فیلم کوتاه «بالا افتادن» ساخته مریم بختیاری به چهلویکمین جشنواره بینالمللی «فلیکرز رود آیلند» آمریکا راه یافت.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، فیلم کوتاه «بالا افتادن» به کارگردانی مریم بختیاری، نویسندگی مریم بختیاری و امین چادگانی و تهیه کنندگی مشترک انجمن سینمای جوانان ایران و مریم بختیاری در بخش مسابقه چهلویکمین جشنواره بینالمللی «فلیکرز رود آیلند» آمریکا به رقابت میپردازد.
جشنواره «فلیکرز رود آیلند» مورد تائید آکادمی اسکار، بفتا و هنرهای تصویری کانادا است. فیلمهایی که در این جشنواره موفق به کسب جایزهی بزرگ در بخشهای داستانی، انیمیش، مستند و کوتاه شوند، به گزینش مقدماتی آکادمی اسکار معرفی خواهند شد.
چهلویکمین جشنواره بینالمللی «فلیکرز رود آیلند» از ۷ تا ۱۳ آگوست ۲۰۲۳ مصادف با ۱۶ تا ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ در شهر رود آیلند آمریکا برگزار میشود.
فیلم کوتاه «بالا افتادن» اولین ساخته مریم بختیاری که نقش آفرینی بازیگر نقش اول زن هم بر عهده اوست، در سیونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، بیستمین جشنواره بینالمللی «تیرانا» آلبانی، پنجاهودومین جشنواره دانشجویی Sehsüchte آلمان و نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه دانشجویی نهال حضور داشته است و موفق به کسب تندیس بهترین کارگردانی و دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش اول زن جشنواره دانشجویی نهال شده است.
سایر عواملی که در ساخت این فیلم کوتاه همکاری داشتهاند عبارتاند از: کارگردان: مریم بختیاری ،نویسندگان: مریم بختیاری و امین چادگانی، تهیهکنندگان: انجمن سینمای جوانان ایران و مریم بختیاری، بازیگران: وحید راد، مریم بختیاری، نسا قمشهای، مشاور کارگردان: امین چادگانی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: مهیار صیفوری، منشی صحنه: سمانه اسکندری، مدیر فیلمبرداری: رضا زینعلی، دستیاران: جواد نصیرپور، اردلان معتمدی و حامد سعادتجو، تدوین: شیدا گرجی، طراحی و ترکیب صدا: زهره علی اکبری، دستیار صداگذار: نیلوفر خدادی، صدابردار: فرزین زند، دستیار صدا: نیما خدادی، طراح صحنه و لباس: حامد اصلانی، دستیار یک صحنه: امید مرادی، مدیر صحنه: بابک نیوشادان، دستیار لباس: شیوا غلامعلیان، جلوههای ویژه بصری: محمد کشاورز، اصلاح رنگ و نور: نگین حیدری، گریمور: سوگل بهرامپور، عکاس: نیلوفر لقایی و امیر پیرصالحی، طراح گرافیک: معین کرمی، مجری طرح: مهرداد مهرپویان، با حمایت: دفتر معماری تداوم پویا (سارا کلانتری، رضا صیادیان) مدیر تولید: رامین کاظمی.
پخش بین المللی این فیلم بر عهده مریم بختیاری، مهرشاد رنجبر و انجمن سینمای جوانان ایران است.
برگمان کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر از برجسته ترین فیلمسازان تاریخ سینما است. او فردی به شدت تاثیرگذار در سینما بود که تا آخرین فیلمش به نام «ساراباند» که در سال ۲۰۰۳ ساخته شد هنوز فیلمساز جدی و قابل بحثی بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، تاثیر اینگمار برگمان در تاریخ سینما به شدت عیان است، به شکلی که فیلمسازان به اصطلاح هنری دنیا متاثر از او بوده اند، از نامه ستایش آمیز استنلی کوبریک که از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینماست به او می توان اهمیت و ارج و قرب او را در سینمای موسوم به اندیشه مشاهده کرد.
تاثیر او در سینما در حدی بود که کشور سوئد به او افتخار می کرد و در سال ۲۰۱۵ چهره ی او بر روی اسکانس های این کشور قرار گرفت با این وجود او در زمان حیاتش به دلیل فرار مالیاتی بازداشت شد و بعد این اتفاق دچار افسردگی و در نهایت ترک کشور خود کرد. از سوی دیگر می توان فیلمساز های مهم دنیا همچون کریشتوف کیشلوفسکی، لارنس فونتریه، یورگوس لانتیموس، رابرت التمن و چارلی کافمن را تاثیر گذار از او دید.
برگمان از اولین کسانی بود که مفاهیم پیچیده ی مدرنیسم همچون تنهایی، فردیت، بیماری و سرگشتگی را در سینما منعکس کرد و درباره ی مفاهیمی که درونی و فردی بود به شکلی دراماتیزه انها را خلق کرد. مفاهیم غیر فیزیکی مانند مرگ را در فیلم مهر هفتم مشاهده می کنیم که این امر غیر فیزیکی را او به شکل فیزیکی در می آورد، شطرنج بازی می کند و مفاهیم فلسفی و دینی خود را به زیباترین شکل به آن می پردازد.
وقتی صحبت از مدرنیسم می شود نام انتونیونی هم به ذهن می آید ولی برگمان یکی از مخالفان سرسخت او بود و چندین بار او را انسانی سطحی و فیلم هایش را مورد نقد قرار داده بود و نکته قابل توجه این ماجرا مرگ هر دو آنها بود که در یک روز رخ داد. همینطور برگمان از کسانی است که همشهری کین ساخته اورسن ولز را یک فیلم اورریتد و اهمیت این فیلم را بی دلیل می دانست.
برگمان فیلمساز پرکاری بود و کنار این پرکاری در سینما، تئاترهای زیادی هم به اجرا برد به شکلی که او آنقدر خوب سینما را می شناخت که هیچوقت مدیوم تئاتر سایه بر روی فیلمهایش نمی انداخت. او از گذشته ی خود و کودکی اش به شدت الهام می گرفت به طوری که ما در فیلم های او خاطرات کودکی، نقش پدرش در زندگی و مسیحیت را به تکرر مشاهده می کنیم. پدر او کشیش بود و معمولا او را در کودکی کتک می زد این فیگور از پدر و تصویری که او از یک مرد مسیحی در ذهنش داشت فضای رمزآمیز او را درسینمایش منعکس کرد .
توت فرنگی های وحشی یکی از فیلم های مهم اوست و شاید بتوان گفت از عامه پسند ترین فیلم هایش است چرا که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و نمونه بسیار خوبیست برای مشاهده و مطالعه موتیف هایی که در بالا به آن اشاره کردیم و همچنین یکی از اولین و بهترین نمونه های سفر سیال ذهن است که یک عنصر مدرنیسم در ادبیات تلقی می شود.
او هم مورد تقدیر جامعه هنری و روشنفکرانه بود و هم سینمای امریکا او را ستایش می کرد. کمتر فیلمسازی در تاریخ سینما مانند او مورد توجه دو قطب مخالف جریان سینما بود یعنی از اکادمی اسکار که برگمان نه بار نامزد آن شد و سه بار برنده ی آن، تا فستیوال هایی همچون کن و برلین که فیلم های او را با اغوش باز مورد حمایت قرار می دادند.
از دیگر فیلم های مهم او می توان به پرسونا اشاره کرد. این فیلم که به نسبت زمانه خود می توان فیلم تجربی تلقیش کرد یک فیلم درام روانشناختی است که بی اغراق تاثیری شگفت انگیز در سینمای اروپا گذاشت. فیلم پرسونا فیلمنامه اش در زمانی که برگمان بیماری ذات الریه گرفته بود نوشته شد. در این فیلم ما تقابل دو زن را می بینیم که دیوید لینچ فیلم جاده مالهالند را متاثر از این فیلم ساخته است.
جدا از نکات روانشناختی فیلم که هنوز هم تازه و جذاب است از منظر فرمی یک فاصله گذاری در فیلم وجود دارد که در زمان خود به شدت جذاب بود در جایی از فیلم تصویر سیاه می شود و نوشته می شود «نگاتیو سوخت» در اینجا ما متوجه می شویم که او با اینکه عقبه ی تئاتری دارد چقدر مدیوم سینما را می شناسد و روش فاصله گذاری او اصلا تئاتری نیست.
کاری که مکتب مونتاژ شوروی و بچه های کایدو سینما سعی در تعریف هنر سینما به عنوان یک هنر مستقل از ادبیات و تاتر داشتند برگمان با یک حرکت فرمی کاملا روش فاصله گذاری را مختص هنر سینما انجام داد. ر اجع به او می توان ساعت ها و روزها نوشت زیرا که او یک فیلم مهم یا یک شاخصه مهم صرفا ندارد از فیلم های مهم او می توان به مهر هفتم، فریاد ها و نجواها، پرسونا، چهره به چهره، فانی و الکساندر، ساراباند و سریال صحنه های یک ازدواج اشاره کرد.
معاون توسعه فناوری و مطالعات سینمایی سازمان سینمایی درباره استفاده از هوش مصنوعی در تولیدات سینمایی گفت: به عنوان یک کار پژوهشی، نویسندگان ما در حال کار کردن بر روی این موضوع هستند که نتایج آن اعلام میشود.
به گزارش سینمای خانگی، قادر آشنا در گفت وگو با ایرنا، درباره برنامههای سازمان سینمایی در استفاده از هوش مصنوعی در تولیدات اظهار داشت: تاکنون در این رابطه سه جلسه در معاونت فناوری سازمان برگزار شده است و یک جلسه شورای پژوهش را نیز به این موضوع اختصاص دادیم که روی آن کار میکنیم.
وی همچنین گفت: در حوزه فناوری امروز تلاش ما این است که بتوانیم به سینماها بویژه در استانها و مناطق کمبرخودار مساعدت و بویژه در حوزه فناوری کمک کنیم.
آشنا افزود: هم در حوزه فناوری، نور و صدا و پرده در سینماها کارهایی انجام میدهیم و اکنون در سینماشهر امکانات خوبی خریداری کردیم که در سفرهای استانی به استانها اختصاص میدهند.
وی گفت: در تدوین و لابراتور هم کمک میکنیم و فناوری هم وارد میشود و جای خود را پیدا کرده است.
چندی پیش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت که نباید اجازه دهیم هوش مصنوعی به یک تهدید تبدیل شود، باید آن را به فرصت تبدیل کنیم.
محمدمهدی اسماعیلی در پاسخ مبنی بر کاربرد هوش مصنوعی در صنعت فیلم و فیلمسازی، و اینکه وزارت ارشاد چه برنامهای را در این زمینه در دستور کار قرار داده است، گفت: امروز ما با ورود این فناوری به حوزه فیلم و سریال روبه رو هستیم و اتفاقهای مهمی رقم میخورد و همین هسته مطالعاتی را در سازمان سینمایی تشکیل دادیم و معاونت فناوریهای نوین روی آن کار میکند.
وی افزود: بخش عمدهای از نیازهای جدید خود را باید با استفاده از این فناوری نو پاسخ دهیم نه این که اقتضائاتی را بر ما تحمیل کند که این عقبماندگیها و فاصله ما بیشتر شود.
سیدرضا میرکریمی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «نگهبان شب» ضمن تشریح نسبت این فیلم با جامعه امروز تأکید کرد بهعنوان سازنده فیلم هنوز در فضای آن، گرفتار است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، او خالق بخشی از خاطرات دوران کودکی هم نسلان من است، همان زمانی که گرچه برنامههای کودک آهنگین شده بودند، اما یک نفر ایدهاش این بود که سرودهایی برای ایام هفته داشته باشد تا روزها را برای کودکان دوستداشتنی کند.
کارگردانی که گرچه با آثاری برای کودکان آغاز به کار کرد بعدها اما از این مسیر فرمان چرخاند تا سینمایش یکی از انسانیترین مفاهیم را با خود به همراه داشته باشد؛ از رضا میرکریمی میگویم. او که حتی منفورترین شخصیتها را هم در فیلمهایش مورد قضاوت قرار نمیدهد. نه آنها را آنچنان سیاه نشان میدهد نه برایشان حکمی میدهد؛ این سرنوشت محتوم و مختوم کاراکترهای اوست.
کارگردانی که گرچه در لایههای زیرین آثارش همواره انتقادهای اساسی به اجتماعش داشته اما هرگز امید را از دست نداده و این جامعه را قابل ترمیم دانسته است.
رضا میرکریمی اما هنوز برای من کارگردان «خیلی دور خیلی نزدیک» است همانجا که سرگشتگی شخصیت فیلمش چیزی را در انتهای وجودمان برمیانگیخت تا به گفته خودش این غم از جنس حسرت باشد، همان سرگشتگی که بعدها در دیگر فیلمهایش هم تجلی پیدا کرد تا آن را نوعی گرفتاری توصیف کند.
این روزها او فیلم سینمایی «نگهبان شب» را روی پرده دارد، فیلمی که گرچه در چهلمین جشنواره فیلم فجر قدر دید اما نوع اکرانش باعث شد تا او زبان به گلایه بگشاید. فیلمی که باز هم از اخلاق صیانت میکند، حکم نمیدهد و در عین حال نقادانه است.
به بهانه این فیلم با رضا میرکریمی به گفتگو نشستیم که مشروح قسمت نخست این گفتگو را در زیر میخوانید:
* شما قبل از ورود به دنیای سینما، به واسطه کارگردانی مجموعه «نماهنگهای ایام هفته»، نقش پررنگی در خلق یک نوستالژی جمعی در دوران کودکی همنسلان من دارید. شما کار خود را با دنیای کودکان آغاز کردید و میتوان این سابقه را پیوند داد به نقشی که برای کودکان در فیلمهای سینمایی خود قائل هستید. کاراکترهایی که همواره فضای تلخ روایت را تلطیف میکنند و گویی نقطه امید هستند. مضافبر اینکه برگبرنده آن نماهنگها که در تأثیرگذاری و ماندگاری آنها هم موثر بود، نگاه غیرایدئولوژیک به دنیا، از نگاه کودکان بود، که همچنان نشانههای این رویکرد را هم میتوان در تجربههای سینمایی شما رصد کرد. اگر موافقید با مرور همین تجربه گفتگو را شروع کنیم.
ساخت این نماهنگها که به آن اشاره کردید و اتفاقاً برای خود من هم بسیار خاطرهانگیز است به حوالی سال ۷۴ یا ۷۵ بازمیگردد. من به دلایلی، قبل از ورود به عرصه کارگردانی و ساخت فیلم، سفرهایی به خارج از کشور داشتم. متوجه شدم به واسطه مهاجرتهایی که در آن سالها صورت میگرفت و حجمشان نسبت به امروز خیلی کمتر هم بود، نوزادانی دارند در خارج از کشور متولد میشوند که موطن اصلی خود را ندیدهاند و دوران رشد خود را در کشوری دیگر طی میکنند. آن زمان برایم مسئله شد که ما برای این بچهها چه محصول فرهنگیای میتوانیم بسازیم که کلماتی مشترک از زبان مادریشان تبدیل به ملکه ذهنشان شود. همین ایده بذر اولیه ساخت آن مجموعه نماهنگ شد.
بهتعبیری مثل باقی کارهای من، هیچکس ساخت این نماهنگها را به من پیشنهاد نداد. با چند نفر از شرکا، دفتری داشتیم که در آن کارهایی را مثل «بچههای مدرسه همت» و یا «ماجراهای آفتاب و عزیز خانوم» را میساختیم. شاید جزو اولین دفاتر بخش خصوصی بودیم که برای تلویزیون کارهایی را تولید میکردیم. این نماهنگها را اما بیشتر برای بچههای خارج از کشور ساختیم. خب به خاطر همکاری و رفاقتی که با محمد رضا علیقلی داشتم با او در میان گذاشتم. او پیشنهاد ساختن یک «اپرت» بر اساس افسانه دوازده برادر – ماههای سال داشت و به این نتیجه رسیدیم که روزهای هفته را ابتدا بسازیم و بعد برویم سراغ ماهها.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم
در همان همفکریها مطرح شد که بسیاری از شعرهای کودکانه ما و سرودههای فولکلوری که همه حفظ هستیم، مشخص نیست ریشهاش کجاست. خیلی از آنها حتی ساختار روایی علی و معلولی و معنایی هم ندارند و کلماتش الزاماً به هم ربطی هم ندارند و صرفاً به دلیل آنکه هموزن بودهاند در کنار هم قرار گرفتهاند و تبدیل به شعر شدهاند. مثلاً اتل متل توتوله یا امثال آن. با این وجود ما با همین اشعار بزرگ شدیم. از خودمان پرسیدیم آیا ما هم میتوانیم شروعکننده خلق چنین آثاری برای آیندگان باشیم.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم. گویی خود بچهها این شعرها را گفتهاند. از طرفی به پیشنهاد علیقلی تصمیم گرفتیم برای موسیقی این نماهنگها یک کار پروپیمان و ارکسترال بگذاریم. اتفاقی که تا آن زمان سابقه نداشت و غالباً موسیقی بچهها با گروههای کوچک جمع میشد. در وهله اول هم بهعنوان یک پدر حالم خوب میشد. من چون زود ازدواج کرده بودم، زود هم بچه دار شدم و آن موقع احساس میکردم که بچههای من نیاز به این محصولات دارند. اولین جایی هم که از آنها استفاده میشد در دستگاه پخش ماشین خودم و برای بچههای خودم بود. اینگونه اولین بازخوردها را هم از آنها میگرفتم.
* و همان زمان هم کارها از صداوسیما پخش شد؟
اتفاقاً در آن مقطع این کارها روی دست ما ماند! تا دو سال تلویزیون حاضر نشد این کارها را از ما بخرد. میگفتند که چی؟ چرا باید برای بچهها بخوانیم «شنبه یه سیب سرخه!»
* به تعبیری به دلیل همان فقدان نگاه ایدئولوژیک نمیتوانستند با این کارها ارتباط بگیرند!
بله. بعد از دو سال بود که سراغ این کارها آمدند و حاضر به پخش آنها شدند.
* تقریباً میشود حوالی سال ۷۶ و احتمالاً تغییر نگاهها به مقوله فرهنگ و هنر، در این زمینه بیتأثیر نبود.
حتماً که این تغییر نگاهها بیتأثیر نبود. گروه کودک شبکه یک در آن زمان این کارها را از ما خرید. با همان امکاناتی هم که داشتیم، با هزینهای بسیار کم، کلیپهایی هم برای آنها ساختیم. امضای من پای این کلیپها هست و به آنها افتخار هم میکنم اما وقتی امروز آنها را میبینم، با خودم میگویم واقعاً با چه امکانات اندکی این کارها را ساختهایم. سالها از پخش این نماهنگها میگذرد و در این سالها آدمهایی مثل شما زیاد دیدهام که وقتی متوجه میشوند من هم نقشی در تولید این نماهنگها داشتهام و ایدهاش برای من بوده است، میگویند خاطرات بسیاری برای ما ساختهاید و ما با این نماهنگها بزرگ شدهایم. این همان هدفی است که از ابتدا به دنبال آن بودیم.
* همین زاویه نگاه به دنیای کودکان هم بعدها به جهان فیلمهایتان تسری پیدا کرد. حتی در همین فیلم «نگهبان شب» هم درست است که آن پسربچه نقش کوتاهی دارد اما واقعاً حضورش در تلطیف فضا موثر است.
این بچهها تقریباً در همه فیلمهایم هستند. من کارم را با تولید اثر برای کودک و نوجوان آغاز کردم و به نوعی سینما را از طریق همین دنیای بچهها شناختم. فیلم اولم «کودک و سرباز» هم بهنوعی مدیون بازیگر نوجوان و دنیای کودکانهاش بود. گویی زیربنای فکری و شناخت من از سینما، عجین با دنیای کودکان بوده است. این تأثیر صرفاً هم به حضور کاراکترهای کودک در فیلمهایم محدود نمیشود و بلکه یک حس کودکانه و همچنان زنده، حتی در کاراکترهای بزرگسال فیلمهای من هم وجود دارد که ممکن است ریشهاش در همین مسئله باشد.
* فیلم «نگهبان شب» مانند دیگر آثار شما، نگاه و روایتی اخلاقمدارانه دارد. در شرایطی که به نظر میرسد به واسطه مشکلات مختلف، پایبندی به اخلاقیات در جامعه کمرنگ شده است، چگونه میتوانید همچنان از این نگاه اخلاقگرایانه در آثارتان محافظت کنید؟
اگر بخواهم آدم عافیتاندیشی باشم و بابت حرکت برخلاف جهت آنچه به تعبیر شما در جامعه در حال اتفاق افتادن است، هزینه پرداخت نکنم، باید از پافشاری روی این نوع از قصهپردازی دست بردارم. البته من این رویکرد را آرمانگرایی نمیدانم. به نظرم این شکل از نگاه یک جور دعوت برای بازگشت به خویشتن است. تلاش برای متوجه کردن مردم جامعه به خودشان است تا بخشی از مسئولیتهای برزمینماندهشان را برعهده بگیرند. من این اخلاقگرایی را یک راهنجات میبینم. نه صرفاً به عنوان یک فیلمساز که بهعنوان عضوی از یک جامعه که نگران سرنوشت خانوادهام هستم چنین نگاهی دارم. فکر میکنم یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود. من شخصاً همیشه آدم امیدواری بودهام…
یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود
* اتفاقاً بد نیست بگویید ریشه این میزان از امیدواری کجاست؟ آن هم در شرایطی که شاهدیم خیلی از فیلمسازان جوانتر ما که مشخصاً در عرصه سینمای کوتاه آثاری را تولید میکنند، گرفتار یک سیاهبینی افراطی نسبت به شرایط پیرامونی خود شدهاند.
معتقدم بخشی از این «امیدواری» من، غیرواقعی نیست. متأسفانه ما گاهی تحتتأثیر برخی حاشیههایی که خودمان برای خودمان ساختهایم، آمار غلطی از اجتماع خودمان داریم. واقعاً اوضاع آنقدر که برخی از ما فکر میکنیم، بد نیست. اخلاق، اینقدر که ما فکر میکنیم در جامعهمان تعطیل نشده است. طبق یک قاعده جهانی، اخبار بد معمولاً سریعتر پخش میشوند و اخبار خوب هستند که طرفدار ندارند.
مضافبر این، وقتی به فرهنگ خودمان مراجعه میکنیم، اخلاق را صرفاً نباید یک ابزار ارتباطی بدانیم. اخلاق ناشی از یک رضایتمندی شخصی است. آدمهایی که از اخلاقی رفتار کردن خود راضی هستند، هیچگاه نسبت به آن تفاخر ندارند و نمیخواهند منت این اخلاقی بودن خودشان را بر سر دیگران بگذارند. به همین دلیل هم از رفتار اخلاقی این گروه، هیچگاه خبری تولید نمیشود. بخشهایی از جامعه امروز ما هستند که همچنان به وظایف و مسئولیتهای خود پایبندند اما هیچ خبری تولید نمیکنند، چون اصولاً دنبال به رخ کشیدن خود نیستند.
از طرف دیگر هم ما انگار در رقابت با یکدیگریم تا دردهای خود را به رخ هم بکشیم. بدترین نقیصهای هم که این اواخر بیشتر گریبانمان را گرفته این است که میخواهیم نقش خودمان را در همه مشکلات پدید آمده کتمان کنیم. مدام بهدنبال یک عامل بیرونی برای مشکلاتمان میگردیم. مجموعه این ساختار فکری است که منجر به ناامیدی برخی از ما شده است. یک بار اگر این حاشیهها را کنار بگذاریم و فارغ از برداشتهای کاذب به جامعه خود نگاه کنیم، حتماً جای امیدواری وجود دارد. نکته دیگر هم اینکه بخشی از این امیدواری به باورهای دینی من بازمیگردد. براساس این باور اصالت همواره با آدمهایی است که میتوانند خودشان جامعهای خوب برای خودشان بسازند. من هم در کار همین آدمها هستم و در موردشان فیلم میسازم.
* اگر عدهای بهواسطه همین نگاه، رضا میرکریمی را محکوم به محافظهکاری کنند، چه پاسخی دارید؟
نه فقط محافظهکاری، شاید حتی عدهای بگویند که سادهلوحم! گاهی با خودم فکر میکنم در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم. به همین دلیل ترجیح میدهم در دسته همینهایی باشم که سادهلوح به نظر میرسند. البته که تعبیر من درباره این گروه سادهلوحی نیست. به نظرم این گروه از جامعه امیدی توأم با خوشبینی دارند. همین خوشبینی ما نسبت به یکدیگر است که میتواند همچنان جامعه را سرپا نگه دارد.
در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم
* این «خوشبینی» تعارضی با «واقعبینی» دارد؟
نه. مگر واقعبینی چیست؟ شما وقتی میخواهید درباره حادثهای که همین امروز در حال وقوع است موضعگیری کنید، جنسی از واقعبینی این است که همه اتفاقات حول و حوش حادثه را در مختصات زمانی و مکانی همین امروز ببینیم، جنسی دیگر از واقعبینی این است که این اتفاق را در بستر تحولات ۱۰۰ سال اخیر ببینید و تحلیل کنید. هر دو مورد هم اسمشان «واقعبینی» است.
ممکن است در نوع دوم شما متهم به محافظهکاری شوید و در نوع اول همه شما را تشویق کنند که آفرین، چقدر تو متعهدی و عجب کنشگر قدرتمندی هستی! در حالی که من هر دو رویکرد را واقعبینی میدانم و اتفاقاً معتقدم کسی که وقایع را در یک پرسپکتیو وسیعتر میبیند و با در نظر گرفتن سابقه تاریخیاش تحلیل میکند، بهتر متوجه فرآیندها و برآیندهاست، به همین دلیل هم نتیجهگیریهای دقیقتری میتواند داشته باشد و نسبت به کسانی که کاملاً متمرکز بر زمان و مکان حیات خود هستند، میتوانند افقهای درستتری را هم تعیین کنند. به عنوان مثال در همین اتفاقات سال گذشته، کشمکشی بهوجود آمد که عدهای میگفتند همه سلبریتیها و چهرهها باید به میدان بیایند…
* اصرار داشتند که همه باید اعلام موضع کنند!
دقیقاً. اینوریها میگفتند باید این موضع را بگیری و آنوریها میگفتند باید اینها را بگویی! هر دو طرف هم مدعی بودند که «مردم» به شکلی حداکثری پشتشان هستند و اگر با آنها همراه نشوی، به مردم پشت کردهای! واقعیت این است که وقتی نزاعی شکل میگیرد دیگر زمان مناسبی برای وزنکشی نیست، چرا که آمارها هم دیگر خیلی دقیق نیست و همهچیز رنگ و بوی احساسی دارد. در آن شرایط احتمالش بود که ما متهم به تعبیرهایی بشویم که خیلی هم باب شده بود؛ از وسطبازی تا محافظهکاری!
من اما معتقدم وظیفه من بهعنوان هنرمند این است که اساساً اجازه ندهم کارها به نزاع و دعوا بکشد. من اگر کارم را به خوبی بلد باشم، میتوانم بهموقع هشدار بدهم و با نگاهی پیشگیرانه، شرایطی که میتواند ما را در بزنگاههای سخت قرار دهد را پیشبینی کنم. باید بتوانم درباره شکافها و تضادها حرف بزنم و همزمان چراغ یک مطالبهگری توأم با مدارا را روشن نگه دارم.
* این همانکاری است که «نگهبان شب» هم به نوعی انجام میدهد. فیلم انگار یک سال زودتر دارد درباره چکی که ممکن است «رسول» بخورد، هشدار میدهد. انگار میگوید کاش مراقب باشیم که به این سیلی نرسیم!
دقیقاً. اصلاً بگذارید عقبتر برویم. مگر در «زیر نور ماه» صحبت از یک تضاد آشکار صحبت نبود. مگر آنچه در مدرسه علمیه گفته میشد، با آنچه در متن جامعه جریان داشت کاملاً متفاوت نبود. گفتیم کسی هم که میان این دو فضا پل میشود، نه میتواند حرفهای این طرف را به آن طرف برساند و نه میتواند همه آنچه در جامعه میبیند، صحبت کند. این نشاندهنده یک شکاف است. جالب اینکه همان ۲۵ سال پیش، در بخشی از روایت همین شکاف حتی به موضوع حجاب هم اشاره کرده بودیم.
بعدها در فیلم «به همین سادگی» هم هشدارم این بود که ما باید هرچه زودتر درباره یک جمعیت خاموش از زنان، که دچار بحران هویت شدهاند، صحبت کنیم. زنانی که به دلیل توسعه بیقواره و بدون پیوست فرهنگی کلانشهرها مهاجر خیز، دچار این بحران شدهاند و من همان زمان احساس میکردم که باید درباره این زنان صحبت کنیم. حتی آمارهای هم موجود بود که نشان میداد آمار طلاق در این قشر سیر صعودی پیدا کرده است. در فیلم «دختر» هم برخی مسائل را مطرح کردیم اما هیچکدام از این هشدارها جدی گرفته نشد. مشکل اصلی ما این است که گویی در سیاستگذاریهای کلان کشور، «فرهنگ» کرسی مطمئن و صاحبرأیای ندارد. به نظر نمیرسد که فرهنگ بهعنوان یکی از عناصر تاثیرگذار در پیشرفت کشور محسوب شود. همچنان که همواره آموزش و پرورش هم اولویت آخر کابینه دولتها اعم از چپ و راست بوده است.
سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند
معتقدم فرهنگ، اصلیتری عنصر تأثیرگذار در پیشرفت است. ما اگر تا ابد هم به دنبال توسعه سیاسی اقتصادی برویم، تا زمانی که برای ضعفهای فرهنگی چاره جویی نکنیم، به هیچ نقطه مطلوبی نخواهیم رسید. لاجرم در مقاطعی مجبور میشویم بایستیم و به عقب برگردیم. وگرنه مثل حوادث سال گذشته ناگهان به یک دیوار میخوریم و نمیفهمیم از کجا خوردهایم! همه این مسائلی ناشی از کم کاریها و کج فهمیهای فرهنگی است. نپرداختن به پارادوکسها و تضادهایی که همهشان هم ریشه فرهنگی دارند و به رسمیت نشناختن این پارادوکسها، منجر به این حوادث میشود. سینما سنسور بسیار خوبی برای تشخیص این شکافهاست.
به همین دلیل هم سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. همین سوژهها دستمایه تولید فیلمهایی میشود که مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند. همه این آثار قابل تحلیلاند.
چه سالی فیلم «گشت ارشاد» در سینما ما ساخته شد؟ از آن روز تا روزی که حادثه فوت مهسا امینی اتفاق افتاد، چقدر زمان داشتیم که لااقل درباره این مورد بیشتر مطالعه کنیم. بررسی کنیم که آیا سیاستهای مبتنیبر یک نظم آمرانه، بهتنهایی میتواند کاری را از پیش ببرد؟ آیا حفظ صورت ظاهر در یک جامعه در حال رشد، کفایت میکند؟
* فیلم «نگهبان شب» هماناندازه که امید دارد، راوی تلخیها هم هست. همه چیز گویی در فیلم شما در میانه بودن و نبودن تصویر میشود؛ مانند همان بنر بزرگی که شعار عدالت روی آن است اما دستخوش باد است! بهعنوان مخاطب احساس میکنم هنوز در فضای فیلم شما گرفتار ماندهام!
میدانید چرا؟ چون من خودم هم هنوز گرفتارم! زمانی که میخواستم فیلم «نگهبان شب» را بسازم، کاراکترهایی را در دل داستان گذاشتم که میدانستم شاید بابت آنها از طرف برخی که فکر میکنند نسخههایی از قبیل بیایید دست در دست هم بدهیم و با هم مهربان باشیم، کهنه شده، فحش هم بخورم، اما در عین حال نمیخواستم نگرانیها و اضطرابهای خودم را نسبت به وضعیت موجود نادیده بگیرم. من همه بحرانهایی که به نظر میرسد به بنبست رسیدهاند و انگار راهحلی هم ندارند را در همان لایه «یکی بود یکی نبود» فیلم روایت کردهام، بهعنوان شرح حال جامعهای که در آن زندگی میکنیم، در عین حال همچنان دارم میگویم همین جامعه از سلولهایی تشکیل شده است که همان انسانها هستند. این انسانها اگر نگاه رو به آینده داشته باشند، همچنان عناصری مانند گذشت و محبت در وجودشان باشد و مانند همان کلیدواژه «جنم» در فیلم، مسئولیتپذیر هم بشوند، امید به بهبودی هم وجود خواهد داشت.
همه اتفاقات بدی که رخ داده و برخی تلاش دارند آن را یک فاجعه غیرقابل جبران بدانند. آنچه به راحتی اتفاق نمیافتد، اتفاقاً این است که من یادم برود چه کسی بودهام و چه کارهایی میتوانم انجام دهم. بابت همین است که این پارادوکس که به آن اشاره میکنید در فیلم وجود دارد چراکه در وجود خود من هم هست. من نمیخواستم فیلمی بسازم و برای مشکلات یک راه حل دقیق ارائه بدهم. اصلاً کارم این نیست و بلد هم نیستم.
* و بازنمایی همین پارادوکسها گاهی کام مخاطب «نگهبان شب» را تلخ میکند.
البته تلخی همیشه هم چیز بدی نیست. بعضی وقتها ما برای آنکه نسبت به روشهای غلطی که در پیش گرفتهایم تردید کنیم، نیاز داریم که دچار بحرانهای تلخ شویم. حتی برای مدتی لازم است احساس لاعلاجی کنیم و مدام با خود بگوییم شاید دیگر راهی وجود ندارد. همه این احساسها میتوانند به موتورهای محرکه ما در مسیر رسیدن به اصلاح تبدیل شوند. من این اصلاح را در تغییر تکتک افراد دیدهام. معتقد نیستم که راه اصلاح، افزایش شکافها و کوبیدن بر طبل دوقطبیهاست. حالا عدهای میخواهند از آن خوششان بیاید یا نیاید!
فیلم کوتاه «گوشتخوار» به تهیهکنندگی سیدحمیدرضا منتظری و کارگردانی مهشاد ولی پس از پایان تصویربرداری و تولید، روی میز تدوین قرار گرفت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مشاور رسانهای پروژه، مراحل تولید و تصویربرداری فیلم کوتاه «گوشتخوار» به تهیهکنندگی سیدحمیدرضا منتظری و کارگردانی مهشاد ولی به پایان رسید و این فیلم هم اکنون روی میز تدوین مهدی یوسفعلی قرار دارد.
تصویربرداری این فیلم کوتاه در روستای وشنوه از توابع شهر قم به مدت ۵ روز انجام شد.
فیلم کوتاه «گوشتخوار» با موضوع محوری خانواده و ارزشهای اخلاقی و انسانی، یک قصه دراماتیک پیرامون ایمان و خرافات را دستمایه قرار میدهد و با نگاهی خلاقانه به روایت تردید و انسانیت میپردازد.
رضا عموزاد، مریم دانشور و محمد قمرزاده در «گوشتخوار» به ایفای نقش پرداختند.
عوامل فیلم کوتاه «گوشتخوار» عبارتند از نویسنده و کارگردان: مهشاد ولی، مشاور کارگردان: سعید نجاتی، مدیر تصویربرداری: نوید زارع، صدابردار: مجید نجاتی، تدوین و صداگذاری: مهدی یوسفعلی، برنامهریز: مجید نجاتی، دستیار کارگردان: فاطمه سادات جوادی، مدیر تولید: محمد ذاکری و محمدرضا عربزاده، طراح صحنه و لباس: گیتا فیضی، طراح چهرهپردازی: میلاد قرهداغی، دستیار دوم کارگردان: حسین محلوجیان، دستیار برنامهریز: مصطفی افشارزاده، منشی صحنه: علیرضا میرحسینی و محمدحسین محمدیفر، دستیاران صحنه و لباس: سینا نامور، محمد جامشیر و قاسم بلوچ، دستیار صدابرداری: رسا محمدی، دستیاران فیلمبرداری و نورپردازی: سیروان خضری، رامیار محمدی، آرمان صیدی و مهرشاد بختیاری، دستیار چهرهپردازی: امیرمحمد هاتفی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: محمدباقر حسنی، امور مالی: سمانه هاشمی، تدارکات و تشریفات: امیرحسین صمدی و مهدی عسگری، روابط عمومی و هماهنگی: هانی احمدزاده، مجری طرح: انجمن سینمای جوانان ایران-دفترقم، مشاور رسانهای: آزاده فضلی، تهیه کننده: انجمن سینمای جوانان ایران و سیدحمیدرضا منتظری.
رشت- هنرمند سینما، تئاتر و تلویزیون با اشاره به اینکه تجلیل از هنرمندان اقدامی شایسته و درسی آموزنده برای نسل جوان است، گفت: هنر و هنرمند شناسنامه و هویت یک ملت است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، علی نصیریان در مراسم تجلیل از مفاخر فرهنگ و هنر استان گیلان با ابراز خرسندی از حضور در این مراسم، اظهار کرد: زمانی که با بنده برای حضور در این رویداد بزرگ تماس گرفتند با ذوق و شوق برای قدردانی از کسانی آمدم که چون شمع فروزان میسوزند تا انرژی و ایده و فکرشان را به مردم منتقل کنند.
این هنرمند سینما، تئاتر و تلویزیون تکریم و تجلیل از هنرمندان و نامداران را کاری شایسته و پسندیده عنوان کرد و گفت: این اقدام صندوق اعتباری هنر در واقع تکریم از انسانهایی است که عمری را در راه خدمت به کشور و مردم با زبان هنر سپری کردهاند.
نصیریان قدرشناسی از هنرمندان شاخص و پیشکسوت را درسی آموزنده برای نسل جوان هنرمند برشمرد و تصریح کرد: با این اقدام صندوق هنر نسل جوان متوجه خواهند شد که قدردانی برای کار و زحمات آنها وجود دارد هرچند قدرشناس اصلی هنرمندان مردم هستند که هنر و خلاقیت آنان را میبینند و ارزش گذاری میکنند، اما نهادهای فرهنگی هم باید جزو وظایف خودشان بدانند که از این قشر تجلیل کنند.
به گفته وی، خود هنرمند نیز وقتی که خلاقیتش نمود میکند و توسط مردم دیده میشود آنگاه برایش لذت بخش میشود.
نصیریان در ادامه هنر و هنرمند را شناسنامه و هویت یک ملت دانست و گفت: انسان است که هنر را میآفریند و هنر بنیان زیبای فرهنگ و تمدن است و سوابق درخشان آنها نیز با معیار هنر شناخته میشود.
این هنرمند نامدار کشور با اشاره به حضور جمع کثیری از هنرمندان شاخص و نامدار در استان گیلان، این مهم را نشانگر وجود فرهنگ و تمدن بالای هنری در این خطه برشمرد.
نسل جوان نیازمند الگوهای فرهنگی است
«رضا ثقتی» مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان گیلان نیز با خیرمقدم و قدردانی از صندوق اعتباری هنر برای انجام برگزاری آئین تکریم از هنرمندان و نامداران استان گیلان تقدیر، گفت: بسیار خرسندم که امروز میزبان چهرهها و هنرمندان نامدار کشور و به ویژه استان گیلان به عنوان گنجینههای بی بدیل هستیم.
ثقفی با قدردانی از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئولان صندوق اعتباری هنر تصریح کرد: نسل جوان نیازمند الگوهای فرهنگی است و چه الگوی بهتر از پیشکسوتانی که عمری کار فرهنگی و هنری فاخر انجام دادهاند.
رئیس اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار کرد: استان گیلان در بخش هنرمندان دارای نشان درجه یک هنری، بین استانهای کشور رتبه اول را دارد و بیشترین تعداد هنرمندان دارای نشان درجه یک هنری از اهالی این استان محسوب میشوند.
وی ادامه داد: آئین تجلیل از مفاخر فرهنگ و هنر با عنوان «میلاد نامداران» برای نخستین بار در کشور در استان گیلان برگزار شده است که واقعاً جای تشکر و قدردانی مضاعف از دست اندرکاران این مهم دارد.
لزوم حمایت هنرمندان در زمان حیات
در این مراسم انوش نصر بازیگر پیشکسوت گیلانی نیز ضمن قدردانی و ستودن اقدام صندوق اعتباری هنر در تکریم نامداران و هنرمندان استان گیلان، بر لزومحمایت از هنرمندان در زمان حیات آنها تأکید کرد.
در ادامه این مراسم با حضور سید مجید پوراحمدی مشاور وزیر فرهنگ، علی نصیریان، داریوش مودبیان، ثقفی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گیلان و همچنین کیا عاشوری فرماندار رشت از هنرمند دارای درجه هنری استان گیلان حاضر در مراسم به شرح زیر تجلیل شد.
محمدحسین مهدوی سعیدی (شعر و ادب)، انوش نصراله زاده ماسوله (هنرهای نمایشی و سینما)، سید غلامرضا میر معنوی (هنرهای نمایشی)، احمدعلی دهقانی دلچه (نمایشهای آئینی و تعزیه)، اکبر اکسیر (شعر و ادب)، محمد کوچکپور کپورچالی (عکاسی)، تیمور گورگین (شعر و ادب)، ذبیح اله لولویی مهر (خوشنویسی)، سوسن مقصودلو (هنرهای نمایشی و سینما)، فریده دریا مج (سینما و تئاتر)، محمد طریقتی (تذهیب و نگارگری)
همچنین در ادامه از شماری از هنرمندان پیشکسوت و فعالان عرصه فرهنگ هنر همچون بهروز بقایی (سینما و تئاتر)، عزت اله صمصام (نمایشهای آئینی)، مهدی سجودی (خوشنویسی)، محمود رحمان نژاد (خوشنویسی)، منوچهر ویسانلو (موسیقی)، غلامرضا امانی (موسیقی)، حبیب اله پور سیفی (سینما و تئاتر)، سخاوت امانی (عکاسی)، غلامرضا امانی (موسیقی)، مصطفی رحیم پور (موسیقی و نمایشهای آئینی) و جلیل واقع طلب (شعر و ادب) تجلیل بعمل آمد.
نکوداشت میلاد جمعی از نامداران و هنرمندان استان گیلان با برش کیک تولد توسط خود هنرمندان به صورت جمعی همراه با ثبت یادداشت یادبود و امضای لوح ویژه صندوق هنر و عکس دسته جمعی، پایان بخش این آئین باشکوه بود.
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: اسطورههای دفاع مقدس جذابیت خود را هنوز برای آحاد مردم از جمله نسل جدید حفظ کردهاند. اما وقتی فیلم خوب دفاع مقدسی نمیسازیم، مردم پس میزنند.
به گزارش سینمای خانگی، سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی، معاون رئیسجمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در گفتوگو با خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس گفت: اسطورههای دفاع مقدس جذابیت خود را هنوز برای آحاد مردم از جمله نسل جدید حفظ کردهاند.
رئیس بنیاد شهید افزود: اگر آمار بینندههای آثار دفاع مقدس افت داشته به این خاطر است که ما فیلم خوب نمیسازیم. اگر فیلم خوب بسازیم بینندههای بسیاری جذب آن خواهند شد.
او حوزه دفاع مقدس را حاوی موضوعاتی بسیار جذاب دانست و گفت: این حوزه هنوز قدرت روایتگری دارد. این ما هستیم که باید بتوانیم خوب و هنرمندانه این روایتگری را انجام دهیم.
قاضیزاده هاشمی مشخصات اثر خوب را توضیح داد: فیلمنامه و ساخت فیلم باید خوب و قوی باشد و روایت داستان نیز باید ساده، درست، دقیق و هنرمندانه باشد.
معاون رئیس جمهور تأکید کرد: نیاز نسل امروز باید از گذشته واکاوی شده و در اختیارش قرار بگیرد.
فراخوان هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» با تمرکز بر ۲ موضوع آب و جمعیت منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، فراخوان دریافت اثر برای حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» منتشر شد. بخشهای جشنواره عبارتند از مسابقه ملی، مسابقه بینالملل، جایزه شهید آوینی، بخشهای جنبی ملی، بینالملل و بزرگداشت.
در بخشی از مقدمه فراخوان این دوره از جشنواره آمده است: «جشنواره «سینماحقیقت» در این دوره میکوشد ضمن بازنمایی تاریخ و فرهنگ جامعه ایرانی اسلامی، تصویری واقعی از آنچه بشر امروز در عرصههای زندگی فردی و اجتماعی با آن روبروست ارائه دهد. با این نگاه، تمرکز ویژه این دوره از جشنواره بر ۲ چالش ملی و بینالمللی بحران آب و مساله جمعیت است.
در بخش ملی آثاری میتوانند متقاضی حضور در جشنواره باشند که بعد از فروردین ماه ۱۴۰۱ تولید شده باشند. ۲ تقدیر هم در جشنواره «سینماحقیقت» انجام خواهد شد. شروع ثبت نام در سایت panel.irandocfest.ir برای حضور در جشنواره «سینماحقیقت» از ۲۵ تیرماه است.
علاقه مندان، فیلمسازان و متقاضیان ارسال اثر برای حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر به دبیرخانه جشنواره در تهران، خیابان سهروردی شمالی، میدان شهید قندی، شماره ۱۵، مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، طبقه اول (کدپستی: ۱۵۵۶۹۱۶۶۱۳) مراجعه کرده یا با تلفن ۸۸۵۲۸۳۱۴ تماس بگیرند.
هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی مقدم آذر ماه ۱۴۰۲ برگزار میشود.
هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ضمن قدردانی از اقدامات رئیسجمهور، گفت: بر خلاف همه بوق و کرنا و تبلیغات خارجی، فعلا به برکت وجود آقای رئیسی در خاورمیانه تک و بزرگ هستیم.
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، داریوش ارجمند در گفتوگو با ایرنا، اظهار داشت: ما به دنیا آمدهایم که با همدیگر در تعامل باشیم و با هم جهان را پیش ببریم. ایران این روزها در چند قرارداد جهانی و منطقهای شریک است که این فعالیتها مهم و از برکت وجود آقای رئیسی این سید بزرگوار است. خداوند حفظش کند.
این هنرمند پیشکسوت درباره گلایهمندی چندی پیش خود از رئیس جمهوری توضیح داد: من در یک حالت خاصی گلهای از آقای رئیس جمهور کردم و فکر میکنم آقای وزیر (محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) یک ذرهای از من ناراحت شدند البته از من هیچ وقت ناراحت نمیشوند، ولی گفتند که «من توقع نداشتم این جوری بگویید.» من هم گفتم وقتی در موسسه هنرمندان پیشکسوت، هیچ کاره بودم همه از من توقع داشتند و من انجام میدادم، تا کوه قاف هم دنبال کارهای موسسه میرفتم، حالا که رئیس موسسه هستم نگاه دیگری به من دارند.
ارجمند افزود: واقعا هنرمندان پیشکسوت توقعاتشان عجیب و غریب نیست و پیگیر وعدههای داده شده هستند و نگرانند که نکند این وعدهها محقق نشود.
وی اظهار داشت: از همان روزی که آقای عنایت بخشی در دیدار با رئیس جمهور درخواستی را مطرح کردند در ذهنم بود که گفتند ۲۰ میلیارد میدهیم، نگران نباشید. چون میدانستم که رئیس جمهوری به وعدهاش عمل میکند پیگیر شدم.
وزیر گفت نگران نباشید ۲۰ میلیارد را میدهیم
این پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه وزیر محترم فرهنگ گفت نگران نباشید این پول پرداخت میشود، افزود: رئیس جمهوری و وزیر فرهنگ به ما محبت دارند. اینها در سفرهای که برای پیشکسوتان تدارک میبینند و هدایایی که به آنها میدهند همواره به ما لطف داشتند.
بدون دستمزد و افتخاری برای خانم شاهحسینی بازی میکنم
ارجمند همچنین در چارچوب حمایت از هنرمندان پیشکسوت به انسیه شاهحسینی اشاره کرد و افزود: خانم شاهحسینی تنها زنی است که خیلی جدی فیلم انقلاب و جنگ میسازد. اکنون سناریوی فوقالعاده دارد که در آن یک یا دو شخصیت مرد هم وجود دارد. به خانم شاهحسینی گفتم اگر مردی در سریالت داشتی که به من بخورد افتخاری و بدون دستمزد برایت بازی میکنم.
جوایز جشنواره حوا کم است
ارجمند همچنین به نخستین جشنواره بین المللی فیلم حوا اشاره کرد و اظهار داشت: به وزیر محترم فرهنگ گفتم جوایزی که برای برندگان لحاظ شده، کم است. نفر اول دو سکه قرار است بگیرد. ۵۰ میلیون تومان. من نیم ساعت دم یک کفاشی بنشینم ۵ سکه به من میدهند. (با خنده).
اگر اشکالی هست در آدمهای سینماست
این پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر همچنین درباره ارج و قربی که سینما برای پیشکسوتان قائل نمیشود، گفت: سینما مفهومی کلی است. سینما یعنی من و هنرمندانی که در آن فعالیت میکنند. سینما یک مفهوم است، کسی نیست که برویم و یقهاش را بگیریم. سینما یعنی همه بازیگران و همه کسانی که فیلم میسازند. سینما یعنی همه اینها. اگر اشکالی هست در این آدمهاست. بنابراین ما باید خودمان را اصلاح کنیم تا سینما اصلاح شود.
جیمز کامرون شایعه مذاکرهاش برای ساخت فیلمی درباره تایتان را رد کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جیمز کامرون کارگردان تحسین شده تایتانیک و آواتار در پاسخ به ادعای روزنامه سان به نقل از یک منبع که نامی هم از او برده نشده در توییتی تصریح کرد: من به طور معمول به شایعات توهینآمیز در رسانهها پاسخ نمیدهم، اما اکنون نیاز دارم(این کار را انجام دهم). من در خصوص ساخت فیلمی درباره OceanGate در حال مذاکره نیستم و هرگز هم نخواهم بود.
روزنامه سان به نقل از منبعی ناشناس مدعی شده بود که جیمز کامرون در حال مذاکره با یک پخشکننده اصلی برای ساخت فیلم یا سریالی درباره آخرین سفر ناگوار زیردریایی تایتان که جان پنج نفر را گرفت، است.
پیشتر، کامرون که ۳۳ سفر به تایتانیک انجام داده بود، از تراژدی کشته شدن پنج نفر که تلاش در مشاهده کشتی غرق شده بودند ابراز تاسف کرده بود. او یادآوری کرده که در گفت و گویی با ای.بی.سی نیوز دباره این خبر ویرانگر گفته بود مردم بسیار نگران این حادثه بودند.
او گفت که من از شباهت فاجعه تایتانیک متعجبم، جایی که به کاپیتان بارها در مورد یخ در جلوی کشتی خود هشدار داده شد و با این حال او با سرعت تمام در شبی بدون نور ماه وارد یک میدان یخی شد و بسیاری از مردم در نتیجه آن جان باختند. برای ما، این یک تراژدی بسیار مشابه است که در آن هشدارها مورد توجه قرار نگرفت. اینکه دقیقاً در همان مکان با تمام غواصیهایی که در سراسر جهان در حال انجام است، اتفاق بیفتد، من فکر می کنم شگفت آور است. واقعاً کاملاً سورئال است.
واکنش جیمز کامرون به ادعای روزنامه سان در حالی است که این روزنامه حتی نوشته بود کارگردان برنده اسکار تایتانیک تلاش دارد تا بازیگران تراز اولی چون «مت دیمون» را برای این سریال انتخاب کند.