رسانه سینمای خانگی- ماجرای نگارش فیلمنامۀ حضرت ابراهیم به قلم مهرجویی چه بو د؟

احمد طالبی‌نژاد منتقد سینما در مراسم یادبود داریوش مهرجویی عنوان کرد که مهرجویی مشغول نگارش یک پایان‌نامه درباره حضرت ابراهیم بود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط‌عمومی انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مراسم یادبود داریوش مهرجویی در قالب تحلیل و بررسی سینمای داریوش مهرجویی همزمان با چهلمین روز درگذشت فیلمساز جریان‌ساز سینمای ایران، عصر روز سه‌شنبه ۱۴ آذر ماه سال جاری با حضور جواد طوسی، احمد طالبی نژاد پژوهشگران سینما و از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مرتضی فرشباف سینماگر و سیروس الوند فیلمساز در سالن سیف‌الله داد خانه سینما شماره یک برگزار شد.

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمای ایران، رضا صائمی رییس کمیته فرهنگی انجمن، هارون یشایایی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «اجاره نشین‌ها»، علی ملاقلی‌پور فیلمساز، ذبیح‌الله رحمانی بازرس انجمن از جمله حاضران در نشست بودند.

در ابتدا جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران پشت تریبون قرار گرفت و گفت: امیدوارم در این روزهای تلخ و سخت، سهمتان از آرامش و سلامتی همیشه افزون باشد. جای داریوش مهرجویی و هنرمندان بزرگی که سهم اساسی در سینمای پیشروی ایران داشته‌اند همیشه در ذهن و جان ما هست.

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما نیز در سخنانی عنوان کرد: مهمترین ویژگی این نشست، اندیشه است. اینجا هم از جانب میزبان و هم از حیث موضوع، با اندیشه مواجه هستیم. اندیشه به مفهوم عالی، متعالی و فلسفی خودش. اندیشه‌ای که آدم خاکی و انسان زمینی را می‌تواند تا درجه اشرف مخلوقات هم برساند. این اندیشه بوده که در طول تاریخ به هنر و متعاقب آن به سینما اعتبار داده است. در سینمای ایران، از مهمترین اشخاصی که اندیشه را به مفهوم واقعی خودش در فیلم متجلی کرد، بی تردید، داریوش مهرجویی بزرگ بوده است.

سیروس الوند نیز در ادامه، گفت: مهرجویی واقعاً بزرگ سینمای ما بود؛ چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ سابقه کار از «الماس ۳۳» تا «گاو» و غیره. سینمای ایران، به مهرجویی دین دارد.

احمد طالبی نژاد هم یادآور شد: خیلی‌ها فکر می‌کنند مهرجویی سینما خوانده است در صورتی که درست نیست. سینما را در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا انتخاب کرد ولی در مصاحبه‌ای گفت که نود درصد استادان ما، هیچ شناختی از جریان‌های نوین سینما از جمله نئورئالیسم در ایتالیا یا موج نو در فرانسه نداشتند. تمام هم و غم آنها این بود که شما بتوانید فیلم استودیویی و به قول معروف «بفروش» بسازید. از این‌رو، ترک تحصیل می‌کند و شانسی که می‌آورد، می‌تواند در همان دانشگاه، رشته فلسفه بخواند که نکته مهمی است. ریشه اندیشگی و سواد عمومی داریوش مهرجویی متاثر از رشته فلسفه است، البته استعداد شخصی، شرایط خانوادگی و فرهنگی را که در آن رشد یافته است، نمی‌توان نادیده گرفت.

وی به رمان «در خرابات مغان» نوشته داریوش مهرجویی اشاره کرد، آن را حدیث نفس نویسنده خواند و گفت: در رمان «در خرابات مغان» خود مهرجویی را می‌بینیم که مربوط به زمان تحصیل در آمریکا و دوران سرگردانی او است. می‌توان گفت یک نوع حدیث نفس است. اسم نخستین رمان «خدا در کازینو» بود که بعد، به این عنوان تغییر نام داد. داریوش مهرجویی روشنفکری اولترامدرن بود، رگ، ریشه و تفکر مذهبی داشت و این در همه فیلم‌های او، متجلی است و اوج آن، شاید، «هامون» باشد. شخصیت «حمید هامون»، شخصیتی سرگشته میان قرآن و کامپیوتر است. البته سعی کرده است اینها را در هم ادغام کند.

او اشاره کرد: مهرجویی مشغول نگارش یک پایان‌نامه درباره حضرت ابراهیم بود.

جواد طوسی راجع به نسل داریوش مهرجویی و میراثی که باید حفظ شود، گفت: اگر بپذیریم اینها یک نسل هستند، دارای میراثی هستند که باید حفظ شوند و از خالقان آنها مراقبت شود. آیا این اتفاق افتاده است؟ حرکتی در اواخر دهه ۴۰ هجری شمسی به اسم «موج نو» شکل گرفت که مخالفان و موافقان خودش را داشته و همچنان، دارد، آن نقش مهم اجتماعی و فرهنگی‌اش را اصلاً نمی‌توان نادیده گرفت.

در ادامه نشست مرتضی فرشباف فیلمساز، مهرجویی را مهمترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران نامید و گفت: تمام کسانی که عاشق سینما در ایران شدند یا در ایران، فیلمساز شدند در دوره‌ای شیفته یکی از آثار مهرجویی بوده‌اند. درباره خود من با تماشای وسواس‌گونه «لیلا» در سینما اتفاق افتاد. به ویژه در سکانس پایانی که آن دختر به دنیا می‌آید و از آنجا فهمیدم که می‌شود به سینما هم فکر کرد. لحظاتی وجود دارد که می‌توان دوباره برگشت و مرور کرد. گرمایی در این آثار او هست که نمی‌توان به آسانی از آن چشم‌پوشی کرد.

سیروس الوند داریوش مهرجویی را پس از «الماس ۳۳» به نظر غرب‌زده توصیف کرد و گفت: با آقای مهرجویی مصاحبه کردم و از نظر من، مهرجویی غرب‌زده می‌آمد؛ آن موقع، جلال آل احمد پرچمدار ضدغرب‌زدگی بود. به نظر من آمد که او ربطی به سینمای ایران نخواهد داشت. تماشاچی نخواهد داشت. حرف‌هایی می‌زد که من نمی‌فهمیدم. حرف‌های فلسفی می‌زد. بعد با «گاو» همه را شوکه کرد. «گاو» خیلی فیلم ساده‌ای است؛ روایتی جوانانه با محتوای کامل فلسفی. آن موقع، فیلمساز مورد علاقه ما، کیمیایی بود. بچه محل بودیم و چاله میدان بزرگ شدیم. ادا و اطوارهای روشنفکران آن دوره را نداشت. به هر حال، مهرجویی را همچنان دنبال کردم و بسیار متاثرم که این پایان باز اتفاق افتاد. ماجرای کیومرث پوراحمد هم پایان باز است. در نهایت، این جلسات ۲ خاصیت متضاد دارد؛ خوشحال هستیم که هستیم و به سینما فکر می‌کنیم و ناراحت هستیم که هستیم و همچنان، داریم از دست می‌دهیم.

هارون یشایایی به عنوان آخرین مدعو و تهیه‌کننده «اجاره نشین‌ها» با دعوت مازیار فکری ارشاد مجری کارشناس برنامه پشت تریبون قرار گرفت و به بیان خاطراتی از همکاری با داریوش مهرجویی پرداخت و در انتها گفت: سینمای ایران، یک سینمای صدساله و همیشه مطرح بوده است و امروز هم در جاهایی که سینما را می‌شناسند، سینمای ایران مطرح است که این مایه افتخار است. نسل جوان بسیار خوب شده و خوب کار می‌کند، باید تشویق شود تا نسل سینماگرانی که اینجا با موهای سفید نشسته‌اند، بتوانند به زندگی خودشان برسند. برای سینمای نسل جوان ایران دست بزنید که مشغول به فعالیت است.

رسانه سینمای خانگی- «ویلای ساحلی» با توپ پر شروع کرد

فیلم «ویلای ساحلی» موفق شد تا با جذب بیش از ۹۲۰۰ مخاطب و فروش ۵۱۰ میلیونی، رکورد فروش روز نخست پساکرونایی سینمای ایران را به نام خود مصادره کند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جدیدترین ساخته کیانوش عیاری موفق شد تا در نخستین روز نمایش خود، ۹۲۵۰ مخاطب داشته و گیشه‌اش را از ۵۱۰ میلیون تومان عبور دهد. فروش روز نخست برای ۲ فیلم پرفروش پساکرونایی سینمای ایران یعنی فسیل، ۳۶۰ میلیون با ۹۲۰۰ مخاطب (نخستین نمایش در روز پنج‌شنبه) و هتل با ۴۱۵ میلیون و ۷۴۰۰ مخاطب بوده است.

بدین‌ترتیب ویلای ساحلی موفق شد تا در نخستین گام، بیشترین فروش و استقبال مخاطب روزانه سینمای ایران طی ۴ سال اخیر را به نام خود ثبت کند.

این اتفاق در شرایطی رقم خورده که درگاه‌های اینترنتی فروش بلیت این فیلم از اواخر شب سه‌شنبه و تنها ساعاتی پیش از نخستین اکران این فیلم باز شد و نخستین نمایش آن، در بسیاری از شهرستان‌ها و مراکز استان‌ها آغاز نشده بود.

انتظار می‌رود ویلای ساحلی به دلیل بهره‌مندی از بازیگرانی چون رضا عطاران و پژمان جمشیدی، مخاطبان عام بسیاری را به خود جذب کند. کارگردانی کیانوش عیاری و حتی حضور کوتاه کیومرث پوراحمد در یکی از سکانس‌های فیلم نیز می‌تواند مشوق خوبی برای استقبال دوستداران سینمای اجتماعی و مخاطبان خاص سینما باشد. تحلیل‌های قدرتمندی وجود دارد که این فیلم بتواند در مقام شگفتی اکران امسال، به رکورد حدودا ۳۰۰ میلیاردی فیلم فسیل برسد.


ویلای ساحلی، نخستین همکاری رضا عطاران و پژمان جمشیدی به‌عنوان دو مهره پول‌ساز این‌سال‌های سینمای ایران است.

داستان این فیلم در مورد ویلایی است که مالک آن چند ماهی به خارج کشور می‌رود و در این میان، دو مرد گرفتار، به دنبال آن هستند تا با اجاره ویلا به مسافران مختلف، درآمدی به جیب بزنند؛ ورود هر مسافر به ویلا به اتفاقی تازه منجر می‌شود.

رضا عطاران، پژمان جمشیدی، ریما رامین‌فر، فرگل فربخش، یوسف خسروی، علی پناهی و شووار کریم‌زاده، بازیگران این فیلم هستند. ویلای ساحلی با پخش فیلمیران و سرگروهی پردیس ایران‌مال به روی پرده رفته است.

رسانه سینمای خانگی- «پرونده باز است» به اکران آنلاین رسید

فیلم سینمایی “پرونده باز است” آخرین ساخته زنده‌یاد کیومرث پوراحمد از امروز چهارشنبه هشتم آذرماه اکران آنلاین می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، “پرونده باز است” آخرین فیلم زنده یاد “کیومرث پوراحمد” درباره فرهاد نوجوانی است که ناخواسته مرتکب قتل می‌شود وی در آستانه هجده‌سالگی‌ قرار دارد و باید…

بازیگران:پژمان بازغی، محمدرضا غفاری، نسیم ادبی، حسین پاکدل، شادی مختاری، علی باقری و با حضور سام قریبیان، مه‌لقا باقری، جواد طوسی.بازیگران نوجوان:پویا نجفی، مهبد جهان‌نوش، راشین ربی، محمد متین ستاری، یزدان عیدی.

عوامل اصلی این فیلم که در فیلمو اکران آنلاین می‌شود، عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: اصغر رفیعی‌جم، تدوین: خشایار موحدیان‌ و سعید سیاح، موسیقی: حمیدرضا یراقچیان، طراح چهره پردازی: محسن دارسنج، صدابردار: بهمن حیدری، صداگذار و ترکیب صدا: مهدی جمشیدیان، طراح صحنه و لباس: امیرعباس دهقانی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: فرزاد ظریفی، فیلمبردار: احمدرضا گودرزی، مدیر تدارکات: حسین روزبهانی، عکس: مهدی حیدری،تهیه کننده: علی قائم مقامی.

رسانه سینمای خانگی- تفلیس میزبان «نگهبان شب» شد

فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی به بیست و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم تفلیس در کشور گرجستان دعوت شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، بیست و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم تفلیس در کشور گرجستان از تاریخ ۲۶ نوامبر تا سوم دسامبر (۵ تا ۱۲ آذر) برگزار میشود و فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی نماینده سینمای ایران در شاخه بهترین فیلم بین المللی اسکار ۲۰۲۴، نیز یکی از فیلم های راه یافته به این رویداد سینمایی است. 

محسن کیایی، تورج الوند، لاله مرزبان، علی اکبر اصانلو، صفورا خوش طینت، فهیمه هرمزی، زهرا اسلامی، پرهام غلاملو، محمدصادق ملک، علی غابشی، مهراد اکبرآبادی، ایمان سلگی، نوید بانی با حضور افتخاری ویشکا آسایش و کیومرث پوراحمد جمع بازیگران «نگهبان شب» را تشکیل می‌دهند.

فیلم سینمایی «مرز بی پایان» به کارگردانی عباس امینی محصول مشترک ایران، آلمان و جمهوری چک نیز در جشنواره فیلم تفلیس ۲۰۲۳ به نمایش گذاشته میشود.

رسانه سینمای خانگی- تیم یازده نفره

رویای فیلمسازی با وجود تمام پیچ‌وخم‌ها و دشوارهایی که دارد یکی از موارد وسوسه‌انگیز برای بسیاری از منتقدان است، همین روحیه سبب شده تا طی دهه‌های مختلف تعدادی از منتقدها روی صندلی کارگردانی بنشینند، این انتخاب اما چندان هم بیراه نبود چرا که بسیاری از این چهره‌ها در فیلمسازی موفق‌تر از عالم نقدنویسی بودند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جلوه‌گری‌های دنیای فیلمسازی، به اندازه‌ای وسوسه‌کننده است که تلالو آن، برای منتقدان نیز یک چالش دوست‌داشتنی است به همین دلیل، چندین منتقد تاکنون روی صندلی کارگردانی نشسته‌اند و آثاری را به تولید رسانده‌اند که برخی از آنها، امروز بیشتر به عنوان کارگردان شناخته می‌شوند تا منتقد. برخی از این چهره‌ها حتی آثاری ساخته‌اند که اکنون در حافظه سینمادوستان باقی مانده و به یکی از آثار کالت و خاطره‌ساز آنها تبدیل شده است.

به بهانه اکران آهو که نخستین ساخته سینمایی هوشنگ گلمکانی است، نگاهی انداخته‌ایم به فهرست منتقدانی که ترجیح داده‌اند تا در زمینه فیلمسازی نیز فعالیت داشته باشند. با این توضیح که در این گزارش، تنها منتقدها مدنظر بوده‌اند و خبرنگارها و اهالی رسانه‌ لحاظ نشده‌اند.

پرویز نوری

پرویز نوری یکی از نخستین منتقدهای سینمایی است که فعالیت مطبوعاتی خود را از ابتدای دهه ۳۰ آغاز کرد. او پس از حدود ۲ دهه فعالیت مستمر مطبوعاتی، از ابتدای دهه ۵۰ به حوزه فیلمسازی روی آورد و تنها در این دهه، ۷ فیلم ساخت که البته هیچ‌یک از آن آثار نتوانستند جایگاه وی را به عنوان یک کارگردان در سینمای ایران تثبیت کنند. بنابراین امروزه، دوستداران سینما، پرویز نوری را همچنان به‌عنوان یک منتقد پیشکسوت می‌شناسند تا یک کارگردان سینما.

سه تا جاهل، رشید، حکیم باشی، عیالوار، ماجراهای علاالدین و چراغ جادو، زن و زمین و طلوع انفجار، فهرست فیلم‌های کارنامه نوری را تشکیل می‌دهند که هیچ‌یک از این آثار به استثنای گیشه معمولی، رهاورد دیگری را برای نوری به ارمغان نیاوردند.

فریدون جیرانی

یکی از مهم‌ترین منتقدهای سینمایی که تا امروز توانسته خود را در زمره یک کارگردان صاحب‌سبک حفظ کند، فریدون جیرانی است. او همچنین ازجمله معدود منتقدهایی است که همچنان به فعالیت‌های نوشتاری و تحقیق علاقمند است و در کنار فیلمسازی، توجهی جدی به نقد، تاریخ سینما و روزنامه‌نگاری سینمایی دارد.

جیرانی که فعالیت‌های ژورنالیستی خود را پیش از انقلاب آغاز کرده بود، در سال ۶۶، پس از سال‌ها فعالیت مطبوعاتی و نگارش فیلمنامه، نخستین فیلم سینمایی خود تحت عنوان صعود را جلوی دوربین برد و به پائین‌ترین درجه کارنامه فرهنگی خود سقوط کرد. جیرانی ۱۱ سال بعد با قرمز، بازگشتی رویایی به سینما داشت و از آن سال تا به امروز، همچنان بر مدار فیلمسازی باقی مانده و آثار درخوری چون آب و آتش، شام آخر، سالاد فصل، سه‌گانه ستاره‌ها، پارک‌وی، قصه پریا، من مادر هستم، خفه‌گی و آشفته‌گی را جبوی دوربین برد.

کیومرث پوراحمد

کسانی که تصور می‌کنند کیومرث پوراحمد، در سال‌های اخیر، به‌عنوان یک هنرمند معترض به شرایط تبدیل شده، سخت در اشتباه هستند چرا که این هنرمند، از نخستین نوشته‌های خود در عالم مطبوعات، مشی انتقادی را در پیش گرفته بود که پیشینه این کار به نیمه دهه ۴۰ برمی‌گردد. پوراحمد در آن دوران همچنین حضور پررنگی در حوزه نگارش نقدهای سینمایی داشت و در چندین رسانه قلم می‌زد.

از ابتدای دهه ۶۰، پوراحمد زمینه را برای فیلمسازی مناسب دیده و وارد عمل می‌شود. این اتفاق، از پوراحمد، یک کارگردان پرکار و صاحب‌سبک در تاریخ سینمای ایران می‌سازد که وی را تا اندازه‌های یک فیلمساز پیشرو بالا می‌کشد.

پوراحمد در طول بیش از ۴ دهه کارگردانی حرفه‌ای در سینما، آثار درخورتوجهی چون تاتوره، بی‌بی چلچله، گاویار، لنگرگاه، شکار خاموش، به خاطر هانیه، خواهران غریب، شب یلدا، اتوبوس شب و پرونده باز است را جلوی دوربین برد.

سیروس الوند

سیروس الوند نگارش در حوزه سینما را از اواخر دهه ۴۰ آغاز کرد و از ابتدای دهه ۵۰، بیشتر به عنوان نویسنده فیلمنامه مطرح بوده است. الوند نخستین فیلم خود تحت‌عنوان نفس‌بریده را در سال ۵۷ کلید زد اما این فیلم، جایگاه چندانی در کارنامه این فیلمساز ندارد.

الوند از ابتدای دهه ۶۰ تا ابتدای دهه ۷۰، مهمترین آثار کارنامه‌اش را می‌سازد که ریشه در خون، آوار، محموله، شب حادثه، برخورد و یک‌بار برای همیشه، کارنامه الوند در این دوره را تشکیل می‌دهند.

چهره، هتل کارتون، دست‌های آلوده، مزاحم، برگ برنده، رستگاری در هشت و بیست دقیقه، زن دوم و پرتقال خونی، فهرست کارهای مهم این کارگردان تا به امروز را شامل می‌شود.

ابوالحسن داوودی

نقدنویسی ابوالحسن داوودی، به اوایل دهه ۶۰ بازمی‌گردد که وی به شکلی تخصصی به این حرفه پرداخته بود. نخستن حضور حرفه‌ای داوودی در سینما، به سال ۶۵ و نگارش فیلمنامه پائیزان مربوط است. او در سال ۶۷، نخستین فیلم خود با عنوان سفر عشق را جلوی دوربین می‌برد اما عمده شهرت وی به سال ۶۹ و تولید سفر جادویی برمی‌گردد.

داوودی از آن سال تا به امروز، چندین فیلم را جلوی دوربین برده است که از مهم‌ترین آنها می‌توان به جیب‌برها به بهشت نمی‌روند، من زمین را دوست دارم، مرد بارانی، نان، عشق و موتور ۱۰۰۰، تقاطع، رخ دیوانه و هزارپا اشاره کرد.

حمید نعمت‌الله

کارگردان شاخص سالیان اخیر، نقدنویسی را از ابتدای دهه ۷۰ در چند نشریه آغاز کرد و خیلی زود به‌عنوان دستیار کارگردان، در چندین پروژه مهم سینمای ایران حضور یافت.

بوتیک در سال ۸۲، نخستین فعالیت مستقل نعمت‌الله در مقام کارگردان محسوب می‌شود که اعتبار بسیاری برای وی به همراه آورد و تقریبا تمامی آثار او تا به امروز، با اقبال قابل‌توجهی از سوی منتقدان، اهالی رسانه و مخاطبان همراه بوده است.

بی‌پولی، آرایش غلیظ، رگ خواب و شعله‌ور، فهرست فیلم‌های سینمایی این کارگردان تا به امروز را تشکیل می‌دهند که تماما با اقبال خوبی همراه بودند. قاتل و وحشی، آخرین ساخته نعمت‌الله محسوب می‌شود که تاکنون به روی پرده نرفته است.

ایرج کریمی

ایرج کریمی، یکی از وفادارترین کارگردانان سینمای ایران در حوزه نقد محسوب می‌شود. کارگردانی که هیچ‌گاه تحت‌تاثیر قواعد رایج درام‌نویسی قرار نگرفت و همان نگاه سخت‌گیرانه خود در تعریف فیلم خوب را به عنوان مبنا، در ساختار اجرایی خود لحاظ کرد و فیلم‌هایی به یادگار گذاشت که تماشایش برای منتقدان، هنوز هم لذت‌بخش است.

کریمی که از دهه ۷۰ و با نگارش ایده و فیلمنامه کارهایی چون سفر جادویی و بهترین بابای دنیا، به سینما راه پیدا کرده بود، ۵ فیلم از کنار هم می‌گذریم، چند تار مو، باغ‌های کندلوس، نسل جادوی و نیم‌رخ‌ها را جلوی دوربین برد. کریمی همچنین برخلاف دیگر منتقدانی که کارگردان شدند، تا آخرین روزهای عمرش، نقد نوشت، شعر گفت، کتاب تالیف کرد و به ترجمه متونی در حوزه سینما پرداخت. ایرج کریمی تا پایان عمر، به دنیای نقد وفادار ماند و دیگر امور مرتبط با حرفه‌اش را در موارد بعدی تعریف کرد.

اسماعیل میهن‌دوست

منتقد ثابت بسیاری از نشریات سینمایی دهه‌های ۶۰ و ۷۰، کار تولید را از تلویزیون آغاز کرد و بیش از یک دهه پس از آن، با برخورد خیلی نزدیک، فیلم‌سازی را تجربه کرد. ترومای سرخ، دومین فیلم این منتقد محسوب می‌شود.

میهن‌دوست اگرچه کارنامه فربه‌ای در حوزه فیلمسازی سینمایی ندارد اما در تمام این سال‌ها، علاوه بر نقدنویسی، کتاب نوشت و ترجیح داد در حوزه‌هایی چون فیلم کوتاه و مستند، بخت خود را بیازماید.

مهدی کرم‌پور

کارگردان جوان این سال‌های سینما، از ابتدای دهه ۷۰، در مطبوعات نوشت و البته این عادت را هم‌چنان با خود به همراه دارد. کرم‌پور نخستین فیلم خود را در سال ۸۱ تحت‌عنوان جایی دیگر جلوی دوربین برد.

چه کسی امیر را کشت؟، تهران؛ سیم آخر، پل چوبی و سوفی و دیوانه، کارنامه سینمایی این کارگردان را تشکیل می‌دهد.

کرم‌پور همچنین در تمام این سال‌ها، فعالیت‌هایی را در قالب ساخت تله‌فیلم، سریال و فیلم کوتاه در کارنامه خود دارد.

اصغر نعیمی

نعیمی از اواخر دهه ۶۰، فعالیت در مطبوعات را آغاز کرد و این عادت را تا به امروز در خود حفظ کرده است. نعیمی اگرچه در سال ۸۵ و با بی‌وفا به جرگه کارگردانان پیوست اما در دهه ۹۰، به نگارش چندین فیلمنامه عمدتا کمدی مشغول شد.

از دیگر ساخته‌های سینمایی نعیمی می‌توان به سلام بر عشق، سایه‌های موازی، هایلایت و خط استوا اشاره کرد.

هوشنگ گلمکانی

نام هوشنگ گلمکانی اگرچه با مجله فیلم و این سال‌ها، فیلم امروز عجین شده است اما وی در تمام این سال‌ها، نوشت و نقد کرد. نخستین علاقمندی گلمکانی در نشستن روی صندلی کارگردانی را می‌توان به سال ۷۴ و ساخت مستند گنگ خواب‌دیده مربوط دانست.

گلمکانی این روزها، در نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی، آهو را به روی پرده دارد که در سال ۹۹ به تولید رسیده است. فیلمی که به‌تازگی اکران شده و واکنش‌های مختلفی را به خود دیده است.

رسانه سینمای خانگی- مخملباف حکم اعدام صدرعاملی را صادر کرد

رسول صدرعاملی در اولین شب از دومین سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» به بیان خاطره‌ای از واکنش محسن مخملباف به فیلم «رهایی» پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، شب اول از دومین دوره سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل‌گیری و مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب، ۱۳ آبان با حضور فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی، مهدی فخیم‌زاده و مهدی سجاده‌چی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

امیر قادری میزبان برنامه در ابتدای نشست بیان کرد: سری نخست نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» در ارتباط با سینمای دهه ۶۰ بود و جلسات فارغ از مهمانان حالت انتقادی داشت. در شب اول از فصل دوم به تحلیل سینمای ایران در «دوره سازندگی» یعنی دولت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌پردازیم. از سال ۱۳۷۲ با حضور مهدی فریدزاده در حوزه نظارت سینما، نسبت به دهه ۶۰ مضامین تازه‌ای وارد سینما شد و فیلم‌های متفاوتی هم در آن سال‌ها ساخته شدند. ناگفته نماند که مهدی فخیم‌زاده، موفق‌ترین اثر خود به نام «همسر» را در همین دوران ساخته است.

روایت مهدی فخیم‌زاده از فیلمی که ساخته نشد!

در این بخش از نشست بود که مهدی فخیم‌زاده درباره شرایط فعالیت در دوره یاد شده عنوان کرد: من کارم را در آن سال‌ها با «تاواریش» شروع کردم. در آن دوره که اوج چک کردن سناریوها در ارشاد بود، من به دنبال سناریویی بودم که بتوانم پروانه ساختش را بگیرم. من و علیرضا زرین‌دست باهم یک سناریو درباره شکار خرس پیدا کردیم و آن را خریدیم. در سناریو چند گرگ هم حضور داشتند. قرارمان این بود که زرین‌دست فیلمبرداری را انجام دهد و صحنه‌های حضور گرگ را در پلاتو بگیرد. بعدها نشد این فیلم را بسازیم و تصمیم به فروش سناریو گرفتیم. احمد نجفی سهم علی زرین‌دست را خرید اما من سهمم را نفروختم. احمد نجفی پیشنهاد داد فیلمبرداری را در ارمنستان انجام دهیم و گفت که شرایط مهیاست. ارزش پول ما نسبت به ارمنستان بسیار بیشتر بود و با هزینه کم می‌توانستیم فیلم را بسازیم. من با فضای کاری خارج کشور آشنایی نداشتم و از آن می‌ترسیدم. یک سال طول کشید تا من به این تصمیم رضایت دادم.

وی ادامه داد: در نهایت تیم تشکیل دادیم و برای ساخت فیلم به شهر ایروانِ ارمنستان رفتیم. در آنجا متوجه شدیم که امکانات فیلمبرداری آن‌ها نسبت به ما بسیار عقب‌تر است. سه ماه در ارمنستان برای ساخت فیلم تلاش کردیم اما در نهایت نتیجه نگرفتیم و فصل گرگ‌هایش تمام شد. بعد از آن به مسکو رفتیم تا بتوانیم کار را فیلمبرداری تمام کنیم اما در آن‌جا هم نتوانستیم فیلمبرداری را انجام دادیم. ما از ابتدا هم قصد فروش فیلم «شکار» را نداشتیم چراکه فیلم دلی من و احمد نجفی بود که بودجه شخصی صرف آن شد.

این فیلم‌ساز مطرح کرد: به احمد نجفی گفتم پیروز کسی است که شکست را در زمانش قبول کند و اعتراف کردیم که در ساخت این فیلم شکست خوردیم. در راه بازگشت به ارمنستان، کتابی را پیدا کردم و همان کتاب را به فیلمنامه «تاواریش» تبدیل کردم. یکی از اتفاقات جالب توجه این بود که هر لوکیشنی یک مدیرتولید داشت و این کار را علاوه‌بر تمام مسایل دیگر سخت می‌کرد. بعد از سه‌ماه و نیم ما بالاخره فیلم را کلید زدیم و در نهایت هم هفت ماه فیلمبرداری طول کشید. ساخت این فیلم تجربه بسیار عالی برای من بود.

در دوره انوار می‌خواستند همه چیز را با زور حل کنند

فخیم‌زاده تصریح کرد: بعد از بازگشت به تهران که اواخر دوره آقای انوار هم بود، متوجه تغییر فضا شدم. چون فیلمی را که در ارمنستان ساخته بودم آنطور که انتظار می‌رفت واکاوی نکردند. ناگفته نماند قدرت آقایان انوار و بهشتی در اواخر دوره مسئولیتشان کمتر شده بود. همچنین در جلسات برگزار شده نقدهایی مطرح می‌شد که در دوره قدرت آن‌ها، هیچ فیلمسازی توانایی بازگو کردن آن را نداشت.

وی با بیان اینکه من بعد از ساخت ۱۰_۱۲ فیلم، هرگز هیچ مبلغی از فارابی دریافت نکرده‌ام، تصریح کرد: فارابی آن زمان ویژه کسانی بود که به اصطلاح اعوان و انصار خودشان محسوب می‌شدند. سناریوهایی که این افراد می‌بردند، به‌راحتی تصویب می‌شد و مجوز می‌گرفت و پولشان را دریافت می‌کردند.

فخیم‌زاده افزود: لاریجانی بعد از ساخت «تاواریش» وارد عرصه شد و به اصطلاح با سلام و صلوات آمد. ناگفته نماند که در دوره آقای انوار معتقد بودند که همه چیز را با زور می‌توان حل کرد. در آن زمان این جمله معروف بود که خاتمی که وزیر ارشاد است، هفت وزیر دارد که خودش معاون اول همه آن‌ها است! همه معاونان، مستقل از ایشان کار می‌کردند و هر تصمیمی که می‌گرفتند، خاتمی در آن دخالت نمی‌کرد. او فقط در زمان جشنواره فیلم فجر وارد عرصه می‌شد و در واقع وزرای ما آقایان انوار و بهشتی بودند.

آقای لاریجانی برای «همسر» از من تقدیر کرد!

فریدون جیرانی در ادامه درباره کم شدن قدرت آقایان انوار و بهشتی در اوایل دهه ۷۰ اظهار کرد: سیدمحمد خاتمی یک سال قبل از پایان دولت اول مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، در خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد. بلافاصله آقای لاریجانی روی کار آمد. جشنواره سال ۱۳۷۱ را که بیست‌یکمین دوره آن بود، آقای لاریجانی برگزار کرد و او مرتضی آوینی را که در آن دوره دشمن فارابی محسوب می‌شد، به داوران جشنواره اضافه کرد.

وی افزود: جشنواره فجر را تا سال ۱۳۷۲ که فیلم‌های «همسر» و «تاواریش» باهم در آن حاضر شدند، لاریجانی برگزار کرد. در آن جشنواره فاطمه معتمدآریا جایزه بهترین نقش اول زن را به واسطه بازی در فیلم «همسر» دریافت کرد و همچنین این اثر جایزه صدا را نیز گرفت. «جنگ نفتکش‌ها» هم جایزه بهترین کارگردانی را در همین دوره گرفت و اثری به‌عنوان بهترین فیلم برگزیده نشد. آقای لاریجانی تا دی‌ماه سال ۱۳۷۲ حضور داشت که آقایان بهشتی و انوار نیز با ایشان بودند. آن‌ها ترتیبی دادند که چون فیلم «همسر» جایزه‌ای برای کارگردانی و فیلمنامه دریافت نکرده بود، آقای لاریجانی دیداری با مهدی فخیم‌زاده داشته باشد و تقدیر ویژه‌ای از ایشان برای ساخت فیلم همسر به عمل بیاید. سیدمحمد بهشتی در گفت‌وگویی که در کتاب «سینمای دهه ۶۰» منتشر شده است اشاره‌ای به فیلم «همسر» مهدی فخیم‌زاده داشته و ماجرای تجلیل لاریجانی از این فیلم را آنجا روایت کرده است. بعد از آقای لاریجانی، آقایان انوار و بهشتی هم ادامه ندادند زیرا نمی‌توانستند با میرسلیم کنار بیایند در این مرحله مهدی فریدزاده به عنوان معاون سینمایی و سپس آقای خاکبازان به عنوان مسئول نظارت و ارزشیابی وارد عرصه کار شدند.

فخیم‌زاده در این بخش درباره تجلیل از فیلم «همسر» یادآور شد: البته این دیدار خواسته خود آقای لاریجانی بود. یک روز من را خواستند و با خود گفتم سابقه ندارد وزیری بخواهد ما را ببیند! یادم هست که آن زمان آقای بهشتی به شوخی گفت احتمالاً می‌خواهند سرت را ببرند. بعد از دیدار با وزیر و دعوت‌نامه‌ای که به من دادند، آنقدر شک داشتم که بعد از جلسه از رییس دفتر ایشان پرسیدم آیا می‌توانیم این تقدیرنامه را منتشر کنیم؟ که بعد در مجله سینما همان صفحه اول به چاپ رسید. آن زمان هنگام ساخت «همسر» به من گفتند که مراقب این اثر باشم، چراکه قصه زنی بود که روبه‌روی مردش می‌ایستاد!

این کارگردان درباره واکنش معاونت سینمایی به دو فیلم «همسر» و «تاواریش» عنوان کرد: درباره «تاواریش» سکوت کردند اما فیلم «همسر» را مورد قبول دانستند.

بازگشت ایرج قادری را به نبرد آخرالزمان می‌توان تشبیه کرد

مهدی سجاده‌چی فیلمنامه‌نویس در ادامه بیان کرد: بلافاصله بعد از روی کار آمدن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و اتمام جنگ، فشار روی ایشان برای تغییر وزیر ارشاد زیاد شده بود. البته حساسیت روی معاونت سینمایی و سپس مطبوعاتی بسیار بالا بود. آقای بهشتی آن زمان از فشارها گله می‌کرد و می‌گفت که می‌خواهند ایرج قادری را دوباره وارد عرصه کنند.

جیرانی در پاسخ به این پرسش امیر قادری که آیا قبول دارد کارگردانی ایرج قادری که به اصطلاح در آن زمان سمبل ابتذال بود، به لحاظ فنی برای فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» از بسیاری فیلمسازان مورد تایید بهتر بود؟ مطرح کرد: در آن دوره به ایرج قادری بعد از ساخت فیلم «تاراج» مجوز کارگردانی نمی‌دادند. تا اینکه ایرج قادری نامه‌ای به «کیهان‌هوایی» نوشت که سردبیر آن آقای سلیمی نمین بود، از ملت ایران بابت ایفای نقش کردن در آثار قبل از انقلابش عذرخواهی کرد. این نامه با روی کار آمدن آقای لاریجانی مصادف شد و ایشان دستور داد که به ایرج قادری مجوز کارگردانی بدهند. بعد از آن ایرج قادری با مرتضی شایسته هماهنگ کرد و در سال ۱۳۷۴ فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» را که فیلم‌نامه‌اش بر اساس تحقیقات رسول صدرعاملی و سعید مطلبی و… بود، ساخت.

مهدی سجاده‌چی در ادامه تاکید کرد: آمدن ایرج قادری را به نبرد آخرالزمان می‌توان تشبیه کرد! چراکه ایشان در آن زمان سمبل ابتذال تلقی می‌شد. در واقع تفکر عده‌ای بر این اساس بود که ریشه سینمای فرهنگی را که شکل گرفته است، با این کار می‌زنند. طرف دیگر سینما انتظار داشتند یک شکل دیگر از سینما که با وجود آقایان بهشتی و انوار مغفول و مسدود شده بود، با وجود ایرج قادری جان بگیرد. این پروژه بسیار سنگینی بود.

فخیم‌زاده با بیان اینکه ورود به مسایل فیلم از جانب دوستان مشکل‌ساز بود، گفت: در جلسه‌ای که با حضور بهروز افخمی، سیف‌الله داد، من، رحیم رحیم‌پور و… برگزار شد، رحیم رحیم‌پور در آن جلسه حمله شخصی کرد و من از ایشان اعلام برائت کردم اما همزمان گفتم که من با درجه‌بندی، ممنوع‌الکاری هنرمندان و… مخالفم. دوستان در آن زمان دیدگاهی داشتند که آن را به کل نظام تعمیم می‌دادند در حالی که اینگونه نبود.

در ادامه قادری مطرح کرد: در آن سال‌ها یعنی اوایل دهه ۷۰، رسول صدرعاملی اثری نساخت البته فیلم «سمفونی تهران» را تولید کردند که برای جریان اصلی نبود.

«رهایی» اولین فیلم جدی دفاع مقدس سینمای ایران است

رسول صدرعاملی درباره دلیل کم کار بودن خودش در دهه ۷۰ مطرح کرد: در اسفند سال ۱۳۵۷ که فارابی و صدا و سیمایی وجود نداشت. من با نهصد هزار تومان فیلم «خون‌بارش» را به دلیل رفاقتم با امیر قوی‌دل ساختم. هشت ماه فیلمبرداری با دوربین ۱۶ میلیمتری که از مسعود مزینانی اجاره می‌کردیم، طول کشید. ناگفته نماند که در آخر هم حسین زندباف به ما کمک کرد و فیلم تمام شد. بعد از بازگشتم به فرانسه متوجه شدم «خون بارش» را بدون مجوز من در مساجد و تلویزیون پخش کرده‌اند. آن زمان لابراتوار ما تلویزیون بود و ۲۰۰ کپی از آن زده بودند.

وی ادامه داد: بعد از بازگشتم به ایران با فریدون جیرانی تصمیم گرفتیم فیلم «رهایی» را بسازیم. ایده اولیه فیلم با خواندن نامه یک افسر عراقی به ایران برای‌مان شکل گرفت. او در نامه‌اش نوشته بود: من شما ایرانی‌ها را دوست دارم و به سمت شما شلیک نمی‌کنم. من تمام تیرهایم را به آسمان می‌زنم. «رهایی» اولین فیلم جدی دفاع مقدس سینمای ایران است که من در اوایل جنگ در سال ۱۳۶۱ ساختم اما زمانی که تاریخ سینمای دفاع مقدس را بخوانیم، اسم این فیلم نیامده است.

صدرعاملی گفت: محسن مخملباف در روزنامه اطلاعات درباره «رهایی» مقاله‌ای با عنوان «ترکه بر تن خیس» نوشت و در آن حکم اعدام من را داد! چراکه فیلم ضدجنگ بود. آن‌ها معتقد بودند که من با ساخت این فیلم ترکه بر تن خانواده شهدا زده‌ام.

این فیلمساز تصریح کرد: این گروه از افراد تندرو که در آن دوره قدرت گرفته بودند، در واقع قصدشان نجات سینمای ایران بود، منتهی راهش را بلد نبودند. بعد از آن «گل‌های داوودی» را ساختم که در اولین جشنواره فیلم فجر به عوامل اصلی‌اش جز من جایزه دادند! من از همانجا مغضوب آقایان انوار و بهشتی شدم. دوباره محسن مخملباف در مجله سروش درباره من نوشت که من دختربازی را در سینما رواج داده‌ام.

این کارگردان گفت: در همان روزها من پرونده‌ای را پیدا کردم که درباره یک نامادری زیبایی بود که پسر دوازده ساله همسرش را به قتل رسانده است و حکم اعدامش هم صادر شده بود. بنا به علاقه خبرنگاری که داشتم، پرونده را پیگیری کردم و سرانجام با ارسال یک فیلم به قوه قضاییه، تبرئه نامادری را بگیریم. من با «هوشنگ اسدی» نسخه فیلمنامه این پرونده را بازنویسی کردم که پروانه ساخت هم گرفت. تصمیم داشتم فیلمش را بسازم که آقای خاکبازان به من اجازه کار نداد. این مجوز ندادن‌ها و ممنوعیت‌ها روی کم کیفیت شدن دیگر آثارم به شدت تاثیر گذاشت. البته آقای انوار پای فیلم رهایی ایستاد و به من کمک کرد.

صدرعاملی ادامه داد: در همان روزها ایرج قادری در حالی که بعد از ۱۲ سال اجازه کار گرفته بود، به دفتر من آمد. او بغض کرده بود چراکه به فیلنامه‌هایش جواب رد داده بودند. من فیلمنامه‌ای را که برای پرونده با هوشنگ اسدی کار کرده بودم، به «هدایت فیلم» واگذار کردم که ایرج قادری بتواند فیلم را بسازد که ایشان «می‌خواهم زنده بمانم» را ساخت. البته من نسبت به این کار نکردن‌ها الان حس خوبی دارم چون ۶ سال وقت داشتم و با تفکر و زمان زیاد بالاخره «دختری با کفش‌های کتانی» را ساختم.

وی با بیان اینکه در دهه ۶۰ حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر بودند که تحت یک فشار شدید فیلم می‌ساختند اما دوست داشتند سینما بماند، اظهار کرد: من با قاطعیت می‌گویم که اگر این تیم در اوایل پیروزی انقلاب انقدر با عشق کار نمی‌کرد، سینمای ایران بدین شکل حفظ نمی‌شد. من قرار بود تهیه‌کننده فیلم «خواهران غریب» شوم اما پروانه ساخت ندادند و متوجه شدم که نمی‌خواهند کار کنم. شاید بتوانم بگویم ۶ سال ممنوع‌الکاری‌ام سبب خیر شد تا اینکه به فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» رسیدم که باعث و بانی ساخت آن حوزه هنری بود.

ماجرای اعتراض به تصویر زن در سینمای ایران

جیرانی در ادامه یادآور شد: از سال ۱۳۶۵ که «اجاره‌نشین‌ها» ساخته شد، تنها محسن مخملباف نبود که علیه فیلم در ۲۲ بهمن ۶۵ نامه به آقای بهشتی نوشت. بخشی از فیلمسازان که بعداً هیات هنرمندان مسلمان را تشکیل دادند از جمله جمال شورجه و جواد شمقدری هم نامه مفصلی علیه فیلم مرحوم داریوش مهرجویی نوشتند.

وی گفت: در جشنواره ۱۳۶۵ سینمای روشنفکری حرف اصلی را زد و مورد توجه مدیران دهه ۶۰ قرار گرفت. «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی، «کلید» ابراهیم فروزش و اثری از ناصر تقوایی و…. در ادامه این جریان روشنفکری در سال ۱۳۶۶ فیلم «شاید وقت دیگر» توسط بهرام بیضایی ساخته شد.

جیرانی با اشاره به اینکه در ادامه همین روند جریان روشنفکری دینی هم تغییر کرد، اظهار کرد: به طوری که در سال ۱۳۶۵ ما فیلم «دستفروش» ساخته محسن مخملباف را داریم که به نظر من اولین فیلم تیره و سیاه از جامعه ایران است. محسن مخملباف بعد از آن فیلم «عروسی خوبان» را که فیلم بسیار بسیار تندی بود، ساخت. در همین دوره مرحوم داریوش مهرجویی فیلم «هامون» و مسعود کیمیایی فیلم «دندان مار» را ساخت. در هشتمین جشنواره فجر، فیلم‌ها همگی بسیار تند بودند. در این دوره جو علیه آقایان انوار و بهشتی زیاد شد. گروه هیات هنرمندان مسلمان با مدیریت آقای کلهر، مخالف جو حاکم در آن دوره بودند. همچنین نیروهای سنتی به تصویر زن در سینمای ایران معترض شده بودند و این نکته در تاریخ سینمای ایران بسیار مهم است. از کاراکتر «عصمت» در فیلم «گل‌های داوودی» بود که تصویر زنِ سنتی در سینما ایران تغییر کرد.

وی افزود: بعد از آن سوسن تسلیمی در فیلم «مادیان» نقش یک زن سرپا و مبارز را ایفا کرد. در ادامه نقش «ثریا» در «گزارش یک قتل» زن مدرن را وارد سینما می‌کند. کاراکترهای «ویدا» و «کیان» در فیلم «شاید وقتی دیگر آمدند» هم در ورود زن مدرن به سینما تاثیرگذار بودند. حتی کاراکتر «ریحانه» زن مطلقه‌ای که عاشق می‌شود، در آن دوران سینما بسیار مهم بود. همچنین کاراکتر «فرشته» در فیلم «بچه‌های طلاق» که دختری بود با این دیالوگ که: «همیشه زن‌ها با ازدواج خوشبخت نمی‌شوند.» در تاریخ یاد شده بسیار تاثیرگذار بود. کاراکتر «زیور» در فیلم «دندان مار» مسعود کیمیایی نیز به نظر من یک زن سرپای سنتی است. اما کاراکتری که جنجال زیادی ایجاد کرد «سایه» در فیلم معروف «شب‌های زاینده‌رود» مخملباف است. دیالوگ او در فیلم این است که می‌گوید: من در جایی زندگی می‌کنم که زن‌ها آزاد نیستند. زن‌ها انتخاب نمی‌کنند، انتخاب می‌شوند. من نمی‌خواهم زن باشم.

این فیلمساز مطرح کرد: این جنجال سر شخصیت زن در سینما و اساساً سینمای روشنفکری علیه آقای انوار ایجاد شد. مصاحبه آقایان انوار، بهشتی و حیدریان در روزنامه اطلاعات در خرداد ۱۳۷۰ خواندنی است. آن‌ها در این مصاحبه به همه مسایل سینمای ایران پاسخ دادند. انوار در این مصاحبه اظهار می‌کند که به ما می‌گویند که سینما متفکر یعنی سینمای روشنفکری و سینمای روشنفکری مترادف غرب‌زدگی است. پس این سینمای متفکر، غرب‌زده است و سینمای بدی است. محدودیت برای تصاویر بوده است کمااینکه در جشنواره دهم «نرگس» می‌آید و اولین همدلی سینمای ایران با یک زن خلافکار به اسم «آفاق» شکل می‌گیرد.

جیرانی ادامه داد: همچنین آقای بهشتی در همان مصاحبه حرفی می‌زند که از نظر من تاریخی است، می‌گوید «من نمی‌فهمم این چه اتهامی است که من باید پاسخ دهم که سینما اندیشمند شده است.»

جیرانی افزود: در نهایت مخالفان توانستند آقای خاتمی را وادار به استعفا در خرداد ۱۳۷۱ کنند. در دولت دوم هاشمی رفسنجانی محافظه کاران توانستند عرصه اقتصاد و فرهنگ را دست بگیرند. از آنجایی که آقای لاریجانی یکسال بیشتر نماند، آقای میرسلیم آمد و آقای فریدزاده به عنوان معاون سینمایی و آقای خاکبازان به عنوان مدیرکل نظارت و ارزشیابی آمدند. آن زمان دفترچه معروف از سوی آقای خاکبازان منتشر شد که ضوابط جدید تولید فیلم را در سال ۷۳ یا اوایل ۷۴ بیان کرد که جنجال شد. در حقیقت کلوزآپ زن ممنوع شد و بهروز افخمی و سیف‌الله داد علیه آن نوشتند.

ضربه اصلی به سینما از سوی افراد و سلایق شخصی آن‌ها بود

در ادامه مهدی فخیم‌زاده افزود: مدیران از سال ۱۳۶۶ به مقوله ممنوع‌الکاری، درجه‌بندی فیلم‌ها و احوالات شخصی افراد ورود کردند. داوود رشیدی را سر فیلم کیومرث پوراحمد ممنوع الکار کردند. مسئول موتورخانه، یک نامه به انوار نوشته بود که ایشان ممنوع‌الکار است من و علیرضا داوودنژاد پیش آقای انوار رفتیم که گفت به درد سینما نمی‌خورد. سینما از قانون و تحلیل کلی لطمه نخورد، ضربه اصلی سینما از افراد و سلایق شخصی‌شان بود. هنوز هم سینمای ما گرفتار سینمای دهه ۶۰ است.

در ادامه این نشست مهدی سجاده‌چی با اشاره به اینکه وقتی سخن از دوران آقایان بهشتی و انوار به میان می‌آید، گویی که یک نفر بوده‌اند. در حالی که این‌طور نبوده است، گفت: آقایان بهشتی و انوار مانند شاخه نظامی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند و شاخه سیاسی آن بودند. از نظر من آقای انوار آدم مهمی در این ماجرا نبود و مغز متفکر سینما، آقای بهشتی بود اما ایشان به یک نیرو قهریه و به اصطلاح گازانبری نیاز داشت.

جیرانی در تایید حرف مهدی سجاده‌چی اظهار کرد: از کتاب «سینمای دهه ۶۰» نقل می‌کنم که آقای سیدمحمد خاتمی به بهشتی پیشنهاد معاونت سینمایی می‌دهد. در همان زمان آقای بهشتی، آقای انوار را به خاتمی پیشنهاد می‌دهد.

سجاده‌چی در ادامه بیان کرد: بله. چون آقای انوار مانند پوسته حلزون بود به شکلی که بعد از آقای بهشتی قدرت از فارابی تدریجاً به سازمان سینمایی کوچ کرد. در همه جای دنیا سیاست از سینما جدا نیست. منتهی عده‌ای روی کار هستند که توسط کسانی که بیرون هستند، تحت فشار قرار می‌گیرند. در واقع این یک نوع رفتار سیاسی برای جایگزینی است. در تمام دوره‌ها اگر جایگزینی صورت گرفته است، کم و بیش تمام نکاتی را که داشتند، رعایت نکردند.

اگر ضرغامی نبود «طعم گیلاس» به کن نمی‌رفت

جیرانی در جواب به این سوال قادری که صحبت درباره سختگیری آقای خاکبازان زیاد است اما در همان دوران می‌بینیم که سینما شهری‌تر می‌شود. علت آن چیست؟ اظهار کرد: آقای فریدزاده که از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ مسئولیت دارد، سعی می‌کند روال قبلی را پیش ببرد و رعایت کند که فیلم «روسری آبی» جایزه بهترین سناریو و فیلم «پری» جایزه بهترین کارگردانی را می‌گیرد. همچنین مهدی فخیم‌زاده شخصیت زن یعنی «شیرین عضدی» در فیلم «همسر» را خلق می‌کند و سیروس الوند کاراکتر «زهرا» را در فیلم «یک‌بار برای همیشه» به وجود می‌آورد. در عین حال که نیروهای سنتی علیه شخصیت زن حرف می‌زنند، فیلمسازان ما همان را سعی می‌کنند نگه دارند. همانگونه مهرجویی فیلم بسیار موفق «سارا» را می‌سازد که علیه زندگی و همسر سنتی شورش می‌کند. یعنی برای اینکه بتواند از سانسور دوره‌ای که حساسیت روی زن است، بگذرد.

وی با بیان اینکه آقای ضرغامی درست است که از طریق جناح سنتی آمده بود اما افکار خود را دنبال می‌کرد، یادآور شد: اگر ایشان نبود «طعم گیلاس» به کن نمی‌رفت اما اشتباهش هم این بود که خاکبازان را به موقع برنداشت و دیر حبیب‌الله کاسه‌ساز را روی کار آورد. از نظر من مشاورانش در آن دوران به ایشان لطمه زدند. ضرغامی متنی را در توییترش منتشر کرده و گفته است که من اشتباه کردم به «آدم برفی» پروانه نمایش ندادم. حتی رهبر انقلاب «آدم برفی» را دیده و خوشش آمده بود اما شورای پروانه نمایش ارشاد آن را رد کرد. زور روشنفکری در سینما دهه ۷۰ ایران بالاست.

وی افزود: داریوش مهرجویی فیلم «لیلا» و مسعود کیمیایی نیز اثری را خلق می‌کند. در دوره دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی جامعه تغییر کرد و سینما با رشد طبقه متوسط به سمت اصلاحات دوره دوم هاشمی رفسنجانی حرکت کرد که از دل آن موارد متعددی بیرون می‌آید.

قادری تاکید کرد: به نظر می‌رسد جامعه و سینمای ایران در نیمه اول دهه ۷۰ عرفی‌تر و زمینی‌تر است و همچنین شهری‌تر و مدرن‌تر.

جیرانی تصریح کرد: روشنفکری دینی نیز تغییر می‌کند. آقای درویش «کیمیا» و «سرزمین خورشید» را می‌سازد که قهرمان «کیمیا» هم زن است. بهروز افخمی در سال ۶۹ با فیلم «عروس» زیبایی را به سینما می‌آورد که خوشبختانه مرتضی آوینی از «عروس» حمایت می‌کند.

صدرعاملی در پایان سخنان خود عنوان کرد: بزرگترین عارضه آقای خاکبازان این بود که رفتاری سرخود، توهین‌آمیز و تحقیرآمیز داشت. این رفتارش هم ربطی به معاونت نداشت و از کاراکترش شکل می‌گرفت‌. من در نیمه اول دهه ۷۰ کاری نساختم اما در نیمه دوم دهه ۷۰ فیلم‌های «قربانی» و «سمفونی تهران» را کار کردم. سینمای کودک و نوجوان هم در آن دوره شکل گرفت و سینمای ایران جهانی شد. باید یادآور شد که دورهمی واقعی سینماگران با آقای ضرغامی آغاز شد.

سجاده‌چی نیز درباره دوران آقای ضرغامی بیان کرد: غیر از خوش‌نیتی ضرغامی او خود را سنگر سینماگران ایران می‌دانست. واضح است که سنگر در برابر دشمن خارجی نیست. نفرات قبل از آقای ضرغامی از قدرت فاصله گرفته بودند، اما ایشان از همان قدرت استفاده کرد و با اطمینان نظرش را بیان می‌کرد.

مهدی فخیم‌زاده نیز در پایان مطرح کرد: در دوره ریاست ضرغامی من تلویزیون رفته بودم. اما معتقدم سینما راه خودش را می‌رفت که با حذف فیلم فرنگی، بازار سینما در اختیار ما قرار گرفت اما با دخالت‌های صورت گرفته اجازه رشد روند طبیعی آن را ندادند.

شب دوم از سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۴ آبان ماه از ساعت ۱۶:۳۰ با نمایش مستندی به همین نام محصول مرکز مستند سوره و انجمن سینمای دفاع مقدس به کارگردانی شهرام میراب اقدم و سپس از ساعت ۱۸ با حضور فریدون جیرانی، ناصر شفق، محمود اربابی، ابوالحسن داوودی و سجاد نوروزی ادامه می‌یابد.

رسانه سینمای خانگی- دربارۀ پروندۀ قتل مهرجویی فقط از صدرعاملی بپرسید!

پژمان بازغی رئیس انجمن بازیگران گفت که یک سخنگوی مشترک میان این انجمن و خانه سینما برای اطلاع‌رسانی در خصوص قتل داریوش مهرجویی و همسرش تعیین شده است.

به گزارش سینمای خانگی، پژمان بازغی در گفت و گو با ایرنا، اظهار داشت: رسول صدرعاملی سخنگوی خانه سینما تنها مرجع رسمی برای اطلاع‌رسانی در خصوص ماجرای قتل داریوش مهرجویی و همسرش تعیین شده است.

وی اظهار داشت: در جلسه‌ای که داشتیم قرار شد با خانه سینما سخنگوی مشترک داشته باشیم و به صورت فردی صحبت نکنیم تا به شایعات دامن نزنیم و اطلاعات با هماهنگی خانه سینما و انجمن بازیگران ارائه شود.

بازغی گفت: با توجه به تجربیاتی که از قبل و پس از مرگ کیومرث پوراحمد داشتیم ترجیح دادیم برای این که شان هنرمندان رعایت شود یک سخنگوی مشترک داشته باشیم.

وی خاطرنشان کرد: قرار بر این شده که یک منبع اطلاعات و اخبار مربوط به این قضیه را اطلاع رسانی کند.

رئیس انجمن بازیگران همچنین گفت: آقای مهرجویی وداع آخرشان بدون خداحافظی رفتند.

وی افزود: امیدواریم قاتلان این جنایت فجیع هر چه زودتر دستگیر شوند.

بازغی گفت: فیلمسازها معمولا با آخرین فیلم‌های خود خداحافظی می کنند و این اتفاق ناگوار برای داریوش مهرجویی غیر قابل باور بود.

رسانه سینمای خانگی- این حال کیمیایی، حال سینمای بعد از مهرجویی‌ست

مراسم رسمی بدرقه پیکر داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر راس ساعت۱۰ صبح با اجرای بهرام رادان (بازیگر) برپا شد که از مردم خواست به احترام پیکر این دو هنرمند به پا خیزند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، قبل از آغاز مراسم تشییع پیکر داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر که صبح پاییزی ۲۶ مهر ماه برگزار شد ، جمعی از مردم علاقه‌مند و هنرمندان با حضور در محوطه پهنه رودکی تالار وحدت آماده وداع شدند و ترانه «چرا رفتی؟» همایون شجریان و بخشی از موسیقی فیلم «سنتوری» تا پیش از آغاز مراسم پخش شد.

احمدرضا درویش، محمدمهدی عسگرپور، شهاب حسینی، پارسا پیروزفر، فرهاد مجیدی، داریوش فرهنگ، رضا درمیشیان، رامبد جوان، مهران مدیری، حامد بهداد، نوید محمدزاده، بهنوش طباطبایی، سیامک انصاری، امین حیایی، محمدرضا گلزار، مسعود کرامتی، امیر جدیدی، امیر آقایی، مصطفی کیایی، امیر جعفری، محمدعلی نجفی، علی مصفا، جعفر پناهی، هادی حجازی‌فر، محمد رسول اف، همایون ارشادی، حسن پورشیرازی، غزل شاکری، دانش اقباشاوی، محسن امیریوسفی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، حبیب ایل‌بیگی معاون اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان‌آرا، غلامرضا موسوی، بهزاد فراهانی، سیروس الوند، بهرام رادان، حبیب دهقان‌نسب، مازیار میری، هانیه توسلی، محمدرضا دلپاک، مهرداد صدیقیان، مهوش وقاری، ژاله صامتی، ابوالحسن داودی، مرتضی شایسته، همایون اسعدیان، سیما تیرانداز، محسن کیایی، سیف الله صمدیان، مسعود اطیابی، گوهر خیراندیش، گلاب آدینه، سیاوش خیرابی، سپیده خداوردی، مانی حقیقی، فرهاد اصلانی، کوروش نریمانی، فرامرز قریبیان، فرهاد آئیش ، افشین هاشمی، پردیس احمدیه، ایرج راد، اصغر همت، جمال ساداتیان، فرزاد حسنی و…. از جمله هنرمندان و مسئولان حاضر بودند.

مونا مهرجویی فرزند این کارگردان هم در مراسم حاضر شد.

مراسم رسمی تشییع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر ساعت ۱۰ با تلاوت آیاتی از قرآن مجید آغاز شد.

مراسم با اجرای بهرام رادان بازیگر همراه شد که در ابتدا از حاضران خواست به احترام ورود پیکر این فیلم‌ساز و همسرش به پا خیزند.

مسعود کیمیایی به سخنرانی پرداخت و از شدت تاسف نتواست به روی سن برود و سخنان کوتاهی را در بدرقه هم‌نسل فیلم‌سازی‌اش داریوش مهرجویی مطرح کرد و گفت: نمی‌توانم سخن بگویم، غیرممکن است از رفتن داریوش مهرجویی بگویم.

فرهاد آییش بازیگر سخنانش را با تسلیت برای قتل داریوش مهرجویی و همسرش آغاز کرد و گفت: استاد علی نصیریان در سفر هستند و پیامی را فرستادند. نصیریان در این پیام صوتی گفت: در بیماری با فکر و خیالت به سر می‌برم. من فرو ریختم و بی‌خواب شدم. چه کنم؟ از اولین کار خلاقه‌ات در کنارت بودم تا آخرین کار اما الان نیستم. ای مهر فرزانه! این چه روزگاری است؟!

بهمن فرمان آرا کارگردان هم در سخنانی گفت: داریوش جان قرار نبود این ملاقات اینجا انجام شود. ما کجا زندگی می‌کنیم؟ یکی از بزرگترین هنرمندان این مملکت باید سلاخی شود؟

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: همان‌طور که مسعود کیمیایی گفت: «هیچ چیز نمی‌توانم بگویم. چطور دوربین کار نکرد؟ دل ما شکسته است و هر هفته قرار است اینطور جمع شویم برای یک نفر دیگر که می‌رود؟» با این حال تشکر می‌کنم از اینکه آمدید.

علی مصفا (بازیگر) نیز در این مراسم با حضور در جایگاه، پیام فریار جواهریان (همسر سابق داریوش مهرجویی) و صفا مهرجویی را قرائت کرد.

فریار جواهریان (همسر سابق داریوش مهرجویی) نوشته بود: چطور می‌توانم از شیفتگان داریوش تشکر کنم. چگونه چنین مرگ هولناکی برای داریوش و وحیده رقم خورد؟ دلم به این خوش است که نسلی جدید فیلمهایت را کشف می‌کند و معنای خاص خود را از آن پیدا می‌کند. 

چند سال است مشغول نوشتن خاطراتی هستیم. خاطراتی که در آن خشم هم بود ولی حالا دیگر خشمی وجود ندارد و چه حیف که در هفت ماه گذشته با داریوش قهر بودم‌، نمی‌شود اینطور بدون خداحافظی بروی. 

دلم پیش موناست که یک شبه تنها شد. پیش صفا و مریم که چطور پدرشان را از دست دادند.

صفا مهرجویی فرزند مهرجویی  نیز در پیام خود نوشته بود: دنیا یک پدر خوب و بزرگ را از دست داد. ای کاش سرنوشت جور دیگری رقم می‌خورد.

من میدانم و مطمئنم که خاطره پدرم زنده می‌ماند هم بخاطر آثارش و هم بخاطر زندگی شریفش. از صمیم قلب قدردان مردم و هنرمندان هستم که در غیاب من مراسم را برپا کردند.

بهرام رادان در ادامه پیامی از کیانوش عیاری کارگردان خواند که در بستر بیماری است و اعلام کرد که متاثر است از این اتفاق و از ویژگی‌های داریوش مهرجویی گفت.

عیاری در پیام خود نوشته بود: داریوش مهرجویی متبحرترین ترسیم کننده زندگی بود. او حتی در فیلمهای پیچیده و روشنفکرانه‌اش چنین ویژگی داشت. او با دانش و بینش خود می‌توانست روایت مطلوبی از هر زندگی تصویر کند. این جنایت وحشتناک معمای تازه ای است که به زودی ابعاد آن برای مردم مشخص می‌شود.

در ادامه محسن امیریوسفی، رییس کانون کارگردانان پیام کانون کارگردانان را قرائت کرد که در بخش‌هایی از صحبت‌هایش متاثر شد و با گریه پیام را خواند. 

او پیش از قرائت متن گفت: بعد از مرگ غم‌انگیز کیومرث پوراحمد در اول بهار، شاهد مرگ فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر در اول پاییز هستیم.

در بخشی از پیام کانون کارگردانان نوشته شده بود: این شب پایان تلخی شد برای سینمای روشنفکری.

در این پیام از سینماگران مختلفی مانند تقوایی، کیارستمی، حاتمی و… نام برده و درخواست شده بود شرایط برای فیلمسازی همه فراهم شود.

کانون کارگردانان همچنین درخواست کرد که عاملین این حادثه در هر لباسی شناسایی و مجازات شوند.

در بخشی دیگر بهرام رادان پیام صوتی دختر بزرگتر مهرجویی، مریم را پخش کرد.

همچنین در ادامه‌ مرضیه برومند، مدیرعامل خانه سینما از مردم حاضر در مراسم که خواستار محاکمه قاتلان بودند، درخواست کرد که با آرامش و احترام بگذارند مراسم برگزار شود.

او گفت: قرار بود پیامی نوشته شود تا من به عنوان مدیرعاملِ بدبختِ خانه سینما بخوانم ولی کسی نتوانست چیزی بنویسد. الان قاصرم از صحبت و عظمت دردی که خانه سینما به دوش می‌کشد. ما کارگردانی بزرگ و تأثیرگذارترین فیلمساز ایران را از دست دادیم. او باعث شد سازمان انتقال خون تاسیس شود آن هم در شرایطی که فیلم «دایره مینا» دو، سه سال ممنوع از پخش بود. فیلم «گاو» نیز همین طور بود. از مسئولان برای همراهی در این مراسم و مراسم آتیلا پسیانی قدردانی می‌کنم و از آنها می‌خواهم شرایط فعالیت جوان‌های سینما را فراهم کنید.

از این‌ها ( جوانان سینماگر) نترسید. ‌بگذارید کارشان را بکنند. آستانه درد هنرمندان کم است ولی سیاستمداران آستانه تحمل بالایی دارند. 

وی تاکید کرد: ما اینجا ماندیم در مملکت خودمان باشیم. با ما خوب باشید آنوقت با اسراییل و رژیم صهیونسیتی هم می‌جنگیم.

او خطاب به مونا مهرجویی هم گفت که آغوش ما همیشه برای تو باز است.

در آخر مونا مهرجویی دختر کوچکتر داریوش مهرجویی با تشکر از حاضران گفت: تنها احساسی که دارم این است که مامان و بابا کنارم ایستاده‌اند تا من نیفتم. امیدوارم قاتلین زودتر پیدا شوند.‌ به قول بابام قاتلین بین ما هستند.

در ادامه پیکر داریوش مهرجویی و همسرش به قطعه هنرمندان بدرقه شد.

این خبر در طول مراسم خاکسپاری در مقابل تالار وحدت به روز رسانی شد.

رسانه سینمای خانگی- مرادی کرمانی در غم مهرجویی

هوشنگ مرادی کرمانی با بیان این‌که پس از قتل داریوش مهرجویی، کشور در بهت و حیرت است، گفت: ما در دنیای متفاوتی که داشتیم، کار مشترکی داشتیم که از قضا گرفت.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده که داریوش مهرجویی فیلم «مهمان مامان» را از روی رمان او اقتباس کرده است، در پی قتل مهرجویی، گفت: من هنوز در شوک هستم. ما با هم زیاد حرف نمی‌زدیم؛ ما دو دنیای متفاوت داشتیم. چندی پیش با من تماس گرفت و گفت سه کتاب ترجمه کرده و ناشران می‌گویند چون این مدل کتاب‌ها فروش نمی‌رود، قبول نمی‌کنند، درحالی‌که ترجمه‌هایش فروش رفته‌اند و گفت: «آیا ناشری می‌شناسی که این کتاب‌ها را منتشر کند؟» من هم ناشرم را معرفی کردم و بعد هم پیگیری نکردم که چه شد.
 
  او با اشاره به کار مشترک «مهمان مامان» در عین تفاوت‌های خود و مهرجویی، گفت: مهرجویی یک‌بار از من خواست تا کار مشترکی داشته باشیم. به او گفتم ما دوتا آدم‌های بی‌راهی هستیم و نمی‌توانیم کاری داشته باشیم. حتی مخاطب‌هایمان نیز متفاوت است. نمی‌توانیم از یک قاب به یک موضوع نگاه کنیم، ممکن است مخاطبانت علاقه‌ای نداشته باشند و مخاطب من هم آن را درک نکند. مهرجویی در پاسخ گفت، چرا فقط تفاوت‌ها را می‌بینی؟ از پیش قضاوت نکن. شاید مردم دوست داشته باشند. آن زمان هنوز کتاب «مهمان مامان» چاپ نشده بود. نسخه پیش‌چاپ را به او دادم. فردایش تماس گرفت که می‌خواهم این کار را انجام بدهم. بعد چند باری رفت‌وآمد داشتیم و این کار پرداخت شد. سه سال طول کشید تا این فیلم‌نامه تمام شود. بعد هم فیلم دیدنی شد و کاری کرد که مردم دوست داشتند.
 
 او افزود: فیلم «مهمان مامان» در میان فیلم‌های مهرجویی، بیشترین بیننده را داشت و منظورم از بیشترین بیننده به لحاظ موقعیت هنری آن نیست، یعنی مثل «هامون» و دیگر فیلم‌های مهرجویی نیست. «مهمان مامان» درباره بدنه جامعه و مردم عادی است، مردم عادی هستند که چنین لحظاتی را تجربه می‌کنند. بازیگران آن هم فوق‌العاده بازی کردند. من از این کار مشترک راضی هستم و خوشحالم که این کار مشترک را با او داشتم.
 
  این نویسنده با تأکید بر این‌که مهرجویی آدم خاص و قدرتمندی بود، بیان کرد: فیلم «مهمان مامان» در کارنامه کاری مهرجویی یک ساز می‌زند و کارهای دیگرش ساز دیگری. خود مهرجویی باور نمی‌کرد این فیلم جایزه‌ها را درو کند. «مهمان مامان» به جهت موضوع کاملاً متفاوت بود. شخصیت‌هایش کاملاً ایرانی بودند. مهر و محبتی را که ایرانی‌ها در زندگی نسبت به هم دارند، نشان می‌داد شاید به همین دلیل بیشتر «دیده» شد. نه این‌که کار خیلی خوبی بوده باشد؛ بیشتر دیده شد، زیرا مردمی بود. این فیلم زندگی مردم عادی بود، البته خود مهرجویی، آدم‌های فیلم را قبول نداشت. تفاوت من و مهرجویی کاملاً در این فیلم مشخص است، فیلم آبرومندی است؛ اما مشخص است فکر من است و ساخت مهرجویی. فیلم‌نامه‌های بسیاری از آثار من تهیه شده؛ اما در میان آن‌ها «مهمان مامان» پختگی، زیبایی و هوشمندی داشت. مهرجویی واقعاً هنرمند بود.
 
 او ادامه داد: من نه به خانه مهرجویی رفتم و نه رفت‌وآمدی با او داشتم. چند باری سر پروژه‌های فیلم‌برداری او رفتم و سر فیلم‌برداری «مهمان مامان» هم می‌رفتم. من با کیومرث پوراحمد هم‌نظر و دوست بودم و این حالت را با مهرجویی نداشتم.


 هوشنگ مرادی کرمانی در بخش پایانی سخنان خود گفت: متأسفم، حالم خوب نیست؛ رسانه‌های خارجی و داخلی و مردم تحلیل‌های مختلفی ارائه کردند. شاید مرگ او یکی از پرحادثه‌ترین موقعیت‌هایی است که کشور را به هم ریخت. کشور در بهت و حیرت است و همه درباره او حرف می‌زنند و می‌خواهند بدانند چه اتفاقی افتاده است.

رسانه سینمای خانگی- این یک مصیبت است؛ کاش می‌دانست چه کسی را می‌کُشد

خبر به اندازه کافی برای تمام دوستداران سینما نابودکننده بود؛ شوک شبانه بزرگی که به تاریخ سینما وارد شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، همیشه فکر می‌کردم وقتی خبر درگذشت داریوش مهرجویی را بشنوم، به چه حال و روزی بیفتم. اینکه مانند عباس کیارستمی، دچار بیماری شود و ما آمادگی رفتن او را از مدت‌ها قبل پیدا می‌کنیم و یا مانند وقتی که خبر فوت کیومرث پوراحمد را شنیدیم، دچار شوک می‌شویم. آری، دچار شوک شدیم اما شوک اصلی ما از بابت فقدان مهرجویی نبود بلکه از بابت نوع درگذشت او بود که تاکنون برای هیچ‌یک از سینماگران سرشناس این مملکت رخ نداده است.

این خیلی مهم است آن فردی که بر روی مهرجویی بزرگ چاقو کشید، آیا می‌دانست بر روی چه کسی دارد دست به چنین جسارتی می‌زند. یعنی می‌دانست دارد فردی را از ملت می‌گیرد که در تاریخ سینما و هنر این مملکت، تاریخ‌سازی کرده است؟ یعنی می‌دانست او چند نسل را با آثارش، عاشق کرده است؟ آیا می‌دانست او کسی است که با هر سلیقه‌ای که دست به انتخاب برترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران بزنیم، چند تایش متعلق به اوست.

و آیا می‌دانست دارد به شانیت کسی جسارت می‌کند که هیچ جایگزینی در سینمای ایران نداشته و ندارد؟

چنین جنایتکاری باید به اشد مجازات برسد. او تنها مهرجویی را از سینما و فرهنگ این مملکت نگرفت بلکه توهین و دست‌درازی جسارت‌آمیزی به هویت فرهنگ معاصر کشورمان داشت و هنرمند محبوب یک ملت را از آنها گرفت.

این سینما قطعا از امروز، یک کاستی دیگر به آن اضافه شد. باید یک تسلیت بزرگ گفت به تمام روشنفکران و سینمادوستانی که از دهه ۴۰، با گاو و آقای هالو، سبک جدید و مترقی از سینما را تجربه کردند.همان‌هایی که در دهه ۵۰، با پستچی و دایره مینا، ایمان آوردند که با تفکری شگرف در سینمای ایران مواجه هستند که یک اتفاق نیست بلکه جریان است.

هنوز هم خیلی‌ها، بهترین کمدی سینمای ایران را اجاره‌نشین‌ها می‌دانند. طیف گسترده‌تری از این افراد البته هامون را بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران می‌دانند. بانو، سارا، پری، لیلا، درخت گلابی، میکس، مهمان مامان، سنتوری و… یعنی یک کارگردان چند اثر جریان‌ساز و محبوب باید بسازد تا جایگاهش به این سطح از ماندگاری برسد؟

این حقیقت است که مهرجویی در سینمای ایران، یک استثنای بزرگ بود. یادم می‌آید وقتی خسرو شکیبایی فوت کرد، مهرجویی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان حضور داشت و همان‌جا گفت که بلای بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است. در همان روز سیاه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ که آن شوک بزرگ به سینمای ایران وارد شد، کسی نمی‌دانست که در بامداد امروز، قرار است بلای بزرگ دیگری بر سر سینمای ایران فرود بیاید و این‌چنین دوستداران این کارگردان بزرگ را در شوکی عمیق فرو ببرد.

درگذشت ناباورانه و ناجوانمردانه داریوش مهرجویی که می‌نوشت، می‌ساخت و ترجمه می‌کرد، وجدان بیدار هر ایرانی را خدشه‌دار کرد و خشم و نفرت آنها را نسبت به این تراژدی بزرگ برانگیخت.

آری او راست می‌گفت؛ مصیبت بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است.

خروج از نسخه موبایل