رسانه سینمای خانگی- سینما را عددی نشمارید!

بهنام بهزادی با اشاره به اینکه تقلیل سینمای فرهنگی به کمدی، سخیف است گفت:‌ آن‌هایی که سینما را به یکسری “عدد” تقلیل داده‌اند حتما از وضعیت سینما خوشحالند در حالی که غفلت از سینمای فرهنگی می‌تواند به اندازه دیگر ابربحران‌ها همچون محیط زیست و آب خطرناک باشد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، در چند سال اخیر انتقادهای مختلفی درباره روندی که در تولید آثار سینمایی مشاهده می‌شود بویژه نسبت به افرایش بی‌رویه تقاضا و صدور مجوز برای فیلم‌های کمدی و از آن سو بیشتر شدن سختگیری در برخورد با فیلم‌هایی که اشاراتی به مسائل اجتماعی یا سیاسی داشتند، مطرح شده است. این موضوع برای دست‌اندرکاران سینما در بخش‌های گوناگون از تهیه و تولید گرفته تا پخش و عرضه به دغدغه‌ای جدی تبدیل شده است تا جایی که چند روز قبل مجید مجیدی هم گفت: «بالندگی سینمای ایران در سال‌های اخیر کم شده است و در خطر سقوط قرار داریم.»

برخی از سینماگران این مسئله را نه یک اتفاق بلکه پروژه‌ای برنامه‌ریزی شده از یک دهه قبل می‌دانند تا اثرگذاری سینمای فرهنگی و مستقل ایران کمرنگ شود. ضمن اینکه نتیجه تغییرهای مداوم در ریل‌گذاری سینما را جز آسیب به فعالان این عرصه که کسب روزی‌شان از این راه است، نمی‌دانند.

یکی از سینماگرانی که در این خصوص انتقادهایی دارد و نسبت به بی‌توجهی به نفوذ هوش مصنوعی در سینما نیز هشدار می‌دهد، بهنام بهزادی است.

او که فیلم «من می‌ترسم» را هنوز اکران عمومی نکرده است، در گفت‌وگویی با ایسنا درباره شرایط ساخت فیلم در سینمایی که تحت تاثیر موج کمدی‌سازی قرار گرفته، معتقد است که سینما صرفا با یک غفلت مدیریتی روبر نیست، بلکه یک برنامه‌ریزی برای کنار رفتن سینمای فرهنگی در کار است.

بهزادی می‌گوید: به نظرم برای از میان رفتن سینمای فرهنگی ایران غفلتی وجود ندارد بلکه گروهی کاملاً حساب شده و عامدانه تصمیم گرفته‌اند تا کار سینمای ایران به عنوان یک عنصر فرهنگی تمام شود. این پروژه از چند سال قبل با ورود سرمایه‌های کلان به سینما -که عمدتاً دولتی بود یا از طرف افراد متصل به دولت بود- کلید خورد که در گام اول هزینه تولید را بالا بردند و در گام دوم جا را برای اکران، نمایش و رقابت در سالن‌های سینما تنگ کردند.

او افزود: مسئولان سینمایی که امروز از بالا رفتن فروش سینما خرسند هستند، در واقع از یک نکته مهم چشم‌پوشی می‌کنند و آن هم این است که فقط فروش فیلم‌های کمدی و سخیف است که بالا می‌رود و به همان میزان فضای سینمای فرهنگی و دغدغه‌مند ایران تنگ‌تر شده است. آن‌هایی که از کمیت صحبت می‌کنند مطمئناً خوشحالند، چون بخشی از چرخه اقتصادی سینما در جریان است و کار می‌کند. در واقع موضوع را به یکسری “عدد” تقلیل داده‌اند و در درون خود خوشحال هستند که دیگر دغدغه‌ای بابت سینما به عنوان یک عنصر فرهنگی، پرسشگر و دغدغه‌مند ندارند. در حقیقت چرخه، جایی کامل شده است که از یک سو جلوی پروانه ساخت فیلم‌های فرهنگی گرفته می‌شود و از سوی دیگر عرصه برای ساخت فیلم‌های کمدی و سخیف بیشتر از هر زمان دیگری باز شده است.

وی با بیان اینکه «بسیاری از مسئولان دغدغه فرهنگ و سینما را به عنوان یک کالای فرهنگی ندارند و بیشترین جهت‌دهی آن‌ها این بوده تا کارکرد هویت‌بخش سینما که همان سینمای فرهنگی در ایران و جهان است، از عرصه خالی و به فراموشی سپرده شود» ادامه داد:‌ شرایط به گونه‌ای است که ناگزیر باید فکر کرد یک برنامه‌ریزی در این‌باره وجود داشته و دارد، تا روزی برسد که ما دیگر بجز آثار تبلیغاتی و پروپاگاندا و سینمای کمدی، اثر دیگری را در این سینما نداشته باشیم.

کارگردان فیلم «قاعده تصادف» و «تنها دو بار زندگی می‌کنیم» با اشاره به اینکه «دست‌اندرکاران و تصمیم‌گیران عرصه سینما و فرهنگ نباید فراموش کنند که در تاریخ چگونه از آن‌ها یاد خواهد شد»، گفت: این ماجرا غافل از این است که سینما فقط یک هنر و صنعت نیست بلکه بخشی از هویت فرهنگی ایرانی‌هاست و با قطعیت می‌توانم بگویم در سال‌های پس از انقلاب، سینما پرچمدار هویت فرهنگی ایران در دنیا بوده و در داخل کشور هم مهم‌ترین هنر همواره زنده و پویا بوده است که به عنوان یک کالای بومی جای خود را در سبد فرهنگی ایرانی‌ها بازتر کرد؛ در نتیجه غفلت از آن می‌تواند به اندازه دیگر ابربحران‌هایی که در مسائلی همچون منابع زیرزمینی، آب، محیط زیست و اقتصاد وجود دارد خطرناک باشد.

این فیلمساز در پاسخ به اینکه آیا تمام فیلم‌های کمدی‌ در حال ساخت و اکران را سخیف می‌داند؟ گفت:‌ بیش از هر چیز معتقدم اینکه فرهنگ سینمایی را صرفاً به فیلم کمدی تقلیل بدهیم، یک امر سخیف است.

بهزادی همچنین درباره محدودیت‌ها و سخت‌گیری‌هایی که بسیاری از فیلمسازان در تولید آثار غیرکمدی به آن اشاره می‌کنند و اینکه وظیفه آن‌ها در این شرایط چیست، توضیح داد: به نظرم باید یک جریان هدفمند تشکیل شود تا فیلم‌هایی با بودجه‌های کم ساخته شوند و امکان عرضه و نمایش‌های جدیدی هم برای این نوع سینما تعریف شود. به نظرم از اشتباهات استراتژیک تصمیم‌گیران فرهنگی است که به تغییرات به وجود آمده در زمینه تولید و عرضه فیلم بی‌توجه باشند. زمانی بود که فیلمسازی به یک لجستیک خیلی بزرگ احتیاج داشت و فقط هم ساخت فیلم مطرح نبود، بلکه امکان عرضه و نمایش فیلم‌های سینمایی هم یک مسئله مهم بود چون نمایش فیلم صرفاً در محدوده سالن‌های سینما و مجهز به آپارات و تجهیزات پخش امکان‌پذیر بود  اما الان جریانی شروع شده که هم ساخت فیلم را آسان و سبک‌تر کرده و هم امکان‌های متفاوتی را برای عرضه فیلم‌ها به وجود آورده است؛ درواقع انحصار از سالن‌های سینمایی گرفته شده و مطمئناً وقتی عرصه بر یک هنرمند تنگ شود، خواه ناخواه به سمت تولید زیرزمینی و عرضه آن روی پلتفرم‌های جدید می‌رود. 

وی اضافه کرد:اشتباه دوم همین‌جا اتفاق می‌افتد که دقت نکنیم ادامه چنین روندی باعث می‌شود سینما به عنوان مکانی برای دور هم جمع شدن و تماشای فیلم، خالی از فیلم شود ولی قطعا جلوی کار و خلاقیت کسانی که فیلمسازی تنها کاری است که بلدند را، نمی‌شود گرفت.

او همچنین با اشاره به تاثیراتی که ظهور و بروز هوش مصنوعی در صنعت سینما خواهد داشت، گفت: تفکر مدیران فرهنگی ما هنوز در حیطه سنتی است و تا به دوران مدرن و روزگار ما که پسامدرن است، برسند و به ماهیت و چگونگی کارکرد هوش مصنوعی واقف شوند، نسل جدیدی آمده که از همه این مسائل رد شده است. ما امروزه با کمک هوش مصنوعی این قابلیت را داریم که از “هیچی”، فیلم بسازیم؛ یعنی این امکان را داریم که در خانه خود بنشینیم، داستانی را طراحی کنیم، به کمک هوش مصنوعی آن را مصور کنیم، صدا و موسیقی روی آن بگذاریم و بعد یک پکیج کامل فیلم را ببندیم. ممکن است امروز که من با شما صحبت می‌کنم این کار را در یک شکل کِیفی با سطح بالا نتوانیم انجام دهیم ولی با سرعتی که هوش مصنوعی دارد، حتما در چند سال آینده به جایی می‌رسیم که برای ساخت بسیاری از فیلم‌ها، حتی نیاز نیست وارد لوکیشن‌های واقعی شویم و به شکل کلاسیک فیلمبرداری کنیم.

بهزادی در پایان گفت: این در حالی است که برخی معتقدند سیاستگذاری فرهنگی یعنی کنترل ذهن و اثر هنرمند؛ آن هم صرفا به این دلیل که امکان تولید یک فیلم را در یک فضای فیزیکی و لوکیشن‌های واقعی می‌دانند که کنترل آن صرفا در اختیار حاکمیت است.

رسانه سینمای خانگی- رواج کپی‌کاری در سینمای کمدی

موفقیت کمدی «فسیل» در گیشه سبب شده تا فیلمنامه‌نویس‌های بسیاری، فضای روایی کار خود را به سمت این فیلم برده تا با ساخت آثار مشابه، همین مسیر برای آنها هم تکرار شود اما به نظر نمی‌رسد این روش جز یک کپی‌برداری ناشیانه دست‌چندمی دستاورد دیگری برای آنها به ارمغان بیاورد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، هم‌اکنون مدتی است که برخی تهیه‌کنندگان، از شباهت بالای فیلمنامه‌های کمدی جدید به فسیل سخن گفته و این رویه را به باد انتقاد گرفته‌اند. نارضایتی تهیه‌کنندگان از این بابت است که نویسندگان، با توجه به موفقیت فیلم فسیل در گیشه، ساختار روایی خود را مشابه با آنچه در این فیلم کمدی رخ می‌دهد، نوشته و در نهایت فیلمنامه‌ای به آنها ارائه می‌دهند که شباهت بسیاری به این فیلم پرفروش دارد.

البته این روند، در هر برهه‌ای که یک فیلم، موفقیت‌هایی را به دست آورده، تکرار شده است مثلا زمانی که فیلم‌های فرهادی، توفیق‌های متوالی در جشنواره‌های جهانی به دست می‌آوردند یا زمانی که هزارپا توانست مخاطبان انبوه را به سینما بکشاند و… فیلمنامه‌نویسان، سناریوهایی مشابه با این فضاها می‌نوشتند و به دفاتر تولید و یا کارگردان‌ها می‌دادند.

 هزارپا

این روال، البته محدود به سینمای ایران نیست و بارها در هالیوود و بالیوود دیده شده است اما نکته جالب‌توجه این مدل تقلیدها آن است که در اکثر موارد، آن نسخه اولیه که با استقبال مخاطبان مواجه شده، کار بهتری از آب درآمده و مابقی کارها، چندان مورد وثوق مخاطبان قرار نگرفته است.

همین روند سبب می‌شود تا پس از مدتی، تب این مدل تقلیدکاری‌ها بخوابد. هم‌چنان‌که در برهه‌ای چندساله، بسیاری از فیلمسازان سینمای اجتماعی، تلاش می‌کردند تا با ورود مضامین اخلاقی یا تعلیق‌آفرینی‌های خاص، فیلمنامه خود را به آثار فرهادی نزدیک کنند اما تقریبا هیچ‌یک از آن آثار نتوانستند موفقیتی به همراه داشته باشند و به کارگردانی مقلد تبدیل شدند که امروز دیگر یا خبری از آنها نیست و یا با تغییر رویه، به سینمای خود بازگشته‌اند.

اصرار بر تولید کمدی‌های انبوه، آن کارگردان غیرمتخصص را از رینگ تخصصی خود خارج می‌کند و سبب افزایش تولیدات یک گونه خاص شده که فقر مضمونی سینمای کشور را شدت بخشیده و ناترازی این حوزه را بیشتر می‌کند

در بعدی خفیف‌تر، برخی کارگردانان با اقبالی که نسبت به آثار کمدی می‌شود، تلاش می‌کنند تا فیلمی در این گونه تولید کنند که نمونه این قبیل تلاش‌ها در کنداکتور تولیداتی امسال، کاملا ملموس است به‌طوری‌که اکنون بیشتر از ۱۰ فیلم کمدی، در مراحل مختلف تولید قرار دارند و این آمار، تا انتهای امسال، قطعا با رشد همراه خواهد بود.

این اتفاق قطعا روند مطلوبی در کلیت سینما محسوب نمی‌شود. هم آن کارگردان غیرمتخصص را از رینگ تخصصی خود خارج می‌کند و هم سبب افزایش تولیدات یک گونه خاص شده که فقر مضمونی سینمای کشور را شدت بخشیده و ناترازی این حوزه را بیشتر می‌کند. درحالی‌که باید به این مهم اشاره کرد که همواره فیلمی به صرف کمدی بودن، با استقبال مخاطب مواجه نمی‌شود و در کنار ۲ تا ۳ فیلم موفق این گونه، چندین فیلم کمدی دیگر نیز حضور دارند که با کمترین میزان اقبال، شکست‌های سنگینی را در گیشه متحمل شده و نتوانسته‌اند حتی پول تولید خود را نیز بازگردانند.

ضمن اینکه فرآیند استقبال، تنها محدود به کمدی نمی‌شود. مثلا در اکران امسال، فیلم‌های اجتماعی چون ملاقات خصوصی و سه‌ کام حبس یا آثار انیمیشن همچون بچه زرنگ، اتفاق‌های بسیارخوبی را در گیشه رقم زدند و رکوردهایی را به نام خود به ثبت رساندند. بنابراین جاده موفقیت، تنها از کمدی نمی‌گذرد و این ساختار فیلم و برخی پارامترهای دیگر است که تعیین می‌کند یک فیلم با چه میزان استقبالی مواجه خواهد شد.

 فسیل

وقتی پارامترهایی چون فیلمنامه سنجیده، انتخاب بازیگرانی هوشمندانه، زمان درست اکران و توجه ویژه به تبلیغات، مدنظر قرار گرفته شود، احتمال موفقیت آن فیلم در گیشه، بسیار بیشتر از زمانی خواهد بود که این مولفه‌ها رعایت نشود. به‌عنوان مثال اگر فسیل در اکران بی‌رقیب نوروز به روی پرده نمی‌رفت و در ادامه، از ساختار روایی درستی برخوردار نبود و تبلیغاتی هدفمند را پیگیری نمی‌کرد، آیا باز می‌توانست موفقیت کنونی خود را به چشم ببیند؟

این یک تفکر کودکانه است که تنها با قرار گرفتن در مسیر یک گونه خاص، بتوان موفقیت را برای خود و آن اثر تضمین کرد. تفکر، یکی از حلقه گمشده‌های امروز سینمای ایران است که با آن می‌توان هم جایگاه خود را در موقعیت فعلی پیدا کرد و آن را ارتقا داد و هم به موفقیت‌هایی رسید که حاصل ابتکار یک تالیف و اندیشه درست و مستقل است تا یک کپی‌برداری ناشیانه دست‌چندمی.

رسانه سینمای خانگی- تخفیف ویژه اکران «اخت ارضا» در ایام فاطمیه

امکان و شرایط تخفیفی برای اکران سیار فیلم‌سینمایی «اخت الرضا» فراهم شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی فیلم، در ایام سوگواری فاطمیه، ثبت درخواست اکران سیار تنها فیلم سینمایی ساخته شده از زندگی حضرت معصومه (س) با تخفیف ویژه امکان‌پذیر است.

تخفیف این اکران سیار به این صورت است که برای مخاطبان بیش از ۱۰۰ نفر، به تعداد ۳۰ نفر رایگان خواهد بود.

«اخت الرضا» به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی محصول سازمان سینمایی سوره است که با مشارکت آستان مقدس حضرت معصومه (س) و مجموعه شبکه‌های کربلا (عتبه حسینی) ساخته شده است.

متقاضیان می‌توانند جهت هماهنگی اکران سیار این فیلم به سایت esayar.ir مراجعه کنید یا با شماره ۰۹۳۰۴۱۰۳۰۰۸ تماس بگیرند.

پخش و تبلیغات «اخت الرضا» به عهده موسسه فرهنگی تبلیغاتی بهمن سبز است.

رسانه سینمای خانگی- بازنشر یک گفت‌وگوی بلند با پروانه معصومی

پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلی‌ها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهت‌زده کرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سال‌ها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گل‌های داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیه‌ای برای رباب» گرفت.  

معصومی تحصیلات خود را در رشته زبان‌های خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بی‌تا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.

آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شب‌ها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.

نقش‌های معصومی در فیلم‌های قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آن‌ها جایگاه ویژه‌ای در فیلم‌های روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.

این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلم‌ها و خاطرات خود سخن گفت.

با درگذشت پروانه معصومی (سه‌شنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر می‌شود.

شروع بازیگری با «بی‌تا»

اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستی‌شان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بی‌تا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمی‌کشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفه‌ای نبودم و سینما را نمی‌شناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمی‌آیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلم‌های آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدم‌های تحصیل‌کرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامه‌هایشان دیده بودم.

«رگبار»

شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده‌ام و دوره‌ای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمی‌کرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمی‌دیدم.

می‌دانستم بازیگر شدنم با مخالفت‌های وحشتناک خانواده‌ام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمی‌شناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، ‌ آقای بیضایی گفتند چقدر می‌گیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید می‌دونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین می‌گیرد و بازی می‌کند. گفتم: من اینقدر می‌گیرم و بازی می‌کنم، اگر هم نمی‌خواهید بازی نمی‌کنم. گفتند: با یک سکانس شروع می‌کنیم که اگر قبول شدید پول را به شما می‌دهیم و با سکانس فوق‌العاده مشکلی شروع کردند. صحنه‌ای که عاطفه وارد مدرسه می‌شود و آقای حکمتی را جای مدیر می‌گیرد و شروع می‌کند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را می‌دهیم.

«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بی‌ریایی داشت و می‌توانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوق‌العاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوق‌العاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنی‌زاده در نقش مقابلم بود. آقای فنی‌زاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار می‌کردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمی‌گرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنمایی‌شان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنواره‌های داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپ‌های تحصیل کرده به آنجا می‌رفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلم‌هایم بیشتر دوست دارم.

گویندگی در «شهر قصه»

در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را می‌ساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع ‌به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند می‌خواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار ساده‌ای بود و زیبایی‌اش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.

«غریبه و مه»

این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمی‌کردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا می‌کند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی می‌کنم چون به هیچ وجه دلم نمی‌خواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو می‌رفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم می‌تواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.

«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم می‌دیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج می‌شوند و فکر می‌کردم ایرانی‌های مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی مانده‌اند و خارجی‌ها رفته‌اند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگی‌ها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش می‌داد و خیلی دلم می‌خواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام می‌شود همه من را نشان می‌دهند و خوشم نمی‌آید. گفت خب من می‌گویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آن‌ها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم می‌خواست به آن‌ها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمی‌روید، اما اگر اینکار را می کردم آن‌ها مرا می‌شناختند، پس تا آخر با فحش‌های آن‌ها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاع‌زاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوان‌تر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علی‌رغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.

روایتی از حضور در تئاتر

نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر می‌کنند یک نفر از سینما به جمع‌شان اضافه شده و می‌خواهد جای آن‌ها را بگیرد.

«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی

بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت می‌خواست برخلاف فیلم‌های قبلی‌اش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که می‌خواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی می‌کرد چون توانایی‌اش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کرده‌ام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشته‌اش می‌گردد و می‌خواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.

بعد از انقلاب اسلامی

بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوق‌العاده بدی با قصه فوق‌العاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسنده‌های خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی می‌کردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب می‌دانم، تا قبل از آن زن‌ها به عنوان یک مشت سیاهی که می‌روند و می‌آیند در فیلم‌ها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.

«گل‌های داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن

وقتی فیلمنامه «گل‌های داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر می‌شد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهره‌ام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی می‌توانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنه‌ای بود که باید به زندان می‌رفتم و خبر مرگ شوهرم را می‌شنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ می‌کشد و خودش را به زمین می‌اندازد و توی سرش می‌زند و کارهایی می‌کند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچه‌اش را بی‌سر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمی‌خورد. گفتم این جوری نمی‌توانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمی‌شناختم.

آقای صدرعاملی گفت، شما چطور می‌بینید؟ گفتم من این زن را می‌بینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولی‌وار است که به این زن نمی‌خورد. گفتم، آن چیزی که شما می‌خواهید بازی کردنش برای من خیلی راحت‌تر از چیزی است که خودم می‌گویم اما آنچه که می‌خواهید با من ارتباط برقرار نمی‌کند. البته ایشان نمی‌دانستند من قبلا در همان جا چنین صحنه‌ای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف می‌کرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیه‌هایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب می‌کرد که حرف‌هایش را گوش می‌کرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمی‌توانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج می‌کنیم نمی‌آید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکت‌ها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچه‌هایش همراهش بودند هیچ جوری نمی‌خواست خودش را بشکند. آن صحنه «گل‌های داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا برده‌ایم.

نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که می‌توانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس می‌کنم که این درست‌تر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درست‌تر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت می‌کنند و همان نوشته‌های خودشان را می‌خواهند گفتند دو برداشت می‌گیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی می‌گویند و یکی آنکه شما می‌گویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را می‌گیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملک‌زاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی می‌گوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین می‌آید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب می‌شود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمی‌توانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را می‌شنیدم که می‌گفت از دست نده خانم معصومی ‌دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من می‌آمد از در بیرون می‌رفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق می‌افتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردم‌پسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دوره‌ای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق می‌گرفت.

ماجرای سیمرغ جشنواره فجر

گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدت‌ها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کرده‌اند که به خاطر اینکه باید با چادر می‌رفتم و جایزه را می‌گرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.

«آشیانه مهر»

این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست می‌دهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبله‌اش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنه‌هایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر می‌دانستم همچون اتفاقی می‌افتد هرگز این فیلم را نمی‌ساختم.

«ناخدا خورشید»

با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار می‌کردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که می‌خواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی می‌کنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار می‌کنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیه‌کننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمی‌دهم اما من دلم می‌خواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیه‌کننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمت‌های زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانع‌کننده‌ای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.

دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر

من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، ‌«خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلم‌هایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلم‌های «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.

«ناصرالدین شاه آکتور سینما»  

در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی می‌کردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع‌ به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلم‌شان یک نوع حق‌شناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برف‌ها را روی سر من می‌ریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همین‌جور نگه داشته بودم و واقعا نمی‌دانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام می‌دادند و با اینکه صحنه‌های من در یک روز به پایان رسید اما فوق‌العاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی می‌دادند و فی‌البداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.

دوران کم‌کاری

در مقطعی پیشنهاداتی که به من می‌شد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجع‌به نقش‌های قالی بود و فیلم دیگر راجع‌ به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام می‌دهد. دو بار که نمی‌شود. دلم می‌خواهد وقتی نقش را بازی می‌کنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم می‌آید. دوست ندارم در فیلم‌ها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.

سریال «امام علی‌(ع)» و اشک‌هایی که از درد و سوز دل ریخته می‌شد

آقای میرباقری برای نقش زن مالک‌اشتر در سریال امام علی‌(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاه‌هایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچ‌دار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل می‌کردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که می‌گفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شب‌ها با ماساژ کمک می‌کردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.

به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گل‌های داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکس‌العملی نشان نمی‌دهد اما فکر می‌کنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزه‌ها را می‌کند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمی‌توانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین می‌کنی. گفت اما با این پا نمی‌توانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا می‌توانم بدوم. می‌توانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که می‌ریختم از دردی بود که می‌کشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همین‌طوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان می‌خواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی می‌کردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا می‌دیدند از سریال امام علی (ع) نام می‌بردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش می‌شد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.

«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید

مدت‌ها بود که در سینما کار نمی‌کردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمی‌شد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگری‌نسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال می‌شناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصه‌اش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون می‌دانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلان‌ها و سکانس‌های این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگری‌نسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی می‌ریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟

«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوان‌بندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف می‌شد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت می‌کردیم اگر چیزی درست بود تصحیح می‌کرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دست‌اندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان می‌بینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمت‌ها از ۴۵ دقیقه‌ به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمت‌ها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنه‌هایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیده‌ای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول می‌آیم و جای کار بازیگری را می‌سنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آن‌ها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع می‌شد مردم می‌گفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگی‌ام به من می‌گفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام می‌شود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگ‌تر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمی‌گردد به تهیه‌کننده که حیف‌شان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آن‌ها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریایی‌ها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.

مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضی‌شان را بداند

مرحوم فتحی اولین کار سینمایی‌شان «تحفه‌ها» بود که نقش پدر من را بازی می‌کردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازی‌شان را ستایش می‌کردم و معتقدم هر نقشی را که بازی می‌کردند یک تازگی به آن نقش می‌دادند و این شاید به دلیل آن چشم‌های فوق‌العاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشم‌های آقای فتحی که همه چیز را می‌توانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی می‌کردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفه‌ها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ می‌گذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت می‌کردم تا اینکه بعد از مدت‌ها سر سریال «دریایی‌ها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جمله‌ها یادشان نمی‌ماند اما هیچ چیزی از مریضی‌شان نمی‌گفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند.

 ناصر تقوایی

بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاری‌شان را تشکیل می‌دهند می‌بینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگ‌ها را هم باید به زبان ارمنی می‌گفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی می‌گفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار می‌دانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.

آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)

سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوری‌زاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی می‌کنم. در دوره‌ای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ می‌کند و پسرش می‌میرد، در دوره‌ای هم با اسطوره‌هایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوری‌زاد هم به خوبی بازی را می‌فهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴) 

بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب

ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زن‌ها چه می‌خواسته و اصلا نمی‌توانیم بگوییم که این‌ها بازیگران بدی بوده‌اند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر می‌کردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم می‌توانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی می‌کردند. آن زمان آن چیزها را می‌خواست، کمااینکه الان مردم آن را نمی‌توانند بپذیرند. من شنیده‌ بودم فیلم‌هایی که کار نمی‌کرده رقص و آواز وسطش می‌گذاشتند و فیلم فروش می‌کرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.

وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰

متاسفانه فیلم‌های الان یا گیشه‌ای هستند یا جشنواره‌ای، من نمی‌دانم چرا الان به اینجا رسیده‌ایم. خیلی از فیلم‌های شبیه به هم ساخته می‌شوند و فقط اسم و بازیگر عوض می‌شوند. نمی‌دانم هزینه سرسام‌آور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیده‌ایم یا چیز دیگر. الان همه هدف‌ها رفته به آنجایی که همه دوان‌دوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنواره‌ها راه افتاده‌اند. فیلمی ساخته می‌شود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را می‌بینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمی‌کند. ایشان فکر نمی‌کنم فیلمشان را برای جشنواره ساخته‌اند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنواره‌ای رفت و جایزه‌ای گرفت یا نه هیچ کدام این‌ها را نمی‌دانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کرده‌ایم و خلاء‌هایی است که باید پر شود.

نیکی کریمی

ما در سال‌های اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوق‌العاده خوبی هستند و به آنجا رسیده‌اند که چهره‌ برایشان مهم نیست. من نمی‌گویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمی‌بینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمی‌بینید و بازی خوبش را می‌بینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازی‌های خوبی از ایشان دیده‌ام.

زندگی در روستا

من در یکی از روستاهای صومعه‌سرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی می‌کنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی می‌کردم هیچ کس نمی‌دانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژه‌های فیلمسازی است. بچه‌های سر پل فیلمی است که هر روز آن را می‌بینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچه‌هایی که مدرسه‌شان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز می‌بینم و خسته نمی‌شوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنواره‌ای هم نمی‌رود. هشت، نه سال است که با این بچه‌ها زندگی می‌کنم و از بودن با آن‌ها لذت می‌برم.

«عاشقی» و تجربه کارگردانی

مستند را همیشه دوست داشته‌ام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بی‌جان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تخت‌سلیمان است و بیشتر به نظریات و جهان‌بینی این فرد راجع‌ به تخت سلیمان می‌پردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوام‌پور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به‌ آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.

«سفر به شوشتر»

 آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشت‌ماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلی‌ام داشته‌ام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقش‌هایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. می‌توانم بگویم بعد ار مدت‌ها نقش فوق‌العاده خاصی در سینما بازی کردم.

«چشمان پدر»

این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیه‌کنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی می‌پردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهه‌های جنگ رفتند و عده‌ای از آن‌ها شهید شده‌اند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفته‌اند. الان سال‌ها از جنگ می‌گذرد و عده‌ای از این جانبازان تشکیل خانواده داده‌اند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمی‌دانند اما شاهدان این جنگ در این خانواده‌ها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان می‌کنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آن‌ها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژه‌ای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حق‌شناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچه‌ای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.

جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی

– وقتی در فیلمی کار می‌کنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمی‌روم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.

-در فیلم‌های ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.

– با توجه به فرم چهره‌ام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.

– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم می‌شود که غیر از این رخ دهد.

-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی می‌کند.

– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمی‌کنند.

– خودم را در آن حد نمی‌دانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.

– جوانان ما جوانی نمی‌کنند و جوانی‌شان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.

– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصه‌اش خیلی موثر بودم این فیلم می‌توانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.

– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنی‌اعتماد بود و من هم اولین تجربه‌ام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر می‌تواند راحت باشد.

– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.

– یک بازیگر خیلی زحمت می‌کشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوق‌العاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.

رسانه سینمای خانگی- این زنان چرا نادیده گرفته شدند؟

مجتبی اسپنانی کارگردان فیلم سینمایی «زندگی شیرین» به ارایه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این فیلم در حال و هوای دهه ۶۰ پرداخت و یادآور شد این اثر تنها با بودجه ۱۵۰ میلیون تومانی ساخته شده است.

به گزارش سینمیا خانگی، مجتبی اسپنانی کارگردان فیلم سینمایی «زندگی شیرین» که این روزها در حال اکران در سینماهای «هنر و تجربه» است، در گفت‌وگو با مهر، درباره این فیلم توضیح داد: این فیلم در سال ۱۴۰۰ کلید خورد و فرآیند تولید آن تا سال ۱۴۰۱ ادامه پیدا کرد. فرآیند دریافت پروانه نمایش آن هم تا همین سال ۱۴۰۲ طول کشید. وقتی پروانه صادر شد، دوستان «هنر و تجربه» لطف کردند و بلافاصله آن را در باکس اکران خود قرار دادند.

وی افزود: فیلم «زندگی شیرین» در واقع حاصل یک اراده جمعی میان من و برخی دوستانم در شهر اصفهان بود که تصمیم به ساخت این فیلم با بودجه‌ای بسیار محدود در حد ۱۵۰ میلیون تومان گرفتیم. شهرداری اصفهان طرحی حمایتی گذاشته بود که من هم فیلمنامه‌ام را به همین طرح ارایه کردم.

نادیده گرفتن زنان در سایه جنگ

اسپنانی درباره موضوع فیلم خود هم گفت: مساله اصلی فیلم من، نادیده گرفتن نقش زنان در جنگ بود. این که در سال ۶۵ که شهرها زیر بمباران بود، یک زن غیر از استرس ناشی از این شرایط با این مسأله بغرنج هم طرف بود که نمی‌توانست مرد خود را در کنارش داشته باشد. داستان فیلم من درباره زنی در این شرایط است که برای یک شب می‌خواهد خانه را برای آمدن همسرش مهیا کند. سرآخر هم نمی‌تواند آن طور که می‌خواهد در کنار همسرش باشد.

این کارگردان با اشاره به برخی تغییرات در فیلمنامه اولیه توضیح داد: در مجموع از رسیدن این فیلم به مرحله اکران راضی هستم. تلاش ما این بود که زندگی یک خانواده اصفهانی در سال‌های میانی دهه ۶۰ را به تصویر بکشیم. شکر خدا شرایط فیلم در اکران هم راضی‌کننده بوده است.

وودی آلن در جایی گفته است، یک فیلم، ۱۰ درصد خود فیلم است و ۹۰ درصد آن تلاش برای چگونه دیده شدن آن است. ما متأسفانه ابزار مناسب برای هدایت این چگونه دیدن‌ها را نداریم!

وی درباره شکل‌گیری ایده این فیلم هم گفت: زمانی که من کودکی ۷ ساله بودم، زنی در همسایگی ما زندگی می‌کرد که شرایط زندگی‌اش خیلی شبیه به کاراکتر «شیرین» در این فیلم بود. شرایط زندگی آن زن در تمام این سال‌ها در ذهن من مانده بود. پیش‌تر هم تقریباً تمام فیلم‌های کوتاهی که ساخته بودم، شخصیت اصلی‌شان زن بود. وقتی به مسأله شرایط زنان در دوران جنگ فکر می‌کردم به یاد همان همسایه افتادم و همین شخصیت را تبدیل به کاراکتر مرکزی فیلمنامه‌ام کردم.

اسپنانی درباره بازخوردهایی که از اکران فیلم گرفته است هم توضیح داد: قطعاً مانند هر فیلم دیگری بازخوردهای منفی هم داشته‌ام اما خوشبختانه اکثر بازخوردها مثبت بوده است. بیشتر مخاطبان از فیلم راضی هستند. طیفی بسیار فیلم را دوست دارند و در مقابل طیف دیگری بسیار از فیلم بدشان می‌آید. بخش زیادتری نسبت به این ۲ طیف هم در میانه، از فیلم خوش‌شان آمده است.

وی درباره فضای تبلیغاتی پیرامون فیلم خود هم افزود: وودی آلن در جایی گفته است، یک فیلم، ۱۰ درصد خود فیلم است و ۹۰ درصد آن تلاش برای چگونه دیده شدن آن است. ما متأسفانه ابزار مناسب برای هدایت این چگونه دیدن‌ها را نداریم!

کارگردان «زندگی شیرین» درباره تک لوکیشن بودن فیلم توضیح داد: فیلم روایتی تک‌لوکیشن دارد و همه فضای روایی آن در یک خانه می‌گذرد. برای من خیلی سخت بود که ۹۰ دقیقه فیلم را در یک خانه روایت کنم، بدون آنکه میزانسن‌های تکراری داشته باشم. بخش قابل توجهی از اطلاعات فیلم هم در قالب دیالوگ‌ها به مخاطب داده می‌شود. به همین دلیل نگارش دیالوگ‌ها با رعایت لهجه اصفهانی مربوط به دهه ۶۰ کار سختی بود.

دغدغه‌هایی که تمرکزم را در کارگردانی کم کرد

وی درباره شیوه فیلمبرداری عنوان کرد: با توجه به شرایطی که گروه تولید داشت، مجبور شدم فیلمبرداری کار را هم خودم برعهده بگیرم. واقعاً ساخت فیلم درباره دهه ۶۰ با بودجه‌ای که ما در اختیار داشتیم، کار بسیار سختی است. برای پیدا کردن لباس بازیگران، لوکیشن و حتی آکسسوار مناسب سختی‌های بسیاری کشیدیم و همین دغدغه‌ها بخشی از تمرکز من در کارگردانی فیلم را کم کرد.

این کارگردان تأکید کرد: امروز که فیلم را روی پرده می‌بینم با خودم می‌گویم خیلی ایده‌ها می‌توانستم در فرآیند کارگردانی داشته باشم. خیلی از پلان‌ها با دوربین روی دست ضبط شده است. تلاشم این بود که در فرآیند کارگردانی، حواسم به ریتم فیلم باشد. برای رسیدن به این هدف همزمان باید میزانسن، دکوپاژ و حتی لحن دیالوگ‌گویی بازیگران را مدیریت می‌کردم که این مسأله کارم را دشوارتر کرده بود.

اسپنانی در پایان تأکید کرد: در تمام فرآیند تولید فیلم هم مهمترین دغدغه‌ام، حفاظت از بافتار واقع‌گرای فیلم بود. حتی در نورپردازی صحنه‌ها تلاش کردم همان فضای بصری دهه ۶۰ را در فیلم حفظ کنم. از این مسأله هم هراس نداشتم که شاید در برخی پلان‌ها بازیگران به خوبی دیده نشوند. حواسم بود که حتی در انتخاب لنزها و حرکت‌های دوربین، بافت واقع‌گرای فیلم حفظ شود. این نکته در طراحی صحنه، بازیگردانی بازیگران و حتی صداگذاری صحنه‌ها هم لحاظ شده است.

رسانه سینمای خانگی- این «مصلحت» خوب دیده شد

محمدرضا شفاه تهیه‌کننده فیلم سینمایی «مصلحت» به کارگردانی حسین دارابی ضمن اشاره به استقبال از اکران آنلاین این فیلم سینمایی به برخی حواشی مرتبط با اکران آن پاسخ داد.

به گزارش سینمیا خانگی از محمدرضا شفاه تهیه‌کننده فیلم سینمایی «مصلحت» به کارگردانی حسین دارابی در گفت‌وگو با مهر درباره استقبال از این فیلم در اکران آنلاین، توضیح داد: واقعیت این است که فروش فیلم سینمایی «مصلحت» با وجود نکاتی که می‌توان درباره آن گفت، در مجموع فروش بدی نبود. امروز وقتی درباره اکران یک فیلم و فروش آن در گیشه صحبت می‌کنیم، درباره تعداد زیادی فیلم صحبت می‌کنیم که دیگر به سادگی به فروش سال‌های قبل خود نمی‌رسند و بار اصلی اکران بر دوش تعداد بسیار بسیار اندکی از فیلم‌ها قرار دارد.

وی ادامه داد: با در نظر گرفتن این شرایط باید توجه داشته باشیم که همه فیلم‌ها از انتظاراتی که در شرایط عادی می‌توانستیم از گیشه آن‌ها داشته باشیم، فاصله زیادی داشته‌اند. از این منظر فروش یا عدم فروش یک فیلم دیگر متأثر از فاکتورهای دیگر نیست.

صحبت از نفروختن «مصلحت» درست نیست

شفاه افزود: آنچه این روزها در شرایط اکران تعیین‌کننده است، این است که آیا یک فیلم در زمره فیلم‌های طنزی که قدرت فتح گیشه را دارند، قرار دارد یا خیر. از این منظر فکر می‌کنم فیلم «مصلحت» با توجه به دغدغه‌های جدی که دارد و با توجه به حرف سنگینی که به لحاظ مضمونی طرح می‌کند، یک فیلم فکور محسوب می‌شود که به همین دلیل در زمره آن تعداد انگشت‌شمار فیلم‌های فاتح گیشه قرار نمی‌گیرد. فیلم‌های این گروه معمولاً آثار ساده‌ای هستند که وجه سرگرمی آن‌ها بر همه وجوه دیگرشان غالب است. در این شرایط صحبت از «نفروختن» فیلمی مانند «مصلحت» درست نیست، بلکه باید بپرسیم چرا فقط تعداد اندکی از فیلم‌های طنز مربوط به سینمای بدنه فروش دارند؟

مانند همه ساختارها و سازمان، در ساختار قضائی کشور هم سلایق مختلفی وجود دارد که بخشی از آن‌ها فیلم ما را دوست نداشتند. همزمان در همان سیستم فیلم ما علاقه‌مندان و مدافعانی هم داشت

این تهیه‌کننده در پاسخ به اینکه آیا بعد از اکران عمومی «مصلحت» دیداری با مسئولان قضائی که طی سه سال گذشته باعث توقیف فیلم شده بودند و بابت اکران آن نگرانی داشتند، داشته است یا خیر؟ گفت: بله با برخی از آن دوستان ارتباط‌هایی داشته و داریم. کمااینکه برخی از همین دوستان از ابتدا هم جزو دوست‌داران فیلم بودند و بعد از اکران عمومی هم به من خداقوت گفتند، اما مانند همه ساختارها و سازمان‌ها، در ساختار قضائی کشور هم سلایق مختلفی وجود دارد که بخشی از آن‌ها فیلم ما را دوست نداشتند. همزمان در همان سیستم فیلم ما علاقه‌مندان و مدافعانی هم داشت.

وی افزود: در همین ساختار هستند افرادی که همچنان تولید و اکران فیلم‌هایی از جنس «مصلحت» را مفید می‌دانند. وقتی با همین بخش از دوستان، بعد از اکران عمومی فیلم ارتباط گرفتم و صحبت داشتم، حس خوبی از اکران فیلم داشتند اما با بخشی که نسبت به فیلم سخت‌گیرانه رفتار کرده بودند، دیگر ارتباطی نداشتم. شاید حتی این گروه، بعد از اکران یک فیلم، اساساً آن را فراموش کنند و دیگر چنین اثری برای‌شان از اساس موضوعیتش را از دست بدهد!

بیلبوردهایی که جمع شد، اما دیده شد!

شفاه درباره حاشیه مربوط به بیلبوردهای تبلیغاتی فیلم «مصلحت» که در روزهای ابتدایی اکران از سطح شهر جمع‌آوری شدند هم توضیح داد: این ماجرا آن‌قدر هم پیچیده نبود. برنامه تبلیغاتی ما این بود که این بیلبوردها از چند روز قبل از اکران در سطح شهر نصب شوند و بعد با شیب مشخصی از این بیلبوردها به نام «مصلحت» برسیم. اما از آنجایی که تیترهای انتخابی برای شروع این تبلیغات، کمی خاص بود و شاید انتظار آن را نداشتند، تنها یک شب تا صبح این بیلبوردها باقی ماند و بلافاصله در چند ساعت ابتدایی جمع‌آوری شدند.

معتقدم ایده این بیلبوردها ایده‌ای خلاقانه بود و ما باید در برابر خلاقیت‌ها صبوری بیشتری داشته باشیم. امیدوارم و دعا می‌کنم این جنس کم‌تحملی‌ها از ذهن مدیران و مسئولان ما رخت ببندد و اینقدر زود بابت همه چیز نگران نشوند. شخصاً معتقدم دایره منافع ملی ما خیلی گسترده‌تر و محکم‌تر از آن است که با این جنس اتفاقات بخواهد به خطر بیفتد

وی افزود: البته در همان زمان کم و به کمک فضای مجازی این بیلبوردها به خوبی دیده شد و تصویر آن‌ها را خیلی‌ها دیدند اما از آنجایی که متأسفانه فضای موجود در سطوح سیاسی کشور ما همواره پر از سوءتفاهم است، این بیلبوردها امکان ادامه نصب در سطح شهرها را پیدا نکردند. معتقدم ایده این بیلبوردها ایده‌ای خلاقانه بود و ما باید در برابر خلاقیت‌ها صبوری بیشتری داشته باشیم. امیدوارم و دعا می‌کنم این جنس کم‌تحملی‌ها از ذهن مدیران و مسئولان ما رخت ببندد و اینقدر زود بابت همه چیز نگران نشوند. شخصاً معتقدم دایره منافع ملی ما خیلی گسترده‌تر و محکم‌تر از آن است که با این جنس اتفاقات بخواهد به خطر بیفتد.

تهیه‌کننده «مصلحت» درباره عجیب‌ترین بازخورد نسبت به این فیلم در فرآیند رونمایی و اکران آن گفت: زمانی که فیلم در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، از سوی خیلی از مخاطبان با این واکنش مواجه شدیم که گفتند این فیلم را با سفارش قوه قضائیه ساخته‌اید. آن مقطع پیش از انتخابات ریاست جمهوری با نامزدی آقای رئیسی بود و برخی به صراحت فیلم را سفارش مسئولان وقت قضائی برای تأثیرگذاری بر انتخابات می‌دانستند. اما عجیب اینکه چند ماه بعد از جشنواره فجر، همین قوه قضائی با فیلم برخورد کرد و دادستانی کل کشور، جلوی اکران فیلم را گرفت. ما هر چه می‌گفتیم برداشت از این فیلم تبلیغ قوه قضائیه بوده است و لااقل آن را توقیف نکنید! این اتفاق عجیب‌ترین اتفاقی بود که برای فیلم «مصلحت» رخ داد!

شفاه در پاسخ به این پرسش که آیا اکران به موقع فیلم «مصلحت» می‌توانست مسیر فیلمسازی حسین دارابی را تغییر دهد، گفت: هر فیلم خوبی که در کارنامه یک فیلمساز ثبت می‌شود، به محض آنکه در معرض دید مخاطبان قرار می‌گیرد، کارگردان را در مسیر خودش پیش می‌برد و تبدیل به اعتبار برای فیلمساز می‌شود. قطعاً «مصلحت» اگر در همان سال ساخت اکران می‌شد، هم بهتر دیده می‌شد و هم می‌توانست برای حسین دارابی آورده‌های بهتری نسبت به اکران امروزش داشته باشد.

تهیه‌کننده «مصلحت» در پایان درباره برنامه‌ریزی برای اکران بین‌المللی این فیلم هم گفت: من معتقدم «مصلحت» برخلاف برداشت‌هایی که برخی درباره مصرف داخلی آن دارند، به‌دلیل درام‌پردازی و تکنیک خوبی که دارد، اثری مناسب برای حضور در محافل بین‌المللی است. من جزو مدافعان اکران بین‌المللی فیلم هستم و در این زمینه تلاش خواهیم کرد تا اتفاقات خوبی در حوزه بین‌المللی برای آن رقم بخورد.

این فیلم محصول مشترک سازمان سینمایی سوره و سازمان اوج است. «مصلحت» روایتی از یک پرونده مشکوک و پر رمز و راز است که مصلحت سیاسی نظام، مسیر رسیدگی به آن را با فراز و نشیب‌های مختلفی روبه‌رو می‌کند. این فیلم اولین ساخته سینمایی حسین دارابی است که برای ساخت آن دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم‌ اول را در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.

فرهاد قائمیان، وحید رهبانی، نازنین فراهانی، مهدی حسینی‌نیا، مجید نوروزی، امیر نوروزی، سهی‌بانو ذوالقدر و … ترکیب بازیگران اصلی «مصلحت» را تشکیل می‌دهند.

در خلاصه داستان این فیلم که به موضوعی افشاگرانه در اوایل دهه ۶۰ می‌پردازد، آمده است: «پسر یکی از مقامات عالی‌رتبه کشور در یکی از درگیری‌ها مقابل دانشگاه تهران مرتکب قتل می‌شود، اما پیوند خانوادگی و مصلحت سیاسی کشور، این پرونده مشکوک و پُر رمز و راز را وارد موازنه‌ای پیچیده و سخت می‌کند …»

رسانه سینمای خانگی- جوجه‌تیغی هم میلیاردی شد

 جدیدترین فیلم روی پرده موفق شد تا طی ۳ روز نخست نمایش خود، بیش از ۱ میلیارد تومان فروش داشته باشد.

به گزارش سینمیا خانگی از ایرنا، نخستین تجربه فیلمسازی مستانه مهاجر، در افتتاحیه خود، بیش از ۱ میلیارد تومان فروش داشت.

جوجه‌تیغی که از چهارشنبه هفته گذشته به روی پرده رفت، موفق شد تا طی ۳ روز نخست نمایش خود، ۱۹ هزار مخاطب داشته باشد و ۱ میلیارد و ۴۶ میلیون تومان بفروشد.

این فیلم طی این مدت، در ۴۶۱ سانس نمایش داشته است.

با این آمار، جوجه‌تیغی خود را تا جایگاه چهارمین فیلم پرفروش آخر هفته گذشته بالا کشید و این انتظار وجود دارد که با آغاز روند تبلیغاتی فیلم، جوجه‌تیغی برای هتل، بچه زرنگ و فسیل، خط و نشانی جدی بکشد.

داستان این فیلم ماجرایی طنز از زندگی ناخواسته یک جوان متعصب را روایت می‌کند که پیشنهادی عجیب، گذشته و آینده او را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به علاوه این فیلم درباره زنی است که می‌خواهد اولین رئیس‌جمهور زن ایران شود.

مهاجر پیشتر درباره این فیلم به خبرنگار سینمایی ایرنا گفته بود: ژانر این فیلم خاص است. قصه فیلم مدعی نیست اما خاص است و باید آن را در سینما ببینید.

حامد کمیلی، پانته‌آ پناهی‌ها، هادی کاظمی، آناهیتا درگاهی، نازنین بیاتی، پژمان بازغی، هومن برق‌نورد، مهتاب ثروتی، نگار فروزنده، محراب قاسم‌خانی، امید روحانی، آرزو نبوت، نوشین تبریزی، هادی عطایی، سارا والیانی، آیدا ماهیانی و صحرا اسدالهی بازیگران جوجه‌تیغی هستند.

رسانه سینمای خانگی- یک روایت متفاوت از سکانس مهم «اخت الرضا»

کارگردان فیلم سینمایی «اخت­‌الرضا»؛ روایتی از زندگی حضرت معصومه (س) گفت: سکانس روز تشییع حضرت از آن صحنه‌هایی بود که از ابتدا نسبت به آن ترس داشتم که چه اتفاقی قرار است بیفتد، نقل‌های تاریخی بر این بود که آن روز تشییع جنازه باشکوه و با تعداد جمعیت زیاد نبوده است و من واقعا نمی‌دانستم که این صحنه را باشکوه و شلوغ بگیرم یا با جمعیت کم و محدود.

به گزارش سینمای خانگی، سید مجتبی طباطبایی در خصوص احساس عنایت و توجه حضرت معصومه (س) در طول تولید فیلم سینمایی «اخت الرضا» در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا اظهارکرد: از ابتدای کلید خوردن این پروژه چه در پیش‌تولید، تولید و پس‌تولید، نظم، برنامه‌ریزی و دقت فراگروهی را می‌دیدم. اجرای این کار سختی‌هایی داشت و در مواقعی کار جلو نمی رفت، ولی در آخرین و ناامیدکننده ترین لحظات، یک گشایش و یک روزنه امیدی پیش می‌آمد و ما می‌دیدیم که انگار یک تدبیر فرادستی همراه با یک ظرافت و دقت زنانه ای دارد کار را کنار هم می‌چیند و مساله را حل می‌کند.

وی در ادامه با ذکر مثالی به سخت‌ترین سکانسی که در این فیلم ساخته است اشاره کرد و گفت: سکانس روز تشییع حضرت معصومه(س)، از آن سکانس‌هایی بود که از ابتدا من نسبت به آن ترس داشتم که چه اتفاقی قرار است بیفتد. در طول پژوهش و مطالعاتی که داشتیم نقل‌های تاریخی بر این بود که آن روز خیلی هم تشییع جنازه با شکوه و با تعداد جمعیت زیاد نبوده است و من واقعا نمی‌دانستم که این سکانس را با شکوه و شلوغ بگیرم یا یک تشییع محدود و کم جمعیت باشد.

 سید مجتبی طباطبایی

این کارگردان ادامه داد: روز تشییع قرار بود جمعیت کثیری از حرم حضرت معصومه(س) از جمله خادمین بیایند. به لحاظ برنامه‌ریزی وقتی ما به مشکلاتی برخوردیم، تمهیدمان این شد که شلوغ برگزار شود و روزی باشد که حرم هم بتواند پای کار بیاید.

کارگردان فیلم اخت الرضا به یک همزمانی اتفاقی اشاره کرد و افزود: نکته جالب این است که زمان تولید در نیمه دوم سال بود؛ بنا به تاریخی که ما مطالعه کرده بودیم، سفر حضرت معصومه(س) هم در نیمه دوم سال در پاییز بوده است.

طباطبایی افزود: به صورت کاملا اتفاقی روز تشییع خانم با روز شهادت حضرت معصومه(س) مصادف شد و خادمین حرم با توجه به شلوغی‌ها و مراسم هایی که داشتند در سکانس تشییع، نمی‌توانستند به ما کمک کنند.

این فیلمساز ضمن اشاره به غیرقابل پیش‌بینی این تطابق گفت: آن‌روز، روز سردی بود و باد شدیدی در حال وزیدن بود و ما را تا سر حد این برد که کار را تعطیل کنیم یا روز دیگری تصویربرداری کنیم. ولی ناگهان باد آرام و قابل تحمل شد و ما تشییع خانم را در روزی گرفتیم که همان هنرورها و هنرمندهایی که حضور داشتند، با جان و دل ما را همراهی می کردند.

https://img9.irna.ir/d/r2/2023/11/15/3/170737088_480p.mp4?ts=1700024949396

طباطبایی ادامه داد: دقیقا طبق یک برنامه ریزی عجیب عده‌ای خانم هیأتی محب اهل بیت که با عشق برای حضرت اشک می ریختند، ما را همراهی کردند. آن سکانس علیرغم شرایط نامساعد جوی، فیلمبرداری انجام شد و همان باد باعث شد صحنه تشییع ما باشکوه‌تر شود.

کارگردان اخت الرضا در ادامه به نمونه دیگری از این اتفاقات نیز اشاره کرد: گاهی یک اشکال و ابهام تاریخی وجود داشت؛ مثلا برای مراسم تشییع من نمی‌دانستم باید چه کنیم. آیا تشییع روی دوش بانوان باید باشد یا روی دوش آقایان؟ همان لحظه و بدون اطلاع قبلی، آیت الله نظری منفرد برای بازدید از پشت صحنه فیلم آمده‌اند و یک مشاوره تاریخی بسیار درست و دقیق دینی در این خصوص به من دادند. این ها همه باعث شد تا این فیلم در حد بضاعت ناچیز ما و نه در حد شأن و منزلت خانم تولید شود.

وی درباره حضور و مشارکت اهل تسنن در تولید این فیلم گفت: ما در تولید این اثر از دوستان اهل تسنن نیز عواملی داشتیم. دوستانی از سراسر ایران آمدند و معرفی شدند که ما این را از قبل نمی‌دانستیم. در پشت صحنه تولید این کار، من بحث وحدت شیعه و سنی را با پوست و گوشت و استخوانم حس کردم؛ اتفاق نظری که چه شیعه و چه سنی در قبال اهل بیت دارند در این کار برای من واقعا قابل لمس بود.

اخت الرضا از تولیدات سازمان سینمایی سوره و با مشارکت آستان مقدس حضرت معصومه(س) و مجموعه شبکه‌های کربلا(عتبه حسینی) ساخته شده است.

این فیلم سفر بانوی کرامت از مدینه به قم را روایت می کند و پخش و تبلیغات آن به عهده موسسه فرهنگی تبلیغاتی بهمن سبز است.

این فیلم تاکنون توانسته در مجموع فروش سینما و اکران سیار به آمار یک میلیارد و ۳۴۰ میلیون تومانی برسد. از این میزان فروش ۴۳۰ میلیون تومان به اکران های سیار اختصاص دارد.

رسانه سینمای خانگی- جشنواره «فیلم کوتاه مدرسه» سیار شد

اولین سینماسیار جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه» به مناسبت روز دانش‌آموز سفرهای خود را آغاز کرده است و در مناطق کم‌برخوردار ۱۵ استان کشور فیلم‌های جشنواره دانش‌آموزی را نمایش می‌دهد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی جشنواره، محمد درویشی دبیر جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه» با بیان اینکه شهرها با دسترسی دشوار یا بلیت گران سینما، مورد توجه برای سفر سینماسیار هستند، گفت: اولین سینماسیار جشنواره «فیلم مدرسه» به مناسبت روز دانش‌آموز سفرهای خود را آغاز کرده است و در مناطق کم‌برخوردار ۱۵ استان کشور فیلم‌های جشنواره دانش‌آموزی را نمایش می‌دهد. این سینماسیار به شهرهای طالقان، قزوین، رودبار، طارم، خلخال، میانه، تکاب، بیجار، سنقر، دلفان، نهاوند، شازند، کاشان، قم و گرمسار سفر خواهد کرد.

وی افزود: در این سینماسیار، فیلم‌های «منصور»، «لوپتو» و ۲ فیلم هم از برگزیده جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه» در ۲ مقطع متوسطه اول و متوسطه دوم نمایش داده می‌شود.

درویشی یادآور شد: ما با ورود به هر استان، علاوه بر نمایش فیلم برای کودکان و نوجوانان، به شناسایی استعدادها و علاقه‌مندان به فیلمسازی می‌پردازیم و برای آنها برنامه‌های تشویقی و آموزشی خواهیم داشت. در ادامه بعد از ارزیابی‌های ما، این فیلمسازان وارد باشگاه‌های تولید می شوند و دست به فیلمسازی می‌زنند تا به نوجوانان فیلمساز تبدیل شوند.

دبیر جشنواره ادامه داد: جشنواره «فیلم مدرسه» از سومین دوره برپایی با حوزه هنری انقلاب اسلامی همکاری داشته است و از سال گذشته با راه اندازی حوزه هنری کودک و نوجوان این همکاری به شکل جدی‌تر ادامه یافت که در نهمین دوره برپایی جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه»، حوزه هنری کودک و نوجوان برگزارکننده اصلی آن است.

دبیر اجرایی جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه» عنوان کرد: بخش‌های اصلی نهمین جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه» شامل موضوعات داستانی، انیمیشن، مستند، نماهنگ و آیتم تلویزیونی و بخش جانبی این رویداد شامل موضوعات فیلمنامه‌نویسی، موسیقی فیلم و نماهنگ و اقلام تبلیغاتی فیلم نظیر پوستر، عکس پشت صحنه و تیزر است که دانش‌آموزان برای شرکت در این جشنواره می‌توانند به صورت فردی یا گروهی یا به صورت مشترک و بدون محدودیت در ارسال تعداد آثار در این رویداد حضور داشته باشند.

وی در پایان بیان کرد: علاقه‌مندان برای شرکت در نهمین دوره جشنواره «فیلم کوتاه دانش آموزی مدرسه» می‌توانند تا پایان آذر ماه آثار خود را به تارنمای جشنواره به آدرس www.madresefestival.ir ارسال و بارگذاری کنند. اختتامیه این جشنواره نیز اسفند ماه سال جاری با معرفی برگزیدگان برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- استقبال از «اخت الرضا» بی‌نظیر بود

کارگردان فیلم سینمایی اخت الرضا گفت: باوجود حساسیت‌ها و مشقاتی که ساخت یک فیلم تاریخی داشت اما ساخت آن را شروع کردیم؛ تبلیغات گسترده‌ای نداشتیم اما استقبال از فیلم بیش از انتظار بود و زمان اکران فیلم تمدید شد.

به گزارش سینمای خانگی، سیدمجتبی طباطبایی در گفت‌وگو با ایسنا بیان کرد: بیش از پنج سال پیش با جمعی از دوستانم که دغدغه کار مذهبی و تاریخی داشتند و در این زمینه اطلاعات و تجربه هم داشتند، تصمیم گرفتیم تا یک کاری درمورد حضرات معصومین(ع) و به ویژه حضرت فاطمه معصومه(س) انجام دهیم.

وی افزود: با توجه به تجربه‌ای که در حوزه مطالعات تاریخی و برنامه سازی داشتم و در زمینه ارحام مطهره، مادران و خواهران امامان کار کرده بودم، همیشه این خلا را احساس می‌کردم که چرا تا به‌حال در رابطه با این شخصیت‌های بزرگی تاریخی علی رغم اینکه مستندات تاریخی درموردشان کم است و تاریخ گاهی سکوت کرده است، کاری ساخته نمی‌شود.

علی رغم وجود موانع و سختی‌های پیشرو، ساخت پروژه اخت الرضا کلید خورد

کارگردان فیلم سینمایی”اخت الرضا” با تاکید بر اینکه آستان مقدس حضرت معصومه(س) در ساخت این پروژه حمایت جدی داشت، تصریح کرد: برای این بانوان جلیل القدر منابع و رویدادهای ویژه‌ای در برخی از مستندات تاریخی ثبت شده که نشان از بروز و ظهور این عزیزان از حضرت زهرا(س) در دفاع از حریم ولایت تا حضرت زینب(س) بعد از امام حسین(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) و درنهایت حضرت نرجس خاتون(س) دارد، همه این ها موجب شد که علی رغم موانعی که می‌دانستیم سر راه ما وجود خواهد داشت و کارسختی است، ساخت این پروژه را شروع کردیم.

طباطبایی عنوان کرد: من کارم را با تئاتر در زمینه مذهبی شروع کردم، تئاتر ” بانوی بی‌نشان” و ” غریبه شام” از جمله کارهایم بود که بازخوردهای بسیار خوبی داشت، بعد از آن وارد رادیو و تلویزیون شدم، چند سریال و مجموعه تلویزیونی نیز کار کردم.

وی افزود: کارگردانی و تهیه کنندگی آثاری در رابطه با تاریخ اسلام از جمله دیارالحبیب در رابطه با تاریخ زمان پیامبراکرم(ص)، نحوالبیت العتیق درمورد اماکن و آثار باقی مانده از صدر اسلام و مجموعه‌ی ارحام مطهره درباره مادران و خواهران امامان و معصومین(ع) نیز از دیگر کارهایی است که ساخت آن ها مرا بیش از پیش به کارهای تاریخ اسلام علاقمند کرد.

این کارگردان با اشاره به اینکه مستندات تاریخی برای من اولویت دارد، گفت: در چندسال اخیر سه مجموعه مستند بازسازی با اعتاب مقدس کارکردیم که یکی از آن‌ها “روزبه” در رابطه با سلمان فارسی بود.

حساسیت‌ها و نظارت‌ها، ساخت کارهای تاریخی را برای کارگردانان کمی سخت می‌کند

وی عنوان کرد: به طورکلی کارهای تاریخی چه در حوزه پژوهش و چه در حوزه ساخت و اجرا کارهای سخت، پر مشقت و هزینه‌بری هستند و علی رغم اینکه استقبال خوبی از سمت مخاطبان وجود داشته است، اما به دلیل مشقت هایی  همچون نظارت‌ها و حساسیت‌هایی که به کار تاریخی وجود دارد، موجب می‌شود تا برخی کارگردانان وارد ساخت کارهای تاریخ اسلام ‌نشوند، بسیاری از فیلم‌ها هم در این زمینه هستند که ساخته شده‌اند اما به مرحله اکران نرسیدند.

بدون حضور چهره‌های شاخص سینمایی هم، فیلم کارکرد خود را دارد

طباطبایی با بیان اینکه فیلم سینمایی اخت الرضا نسبت به سایر فیلم‌های تاریخی با هزینه بسیار کمتری ساخته شده است، افزود: این امر می‌تواند الگویی باشد که یک فیلم تاریخی با بودجه محدود و بدون حضور چهره‌های شاخص سینمایی هم می‌تواند کارکرد خودش را داشته باشد.

وی با اشاره به اینکه ساخت این پروژه پنج سال طول کشید، گفت: حدود ۳ سال کار پژوهش و نگارش این کار زمان برد، نظارت آستان مقدس حضرت معصومه(س)، نظارت محتوایی حجت الاسلام عبدالرحیم حجتی، آیت الله احمد عابدی و استفاده از مقالاتی که در کنگره حضرت فاطمه معصومه(س) بود و به طور کلی نظارت پژوهشی که روی کار انجام شد، روند کار را کمی پیچیده و سخت کرد.

عدم امکان استفاده از چهره‌ی و صدای قهرمان فیلم یکی از چالش‌ها در روند ساخت بود

کارگردان فیلم سینمایی “اخت الرضا” تصریح کرد: عدم امکان استفاده از چهره‌ و صدای قهرمان فیلم یعنی حضرت معصومه(س)، چالش بعدی ما در این اثر بود که موجب شد تا از زبان خادمه حضرت معصومه(س)، برادر حضرت و مامور عباسی داستان را روایت کنیم.

وی اظهار کرد: زمان فیلم‌برداری اثر در دوفاز صورت گرفت، فاز اول آن در سال ۱۴۰۰ طی ۳۰ جلسه، در بافق یزد، تهران، شهرک سینمایی نورتابان و بخش خلجستان از توابع قم انجام شد.

فیلم اخت الرضا فتح بابی در زمینه تولیدات آثار سینمایی مبتنی بر مستند است

طباطبایی بیان کرد: بنا به دلایل تولیدی، پروژه را در فاز اول متوقف کردیم و یک نسخه ای از فیلم را آماده کردیم و بعد از تایید اولیه و حسن نظری که به این نسخه، داشتند در فاز دوم پروژه و پساتولید، سازمان سینمایی سوره به دو عتبه‌ی فاطمه معصومه(س) و عتبه‌ی حسینی(ع) اضافه شدند، ساخت موسیقی، تدوین، پساتولید و در جلوه‌های ویژه کار، با تخصیص بودجه‌ حمایت ویژه‌ای کردند.

وی تاکید کرد: علاقه‌ی شخصی ما کار تاریخی به ویژه در حوزه اهل بیت(س) است و فیلم سینمایی اخت الرضا فتح بابی در مورد تولید آثار سینمایی مبتنی بر مستند و واقعیت های تاریخی با همراهی اعتاب مقدس است، و این کار می‌تواند بستری را برای تولید اثرهای بهتر و بیشتر در مورد حضرات معصومین(س) فراهم می‌کند.

زنان و دختران ما با یک فقر ارائه محصولات فرهنگی روبرو هستند

کارگردان فیلم سینمایی اخت الرضا عنوان کرد: تاریخ اسلام مملوء از آثار بدیع، پیچیده و جذاب تاریخی برای پرداختن به آن است و خیلی جای کار دارد، با شرایط ویژه‌ای در حوزه فرهنگی و اجتماعی هم اکنون وجود دارد، زنان و دختران نجیب سرزمین ما با یک فقر ارائه محصولات فرهنگی روبرو هستند به ویژه در حوزه فیلم سازی؛ و مخاطب سریال های ترکیه‌ای و کره‌ای شدند که آدرس غلط در زمینه فرهنگی به آنان می‌دهد.

وی تاکید کرد: به نظر من حوزه کار درباره زنان جهان اسلام علاوه بر اینکه حوزه خطیری است، حوزه بسیار غنی از جهت داستان است، علی رغم تبلیغاتی که گفته می‌شود تاریخ اسلام زن را در پستوی خانه نگه می‌دارد و برای او بروز و ظهور اجتماعی قائل نیست، اصلا چنین چیزی وجود ندارد و تاریخ اسلام مملوء از این شخصیت‌های بدیع از حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) گرفته و مادران، خواهران و دختران امام است.

داستان بسیاری از بانوان تاریخ اسلام جای کار دارد

وی عنوان کرد: چند طرح موجود دارم که برای مثال در رابطه با مادربزرگ امام زمان(ع) است که در برهه‌ای که امام حسن عسگری(ع) در پادگان محصور هستند، این بانوی بزرگوار بخشی از تاریخ اسلام را به سمتی که باید رهنمون می‌کنند و جان آقا امام زمان(ع) که کودک بودند را از سفر سامرا به سمت مکه نجات می‌دهند و اتفاقات وسیع اجتماعی را رقم می‌زنند که تاریخ ساز می‌شود.

این کارگردان عنوان کرد: تنها با روایت مستنداتی که در فیلم اخت الرضا، مخاطب مشاهده می‌کند دستخوش یک تغییر نگرش نسبت به حضرت فاطمه معصومه(س) می‌شود، از قبیل این کارها درباره دیگر بانوان بزرگ تاریخ اسلام نیز بسیار جای کار دارد.

تکنیک و محتوا، دو بال مهم در ساخت یک فیلم جذاب است

وی بیان کرد: یکی از عوامل جذابیت چنین فیلم‌هایی برای مخاطب این است که کارگردان باید با حفظ حریم نسبت به آن حضرت که شخصیت اصلی فیلم است، اقدامات سینمایی انجام دهد؛ دو بال تکنیک و محتوا بسیار مهم است.

وی افزود: برخی کارگردانان آنقدر در بال تخیل هنرمندانه خود قرار می‌گیرند تا جایی که کار را به یک درام سخیف دختر و پسری تبدیل می‌کنند و آن حضرات معصومین صرفا در یک گوشه‌ای از کار هستند، برخی کارگردانان هم آنقدر وفاداربودند و نص صحیح حدیث را روایت کرده‌اند و بدون کمترین هنر ارائه داده‌اند که هر دوی این‌ها باعث از دست دادن مخاطب شده‌اند.

باوجود عدم تبلیغات گسترده استقبال از فیلم بیش از حد انتظار بود

طباطبایی گفت: درام پردازی و تخیلی که به اثر لطمه وارد نکند و دو بال تکنیک و محتوا در کارهای تاریخ اسلام بسیار اهمیت دارد و همگی عوامل جذابیت یک فیلم است.

وی عنوان کرد: علی‌رغم اینکه تبلیغات گسترده‌ای نداشتیم، زمان و بازه‌ی اکران کم بود و ارگان‌ها همکاری لازم برای تبلیغ اثر را نداشتند، فیلم کم کم کار خود را دارد انجام می‌دهد و استقبال بیش از حد انتظار بوده است.

طباطبایی ضمن تشکر از سازمان صدا و سیما، عتبه‌ی حسینی و سازمان سینمایی سوره و آستان مقدس حضرت معصومه(س) گفت: این‌ها از تمام ظرفیت خود برای تبلیغ فیلم سینمایی اخت‌الرضا استفاده کردند.

وی در پایان تصریح کرد: استقبال از فیلم سینمایی اخت‌الرضا موجب شد تا زمان اکران این فیلم بیشتر شود؛ تماشای این فیلم به تمام اقشار جامعه به ویژه دختران و زنان سرزمینمان توصیه می‌کنم؛ اکران بین‌المللی این فیلم در پاکستان، استرالیا، عراق و کویت نیز شروع شده است.

خروج از نسخه موبایل