت و سرمایه‎گذاری بر فیلم ‎های دولتی و خصوصی را تحت کنترل درآورد و وظیفه داشت تا کلیه فیلم سازان را اجباراً به عضویت حزب یا سازمان‎های وابسته درآورد.

نسبتاً تعدادی کمی از فیلم‏هایی که توسط گوبلز کنترل می‎شد آشکارا تبلیغاتی بودند و یا با محتوای سیاسی صریح ساخته شدند. این نسبت از بین تعداد ۱۰۹۷ فیلم سینمایی ساخته شده در بین سال‎های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ حدود یک ششم از کل فیلم‎ها را به خود اختصاص می‏داد.

گوبلز کهخ تحت تأثیر فیلم ”رزمناو پوتمکین“ قرار گرفته بود از فیلم سازان آلمان خواست تا مانند آن فیلم بسازند. هم چنین فرمان داد تا آموزش سینما به مدارس و سازمان‎های جوانان نیز وارد شده تا آگاهی جوانان آلمان از سینما بیشتر حرکت کرد و بر علیه روسیه و نیروهای متفقین و یهودیان به ساختن فیلم‎های تبلیغاتی پرداخته شد.

ارتباط سینمای آلمان با سینمای شوروی چنان بود که فیلم ”شهر ما آمدن“ را پاسخی مستقیم به فیلم ”رزمناو پوتمکین“ بر شرده اما از سوی دیگر فیلم ”زنده باد ویلا“ از فیلم ”اکتبر“ تاثیر پذیرفت.

به اعتقاد گوبلز سرگرمی نیز می‎تواند ارزشی سیاسی داشته باشد. او می‎خواست فیلم‎های سینمایی به صورتی پس زمینه عمل نماید، چرا که معتقد بود بیننده به محض آگاهی از وجود تبلیغات مقاومت می‎کند. به همین دلیل هم چنان که گفته شد رایش سوم آشکارا سیاسی نبودند اما بدون استثناء همگی گرایش‎های نیرومند ”ناسیونال سوسیالیستی“ داشتند. به اعتقاد گوبلز تبلیغات، کاری به حقیقت نداشته و حقیقت وقتی ارزشمند است که به کمک پیروزی بشتابد. این خصوصیت در فیلم‎هایی که برای استفاده در خارج از مرزهای آلمان هم ساخته شد در نظر گرفته می‎شد. در این فیلم‎ها اولاً کشورهای مورد حمل را می‎ترساندند، ثانیاً سعی در بهتر کردن وجهه بین‎المللی نازی‎ها داشتند.

در سال ۱۹۳۳ فیلم کوتاهی توسط لنی ریفنشتال درباره اجتماع حزبی سال ۱۹۳۳ نازیسم ساخته شد. این فیلم زمینه ساز فیلم دیگری گردید که در سال ۱۹۳۵ توسط همین فیلم ساز در آلمان به تصویر کشیده شد.

”سه سرود برای لنین“ در سال ۱۹۳۴ تکنیک درخشان ورتف در تجسم بخشیدن به عواطف عمیق و ژرف انسانی را به تصویر کشید. این فیلم که در بزرگداشت مرگ لنین ساخته شده بود پیشرفت‎های شوروی را به وی نسبت داده، حتی زنان مسلمان را نشان می‎داد که توسط لنین از بند اسارت رهانیده شد بودند.

در همین سال یک رپرتاژ آگهی کلاسیک در زمینه حمایت مالی بازرگانان توسط بازیلرایت تحت نظارت گروه گریوسون در انگلستان و به سفارش هیأت تبلیغاتی جای سیلان تهیه شد. این فیلم که ”سرود سیلان“ نام داشت جاذبه‎های سیلان و یکی از صادرات مهم‎اش (که چای بود) را به تصویر می‎کشید. در این فیلم، موضوع با ظرافت خاصی تحت عنوان شناخت بازرگانی و تجارت سیلان پنهان شده، زمینه‎های تغییر یک فرهنگ را در سیلان به وجود می‎آورد. همین کارگردان در سال ۱۹۳۶ فیلم ”پست شبانه“ را کارگردانی کرد که به سرمایه پست انگلستان ساخته شد.

در دوره رایش سوم فیلم‎هایی ساخته شد که به عنوان فیلم‎های باارزش تاریخ سینما محسوب می‎شود. بهترین آن‎ها فیلم‎های تبلیغاتی ساخته لنی ریفنشتال بود. این فیلم‎ها عبارت بودند از ”پیروزی اراده“ (۱۹۳۶) و ”المپیاد“ (۱۹۳۸).

ریفنشتال دو نوع پیروزی را در فیلم‎ ”پیروزی اراده“ به تصویر کشید: پیروزی آلمان نیرومند و پیروزی رهبری آن. او این مضمون‎ها را در لفافه‎ای از گزارشگری مستند مطرح کرد. این فیلم (که بیشتر اثر حسی دارد تا منطقی)، با بودجه سرسام‎آوری که توسط مؤسسه U.F.A در اختیار او گذاشته شده بود تصویری فراموش نشدنی از رویدادهای شادی بخش و نشاط‎آور زندگی آلمان نازی به وجود آورد. وقتی گوبلز این فیلم را حاصل بینش سینمایی بزرگ پیشوا خواند، مشخص است که چقدر در راستای اهداف آنها مؤثر بوده است؛ البته هیچ فیلمی نیز به اندازه این اثر مورد انتقاد مخالفانش قرار نگرفت.

صحنه‎هایی از فیلم مذکور در جهت خنثی کردن افکار نازیسم توسط فیلم سازان کشورهای دیگر که در مقابله با اندیشه‎های هیتلر فعالیت می‎کردند به چشم می‎خورد. به طور مثال می‎‏توان از مجموعه ”چرا می‎جنگیم“ اثر فرانک کاپرا در سال‎های ۱۹۲۴ تا ۱۹۴۵ یاد کرد. آن چه در ”پیروزی اراده“ مهم است القاء پیام‎های فیلم از راه تصویر، موسیقی و مونتاژ کارای ریفنشتال می‎باشد.

در سال ۱۹۳۸ ریفنشتال فیلم بعدی‎اش را با نام ”المپیاد“ که از بازی‎های المپیک سال ۱۹۳۶ ساخته شده بود به نمایش در آورد. در این فیلم که تمرکز فیلم ساز در مسایل سیاسی نبود، لیاقت جوانان آلمانی در رقابت برای اثبات برتری نژادی آنان به رخ کشیده شد. ”المپیاد“ که دستاوردهای آلمان جدید را در متنی بین‎المللی مطرح می‎کرد احترامی به سزا برای حکومت ناسیونال سوسیالیسم به وجود آورد. ورزشکاران جوایز خود را با حضور پیشوا دریافت کردند و انگار این تلاش‎ها هم‎چون آیین‎ها و مناسک قربانی کردن به یمن وجود هیتلر بود.

جشنواره‎ای که توسط موسولینی به وجود آمده بود جایزه اصلی خود را با نام ”جام موسولینی“ به فیلم آلمانی ”المپیاد“ داد. وقتی بدانیم که این جشنواره جوایز خود را فقط به فیلم‎های داستانی اعطا می‎کرده و اینک یک اثر مستند این جایزه را برده است از اعتبار فیلم مطلع می‎شویم.

ایزنشتین در سال ۱۹۳۸ فیلم ”الکساندر نوسکی“ را پیرامون یک شاهزاده روسی که ملتش را به سوی پیروزی بر متجاوزان هدایت و رهبری ساخت. این فیلم که در آن داستان اهمیت بیشتری دارد به گونه‎ای آرام به تبلیغات خود می‎پردازد. در همین سال در فرانسه فیلمی ضد جنگی توسط مارسل کارنه با نام ”بندر مه آلود“ ساخته شد که سخنگوی دولت وقت، شکست فرانسه را در جنگ به خاطر این فیلم قلمداد کرد.

در سال ۱۹۳۹ فیلم ”اعترافات یک جاسوس نازی“ اثر اناتول لیتواک که بر ضد فاشیسم آلمان ساخته شد اذهان امریکاییان را در برابر مخاطراتی که از سوی فاشیسم به وجود می‎آمد بیدار کرد. اما در شوروی فیلم که توسط ایزنشتین با نام ”الکساندر نوسکی“ و در تبلیغ اهداف حکومت شوروی در مقابله با نازی‎ها بسیار مؤثر بود، به خاطر عقد قرارداد عدم تجاوز بین شوروی و آلمان نازی بلافاصله جمع‎آوری شد و از سوی دیگر فیلم‎هایی که به دوستی نازیسم می‎پرداخت ساخته شد، مثل فیلم ”آزادی“ که توسط داوژنکو در سال ۱۹۴۰ ساخته شد. در سال ۱۹۳۹ فیلم ”اسکادران۹۹۲“ برای آگاهی توده‎ها توسط هری وات کارگردانی شد. این فیلم غرور نیروهای مسلم انگلیس را برانگیخت.

هیتلر آرزو داشت تا بر چاه‎‎های نفت قفقاز مسلط شود و به همین خاطر بود که سعی می‎کرد خود را به ایران نزدیک کند. بر همین اساس در سال ۱۹۳۹ توسط رادیو آلمان با اشاره به تصویب نامه دولت رایش در آن سال، ایرانیان را با توجه به نظریه موجود، آریایی خالص و هم نژاد نامید و بر اتحاد طبیعی ملل ایران و آلمان تأکید کرد و تعمیق آنرا خواستار شد.

در همین سال حدود ۲۶۰ فیلم به ایران وارد شد و مورد بازبینی اداره سانسور گشت. آن چنان که رشد سینما در ایران مترادف با واردات بی وقفه فیلم و نمایش در سالن‎های مناسب در مقابل صدور نفت شده بود. نیاز اجتماعی که از توجه تماشاگران به فیلم‎ها و ستاره‎‎های خاص تولید می‎شد باعث شد تا فیلم بیشتری وارد ایران شود.

شاید اساس این نقص که فیلم سازی در ایران پا نگرفت و تنها فیلم‎های حزبی و گزارشی با توسل به چهره شاه و اقدامات او به ظهور رسید، ترجیح حکومت‎های قاجار و پهلوی بود. در کشوری که مذهب حاکم منع‎کننده بسیاری از موارد خلاف بوده و حیت در قوانین هم بسیاری از آنها منع‎ شده بود متصدیان سانسور بیشتر از هر چیزی انتقادهای تند و صریح اجتماعی و سیاسی را سانسور می‎کردند و به همین دلیل هیچ وارد کننده‎ای سرمایه و امنیت شغلی خود را به خطر نینداخته و فیلم‎هایی را وارد می‎کرد که فقط از لحاظ سیاسی غیر مجاز نباشد. با این وجود فیلم‎هایی مانند ”المپیاد“ به حسب فرمان ولیعهد در سال ۱۳۱۸ شمسی به سود انجمن تربیت بدنی در تهران و شهرستان‎ها نمایش داده شد و طی نامه‎ای از طرف کفیل وقت وزارت فرهنگ از اداره کل شهربانی خواسته شد تا همکاری لازم را معمول نماید. هم چنان که قبلاً دیدیم فیلم ”المپیاد“ به صورتی غیر صریح اهداف حکومت نازیسم را  تبلیغ می‎کرد.

برخی از فیلم‎های آلمانی قدرت برق آسا ویرانگر نیروهای مسلح آلمان را آن چنان نشان می‎داد که جنگ روانی را پیش از جمله نیروهای آلمانی به کشوری که فیلم در آن نمایش داده می‎شد به وجود می‎آورد. به طور مثال می‎توان از فیلم‎های ”تعمید درآتش“ و ”پیروزی در غرب“ (۱۹۴۰) یاد کرد که در بسیاری از سفارت خانه‎های آلکان در کشورهای بی‎طرف، برای ترسانیدن دیپلمات‎های خارجی به نمایش گذاشته شد. هم چنین بسیاری از فیلم‎های آلمانی که برای داخل کشور ساخته و نمایش داده می‎شد تأثیر فراوانی بر جای می‎گذاشت. مثلاً فیلم ”سوس یهودی“ کاروایت هارلان که در سال ۱۹۴۰ ساخته شد آن چنان جوانانی که فیلم را دیدند به حرکت در آورد که به جان یهودی‎ها افتادند و آن‎ها را کتک زدند. این فیلم حیت در خاورمیانه با دوبله عربی در خلال سل‎های ۶۰ نیز هنوز در گردش بود.

”دیکتاتور بزرگ“ اثر معروف چارلی چاپلین در سال ۱۹۴۰ در امریکا ساخته شد. این فیلم تمام ناطق حمله‎ای جسورانه و هجوآمیز علیه هیتلر بود و به عنوان رساله‎ای پرخاشگرانه جبر و ظلم عمیق حکومت فاشیسم را بر یهودیان نشان می‎داد. این فیم باعث شد تا طرفداران هیتلر به چاپلین حمله کنند. جالب است بدانیم چاپلین که در خلال یال‎های جنگ جهانی دوم علیه فاشیسم و سرمایه‎داری فعالیت می‎کرد و در سال ۱۹۱۷ فیلم‎های تبلیغاتی اوراق قرضه دولت امریکا را ساخته بود، در سال ۱۹۴۷ برچسب دوستدار کمونیست را از کمیته بررسی فعالیت‎های ضد امریکایی دریافت می‎کند. این نسبت باعث شد که شخصیت ”چاپلین فیلم ساز اعصار و قرون“ با آن خدماتی که برای امریکا کرده بود از صحنه فیلم سازی امریکا کنار رود.

چارلی در فیلم ”دیکتاتور بزرگ“ نقش دیکتاتور فاشیست را به عنوان قاتل میلیون‎ها انسان و نمونه مجسم خودکامگی فردی، بسیار عالی ایفا کرد. ولی بعدها گفته است که اگر از وقایع دهشتناک اردوگاه‎ها خبر داشت، هرگز چنین فیلمی را نمی‎ساخت و جنون آدمکشی نازی‎ها را مسخره نمی‎کرد.

هیتلر می‎خواست تا مشکل اجتماعی پیروان و بیماران علاج ناپذیر را درمان کند. بر همین اساس طی فرمان از وزارت بهداری خواست تا چنین بیمارانی را ”به آرامی“ بمیراند و از رایش خواست تا مقدمات کار را فراهم کند. یکی از موذیانه‎ترین فیلم‎های تبلیغاتی آلمان که در سال ۱۹۴۱ برای توجیه این فرمان (که عمل به آن سروصداهایی را در آلمان به وجود آورده بود) ساخته شد، فیلم ”من متهم می‎کنم“ کارولفانگ لیبناینر بود. چنین روشی برای حل سیاسی مسأله یهودیان نیز به کار گرفته شد.

در ادامه سیاست‎های استعماری فرهنگی غرب بخش فارسی رادیویی بی.بی.سی (BBC در هفتم دیماه 1319 (1941) به راه افتاد و گفتارهایی در مزایای دموکراسی پخش کرد.

این خطر نهفته در کنار بی‎خبری یا غرض‎مندی حکومتیان ایران جلوه بیشتری یافت. اقامات رضاخان مبین بر خارج کردن اجباری زنان از حجاب و ایجاد یک فضای استبدادی نیازمند آن بود تا به حمایت سینما چشم بدوزند. بر همین قاعده در دوران رضاخان ۸ فیلم ساخته شد که ۵ فیلم آن بر محور ماجراهای عشقی دور می‎زند و یک فیلم دیگر هم زن نقش اساسی داشت. ”دختر لر“ ساخته عبدالحسین سپنتا به یک فیلم تبلیغاتی بدل شد و در زمانی که رضاخان به عنوان حاکم کشور مشکلاتی در ارتباط با جنبش‎های سیاسی منطقه‎ای و عشایری داشت داد دفاع از وطن و عزت را سرداد. شروع جنگ جهانی دوم و اشتغال ایران توسط متفقین باعث شد ایران دچار رکود گردد و تولید فیلم هم متوقف شود. در این سال‎ها فیلم‎های خارجی با زیرنویس فارسی نمایش داده می‎شد.

متفقین در سال‎های دهه 20 (شمسی) به خاطر نبود سازمانی که در زمانی جنگ واردات فیلم را کنترل کند از نیاز اجتماعی مرد به تفریح و سرگرمی به نفعع خود استفاده کردند و فیلم‎های تبلیغاتی را گاهی هم به صورت مجانی برای مردم نمایش می‎دادند. اولین هدف این فیلم‎ها تبلیغاتی بی اثر سازی تبلیغ رقیبان متفق بود. اما در سال‎های پیش از این (1320- 1316 شمسی) سینماهای ایران در اختیار شرکت‎های امریکاییی با انگلیسی و فرانسوی بود. آخرین اخبار توسط U.F.A به زبان فارسی در سال 1320 (شمسی) در ایران به نمایش در می‎آمد. در همین سال‎ها بود که آموزش بهداشت نیز به وسیله‎ای برای تبلیغات سیاسی مبدل گردید. فقط انگلیسی‎ها بوندند که سالیانه برای چهار میلیون ایرانی فیلم نمایش می‎دادند. رقابتی که توسط کشورهای متفق در ایران برای نمایش فیلم به وجود آمد، در تاریخ سینمای هیچ ملتی دیده نشده است. وقتی می‎بینیم روس‎ها در زمان اشغال بودجه زیادی را برای فارس کردن دوبله فیلم‎هایشان هزینه کرده بودند، و ”بخش مشترک فیلم سفارت و شورای بریتانیا“ برای ایجاد حس ”انگلوفیلی“ در ایرانیان به دنبال بهترین فرصت‎ها در آن روزهای بحرانی می‎گشت و فیلم‎های خبری انگلیسی را به زبان فارسی تهیه می‎کرد و در روستاها نمایش می‎داد چگونگی این رقابت بیشتر نمود پیدا می‎کند.

فیلم ”المپیاد“ که در سال ۱۹۳۸ برنده بحث برانگیز جام موسولینی برای بهترین فیلم خارجی جشنواره شده بود تا سال ۱۹۳۴ بیش از ۱۱۴ هزار مارک برایش سود کرد. تعداد بینندگان فیلم‎های ساخت آلمان نسبت به سال ۱۹۳۳ چهار برابر شده بود. یعنی در سال ۱۹۴۲ تعداد ۱۰۰۰ میلیون نفر فیلم‎های ساخت آلمان را می‎دیدند. در نیمه دوم سال ۱۹۴۲ و نیمه اول ۱۹۴۳ تعداد یازده میلیون و دویست و پانزده هزار بار جوانان آلمان به دیدن فیلم‎های نمایش داده شده رفته بودند.

در دوران جنگ جهانی دوم، نیروی دریایی امریکا خسارات زیادی را از نیروهای ژاپنی در خاور دور متحمل شد. بلافاصله پس از این واقعه، مجموعه فیلم‎های ”چرا می‎جنگیم“ با سرمایه اداره سینمایی ارتش ساخته شد. بعضی از فیلم‎های این مجموعه همانند یک فیلم سینمایی بلند بوده، تمامی مجموعه با توجه به موضوعات واقعی و با کیفیتی کاملاً تبلیغاتی ساخته شد. این مجموعه، ارزش‎های امریکایی و تغییرات بزرگی که در افکار عمومی به وجود آمد را نشان می‎داد و تصریح می‎کرد که تغییرات مذکور، ارزش‎های امریکا باعث شد تا امریکا در جنگ وارد شود.

این مجموعه در ۷ قسمت به نام‎های ”پیش درآمد چنگ“، ”صربه نازیها“، ”تفرقه بینداز و حکومت کن“، ”نبرد انگلستان“، ”نبرد شوروی“، ”نبرد چین“، ”جنگ به امریکا می‎رسد“ تحت نظارت و کارگردانی فرانک کاپراساست امریکا و افکار عمومی را تحلیل می‎کرد و چنین وانمود می‎نمود که امریکا مایل به حضور در جنگ نبوده است، بلکه این مقدمات باعث شده است تا امریکا مجبور شود خود را در جنگ جهانی دوم حس کند. البته قسمت‎های دیگری هم توسط کارگردانان دیگر و تحت نظارت کاپرا در اداره جنگ امریکا با نام‎های ”فتح تونس“، ”متفق خود انگلستان را بشناس“، ”دشمن خود ژاپن را بشناس“، ”دو تا سقوط می‎کنند، یک برود“ ساخته شد که می‎توان به مجموعه ”چرا می‎چنگیم“ اضافه کرد. ساخت و نمایش این مجموعه از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ طول کشید.

روبرتوروسللینی در ایتالیا فیلم ”رم، شهر بی دفاع“ را در مظلومیت شهر رم که به خاطر جنگ دچار مشکلات عدیده‎ای شده (که از تحمل آن‎‎ها عاجز مانده بود) در سال ۱۹۴۵ ساخت. روسللینی خود به شوخی ارزش فیلم‎اش را بیش از نطق‎های وزیر امور خارجه ایتالیا می‎خواند و معتقد بود این فیلم بیشتر کمک کرده است تا ایتالیا در جامعه ملت‎ها جایش را باز کند.

طی دوران جنگ جهانی دوم یگانه کشوری که فیلم سازی در آن بدون هیچ وقفه‎ای ادامه داشت، امریکا بود که در سال ۱۹۴۶ مبلغ یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار از بابت صنایع فیلم درآمد داشت. در چنین موقعیتی لازم بود تا لبه تیغ تبلیغات را به سوی رژیم نازیسم متوجه نمایند. امریکا در این فیلم‎های تبلیغاتی همبستگی جهانی و شجاعت بی پایان مردم کشورهای متفق را به جهانیان نشان می‎داد و تأثیر شگرفی بر روحیه جهانیان می‎گذاشت. این گونه فیلم‎ها هم، گریز از واقعیت‎ها را ارایه می‎کردند و زیرکانه شعاری بودند. در زمانی که مردم امریکا به لحاظ رکود اقتصادی هیچ پولی برای پرداخت کرایه منزل هم نداشتند، شخصیت‎های این فیلم‎ها در خانه‎های شیک و تزیینات گران قیمت به سر می‎بردند. چنین زندگی رویایی حتی برای خود امریکاییان نیز شگفت برانگیز بود. آن‎ها برای بدست آوردن زمان کوتاهی استراحت که ”وصف العیش، نصف العیش“ باشد جان می‎کند تا در هر هفته یک فیلم بینند و این به عهده شرکت‎های بزرگ فیلم سازی بود تا به زیرکانه ‎ترین وجهی شکل فرهنگی سیاسی مطلوب را به نمایش بگذارند.

در حدود سال ۱۹۴۶ فیلم‎های تبلیغاتی خبری آلمان هنوز هم تأثیرگذار بود. صادق هدایت داستان نویس ایرانی در یک از داستان‎هایش در سال ۱۳۲۴ شمسی تصویر درخشانی از تأثیر فیلم‎های تبلیغاتی را بر مخاطب ایرانی عنوان نمود و از زبان یکی از شخصیت‎ها قشون آلما را همچون آهن و فولاد روین تن خواند که هیچ کس توان مقابله با آن را ندارد.

رد سال ۱۹۴۷ ”کمیته فعالیت‎های ضد امریکایی“ علیه گرایش کمونیستی فیلم سازان و دست‎اندرکاران سینمای هالیوود براه افتاد و هم چنان که رد بالا ذکر شد یکی از کسانی که از سوی این کمیته متهم واقع گردید چارلی چاپلین بود.

در سال ۱۹۴۸ رابرت فلاهرتی فیلم ”داستان لوئیزیانا“ را با سرمایه کمپانی نفیت شل ساخت. این فیلم که آرامش مرداب‎های لوئیزیانا را تصویر میکرد تغییر نظر یک نوجوان نسبت به یک گروه  حفاری نفت را نشان می‎داد. این فیلم رد قالبی مضاعف از یک سو کارکنان فنی در بیابان‎های دلتای رودخانه می‎سی‎سی‎پی یک دستگاه حفاری را نصب می‎کنند و از سوی دیگر ابراز صید سوسمار توسط یک نوجوان بومی را به نمایش می‎گذارد.

در اواخر دهه ۴۰ که لازم بود بر ضد فاشیسم همبستگی به وجود آید، کمونیست‎ها، یوسیالیست‎ها، لیبرال‎ها، و جمهوری خواهان اختلاف‎ها را کنار گذاشتند و همگی یک صدا بر علیه حکومت نازیسم متحد شدند. در این سال‎ها حتی فیلم سازانی مثل آ‎لفرد هیچکاک هم گرایشات ضد فاشیسمی خود را بروز داد و فیلم‎هایی همچون ”بد نام“ را ساخت. جنگ سردی که واقع شده بود هیچکاک را واداشت تا به گونه‎ای ظریف به مخالفت با آلمان نازی بپردازد.

جنگ سرد حتی در خود ایالات متحده نیز مشکلاتی به بار آورد. زمان مبارزه با فاشیسم رو به اتمام بوده و خط کمونیسم هنوز چهره نشان می‎داد. در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ حدود ۲۵۰ نفر مظنون به کمونیسم در وزارت خارجه امریکا کشف شدند که قصه فروپاشی حکومت سیاستمداران امریکا را در سر می‎پروراندند. بر علیه چنین اقدامی حرکتی انجام گرفت که به لشگرکشی تبلیغتی لقب داده و نام ”وحشت سرخ“ بر آن گذاردند. در این لشگرکشی تضعیف اصلاحاتی که توس روزولت انجام می‎گرفت به عنوان سرلوحه فعالیت‎ها قرار داشت.

ژرژفرانژو به عنوان یک منتقد اجتماعی در فرانسه فیلمی با عنوان ”آسایشگاه معلولین“ ساخت که هجونامه‎ای گزنده درباره موزه نظامی شمرده می‎شد. این فیلم که با سرمایه ارتش در جهت ارتقا کیفیت ارتش است اما وقتی فیلم ساخته شد، دیدند که فرانژو در کنار نمادهای از صحنه‎های معمولی موزه نماهایی از اثرات جنگ را قرار داده است و فیلم به صورت حربه‎ای بر علیه جنگ بدل شده است.

در سال ۱۹۵۲ رنه کلمان هم در فرانسه فیلم ”بازی‎های ممنوع“ را بر ضد جنگ ساخت. این فیلم شاهکاری است که در محیط روستای دامنه جنوبی آلپ و در دوران جنگ می‎گذرد.

در سال ۱۳۳۰ شمسی (۱۹۵۲) گروهی از فیلم سازان ایرانی خواستند تا برخی از واقعیت‎های اجتماعی را به فضای سینمای ایران وارد کنند. امام روش آنان به نحوی بود که آثارشان رنگی از تبلیغاتی رسمی و دولتی می‎گرفت و به نوعی در خدمت تبلیغات دولت قرار می‎گرفتند. به طور مثال فیلم ”میهن پرست“ توسط محمد درم بخش پیرامون موضوع جنگ بحرین در سال ۱۳۳۲ شمسی ساخته شد اما با توجه به اینکه حس ضد انگلیسی‎ها در آن روزها در ایران شدت داشت ولی فیلم اشاره صریحی به حضور انگلیسی‎ها در بحرین نمی‎کرد و در آن فداکاری در راه وطن بیشتر مطرح می‎گردید، و یا سرهنگ گلسرخی در سال ۱۳۳۳ شمسی فیلم ”نقلعلی“ را بیا تبلیغ انضباط و سربازگیری تهیه نمود. ”قیام پیشه‎وری“ هم فیلم دیگری است که توسط مهدی انوش فر به شیوه تبلیغات رسمی ساخته شد.

در سال ۱۹۵۵ در فرانسه فیلم ”شب و مه“ توسط آلن رنه ساخته شد. در این فیلم به صورتی حزن آلود، بازداشتگاه‎های نازی‎ها را به تصویر می‎کشد.

در سال ۱۹۵۶ عده مشتریان سینما به نصف رسیده بود. هزاران سینما در اواخر دهه ۴۰ بسته شد تماشاگران سینما در ایالات متحده از ۹۰ میلیون در سال ۱۹۴۸ به ۷۰ میلیون در سال ۱۹۴۹ و ۶۰ میلیون در سال ۱۹۵۰ رسیده بود و همه این ماجراها به خاطر به میدان آمدن تلویزیون بود. به همین دلیل تولید فیلم به یک سوم قبل رسید. در عوض مجوزهای خرید تلویزیون از ۳ میلیون در سال ۱۹۵۸ رسیده بود. در پایان دهه ۵۰ تلویزیون توانست گوی سبقت را از سینما ببرد. به همین دلیل استودیوها مرکز تهیه تولیدات تلویزیونی شد و فیلم‎های قدیمی هم به تلویزیون فروخته شد. اما سیاست‎های استعماری حاکم بر سینما وفیلم هم چنان پا برجا بود، و اینک این سیاست‎ها توانسته بود جولانگاه بیشتری به دست آورد.

در سال ۱۹۷۵ ”راه‎های افتخار“ توسط استانلی کوبریک کارگردانی شد. این فیلم که شدیداً از سوی منتقدان تحسین شده بود، ماجرای سه سرباز بی‎گناه را که توسط دادگاه نظامی و در حین جنگ اول جهانی در فرانسه محکوم شده بودند را بررسی می‎نمود. این فیلم امریکایی بی‎رحمی و شقاوت را با مهارت تمام نشان می‎داد و غیر عادلانه بودن قضاوت در ارتش فرانسه به خوبی تصویر می‎کرد.

هم چنان که می‎‎دانیم از سرمایه‎داران امریکایی از یهودیان هستند و حمایت بی‎دریغ امریکا از صهیونیست‎های اسرائیل هم از همین نشأت می‎گیرد. در سینمای امریکا نیز نمونه‎های بسیاری یافت می‎شود که از یهودیان حمایت می‎کنند. در این زمینه فیلم ”بن هور“ را می‎توان مثال زد که در سال ۱۹۵۹ ساخته شده است این فیلم که توس ویلیام والیر کارگردانی شد حکایت از مبارزات یک شاهزاده رومی با یک جوان یهودی در ماجراهای متفاوت دارد که سرانجام در کی مسابقه ارابه‎رانی (که نمودی از مفاهیم سرعت، قدرت، دقت و برنامه‎ریزی است) جوان یهودی بر شاهزاده رومی پیروز می‎شود و این همان چیزی است که بیننده انتظار می‎کشد و هراس دارد که در پایان این فیلم جوان یهودی مسابقه را ببازد.

در سال ۱۹۵۹ آلن رنه در دنباله فیلم ”شب و مه“ فیلم ”هیروشیما عشق من“ را در فرانسه و ژاپن ساخت. این فیلم هم ترکیبی از گذشته و حال بود و به تأثیرات باقیمانده از جنگ پرداخت.

در سال ۱۹۶۰ فیلمی تبلیغاتی درباره مبارزات انتخابی جی‎اف‎کندی (که بعداً رییس جمهور امریکا شد) توسط ریچاردلیکاک به نام ”مبارزات مقدماتی“ ساخته شد که به صورتی بی‎واسطه با بیننده ارتباط برقرار می‎کرد.

در سال ۱۹۶۱، استانلی کریمر، ”دادگاه نورنبرگ“ را ساخت. این فیلم جنایتکاران نازیسم درخشانی از سوی اسپنسرتریسی و برت لنکستر ارایه شد.

در سال ۱۹۲۶ در راستای سیاست‎های استعماری غرب ماهواره ”تله استار- یک“ به هوا پرتاب شد. با چنین قدرتی امپریالیسم تبلیغاتی به راحتی می‎توانست سیاست‎های خود را در مرزهای دیگر بگستراند، بدون آن که کسی یا چیزی بتواند بر آن مقاومت کند.  

در ۱۹۶۴ در انگلستان فیلمی ساخته شد که در آن جنگ را به هجو می‎کشید. در این فیلم که ”دکتر استرنج لاو“ نام دارد و توسط استانلی کوبریک کارگردانی شد، سلسله اعمالی که منتهی به بروز فاجعه اتمی می‎شود به‎گونه‎ای تمسخرآمیز بیان می‎گردد. هم چنین او در ۱۹۶۸ فیلم دیگری که سرنوشت تردیدآمیز بشر را در مقابل ماشینیسم و کامپیوتر بررسی می‎کند. در این فیلم که به‎گونه‎ای فلسفی به جهان نگاه می‎کند، انسان‎های غربی می‎توانند ”راز کیهان“ را به دست آورند. این فیلم ”اودیسه فضای ۲۰۰۱“ نام گرفت.

در ۱۹۴۷ در امریکا فیلم ”قلب‎ها و مغزها“ توسط پیتردیویس در مورد جنگ ویتنام و تأثیر آن در امریکا و آسیای شرقی ساخته شد. در صحنه‎هایی از این فیلم که تلاش دارد به واقعیت‎های سیاسی اجتماعی جنگ ویتنام دست یابد مناظری از درنده خویی‎های جنگجویان امریکایی در ویتنام را در کنار نماهایی از فیلم‎های جنگی هالیوودی قرار می‎داد. در سال ۱۹۷۸ فیلم ”بازگشت به خانه“ به کارگردانی هال اشپی در امریکا با همین مضمون ساخته شد.

امریکا در سال‎های اخیر نیز بی‎کار ننشسته است و با وجود داشتن ماهواره‎های متعدد و شبکه‎های تلویزیونی بی‎ دروپیکر که قادرند به صورت شبانه روزی برنامه‎های مطلوب خود را پخش کنند، هنوز هم اهداف خود را به صورت فیلم‎های سینمایی عرضه می‎کند. فیلم‎هایی مثل مجموعه فیلم ”رامبو“، مجموعه فیلم ”راکی“، ”نابودکننده ۱ و ۲“ و…

در سال ۱۹۹۴ در جشنواره اسکار ۹۴ فیلمی جایزه بهترین فیلم را گرفت که به یهودیان و ظلم ‎هایی که بر آنان رفته است می‎پردازد. این فیلم که ”فهرست شیندلر“ نام دارد و توسط استیون اسپیلبرگ کارگردانی شده است صرف نظر از ارزش‎های تکنیکی فیلم در موقعیتی جایزه را دریافت می‎دارد که صهیونیست‎های اسرائیل در پای میز مذاکره با فلسطینیان ”آواره“ هستند.

منتقدین بسیاری معتقدند تمام محصولات سینمایی از قبیل فیلم‎های تبلیغاتی آلمان نازی، تبلیغات تجاری، فیلم‎های تاریخ سینما و هم چنین فیلم‎هایی که توسط فیلم سازان بزرگ و کوچک، آشنا و ناآشنا ساخته شده است. همگی کم و بیش به صورت ماشین‎هایی وظایف خود را انجام داده‎اند و پیام یا اثرات از پیش تعیین شده خود را به بیننده القا نموده‎اند.

به هر حال سینما در تاریخ جهان توانسته است نام خود را به عنوان تأثیرگذارترین وسیله تبلیغاتی ثبت نماید و بدیهی است که صاحبان سرمایه و صاحبان امکانانت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… آرزو دارند این وسیله بتواند آن‎ها رابه اهداف خود برساند. بسیاری از آنان به عنوان تخدیر و افیون استفاده می‎نمایند و برخی از آن به عنوان رساننده پیام‎ها و نظرات خود به دیگران. ولی به هر صورت اگر در پشت این تصمیم‎ها اهداف ”فقط شخصی“ وجود داشته باشد، نشانه‎ای از خودکامگی و استبداد است.

این در حالی است که در سال‎های پس از انقلاب اسلامی، سیاستگزاری سینمای ایران متفاوت شد. دو ماه پس از پیروزی انقلاب از سوی بنیانگذاران شورای موقت فیلم و سینما در وزارت فرهنگ و هنر اعلام شد که قصدشان بر این است تا کاری کنند که سینما در دست یک گروه خاص نباشد و در جهت خدمت به مردم حرکت نماید. بر این اساس بیشترین فیلم‎های تبلیغاتی پس از انقلاب، مبارزات مردمی در دوران شاه، فساد اداری، مالی، اجتماعی، و اخلاقی حاکم بر سال‎های حکومت پهلوی، اهداف اجتماعی و اقتصادی انقلاب، مخالفت با سرمایه‎داری، احتکار، وطن دوستی و مخالفت با خروج مردم از ایران با عنوان مهاجرت به کشورهای دیگر، مخالفت با قاچاق مواد مخدر و منکرات اخلاقی را در بر میگرفت، و از همه بیشتر به ”دفاع مقدس“ پرداخت. فیلم های دفاع مقدس سعی داشت تا به جنگ از دیدگاه تکلیف الهی و ارزش‎های به وجود آمده از قبل پرداخته شود نه اهداف کشورهای مهاجم که فیلم هایشان در جهت کشورگشایی و توجیه کشت و کشتار مردم و انسان های دیگر تعریف می‎شد.

ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل