آبانماه ۱۴۰۲، پررونقترین ماه پساکرونایی سینمای کشور بود که طی آن، نزدیک به ۴ میلیون نفر به سینما رفتند و گیشه نیز به عدد ۱۵۰ میلیارد تومان نزدیک شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینماهای کشور در آبانماه، یک رکورد دیگر ثبت کردند و موفق شدند تا از پرمخاطبترین ماه ۴ سال اخیر رونمایی کنند. آنهم در شرایطی که هوای کشور، رو به سرما رفته بود و مواردی چون بارش، سرما و البته آلودگی میتوانست بهمانند مدتزمان مشابه سالیان گذشته، سد بلندی در مسیر استقبال از سینماها باشد. اما با وجود تمامی این موارد، سینماها موفق شدند تا آمار درخورتوجهی از خود به ثبت برسانند.
سینماها طی آبانماه، ۳ میلیون و ۷۵۸ هزار مخاطب داشتند که این آمار، ۶۲ درصد بیشتر از مدت زمان مشابه ماه قبل بوده است و نشان میدهد مخاطبان سینما طی ماه اخیر، استقبال قابلتوجهی از فیلمهای روی پرده به عمل آوردهاند.
گیشه نیز در این ماه به عدد ۱۴۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان رسید که این میزان، ۴۷ درصد بیشتر از گیشه سینماها در مهرماه امسال به حساب میآید.
نکته قابلتوجه آمار آبانماه اینکه طی این ماه، ۷۵ هزار و ۲۹۷ هزار سانس برقرار بود. این آمار، ۱۲ درصد بیشتر از سانسهای مهرماه است. باتوجه به افزایش ۶۲ درصدی میزان مخاطب، سانسها رشد چندانی را نشان نمیدهند که همین عامل ثابت میکند ضریب اشغال صندلیها طی آبانماه، بهمراتب بیشتر از مهرماه بوده است و این، یکی از بهترین نشانهها در جهت رونق سینما به حساب میآید.
ضریب اشغال صندلیها طی آبانماه، بهمراتب بیشتر از مهرماه بود و این، یکی از بهترین نشانهها در جهت رونق سینما به حساب میآیدپرفروشترین فیلم آبانماه، کمدی هتل بود که ۲ میلیون و ۲۲ هزار نفر را به سینماها کشاند و ۸۴ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان نیز فروخت.
بچه زرنگ، دومین فیلم پرفروش این ماه، ۷۰۱ هزار مخاطب داشت و گیشه آن، از ۲۱ میلیارد ۸۲۳ میلیون تومان فراتر رفت.
فسیل در آخرین روزهای اکرانش، همچنان با اقبال خوبی مواجه میشود. این فیلم در آبانماه، با ۳۳۴ هزار مخاطب و گیشه ۱۳ میلیارد و ۶۲۶ میلیون تومانیاش، سومین فیلم پرمخاطب ماه شناخته شد.
نخستین ساخته عادل تبریزی، چهارمین فیلم پراقبال آبان بود. گیجگاه در این ماه، ۱۸۸ هزار مخاطب داشت و ۷ میلیارد و ۸۶۹ میلیون تومان نیز فروخت.
نارگیل ۲ که سهماهونیم از اکران آن میگذرد، همچنان چراغخاموش میفروشد. این فیلم در آبانماه، موفق به جذب ۱۴۰ هزار مخاطب و رقم زدن گیشه ۴ میلیارد و ۹۱۲ میلیون تومانی شد.
شهر هرت
شهر هرت، عامهپسند، جوجهتیغی، حدود ۸ صبح، جنگل پرتقال و هولیا، ترکیب دیگر فیلمهای پراقبال این ماه را نشان میدهند.
جوجه تیغی
امیدواری بسیاری وجود دارد که آمار خوشایند آبانماه، در آخرین ماه پائیز، بهبودی جدی پیدا کند. علیرغم اقبال بسیار بالایی که نسبت به فیلمهای هتل و بچه زرنگ وجود دارد، فیلمهای اجتماعی نیز این روزها، روی دور استقبال قرار گرفته و قطعا آمار آنها طی آذرماه با صعود قابلتوجهی همراه است.
ضمن اینکه در این ماه، چند فیلم پرمخاطب ازجمله ویلای ساحلی با بازی رضا عطاران و پژمان جمشیدی به روی پرده خواهد رفت که ترکیب اکران و گیشه آن را متحول کرده و سینما را با اتفاقهایی بهمراتب شیرینتر مواجه خواهد ساخت.
باید در انتطار یک آذرماه پرفروش برای سینماهای سراسر کشور باشیم.
سیدجمال ساداتیان با اشاره به سختیهای ساخت فیلم اجتماعی و تمایلش به تولید یک فیلم کمدی گفت: اگر بعضی فیلمهای کمدیِ در حال اکران با استقبال زیاد مخاطب مواجه شدهاند باید توجه کرد که تماشاگرانش به زور به سینما نرفتهاند و در همین زمینه اگر با سعه صدر بیشتری با فیلمها برخورد شود، همزمان فیلمهای خوب اجتماعی و کمدی را میتوان در سینماها عرضه کرد.
به گزارش سینمای خانگی، این سینمادار و تهیهکننده سینما در گفتوگویی با ایسنا درباره اینکه چرا مدتهاست فیلمی نمیسازد، بیان کرد: به نظرم سینما در حال حاضر به یک تعارض رسیده، در حالی که باید تنوع موضوع داشته باشد تا مخاطبی که این تنوع را دوست دارد به سینما بیاید. آن نوع فیلمی که خود من دوست دارم بسازم در دسته فیلمهای اجتماعی است که حتماً تمایل دارم رگههایی از نقد اجتماعی و معضلات موجود در جامعه را هم در آن داشته باشم تا تلنگری زده شود چرا که سینما میتواند آینه جامعه باشد ولی الان حس میکنم ممیزیها و نگاهی که به این جنس کارها وارد میشود اجازه نمیدهد به راحتی فیلمی ساخته شود.
او ادامه داد: البته این شرایط فقط مربوط به الان نیست و در گذشته هم که امکان بیشتری برای ساخت این نوع فیلمها فراهم بود، باز هم سایه توقیف و ممیزی بر سر فیلمهای اجتماعی وجود داشت، اما با این حال فیلمها به سختی از این جریان عبور میکردند و به نمایش میرسیدند در حالی که به نظرم میرسد با وجود اینکه این روزها گفته میشود فیلمهای اجتماعی هم باید بسازیم، حداقل آنطور که من دلخواهم است، بستر مناسب برای ساخت این نوع فیلمها فراهم نیست چون فکر میکنم فیلمها باید آنطوری ساخته شوند که مردم دوست دارند نه آنطور که مسئولان دوست دارند.
ساداتیان درباره اینکه با وجود فیلمهای نسبتا متنوعی که در حال اکران هستند، فقط فیلمهای کمدی در صدر جدول فروش قرار دارند که به نوعی نشان میدهند مردم سینمارو فعلاً تماشای فیلمهای کمدی را ترجیح میدهند و آیا خودش نمیخواهد همراستا با این ذائقه مخاطب فیلم کمدی بسازد؟ گفت: این را رد نمیکنم که دوست دارم فیلم کمدی بسازم بخصوص آنکه فکر میکنم فیلمهای اجتماعی که الان اکران میشوند دو اشکال دارند؛ اول اینکه حرف فیلم خیلی به درستی روایت نشده که شاید بخاطر ضعف خود نویسندهها باشد و دیگر آنکه بخاطر آنچه در سیستم نظارتی وجود داشته، به نظر میرسد نوعی خودسانسوری به وجود آمده است؛ در نتیجه فیلمها دارای موضوعهای اجتماعی هستند اما در بیان مفاهیم الکن ماندهاند؛ در حالی که اگر اعتمادسازی شود فیلمهای اجتماعی خوب ساخته خواهد شد.
وی افزود: علیرغم استقبال خوبی که مخاطب از فیلمهای کمدی در این چند ماه داشته، به نظرم فیلمهای اجتماعی هم میتوانند به فروش خوبی برسند. به عنوان مثال اگر اجازه داده میشد «برادران لیلا» اکران شود، حتی با وجود قصه بسیار تلخی که داشت، حداقل سه، چهار میلیون نفر آن را در سینماها تماشا میکردند گرچه آمارها نشان میدهد با وجود قاچاق فیلم، تعداد زیادی از مردم آن را دیدند. بجز این مورد، فکر میکنم در همین شرایطی که استقبال از کمدی زیاد است، جنس فیلمهایی که اصغر فرهادی میسازد هم با وجود تلخیهایش مردم را به سینما میکشاند.
او درباره ارزیابی خود از اکران فیلمهای کمدی روی پرده نیز گفت: به نظرم فیلمها یک ظاهر دارند و یک باطن و ممکن است به لحاظ ظاهر ایرادهایی به آن گرفته شود عدهای در جامعه بگویند فلان فیلم بدآموزی دارد، در حالی که باید به باطن آن توجه کرد. یادم میآید فیلم «دایره زنگی» را که ساختیم، با وجود ظاهر طنزش حرفهایی را در خود داشت که برخی جور دیگر آن را برداشت کردند. این فیلم کاراکتری به نام «سرهنگ» داشت که اسم اعلاحضرت را میآورد و همین مسئله عدهای را برافروخته کرد و سبب توقف در اکران فیلم شدند و کلا فضا را غبارآلود کردند. در صورتی که توضیح داده شد این فقط ظاهر قضیه است و اصل ماجرا چیز دیگری است. به هر حال ذات یک اثر فرهنگی همین است که همه مثل هم فکر نمیکنند و تنوع برداشت وجود دارد. درباره فیلمهایی که الان روی پرده هستند مثل فیلم «هتل» نیز ممکن است به لحاظ ظاهری، برخی فقط داستان مردی را ببینند که پنهانکاریهایی در زندگیاش دارد؛ چیزی که قطعا در جامعه هم وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد ولی آن عده طرح موضوع را هم بدآموزی میدانند در حالی که اینها بدآموزی نیست و اتفاقا از نگاه من کاملا آموزنده است چرا که باید به نتیجهای که ضمیر ناخودآگاهِ مخاطب از فیلم میگیرد توجه کرد؛ این که نشان داده میشود هیچ بار کجی به مقصد نمیرسد و هرچه تلاش کنید یک سری اتفاقها را مخفی کنید بالاخره افشا میشوند. اتفاقاً خوبی ماجرا همین است که چنین پیامهایی وقتی در قالب طنز بیان شود، تاثیر اجتماعی بیشتری هم دارد.
ساداتیان بیان کرد: ما افرادی را در سطح جامعه داریم که تعدادشان زیاد نیست ولی حضورشان اثرگذار است. آنها معمولا نگاهی منفی نسبت به فیلمها دارند، همانطور که فیلمهایی مثل «چهارشنبه سوری»، «برف روی کاجها» و حتی «جامهدران» گرفتار این نگاههای منفی شد. این افراد بدترین نگاه ممکن را در آثار سینمایی دارند و اصرار بر توقیف یا سانسور میکنند در صورتی که معتقدم باید با سعه صدر بیشتری فیلمها را نگاه کنند و لایههای بیرونی ماجراها را نیز ببینند. من نمیگویم تمام فیلمهای امروز سینما بسیار خوبند اما معتقدم برخی فیلمهای کمدی روی پرده لایههایی درونی دارند که به ضمیر ناخودآگاه تماشاگر تلنگر میزنند.
این سینمادار ادامه داد: در بازدیدهایی که از بعضی سینماهای خودم پس از اکران فیلمهای کمدی داشتم، کاملا مشخص است که چند فیلم مخاطب زیادی جذب کردهاند و مثلاً در بین مخاطبان فیلمهای «فسیل» و «هتل» کمتر تماشاگری را دیدم که بعد از بیرون آمدن از سالن غر بزند. این هم طبیعی است چون قرار نیست همه از هر فیلمی خوششان بیاید ولی در بررسی شرایط یک فیلم باید ببینیم آیا معدل تماشاگرانش نسبت به آن نظر مثبت دارند یا خیر، در واقع جمعیت معدل باید در اولویت باشد نه یک عده محدود که ممکن است از فیلم خوششان نیاید یا نسبت به آن نقد داشته باشند. درباره این دو فیلمی که این چنین مورد اقبال قرار گرفتهاند، مطمئن باشید که مردم به زور برای تماشای آنها به سینما نرفتهاند. کسانی را که برای دومین یا سومین بار به تماشای این دو فیلم رفتهاند، نمیتوان به زور به سینما برد، پس حتماً با رغبت بوده چون فیلمها هم سر و شکل خوبی داشتند و هم حاوی پیامهایی بودند. ضمن اینکه حرفهای رکیک و شوخیهای زننده برای خنداندن مخاطب نیز در این فیلمها ندیدیم.
ساداتیان در پایان با اشاره به رونق سینماها پس از رکود دوران کرونا و شرایط اجتماعی سال قبل و درباره اینکه آیا چرخ سینما را همچنان فیلمهای کمدی باید بگرداند؟ بیان کرد: اعتقادی بر حذف فیلمهای کمدی ندارم ولی به نظرم فیلمهای اجتماعی را که در ادوار گذشته روی پرده سینماها داشتیم، باید بتوانیم باز هم اکران کنیم. باید فیلمهایی داشته باشیم که رفتارهای اجتماعی و عملکردهای حاکمیتی در آنها نقد شوند. هیچ اشکالی ندارد اگر چنین نقدهایی را ببینیم و این درست نیست که فکر کنیم طرح نقد باعث تضعیف حاکمیت میشود چون اتفاقا تلنگری برای اصلاح خواهد بود و اگر تنوع ژانر در سینما جدی شود، همزمان فیلم اجتماعی و کمدی خوبی خواهیم داشت.
کارگردان فیلم «شبهای روشن» گفت: منتقدان از دل سینمای موج نو آمدهاند و به شدت با سینمای مدرن بیگانه هستند، این گونه میشود که حمایتی که باید از آثار اقتباسی صورت بگیرد، نمیگیرد، مهرجویی اما به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس میکرد و نشان میداد چقدر مسائل در دنیا یکسان است.
به گزارش سینمای خانگی، فرزاد موتمن درباره تفاوت وضعیت اقتباس در سالهای ابتدایی ورود سینما به ایران با کشورهای غربی به ایرنا گفت: اقتباس ادبی یکی از شیوههای فیلمسازی از همان ابتدای سینما بوده. در ابتدا نگاه داستانگویی قرن هجدهمی به سینما وجود داشته. در نتیجه به طور طبیعی خیلی از متنها ریشههای ادبی داشتهاند. اما بعد از جنگ جهانی دوم شاهد تغییر هستیم.
وقتی سینما جریان ادبی را تغییر داد
این فیلمساز درباره تغییری که وضعیت اقتباس در سینما پس از جنگ جهانی دوم داشت، گفت: از آنجایی که سینما در آمریکا پولدار بود، میتوانست نویسندگانی را استخدام کند که برای فیلمها بنویسند. از یک جایی متنهای فیلمنامهها به قدری خوب و قوی شدند که حالا این سینما بود که ادبیات را تحت تاثیر قرار میداد.
وی ادامه داد: پیش از جنگ جهانی دوم و در دهههای اولیه بعد از جنگ، فیلمهای جنایی و نوآر از روی رمانها و ادبیات جنایی ساخته میشدند. از دهههای ۷۰ به بعد به آثار نویسندگانی توجه شد که اساسا تحت تاثیر سینمای جنایی مینوشتند. این گونه شد که ادبیات و سینما تاثیر متقابلی روی هم گذاشتند.
فرزاد موتمن، کارگردان و فیلمنامهنویس
سینمای ایران تمام ویژگیهای یک سینمای جهان سومی را دارد
موتمن با اشاره به جهانسومی بودن سینمای ایران و دیگر کشورها در خاورمیانه گفت: سینما در کشور ما ویژگیهای یک سینمای جهان سومی و خاورمیانهای را داشت؛ ویژگیهایی که فقط منحصر به ایران نیست. ما ویژگیهای مشترکی را در بین سینمای ترکیه، مصر، هندوستان و ایران میبینیم و آن ویژگی، فیلمفارسی ساختن در سینمای ایران است.
کارگردان فیلم شبهای روشن افزود: ما به جای آنکه ژانر کار کنیم، فیلمهایی میساختیم که همه چیز در خود داشت. یک فیلمفارسی که همزمان هم ملودرام بود و هم کمدی و موزیکال. به علاوه صحنه زدوخورد هم داشت. این ویژگی را فیلمهای ترکیه و هند و… هم داشت و ما از این قاعده مستثنی نیستیم.
حتی از برادران کارامازوف هم فیلمفارسی ساختیم!
این فیلمساز یکی از دلایل عدم توجه به اقتباس در سینما را کمبود تیراژ کتابها دانست و افزود:در کشوری که همیشه تیراژ کتاب در آن پایین بوده، متون ادبی محل اقتباس نیستند در کشوری که همیشه تیراژ کتاب در آن پایین بوده، متون ادبی محل اقتباس نیستند. هرازگاهی اقتباس نیز شده اما اصلا شان رمان و قصه رعایت نشده. رمان برادران کارامازوف در ایران در سال ۳۸ در فیلم وسوسه شیطان اقتباس شد؛ فیلمی که یک فیلمفارسی به تمام معناست.
موتمن اظهار کرد: متن یک ارزشی دارد. شان این رمان اصلا در این فیلم رعایت نشده و ما از آن فیلمفارسی ساختهایم. متنهای ادبی مثل برادران کارامازوف بخشی از تمدن هستند و نمیشود هر چه میخواهیم بسازیم.
فیلم گاو ساخته زنده یاد داریوش مهرجویی با اقتباس از عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی
موج نو نتیجه یک خواست جمعی بود نه اراده فردی
این فیلمساز با اشاره به شرایط ایران در اواخر دهه ۴۰ و گسترش طبقه متوسط در جامعه گفت: موج نو در نتیجه گسترش شهرنشینی است. وقتی شهرها گسترده شدند، طبقه متوسط در جامعه مهم شد. این قشر یعنی قشر طبقه متوسط، نمیتوانند با فیلمفارسی ارتباط بگیرند و آن را تاب بیاورند. از این رو یک خواست جمعی در جامعه برای ساخته شدن فیلمهای جدیتر موج میزد. نسلی از فیلمسازانی شکل گرفت که میخواستند فیلمهای جدیتر بسازند.
موتمن اقتباس ادبی را یکی از راههای رهایی از فیلمفارسی دانست و افزود: یکی از مشکلات ما همیشه فیلمنامه بوده. اقتباس ادبی به این کمبود کمک میکند چراکه حالا یک متن با قصه و ساختمانبندی در اختیار فیلمساز است. این طور شد که آقای مهرجویی به نوشته آقای ساعدی توجه کرد. ناصر تقوایی با اقتباسی از یکی از داستانهای والتاری، فیلم نفرین را ساخت. بعد از موج نو، ناخدا خورشید از روی یکی از رمانهای همینگوی ساخته شد. بعدتر بهمن فرمانآرا با اقتباس از نوشته گلشیری فیلم ساخته است.
مخاطب بالقوه با تیراژ ۷۰۰تایی کتاب شکل نمیگیرد
وی در ادامه به افول این موج اشاره کرد و گفت: این نمیتوانست فراگیر باشد چرا که بعد از انقلاب، تیراژ کتاب به شدت کم شد تا امروز به ۷۰۰ جلد رسیده. عددی که بسیار کم است و هیچ تماشاگری را برای سینما به ارمغان نمیآورد.
موتمن با تاکید بر نقش کتابخوانی و افزایش آن در توجه بیشتر به اقتباس گفت: وقتی میخواهند اقتباس ادبی کنند، به یک تماشاچی بالقوه فکر میکنند. کسانی که خواننده آن کتاب هستند، وقتی مردم کتاب نخوانند، برای چه خوانندهای کار تولید کنیم.
کارگردان فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی افزود: تهیهکنندهها به این نکته اهمیت میدهند که آن کتاب چقدر مخاطب داشته. چراکه میخواهند سرمایهگذاری کنند. پس ترجیح میدهند فقط یک دستمزد به فیلمنامهنویس بدهند؛ نه هم فیلمنامهنویس و هم نویسنده.
فیلم شب های روشن ساخته فرزاد موتمن با اقتباس از شبهای روشن اثر داستایوفسکی
مهرجویی نشان میداد که مسائل تا چه اندازه در تمام دنیا یکسان است
موتمن با اشاره به فیلمهای مهرجویی گفت:مهرجویی به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس میکرد مهرجویی به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس میکرد. با اینکه یک وجه جهان وطنی داشت اما نشان میداد چقدر مسائل در دنیا یکسان است. وقتی درباره مصائب یک زن صحبت میکند با اینکه اقتباس ادبی است اما در ایران هم جواب میدهد چون فقط زن ایرانی ستمکشیده نیست. زن نروژی هم ستمکشیده است چرا که جامعه مذکر و مردانه است.
این کارگردان درباره دیدن نشدن و عدماستقبال از آثار اقتباسی افزود: مهرجویی فیلم اشباح را در اواخر عمرش بر اساس نوشته هنریک ایبسن کار کرده بود که آن هم به اندازهای که باید، دیده نشد. من نیز ۳، ۴ سال پیش فیلم سراسر شب را کار کردم که اقتباسی بود و در دوران کرونا اکران شد که سینماها را تعطیل کردند و فیلمی که به شدت وجوه تجربی دارد را به نمایش خانگی فرستادند یعنی جایی که مردم بفرمایید شام میبینند.
منتقدان ایرانی سینمای مدرن را نمیفهمند
این کارگردان با انتقاد از عدمحمایت منتقدان از فیلمهای اقتباسی گفت: منتقدان هم از دل سینمای موج نو آمدهاند و فقط نقد مضمونی میکنند و به شدت با سینمای مدرن، بیگانه هستند. این گونه میشود که حمایتی که باید از سراسر شب به عنوان یک اثر اقتباسی صورت بگیرد، نمیگیرد.
کارگردان سریال نون و ریحون تاکید کرد: منتقدانی مانند گردانندگان برنامه هفت میآیند و در برنامه، کتاب فیلمنامهنویسی دستشان میگیرند. این دوستان نگاه گداری دارند و در فیلم به دنبال شخصیت میگردند، چیزی که ذاتا اشتباه است.
موتمن به جداسازی اقتباس از جریان کلی سینما اشاره کرد و گفت: این جداسازی برای مراسم و جشنوارهها است. از آنجایی که بسیاری از فیلمهای آمریکایی اساسا اقتباس هستند نمیتوانند این را نادیده بگیرند. اسکار نیز به همین شکل است.
وی تاکید کرد: اما در بدنه سینمای ایران که مخاطب کتابخوان به آن اندازه ندارد، ما فیلمی را میبینیم و تشخیص نمیدهیم اقتباس ادبی است یا خیر. در حقیقت برای مخاطب خیلی تفاوتی نمیکند.
سه گانه ارباب حلقهها با اقتباس از رمان مشهور ارباب حلقهها
سینمای ایران فاقد خلاقیت در تهیه و تولید است
این فیلمساز سینمای ایران را فاقد خلاقیت دانست و گفت: در ایران اما همه دنبال این هستند که چه چیزی میفروشد، برویم و همان را بسازیم. در نتیجه هیچ خلاقیتی در تهیه و تولید نداریم.
وی ادامه داد: این در مقایسه با سینمای دنیا که اقتباسهای ادبی مثل ارباب حلقهها صورت گرفته کاملا متفاوت است. اقتباسی که جزو پرفروشترینها بوده، خود کتاب میلیونها خواننده داشته و از ابتدا میدانستند با فیلمی پرفروش طرف هستند.
کارگردان فیلم ماندگار شبهای روشن درباره این فیلم گفت: تصور ما این بود که داریم فیلمی کاملا نفروش میسازیم که اکران محدودی هم خواهد داشت و فراموش میشود. خود من باورم نمیشود دو نسل با آن زندگی کرده باشند و همچنان دیالوگهایش به اشتراک گذاشته شود.
سیدابراهیم عامریان تهیهکننده فیلم سینمایی «فسیل» در یادداشتی به تصمیم شورای صنفی نمایش برای پایان دادن اکران این فیلم در سینماها اعتراض کرد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، سیدابراهیم عامریان تهیهکننده فیلم سینمایی «فسیل» به کارگردانی کریم امینی که با فروش بالغبر ۲۸۵ میلیارد تومان عنوان دومین فیلم پرمخاطب تاریخ سینمای ایران را از آن خود کرده است، در قالب یادداشتی، نسبت به «جوسازی علیه سینمای کمدی و تخریب آن» اعتراض کرد.
در متن این یادداشت که به دنبال تصمیم شورای صنفی نمایش برای پایان اکران «فسیل» در سینماها از سوی عامریان برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته، آمده است:
«در سیستم اکران جهانی، وقتی فیلمی بر پرده میرود و مورد استقبال واقع میشود، اکران مستمر باقی میماند. هیچ کجای دنیا فیلمی را که باعث رونق سینما شده است، با فروش ماهیانه ۱۵ میلیارد تومان از روی پرده سینما حذف نمیکنند.
عدم تداوم اکران «فسیل» در حالی است که سینمای ایران طعم هفت میلیون مخاطب برای یک فیلم را طی چهل سال نچشیده بود و در صورتی که ۹ ماه پیش هیچ فیلمی جرات اکران در عید نوروز را به دلیل وقایع حاکم بر کشور نداشت، «فسیل» برای اکران پا پیش گذاشت و همه معادلات را بر هم زد و علاوه بر روشن کردن چراغ سینماها باعث شد سینماداران عزیز به اذعان خودشان، کل بدهیهای دوران ورشکستگی کرونا را صاف کنند.
همانند فیلم «دینامیت» که در دوران کرونا آمد و با جذب مخاطبان توانست فضای آسیب دیده ناشی از پاندمی را التیام ببخشد. حال خوب سینمای ایران و مخاطبان آن امروز به لطف درایت و مدیریت هوشمندانه سازمان سینمایی کاملا مشهود است.
فروش شگفتانگیز «فسیل» و رضایت مردم بعد از دیدن این اثر سینمایی باعث شده بر فروش قابل توجه فیلم سینمایی «هتل» نیز تاثیر مستقیم داشته باشد. حال باید ببینیم چه تفکری در پشت پرده باعث شده که بخواهند پرده سینما را تاریک کنند و ترمز رونق سینمای ایران را بکشند.»
منتقد سینما گفت: ما در سینما ترس داریم از آن که چالشهای مربوط به شغلی را نشان دهیم چرا که همیشه نسبت به آن اعتراض شکل میگیرد، در دوران کرونا نیز پرستارانی بودند که از ترس خانواده یا از ترس جان خود حاضر به کار در آن فضا نبودند، اما نمیتوان این چالش طبیعی را به تصویر کشید و فیلمساز به سراغ همان کلیشهها در بازنمایی پرستار میرود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بیش از ۲۰ سال از روزی که پرستاران در اعتراض به فیلم شوکران مقابل وزارت ارشاد تحصن کردند، گذشته است. بیست سالی که در آن قشر پرستار با چالشهای متعددی دست و پنجه نرم کرد اما هیچکدام مورد توجه فیلمسازان قرار نگرفت. مهمترین آن نیز دو سال همهگیری ویروس کرونا بود که حالا و با از سر گرفته شدن روال عادی زندگی، حتی باعث نشده زمزمه ساخت یک فیلم در این باره نیز شنیده شود. اتفاقی که نمیتوان آن را به دلیل اعتراض بیست سال گذشته پرستاران دانست اما می توان اثرات آن را در تمام فیلمسازی این سال ها با محوریت و حضور پرستاران به وضوح مشاهده کرد.
«شوکران» و یک پرستار پرحاشیه
پیش از سال ۱۳۷۸ و ساخته شدن مهم ترین فیلم کارنامه بهروز افخمی یعنی شوکران دو فیلم شیدا و نجات یافتگان با محوریت اهمیت حضور پرستاران در جبهه و آسایشگاه های مجروحین ساخته شدند. این دو فیلم پرستارانی را به تصویر کشیده بودند که همگی در مواجهه مستقیم با مجروحان و سربازان زخمی جنگ بوده و گویی رسالت پرستاران را به حضور در جبهههای جنگ و التیام بخشیدن به زخمهای سربازان در جبهه منحصر میکرد.
اما در سال ۱۳۷۸ و با فیلم شوکران این رویه در زندگی شهری و سالهای پس از جنگ شکل دیگری به خود گرفت و این بار پرستاری را دیدیم که در قامتی خارج از امدادرسان به رزمندگان جنگی به تصویر کشیده شد. هر چند در این فیلم که با اعتراض از سوی پرستاران نیز رو به رو شد، شغل پرستاری همچنان در حاشیه قرار دارد و هیچ پیشبرندگی به قصه نمیدهد.
امیررضا تجویدی در این باره به خبرنگار سینمایی ایرنا گفت: ما در سینما ترس داریم از آن که بخواهیم چالشهای مربوط به شغلی را نشان دهیم چرا که همیشه نسبت به آن اعتراض شکل میگیردما در سینما ترس داریم از آن که بخواهیم چالشهای مربوط به شغلی را نشان دهیم چرا که همیشه نسبت به آن اعتراض شکل میگیرد. پرستاری هم شامل همین میشود. چراکه دیده شده سیر اعتراضاتی شکل گرفته. از این رو فیلمسازان طی قانونی نانوشته تصمیم گرفتند یک تصویر سانتیمانتال مانند شیدا اثر آقای تبریزی از پرستار بسازند. آدمی که سوژه عشقی است و هیچ پیش برندگی ندارد.
تجویدی همچنین با اشاره به اعتراضات شکل گرفته نسبت به شوکران گفت: در فیلم شوکران معضل نمایش پرستار منجر شد که صنف پرستاران از آقای افخمی شکایت کند و نسبت به بازنمایی پرستار در آن فیلم اعتراض شکل بگیرد. درحالیکه تاکید در آن فیلم بر پرستار بودن کاراکتر نیست پرستاری فقط شغل او بود نه آنکه چون پرستار بود چنان شخصیتی داشت.
تجویدی ادامه داد: مسیر در سینمای ایران به سمتی رفته که در شخصیتپردازی تاکیدی روی شغل نداشته باشند.اگر هم شغل کاراکتر اهمیت دارد شغلی باشد که نویسندگان میدانند آن صنف اعتراضی نمیکند و محافظهکارانه و سطحی از کنار آن رد میشوند.
هدیه تهرانی در فیلم شوکران
پرستاری که میخواست مهم باشد اما نبود!
این اتفاق بود که باعث شد تا سال ۱۳۸۷ یعنی حدود یک دهه بعد فیلمی با محوریت پرستاران و حضور آنان در مسیر قصه ساخته نشود. سال ۱۳۸۷ بود که همایون اسعدیان با فیلم طلا و مس هم طعنهای به کمدیهای روز دختر و پسری آن سالها زد و هم با قرار دادن کاراکتر سپیده با بازی سحر دولت شاهی در نقش پرستار در گوشه ای از قصه، سکوت ده ساله سینما را در به تصویر کشیدن پرستاران شکست. البته همچنان الکن بودن زبان سینما در نزدیک شدن به شغل پرستاران به چشم میخورد.
سپیده پرستار بود اما هیچ جایی در قصه دو کاراکتر اصلی نداشت. رفتارهای عجیب و گل درشت او در مقابل کاراکتر روحانی بیش از آنکه باعث شود مخاطب به حجب و حیای شعیبی پی ببرد، باعث میشد نقش سپیده به عنوان یک پرستار در همین اندازه نشان داده شود. کاراکتر سومی که قصد ورود به زندگی یک زوج خوشبخت و عاشق را داشته و تحول نهایی اش نیز قابل پیش بینی است.
جالب آنکه سپیده نیز شخصیتی همچون بیتا در فیلم شوکران را داشت. پرستاری که شغلش هیچ نقشی در رفتارها و زندگیاش نداشت و به عنوان تکمیل کننده پازل عشقی فیلم که البته در آن نیز جای نگرفت، قرار داده شده بود.
احساساتگرایی افراطی، آفت جان پرستاران سینما
سه سال بعد در سال ۱۳۹۰ روزهای زندگی ساخته شد که در آنهنگامه قاضیانی نقش پرستاری را به همراه شوهر پزشکش با بازی حمید فرخ نژاد ایفا کرد. این بار هم فیلمساز بر حضور پرستاران در جبهه و سالهای جنگ تمرکز میکند.
همراهی این دو کاراکتر که تمرکز و پیشبرد قصه را به عهده دارد در این اثر از نکاتی است که نقطه قوتی برای فیلم در مقایسه با پرستاران سینما در سالهای پیشین است. از سوی دیگر اما همچنان پرستاران پای خود را فراتر از جبهه و جنگ نگذاشته و فیلمساز نیز همان ایثار و فداکاری و حضور اخلاقگرایانه پرستاران را بازنمایی میکند.سینماگر بر مفاهیم احساساتبرانگیز در شغل پرستاری تمرکز دارد چراکه چالشهای زندگی شخصی و شغلی پرستار همیشه دچار مناقشه است و به عدهای برمیخورد
تجویدی درباره تمرکز بر این وجه از به تصویر کشیدن پرستاران اشاره کرد: سوژه ها در سینمای ایران دچار سانتی مانتالیسم یا احساسات گرایی افراطی هستند و به دنبال آن هستند که اثر را دچار برانگیختگی احساسی کنند. این میتواند هم در شکل و شمایل کمدی و هم در شکل و شمایل ملودراماتیک باشد که با اشک و گریه همراه است. این منتقد تاکید میکند که ایثار و فداکاری نیز مفاهیم اخلاقی و احساسات برانگیز هستند که در شغل پرستاری به وفور وجود دارد. پس سینماگر به سراغ همین وجه میرود چراکه اگر بخواهد چالشهای زندگی شخصی و شغلی او را به نمایش بگذارد دچار مناقشه میشود و به هر حال به عدهای برمیخورد. اما سینماگر باید این چالش را بپذیرد و وارد آن شود تا درگذر زمان ارزش سینمایی خود را ثابت کند.
سحر دولتشاهی در فیلم طلاومس
سینمای میرکریمی و پرستاری مسئولیت پذیر
پس از این همچنان سینما در به تصویر کشیدن پرستاران به همان تابلوی معروف کودکی که انگشتش را روی بینی اش قرار داده و افراد را دعوت به سکوت میکند، قناعت کرد تا سال ۹۲ که میرکریمی قصه یک زن مسافر را با هنرمندی به زندگی راننده تاکسی و بعد یک پرستار گره میزند. فیلم امروز که در آن شبنم مقدمی نقش پرستار را ایفا میکند، اتفاقی تازه در ساختن یک شمایل ویژه از یک پرستار است.
در این فیلم پرستار به واسطه شغلش ارتباط بین مرد و زن را برای ما تسهیل میکند و شخصیت مرد را بیشتر به ما میشناساند. این پرستار مانند باقی پرستاران بی دلیل در زندگی بیماران دخالت نمیکند، بلکه همان طور که میگوید با تجربه است و این در رفتارش هم مشخص است. مقدمی بیش از آنکه ما را به یاد ایثار و از خود گذشتگی پرستاران بیندازد، مسئولیت پذیری آنان را پر رنگ میکند و باعث میشود در انتها راننده تاکسی با بازی پرویز پرستویی نیز به مسئولیتپذیری در زندگی خود برسد.
این پرستار که اتفاقا تعامل او با دخترش را هم میبینیم، سرسختی و اقتداری دارد که تبدیل به خشم نمیشود و نشان میدهد که یک پرستار نه با احساس فداکاری و روی آوردن به اخلاقیات کلیشه ای سینما بلکه با تکیه بر همان مسئولیتپذیر بودن میتواند تا چه اندازه در مسیر قصه مفید واقع شود.
تجویدی درباره اهمیت پرداخت به همین جزئیات در به تصویر کشیدن شمایل یک پرستار میگوید: در سینمای جهان نیز وقتی درباره ابر قهرمانها فیلم میسازند، بخشی را به کشمشهای درونی ابر قهرمان با خودش اختصاص میدهند. تا جایی که قهرمان راجع به ارزش های خودش دچار شک میشود و همین از او انسان میسازد؛ اما چون نمیتوانیم این را در سینمای ایران نشان دهیم، ترجیحا به سراغ همان تصویر کلیشه ای میرویم که فداکاری کند و همان را دستمایه ساخت آثار خود میکنیم.
بحران بازنمایی کرونا و پرستارانی خارج از کلیشههای فداکارانه
این منتقد به ساخته نشدن اثری درخور درباره مواجهه پرستاران با کرونا اشاره کرد و گفت: نپرداختن به کرونا نیز محافظهکاری است. در حال حاضر نیز سینماگران نمیتوانند فراتر از کلیشهها به این مقوله بپردازند.نپرداختن به کرونا نیز محافظهکاری است. در حال حاضر نیز سینماگران نمیتوانند فراتر از کلیشهها به این مقوله بپردازند.
او ادامه داد: اگر بخواهند درباره کرونا و چالش آن برای پزشکان و پرستاران فیلم بسازند نمیتوانند به این اشاره نکنند که عده ای از ترس خانواده یا از ترس جان خود حاضر به کار در آن فضا نیستند. این چالشی طبیعی است که باید به آن پرداخت اما اگر از این زاویه فیلمی ساخته شود، عده خیلی زیادی به آن ایراد وارد میکنند که چرا مدافعان سلامت را این گونه نشان میدهید. این بحران بازنمایی در سینمای ماست.
فیلم دیگری که در سالهای اخیر کاراکتر فرعی پرستار داشته، خفگی به کارگردانی فریدون جیرانی است. فیلمی با همان ساختار سه ضلعی تکراری فیلم طلا و مس. در اینجا نیز ورود پرستار به فیلم با اختلاف یک زن و شوهر و حضور آنان در بیمارستان رقم میخورد. حضوری که میتوانست در هر مکان دیگری نیز باشد. مکانی که بودنش در فیلم تنها بستری شدن نسیم با بازی پردیس احمدیه را به همراه دارد و کارکرد دیگری در قصه ندارد. همان طور که پرستار بودن صحرا مشرقی، هیچ کمکی به ارتباطش با مسعود با بازی نوید محمد زاده و حتی زن همسایه اش نمیکند. شغلی که انتظار میرفت حداقل در کشتن نسیم کارکرد داشته باشد اما این اتفاق نیز در این فیلم نمی افتد.
پردیس پورعابدینی در فیلم غریب
پرستار «غریب» سینما و آشنای ما
در غریب تازهترین اثر محمدحسین لطیفی اما پرستاری حضور دارد که برخلاف دیگر پرستاران به تصویر کشیده در سینما شغلش محرک روایت میشود و در قصه کار میکند. جایی که یک پرستار با بازیپردیس پورعابدینی برای نجات جان زنی باردار تلاش میکند و اینبار نه در شمایل یک پرستار منفعل که بود و نبود خودش و جایی که در آن کار میکند در فیلم بی تاثیر است، بلکه پیش برنده در بخشی از قصه ظاهر میشود.
به نظر میرسد در اینجا علاوه بر احساس فداکاری و مسئولیت پذیری، جانفشانی نیز به ابعاد شخصیت بازنمایی شده برای پرستاران اضافه میشود. اتفاقی که نه در همه خوانشها از پرستاران و شخصیت آنان، بلکه در تعداد انگشتشماری وجود دارد که به غایت برای سینمای ایران کافی نیست.
تجویدی نیز در نهایت به همین نکته اشاره میکند و تاکید دارد: ما مشکل بازنمایی در سینمای ایران داریم. بازنمایی خوانش واقعیت است؛ یعنی هر چه اتفاق می افتد را همان گونه که هست نشان نمیدهید. وظیفه هنر نیز همین است. لزوما قرار نیست هر چه اتفاق می افتد را عین به عین نشان دهید. سینمای ایران با توجه به مسائلی که گفته شد، تمایلی به بازنمایی ندارد. گویی علاقمند است که هر آنچه تریبونهای رسمی و مسلط به آن اشاره میکنند را به تصویر کشیده و یک سند اجتماعی و تاریخی سطحی نشان دهد.
سیدمحمد حسینی عضو شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی ضمن اشاره به افزایش درخواست برای فیلمنامههای کمدی بعد از فروش «فسیل» و «هتل» از سوژههای مغفول در سینمای ایران گفت.
به گزارش سینمیا خانگی از مهر، چهل و دومین قسمت از برنامه «نقد سینما» شب گذشته ۲۶ آبان ماه روی آنتن شبکه چهار سیما رفت و در «میز گفتگوی ویژه» میزبان سیدمحمد حسینی مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و عضو شورای پروانه ساخت با موضوع «آسیب شناسی فرآیند صدور پروانه ساخت» بود.
وی ابتدا درباره وضعیت انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در جشنواره فجر امسال مطرح کرد: امسال مسیر خوبی طی شده است و انشالله مسیر تحولی پیش رو داریم. تعداد آثار هم به لحاظ کیفی و هم کمی رو به افزایش است و امیدواریم بتوانیم به اوج دهه ۷۰ بازگردیم.
امیررضا مافی ابتدای بحث مطرح کرد: من خودم تعبیر فسیلزدگی را از شما وام میگیرم. در حال حاضر این ترس در سینما وجود دارد که با فروش خوب و نویدبخش فیلمهایی مانند «فسیل»، «شهر هرت» و «هتل» ناگهان همه سانسها به فیلمهای کمدی اختصاص داده شود که صرفاً سرگرمکننده هستند.
حسینی درباره این موضوع بیان کرد: باید به این نکته اشاره کنم که یکی از وظایف اصلی پروانه ساخت، تنظیمگری است. پروانه ساخت باید مراقبت کند که درصدها حفظ شوند. به عنوان مثال یکی از آئیننامههای پروانه ساخت این است که هر سال ۲۰ درصد لیست میتواند از فیلماولیها باشد. حتی اگر تعداد فیلماولیها بیشتر شود، ما مانع نمیشویم. طبع سینما اقتضا میکند که ما معدل را در نظر بگیریم و تنوع ژانر داشته باشیم. در کنار آن باید به اقتصاد سینما هم توجه لازم را داشت. همچنین موضوع نظارت بعد از تولید فیلم هم برای ما اهمیت دارد چرا که اگر بعد از تولید فیلم، نتوان آن را اکران کرد، خسارت هنگفتی صورت میگیرد.
وی افزود: لازم است بگویم که در اکثر سالها، قسمت اعظم فروش سینمای ایران، در اختیار فیلمهای کمدی بوده است. استثناهایی هم وجود دارد اما من معتقدم که الزامات و اقتضاها را باید باهم نگاه کنیم. مثلاً ما فیلمهایی با ژانر جنگی را کم میبینیم و این خیلی بدیهی است چراکه اقتضای تولیدش خاص است و در شرایط سخت و طاقتفرسا تولید میشود. ما چندسال پیش سه فیلم از یک بازیگر اکران کردیم در هر سه فیلم مخاطب از روی صندلی بلند نشد. از چنین سینمایی نمیتوان انتظار ساخت اکشن جنگی داشت.
همه فیلمنامهها را میخوانیم، بلااستثنا
حسینی با اشاره به اینکه کمدیهایی مانند «فسیل» در سطح جهان همیشه فروش بالایی داشته است، مطرح کرد: از ابتدای دولت سیزدهم تا الان در شورای پروانه ساخت چند نکته را سرلوحه قرار دادیم. ما همه فیلمنامهها را بلااستثنا میخوانیم و بعد درصد ژانر را رعایت میکنیم. چیزی حدود ۱۳ درصد از فیلمهایی که پروانه ساخت میگیرند، برای آثار کمدی است البته بعد از «فسیل» ورودی بیشتری داشتیم. ما سعی کردیم تعادل را حفظ کنیم و عهدمان این بود اگر فیلمنامهای تصویب شد، در شورای پروانه نمایش گیر نکند.
چیزی حدود ۱۳ درصد از فیلمهایی که پروانه ساخت میگیرند، برای آثار کمدی است البته بعد از «فسیل» ورودی بیشتری داشتیم. ما سعی کردیم تعادل را حفظ کنیم و عهدمان این بود اگر فیلمنامهای تصویب شد، در شورای پروانه نمایش گیر نکند
وی ادامه داد: اتفاق افتاده است که از ما پروانه ساخت میگیرند و بعد فیلم دیگری میسازند. به همین دلیل ۲ نفر از اعضا در شورای پروانه نمایش هم برای تطبیق حضور دارند. همچنین تضمین سرمایه نیز باید وجود داشته باشد. برخی از آثاری که در دوره قبل مجوز ساخت گرفتهاند، اکنون در مرحله نمایش با مشکل مواجه شدهاند چراکه به تغییر در فیلم اعتراض میکنند. تنها اتفاقی که در حال حاضر رخ میدهد این است که مذاکره جدی صورت گرفته است.
این عضو شورای پروانه ساخت مطرح کرد: آنچه در شورای پروانه ساخت رخ میدهد، گفتوگو با اهالی سینما برای رسیدن به قالب استاندارد است. به عنوان مثال ما برای ساخت «هتل» گفتوگوی مفصل داشتیم و به پیام حداقلی رسیدیم. تمام حرف «هتل» در این است که صادق باشیم. ناگفته نماند که باید از هر اثری به اندازه ظرف خودش انتظار داشت و ذکر این نکته خالی از لطف نیست که «هتل» فیلمی است که میشود با خانواده آن را تماشا کرد. البته من قائل به زیرمتن و ساخت طنز فاخر هستم و معتقدم که پتانسیلش را هم داریم اما در حال حاضر شرایط به این شکل است.
حسینی ادامه داد: ما پدیدههایی را در سینما کم داریم که فروش اول رنکینگ جهانی است. موضوعی مانند داعش که تجسم خود ترس است، در سینمای هند، چین و کره ساخته میشود اما ما سراغ این موضوع نرفتهایم البته امسال یکی دو تا فیلم درباره این موضوع داریم.
مافی در ادامه «نقد سینما» گفت: یکی از فیلمهایی که اگر من مسئولیت داشتم نمیگذاشتم رنگ پرده را ببیند، «عامه پسند» است نه به واسطه بازیگران بلکه به واسطه مفهومی که پشت آن است. یکجاهایی باید به دلایل متنوع مانع پخش برخی فیلمها شد.
سینمای کودک شورای پروانه ساخت همعرض میخواهد
وی ادامه داد: همچنین در حوزه کودک من عمیقاً معتقدم نیاز به یک شورا همعرض پروانه ساخت داریم یا اینکه از افرادی در شورا بهره ببریم که سینمای کودک را بشناسند. من معتقدم حساسیت فیلم کودک حتی از بزرگسال بیشتر است. منظور از فیلم کودک فیلم برای کودک است نه فیلم درباره کودک یعنی فیلمی که بتواند مخاطب کودک را به سینما ببرد.
حسینی بیان کرد: درباره گرفتن پروانه ساخت برای فیلم کودک یک تسهیلگری جدی شده است و خارج از نوبت بررسی میشود. آقای حبشی دبیر شورای پروانه ساخت همواره توجه ویژهای به فیلم کودک و نوجوان دارد اما حجم آن بالا نیست. اگر حجم آثار بالا برود نیاز است که اتفاقاتی رخ دهد. البته که شاهد اتفاقات خوبی هستیم؛ رشد تکنیکی که در ژانر کودک رخ داده به واقع آن را به سینما تبدیل کرده است.
وی ادامه داد: همچنین فراموش نکنیم برحسب ذائقه، سینمای اجتماعی ما تغییر کرده است. به عنوان مثال کسی که میخواهد سینمای اجتماعی کار کند، فلاکت و بدبختی را به تصویر میکشد. فیلمساز میخواهد شبیه رئالیسم ایتالیایی فرمی از درماندگی انسان را به تصویر بکشد و هیچ وقت به عوامل بروز چنین پدیدههایی اجتماعی نمیپردازد.
ما هیچ فیلمنامهای درباره بانکها نداریم. در حالی که بانکها با مدیریت کج و معوج خود هر روز سفره مردم را شخم میزنند. بانکها با قلدرمابی حتی اجازه اکران یک بنر را هم نمیدهد چراکه ابزار قدرت هستند و پول و جریان سرمایه در دست آنهاست
این عضو شورای پروانه ساخت با اشاره به گفتههای قبلیاش درباره ساخته نشدن فیلم درباره بانکها اظهار کرد: ما هیچ فیلمنامهای درباره بانکها نداریم. در حالی که بانکها با مدیریت کج و معوج خود هر روز سفره مردم را شخم میزنند. بانکها با قلدرمابی حتی اجازه اکران یک بنر را هم نمیدهد چراکه ابزار قدرت هستند و پول و جریان سرمایه در دست آنهاست.
وی افزود: ضعف دیگر سینمای ما در حوزه اجتماعی عدم مبادرت اجتماعی است. به عنوان مثال هیچوقت سقوط جمعیت مساله اجتماعی تلقی نشده است و حتی دغدغه نهادها نیست، هر جای دنیا بود، این مساله یک میشد. اما متأسفانه در کشور ما به آن توجه نشده است. یا حتی مساله اسرائیل. این خیلی حرف است که ما پوزه داعش را به خاک میمالیم اما نمیتوانیم درباره آن فیلم بسازیم. ضعف سینما و مطالعه، عدم ارتباط میان سینما و ارکان نظام و مدیریت علت آن است.
حسینی در بخش دیگری از صحبتهای خود بیان کرد: ما با پدیدهای به اسم اسرائیل طرف هستیم که از طریق سینما توانسته است بر سه افسانه خودش سوار شود. افسانه اول دین بود. در حالی که صهیونیست اصلاً دین ندارد. در حقیقت شاهد این هستیم که یهودیان به کنگره آمریکا میروند و اعلام میکنند که صهیونیست یهودی نیست. دومین افسانه، افسانه شکستناپذیری بود. در همین راستا صهیونیست در اوایل جنگ با پستفطرتی اعلام کرد که با حیوانات طرف هستند. سومین و مهمترین افسانه که طوفان الاقصی از پس آن برآمد، این بود که جهان را از آن خود میدانستند.
مافی همچنین عنوان کرد: ما در سینما هم باید این کار را میکردیم. پروانه ساخت در نهایت میتواند به فضای فکری سینمای ایران جهت دهد که نهادهای دیگر هم بتوانند بر اساسش کارهای تاکتیکی را پیش ببرند.
حسینی در پایان مطرح کرد: ما متکی به ورودی هستیم. ورودی به ما اجازه صورت گرفتن آثاری با وجه تمدنی را نمیدهد.
عباس امینی که برای فیلم «مرزهای بیپایان» از جشنواره رتردام و تیرانا جایزه گرفته است، ابراز امیدواری میکند تا با همراهی سرمایهگذارانش اکران فیلمش را در ایران پیگیری کند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، «مرزهای بیپایان» داستان یک معلم در یکی از روستاهای بلوچستان است و چالشهایی که این معلم در ارتباط با یک خانواده مهاجر افغانستانی و رابطهای عاشقانه تجربه میکند.
فیلمبرداری این فیلم مرداد سال ۱۴۰۱ تمام شد و در این مدت در چند جشنواره خارجی از جمله، روتردام در هلند، زردآلوی طلایی ارمنستان و تیرانا در کشور آلبانی نمایش داده شده و جوایزی را هم کسب کرده است.
عباس امینی در گفتوگویی با ایسنا در پاسخ به اینکه آیا برنامهای برای اکران فیلمش در ایران دارد یا خیر، بیان کرد: «مرزهای بیپایان» محصول مشترک ایران و شرکت «مجیک لب» از کشور چک بود که پیشتر هم با این شرکت فیلم «هندی و هرمز» را ساختم و آنها پیشنهاد دادند در فیلم دیگری مشارکت کنند که به «مرزهای بیپایان» رسید.
او ادامه داد: البته با توجه به مشکلات مالی پیش آمده، پروژه در حین ساخت به یک شرکت دیگر فروخته شد و به این ترتیب تمام اختیارها برای پخش و نمایش فیلم از من سلب شد؛ به همین دلیل در حال حاضر در اکران فیلم یا شرکت آن در جشنوارهها امکان تصمیمگیری ندارم و حتی وقتی فیلم به جشنواره رتردام راه یافت، بیاطلاع بودم که طبق قرارداد و قوانین جشنواره، فیلمهای پذیرفته شده در این رویداد در چند فستیوال دیگر هم نمایش داده میشوند. با این حال نسبت به حضور فیلم در برخی جشنوارهها اعتراض خود را اعلام کردم.
امینی اضافه کرد: پخش جهانی فیلم در جشنوارهها ادامه دارد و برنامهریزیهای برای اکران آن نیز تدارک دیده شده از جمله در هلند که بخشی از امتیاز راهیابی فیلم به این جشنواره، اکرانش در هلند بود و منتظریم این کار هم انجام شود. البته ترجیح میدادم قبل از اکران خارجی فیلم در سینماها شرایط اکران آن در ایران فراهم شود، هر چند «مرزهای بیپایان» چندان در مناسبات گیشه سینماهای ایران نمیگنجد و بجز آن ممکن است شرکت سرمایهگذار فیلم، خیلی راغب به اکران آن در ایران نباشد چرا که ارتباط مستقیمی در سیستم مالی ایران با خارج از کشور وجود ندارد وحتی مشخص نیست مالکان فیلم چطور باید در جریان فروش باشند و پول خود را در اختیار بگیرند.
او گفت: با این حال شخصا دوست دارم که مخاطب ایرانی هم فیلم را در سینماها ببیند و امیدوارم زودتر بتوانم رضایت سرمایهگذاران و مالکان فیلم را بگیرم تا آن را برای گرفتن پروانه نمایش به وزارت ارشاد ارائه کنم.
امینی که فیلم «کشتارگاه» او نیز به دلیل تعطیلی سینماها در زمان شیوع کرونا امکان اکران پیدا نکرد و فقط به صورت آنلاین در پلتفرمهای اینترنتی به نمایش درآمد، درباره وضعیت ساخت فیلم در شرایط فعلی سینما با اشاره به اینکه فیلمنامهای را برای ساخت سریال در یکی از پلتفرمها نوشته ولی به دلیل مسائل مالی بلاتکلیف مانده است، گفت: من در تمام این سالها سعی کردم به عنوان یک فیلمساز مستقل مسیر خودم را بروم و کار سفارشی قبول نکنم اما ادامه این مسیر سخت شده چون هیچ گردش اقتصادی ایجاد نمیشود و عملا تنها جایی که برای فیلمساز مستقل باقی میماند تا بخشی از هزینههای خود را از ساخت یک فیلم جبران کند، اکران خارج از کشور است.
وی بیان کرد: در کشورهای دیگر بویژه در اروپا تماشاگران دنبال ستاره و هنرپیشه مطرح نیستند بلکه اصولاً بخاطر موضوع یک فیلم آن را تماشا میکنند. فیلمسازان مستقل هم معمولاً دغدغههای اجتماعی دارند و بسیاری از فیلمهایی که در فرانسه یا آلمان ساخته میشوند نیز نگاهی منتقدانه به جامعه خود دارند. در حالی که این چرخه در سینمای ایران برای فیلمسازان مستقل معیوب شده است. علاوه براینها، از سال گذشته تاکنون جامعه به سمتی رفته که بیشتر مخاطبان به فیلمهای کمدی اقبال نشان میدهند و این نشان میدهد جامعه حال خوشی ندارد و ترجیح میدهد رنج خود را بیشتر نببیند که این جریان کار را برای ما به عنوان فیلمساز سختتر هم میکند.
در نام و نشانی او اثری از «عزت»، «خسرو» و «گوهر» نیست که با ترکیب «سینمای ایران» برای خود لقب دست و پا کند اما نقشی دارد که تجسم چهره مصمم و با اراده بازیگری است که حتی در فیلم کمدی – اجتماعی نیز با «قدرت» ظاهر میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «خوشبختانه همه فرامرز قریبیان را از گذشته میشناسند و میدانند که اهل صحبتهای حاشیهای نیستم. فیلمهای همچون خاک، گوزنها، صلات ظهر و سایه های بلند باد از جمله آثار سنگین و آبرومند پیش از انقلاب محسوب میشوند که در آنها ایفای نقش کردهام.»
این خود معرفی کوتاه، برای بازیگری که طی ۶۰ سال سابقه فعالیت حرفهای و پر افتخار در سینما، ۸۱ فیلم بازی کرده، مقابل دوربین کارگردانان شاخص رفته، چند فیلم ساخته و جوایز متعدد سینمایی بدست آورده کافی نیست.
لهجه تهرانی و طنین پر قدرت صدا، شناسنامه فرامرز قریبیان است. متولد ۲۷ آبان سال ۱۳۲۰ کوچه آبشار در خیابان ری.
در مدرسه «ترقی» دوره دبستان را سپری کرد و دیپلم خود را از دبیرستان «بدر» گرفت. همان دبیرستانی که مسعود کیمیایی بچه محل و دوست دوران نوجوانی فرامرز قریبیان، در فیلم «گوزنها» از آن استفاده کرد و قرار بود «سید» در ازای دریافت مواد مخدر مجانی از «اصغر دوا فروش»، از شاگردان مدرسه برای او مشتری جور کند.
فرامرز قریبیان از نوجوانی علاقه مند به سینما بود و رفاقت با مسعود کیمیایی، این دو را در مسیری طولانی و مشترک همکاری قرار داد که ابتدای آن «بیگانه بیا» و ختم آن «رئیس» بود.
سال ۱۳۴۷ مسعود کیمیایی نخستین تجربه کارگردانی خود را با فیلم سینمایی «بیگانه بیا» آغاز کرد. «بیگانه بیا» همچنین آغازی برای ورود فرامرز قریبیان به سینما بود. نقش اول فیلم با فشار تهیه کننده به سوپراستار وقت داده شد و فرامرز قریبیان نقش کوتاهی در آن ایفا کرد.
فیلم سینمایی «سفیر»
فرامرز قریبیان در مورد حضور در این فیلم گفته است: «بیگانه بیا» تجربه ای آماتوری بود زیرا در این اثر دستیار مسعود کیمیایی بودم و به خاطر همین همکاری، نقشی کوتاه را در فیلم پذیرفتم.
پس از «بیگانه بیا» برای ادامه تحصیل سینما به آمریکا سفر کرد. قصد داشت در مدرسه سینمایی «آکتورز استودیو» ثبت نام کند اما بدلیل مشغله فراوان کاری، مدرسه ارزان تری برگزید و حدود سه سال رشته بازیگری را در مدرسه ویژوآل آرت سپری کرد.
پس از بازگشت از آمریکا، همکاری فرامرز قریبیان و مسعود کیمیایی وارد دوره جدیدی شد.
فرامرز قریبیان در مورد این همکاری گفته است: پس از بازگشت از آمریکا، مسعود کیمیایی برای فیلم «زخمی ها» از من دعوت کرد، اما این فیلم به سرانجام نرسید و با کیمیایی به فیلم «خاک» رسیدیم که نخستین کار جدی و حرفه ای من در سینما با این فیلم آغاز شد.
بازی در نقش «مصیب» در فیلم «خاک» فرای تجربه اندوزی، به نوعی دستگرمی برای رسیدن به شاه نقش «قدرت» در «گوزنها» بود.
فرامرز قریبیان پس از «صلات ظهر» به کارگردانی سعید مطلبی در سال ۱۳۵۳، با فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی روی پرده ظاهر شد.
درخشش «گوزنها» و ایفای نقش «قدرت» چریک شهری و ارائه بازی بدون اغراق و زیرپوستی، موقعیت فرامرز قریبیان را در سینما تغییر داد و محبوبیت فراوانی برای او کسب کرد.
فرامرز قریبیان در خاطره ای از «گوزنها» گفته است: همیشه در اوایلی که فیلم بازی میکردم، سرصحنههایی که بازی نداشتم میرفتم. در «گوزنها» و در سکانسی که در پایین شهر گوشت تقسیم میکردند، حضور داشتم. بیاد دارم وقتی در آن سکانس شیشه خودرو را پایین میدادند که گوشتها را بین فقرا تقسیم کنند، مردم چنگ میزدند و به چشم خودم دیدم که دست کسانی که گوشتها را تقسیم میکردند زخم شده بود. این سکانس در منطقه میدان شوش گرفته شد. در آن محل منازلی بود که وقتی باران میآمد پرگل میشدند و از سقف خانه ها آب می چکید.
فرامرز قریبیان که به اذعان خود، دوست نداشته در فیلمفارسی های آن دوران بازی کند، گزیده کاری را برگزید و با وجود پیشنهادهای فراوان در سال ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ به ترتیب در فیلم های «وقتی که آسمان بشکافد» و «چشمانتظار» بازی کرد.
اما سال ۱۳۵۵، سومین همکاری قریبیان با مسعود کیمیایی در «غزل» رقم خورد. پرونده حرفهای فرامرز قریبیان در قبل از انقلاب اسلامی با بازی در فیلم «سایههای بلند باد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا بسته شد.
بهمن فرمانآرا در کنار فرامرز قریبیان
قریبیان که تجربه بازی در ۱۲ فیلم سینمایی را در پیش از انقلاب داشت، بهترین گزینه فریبرز صالح برای ایفای نقش «قیس ابن مسهر» در فیلم «سفیر» بود و با این اثر، نخستین فعالیت بازیگری قریبیان پس از انقلاب آغاز شد.
وی درباره حضور در فیلم «سفیر» گفته است: پس از انقلاب به مدت دو سال ونیم سینماها تعطیل شد و مجددا به آمریکا رفتم و پس از راه افتادن سینما به کشور بازگشتم و با بازی در فیلم سینمایی «سفیر» کار خود را آغاز کردم. در فیلم «سفیر» پلانی مربوط به گردن زدن وجود داشت. برداشت این پلان بسیار مشکل بود و فیلمبرداری آن ۱۵ روز طول کشید. «سفیر» فیلم خوش ساختی است، اما فینال آن را دوست نداشتم زیرا معتقدم یک اثر سینمایی نباید مطابق اصل قصه ساخته شود. به عنوان نمونه همه میدانیم که «اسپارتاکوس» در جنگ کشته میشود اما «دالتون ترومبو» در نسخه سینمایی که «استنلی کوبریک» ساخت، پایان شگفت انگیز و زیبایی خلق میکند.
پس از «سفیر»، فرامرز قریبیان از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ در ۱۱ فیلم شامل «پرونده»، «سناتور»، «پایگاه جهنمی»، «ریشه در خون»، «آوار»، «گردباد»، «سمندر»، «گمشده»، «ترن»، »کمینگاه» و «کانی مانگا» بازی و با کارگردانانی از جمله مهدی صباغ زاده، اکبر صادقی، محمود کوشان، سیروس الوند، سیروس تسلیمی، امیر قویدل و مرحوم سیف الله داد در ژانرهای دفاع مقدس، ملودرام و حادثه ای همکاری کرد.
«کانی مانگا» به کارگردانی مرحوم سیف الله داد یکی از فیلم های تحسین شده در ژانر دفاع مقدس است و برای فرامرز قریبیان یک بار دیگر فرصت حضور در فیلم دفاع مقدسی را پس از «پایگاه جهنمی» فراهم کرد.
فرامرز قریبیان درمورد علت موفقیت «کانی مانگا» در جذب مخاطب گفته است: این فیلم داستانی جاسوسی و ساختار معمایی داشت. در کنار این ساختار، صحنههای اکشن نیز به موفقیت کار کمک کرد و فکر میکنم همه اینها با هم منجر به اشتیاق و هیجان مردم برای تماشای این فیلم شد.
دهه ۷۰ شمسی، دوره پرکار فرامرز قریبیان بود و در این دهه در ۲۶ فیلم بازی و یک فیلم کارگردانی کرد.
«دو نفر و نصفی» ساخته یدالله صمدی محصول ۱۳۷۰، اولین و آخرین فیلم طنز اجتماعی بود که قریبیان در آن ایفای نقش کرد و اما با وجود پارتنر طنازی مانند علیرضا خمسه، ثابت شد که چهره تراش خورده او برای ایفای نقش های مردان مصمم و با اراده، برای بازی در چنین آثاری خلق نشده است.
در همین سال، همکاری دگر بار فرامرز قریبیان با کیمیایی، ساخت فیلم «رد پای گرگ» شد. فیلمی با دیالوگ های عالی و همان تم های همیشگی کیمیایی؛ رفاقت، خیانت، انتقام … . فرامرز قریبیان در «رد پای گرگ» در نقش «رضا» و تکرار همان شخصیت با صلابت و با اراده، با سکانسی بی نظیر اسب سواری در خیابان های تهران ظاهر شد.
پوستر فیلم سینمایی «رد پای گرگ»
سال ۱۳۷۱ در کنار جمشید هاشمپور، در نخستین تجربه فیلمسازی فرامرز صدیقی به نام «طعمه»، به عنوان اثری پلیسی حضور یافت.
دومین همکاری قریبیان و هاشم پور سال ۱۳۷۲ با فیلم اکشن حادثه ای «آخرین خون» رقم خورد و قریبیان پا به پای هاشمپور که دگر بار لباس بلوچی که «زینال بندری» فیلم «تاراج» را تداعی می کرد، درخشید.
قریبیان در مورد حضور در فیلم های اکشن گفته است: در آن سالها از فیلمهای اکشن استقبال زیادی میشد و معمولا از من یا جمشید هاشمپور برای ایفای نقشها در فیلم دعوت به عمل میآمد.
فرامرز قریبیان دهه ۸۰ شمسی را با دو فیلم «رقص در غبار»(۱۳۸۱) و «شهر زیبا» (۱۳۸۲) به کارگردانی اصغر فرهادی آغاز کرد.
وی در مورد همکاری با فرهادی گفته است: از سال ها پیش با جوانان راه میآمدم و چنانچه فیلمنامهها را میپسندیدم، به آنها کمک و کار می کردم. این اتفاق در دو فیلم اول اصغر فرهادی بوجود آمد و من پیش از این حتی سریال های او را ندیده بودم. وقتی بازی در «رقص در غبار» به من پیشنهاد شد، تشخیص دادم که اصغر فرهادی به این حرفه آگاه است و با وجود کوتاه بودن نقش، در این اثر بازی کردم.
فرامرز قریبیان همچنین در این دهه سنت شکنی کرد و در چهار مجموعه تلویزیونی «روز حسرت» و «آخرین دعوت»(۱۳۸۷)، «پس از سالها»(۱۳۸۷) و «باغ شیشه ای»(۱۳۸۸) به ایفای نقش پرداخت.
وی در مورد بازی در سریال تلویزیونی گفته است: سریالهایی بازی کردم تا بتوانم بودجه مورد نظر تولید فیلم «گناهکاران» را تامین کنم؛ بازیگر سریال نبودم، اما در سریال بازی کردم تا فیلمی مستقل بسازم.
دهه ۹۰ شمسی برای فرامرز قریبیان، فصل کم کاری بود و بازی و کارگردانی یک فیلم سینمایی، ایفای نقش در دو مجموعه تلویزیونی و با بازی در سه فیلم پایان یافت.
«خروج»(۱۳۸۹) به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، آخرین فیلمی بود که فرامرز قریبیان در آن ایفای نقش کرد. وی در «خروج» افزون بر بازی زیرپوستی، سکوت را به اکت خود اضافه کرد و یکی از بهترین بازی های خود را ارائه داد.
اما «خروج» یک حاشیه بزرگ داشت. این فیلم سال ۱۳۹۸ و در سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد اما اعلام خداحافظی فرامرز قریبیان از بازیگری در نشست خبری فیلم، همه را بهت زده کرد.
فرامرز قریبیان و ابرایهم حاتمیکیا در نشست خبری فیلم سینمایی «خروج»
فرامرز قریبیان در این نشست خبری در مورد علت اعلام خداحافظی از بازیگری گفته بود: دیگر حوصله غرض ورزی مسئولان سینمایی را ندارم. بعد از فیلم «گناهکاران» در جشنواره شرکت نکردم. در هفت سال اخیر هیچ فیلمنامهای را قبول نکردم. دلم میخواست با یک فیلمنامه خاص کارم را خاتمه دهم. این آخرین فیلم من است و میخواهم از سینما خداحافظی کنم.
ابراهیم حاتمیکیا نیز که در این نشست حضور داشت، فاصله گرفتن قهرآمیز قریبیان از سینما را غمانگیز دانست و ابراز امیدواری که این حرف خیلی جدی نباشد زیرا حضور وی برای جوانان درس است و میتواند نکات و راههای جدید به آنها نشان دهد.
جوایزی که قریبیان از سینما گرفت
قریبیان بازیگری باسواد است و هوش بسیار بالایی در بازیگری دارد. وی در مورد شیوه بازیگری خود گفته است: تکنیک من در بازیگری «متد اکتینگ»(بازی شیوه دار) است. من به مدرسه «اکتورز استودیو» نرفتم، اما از تکنیک تعلیمی این مدرسه استفاده کردم. شاید اعتنا به همین شیوع بازیگری، سبب رساندن قریبیان به جایگاه بی بدیلی در سینما شده است.
بازی فرامرز قریبیان از همان ابتدای کار با تحسین روبرو شد. سال ۱۳۵۲ برای بازی در فیلم «خاک» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل بزرگترین جشنواره سینمایی وقت را گرفت.
سال ۱۳۶۶، ۱۳۷۱ و ۱۳۷۸ به ترتیب برای ایفای نقش در فیلم «ترن»، «بندر مه آلود» و «مرد بارانی» جایزه بهترین بازیگر مرد از سه دوره جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد.
برای بازی در فیلم «رقص در غبار» در ۱۳۸۲ موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر مرد از جشن خانه سینما شد.
فرامرز قریبیان جوایزی نیز از جشنواره های بین المللی در کارنامه دارد. وی سال ۲۰۰۳ از جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک و جشنواره بینالمللی فیلم مسکو برای بازی در «رقص در غبار» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را گرفت.
سال ۲۰۰۴ نیز از برای فیلم «شهر زیبا» جایزه ویژه هیئت جشنواره بین المللی فیلم را کسب کرد و با «چشمایش» جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره بینالمللی فیلم حراره را از آن خود کرد.
کلینت ایستوود، الگوی قریبیان در کارگردانی
قریبیان طی مدت فعالیت در سینما، چهار فیلم شامل «جدال در تاسوکی»(۱۳۶۵)، «قانون»(۱۳۷۴)، «چشم هایش»(۱۳۷۸) و گناهکاران(۱۳۹۰) را کارگردانی کرده است. به جز «جدال در تاسوکی»، در سه فیلم دیگر افزون بر کارگردانی با عنوان بازیگر نیز حضور داشته است.
وی در مورد دغدغه خود برای کارگردانی گفته است: برخی بازیگران در دنیا پس از پا به سن گذاشتن، نقش های فرعی نیز بازی می کنند، اما شخصا دوست ندارم بازیگر نقش های فرعی باشم، از این رو تصمیم گرفتم به کارگردانی و تهیه کنندگی بپردازم. به علت علاقه ای که به سینما دارم به سمت کارگردانی آمدم که مبادا به دلیل کهولت سن مجبور باشم هر نقشی را بازی کنم.
قریبیان همچنین گفته است: خیلی از بازیگران دست به کارگردانی زدند و موفق شدند؛ یکی از الگوهای من برای ورود به عرصه کارگردانی «کلینت ایستوود» بود؛ این بازیگر در سال های پیش دست به کارگردانی زد و خود نیز در آنها بازی می کرد و در اوایل هم فیلم های خوبی نساخت اما با فیلم «نابخشوده» اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
قریبیان و کیمیایی، ۷ همکاری مشترک
از راست: فرامرز قریبیان مسعود کیمیایی و آیدن آغداشلو
قریبیان در فیلم «بیگانه بیا»(۱۳۴۷)، «خاک»(۱۳۵۲)، «گوزنها»(۱۳۵۳)، «غزل»(۱۳۵۵)، «رد پای گرگ»(۱۳۷۰)، «تجارت»(۱۳۷۳) و «رئیس»(۱۳۸۵) به کارگردانی کیمیایی بازی کرده است.
کیمیایی همواره از قریبیان به عنوان بازیگر محبوب خود یاد کرده و گفته او از رابرت دنیرو هم بهتر است.
قریبیان هم در مورد همکاری دیرپای خود با کیمیایی گفته است: سابقه همکاری من با مسعود کیمیایی به فیلم «بیگانه بیا» باز می گردد. در این اثر نقش کوتاهی داشتم و پس از بازی در آن به آمریکا رفتم، زیرا نوع فیلم هایی که در آن زمان ساخته می شد را نمی پسندیدم. در آن زمان فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی تازه شروع به کار کرده بودند. مهرجویی و جنس فیلم های او متناسب من نبود و او هرگز به سراغ من نمی آمد و به این موضوع کاملا آگاه بودم. پس فقط مسعود کیمیایی می ماند که در آن شرایط باید منتظر می ماندم تا او فیلمی بسازد و از من در فیلم خود استفاده کند.
وی همچنین گفته است: کیمیایی فیلمسازی است که راهی را در سینمای ایران باز کرد تا بعدها یک عدهای دیگر آن را ادامه دهند. سینمای ایران با او پیشرفت کرد و ما با هم همکاری داشتیم. بعد از انقلاب این همکاری کمتر شد البته در «رد پای گرگ»، «تجارت» و «رئیس» بازی کردم و همچنان معتقدم کیمیایی حق زیادی به گردن سینمای ایران دارد.
فرامرز قربیبان مرداد سال ۱۳۹۹ نیز در یادداشتی که مناسبت هفتم مرداد سالروز تولد مسعود کیمیایی در یکی از نشریات منتشر کرد، ضمن تبریک این روز به وی نوشته است: من و مسعود کیمیایی از ۹ سالگی با هم بزرگ شدیم و با هم رفیقیم و به تمام علائق و اندیشهها و تفکرات هم آشناییم. چون در یک محله، یک کوچه و خیابان زندگی میکردیم. کار در سینما را با مسعود شروع کردم؛ او نقشهای خوب و ماندگاری در فیلمهایش به من محول میکرد. از فیلم خاک و گوزنها و ردپای گرگ گرفته تا تجارت حتی رییس فیلمهایی بودند که فیلمنامه و شخصیتهایش را دوست داشتم و نقشهایی که بر عهده من گذاشته بود با روحیه من همخوانی داشت، ولی پر واضح است که فیلم گوزنها و نقشم در این فیلم (قدرت) را بیشتر از شخصیتهای دیگری که با او کار کردم، دوست دارم.
وی در این نامه همچنین با اشاره به ابراز علاقه برای بازی در نقش های معترض، بازگشت به سینما بعد از حافظی در سال ۱۳۹۸ را منوط به دعوت مسعود کیمیایی از وی برای یک نقش اعتراضی عنوان و تصریح کرده است: اساسا نقشهای معترض را دوست دارم. با اینکه در جشنواره فجر اعلام بازنشستگی کردم (نمیدانم درست بود یا نه چون من حرف دلم را میزنم) ولی اگر دوباره مسعود به من نقش اعتراضی بدهد با جان و دل برایش بازی میکنم. ولی به طور کل نقش اعتراضی با روحیه من همخوانی دارد و بازی خواهم کرد. البته بگویم که نهتنها من فیلم گوزنها را دوست دارم که این فیلم بارها و بارها از جانب منتقدان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شد برای اینکه جایگاه والایی در سینمای ایران دارد.
رابرت دنیرو نیستم
فرامرز قریبیان در کنار پسرش سام قریبیان
فرامرز قریبیان همچنین از اینکه با رابرت دنیرو مقایسه شود، راضی نیست و در این باره گفته است: برخی از من به عنوان «رابرت دنیرو» سینمای ایران نام می برند، البته این نظر من نیست. من ایران متولد شدم و رابرت دنیرو در آمریکا متولد شده است. او فیلم های بزرگ با کارگردانان بزرگ همچون «مارتین اسکورسیزی» کار کرده است. اما ناگفته نماند بسیاری از فیلم هایی که رابرت دنیرو بازی کرده درخور توجه نبوده و فقط برای دستمزد در آنها بازی کرده است. البته دلیلی ندارد همه فیلم های یک بازیگر خوب باشد. جوان تر که بودم فیلم هایی را بازی می کردم که می دانستم آثار خوبی نمی شود اما برای حضور در سینما در آنها بازی کردم و نیز باید زندگی خود را می گذراندم.
فرامرز قریبیان با اینکه خود یک برند در بازیگری است، نظر متفاوتی در مورد «سوپراستار» در سینما دارد.
وی در این باره گفته است: خلق سوپراستار در سینما در اختیار کسی نیست. سوپراستار خود به خود در سینما بوجود می آید و وقتی مردم یک بازیگر را دوست داشته باشند او به سوپراستار تبدیل می شود. سوپراستار در اثر فیلم هایی که بازی می کند به این جایگاه می رسد؛ فیلم های بسیاری در سینمای دنیا وجود دارد که به وجود سوپراستارها نفروخته اند و از طرفی فیلم هایی بدون حضور سوپراستارها فروش خوبی داشته اند و به عنوان نمونه در فیلم سینمایی «تایتانیک» این موضوع کاملا مشهود است. پیش از اینکه دست به کارگردانی بزنم و در زمان بازیگری، معتقد بودم که فروش فیلم ربطی به بازیگر ندارد و فیلمنامه، ساخت و انتخاب درست بازیگران است که در جذب مخاطبان اثر دارد.
به هر روی این بازیگر کهنه کار، نگاهی نیز به جوانان دارد و معتقد است سینما را باید به آنها سپرد اما توصیه های هم برای جوانان دارد.
وی گفته است: حرفه سینما متعلق به جوانان است البته این به این معنا نیست که باید پیشکسوتان را کنار گذاشت. در کشورهای پیشرفته این حرفه به حدی ارزش دارد که میلیون ها جوان سراغ آن می روند و بسیاری از آنان نیز پشت در استودیوها می مانند.
فرامرز به جوانان علاقهمند به بازیگری نیز توصیه کرده است: بازیگری راه دشواری دارد و اگر عشق وجود داشته باشد، حتما علاقه مندان به بازیگری به نتیجه می رسند. رفتن به آموزشگاه های سینمایی به تنهایی چیزی را حل نمی کند و این موضوع باید با عشق همراه باشد. همیشه از کلاس درس فراری بودم و اکنون نیز این روحیه را دارم، از این رو دنبال برگزاری دوره های آموزشی نبوده ام زیرا بلد نیستم در عرصه بازیگری تدریس کنم.
چندی پیش فرامرز قریبیان برای رفع شائبه که مرتبط با بازگشت وی به سینما پیش آمده بود، خداحافظی از سینما را بهترین کار زندگی خود عنوان کرده بود.
گرچه این نشان می دهد فرامرز قریبیان از تصمیم خود باز نخواهد گشت، اما نباید فراموش کرد، ردی از او در تاریخ سینمای کشور مانده که قابل پاک شدن نیست.
فرامرز قریبیان چه به روی پرده باشد و چه نباشد یک برند معتبر در سینمای ایران باقی خواهد ماند. بازیگری که با نقش «قدرت» در «گوزنها» درخشید و پس از «خروج» با «قدرت» از سینما خداحافظی کرد.
سینماها طی روز گذشته پذیرای ۲۸۲ هزار مخاطب بودند که این تعداد مخاطب طی ۴ سال اخیر رقم نخورده بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، همانگونه که انتظار میرفت، رکورد فروش روزانه سینمای ایران، برای چندمین بار طی هفتههای اخیر شکسته شد تا اینبار پرمخاطبترین روز سینمایی ۴ سال اخیر کشور به ثبت برسد.
تا پیش از این، رکوردها، دایرمدار دوران پساکرونایی بود اما با رکوردی که طی شبانهروز گذشته به ثبت رسید، سینماها حتی رکورد فروش روزانه سال ۹۸ را نیز شکستند تا سهشنبه ۲۳ آبانماه ۱۴۰۲، به پرمخاطبترین روز سینمایی ۴ سال اخیر تبدیل شود.
طی روزهای آتی و با تداوم افتخارآفرینی هتل و بچه زرنگ، فیلمهای اجتماعی نیز روی دور استقبال قرار خواهند گرفتطی روز گذشته، ۲۸۲ هزار نفر به سینما رفتند. برای این تعداد مخاطب، ۳۲۸۱ سانس تعریف شد و گیشه نیز به عدد ۷ میلیارد و ۳۳۸ میلیون تومان رسید. رکوردی که البته کاملا قابلتوقع بود و اکنون انتظار میرود تا طی یک تا دو هفته آینده، این تعداد مخاطب، مرز ۳۰۰ هزار نفر را نیز درنوردد. اتفاقی که با توجه به حال خوب این روزهای سینمای ایران، کاملا دستیافتنی و در دسترس خواهد بود.
طی شبانه روز گذشته، هتل، بهعنوان پرمخاطبترین فیلم شناخته شد. ساخته مسعود اطیابی موفق شد تا با جذب ۱۵۴ هزار مخاطب، ۴ میلیارد و ۲۹ میلیون تومان بفروشد. با این آمار، هتل برای چندمینبار، با گذر از رکورد مخاطبان روزانه فیلم مطرب، پس از هزارپا، به دومین فیلم یک دهه اخیر سینماهای کشور تبدیل میشود که توانسته طی یک روز، این میزان مخاطب را به سینما بکشاند.
رکورد فروش روزانه یک دهه اخیر سینماها، به فیلم هزارپا با ۱۶۰ هزار مخاطب اختصاص دارد. رکوردی که هتل، تا رسیدن به آن، فاصلهای ندارد و میتواند طی هفتههای آتی، این رکورد را نیز به نام خود ثبت کند.
فیلم سینمایی هتل
بچه زرنگ در ادامه افتخارآفرینیهای خود، موفق شد تا با جذب ۴۴ هزار نفر، به دومین فیلم پرمخاطب روز گذشته تبدیل شود. این انیمیشن تنها طی روز گذشته، ۱ میلیارد و ۵۳ میلیون تومان فروش داشته است.
فسیل، با پایان یافتن هشتمین ماه اکرانش، همچنان با اقبال خوبی از جانب مخاطب مواجه است. فیلم کریم امینی، دیروز، ۲۵ هزار نفر را به سینما کشاند و موفق شد تا با گیشه ۶۵۹ میلیونی، به سومین فیلم پرمخاطب روز گذشته تبدیل شود.
گیجگاه نیز ۱۷ هزار مخاطب داشت و ۴۵۲ میلیون تومان دشت کرد تا نخستین ساخته عادل تبریزی، پرچمدار استقبال مردمی در میان آثار تازه به نمایش درآمده باشد.
عامهپسند نیز ۹۲۰۰ مخاطب داشت و توانست ۲۶۴ میلیون تومان بفروشد. فیلم سهیل بیرقی قطعا برای هفتههای آینده، به جایگاه بالاتری در جدول فروش خواهد رسید.
فیلم سینمایی عامهپسند
نارگیل ۲، حدود ۸ صبح، شهر هرت، جنگل پرتقال، سرهنگ ثریا، اختالرضا، هولیا، ستارهبازی و آهو، ترکیب دیگر فیلمهای پراستقبال روز گذشته را تشکیل میدهند.
از صبح امروز، کمدی جوجهتیغی به روی پرده رفته است که این فیلم نیز میتواند مخاطبان بسیاری را به سینماها بکشاند. ترکیب فیلمهای روی پرده، گواه مناسبی برای آینده روشن گیشه است. طی روزهای آتی و با تداوم افتخارآفرینی هتل و بچه زرنگ، فیلمهای اجتماعی نیز روی دور استقبال قرار خواهند گرفت تا شاهد رقابت تنگاتنگی در صدر جدول فروش روزانه باشیم.
این وضعیت باتوجه به تثبیت روند استقبال از آثاری چون فسیل، شهر هرت و نارگیل ۲ سبب خواهد شد تا میزان استقبال روزانه، از ۳۰۰ هزار نفر فراتر رفته و رکوردهای مطلوبتری در سینمای ایران رقم بخورد. رکوردهایی که البته سینما را بسیارزودتر از اسفندماه، به گیشه ۱۰۰۰ میلیارد تومانی خواهد رساند.
انیمیشن سینمایی «لوپتو» به صورت رایگان از ۲۱ آبان در پلتفرم شاد اکران خواهد شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پس از اعلام خبر اکران آنلاین انیمیشن سینمایی «لوپتو» در شبکه شاد، روابط عمومی این پلتفرم تاکید کرد که تماشای این انیمیشن برای دانشآموزان در شبکه شاد رایگان است.
انیمیشن سینمایی لوپتو که پیش از این در سینماهای سراسر کشور اکران شده بود، برای اولین بار به صورت رایگان و اختصاصی در پلتفرم شاد قابل تماشا خواهد بود. اپلیکیشن شاد با بیش از ۹ میلیون کاربر فعال روزانه این امکان را برای کاربران خود فراهم کرده تا بتوانند بدون پرداخت هزینه اشتراک، با ترافیک تمام بها انیمیشن را تماشا کنند.
شبکه شاد به عنوان پلتفرمی برای کودکان و نوجوانان است و این اولین بار است که یک فیلم یا سریال را برای کاربران دانشآموز خود به نمایش میگذارد.
بر اساس اعلام روابط عمومی «شاد»، این پلتفرم با ارائه محتوای متنوع در زمینههای آموزشی، دینی، فرهنگی، هنری، مهارت آموزی و سرگرمی سعی دارد که نیازهای آموزشی، پرورشی و سرگرمی کاربران خود را برآورده کند. این پلتفرم همچنین با حمایت از آثار ایرانی و ارائه آنها به صورت رایگان و اختصاصی، به دنبال احترام به ارزشهای ملی و محلی و ترویج فرهنگ اسلامی-ایرانی است.
انیمیشن سینمایی «لوپتو»، انیمیشنی در ژانر کمدی و ماجراجویانه، داستانِ اسباببازیهایی است که به دست بیماران یک آسایشگاه روانی ساخته میشوند. این اثر سرشار از پیامها و الگوهای مثبتی است که میتواند برای کودکان و نوجوانان الهامبخش مفاهیمی مثل «امیدواری» و «تلاشگری» در مواقع سختی باشد.