«مجنون» فیلم مهمی است، اما به لحاظ ساختار و تکنیک حرف تازه ای ندارد. در «مجنون» با فیلمی مواجه هستیم که قصه ندارد و از نداشتن یک فیلمنامه منسجم رنج میبرد، صحنههای جنگی به شدت زیاد است و هویت بصری که در آن شکل نمیگیرد و بیان روایت آشفته و شلخته میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا؛ این مسیری که سازمان فرهنگی و هنری اوج برای ساخت فیلم با محوریت فرماندهان جنگ و دفاع مقدس در قالب «پرتره» پیش گرفته است، قابل تقدیر است و تولید فیلم های این مدلی یک دستاورد بزرگ در سینمای ایران تلقی می شود. اما چگونه برگزار شدن این اتفاق به شدت مهم است.
مجنون تازه ترین فیلم سازمان اوج با محوریت برشی از زندگی شهید مهدی زین الدین به کارگردانی یک فیلمساز اول اتفاق مهمی است. فیلم ساختن درباره شهدا و آشنا کردن نسل جدید با رشادت و از خود گذشتگی فرماندهان جنگ به نوبه خود موضوع مهمی محسوب می شود اما باید در مدیوم سینما و ساختار و فیلمنامه هم به این اندازه جدی بود.
مجنون فیلم مهمی است اما به لحاظ ساختار و تکنیک حرف تازه ای ندارد. زندگی شهید زینالدین و تاثیرگذاری اش در ماجرای عملیات خیبر در تاریخ نگاری جنگ مهم و جایگاه این شهید رفیع است. اما با فیلمی مواجه هستیم که قصه ندارد و از نداشتن یک فیلمنامه منسجم رنج می برد، قصه اش را با سختی روایت می کند. مساله ندارد و یک روایت خطی بدون فراز و نشیب دارد، اوج دراماتیک در آن شکل نمی گیرد.
وقتی با بیان سینمایی از جنگ حرف می زنیم، باید نفس مخاطب در سینه حبس شود اما مجنون این کار نمی کند و حجم زیاد موسیقی که ضعف مهمی در این اثر سینمایی است برای روایت و خلق درام کاری نمی کند و بیرون می زند.
صحنه های جنگی به شدت زیاد است و هویت بصری که در آن شکل نمی گیرد و بیان روایت آشفته و شلخته می شود. مهم ترین ویژگی مجنون حضور بازیگران تازه نفس است که بعضا خاستگاه تئاتری دارند، سجاد بابایی که سیمرغیِ پارسال است برای باور پذیر شدن نقش مهم شهید تمام تلاشش را به کار می گیرد تا شخصیتی که ایفا می کند در قاب تصویر تماشایی باشد.
شبنم قربانی در نقش همسر شهید در چند سکانس حضور مقتدرانه ای دارد و بخشی از بار بازیگری را به دوش می کشد. اما ضعف در شخصیت پردازی در مابقی کاراکترها باعث می شود که هویت شکل نگیرد، حسن پورِ داستان معرفی نمی شود و لحظه شهادتش سینمایی نیست.
وقتی از سینما حرف می زنیم، در میزانسن ها و خلق درام هم باید تاثیرگذار بود اما مجنون این کار را با مخاطب نمی کند. با تمام این ضعف هایی که گفته شد این فیلم را باید کلان دید و به این موضوع فکر کرد برای شهدا فیلم ساختن کار بزرگی است و هدف را گم نکرد. اوج، کار مهمی کرده است اما مجنون حق مطلب را به درستی و در شان شهید زین الدین ادا نمی کند.
کارگردان فیلم «بهشت تبهکاران» گفت: این فیلم اقتباسی به حساب نمیآید، بلکه اثری پژوهشی است و درباره موضوع با دوستان در انجمن حقوقشناسان مشورت کردم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم سینمایی بهشت تبهکاران به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی سومین فیلمی بود که شامگاه دوشنبه -۱۶ بهمن- در خانه جشنواره فیلم فجر اکران شد و پس از نشست خبری فیلم با حضور مسعود جعفریجوزانی کارگردان، علی قائم مقامی و فتحالله جعفریجوزانی تهیهکنندگان، مهدی حسینیوند تدوینگر، محمود موسوینژاد صداگذار، آرش برومند صدابردار، امیرحسین آرمان، سحر جعفریجوزانی، رضا یزدانی، حسام منظور و بهنام تشکر از جمله بازیگران و اهالی رسانهبرگزار شد.
علی قائممقامی تهیهکننده این فیلم گفت: فیلم بهشت تبهکاران از لحاظ تولید پروژه سنگینی بود. چند روز قبل از شروع جشنواره فیلم فجر، با مدیران صحبت کردم که چند روزی برای رساندن نسخه نهایی صبر کنند، ولی گفتند قانون برای همه یکسان است و بلیتفروشی انجام شده است. پس آن ماجرایی در روزهای ابتدایی جشنواره اتفاق افتاد و در آن روزها نسخه فیلم ما که روی پرده رفت، ناقص بود.
بهشت تبهکاران اثری پژوهشی است
مسعود جعفریجوزانی کارگردان این فیلم در ابتدای نشست گفت: به دنبال مورد بودم که همیشگی باشد، در مورد آدمهایی که دفاع میکنند، چرا اعدام میشوند؟ اما اگر قرار بود در مورد یک مساله فیلم بسازیم، تبدیل به کلیشه فیلم سازی در حوزه قصاص میشد. در نهایت با دوستانم در انجمن حقوقشناسان مشورت کرده و تصمیم گرفتیم که یک مسئله ریشهای را در تاریخ بررسی کردیم.
وی افزود: کتابی درباره شخصیت اصلی فیلم حسن جعفری نوشته نوشته شده که قطعی ثابت کرده این فرد بیگناه است. اسم کتاب «بیگناهی که بر دار شد» است. این که این فرد قاتل نبوده و چون سیاسی و اهل قلم بوده، اعدامش کردهاند.
اینکارگردان تاکید کرد: البته این فیلم اقتباسی به حساب نمیآید؛ بلکه اثری پژوهشی است. زیرا من تمام پروندهها و اسناد مربوطه را مطالعه کردم. زندگی حسن جعفری بهواقع فیلم است و من همواره دوست دارم در گونه های مختلف فیلمهایی بسازم که بتواند رد پایی از من و علایقم باشد. این قصه میتواند و قابلیت سریال شدن هم دارد.
بهترین فرد برای نقش فروغ دخترم سحر بود
جعفرجوزانی اظهار داشت: دوست ندارم شخصیتها به طور صددرصد مابهازای بیرونی داشته باشند. باید بگویم که شانسی تکتک بازیگران شبیه به شخصیت واقعی تاریخ درآمدهاند.
وی تصریح کرد: نشان دادن فیلم خام و ناقص، کار بسیار خطایی است و چیزی نیست که بتوانیم توجهیش کنیم. اگر کسی به خودش احترام میگذارد، کار اشتباهی نمیکند. همانطور که در طراحی صحنه و لباس فیلم نگاه کردید، حتی رنگ کراوات هم با تحقیق و طراحی همراه بوده است.
کارگردان این فیلم تاکید کرد: تدوین فیلم اکنون کاملا و درست است و هیچ اصلاحیهای در آن اعمال نمیشود. سریالها معمولا خطی هستند اما در سینما خیلی نمیتوانیم خطی نشان دهیم و پرش زمانی وجود دارد.
جعفری جوزانی ادامه داد: برای این فیلم در ابتدا پروانه تولید ندادند و پس از آن به دوران کرونا خوردیم. به دلیل اینکه ما دکورها را از قبل ساخته بودم، باید حتما فیلم را تولید میکردیم.بهترین کسی که میتوانست نقش فروغ را بازی کند، دخترم سحر بوده است.
سحر جعفریجوزانی بازیگر این فیلم گفت: باعث افتخارم است که در فیلمهای پدرم بازی کنم.
امیرحسین آرمان بازیگر نقش اصلی فیلم بهشت تبهکاران اظهار داشت: باعث خوششانسی من بود که بازی در نقش حسن جعفری به من رسید. از لحظه لحظه بازی کردن این نقش در این فیلم لذت بردم و سعی کردم چیزی از شخصیت بسازم که واقعی باشد. من با براردزاده و خانواده این شخص صحبتهای بسیاری کردم تا قصه را طبق واقعیتها، روایت کنیم.
خواننده هستم، اما بازیگری را هم دوست دارم
رضا یزدانی دیگر بازیگر این فیلم بیان کرد: من خوانندهای هستم که چند سالی است بازیگری را هم تجربه میکنم. به واسطه چهره و صدایی که دارم، بیشتر نقشهای منفی به من پیشنهاد میشود. من یک خواننده هستم، اما بازیگری را هم دوست دارم.
وی اضافه کرد: زمانی که فیلمنامه را خواندم، از این نقش منفی بسیار خوشم آمد و نمیدانم که توانستهام از پس آن بربیام یا خیر. اما باید بگویم مسعود جعفریجوزانی از آن دسته کارگردانانی است که بازیگرش را خوب هدایت میکند.
حسام منظور دیگر بازیگر این فیلم گفت: زمانی که اسم آقای جعفریجوزانی پشت کاری باشد، بازیگر بدون فکر کردن آن را انتخاب میکند. متاسفانه فیلمهای تاریخی خیلی کمتر ساخته میشود. تجربه نشان داده مردم هم آثار تاریخی-ملی را بسیار دوست دارند و این آثار علاوه بر این که سینمایی است، پژوهشی هم هست.
مهدی حسینیوند تدوینگر این فیلم نیز اظهار داشت: مسعود جعفریجوزانی استاد راهنمای پایاننامه من بوده و کار کردن با ایشان بسیار سخت اما لذت بخش است.
محمود موسوینژاد صداگذار فیلم «بهشت تبهکاران» بیان داشت: همانطور که آقای حسینیوند اشاره کرد، کار کردن با آقای جعفریجوزانی سخت است و نظرات دقیقی میدهد؛ گویی که صداگذار حرفهای است.
امیرحسین آرمان بازیگر این فیلم گفت: تکتک تصاویری که در فیلم میبینید، پشتش فکر است و ساعتها درباره آن صحبت شده است. در کمتر فیلمی، این میزان از دقت کارگردان را دیدهام.
انسیه شاه حسینی کارگردان سینما که در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر با «دست ناپیدا» حضور دارد، معتقد است کاش زنان کارگردان با دیدگاههای بیشتری در جشنواره شرکت داشتند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، انسیه شاه حسینی کارگردان زن سینمای ایران که در حوزه سینمای دفاع مقدس شناخته شده است، بعد از گذشت بیش از ۱۰ سال، امسال در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلم دفاع مقدسی «دست ناپیدا» و در بخش سودای سیمرغ حضور دارد. این کارگردان در گفتوگو با خبرنگار مهر این نکته را یادآور شد که «دست ناپیدا» ادامه فیلم سینمایی «شب بخیر فرمانده» است و به نوعی میتوان آن را «شب بخیر فرمانده ۲» دانست؛ با این تفاوت که این بار با توجه به خاطراتی که از زمان تهیه گزارش در جبهههای جنگ داشته به سراغ به تصویر کشیدن زنانی رفته که در حاشیه رود کارون به نوعی در حال مبارزه بودند.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود تاکید میکند که اگر قرار باشد نقش زنان در دفاع مقدس را در سینمای ایران به تصویر کشید باید یک زن را با تمام جسارتها و ترسهایی که در جنگ با آن روبهرو میشود نشان داد؛ در غیر این صورت شخصیت به تصویر کشیده شده غیرواقعی و کمدی میشود.
با ما در این مصاحبه کوتاه همراه باشید:
*شما در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، به عنوان تنها خانم کارگردان حضور دارید؛ فکر میکنید این حضور تا چه اندازه میتواند برای شما امتیاز باشد؟
اینکه بخواهند من را به عنوان تنها زن کارگردان در این دوره از جشنواره بدانند چندان نمیپسندم چرا که همیشه عاشق رقابت و هیجان آن هستم؛ اگر خانمهای بیشتری به عنوان کارگردان در این جشنواره حضور داشتند حتماً شاهد فیلمهای متنوعتری بودیم. اما باید گفت بسیاری از خانمهای کارگردان نیز ممکن است بنا به دلایلی نتوانستند در جشنواره حضور داشته باشند همانطور که من ۱۰ سال فرصت تولید فیلم پیدا نکرده بودم. به همین دلیل حضور خود را به عنوان تنها زن کارگردان در این جشنواره را امتیاز نمی دانم؛ ای کاش خانمهای بیشتری در جشنواره حضورر داشتند. حتی دوست داشتم به عنوان مثال ۲۰ فیلم دفاع مقدسی در جشنواره شرکت میکرد و فیلم من با این تعداد فیلم محک میخورد؛ چرا که ذات من یک جنگجو است و همیشه به دنبال رقابت هستم.
*درباره روند تولید «دست ناپیدا» کمی توضیح دهید و اینکه با توجه به اینکه روایتگر فیلم مانند «شب بخیر فرمانده» یک زن است تا چه اندازه با آن فیلم متفاوت است؟
باید بگویم این فیلم سینمایی ادامهای برای فیلم «شب بخیر فرمانده» است و میتوان آن را قسمت دوم این فیلم دانست؛ به خاطر دارم در آن زمان با دوربین ۸ میلیمتری به شهرها و روستاهای مرزی رفته بودم و این بار در «دست ناپیدا» با دوربین عکاسی به کارون رفته و سراغ زنهایی رفته ام که در حقیقت جبهه را به حاشیه کارون کشانده اند. در آن منطقه جبهه واقعی مردانه بود؛ چرا که تعدادی روستا در حاشیه کارون وجود داشت که تعدادی در آن در برابر دشمن مقاومت میکردند. به همین دلیل میتوان گفت درست است که در «دست ناپیدا» جبهه تغییر لوکیشن داده است اما ماهیت همان ماهیت جنگ است؛ یعنی در این فیلم به جای مبارزه مردان شاهد مبارزه زنان هستیم و به جای خاکریز امواج خروشان کارون را داریم. اما وجهه اشتراکی که در این ۲ فیلم وجود دارد ماهیت مبارزهای است که در این فیلمها دیده میشود؛ ما در این فیلم شاهدان حضور زنانی هستیم که با ابزار متفاوت مردانه میجنگند و آسیب بیشتری میبینند. در واقع میتوان گفت این زنان زمانی که لباسهای خونین سربازان را میشویند و شاهد جای زخمهای سربازان که روی لباسها مانده است، هستند از نظر روحی آسیب میبینند چرا که نمیدانستند آن سربازی که نمیشناختند در سلامت به سر میبرد یا نه.
*باتوجه به اینکه این فیلم بخشی از خاطرات شما در جبهه جنگ بوده؛ نگارش فیلمنامه برچه اساس شکل گرفت؟
باید بگویم نگارش این فیلمنامه تنها یک ماه آن هم در ماه رمضان در فاصله زمان افطارها تا سحرها نوشته شد؛ البته نباید فراموش کرد زمانی که خاطرات خود را به عنوان فیلمنامه مینویسم نوشتن برای من راحت تر است و این شب زنده داری برای من جذابیت بسیاری داشت؛ حتی میتوانم بگویم بخشهایی که در شبهای احیا نوشته ام تاثیرپذیری متفاوتی داشته است. برخی از دوستان که این فیلم را دیده اند معتقدند که «دست ناپیدا» نسبت به فیلمهای دیگرم پختهتر است و یک بلوغ فکری در آن دیده میشود. در مقایسه با «شب بخیر فرمانده» باید بگویم آن فیلم داستان لاغری داشت؛ اما در این فیلم داستان شکل و شمایل دیگری دارد.
*در چند سال اخیر آثاری تولید شده اند که محور اصلی آن زنان هستنند که از آن جمله میتوان به «ویلایی ها» با تم انتظار و «دسته دختران» با تم جسارت زنان برای همراهی با مردان در جنگ اشاره کرد، «دست ناپیدا» چه ویژگی متفاوتی نسبت به این دسته از فیلمها دارد؟
پیش از هرچیز باید بگویم خانمهایی که با پوست و استخوان خود جنگ را حس کرده اند هیچ گاه باور نمیکنند که یک زن پابه پای مردان بجنگند و یا مردان در انتظار این باشند که زنان به دل دشمن بزنند و برای آنها مهمات تهیه کنند. من در فیلم «شب بخیر فرمانده» زنی را به تصویر کشیده ام که در لحظاتی می ترسد و حتی خود را پنهان میکند؛ او هرگز نجنگید؛ حرف من این است که اگر قرار است تصویر یک زن را در جنگ نشان دهیم باید واقعیت یک زن در جنگ را به نمایش بگذاریم. زمانی که به صورت ایده آل به زن نگاه کنیم آن کاراکتر حالت کاریکاتوری پیدا میکند؛ در فیلم «ویلایی ها» نیز در کنار انتظار به مسائل مادی توجه شده که البته این مساله برای شخصیت زن کاملاً طبیعی است و تجربه من از بازدید در اردوگاهها به این داستان نزدیک بود و شاهد زنان «ویلایی ها» بودم اما در «دست ناپیدا» به معنویات توجه شده است و سعی کرده ام از داخل جنگ به بیرون نگاه کنم با یک روح زنانه جنگ را به تصویر بکشم به همین دلیل تماشاگر چهرهای از زن می بیند که در زندگی عادی ندیده است.
*باتوجه به جایگاه سینمای دفاع مقدس در بین مخاطبان امروز سینمای ایران، فکر میکنید که تا چه اندازه فیلمهایی از این دست با محوریت زن میتواند برای مخاطب جذاب باشد؟
پیش از هرچیز باید بگویم اگر فیلمهای دفاع مقدس در بین مخاطبان از جایگاه خوبی برخوردار نیست و حتی مخاطب کمی هم دارد به این دلیل است که ما هنوز فیلم دفاع مقدسی تولید نکرده ایم و هنوز وارد این حیطه نشده ایم؛ بلکه تمام این سالها فقط فیلمهای جنگی ساخته شده و هر کارگردانی از دور و از زاویه دید خود یک اثر جنگی ساخته است.
از نظر من فیلم دفاع مقدسی ناب، اگر از جنس، نگاه و فرهنگ رزمندگان ساخته میشد شاید وضع مملکت هم اینگونه نبود. تاکید میکنم که ما فیلم دفاع مقدسی خوب نداشتیم و به همین دلیل است که مخاطبی هم برای این نوع از سینما وجود ندارد. متأسفانه تمام این سالها هیچ مهندسی فرهنگی به خصوص در حوزه دفاع مقدس وجود نداشته است و همه آقایان درگیر بوده و فرصتی برای پرداختن به این فرهنگ نداشتند به همین دلیل ویترین سینمای دفاع مقدس به دست کسانی افتاد که جزیرهای عمل کرده و براساس نگاه خود فیلم میساختند.
زمانی که یک فیلم خوب ارائه نشود مخاطب چنین سینمایی را پس میزند؛ چرا سینمای آمریکا هرچند به دروغ فیلمهایی درباره جنگ میسازد که موفق عمل میکند به این دلیل است که آنها فیلمها را خوب میسازند. در واقع میتوان گفت سینمای آمریکا در نشان دادن باطل خیلی موفق است اما ما در نشان دادن حق ضعیف عمل میکنیم. شما تصور کنید برای بدرقه شهدای غواص همه جنس آدم آمد در واقع همه مملکت برای بدرقه آنها آمدند و چرا که همه مردم یک وجه اشتراک دارند و آن حق طلبی است. قصه مظلومیت شهدای غواص تمام ایران را تکان داد.
سومین روز جشنواره فیلم فجر در سینمای رسانه در حالی تا پاسی از نیمه شب ادامه داشت که تحت تاثیر برد تیم ملی فوتبال ایران و تماشای فیلمی متفاوت از سروش صحت قرار گرفت.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، شنبه ۱۴ بهمنماه جشنواره بینالمللی فیلم فجر کار خود را با نمایش چهار فیلم و پخش مسابقه فوتبال ایران و ژاپن در یک سانس ویژه به پایان رساند.
در این روز فیلمهای «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی، «شهسوار» به کارگردانی حسین نمازی، «قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانیپور و «صبحانه با زرافهها» به کارگردانی سروش صحت در سینمای رسانه در مرکز همایشهای برج میلاد رونمایی شدند که در ادامه حاشیههایی بر متن این روز را میخوانید.
* نمایش فیلم «صبح اعدام» که بر اساس یک گزارش واقعی از روزنامه کیهان در دهه ۴۰ و درباره ساعتهای پایانی زندگی طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی پیش از تیرباران بود، بازخوردهای متفاوتی میان اهالی رسانه و منتقد داشت. برخی این فیلم سیاه و سفید و مستند گونه را اثری ساخته شده از ویکی پدیا میدانستند و برخی هم آن را فیلمی قابل قبول نسبت به برخی دیگر از آثار افخمی که بر مبنای زندگی فرد خاصی ساخته شده بود، عنوان میکردند.
* با پایان نمایش فیلم «صبح اعدام» اعلام شد که از ساعت ۱۵ بنا به درخواست اهالی رسانه مسابقه فوتبال ایران و ژاپن در سالن اصلی پخش خواهد شد و به همین دلیل برای برگزاری نشست خبری این فیلم برخی تشریفات ورود و خروج به سالن حذف شد. در این نشست بهروز افخمی بدون اینکه اعتراضی کند برای همراهی با علاقمندان به تماشای مسابقه فوتبال با پاسخهای کوتاه در هرچه سریعتر برگزار شدن نشست همکاری کرد.
* پخش مسابقه فوتبال هنگام برگزاری جشنواره فجر برای اهالی رسانه پیشتر هم سابقه داشت. سالها قبل در همین برج میلاد یک بار دیگر این اتفاق برای یک مسابقه داخلی (دربی) اتفاق افتاده بود. بعد از اینکه ایران یک گل از ژاپن عقب افتاد، برخی منتقدین و خبرنگاران ترجیح دادند به جای تماشای مسابقه وقت خود را بیرون از سالن و برای صرف نوشیدنی و گپ و گفت بگذرانند اما با زدن گل مساوی تقریباً همه حاضران در مرکز همایشهای برج میلاد در سالن اصلی یا در راهروهایی که تلویزیونهایی تعبیه شده بود مشغول تماشای این مسابقه هیجانانگیز شدند.
* در سانس بعدی پیش از نمایش فیلم در تیزری عنوان شد که روز سوم جشنواره به یاد مرحوم مرتضی پورصمدی (فیلمبردار) برگزار میشود که بعد از آن با حضور دبیر جشنواره از خانواده این هنرمند تقدیر شد.
* «شهسوار» و «قلب رقه» – یکی کمدی و یکی با موضوع مبارزه با نیروهای داعش- از فیلمهای پرمخاطب جشنواره در سینمایی رسانه بودند که هر کدام موافقان و منتقدان خود را داشتند. در این بین «شهسوار» شباهتهای زیادی به فیلم «شادروان» ساخته دیگر کارگردانش حسین نمازی داشت که البته این موضوع در نشست خبری فیلم رد نشد.
* محمدرضا شریفینیا بازیگر فیلم «قلب رقه» که یک فیلم دیگر هم در جشنواره دارد، پس از چند سال در یک نشست خبری در جشنواره فجر حاضر شده بود.
* دبیر جشنواره فیلم فجر عصر روز گذشته (۱۴ بهمن) به بازدید از غرفههای رسانهای و خوش و بش با نمایندگان هر کدام از این رسانهها پرداخت و بعد در جمع خبرنگاران پاسخگوی سوالات آنها شد. او درباره حاشیهای فیلم «بیبدن» و در پاسخ به اظهارات سازندگان این فیلم در اعتراض به راه نیافتن فیلمشان به بخش سودای سیمرغ گفت، هیأت انتخاب تنها نیمی از فیلم را که به طور کامل در اختیار داشت تماشا کرده و بر همان اساس آن را برای بخش نگاه نو انتخاب کرد.
* آخرین فیلمی که در برج میلاد در روز سوم جشنواره نمایش داده شد، تازهترین ساخته سروش صحت بود که با جدول زمانبندی جشنواره تنها با یک ساعت تاخیر اکران شد. بعد از فیلم جواد عزتی (تمساح خونی) این دومین فیلمی بود که تعداد قابل توجهی از مخاطبان خود را در سینمای رسانه نسبت به تماشای یک اثر کمدیِ با کیفیت راضی نگه داشت.
* در نشست خبری فیلم «صبحانه با زرافهها» هیچ کدام از بازیگران اصلی یعنی بهرام رادان، پژمان جمشیدی، هوتن شکیبا، هادی حجازیفر و بیژن بنفشهخواه حضور نداشتند و فقط پژمان جمشیدی که عازم سفر برای فیلمبرداری سریال «زیر خاکی» بود در تماسی تلفنی به نمایندگی از دیگر بازیگران دقایقی کوتاه صحبت کرد.
* «صبحانه با زرافهها» سومین فیلمی بود که در این مدت پس از «تمساح خونی» و «بیبدن» با بازی پژمان جمشیدی به نمایش درآمد. جمشیدی که چند سال قبل پس از اینکه نامزد دریافت سیمرغ جشنواره فجر شده بود، با واکنش برخی اهالی رسانه مواجه شد، در نشست خبری فیلم «صبحانه با زرافهها» که ساعت یک بامداد در برج میلاد در حال برگزاری بود، از تمام خبرنگارانی که در این سالها با انتقادها و نیز تشویقها او را حمایت کردند قدردانی کرد.
* سروش صحت که در فیلمش رد پای کمدی خاص او را به وضوح میتوان دید، تاکید کرد در فیلمش به دنبال ترویج بخشش، دوستی و امید است. او امیدوار بود که با فیلمش شعار نداده باشد و در صحبتهایی که رنگ و بوی فلسفی داشت بیان کرد: خوب است که در زندگی همیشه دنبال لوکیشنی باشیم که هم روح داشته باشد و هم لانگ شات.
علی شیرمحمدی تهیه کننده فیلم «صبح اعدام» با اشاره به حضور بازیگران کمتر شناخته شده در این فیلم سینمایی عنوان کرد که این هنرمندان در فیلم بازیهای درخشانی دارند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، امروز در سانس اول برج میلاد فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی به نمایش درمی آید.
بهروز افخمی در سخنان کوتاهی به مهر درباره ایده اولیه این فیلم گفته بود که ایده اولیه از ساخت یک سریال درباره یکی از شخصیتها بیرون آمده است و بعد در این سال ها تلاش کرده است که فیلمی درباره یک گزارش خبرنگار کیهان درباره تیرباران طیب حاج رضایی بسازد.
این کارگردان درباره اینکه چرا سراغ زندگی طیب حاج رضایی نرفته است، توضیح داد: آن فیلم دیگری می شد که بیوگرافی را شخصیتها را در برمی گرفت ولی این فیلم به نود دقیقه پایانی زندگی طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی می پردازد.
افخمی همیشه چهرهساز بوده است
همچنین علی شیرمحمدی تهیه کننده فیلم «صبح اعدام» در پاسخ به اینکه آیا اگر از بازیگران چهره استفاده میشد فیلم در گیشه میتوانست موفقیت بیشتری کسب کنند به مهر بیان کرد: ابدا قایل نبودیم که حتماً از چهره ها استفاده کنیم تا فیلم بهتر دیده شود. گذشته آقای افخمی را هم ببینید متوجه میشوید که در فیلم های دیگر هم اینگونه بوده است.
وی اضافه کرد: او «عروس» تا «سنپطرزبورگ» او در کنار استفاده از حضور چهره ها، چهره ساز هم بوده است. «سن پترزبورگ» جزو اولین فیلم های محسن تنابنده بود اینجا هم ارسطو خوش رزم را داریم. البته آن فیلم ها داستانی بود و «صبح اعدام» فضایی مستندداستانی دارد و ما به ازاهای بیرونی را به تصویر میکشد از این رو آدمها درباره شخصیت های این واقعه ذهنیت دارند به همین دلیل با این شخصیت ها هم ذات پنداری می کنند. پس باید مثل بازیگران درجه یکی که از آنها بهره گرفتیم سراغ کسانی می رفتیم که بتوان با آنها ارتباط گرفت اگر از بازیگر چهره استفاده می کردیم هرگز این اتفاق رخ نمیداد.
این تهیه کننده تصریح کرد: اما همین افراد هم بازی های درخشانی در این اثر داشتند. بهروز افخمی در اینکه از چنین بازیگرانی بازی بگیرد و در پرورش استعدادهای نهفته و به عرصه آوردنشان استاد است.
شیرمحمدی درباره مقطعی که از زندگی سوژه های فیلم به نمایش گذاشته می شود، بیان کرد: ما نود دقیقه پایانی زندگی طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی را می بینیم که از زمان بردنشان برای اعدام تا دقیقه پایانی تیرباران به تصویر کشیده می شود.
وی که طراحی صحنه فیلم را هم بر عهده دارد درباره لوکیشن های کار بیان کرد: فیلم تک لوکیشن نیست و در چند لوکیشن می گذرد اما شاید بخش بیشتری از آن در زندان باشد.
تهیه کننده «صبح اعدام» درباره چالش های تولید این فیلم اظهار کرد: کارهای تاریخی عموما کار سختی است مخصوصا تاریخی که آدم ها هنوز در قید حیات هستند. وقتی درباره دهه ۶۰ و ۴۰ اثری می سازید آدم ها هنوز هستند و آن تاریخ را به یاد دارند و به لحاظ رعایت قواعد طراحی صحنه و لباس باید مراقبت کنید تا طراحی ها بتواند به حقیقت و واقعیت زمان خود تنه بزنند.
شیرمحمدی در پاسخ به اینکه با خانواده طیب حاج رضایی ارتباطی داشته اند یا خیر؟ توضیح داد: در زمان ساخت فیلم کسی را نتوانستیم پیدا کنیم و فرزند ایشان خارج از کشور بود اما ارتباطی با بستگان حاج اسماعیل رضایی برقرار کردیم و حتی خواهر یا دامادشان چند بار سر صحنه فیلم آمدند.
شیرمحمدی درباره فضای تولیدی این اثر که براساس یک گزارش بوده و فراتر نرفته اند، بیان کرد: قصه براساس گزارشی از روزنامه کیهان است که سال ها ذهن بهروز افخمی را درگیر کرده بود و به همین دلیل ما وارد زندگی خصوصی و شخصی این سوژه ها نشدیم و همان گزارش بستر اصلی قصه ما شد.
اهمیت یک برهه تاریخی
وی درباره اینکه تصویر کردن این گزارش چه جذابیتی برای افخمی دارد، عنوان کرد: به هر حال این برشی از تاریخ است و اجحافی که دستگاه پهلوی نسبت به سوژه ها داشته است برای آقای افخمی جذاب بود. تهمتی به عده ای زده می شد و بعد آنها اعدام می شدند؛ این ماجرا در ذات خود دراماتیک است.
شیرمحمدی در پاسخ به اینکه به نظرش افخمی در ساخت فیلم سیاسی موفق تر است یا طنز و درام بیان کرد: افخمی نشان داده است در همه ورژن های فیلمسازی و ژانرهای مختلف موفق است.
وی درباره انتقادها به برخی آثار وی اظهار کرد: خود من فقط یک فیلم افخمی را دوست نداشتم که فیلم «روباه» بود ولی خودش می گوید آن بهترین فیلمش است که من متوجهش نشده ام.
شیرمحمدی درباره اینکه رفتن افخمی به «هفت» با توجه به اینکه خودش در جشنواره فیلم دارد شائبه تبعیض به وجود می آورد یا خیر؟ بیان کرد: به هر حال ما هم فیلمی داریم که در کنار دیگر فیلم ها دیده می شود البته شاید هم آقای افخمی ما را به برنامه اش دعوت نکند. با این حال به نظرم منافاتی ندارد. او یک برنامه تخصصی سینمایی دارد و همه دوستانی که در فجر فیلم دارند دعوت می شوند. سوال خیلی ها هم است ولی من متوجهش نمی شوم. در عین حال این را هم بگویم هر حرفی هم در این تریبن ها زده شود به نفع فیلم نیست چون مردم خیلی باهوش هستند و اگر کسی تریبون داشته باشد هم نمی تواند بگوید بروید فیلم مرا ببینید یا اینکه بخواهد در این زمینه تاثیر بیشتری بگذارد.
این تهیه کننده در پایان درباره صحنه یا سکانسی که در فیلم تکان دهنده است، گفت: آن لحظه ای که این ۲ نفر تیرباران می شوند به نظرم صحنه تکان دهنده ای است به ویژه که حاج اسماعیل رضایی فرد عجیبی بود و وقتی درباره او و حتی حاج طیب می خوانید متوجه می شوید که خیلی به مردم خدمت کرده اند. حاج اسماعیل از کودکی بدون پدر بوده است و خرج خود و مادر و خانواده اش را داده است. او به بهترین شکل ممکن رشد کرد و اینقدر صالح بود که همه به او اعتماد می کردند. معروف هم بود که خیلی در تجارت خوش شانس است. صحنه تیرباران این ۲ عزیز به نظرم صحنه تکان دهنده فیلم است.
«تابستان همان سال» قطعا اتمسفر سینمایی اثر است، فیلم میداند که چه میخواهد بگوید، فیلم پر است از قاب تصویرهایی که به لحاظ بصری در عین چشمنوازی از اثر بیرون نمیزند و همانند یک بسته درست در خدمت مضمون و محتوای اثر است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، تابستان همان سال در جشنواره فجر امسال اکران شد؛ محمود کلاری فیلمبردار توانمند سینمای ایران با این فیلم نشان داد که در کارگردانی نیز حرفهایی برای گفتن دارد و با قصهای از جنس سینما به روایت اثر خود میپردازد؛ مهمترین نکته که با تماشای اثر کلاری مواجهیم این است که با فیلمی از جنس سینما روبهرو هستیم، سینمایی که شاید این روزها هم قدری دلمان برایش تنگ شده است، سینمایی که قصه گفتن را خوب بلد است؛ قاببندی دوربین، مخاطب را به وجد میآورد و هیچ عجلهای برای میزانسنهای آشفته و درهم ریخته و شلوغ ندارد.
تابستان همان سال به شدت اثری آرامبخش است و ریتم و ضرباهنگ فیلم میتواند فضایی برای تامل در مخاطب خود ایجاد کند، فضایی که سینمای امروز ایران به شدت از آن دور شده است .
کلاری در دکوپاژ خود در مقام کارگردان نیز نشان داده است که سینمای قصه گو را به خوبی میشناسد و طعم لذت دیدن پلانهای خود را به دل مخاطب نمیگذارد، دوربین کلاری به شدت مستحکم است و چیدمان عناصر صحنه به گونه ای است که همه چیز در خدمت ساختار و محتوای اثر است. فیلم پر است از قاب تصویرهایی که به لحاظ بصری در عین چشم نوازی از اثر بیرون نمیزند و همانند یک پکیج درست در خدمت مضمون و محتوای اثر است .
مهمترین نکته در تابستان همان سال قطعا اتمسفر سینمایی اثر است، فیلم می داند که چه می خواهد بگوید و بهتر است این جمله را دوباره تکرار کنم، تابستان همان سال فیلمی است که می داند چه می خواهد بگوید، فراموش نکنیم یکی از مشکلات اصلی و بزرگ سینمای ایران این است که نه فیلم و نه فیلمساز خود نمی دانند که چه می خواهند بگویند اما کلاری نشان داده است که برای زدن حرفهایش بارها پیشنویس و تمرین کرده است.
مفهوم خانه در اثر کلاری به درستی نقش بسته است و سکانس پایانی با نشان دادن خانه ویران شده نقدی است بر روزگار بر باد رفته و سنت هایی که به اضمحلال رسیده اند
تابستان همان سال شاید با این واکنش مواجه باشد که از ریتم کندی برخوردار است و شاید کلاری می توانست سرعت بیشتری به روایت خود بدهد اما فراموش نکنیم جنس محتوا و زاویه دید فیلمساز به درستی در یک ایستگاه مشترک به هم رسیده اند و آن چیزی نیست جز همین اطمینان در ریتم و تمپو درونی اثر که بدرستی یکدیگر را همپوشانی می کنند.
صداگذاری و قصه گویی در ساخته کلاری به یک کارکرد استاندارد و متناسب با مضمون فیلم رسیده است و بی آنکه متوجه باشیم در بستر فیلم جاری و ساریست.
«بیبدن» قصه قصاص نیست، اقتباسی بهقاعده از یک سوژه دردناک و درباره خانواده است،مستقیمگویی غیرهنرمندانهای در مورد تربیت فرزندان دارد؛ سیاهنمایی نمیکند، کنایه نمیزند، سفیدشویی هم نمیکند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نخستین ساخته مرتضی حسینعلیزاده از یک سوژه جنجالی جنایی اجتماعی، کاری در خور و همتناسب با جشنواره فیلم فجر از کار درآمده که میتوان به خاطر تماشای آن به سینما رفت. اثری که در روز دوم جشنواره تحسین منتقدان و تمجید اصحاب رسانه را به دنبال داشت.
اقتباس قابل دفاع
بیبدن گویا اقتباس یا برداشتی آزاد است از ماجرای غزاله و آرمان که متأثرکنندهترین رخداد جنایی سالهای اخیر است. دختر و پسری که بعد از یک کشاکش عاشقانه به مقتول و قاتل تبدیل میشوند، اما شواهد و سرنخها و به ویژه کنشها و واکنشهای پس از آن در فضای مجازی، ماجرا را به یک التهاب اجتماعی تبدیل کرد. بهرغم آنکه در آثار اقتباسی، پیرنگ داستان، انسجام سازوارهتر و چارچوب مستحکمتری نسبت به باقی آثار دارد، اقتباسهای سینمایی تصنعی و بعضاً هجوآمیز از رخدادها و رویدادهای تاریخی و اجتماعی سالهای اخیر، این تردید را در مخاطبان و منتقدان ایجاد کرده بود که شاید «بیبدن» نیز از کار درنیامده باشد؛ به ویژه با توجه به فیلم اولی بودن کارگردان. با این همه، «بیبدن» با مسما، هویتدار و قابل دفاع نشان داد، حتی اگر به نام نویسنده اثر یعنی کاظم دانشی که سال گذشته با فیلم سینمایی «علفزار» در جشنواره درخشید، توجه نکنیم.
ضرباهنگ و موسیقی در خدمت سوژه
در چند سال اخیر، توجه به موسیقی آثار سینمایی در نقد و بررسی فیلمها تجسم بیشتری پیدا کرده است و از این روست که باید تصریح کرد موسیقی فیلم و ضرباهنگ بیبدن در خدمت روایت این اثر است و اگرچه جاهایی از ریل اصلی خارج میشود، میتوان ادعا کرد مضمون و محتوا را جلو میبرد و سعی در پوشاندن ضعفهای فیلمنامه ندارد. اثر بیش از نود دقیقه مشغول روایت است و برای مخاطب با آنکه سرانجام را میداند، کسالت و خستگی نمیآورد. سوژه نشان میدهد موضوعات جنایی کششی بیشتر از آنچه تصور میشود، جانمایه دارد و چه بسا باید حساب جداگانهای روی آنها باز کرد. اگرچه برخی معتقدند التهاب کافی برای این اثر دراماتیک به اندازه واقعیتی که رخ داده، کشنده نبوده، تصریح به این نکته ضروری است که در مجموع اثری فراتر از یک کار خوب را شاهدیم.
بازیهای خوب، بازیگردانی خوبتر
بیبدنبازیگران خوبی دارد و بازیگران نیز باورپذیر و واقعی ظاهر شدهاند، اگرچه میتوان در مورد بازی سروش صحت در نقش پدر دختر اما و اگرهایی وارد کرد و سؤالاتی پرسید. پژمان جمشیدی هم در ادامه فاصله معناداری که از بازی در نقشهای کمدی داشته، در نقش پدر سروش، خوب ظاهر شده. با این حال، بار اصلی پیشبرد بازی بر دوش الناز شاکردوست و نوید پورفرج در نقش مادر ارغوان، دختر مقتول و بازپرس پرونده است.
پورفرج، بازپرس را یک انسان صاحب عاطفه که به کارش متعهد است، نشان داده و شاکردوست، مادری که اضطراب گم شدن دختر جوانش و بعد از آن، قتل دلخراش او، پیرش میکند، به خوبی بازی کرده. جانبداریهای بازپرس که البته برآمده از احساس پدری است، برخی جاها از کار بیرون میزند و البته کارگردان نیز این نقیصه را به درستی مدیریت میکند و کوشش دارد نشان دهد مسئولان قضایی و انتظامی نیز با وجود جدیت و چه بسا سختگیری در کار حساسی که دارند، انسانند.
اما گرههایی که زود باز میشوند
بیبدن قصه قصاص نیست، درباره خانواده است و سویههای آشکار و صریح و چه بسا باید گفت مستقیمگویی غیرهنرمندانهای در مورد تربیت فرزندان دارد. سیاهنمایی نمیکند، به ماجرای اصلی وفادار است، کنایه نمیزند و از سوی دیگر، سفیدشویی هم نمیکند. اما نکته اینجاست که کارگردان خیلی زودتر از آنچه که باید، قصه را لو میدهد، هر چند پایان معلوم است.
بهرغم همه کوششهای در خور تحسین کارگردان، از جایی به بعد، اثر توازن خود در ترسیم دو سوی ماجرا از دست میدهد و مخاطب اندک اندک به قصاص سروش، رضایت میدهد. ماجرا این نیست که او محق است یا خیر، ماجرا این است که تقصیر و گناه قاتل و پدرش در پنهانکاری ماجرای رخ داده برای ارغوان، باید در دقایق نهایی فیلم آشکار شود تا قدرت کشندگی سوژه را چندبرابر کند. با این همه، غیر از این مورد، گرههای فیلم به درستی چیده شده و فیلم توانسته روایتی مناسب از ماجرای غزاله و آرمان ارائه دهد. فیلم از پنج ستاره، سه و نیم ستاره میگیرد اما برای کارگردان اولی فیلم، باید به صورت مستقل پنج ستاره کنار گذاشت.
نخستین نشست از سلسله نشستهای دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی با نقد و بررسی فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری، نشست نمایش و نقد فیلم «سرهنگ ثریا» ساخته «لیلی عاج» به عنوان نخستین نشست از سلسله نشستهای «فارسینما» به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری انقلاب اسلامی و به منظور نمایش و نقد گفتمانشناسانه و نشانهشناسانه فیلمهای روز در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد.
تینا چهارسوقی امین، گفتمانشناس و استاد دانشگاه گفت: این فیلم محوریت زنانه دارد و قضایا را از زوایای یک قهرمان زن غالب میببینیم، بتابر این، فقط به گفتمان ساخته و پرداخته او میپردازیم و انگار گفتمان رقیبی در مقابل آن نمیبینیم. این مادر فقط در مقابل گفتمان غالبی که اشرف ساخته مقابله میکند، نه فقط برای برگرداندن پسرش از آنها. برای کسی که این سازمان را نشناسد و نداند این افراد به چه دلیلی دراشرف گیر کردهاند، این پرسش پیش میآید که چه کار به کارشان دارید و چرا مادراصرار دارد که پسرش را برگرداند.
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به دیالوگهای تئاتری فیلم یادآور شد: جا داشت که نویسنده و کارگردان فیلم در قالب چنین دیالوگهایی از خط مشی ایدئولوژیک سازمان منافقین هم سخن به میان می آود تا نشاندهنده این تقابل گفتمانی باشد. وقتی در اینجا تقابلی ایدئولوژیک نمیبینیم و فقط عاطفه مادری از منظری عاطفی روانشناختی فربه میشود، مانع دید خردورزی در فیلم میشود و مادر با همه تلاشهایش نتوانست فرزندش را بیرون بکشد و بنابر این بازنده است.
سازمان اوج دخالتی در محتوای فیلمنامه «سرهنگ ثریا» نداشت
در ادامه این نشست، لیلی عاج، نویسنده و کارگردان فیلم سرهنگ ثریا، در پاسخ اظهار کرد: هر فریمی که در باره اشرف بوده دیدهام و سازمان اوج کوچکترین دخالتی در فیلمنامه نداشته و آنچه میبینید حاصل تجربه من به عنوان یک فیلم اولی است. من فقط طرح بحث کردهام و مخاطبی حرفی نسبت به این سوژه دارد میتواند در باره آن تحقیق کند
عاج یادآور شد: صادقانه می گویم که توان ترسیم دقیق آدمهای اشرف را در خودم نمیدیدم و این اصلاً هم شوخی بردار نیست! از یک طرف هم نمیخواستم پرداختی کلیشهای و مقوایی به آنها داشته باشم و یا این قدر آنها را مسخ شده و کاریکاتوری نشان دهم که باورپذیر نباشند.
فرزانه فخریان زبانشناس هم با اشاره به این گفته از لیلی عاج سازمان اوج با من کاری نداشت گفت: ای کاش سازمان اوج کاری داشت؛ مساله ما همین است. چون بسیاری ازمجموعههای فرهنگی پای فیلمنامهای مینشینند و آن کنش لازم که سازمان اوج و خیلی جاهای دیگر باید داشته باشند را ندارند.
این زبانشناس در ادامه با اشاره به اینکه کلمات برای ما زبان شناسان خیلی مهماند به گزارههایی چون استفاده نکردن فیلمساز از کلمات اشتباه و خطا و غلط، پرداخت صرف به به تنهایی و دلتنگی شخصیتها و عدم پرداخت به هدایت و تغییر مسیر بستگانشان، توصیفات خوب از اشرف، عدم ناراحتی مادران از اشتباهات بچهشان و تاکید روی چشمانتظاری، نگفتن از زرمنده جز یک جای نامنایب و آوردن کلمات ارتش و آزادیبخشیو و تغییر نام پسر ثریا از امیر علی به مازیار اشار کرد.
وی افزود: ما این گزارهها را در فیلم میبینیم ولی گزارههای ناقض آن گزارهها را در فیلم نداریم.
لیلی عاج در ادامه گفت: نکاتی که گفتید، مؤید این است که چه قدر گفتن از اشرف کار دشواری است. یک بخشی مسئله لجستیکی و مالی ماجرا است و بخش دوم هم این بود که چگونه اشرفنشینانی تصویر کنم که مقوایی یا سمپات نباشند. ببینید چه مرز خطرناکی است!
مهدی صالحی هم، که به عنوان مجری کارشناس، در این نشست حضورد داشت، خاطرنشان کرد: بحث این است که هیچ تلاشی برای نشان دادن یادآوری آن فضای جنایتکارانه منافقین مشاهده نمیشود.
صالحی افزود: شما نمیتوانید نمادها و نشانههای این فیلم را منکر شوید.
تینا امین هم در ادامه این پاسخهای لیلی عاج خاطر نشان کرد: گفتمانها در تقابل شکل میگیرند و وقتی رقیبی در میان نیست، قهرمان ما به مرور ضعیف و پوشالی میشود و ۲ گفتمان در تقابل با هم است که به ثبات می رسند و گرنه هژمونی یک گفتمان در عدم وجود رقیب، ضعیف و شکننده و در نهایت شکست خورده و از بین میرود.
محمدصادق رشیدی، نشانهشناس حوزه هنر و عضو هیات علمی دانشگاه، با اشاره به اینکه کارگردان مسئول محتوای فیلم است اظهار کرد: شما روی موضوع و محتوای مشخص و مهمی دست گذاشتهای که بخشی از ساختاراجتماعی و فرهنگی و سیاسی ما قربانی گفتمانی شده است که نمیتوانیم به راحتی از کنار آن بگذریم. اگر هم بر اساس بنیانهای نظریه زبان شناسی نگاه کنیم، سینما یک کارکرد زبانی دارد که در آن تمامی تصاویری که کنار هم چیده میشوند به مثابه واژگانی هستند که در کنار هم یک جمله را میسازند و جملهها باید معنادار باشند.
تنظیم برای بالا نرفتن از دیوارهای اشرف
لیلی عاج در ادامه در باره ترسیم نکردن اشرف گفت: من عامدانه انتخاب کردم که در باره اشرف چیزی نگویم چون باید از پس آن برمیآمدم. ترجیحم این بود که طوری فیلمنامه ام را تنظیم کنم که الزامی به بالا رفتن از دیوارهای اشرف نباشد. در ضمن، این موقعیت اصلاً میتواند سازمان منافقین نباشند و فرقه دیگری باشند. برای من انتظار مادرها در برزخی که گرفتارش شده بودند مهم بود.
این کارگردان در بخش دیگری از صحبتهای خودبا اشاره به زمان محدودی که برای قصهگویی داشته تصریح کرد: منکرالکن بودن روایت نیستم اما جهتگیری سیاسی براساس نشانهها و گفتمانها و متریال صوتی و بصری فیلم را نمیپذیرم. برایم ممکن نبود که در فیلم صد دقیقهای، سازمان منافقین را، با آن همه فراز و فرود سیاسی و پوست اندازی ایدئولوژیکی که داشته، ترسیم کنم. به اندازه کافی کد دادهام و ظرفیت فیلمنامه همین بود.
فرزانه فخریان هم در ادامه صحبتهای عاج گفت: باید در یک فضای مرزی و میانی نشان میدادید که اشرف با ما چه کرد!؟ دکتر رشیدی هم با اشاره به جهت گیری غلط فیلمساز گفت: شما سراغ موضوعی رفتی و شاخکهای همه را تیز کردی و بعد میگویی من فقط حرف را زمین انداخته ام. در شرایطی که استعمار و امپریالیسم نوین با سینما کنترل فرهنگی جوامع را به دست گرفته، شما روی موضوع حساسی دست گذاشتهای و با فیلمتاندارید کدهای اشتباه به جوان ما میدهید.
مواجهه منافقین پس از اکران سرهنگ ثریا و اقدامات سازمان ملل
لیلی عاج تصریح کرد: این برداشت شماست و اتفاقاً منافقین بارها به من در تلویزیونشان هجمه کرده و برداشتشان این است که در فیلم خیلی به تخریب شان پرداختهام چون مسئلهای که درفیلم طرح شده اوضاع آنها را خراب کرده چون این مسئله که به خانوادهها ملاقات نمیدهند به سازمان ملل ارجاع پیدا کرده و دراینجا نمیتوانند گلیم خودشان را بیرون بکشند. اتفاقاً آنها میگویند که دارم جلوه هیولا گونهای از آنها ارائه میدهم.
وی افزود: در مورد این گفتمان که هدف سازندگان فیلم این بوده که نسل جدید به این سازمان سمپات شود، اصلاً چنین تصوری در مخیله سازندگان و من نمیگنجد.
عاج در ادامه اضافه کرد: من فکر میکردم که در این نشست به فیلم از لحاظ گفتمان زبان فارسی و مساله تخصصی دیالوگ نویسی به زبان فارسی پرداخت میشود.
مهدی صالحی کارشناس مجری برنامه هم بیان توضیح داد: گفتمانشناسی دانشی است که با گفتوگو و دیالوگنویسی فرق میکند. دراین فیلم گفتمان پنهانی داریم که دارد بزرگترین ضربه را به فیلم میزند. اصلاً از حضورحکمرانی جمهوری اسلامی دراین فیلم خبری نیست. صالحی درادامه به ضرورت وجود کارگروههای گفتمان شناس و معناشناس و زبانشناس در فیلمها و محصولات هنری تأکید کرد و گفت: این قدرانحرا ف گفتمانی پدید آمده که درحد التقاط است و درآثار هنری ناخواسته به سمتی میلغزیم. شما به عنوان کارگردان که نباید نگران سامان و چارچوب نشانگانی اثرتان باشید بلکه باید این کارگروهها درکنارکارگردان باشند.
عاج در این باره اظهار کرد: این چیزی که شما میگویید هنوز تجربه نشده و اگراین کار گروهها به پیش تولید اضافه شود، میتواند پویایی و بالندگی بسیاری به اثر ببخشد.
تینا امین هم در ادامه گفت: همه باید کارشناس زبانشناس مسلط به گفتمان و نشانه داشته باشند چون در دنیای امروز یک جمله هزار لایه فرامتن دارد و باید درکمترین زمان، بیشترین معنا را تولید کنیم.
انیمیشن سینمایی «گانورا» قهرمانی معلول دارد و به بهانه اکران عمومی این اثر سینمایی سراغ بازخوانی تجربههای موفق از کاراکترهای دارای معلولیت در صنعت انیمیشنسازی دنیا رفتهایم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بیشتر اوقات وقتی کلمه معلولیت و ناتوانی ذکر میشود، احساس ناراحتی یا ترس به وجود میآید. این موضوع به این دلیل اتفاق میافتد که معلولیت و ناتوانی بهشدت به چیزهای بد، زشت یا حتی خطرناک مرتبط بوده اما نکته اصلی فقط ماهیت ناشناختهای است که ما را فریب میدهد و زمانی که آن را بشناسیم و بفهمیم که چیست، از چیزی که میتوانیم تصور کنیم سادهتر است.
در طول سالها، استودیوهای انیمیشن مانند دیزنی، پیکسار، دریم ورکس و نیکلودئون چند شخصیت معلول را ترکیب کردهاند که شگفتانگیز هستند. ما حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم آنها را فراموش کنیم.
ناتوانی تقریباً مانند یک موضوع «اسمش را نبر» است و مبحث رایجی نیست که به طور تصادفی با دوستان درباره آن صحبت کنیم. همانطور که خیلی راحت در مورد رژیمهای غذایی گیاهخواران یا روند مد، صحبت میکنیم. سوال این است: چرا که نه؟
آیا این عجیب است که باید بدانیم چگونه با اوتیسم مقابله کنیم؟ بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، تخمین زده میشود که از هر ۱۶۰ کودک، ۱ کودک دارای اختلال طیف اوتیسم است و گزارشگر فلوریدای جنوبی در مورد شیوع بیشتر اوتیسم به نسبت سرطان دوران کودکی، دیابت و ایدز مینویسد.
بنابراین، اگر اوتیسم در افراد بیشتر از مجموع دیابت، سرطان دوران کودکی و ایدز تشخیص داده شود، احتمالاً باید بیشتر از سایر بیماریها نیز درباره اوتیسم بدانیم.
این سوال خوبی است که میتواند به بحثهای بزرگ در مورد چراییها منجر شود! به نظر میرسد که این موضوع به عدم شناخت و ناتوانی درک در مورد معلولیت مربوط میشود، زیرا افراد دارای معلولیت در هیچ جا نمایندهای ندارند و این منجر به بیاطلاعی و انگ به آنها میشود.
اما وقتی شرکتهای انیمیشنسازی تصمیم میگیرند در این موضوع شرکت کنند و شخصیتهایی را علیرغم هر ناتوانی که دارند، زنده نمایند، عالی و دوستداشتنی است و یک نقطه عطف برای همه بهحساب میآید.
با توجه به اکران سراسری انیمیشن سینمایی «مسافری از گانورا» در سینماهای سراسر کشور که قهرمان اصلی آن پسری معلول به نام سهیل است، بیایید با شخصیتهای انیمیشنها، داستانها و ناتوانیهای شگفتانگیز آشنا شویم.
نمو
چه کسی نمو را دوست ندارد؟ بامزهترین ماهی اقیانوس، دلقک ماهی جوانی است که با پدرش زندگی میکند. قبل از اینکه او از تخم خود بیرون بیاید، به دلیل حمله یک باراکودا، تنها تخم نمو سالم ماند. البته کمی ترکخورده بود. در نتیجه آسیب تخم، باله راست نمو کوچکتر از باله چپ او است.
در حین تماشای تمام ماجراهای اقیانوس، هر بار که نمو با مشکلات حرکتی دستوپنجه نرم میکند، پدری فوقالعاده محافظ را در کنار او میبینیم اما زیباترین آموخته این است که نمو هرگز تسلیم نمیشود یا برای باله کوچکتر خود، احساس کمبود نمیکند. در عوض، او آن را با غرور میپذیرد، نه اینکه به آن بهعنوان یک نقطهضعف، نگاه کند.
تصویری که از نمو بهنمایش درآمده بهخوبی یک شخصیت معلول را نشان دهد. او شاد، شجاع و صمیمی است و ما هرگز برای او احساس دلسوزی یا تاسف نداریم. آیا دوست نداشتید نمو باشید و در ماجراهای اقیانوس شرکت داشته باشید؟
دوری
بامزهترین جراح ماهی اقیانوس آرام که تابهحال پیدا کردهایم. انرژی و عشق زیادی که او در سراسر اقیانوس پخش میکند. اگرچه شیرین به نظر میرسد، اما او هرگز به یاد نمیآورد که چه اتفاقی برایش افتاده است، دوری حافظه کوتاهمدت خود را از دست داده است. این میتواند بخش یا تاثیر جانبی یک ناتوانی مانند اوتیسم، افسردگی، آلزایمر یا زوال عقل باشد.
این موضوع میتواند برای افرادی که با مبتلایان از دست دادن حافظه کوتاهمدت در ارتباط هستند، ویرانکننده باشد، زیرا آنها باید پاسخهای مشابه را بارهاوبارها تکرار کنند، اما همزمان به طور مداوم بهخاطر فراموشی خود، عذرخواهی نمایند.
علیرغم اینکه این موضوع تقصیر هیچکس نیست، بسیاری از افراد ناتوان میتوانند با روند مداوم عذرخواهی شناسایی شوند اما عشق همیشه برنده است و درسی که در این انیمیشن باید یاد گرفت این است که دوستان و خانواده دوری، او را همانطور که هست میپذیرند و دوست دارند.
مامان اودی
«برای یک بانوی نابینای ۱۹۷ساله بد نیست!» – مامان اودی. چه جواهری است. مگر نه؟ پیرزنی عجیبوغریب، خونگرم و دانا که قدرت زیادی دارد. شیرینی و لطافت او را همه دوست دارند. در حین تماشای فیلم اصلاً متوجه نابینایی او میشوید؟ من نشدم!
این چیزی است که ما باید در مورد هر فردی که معلولیت دارد احساس کنیم. آنچه در مورد هر فرد مهم است چیزی است که او را تعریف میکند آسیبی نیست که به او وارد شده بلکه روح بزرگ و کارهای زیبایی است که همه آنها میتوانند گاهی خیلی بهتر از هر فرد بدون معلولیت دیگری، انجام دهند.
نابینایی یا کمبینایی امروزه سازمانهای غیردولتی (NGO) بیشتری دارند و به مردم در مورد آن آگاهی میدهند که باعث میشود هنگام صحبت با فردی که نمیبیند احساس گمشدگی نکنید. بااینوجود، هنوز کارهای زیادی باید انجام شود تا جهان را برای نابینایان فراگیرتر کند.
گوژپشت نوتردام
قلب و روح زیبای کازیمودو، در گوژپشت نوتردام، بهعنوان یک فرد ناتوان نشاندادهشده که زشت به دنیا آمده است.
کازیمودو در کودکی در مرتفعترین برج کلیسای جامع، پنهان از دنیا بزرگ شد. درست مانند بسیاری از کودکان (احتمالاً هنوز هم در برخی از نقاط جهان) که به دلیل مشکلات ظاهری مخفیانه بزرگ شدهاند. این جداسازی میتواند ترس، اضطراب یا عدمپذیرش تجربه دنیای بیرون و داشتن یک زندگی عادی را افزایش دهد.
این چیزی است که افراد معلول میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند: فقط زندگی خود را بدون قضاوت بر اساس ناتوانی خود، ادامه بدهد.
هیکاپ
در فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم رویکردی تازه به ناتوانی است. با هیکاپ، جوانترین رئیس دهکده آشنا میشویم که به دلیل از دستدادن پایش، اندام مصنوعی دارد.
خشم شب بیدندان، اژدهای او نیز قطع عضو است. هنگامی که هیکاپ به بیدندان شلیک میکند، او بخشی از باله دم و توانایی پروازش را از دست میدهد. هیکاپ یک دم مصنوعی برای بیدندان طراحی کرده و میسازد و در نهایت آنها با هم پرواز میکنند.
داستانهای خوب طراحی شده در سری فیلمهای چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، شگفتانگیز هستند، زیرا در مورد خود معلولیت نیستند، اما تاثیر آن بر شخصیتها، گویای همه چیز است.
تیگر
تیگر ببر داستانهای وینی د پو، دائماً بیشتر از یک فرد معمولی در حال حرکت است، میپرد، صحبت میکند، لبخند میزند و فکر میکند. او مبتلا به اختلال کمتوجهی بیشفعالی (ADHD) است.
علائمی مانند ناتوانی در تمرکز روی هر چیزی و افکار بسیار بیحوصله یا بینظم، گاهی اوقات میتواند تشخیص تفاوت بین ADHD و یک کودک بدرفتار را دشوار کند.
ما باید از دوستان تیگر یاد بگیریم که چگونه روی جنبه مثبت و انرژی بیپایان او تمرکز میکنند. حفظ این ریتم میتواند دشوار باشد، اما مقاومت و قضاوت، تنها باعث میشود افراد مبتلا به ADHD احساس جدایی از دنیا و عدمپذیرش کنند.
رنه
چرخه یک فیلم کوتاه است که برای اولینبار هدف را کاملاً روشن کرد: آگاهی در مورد اوتیسم با خلق داستانی پیرامون رنه، یک دختر مبتلا اوتیسم که در یک کمپ قایقرانی شرکت میکند.
در این فیلم کوتاه بسیاری از علائم رایج در کودکان اوتیستیک مانند نقص شدید در مهارتهای ارتباط اجتماعی کلامی و غیرکلامی و پریشانی یا مشکل در تغییر کنشها یا تمرکز، بهنمایشدرآمدهاند.
جالب است بدانید که صداپیشه رنه، یعنی مدیسون بندی نیز اوتیستیک است. آیا این شگفتانگیز نیست؟
باب اسفنجی شلوار مکعبی
باب اسفنجی پیگیر است، اخلاق کاری باورنکردنی دارد، بینهایت خوشبین است. او یک دوست وفادار، کارمند حرفهای و صاحب حیوان خانگی است. درحالیکه در نگاه اول ممکن است به نظر برسد که باب اسفنجی یک شخصیت برونگرا است که گاهی اوقات دیگران را زودتر از موعد قضاوت میکند؛ اما او اختلال کمبود توجه دارد و نشانههای اجتماعی را دنبال نمیکند.
با بررسی دقیقتر متوجه میشویم که او با یک بیماری روانی دستوپنجه نرم میکند که برخی فکر میکنند سندرم ویلیامز – بورن، ADHA یا اختلال دوقطبی است.
البته، این تشابهات با رفتار و بیماری روانی تایید نمیشود، اما نشاندهنده یک چیز بسیار مهم است: باب اسفنجی مستقل است و علیرغم رفتار، احساسات، نگرشها یا شکل بدنی که دارد، این آگاهی را آشکار میکند که حتی زمانی که با یک فرد مبتلا به این بیماری در ارتباط هستیم فقط باید هر او را همانطور که هست درک کنیم و بپذیریم.
ایور
همه ناتوانیها جسمی یا روانی فوراً تشخیص داده نمیشوند و ایور نمونه بسیار خوبی از آن است. حالت چهره و بدن او منعکسکننده خستگی است و نگاه بسیار غمانگیزی به زندگی دارد. او علائم نوعی بیماری روانی را نشان میدهد که میتواند یک اختلال افسردگی باشد.
بسیاری از مردم هنوز فکر میکنند که افسردگی فقط برای افراد لوس و ضعیف است، اما حقیقت این است که میتواند مکان پر پیچ و خمی باشد. حمایتکردن و عدم تلاش برای تغییر ایور چیزی است که دوستان او عاقلانه و آسان به ما میآموزند.
رخورد با افراد مبتلا به بیماری روانی میتواند چالشبرانگیز باشد و دانستن بیشتر در مورد آن به افراد کمک میکند تا احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند و درعینحال با تمام آن احساسات بدی که در درونشان فریاد میزنند، کنار بیایند. بار دیگر عشق و پذیرش بیقیدوشرط، بهترین دارو است.
جینجی نان زنجفیلی
در فیلم شرک، با یکی از دوستان او آشنا میشویم: مرد شیرینی زنجفیلی که با نام «جینجی» نیز شناخته میشود. لرد فارکواد به یک محافظ دستور داده است که با بریدن هر دو پای جینجی، او را شکنجه کند.
این لحظه بسیار ظالمانه و ترسناکی است، اما حقیقت اینجاست که ممکن است این حادثه (ازدستدادن عضوی از اعضای بدن) برای هر کسی در هر مقطعی از زندگی به دلیل تصادف رانندگی یا هر دلیل دیگر اتفاق بیفتد. اما حالا ما با افتخار به جینجی که به دلیل نداشتن پاهایش با عصا راه میرود، نگاه میکنیم.
جینجی به ما نشان میدهد که چه اراده قویای دارد. علیرغم استفاده از عصا، هنوز آنقدر سریع میدود که معلولیت نمیتواند او را متوقف کند یا بر درک دیگران از او تاثیر بگذارد.
آیا آماده هستید که همه این شخصیتها را با یک آگاهی کاملاً جدید (دوباره) ببینید؟
آنها همان شخصیتهای سابق هستند، اما شما متفاوت خواهید بود؛ زیرا یاد میگیرید که علیرغم مشکلاتی که ممکن است با آنها مواجه شوند، اجازه نمیدهند از کسی کمتر باشند. آنها همیشه منحصربهفرد و قابلاحترام هستند.
احترام برومند و مهدی هاشمی بازیگران پیشکسوت سینما در نقشهای اصلی فیلم «آغوش باز» ایفای نقش دارند که از آنها میتوان به عنوان سنوسالدارترین زوج این دوره از جشنواره فیلم فجر نام برد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، بهروز شعیبی کارگردان سینمای ایران ۲ سال بعد از نمایش «بدون قرار قبلی» در جشنواره فیلم فجر، با فیلم دیگری به این رویداد آمده است؛ اثری که گفته میشود با یک زوج هنری پیشکسوت در مقام بازیگران اصلی به تولید رسیده است. شعیبی که در کارنامه حدود ۱۰ ساله فیلمسازیاش، زوجهای بازیگری مختلفی را برای آثارش برگزیده است، حالا با مسنترین زوج کارنامه فیلمسازی اش، پا به فجر چهل و دوم میگذارد. به بهانه نمایش فیلم جدید این کارگردان در جشنواره چهل و دوم فیلم فجر، مروری بر زوجهای بازیگری آثار کارنامه بهروز شعیبی خواهیم داشت.
آغوش باز: سنوسالدارترین زوج
هنوز «آغوش باز» را ندیدهایم و از کم و کیف این فیلم سینمایی در حد معرفی عوامل و خلاصه داستان اطلاع داریم اما شعیبی حداقل در انتخاب زوج اصلی، تفاوت قابل توجهی با دیگر فیلمها و سریالهایش داشته است. احترام برومند و مهدی هاشمی به عنوان هنرمندانی پیشکسوت و با چندین دهه تجربه فعالیت هنری، در حالی زوج اصلی این فیلم را تشکیل میدهند که در شرایط عادی، نه نقش اصلی، بلکه برای این سنین اساساً نقش چندانی در سینمای ایران وجود ندارد. حال باید دید سنوسالدارترین زوج فیلمهای بهروز شعیبی در «آغوش باز» و موضوع موسیقیایی آن، چقدر مورد توجه داوران جشنواره فیلم فجر قرار خواهند گرفت.
بدون قرار قبلی: زوج قابل قبول و سفر فردی
آخرین اثر نمایشدادهشده بهروز شعیبی که بسیاری آن را پختهترین فیلم او میدانند، اثری با محوریت یک فرد است که البته در فرازهایی از آن، شاهد حضور ۲ شخصیت اصلی به عنوان زوج در کنار هم هستیم. پگاه آهنگرانی که به شکلی غیرمنتظره، بازیگر اصلی فیلم شعیبی شد، بعد از مدتها کمکاری نقشآفرینی لایق تمجیدی در این اثر ارائه کرد و مصطفی زمانی زوج او که نقشی کوتاه و مکمل در فیلم داشت، ترکیب مناسبی با آهنگرانی ساخت که اگرچه خیرهکننده از آب درنیامد، ولی تماشاگران را راضی کرد. چون آنچه که «بدون قرار قبلی» را دیدنی کرد، حالوهوای کلی فیلم و سفر درونی کاراکتر اصلی بود نه در کنار هم قرار گرفتن ۲ بازیگر معروف به شکل زوج.
روز بلوا: فیلمنامه و زوج کمافتوخیز
روی کاغذ، بیشترین تناسب را میان زوجهای کارنامه فیلمسازی بهروز شعیبی، بابک حمیدیان و لیلا زارع زوج فیلم / سریال «روز بلوا» داشتند، با سنوسالی برابر و تناسب ظاهری کافی. اگرچه هر ۲ بازیگر تلاش زیادی برای ارائه کاراکترها به بهترین نحو ممکن نشان دادند، ولی درام اثر نسبت به آثار قبلی و بعدی بهروز شعیبی، کمتر تأثیرگذار بود که از فیلمنامه کمافتوخیز آن برمیآمد. زارع البته در نیمی از «روز بلوا» غایب یا منفعل است که بخشی از شخصیتپردازی اوست و به همین دلیل، زوج این اثر، با وجود تناسب، حضور پررنگی در کنار یکدیگر ندارند.
گلشیفته: بازگشت سیامک انصاری به کمدی جواب داد
مابین همه آثار بهروز شعیبی، لقب درنیامدهترین اثر را میتوان به «گلشیفته» داد. او اگرچه در این سریال از حضور مهناز افشار ستاره وقت سینمای ایران بعد از چند سال در نقش طنز و با چهره و پوششی متفاوت استفاده کرد اما انتخابش چندان جواب نداد و این بیشتر سیامک انصاری بود که توانست تماشاگران را بخنداند. آنها که پیشتر در «دعوت» حاتمیکیا نیز همبازی شده بودند، این بار نقشهایی متفاوت را ایفا کردند. در نهایت مخاطبان زوج انصاری و افشار را در سریال «گلشیفته» پذیرفتند تا این اثر لااقل از نظر زوج بازیگر اصلی، دچار ضعف نشده باشد.
دارکوب: دو زوج یا یک مثلث؟
فیلم «دارکوب» عملاً ۲ زوج دارد، با یک فصل مشترک: امین حیایی، مهناز افشار و سارا بهرامی هریک در فرازهایی از اثر، زوج حیایی هستند با این تفاوت که بهرامی باید عشقی پنهان و افشار باید عشقی عیان را به تصویر بکشد. طبعاً کار بهرامی سختتر است و شاید به همین دلیل، مستحقتر برای دریافت سیمرغ اما نباید از هنر حیایی گذشت که با کمک چهرهپردازی و فن بیان مناسب، بازی بهاندازهای در نقش روزبه ارائه کرد تا هر ۲ زوج کامل شوند.
سیانور: التهاب ۲ نفره آمیخته با سیاست
پدرام شریفی پیش از بازی در فیلم «سیانور» در سریال «سرزمین کهن» یا «سرزمین مادری» ایفای نقش داشت اما این سریال پخش نشد و او هنگام بازی در «سیانور» هنوز به شهرت نرسیده بود اما نمایش عمومی فیلمش به بعد از اکران «بادیگارد» خورد تا شخصیت او کمابیش برای مخاطب تکراری شود؛ نظامی جوان و خوشتیپی که البته نوعی بیخبری و خوشخیالی در چهره و رفتار دارد. ترکیب او با هانیه توسلی به عنوان محبوبی باتجربهتر در سیاست و مبارزه چریکی، جواب داد. هرچه شریفی قرار بود بیشتر تیپ باشد، توسلی مسیر سختی برای شخصیتسازی داشت و از آزمون آن سربلند بیرون آمد. التهاب موجود در بعضی سکانسهای ۲ نفره آنها در «سیانور»، قابل توجه است.
پرده نشین: دیده شدن سارا بهرامی
اولین بار سارا بهرامی و حامد کمیلی در سریال «پروانه» زوجی را تشکیل دادند که پس از آن شعیبی نیز در «پردهنشین» از این زوج استفاده کرد. آنها بعداً در فیلمهای سینمایی «ایتالیا ایتالیا» و «جمشیدیه» نیز نقش یک زوج را ایفا کردند.
اما در قصهای که مرکز آن، زنی تنها با بازی ویشکا آسایش بود، زوج سریال را حامد کمیلی و سارا بهرامی تشکیل میدادند و البته با وجود تأثیرگذاری هر ۲ نقش، اما به علت حضور کاراکترهای متعدد، صحنههای ۲ نفره آنها زیاد نبود. در «پردهنشین» کمیلی در شکلی حداقلی، توانست گلیم خود را از آب بیرون بکشد، ولی در مقابل، بهرامی بیشتر دیده شد. حس میان این ۲ بازیگر نیز در اثر شخصیتپردازی درست و بازی سارا بهرامی قابل قبول از آب درآمد که کارگردانی شستهرفته بهروز شعیبی در موفقیت آن بیتأثیر نبود.
دهلیز: موفقیت غیرمنتظره زوج متفاوت
اوایل دهه ۹۰ و در سالهایی که رضا عطاران با هر فیلمش گیشه را از آن خود میکرد، بهروز شعیبی تصمیم گرفت نقش جدی کاراکتر اصلی «دهلیز» را به او بدهد؛ در برابر هانیه توسلی که در آن زمان به تدریج در حال رسیدن به سطح اول بازیگری سینمای ایران بود. این ترکیب، نتیجه خوبی داشت. عطاران با گریم مناسب، تصویری کاملاً تلخ از یک همسر و پدر زندانی ارائه کرد و توسلی غم و امید را با نگاهش توأمان به مخاطب رساند. آنچه البته به حضور مشترک این ۲ بازیگر قوت بخشید، کارگردانی درست و شخصیتپردازی کم ایراد ۲ کاراکتر اصلی بود.
البته باید اشاره کرد که زوجهای سریالهای بهروز شعیبی، بیشتر از ۲ موردی است که اشاره کردیم و قاعدتاً در این سریالها زوجهای بیشتر و البته خط قصههای متفاوتتر و گستردهتری وجود داشت که در این گزارش به عنوان نمونه از هر سریال یک زوج شاخص بررسی شدند.