بیش از سه دهه از اولین باری که اهالی رسانه و منتقدان به همراه دستاندرکاران فیلمها صاحب یک سالن مخصوص در جشنواره فیلم فجر شدند میگذرد ولی خانه به دوشی آنها هنوز ادامه دارد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، اختصاص مکانی ویژه به خبرنگاران و عکاسان و نویسندگان سینمایی برای تماشای فیلمهای جشنواره فجر در دهه اول برگزاری این جشنواره جدی نبود و شاید دوره سومِ جشنواره فجر را که در سینما «صحرا» یک ردیف برای اهالی مطبوعات درنظر گرفته شد بتوان از نخستین دفعاتی دانست که برای خبرنگاران جایگاه مخصوصی تدارک دیده شد.
در آن دورهها کنفرانسهای مطبوعاتی به تناوب و به شکل پرسش و پاسخ برگزار میشدند؛ از جمله دوره هشتم که با اجرای عبدالله اسفندیاری در مرکز آموزش فیلمسازی همراه بود.
در طول این سالها انتخاب محل اصلی نمایش فیلمهای جشنواره تغییرات متعددی داشته و تعیین یک مقر به عنوان «کاخ جشنواره» – یا طبق گفته برخی مدیران سالهای اخیر، «خانه جشنواره» – که محل حضور اهالی رسانه و عوامل فیلمها در کنار هم باشد، سبب افزایش درخواستها برای دریافت کارت حضور در کاخ جشنواره شد بویژه آنکه گسترش و تنوع رسانهها در این افزایش تعداد درخواستها بیتاثیر نبوده است.
با این حال اگر بخواهیم سینمای مطبوعات را در این چهار دهه مرور کنیم، یازدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال ۱۳۷۱ را میتوان نخستین باری دانست که یک سالن سینمایی به اهالی رسانه و نویسندگان سینمایی در مطبوعات اختصاص پیدا کرد و سینما «شهر قصه» در کنار سینما «آزادی» میزبان آنها شد.
در دورههای دوازدهم و سیزدهم جشنواره، سینما «قدس» میزبان رسانهها بود و از دوره چهاردهم تا شانزدهم هم این میزبانی به سینما «فلسطین» رسیده بود.
سینمای رسانهها در دوره هفدهم بار دیگر به سینما «قدس» برگشت ولی دوره بعد باز هم این سینما تغییر کرد و در دوره هجدهم سینما «استقلال» میزبان اهالی رسانه شد و جمعی از منتقدان هم برپایی نشستها را برعهده گرفتند.
در دوره نوزدهم بار دیگر سینما «استقلال» برای خبرنگاران در نظر گرفته شد. در این دوره که کامران ملکی مدیریت روابط عمومی جشنواره را برعهده داشت، سینما تنها در اختیار رسانههای گروهی قرار گرفت در حالی که پیشتر داوران جنبی هم در کنار بچههای مطبوعات حضور داشتند.
در دوره بیستم اهالی رسانه به سالن «حجاب» رفتند و در دورههای بیستویکم و بیستودوم دوباره به سینما «استقلال» برگشتند که در آخرین دوره برخی از منتقدان و سینماگرانی که قبلا سابقه کار رسانهای داشتند اجرای نشستها را برعهده گرفتند از جمله مرحوم کیومرث پوراحمد، غلامرضا موسوی و رسول صدرعاملی.
در دوره بیستوسوم و نیز بیستوچهارم سینما «صحرا» بار دیگر میزبان رسانهها شد اما در دوره بیستوپنجم سینمای رسانهها به سینما «فلسطین» منتقل شد.
در دوره بیستوششم بار دیگر سینما «صحرا» میزبان رسانهها شد که از این دوره کارت خبرنگاران دارای بارکد شده بود و امکان بررسی حضور آنها را فراهم میکرد. در دوره بیستوهفتم سینما «فلسطین» بار دیگر به رسانهها اختصاص پیدا کرد.
اما سینمای رسانه از دوره بیستو هشتم به مرکز همایشهای برج میلاد منتقل شد که با توجه به استقرار تیم مدیریتی جشنواره و نیز بخش بازار در این محل، به عنوان کاخ جشنواره شهرت یافت و مرکز همایشهای برج میلاد از سال ۱۳۸۸ به مدت هشت سال تا سیوپنجمین دوره، میزبان اهالی رسانه و صاحبان فیلمها شد.
در دوره سیوششم به دبیری ابراهیم داروغهزاده، سینمای خبرنگاران و عکاسان یا همان کاخ جشنواره برای نخستین بار به پردیس سینمایی ملت رفت تا پس از نزدیک به یک دهه بار دیگر یک مجموعه سینمایی میزبان اهالی رسانه باشد.
در آن مقطع عدهای حذف برج میلاد را بخاطر واکنشهای اعتراضی همراه با سوت و کف حاضران در سالن هنگام تماشای برخی فیلمهای بیکیفیت، میدانستند و حتی یکی از مدیران جشنواره به ایسنا گفته بود که این تصمیم بنا به درخواست برخی فیلمسازان گرفته شده است چون فضای سینمای رسانه را در برج میلاد ترسناک میدانستند. البته عدهای دیگر هم اعتراض عوامل فیلمها مبنی بر استاندارد نبودن سالن مرکز همایشهای برج میلاد برای نمایش فیلم را دلیل انتقال محل اصلی جشنواره به پردیس ملت میدانستند.
استقرار جشنواره و سینمای رسانه که محل حضور عوامل فیلمها و نشستهای پرسش و پاسخ نیز بود در پردیس سینمایی ملت در دورههای سیوهفتم و سیوهشتم هم ادامه داشت تا به شیوع کرونا رسیدیم و سال ۱۳۹۹ دوره سیونهم جشنواره فجر در شرایطی خاص دوباره به برج میلاد برگشت تا با توجه به وسعت فضا، امکان رعایت پروتکلهای بهداشتی بیشتر فراهم شود.
در دوره چهلم با تغییر چیدمان، تعداد صندلیهای سالن در برج میلاد برای رعایت فاصله تماشاگران تقریبا به یک سوم کاهش پیدا کرد
این وضعیت با کم شدن محدودیتهای کرونایی در سال ۱۴۰۰ هم ادامه داشت و مرکز همایشهای برج میلاد با ظرفیتی بیشتر میزبان چهلمین دوره جشنواره شد.
اما سال گذشته در چهل و یکمین دوره، سینمای رسانه با نام «خانه جشنواره» در نخستین دوره دبیری مجتبی امینی به پردیس سینمایی ملت برگشت و حالا برای دوره چهل و دوم باز هم بحث بر سر بازگشت جشنواره به مرکز همایشهای برج میلاد است. این مرکز سال قبل میزبان بخش بازار بینالمللی جشنواره بود که دور بودنش از محل اصلی جشنواره سبب کمخبری آن در رسانهها شد.
البته تاکنون هیچ خبری از جزئیات بخش بینالملل جشنواره فجر منتشر نشده ولی مقر اصلی جشنواره در هر جایی باشد، نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که جشنوارهای با اعتبار فیلم فجر پس از چهار دهه هنوز میتواند دستخوش محدودیتهای مالی برای اجاره سالن یا محل برخی گرو کشی ها باشد.
با تمام اینها سازمان سینمایی سال گذشته در خط مشی تعیین شده برای فعالیتهای موسسه سینماشهر، این موسسه را به ساخت «خانه جشنوارههای سینمایی» مأمور کرد که به نظر میرسد تاکنون در این زمینه اتفاق جدی رخ نداده است و یا اگر مقدمات آن فراهم شده است، هنوز رسمی اطلاع رسانی نشده است.
در میان فهرستی از کنجکاویها، فیلماولیها را میتوان کنجکاویبرانگیزتر به حساب آورد؛ آیا قرار است پدیده اصلی جشنواره، از میان همین پروژههای ناشناخته، متولد شود؟
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، حالا اصطلاح فیلم اولیها نه تنها آن تصورات رایج فیلمهای بیکیفیت را برهم زده که در یک دهه اخیر حتی از کنجکاوبرانگیزترین آثار جشنواره فیلم فجر شده است، جریانی که در یک دهه اخیر شکل ویژهای به خود گرفته و از پس آن فیلمسازان مستعدی همچون سعید روستایی، نیما جاویدی، حسین دارابی، امیرعباس ربیعی، محمدحسین مهدویان، هادی حجازیفر و… به سینمای ایران معرفی شدهاند.
با احیای بخش «نگاه نو» در دوره پیشروی جشنواره فیلم فجر، حالا نگاهها به این جریان معطوف شده است تا ببینیم کدام یک از فیلمسازانش مسیری تازه در سینمای ایران را پیگیری میکنند.
ماجرای فیلمهای اول اما قصه پر فراز و نشیبی دارد، بخشی که از همان سالهای نخست برگزاری جشنواره فیلم فجر اعلام موجودیت کرد و با عنوان فیلمهای آماتوری یاد میشد و البته سهمی در فصل جوایز با عنوان «بهترین فیلم اول» هم برای کارگردانانش داشت.
این روال تا نیمه دهه ۸۰ برقرار بود تا اینکه به بخشی مجزا در نیمه دوم همین دهه تبدیل شد تا ضمن ایجاد فضای رقابتی جدیتر، امکان قضاوت بهتر آنها هم به وجود بیاید. به همین ترتیب در سال ۸۷ و در دوره بیست و هفتم این رویداد عنوان «نگاه نو» به ترکیب جشنواره اضافه شد تا فیلم های اول و دوم کارگردانان مورد داوری قرار بگیرند.
این روند تا سال ۹۴ با عنوان «نگاه نو» و «نوعی نگاه» ادامه داشت اما با ظهور فیلمسازان توانمند که توانسته بودند نگاهها را در کیفیت فیلمسازی و البته ارائه محتواهای جدید به خود جلب کنند، سیاستگذاران جشنواره در تصمیمی تازه ضمن حذف این بخش، امکان رقابت فیلمهای اول را با سایر فیلمسازان فراهم کردند.
این اما همه ماجرای فیلمهای اول نیست، در دوره سی و نهم همزمان با فراگیری بیماری کرونا و با کاهش تولیدات سینمای ایران بار دیگر «نگاه نو» از جشنواره رخت بربست و این مسیر در دو دوره دیگر هم پیگیری شد. در دوره چهل و دوم اما با رسیدن ۵۱ فیلم به دبیرخانه این رویداد که سهمی ۵۰ درصدی از متقاضیان حضور را داشتند، متولیان تصمیم گرفتند تا دوباره «نگاه نو» به بخشهای جشنواره الحاق کنند.
حالا در دوره چهل و دوم، دوازده فیلم در بخش فیلم اولیها به رقابت میپردازند، آثاری که گرچه کارگردانانشان اولین قدم را در سینمای حرفهای برمیدارند اما اسامی شناختهشدهای را در دل خود دارند؛ «آپاراتچی» ساخته قربانعلی طاهرفر، «باغ کیانوش» ساخته رضا کشاورز حداد، «بیبدن» ساخته مرتضی حسینعلیزاده، «پرویزخان» ساخته علی ثقفی، «تمساح خونی» ساخته جواد عزتی، «شکار حلزون» ساخته محسن جسور، «ظاهر» ساخته حسین عامری، «قلب رقه» ساخته خیرالله تقیانیپور، «پرواز ۱۷۵» ساخته محمدحسین حقیقت، «مجنون» ساخته مهدی شامحمدی، «ملکه آلیشون» ساخته ابراهیم نورآورمحمد و «نپتون» ساخته محمدابراهیم غفاریان عنوان ۱۲ فیلمی است که قرار است برای کسب سیمرغ «بهترین فیلم اول» با یکدیگر به رقابت بپردازند.
در این گزارش از پنج زاویه به مرور نکتههای مرتبط با آثار کارگردانان فیلماولی در چهلودومین جشنواره فیلم فجر میپردازیم:
نگاه اول؛ چهرهها
در نخستین دورههای برگزاری جشنواره فیلم فجر، در کنار بخش اصلی که با عنوان «سینمای حرفهای» برگزار میشد، بخشی از فیلمها که بیشتر هم اولین ساخته خالقانشان بودند در بخش «آماتور» مورد قضاوت و داوری قرار میگرفت و این پیشفرض وجود داشت که اساسا «فیلماولیها» هنرمندانی آماتور و ناشناخته هستند. در دورههای بعد اما نه فقط نام این بخش تغییر کرد که نگاه به سینماگران تازهنفس و ساختههایشان هم از اساس دستخوش تحول شد.
مروریبر فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو» در جشنواره امسال هم نشان میدهد که چهرههای شناختهشده چه در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس و چه در مقام بازیگر، حضوری قابل توجه در این بخش دارند.
شاخصترین چهره هم بیتردید جواد عزتی است که در این دوره از جشنواره بهعنوان کارگردان فیلم «تمساح خونی» را به سرانجام رسانده است. فیلمی که علاوهبر خود عزتی سعید آقاخانی هم در آن ایفای نقش کرده است.
کاظم دانشی هم کارگردان جوانی است که دو سال پیش با فیلم «علفزار» بهعنوان اولین تجربه کارگردانیاش در جشنواره فجر حضور داشت و مورد تحسین قرار گرفت و امسال در مقام فیلمنامهنویس فیلم «بیبدن» از او به جشنواره رسیده است.
فیلمی که مرتضی علیزاده آن را کارگردانی کرده و مانند «علفزار» اقتباس شده از پروندههای جنایی واقعی است. الناز شاکردوست از چهرههای خوش اقبال در دورههای اخیر جشنواره فجر ایفاگر نقش اصلی در این فیلم است.
از منظر بازیگران شاخص در بخش «نگاه نو» میتوان به سعید پورصمیمی هم اشاره کرد که در همکاری با علی ثقفی بهعنوان یک فیلمساز فیلماولی، نقش اول فیلم سینمایی «پرویزخان» را ایفا کرده است.
شهرام حقیقتدوست هم از بازیگران شناختهشدهای است که امسال دو فیلم «باغ کیانوش» و «قلب رقه» را در بخش فیلماولیها دارد. این بازیگر در «قلب رقه» با فرهاد قائمیان و محمدرضا شریفینیا همبازی بوده است.
در کنار بازیگران باسابقه، چهرههای جوانتر عرصه بازیگری هم امسال در بخش فیلماولیها حضور دارند که از شاخصترین آنها میتوان به ایفای نقش سجاد بابایی در «مجنون»، تورج الوند در «آپاراتچی»، نوید پورفرج در «بیبدن» و آرمین رحیمیان در «نپتون» اشاره کرد.
اینها همه بازیگران جوانی هستند که در همان گامهای اولیه نقشآفرینیشان در مقابل دوربین تحسین شدند و حالا باید دید در همکاری با کارگردانان فیلماولی، چه عملکردی در جشنواره فجر خواهند داشت.
نگاه دوم؛ قصهها
یکی از کنجکاویها درباره فیلمهایی که کارگردان فیلماولی دارند، سوژههایی است که آنها را برای ورود به میدان خطیر فیلمسازی ترغیب کرده است. در یک نگاه کلی و براساس خلاصه داستانهای منتشر شده درباره ۱۲ فیلم راهیافته به بخش «نگاه نو» در جشنواره چهلودوم فیلم فجر، میتوان گفت فیلماولیهای امسال با تنوعی از ایدهها و قصهها در این رویداد حضور خواهند داشت.
پرداختن به سوژههای تاریخی بهویژه مرتبط با تاریخ انقلاب و دفاع مقدس معمولا با چالشها و حساسیتهایی مواجه است و به همین دلیل ورود فیلماولیها به این حوزه شاید در نگاه اول توأم با ریسک باشد اما این قصهها در بخش نگاه نو جشنواره امسال نمایندگان قابل توجهی دارند. از «مجنون» که به حماسهسازی شهید مهدی زینالدین میپردازد، تا «آپاراتچی» که نیمنگاهی به تلاشهای یک فیلمساز آماتور برای ساخت فیلم در سالهای جنگ میپردازد. تجربههایی همچون «باغ کیانوش» و «پرواز ۱۷۵» هم هرچند بهطور مستقیم از دفاع مقدس نگفتهاند اما ارجاعاتی به حال و هوای مضمونی آن دارند.
«قلب رقه» هم هرچند به تحولات سوریه و نقش داعش در منطقه پرداخته است اما میتوان آن را در دسته فیلمهای سینمای مقاومت قرار داد.
فیلمهای متناسب با مخاطبان کودک و نوجوان هم در بخش «نگاه نو» نمایندگان مهمی دارند که علاوهبر «باغ کیانوش» میتوان به دو فیلم «ظاهر» و «ملکه آلیشون» در این حال و هوا اشاره کرد. مهم اینکه فیلم «ملکه آلیشون» از منظر تنوع ژانر به سینمای فانتزی هم نزدیک شده است.
داستان جنایی «بیبدن» و یا روایت پرتره «پرویزخان» از یک چهره ملی را هم میتوان از سوژههای خاص در بخش «نگاه نو» جشنواره امسال به حساب آورد.
«شکار حلزون» و «نپتون» هم دو فیلم دیگر این بخش هستند که هرچند اطلاعات چندانی درباره آنها مخابره نشده اما در دسته فیلمهای اجتماعی قرار گرفتهاند و از همین منظر مورد توجه قرار خواهند گرفت.
در این میان «تمساح خونی» هم یک تجربه متفاوت از جواد عزتی است که ژانر خاص کمدی اکشن را نمایندگی میکند و به همین دلیل کنجکاوی زیادی برای رونمایی از آن وجود دارد.
نگاه سوم؛ تجربهها
مخاطبان و منتقدان گاهی در جشنواره فیلم فجر به فیلمهایی اقبال نشان دادهاند که رویکرد ساختشان متفاوت بوده است، فیلمهایی که تجربه تازهای در فیلمسازی را برای سینمای ایران رقم زده و از همین منظر توانستهاند مخاطبانی را هم جذب کنند، «مسخره باز» به کارگردانی همایون غنیزاده، «بدون مرز» به کارگردانی امیرحسین عسگری، «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری و… جزو آثاری از کارگردانان فیلماولی هستند که همزمان با آنکه قصههایی تازه را ارائه میکردند به دلیل اینکه در تولید از فیلمسازی مرسوم فاصله گرفتهاند، توانستهاند بخشی از مخاطبان را با خود همراه کردند.
در فهرست فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو» جشنواره امسال هم فیلمی با چنین ویژگیای وجود دارد. فیلمی که پیش از این در جشنواره فیلم کودک رونمایی شده و اتفاقا توانسته بود نظر داوران را به خود جلب کند. «ملکه آلیشون» عنوان فیلمی است که کارگردانش برای ساختش ۹ سال زمان گذاشته است.
ابراهیم نورآور محمد که در اولین گام برای ورود به سینمای حرفهای فیلمی در ژانر کودک و نوجوان را آزموده است، آن را سختترین تجربهاش توصیف میکند، فیلمی که با نگاه کردن به تصاویرش احتمالا ناخودگاه به یاد فیلمهای هالیوودی بیفتید، فیلمی که قصهاش در جنگل اتفاق میافتد و روایتگر داستان پسربچهای است که از درخت و جنگل متنفر است.
تجربه نورآور محمد در فیلمسازی اما در نوع خود جالب است، گرچه در صحبتهای مسئولان سینمایی بارها و بارها شنیدهاید که از اشتغال یک گروه ۲۰۰ نفره هنگام ساخت یک فیلم سخن میگویند، نورآور محمد اما تاکید کرده که کارهای مختلف این فیلم را خودش به تنهایی انجام داده، گاه لوکیشنها را ساخته، گاه لباسها را طراحی کرده، گاهی مشغول انجام صدابرداری بوده، گاهی تدوین را به سرانجام رسانده و… به طوری که در فهرست عوامل فیلمش تنها نام بازیگران کودک را میشود دید، بازیگرانی که برخی از آنها وقتی تولید فیلم شروع شد ۶ ساله بودند اما در پایان تولید ۱۲ ساله شدهاند و کارگردان با تمهیدات گریم و قابهای پرسپکتیو توانسته افزایش سن آنها در فیلم را کنترل کند، روندی که به گفته خودش باعث شد ۹ سال ساخت «ملکه آلیشون» طول بکشد.
نگاه چهارم؛ سوداییها
با آنکه بازگشت بخش فیلماولیها خبری خوشایند برای بخشی از سینماگران بود اما میشود دورههای مختلف جشنواره و اظهارنظر فیلمسازان جوان را مرور کرد، همان جایی که نسبت به این جداسازی اظهار ناخشوندی میکردند و گاه با اعتراض آنها مواجه بود. معترضان اما عنوان میکردند با این تمایز امکان قضاوت تمام ابعاد مختلف فیلمشان از آنها سلب میشود و تنها باید برای یک سیمرغ یعنی جایزه بهترین فیلم اول رقابت کنند.
در چندسالی آثار راه یافته به جشنواره فیلم فجر در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو به شکل مجزا از هم داوری شدند، برخی از فیلمهای اول توانستهاند در بخش سودای سیمرغ هم حضور داشته باشند. امسال هم ۵ فیلم از ۲۲ فیلم راهیافته به بخش سودای سیمرغ متعلق به فیلمسازان فیلماولی هستند؛ «نپتون»، «مجنون»، «قلب رقه»، «پرویزخان» و «تمساح خونی» ۵ فیلمی هستند که علاوهبر رقابت برای کسب جایزه نگاه نو میتوانند سایر بخش هایشان را هم مورد قضاوت قرار دهند.
به تعبیر دیگر حضور یک فیلم بهصورت همزمان در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو، بیش از کارگردان، برای دیگر عوامل یک شانس محسوب میشود. این آثار از نگاه هیات انتخاب کیفیت سینمایی بالاتری داشتهاند و امکان داوری و قضاوت بخشهای فنی آن از سوی هیات داوران وجود داشته است. به همین دلیل شاید بتوان گفت این ۵ فیلماولی، لااقل از نگاه هیات انتخاب، کیفیت سینمایی بالاتری داشتهاند.
نگاه پنجم؛ کنجکاویها
اما از هر زاویهای که نگاه کنیم، در مواجهه با فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو»، اصلیترین نکته کنجکاوی بالایی است که نسبت به این آثار وجود دارد. فیلمهایی که هم میتوانند تبدیل به پدیده جشنواره شوند و هم میتوانند بهعنوان تجربه شکستخورده یک فیلمساز گمنام، پس از اولین رونمایی به فراموشی سپرده شوند.
از این منظر در کنار فیلمهایی که اسم و رسمی دارند و خرده اطلاعاتی درباره آنها مخابره شده است، فیلمهای که در سکوت خبری به تولید رسیده و اطلاع چندانی از مختصات تولید آنها نداریم، آثار ویژهتری به حساب میآیند.
در ترکیب ۱۲ فیلم راهیافته به بخش «نگاه نو» جشنواره امسال چهار فیلم «شکار حلزون» به کارگردانی محسن جسور، «پرواز ۱۷۵» محمدحسین حقیقت، «ظاهر» به کارگردانی حسین عامری و «نپتون» به کارگردانی محمدابراهیم غفاریان پروژههایی هستند که در قیاس با دیگر فیلمهای جشنواره، اطلاعرسانی کمتری درباره فرآیند تولید آنها صورت گرفته و به نوعی باید اعتراف کرد پیشبینی چندان دقیقی از کیفیت محتوایی و ساختاری آنها نمیتوانیم داشته باشیم.
در میان فهرستی از کنجکاویها، این دست فیلمها را میتوان کنجکاویبرانگیزتر به حساب آورد؛ آیا قرار است پدیده اصلی جشنواره، از میان همین پروژههای ناشناخته، متولد شود؟
محمود گبرلو در بخش سوم یادداشت خود درباره جشنواره فجر، به انتخاب فیلمها و تغییرات در رویکرد بینالمللی جشنواره پرداخته و آورده است: «تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!»
به گزارش سینمای خانگی، محمود گبرلو، از منتقدان سینمای ایران در سومین قسمت از سلسله یادداشتهایش درباره جشنواره فیلم فجر، سیاستهای سابق و فعلی این رویداد را نقد کرده و پیشنهاداتش درباره هرچه باشکوهتر برگزار شدن بزرگترین جشن سینمای ایران را بیان کرده است.
گبرلو در بخش سوم این یادداشت با عنوان «جشنواره فیلم فجر؛ قدرت برتر یا قدرت منفعل؟»، درباره بیتوجهی همیشگی به وجوه داخلی و بینالمللی این رویداد و همچنین نکاتی درباره موضوعات اجرایی و عملکرد هیات انتخاب در ایسنا نوشت:
درک قدرت برتر: تیم آشکار و پنهان دولت سیزدهم مستقر در سینما، احتمالا ،چون “نگاه ایدیولوژیک” خود را برتر از دیگران در سینما میدانستند، اکثریت نیروهای قبلی، حتی متخصصترین و متعهدترین را، جابجا کردند تا آنچه را که صحیحتر میدانند به ظهور برسانند.
اگر قائل به این تحول ضروری باشیم، طبیعتا قوانین موجود و نگاه استراتژیک رهبر انقلاب در سینما، ملاک برتر محسوب میشود. از جمله “سینما یک هنر برتر است. هنر برجسته سینما، یک نیاز و ضرورت محسوب میشود، کلید پیشرفت کشور، به میزان زیادی دست سینماگران است” اما عملکرد برخی از مسئولان فعلی با این نگاه ژرف و عمیق رهبری فاصله دارد!
طبیعتا اجرای استراتژیک ولی فقیه الزاماتی دارد که وظیفه حاکمیت و دولت است که شیوههای اجرایی آن را تبیین کند؛ از جمله حمایتهای معنوی و مالی!
اما کدام حرکت تیم سینمایی دولت سیزدهم طی این دو سال و اندی توانسته زمینه بروز و اجرای چنین نگاه ژرفی را فراهم آورد؟ کدام حمایت معنوی باعث ایجاد روحیه شادابی و انگیزشی برای تولید آثار بهتر و برتر شده است؟ تیم سینمایی دولت حتی یک بار گردهمایی صمیمانهای ترتیب نداده و یا در محافل عمومی سینمایی گپ و گفت انجام نداده است؟ برای تولید گسترده و رونق سینما از لحاظ مضمون و ایده و جذب تماشاگر چه برنامهای ارایه داده است؟ ارایه آمار ساخت سالنهای سینمایی، بدون آنکه به فیلم خوب ضمیمه شود چقدر میتواند برای سینمای ایران مثمرثمر باشد.
در کنار اینها، اگر رونقی هم در تولید آثار انقلابی، دینی و ارزشمدار ایجاد شده، زمینهاش توسط همان ارگانها طی چند سال قبل فراهم شده است. “خانه سینما ” که بالاترین مرجع تجمع بیش از ۶ هزار سینماگر است و یا تشکلهای خصوصی دیگر – که انتقاد به برخی عملکردشان وارد است – چه حمایتی دریافت کردهاند که دلخوش باشند؟ آیا شاهد حضور موثر تیم دولت سیزدهم در میان خود بودهاند که احساس حمایت و امنیت شغلی کنند؟ اگر بودهاند، چرا هیچ خبر مشخصی از آن منتشر نشده است که این پالس مثبت را به اجتماع بدهد؟ اما در مقابل، برخی افراد منصوب و منتسب به مدیران دولتی سینما، بارها در یادداشتها و سخنرانیهای خود، سینماگر ایرانی را مورد تخریب و استهزا قرار دادند و دریغ از یک تذکر و اعتراض از سوی متولیان سینمایی به حملهکنندگان. یا دریغ از یک تمجید و تشویق با صدای بلند از یک فیلم یا سینماگر که بتواند مصداق همدلی و همگرایی باشد؛ و یا حتی بتوان آن را مصداق حمایت از نیروهای ارزشی و متعهد سینمایی دانست! کدام چتر حمایتی برای سینماگران باز شده است که آنان -بهخصوص فعالان بخش خصوصی- احساس رفاقت، دوستی و پشتوانه کنند؟ اگر شده است، چرا درباره آن صحبت نمیشود و فقط از تریبون رسمی، دو قطبی کردن فضا بیشتر به چشم میآید و پیامها و جلسات عمومی، حاوی پیامهای مشارکت و همدلی در شرایط اجتماعی حساس فعلی نیست.
سالیانه بیش از ۱۰۰ فیلم نیاز است تا نیاز تماشاگر و نیاز اقتصادی سینما برطرف شود و این فقط بهدست بخش خصوصی رونق مییابد. برای ردیف بودجه سینمایی که “قدرت برتر است” باید فریاد زد و با چنگ دندان مبارزه کرد و نیروی مبارز طلبید؛ نه آنکه همین مقدار سرمایهگذار اندک را به طرق مختلف از جمله فیلم بد ساختن یا قوانین دست و پاگیر، فراری داد.
تصویبکنندگان ردیف بودجه در دولت و مجلس وقتی با هجمههایی روبرو میشوند که تلویحا مهر تایید متولیان سینمایی را میگیرند، طبیعی است نباید انتظار داشت با روی خوش، بودجه مناسب تعیین کنند. ردیف بودجهای که دولت برای سینما در نظر گرفته حتی توان تولید 10 فیلم سینمایی را ندارد چه به آن که بخواهد معیشت و نیاز روزمره سینماگران را فراهم آورد.
باید نگاه تزیینی از سینما و سینماگر ایرانی کنار برود و با درک واقعیتها و کنار آمدن با سلایق متفاوت و اصلاح کردن برخی رویههای اشتباه هواداران، شیوه جذب را افزایش دهند؛ نگاهی که به عنوان مثال در دیدار سینماگران با رئیس سازمان برنامه و بودجه جاری و ساری بود و افرادی از طیفهای مختلف در کنار مدیران سینمایی که لزوما مشترکات سیاسی چندانی ندارند، برای حل مشکل معیشت سینماگران و دریافت بودجه بیشتر به نفع سینما، گرد هم آمده بودند؛ هرچند شنیده میشود که افرادی در سینما که سیاسیبازیشان فرقی با برخی از همان افرادی که بالاتر به آنها انتقاد کردیم ندارد، فشارهای زیادی را به حاضران آوردهاند که باعث تاسف است.
بازار جهانی یا انفعال: سینما به اذعان همه رایزنان فرهنگی، یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی در ایام دهه فجر و بلکه در طول سال برای نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود که مورد تایید همه جناحها و دولتها بوده و هست. به دلایلی بخش بینالملل، جدا و به طور مستقل با عنوان جشنواره بینالمللی فیلم فجر فعالیت خود را آغاز کرد.
علیرغم انتقادات وارده، انصافا بستری برای حضور بیش از یکصد فیلمساز خارجی و دیدن مستقل آثار سینمای ایران و جهان و تعامل بین فیلمسازان ایرانی و خارجی بهخصوص آنانی که فارغ از افکار رایج (سکس، خشونت، سیاست) حرفهای انسان دوستانه، مشابه فیلمهای ایرانی داشتند فراهم شده بود. اما با آمدن دولت سیزدهم، به بهانه ایجاد تحول و رونق، این جشنواره تعطیل، افراد برکنار و بساط آن جمعآوری شد اما هیچ اتفاق جدیدی به جای آن رخ نداد. کاری که بیشتر شبیه یک لجبازی با تیم جشنواره دولت قبل و یا شاید از روی ناآگاهی و تعجیل بود.
ناگفته نماند در همان دوران، افراد و تیمهای موازی دیگری مثل مرحوم طالبزاده و آقای خزایی در جشواره فیلم مقاومت فعالیت داشتند که قابل احترام و توجه بودند اما همان مسیر هم ادامه نیافت و الان، با یک عملکرد ضعیف در بخش بینالملل روبرو هستیم که آن را به یک بخش تزیینی و بیخاصیت تبدیل کرده است. کدام فیلم و فیلمساز معتبر جهانی در این مدت حضور یافت؟ چه تعامل و گفتوگویی انجام شده است؟ همه تلاش گذشته، برای “دیده شدن بهتر سینمای ایران” و یا برای “دیده شدن بهتر ایران امروز” تعطیل شد. چرا؟
آیا این کار، همان کنار گذشتن نگاه استراتژیک که “هنر سینما… بلاشک یک هنر برتر است، سینما یک روایتگر کاملاً مسلط و یک هنر پیچیده، پیشرفته و متعالی است”. نباید سرمایههای انسانی و خلاق را که عشق و تعهدشان به ایران و سینمای ایران اثبات شده است به بهانههای سیاسی و جناحی کنار گذاشته شوند و با نگاه بدبینانه و گاه شخصی به حوزه فرهنگ بهخصوص سینما، آسیب زد.
همگرایی، همدلی و اقناع پذیری و استفاده از ظرفیتها در هر طیف فکری راهکار موفقیت حاکمیت و نظام در عرصه سینماست.
انتخاب یا انتحار: سیاستگذاران جشنواره فیلم فجر با انتخاب جمعی از سینماگران و مقامات دولتی “هیات انتخاب” خود را معرفی کرد و آنان حتما بر اساس ملاکهای فردی و تعداد مورد نیاز جدول جشنواره، برگزیدگان را اعلام کردند، اما چون شیوه اجرایی، درست عمل نشده است، هیات انتخاب و بالطبع جشنواره به انتحار نزدیک شده است تا انتخاب!!
انتخاب بهترینها و یا تعداد مشخص، حق قانونی هر جشنوارهای است. اعتراضی هم بر آن وارد نیست. همانند سایر جشنوارههای جهان که متناسب با تعاریف و نیازها، فیلمها را انتخاب میکنند و معمولا هم ملاک انتخابها بهدلیل اقتصادی نه سیاسی، آشکار و علنی نیست.
جشنواره فیلم فجر هم از این رویه مستثنی نیست. اما در شرایط امروز، اگر ملاکها جزییتر و شفافتر میبود، آسیب کمتری وارد میشد و شور و هیجان سینمایی آن هم همزمان با جشن انقلاب افزایش مییافت.
در فراخوان جشنواره اهداف اینچنین ذکر شده است: “هدف، معرفی آثار برگزیده یک سال سینمای ایران بر پایه هویت ملی و دینی است”. اما چون اهداف در فراخوان، همانند سالهای قبل، کلی بیان شد، دهها سوال بحرانزا به وجود آورد و ایجاد شک و شبهه کرد. معلوم است متولیان جشنواره، تدبیر تازه و کاربردی اتخاذ نکردند که سینماگر احساس کند استدلال درست و منطقی وجود دارد. نمونهاش جملات متناقض یکی از اعضای هیات انتخاب که ادعا کرد: “نزدیک 30 فیلم از میان بیش از 70 فیلم دیده شده، انتخاب شده است”. یعنی نزدیک به 40 فیلم رد شدند. و یا ایشان مبنای عدم انتخاب را “چهره غیرسینمایی” دانست، در صورتی که نام، اشخاص و ارگان ملاک نیستند و ملاک مفاهیم اثر است اما درباره مفاهیم در نظر گرفته شده برای هیات انتخاب، توضیحی ارایه نداد. ضمن آنکه همه 70 یا 100 فیلم متقاضی، در حلقه قوانین جمهوری اسلامی و با مجوزهای رسمی ساخته شدهاند و چون سینماگران، آثار خود را متناسب با اهداف جشنواره میدانستند در آن شرکت کردند. مشخص است با یک بیتدبیری و روش نامتناسب روبرو هستیم. به نظر میرسد حتی اگر ساختار فیلمها در حد جشنواره نبودند. تدبیر حکم میکند، در شرایط حساس کنونی، جشنواره نباید دچار خودباوری بشود و احساس کند هر آنچه که میپسندد و یا میگوید باید دیگران بپسندند و بگویند!
راه نجات از بحرانهای گاه خودساخته، انتخاب افرادی با سلایق متفاوت و باورپذیر برای عموم سینماگران و تبیین جزئیتر اهداف کلان است، نه انتخاب افراد و مدیرانی شبیه هم که یک نفر با هفت نفرشان تفاوتی نمیکند. تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!
عصر امروز، عصر شفافسازی رسانهای و بالعکس عصر ایجاد شک و شبهه رسانهای است. بازی در این میدان، دانایی و کارآمدی با نیروهای متبحر و دانا میخواهد. تعیین و تبیین ملاکهای ارزیابی در چند سر فصل مکتوب، انتخاب سخنگویی با قدرت نفوذ کلام، نمایش فیلمهای خارج از مسابقه برای کارشناسان، ایجاد مناظرههای سینمایی و… از آن جمله است.
دبیرخانه چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار آثار مسابقه بخشهای «فیلم مستند» و «فیلم داستانی» «نماهنگ»، «فیلمنامه»، «پویانمایی»، «فیلمِما»، «تولیدات تلویزیونی» و «تولیدات فضای مجازی»را اعلام کرد.
به گزارش سینمای خانگی از دبیرخانه چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، برگزیدگان بخشهای «فیلم مستند» و «فیلم داستانی» «نماهنگ»، «فیلمنامه»، «پویانمایی»، «فیلمِما»، «تولیدات تلویزیونی» و «تولیدات فضای مجازی» در اختتامیه این جشنواره، معرفی و تقدیر میشوند.
بخش «فیلم داستانی»
تیزر فرهنگی
انگشتر – محمدحسین عباسی / بابایی مدرسه – متین پاکزاد / پیرمرد و دریا – قاسم خسروی / تنها گریه کن – محسن اردستانی رستمی / جمعه – محمد پایدار / حوض خون – محسن اردستانی رستمی / خونه تکونی – سیدسجاد سامیه زرگر / لحظه – زهرا میری
+1 – سهیلا کاظمیان / آزادسازی قدس – محمدصادق شعبانی / بینشان – ایمان ادراکی / بیداری جهان – معصومه موسوی، سیده مهسا زمانی، سبا زرگر و راضیه احتشامی / پیام دستها – احمدرضا شهریاری / پیام شاهد نورالزهرا – زهرا حسنزاده و اسما اسعدی / پیام فرزند ایران – فاطمه عرفان / حاج رضا – پوریا فعله گری / خبرگزاری پانا – نیایش مجریان / خلبانی که مقصد او عشق خدا بود – کوثرسادات امرآبادیزاده / در برابر تاریکی – هانیه بحرینی پور / دنیای بدون اسرائیل برای کودکان – فاطمه خوشرو بهار و زهرا خوشرو بهار / دنیای بدون تاریکی – محمدحسین چوبین / رجز خانی مدرسه نبوت – ناهید حاجیزاده / سبزعلی – روشنک جهانگیری / سردار بی سر – آروین خادمالحسینی / سطل آب – حسین سبحانی / سکوت – سیدمیلاد مدبریان / عطار – ایمان ادراکی / عید غدیر در روستای تکه – علی سهرابی / غزه آه – سید ایمان عباسی / فلسطین تنها نیست – هلیا نجفزاده / فلسطین زنده است… – محمدرضا خسروبیگی / قدرت مظلومان – محمدمهدی رفیعی / قدس و هدف – مهدیه سرچمی / مشاور من – مهرانه مجریان / مقاومت غزه – رضا بهرامی / من کودکی فلسطینیام – محمدرضا حبیبی / من یک فلسطینیم – سیما دلیری و فاطمه مهدیپور / مهارت در سایه تدبیر – مجید خسرودوست رودسری / نبرد باظلم – یلدا کرمی / نقش فلسطین – عباس بهرامی / نمایش عروسکی – فاطمهسادات هاشمی /
تولیدات تلویزیونی:
برنامه تلویزیونی ترکیبی:
از مامان بگو – مریم نیکانلو / برو پی کارت – وحید ولی / به افق فلسطین – شبکه افق / بی واسطه – سیدمحمدعلی صدرینیا / جریان – محسن فراهانی / جماران – مصطفی موسی پسندی / چند روایت معتبر – محمدهادی خفاجی / حسینیه معلی – سعید ستودگان / حماسه خوان – سیداحمد موسویان / خط سوم – سیدیزدان ملک آبادی / روایت اقتدار – محسن باقری مقدم / سیدخندان – محمدحسین بزرگیراد / طوفان الاقصی – کوروش علیانی / علامت – سیدمجید اکرمی / کوچه باغ – حسین روئین تن / ماجرای امروز – شهرام ناصری / محفل – سیدمحمد هاشمی گلپایگانی / مردم میدان – سیداحمد موسویان / نَقلونُقل – محمدحسام مدنی / نوسان – قاسم عوض بیگی / واقعیه – سیدحسامالدین حسینی / هماهنگ – سیدمحمدصادق حسینی
گزارش خبری:
باباجان – کاظم دهقانی اشکذری / ترومای بیمه – هدی زاهدی / چهل بازه – سیده تکتم حسینی / دایه دایه – فرشید بهرامی / سخاوتی به وسعت آبادانی – سیده سکینه میرطاهری / عکس خاص – سمانه علی اکبری / هندسه جدید قدرت با ناوگروه 86 – معصومه هاشمی / یک تیر و چند نشان – فاطمه سلطانی
کلیپ، آیتم و موشن گرافیک:
اعتراض – محمد پورنوروز / به عمل کار برآید – محمدهادی سلطان مرادی / بی مهری مسولان نسبت به تحولی در دانش بنیان – مهدی شایگان / جمع خوبان – محمد اسفندیاری / حج خونین – زینب حزباوی / حریفت منم – عقیل طرفی / دورها آواییست(آمریکا آمریکا) – محمدسعید غلامی / شهید جانی بت – شبکه افق / شیرزاد – سیدعلیرضا طباطبایی / صنعت همه فن حریف – محمدعلی یزدان پرست / طوفان آزادی(محمد ضیف) – شبکه افق / عذر میخواهیم – سارا تقینژاد / کرمان دخت – محمدهادی سلطان مرادی / مسجد رهبر – میثم جهانگیر / نان – مژگان صلائی / هیسطوری! – اسماعیل عظیمی / هولوکاست حقیقی – میلاد مهرجو
تولیدات فضای مجازی:
تولیدات انسان رسانهها (کنشگران):
اسکرین شات (شکست امنیتی( – سرباز روحالله رضوی / اسکرین شات (اروپا چگونه اتحادیه شد؟) – محمد صمصامی / بافتار (شاهنگیان، پدر سرود انقلاب) – مرتضی ابراهیمپور / باقلوا تی وی (کاهش جمعیت میلیونی) – امیرحسین لشگری / باقلوا تی وی (نیم درصدی) – امیر کمالی الموتی / دادستان – محمدحسین لک / رسانه بیداری (حج خونین) – زینب حزباوی / روایت بحران – ماهان احمدی / زن زندگی آزادی؟؟! – فرشته سادات رحیمی حاجی آبادی / سینمای استراتژیک – سیدعرفان حسینی / گرا (زبان مقاومت در زمین غزه) – محمدحسین ابراهیمی / نظام معترض – میثم آذربخش / ویرگول پلاس 4 – امیرعباس کنعانی هرندی / ویرگول مدیا (درخواست یک نابینا در مسیر نجف به کربلا از مردم) – مهدی نجفی
تولیدات صوتی (پادکست):
انقلاب فرشتهها – سیدمحمد پیشنمازی / بانوی انقلاب – معصومه احمدوند / بن بست مهسا ـ همشهریمان بود – روحالله قمری، علیرضا شعبانی نژاد و حسین بدر طالعی / چمری برای پهلوان – پوریا فعلهگری / زندگی من (دلیلی برای بودن، مرز خوشبختی) – متینالسادات فیروزی / دوست داری مثل مرد عنکبوتی بشوی؟! – مریم حلاج / راهی به سوی آسمان – نگین مرادوندی / زاده زابل – هانیه قرهقانلو / سرباز روز نهم – هانیه قرهقانلو / صاد – سیدمحمد بیژنی / عمو – مریم تقیزاده / مَزگِت – زهره سربازی و فاطمه باقری / ماجرای فلسطین – پیمان زندی لک / ماه بی بی – نگین مرادوندی / نوجهان – امیرحسین شاکرپور / نخل و برنو – مجید طیبی
اختتامیه چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، 29 دیماه 1402 در حوزه هنری تهران برگزار میشود. در این آئین، از برگزیدگان بخشهای اعلامشده تقدیر بهعمل میآید. نمایش مرکزی آثار از تاریخ 22 تا 28 دیماه در سینما فلسطین تهران صورت خواهدگرفت.
سخنگوی قوه قضاییه با اعلام اینکه نخستین جلسه دادگاه پرونده قتل داریوش مهرجویی و همسرش ۱۹ دی برگزار میشود، گفت: اکنون پرونده با تکمیل تحقیقات و دریافت آخرین دفاع و صدور قرار تأمین با صدور کیفرخواست به دادگاه صالح ارسال شده است و در دادگاه کیفری یک استان البرز قرار دارد.
به گزارش سینمیا خانگی از ایرنا، مسعود ستایشی روز سهشنبه در چهل و یکمین نشست خبری فرارسیدن خجسته سالروز مادر امت و امامت حضرت صدیقه طاهره (س) را به ملت شریف بهویژه مادران و بانوان ایران اسلامی تبریک گفت و اظهار داشت: پیامبر عظیم الشان اسلام جایگاه عالیقدر دخت مکرم خود را بارها در مسیر حرکت عالم اسلام تبیین فرمودند و این روز فرصت مغتنمی برای قدردانی از مادران و بانوان است تا از آنان که نسلها را پرورش میدهند قدردانی کنیم.
ستایشی با اشاره به سالروز ولادت حضرت امام خمینی (ره )، افزود: تقارن این روز و میلاد احیاگر اسلام ناب در قرن حاضر و پرچمدار مظهر اعتماد به حاکمیت اسلامی و اراده الهی را نیز گرامی می داریم.
سخنگوی قوه قضاییه به چهارمین سالگرد اسطوره مقاومت و سازشناپذیری با رژیم صهیونسیتی سردار دلها؛ حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد و افزود: گرچه فقدان وجود مادی همچنان سخت و سنگین است اما همچنان با تلاش سردار دلها و سایر نیروهای مقاومت، اکنون الگوی مقاومت و ایستادگی در برابر تعدی به کیان اسلامی نهادینه شده و به رشد و بالندگی رسیده است.
وی خاطر نشان کرد: دشمن گمان میکرد با از میان برداشتن سردار دلها مقاومت نیز تضعیف خواهد شد حال آنکه با گذشت چهار سال از عروج ملکوتی آن شهید عالیمقام جنبش مقاومت همچنان تا اضمحلال کامل صهیونیسم از جوشش و خروش نمیایستد.
سخنگوی قوه قضاییه در ادامه با اشاره به اجرای حکم اعدام چهار نفر از اعضای باند جاسوسی گفت: جمعه گذشته – ۸ دی – چهار سرکرده تروریست وابسته به رژیم پلید صهیونیستی که از مدتها پیش گرفتار شده بودند با طی مراحل کامل قضایی و با صدور حکم اعدام به دار مجازات آویخته شدند و این حکم پس از طی همه تشریفات قانونی با دقت و نگرش حقوقی و قضایی به مرحله اجرا درآمد.
پرونده چای دبش در مرحله تحقیقات مقدماتی
سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه دولت اعلام کرده است که در موضوع پرونده چای دبش ۶۰ مدیر متخلف را برکنار کرده است؛ از این تعداد چند نفر به قوه قضاییه معرفی شدند و برای آنها پرونده قضایی تشکیل شده است، گفت: آنچه نسبت به پرونده موسوم به چای دبش باید گفت این است که پرونده فعلا در مرحله تحقیقات مقدماتی است و براساس آنچه مطلع شدم، بازپرس از مبادی ذیربط برای استعلام اقدام کرده است و از پاسخ استعلامات اطلاعاتی ندارم.
ستایشی افزود: پاسخ استعلامها پس از بررسیها در حدود مقررات اطلاع رسانی خواهد شد.
پاسخ سخنگوی قوه قضاییه درباره قطعی تلفنهای زندان بانوان اوین
سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی درباره قطعی تلفنهای زندان اوین در بند بانوان از چهارشنبه تا جمعه گفت: انتظام امور کیفری بر عهده همان سازمان است و اینگونه مقرر شده و فعلا اینگونه است اما این موضوع را منعکس میکنیم.
۱۹ دی؛ نخستین جلسه دادگاه پرونده داریوش مهرجویی
سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی درباره آخرین وضعیت پرونده مرحوم داریوش مهرجویی و همسرش گفت: اکنون پرونده با تکمیل تحقیقات و دریافت آخرین دفاع و صدور قرار تأمین با صدور کیفرخواست به دادگاه صالح ارسال شده است.
ستایشی یادآور شد: پیرو تاکید و دستور رئیس قوه قضاییه این پرونده در عین سرعت و توجه ویژه به مولفههای دقت و صحت انجام شود و اکنون در کمتر از دو ماه کیفرخواست پرونده صادر شده است.
وی افزود: اکنون پرونده در دادگاه کیفری یک استان البرز قرار دارد و اولین جلسه رسیدگی به این پرونده روز ۱۹ دی ماه جاری برگزار می شود و پس از آن در حدود مقررات اطلاع رسانی خواهد شد.
تتلو چند پرونده قضایی دارد
سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی درباره آخرین وضعیت امیرحسین مقصودلو ملقب به تتلو گفت: فرد مورد نظر چند پرونده در دادسرای عمومی و انقلاب تهران مطمح (مدنظر) رسیدگی دارد و یک پرونده اکنون در ناحیه ۳۳ دادسرای عمومی و انقلاب تهران در مرحله تحقیقات مقدماتی است و قرار بازداشت موقت صادر و وی اکنون در زندان به سر میبرد.
ستایشی با بیان اینکه در یکی دیگر از پروندهها کیفرخواست صادر شده است، توضیح داد: بعد از بازگشت وی به کشور، بازپرس در موقعیت او حاضر شده و پرونده با کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شده است؛ پرونده در این موضوع هم متضمن قرار بازداشت موقت است.
وی اضافه کرد: برای نامبرده در دو پرونده دیگر هم رأی غیابی صادر شده است و چنانچه اعتراضی از سوی وی صورت گیرد، رسیدگی خواهد شد.
بررسی حکم اعدام عامل حادثه تروریستی دوم شاهچراغ در دیوان عالی کشور
سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی درباره آخرین اقدامات قضایی پیرو دستگیری حدود ۲۰۰ نفر که قصد اقدامات خرابکارانه در اربعین را داشتند، گفت: همه این موارد در قالب یک پرونده واحد نیست بلکه پروندههای مختلفی در استانهای مختلف رسیدگی شده است.
ستایشی با اشاره به دومین حادثه تروریستی در تابستان سال جاری در حرم مطهر شاهچراغ یادآور شد: ۶۵ نفر از عناصر آگاه و ناآگاه در این حادثه تروریستی دستگیر شدند و عنصر اصلی به اتهام محاربه که منجر به شهادت دو تن و مجروح شدن ۱۱ نفر دیگر همچنین ایجاد رعب و وحشت شده بود، به اعدام محکوم و پس از آن پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد.
وی افزود: دو نفر دیگر هم که در این پرونده به اتهام اجتماع و تبانی نقش داشتند، هر کدام به پنج سال حبس و اخراج و طرد از کشور محکوم شدند و پرونده سایرین نیز رسیدگی شد.
وی تصریح کرد: این نظارتها مستمر است و رسیدگیهای شرعی و قانونی با قاطعیت ادامه دارد.
استفاده از تنوع اقلیمی درگذشته بیشتر در سینمای ایران تجربه میشد اما در سالهای اخیر هم فیلمسازان جوانی هستند که ترجیح میدهند با خارج شدن از فضای شهری، زیباییهای بکر کشور را تصویر کنند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، تاریخ سینمای ایران، مملو از آثاری است که جدا از هر اتفاق سینمایی، تنوع اقلیمی و فرهنگی کشور ما را نیز ثبت کرده است. هرچه بیشتر به گذشته میرویم، به تعداد فیلمسازهایی که به ثبت تصاویر تازه در سینما علاقهمند بودند، افزوده میشود. ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، کیانوش عیاری از جمله فیلمسازهای نه چندان دور ما هستند که در اغلب آثارشان با ثبت تصاویری بکر در جغرافیایی تازه، علاوه بر روایتی تاثیرگذار، اتفاق ویژهای را در معرفی فرهنگ منطقه دیگری از کشورمان رقم زدهاند.
اما افسوس که امروز، کمتر کارگردانی را میتوان یافت که برای ساخت فیلم به خارج از آپارتمان و یا شهر خود برود. اکثر آثار معطوف به فضای شهری و آدمهایی است که بیش از هرچیز گرفتار تاثیر مدرنیته در زندگی خود شدهاند و در عین حال نمیتوانند خود را از قید و بندهای سنت رها کنند.
البته نباید فراموش کرد که در چنین شرایطی باز هم میتوان آثاری را یافت که برای سینمای ایران، همچون لِنگه کفشی در بیابان، غنیمت به شمار میآیند. فیلمسازهایی که با وجود تمام مشکلات و موانعی که بر سر راهشان قرار دارد، به شهرهای دیگر رفته و با جسارتی مثال زدنی نه تنها داستانی تازه را برایمان روایت میکنند، بلکه سعی در ثبت تصاویری تازه در جغرافیایی بکر دارند.
رضا میرکریمی، خسرو معصومی، حمید نعمتالله، مانی حقیقی از جمله کارگردانهای مطرحی هستند که در آثار خود به ثبت تصاویر تازه از شهرهای دیگر و فرهنگ اقوام مختلف علاقه نشان دادهاند. اتفاقی که البته هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد، بازهم کم است. اما باتوجه به اهمیتِ پرداختن به اقوام مختلف و تنوع اقلیمی در سینمای ایران، تلاش کردیم در این گزارش به معرفی فیلمها و فیلمسازهای تقریبا جوانی بپردازیم که در یکی دو دهه اخیر به ساخت آثاری از این جنس پرداختهاند. زیرا آینده هر سینمایی وابسته به نگاه کارگردانهای جوان آن است.
احسان عبدیپور؛ ثبت تصویری رویاگونه از بوشهر …
اگرچه عبدیپور فعالیت سینمایی خود را از اواخر دهه ۸۰ آغاز کرده است اما مخاطبان سینما او را با فیلمی شناختند که سال ۹۱ ساخت. «تنهای تنهای تنها» با روایتِ داستانی تازه در بوشهر توجه بسیاری از سینمادوستان را جلب کرد و توانست پس از مدتها، نگاه مخاطبان را به داستانی متفاوت در فضای خارج از شهر تهران معطوف کند.
این فیلم داستان پسربچهای را روایت میکرد که قصد رفتن به سازمان ملل را دارد. پسر میخواهد نسبت به قانونی که او را از دوست خود دور میکند، اعتراض کند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که «تنهای تنهای تنها» بیش از هر موضوع دیگری، ما را با رویای تازهای آشنا کرد که امکان دیدنش روی پرده نقرهای پدید آمده بود؛ جذابیتی بصری از رویای کودکانه در شهری چون بوشهر.
فیلمهای «پاپ» و «میجر» را میتوان ادامه مسیرِ فیلمسازی معرفی کرد که حال همچون سفیر فرهنگی شهر بوشهر هم شناخته میشود. زیرا گرچه تا پیش از این، شناختی نسبی نسبت به مردم بوشهر و فرهنگ آنها وجود داشت اما بسیاری از مردم با آثار او، علایق مردم جنوب به موضوعاتی چون فوتبال، سینما و موسیقی را درک کردهاند.
امیرحسین عسگری؛ تصویر مردمانی متفاوت در دل جغرافیایی تازه
در روزگاری که فیلمسازی تبدیل به حرفهای برای کسب درآمد بیشتر شده است، او چند سال یک بار به تولید اثری میپردازد که هرکدام با دیگری تفاوتهایی دارد. عسگری فیلمسازی را از نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز کرد اما مخاطبان سینما او را با فیلمهای «بدون مرز» و «برف آخر» به خاطر میآورند. در سال ۹۳ با فیلم «بدون مرز» تندیس بلورین جایزه ویژه هیات داوران بخش نگاه نو سیوسومین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و بعد از آن شش سال طول کشید تا فیلم بعدیاش؛ «برف آخر» را به انتها برساند.
فیلم «بدون مرز» او، جدا از داستانی که برای مخاطب روایت میکند، تصویر تازهای از نقطه صفر مرزی را ثبت کرده است. این فیلم داستان پسری را روایت میکند که هر روز برای ماهیگیری به کشتی به گل نشستهای در نقطه صفر مرزی پا میگذارد. پسر آنجا را به محلی برای آرامش خود تبدیل کرده است، اما حضور غریبهای این آرامش برهم میزند … .
فیلم «برف آخر» او نیز با روایت داستانی متفاوت در دل برف، تصویر تازهای از فرهنگ مردم در شهرهای کوچکتر را به نمایش میگذارد. او با انتخاب شهرستانی در منطقه سردسیر کیاسر ساری، فضای سردی را تصویر میکند که مردمانش فرسنگها با آدمهایی که در پایتخت کشورمان میشناسیم، متفاوت هستند. عسگری در این فیلم با استفاده از نماد و نشانههای حیوانی، خوی افراد را توصیف کرده و اتفاقی تازه را در سینما رقم زده است.
گرچه فیلم «برف آخر» برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران چهلمین جشنواره فیلم فجر شده است اما هنوز فرصت اکران عمومی در سینماهای کشور نصیبش نشده است.
صفی یزدانیان؛ رشتی که با او بیشتر شناختیم …
او را بیشتر به عنوان منتقد مجله فیلم میشناختیم تا سال ۹۳ که فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» روی پرده نقرهای رفت و بسیاری از سینمادوستان را جذب خود کرد. صفی یزدانیان با روایتِ داستانی عاشقانه که سالها در سینمای ایران سابقه نداشت، اتفاقی را رقم زد که هنوز در یادها باقی مانده است. تصاویری بکر از شهر رشت در کنار روایت داستانی عاشقانه که از سالها قبل باقی مانده و به امروز رسیده، در کنار موسیقی متفاوت کریستف رضایی فیلمی را شکل داده که هرچه از آن میگذرد، مخاطبان بیشتری را با خود همراه میکند.
«در دنیای تو ساعت چند است؟» از جمله آثاری است که تصور ساختن آن در شهری به جز رشت هم امکانپذیر نیست. در واقع شهر رشت با داستان عاشقانه این اثر پیوند عجیبی دارد و از همین رو آن را به مخاطبان خود نیز منتقل میکند.
«ناگهان درخت» دومین فیلم صفی یزدانیان است که با فاصله ۴ سال از اولین فیلم او ساخته شد. این فیلم نیز با تصاویری از شهر رشت پیوند دارد و روایتی عاشقانه اما غمگین را به مخاطب خود منتقل میکند. اگرچه داستان «ناگهان درخت» به قدرت «در دنیای تو ساعت چند است؟» نیست اما کارگردانی صفی یزدانیان و ثبت تصاویری به غایت زیبا در این فیلم از نقاط قوت آن به شمار میآید.
نیکی کریمی؛ روایتی عاشقانه با «آتابای»
بازیگر شناخته شده سینمای ایران از مدتها قبل، به فیلمسازی روی آورده بود اما پنجمین اثر او که روایتی عاشقانه در بستر شهرستان خوی بود، مورد توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت. «آتابای» درباره مردی میانسال به نام کاظم است که در روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی میکند. درگیریهای گذشته و حال کاظم، مخاطبان را با داستانی جذاب مواجه کرده است که با تصاویری تازه روایت میشود.
نیکی کریمی بعد از این اثر هنوز خبر از تولید فیلمِ تازهای نداده است اما احتمال دارد که باتوجه به موفقیت این فیلم، مجددا به روایت داستانی در جغرافیای تازه بپردازد.
ستاره اسکندری؛ روایت داستانی در سیستان و بلوچستان
یکی از بازیگران پرکار سینما و تئاتر ایران که با فعالیت در حرفههای دیگر، همیشه قدرت اجرایی خود را نیز به رخ کشیده است.
ستاره اسکندری در اولین فیلم بلند خود «خورشید آن ماه» به سراغ ساخت داستانی در سیستان و بلوچستان رفته است. این فیلم در حال حاضر اکران عمومی خود را آغاز کرده و هنوز نمیتوان درباره مواجهه مخاطبان با آن سخن گفت اما باتوجه به عکسهای منتشر شده از این اثر، میتوان از خلق تصاویر بکر و تازه مطمئن بود.
همچنین پرداختن به فرهنگ سیستان و بلوچستان که در توضیحات این اثر روی آن تاکید شده، مسئله مهمی است که اگر در سینمای ایران مورد توجه بیشتری قرار گیرد، به رنگارنگی آثار کمک کرده و قطعا در جذب مخاطبان نیز اثر گذار خواهد بود.
رئیس سازمان سینمایی کشور بیتفاوتی نسبت به سرنوشت و آینده کشور را خسرانی جبرانناپذیری عنوان کرد و گفت: انتخابات یعنی بیتفاوت نبودن، در صحنه حضور داشتن، مسئول بودن نسبت به جامعه و تاریخ؛ اگر طیفها، سلیقهها، صداها و نواهای مختلف در چارچوب قانون در انتخابات حاضر باشند جامعه پویایی خواهیم داشت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، یکی از ایدههای محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی کشور که تا کنون در برخی از سخنرانیهای رسمی به آن اشارههایی داشته است، تلاش برای تحقق «سینمای اسلامی» است.
خزاعی که پیشتر و در بخش اول همین گفتوگو به تفصیل درباره نسبت وضعیت امروز سینمای ایران با ایدهآلهای خود صحبت کرده و به دفاع از رویکردهای منتهی به جان گرفتن گیشهها، در برابر منتقدان پرداخت، حالا و در ادامه این گفتوگو تلاش دارد ضمن تشریح دیدگاههای خود درباره کلیت «سینمای ایران» به بخش دیگری از حواشی مرتبط با دوران مدیریت خود بهخصوص حواشی بهوجود آمده برای گروهی از سینماگران متأثر از حوادث و التهابات سیاسی و اجتماعی یک سال گذشته پاسخ دهد.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم و پایانی گفتوگوی مشروح خبرگزاری ایرنا با محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور است.
اگر بخواهید مولفههای «سینمای اسلامی» را که پیشتر به آن اشارههایی داشتهاید، تشریح کنید، به چه مواردی اشاره میکنید؟
درباره همه رفتارهای ما، در دین اسلام شاخصهایی تعیین شده است. مثلا درباره رفتار یک کاسب در زمینه فعالیتهای اقتصادی، شاخصهایی در دین ما تعیین شده است. به همین دلیل آنقدر شاخصهای اسلامی برای یک زندگی گسترده است که درباره همه شئون آن میتوان صحبت کرد و فیلم ساخت.
آیا معتقدید امروز این شاخصهای اسلامی در سینمای ما رعایت نمیشود؟
قطعا در برخی از آثار نجیب سینمای ایران این شاخصها وجود دارد و در اکثریت تولیدات هم این موارد رعایت میشود اما صحبت من درباره اندک تولیداتی که است که این شرایط را ندارند. معتقدم آنهایی که به دنبال نگاه کاسبکارانه در سینما هستند، باید جلویشان را گرفت. حرف ما این است که میتوان نگاه اقتصادی هم به سینما داشت اما باید رویکردها را اصلاح کرد.
قطعا سینما یعنی اقتصاد اما میتوان نگاه متفاوتی هم داشت. نکته دیگر این است که آیا ما همیشه باید به فیلمها سوبسید بدهیم؟ آیا فیلمسازان ما نباید راه ارتباط با مخاطب خود را یاد بگیرند؟ این مسأله بسیار مهمی است. من وقتی میگویم فیلمساز هستم، یا دارم یک فیلم شخصی میسازم که طبیعتا برای آن نباید انتظار اکران داشته باشم. مثل فیلمهای هنروتجربه که اکران هم میشود اما انتظار فروش آنچنانی در گیشه ندارند.
فیلمساز دیگری برای حضور در جشنوارهها فیلم میسازد و طبیعتا او هم نباید از عدم اکران فیلمش در داخل کشور ناراحت شود. اما صورت سوم مربوط به فیلمهایی است که برای ارتباط با مخاطب ساخته میشوند. این دست آثار باید نگران شرایط ارتباط با مخاطب باشند. صاحبان این آثار باید از خود بپرسند که شاخصه برقراری ارتباط با مردم چیست؟ مگر میشود فیلمی قصه و قهرمان نداشته باشد و مردم با آن ارتباط برقرار کنند؟ ما باید در مدل فیلمسازی خود تجدیدنظر میکردیم. چرا فیلمهای کارگردانی مانند ابراهیم حاتمیکیا همواره مخاطب دارد، چون قصه و قهرمان دارد…
البته فیلمهای متأخر آقای حاتمیکیا هم در زمینه جذب مخاطب چندان موفق نبودهاند!
اینگونه نیست که اگر یک فیلم سینمایی، بر روی پرده سینما از نظر اقتصادی عملکرد موفقی نداشته، از نظر انتقال مفاهیم و کارکردهای فرهنگی خودش هم ناموفق بوده باشد. این دو مقوله از هم جدا هستند.
این طور نیست. فیلم «بهوقت شام» رکورد فروش خوبی را در گیشه ثبت کرد. از فیلمی که خودم در آن حضور داشتم مثال میزنم. دلیل استقبال از آن فیلم هم این بود که مردم با آن ارتباط برقرار کردند. سینمای ابراهیم حاتمیکیا مولفههایی دارد که برای مردم جذاب است. البته این نکته را هم بگویم که همه مخاطبان یک فیلم، مخاطبان داخل سالن سینما نیستند و در این زمینه گاهی فیلمسازان ما دچار اشتباه میشوند.
اینگونه نیست که اگر یک فیلم در سینما فروش نداشت، یعنی دیده نشده است. بهعنوان مثال فیلم «پشت پرده مه» که ما کار کرده بودیم، جوایزی از جشنوارهها گرفت، در اکران عمومی دیده نشد اما در تلویزیون بارها پخش شد و مردم هم با آن ارتباط برقرار کردند. فیلمی که در سینما شکست خورد اما بسیاری از مردم آن را دیدند و میشناسند.
اینگونه نیست که اگر یک فیلم سینمایی، بر روی پرده سینما از نظر اقتصادی عملکرد موفقی نداشته، از نظر انتقال مفاهیم و کارکردهای فرهنگی خودش هم ناموفق بوده باشد. این دو مقوله از هم جدا هستند.
یکی از پدیدههایی که در یکسال گذشته بیشتر شاهد آن بودهایم جریان حضور فیلمهای زیرزمینی که بهصورت غیررسمی در داخل کشور تولید شدهاند، در جشنوارههای جهانی است. نگران نیستید که با نمایندگی این آثار از طرف ایران، سینمای رسمی ما در عرصههای بینالمللی حذف و محدود شود؟ مهمتر اینکه آیا جنس سیاستگذاریهایی که منجر به محدود شدن امکان ساخت برخی فیلمهای اجتماعی در سالهای اخیر شده است را در شکلگیری این پدیده موثر نمیدانید؟
اول اینکه معتقد نیستم که سینمای ایران در عرصههای بینالمللی حذف و محدود شده است و مشکلی که به آن اشاره میکنید مربوط به سه چهار جشنواره است که عموما با مقاصد سیاسی هدف گذاری شده اند واغراض سیاسی خود را دنبال می کنند. در سایر جشنوارههای سینمایی جهان، با چنین مشکلی مواجه نیستیم…
بالاخره در نگاه غاطبه سینمادوستان، همان چهار جشنواره تأثیر بالایی بر انعکاس تصویر سینمای کشورها در عرصه بینالمللی دارند!
فیلمهای رسمی سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی مهم دیده میشود
اینگونه نیست. در همه جشنوارههای بینالمللی، امروز فیلمهای رسمی سینمای ایران هم دیده میشود و هم برگزیده میشود. تعداد جوایز بینالمللی سینمای ایران در همین سالها کاملا مشخص است. آنچه شما به آن اشاره میکنید، مربوط به تغییر رویکرد جشنوارههای سینمایی دنیا نسبت به فضای فرهنگی ایران صحبت میکنید که مقولهای کلان است و ارتباطی هم با قوانین مراقبتی داخلی ما ندارد. سینما تنها بخشی از این تغییر رویکرد را نشان میدهد.
دلیل این تغییر رویکرد چیست؟ مگر پیشتر در سینمای ایران سختگیری وجود نداشت؟ اتفاقی که امروز شاهد هستیم مربوط به تغییر رویکرد جشنوارههای خارجی است. تا همین امروز خیلی از فیلمهای اجتماعی خوب سینمای ایران به این جشنوارهها معرفی شده، اما پذیرفته نشدهاند. مگر «جنگ جهانی سوم» فیلم مشکلداری بود؟ چرا در جشنوارهها پذیرفته نشد؟ در این دوره ما تمام فیلمهایی که حتی برای نمایندگی سینمای ایران در اسکار انتخاب کردیم هم آثار اجتماعی و غیرایدئولوژیک بودهاند.
مگر ما نمیتوانستیم مانند دورههایی که صرفا فیلمهای ایدئولوژیک معرفی میشدند، عمل کنیم؟ نگاه ما اساسا این نیست. شاید عدهای بخواهند اینگونه تلقین کنند، اما واقعیت این است که نگاه ما این نیست. ما بهدنبال احیای سینمای ملی ایران، با مشخصههای بومی خودش هستیم.
از ماجرای جشنوارههای خارجی فاصله نگیریم…
بله. درباره جشنوارههای خارجی، مطمئن باشید نگاه آنها در آینده قطعا دستخوش تغییر میشود. بد نیست بدانید خیلی از هنرمندانی که در جریانات اخیر به خارج از کشور رفتند، پیامهایی را ارسال میکنند تا به کشور برگردند. فضا همین امروز نسبت به سال گذشته خیلی تغییر کرده است. بعضی از این افراد صراحتا پیام پشیمانی ارسال میکنند، آن هم بهصورت رسمی.
از چهرههای شناختهشده هم در میان این افراد هستند؟
بله. هم شناختهشدهها هم برخی افراد گمنامتر. صراحتا میگویند ما میخواهیم به ایران بازگردیم و فعالیت سینمایی خودمان را ادامه دهیم.
مکالمه رسمی با خود شما داشتهاند؟
مکالمه رسمی خیر، اما بهصورت غیرمستقیم به دوستان مشترکی که با من داشتهاند، پیام دادهاند که میخواهند برگردند. برخی از این درخواستها هم در دست بررسی است.
یعنی اینگونه نیست که هنرمندانی که به هر دلیلی دچار مشکل شدهاند تا پایان دوره شما امکان رفع مشکلشان نباشد؟
این موارد مربوط به دوره ما نیست. توجه داشته باشید که این اغتشاشات در هر دوره دیگری میتوانست اتفاق بیفتد. این ماجرا مربوط به مدیریت ما در سینما نیست بلکه مربوط به حوادثی که با دوره مسوولیت ما همزمان شده است. این دو با هم تفاوت دارد. ما سختترین دوره مدیریت سینما در تمام دورهها را تجربه کردهایم. هر اتفاقی که از ابتدای انقلاب در سینما رخ نداده بود، در همین چند سال دوره مسوولیت ما رخ داد! با وجود این شرایط، پررونقترین دوره سینما را هم شاهد هستیم و همین واقعیت است که خیلیها را اذیت میکند.
برخی با اهداف سیاسی خیلی دوست داشتند سینما در دوره ما تعطیل شود و به همین دلیل از رونق امروز ناراضی هستند. وقتی صحبت از جشنوارهها و بازارهای جهانی میکنید، سوال اصلی این است که چه کسانی باعث کاهش سهم ایران از بازار جهانی شدهاند؟ قطعا اغتشاشگران و کسانی که شروع به فعالیت سیاسی در سینمای ایران کردند. مگر ما اینها را فراموش میکنیم؟ چه کسانی در خارج از مرزها بیانیه دادند و کارگردانان سرشناس دنیا را به خط کردند تا اهداف سیاسی خود را دنبال کنند؟ چه کسانی به جشنوارههایی مانند کن و برلین و ونیز ایمیل زدند؟ این افراد متولیان و بانیان وضع موجود سینمای ایران در عرصه بینالمللی هستند و امروز باید پاسخگو باشند.
اگر نگاه بستهای داشتیم فیلم سیدی و فرهادی را به اسکار معرفی نمیکردیم
اگر ما به دنبال ایجاد محدودیت بودیم، فیلم اصغر فرهادی را به اسکار معرفی نمیکردیم. اگر نگاه بستهای داشتیم که فیلم هومن سیدی را به اسکار معرفی نمیکردیم. اگر ما با سینمای اجتماعی مشکل داشتیم که فیلمهایی مانند «علفزار» و «ملاقات خصوصی» را اکران نمیکردیم. حرفم این است که اصلا آن نگاهی که برخی معتقدند در این دوره حاکم است، وجود ندارد. در حوادث سال گذشته با گروهی مواجه بودیم که در تحلیلهای خود احساس میکردند وضعیت نظام جمهوری اسلامی ایران رو به پایان است و به همین بهانه میخواستند جلوی حضور سینمای ایران در عرصههای بینالمللی را بگیرد و در مقابل سینماگران را به کارهای زیرزمینی تشویق کنند.
آنها میخواستند به فضای فرهنگی ما آسیب بزنند اما به این واقعیت دقت نکردند که فضای ملی سینمای ایران در اختیار سینماگران ایران است. سینمای ملی ما را امثال مجید مجیدی، مسعود جعفریجوزانی، احمدرضا درویش، جمال شورجه، سیدرضا میرکریمی و… در این سالها شکل دادهاند که هیچ کدام اهل کارهای زیرزمینی نبودهاند و جوایز مختلفی را هم گرفتهاند. آنها میخواستند سینمای ملی ایران را تحریم کنند و معتقدم این تحریم هم خیلی زود برداشته خواهد شد.
میتوانید کمی مصداقیتر درباره این گروه صحبت کنید؟ بالاخره افراد گمنام و بینشانی که نمیتوانستند باشند.
بالاخره خیلیها در طول آن حوادث تصور میکردند کار جمهوری اسلامی ایران تمام شده است. مدیر یکی از پلتفرمهای سینمایی حتی به همکاران خود گفته بود، این انقلاب مانند انقلاب مصر است و این باردیگر کار تمام است! یعنی در این حد برخی به باور رسیده بودند، اما همه شکست خوردند. در طراحیهایی هم که داشتند شکست خوردند کمااینکه با تمام فشارها و جوسازیها ، ما امسال هم در جشنواره کن غرفه داشتیم و سینمای ایران بهصورت رسمی حضور داشت.
ما تنها در چند جشنواره مشکلاتی داریم که بد نیست نگاهمان نسبت به آنها را تغییر دهیم و بدانیم همه عرصههای بینالمللی محدود به این جشنواره ها نیست. ما شاهد یک تغییر در فضای فرهنگی دنیا هستیم و در سالهای آتی شاهد اتفاقات بزرگتری هم خواهیم بود. وقتی روسیه تصمیم میگیرد برای خودش یک جشنواره اسکار به راه بیندازد یعنی با یک طراحی حرکت میکند. وقتی چین برای حضور در اقتصای سینمای دنیا برنامهریزی دارد، یعنی با یک طراحی دارد حرکت میکند. ما هم ابتدا باید سینمای خود را قدرتمند کنیم تا دچار مشکلاتی از این دست نشویم.
مشخصا چه اقداماتی داشتید؟
از طریق آقای عسگرپور نامه رسمی به رییس فیاپف ارسال کردیم تا این نهاد رسمی به جشنوارهها ابلاغ کند که این آثار زیرزمینی نماینده سینمای ملی ما نیستند. در چند سال آینده هم جایگاه واقعی این آثار مشخص میشود. سینمای دنیا به دنبال اقتصاد است و خیلی زود متوجه میشوند اینها نمیتوانند نماینده واقعی سینمای ایران در بازار جهانی باشند. این دوران، دورانی موقت است و ما تلاشمان را برای عبور از این دوران داشته و خواهیم داشت. در آینده حتما درباره بانیان این وضعیت صحبت خواهم کرد، چراکه معتقدم همهشان باید پاسخگو باشند.
همه این افراد هم در خارج از کشور نیستند و برخی از داخل در این جریان نقش داشتند!
با تمام این بدخواهیها سینمای ایران هیچگاه منزوی نخواهد شد
بله. تعداد ایمیلهایی که از داخل کشور به برخی از این جشنوارههای خارجی ارسال شده واقعا زیاد است. کسانی که باور کرده بودند جریان فرهنگی کشور و انقلاب، کارشان تمام شده است، در آن مقطع شروع به مبارزه کردند. البته اینگونه هم نیست که جشنوارههای کن و برلین بنابر نظر چهار فیلمساز داخلی ما، موضعش را طراحی کرده باشد، آنها مطابق سیاستهای بالادستی دولتهای متبوع خود حرکت میکنند و نگاهشان نسبت به فضای فرهنگی ایران را تعیین میکنند.
اینگونه نیست که یک گروه به اسم سینماگران مستقل در خارج از کشور تا این اندازه قدرت تأثیرگذاری بر جشنوارههای خارجی را داشته باشند، آنها فقط پیرامون این جریان هیاهو ایجاد کردهاند. با تمام این بدخواهیها سینمای ایران هیچگاه منزوی نخواهد شد.
اینگونه هم نیست که جشنوارههای کن و برلین بنابر نظر چهار فیلمساز داخلی ما، موضعش را طراحی کرده باشد
استعفای خانم مرضیه برومند از مدیرعاملی «خانه سینما» بازتابهای زیادی در محافل سینمایی داشت، شخص شما بهعنوان رییس سازمان سینمایی از این اتفاق ناراحت نشدید؟ بهخصوص که خانم برومند در متن نامه استعفای خود صراحتا اشاره کردند که نتوانستند تعاملات لازم را با سازمان سینمایی داشته باشند و پیشتر هم در نشست خبری این گلایه را مطرح کرده بودند.
البته ایشان صحبت از تعاملات نکرده بود و به جنبه اقتصادی ارتباط با سازمان سینمایی اشاره داشت که اساسا بحث دیگری است. این هم در حالی است که از زمان ورود خانم برومند به خانه سینما، بودجه این نهاد صنفی دو برابر شد و میتوانید در این زمینه از خود ایشان هم سوال کنید. جالب است که هیچکس درباره این مسایل صحبت نمیکند و تنها ابهامات را مطرح میکنند.
از خانم برومند سوال کنید که آیا بودجه خانه سینما بعد از مدیرعاملی ایشان دو برابر شد، یا نه؟من شخصا با ایشان جلساتی داشتم و حتی قبل از اعلام استعفا با او تماس گرفتم و گفتم اگر میتوانید کمی بیشتر بمانید.
یعنی کامل در جریان استعفا بودید؟
بله. با او تماس داشتم و خواستم اگر برایش امکان دارد، در این جایگاه بماند. از نگاه من ایشان شخصیتی بود که در این جایگاه عملکرد خوبی داشت و مدیران هم به حضورشان امیدوار بودند و امکان تعامل خوبی فراهم بود. به او گفتم به دلیل کارهای خوبی که در سینما از شما به یادگار مانده است، خیلی از درها به روی شما باز است. تأکید داشتم که نگاه شما نگاه سیاسی نیست و نگاه صنفی به مسایل دارید و این بسیار مهم بود. جلساتی که ما با خانم برومند داشتیم، همهاش مربوط به مسایل صنفی مانند مالیات و بیمه و مسکن بود. اتفاقا سازمان سینمایی در این زمینهها همراهی خوبی با خانم برومند داشت.
شما اشاره کردید که بودجه خانه سینما دو برابر شده اما خانم برومند به مشکلات مالی هم در نامه استعفایشان اشاره داشتند.
تنها یک ماه تخصیص بودجه خانه سینما از سوی سازمان سینمایی با تأخیر مواجه شد که دلیل آن هم مشکل ثبت آنها در اداره ثبت بود. اداره ثبت، نامهای به سازمان سینمایی زد و اعلام کرد با توجه به عدم ثبت خانه سینما، کمک مالی به این نهاد غیرقانونی است. طبیعتا من هم نمیتوانستم غیرقانونی اقدام کنم.
یعنی مشکل مالی صحت داشت.
بودجهشان کم نشد اما یک ماه پرداختی نداشتیم که میتوانست در ماههای بعدی جبران شود. در این مدت هم خانه سینما فرصت داشت پیگیر مراحل ثبت قانونی باشد. اتفاقی که افتاد و بعد از ثبت خانه، مشکل پرداخت بودجه هم حل شد. تعاملات ما با خانم برومند بسیار خوب بود و معتقدم هر کسی که مدیرعامل خانه سینما شود، به دلیل اهمیتی که برای جریانهای صنفی قائل هستم، باید تعامل خوبی با او داشته باشم. کمااینکه با منوچهر شاهسواری هم تعامل خوبی داشتیم.
درست است که نگاه من به شخص خانم برومند متفاوت بود اما اساسا معتقد به تعامل با نهاد صنفی هستم و امروز هم هر کمکی بتوانم به جناب علی دهکری بهعنوان مدیرعامل خانه سینما خواهم کرد. اگر افراد نگاه صنفی نداشته باشند شاید برخی تعاملات را با آنها نداشته باشم اما تا امروز هر سه مدیرعامل خانه سینما در دوره مسوولیت من، تلاششان رفع مشکلات صنفی بوده است.
بعضی از دوستان اعتراض و سروصدا کردند تا رایت جهانی فیلمشان را گرانتر بفروشند و درآمد بیشتری داشته باشند. برخی از مردم اما واقعا تصور میکنند که این افراد، مقاصد سیاسی دارند
سازمان سینمایی جدای از خانواده سینما نیست. شاید برخی از افراد در مقطعی وارد فعالیتهای سیاسی هم شدند اما این مربوط به همه خانه سینما نمیشود. بازهم تأکید میکنم که همه ما باید تکلیفمان با خودمان مشخص باشد. برخی از افراد که در همان حوادث سال گذشته سراغ رفتارهای سیاسی رفتند و موضعگیریهایی داشتند، هفته بعدتر در سازمان سینمایی به دنبال بودجه و امکانات بودند! این یعنی بلاتکلیفی.
من امروز نمیخواهم درباره خیلی از مسایل صحبت کنم و شاید روزی که از سازمان سینمایی بیرون بیایم، درباره خیلی از این نکات بتوانم شفافتر حرف بزنم و به مصادیق اشاره کنم، اما نکته این است که افراد نباید بلاتکلیف باشند. برخی موضعگیریهایی در بیرون دارند که اکثر مردم از ماهیت اصلیشان بیخبرند. بعضی از این دوستان اعتراض و سروصدا کردند تا رایت جهانی فیلمشان را گرانتر بفروشند و درآمد بیشتری داشته باشند. لااقل من از خیلی از این مسایل خبر دارم. برخی از مردم اما واقعا تصور میکنند که این افراد، مقاصد سیاسی دارند! میتوانم بگویم ۷۵ درصد این افراد، منافع و مقاصد اقتصادی دارند، نه سیاسی.
تعداد این افراد زیاد است؟
تعدادشان زیاد نیست ولی تریبون هایی در خارج از کشور دارند که ماموریت پمپاژ رسانه ای و خبری را دارند.
در آستانه انتخابات هستیم. اگر سینماگران بخواهند در این زمینه ورود داشته باشند، آیا سازمان سینمایی ملاحظات و چارچوبهایی برای این جنس فعالیتها مدنظر دارد؟
ورود به عرصه انتخابات یک امر شخصی است. مگر در سالها و دورههای قبل که افراد از کاندیدای موردنظر خود حمایت میکردند، سازمان سینمایی ورودی داشت؟ ما در حوزه مسایل صنفی ورود میکنیم. اگر فلان هنرمند بخواهد از فلان کاندیدا حمایت کند، اصلا به سازمان سینمایی ارتباطی ندارد. از نظر طرح انتقادات هم هیچ محدودیتی وجود ندارد. کمااینکه معتقدم بیشترین نقدها، همین امروز دارد به مسئولان وارد میشود. البته برخی منتقدین تنها چیزی که دغدغه آن ها نیست مردم و منافع ملی است، این عده همواره سعی کرده و می کنند تا از آب گلآلود ماهی خود را بگیرند و در برهه هایی هم موفق شدهاند.
نمیتوان کنار گود نشست و صرفا تماشاچی بود
این دسته موج سوارند و بخش هایی از مردم را در این موج سواری انتخاب میکنند. اما یک نکته را بدانیم بی تفاوتی نسبت به سرنوشت و آینده کشور خسران جبرانناپذیری است هر فرد همچنان که نسبت به خانواده مسئول است نسبت به جامعه خود هم مسئولیت دارد. نمیتوان کنار گود نشست و صرفا تماشاچی بود و در عین حال منتظر تحول شرایط اجتماعی ماند. بسیاری از افراد منتقد نسبت به مسائل سیاسی که غیرمنصفانه دست به نقد میزنند حتی در انتخابات حضور هم پیدا نکردند.
این عده قلیل که نسبت به سرنوشت خانواده، جامعه و کشور در حساسترین بزنگاهها بیتفاوت بودهاند چگونه به خود اجازه هرگونه اظهارنظری را میدهند؟ انتخابات یعنی بیتفاوت نبودن، در صحنه حضور داشتن، مسئول بودن نسبت به جامعه و تاریخ. اگر طیفها، سلیقهها، صداها و نواهای مختلف در چارچوب قانون در انتخابات حاضر باشند جامعه، جامعه پویایی خواهد بود.
دبیر شورای صنفی نمایش با اشاره به اینکه برنامهریزی خاصی برای ۱۰۰ هزار تومانی شدن بلیت سینما تا پایان سال وجود ندارد، درباره برخی حاشیههای اکران و نیز وضعیت گیشه سینما در سال آینده و موج کمدیسازی اظهارنظر کرد.
همایون اسعدیان در گفتوگویی با ایسنا درباره دلایلی که منجر به انتخاب دو روز از هفته برای فروش بلیت نیم بها در سینماها شده است، با بیان اینکه «فروش بلیت نیمبها در روزهای دوشنبه و سهشنبه پیشنهاد مشترک شورای صنفی نمایش و سازمان سینمایی بود» توضیح داد: در بررسیهایی که از فروش و وضعیت گیشه سینماها داشتیم مشخص بود که روزهای پنجشنبه و جمعه سالنها فروش خوبی دارند و روزهای شنبه و تا حدی یکشنبه فروش افت میکند. از آنجا که خیلیها منتظر روز سهشنبه میمانند تا با بلیت نیمبها فیلم ببینند تصمیم براین شد تا روز دوشنبه را هم به طور آزمایشی با قیمت نیمبها پیش برویم و اگر نتیجه مطلوب بود این روند را ادامه میدهیم؛ یعنی اگر وضعیت فروش روزهای سهشنبه با این تصمیم لطمه بخورد این روند را ادامه نمیدهیم.
او درباره اینکه چرا این دو روز با یک فاصله زمانی انتخاب نشدند، گفت: اگر روز چهارشنبه انتخاب میشد منتهی به روزهای آخر هفته بود و احتمال داشت در فروش تاثیر بگذارد. روزهای اول هفته هم تقریباً همین شرایط را دارند، ضمن اینکه روزهای شنبه قبلاً تست شده بودند و نتیجه خوبی نداشت.
بلیت سینمای خانواده از پفک و پففیل گرانتر است؟
وی اضافه کرد: کلیت ماجرا به این شکل بود که ما یک پیشنهاد برای افزایش قیمت بلیت داشتیم ولی بعد به این تصمیم گیری رسیدیم. البته این را هم یادآوری میکنم که از یکی دو سال قبل قیمت بلیت سینماها را شناور کردیم و سینماها میتوانستند در هر سئانس قیمتهای مختلفی را عرضه کنند. اما واقعیت این است که قیمت بلیت سینما بسیار ارزان است به خصوص در سینماهای مدرن چون خرجی که مردم برای پفک و پففیل میکنند به مراتب بیشتر از پولی است که برای بلیت سینما میدهند. بنابراین این بحث را مطرح کردیم که به سینماهای مدرن و نیز سینماهای ممتاز اجازه دهیم تا در سئانسهای پیک قیمت بلیت را تا سقف ۸۰ هزار تومان افزایش دهند. البته میدانیم بسیاری از سینماها این کار را انجام نخواهند داد کما اینکه برخی صاحبان سینما هم این مسئله را اعلام کردند ولی مشتریان برخی سینماها در بعضی مناطق شهر هستند که این ظرفیت را دارند که در سانسهای پیک یا روزهای آخر هفته بلیت ۸۰ هزار تومانی بخرند.
اسعدیان تاکید کرد: با توجه به افزایش هزینههای تولید فیلم و افزایش وحشتناک هزینه سالنهای سینما مدتها بود به دنبال افزایش قیمت بلیت بودیم چون به آن نیاز داریم و فکر میکنم با دو روز شدن فروش بلیت نیمبها ، این امکان برای همه با بضاعتهای مالی مختلف فراهم میشود تا به تماشای فیلمها بروند.
قیمت بلیت به ۱۰۰ هزار تومان میرسد؟
او درباره اینکه آیا این افزایش قیمت از ابتدای سال آینده دوباره ادامه خواهد شد و آیا در این روند بلیت ۱۰۰ هزار تومانی هم پیشبینی شده است؟ گفت: در شرایطی که ما زندگی میکنیم صحبت از فردا هم کمی سخت است چه رسد به چند ماه آینده، چون با تورمی روبرو هستیم که نمیدانیم قیمتها چگونه خواهد بود. بر اساس آنچه در خبرها منتشر شده ما همین الان با تورم نقطه به نقطه بالای ۴۰ درصد روبرو هستیم، پس با قطعیت نمیتوان گفت که بلیت سینما تا ۶ ماه آینده همین رقم خواهد بود، ولی امیدواریم به همین شکل بتوانیم ادامه دهیم زیرا واقعیت این است که برای اهالی سینما، تولیدکنندگان و صاحبان سینما باید براساس شرایط تصمیم گرفت تا آنها هم بتوانند به بقای خود ادامه دهند.
دبیر شورای صنفی نمایش درباره اینکه آیا میتوان با قطعیت گفت که تا عید بلیت ۱۰۰ هزار تومانی خواهیم داشت یا خیر؟ گفت: تا عید قطعاً افزایش قیمت نخواهیم داشت ولی برای سال ۱۴۰۳ نمیتوانم از الان چیزی بگویم و شرایط، تعیینکننده خواهد بود. وقتی در خبرها افزایش قیمت ۳۳ درصدی اینترنت را میبینیم معلوم است که افزایش قیمتها به چه شکل انجام میشود بنابراین فقط میتوانم بگویم تا آخر اسفندماه افزایش قیمت نداریم و برای سال ۱۴۰۳ همه چیز به شرایط اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد.
او درباره اینکه افزایش قیمت بلیت تا ۸۰ هزار تومان از چه زمانی اعمال میشود و تا چه زمانی ادامه دارد؟ نیز توضیح داد: سینمادارها از همین هفته میتوانند در سئانسهای پیک، بلیت را تا سقف ۸۰ هزار تومان بفروشند ولی این کار کاملا اختیاری است. درباره بازه زمانی آن هم به طور طبیعی اگر احساس کنیم نیمبها شدن بلیت روز دوشنبه بازخورد خوبی دارد و روی فروش روز سهشنبه تاثیر نمیگذارد، قطعاً به یک روش تبدیل میشود و ادامه پیدا میکند و به نظرم میتوان تا عید این را به شکل یک آزمون پیش برد چون قطعاً زمان میبرد تا مردم هم از این موضوع آگاه شوند.
از فروش سینما ذوقزده نشویم
اسعدیان در بخش دیگری از این مصاحبه پس از اشاره به ۲۱ میلیونی شدن تماشاگران سینما، در پاسخ به اینکه طرح افزایش روزهای نیمبها و نیز طرحهای دیگری که ممکن است در شورای صنفی نمایش وجود داشته باشد، چقدر در راستای افزایش مخاطبان سینما کارایی دارد؟ بیان کرد: اگر نخواهیم مثل آقایان ذوق زده شویم و از این دم بزنیم که ما باعث رونق سینما شدیم و اگر هیجانهای کودکانه را کنار بگذاریم، باید تلاش کنیم تا مردم را تا جایی که میتوانیم هر چه بیشتر به حضور در سالنهای سینما علاقهمند کنیم. برای این کار به یک مکان دلچسب و دلپذیر با فیلمهایی نیاز داریم که خوراک فرهنگی مردم را تامین کند، حال چه کمدی باشد چه فیلم غیرکمدی. ما الان در این مجموعه دچار مشکل هستیم، به همین دلیل تاکید دارم که نباید ذوقزده شویم و نباید ادعا کنیم که ما باعث رونق سینما شدهایم. دو فیلم کمدی داریم که همین الان بیش از ۵۰ درصد فروش کل سینما را در سال ۱۴۰۲ بر عهده داشتند. این اتفاق خیلی شعفانگیز نیست که آقایان بابت آن هیجانزده میشوند. ما باید تلاش کنیم سرانه اکران و فروش بالا رود. باید کاری کنیم مردم سینما را به عنوان یک مکان تفریحی سالم و ارزان بپذیرند و بر این ارزان بودن به شدت تاکید دارم و جوسازیهایی که نسبت به سینما رفتن یک خانواده مطرح میشود را قبول ندارم چون باید ببینیم همان خانواده اگر برای خوردن بستنی بیرون رود چقدر خرج میکند یا همان خانواده روزانه برای رفت و آمد چقدر خرج میکند.
وی ادامه داد: فیلمهای کمدی حتماً سالنهای سینما را حفظ میکنند اما صنعت سینما را حفظ نمیکنند و این صنعت ممکن است دچار آسیبهای جدی شود. با اینکه اصلاً قصد تخریب فیلمهای کمدی را ندارم و بابت اکران موفقیتآمیز آنها خوشحالم اما سوق دادن سرمایه به سمت این نوع فیلمها سبب نمیشود که سینما حفظ شود. سینما را تفکر و مجموعه فیلمهایی از ژانرهای مختلف نگه میدارد. این ذوقزدگیها ما را صرفاً به سمت فیلمهای کمدی سوق میدهد که برای سینما خطرناک است.
از پروپاگاندا برای فروش هزار میلیاردی تا ماجرای بازگشت «فسیل» به اکران
او درباره اینکه با توجه به خطری که بر آن تاکید دارد چرا در شورای صنفی نمایش نسبت به بازگشت فیلم «فسیل» در اکران پایتخت که بیشتر به نظر رسید برای ۱۰۰۰ میلیاردی شدن فروش باشد و نیز در برابر اعتراضهایی که دیگر صاحبان فیلمها نسبت به کمبود سالنهای خود دارند واکنشی نشان داده نشد گفت: ابتدا این را بگویم که فروش امسال حتماً از هزار میلیارد تومان عبور خواهد کرد اما باز هم این دلیل بر ذوقزدگی و هیجانزدگی نیست، هرچند میتوان از آن برای پروپاگاندا و شعار دادن استفاده کرد. ماجرای «فسیل» هم اینطور نبود و واقعیت این است که بعد از کرونا و شرایط اجتماعی سال گذشته، شورای صنفی اساساً نگاه را به اکران تغییر داد و خیلی از مواد آییننامه را آگاهانه کنار گذاشت تا به شرایط مطلوبتری برگردیم. هنوز در آییننامه اکران حداکثر نمایش برای یک فیلم میتواند ۱۰ هفته باشد در حالی که این فیلم بیش از هشت ماه است که روی پرده سینماهاست و پیش از آن فیلمهای دیگری را هم به این شکل اکران کردیم. ما باید سرمایهگذاران و تهیهکنندگان را ترغیب میکردیم که از اکران نترسند و مطمئن باشند که میتوانیم شرایط مناسبی برای اکران آنها فراهم کرد. این اتفاق برای فیلمهای «فسیل»، «هتل» و پیشتر «بخارست» و «انفرادی» و نیز فیلمهای جدی رخ داد. درباره «فسیل» هم دوستان به این نتیجه رسیدند که اگر اکران آن در سالنهایی که در اختیار دارد، به پایان برسد شاید جا برای فیلمهای اجتماعی یا فیلمهایی که سئانس کمتری دارند باز شود به همین دلیل آن را از اکران تهران برداشتیم اما برگرداندن فیلم به اکران سینما یک سوءتفاهم است چون این بازگشت فقط در سئانسهای فوقالعاده که معمولاً ۹ شب به بعد هستند، اتفاق افتاد.
وی افزود: درواقع ما شانسی را از فیلمهای دیگر نگرفتیم و فقط گفته شد که سالنها میتوانند خارج از سانس موظف خود «فسیل» را اکران کنند. اگر مطلع میشدیم که سینمایی خلاف این روند عمل کرده حتماً با آن برخورد میکردیم. البته ما از طریق سمفا پیگیر بودیم که اکران این فیلم را در سئانسهای پیش از ۹ شب محدود کنیم اما زیرساخت آن در سمفا فراهم نبود. در کل کشور میتوانستیم این کار را انجام دهیم ولی اینکه فقط سالنهای تهران را محدود کنیم امکانپذیر نبود؛ بنابراین هم به سمفا و هم به سینماها ابلاغ کردیم که در سئانسهای روز نمیتوانند برای «فسیل» فروش بلیت داشته باشند.
کمدیها فیلمهای دیگر را له کردهاند؟
او درباره اینکه چقدر روی وضعیت اکران فیلمهای دیگر نظارت وجود داشته تا فیلمهایی همچون «ضد» یا «چرا گریه نمیکنی؟» گلهمند باشند، گفت: در این زمینه باید بررسی کنیم ببینیم در کدام سینماها سئانسهای کمتری به این فیلمها داده شده است. من مشخصا فیلم آقای معتمدی (چرا گریه نمیکنی) را در سینمای سرگروه پیگیری کردم که آیا در پردیس کوروش در هفته اول سئانسهای موظف داده شده یا خیر که با وجود فروش بسیار پایین، این اتفاق افتاده بود اما بعد از دو هفته، سالنها دیگر خیلی تحت کنترل ما نیستند که بخواهیم بگوییم این روند را ادامه دهند. البته برای رعایت عدالت حتما با سالنها ارتباط داریم اما سالنهای سینما به فروش خود فکر میکنند و اگر به نظرشان برسد فیلمی بیشتر فروش میکند آنها را جابجا میکنند. مسئله جدی همین جاست که در شورای صنفی نمایش و وزارت ارشاد در این باره بحث شد که آیا فیلمهای کمدی، فیلمهای جدی و غیرکمدی را له میکنند؟ آیا شانس فیلمهای دیگر را میگیرند؟ به اعتقاد من قضیه این نیست و با تاکید براینکه باید شرایط تنفس را برای همه فیلمها فراهم کنیم، اما یک نکته مهم این است که ما در یک شرایط اجتماعی زندگی میکنیم که به اعتقاد من عموم آنهایی که به سینما میروند به این خاطر است تا دو ساعت فراموش کنند که کجا هستند و چه غم و غصهای دارند. آنها به سینما میروند که بخندند و هیجانهای خود را تخلیه کنند. طبیعتاً فیلمهای اجتماعی در این برهه با شکست روبرو میشوند و نمیتوانند خیلی مخاطب برای خود جذب کنند. این را در سالهای قبل هم در مقاطعی تجربه کردهایم و وقتی امید در جامعه زیاد بوده فیلمهای اجتماعی هم فروش خوبی داشتند و هر وقت این روانی و اجتماعی اینطور نبوده فروش فیلمهای اجتماعی هم کم میشود. ضمن اینکه در ماه محرم هم وقتی اکران فیلمهای کمدی متوقف شد، تاثیری بر فروش فیلمهای اجتماعی به وجود نیامد. با این حال امیدوارم به شرایطی برسیم که تعداد سالنهای سینما آنقدر زیاد باشد که وقتی یک فیلم اکران میشود مثلا در تهران بتواند در ۲۰۰ سالن روی پرده باشد. آن وقت اگر عرض این اکران زیاد شود طبیعتاً طول آن کم خواهد شد.
یک پیشبینی برای اکران سال ۱۴۰۳
دبیر شورای صنفی نمایش در بخشی دیگر از این مصاحبه درباره پیشبینی خود برای اکران سال آینده بخصوص با وجود تولید انبوهی از فیلمهای کمدی گفت: یکی از خطراتی که وجود دارد همین است که سرمایهگذاران -بجز سرمایهگذاران دولتی – عموما فکر میکنند تضمین سرمایه آنها در این است که فیلم کمدی بسازند و به فیلمهای جدی و اجتماعی و عاشقانه فکر نمیکنند. تصورم این است که افزایش فیلمهای کمدی، سال آینده یک نوع دلزدگی در مخاطب ایجاد میکند. آیا ما اینقدر نویسنده خوب داریم که بتوانند در سال ۱۰ فیلمنامه جذاب کمدی بنویسند؟ بعید میدانم چنین توان نگارشی و کارگردانی داشته باشیم به همین دلیل طبیعی است که سطح این فیلمها خود به خود نزول پیدا کند و احتمالاً با فیلمهای نازلتری در سال آینده روبرو خواهیم بود که اینها نوعی سرخوردگی را در مخاطب ایجاد میکند؛ بنابراین فکر نمیکنم سال آینده فیلمهای کمدی بتوانند اتفاقی را که امسال برایشان رخ داده تکرار کنند. البته شاید برای یکی دوتا از آنها فروش خوبی به دست آید ولی این احتمال وجود دارد که تعدادی از آنها با شکست مواجه شوند.
قبل از جشنواره فجر فیلم جدیدی اکران میشود؟
او اضافه کرد: الان یک فیلم اصطلاحا low budget حدود ۲۰ میلیارد تومان هزینه تولید میخواهد و این یعنی باید ۶۰ میلیارد فروش داشته باشد تا سرمایهگذار به پول خود برسد. ۶۰ میلیارد هم فقط به زبان ساده است و به راحتی در گیشه به دست نمیآید. وضع تبلیغات را هم که میبینیم چطور است، پس من حق میدهم به سرمایهگذار که این ۲۰ میلیارد را برای فیلمهایی سرمایهگذاری کند که الان نشان داده میشود راحتتر میتواند به فروش برسد و آن هم فیلمهای کمدی هستند.
اسعدیان درباره اینکه آیا تا قبل از جشنواره فجر فیلم دیگری به اکران اضافه میشود؟ گفت: هیچ ممنوعیتی برای اکران نداریم اما نکته این است که برخی فکر میکنند اگر الان فیلم خود را اکران کنند با توجه به این عدم محدودیتی که گذاشتهایم، تا سال آینده و حتی تابستان هم ممکن است فیلمشان روی پرده باشد که طبیعتاً اینگونه نخواهد بود. ما به اکران عید هم فکر خواهیم کرد و حتماً محدودیتهایی را در نظر میگیریم. با این حال این احتمال وجود دارد که باز هم فیلم به اکران اضافه شود چون تا عید نزدیک به سه ماه فرصت داریم. هرکس متقاضی است میتواند فیلم خود را ارائه کند ولی در حال حاضر درخواستی به شورا نرسیده است.
هیچ خبری از اکران نوروز نیست
او در پایان در پاسخ به اینکه آیا برای اکران عید برنامهریزیهایی در شورا انجام شده است، گفت: خیر، اصلاً در این زمینه بحثی نداشتهایم و اینکه بعضی تهیهکنندگان عنوان میکنند که فیلم خود را در نوروز اکران میکنند بخشی از روند تبلیغاتی آن فیلمهاست و ارتباطی به شورای صنفی نمایش ندارد.
پیکر رضا صفاییپور(بازیگر معروف به طوفان) با حضور جمعی از همکاران و دوستانش به سمت خانه ابدی در حالی بدرقه شد که اصغر همت بازیگر در سخنانی صریح گفت: اینجا میگویم که «پارکینسون» کسی را نمیکشد، این بی توجهیها و توقع هنرمند است که جواب نمیگیرد و او را میکشد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، صبح سهشنبه ۲۸ آذرماه خانه سینما برای چندمین بار در ماههای گذشته میزبان مراسم وداع با یکی دیگر از اهالی سینما شد و این بار قرعه به نام یکی از بازیگران مطرح در دهههای ۶۰ و ۷۰ خورده بود که در دوران کاریاش به «بدمن» سینما شهرت داشت.
رضا صفاییپور معروف به رضا طوفان از آخرین نسل بازیگران ژانر اکشن سینمای ایران بود که دو روز قبل پس از مدتی که به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود از دنیا رفت.
در مراسم تشییع این هنرمند که با حضور خانواده و جمعی از سینماگران برگزار شد، ابوالفضل پورعرب, علی دهکردی (مدیر عامل خانه سینما)، پژمان بازغی، منوچهر شاهسواری، اصغر همت، محمد شیری، فرید سجاد حسینی، حسن رضائی، مهوش وقاری،سعید خانی از جمله حاضران بودند.
کامران ملکی که پس از مدتها اجرای مراسمی این چنینی را برعهده گرفت، گفت: من سالها برای مراسم وداع هنرمندان اینجا بودم و رضا طوفان از اولین کسانی بود که میآمد. خیلی ها بخاطر آلودگی هوا نتوانستند بیایند بخصوص آنکه سن همکاران طوفان سنی نیست که در این آلودگی هوا حضور داشته باشند ولی در رسانه ها دیدید که چطور از رضا طوفان یاد کردند.
پس از او اصغر همت در جایگاه حاضر شد و در سخنانی اعتراضی نسبت به حاضر نشدن سینماگران در مراسم و بهانه آلودگی بیان کرد: یک زمان برای برخی مسائل آدم به جهنم هم باید برود.
وی ادامه داد: گاهی فکر میکنی نباید انتقادی کنی ولی اگر آنهایی که رضا به گردنشان حق داشت و باید میبودند الان حضور داشتند که جای این بحثها باز نمیشد. شنیدم که جوانی در این جا گفت یک بار رضا صفایی پور را دیده و الان از بوکان برای مراسم آمده است. یک زمان در جشنوارههای تئاتر بیانیه هیات داوری مینوشتیم و شاید من یکی از کسانی بودم که جلوی بیاینه نوشتن را گرفتم چون دیدم چرا باید اینقدر تکرار کنیم وقتی فایده ندارد.
اصغر همت سپس متنی را که پس از شنیدن خبر درگذشت رضا صفاییپور نوشته بود قرائت کرد و در آن اشاره کرد که رضا صفاییپور نمونه آن دست هنرمندانی بود که نه ارج دیدند و نه برصدر نشستند. همت گفت: رضا صفاییپور مثل خیلیهای دیگر قدر ندید در حالی که جایزه بینالمللی هم گرفت. من همانطور که میدانید (همسرش افسر اسدی درگیر بیماری پارکینسون است) با بیماری پارکینسون درگیر هستم و اینجا میگویم که پارکینسون کسی را نمیکشد، این بی توجهی است که میکشد و توقع هنرمند که جواب نمیگیرد.
سپس سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت گفت: با استاد صفاییپور مدام در تماس بودیم.بزرگانی که در سینما هستند بدانند خودشان هم یک روز پیر میشوند و اگر به ایشان نقشی داده میشد، شاید در ۸۴ سالکی این اتفاق میافتاد نه در ۷۴ سالگی. ای کاش پیامها و تماسهای این مدت تا قبل از آسمانی شدن ایشان بود.
عادل تبریزی کارگردان «گیج گاه» نیز با بیان اینکه «عجیب و تلخ است که آخرین حضورشان در فیلم من بود» در سخنانی انتقادی گفت: همیشه از هنرمندانی که ممنوعالکار میشوند حرف زده میشود، ولی از هنرمندانی که از ظرفیتشان استفاده نشد چه کسی باید حرف میزد؟ در زمانی گفتند دوره بعضی فیلمها تمام شده و خدا نگذرد از کسانی که این جمله را گفتند و با بیانش ظرفیت بالای هنرمندانی همچون رضا صفاییپور را از بین بردند.
پژمان بازغی رییس انجمن بازیگران سینما نیز پس از تسلیت گفت:گلایه من از جوانترها است که فراموش کردند اگر امروز کار میکنند این سینما روی دوش چه کسانی بوده که به اینجا رسیده است. او افزود:متاسفانه شرایط انجمن اجازه نداد ما خدمت ایشان برسیم، ولی نیاز است که در بخش صنفی کنار یکدیگر باشیم تا تشکلهایی به وجود آید برای رسیدن به پیشکسوتان و پیگیری امور دیگر. ما امروز بیش از آنکه یک هنرمند را از دست داده باشیم یک انسان را از دست دادیم.
در ادامه ابوالفضل پورعرب بازیگر بیان کرد: متاسفم خیلی از کسانی را که باید اینجا حضور میداشتند نمیبینم. ایرادی ندارد شاید نتوانستند.
او گفت: آقای طوفان واقعا آقای طوفان بود و ما در زمان کار با هم کیف میکردیم. او از یک چیز رنج میبرد و آن احوال نپرسیدن بود که الان میبینم حق داشت. نسل ما که کار میکرد، همیشه نگران بود و الان میبینیم که خوب است به هم احترام بگذاریم تا شاید در روابط اجتماعی موفق باشیم.
او همچنین اضافه کرد: از خانه سینما هم ( اگرچه من عضو آن نیستم) برای برپایی مراسم تشکر میکنم.
آخرین سخنران این مراسم علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما بود که بیشتر سخنش رو به مسئولانی بود که برای سینما تصمیم میگیرند اما در این اتفاقها حضوری ندارند.
او ابتدا گفت: رضا عاشق سینما بود و شاید عاشقترین به سینما بود. بازیگری شاید یکی از حسرت برانگیزترین حرفههای دنیا باشد که آتش به بیرون میاندازد ولی از درون بازیگر را میسوزاند. بیماری پارکینسون عشق واقعی رضا را از او گرفت و این برای او که همیشه قهرمان بود خیلی سختتر بود.من از طرف خودم و نیز خانه سینما به خانواده ایشان تسلیت میگویم و امیدوارم آن تصمیمگیرندگان برای سینما که باید امروز میآمدند، این حرفها را بشنوند چون خانه سینما باید بتواند به هنرمندان رسیدگی کند و ما میخواهیم که با دستهای پُر از آنها حمایت کنیم نه با شرمندگی!
او با اشاره به اینکه شرایط برخی از هنرمندان یه جایی میرسد که هنگام مرگ میگویند راحت شد، گفت: چرا باید شرایط طوری باشد که بگوییم راحت شد؟ از چه راحت شد؟ همه میدانیم و لازم به گفتنش نیست.
هنگامه صفاییپور آخر مراسم دل نوشتهای را برای پدرش با اشاره به اینکه مردم او را «بدمن» سینما میشناختند ولی مورد علاقه آنها بود، خواند و بعد یادآور شد که در سالهای گذشته پدرش حاضر به بازی در هر نقشی نشده بود.
او افزود: پدرش میگفت برای ارتزاق نباید هنر را فروخت و به همین دلیل حاضر نبود در هر نقشی بازی کند و اگرچه گزیدهکاری تصمیم خودش بود اما در این چند سال دیدم که چیزی در پدرم فروریخت. او از عباس علایی دوست پدرش و نیز عباس عظیمی و علی دهکردی تشکر ویژه کرد.
پایان بخش مراسم خواندن نماز میت بود و سپس پیکر رضا صفاییپور به قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد.
رضا صفاییپور(بازیگر) با حضور جمعی از همکاران و دوستانش به سمت خانه ابدی خود بدرقه شد.
به گزارش خبرنگار سینمای خانگی از ایسنا، صبح سهشنبه ۲۸ آذرماه خانه سینما برای چندمین بار در ماههای گذشته میزبان مراسم وداع با یکی دیگر از اهالی سینما شد و این بار قرعه به نام یکی از بازیگران مطرح در دهههای ۶۰ و ۷۰ خورده بود که در دوران کاریاش به «بدمن» سینما شهرت داشت.
رضا صفاییپور معروف به رضا طوفان از آخرین نسل بازیگران ژانر اکشن سینمای ایران بود که دو روز قبل پس از مدتی که به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود از دنیا رفت.
در مراسم تشییع این هنرمند که با حضور خانواده و جمعی از سینماگران برگزار شد، ابوالفضل پورعرب, علی دهکردی (مدیر عامل خانه سینما)، پژمان بازغی، منوچهر شاهسواری، اصغر همت، محمد شیری، فرید سجاد حسینی، حسن کریمی، سعید خانی از جمله حاضران بودند.
کامران ملکی که پس از مدتها اجرای مراسمی این چنینی را برعهده گرفت، گفت: من سالها برای مراسم وداع هنرمندان اینجا بودم و رضا طوفان از اولین کسانی بود که میآمد. خیلی ها بخاطر آلودگی هوا نتوانستند بیایند بخصوص آنکه سن همکاران طوفان سنی نیست که در این آلودگی هوا حضور داشته باشند ولی در رسانه ها دیدید که چطور از رضا طوفان یاد کردند.
پس از او اصغر همت در جایگاه حاضر شد و در سخنانی اعتراضی نسبت به حاضر نشدن سینماگران در مراسم و بهانه آلودگی بیان کرد: یک زمان برای برخی مسائل آدم به جهنم هم باید برود.